بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
1701
متن پرسش
سلام استاد عزیز!در کتاب گرانقدر فرزندم این چنین بایدبود در بحث یقین وخلوص ایجادمطلوب بحث جمله زیبای امیرمومنان رافرمودید(فرزندم ازخدا بخواه!) ولی جناب استاد من واقعا مانده ام امیرمومنان اطمینان که به خدا داشته اند چگونه دقیقا خودرا میدیدند؟این راحواسمان باشد او انسان کامل است وبه راحتی میتواند به خدا اطمینان کند!!! بنده که ناقصم وگرد پای ایشان هم نیستم باید چه کنم؟استاد گرامی!برای امام علی ع کاری ندارد که با اطمینان به خدا درخیبر را ازجا بکند! او انسان کامل است وبه راحتی به قول شما بایک سوره اخلاص این کاررامیکند،به قول بزرگی امیرمومنان فکرنمیکند،امیرمومنان نظر میکند!من چگونه نظرکنم وآیا مانند امام میتوانم نظر کنم؟lمن هرگاه بخواهم نظر کنم این سوال رانفسم دروجودم میپرسد ازکجا معلوم خدا کمکت کند؟وته دلم نامیدی کوچکی فرامیگیرد!باید چه کنم؟ممنون میشوم دراسرع وقت پاسخ دهید
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام بنده فکر می‌کنم اگر به جواب سؤال 1700 توجه فرمایید راه‌کار خود را می‌یابید. باید نسبت به خدا و معاد معرفت حضوری پیدا کرد و معرفت‌النفس در این مسیر کمک کار خوبی است. آیا این‌همه کمکی که خداوند در امور مختلف به شما کرده است کافی نیست که به خدا اعتماد کنید؟ موفق باشید
1529

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسم رب المهدی سلام استادعزیز.خسته نباشید.(من دختری هستم 18-19 ساله) استاد من خیلی دوست دارم آدم خوبی بتشم ، آدمی که خدا پیشه فرشته هاش بهم افتخار کنه ، آدمی که واقعا بندگی کنه ، واقعا همونطورباشم که خدا میخواد ، مخصوا اینکه جوان هستمو دوست دارم جوونیمو فقط صرف خدا کنم .اما نمیدونم چجوری!!!؟؟؟ من مذتکب خیلی گناها هم شدم ، مثلا دوست پسر داشتم باهم بیرون هم میرفتیم اما توبه کردمو واقعا پشیمونم و میخوام فقط ماله خدا باشم چون تو مراسم های امام حسین یه سخنران میگفت: دیینداری الان خیلی سخته و اگر جوونی بتونه پاک زندگی کنه خدا پیشه فرشته هاش بهش افتخار میکنه و...من تا حالا نتونستم پاک زندگی کنم اما واقعا تصمیمو گرفتم ، امیدوارم خدا منو ببخشه ، وقتی فکره گذشته ی کثیفمو میکنم بغض میکنم و از دست خودم عصبانی میشم و فوری میگم خدایا منو ببخش.همه ی امیدم به مهربونیه خداست ، هرچنر بعضی وقتا به خودم میگم تو دیگه کثیفی و... اما خدا خودش گفته توبه کننده ها رو دوست داره. ازتون خواهش میکنم کمکم کنید و بگید که چکیر کنم تا بشم عزیز دردونه ی خدا.با توجه با اینکه خدارا شکر حجابم کامله و چادری هستم و نمازام هم اول وقت و در مسجد می خونم (البته از وقتی توبه کردم)فقط بعضی وقتا نماز صبحام قضا میشه.دلم میخواد نماز شب بخونم نمیشه ، دلم میخواد صبح جمعه برم دعا ندبه ، نمیشه.دلم میخواد اخلاقم ، رفتارم ، همه چیزم حسینی باشه اما باد نیستم ، مثلا وقتی کسیو میبخشم پیشه خودم میگم :تو چقدر ساده ای یا باید گرگ باشد ، مغرور باشی قد باشی تامردم روت حساب کنند.یا مثلا الان خالم با مامانم قهره و من انشالا دو هفته دیگه عازم کربلام اما روم نمیشه ازش حلالیت بطلبم ، هم میترسم ضایم کنه هم پیشه خودم میگم ، پر رو میشه ، فکر میکنه ساده ای و نفهم و ازاین حرفا.یا مثلابعضی وقتا ازاینکه آدما کم تحویلم بگیرن ناراحت میشم.یا وقتی احساس کنم کسی از دستم ناراحته یا قهره داغون میشم ،‌طوری که تا آشتی نکنم (چه تقصیره من باشه چه نباشه )آروم نمیشم.خلاصه استاد من ازاین رذایل اخلاقی زیاد دارم هم دعام کنید و هم راه کار بدید. یاعلی
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: تنها توصیه‌ی من آن است که معارف اسلامی خود را تقویت کنید و سعی کنید کتاب آداب‌الصلواة حضرت امام را خوب مطالعه کنید. موفق باشید
477

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
ضمن سلام و احترام خدمت استاد گرامی. با توجه به این که هم اکنون فساد در دستگاه های دولتی و غیر دولتی ما به شدت زیاد شده است از جمله فساد مالی یا فساد های دیگر . فرضا در روزگاری که فساد مالی بویژه در مجلس بالا گرفته ، فساد هایی که در مجلس ششم که به رهبری نامه نوشت" جام زهر را بنوش و برو " چنین فساد های مالی وجود نداشت ، فرضا وقتی که یک جوان 19 ساله میتواند نیمی از مجلس را رشوه بدهد و یا میتواند سه قوه ی ما را بخرد و .... موارد زیادی که جناب عالی بیشتر از بنده مطلع هستید و نهایتا هم برخی آقا زاده ها میگویند آن پول صدقه بوده است نه رشوه ! منظور این که نهایتا هم همه چیز به اسم دین تمام میشود . ...و بخو ر بخور آقا زاده ها تمام شدنی نیست ... میخواهم بدانم که ما تا کجا باید پای این نظام بایستیم ؟ حد اقل زمان شاه اگر این کار ها صورت میگرفت به اسم دین نبود ولی العان ... شاید بهتر باشد ابتدا بپرسم که آیا شما اصلا حد و مرزی برای این مفاسد و جنایات قائل هستید یا نه ؟ اگر حد و مرز قائلید ، خط قرمز اشتباهات و مفاسد را تا کجا میدانید ؟ یعنی تا کجا ما باید پای این نظام به دلیل اسلامی بودن آن بایستیم و در حفظ آن کوشا باشیم ؟ از کجا معلوم که آقازاده ها بیشتر از آمریکا کشور ما را غارت نکنند ؟ باتشکر از این که سوالم را جواب میدهید. التماس دعا.
متن پاسخ
علیکم السلام باسمه تعالی عنایت داشته باشید که همان‌طور ک تنها راه برای اصلاح انسان‌ها شریعت اسلام است، تنها راه برای اصلاح امور جامعه، نظامی است که با ولایت فقیهی متقی و شجاع پا برجا باشد. درست است که فساد هست، ولی در عینی که آن فسادها را نباید به حساب نظام اسلامی گذاشت، باید در تقویت نظام اسلامی تلاش کنیم تا با قوت‌گرفتن نظام، فاسدان طرد شوند. یک روز شخصی را که برای دزدی لباس طلبگی پوشیده بود تا بهتر دزدی کند را گرفتند، به حضرت آیت‌الله بروجردی عرض کردند؛ طلبه دزدی کرده. فرمودند: دزد آمده در لباس طلبه تا بهتر دزدی کند پس نباید از طلبگی دست برداشت، باید فضای طلبگی را طوری اصلاح کرد که دزدان نتوانند بیایند در لباس طلبگی دزدی کنند. موفق باشید
187

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام از راهنماییهایتان متشکرم در مورد اینکه دانشگاه بروم یا نه بیشتر مقصودم این بود چون نگاه نامحرم برای یک خانم حلاوت دعا را می گیرد وچون در مقطع ارشد درس می خوانم مسلما همه از من توقع کار دارن من هم فقط تدریس در دانشگاه را انتخاب کرده ام اما می ترسم که همین تدریس هم برای من دور کننده باشد اما وقتی نگاه هم کلاسی ها وبچه های دانشگاه را می بینم که صحبت های من برایشان زیباست و معشوقی که من سال ها بنبالش هستم را در من جستجو می کنند برا من انگیزه خوبی است حالا برا یاین که شما بیشتر با نوشته های من اشنا شوید تصمیم گرفتم یکی از انها را در مدت زمان یکسال پیش نوشتم را برایتان بفرستم ازاین دل نوشته ها حدود 200 برگ دارم که همه شان دست خودم نیست دوست دارم نظرات شمار ا در مورد نوشته هام بدانم یک مناظره فلشفی با خودم داشته ام که برا یتان بعد از تایپ می فرستم لازم به ذکر است که این نوشته را در اوج روز های تشنگی ام نوشته ام .... سلام بر صاحب خانه ای که درخانش به روی هرکسی باز است به روی هر مخلوقی باز است بنده باشد یا نباشد مهم نیست مخلوق که هست . توبزرگی هستی که به قدر نیاز مخلوقت کوچک می شوی بزرگترین لذت عاشق عشق بازی با معشوق است اما من حتی رسم عشق بازی رانمی دانم چراکه عاشق نیستم می بینی کلمات هم اسیر من شده اند در بازی عشق گم شده اند وکلیدش بدست توست بدست تو که مقابلم می نشینی وگوش می دهی وحتی زمانی که خسته می شوم قلم را از دستانم می گیری وخود می نویسی . صدای گریه کودک هنوز در گوشم هست ومانند زنگی برگوش هایم نواخته می شود کودک گریه می کرد و پدر نمی توانست ارامش کند چراکه فقط مادر می توانست ارامش کند وکودک پیوسته گریه می کرد محبوبش را طلب می کرد وهرصدائی رامی شنوید کمی ارام می شد که نکند مادرباشد اماهمه صداها سراب بود هرچه به او می دادند پس می داد چراکه برای او اغوش مادرازتمام ان لذت ها زیباتربود همه ازصدایکودک کلافه شده بودند اما من می خواستم بگویم بگذارید بگرید چراکه گریه های اوزیباست ومرا می شکاند اگر خوب دقت کنید بسوز ناله های کودک به تو می گوید ایا توهم اینگونه طلب کرده ای که اجابت شوی وانجاست که باتمام قدرت دنیائیت کوچک کوچک می شوی ؟ ایا تو همچون این کودک محبوب راخوانده ای واین گونه توبیشتر می شکنی .... تواینگونه نخواندی ولی اوبه زیبائی اجابت کرده است و می کند وکودک ارام نمی شد تاروزنی از محبوبش به اوبدهند هیچ کس ازصدای اوراضی نبود هخرکس به نوعی می خواست اوراساکت کند اما من می خواستم بگویم بگذارید بگرید چراکه گریه های او عین عشق است اما حیف ... به تقویم که نگاه می کنم می بینم روزها از پی هم می گذرند ومحرم نزدیک ونزدیک تر می شود گویی همین دیروز بود خوب من خواسته ای دارم که طلب لیاقت ان برای مخلوقی چون من خیلی بعید است اما می خواهم تورا به حرمت این روزهای مقدس معرفت حسینی راچنان بدهی که اگرکربلائی شدم همچون کوفیان نظاره گر نباشم . همه چیز به من نزدیک است ومن باهمهچیز فاصله احساس می کنم خدای من تمام این فاصله هارابردار . می بینی ادبیات هم مقابل تو ضعیف وحقیر می شود تو کیستی که همه مقابل تو ضعیف وحقیر می شوند . خوب من کمکم کن بگو که کجای مسیرم بگو که اشتباه نیامده ام بگو که بیهوده نبوده است بگو که می دانم تو بهترین چاره ساز من هستی ... خدای من احساس می کنم خیلی کوچک وضعیف تر از ان هستمد که انطور که توبخواهی باشم خدای من زیبای من می بینی ناخدایت چگونه در میان طوفان گیر کرده است ناخدایت جز هوای طوفانی هیچ نمی بیند اما خوب می داند که بجز او وطوفان کسی هست که انها رانظاره می کند واو تنها نیست .... خوب من هربار که سخن می رانم به خود می گویم چه کسی سخن گفت تو سخن گفتی نه ! من سخن نگفتم هیچ صدایی را نمی شنوم چه کسی می نویسد چه کسی سخن می گوید چه کسی انتخاب می کند چه کسی موفق می شود اگر همه این هارا من انجام می دهم پس تو کجائی من یعنی تو ؟ چند روزی است که به هرچیز که نگاه می کنم از خود می پرسم تو کجائی ؟ اگر تو در دل همه این ها هستی پس جای من و ما وانها کجاست ؟ سخن اینست که ما بی تو نخواهیم حیات بشنو ای پیک خبرگیروسخن بازرسان کاش همچون زمانی که کودک بودم وترا جستجو می کردم وهر روز ترا در چیز های بزرگ و بزرگ تر می دیدم می توانستم همانگونه تورا پیدا می کردم . یادت هست زمانی که خیلی کودک بودم تصوی من از تو تصوی ر کوه پراز صلابت بود وهیچ چیز نمی توانست جای ان را بگیرد وهر بار که به اسمان نگاه می کردم می دیدم که تصویر من وسعت اسمان راکم دارد وروز ها به ان فکر می کردم که چگونه می توانم تصویری بسازم که هم وسعت اسمان را داشته باشد وهم صلابت کوه وهیچ کس نمی توانست چنین تصویری برای من بسازد ... تمام کودکیم با سئوال های بی جواب وتمام بزگیم با اتهام به سئوال های کودکیم سپری شد وهنوز من در خم یک کوچه گرفتارم واز عشق هیچ نفهمیدم من ماندم و قلم ویا قلم ماند و من فرقی نمی کند . خوب من اله من وقتی مظلومیت اربابم را می بینم که درذلت نگاه ها گم شده است اینکه توکجائی دیگر برایم مهم نیست ومی خواهم مظلومیت تورا فریاد بزنم اما زبان قاصر است . خوب من اله من شوکت من می دانم که وجودمن فخری برای تو ندارد امانیاز شاگرد است که استاد راپابند می کند می بینی هنوز یاد نگرفته ام خوب بنویسم وهنوز اشتباه می نویسم چراکه وجود من برای تو فخر است ومنیت من است که بین من وتو فاصله می اندازد چراکه وخود من از توست وتو با ان خداییت را کامل کرده ای پس مرا بخاطر بی ادبیم ببخش .. می دانی هرچه فکر می کنم تنه به یک نتیجه رسیده ام که قوه عاقله (که در نامه های بعدیم به این نتیجه رسیدم که همان عقل کل است) گنجینه ایست از موهبت های تو که در ان کلیدی دارد که مراتب نفس ادمی کلید انرا پیدا می کند که مقصود از لیبلوکم همان ازمایش در مراتب نفس است ونفس چون خمیری که بدست کودک است وکودک با ان می سازد که توسط ان ازمایش می شود هر جا که خوب بسازی کلید گنجینه را بتو می دهند و موهبتی از ان بتو هدیه می شود واین گنجینه وجودی از وجود توست پس من در قوه عاقله هیچ اختیاری ندارم همه اش توهستی ومن باید این تورا به ظهور برسانم... ... وحالا لباس نفس که تا اینجا من فکر می کنم روح است ودر کالبد تن اسیر است چیست وچگونه است هنوز نفهمیده ام! ایا شاگردت پیش رفتی کرده است یا نه ؟ شاگردت خیلی کند وضعیف است تو به بزرگی خودت اورا ببخش . یادت هست ازتوخواستم به من موهبتی که به دوزخیان داده ای ندهی وهر روز که از خواب بلند می شوم با خود می گویم ایا توهمچون دوزخیان عادت کرده ای به اتش یانه ؟ وترسی وجودم را می گیرد ترسی که قدم هایم را می لرزاند ... ازتو می خواهم که مرا به عادت سوق ندهی ! می بینی هرلحظه از خود باید سئوال های زیادی بپرسم . عاشق بوده ای یا نه؟ عادت کرده ای یا نه ؟ مسئول خوبی بوده ای یا نه ؟ خوب می سازی یا نه ؟ خوب مهمات جمع کرده ای یا نه ؟ .... وسئوال های زیادی که جواب هایش راضی کننده نیست وغفلت همچون شیطانی بر پیکره انسان حکمفرماست پاسخ هایش را ضعیف و ضعیف تر می کند . کمکم کن تا پاسخ هایم فخر تورا به همراه داشته باشد کمکم کن تا پاسخ هایم کنش های زیبا به همراه داشته باشد.! کمکم کن می خواهم برای مهدیت بنویسم ولی سنگینی فاصله ای را احساس می کنم کمکم کن که شاید شفاعت او کلید راه من شود چرا که منیت من راه هرگونه خیر را می بندد ولشکر من شکست خورده تر از دیروز به راه می رود . خدای من امروز همه از ارزوهایشان می گفتند از هدف های دست یافتنی ودست نایافتنیشان می گفتند ارزوهایی که ماوای انها در این دنیا خلاصه شده است انها ارزوهایشان را می گفتند ومن خاموش بودم وگوش فرا می دادم پرسیدند ارزوی تو چیست ومن به یکباره تهی شدم نمی دانستم چه بگویم چگونه بگویم در زیر نقاب هایم چگونه از ارزو هایم بگویم وگفتم ارزویی ندارم ... نگفتم چراکه اخر ارزوی یک دیوانهکه زیبا نیست ارزوی یکدیوانه که مسافر قبرستان است خنده دار است چون می دانستم ارزویم به لجن کشیده می شود هیچ نگفتم چون می دانستم ماوایی هست برای من که ارزویم را بنویسم وکسی نخندد .. می دانم خنده دار است اما به تو می گویم دوست می دارم روزی انچنان قوی شوم که بتوانم شبی راتاصبح در قبرستان در ماوای همیشگی خود بخوابم ولحظه مرگ را با تمام وجود تجربه کنم کاش ارزویم همچون ارزوی انه زیبا بود ومی توانستم بلند بگویم چرا که ارزوی یک دیوانه که زیبا نیست. خوب من ای امن به ارزوی خود خواهم رسید مگر نه انست که عروس وداماد ها قبل از انکه به خانه بخت بروند خانه جدید را از قبل می بینند وروزی در ان زندگی می کنندتا ببینند محل خوبی است یا نه ومن می خواهم قبل از مرگ خانه ابدیخود را ببینم ودر ان شبی زندگی کنم وبه خاطره ان شبی را زندگی کنم وبه خاطره ان شب هر روز به خود بگویم خانه تو اینجاست ببین چه قدر کوچک وتنگ است پس زیاده نخواه زیاده نگو زیاده نبین .. وهر جا که خواستم عصیان کنم به خود بگویم یادت رفته است خانه ات کجاست ! وخوش به حال انهایی که قبل از مرگ چشیدندورفتند . واز نوشتن این جملات ترسی بهت انگیزمرا می گیرد که خانه ابدی من چقدر ترسناک وکوچک است اما مهم نیست چراکه دیدار محبوب می ارزد به ان اگر چه سخت و ترسناک باشد واگر انسان نسیانکارنبود وهرلحظه به خانه ابدیش فکر می کرد دیگر هیچ عصیانی نبود کمکم کن تا فقوی شوم تا طعم مرگ را بچشم . خوب من شوکت من فخر من از جاده هایی که رو به سوی تو دارندبی خبرم واز قوانین حرکت نیز بی خبر چراکه هیچ گاه قوانین خرکت را نیموختم ویا به ان اهمیت ندادهام نه صورت اعمالم زیباست نه سیرت اعمالم وقتی به خود نگاه می کنم از روی تو شرمنده ام کمکم کن چرا که می خواهم مجنون لیلاییت شوم وانچنان اماده شوم که وقتی جذبه ات را بر من کویری تابیدی وجودم اماده پذیرفتن ان باشد وانتظار برای ان خیلی سخت اما شیرین است کمکم کن کمکم کن .... (واین جذبه را حسین در محرم امسال انچنان بر من تاباند که شرمنده کلمات گذشته شدم ...)( واز این به بعد دلنوشته انچنان کوچکی من مقابل معبود بر من متجلی شده بود که می گرستم و می نوشتم ) خوب من خدای من من اربابی مهربانتر از تورا کجا توانم یافت اربابی صبور تر از تو را بر خودم چگونه می توانم یافت اربابی عادل تر از تو را بر خودم چگونه می توانم پیدا کنم ... اربابی که هر لحظه کنارم هستی ومرا تنها نمی گذاری اربابی که در اوج سختی ها مرا در اغوش می گیری مبادا زانوانم از شدت خستگی همراهیم نکند اربابی که کنیزش لایقش نیست اربابی که انگونه که بایدستایش شود ستایشش نکردم ولی او به خوبی مرا اجابت می کند ایاتا به حال اربابی را دیده ایید که اینگونه مراقب کنیزش باشد مبادا کنیزش خسته شودمبادا اورا فراموش کند مبادا اورا تنها گذارد اما کنیزش لطف های اربابش را نمی فهمد وهر بار می گوید چرا من کنیزم و تو اربابی اما او باز هیچ نمی گوید . خوب من در مقابل این همه لطف تو انگشتانم می لرزد وتمام وجودم به لرزه افتاده است که ارباب به این خوبی جز مقام رضا نشاید جز راضی شدن به مقدراتش نشاید جز عبد ضعیف الذلیل حقیر المسکین شدن در مقابلش نشاید به راستی علی اربابش را خوب شناخت وخوب رسم عبد بودن را به جا اورد وبه راستی که علی فخر تو بود ولباس فاخر عشق تو بر تنش بود وبه راستی کلمه عشق رادر کلمه علی می توان دید نه در کلمه عشق . به من گفتند تو اربای هستی که حتی اگر بندگانت روسیاه سیاه باشند و به درگاهت بیایند وتو همچون مادر انهارا در اغوش خواهی گرفت می دانم که من لیاقت کنیزی تورا ندارم مرا چه لایق به اربابی چون تو ..... زندانبانی که حتی از یادگاران معشوقش هم نمی تواند خوب مراقبت کند وانها را هم از معشوقشان جدا کرده است می خواهم در این روز های زیبا که تو انرا به اجابت خوانده ای (ذی الحجه) از تو بخواهم که رفتار های کنیزت راببخشی چراکه او هیچگاه ادب پیشگاه تورا یاد نگرفته است اویاد نگرفته کدر پیشگاه توبودن جایگاه بی ادبان نیست جایگاه متوکلین وشاکرین ومقربین ومتصرخین و... است . اما تو برای اوجایگاهی ساختی اگر چه اوبی ادب است وگفتی این مخلوق من است وهمه نیازش به من است اگرچه من را فراموش می کنداما او جز من کسی راندارد چگونه اورا تنها کذارم اونیازش را به که گوید ایا کسی هست که نیازش را براورده کند وهیچ صدایی در اسمانها وزمین نیامد وفرشتگان گفتند اخر او بی ادب است اوتورا فراموش می کند او شاکر نیست اومتوکل خوبی نیست اوگستاخ است .. وتوگفتی من همه نیازش هستم اگرچه او نادان است اوفقط راه گم کرده است واگر راه رابیابد می دانم که راه بلد خوبی می شود قدری صبرکنید ... وبه مخلوقی که همه نیازش به توست ودر خانه هر نامحرمی رامی زند جایگاه بودن وشدن بخشیدی واورا انچه مستحقش نبود بخشیدی بی انکه رسم بنده بودن اوراببینی وصدای تمام اسمانها وزمین به در امد که تو چقدر مهربان وصبوری بر این مخلوقت وباز تو به حمایت از من مقابل همه ایستادی وگفتی من خدای او هستم اومخلوق من است چگونه می توانید بین خالق ومخلوق فاصله بیندازید او جزئی از من است اگر او مخلوق خوبی نیست دلیل نمی شود که من خالق خوبی نباشم برای او اگر چه اودر هر خانی را می زند اما بالاخره می فهمد که همه نیازش من هستم واینگونه تو همیشه به انتظارنشسته ای که کی مخلوقت تورا انچنان که باید بستاید انچنان که باید بشناسد انچنان که باید همه ناز ونیازش توشوی . وای ناز ونیاز همه مخلوقان کاش جوهری وجود داشت وهمه شرمندگی این مخلوق کوچک را بر صحیفه کاغذ ثبت می کرد ولی حیف ... خوب من مخلوقی که تو اینگونه مراقبش بودیشتیبان وحامی اش شدی نتوانست انچنان رسم بندگی نه!!! رسم کنیزی را بجا اورد نمی گویم بندگی چراکه اولین راه بندگی اینست که کنیز خوبی باشی تا بعد بنده خوبی شوی کنیز خوبی شوی یعنی اینکه در ابتدا سرسپرده خوبی باشی ورسم سرسپردگی را به خوبی فرابگیری ومقابل اربابت همه تسلیم شوی وهر زمان که تسلیم وسر سپرده خوبی شدی ومقابل اربابت تسلیم محض شدی انگاه باید در مسیر بندگی قدم بگذاری وحال دیگر اوارباب تونیست وتوکنیز او .... دیگر او خدای توست و تو بنده او وحالا دیگر فاصله بین تو واو وعظمت انرا تو بهتر می توانی درک کنی وشرط ورود به ان سرسپردگی محض است نه عصیان وطغیان!!!!!!! ایا من کنیزی می شوم که بنده خوبی باشم وایا بنده خوبی می شوم که عبدی ضعیف الذلیل باشم؟ مسیر پرپیچ وخم وسخت است اما شور عشق به ان حرکت می بخشد. خوب من اله من هدف از نوشتن هایم برای من گم شده است نمی دانم ایا نوشته هایم راه گشاست یا نه ؟؟ چراکه گریه های دخترک مرا به فکر فرو برده است !!!! که راز کلمات چیست که اینگونه اشفته کننده وپریشان کننده است؟ انروز من خواستم به خودم وتو ثابت کنم که من خالق کلمات نیستم که بخواهم انرا از نگاهی محروم کنم ؟ من می خواندم واو می گریست اشک چشمانش را گرفته بود ومی گفت معبود من اینقدر نزدیک است ومن اورا دور می پندارم ومن از راز کلمات در تعجب بودم وهمیشه از نوشتن برا تو لذت می بردم ولی انروز فهمیدم که خواندن نامه محبوب برانگاهی که عشق را فهمیده است زیبا تر ولذت بخش تر است او به خیال خود فکر می کرد من برای او می خوانم اماتو می دانی که من می خواندم برای تو ..... چراکه تورا مقابل خودم باتمام وجود احساس می کردم وبه خود می گفتم که کاش توهم هماننند این کلمات که عاشق کننده ومسحور کنندهخوبی هستند تو هم عاشق خوبی باشی اما حیف .... خوب من کمکم کن تانامه ام به مهدیت را کامل کنم هنوز چند سطری ننوشته ام اما گویی 2هفته است نامه ام نیمه گذاشته شده است فقط دستان توانای تو می تواند باب این اشنایی راکامل کند واشنائیم را با عزیز زهرا بیشترکند ولی ادبیاتم هنوز برای او شکل نگرفته است..... خنده دار است همه راه می روند می گویند عجل لولیک الفرج ومن هنوز در خم ک.چه اشنایی مانده ام ...... ا
متن پاسخ
سلام علیکم : باسمه تعالی در هر صورت یک مرحله از زندگی، مرحله‌ی با خودبودن و از آن زاویه با خدابودن است، که ربطی به حوزه و دانشگاه و خانه، ندارد. این همان است که در موردش گفته‌اند: بود مرد تمامی آن‌که از تن‌ها نشد تنها ولکن بتنهایی بود تن‌ها، و با تن‌ها بود تنها نوشته‌های جنابعالی نوشته‌های خوبی است، قصه‌ی مرحله‌ی اول زندگی را می‌سراید و متذکر می‌شود. مرحله‌ی دیگر زندگی، مرحله‌ی با بقیه‌بودن است که باید با قلبی الهی کنار بقیه بود، حال این مرحله را به عهده‌ی خدا بگذارید تا هرجا گشایش فرمود جلو بروید. موفق باشید
13729
متن پرسش
سلام: خسته نباشید استاد: 1. برای شیوه سخنرانی و منبر چه کنم و چه کتابی بخوانم؟ 2. از شاگردتان که ظاهرا همان داماد شریفتان می باشد شنیدم که شما صبح ها به پیاده روی یا کوه می روید. حال سوالم این است که پیاده روی صبح گاهی به همان قضیه ی تسلط روح به بدن که فرموده بودید کمک می کند؟ چه مقدار روی تهذیب اثر دارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- شما سعی کنید اطلاعات قرآنی و روایی خود در کنار مسائل فقهی رشددهید و بقیه را جهت منبر و خطابه به خدا واگذارید 2- به هر صورت پیاده‌روی برای آن‌که بدن تحت تأثیر توهّملات کمتر قرار بگیرد، خوب است. در این مورد عرایضی در قسمت آخر  کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» شده است. موفق باشید

11206
متن پرسش
سلام علیکم و رحمه الله: استاد اگه امکان داره 1- یک معنی ساده (همانند "به به" که جنابعالی برای الحمدلله بکار می برید) از اسم عظیم، اعلی و اکبر آنها بفرمایید تا در نماز قلبمون شاید بتونه با آنها ارتباط برقرار کنه؟ 2- اگه این سوال بنده، سوال درستی باشه راه عملی میانبر برای اینکه اسم عظیم و اعلی حضرت حق در رکوع و سجود در حد ظرفیتمون به قلبمون تجلی کنه چیه؟ 3- و از کجا باید فهمید که تجلی حاصل شده؟ التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- وقتی در رکوع نظر به نور عظیم پروردگارمان می‌اندازیم متوجه نوری هستیم که از محدوده‌ی هر مخلوقی برتر است و عظمت هر مخلوقی به آن نور است و در نظر به نور اَعْلی نیز باید نظر به حقیقت نور اَعْلی انداخت. همچنان‌که متوجه می شوید «اللّه» از هر کبریایی برتر است و نظر را به حقیقت نور کبریایی مطلق معطوف می‌دارید 2- همان‌که عرض کردم 3- باید از عقل و مفهوم این واژه‌ها عبور کنیم و احساس آن انوار را در خود بیابیم. دستورات اخلاقی برای رسیدن به احساس قلبی است به خصوص دستوراتی که در آن‌ها تواضع توصیه می‌شود. موفق باشید
11060

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: آیا حدیث زیر، قدسی است؟ و تا چقدر معتبر است؟ «من دعانی اجبته، و من سألنی اعطیته، و من اطاعنی شکرته، و من عصانی سترته، و من قصدنی ابقیته، و من عرفنی حیرته، و من احبّنى ابتلیته، و من احببته قتلته، و من قتلته فعلى‏ دیته، و من على دیته فأنا دیته‏» هر که مرا بخواند، اجابت کنم، و هر که از من بخواهد بدهمش، و هر که طاعت من دارد شکرش کنم، و هر که در من عاصى شود بپوشم او را، و هر که قصد من کند مقصودش در کنار نهم، و هر که مرا شناسد متحیّرش کنم، و هر که مرا دوست دارد به بلاش ابتلا کنم، و هر که را دوست دارم او را بکشم، و هر که را من کشم دیت من دهم، و آن را که دیت من دهم، دیت او من باشم‏. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً این جمله حدیث نیست، نفحه‌ای است که بر قلب عارفی افتاده که با مبانی دینی تطبیق می‌کند و از این جهت مورد عنایت بعضی از علماء قرار گرفته است. موفق باشید
10770
متن پرسش
سلام: در جواب سوال 10727 ذکر کردید که 1. اگر حضرت می پذیرفتند شرط عبدالرحمن رو این بمنزله تایید سیره خلفا تلقی می شد حال سوالم دقیق این است که 1. آیا آن کمک به عثمان ،تایید سیره عثمان و خلفا نبود؟! 2. حضرت پاسخی غیر از صراحت در رد کردن خلافت نمی توانست بدهد؟ به عبارت دیگر نه آن چنان رد کند و نه کاملا قبول کند بلکه توریه و مثل این کار ها را برای خدا بکند. تا بعد از آنکه به حکومت رسید با آنها مبارزه کند. همچنان که می بینید امام در دوران 5 ساله حکومت خودش لحظه ای کوتاه نیامد و دست به جنگ جمل و غیره زد. حال بفرماید چه مصلحتی در کار بود که امام روحی فداه ترجیح داد بجای تغذیه شدن جامعه از او ، 12 سال دیگر جامعه از امام معصوم محروم بماند و جامعه با عثمان به انحراف بیشتر برود. 2. در قسمت دوم جوابتون این نکته را یافتم «اگر حضرت خودش در صحنه می آمد چون افراد جبهه مقابل از او بغض داشتند لذا می خواست با مستقیم ورود نکردنش آتش جنگ را بیشتر نکند البته بازمجبور شد بیاید» درست است؟ لطفا شواهدی را برای مجبور شدن حضرت ذکر فرمایید؟ تذکر جدی :بنده حقیر، خس بی سر پا یی هم در مقابل مولایم علی (علیه السلام) هم نیستم. غرض از این سوالات (نه شبهات) هم این است که با کمک شما بتوانم امامم، واسطه فیض عالم را بهتر در همه ابعاد از جمله سیاست و حکومت داری درک کنم البته اگر رزق باشد تا به قلبم برسد. چرا که درک از شرایط پیچیده جامعه برای هرکسی مقدور شاید نباشد. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- کمک به عثمان در آن تاریخ تلاشی بود که خلیفه‌کشی باب نشود 2- اگر حضرت علی«علیه‌السلام» در آن مقطع تاریخیِ شورا مرز خود با خلفا را تعیین نمی‌کردند دیگر علی«علیه‌السلام» آن علی که به قول شما بعدا 12 سال جامعه از امام محروم نکند نبود، خودش یک سیاسی‌کار بود. بنده قبلاً عرض کردم اگر فرصت بگذارید و فضای تاریخی آن زمان را احساس کنید، نه‌تنها به عظمت کار حضرت مولا پی می‌برید و ارادتان صدچندان می‌شود راه‌کار زندگی قدسی در این زمانه را نیز می‌یابید، إن‌شاءاللّه. موفق باشید
10660

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: استاد من قبلا سوال شماره 10514 رو از شما پرسیدم ولی هنوز برام حل نشده و منو گیج کرده سوال: «خداوند به هر موجودی همان وجود و همان اندازه از کمال را می دهد که می تواند بپذیرد یعنی نقص ها از ناحیه ذات خود آنهاست نه از ناحیه فیض باری تعالی» آخه موجودات چه تقصیری دارند؟ استاد خواهش می کنم این رو شما یکم توضیح بدین چون توضیحات شما قابله فهمه یا حداقل یه سخنرانی یا کتاب قابل فهم رو معرفی کنین.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اصل این مباحث را باید در دروس عدل الهی دنبال کنید، در این‌جا تنها می‌توانیم به سؤالاتی که پس از مطالعه‌ی دروس پیش می‌آید جواب داد. کتاب «عدل الهی» از شهید مطهری در این مورد خوب است. عرایض بنده در سی‌دی اصول عقاید قسمت عدل الهی هم إن‌شاءاللّه می‌تواند کمک کند. موفق باشید
9760
متن پرسش
سلام علیکم استاد گرامی: در پاسخ پرسش 9726 ، علت را می شود بیشتر تشریح کنید؟ و اینکه این جور مسائل (تجمل، تکنولوژی و ...) را باید در خانه پی گیری نمود یا خیر؟ و چقدر؟ و آیا ما هم باید هم رنگ بقیه مردم شویم (بدون عمل)؟ کمی شفاف تر بفرمایید. توفیق تان را از خداوند مسئلت می کنیم.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرض کردم برای عبور از سبک زندگی غربی که با اهداف معنای انسان در تضاد است، به سوی سبک زندگی اسلامی، بیشترین نقش را زنان خانه‌دار می‌توانند داشته باشند و شرط آن را یکی شناختن غرب و دیگر شناخت تمدن اسلامی عرض کردم. در مورد شناخت غرب عرایضی در چند کتاب داشته‌ام و در مورد تمدن اسلامی بعد از کتاب «تمدن‌زایی شیعه» کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» کمک می‌کند. موفق باشید
7797
متن پرسش
با سلام. بنده جوانی هستم که بزرگترین بلای زندگی خود را قضا شدن نماز صبح میدانم. اینجانب به خطاکار بودن خود اعتراف دارم ولی در طول روز همیشه نمازهای ظهر و مغرب را در مسجد به جا می آورم و تقریبا مراقب اعمالم هستم. چند سال است که پاشنه در حاجت خواستن از اهل بیت و شهدا را در بهترین زمان ها و مکانها از جا در آوردم و تمام مستحبات قبل از خواب و چیزهای دیگر رو رعایت میکنم- اهل هیئت و مجالس مذهبی و غیره هستم. زیاد هم در طول روز با بقیه پرحرفی نمیکنم. از بابت قضا شدن نماز صبح هم در طول روز خیلی شرمنده ام و همیشه تو مسجد و مجالس مذهبی از ته دل از خدا و ائمه میخوام که درستش کنند- ختم میگیرم- نذر میکنم-خلاصه زمین و آسمان رو به هم میدوزم ولی با این وجود باز هم نمیدانم مشکل این بدبختی کجاست. میدانم که کسی که نمازش درست نشه هیچ کارش درست نمیشه. خیلی عذاب میکشم ولی نمدونم چرا جوابم رو نمیدند. به نظر استاد محترم ریشه این قضیه از کجا مشکل داره؟ کمک کنید.یاعلی
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: اگر در صبح قبل از طلوع آفتاب بیدار شدید و اقدام به اقامه‌ی نماز نکردید، معصیت کرده‌اید وگرنه چرا بی‌خود نگران هستید، موضوع را بگذارید به عهده‌ی خدا. همه‌ی آنچه باید قبل از خوابیدن انجام دهید را انجام دهید و بعد بگویید خدایا اگر برای نماز صبح قبل از طلوع آفتاب بیدار شدم نماز صبح‌ام را می‌خوانم وگرنه بعد که بیدار شدم آن را انجام می‌دهم، والسلام. موفق باشید
7119
متن پرسش
به نا م خدا و با سلام خدمت استاد عزیز در جمع بندی نظریات شما نسبت به ابوبکر و عمر و عایشه و طلحه و زیبر نتیجه می گیرم شما یک نرمش فوق العادهای نسبت به اینان نشان می دهید تو گویی اینها یک اشتباهی و یک اجتهادی غلط انجام داده اند و ما به انها انتقادی داریم درست است ما نباید به خاطر وحدت سخن نا به جایی بگوییم ولی تقلیل مسئله تا این حد آیا درست است آیا حجابی که آنها ایجاد کردند و اسلام را به حاشیه رانند و قرنهاست مسلمانان را از اب زلال ولایت محروم کردند و ان همه نافرمانی از سخنان پیامبر داستان قلم و دوات وهزاران نکته دیگر این قدر ساده است در ضمن روایاتی که اساسا آن دو نفر را مسلمان نمی داند و لعن را بدون نام بردن استفاده کرده است چه می شود سخن حضرت زینب در عاشورا و حتی روایتی که در احتجاج است که امام علی فرمود من از جانب پیامبر اختیار دارم و ایشان را از همسری پیامبر خلع کردم نقل به مضمون را چه باید کرد ایا اساسا شما عایشه را جناب می دانید یا حفظ وحدت این گونه اقتضا می کند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: سیره‌ی من و شما در این موارد باید سیره‌ی علمای بزرگی مثل حضرت امام و رهبری عزیز باشد که تعبیر جناب عایشه را برای همسر پیامبر به‌کار می‌بردند و بهترین کتاب را برای کالبدشکافی جریان انحراف در صدر اسلام «الغدیر» می‌دانم و سوز متعالی حضرت علامه امینی. ببینید آن علماء بزرگ در جمع‌بندی خود چگونه برخورد کرده‌اند. حقیقتاً موضوع انحرافی که در صدر اسلام پیش آمد و بنده سعی کردم در کتاب «بصیرت حضرت فاطمه«سلام‌اللّه‌علیها» عرایضی داشته باشم، چیزی نیست که بتوان به‌راحتی از آن گذشت و اصلاً بحث تقلیل موضوع نیست، بحثِ درست‌برخوردکردن با موضوعی است که به گفته‌ی علامه امینی با هزاران حاشیه همراه شده و حالا کار را بسیار حساس کرده. موفق باشید
7081
متن پرسش
سلام اگر کسی همه ی محاسن خوب را دارا باشد ولی حجاب نداشته باشد مشکل ان چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم:در آن صورت بنده‌ی خدا نیست، و از خدایی که همه‌ی خوبی‌ها را دارد منقطع شده. موفق باشید
665
متن پرسش
به نام خدا با عرض سلام و ادب خدمت استاد عزیز آیا قاعده سکرات مرگ و احوالات برزخ برای تمامی افراد نوع بشر (مسلمان-مسیحی-یهود-بی دین و ...) ثابت است یا خیر ؟ با تشکر و تقدیم احترام
متن پاسخ
باسمه تعالی، علیک السلام: سکرات حالت انتقال روح است از توجهات به دنیا به عالم برزخ و همه‌ی انسان‌ها به جهت داشتن روح مجرد دارای چنین حالتی هستند. موفق باشید
280

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
"هو الودود" سلام علیکم 1- اصلا محبت به غیر جایز است؟ 2- اگر جایز است تا چه حد باید باشد؟ 3- این محبت های مجازی تا چه اندازه می تواند انسان را به سوی محبت حقیقی(یعنی محبت به خدا و اهل بیت)سوق دهد(همچون زلیخا که حتی از محبت یوسف هم گذشت)؟آیا اصلا محبت مجازی منتهی به محبت حقیقی میشود یا اینکه با محبت حقیقی در تضاد است؟ 4- اگر فردی گرفتار محبت مجازی (و خیال) شد،چگونه میتواند از دام آن نجات پیدا کند؟(خواهش میکنم که این قسمت را به طور مفصل و با راهکار عملی پاسخ دهید) موفق باشید - یا علی مدد
متن پاسخ
باسمه تعالی علیکم السلام محبت حقیقی؛ محبت انسان است به کمال مطلق یعنی خدا. محبت مجازی؛ محبت به اولیاء الهی است که نمایش حق اند و به حق اشاره دارند. محبت‌های وَهمی؛ محبت‌ به دوست و خانه و امثال این‌ها است. اگر محبت به افراد به جهت آن باشد که متذکر محبوب حقیقی‌اند و عامل یاد خدا می‌باشند که محبت مجازی است و خوب است. ولی اگر محبت به افراد مانع محبت الهی نمی‌شود ما را مشغول خود نمی‌کند، محبت وَهمی است و در این حالت اشکالی ندارد. در سؤالات دوستان بر روی سایت «لب المیزان» عرض شده؛ «وَهم» مقابل عقل است، هراندازه عقل رشد کند، وَهم ضعیف می‌شود. راه حل تضعیف وَهم: 1- پیروی نکردن از آن و در مقابل گرایش آن مقاومت‌کردن است، با جایگزینی چیزهایی مثل ورزش و یا تفریحات دیگر 2- حضور در جلسات مذهبی 3- ورزش 4- تدبّر در قرآن و دنبال‌کردن مطالب و معارف قرآنی. موفق باشید
135

بدون عنوان*بازدید:

متن پرسش
باعرض سلام .ایا یک بنده ی خدا که یک گناه کبیره را بارها انجام داده وهربار توبه کرده باز هم راهی برای اشتی با خدا دارد با اینکه می دانسته این عمل او اشتباه است و عمل او باعث حجاب او با خدا شده است.باتشکر
متن پاسخ

جواب: علیک‌السلام
باسمه تعالی؛ تا خداوند نوری در جان بنده‌ی گناهکارش می‌بیند، او را موفق به توبه می‌نماید، تا در هر توبه مزه‌ی ارتباط با خدا را به کام او بچشاند و زشتی گناه را در خود احساس کند. حارث محاسبی می‌گوید؛ برای یک گناه هفتاد بار توبه کردم تا موفق به ترک آن شدم. یعنی هفتادبار آن را مرتکب می‌شده و هفتاد بار توبه کرده تا بالاخره مزه‌ی اُنس با خدا بر مزه‌ی انجام گناه بر قلبش غلبه کرده است.

15863
متن پرسش
با سلام و ادب خدمت استاد گرامی: در تحلیل و بازخوانی نسبت «توده های مردم» بویژه جوانان با «دین» تجربه نشان داده است هرگاه اسلام در قالب «اسلام اخلاق و عرفان» (اخلاق و عرفان مورد تایید شارع مقدس) ارائه می شود مخاطبان بسیار دارد که تشنه دریافت معارف هستند. همه ما دیده ایم کتاب زندگینامه عرفایی چون علامه قاضی، آیت الله بهجت، مرحوم دولابی، شیخ حسنعلی نخودکی و ... تا چه اندازه مورد توجه قرار می گیرد، همایش بزرگداشت عرفا بسیار مورد استقبال قرار می گیرد و به صورت کلی جامعه تا چه اندازه به ایشان اقبال دارد. در مقابل اما ما شاهد رفتاری دیگر نسبت به دین هستیم. توده های مردم بویژه نسل جوان به آنچه امروز از دین ارائه می شود و بیشتر با رویکرد «فقه» و با «زبان فقه» است کمتر روی خوش به دین نشان می دهند. در اینکه فقه لازمه شریعت است تردید نیست سخن از نسبت فقه با شرع مقدس است. حضرت استاد؛ ممنون می شوم تحلیل و برداشت من را در این زمینه نقد بفرمایید. به نظر حقیر، ما با دو مقوله «دین حداکثری» و «دین حداقلی» مواجهیم. دین حداکثری بر سه پایه احکام (فقه)، اخلاق و عقاید (کلام) استوار است که هرکدام در جایگاه خود ارزشمند هستند. از نظر ساختاری، فقه در جایگاه «پوسته دین» است و وظیفه حمایت و حراست را بر عهده دارد. اخلاق (در مقیاس حداکثری؛ عرفان) اما نقش و جایگاه هسته و مغز را دارد. بی تردید هرگاه تصویری که از دین ارائه می شود فقه باشد و تنها از احکام حلال و حرام و طهارت و نجاست و .... سخن گفته شود جاذبه کمی خواهد داشت اما ضمن پایبندی به فقه، هرگاه «ویترین» دین اخلاق و عرفان و فلسفه شد و فقه نقش و جایگاه خود را ایفا نمود برای همگان بویژه نسل تشنه معارف و مردمانِ سرگردان در کثرت گرایی، آنقدر جذاب خواهد بود که فطرتا گمشده خود را پیدا خواهند کرد. از این منظر، «اسلام فقاهتی» مورد سوال است. «اسلام فقاهتی» اگر در برابر «اسلام اخلاق و عرفان» قرار گیرد بسیار نکوهیده است و اگر در برابر «اسلام اباحه گری» قرار گیرد سوال مطرح می شود که مگر جایی از اسلام منهای فقه سخن گفته شده است؟! آیا این تاکید، نوعی محدود کردن اسلام به فقه نیست؟ براین پایه، چنانچه «اسلام فقاهتی» را تبدیل به «اسلام جامع» - بر اساس همه آنچه شارع مقدس و اهل بیت (ع) تعیین نموده اند - نمود بسیاری از اعوجاج ها تا حدودی حل خواهد شد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شاهد صحت سخن جنابعالی، حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» است که چگونه با فقه و عرفان و قرآن و حکمت و بصیرت تاریخی توانستند جوانان این ملت را تا آن‌جا شیفته‌ی خود کنند که آن جوانان برای ایجاد لبخندی برلبان مبارک آن مرد الهی، حاضر بودند جان خود را فدا کنند. زیرا قلب‌ها طالب اسلام است ولی همه‌ی اسلام، و نه یک بُعد از ابعاد آن. موفق باشید 

15594

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد عزیز: چگونه باید برای مردم انحرافات حزب شیرازی ها را توضیح بدهیم؛ یعنی اشکالاتشان را شما نکته وار بیان بفرمایید که ما در گفتار بتوانیم بیان کنیم هر چند انحرافشان برای خودم مشخص است؛ ولی عده ای می گویند اگر منحرف هستند چرا امثال آیت الله وحید با سید صادق شیرازی دیدار می کنند و جلسه دارند و چرا در برابر او جبهه نمی گیرند. با تشکر از زحماتتون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در تفسیر سوره‌ی احزاب، آیه‌ی 4 عرایض نسبتاً مفصلی داشته‌ام. خوب است به آن مباحث رجوع فرمایید. موفق باشید

15316
متن پرسش
سلام علیکم: روایات مربوط به ظهور و نوروز چطور با هم قابل جمع است؟ به نظر می آید ربطی ندارد چون چرخش کره زمین چه ربطی به ظهور دارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نوروز در آن روایت به معنای روز نو می‌باشد و مسلّم ظهور مولایمان برای کلّ جهان، روز جدیدی است که تاریخ دیگری را به صحنه می‌آورد. موفق باشید

13420
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: در سال های اخیر تعدادیی از دوستان قدیمی من از دین برگشته اند و حتی یکی از آنها کاملا به خداوند کافر شده و آتئیست شده است. بابت این دوستانم ناراحتم بابت اینکه دوست ندارم این شرایط را داشته باشند، بابت خودم هم نگرانم که نکند دیدار این دوستان منجر به بی ایمانی من شود و از طرفی سردرگم هستم که من در این دوستان چه وظیفه ای دارم؟ و چگونه می توانم ایمان خود را به اصول دین تقویت کنم تا خود به مشکل برنخورم. یکی دوبار سعی در توجیه یکی از دوستانم کرده ام ولی همانطور که در تفسیر سوره آل یس فرمودید ممکن است که بخواهم حرف حق بزنم ولی مطمئن نیستم که حرف حق را بتوانم خوب بزنم بنابراین تصمیم گرفتم با شما مشورت کنم. حال سوالات اصلی من شامل موارد زیر است: 1. چه کنم که ایمان خودم به گونه ای شود که در برخورد با این دوستانم آنها را تحت تاثیر تفکر توحیدی قرار دهم و خود تحت تاثیر آنها قرار نگیرم؟ 2. اصلاً من در برابر این دوستانم چه وظیفه ای دارم؟ با توجه به اینکه این دوستانم حتی نماز می خوانده اند و بعضاً خانواده های مذهبی دارند. 3. آیا ارجاع دادن دوستانم به خود شما، استاد عزیز، برای ملاقات حضوری ممکن است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- وقتی انسان ایمان خود را نسبت به حضرت حق وجودی و حضوری کرد دیگر به همان معنایی که خود را احساس می‌کند، خالق خود را و سیر ابدی خود را احساس می‌نماید. در این مورد شرح کتاب «ده نکته در معرفت نفس» و شرح «رسالة الولایه» که هر دو بر روی سایت هست، إن‌شاءاللّه کمک می‌کند 2- وظیفه‌ی شما نسبت به دوستتان در آن حدّ است که به آن‌ها تذکر دهید تحقیق لازم در این مورد بکند، اگر آماده بود شرح «برهان صدیقین» را دنبال کند، در تهیه‌ی کتاب و شرح کمکش کنید 3- به شکل ملاقات حضوری نمی‌توانم خدمت عزیزان باشم. موفق باشید

12560
متن پرسش
با عرض سلام و احترام خدمت استاد عزیز: 1- شما در کتاب «امام خمینی (ره) و سلوک در تقدیر توحیدی زمانه» آورده اید که: «بنده بعضا تاسف می خورم که چرا بعضی از مومنین و انقلابیون چطور حرف خود را می فهمند اما صحت حرف طرف مقابل را نمی فهمند. حتی در این حد هم به توحید نرسیده اند که بتوانند وجوه مختلف یک حقیقت را جمع کنند. .. توحید تا اینجاها انسان را در جمع اضداد جلو می برد...» می خواستم اگر ممکنه در مورد عبارات بالا توضیحات بیشتر و جامع تری رو بدید. چرا که بنده خودم هم به نحو حضوری درستی این حرف رو درک می کنم و اونو احساس کردم. اما برای تقریر زبانی اون، احساس می کنم که باید بیشتر در مورد این حرف و ادعا توضیح داده بشه و به نظر میرسه که این حرف، جای تفصیل زیادی داشته باشه. آیا بر طبق این قاعده میشه گفت که ما اساسا در عالم چیزی به نام حرف به کل غلط نداریم؟ 2- احتمالا شما هم شنیدید که بعضا گفته میشه: «مردم ما که در عصر غیبت از ولی غیر معصوم تبعیت می کنند و ولایت مدارند؛ پس به طریق اولی اگر امام زمان (عج) و ولی معصوم ظهور کنند هم ولایت مدار خواهند بود. پس می توان گفت ارزش کار آنها حتی از ولایت پذیری انسان کامل و ولی معصوم هم بیشتر است.» خب این حرف اگرچه در نگاه اول جالب به نظر می رسه اما به نظر می رسه چندان هم صحیح نیست. مخصوصا اگر از این زاویه نگاه کنیم که ولی معصوم مظهر تمام اسماء الهی است و ظهور اون یعنی ظهور تمامی اسماء الهی و این یعنی مردمی که می خواهند شایستگی ظهور ولی معصوم رو داشته باشند باید شایستگی ظهور تمامی اسماء الهی رو داشته باشند. پس با این حساب، این امر امکان پذیر و بلکه محتمل هست که مردمی ولایت یک انسان غیر معصوم رو بپذیرند اما آن چنان شایستگی در آن ها نباشد که ولایت ولی معصوم رو بپذیرند. یعنی این قاعده که مردمی که ولایت غیر معصوم رو بپذیرند به طریق اولی ولایت معصوم رو هم می پذیرند؛ قاعده غلطی هست. می خواستم نظرتون رو در این رابطه بدونم. البته بنده نظر به قاعده کلی دارم و لزوما منظورم مصداق ملت ایران نیست. 3- در مورد علم معصوم میخواستم بدونم که حد علم پیامبر (ص) و ائمه (ع) تا کجاست؟ ما تو قرآن آیه داریم که پیامبر (ص) خودشون می فرمایند که من غیب نمی دونم و گرنه کاری می کردم که شری به من نرسد. (آیه تو جزء دوازدهمه اگر اشتباه نکنم.) از سویی خدا پیامبرش رو مامور به مشورت با مردم میکنه. سوال اینجاست که دعوت خدا به مشورت پیامبر (ص) با مردم امری صوری هست یا اینکه نه این طور نیست و دلیلشم اینه که پیامبر (ص) هم در شناخت و بررسی پدیده ها دچار محدودیت هست و به همین دلیل با مردم مشورت می کند. التماس دعا.
متن پاسخ

- باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- عنایت داشته باشید که بنده در آن جمله عرض کرده‌ام بعضی از مؤمنین و انقلابیون متوجه صحت حرف طرف مقابل که او هم فردی انقلابی و مؤمن است، نمی‌شوند! این غیر از آن است که نتیجه بگیریم حرف غلط در عالَم نداریم، زیرا که در هرجا سخنی باشد که موجب در حجاب‌رفتنِ حق و حقیقت شود آن سخن، سخن غلطی است. ولی حرف این است که اگر ما از طریق سلوک ذیل شخصیت امام و با مدّ نظرقراردادنِ سیره‌ی ملکوتی ایشان با حقیقت در این تاریخ آشنا شویم، متوجه وجود حق در سخن و رفتار بسیاری از افرادی که مؤمن به انقلاب اسلامی هستند می‌شویم و در این مورد باید حساسیت خود را رشد دهیم تا از جبهه‌بندی‌ها و دوگانگی‌هایی که موجب عدم درک یکدیگر می‌شود آزاد شویم 2- در یک روایت از حضرت سجاد«علیه‌السلام» داریم که مردم آخرالزمان با این‌که امام و پیامبر را ندیده‌اند و به آن‌ها ایمان دارند، از سایر مردم برترند. ولی این بدین معنا نیست که چون همه‌ی اسماء الهی در آن‌ها ظهور کرده است شایسته‌ی ظهور حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» شده‌اند. آری این وجه دیگری است که کسی می‌تواند تابعیت کامل امام معصوم را داشته باشد که زمینه‌ی تجلی همه‌ی اسماء الهی را در خود فراهم کرده باشد و مفتخر به قبول همه‌ی ابعاد انسانی در خود باشد و مسلّم بعضی از افراد آخرالزمان – همان 313 نفر از یاران خاص آن حضرت – در چنین شرایطی هستند که همه‌ی حرف‌های امام را می‌فهمند 3- در مورد علمِ امام در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» تحت همین عنوان و با نظر به روایات مطرح‌شده در این مورد عرایضی داشته‌ام. فکر می‌کنم اگر بعد از مطالعه‌ی آن سؤال‌تان را مطرح کنید، بهتر نتیجه خواهید گرفت. ولی همین قدر می‌توان گفت که مشورت رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» با مردم در عین آن‌که تحقق یک سیره‌ی مثبت برای جامعه‌ی اسلامی است، ممکن است که موجب به تفصیل‌آمدنِ علم آن حضرت باشد. موفق باشید

12299
متن پرسش
با سلام: پيش از اين سؤالي در خصوص جواز مراجعه به افراد مورد اعتماد براي گشودن سحر از خدمت استاد پرسيده بودم. نظر استاد را در باره روايت زير مي‌خواهم: در حدیث آمده است: یکی از ساحران و جادوگران که در برابر انجام عمل سحر مزد می‌گرفت خدمت امام صادق(علیه السلام) رسید و عرض کرد: حرفه من سحر بوده است و در برابر آن مزد می‌گرفتم، خرج زندگی من نیز از همین راه تأمین می‌شد و با همان درآمد، حج خانه خدا را انجام داده‌ام، ولی اکنون آن را ترک نموده و توبه کرده‌ام آیا برای من راه نجاتی هست؟ امام صادق(علیه السلام) در پاسخ فرمود: عقده (گره) سحر را بگشا، ولی گره جادوگری مزن. آيا اين روايت مي‌تواند جوازي براي مراجعه به اقرادي باشد كه علم آن را دارند؟ در اضطرار قرار دارم و با وجود اينكه مي‌دانم نااميدي گناه بزرگي است اما در سراشيبي سقوط به سوي آن قرار دارم!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بی‌تأثیرکردن سحر ساحران منحصر به کسی نیست که علم به سحر دارد بلکه هرکس بتواند روح و قلب افراد را متوجه حق نماید آن‌ها را در بی‌تأثیرکردن سحر بر روح و روان‌شان کمک کرده و از القائات شیطان در قوه‌ی واهمه رهانیده است، به همین جهت به ما فرموده‌اند جهت بی‌تأثیرکردنِ سحر، سوره‌های مبارک معوذتین را بخوانید که در آن‌ها انسان از هر وسوسه‌ای به حضرت حق پناه می‌برد. موفق باشید

9785
متن پرسش
سلام علیکم: ملاصدرا رحمه الله علیه در جلد 6 اسفار در مورد برهان صدیقین می فرماید: «محکم ترین و برترین برهان، برهانی است که در آن حد وسط، غیر از واجب نباشد» می خواستم اگر ممکن است جمله ایشان را توضیح دهید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در شرح برهان صدیقین عرض شد که اگر شما بفرمایید چون دور و تسلسل باطل است، پس واجب الوجود هست، عملاً شما برای اثبات خدا بطلان دور و تسلسل را واسطه قرار داده‌اید و در نظر شما به خدا، بطلان دور و تسلسل در میان است. ولی اگر نظر به «وجود» داشته باشید دیگر در هرچیزی به حقیقت وجود نظر دارید حتی اگر آن چیز ممکن‌الوجود باشد شما به وجود نظر دارید و حقیقت وجود، خداوند است و عقل توانسته بدون حدّ وسطی به واجب الوجود برسد. موفق باشید
9771
متن پرسش
سلام علیکم. استاد حکما می گویند بدن مرتبه ی نازله ی نفس است. مگر شما نگفتید که این بدن در این دنیا با نفس حالت انضمامی دارد و آن بدن اخروی است که تجلی کامل نفس است؟ بنده در بعضی از کتب هایشان دیده ام که فرموده اند همین بدن دنیایی مرتبه ی نازله ی نفس است. حال شخصی که چهره اش زیبایی ذاتی دارد و خداوند او را به بهترین و زیباترین چهره خلق نموده است دارای نفس پاکی است و آن کسی را هم که زشت آفریده است دارای نفس رذیله ای هست؟ بدن قول شما را قبول دارم اما نقل حکما که می فرمایند بدن مرتبه ی نازله ی نفس است را نمی فهمم.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: به طور مسامحةً فرموده‌اند، زیرا مبانی خودشان چنین حرفی را نمی‌پذیرد چون رابطه‌ی علت و معلولی به معنای حقیقی آن بین نفس و بدن نیست. موفق باشید
8139

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم ؛ می شود این آرشیو پرسش و پاسخ ها را به صورت آفلاین یا قابلیت آپدیت و جستجو طراحی کنید تا بتوانیم در هر جایی استفاده کنیم ؟ حالا با html یا . . . خیلی مورد نیاز است . یا حسین علیه السلام
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: با مسئول محترم سایت در میان می گذارم تا حتی الامکان عمل کنند. موفق باشید موضوع برای طراح سایت ارسال شد
نمایش چاپی