سلام علیکم: اگر منظور از عرفان مطالب زیر باشد آیا این مطالب غلط است. و اما آن مطالب: عارف میخواهد به فنا فی الله برسد. فنا فی الله یعنی خواست خدا را بر خواست خودش تر جیح بدهد. وقتی عارف به جایی رسید که خواست خدا (یعنی رعایت دستورات شرعی و حلال وحرام) را بر خواسته های دلش ترجیح داد، فانی در الله است. یعنی وقتی به جانش که محل خواست خداست توجه کند نور خدا را میبیند. و اینجاست که حدیث من عرف نفسه فقط عرف ربه معنی میدهد. چرا که عارف در جان نورانی اش (که با رعایت شرع و حلال و حرام) منور شده است نور خدا را میبیند. نظر شما درباره مطالب بالا چیست؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: سخن خوبی است. آری! به ما فرمودهاند: ترجیح دستورات حضرت حق بر امیال خود، همان فنای عبد در ربّ است. موفق باشید
سلام و عرض ادب خدمت استاد طاهرزاده: ۱. با توجه به اینکه فرموده اند امام شناسی دریچه خداشناسی واقعی است و عین توحید است، حال اگر کسی به شناخت عمیق و دقیق امام معصوم نائل شود و در آینهی وجود امام معصوم خورشید انوار الهی و کمالات حضرت حق را مشاهده کند، آیا به براهین فلسفی که حول خداشناسی مطرح شده نیازی دارد؟ ۲. به نظر حضرتعالی بهترین راه برای اینکه با انوار خدا در آینه و جمال امام معصوم مواجه شویم چه راهی است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. فرمودهاند: «چون رسی بر بامهای آسمان / سرد باشد جستجوی نردبان». همۀ براهین و دلایل فلسفی برای آن است که متوجۀ حضور ابعاد متعالی ائمه «علیهمالسلام» بشویم، حال که به آن معارف رسیدهایم دیگر ما را چه نیاز به آن دلایل! مگر آنکه در نزد خودمان هم برای خودمان روشن باشد که به آنچه رسیدهایم، خوب است که عقل هم آن را تصدیق کند. ۲. مباحثی که از طریق آیات الهی ما را متذکر جایگاه اولیای معصوم میکند، در این رابطه کارساز است مانند مباحثی که در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» مطرح شده و یا علامه طهرانی در کتابهای «امام شناسی» مطرح فرمودهاند. موفق باشید
سلام استاد: ۱۰ روز قبل سفر عتبات عالیات رفتم. وقتی نجف بودم از علی (ع) خواستم این سخنش «ما رایت شیئا الا و رایت الله قبله و معه و بعدها» را برای من معنی کند. اما رفتار حضرتش خیلی سرد بود. توجهی به من نکرد الان حس خوبی به حضرتش ندارم به نظر شما علتش چه بود؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّماً هیبت حضرت مولا «علیهالسلام» جهتِ کلی زائرشان را در مقابلش میگشایند تا در آیندۀ خود به عالیترین شکل و عمیقترین انتخاب حاضر شود. چرا ما برای امام تکلیف روشن کنیم؟! موفق باشید
بسمه تعالی؛ سلام علیکم: استاد جایگاه امیال ما در زندگی و در مسیر سلوک به چه نحو است: امیال چه آورده ای دارند؟ مثلا الان بنده خیلی خیلی غذا های ساده در روز دارم. شاید بعضی مواقع باشه که اصلا نون به تنهابی در وعده غذایی مصرف بکنم. اما البته برای اینکه نفسم عادت نکنه شاید مثلا هفته ای یه غذای پر مزه بخورم (هرچند میلی دیگه به طعم غذا ها و غذا های پر ملات ندارم؛ آنقدری که نان و عسل، و یا نان و شیری که_مثلا در ناهار یا شام_ میخورم و لذت میبرم، از شاید برنج و خورشت این چنین لذتی نداشته باشم. اما احساس میکنم امیالم داره فروکش میکنه. خوب است یا خیر؟ چکار بکنم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: اصل این حضور خوب است. ولی همانطور که متوجه شدهاید نباید طوری باشد که مزاج طبیعی انسان مختل شود که در آن صورت، تعادل قوا به هم میخورد. موفق باشید
سلام جناب استاد: از انجایی ک من دهه هشتادی نمیتونستم ارتباط بگیرم با بعضی از پستهای کانال مطالب ویژه. از کانال بیرون اومده بودم _ دیروز مجددا عضو شدم که دیدم امروز یه پست جدید بالاخره گذاشتن. شرح جوان و انتخاب بزرگ خوبیش این بود که اون کلماتی که از کانال مطالب ویژه متوجه نمیشدم رو بعضیاش رو لا به لای همین جلسه اول و دوم شرح جوان و انتخاب بزرگ اون آقا متوجه شدم. احساس میکنم چندتا ویژگی باید داشته باشه شرحهای کتاباتون یکی اینکه حتما زبون خودمونی باشه یکی دیگه آنکه باید کوتاه باشه بعضی چیزا تا متوجهش بشیم. من فکر میکنم علت اینکه دهه هشتادی کمتر میتونن توی مطالب ویژه بمونن همین باشه. ببخشیدا جسارت کردم من خواهر برادرام همه شاگردای شما بودن.
باسمه تعالی: سلام علیکم: حمد خدا را که از این طریق راهی برای این عزیزان گشوده شد. موفق باشید
سلام و عرض ادب: روز تون بخیر استاد جان. مشتاق دیدار تون هستیم. مدتی است که قسمت نشده خدمتتون برسیم. دعا کنید برامون لطفا. سوالی داشتم از خدمتتون. استاد چی میشه که انسان میل به خوبی ها داره و از یجایی حس میکنه دیگه میل به خوبی ها و خوب بودن نداره و برعکس میل به زشتی ها و بدی ها پیدا میکنه. دلیل این درد چیه و چکار باید کرد؟ التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! این قصه هر آن کسی است که در «راه» است و حال با موانعِ آن راه روبرو میشود تا در بازخوانی خود به حضور دیگری نظر کند که به جای حضور در باورها، به حضور ذیل اراده الهی قرار گیرد که آن حضور تاریخی است. عرایضی در این راستا تحت عنوان «معنای درک حضور تاریخیِ اصحاب امام حسین«علیهالسلام»
https://lobolmizan.ir/sound/1520?mark=%D9%85%D8%B9%D9%86%D8%A7%DB%8C%20%D8%AF%D8%B1%DA%A9%20%D8%AD%D8%B6%D9%88%D8%B1
طی 9 جلسه انجام گرفت که البته موضوع حساسی است ولی به نور حضرت اباعبدالله«علیهالسلام» امکان آن نوع گفتگو فراهم شد. امید است مفید افتد. موفق باشید
سلام علیکم: بر اساس عرفان نظری من میدانم که در جهان هستی فقط یک وجود هست که آن وجود، وجودی نامتناهی است که جایی برای غیر نمیگذارد. از سوی دیگر کثرت، در مظاهر میباشد. اگر این کثرت در مظاهر را قبول نکنم، باید بگویم که: این در و دیوار و سنگ و چوب و... خداست. اما چون کثرت در مظاهر را قبول دارم، این مشکل پیش نمی آید. تمام مقدمه بالا برای این سوالم است. من می خواهم که در این مظاهر آن جنبه، وجه اللهی را ببینم. برای رسیدن به این هدف باید چکار کنم؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: همان طور که عرض شده مظاهر، ممکن الوجودهایی هستند که امکان شان ذاتی شان می باشد و خداوند وجود آنها را به آن ها می دهد. بنابراین نسبت ما با هر ممکن الوجودی آن است که با نظر به آن، محدودیت را از خودش بدانیم و ظهور و وجودش را از حق. بدین لحاظ همه عالم مظهر انوار اسماء حسنای الهی هستند در محدوده امکان ذاتی مخلوقات. موفق باشید
با سلام خدمت استاد محترم: ببخشید می شود تفاوت تجلیات بر سالک و در سالک را کمی دقیق توضیح دهید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد هرکس باید خودش آن را تجربه کند. به گفته آیت الله تربتی در کتاب «فضیلتهای فراموششده» این امور، چشیدنی است و نه شنیدنی. موفق باشید
سلام استاد عزیزم: اینکه انسان بدون هیچ دلیلی به کسانی حب شدید پیدا میکند آیا مانع سیر است؟ هرچه میخواهم این حب را سرکوب کنم نمیشود که هیچ بیشتر هم میشود! آیا این یکجور تعلق به دنیاست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: مهم آن است که به وسعتی که در خود داریم نظر کنیم تا کاری ما را از کاری باز ندارد یعنی اگر دستْ در کار است، دل با یار باشد. در این حالت علاقه به دیگران مانع حضور گسترده ما نمیشود. موفق باشید
با عرض سلام و احترام: استاد قلبم سر موضوعی به طور جد قبض شده است و سینه ام درد میکند، برای همین با شما مطرح میکنم شاید جوابی برای آرامش یافتن باشد یا شاید در آینده شاهد این تراژدی ها برای دیگران نباشم. قبل از آشنایی با شما و نوشته ها و تفکرتان، راستش را بخواهید در مورد رهبر یک دیدگاه خنثی داشتم، بعد از آشنایی با شما دیدگاهم نسبت به ایشان مثبت شد تا جاییکه او را حسین زمان و طرفدارانش را عاشوراییان دیدم. ولی حالا در مورد او کاملا تردید دارم دلیلش هم افرادی است که با ظواهر صالح، خود را سینه چاک او میدانند و در این راه از هم سبقت میگیرند و کاملا تک بعدی نماد ولایتمداری را بچه بیشتر آوردن میدانند و راستش را هم بخواهید تا حد زیادی پاک و مومن و دلنشین هستند یا بهتر است بگویم بودند لا اقل برای من تا قبل از شناخت کاملشان و چشیدن آزاری که به من رساندند باورم نمیشد هنوز در بهت و حیرت مانده ام، ایشان به جای تشویق افرادی که پاکتر و بهتر و با استعداد تر از بقیه اند ایشان را به گونه ایی راهنمایی میکنند تا درزندگی دنیوی در شرایط سختتر قرار بگیرند طوریکه از درون اسلام را انکار کنند یا از دین برگردند یا از هدفشان باز بمانند یا هر روز آرزوی مرگ کنند، ایشان دلیل زده شدن بیشتر افراد جامعه از دین هستند و شاید دلیل معضلاتی که اکنون در جامعه میبینیم، فساد، تاخیر ازدواج یا عدم ازدواج، فحشا، بی حجابی، سرکشی، عصیان نسل جوان، تنفر از نظام و رهبر و...ولی عیوبشان را نمیبینند جالب اینجاست راحتی و آسایش را برای خود و نزدیکانشان میخواهند چون خود را برتر از دیگران می بینند در واقع نوعی نظام طبقاتی مذهبی به راه انداخته اند که خود را طلا و دیگران را مس می بینند و هر بلایی سر بقیه بیاورند را تقدیر و سرنوشت معنا میکنند و اگر ببیند در میان سختی خودساخته شان تسلیم شده ایی و از دین پس کشیده ایی میگویند از ابتدا منافق و منکر بود و اگر ببینند ادامه میدهی علاوه براضافه نمودن سختی میگویند راست میگفت و اینکه فرد چقدر روحش در فشار است تا وانمود به خوشبختی کند برایشان مهم نیست، با زیر دست هایشان مثل حیوان خانگی برخورد میکنند چون در ازای فداکاریهای بسیارآنها باید به تکه استخوانی قانع باشند و آنها را دچار بدترین سرنوشت ها میکنند راستش دلم میخواهد باز قلبا رهبر را تایید کنم اما با این موجوداتی که اطراف ایشان هستند، هم در حق بودنشان شک کرده ام و هم ناراحت و عصبی وخجالت زده هستم که مردم مرا همسنگ اینها ببینند و قضاوت کنند در نتیجه تصمیم گرفته ام دیگر حمایتی از آقای خامنه ایی نداشته باشم وسکوت کنم، شما باز هم نظرتان راجع به ایشان مثبت است؟ راستش را بخواهید بعد از ازدواج با فردی که تجویز این افراد بود دیگر خودم را نمیشناسم، دینداری روی قلبم سنگینی میکند اسلام را دینی زن ستیزانه میبینم تمکین را بیهوده و احکام را با تردید نگاه میکنم، چرا باید به اسم دین این همه ظلم به راحتی در حق زنان اعمال شود؟ این همه خون دل، دیدن تحقیر، نبود پشتوانه، نبود راهی برای رفت یا بازگشت، راضی نبودن از خود، تلف شدن استعداد ها، دور شدن از مسیر حقیقی خدمت و خلقت جواب اینها را چه کسی میدهد؟ قطعا کسیکه در این زمان ازدواج را برمیگزیند و به ساده ترین حالت پیش میرود نیت بدی نداشته و جهاد کمی نکرده ولی چرا باید از این عقاید خوب سو استفاده شود به طوریکه ترجیح بدهی از همه چیز دست برداری؟ خدا که انسانها را بیش از طاقتشان سختی نمیدهد پس چرا خلاف آنرا میبنیم؟ من در این زمان با وجود اینگونه ابلیس های آدم روی ازدواج را به صلاح هیچ فردی نمیبینم چه رسد به بچه دار شدن، کاش دنیا کمی عادلانه تر میبود تا بشود با دل خوش در آن زیست مگر یک انسان آنهم مومن چه میخواهد؟!
باسمه تعالی: سلام علیکم: البته ملاک حقانیت هرکس به آن است که بنگریم چه اندازه خودش به حق و حقیقت نزدیک است وگرنه همچنان که میفرمایید حتی کسانی بودهاند که به نام اسلام در قالب خوارج امام الموحدین را به قتل رساندند و از این جهت ما در نظر به رهبر معظم انقلاب نظر به ایمانی داریم که در شخصیت خود ایشان پیدا و آشکار است و این غیر از روحیهای است که متأسفانه در بعضی از مردها نسبت به خانمها به چشم میخورد که خود را محور فهم میدانند. این تنگنظریها نباید به پای اسلام و یا رهبر انقلاب گذاشته شود و از این جهت هنر امثال شما آن است که به جای درگیری با چنین افرادی، راهی را در آن زندگی پیشه کنید که راه صفا و تقوا باشد به جای آنکه خود را در درون بشکنید. سیرۀ مادربزرگانِ ما بعضاً همینطور بوده است که در همین نوع زندگیها توانستهاند منشأ فرزندان بزرگواری باشند و از این جهت اتفاقاً آنان با فرزندآوریِ بیشتر، به زندگی خود معنای دیگری بخشیدهاند. موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم. «فلسطین کلید رمزآلود فرج است» جمله ای بس رازگونه در مورد امری رمزآلود که در دوران ما از دهان مبارکی گفته شد که کلامش ندای حق طلبانه زمانه ماست. و چرا فلسطین!؟ سفری کنیم در این دوران به غرب سکولار مدعی لیبرالیسم و نگاهی باندازیم به ظاهر مردم در شهرها و دریابیم شگفتیهای عالم امروزمان را. آن مرد اروپایی آبجو به دست اما چپیه به گردن!! آن دختر اروپایی بی حجاب با دامن کوتاه اما چپیه به گردن با پرچم فلسطین منقش بر روی پیشانی! آن جوان بزرگ شده در قلب اروپا با ظاهری محجوب و فریادهای طنین اندازش که «فلسطین را رها کن» و «به نسل کشی پایان ده» در تظاهراتی در قلب اروپا و بالا بردن عکس خانم سحر امامی توسط آن جوان و ابراز افتخار به داشتن چنین زنانی؛ همان جوان در مجلس عزاداری اباعبدالله در قلب اروپا سینه زنان و اشک ریزان!!؟ آری درست شناختمش همان بود، از او پرسیدم خودش بود. جوانی بسی آشنا، آشناتر از هر آشنا و خویشاوندی، آشنایی در حد در آغوش گرفتن. جوانی که در اروپا متولد و بزرگ شده و به جای حضور در تظاهرات فلسطین و اشک ریختن و سینه زدن در عزاداری امام حسین (ع)، میتوانست هزار کار و تفریح متنوع انجام دهد ولی چیست که او را به این راه میکشاند!!! برگردیم به کشور خودمان، به جای آن شعارهای پوچ فروکش کرده و محو شده «نه غزه نه لبنان...» اینک آن خانم های به ظاهر بدحجاب ولی با عشق رهبری در دل، مرگ بر اسرائیل گویان!!! در نقطه مقابل آن به ظاهر روشنفکران غربگرایی که از زمان شروع جنایت و کودک کشی در غزه گویی لال شده اند و آن سلبریتی های غرب پرستی که کمترین جرمشان این سکوت کر کننده است بعد از شهادت اخیر بیش از هزار نفر از هموطنان عزیزمان!!! روشنفکر باسواد یا سلبریتی بی سواد فرقی نمی کند، وجه مشترک هر دو اوج بی هویتی و پوچی که نسل کشی در فلسطین اکنون از آن پوچی پرده برداشته! و آن به ظاهر متدینین و متشرعین خوش خیالی که هنوز در آرزوی دیندارانه زیستن در کنار غرب وحشی حامی صهیونیسم هستند و در فکر آنند که چه سیاستی باید در قبال غرب پیش گرفت تا هم بتوان دینداری کرد و هم اینکه گربه شاخمان نزند!!! آیا اینها همه و همه حکایت از آن ندارد که گویی موضوع ظلم در فلسطین انسان ها را در دنیا غربال می کند و بی موضع و بی طرف بودن نسبت به آن مساوی میشود با پوچی و بی معنایی در زندگی، هر کجا که فرد می خواهد باشد با هر وضع مالی و هر جایگاه اجتماعی!؟ و آیا بی موضع بودن نسبت به این ظلم آشکار مساوی نیست با سهیم بودن در بی آیندگی تمدن غرب استوار بر پایه های لرزان سکولاریسم؟ همان بی آیندگی که تمدن معاویه ی بعد از شهادت ابا عبدالله به آن دچار شد و مردمی غفلت زده که شیفته و فریفته شکوه ظاهری و زرق برق دستگاه معاویه شده بودند. شیفتگی و فریفتگی از نوع همین شیفتگان کنونی تمدن غرب و کورانی که از دیدن ظلمات پنهان شده در پشت این تمدن دروغین عاجزند. تمدنی و عالمی که بودن در آن منتهی میشود به اوج روزمرگی، افسردگی و بیهودگی حتی با وجود نماز خواندن، حج رفتن و متشرع زندگی کردن!!! آیا در روزگار ما این مسئله فلسطین نیست که موضع گیری درست در قبال آن و حضور یافتن در صحنه های مرتبط با آن مساوی می شود با معنادار شدن زندگی و احساس شور و شعف و نور ایمان در درون خود؟ احساس نور ایمانی که از بی نماز نماز خوان می سازد و از بی حجاب باحجاب! با عرض ارادت و التماس دعا استاد بزرگوار
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است و چه اندازه موضوع را خوب به میان آوردهاید. آری! زمانه، بسی حساس است و چه سخن بلندی است سخن رهبر معظم انقلاب که فرمودهاند: «قضیۀ فلسطین، کلید رمزآلود گشوده شدن درهای فرج به روی امت اسلامی است.» بخواهیم و یا نخواهیم حقیقت جز این نیست هرچند جبهۀ استکبار گمان میکند که با قدرت و با رسانه میتواند موضوع فلسطین را تمام کند. تصوری که سالها پیش بر اساس همین تصور، کشتار صبرا و شتیلا را به پا کرد و گمان کردند کار فلسطین تمام شده، و عجیب است که نهتنها تمام نشد، بلکه در صحنۀ باریکۀ غزه، کار برای جبهۀ استکبار پیچیده و پیجیدهتر گشت؛ هرجند هنوز به گمان آنها به گفتۀ اخیر ترامپ احمق، غزه دیگر تمام است و عجیب است که دندههای از سینه برآمدۀ آن کودکان گرسنه چه غوغایی به پا کرده و چه عبرت بزرگی است فلسطین برای فهمِ معنای آیندۀ جهانی که در پیش است. استکبار با تمام قوا گمان میکرد لااقل غزه را تمام کرده و حال با بحران خود روبهرو شده است. آیا الهامِ الهی که بر قلب شهید سنوار عزیز القاء شد، تا طوفانالاقصی را به میان آرود، چیز کمی بود؟ از آن جهت که امروز غزه مرکز جهان شده است؟
چه اندازه همانطور که فرمودهاید ذیل دفاع فلسطین، آن انسانها در اقصی نقاط جهان به یکدیگر نزدیک شدهاند و از آن طرف، آری! فلسطین ملاک رسوایی غربزدگان لیبرالی شدهاند که معنایی از انسانیت را در خود کشتهاند. چه کسی باور می کرد که خداوند گاهی از طریق افرادی که فاسق هستند، دین خود را یاری میکند همچون نتانیاهوی خبیث و ما ازطرف دیگر از این طریق به عظمت شخصیتهایی همچون شهید سنوار میتوانیم پی ببریم که چه صحنۀ پیچیدهای را پیش آوردند که دشمن با همۀ امید برای پیروزی، اکنون گرفتارترین جریان موجود شده است. و ما در عین آنکه سخت از نظر روحی و عاطفی در فشار هستیم ولی لازم است که صحنه را از زاویهای که موجب عبرت تاریخی میشود مد نظر قرار دهیم امری که رهبر معظم انقلاب در آن سخن خود در ۲۵ فروردین ۱۳۸۵ متذکر شدهاند که جایگاه تاریخی جریان فلسطین تا کجاها عبرت آموز خواهد بود. علاوه براین خوب است به نکاتی که آقای یونس محمدی متذکر شدهاند نیز، بیندیشیم.
https://eitaa.com/zaghsefid/141554 موفق باشید
سلام استاد وقتتون به خیر: ببخشید من بلد نیستم قلمبه سلمبه حرف بزنم عذر خواهی میکنم پیشاپیش. من مدتیه شرایط زندگیم عوض شده و محل زندگیم تغییر کرده و حس میکنم این تغییر بجای اینکه به رشد من کمک کنه بیشتر داره منو میکشه پایین، حس میکنم خیلی آدم خاله زنک و اهل حاشیه و حاشیه سازی شدم و خیلی از خودم بدم میاد، همش به این فکر میکنم که خیلی بچه ام و بقیه از من بدشون میاد و فکر بدی در موردم دارن و خلاصه همش به افکار مردم در موردم خودم فکر میکنم. خیلی احساس بیچارگی میکنم. خواهش میکنم به من کمک کنید. دعایی، ذکری، راهکاری، چیزی بگید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر اندازه معارف الهی در انسان رشد کند، به همان اندازه قدرت وَهمیات ضعیف میشود. پیشنهاد می شود علاوه بر بحث «ده نکته در معرفت نفس» به بحثی که در رابطه سوره عنکبوت شده است، و هر دو در سایت هست؛ رجوع فرمایید. موفق باشید
سلام علیکم: با آرزوی سلامتی و طول عمر استاد بزرگوار. در تعریف هنر، اکثر اندیشمندان و نظریه پردازان، اعم از صاحبنظران مسلمان و غیر مسلمان، هنر را ذیل زیبایی تعریف می کنند. اما تعریف حضرت امام رضوان الله تعالی علیه از هنر کاملا متفاوت است. امام می فرماید: هنر عبارت است از دمیدن روح تعهد در انسان ها امام با نظر به چه ساحتی از هنر چنین تعریفی را بیان داشته اند؟ آیا این تعهد همان عهدالله نیست؟ الم اعهد الیکم یا بنی ادم ... رابطه بین این بیان امام با زیبایی که از ارکان هنر است چیست؟ اگر در این زمینه منبع یا کتابی برای مطالعه و تحقیق وجود دارد مورد امتنان است که معرفی بفرمایید. سایه با برکتتان مستدام
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور که متوجه هستید نکته ظریفی در سخن حضرت روح الله رضوان الله تعالی علیه نهفته است، آنطور که متوجه شدهاید عهد ما با حقیقت همان هنر واقعی به حساب میآید. سالهای قبل نکاتی در رابطه با هنر یادداشت شده است که خدمتتان ذیلا ارسال میشود، امید است مفید افتد. موفق باشید
هنری که چشم به راه ما است
باسمه تعالی
۱. چرا آثار هنری، خواه در کلمه و خواه در تصویر و تجسم و خواه در فیلم و تئاتر، میتوانند عمیقاً مدعی حقیقت باشند؟ حقیقتی که به سوی ما است وقتی ما در انتظار آن باشیم.
۲. هنر همواره در باب حقیقت به ظهور میآید و در بستر تاریخی خود در شُرف آمدن است، تا افقی را برای ما بگشاید، افقی که افق گذشته نیز در آن دخیل است.
۳. وقتی هنر بازگوکننده حقیقت است که به سوی ما میآید؛ پس عملاً حقیقت را در هر میدانی که ظهور کند، آشکار میکند، مشروط بر آنکه ما در منظر خود در مواجهه با حقیقت، به دنبال حقیقت باشیم، هرکجا که میخواهد باشد.
شاخه گل هرجا که میروید گل است خمّ مُل هرجا که جوشد هم مُل است
۴. آیا علاج فلاکت زمانه ما هنری نیست که ما را از جهان کمّیّتها به جهان کیفیتها سیر دهد و جهان کیفیتها را در مقابل ما بگشاید؟ به گفته مولوی:
آن جهان و راهش اَر پیدا بُدی کم کسی یک لحظه در اینجا بُدی
آیا نگاه هنرمندانه کمک نمیکند تا ما خویشتنِ راستین خود را با تمام بیکرانگیاش احساس کنیم؟
۵. اثر هنری، هرکدام که میخواهد باشد، چیزی است که در آن و از خلال آن حقیقت روی میدهد و انسان را از تحجّر و ظاهرگرایی نجات میدهد تا به دست متدینین، امام حسین «علیهالسلام» به قتل نرسند.
۶. اثر هنری چیزی است که «عالَمی را برمیگشاید»، مثل برگشودن عالَم دینی توسط تاج محل.
۷. هنر و هنرمند، متذکر روح پنهانی است که در هر تاریخی جاری است تا انسانها گرفتار روزمرّگی نگردند و بتوانند با خود زندگی کنند و به بسط انسانیت بیندیشند تا آنچه به نحو بنیادین ما را در برگرفته، فراموش نشود.
۸. هنرمند، آگاه به روح زمانه خود میباشد و متذکر آن روح است، روحی که همان اراده الهی است که در هر تاریخی مطابق آن تاریخ به ظهور میآید. لذا قرآن میفرماید: «يَسْئَلُهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ كُلَّ يَوْمٍ هُوَ في شَأْنٍ» (الرّحمن/۲۹) هر آنچه در آسمانها و زمین است مطابق نیاز و ظرفیت خود از خداوند تقاضا میکند و او نیز در هر روزگاری مطابق نیاز آن زمانه در شأنی به ظهور میآید.
۹. هنر بزرگ و هنرمند بزرگ، هنر و هنرمندی است که محل ظهور ارادهای از طرف حضرت حق باشد که قصّه طلب جان انسانها است. پس هنرمند در نسبتی متقابل بین «خلق» و «حق» هنر خود را میآفریند و جناب مولوی در این رابطه میفرمایند:
چو غلام آفتابم هم از آفتاب گویم نه شبم نه شب پرستم که حدیث خواب گویم
چو رسول آفتابم به طریق ترجمانی پنهان از او بپرسم به شما جواب گویم
۱۰. آری! هنر، عامل ظهور «هستی» و «وجود» است تا انسان را به بودناش برگرداند. بودنی بیکرانه و جاودانی. و این است عامل سپاسگزاریِ ما از هنرمندان. آنها به بشر چشم و گوش دادند تا با لذّت ببینند و بشنوند که انسان چیست. این است آن هنری که چشم به راه ما در این تاریخ است.
از اشارتهای دریا سر متاب
ختم کن والله اعلم بالصواب والسلام
با سلام خدمت استاد بزرگوار: استاد جان من معلم هستم و امسال سال اول است که به لطف خدا توفیق خدمت در معلمی پیدا کردم. منتها مدرسه ای که رفتم متاسفانه هم مدیر و هم بعضی از همکاران اصلا عقاید دینی ندارند و در ضدیت هستند. متاسفانه تا جایی که امکان دارد سعی میکنم یا زیاد باهاشون برخورد نداشته باشم یا بحث رو عوض کنم یا نهی از منکر و اینها مثلا مدیر میگه امام زمان وجود نداره، اصلا حضرت علی اصغری وجود نداشته آخوندا دروغ گفتن یا میگه امام حسین اشتباه کرد خودش رو به کشتن داد یا چرا امام علی دهها نفر رو در صدر اسلام کشت یا مثلا امروز میگفت یزید خیلی هم آدم خوب و با شخصیتی بوده و.... بنده هم کاملا منطقی و با خونسردی و ادب جواب شبهاتشون رو میدم ولی مسخره میکنن و یه جاهایی هم اذیت میکنند مثلا چندین بار گیر داده اند که قرآن با بچه ها کار نکن فقط روخوانیش رو بلد باشن میگن مگه میخواهیم آخوند تربیت کنیم نمی دونم چکار کنم اوایل سال طلبه ی روستایی که درس میدیم بهم گفت که اینها میخواهند سند ۲۰۳۰ رو اجرا کنند و ایشون هم پارسال باهاشون دعوا کرده بودند مثلا پارسال بچه ها رو برده بودند اردو و بزن بکوب و چند تا از بچه ها هم از مشروبات جوجو که درصدی الکل داره خورده بودند که البته خدا رو شکر اداره فهمیده بود و گیر داده بود بهشون وظیفه ی من چیه استاد چطور برخورد کنم؟ از یه طرف چون سال اولم هست و هنوز رسمی نشده ام نمیتونم زیاد برخورد کنم باهاشون چون زیاد با افرادی در اداره ارتباط دارند از یه طرف دل دلم رو میخوره که نکنه اینها عقاید بچه ها رو تحت تاثیر قرار بدهند. چکار کنم آقا جان؟ چطور برخورد کنم باهاشون؟ فکر نمیکردم آموزش و پرورش هم از این جور افراد داشته باشه. ضمنا تا جایی که امکان داره در صدد جذب بچه ها هستم. دعام کنید و به راهکاری راهنمایی ام کنید. با تشکر.
باسمه تعالی: سلام علیکم: مهم سبک برخورد ما است که با دانشآمزان با متانتِ تمام و همراه با محبت و دلسوزی رابطه داشته باشیم و بدون برخوردهای جدلی با آنهایی که میفرمایید با آنها مواجه شوید زیرا: «گر شوم مشغول اشکال و جواب / تشنگان را کی توانم داد آب». موفق باشید
با سلام خدمت استاد عزیز و گرامی: میخواستم تعریفی از لذت در مسیر سلوکی بیان بفرمایید. منظورم ناظر به حدیثی است که میفرمایند که روز خودت را به سه قسمت یا چهار قسمت تقسیم کنید و یک قسمت آن لذات حلال است. تعریف های زیادی برای این لذت شده است. مثلا پارک رفتن و نشستن و غذا خوردن، یا نگاه کردن به فیلم های طنز تلویزیون و موارد دیگه ای که خودتون بهتر میدونید. منی که از ۱۸ سال پیش با دروس شما آشنا شدم بر اساس آموزه های شما در جلسات و مباحث این نوع لذت ها برام نوعی تلف کردن عمر و سرمایه به حساب میاد. من از نگاه بقیه آدم خشکی هستم که از زندگی لذت نمیبرم اما به واقع من در خوشی و لذت درونی خوبی به سر میبرم. نمیگم خیلی آرمانی هستم اما به واقع این خوشی ها برام بی معنی است. من متهم هستم به اینکه از شادی سهمی ندارم البته شاید هم از یک نظر درست باشه. حال شما نظرتون در مورد لذت های حلال که مدد میکنند عبادات رو چیه؟ سوال دوم اینکه من با اینکه مباحث رو خوب کار کردم و تقریبا مباحث دستمه و اگر شما یک کلمه بگید من تا تهش رو میرم اما این مباحث از درونم نمی جوشد، یعنی اگر بخوام یه جلسه ای فی البداعه صحبت کنم نمیتونم، باید عینا صحبتهای شما رو پیاده کنم و ارائه بدم و در این بین چند تا حرف هم از خودم بزنم. اما سوالا رو خوب میتونم جواب بدم. چه کنم که خودم بتونم یه جلسه ای رو اداره کنم بدون اینکه نیاز باشه که مطالب رو پیاده کنم و بیان کنم. و سوال بعدی اینکه من سوالی پرسیدم که در سایت و کانال بارگزاری نشده اما با زدن کد رهگیری سوال و جواب برام نمایش داده میشه، علت این مسئله چیه؟ در صورتی که سوال من خصوصی نبود. برای مثال اين كدرهگیری. Lobolmizan_1zk4zpzbgv. ممنون از وقتی که میذارید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. همانطور که در کتاب «زن؛ آنگونه که باید باشد» اشاره شد، ظاهراً این روایت مربوط به لذات جنسی حلال با همسر میباشد. ۲. اگر با نظر به آیات و روایات، سخنگفتن را آغاز کنید ان شاءالله گفتاری که دیگر گفتارِ خود شما میباشد به ظهور میآید. ۳. در این مورد چیزی نمیدانم. ان شاءالله مسئول محترم سایت جواب خواهند داد. موفق باشید
سلام بر استاد عزیزم که سالیانی متمادی به توفیق الهی در حدّ بضاعت مزجاة خویش از مشکات سیمایش اقتباس نور کرده ام. استاد عزیزم سؤال بنده به صورت کوتاه و مختصر این است که بنده با توجّه به شغل خودم که فرهنگی میباشم اگر در کلاس بگویم که دانش آموزان برای شادی روح همهٔ اموات و شهدا از زمان حضرت آدم تا الآن و سلامتی همهٔ زندگان روی کرهٔ زمین صلواتی بفرستید آیا از نظر معارف توحیدی و مبانی دینی اشکالی دارد یا خیر؟ البتّه کسانی که عالماً و عامداّ مستحقّ لعن و نفرین الهی شدهاند در نظرم از این جمع مستثنا هستند. با زبان الکن و گنهکارم دعاگویتان هستم و از وجود عزیزتون التماس دعا دارم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بسیار سخن ارزشمند و مفیدی است از آن جهت که انسان از آن طریق، جان خود را با همۀ روحهای متعالی که در گذشتۀ تاریخی در صحنه بودهاند، مرتبط مینماید. موفق باشید
با سلام خدمت استاد گرامی و آرزوی توفیقات روزافزون برای جنابعالی: در کتاب سلوک ذیل شخصیت امام خمینی در صفحه 219 فرمودید: حضرت موسي (ع) در شرايطي که با غلبهي فرهنگ فرعوني، مورد پذيرش هيچکس نبودند، با بصيرت الهي، متوجه حضور تاريخي وحي الهي بودند، خودشان تک و تنها به مصر آمدند و سراغ دربار فرعون رفتند و به کمک حضرت هارون پيام الهي را تبيين نمودند و بالاخره آن پيام جاي خود را در تاريخ باز کرد و فرعون رفت و حکومتها يکي بعد از ديگري به مديريت پيامبران بني اسرائيل به صحنه آمدند، و چون تاريخ به کمک حضرت هارون (ع) توانست پيام الهي حضرت موسي (ع) را درک کند، سالهاي متمادي نظامي که حضرت موسي شکل دادند عالم را تغذيه کرد. سوال بنده این است که آیا غیر از حکومت حضرت سلیمان پیامبر دیگری هم تشکیل حکومت داده است؟ و اگر بوده آیا ذیل حکومت حضرت سلیمان بوده یا غیر از آن؟ اگر منبعی در این خصوص جهت مطالعه معرفی بفرمایید ممنون میشم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! پیامبر دیگری هم ذیل حضور تاریخی حضرت موسی «علیهالسلام» بودهاند که نقش حکومتداری را مدّ نظر داشتهاند. از جمله همان پیامبری که حضرت طالوت را مأمور مقابله با جالوت کردند و قرآن در آیات ۲۴۶ به بعد سوره بقره متذکر میشود. موفق باشید
سلام وعرض ادب خدمت استاد طاهرزاده: لطف میکنید نظرتون رو درباره این پرسش و پاسخ بفرمایید. مخصوصا درباره جواب سوال: ما حقیقتا می بینیم بسیاری ازمردم درتوحید اشکال دارند و واقعا معتقد به آن توحید انبیا و اهل بیت نیستند و اصلا شناختی از آن ندارند تکلیف این افراد چه خواهد بود؟ پاسخ: رکن اساسی دین شناخت حجت دارای معجزه از طرف خداوند تعالی، یعنی پیامبر و امام معصوم هر زمان، و تسلیم به اواست. بعد از آن، چه فرد سایر مطالب دین را درست متوجه شود و چه اشتباه برداشت کند معذور خواهد بود. پس شناخت حجت و قبول ولایت او معیار و ملاک و اصل دین است اگر فرد تسلیم امام شود و در مقدمات کوتاهی نکند ولو اینکه در توحید و سایر امور دین اشتباهاتی داشته باشد و ظرایف آن را دقیق متوجه نشود معذوراست. و اگر تسلیم حجت الهی نشود هیچ عذری نخواهدداشت و هیچ مطلبی از او پذیرفته نیست، ولو اینکه برفرض عقیده اش در توحید و سایر امور دین مطابق واقع باشد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: میتوان به این نکته فکر کرد ولی در هر حال در نسبتی که باید با حجج الهی و ولایت آنها برقرار کند، نظر به ربوبیت حضرت پروردگار مهم است تا آن حجج را آینۀ ربوبیت حضرت حق بنگرد و آن، راهی باشد برای قرب الهی. و البته ناخودآگاه چنین هست. تأکید بر این نکته راه را هموار میکند. موفق باشید
سلام استاد: نظرتون درباره کار کردن روی مسائل آقای امینی خواه چیست؟ (مثل آن سوی مرگ)
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به شخصیت علمی که از ایشان سراغ دارم، فکر میکنم میتوانند در معارف عمیقتری نیز ورود پیدا کنند. موفق باشید
سلام علیکم: کسی که در امور روزمره دچار مشکل هست و نمی تواند کارهای روزمره خود را انجام دهد آیا می تواند در کنار سیر مطالعاتی و مباحث فکری برای یافتن معنای زندگی به روان شناس و پزشک مراجعه کند تا امور روزمره خود را سامان ببخشد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به این اعتبار که روانشناسی علمِ بررسی و تنظیم عکسالعملهای انسان است و نه علمی که انسان در معرفت نفس دنبال میکند؛ میتواند مدّ نظر باشد. موفق باشید
با عرض سلام خدمت استاد: با توجه به اینکه امروزه مسائل منطقه مورد توجه زیاد جامعه به خصوص جوانان قرار گرفته و از طرفی شبهاتی مطرح میشود مانند این شبهه چرا به لبنان وغزه باید کمک کنیم و این نشان از نشناختن صهیونیسم و تاریخچه آن است به نظر خودم احساس کردم که باید علاوه بر مسائل عمیق جنابعالی با مسائل روز مثل قصه ی شکل گیری اسرائیل و هدف آن آشنا باشیم و آن را تبیین کنیم. لذا از جنابعالی در خواستی دارم که منبعی حالا یا کتاب یا سخنران خاصی اگر مد نظرتان هست معرفی کنید در کل در این زمینه راهنمایی فرمایید. ممنونم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در زمان ما با توجه به سخنان حضرت امام و موضعگیریهای حکیمانه ایشان، مسئله برای همگان روشن بود. ولی همینطور که میفرمایید با توجه به فضای رسانهای بیگانه باید جریان حضور اسرائیل را عمیقاً دنبال نمود که البته بنده در جریان آخرین کتابهایی که این مسئله را تبیین کند، نیستم. ولی کتاب «سرگذشت فلسطین یا کارنامه سیاه استعمار» که توسط آقای هاشمی رفسنجانی ترجمه شده بود در زمان ما مؤثر بود. موفق باشید
سلام علیکم استاد گرامی: ببخشید، در کتاب راز کهکشان نیستی اگر آقای قوچانی از استادش آقای قاضی در خواست میکرد که برایش طلب ظرفیت و قابلیت بیشتری کند. آیا خداوند این درخواست را از آقای قاضی می پذیرفت؟ ما که ملک نیستیم که مقام معلوم داشته باشیم. حسم این است که خدا می پذیرفت. آیا این حس درست است؟ توضیح بفرمایید. با تشکر التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّماً خداوند منشأ رحمت واسعه است ولی ظرفیت انسانها را در نظر میگیرد و سالکانی مانند مرحوم قاضی متوجه آن ظرفیتها هستند و در حدّی که برای افراد مفید باشد، آنها را راهنمایی میکند و جلو میبرد. موفق باشید
شما کی عزم سفر به فلسطین و مبارزه تن به تن با اسراییل را میکنید؟ اگه خواستید به ما هم بگید بیاییم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: «سبکباران خرامیدند و رفتند» باشد که ان شاءالله زمینه حضور ما پیرمردها نیز گشوده شود. ولی شما جوانان چرا معطل ما شدهاید؟!! موفق باشید
با سلام و عرض ادب خدمت استاد بزرگوار: الحمدلله که یکبار دیگر چشممان به چهره نورانی رهبرمان روشن شد و صدای گرم ایشان موجب تسلی خاطرمان گردید. نمیدانم چند نفر با دیدن رهبری آن شور و شعفی را که بنده داشتم احساس کردند. همه اظهارات و نکات مهمی که ایشان امروز بیان کردند به یکطرف و آن لبخند از ته دل ایشان که بخاطر نقش بر آب شدن نقشه های شوم دشمن بر لب ایشان جاری شد به یکطرف. آن دلگرمی که از لبخند ایشان در ما ایجاد شد و آن صبر و آرامش و قوامی که در سخن ایشان احساس می شود براستی چقدر دل مان را محکم می کند. واقعاً اگر راز این حس ما به رهبری در ولایت نیست پس در چه چیز است؟ کدام مردم به کدام رهبر سیاسی در جهان چنین حسی دارند؟ چقدر توان درک این نعمت بزرگ را داریم که واقعا ملت با عزتی هستیم که یک انسان الهی حکیم بصیر دلیر ملت ما را در این تاریخ رهبری می کند؟ الحمدلله. خداوند نگهدار و پشتیبان امید مظلومان و رهبر آزادگان جهان باشد و ما را از برکت وجودشان محروم نگرداند. ان شاء الله. التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: از حضرت ربّ العالمین با تمام وجود میخواهم و میخواهیم که ما را متوجۀ عمق نعمت فوق العاده اش در این زمانه که رهبر معظم انقلاب است؛ بنماید. خدا می داند بزرگ ترین لطف حضرت حق به انسان جز این نیست که انسانها را متوجۀ نعمتهایش بکند تا در زمرۀ شاکران قرار گیرد. چه بگویم در وصف انسانی که کلامش حقیقتاً کلام جان همۀ انسانهایی است که به خود آمده اند و در نزد خود و در عمق جان خود جایگاه کلام رهبر معظم انقلاب حضرت نایب الامام آیت الله خامنه ای را احساس می کنند. کافی است تنها از درون خود متوجۀ تذکرات این مرد باشیم تا بنگریم «آشنایی نه غریب است که جانسوز من است». موفق باشید
سلام خدمت استاد گرامی: حقیقت امر این هست که از ۱۴ سالگی تا الان که با شما صحبت کرده ام، در عین اینکه فاصله سنی مان به نظر زیاد است اما حال مرا بیشتر از همسن و سالانم متوجه بوده اید. گاهی اوقات رفیق صمیمی من نمیفهمد که چه میگویم ولی شما دقیقا چیزی را میگویید که گویی انتظارش را میکشم. در این سال ها هم این سایت محل گفتن حرفهایی بوده که با هیچکس نمیتوانستم بزنم. اینبار خواستم تا راجع به وظیفه و نتیجه صحبت کنم. حدود یکسال تمام با توجه به اینکه وظیفه ام ازدواج است تلاش بسیاری کردم ولی بعد از یکسال چیزی جز فروپاشی عاطفی نصیبم نشد. ولی خوشحال بودم، درصورتیکه انگار چیزی برای از دست داشتن نداشتم، از اینکه نهایت تلاشم را کرده بودم شاد بودم. آن قضیه را وظیفهای الهی میدیدم و از تلاشم خرسند بودم. ولی زخمی بود بی درمان. من برای فرار از جامعه ای که نفس ضعیف مرا به گناه کشانده بود خواستم ازدواج کنم تا انس و رحمتی که در آن حاصل میشود ایمان مرا حفظ کند. که خب نشد و من با چشمان خودم اینرا دیدم که: (هرچه دلم خواست نه آن میشود / هرچه خدا خواست همان میشود) و حالا بعد از چندی تفکر، فهمیدم که شاید وظیفه من ازدواج نیست و باید دنبال چیز دیگری باشم. راهنمایی شما مرا وارد آیه ۳۳ سوره نور کرد. جایی که راهی برای ازدواج پیدا نشده و حالا شخص مستأصل باید عفاف پیشه کند. شاید واقعا وظیفه الان من عفاف باشد ورای اینکه چقدر در آن موفق بشوم یا اصلا نتیجه و ماحصلی برایم داشته باشد. ولی خب منظور این عفاف و عفیف بودن را متوجه نمیشوم. صرف انجام یا خودداری از چه چیزهایی، شخصی به عفت میرسد؟ علامه در المیزان این مطلب را به دوری از زنا تعبیر کرده بودند. و برای آخرین مطلب هم علامه در معنای «و الصالحین من عبادکم» میفرمایند: منظور صالح برای تزویج است نه صالح در اعمال. خواستم معنای صالح بودن برای تزویج را بدانم. دعا بفرمایید. با تشکر.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! بالاخره اصلِ زندگی همان است که انسان در بستر آن زندگی ازدواجی داشته باشد آنهم با انسانهای صالح. می ماند که اگر به هر دلیلی همانطور که خودتان میفرمایید شرایط آن فراهم نشد، با عفافی که به لطف الهی انسان بتواند پیشه کند؛ افق های معنویِ گشوده ای در مقابلش گشوده میشود به امید آنکه افرادی در مقابلش قرار گیرند که صالح برای تزویج باشند ان شاءالله. موفق باشید