سلام استاد: ببخشید منظورم به خودم هست کار به هیچ کسی ندارم و زیارت اربعین را منکر نیستم. من امسال هرکاری کردم که اربعین کربلا باشم راضی نشدم که برم، پیش خودم فکر کردم گفتم که چند بار رفتی کربلا و عهد بستی آدم خوبی بشی و مورد رضایت خدا و اهل بیت قرار بگیری ولی بدون هیچ تغییری که کرده باشی بازم همون گناه ها را تکرار کردی، هیچ معرفتی، هیچ پیشرفت معنوی نکردی، خوب چه فایده داره وقتی زیارت به قلب ما وارد نشده فقط خودمو خسته کردم. به کمیت نیست بلکه به کیفیت است.
باسمه تعالی: سلام علیکم: مهم آن است که ما در نسبت با حضرت اباعبدالله«علیهالسلام» بخصوص در اربعین، خود را هرچه بیشتر بیابیم که چه باید بشویم. و معلوم است که شیطان در این راه بیکار و بیتلاش نیست. در رخداد اربعینیِ این سالها بحث در حضوری است که ما را در جهانی دیگر حاضر میکند، جهانِ درک انسانیت انسانها در جمع زائر و خادم؛ و این یعنی عبور از جهان خودبنیاد و نژادپرستانۀ غرب و غربزدگان. اینجا است که چنانچه بتوانیم در چنین میدانی که اربعین برایمان گشوده است وارد شویم، ارزش خود را دارد. عرایضی تحت عنوان «حضور در رخداد اربعینی اخیر و جابجایی قدرت جهانی» شده است، امید است مفید افتد. https://eitaa.com/matalebevijeh/20038 موفق باشید https://eitaa.com/esharat/848
با عرض سلام و ارادت: جناب استاد بنده ۲۱ ساله و سال دوم پزشکیم. با توجه به شرایط جامعه و سخت شدن عرصه بر بنده تصمیم به ازدواج دارم. اما ۲ نکته برای من مانع است اول اینکه تمکن مالی ندارم و دوم اینکه برخی میگویند به مسیر علمی حقیر ضربه میزند. میخواستم نظر جنابتان را جویا شوم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: با همۀ این حرفها اگر شرایط ازدواج در عین سادگی و بدون دردسر با موردی که متوجه موقعیت شما باشد و نخواهد با رسومات عرفی، زندگی تحصیلی شما را از مسیر خود خارج کند؛ پیش آید چه اشکالی دارد. موفق باشید
با عرض سلام و وقت بخیر: استاد بنده چند سخنرانی از مقام معظم رهبری و امام خمینی رحمه الله علیه دیدم که جوانان را سفارش به درس خواندن و تحصیل میفرمودند همچنین از آیت الله بهجت. سوال بنده این است که منظورِ این بزرگواران تحصیل در دروس معرفتی در قالب حوزه و یا مطالعه آزاد است یا دروس دانشگاه و کسب رتبه علمی؟ سوال دوم اینکه با توجه به هدف خلقت انسان چه رشته ای را برای تحصیل پیشنهاد میفرمایید؟ در رشته انسانی. پیشاپیش ممنون از پاسختون
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. در کنار کسب معارف الهی، تحصیل علوم و فنونی که نیاز جامعه است نیز لازم میباشد. ۲. رشتههایی مانند فلسفۀ اسلامی و هر آنچه که به نحوی ما را با قرآن و روایات مأنوس کند، بسیار با ارزش است. موفق باشید
سلام: در سوال ۴۰۵۷۳ در خصوص وجود عالمی پیش از این دنیا برای آزمایش انسان ها و سپس برگزیده کردن آدمها، اینطور پاسخ دادید: لازم به چنین فرضی نیست. کافی است متوجۀ علم خداوند به شخصیت افراد باشیم به همان معنای «علمِ قبل ما یکون» یعنی قبل از آنکه آن حادثهها و یا افراد متولد شوند و به ظهور آیند و لذا شایستگیهایی که آن افراد جهت هدایت انسانها دارند در علم خداوند هست و از این جهت آنان را پرورش خاصی میدهد تا در وظیفۀ الهی خود موفق باشند./ خب مجدد سوال ایجاد میشه که شخصیت افراد و استعداد های بالقوهشون، که در دنیا قراره بالفعل بشه رو کی بهشون داده؟ اون تقوا و توانمندی و روحیه و ایمانی که علم خداوند میدونه در شخص وجود داره و به قول شما به همین علت اون اشخاص رو برگزیده میکنه، خب خود خداوند هم این استعداد ها رو به اون اشخاص داده. از خودشون ماهیت و هستی ندارن که. شهید مطهری در کتاب عدل ( که خودتون بهم گفتید بخون) فرمودن عدل به معنای مساوات نیست چون قوای اشخاص یکسان نیست. خب همینکه قوا یکسان نیست خودش بی عدالتیه. همینکه من ذاتا نسبت به بقیه اعضای خانوادهم کشش خیلی خیلی بیشتری به معنویات و عالم غیب داشتم خودش بی عدالتیه، چه برسه به اینکه بخاطر این کشش ذاتی که از کودکی داشتم و هیچ تلاشی براش نکردم، مقرب تر هم باشم و بهشتی شم و اونا جهنمی شن فقط بخاطر اینکه شرایط زندگیشون طوری نبود که فرصت کنن با خدا آشنا شن. بیخیال استاد حرفامو کش نمیدم، این یه دور باطله. فقط داریم با کلمات بازی میکنیم. فرمایشات جنابعالی و شهید مطهری و هیچ یک از اساتیدی که ازشون این سوالارو پرسیدم و جواب سر بالا میدن رو نمیپذیرم. برای همین اصلا انسان برگزیده توی کتم نمیره، چه برسه به نظام سیاسی. نه اینکه از عناد و غرور جوانی باشه، منِ رو سیاه غلط بکنم، میگم از لحاظ عقلانی نمیفهممش و مطالعه بیشتر بنده رو دچار ضلالت بیشتر و سوالات بیشتر میکنه. مگه ما کی هستیم که بگیم خدا از چی خوشش میاد و از چی نمیاد! این تکبر واقعیه! چه برسه به اینکه من اصلا حکمت ایران دنیا اومدن و شیعه دنیا اومدن رو نمیفهمم، بین ۹ میلیارد انسان روی کره زمین فقط ۹۰ میلیون اسم رهبر و جمهوری اسلامی و مکتب تشیع به گوششون خورده. اونا بنده های خدا نیستن؟ چرا ما باید «اعلون» باشیم فقط بواسطه دینی که بدو تولد بهمون داده شده؟ مشاهده میفرمایید. حرف حرف میاره. اینجوری نمیشه پیش رفت اصلا. از نسل امروز که با فضای مجازی متولد میشه انتظار نداشته باشید بتونه بره روضه و ضجه های پیرزن ها رو تماشا کنه و شبهه براش ایجاد نشه. آخه که چی؟! الان خدا از عجز و لابهی ما خوشش میاد؟! خدا میگه پاشو خودتو جمع کن برو پی تلاش، پی آموزش و آگاهی! فرستادمت توی دنیا که خودتو بسازی! استاد بخدا من قلبم سیاه نیست، میخوام بفهمم، نمیشه! هرچی بیشتر بفهمی اوضاع خرابتر میشه! تو کتاب شماره سه از سلسله مباحثتون ( که با دقت یادداشت برداری کردم و گوش کردم و مرور هم کردم اما فقط بیشتر در تفکر در ماهیت دین گیج شدم) فرمودید اول عقل رو باید مطمئن کرد تا قلب، ظهور خداوند رو حس کنه. والله اصلا خداوند عقلی نیست. من اگه بخوام به عقلم تکیه کنم همین امروز مرتد میشم، برای همین در اولین فرصت خودم رو از حوزه کشیدم بیرون و به سجاده ی خودم پناه بردم که از این شبهات بیشتر در امان بمونم. ذهن خود شیطانه. اگه هیچ وقت تصمیم نگرفته بودم اینقدر در دین عمیق شم و سوال جواب کنم و اینهمه کتاب ها رو روی هم دیگه تلنبار کنم، ایمانم به دیانت و نبوت خیلی بیشتر میموند. این ۳ سال مطالعه و تفکر بیش از اندازه در شریعت اوضاعم رو خیلی خراب کرد. کی گفته حال بد نشونه آزمایش خداست برای ایمان آخر الزمانی؟! شایدم نشونه خداست برای اینکه داری مسیر رو اشتباه میری! خدا که آزار نداره ما رو بی دلیل آزمایش کنه با انواع بلایا و تردید ها برای اینکه مثلا ببینه چند مرده حلاجیم! خب خودش میدونه! لابد این احساس های بد و حملات اضطرابی که ما اصطلاحا مذهبی ها داریم تجربه میکنیم برای هشدار نسبت به پیشروی در مسیر غلطه! الان تبدیل به موجود ترسناکی شدم که بلده با زبون درازی و حاضر جوابی تمام شبهات رایج جامعه رو از خیلی از آخوند ها هم بهتر پاسخ بده، اما خودش در عمق وجودش از سوالاتش نسبت به اصل وجود وحی داره شرحه شرحه میشه... دین اشارهش به خداونده و ما گیر دادیم به انگشت اشاره!!! خوندن دین مثل اینه که درِ معبد رو بپرستی! برو توی معبد بچه جان! با ورود به تشکلات مذهبی و اسم مبلغ بودن تمام معصومیت و سادگیم رو از دست دادم. تنها چیزی که همیشه برام ثابت بوده و هست خود حضور خداونده. و اجازه ندادم موندن توی حوزه بیشتر از این به اعتقادم به شریعت هم صدمه بزنه. الحمدلله شما حوصله دارید اینهمه شاهد تردید های مردم باشید. از صبر ایوب هم بیشتر صبر میخواد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. در مورد علم خداوند به شایستگیهای قبل از خلقت انسانها بحث بسیار مفصل است و به امکانِ ذاتی افراد بستگی دارد که جناب ابن عربی در فصّ «اسماعیلی» در «فصوص الحکم» با نظر به آیۀ «رَبُّنَا الَّذي أَعْطى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى» (طه/۵) یعنی پروردگار ما است که خلقت هر موجودی را به او میدهد. بحثهای خوبی به میان آورده مبنی بر آنکه خداوند خلقت هر موجودی را به آن موجود می دهد. ۲. در مورد نظر به خداوند خوب است به بحث شب گذشته که موضوع «توحید و ایمان» با نظر به نهج البلاغه به میان آمد، رجوع شود. https://eitaa.com/matalebevijeh/20441 موفق باشید
سلام و ادب: بنده دانشجوی کارشناسی فلسفه هستم و خیلی به عرفان علاقه مندم اگر بخوام اصولی مسیر رسیدن به مقام های عرفانی بدون خطر افتادن در وهم و ضلالت رو طی کنم بهم سیر مطالعاتی معرفی کنید لطفا. ممنونم
باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد میشود پس از تعمق بر حکمت صدرایی، به «فصوص الحکم» ابن عربی همراه با شرحی که با ذوقتان بخواند رجوع فرمایید. موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم. سلام علیکم: از شدت فشار ذهنی نسبت به نکته ای که مرقوم میدارم قصد عزیمت به اصفهان کردم تا خدمتتان برسم و جوابم را بیابم، لکن بخاطر محدودیت های موجود تمام تلاش خود را مینمایم تا بخوبی نوشته ای خدمتتان عرضه کنم تا جواب مناسبی برایم مرقوم دارید؛ استاد! مقدمات مختلفی در ذهن دارم اما لبّ کلامم را مقدم میکنم؛ و آن اینکه: ۱. معیار در انتخاب ها چه حقیقتِ دسترس و ملموسی باید باشد تا تمامی انتخاب ها در تمامی زمینه ها در راستای حق و حقیقتمان باشد؟ توضیح آنکه: الف. هر انسانی در فرهنگ خانوادگی خاصی پروریده میشود و در مبانی و علایق تصورات خاصی می یابد که حقیقتا راستی آزمایی و درستی و غلطی آنها بسادگی نیست (که البته مراد بنده شامل علایق حرام و... نیست). ب. از طرف دیگر هر انسانی با توجه به شخصیت و میزان غلبه ای که از عقل و وهم دارد، اموراتی را خوش میدارد_از سبک زندگی، نوع خوراک، نوع پوشاک، نوع تفکرات، نوع شغل، نوع عبادات مستحب و..._ که شخص دیگری مطابق با او نیست و حتی شاید متضاد وی باشد_ البته در محدوده شرعیات_. ج. از طرف سوم نیز شخصی همچون بنده که درس طلبگی میخوانم، با توجه به قرائات مختلفی که نسبت به دین می یابم که هر استادی بنحو استادی خود بگونه ای دین را می نمایاند که غیر از تعریف دیگریست (البته نه بنحو متضاد؛ منظور اینکه شما نحو ورود و خروجتان با دیگر اساتید متفاوت است)، نمیتوانم این جواب را برای خود بیابم که: هرچه دین گفته را در خود پرورش ده و عمل کن... با این سه مقدمه، در این میدان بسیار بسیار بسیار وسیع بر چه منطقی باید مبنای انتخاب گری را در نظر داشت که حقیقتا آدمی در بهترین حالت خود مستقر گردد؟ و این درحالیست که شدت مشغولیت تحصیلی، امکان رسیدگی به دیگر مطالب را گرفته و بنده نیز در برزخی نه درس خوب میخوانم و نه راضی به کم کردن درس های رسمی میشوم... (در این زمینه گمان بنده اینست که بیشتر از ده نکته در معرفت نفس باید در باب معرفت نفس مساله یابی و تفکر داشته باشم، پیشنهادتان از کتب علماء چیست؟)
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. در ابتدای امر باید به مبانی معرفتی نظر داشت به همان معنایی که امامان معصوم در آموزههای دینی خود میفرمایند: «عَلَيْنَا إِلْقَاءُ اَلْأُصُولِ وَ عَلَيْكُمُ اَلتَّفْرِيعُ» پس در دل مبانی معرفتی، تفاوتها به معنای «تفریع» هرکدام جای خود را دارد و خود ما باید بنگریم با کدام نگاه و چشمانداز میتوانیم در دل آن مبانی، خود را ادامه دهیم و آرامآرام به سبکی برسیم که با روح و روحیۀ خودمان هماهنگی دارد بدون آنکه سبک بقیۀ اهل اندیشه و نگاههایی را که به آن مبانی نظر دارند نفی کنیم. در این رابطه فعلاً باید راهی که در مقابلتان به عنوان یک طلبه گشوده شده در دل سنت هزارسالۀ حوزه، ادامه دهید. ۲. آری! نباید در محدودۀ «معرفت نفس» متوقف شد. این ابتدای راه است ولی فعلاً امثال جنابعالی باید در دروس رسمی حوزه متوقف شوید و در کنار آن از قرآن غفلت نشود. بقیۀ امور برای بعد. موفق باشید
یک سوالی داشتم از محضرتون و اون اینکه انسان توی ازدواج چطوری میتونه نیتش برای رضای خدا باشه یعنی نیتش چی باشه میشه رضای خدا نه خودش و نفسش؟ خلاصه تحقق رضای خدا درباره ازدواج چطوری است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم:خداوند میفرماید: «وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً» برای هر کدام از شما زوجی را خلق کرده و این حکایت از آن دارد که در ازدواج، انسانها در مسیری قرار میگیرند که خداوند آن را پیش آورده و این همان حاضرشدن در میدان رضای خداوند است. موفق باشید
سلام و ادب: نظر استاد راجع به دفعی یا تدریجی بودن ظهور چیست؟ معرفی کتاب یا جزوه؟ در صورت امکان شرح نظر رهبری در این باب.
باسمه تعالی: سلام علیکم: از آنجایی که به حکم مباحث «اصالت وجود» هر حقیقتی، تشکیکی است و حقیقتِ انسانیت نیز در همین رابطه قابل توجه میباشد؛ و عرایضی با نظر به این موضوع در کتاب «مبانی نظری مهدویت» به میان آمده است؛ آری! ظهور نیز تدریجی میباشد تا مرتبۀ تحقق نهایی آن که تعیّن حضرت صاحب الأمر«عجلاللهتعالیفرجه» باشد و در هر حال هر ظهوری از انسانیت، نوری است از انوار انسان کامل. و در همین رابطه میتوان نور آن حضرت را در نایب الإمام احساس کرد. آیا رخداد اخیر اربعینیِ این سالها حکایت از ظهور خاص انوار مقدس آن حضرت نمیکند که اینچنین خادم و زوّار با این حضور، احساس میکنند ذیل ارادۀ الهی نظر به انوار مقدس حضرت صاحب الأمر «عجلاللهتعالیفرجه» دارند؟ اخیراً عرایضی تحت عنوان «حضور در رخداد اربعینی اخیر و جابجایی قدرت جهانی» https://eitaa.com/matalebevijeh/20017 شده است. خوب است نظری به آن انداخته شود. موفق باشید
سخن ندارم؛ از آن بدتر بی زبانیام در وجود خود است؛ از آن بدتر بیچشمیام در دیدار با خود و احوال خودم میباشد؛ زندگی را انسان همینطور با گیجی به حرکت در میآورد و میرود؛ اما شناخت حال خود و یافتن چیزی که مختص به حال و احوال خود میباشد را میخواهم؛ از خود گم هستم و راجب خود فراموشی گرفتهام؛
باسمه تعالی: سلام علیکم: و این یعنی جوابِ جان ما با باورهای دیروزین کافی نیست. خواهی نخواهی این نسل با چنین احوالاتی روبه رو میشود. آیا ما مقصر نیستیم که در دیروزِ این نسل، این نسل را متوجۀ معارفی نکردیم که در امروزِ خود بتواند جواب جان خود را بدهد؟ از خود نپرسیدیم چرا رهبر معظم انقلاب چند سال گذشته فرمودند من نگران تبلیغ هستم؟ آیا آنانی که امروز از کربلا و از امام حسین «علیهالسلام» سخن میگویند متوجۀ ابعاد متعالی آن نهضت بزرگ هستند که آن ابعاد را با مخاطبان جوان خود در میان گذارند؟ موفق باشید
سلام علیکم و رحمت الله: در آستانه عرفه التماس دعا. استاد جان، با توجه به اینکه در تفاسیر و روایات آمده که خداوند مقام امامت را بعد از خلت و نبوت به حضرت ابراهیم عطا فرمود، جایگاه حدیث زیر چیست که می فرماید بعد از آدم (ع) هرگز زمین بدون امام نبوده؟ امام باقر عليه السلام: وَاللَّهِ، ما تَرَكَ اللَّهُ أرضاً مُنذُ قُبِضَ آدَمُ عليه السلام إلّا وفيها إمامٌ يُهتَدى بِهِ إلَى اللَّهِ، وهُوَ حُجَّتُهُ عَلى عِبادِهِ، ولا تَبقَى الأَرضُ بِغَيرِ إمامٍ حُجَّةٍ للَّهِِ عَلى عِبادِهِ. به خدا سوگند، خداوند از هنگامى كه آدم عليه السلام را قبض روح كرد، زمين را بدون امامى كه با او به خدا ره جويند، رها نكرد و او حجّت بر بندگان خداست و زمين، بدون امامى كه حجّت خدا بر بندگانش باشد، باقى نمىماند. الكافی جلد۱ صفحه ۱۷۹
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری وقتی هدف خلقت به حکم «لَوْلاكَ لَما خَلَقْتُ الْأَفْلاكَ،»؛ خطاب به حضرت پیامبر میفرماید اگر تو نبودى، جهان را نمى آفريدم، میفهمیم که همواره باید انسان کاملی در زمین باشد که او مقصد خلقت است و در هر زمان با جلوه و شخصیت خاصی به میان میآید فرمود: «لولا الحجة لساخت الأرض بأهلها.» اگر حجت در روي زمين نباشد، زمين، مردم را به كام خود فرو ميكشد. موفق باشید
سلام استاد خدا قوت: تشکر از وقتی که به همراهان هدیه میدید. در نسبت با جلسه تفسیر سوره بقره و تعلیم اسماء الهی، رابطه زبان داشتن انسان و مظهر تمام اسماء الهی بودن جیست؟ آیا اگر انسان مظهر یک یا چند اسم بود، زبان وجود نداشت؟ تشکر.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! اگر «زبان، خانۀ وجود است» و وجود در هر مرتبه که باشد جامع همۀ کمالات است؛ تنها موجودی زبان دارد که جامعِ همۀ اسماء باشد و آن تنها انسان است و حضوری که در نزد خود دارد و با استقرار در آن حضور، «وجود» به تجلی میآید و تجلی وجود در شخصیت انسان منجر به «گفت» میشود. موفق باشید
باعرض سلام و ادب خدمت شما استاد بزرگوار: استاد معظم فرمودید اگر انسان معنی خود را در ابدیت کشف نکند، معنی نبوت یا دین را، هر کار کنی نمی فهمد .آیا به دختر یا پسر چهل ساله که فقط تو خونه نشسته، بیعار وبی درد زندگی رو سپری میکنه، امیدی هست؟ اگر جای امید هست چگونه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! «هر آنکس ز دانش برد توشهای / جهانی است بنشسته در گوشهای». مهم آن است که ما در تنهاییهای خود، خود را در نسبت با حضرت حق از یک طرف و با انسانیت انسانها و محبت و ارادت به آنها از طرف دیگر مدّ نظر داشته باشیم. حال مائیم و ابد ما.
در شب جمعه اى در محضر آيت الله حسن زاده آملى «رحمةالله علیه» جهت خواندن فاتحه براى شادى روح علامه «رحمةالله عليه» به منزل حضرت علامه رفتيم. در همان اطاقى كه علامه «رحمةالله عليه» درس مى دادند، حضرت آيت الله حسن زاده يادى از ايشان كردند و فرمودند: «يكى از كلمات دلنشين حضرت علامه طباطبايى «رحمةالله عليه» اين بود كه: «اين عناوين دنيوى اگر وفا و دوام داشته باشند، تا لب گور است و نوعاً هم بى وفا هستند، بعد از آن ماييم و ابد ما، بعد از آن ماييم و ابد ما»، و با اين جمله و تكرار آن هم خودشان به فكر فرو مى رفتند و هم حاضران را به فكر مى كشاندند.
عمده آن است كه در آن حيات زيبا و ابدى با دست پُر وارد شويم و براى سفر به آن عالم خود را مجهز كنيم حضرت مولى الموحدين على بن ابى طالب «علیهالسلام» در هر شب پس از نماز عشاء روى مبارك خود را به سوى مأمومين بر مى گرداندند و با صداى بلند اين جمله را گوشزد مىكردند كه: «تَجَهَّزُوا رَحِمَكُمُ الله، فَقَد نُودي فِيكُمُ بِالرَّحِيل» اى مردم! كه خداوند رحمتش را بر شما ارزانى دارد، مجهز شويد جهت سفر آخرت كه بانك حركت به سوى آن ديار در بين شما سر داده شده است. و در ادامه این شعر جناب عطار را در آن جلسه قرائت کردند:
با خرد دوش در سخن بودم کشف شد بر دلم مثالی چند
گفتم ای مایه همه دانش دارم الحق ز تو سئوالی چند
چیست این زندگانی دنیا گفت خوابیست یا خیالی چند
گفتمش چیست مال و ملک جهان گفت درد است سر و وبالی چند
گفتم اهل زمانه در چه رهند گفت در بند جمع مالی چند
گفتم این را چه حالتست بگو گفت غم خوردن و ملالی چند
گفتم او را مثال دنیا چیست گفت زالی کشیده خالی چند
گفتمش چیست کدخدائی گفت هفتهای عیش و غصه سالی چند
گفتم این نفس رام کی گردد گفت : چون یافت گوشمالی چند
موفق باشید
سلام علیکم استاد: خدا قوت. ببخشید می شود راجع به سخنان حضرت آقا درباره این جمله توضیح مختصری دهید «روحیه ی کار و تلاش را بر حالت نه جنگ نه صلح که دشمن می خواهد بر ما تحمیل کند غلبه دهیم...»
باسمه تعالی: سلام علیکم: ما با آغاز انقلاب اسلامی راهی را گشودهایم با اهدافی خاص که نظر به کرامت انسان در جهان جدید دارد و بحمدالله با همۀ موانعی که در مقابل خود داریم همچنان در مسیر عبور از فرهنگ استکباری در حال به دست آوردنِ نتیجه میباشیم و نباید از این راه و آن اهداف به بهانۀ مقابلۀ اخیری که اسرائیل به میان آورد، غفلت کنیم به همان معنایی که آن سالک عظیمالقدر«رضواناللهتعالیعلیه» فرمود: «خداوندا کشور ما و ملت ما هنوز در آغاز راه مبارزهاند». موفق باشید
سلام: آیا افرادی که امکانات بیشتری برای رسیدن به مدارج علمی بالاتر دارند مثل حمایت خانواده، حمایت مالی پدر و آسایش و رفاه ... نسبت به کسانی که از اینگونه موارد برخوردار نیستند و جز تلاش خود، حمایت دیگری ندارند وظیفه سنگین تری در این دنیا دارند؟ بنده جزء مورد اول هستم که با حمایت مالی پدر تا مقاطع بالا درس خوانده ام اکنون نگرانم اگر جایی را از نظر شغلی بگیرم در حق کسانی که این امکانات را نداشته اند اجحاف شود. زیرا اطرافم انسانهایی هستند که بسیار توانمند هستند اما به دلیل اوضاع مالی ضعیف نتوانستند در مقطع دکتری آزاد درس بخوانند در حاالی که من با پول پدرم توانستم رشد کنم. آیا اگر شغلی در این راه به دست بیاورم حق کسی را از بین برده ام؟ و آیا وظیفه ام نسبت به افرادی که با تلاش خود بدون حمایت به جایی رسیده اند سنگین تر است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! در این مسیر اگر نسبت به آنچه در مقابل تان بر اساس تحصیلاتتان قرار میگیرد، حاضر شوید؛ باید به عالیترین شکل انجام وظیفه نمایید و بستر را برای رشد دیگر افراد فراهم نمایید بدون آنکه بخواهید کسی را عقب بزنید تا شما جلو بیفتید. موفق باشید
سلام علیکم: در مورد نوشته زیر میشود از آن در بحث حوری بهشتی که در تفسیر سوره واقعه گفتید استفاده کنم. متن را در اینترنت دیدم. متن👇 «فتوحات مکیه، ج ۲، باب ۲۷ ابنعربی میگوید: «الحورُ العینُ إنما هُنَّ صورُ الأعمالِ الصالحةِ و تجلّیاتُ الأسماءِ الإلهیةِ لعباده فی الجنّة.» 🔑 معنا: حورالعین در حقیقت همان صورتهای اعمال صالح و نیز تجلیات اسماء الهی برای بندگان در بهشت هستند. 📖 فتوحات مکیه، ج ۴، باب ۵۶ او همچنین مینویسد: «كلُّ واحدٍ من أهلِ الجنّة لا یرى حورَهُ إلا على صورةِ استعدادِه و ربِّه الذی یُربّیه.» 🔑 معنا: هر یک از اهل بهشت حوری خود را نمیبیند مگر در صورتی که مطابق با استعداد خودش و ربّی که او را پرورش میدهد»
باسمه تعالی: سلام علیکم: بسیار نکتۀ دقیق و درستی است. مهم آن است که متوجۀ ادبیات آن بزرگان بشویم. نکاتی که در شرح سورۀ واقعه عرض شد با نظر به تأویلات جناب کاشانی بود که البته مشهور است به تفسیر قرآن ابن عربی. موفق باشید
سلام خدمت شما استاد عزیز: سوالی که خدمتتون داشتم این بود که آیا امکانش هست که دانشگاه رفت و درس های حوزه را نه در محیط حوزه بلکه به صورت مطالعه دقیق و با روحیه تفقه خواند و از آن تاثیر و آن عمق و آن تعالی بهرهمند شد یا همزمان با دانشگاه کلاس و پایه های حوزه را رفت و از آن وسعت نیز خودش را بهرهمند کند و برای بحث ملبس شدن هم وارد حوزه شود؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بعضی از عزیزان سعی کرده اند آن دو را جمع کنند. البته اگر افراد بتوانند با جدیت وارد حوزه شوند و در کنار آن، دروس دانشگاهی را بگذرانند، راحت تر و بهتر توانسته اند در سلوک یک روحانی خود را تعریف و معنا کنند. موفق باشید
با سلام و روز بخیر و آرزوی سلامتی برای شما و استاد محترم جناب آقای طاهرزاده: ضمن تشکر از شما و ارسال مطالب خوبتون و همچنین فایل دوجلد کتاب فرزندم اینگونه باید بود، بنده مطالبی رو سال گذشته از این کتاب درخصوص نامه ۳۱ نهجالبلاغه به اضافه چند خطبه و چند حکمت به صورت یک جزوه در آوردم و تدریس کردم حالا یک نکته، کتابی که عموما اساتید درس نهجالبلاغه تدریس میکنند ودر دسترس هست اصلا مناسب نیست. من یک سؤال دارم جسارتاً آیا استاد محترم کتاب مناسبی که دانشجویان به راحتی بتونند بخرند ودر حد زمانی یک ترم تحصیلی باشه سراغ دارند معرفی بفرمایند واگر نیست آیا مقدوره از مجموعه مباحث ایشان تا قبل از شروع ترم پائیز کتابی برای فروش آماده بشه که از نظر فرهنگی و اجتماعی و اخلاقی مفید برای جذب دانشجویان این درس باشه؟ اگر پاسخ بنده رو بفرمایید سپاسگزارم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید کتاب «آشتی با خدا» و کتاب «چه نیازی به نبی» بتواند در این رابطه ان شاءالله جوابگو باشد. موفق باشید
سلام استاد: از بس همیشه اومدم غر زدم، این بار اومدم بگم حالم خیلی خوبه. حالم خیلی خیلی خیلی خوبه. چون دیگه نمیترسم. چراییش رو هم به طور دقیق نمیدونم فقط باور کردم که همه عالم تحت مدیریت خداست و این برام کافیه. حضور حاضر خداوند برگشته و از تاریکی جنون آمیز نجات پیدا کردم، فعلا. تا ببینیم در ادامه سفر چی پیش میاد. فقط یه سوال کوچیک، من نماز رو در مسجد سنی ها یاد گرفتم و به همین علت از اول در ۵ نوبت میخوندم، اما کمی مشقت باره. آیا شما هم همین کارو میکنید؟ اگه ۳ نوبت بخونم چیزی از فضیلتش کم میکنه؟ البته من در کل روز به یاد خدا هستم. وقتی بیدار میشم، وقتی وسط شب از خواب میپرم، وقتی گریه میکنم و حتی وقتی دچار تردید در هستی میشم.... و جز این هیچ چیزی از دنیا نمیخوام. سجاده فقط ظاهرشه.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. سیرۀ پیامبر «صلواتاللهعلیهوآله» نیز آن بوده که نماز را در ۵ نوبت میخواندند، ولی در بعضی شرایط، بدون آنکه محذوری در کار باشد آن را در ۳ نوبت جمع میکردند و بدین لحاظ اکثر شیعیان به صورت جمع میخوانند و به نظر میآید هر دو روش مورد رضایت خداوند است. ۲. آری! قصۀ انسان چنین است که اگر به نور توحید، آری! به نور توحید منوّر شود؛ به ایمانی مفتخر میگردد که همه چیز اوست. در آخر جلسۀ اول: «پیامبر خدا و ائمه «علیهمالسلام» و بازگشت به ایمانِ گمشده» از ایمانی که در نسبت با اولیای معصوم باید مدّ نظر آورد، سخن گفته شده. خوب است به آن نکته توجه شود. https://eitaa.com/matalebevijeh/20136 . موفق باشید
با سلام و عرض ادب: وقتی همسر اعتقاد به حجاب و نماز و گوش شنوا برای شنیدن قرٱن و احادیث نداشته باشه، چه باید کرد؟ ٱیا باید اینگونه رفتار را تحمل کرد یا ازش جدا شد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: می فرمایند:این انوع انکارها، انکار حقیقی نیست تا حکم مرتد داشته باشد. بیشتر از سر عصبانیت، گرفتار این نوع انکارها میشوند. باید مدارا کرد. موفق باشید
سلام علیکم استاد بزرگوار: ببخشید در جایی فرمودین غضب روح انسان را میسوزاند. آیا گریه و ناله زیاد که گاهی همراه خشم هست و گاهی از روی افسردگی شدید. این هم همینطور روح را میسوزاند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر نمیکنم. ولی به هر حال باید خود را در نسبت با حضرت حق از یک طرف و با انسانیت انسانها و محبت و ارادت به آنها از طرف دیگر مدّ نظر داشته باشیم. موفق باشید
سلام آقای طاهرزاده ای که هرگز جهان فرصت نداده تا عاشقانه مثل انسانی به انسان دیگر به شما نگاه کنم و شما را برحسب مخلوق خدا بودن در نگرش مخلوق خدا بودنم با «عشق» بنگرم عشقی که همان خدای زنده و زندگی است. شرمنده ام جهان و دورانی که در آنیم «عاشق شدن و عشق» را گم کرده همه جا خشک و مرده. چطور جهانی که عشق را نمیفهمد زندگی و خدا و اولیاء معصوم خدا را بفهمد؟ چطور عشق به انسانها را به حسب مخلوق خدا بودنشان و خوده خودشان بفهمد؟ لعنت به تحمل و رفتارهایی که مجبور شدم نسب به دیگران داشته باشم تا مرا منزوی نکنند و ندرند و حرف هایم را که زندگی آور بود خوردم، لعنت به ترسی که لحظه به لحظه زندگی اجتماعی ام را گرفته و همواره روی هیچ چیز و هیچ کسی نمیتوانم با آرامش حساب باز کنم از همه مردمی که عشق را نمیفهمند میترسم آنها رحم نمیکنند. جای هرگونه عشقی که واقعی باشد و ما را به درک عشق خدا و زندگی و مخلوقات میرساند خالی است. از جهان فاقد عشق به خداوند که او نیز از جهان بی عشق گله مند است، گله میکنم. آخر راهی که اهل جهان مدرن میروند اسرائیله! بعضی فکر میکنند اسرائیلی ها مثل فیلم ترسناکند در حالی که نهایت همه آرزوهای مدرن خواهان اسرائیله، پول بی نهایت، قدرت بدون محدودیت، امکانات عالی همه چیزشان عالیست ولی آنها نه انسانند و نه عاشق، همین دو مورد کارشان را به دشمنی با خدا و گمراهی کامل کشاند. آخ از خودم بخاطر اسرائیلی بودن شرمسارم. چقدر مردم جهان اسرائیلی اند وگرنه آنها سگ کی بودند بتوانند کشور گشایی کنند اگر ما پیش تر، آنها را در خود نپذیرفته بودیم و منش و راه آنها را نمیرفتیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! آنچه زندگی را زیبا می کند نظر به انسانیت انسانها می باشد https://eitaa.com/matalebevijeh/20173 و https://eitaa.com/matalebevijeh/20161 و باز https://eitaa.com/matalebevijeh/20059. آری! ملاحظه می فرمایید که در نسبت انسانیت انسانها نه تنها ایمان گمشده به ما برمی گردد بلکه انسانیت از دست رفته چهرۀ خود را می نمایاند. موفق باشید
سلام علیکم: لطفاً نظرتون را درباره مطلب زیر بیان بفرمایید: حقیقت محمدیه مظهر کامل اسم جامع «الله» است؛ در قیامت و بهشت این حقیقت در «صورت مثالی حضرت محمد ﷺ» متجلی میشود، و انسانها با دیدن آن صورت، در حقیقت اسم جامع الهی را مشاهده میکنند؛ این رؤیت جامع فقط در انسان کامل ممکن است»
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین طور است. آری! «که صاحبدل بداند آن چه حال است» گفتنی نیست، چشیدنی است «خود راه بگویدت که چون باید کرد». موفق باشید
سلام و عرض خسته نباشید خدمت شما: من یک پرسش ضروری داشتم خدمتتان (به خاطر زمان کم انتخاب رشته) در مورد انتخاب رشته آینده. به جهت اینکه شما با تفکر فلسفه اسلامی و غربی آشنا هستید، پیشنهاد شما جهت وصول به حقیقت از چه راهی است؟ و چون آزاد اندیشی شرط عقل در این باره هست، میخواهم در هر دو تخصص زیاد داشته باشم. به نظر شما از کدام سنت فلسفی شروع کنم؟ و به نظر شما در دانشگاه در دوره کارشناسی فلسفه و کلام اسلامی بخوانم یا فلسفه محض؟ لطف کنید و راهنمایی مفصلی در این باره کنید. در مورد تحصیل معرفت شناسی هم راهنمایی ام کنید چون اکثر شبهات و سوالات و مسائل حل نشده من در این جهت هست. با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: در اینکه ابتدا با فلسفۀ اسلامی با روحِ تفکری که میتوانیم در فرهنگ و فکر خود حاضر شویم؛ بحثی نیست. مهم آن است که بعد از چشیدن فلسفۀ اسلامی با اسلوب صدرایی، آری! بعد از چشیدن آن، که قدمی بالاتر از فهم آن است، باید نظر به فلسفۀ غرب و متفکران آلمانی از کانت گرفته تا هایدگر و گادامر، داشته باشیم. و در رابطه با مباحث «معرفت نفس» در دل فلسفۀ اسلامی اشارات بسیار ارزشمندی در میان است. نهایتاً میتوانید در ابتدا رجوعی به کتاب «ده نکته در معرفت نفس» همراه با شرح صوتی آن داشته باشید. موفق باشید
سلام و رحمت خدا بر استاد بزرگوار: عرض احترام صبح حضرتعالی بخیر. مزاحم شدم که این سؤال رو از محضرتان بپرسم. متکلمین خصوصاً اشاعره قاعده ای دارند به نام «العَرَض لا یبقیٰ زمانین» یا به عبارت دیگه «وجود الأعراض بتجدّد الأمثال» خواستم ببینم برای حضرتعالی مقدور هست راجع به تقریر و توضیح و خاستگاه این قاعده و علت مخالفت فلاسفه با این قاعده راهنمایی بفرمایید. علت پیدایش این سؤال برای من قسمتی از متن تفسیر المیزان بود که فهمش برام مشکل ساز شد. علامه در تفسیر آیه «هُوَ اَلَّذِی أَنْزَلَ اَلسَّکِینَةَ فِی قُلُوبِ اَلْمُؤْمِنِینَ لِیَزْدٰادُوا إِیمٰاناً مَعَ إِیمٰانِهِمْ» از سوره فتح میفرمایند: ذهب جمعٌ منهم أبو حنیفة و إمام الحرمین و غیرهما إلی أن الإیمان لا یزید و لا ینقص، و احتجوا علیه بأن الإیمان اسم للتصدیق البالغ حد الجزم و القطع و هو مما لا یتصور فیه الزیادة و النقصان فالمصدق إذا ضم إلی تصدیقه الطاعات أو ضم إلیه المعاصی فتصدیقه بحاله لم یتغیر أصلا. و أولوا ما دل من الآیات علی قبوله الزیادة و النقصان بأن الإیمان عرض لا یبقی بشخصه بل بتجدد الأمثال فهو بحسب انطباقه علی الزمان بأمثاله المتجددة یزید و ینقص کوقوعه للنبی ص مثلا علی التوالی من غیر فترة متخللة و فی غیره بفترات قلیلة أو کثیرة فالمراد بزیادة الإیمان توالی أجزاء الإیمان من غیر فترة أصلا أو بفترات قلیلة. ضمناً تفاوت این قاعده، با قاعده ی مسلّمی که نزد فلاسفه و عرفا ثابت است مبنی بر اینکه کل عالم یعنی ماسوی الله، آن به آن و لحظه به لحظه در حال کسب وجود از حضرت حق هست، چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: هرچه هست طبق آن قاعده که هر عرضی مبتنی بر جوهر است، بر مبنای حرکت جوهری، اعراض همواره تجدید می شوند پس «العَرَض لا یبقی زمانین». ولی این غیر از بحث در مفاهیم است که همواره ثابتاند مانند مفهوم واجب الوجود. و این غیر از حضور توحیدیِ انسان است که همواره انسان در آن فضای توحیدی رو به سوی کاملشدن در همان حضور توحیدی دارد. موفق باشید
سلام علیکم: با عرض احترام و تقدیم ارادت خدمت استاد گرامی. استاد عزیز تضاد و تناقضی برای حقیر پیش آمده و آن اینکه هر چقدر مطالب استاد داوری اردکانی را پیگیری میکنم بر یاس و ناامیدی بنده نسبت به آینده افزوده میشود اما هر چقدر با قرآن و مطالب حضرت آقا مانوس میشوم نسبت به آینده بسیار امیدوار میشوم. خدای رحمان و رحیمی هست که درهم شکننده کفر و نفاق است و رحمت و نصرت را برای خود واجب کرده و کفر و نفاق و شیطان را ذلیل و ضعیف و از بین رفتنی معرفی کرده، حال استاد عزیز شما که تفکر استاد داوری را قبول میکنید چگونه میتوانید این تفاوتها را با هم جمع کنید؟ آیا برداشتهای حقیر را از کلام استاد داوری درست تلقی میکنید؟ اگر درست نمیدانید روش فهم صحیح گفتارهای استاد داوری چیست؟ لطفا راهنمایی بفرمایید. التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنانکه مکرر عرض شده است نسبت ما با آقای دکتر داوری نسبتی است که با هر متفکری مانند هایدگر و یا هگل داریم از آن جهت که حقیقتاً این مرد، نسبت با مسائل، متفکرانه برخورد میکند. ولی موضوعِ ایمان، فوق العاده متفاوت است و آن نسبتی است که بودن هرکس با بنیانِ بودن خود میتواند پیدا کند و از آنجایی که چنین حضوری نهایت آرزوی هرکس میباشد، مواجهه با متفکران در بستر حضور ایمانی، میتواند از جهاتی، ایمان انسان را معنای وسیعتری بدهد به همان صورتی که ما با نظر به اصالت وجود جناب صدرالمتألهین نوعی از آنچه هستیم را تعقل میکنیم و از این جهت عرض میشود مواجهه با متفکران، ایمان انسان را معنای وسیعتری میدهد. موفق باشید
