بسم الله الرحمن الرحیم. سلام و رحمت آن خدایی که جلوه گر و جلودار است و حقیقت را رقم زد آقای طاهرزاده عزیز. شنیدم داخل کلیپی که میگفت تقوا یعنی همه ی کارات برای خدا باشد در فیلم دیگری که دیدم گفته بود. یک نوجوان در مجلس روضه امام زمان بردش به عالمی و بعد برگشت دید که هرکس داخل روضه هست. باطن سیاه هست. سیرت خوبی ندارند. از آقا پرسید اینها چرا اینطوری اند آقا فرمود. چون برای خدا نیست یک سئوال دارم آیا میشود به خاطر آقا صاحب الزمان بر امام حسین گریه کرد و یا قرآن خواند و یا واجبات را انجام داد یا نماز شب خواند به خاطر امام زمان یا باید به خاطر خدا قرآن بخوانیم و به آقا هدیه بدهیم؟ خلاصه کلام این بنده حقیر آیا میشود به خاطر آقا صاحب الزمان تمام کارهایم را انجام دهم یا تمام کارهایم را به خاطر خدا انجام دهم؟ یاعلی مدد
باسمه تعالی: سلام علیکم: چه خوب است که انسان با مدّ نظرقراردادن انسان کامل یعنی حضرت صاحب الامر «عجلاللهتعالیعلیه» اعمال خود را به قصد قرب الهی انجام دهد. موفق باشید
سلام استاد: میدونم با این متن نظرتون راجع به من عوض میشه و ناراحت میشین اما بزارید حرفم رو بزنم و بگن کافره! من دیگه حالم از خودم و خدا و مردم و دنیا و آخرت و همچی بهم میخوره امروزم کلی کفر گفتم و حرف زشت و چرت و پرت زدم به هرچی که مقدسه، دیگه بریدم، کاش خلاص میشدم ازین دنیای لعنتی و آخرت و هرچی که هست، کاش نبودم اعصابم ریخته بهم. نمدونم صورت برزخیم سگه خوکه آدم عوضی هستم یا نه و عرفا در موردم چی فکر میکنن. اما بدم میاد از هرچی که هست، از شما به عنوان کسی که حس پدری بهتون پیدا کردم و خیلی دوستتون دارم میخام دعا کنید بمیرم خستم. لعنت به این دنیا که هیچکس آدم رو دوست نداره و همه پی منافعشون و عشق رو کشتن، خدا هم که هیچی، ببخشید این کفریات رو گفتم میدونم پشیمون میشم اما خیلی حالم بده الان که مینویسم. میدونم ازم قطع امید میکنید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به اینکه این حالت، حالت و قصه شما نیست؛ حکایت انسانی است که میخواهد خود را آزاد از دیروزش بیابد. در همین رابطه شب گذشته بود که این متن در حین بحث خوانده شد.
آیا این توقفگاهها در مسیر ایمان، دریچههایی نیست تا نسبت به آنچه هستیم و میدانیم، بازخوانی کنیم تا نسبت دیگری با آنچه از ایمانِ دیروزین میدانیم، بیابیم؟ که مربوط به امروز و فردای ما است، نه مربوط به دیروز و اکنونمان؟ آیا باید سوگوار آنچه باشیم که از دست دادیم؟ و یا منتظر تولد اندیشهای که در امروز و فردای ما زندگیساز است؟
ملاحظه میکنید که پس تنها قصه شما نیست و هنر ما آن است که این موقعیت را در خود بشناسیم. فکر می کنم همین آخرین غزل از رهبر معظم انقلاب نیز در درون چنین دغدغهای مطرح شده است که میفرمایند:
دلبستهی امیدی در سنگلاخ گیتی رَه بیشکیب پویم، دل بیقرار دارم
نه میتوانند ناامید باشند زیرا انتظارِ حضوری دیگر در میان است؛ و نه این حضور، بدونِ سنگلاخ هزاران سؤال و شبهه جلو میرود. و از این جهت بدون شکیبایی و در عین بیقراری، این راه را طی میکنند و این، زیباترین شکل پیمودنِ راه است در این زمانه. موفق باشید
با سلام: الان که من روی بعضی آثار شما مانند برهان صدیقین، حرکت جوهری، معرفت نفس و... کار کردهام. آیا این زحمات من با من میماند یا از بین میرود؟ چون شما در چند جا فرمودین که انسان هنگام مرگ همه چیز یادش میرود و فقط اعتقاداتش می ماند. مگر حافظه مربوط به روح نیست؟ اگر مربوط به روح است پس حافظه هم میماند. مگر اتحاد عالم و معلوم نیست؟ مگر علم جز ذات من نمیشه؟ پس چطور ممکنه علوم از بین برن؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: آنچه برای انسان میماند علمی است که نفس انسان را شدت ببخشد و در این رابطه آری! موضوع اتحاد علم و عالِم و معلوم معنا میدهد وگرنه به صرفِ دانایی مسئله تمام نیست، میتواند مقدمه باشد. موفق باشید
در عباراتی نظیر لیس فی جبتی الا الله، سبحانی ما اعظم شانی و... ، اگر منظورشان ذات حق بوده که هیچ، اگر منظورشان اسم الله بوده، نبی خدا صلی الله علیه و آله و ائمه ی معصوم به چنین ادبیاتی سخن نگفتند بلکه در مجازات قائلین به این جملات و اجرای حدود بر آنها چرا حضرات تفکیکی میان ذات و اسم نکردند؟ و چرا صوفیه اصرار دارند اینگونه شطح بگویند و چرا عده ای اصرار دارند این ادبیات را در جامعه ترویج دهند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: اساساً این نوع سخن گفتنِ عرفا که جنبه اشاراتی دارد، باید با فکر و فرهنگ خودشان فهمیده شود و به اصطلاح به جنبه تأویلی آن سخنان نظر کرد از آن جهت که بعضاً واژهها وسعت خود را به جهت روزمرّهگیها از دست میدهند. و به همین جهت جناب حافظ در گزارش احوالات معنوی واژه «میّ» را انتخاب میکند. موفق باشید
سلام و رحمت خدمت استاد. دوتا سوال دارم: اول اینکه من از یک کسی که ناراحت میشم بخاطر رفتار بدش باهام و حقم خورده میشه، حتی بعد از چندین ماه، گاهی به یاد شخص میفتم. و این یاد هم اذیت کننده هست. دلیلش چیه و چطور از شر این افکار آزاردهنده نجات پیدا کنم؟ دوم اینکه مبتلا به یک عملی هستم که شاید گناه نباشه اما خیر هم نیست. هرچه تلاش میکنم به تقوا یا به بستن راه تکرار اون عمل، مثل کسی که هیچ قدرتی به کنترل نداره میشم و تسلیم. فرض بفرمایید شبیه سیگار کشیدن که فرد میدونه آسیب میرسه به بدن خودش و بقیه و میخواد که ترک کنه اما یه عاملی مانع میشه. بنظر شما استاد عزیز، این مانع چیه؟ و چطور باید رفعش کنم تا از این کراهت روح خلاص بشم؟ روزه زیاد موثر نبوده. نمازها هم اول وقتند. سپاس بیکران
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. این موارد با اغماض مرتفع میشود در آن حدّ که از حضرت علی (علیه السلام) داریم: «وَ إِنَّ الْعَاقِلَ نِصْفُهُ احْتِمَالٌ وَ نِصْفُهُ تَغَافُلٌ» به درستی که نیمی از رفتار عاقل تحمل و نیمی از رفتار او نادیدهگرفتن است و یا میفرمایند: «أشرَفُ أخلاقِ الكريمِ تَغافُلُهُ عَمّا يَعلَمُ» برترین اخلاقِ انسان بزرگوار، نادیدهگرفتن آن چیزی است که میداند. امری که در شهید حاج قاسم سلیمانی به وضوح ملاحظه میکردید و برای ادامه انقلاب اسلامی نیاز داریم این روحیه را در جامعه و در خود رشد دهیم به همان معنایی که اقیانوس، آبهای گِلآلود را در بر میگیرد و آلودگیهای آن را فرو میگذارد و آب را در آغوش میگیرد. ۲. در این رابطه خوب است به کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» که روی سایت هست رجوع فرمایید. موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم. در باغ شهادت را نبستند شهادت را نوشیدند رو رفتند. چه خداوند متعال قشنگ خدایی میکند خدایی که همتایی ندارد و نخواهد داشت اگر موفقیت را حقیقتا بخواهیم معنا کنیم تنها به یک کلمه خواهیم رسید «شهادت» و چه خوب شهید گشت و گشته بود آقای اسماعیل هنیه شهادتت جلوه بر این خون ها بود و حقیقتا خداوند خیلی زیبا خدایی میکند. یاعلی مدد اللهم عجل لولیک فرج به حق زینب کبری سلام الله علیها
باسمه تعالی: سلام علیکم: راستی! اگر آن مرد شهید نشده بود، چگونه میخواست خود را ادامه دهد؟ و اگر در ایران شهید نشده بود، چگونه تا این اندازه زیبا خود را ادامه میداد؟ به گفته خود جنابعالی چه اندازه خداوند خوب خدایی میکند و ما غافلیم. راستی! شهید اسماعیل هنیه در دیروزهای عمر خود در کنار مزار شهید حاج قاسم چگونه متوجه شد که اولاً: لقاء نزدیک است و ثانیاً: با شهادت، بیشتر و بهتر میتواند راه را ادامه دهد؟ https://eitaa.com/basir_135/3516. موفق باشید
سلام علیکم: وقت بخیر. ایام شهادت سیدالشهدا را خدمت شما تسلیت عرض میکنم. بنده سوالی کمی نامرتبط با مباحث داشتم، از آنجایی که مواعظ شما همیشه برای من چراغ راه بوده خواهشمندم بنده رو از نظرات ارزشمندتون محروم نفرمایید. چهارسال است که با همسرم که ده سال از من بزرگتر است ازدواج کرده ام، سه ماه بعد از عقدمان و دو سال بعد از عروسی من باردار شدم و به اصرار ایشان و با میل خودم سقط کردیم. کم سن بودم و نمیدانستم سقط جنین چه گناه بزرگی است و بعد بسیار پشیمان شدم و توبه کردم. الان برای بار سوم باردارم (شش هفته) و ایشان شدیدا نظر به سقط دارند و من هم شدیدا مخالفم و حاضر نیستم دوباره مرتکب چنین گناهی شوم. دلیلشان هم این است که ما بدلیل اختلافاتمان هنوز در مسیر درست و الهی قرار نگرفتیم و آمدن فرزند موجب طلاقمان میشود. البته که بعضی خواسته های ایشان از زن با آنچه من در کتاب «زن انگونه که باید باشد» خواندم در تعارض است. و به من میگویند اگر بچه را نگه داری هیچ کاری با تو ندارم و شاید زن بگیرم و از این خانه بروم ولی اگر سقط کنی بهترین زندگی را با هم میسازیم و تا چند سال آینده فرزند دار میشویم. با بسیاری از مشاورهای دینی و دفتر آیت الله خامنه ای صحبت کردم و همه مخالف اند و برخی میگویند مگر اینکه دچار عسر حرج شدید شوی. بسیار مردد هستم، نظر شما استاد عزیز مثل همیشه مرا از گودال تردید و ترس بیرون خواهد کشید. در پناه خداوند باشید.
باسمه تعالی: سلام علیکم:به نظر بنده شما باید بر همان موضوعِ شرعی تأکید کنید که سقطِ موجود زندهای که استعداد انسانبودن دارد، حرام است. موفق باشید
با سلام و عرض ادب و احترام و آرزوی سلامتی برای استاد عزیز: در کتاب معرفت نفس _نکته دوم_ خواب را بعنوان ادله و برهان جایگاه تن و نفس مطرح میفرمایید. سوال: در خواب اصل بینایی و شنوایی و سایر جوارح فعال هستند و فارغ از محدودیت های زمان و مکان عمل می کنند. قوه عاقله که در بیداری یکی از جوارح بدن است و نقش فکر کردن و به خاطر سپردن را بر عهده دارد، در خواب چگونه جلوه می کند و چرا عملکرد محدودی مشابه عقل در بدن دارد، مثلا فراموش می کند و حالات دیگر؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در میدان خواب، آنچه در صحنه است صورتهای خیالی است که به صورت حضوری برای نفس پیش میآید، نه به صورت حصولی و به همین جهت عموماً در خاطره و حافظه نمیماند. موفق باشید
سلام و احترام: چگونه می توان چشم حق بین خود را در دنیا باز کرد؟ راهکار عملیاتی که مناقشه روی آن نشده باشه وجود داره؟ امید به آخرت برای دیدن حقیقت، امید واهی است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: مباحث «معرفت نفس» در این مورد شروع خوبی است. موفق باشید
سلام: در این روز عید ملت ایران متنی نوشتم برای فردا لطفا مطالعه بفرمایید و دیدگاهتان را بیان کنید. به نام پرودگار آشکار و نهان. در این چند روز از عمرمان سعی و تلاشمان بر آن شد تا در مسیری قدم برداریم که به آن اعتقاد داشتیم و در مسیری قدم گذاشتیم که خلوت تر از دگر مسیرها بود. هر روز بر فکر این بودیم که چگونه حرف خود را به گوش مردم برسانیم و تبیین کنیم، این حرف از روز روشن تر را که امروز در سایه مانده. حرفی که واضح است ولی شنیده نمیشود. آمدیم وسط برای اینکه خون شهدای خدمت فراموش نشود و آمدیم وسط تا دوباره مثل غدیر حرف زمین نماند و سقیفه شکل نگیرد آمدیم وسط تا صدای بچههای مظلوم غزه خاموش نشود آمدیم وسط تا شهادت و مظلومیت بهشتی فراموش نشود آمدیم وسط تا آنقدر همه چیز یادمان نرود که روزی در برابر امام خود بایستیم و او را شهید کنیم تا عدهای بیدار شوند. آمدیم تا کربلا پیش نیاید. آمدیم که اگر ادعای درستی و حق میکنند و خود را برتر جلوه میدهند اگر حاضر باشند داستان مباهله را یادشان بیاوریم خلاصه و خلاصه آمدیم تا ...... هر کس آمد با هزار دلیل شاید مثل روزهای اول که دغدغه نمیگذاشت بشینیم ولی نمیدانستیم باید چگونه حاضر شویم و چه کار کنیم. امروز هم انتظار نتیجه همانطور بی قرارمان کرده باشد. ولی باید بتوانیم دوباره بنشینیم و به فردا فکر کنیم و توسل کنیم تا هرچه خیر این مردم و مملکت امام زمان است اتفاق بیافتد. باید امروز فکر کنیم و ببینیم فردا قرار است چگونه در صحنه جمهوری اسلامی نقش بگیریم. در اول متن گفتم که چرا به میدان آمدیم ولی هدف اصلی این بود: ما آمدیم وسط میدان تا بار دیگر میراث امام را زنده نگه داریم و سعی کنیم گفتمان امام بر ادامه مسیر کشورمان حکومت کند. شاید نیتهای اول متن نیتهای انگیزه بخشی بود و هست ولی آنها لبه مرز پرتگاه است. چرا که اگر دیگری بر ما حاکم شود شاید نتوانیم به خود او فکر کنیم چون در این ایام با او مانند یک کافر و منافق روبهرو شده بودیم شاید اصلا نتوانیم به مقام ریاست جمهوری جمهوری اسلامی ایران فکر کنیم و این جایگاه را در افراد خلاصه کنیم و به خود جایگاه فکر نکنیم این جایگاه جایگاه ریاست جمهور است. یعنی از فردا محترم است همانگونه که تا الان بوده و نه اینکه از فردا به نظر برخی مقام تحمل و انزجار بلکه مقام احترام، سعی و تلاش و کوشش و هم افزایی و هم پیمانی و کمک به همدیگر است ورای اینکه چه کسی بر سر کار بیاید. ما یادمان رفته، که خود آمدهایم به یاد آوریم. ما خداوند بلند مرتبه را یادمان رفته ما مردم را یادمان رفته ما یادمان رفته که ما کارهای نیستیم ما بعضی اوقات متصور میشویم که اگر ما نبودیم فلان اتفاق نمیافتاد و انقلاب جایگاه الان را نداشت انگار که ما که هستیم. ما فراموش کردهایم که خدا هست و شاید با نیت درستی حاضر نشده بودیم و الان هم یادمان رفته که خدا هست و هر کس بر مسند ریاست جمهوری بنشیند نمیتواند بدون توکل به خدا و بدون حمایت و استعانت مردم کاری را از پیش ببرد برای همین است که حال دلمان خراب است. الان فقط خدا باید به کارها نتیجه دهد پس دست به دامان حضرت حق بهترین و خیر را بخواهیم و بدانیم همه فرزند انقلاب هستیم و همه فردا باید برای رشد و پیشرفت کشور در کنار هم خستگی نشناسیم و در خستگی ها هم را احیا کنیم و در ندانستن ها هم را کمک کنیم و نگذاریم جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی جایی احساس خدشه کند و در جهان جایی کم بیاورد بلکه مثل یک تسبیح دست به دست هم فرای هر جناحی برای انقلاب هم افزایی کنیم و مانند تمام سنگهای یک کوه در برابر ظلم و زورگویی و دشمنان بایستیم. و مانند تمام چرخدنده های یک ماشین به سمت قله و پیشرفت با سرعت حرکت کنیم. به امید آنکه به فردای خود و ایران فکر کنیم و به امید اینکه از سیل حرکت انقلاب عقب نمانیم و به امید فردایی پرشکوه برای ایران و ایرانی.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور که به خوبی میفرمایید ما در هر مرحله و پیشآمدی که در انقلاب پیش آمده و پیش میآید باید بدانیم چگونه در بستر صحنههای مختلف جمهوری اسلامی نقش خود را ایفا کنیم تا درخششی باشد بعد از درخششی و امیدی باشد بعد از امیدی به همان معنایی که با تمام جان میدانیم انقلاب اسلامی آغاز تاریخی است ماورای تاریخی که جهان مدرن مقابل ما گشوده است. نکاتی در جواب سؤال شماره 37914 پیش آمد. به امید آنکه متوجه باشیم افقی که شهید رئیسی در این مرحله از انقلاب گشودند و معنای دولت اسلامی را به میان آوردند، امری است که تازه شروع شده است. عرایضی در شب گذشته به عنوان اولین شب نگاه به کربلا و تاریخی که در کربلا شروع شد عرض شد امید است کمکی باشد برای هرچه بیشتر نسبت به درک تاریخی که در آن حاضر هستیمhttps://eitaa.com/matalebevijeh/17133 . موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم. با سلام و احترام آقای طاهرزاده. چرا یک شخص بزرگی مثل امیرالمومنین میشه حضرت علی و یک شخص میشه شمر لعنت الله علیه چرا یکی میشه شهید آیت الله رییسی یکی هم میشود حسن روحانی چرا یکی میشود حافظ قرآن یکی میشود معتاد چرا یکی میشود انسان یکی میشوند حیوان انسان نما یا علی مدد 🌺
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر صورت انسان در ذات خود مختار است تا چه شخصیتی را برای خود تصور کند و مطابق آن انتخابهای خود را انجام دهد. موفق باشید
با سلام و عرض ادب خدمت استاد محترم: در ابتدا عرض کنم که پرسش حقیر ابدا رویه سیاسی به معنای خاص آن ندارد. چند روز پیش ناظر به حضور آقای دکتر جلیلی در اصفهان از حضرت عالی کلیپی منتشر شد که مردم را به حضور در میدان امام دعوت فرمودید. فارغ از نفس دعوت به حضور در این میتینگ سیاسی و شخص دکتر جلیلی، پیش از این برخی از اصطلاحات این کلیپ مانند حضور تاریخی و قدسی را در فرمایشات حضرت عالی ناظر به اربعین حسینی یا تشییع حاج قاسم عزیز و ... شنیده بودیم و برایمان معنادار بود. پرسشم این است که آیا از نظر شما مطرح کردن مسائل مهمی که حضرت عالی عمرتان را صرف تبیین آن کردهاید، برای دعوت عمومی (و نه نخبگانی) به یک میتینگ سیاسی، منجر به ابتر ماندن فرمایشات و تبیینها نزد عامه نمیشود؟ اگر قرار بود ادبیات حضور تاریخی و قدسی و پیوند آن با انقلاب، اربعین حسینی، تشییع حاج قاسم و ...، آن منظری باشد که ما امروزمان را با آن بخوانیم و معنادار بیابیم، آیا بهتر نیست در استعمال این ادبیات و تطبیقش بر اتفاقات طوری دقت شود که منتج به کوری مخاطب نگردد؟ بهتر نیست توجه شود که زدن این حرف بخشی از ماجراست و آن چه در طرف مقابل شنیده میشود، بخش مهم دیگر است؟ به نظر میرسد این رویکرد، حجاب رجوع وجودی به عالم که دغدغه حضرت عالی است میشود. با تشکر التماس دعا از حضرت عالی دارم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنان که در هفته های اخیر عرض شده بنده به جهت آشنایی که از شخصیت آقای دکتر جلیلی دارم ایشان را در عرض دیگر نامزدها قرار نمیدهم همانطور که آیت الله رئیسی را نیز در جایگاه یک شخصیت سیاسی و اجرایی نمیدانستم. امری که بحمدالله پس از شهادت ایشان برای بسیاری روشن گردید. کافی است عرایض بنده در رابطه با آقای دکتر جلیلی را در دوره قبل نیز دنبال فرمایید. به هر حال این انقلاب است که در بستر تاریخی خود افراد خاصی را می پروراند مانند حاج حسین خرازی و حاج قاسم. و بنده آقای دکتر جلیلی را در چنین بستری می یابم. در این مورد حداقل خوب است نظری به عرایضی که اخیراً تحت عنوان ««کدام رئیس جمهور و حضور در کدام آینده؟» https://eitaa.com/matalebevijeh/17011 شده است بیندازید. موفق باشید
با توجه به معنای ولایت چگونه می توانیم تشخیص دهیم آیا مولای ما علی (ع) است و چقدر از ولایت آقا بهره مندهستیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: با نظری به سوال قبل، و بخصوص با نظر به معنای انسانیت و اینکه آن حضرت را ذیل نبوت نهایت انسانیت می یابیم، میتوان به این موضوع فکر کرد. آری! حقیقتاً آن نهاییترین حضور ذیل نبوت نبیّ، تنها و تنها با نظر به حضوری است که در نسبت با مولایمان علی«علیهالسلام» میتواند برای هر کس پیش آید؛ تا انسان هرچه بیشتر با نظر به آن حضرت خود را در ابعاد متعالیتری احساس کند. و این است معنای نسبتی که ما با ولایت آن حضرت میتوانیم داشته باشیم. موفق باشید
گویی در بن بستی هستم نمیدانم که بایستی به ذهن گوش کرد یا به قلب یا هیچکدام. اصلا تا به الان به چه چیز گوش دادهام؟ به این فکر میکنم که خودم کجایم؟ همینجا؟ چگونه میتوانم ببینمت ای جان؟ در کدام سو از وجودم تو را بیابم؟ چگونه تو را همراهی کنمت؟ دلم برایت تنگ است و گویی میجویمت میخواهمت و در پیات هستم تا بیابمت تا بلکه با یافتن کمی بتوانم بروم کمی بتوانم خود را دریابم در زندگی خستهام از دنیا و از هر چیزی خستهام از سختیهای زندگی توانم بریده و صبری برایم نمانده نمیدانم در زندگی شخصی چه خواهم کرد چه میخواهم چه نمیخواهم اصلا چه میتوانم بکنم در وضعیت و شرایطی که هستم؟ همه من را میخواند و من نمیدانم کجایم گویی که در سرم سنگی گذاشتهاند آنقدر که سنگین است گویی که هیچ چیز مهم نیست اما در عین حال در دل تمنایی هست به راستی چگونه میشود به این تمنا پاسخ داد؟ چگونه میشود رفت بدون آنکه در این راه ماند؟ چگونه میشود رفت که حتی اگر جایی هم ماندی این ماندن خودش برای خودش رفتنی را در پی داشته باشد میدانی دو دلم نسبت به همه چیز. در دلم غوغایی به پاست که نمیدانم این را چگونه به راه برسانم نمیدانم چگونه با او تا کنم تا راه را بیابد و حرکتی را بردارد حرکتی که اول در وجود خود شکل گرفته باشد حرکتی که برایم چیزی در میان بگذارد اصلا از خود میپرسم چیزی در خودت داری؟ داری چگونه میروی؟ چگونه قدمی برمیداری؟ چگونه حرکتی را به پیش میبری؟ آیا خودت هم هستی؟ یا فقط این کار را انجام میدهی بدون اینکه خودی در میان باشد اصلا به من بگو که چگونه انتخابش کنم؟ اصلا چگونه چیزی انتخاب میشود؟ دست من هست آیا؟ کجا هستم؟ اصلا میشود از اینهمه شک، نگرانی و .. در آمد؟ چگونه؟ به کجا بنگرم؟ به چه بنگرم؟ همه اینها واقع است و نه وهم و نه بهانه نیست. اینکه خستهام بهانه نیست. اینکه دیگر نمیتوانم شرایط را تحمل کنم بهانه نیست. اصلا به من بگویید با وضعیتها و شرایط باید چه کنم؟ تحمل؟ صبر؟ چگونه بروم در این وضعیت و تحمل؟ با گیجی؟ با سردرگمی؟ اصلا یک چیز دیگر! چگونه ببینم اینها را؟ شرایط و وضعیت را چگونه بگذرانم؟ میدانی! شاید بگویی با تحمل آن را ببین یا اصلا بگویی با چیزی که درون خودت است آن را ببین اما من میگویم با چه ببینم چگونه ببینم؟ چگونه ببینم که بتوانم بروم حتی اگر مصیبت عظیمی هم گردنگیرم باشد؟ چگونه؟ میخواهم آنچه که در سینه ام خفته است را ببینم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! این اولِ راه است آنگاه که انسان بخواهد با قدمی بلندتر در نزد خود حاضر شود به همان معنایی که جناب حافظ فرمود: «چه عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها»، به همان معنای سوبژهشدن انسان برای خود در عین حضوری بس متعالی. در جلسهای که اخیراً خدمت رفقا برقرار شد تحت عنوان «کدام رئیس جمهور و حضور در کدام آینده؟» https://eitaa.com/matalebevijeh/17011 خارج از موضوع سیاسی آن جلسه که در رابطه با شخصیت آقای دکتر جلیلی بود؛ معنای سوبژگی انسان و نحوه عبور او در رابطه با انتخابی به وسعت تاریخ، نکتهای بود که به نظر میآید بتواند افقی در مقابل نکاتی که با آن روبهرو هستید، بگشاید. موفق باشید
با سلام و احترام خدمت استاد بزرگوار: در آیه شریفه «مَآ أَصَابَ مِن مُّصِيبَةࣲ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَلَا فِيٓ أَنفُسِكُمۡ إِلَّا فِي كِتَٰبࣲ مِّن قَبۡلِ أَن نَّبۡرَأَهَآۚ إِنَّ ذَٰلِكَ عَلَى ٱللَّهِ يَسِيرࣱ» و «لِّكَيۡلَا تَأۡسَوۡاْ عَلَىٰ مَا فَاتَكُمۡ وَلَا تَفۡرَحُواْ بِمَآ ءَاتَىٰكُمۡۗ وَٱللَّهُ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخۡتَالࣲ فَخُورٍ» می فرماید به چیزی که به شما میرسد خوشحال و اندوهگین نشوید چرا که آن در کتابی از قبل نوشته شده بود. انسان از موضوعی که دخالتی در آن نداشته منطقا ناراحت یا خوشحال نمیشود چرا که کم و کیف تلاش و کاهلی در آن اثر گذار نیست. حال با توجه به این آیه این مفهوم عدم تاثیر انسان در سرنوشت تداعی می شود ولی آیاتی مانند «...لیس للانسان الا ما سعی...» نیز داریم. حلقه ارتباطی این دو دسته آیات و نحوه تاثیر تلاش انسان در سرنوشت را لطفا توضیح دهید. با تشکر.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! انسان مأمور به تلاش است در اصلاح خود، ولی نظم کلی حوادث از قبل تعیین شده و ما مأموریم در فرصتی که برایمان هست، خود را اصلاح نماییم. موفق باشید
سلام استاد گرانقدر: از تهران مزاحم میشم، ممنون میشم نظرتون رو راجع به این سخنان استاد فلسفه مون بدونم، که استاد دینانی میفرمودن ایشون در این عصر بی نظیر هستن. برام خیلی مهمه ممنونم؛ یک سوال دارم از دانشمند مجلس بازپرس؛ بفرمایید؟ میگم شما «دخترتون» رو به کی میدید؟ آدم «خوب» آدم «خیلی خوب» آدم «خیلی خوبی که حتی خانواده شهدا و چندین مشهور و عالِم و کذا هم خوب میدوننش و ازش تعریف می کنن» آدم «خیلی خوب و ساده و پاک دست و بدون نقطه ی سیاه و خاکستری طوری که پشتش نماز میخونی و حتی جبهه ای هست و حتی الی آخر...» یا «آدم خیلی خوب و فلان...» که بتونه دختر شما رو «خوشبخت» کنه؟ یعنی «روحیاتش» رو بشناسه، همچنین «فرهنگش» رو و طوری که بزرگ شده رو، همینطور بتونه «رشدش» بده نه اینکه سریع بخواد دختر خانومتون رو تبدیلش کنه به یک موجود دیگه! خلاصه «امکان» هایی که داره رو حسابی بدونه و کشف کنه و لااقل گذشته ش نشون بده اهل آباد کردن و مدیریت و متحول کردن و خلاصه «رشد» دادن هست. به کدوم میدید؟ اگر فقط خوب بودن و خیلی خوب بودن و نورانی! بودن و متواضع بودن و همه ی این حرفها فقط مهمه، بفرمایید بگید بگم خیلِ عظیمی از آدم های خوبی که در قم مثلا ریختن، تشریف بیارن خواستگاری... ولی محال هست «خوشبخت» بشن، به سان دو خروس جنگی طی عمر خواهند کرد. ولی اگر «عاقل» هستین و میگین دخترمون رو پاره ی تنمون رو میدیم به آدم خیلی خوبی که بتونه «خوشبختش» کنه، نامردید، نمک نشناسید اگر «کشورتون» رو، ایران دوست داشتنی تون رو ندید دست رییس جمهور خیلی خوب و پاک و البته «متخصص» و صرفا بدید دست انسانِ خوب و پاک دست و خوش حرف و کذا... در امتحان پیچیده و عمیق پیش رو آرزوی موفقیت دارم برای همه ی هموطنان عزیزم که وطن رو پاره ی «تن» میدونن.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به بستر حضوری در این تاریخ باید اندیشید که بستر تعالی انسان است و به نور حضرت در عین مقابله با استکبار در این بستر، انسان در ابعاد انسانیاش میدرخشد و وسعت مییابد. موفق باشید
سلام: درمان بدبینی و سوء ظن و همین طور حسادت رو میفرمایید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! باید به انسانیتِ انسانها نظر کرد و تا میتوانیم متوجه انگیزههای اصیل آنها باشیم تا آنجایی که رهبر معظم انقلاب حتی اکثر آنهایی که کشف حجاب کردهاند را مغرض نمیدانند. ناآگاهانی هستند که باید آگاهشان کرد.
حسادت یعنی انسانها نسبت به امکاناتی که خداوند به دیگران داده، حساس باشند. غافل از آنکه اگر او مصلحت آنها را در داشتن آن امکانات میدید به آنان نیز میداد. باید راضی باشند به آنچه خداوند برایشان مقدّر و مقرر کرده است در عین تلاش مناسب. موفق باشید
عرض سلام خدمت استاد محترم وتبریک به مناسبت پیروزی توحید بر کفر در وعده ی صادق. در خصوص شعار «جهش توليد با مشاركت مردم» بود، مسلم در اینکه این شعار اشاره به نوعی از تعامل مردم با دولت در نظام اجتماعی اسلامی هست، اما سؤال بنده اين هست كه ما چگونه می توانیم در تحقق این شعار مؤثر باشیم؟ آیا منظور آقا از این شعار صرفا جنبه ی اقتصادی دارد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که در جلسات اعتکاف ماه رجب عرض شد زیربنای این حضور، همان فرهنگ دینی و رعایت حقوق برادران دینی میباشد که باید تلاش کرد این فکر و فرهنگ در جامعه شکل بگیرد. در این مورد عرایضی شده که خوب است به آن رجوع شود. https://lobolmizan.ir/sound/1412?mark=%D9%85%D8%B1%D8%AF%D9%85%DB%8C . موفق باشید
با عرض سلام خدمت شما! با توجه به آنکه مدرکات حصولی به مدرکات مابلذات که حضوری انسان است، برمیگردد. آیا میشود گفت که انسان همیشه دارد خودش را درک میکند. بعبارت دیگرانسان همیشه از دریچه وجود خودش با بیرون از خودش ارتباط دارد. شاید بتوان گفت که ادراک حضوری یعنی عالم درون یعنی ذات من. عالم خواب یعنی درون ذات انسان. من وقتی که در خواب هستم با خودم روبرو هستم. مطالب بالادرست است یا نه؟ اگر نادرست است کدام بخش نادرست است؟ با تشکر از وقتی که برای پاسخ گویی به سوالات میگذارید. دوستدار شما!
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که در جواب سؤال 37375 عرض شد به هر حال در خواب، قوه خیال انسان در میان است و اگر انسان در بیداری، نفس ناطقه خود را با معارف الهیه تربیت نکرده باشد، قوه خیال او میدان ظهور توهّمات میشود هرچند آن توهّمات زیبا هم که باشند حکایت دروغینی را مقابل ما شکل میدهند. موفق باشید
با سلام! شما میگویید که خدا همزمان هم ظاهر است و هم باطن. خوب قاعده اجتماع ضدین محال است، در اینجا جاری است. پس نتیجه آن اینکه سخن شما خلاف عقل و مردود است. لطفاً توضیح بفرمایید! با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: شرح سوره «حمد» حضرت امام خمینی، نکات خوبی را در این مورد به میان آورده است مبنی بر آنکه در افق توحید در میدانِ «ظهور»، «بطون» نیز مدّ نظر است و با نظر به «بطون»، «ظهور» مدّ نظر میآید. امیرالمؤمنین (ع) می فرمایند: «مَعَ كُلِّ شَیْءٍ لا بِمُقارَنَةٍ، وَ غَیْرُ كُلِّ شَیْءٍ لا بِمُزایَلَة» «او با هر شیئ هست، اما نه به مقارنه و این كه عین آن شیئ باشد، و غیر هر شیئ ای است اما نه به دوگانگی، كه جدای از آن شیئ باشد». آری! «خداوند با همه اشیاء و با همه فیض های خود هست، اما نه به یگانگی، و از آن ها جدا است، اما نه به دوگانگی» برای تقریب به ذهن، مثل صُوَر ذهنی ما و خود ما، كه نه آن صور ذهنی عین ماست و نه جدای از ما است. موفق باشید
سلام استاد: عید نوروز بر شما مبارک. بعضی وقتها با سر زمین میخوریم! باورمان نمیشود که دوباره بر میگردیم به اعقاب خویشتن! استاد ماه رمضان که جلسات شما نیست انگار دنیا برایمان تمام شده! فقط با جلسات شما زنده ایم بخدا قسم. کاش میشد جلسات شنبه در ماه مبارک برگزار شوند. ممنونم که هستید استاد گرانقدر.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده نیز در بستر افق عید معنویت، ظهور عید طبیعت را که ما را به ادامه حیات و باز هم حیات میخواند به جنابعالی تبریک میگویم. این حالی که میفرمایید، قصه ایمان است نسبت به افقی که بحمدالله در مقابل این نسل در حال گشودهشدن است. زیباییِ موضوع در اینجا است که نه میتوانیم از آن بگذریم و نه میتوانیم به راحتی آن را از آنِ خود کنیم. قصه نالهها و امیدهای حضرت سجاد «علیهالسلام» در دعای «ابوحمزه ثمالی» است که به یک معنا قصه سرود ایمان است، و آنچه جنابعالی در سرودههای خود بعضاً پیش آوردهاید و در همین حالت است که خوب است باز اشعار خود را بسرایید. عرایضی در جواب سؤال شماره 37216 شد. موفق باشید
سلام استاد: بنده در ضرورت وجود بلا و سختی برای رسیدن به کمالات بی اطلاع نیستم. منتها اگر بلاها و سختی ها، زمینه ها و بسترهای سیر به سوی کمالات را سلب کرده باشند و به اصطلاح تکامل سوز باشند، اینجا چه باید کرد و چگونه می توان گفت خدا جز خیر ما را نمی خواهد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! «تو مگو ما را به آن شه راه نیست / با کریمان کارها دشوار نیست». با کریمی روبرو هستیم که سراسر وجودش رحمت است به همان معنایی که فرمودهاند: مهر خدا به بنده، هفتاد برابر مهر مادر به فرزند است. موفق باشید
سلام علیکم و رحمه الله: خدا قوت! محب، منتظر عنایت، دلتنگ و ملتمس دعایتان هستیم. در تحیرم که منی که اهم و مهم نمیکنم امورم را، منی که گاهی بجای اتیان واجبات و ترک محرمات، اتیان مستحاب و ترک واجبات میکنم و کور کور و پر مدعی میرم جلو، آیا میتوانم اولین سرباز آقا باشم!؟ آیا میتوانم خودم رو در زمان مناسب و مطلوب حضرت اصلاح کنم؟ آیا بخاطر تاخیرم تابحال و علم داشتن و عمل نکردن و غفلات و غیره آقا مرا پس میزند؟ به دردش نمیخورم دیگر؟ چه کنیم از خودمان و خودمان و خودمان، اخیرا دو باری نیت کردم خدمت برسم ولی باز چه کنیم از خودمان؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! «آنقدر ای دل که توانی بکوش / گرچه بهشتاش نه به کوشش دهند». به هر حال با همین افتادنها و بلندشدنها است که انسان به راه میافتد و گذشتهاش چراغ راه آیندهاش میگردد. «تو مگو ما را به آن شه راه نیست / با کریمان کارها دشوار نیست». موفق باشید
با سلام: ان الله جمیل و... اینجا گفته شده خدا زیباست. سوال آیا میشود عاشق این زیبایی شد. در کجا و کدام موطن؟ آیا این زیبایی صورت هم دارد؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! همه عالَم جلوات اسمای الهی است و سالک الی الله با اصلاح قلب خود متوجه انوار الهی در هر منظری میشود. موفق باشید
سلام: من خیلی به این فکر میکنم که دیگران تحت تاثیر رفتارهام قرار میگیرن و انسانهای درستی میشن یا میگن چه انسانِ خوبی! برا خودم داستان سازی میکنم. حالا چه خودم تو داستان باشم چه بقیه. بدونِ اینکه قرار باشه کاری برای خودم انجام بدن. یعنی نباشن هم من اون کارا رو انجام میدم. حتی تخیل میکنم و یکی دیگه رو جام میزارم که همچین کاری میکنه و باعث میشه مردم به دین روی بیارن. میخواستم ببینم این افکار و تخیلات ریا هست؟ و برای اینکه از این افکار دور شیم چه راه حلی وجود داره؟ و کلا به چی فکر کنیم؟ چون نمیتونم فکر نکنم حتی کار انجام بدم باید فکر کنم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ان شاءالله با مطالعه کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» که روی سایت هست، نکاتی جهت جوابگویی به سؤالاتتان در آن کتاب مییابید. موفق باشید
