بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
11079

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام فرموده اید: آنچه در روایت داریم هرچیزی که چشم داشته باشد و یک موجود ذی حیاتی را تداعی کند حکم مجسمه را دارد و مانع حضور فرشتگان در آن محل‌اند. یعنی اگر خرگوشی را از پارچه به وجود آورده باشند هم حکم مجسمه دارد؟ آیا چنین چیزی اگر در اتاقی باشد فرشتگان به کل خانه نظر نمی کنند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرض شد باید دنبال کنید که آیا مرجع تقلید شما این نوع عروسک‌ها را هم در حکم مجسمه قلمداد می‌کنند یا نه؟ موفق باشید
9785
متن پرسش
سلام علیکم: ملاصدرا رحمه الله علیه در جلد 6 اسفار در مورد برهان صدیقین می فرماید: «محکم ترین و برترین برهان، برهانی است که در آن حد وسط، غیر از واجب نباشد» می خواستم اگر ممکن است جمله ایشان را توضیح دهید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در شرح برهان صدیقین عرض شد که اگر شما بفرمایید چون دور و تسلسل باطل است، پس واجب الوجود هست، عملاً شما برای اثبات خدا بطلان دور و تسلسل را واسطه قرار داده‌اید و در نظر شما به خدا، بطلان دور و تسلسل در میان است. ولی اگر نظر به «وجود» داشته باشید دیگر در هرچیزی به حقیقت وجود نظر دارید حتی اگر آن چیز ممکن‌الوجود باشد شما به وجود نظر دارید و حقیقت وجود، خداوند است و عقل توانسته بدون حدّ وسطی به واجب الوجود برسد. موفق باشید
9494

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: با عرض پوزش از محضر استاد. در صفحه 222 جلد اول «فرزندم اینچنین باید بود» چاپ هشتم، جمله حضرت امیر (و استقبح من نفسک ما تستقبح من غیرک) نادرست ترجمه شده است. در صفحه 26 جلد دوم همین کتاب چاپ سوم نیز همین جمله نادرست ترجمه شده است. البته در صفحات دیگر این جمله کاملا صحیح ترجمه شده است.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ترجمه‌ی مطابقی متن مورد نظر عبارت است از: «آن‌چه را از دیگران قبیح می‌شماری، از خودت نیز قبیح بشمار» یعنی همان‌طور که اگر کسی کاری را کرد و تو آن را قبیح دانستی، خودت نیز مرتکب آن عمل نشو و صدورش را از خودت نیز قبیح بدان. مفهوم این عبارت ایجاد ملازمه بین قبیح صادر از شخص و قبیح صادر از دیگران در نظر شخص مؤمن است و به همین خاطر هر چند معنای مطابقی‌اش آن بود که ذکر شد ولی معنای التزامی‌اش این خواهد بود که: «آن‌چه را برای خود بد می‌دانی برای دیگران هم بد بدان»‌ به هر حال دقتی که به خرج داده‌اید و تذکری که عنایت فرمودید جای تقدیر دارد. موفق باشید
9339
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام. در حدیثی از امیرالمؤمنین علیه السلام آمده است: کسی که می خواهد قدم در تربیت مردم بگذارد ابتدا باید خودش را تربیت کند. می خواستم بدانم که یک طلبه که هدف نظام آموزشی او تربیت افرادی برای تربیت جامعه است، از چه مقطعی می تواند خود را به عنوان مربی مردم معرفی کرده و به این کار بپردازد. به طور واضح از نظر تربیت نفس خودش، تا چه مقطعی صلاحیت تربیت دیگران را ندارد. مثلا آیا وقتی که گناهان و ترک واجبات را به کلی کنار گذاشت؟ یا مثلا باید مراحل توبه را دارا باشد؟ یا باید به حد ورع رسیده باشد؟ مسئله ای که برای من نگران کننده است این است که گناه قلب انسان را آلوده می کند. و اگر انسان گناه را ترک کند هم در برخی موارد ممکن است این آلودگی ها کامل برطرف نشود و وقتی که اقبال اجتماعی به عنوان یک طلبه به او روی آورد، و در موقعیت های حساس قرار گرفت این آلودگی ها کار خود را بکند. لذا به نظرم آمد طلبه باید قبل از این که به این اقبال اجتماعی که طبعا برای طلبه فراهم است جواب مثبت دهد، سعی کند که توبه ی کامل کند به طوری که واقعا پشیمان شود و قدم در راه تقوای الهی بگذارد. و وقتی توبه اش قبول شد و تائب شد، به فعالیت های تبلیغی و... بپردازد. البته این فعالیت ها در این مسئله جدای از فعالیت های دیگر طلبه از قبیل مطالعه، کسب علم و ... است. امیدوارم به کمک شما راه درست را پیدا کنم و از کسانی باشم که در عهد طلبگی خویش صادقانه ایستادگی کردند. از طولانی شدن سؤال عذرخواهی می کنم و سپاسگزار زحمات شما هستم. و السلام علیکم و رحمة الله.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که متوجه هستید حقیقتاً اگر انسان با عمق جانش با حقایق آشنا شود و ابعاد آن را بشناسد می‌تواند به بقیه تذکر لازم را بدهد ولی بحث در این‌جا از این جهت قابل پیگیری است که شما سخنان امام معصوم و آیات قرآن را به مردم متذکر می‌شوید و لذا این فرق می‌کند با این‌که تصور بفرمایید ابتدا باید به طور کامل تربیت شده باشید تا تربیت کنید. در این‌جا سخن آیت اللّه حسن‌زاده را متذکر می‌شوم که هر وقت می‌خواستند آیه‌ای و یا روایتی را مطرح کنند می‌فرمودند: «به خودم و به شما چنین می‌گویم». موفق باشید
7696
متن پرسش
سلام علیکم. این سوال را تا الان به خیلیها نشان داده ام.از اساتید حوزه و دانشجویان رشته فلسفه ... هرکدام یک چیزی میگویند. متن سوال : جهان در حال تبدیل قوه به فعل است.(منظور تکامل یافتن). حال عالم ماده نیز همان عالم بالا است منتها به نازله. بر اساس حدیث جنود عقل وجهل این عقل است که پس از آمدن به برمیگردد. این جهان هم برمیگردد از نازله به تکامل یافته.(تبدیل قوه به فعل و سپس قیامت). حال آیا می توان گفت عالم ماده دارای عقل است؟ دلایل: همه چیز در آسمان و زمین تسبیح خداوند را می گویند.اما شما نمی فهمید.اسراء-44. نکته:این فقط عقل است که میتواند تسبیح خداوند را گوید زیرا این عقل است که حقیقت را درک میکند. تجربی:برای خودم هزاران بار اتفاق افتاده.برای مثال:میخواهم یک کار بدی بکنم یک دفعه یک اتفاقی می افتد.یا حتی برای کارهای خوب نیز همین طور است. ابوسعید ابولخیر:فکر بدی به ذهنم رسید شتر لگد زد.
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: این موضوع در برهان صدیقین به‌خوبی اثبات می‌شود که هر مخلوقی در درجه‌ی وجودی خود همه‌ی کمالات را دارا می‌باشد منتها در حدّ نازله‌اش، و حضرت حق که عین وجود است عین کمال است، و از آن‌جایی که حضرت حق منشاء وجود همه‌ی مخلوقات است، منشاء کمال همه‌ی مخلوقات نیز می‌باشد. موفق باشید
6047
متن پرسش
سلام.می دانم احتمال آن کم است که این سوال را پاسخ گویید.اما برای من سوال است و چه می شود کرد.استاد آیا شما بعد از این همه سال زحمت و مطالعه و از حصول به حضور رفتن هم اکنون می توانید برزخ و قیامت را مشاهده کنید؟شما برزخیان و احوالات آن ها را می بینید؟راهی که به دوستان و جوانان و شاگردان می آموزید در خود شما به ثمر نشسته است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که می‌فرمایید این سؤالات جواب‌دادنی نیست ولی «آنقدر هست که بانگ جرسی می‌آید» مگر می‌شود انسان از یک حقیقت بیگانه باشد و شب و روز خود را بر روی آن بگذارد. دعا کنید حجاب‌های بین ما و حق همواره رقیق‌ و رقیق‌تر شود تا بتوانیم با عالم غیب و معنویت معاشقه کنیم بدین لحاظ پس تصور نفرمایید که بنده را به برزخ راه داده‌اند و راحت بنده از آن‌جا برای عزیزان گزارش می‌کنم. ما به نور محمد و آل محمد«علیهم‌السلام» اعتما داریم و امیدواریم بتوانیم در سایه‌ی آن انوار مقدس عصازنان جلو برویم. موفق باشید
3964

«وقت»بازدید:

متن پرسش
سؤال: شما درکتاب سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» صفحة 42 خط سوم می‌فرمایید: «چیزی جز «وقت حضور» در صحنة کربلا حاکم نشود». آیا بهتر نیست به جای «وقت حضور» از عبارت «حضور حق» استفاده کنند؟ یک وقت می‌فرمایید: «چفیة آقا یادآور «وقت حضور» است»، این حرفْ خوب است؛ چون این حرف به این معنی است که این چفیه، یادآور آن وقتی است که حضور حقْ ظاهرتر بود. اما یک وقت بحث از «حکومت و حاکم‌شدن حضور» است، این تعبیر که «وقت حاکم شود» تعبیر مناسبی نیست، لذا به نظر حقیر بهتر است از تعبیر «حکومت حضور حق» استفاده شود.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: «وقت» یک حالت روحانی است که در روایت «لی مع الله وقت» بدان اشاره شده و عرفا نکات ظریفی در این مورد دارند. بنده در آخر کتاب «آنگاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود» عرایضی از جهت روایات و اشعار عرفا داشته‌ام، بر اساس آن نگاه واژه‌ی «وقت حضور» به‌کار رفته و این غیر از واژه‌ی «حضور حق» است. موفق باشید
3234
متن پرسش
با سلام شما در کتاب انگاه که فعالیت های فرهنگی پوچ می شوند فرمودید که روش شرطی کردن در نظام تربیتی اسلام وجود ندارد. ولی وقتی خدا در قران می گوید غیبت نکن و بلافاصله میگوید ایا دوست دارید گوشت برادرتان را بخورید دارد ما را شرطی می کند. که در هنگام غیبت تصویر گوشت برادمان که داریم انرا میخوریم در ذهن ما ایجاد می شود و این یک نوع شرطی کردن است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: این مثال که زدید شرطی‌کردن نیست، حکایت یک حقیقت است که جنبه‌ی باطنی عمل غیبت . ولی در کتاب و در شرطی که عرض کرده‌ام گفته شده است در ابتدای امر به‌خصوص برای کودکان شرطی‌کردن داریم منتها نباید انسان‌ها را در عمل در حدّ شرطی‌کردن نگه داشت. موفق باشید
2542
متن پرسش
سلام و خسته نباشید استاد/من در نماز جماعت نفسم مشغول میشد درنماز بعد فهمیدم علتش افراد کنار دستم میباشد به همین خاطر مثلا درنماز مغرب دریک صف هستم و برای نماز بعد به صف اخرمیروم این سوال رامن درتاریخ5/برج7ارسال کردم ودر این روز در نماز مغرب و عشا این کار را کردم حال در نماز عشا خیلی شایدچند برابر حضور قلب داشتم علتش چیست که نفسم مشغول میشود در صفهای نماز ایا نفس من ریاکاراست بعد حکم اینکه من صف جلو را خالی میکنم و به صف اخر میروم چیست / وایا من خودم به تنهایی میتوانم یک صف تشکیل دهم /موفق باشید استاد عزیز
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: انسان هراندازه در توحید رشد کند ودر آن راستا افراد را در مقایسه با حضرت حق چیزی به حساب نیاورد مشغول اطراف خود نمی‌گردد، راه چاره آن نیست که می‌کنید. در صف مؤمنین قرار گیرید و از خدا بخواهید تا نظر شما را بیش از پیش به خودش جلب کند و توصیه‌ی حضرت آیت‌الله بهجت«رحمة‌الله‌علیه» را فراموش نکنید که فرمودند: آمدن خطورات دست شما نیست شما سعی کنید آن را دنبال نکنید. شما با تغییر صف نماز خود را در دست خطوراتتان قرار می‌دهید. موفق باشید
1999

موسیقیبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد طاهرزاده پیشاپیش از وقت گذاریتان در رفع شبهات ومسائل جدید ممنونم می خواستم اگر مقدور تان هست در مورد موسیقی در اسلام و فواید ومضرات آن و مسائل جزئی آن و لزوم یا عدم لزوم استفاده از آن توضیحاتی بفرمایین؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: در مورد موسیقی بحث‌های خوبی شده و کتاب‌های متعددی چاپ شده و حتی در اینترنت می‌توانید مقالات خوبی را به‌دست آورید. بنده در این مورد صاحب‌نظر نیستم. توصیه مقام معظم رهبری«حفظه‌الله» آن است که سیاست نظام اسلامی ترویج موسیقی نیست. بنده فکر می‌کنم حداقل چیز لغوی است و تا آن‌جا که ممکن است باید از آن اعراض کرد. موفق باشید
1899
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز از مباحثی که این مدت در سوالات کم وبیش در مورد اعیان ثابته شده کمی گیج شدیم. آیا اعیان ثابته همان خزائن غیبی هر شیئی هستند که در قرآن آمده؟ آیا کل عالم یک عین ثابته دارد ویا هر جزئی از هر عالمی یک عین ثابته خاص دارد؟ آیا عین ثابته همان وجود اشیاء قبل الخلق در علم الهی هستند یعنی همان علم اجمالی حق به مخلوقات قبل الخلق است وبعد خلق به علم تفصیلی می آید؟ اگر هر کسی عین ثابته خاص خود را دارد آیا با انس با آن حقیقت می تواند به اسرار عالم غیب راه پیدا کند؟ اگر این عین ثابت است پس تغییرات 180 درجه ای در شخصیت بعضی افراد از چیست؟ آیا قائل شدن به وجود این اعیان مستلزم جبر نیست یا اینکه جوابش همان علم خداوند به مختار بودن ما در افعال است؟ آیا منبعی هست از آثار خودتان یا حضرت امام یا دیگر بزرگان تا در این مورد مطالعه درستی داشته باشیم؟ از توجه شما بسیار ممنونم
متن پاسخ
تعالی؛ علیک السلام: 1- اعیان ثابته جنبه‌ی امکانی مخلوقات است در علم الهی 2- ظاهراً اولیاء الهی متوجه عین ثابته‌ی خود و بقیه می‌شوند 3- درجواب سؤال شماره‌ی1364 دلایل آن‌که عین ثابته منجر به جبر نمی‌شود آورده شده است. در کتاب‌های عرفانی که بر مشرب ابن‌عربی بحث کرده است به عین ثابته پرداخته شده. ولی کتاب مستقلی سراغ ندارم. موفق باشید
18581
متن پرسش
سلام خدمت استاد محترم: غرض از نوشتن این پیام طرح سوال نیست. شکوه ای است که بجا و نا بجا بودنش برعهده انصاف و قضاوت شما است. من حدود ... است که زندگی مشترک خود را با همسرم آغاز کرده ام. عمده اختلاف ها و مسائل و مشکلات ما در برگزاری جشن عروسی ایجاد شد زود به زود عصبانی می شدم و چیزهایی می گفتم که در اختیار خودم نبود و این اختلاف ها را تشدید می کرد اگرچه پس از آن تمام تلاش خود را برای دلجویی از همسرم می کردم ولی آن لحظه از ذهنش بیرون نمی رفت. ولی عمده مشکل دونگاه بسیار متفاوت ما به عالم و به مسائل آن بود. و من الله توفیق
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌رسد این مشکلات ربطی به چنین مسائلی ندارد. یک مشکل تاریخی است که زنان و مردان در این شرایط نسبت به تعریفی که از زندگی باید داشته باشند، دچار بحران شده است. لذا نه مثل گذشته می‌توانند به روش سنتی زندگی کنند و نه افراد مذهبی می‌توانند بی‌قید از آموزش‌ها و ارزش‌های دینی باشند. نیازمند یک نوع «خودآگاهی» هستیم که موضوعات را بالاتر از این‌ها ببیند و با عشق و علاقه‌ای که خداوند در جانِ دو همسر گذاشته است به همدیگر سخت‌گیری نکنند و همدیگر را درک کنند و راز آن که حضرت امام به زوج‌های جوان توصیه می‌کردند؛ «گذشت کنید» را، بیشتر مورد توجه قرار دهیم. هرکدام در گذشت‌کردن بهتر پیش‌قدم شوند، بیشتر در هنر زندگی‌کردن موفق خواهند شد. باید نگذاشت شیطان موضوعات فرعی دین را حتی برای ما عمده نماید. در حالی‌که قرآن می‌فرماید: «إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ نُدْخِلْكُمْ مُدْخَلاً كَريماً (31) /نساء». یعنی اگر از گناهان کبیره انسان فاصله گرفته باشد، خداوند از گناهان فرعی چشم‌پوشی می‌کند و برای چنین افرادی که گناهان کبیره مثل شرک و زنا نداشته باشند جایگاه ارزشمندی در نظر گرفته است. حال چرا ما باید در امور فرعی به هم سخت‌گیری کنیم و خود را گرفتار وسوسه‌های شیطان نماییم که امور فرعی را برای ما عمده می‌کند؟!! موفق باشید     

16745

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: استاد عزیز، تفسیری که ملاصدرا از قرآن کریم کرده اند، به نظر شما در چه سطحی است؟ نسبت به المیزان و... ممنون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نکات خوبی در تفسیر صدرالمتألهین مبتنی بر حکمتِ متعالیه هست. ولی تفسیر المیزان جامعیت خاص خود را دارد. موفق باشید

14716
متن پرسش
باسمه تعالی. سلام علیکم: جسارت حقیر را ببخشید اما با دلی پر خون می گویم این دیگر چه عدالتی است که با دیدن تعداد کمی تصاویر بد و در مدت کوتاهی این صورت ها کانه نقش فی الحجر تا سال ها می مانند و با خون دل خوردن هم نمی روند و اگر هم بروند بعدا برمی گردنند اما معارفی را که انسان با تمام تلاش بیابد و عمل خالصانه کند این تاثیر را ندارند و نمی مانند و در مقابله با آنان کم می آورند؟ می دانم می خواهید بفرمایید روغن چراغ کم است اما آیا بعد از چند سال هم هنوز کم است؟ آدم از این برخورد خدا دلگیر می شود که چرا کمک نمی کند. همین الان که دارم می نویسم مطمئنم دوباره قرار است چند صباح دیگر همین سوال را بکنم که چرا؟ و تا کی؟ «بازخر ما را از این نفس پلید / کاردش تا استخوان ما رسد.» حتی از آمدن سر جلسات شما هم خجالت زده ایم احساس نفاق و دوری از شما جانم را آتش زده حتی در خلوت هم خجالت می کشم صوتتان را گوش کنم. احساس می کنم تمام معارف را به سخریه گرفته ام.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این‌طور نیست که در این حالت‌ها معارف را به سخریه گرفته باشید وگرنه با به‌سربردن با آن صورت‌ها راضی می‌شدید و این‌طور هم نیست که خدا کمک نکرده است وگرنه این دست و پازدن‌ها برای آزادشدن از آن صورت‌ها در میان نبود. این‌ها حکایت نسیمِ الهی است که بالاخره خدا کار خود را خواهد کرد و از شما در این زمان با این‌همه ظلمات یک قهرمان می‌سازد. در ضمن به متن «وقتی در مسیر حق باشید روز به روز قدرت صورت‌های خیالی باطل، برایتان ضعیف و ضعیف‌تر می‌شود» در  بخش پرسش و پاسخ برگزیده  رجوع فرمائید . موفق باشید

12306
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: در زیارت ال یس: در دعای بعد از زیارت آمده «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَي [مُحَمَّدٍ] حُجَّتِكَ‏ فِي أَرْضِكَ وَ خَلِيفَتِكَ فِي بِلادِكَ وَ الدَّاعِي.....» این صلوات آیا منظور امام عصر (عج) می‌باشند یا رسول اکرم (ص)؟ آیا مستقیم نام حضرت را آورده است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فرازی که مدّ نظر شما است چنین شروع می‌شود: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَي [مُحَمَّدٍ] حُجَّتِكَ‏ فِي أَرْضِكَ وَ خَلِيفَتِكَ فِي بِلادِكَ وَ الدَّاعِي إِلَي‏سَبِيلِكَ وَ الْقَائِمِ بِقِسْطِكَ وَ الثَّائِرِ بِأَمْرِكَ وَلِيِّ الْمُؤْمِنِينَ وَ بَوَارِ الْكَافِرِينَ وَ مُجَلِّي الظُّلْمَةِ وَ مُنِيرِ الْحَقِّ وَ النَّاطِقِ بِالْحِكْمَةِ وَ الصِّدْقِ وَ كَلِمَتِكَ التَّامَّةِ فِي أَرْضِكَ الْمُرْتَقِبِ الْخَائِفِ وَ الْوَلِيِّ النَّاصِحِ سَفِينَةِ النَّجَاةِ وَ عَلَمِ الْهُدَي وَ نُورِ أَبْصَارِ الْوَرَي وَ خَيْرِ مَنْ تَقَمَّصَ وَ ارْتَدَي وَ مُجَلِّي الْعَمَي [الْغَمَّاءِ] الَّذِي يَمْلَأُ الْأَرْضَ عَدْلا وَ قِسْطا كَمَا مُلِئَتْ ظُلْما وَ جَوْرا إِنَّكَ عَلَي كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ». که ترجمه‌ی آن چنین است: اى خدا! درود و رحمت فراوانت را بر حجت خود [مُحَمَّد] «عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» ارزانى دار - آن امام غايبى كه هم اسم با رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» است - هم او كه حجّت تو در زمين و خليفه تو در شهرها و دعوت كننده به سوى راه تو است، هم او كه‏ قيام كننده به قسط بوده و به فرمانت انقلاب خواهد كرد، ياور و سرپرست و دوست مؤمنان، و ويران كننده كافران، و روشنى بخش ظلمت و روشنگر حق، و نماياننده حكمت و درستى است، هم او كه عامل ظهور سنّت و كلمه تو در زمين است، هم او كه سخت مواظب تجاوزكاران بوده و لذا از اين جهت خائف و نگران است، آن سرور و سرپرست خيرخواه، آن سفينه نجات و پرچم هدايت و نور چشم خلائق و بهترين كسى كه پيراهن و رداء - امامت - را به بر كرد، زداينده كورى و گمراهى، آن كسى كه زمين را از عدل و قسط پر مى كند، در حالى كه ظلم و بيداد سراسر آن را گرفته، كه تو در سرازير كردن صلوات و رحمت بر او قادر و توانايى، چون بر هر چيزى قادر و توانايى! يافتن امام (ع) و توجه به اوصاف او كار بزرگى است كه انسان نبايد از آن غافل باشد. گفت:

 

بر عاشقان فريضه بود جستجوى دوست‏

 

بر روى و سر چو سيل، دَوان تا به جوى دوست‏

     

 

خودْ اوست جمله طالب و ما همچو سايه ها

 

اى گفتگوى ما همگى گفت وگوى دوست‏

     

 

گاهى به جوى دوست چو آب روان خوشيم‏

 

گاهى چوآب، حبس شديم در سبوى دوست‏[1]

     

 

حضرت را با كلماتى كه در اين فراز آمده وصف مى كنى تا مشخص كنى انتظار آن حضرت را در سينه دارى و چشم از وجود مبارك او برنداشته اى، به انتظار كسى هستى كه كلمه تامّه الهى در زمين است، حق را مى نماياند و ناطق به حكمت است، و هرگز بنا ندارى دل از او بركنى و آن را به جاى ديگر اندازى. این قسمت عرض بنده در کتاب «زيارت آل يس، نظر به مقصد جان هر انسان‏» بود که برایتان کپی شد. چنان‌چه مایل باشید می‌توانید به اصل کتاب که در سایت وجود دارد، رجوع فرمایید. ظاهراً نام مبارک حضرت را که مطابق نام مقدس پیامبر می‌باشد در زمان خاصی نباید برده می‌شد مگر به کنایه، ولی بعداً فضا تغییر کرد. موفق باشید

 


[1] ( 1)- كليات شمس، غزل شماره 442.

11442
متن پرسش
سلام علیکم: یکی از مسائلی که نیروهای انقلابی پس از ورود به فضای کار اداری با آن روبه رو می شوند مسئله فضای سنگین بروکراسی در ادارت است که به مرور روحیه جهادی را از این نیروها سلب کرده و باعث سرخوردگی آنها می شود لطفا اگر امکان پذیر است ضمن راهنمایی برای مقابله با این فضا اگر منابعی در این خصوص وجود دارد معرفی نمایید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: منابعی را نمی‌شناسم ولی وقتی رویکرد شما عبور از موانع دموکراسی بود بعد از آن‌که بر کارها مسلط شدید آرام‌ارام در موقع مناسب شرایط عبور از آن را فراهم می‌کنید. نیاز به کمی حوصله و کاردانی دارد تا نه به اسم عبور از دموکراسی تندروی کنید و نه مثل بعضی‌ها تسلیم حکومت دموکراسی شوید. موفق باشید

10565
متن پرسش
سلام علیکم: استاد ما حدیث داریم از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله که می فرمایند کسی که معاش ندارد معاد هم ندارد، یا می فرمایند از دری که فقر وارد شود از در دیگر ایمان می رود این شده توجیهی برای خیلی از افراد، یک جواب قانع کننده در این زمینه برای خودم می خواهم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری اگر گرسنگی به شما فشار می‌آورد نمی‌توانید حواس خود را در نماز متوجه حق کنید، ولی از نظر سادگی زندگی، پیامبران از همه ساده‌تر بودند و این نوع فقرها و سادگی‌ها زمینه‌ی بهتری برای توجه به خدا به همراه دارد. به گفته‌ی جناب سلمان؛ «نجی المخففون» آن‌هایی که زندگی را ساده گرفتند نجات یافتند. وقتی انسان از این مسئله غافل شود و معنای خود را ثروت بیشتر بداند و کاری را کار بداند که موجب ثروت شود و نه ایجاد هویت، و زندگی را مصرف بیشتر و خرید بیشتر بشناسد؛ مجبور است همچنان کار کند تا زندگی مدرن خود را تأمین نماید، این‌ انسان ها هرگز نمی‌توانند به معنویت و عالم غیب سری بزنند. موفق باشید
10421

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام در حال حاضر و در میان انبوه کتاب ها و نوشته ها و سخنرانی ها، کدام یک مناسب من است؟ آیا راه و مسیر مشخصی برای سلوک تعریف شده؟ اگر شخصی بخواهد نسبت به خدا و عالم معرفت پیدا کنداز کجا باید شروع کند؟ شدیدا به شخصی برای راهنمایی و ارشاد خودم نیاز دارم. شخصی که بتوان به او اعتماد کرد. میخواهم ولی نمیدانم از کجا... ترس از گیر افتادن میان افکار و انتخاب مسیر اشتباه دارم و قدم در راه گداشتن مشکل است لطفا راهنمایی کنید با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید جوابی که به سؤال 10420 داده شد، افق نگاه شما را روشن کند که بالاخره ما باید به قرآن رجوع کنیم و تدبّر در روایات اهل‌البیت«علیهم‌السلام» مقدمه‌ی بسیار ارزشمندی است. با این‌همه مباحث «معرفت نفس» برای شروع کار و رسیدن به تفکر لازم، خوب است و در این رابطه بنده سیر مطالعاتی که بر روی سایت قرار داده شده است را، پیشنهاد می‌کنم. موفق باشید
6062
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم حضرت استاد با اینکه شخص خود من از مباحث سیاسی زده شده ام (البته به معنای ژورنالیستی آن )امانمی توانم از برخی از موضوعات وپدیده هایی که در چند ساله اخیر درون نظام اسلامی اتفاق افتاده چشم پوشی کنم وجواب برای این دست پدیده ها صرف ارضای بعد کنجکاوی وپیگیری نیست بلکه مبنایی است برای این که بتوان شخصیتها را در درون انقلاب اسلامی تحلیل کرد تا بتوانم به یک قاعده واصول برای حوادث آینده داشته باشم. موضوعی که برایم خیلی مهم است موضوع آیت الله مصباح می باشد.ایشان به نحوی خاص در داخل وخارج به عنوان شخصیتی که مدافع سرسخت ولایت فقیه است شناخته می شود وگاهی هم به علت مواضعشان در داخل وخارج به عنوان خشونت گرا معرفی می شوند.در3ساله ی اخیر چرخش ناگهانی ایشان بر مواضع گذشته شان که در دفاع سرسختانه از احمدی نژاد بود همه گان را متعجب کرد والبته بیش از همه ضربه به جریان احمدی نژاد زدندبه این ترتیب که حرفهای ایشان به علاوه حمایت رهبری در گذشته از ایشان خیلی اگر نگویم قریب به اتفاق حزب اللهی ها را از گفتمانی که احمدی نژاد پیش قراول آن بود دور کرد وتبدیل به یک ضد احمدی نژاد کرد.ودر نقد که چه عرض کنم هجمه ای که در رابطه با مشایی واحمدی نژاد نشان دادند به شخصه مرا متعجب کردند رعایت تقوا وانصاف در نقد.مثلا ایشان در یکی از سخنرانی هایشان که در جهت تبیین بزرگترین خطر از صدر اسلام تا به حال هستند این گونه می گویند که این آقا(مشایی)می گوید من غیبت نمیکنم واین ترفندی است که خوب بودن خودش را نشان دهد در صورتی که ما غیبت واجب داریم یعنی چه که من غیبت کسی را نمیکنم باید غیبت آمریکا راکنی غیبت اسرائیل...ایشان به وضوع بی انصافی می کنند در بیان نظر شخصی البته نه می گویند که ایشان کی وکجا این را گفته وثانیا ایشان به تعداد موهای سر علیه آمریکا واسرائیل صحبت کرده اند وجمله معروف اسرائیل مرده است فقط تشییع جنازه اش مانده قبل تر از نقد آقای مصباح است.(واقعا از شخصیتی منطقی واستدلالی چون آقای مصباح وقتی این بیانات را شنیدم به این پی بردم که وقتی قرار است یک چیزی را نفی کنیم حتی از منطق هم نباید استفاده کرد!)بعد از این ایشان می گوید که این آقا می گوید ظواهر اسلام را باید رها کرد!!واقعا انتهای بی انصافی است که نظر مشایی را دررابطه با اینکه جهانیان ابتدا به حقیقت و مغز شریعت با ظهور حضرت ولیعصر(عج) می رسند وبعد به ظاهر شریعت تن می دهند را(جدای درست ویا ناقص بودن این نظریه)این گونه بیان می کنند که گویی ایشان دستور به لاابالی گری وبی بندوباری داده اند(آیا این عدالت وتقوا و انصاف در نقد وبیان نظرات مقابل است ویا نه هدف وسیله را مقدس می کند)ودر ادامه در مقام طعن به ایشان این را مطرح می کنند که برو نماز خواندن امام را ببین که چگونه نماز می خواندند(واقعا!!)وبعد جریان مشایی را مستقیم به خود ابلیس بنا بر درجه ی قربی که به ایشان دارند می رساند ودر نهایت با بیان ماجرای باب وکنیا دالگورکین روس خطر شکل گیری بهایییت نوین را می دهند ومی گویند که بعید می دانم که احمدی نژاد از این مسیری که انتخاب کرده برگردد واین قضیه را بزرگترین خطر از صدر اسلام تا به حال معرفی می کنند. حضرت استاد اگر بخواهیم تنها وتنها با این یک صوت از ایشان که در جمعی از طلاب وپاسداران است استناد کنیم باید بگوییم ایشان نه تنها تقوا را در نقد رعایت نکردند وبا بی انصافی تمام مطالبی را به مشایی نسبت دادند که اگر از عناوین والقاب وگذشته وخدمات بگذریم وحال را بنگیریم وسخن را وبه وظیفه حریت خودمان در این قبال عمل کنیم باید بگوییم که ایشان با بی انصافی تمام در غیاب شخصی به ایشان انواع تهمت ها می زنندواشخاصی را که در این جمع هستند را برای نبردی که با بزرگترین خطراز صدر اسلام !دارند تجهیز می کنند وهمان کردند که در 3سال اخیر شد! دراین که حضرت آقا به ایشان لقب بصیر را دادند هم نباید دگم بود که چه بسیار است این القاب در صدر اسلام!وباید انتهای کار ایشان را دید که میرحسن سال88احساس خطر از ناحیه احمدی نژاد کردند وایشان با بصیرتشان!2سال بعد این خطر را البته شدیدتر حس کردند. ونتیجه این بصیر بودن ایشان نیز این شد که در انتخابات92جبهه ی انقلابی به رقابت درون گفتمانی تبدیل مشی داد وتفکر ومنش آقای هاشمی دوباره بر کشور چیره گشت وانقلاب را در حجاب ظلمانی غرب زدگی برد. واما شما.شمایی که من شاید از پدرم هم بیشتر دوست می دارم(با اینکه باشما از نزدیک آشناییت ندارم ولی اویس گونه عاشق شماهستم)به وضوح در جواب به سوالات از برخی سوالها می گذرید وبی اعتنا همان مبنای کلی ر بیان می کنید که از این دست می توان موضع گیری درباره مشایی وحرفاهای ایشان وهمینطور نظردرست در رابطه با عملکرد مبتنی بر واقعیت آقای مصباح همان طور که در جواب سوالهای5797و5727مشهود است وهمواره پرسش گر را از نزدیک شدن به افکار گروه فرقان ترسانده اید!! آیا واقعا شما عذری دارید و حقیقتی را در پیشگاه مصلحتی ذبح می کنید ویا نه؟آخر از شخصیت منصفی مثل شما بعید است که مثلا چیزهایی که ایشان درباره مشایی گفته اند را شنید باشد ولی باز بگویید که من اگر درانتخاب قرار بگیرم ایشان را به احمدی نژاد ترجیح می دهم! ویا این که پرسش گر را به آقای فتاح وصحبت های ایشان ارجاع می دهید!آیا احمدی نژاد با همان القابی که شما ایشان را میخواندید را رها کنیم وکسی که تفکر قبیله ای وگرایش ویژه به آقای مصباح دارند را ملاک سنجش احمدی نژاد قرار می دهید(البته همین آقای فتاح امسال درجشنواره دکترین مهدویت از سوی آقای پورسید آقایی جایزه ولی یاوری ومهدی باوری به خاطر ترک جلسه هیت دولت به خاطر عدم تمکین به حکم رهبری از طرف احمدی نژاد گرفت)(وآقای پور سید آقایی در حواشی این جشنواره برافزایش بودجه مهدویت تاکید کرده بودند به خاطر اینکه جریان انحرافی در دولت مهدویت انحرافی والتقاطی را ترویج می کند!!!) حضرت استاد به خاطر خدا هم شده این بار صریح پاسخ دهید که آقای مصباح با همان یک صوتی که از مشایی نقد ناعادلانه که نه تهمت می زند نمی شود ایشان را کلا در این زمینه بازی خورده(خوشبینانه)در نظر گرفت ویا نه طوری دیگر است؟لطفا کلی گویی نکنید وناظر به بخش های مختلف پرسش بنده حقیر جواب بفرمایید والا کلیات نظر شما را بارها وبارها خوانده ام ومی دانم. ومن الله توفیق
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: شما در آخر نامه‌ی بسیار دلسوزانه‌تان به بنده می‌فرمایید کلی‌گویی نکنم و بنده نیز همیشه سعی کرده‌ام از کلی‌گویی به معنای مبهم‌گویی حذرکنم ولی این‌که سعی می کنم کلیت یک پدیده یا شخص را در نظر بگیرم همه‌جانبه‌نگری می‌دانم و امیدوارم از این طریق بتوانم جامعیتی به مخاطب خود بدهم. همین‌طور که اگر جنابعالی کلیت انقلاب اسلامی را در نظر بگیرید می‌توانید با این‌همه ضعف که در اجراء با آن روبه‌روئید بازمتوجه حقیقت انقلاب بشوید. در رابطه با آقای احمدی‌نژاد واقعاً مسئله‌ی بسیار بزرگی برای انقلاب پیش آمد که یک‌مرتبه آقای احمدی‌نژاد دولت نهم با حضور فعّال آقای مشایی در کنار آقای احمدی‌نژاد به آقای احمدی‌نژاد دولت دهم تبدیل شد و یقیناً ضربه‌ای که از این‌ جانب به انقلاب خورد قابل تصور نیست و سال‌ها طول می‌کشد تا معلوم شود چه ضربه‌ای به این انقلاب خورد و یقیناً آیت‌اللّه مصباح با آن بصیرت فوق‌العاده‌ی خود متوجه این فاجعه شدند. شما اگر به کلیت فاجعه‌ای که رخ داد توجه بفرمایید و در زبان آقای فتاح و میرکاظمی برایتان روشن شود که این در رابطه با حضور آقای مشایی رخ داد دیگر به جزئیات سخنان آقای مشایی از یک طرف و سخنان آیت‌اللّه مصباح از طرف دیگر، با زاویه‌ی دیگری می‌نگرید. وقتی شما ملاحظه می‌کنید نزدیکی آقای احمدی‌نژاد به آقای مشایی،آقای احمدی‌نژاد دولت نهم به آقای احمدی‌نژاد دولت دهم تبدیل می‌شود و به واقع بزرگ‌ترین فاجعه رخ می‌دهد که هنوز نمی‌توانیم عمق آن فاجعه را درک کنیم ،چه فکر می‌کنید؟ شما اگر موضوع را از این زاویه مطالعه بفرمایید حرف‌های نگفته را خواهید شنید و به دنبال آن نخواهید بود که بنده و امثال بنده وارد جزئیات شوم. خدا می‌داند وقتی تصور می‌کنم که چه فاجعه‌ای رخ داد که نمی‌توان در حال حاظر حتی اجمال آن را بیان کرد و سال‌ها طول می‌کشد تا معلوم شود چه شد ، متوجه سوز و شعور آیت‌اللّه مصباح می‌شوم که این مرد چگونه با آن‌همه امید به آقای احمدی‌نژاد چگونه با حضور آقای مشایی با خاکستر شدن همه‌ی آن امیدها روبرو شد ، نه‌تنها به بصیرت و هوشیاری آیت‌اللّه مصباح احترام می‌گذارم به عظمت رهبری عزیز نیز احترام می‌گذارم که چرا با این‌همه انسان‌های فرزانه که در کشور هست انگشت بر روی بصیرت آیت‌اللّه مصباح می‌گذارد. کافی است جایگاه آقای مشایی را از این دیگاه بنگرید در آن صورت هیچ خرده‌ای به سخنان آیت‌اللّه مصباح نمی‌گیرید همچنان که هیچ خرده‌ای به سخنان رهبری و دفاع ایشان از دولت دهم آقای احمدی‌نژاد نمی‌گیرید که چگونه رهبر عزیز اولاً: تلاش کردند دولت آقای احمدی‌نژاد در مقابل نقشه‌های آقای هاشمی نشکند، آقای هاشمی‌ای که آیت‌اللّه مصباح زودتر از بسیاری متوجه عمق خطر طرز فکر ایشان شد. و ثانیاً: رهبر عزیز با آن دفاع‌هایی که آقای احمدی‌نژاد کردندامید داشتند بلکه او را از آن طلسمی که گرفتارش شده آزادش کنند. آری مواظب باشید سه چیز مخلوط نشود 1- انتقادهای بی‌انصافانه‌ی امثال آقای علی مطهری و آقای علی لاریجانی و آقای احمد توکلی 2- دلسوزی‌های رهبری و جایگاه آن دلسوزی‌ها 3- انتقادهای آیت‌اللّه مصباح و جایگاه آن انتقادها که به یک اعتبار شبیه آه و ناله‌ای بود که زهرای مرضیه«سلام‌اللّه‌علیها» در آن خطبه در مسجد مدینه سر دادند وقتی دیدند بسیاری از آرمان‌ها با حاکمیت خلیفه فرو ریخت. موفق باشید
2880

ربابازدید:

متن پرسش
با سلام. آیا در اسلام و سیره معصومین، مواردی در حوزه مدیریت سرمایه مالی وجود دارد که بتوان آنها را در زندگی امروز به کار برد؟ مثلا از آن موارد بتوان چگونگی تعامل با بانک، خرید طلا، خرید ملک، حسابداری شخصی و ... را مشخص کرد. احساس می کنم اینکه در زندگی یک سیستم حسابداری شخصی ندارم از طرفی خوب است که درگیر نمی شوم و از طرف دیگر بد است آنچنان مدیریتی روی سرمایه های مالی خود ندارم و به تبع آن نمی توانم برنامه ریزی خاصی برای آن انجام دهم.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: خوب است که انسان در مورد سرمایه‌اش مدیریت داشته باشد و نگذارد سرمایه‌اش بی‌حاصل بماند ولی باید طوری سرمایه را فعّال کرد و به کار گرفت که گرفتار ربا نشویم. موفق باشید
2385
متن پرسش
سلام استاد ممنون می شم اگه نظرتون را نسبت به مقاله زیر بیان بفرمایید بزرگترهایمان بهتر یادشان هست که قدیمها مجالس روضه و ذکر اهل بیت یا هفتگی و ماهانه برگزار میشد یا محدود میشد به دهه محرم و ماه مبارک رمضان به اضافه چند مناسبت خاص در طول سال. اما با پیروزی انقلاب به ویژه بعد از سالهای دفاع مقدس که هیئتها پر و بال بیشتری پیدا کردند و مورد اقبال عمومی به ویژه از سوی جوانان قرار گرفتند، تقریباً همه مراسمات دینی و مناسبتهای مربوط به اهل بیت در طول سال به واسطهی هیئتها تعظیم بیشتر و بهتری یافتند؛ که باید به عنوان لطف امام عصر سلام ا... علیه و از برکات انقلاب اسلامی آن را شکرگزاری کرد. در کنار پر رنگ شدن ایام اعیاد و سوگواری ائمه، از چند سال قبل مجالسی به مناسبهایی منسوب به اهل بیت تبلیغ و برگزار شدند که تا قبل از آن کسی سراغ نداشت. مثلاً «اربعین امیر المومنین سلام ا... علیه»! وجود چنین مناسبتی برای هیئتیهایی که تا آن روز فقط عنوان «اربعین» را برای «حضرت سید الشهدا سلام ا... علیه » شنیده بودند، اتفاق جدیدی بود ـ که البته هر اتفاق جدید جاذبههایی هم برای جماعت عام دارد ـ سنت نوآوری در مناسبتهای جدید، نه تنها به این جا ختم نشد؛ بلکه زمینهساز رقم زدن ماده تاریخ برای دیگر اهل بیت علیه السلام هم گردید و میلاد حضرت رقیه سلام ا... علیها هم ظهور کرد. به این ترتیب که طی یک قرار ذوقی و عشقی، چند روز بعد از نیمه شعبان به سالروز میلاد رقیه بنت الحسین سلام ا... علیها اختصاص یافت. ابداع این مناسبت، کلی مورد استقبال هیئتیها قرار گرفت و به مذاق خیلیها خوش آمد. تا جایی که الان چند سالی میشود که جشنهای مفصل نیمه شعبان به یک شب و ایستگاههای صلواتی محدود شده و در عوض چند شب به مناسبت میلاد سه ساله ارباب بزم شادی در شهر بر پاست. حتی روابط عمومی بیمارستان بزرگ شهرمان با پرده نوشته بزرگی این مناسبت را به امام زمان سلام ا... علیه و شیعیانش تبریک عرض میکند! این روزها قبح بدعت در تاریخ سازیهای چنینی آنقدر ریخته که دیگر برخورد با مناسبتهای جدید هم دیگر جدید نیست. هر چند وقت یکبار به مناسبتی نو در اطلاعیههای بعضی جلسات بر میخوریم و حداکثر عکسالعملی که نشان میدهیم شاید نیشخندی از سر تعجب است، شاید هم سری تکان میدهیم و از آن رد میشویم. عنوانهایی از قبیل؛ دهه محسنیه، شهادت حضرت رباب، اربعین حضرت زینب و اخیراً میلاد حضرت قاسم سلام ا... علیهم، زاد و ولد این بدعت هستند. واقعاً تاریخ اسلام که علمای بزرگ ما این همه به پایش خون دل خوردهاند و برایش نفس و قلم زدهاند، میتواند این قدر راحت به بازی گرفته شود؟ کم یا زیاد بشود و برای هیچ کس هم مهم نباشد؟ به راستی صاحب هر ذوق و سلیقهای با توجیه و بهانه «عرض ارادت و زنده کردن یاد و نام مقدس حضرت فلان» اجازه مییابد چنین اشتباه بزرگی را در مورد دستبرد به تاریخ اهل بیت سلام ا... علیهم مرتکب شود؟ یعنی این قدر این دم و دستگاه بی متولی است و دلسوز ندارد؟ همه قبول داریم که در گناهستان جامعه ما، جذب مردم و جوانان به مجالس اهل بیت فریضه است. ولی به قول شهید مطهری «هدف وسیله را توجیه نمیکند». هر یک از ما مکلفیم در جایگاهی که هستیم به کیان و میراثی که بزرگان و عالمان دین برایمان پاسداری کردهاند، غیرت داشته باشیم. قرار نیست برای اینکه نام و یاد یکی از ذوات مقدسه جلوه داده شود یا جوانان به سمت مجالس مذهبی جذب بشوند، دروغ پردازی شایع شود و هر کس برای دل خودش علمی بلند کند. وقتی نص روایت میفرماید برای هیچ یک از ما اهل بیت به جز وجود مقدس امام حسین سلام ا... علیه، گرفتن اربعین جایز نیست، یعنی برپایی هر مجلسی با این عنوان برای ائمه مردود است؛ حتی اگر برای امیرالمومنین سلام ا... علیه باشد. اگر هیچ یک از مراجع و علمای دین، نتوانستهاند حتی یک سند روایی و تاریخیِ ضعیف برای میلاد حضرت رقیه یا حضرت قاسم سلام ا... علیهم پیدا کنند، یعنی این مناسبتها که چند سالی است مطرح شده و این همه در بوق شان دمیده میشود، جعلی هستند. بر اساس فرموده امیرمؤمنان سلام ا... علیه «حق را با افراد نسنجید، بلکه افراد را با حق بسنجید» به این ترتیب خواندن فلان مداحِ مشهور یا شعر فلان شاعرِ معروف در چنین مناسبتهایی نه تنها مهر تایید نیست بلکه آن آقا را باید زیر سؤال برد. براستی چرا علما و حوزههای علمیه یا هر جایگاهی که باید به این اتفاقها عکسالعمل نشان بدهد، از قبیل سازمان تبلیغات اسلامی، شورای مرکزی هیئات و... در این مواقع آنقدر سکوت میکنند تا کار به جای باریک بکشد و هزینه برخوردها بالا برود؟ تجربه به تصویر کشیدن صورت ائمه سلام ا... علیهم برای آقایان کافی نیست؟ نباید ترس از برچسب خوردن و نیش و کنایه شنیدن، ما را از تکلیفمان بترساند! با این حجم تبلیغات و بازتاب وسیع این مراسمات ساختگی، همین الان هم برای اقدام دیر شده. اگر چند سال دیگر اگر این روال ادامه پیدا کند دوباره باید کسی مثل استاد مطهری ظهور کند تا تحریفهای عاشورایی در هیئتداری ما را برای نسل بعد بنویسد. این معضل قطعاً به وسیله بخشنامه دولتی یا دستورالعملهای بازدارنده رفع نخواهد شد. زیرا غالباً نتیجه این گونه برخوردها وارونه است. تنها راه حل این مشکل، آگاهی دادن به هیئتیها و روشنگری برای مردم ولایت مدار است. نکته ظریف این جاست که ریشه خیلی از این اتفاقها در ارادت خالص بعضی از دلسوختههای این درگاه آب میخورد که باید با آنها با کمال صبر و احترام برخورد کرد. اگر با دلیل و منطق آسیبهای این بدعت بیان شود و توجه مردم به سنتهای غنی پیشکسوتان پیش از ما معطوف شود خیلی از ساده انگاریها علاج خواهد شد. ما هم باید به سنت بزرگان برگردیم و به جای طرح «تولد گرفتن» یا شهادت گرفتن برای آل ا... ، سنت «توسل» را زنده کنیم. بزرگترهای ما بهتر یادشان است که قدیمها در جلسات روضه و ذکر اهل بیت در هر مجلس متوسل به یکی از حضرات اهل بیت میشدند. به این ترتیب در تمام سال روضهها متنوع و مجالس با نشاط بود. حتی میتوان مثلاً به جای طرح تولد حضرت رقیه یا حضرت قاسم سلام ا... علیهم، یک روز مشخص در سال را روز توسل به این انوار مقدس، مشخص و تبلیغ کرد تا منافاتی با اساس تاریخ اسلام به وجود نیاید و از طرفی مطابق ذوق و پسند هیئتیها هم باشد.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: رویهمرفته درست می‌فرمایید و اگر متولیان امور این نوع فعالیت‌های فرهنگی فکری نکنند فعالیت‌های دینی به انحراف کشیده می‌شود. موفق باشید
15863
متن پرسش
با سلام و ادب خدمت استاد گرامی: در تحلیل و بازخوانی نسبت «توده های مردم» بویژه جوانان با «دین» تجربه نشان داده است هرگاه اسلام در قالب «اسلام اخلاق و عرفان» (اخلاق و عرفان مورد تایید شارع مقدس) ارائه می شود مخاطبان بسیار دارد که تشنه دریافت معارف هستند. همه ما دیده ایم کتاب زندگینامه عرفایی چون علامه قاضی، آیت الله بهجت، مرحوم دولابی، شیخ حسنعلی نخودکی و ... تا چه اندازه مورد توجه قرار می گیرد، همایش بزرگداشت عرفا بسیار مورد استقبال قرار می گیرد و به صورت کلی جامعه تا چه اندازه به ایشان اقبال دارد. در مقابل اما ما شاهد رفتاری دیگر نسبت به دین هستیم. توده های مردم بویژه نسل جوان به آنچه امروز از دین ارائه می شود و بیشتر با رویکرد «فقه» و با «زبان فقه» است کمتر روی خوش به دین نشان می دهند. در اینکه فقه لازمه شریعت است تردید نیست سخن از نسبت فقه با شرع مقدس است. حضرت استاد؛ ممنون می شوم تحلیل و برداشت من را در این زمینه نقد بفرمایید. به نظر حقیر، ما با دو مقوله «دین حداکثری» و «دین حداقلی» مواجهیم. دین حداکثری بر سه پایه احکام (فقه)، اخلاق و عقاید (کلام) استوار است که هرکدام در جایگاه خود ارزشمند هستند. از نظر ساختاری، فقه در جایگاه «پوسته دین» است و وظیفه حمایت و حراست را بر عهده دارد. اخلاق (در مقیاس حداکثری؛ عرفان) اما نقش و جایگاه هسته و مغز را دارد. بی تردید هرگاه تصویری که از دین ارائه می شود فقه باشد و تنها از احکام حلال و حرام و طهارت و نجاست و .... سخن گفته شود جاذبه کمی خواهد داشت اما ضمن پایبندی به فقه، هرگاه «ویترین» دین اخلاق و عرفان و فلسفه شد و فقه نقش و جایگاه خود را ایفا نمود برای همگان بویژه نسل تشنه معارف و مردمانِ سرگردان در کثرت گرایی، آنقدر جذاب خواهد بود که فطرتا گمشده خود را پیدا خواهند کرد. از این منظر، «اسلام فقاهتی» مورد سوال است. «اسلام فقاهتی» اگر در برابر «اسلام اخلاق و عرفان» قرار گیرد بسیار نکوهیده است و اگر در برابر «اسلام اباحه گری» قرار گیرد سوال مطرح می شود که مگر جایی از اسلام منهای فقه سخن گفته شده است؟! آیا این تاکید، نوعی محدود کردن اسلام به فقه نیست؟ براین پایه، چنانچه «اسلام فقاهتی» را تبدیل به «اسلام جامع» - بر اساس همه آنچه شارع مقدس و اهل بیت (ع) تعیین نموده اند - نمود بسیاری از اعوجاج ها تا حدودی حل خواهد شد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شاهد صحت سخن جنابعالی، حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» است که چگونه با فقه و عرفان و قرآن و حکمت و بصیرت تاریخی توانستند جوانان این ملت را تا آن‌جا شیفته‌ی خود کنند که آن جوانان برای ایجاد لبخندی برلبان مبارک آن مرد الهی، حاضر بودند جان خود را فدا کنند. زیرا قلب‌ها طالب اسلام است ولی همه‌ی اسلام، و نه یک بُعد از ابعاد آن. موفق باشید 

15316
متن پرسش
سلام علیکم: روایات مربوط به ظهور و نوروز چطور با هم قابل جمع است؟ به نظر می آید ربطی ندارد چون چرخش کره زمین چه ربطی به ظهور دارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نوروز در آن روایت به معنای روز نو می‌باشد و مسلّم ظهور مولایمان برای کلّ جهان، روز جدیدی است که تاریخ دیگری را به صحنه می‌آورد. موفق باشید

12674
متن پرسش
با سلام: با توجه به اینکه اصول و مبانی فکری در حال حاضر موجود است. و قصد ما از خواندن تاریخ، این است که با توجه به یک مقوله ی تاریخی، برداشتی داشته باشیم که با اصول ترکیب کرده و به جوابی که بخواهیم برسیم. حال که ما اصول در دست مان هست. چرا باید تاریخ را باز خوانی کنیم. خب مستقیما جواب خود را با اصول عقلی و روایی بدست می آوریم. لطفا راهنمایی کنید
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تاریخ در هرحالی آینه‌ی ظهور سنن الهی است و هیچ‌وقت نمی‌توان گفت تمام قواعد عالَم در دست ما است و نیاز به نگاه حکیمانه به تاریخ نداریم. موفق باشید

11401
متن پرسش
سلام علیکم خواهشمند است با مراجعه به دو سایت subsoilirrigation.com استاد مهندس حجازی و www.eabbassi.ir استاد اسفندیار عباسی و مطالعه صبورانه تان اعلام بفرمایید آیا تمدن نوین اسلامی که دنبالش هستیم شروعش از این مطالب و مخصوصا ابتکار آقای حجازی نیست و راهنمایی بفرمایید به استاد گرامی هم اطلاع دهید برای عملیاتی کردن آنها چه کنیم من به عنوان طلبه چه وظیفه ای دارم لطفا موضع راهبردی خودتان را در این امو بیان فرمایید متشکرم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سایت جناب آقای حجازی با مرورگرِ ما باز نشد و در مورد سایت جناب آقای عباسی هم فکر می‌کنم اگر ابتدا مبانی نظریِ تمدن اسلامی را مطرح کنیم و افق حیاتی را که تمدن اسلامی بر روی بشر می‌گشاید را تبیین نماییم می‌توانیم در امور دیگر از جمله در تغذیه، سبک زندگی خود را تغییر دهیم. موفق باشید

نمایش چاپی