بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
8542
متن پرسش
به نام خدا محضر مبارک استاد طاهر زاده سلام علیکم توفیق حاصل شد در ایام فاطمیه که منبر داشتم از مطالب حضرت عالی در کتاب بصیرت حضرت فاطمه استفاده کردم که مورد استقبال بسیاری از مستمعین شد که بنده شما و کتاب هایتان را به آ نها معذفی کردم. اما مهمتر از آن این بود که مطالبتان در دفاع از ولایت فقیه بسیار مثمر ثمر بود که بسیاری از مخاطبین اذعان داشتند که پاسخ خیلی از شبهاتشان را دریافت کرده اند. اما متاسفانه امروزه در این شهر به لطف عده ای از طلاب بی بصیرت شبهات سید صادق شیرازی در مورد ولایت فقیه بسیار در دل جوانان حزب اللهی و مذهبی نفوذ کرده که اگر چه آ ها را از ولایت جدا نساخته اما تردیدهایی در دلهشان ایجاد شده که دیگر دفاع سابق و حتی به قولی بی ترمزی های گذشته را کمتر می بینیم. و در این میان در میان روحانیون شهر تنها سخنرانی که موضوع بحثش را به لطف مطالب ارزنده حضرت عالی دفاع از ولایت البته در قالب های متعدد و گریزهای خاص مطرح می کند بنده هستم و سایر سخنرانان بیشتر به مطالب اخلاقی می پردازند که در این میان احساس تنهایی کرده و حس می کنم صدایم آن چنان که بای به گوش افراد نمی رسد. البته به خاطر تدریس در حوزه کم فرصتی هم مزید بر علت شده است. اما می دانم که به حد توان خودم می توانم کار کنم و اگر من درست رفتار کنم می توان تاثیر زیادی را داشت لذا در خواست دارم که در سیر مطالعاتی و همچنین بیان مساله بنده را راهنمایی کرده تا بهتر بتوانم در این زمینه قدم بردارم. ضمن این که بنده پایان نامه سطح 3 خود را در موضوع تمدن اسلامی تدوین می کنم بر این عقیده هستم که تنها موضوع قابل بحث امروز تمدن اسلامی است زیرا جامعه متین بدون روح اسلامی حاکم بر جامعه را جامعه خوارج می دانم. از لطف حضرت عالی سپاسگذارم.
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: بحمداللّه بر روی موضوع بسیار ارزنده‌ای یعنی تمدن اسلامی دست گذاشته‌اید. مطمئن باشید اگر برای مردم روشن کنید همه‌ی مشکلات ما آن است که می‌خواهیم دینداری را در ذیل تمدن سکولار غرب ادامه دهیم، همه‌ی مسائل حتی مشکلاتی که آقای شیرازی‌ها ایجاد کرده اند، حلّ می‌شود. بدون آن‌که خودتان را مشغول بگومگو با آن‌ها بکنید حق را درست نشان دهید، جایِ باطل به‌خوبی روشن می‌شود و بی‌تاریخی آن‌ها نمایان می‌گردد. موفق باشید
5500
متن پرسش
سلام من از طریق یکی از دوستان دانشجویم در اصفهان با شما اشنا شده ام. نمی دانم پاسخ به این سوال را در حوزه تخصص خود میدانید یا نه؟ ولی اگر نظری در این رابطه دارید ممنون می شنوم آن را بشنوم. سوال این است که تعریف یک جامعه دینی چیست؟ البته با حدی که با مطالعات همفکرانتان ( نظیر مرتضی آوینی ) دمخور بوده ام که تصدیق می کنم که معمولا پدیده ها زمانی مورد پژوهش قرار می گیرند و واجد تعریف علمی می شوند که فقدان آن حس شود. و به همین دلیل هم هست که در دوران پسامیتی در یونان، دوران میتولوژی آغاز شد و دانشمندان در باره اوصاف میت ها به سخن پرداختند. ولی با وجود همه اینها می خواستم بدانم که شما چه جامعه ای را « جامعه دینی » می خوانید؟ و طبیعتا شئون و احکام و رفتارهای خود و دیگران را با آن تنظیم می کنید؟ چون بالاخره زندگی در جامعه دینی و جامعه غیر دینی چه از حیث حلال و حرام، و چه از حیث رفتارها و نحوه تدبیر امور زندگی تفاوت هایی هست. به عنوان مثال مسئله موضع گیری ها و یا چشم پوشی از خطاها ، مسئله کالاها و غذاها، مسئله هنجارهای رفتاری و مسئله زندگی نیمه شخصی ، واکنش های متفاوتی را در جامعه دینی و جامعه غیر دینی دارد. مشخصا می خواهم مسئله امر به معروف و نهی از منکر و همچنین مسئله تمدن اسلامی را ذیل سوال ابتدایی ام پاسخ دهید. اگر یک مسلمان در شهر پاریس و در خیابان شانزه لیزه قدم بزند و یک ناهجاری اخلاقی را در خیابان مشاهده کند، اولا طبق شرع موظف به تذکر است؟ حتی با علم به تاثیر؟ دوما با علم به تاثیر هم آیا در کل 1.5 میلیارد ، حتی یک نفر پیدا می شود که مبادرت به چنین کاری بورزد؟ اگر یک مسلمان در شهر لوس آنجلس زندگی کند آیا به فکر ایجاد یک تمدن اسلامی که در آن شئون مختلف یک جامعه منادی توحید و معنویت هستند، می افتد؟ حالا تالی سوال ابتدایی من این است که آیا در جامه ما اساسا امر به معروف به خاطر عدم تاثیر تعطیل است؟ یا به خاطر این است که امر به معروف و نهی از منکر در جامعه دینی معنا دارد و ما در ایران جامعه دینی نداریم؟ آیا با فتوای بزرگان حوزه علمیه و در راس آن ها مراجع تقلید، مبنی بر وجوب امر به معروف و نهی از منکر در وضعیت فعلی جامعه ایران، تغییری در ماهیت غیر دینی جامعه ایحاد می شود؟ یعنی حکم فقیه در جوهر جامعه غیر دینی اثر می گذارد و آن را دینی می کند؟ که به تبع آن امر به معروف و نهی از منکر در ان معنا یابد؟ همینطور است مسئله تمدن اسلامی، که ما وقتی ضرورت اولیه پیدایش تمدن اسلامی یعنی طلب آن را نداریم، آیا می توان با دستور ولی فقیه و ایجاد کارگروه و سازمان به بنیان آن مبادرت ورزید؟ آیا مسئله تمدن سازی یک مسئله حکومتی است؟ اصلا حکومت ها عقلا می توانند تمدن « بسازند » ؟ آیا موسسات و هزاران متفلسف پخش شده در سرتاسر این مملکت، تاثیری به اندازه بال یک مگس روی توده ها داشته اند؟ اگر اینطور نیست( که من فکر می کنم نیست و اصلا نمی تواند اینطور باشد که از بالا مثل سلسله مراتب، معارف به قلب توده ها منتقل شود) پس واقعا طرح مسئله تمدن اسلامی در جامعه غیر دینی ما چه وجهی دارد؟ حتی مردمی که ظاهر مذهبی دارند و به ظواهر دین پایبند هستند، بسیار بسیار در اقلیت هستند چه برسد به مردمی که به فقر خود اعتراف داشته باشند و هر لحظه شان را مدیون و منتظر افاضه فیض واسطه فیض باشند. یک سوال دیگر هم داشتم. آن هم این که چرا نخبگان نزدیک به طیف به اصطلاح انقلابی برخوردی دوگانه با مردم دارند؟ ( البته منکر برخورد دوگانه رفرمیست ها با مردم نیستم.) به عنوان مثال جناب وحید یامین پور، همصدا با دیگر دوستانشان در قبل از انتخابات، کلی از دلبستگی مردم به انقلاب حرف می زدند و کلی نوشابه برای فهم مردم باز می کردند، ولی به محض شکست سیاسی سعی در معیشتی دانستن رای مردم به آقای روحانی داشتند. بحث این نیست که آرای آقای روحانی معیشتی نیست. ولی به نطرم همه در ایران، ( چه رفرمیست، چه محافظه کار چه حزب اللهی و انقلابی) مردم را زمانی فهیم می دانند که به آن ها اقبال می کنند و زمانی که مردم به آن ها پاسخ منفی می دهند ، مردم را شکم پرست و آرایشان را شکمی می خوانند. یکی می گوید سیب زمینی یکی میگوید درد معیشت. من خودم با این مردم ( که اتفاقا خودم جزوشان هستم) رودربایستی ندارم و نوشابه برایشان باز نمی کنم. ولی از افرادی که گاهی سطح مردم ایران را تا سطح قوم برتر اسلام، بالا می برند و ادعا می کنند که مردم غیور و انقلابی ما برای شکم از انقلاب دل نمی کنند، بعید است که رای 18 میلیون آدم را ( که اتفاقا من هم اعتقاد دارم خیلی به انقلاب دلبستگی ندارند) شکمی بخوانند؟ نظر شما چیست؟ با تشکر شاگرد تازه شما محمد تنکابنی
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: نگاه بنده به موضوعات و حوادث اجتماعی حالت طیفی دارد بدین معنی که یک روح را در نظر می‌گیرم و اندازه‌ی افراد یا اجتماع را در نسبتی که با آن روح دارند بررسی می‌کنم بدین لحاظ جامعه‌ی دینی از نظر بنده جامعه‌ای است که اساس و معنی خود را در رجوع به خدا می‌داند ولی با تعریف‌های مختلف. یکی هیچ تضادی بین جامعه‌‌ی غرب زده و جامعه‌ی دینی نمی‌بیند و دیگری هیچ تناسبی بین جامعه‌ی دینی و غرب‌زدگی نمی‌یابد. از نظر بنده هر دوی این نگاه ها در جامعه‌ی دینی جای می‌گیرند زیرا آن اولی نمی‌داند که مبنای تفکّر غربی با زندگی دینی متفاوت است؛ گمان می‌کند می‌تواند با ظاهر زندگی غربی به باطنی الهی نظر کند. همین‌طور که اکثر مردم آمریکا خود را جامعه‌ی دینی می‌دانند و آن‌چه بر روی اسکناسشان نوشته‌ که «خدا حافظ ما است» را قبول دارند. این که در یک جامعه‌ باید به رویکرد‌های کلی آن جامعه و نقطه‌های آرمانی آن جامعه نظر کرد و مطابق آن بستر را فراهم کرد تا همه‌ی آن‌هایی که معنای خود را رجوع به خدا می‌دانند احساس کنند یک نوع آشنایی با آن جامعه دارند و اگر احساس برای تحقق و به فعلیت رساندن «ما بالقوه‌« هایش باید امر به معروف کرد، امر به معروف هم می‌کند. مشکل آن است که هنوز نتوانسته‌ایم نسبت جامعه‌ای که به دنبال آن هستیم را با تمدّن غربی روشن کنیم و تا از این بحران خارج نشویم ـ‌که معتقدم به خوبی خارج می‌شویم‌ـ بسیاری از سوالات شما بی‌جواب می‌ماند و امر به معروف گم می‌شود چون نمی‌دانیم معروف ما که همان جامعه‌ی آرمانی ماست چه خصوصیاتی دارد ، در این راستا معنای تمدّن اسلامی ظهور نمی‌کند که دست و دل‌ها به سوی آن حرکت کند. تأکید بنده آن است که اگر جامعه‌ی اسلامی را یک طیف از انسان‌ها بدانید،‌تنها نظرتان به پایین طیف نمی‌افتد تا از حضور در تمدن اسلامی که با عبور از غرب ظهور می‌کند مأیوس شوید. آیا باورتان می‌آمد چنین شهدایی و چنین مادران شهدایی از طیف این مردم ظهور کنند؟ اجازه ‌بدهید تنها با طرح موضوع این مطلب را تمام کنم و از نقش عقل در ساختن تمدن سخن نگویم و در راستای طیفی‌دیدنِ مردم با آقای یامین پور همدلی کنیم تا نه نسبت به ظهور جنبه‌ی معیشتی مردم در رأی به آقای روحانی چشم بر هم گذاریم و نه وجوه دیگری که جنبه‌هایی از عقلانیت داشت در این انتخابات و انتخاب آقای روحانی نادیده گرفته‌ شود. مگر نه آن است که انسان‌ها در معرض الهام بین فجور و تقوی هستند و اگر شرایط الهام تقوی فراهم باشد در این وجه رشد می‌کنند و بالعکس؟ چرا مثل حضرت روح‌الله بیشتر جنبه‌ی الهام به تقوی را پیشه نکنیم و ببینیم و بگوییم مردم ما فهیم و ایثار‌گرند و در ضمن اگر در بعضی زمان‌ها از بعضی جهات نظر به جنبه‌ی فجورشان کردند آن را به سبک لیبرالیستی تأیید نکنیم. با این که سوالات زیادی هست که باید جواب دهم همین‌جا عرایضم را تمام می‌کنم. موفق باشید
5111
متن پرسش
باعرض سلام خدمت استاد نفی انانیت به چه معناست؟ آیا نبودن نفس است یا ندیدن آن؟ مطالب کتاب رمضان دریچه ی رویت را مطالعه کردم،ولی در این باره مطلب کاملی بدست نیاوردم.لطفا راهنمایی بفرمایید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌که نظر به خود و امیال خود در مقابل حکم الهی نداشته باشیم در فضای نفی انانیت قرار داریم. باید مقصدمان ورود به چنین فضایی باشد. موفق باشید
1542

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم. بابت وقتی که برای پاسخ به پرسش های سایت صرف می کنید از حضرتعالی تشکر می کنم و حتم دارم که زبان حال همه شاگردان و مرتبطین با شما نیز چیزی جز این نیست و ما قدردان این تلاش بی منت شما هستیم، فجزاک الله خیر الجزاء. به نظر بنده از مهم ترین، شفاف ترین و گره گشا ترین بخش های فعالیت های حضرتعالی همین بخش پرسش و پاسخ های سایت لب المیزان است که به نظر می رسد شما نیز به اهمیت آن واقف هستید. اما مشکلی در این بخش وجود دارد که تا حدودی براستفاده از محتوای آن تاثیر گذاشته است. بنده بیش از یک سال پیش این اشکال را به آقای توکلی منتقل کردم و در پیگیری های بعدی ایشان بنده را به آقای قدوسی ارجاع دادند و ایشان هم وعده سایت جدید را دادند که هنوز هم خبری نیست. عید غدیر باز هم به آقای قدوسی مشکل را گفتم و گفتم که این مشکل را رفع کنید و الا به سایت جدید هم منتقل خواهد شد. نهایتا به این نتیجه رسیدم که آقایون چون کاربر سایت نیستند متوجه اهمیت این اشکال نیستند و الا در اسرع وقت آن را رفع می کردند. این شد که تصمیم گرفتم آن را مستقیما به شما منتقل کنم. البته این را به پای چقلی از آقایان نگذارید که زحمات آنها خصوصا جناب آقای توکلی در بر پا بودن این مجموعه بر احدی پوشیده نیست. خواهشی که از شما دارم این است که یک بار با دید کاربر وارد این بخش شوید، خوب کاربرها معمولا از مطالب مورد نیازشون پرینت می گیرند تا بتوانند آنها را مطالعه کرده و نسخ چاپی آن را نیز نزد خویش داشته باشند. الف) خوب اگر بخواهیم از پرسش و پاسخ ها در همان صفحه اصلی پرینت بگیریم 2 اشکال دارد: 1- حواشی آن را هم می گیرد و لذا صفحات زیادی را مصرف می کند (چون امکان نسخه چاپی ندارد در صورتی که در بخش پرسش های برگزیده این امکان هست) 2- خط آن بسیار ریز است ب) اگر هم بخواهیم آن را در صفحه word کپی و از آن پرینت بگیریم، عملیات کپی در word خوب انجام نمی گیرد. سوال اول را کاملا در سمت راست و باقی پرسش و پاسخ ها را در سمت چپ صفحه می آورد. یک بار آزمایش کنید و 2 سوال و جواب پشت سر هم را به صفحه word منتقل کنید تا متوجه اشکال بشوید. ج) مهمترین اشکال این است که این بخش بر اساس سایت های خبری تنظیم شده است یعنی همیشه آخرین سوال در صدر قرار می گیرد. به عبارت دیگر اعداد سوال بر عکس است و از پایین به بالاست. حالا ببینید پس از پرینت پرسش و پاسخ ها شخص چطوری باید آنها را مطالعه کند. التماس دعا - والسلام
متن پاسخ
بسمه تعالی .سلام علیکم . اگر مطلب را بعد از کپی کردن در نوت پد پیست کنید مشکل حل است
37472
متن پرسش

سلام و عرض ارادت خدمت معلّم عزیز و بزرگوار جناب استاد طاهرزاده. روز معلّم را خدمت جنابعالی تبریک عرض می کنیم. به لطف الهی از حضرتعالی چیزهای زیادی یاد گرفتیم. امیدواریم که خدای متعال به احسن وجه از شما بپذیرد و شما را در دنیا و آخرت و در عالی ترین درجات با پیغمبر اکرم و اهل بیت طاهرینش علیهم‌السلام محشور فرماید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با تشکر از لطف جنابعالی. امید است بتوانیم در راهی حاضر شویم که با دل‌زندگیِ تمام، موجب حیاتی فعّال برای رفقا و برای خودمان باشیم. آری! قصه ما قصه خاصی باید باشد به همان معنایی که جناب ملک الشعرای بهار فرمود: «روح پدرم شاد  که می‌گفت به استاد / فرزند مرا عشق بیاموز و دگر هیچ». حال مائیم و جهانی که تنها با شور و شوق معنوی در تاریخی که تاریخ توحید است در مقابل شرک، باید عشق را به معنای امروزین آن مزمزه کنیم. موفق باشید
نظر جنابعالی را به نامه ای که مشهور است آقای ابراهام لینکلن به معلم پسرش نوشته جلب می کنم. 
به پسرم درس بدهيد. او بايد بداند كه همه مردم عادل و همه آن ها صادق نيستند، اما به پسرم بياموزيد، كه به ازاي هر شياد، انسان صديقي هم وجود دارد.
به او بگوييد، به ازاي هر سياستمدار خودخواه، رهبر جوانمردي هم يافت مي شود.
به او بياموزيد، كه در ازاي هر دشمن، دوستي هم هست. مي دانم كه وقت مي گيرد، اما به او بياموزيد، اگر با كار و زحمت خويش، يك دلار كاسبي كند بهتر از آن است كه جايي روي زمين پنج دلار بيابد. به او بياموزيد، كه از باختن پند بگيرد. از پيروز شدن لذت ببرد. او را از غبطه خوردن بر حذر داريد. اگر مي توانيد، به او نقش موثر كتاب در زندگي را آموزش دهيد. به او بگوييد، تعمق كند، به پرندگان در حال پرواز در دل آسمان دقيق شود. به گل هاي درون باغچه و زنبورها كه درهوا پرواز مي كنند، دقيق شود. به پسرم بياموزيد كه در مدرسه بهتر اين است كه مردود شود اما با تقلب به قبولي نرسد. به پسرم ياد بدهيد، با ملايم ها، ملايم و با گردن كش ها، گردن كش باشد. به او بگوييد، به عقايدش ايمان داشته باشد حتي اگر همه بر خلاف او حرف بزنند. به پسرم ياد بدهيد،  كه همه حرف ها را بشنود و سخني را كه به نظرش درست مي رسد انتخاب كند. ارزش هاي زندگي را به پسرم آموزش دهيد. اگر مي توانيد به پسرم ياد بدهيد كه در اوج اندوه تبسم كند. به او بياموزيد كه از اشك ريختن خجالت نكشد. به او بياموزيد كه مي تواند براي فكر و شعورش مبلغي تعيين كند، اما قيمت گذاري براي دل بي معناست. به او بگوييد، كه تسليم هياهو نشود و اگر خود را بر حق مي داند پاي سخنش بايستد و با تمام قوا بجنگد. در كار تدريس به پسرم ملايمت به خرج دهيد، اما از او يك نازپرورده نسازيد. بگذاريد كه او شجاع باشد، به او بياموزيد كه به مردم اعتقاد داشته باشد توقع زيادي است اما ببينيد كه چه مي توانيد بكنيد.
 

11852
متن پرسش
سلام علیکم استاد: بنده شما رو به تقوا می شناسم. اینکه به بهانه همدلی و همزبانی با دولت، انتقادات منتقدین بر توافق لوزان رو دشمنی با دولت جلوه دهید و نه یک نقد اصولی، واقعا مایه تعجبه. استاد بزرگوار! حضرتعالی حتی اگر یکبار هم متن بیانیه مشترک (و نه حتی بیانیه طرف آمریکایی) را اجمالا می خواندید، خونتان از اینهمه ساده لوحی آقایان مذاکره کننده به جوش می آمد. سال همدلیه؟! درست. آقا فرمودند؟! سمعا و طاعتا. ما هم با دولت همدلی می کنیم. اما لطفا نفرمایید به بهانه نام امسال عقل خود را به اجاره دهیم و همچون دیگران (اعم از اصول گرا و اصلاح طلب)، به بیانیه فروش صنعت هسته ای در مقابل هیچ، ببالیم. رهبری هم گفتند که چون «مسئولین» گفتند که این بیانیه الزام آور نیست، بنده نه موافقم و نه مخالف. وإلّا کیست که بدون حب و بغض متن را بخواند و از این همه بلاهت (در بهترین حالت) رضایت داشته باشد؟ ما که الحمدلله نه مانند سرداران خسته از جهاد، رفیق گرمابه و گلستان یک مشت لیبرال عملگرا شده ایم و نه همچون سیاسیون یقه سفید، محافظه کار گشتیم. بنده هم نه ترمز بریده ام و نه افسار پاره کرده ام که اگر می کردم حتما می گفتم که استاد طاهرزاده ای که در سایتش یک چرت نامه علیه منتقدان تیم فعلی مذاکرات بنویسند و آنها را همنوا با اسرائیل جلوه دهند و ایشان نیز با او «همدلی و همزبانی» کند، آنی نیست که باید! مخلص کلام اینکه در این چند روز خوب افراطیون را منزوی کردید استاد. تقبل الله! ان شاء الله خدا هم ماها را که جلوی چرخ توسعه و تعامل با جامعه جهانی میخ می اندازیم، منزوی تر کند تا هم کدخدا راضی شود و هم رعیت هایش! سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی... تمّت.
متن پاسخ

- باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در جواب سؤال شماره‌ی 11845 داشتم که حسابی با بنده دعوا کرده بود ولی از سر دلسوزی و شور انقلابی، شما هم آن‌قدر عصبانی هستید که می‌فرمایید هرکس متن قرارداد را بخواند اگر بلاهت نداشته باشد می‌فهمد ما چه محدودیت‌های دردناکی را پذیرفته‌ایم. همین‌طور است ولی اگر با دقت به سخنان مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» نظر کنید ایشان می‌فرمایند: «حالا محدودیت‌هایی را ممکن است لازم بدانند قبول بکنند ما حرفی نداریم، برخی از محدودیت‌ها را قبول کنند ....» اگر این جملات که قبلاً هم فرموده بودند نبود همه‌ی عصبانیت شما از بنده به‌جا بود، ولی دقت کنید با چراغ سبز رهبری این محدودیت‌ها گذارده شده، مواظب باشید این نکته مورد غفلت قرار نگیرد. از این مهم‌تر در تاریخ 19/11/93 در حضور جمعی از فرماندهان و کارکنان نیروی هوایی سخنانی فرمودند که بنده را ساعت‌ها به خود مشغول کرد و فهمیدم بناست محدودیت‌هایی را ما بپذیریم. در آن تاریخ فرمودند: «طرف ایرانی، برخی از کارهایی که می‌توانست او را به توافق نزدیک کند انجام داده است. کارهای متعدّدی را انجام داده: گسترش و توسعه‌ی ماشین‌های غنی‌سازی را متوقّف کرده، خب این را لازم دانستند که یک برهه‌ای متوقّف کنند؛ تولید اورانیوم بیست درصد را - که یک کار بسیار بزرگی است رسیدن به دانش و فنّاوری بیست درصد، کار بسیار بزرگی بود؛ این را کسانی که اهل فنّند می‌دانند که رسیدن از پنج درصد به بیست درصد، اهمّیتش خیلی بیشتر است از رسیدن از بیست درصد به بالا؛ این کار بزرگ را جوانان ما و فنّاوران متعهّد ما انجام دادند - متوقّف کردند، اقتضای مذاکره این بود که متوقّف بکنند؛ کارخانه‌ی اراک را که یکی از کارهای بسیار بزرگ و مهمّ فنّاوری و یک هنر بزرگ فنّاوری است، فعلا متوقّف کرده‌اند؛ فردو را که یکی از برترین ابتکارهایی است که نیروهای ما و عناصر داخلی ما آن را برای امنیت دستگاه‌های سانتریفیوژ ما توانستند تأمین بکنند و تضمین بکنند، فعلا متوقّف کرده‌اند. این همه کارهای بزرگ انجام داده‌اند، طرف ایرانی بنابراین منطقی عمل کرده است، طبق منطق مذاکره عمل کرده است؛» آیا نباید به این سخنان رهبری عزیز فکر کرد و نگوییم طاهرزاده شما عزیزان را منزوی کرده؟! آیا این نوع سخن‌گفتنی که بنده با شما عزیزان در میان می‌گذارم نزدیک‌کردن شماها به سخنان رهبری است یا منزوی‌کردن شما و راضی‌کردن کدخدا و رعیت‌هایش که منظورتان آمریکای خبیث و لیبرال‌های عمل‌گرا و سیاسیون یقه‌سفید است که به صورت مبنایی ما با آن‌ها تقابل تمدنی داریم؟ همین طور است که می‌فرمایید: «سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی »، مرهم آن سخن خلاف‌آمدِ عادت است که حافظ در وصف آن گفت:

«سال‌ها پيرویِ مذهب رندان کردم ... تا به فتوی خِرد حرص به زندان کردم»

حرص همان روح اشرافیت است و رِند یعنی کسی که عرف جامعه‌ی جهانی روی او حساب نمی‌کند زیرا با فکر و فرهنگ دیگری در جهان و تاریخِ خود حاضر شده است.

«من به سرمنزل عنقا نه به خود بردم راه .... قطع اين مرحله با مرغ سليمان کردم»

راهی که انسان را به مقام توحید و «جامعیتِ خلق در حق» می‌رساند بدون سلوک در ذیل شخصیت توحیدی زمانه که متذکر حقیقت ملکوت است ممکن نیست. طی این مرحله نیاز به مرغ سلیمان دارد تا حقایق قدسی را مطابق این تاریخ برای ما بازگو کند.[1]

«سايه‌ای بر دل ريشم فکن ای گنج روان .... که من اين خانه به سودای تو ويران کردم»

یعنی این دل من که در این زمانه یعنی زمانه‌ی غلبه‌ی کثرات آشفته شده، ای شخصیت ملکوتیِ دوران که گنج روان این تاریخ هستی! سایه‌ای از نور توحیدی که به همراه آورده‌ای را بر دل و جان من بیفکن، زیرا به امید زندگی در ذیل شخصیت قدسی تو به همه‌ی آنچه فرهنگ ظلمانی روزگار ساخته بود، پشت کردم.

«در خلاف آمد عادت بطلب کام که من .... کسب جمعيت از آن زلف پريشان کردم»

در این بیت جناب حافظ همه‌ی سخن و راهکار خود را به میدان می‌آورد که اگر می‌خواهی به سر منزل عنقا برسی و کسب جمعیت و وصول به وحدت نصیب تو شود باید نگران خلاف عادت که به ظاهر منجر به یک نوع پریشانی در کثرات می‌شود، نباشی و در دل همین جلوه‌های متفاوت دوران، آن توحید ناب را مدّ نظر آوری. زلف پریشانِ خلافِ آمدِ عادت، راه ورود به حقیقت تاریخِ توحیدی دوران است که یک نوع بی‌تناسبی با مناسبات جاری در عادات و مشهورات زمانه را به همراه دارد. موفق باشید

 


[1] - حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در بازگوکردن حقیقت قدسی این زمان می‌فرمایند: «اگر من هم برگردم ملت اسلام برنمى‏گردد. اشتباه نكنيد، اگر خمينى هم با شما سازش كند ملت اسلام با شما سازش نمى‏كند» (صحيفه امام، ج‏1، ص: 303)

11482
متن پرسش
با سلام خدمت شما استاد گرامی: با توجه به جواب سوال 11463 که فرمودید: «باسمه تعالی: سلام علیکم: یکی از دانشمندان می‌گوید: «تا از اختیارداشتن از من نمی‌پرسی به‌راحتی با اختیار خودم ـ به صورت علم حضوری ـ اموراتم را انجام می‌دهم ولی وقتی از آن می‌پرسی تازه مسئله‌دار می‌شوم که راستی اختیار چیست؟». این دانشمند می‌خواهد بگوید بعضی از ادراکات ما در ساحت علم حضوری کاملاً برایمان قابل ادراک است ولی وقتی به ساحت علم حصولی آمد دیگر از ادراک آن عاجزیم. مشکل آن است که می‌فرمایید: چگونه بدون دلیل توجهم را از این افکار منصرف کنم. مگر برای این امور به دلیل نیاز داریم؟ موفق باشید» بنده منظورتان را از این جمله که (این دانشمند می‌خواهد بگوید بعضی از ادراکات ما در ساحت علم حضوری کاملاً برایمان قابل ادراک است ولی وقتی به ساحت علم حصولی آمد دیگر از ادراک آن عاجزیم.) را متوجه نمی شوم، مگر درک عالم خارج از نفس در ساحت علم حضوریست یا در ساحت علم حصولی؟ لطفا توضیح دهید
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تردید در این‌که آیا آن‌چه در ذهن داریم مطابق خارج است یا نه؟ تغییر از ساحت علم حضوری به علم حصولی است. موفق باشید

10514
متن پرسش
سلام علیکم: " طبق آیه 17 سوره رعد «أَنزَلَ مِنَ السَّمَاء مَاء فَسَالَتْ أَوْدِیَةٌ بِقَدَرِهَا فَاحْتَمَلَ السَّیْلُ زَبَدًا رَّابِیًا وَمِمَّا یُوقِدُونَ عَلَیْهِ فِی النَّارِ ابْتِغَاء حِلْیَةٍ أَوْ مَتَاعٍ زَبَدٌ مِّثْلُهُ کَذَلِکَ یَضْرِبُ اللّهُ الْحَقَّ وَالْبَاطِلَ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَیَذْهَبُ جُفَاء وَأَمَّا مَا یَنفَعُ النَّاسَ فَیَمْکُثُ فِی الأَرْضِ کَذَلِکَ یَضْرِبُ اللّهُ الأَمْثَالَ» اختلافها و تفاوتهای موجود در هستی از ناحیه ظرفیت اشیاء است نه از ناحیه دهنده سوال من این است: که این ظرفیت را مگر خداوند در وجود موجودات قرار نداده است پس چطور می توانیم بگوئیم منشأ این تفاوت ها ظرفیت ذاتی قبول کننده هاست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ظرفیت هرکس مربوط به خودش است و در مقام امکان ذاتی او نهفته است و خداوند آن امکان را وجود می‌دهد. این مطالب را باید در مباحث «اعیان ثابته» حلّ کنید. موفق باشید
9426

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام. پیرو سوال (9317) یک بحثی مطرح میشود که اگر رهبری این حرف را میزنند که برای حضرت زهرا (س) سینه زنی لازم نیست پس چرا خودشان در ایام فاطمیه در بیت مراسم سینه زنی برپا میکنند؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مراسم عزاداری غیر از مراسم سینه‌زنی است. موفق باشید
5361
متن پرسش
سلام علیکم همانگونه که در ابتدای کتاب تمدن زایی شیعه ذکر شده است مقام معظم رهبری در سخنرانی هفدهم اردیبهشت ۱۳۸۹ می فرمایند: ان‌شاءاللَّه خواهیم توانست تمدن اسلامىِ متعلق به ملت ایران را براى این دوره و براى امت اسلامى، در این زمان «بار دیگر» سر دست بیاوریم . ظاهر سخنان ایشان به این معنی است که ما قرار است به یک تمدنی بازگردیم اما آنچه در کتاب تمدن زایی شیعه مطرح می شود این است که تمدن قبلی ما را نمی توانیم تمدن اسلامی بنامیم. مخصوصا که متذکر شده اید تمدن صفوی و عباسی و اموی را غرب شناسان به عنوان اوج تمدن اسلامی مطرح نموده اند و ما این دوران ها را به عنوان اوج تمدن اسلامی قبول نداریم لا تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین طور است. با انقلاب اسلامی نظر به تمدنی شروع شد که شاهان و خلفاء در آن نقشی ندارند. موفق باشید
5144
متن پرسش
سلام خسته نباشید. پرینت گرفتن از کتب و جزوات شما برای استفاده خود ودیگران مانعی دارد.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: هیچ مانعی ندارد. موفق باشید
5079
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد عزیز اینجانب یک خانم هستم که رشته ام روانشناسی است و حدودا سه سالی است که پیگیر مباحث جنابعالی هستم. در یک سال اخیر تلاش هایی در جهت ادامه تحصیل در خارج از کشور انجام دادم و امسال شرایط ادامه تحصیل در مقطع دکترا در کشور آمریکا برایم فراهم شده است و حدودا تا کمتر از یک ماه آینده باید کشور را ترک کنم. شرایط عالی است و به لطف خدا موفق به دریافت بورس کامل از دانشگاه مقصد شده ام. اما از حدود دو ماه پیش که این شرایط پیش آمده من دچار تردید های بسیار زیادی شده ام. مدام احساس می کنم این مطابق رضای خداوند نیست و نگرانم همان جهت گیری اندکی هم که با عنایت پروردگار و پیگیری مباحث در مسیر الهی اتفاق افتاده با قرار گرفتن در این راه از دست برود. آنقدر در این راه متزلزل هستم که حتی قدرت توکل کردن بر خدا را هم ندارم چون دائم چیزی به من می گوید که در مسیر بیراهه به خدا توکل کردن چه مفهومی دارد؟! از طرف دیگر من در رشته خودم در ایران الحمدلله به خوبی وقت صرف کرده ام و تا حدودی به نواقصی که در این رشته وجود دارد آگاهی یافته ام و با توجه به شرایط رشته و دانشگاه و استاد خوبی که فراهم شده است تقریبا یقین دارم که انشاالله این سفر دستاوردهای خوبی برای فعالیت در دانشگاه های کشور در اختیار قرار خواهد داد. زیرا گذشته از برخی مباحث که با نگاه های دینی ما در تناقض است، در برخی از زمینه ها ی روانشناسی در کشور آمریکا بسیار خوب کار شده و اصلا نمی توان از این موضوع غفلت کرد که ما در کشور به این مباحث نیازمندیم . مثلا مباحث مربوط به کودکان یا حتی بزرگسالان. از آنجا که فرصت ادامه تحصیل در رشته های علوم انسانی در آمریکا بسیار مشکل تر از رشته های فنی و علوم پایه به دست می آید نمی توان از این فرصت صرف نظر کرد ولی همانطور که گفتم تردید ها ی بسیاری برای من وجود دارد. از سوی دیگر من مجرد هستم و پدر و مادر مسنی هم دارم که نگران آن ها هستم. همه اینها باعث می شود دائم فکر کنم خداوند راضی به این مسیر نیست و این اجازه نمی دهد که به بهره وری هر چه بیشتر از این فرصت فکر کنم. خواهشمندم بنده را راهنمایی فرمایید. با تشکر و احترام
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: از جهت اول نگرانی به خود راه ندهید و با رسالت الهی به ادامه‌ی تحصیل بپردازید ولی از جهت دوم اگر پدر و مادرتان به شما نیاز دارند و نبودن شما موجب می‌شود مشکلی برایشان پیش آید باید تأمل کنید. موفق باشید
4185
متن پرسش
سلام علیکم خسته نباشید ببخشید یک سؤال دیگر داشتم، منظور از اصولگرایی حزبی چیست و به چه گروههایی گفته می شود؟ آیا می توانید یک مثال(شخصیتی) بزنید
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اصول گرایی حقیقی آن است که مسلمانان، اسلام را در همه‌ی ابعاد بپذیرند و جامعه‌ی خود را مطابق آن ابعاد جلو ببرند و پرورش دهند. مقام معظم رهبری«حفظه‌الله» با توجه به این امر تعریف حکیمانه‌ای از اصول‌گرایی دارند، در آن تعریف مشخص می‌شود همه‌ی ابعاد را در نظر گرفته‌اند. متأسفانه ما متوجه نیستیم که اصول‌گرایی یک فکر و فرهنگ است و پشتوانه‌ی آن تنها شخصیت امام«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» می‌تواند باشد و این اصول‌گرایی با اصول‌گراییِ خطی و حزبی و سیاسی که بعضی از گروه‌ها مدعی آن هستند فرق دارد. مقام معظم رهبری«حفظه‌الله» در تبیین اصول‌گرایی حقیقی می‌فرمایند: «ایمان و هویت اسلامی و انقلابیِ روشن بینانه، دوری از خرافه و سست‌اندیشی و تمنای دائمیِ عدالت از یک‌سو و ایمان به آینده، برخورداری از روحیه‌ی مجاهدت علمی، اعتقاد به آزاداندیشی وکرامت انسانی، به‌کارگیری اصل تصحیح روش‌ها در مدیریت و تلاش برای شکوفایی اقتصادی - اجتماعیِ کشور، ایمان به مردم، ایمان به خود، ایمان به استقلال و وحدت ملی از سوی دیگر، از مهم‌ترین شاخص‌ها در اصول‌گرایی است.» این اصول گرایی فقط و فقط با مکتب حضرت روح الله«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» محقق می‌شود. باید قلب ما متوجه شود بستر تحقق چنین صفاتی که تحت عنوان اصول‌گرایی حقیقی مطرح است در هر شرایطی پدید نمی‌آید. وقتی توانستیم در عالَمی قرار گیریم که شخصیت امام «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» با سیره‌ی علمی و عملی‌شان متذکر آن عالَم بودند و وقتی این نسل حس کرد آن اصول‌گرایی غذای جان اوست و سخت به آن نیاز دارد، متوجه می‌شود تحقق این موضوع آن قدر هم ساده نیست که در هر شرایطی و با هر فکری ایجاد شود، در نتیجه به دنبال راه‌کاری می‌گردد که می‌تواند صورت عملی اصول‌گرایی حقیقی را پدید آورد و می‌بیند آن راه‌کار، عالَم حضرت روح الله است. رسیدن به عالَمی که مطلوبِ انسان، اصول‌گرایی حقیقی باشد چیزی است بالاتر از آن که شما با استدلال کسی را قانع کنید تا حرف شما را بپذیرد، باید عالَم او عالَمی شود تا روح اصول‌گرایی را غذای جان خود بداند. اثر استدلال به تنهایی مثل اثر دلیلی است که یک پزشک در باره‌ی مضرّات سیگار دارد و در عین حال خودش سیگار می‌کشد. رابطه‌ی شما با دین مثل رابطه‌ی علمیِ آن پزشک با مضرات سیگار نیست، یک مسلمان، «دین» را غذای جان خود می‌داند و در فضای دین زندگی می‌کند. این حالت بالاتر است از این‌که حقانیت دین با دلیل و استدلال روشن ‌شود. آری اگر کسی منکر حقانیت دین شد باید حقانیت دین را با استدلال به او ثابت کرد.. خواجه نصیرالدین طوسی با تجرید الاعتقاد می‌خواهد شبهات را رفع کند در حالی‌که مسیر دینداری و رسیدن به اصول‌گرایی حقیقی روش کلامی و صرفاً عقلی نیست، باید قلب به میان آید و روحیه‌ی حماسی و مجاهده شکل بگیرد و این امر ادب وآداب خاصی را می‌طلبد. اگر آن اصول‌گرایی که مقام معظم رهبری تعریف کردند مورد پذیرش ماست نکته بعدی این است که بدانیم این اصول‌گرایی، معارف و اخلاق و عرفان خاصی را می‌طلبد، بعداً روشن خواهد شد که آن ادب و آدابِ خاص در مکتب حضرت امام«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» پایه‌گذاری شده و با آن مکتب إن‌شاءالله عالَم مخصوصی رخ می‌نماید که به کمک آن می‌توان در محضر حقیقت قرار گرفت. آن اصول‌گرایی که مقام معظم رهبری«حفظه‌الله» شاخصه‌های آن را برشمردند بیش از آن‌که اراده‌ی معطوف به قدرت و منصب در آن مطرح باشد، اراده‌ای معطوف به فرهنگ و خدمت در آن مطرح است. وقتی سلمان رشدی در کتاب آیات شیطانی‌ به رسول خدا(ص) توهین کرد و امام او را مهدورالدم دانستند و حکم قتلش را صادر کردند، عده‌ای به امام گفتند این کار در جهانِ مدرن با هیچ عرفی از مدیریت جهانی هماهنگی ندارد، شاید هم راست می‌گفتند ولی حضرت امام خوب می‌دانند که اقتضای رجوع به فرهنگ اسلام این است که مدیریت جهانِ استکباری چنین عکس‌العملی را از خود نشان دهد، اما این‌که وظیفه‌ی امام آن است که چنین حکمی را بدهند برایشان یک فرهنگ است تحت عنوان انجام وظیفه‌ی شرعی، این دنیای مدرن است که باید خود را با آن وظیفه‌ی شرعی و حکم الهی هماهنگ کند. معنی اراده‌ی معطوف به فرهنگ و وظیفه‌ی شرعی به همین معنا است و اصول گرایی واقعی بر آن تکیه دارد. فرهنگ امام«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» فرهنگ اراده‌ی معطوف به قدرت و منصب نیست. این فرهنگِ مدرنیته است که به قول نیچه اراده‌اش معطوف به قدرت و استکبارمنشی است. نیچه معتقد است در دنیای مدرن با حذف خدا از مناسبات بشر، اراده‌ی معطوف به قدرت ظهور می‌کند و در آن حال انسان در ذیل چنین اراده‌ای معنای خود را جستجو می‌نماید و گرفتار استکبارمنشی می‌شود. اگر ما نتوانیم این زمانه را - یعنی زمانه‌ای که اراده‌ها معطوف به قدرت است - درست بشناسیم نمی‌توانیم جایگزین مناسبی در آن پیدا کنیم. هدف اراده‌ی معطوف به فرهنگ آن است که تاریخ ملت را جلو ببرد و به اهداف متعالی‌اش نزدیک کند و مسیر رسیدن به آن اهداف را در امور فرهنگی ریل‌گذاری کند و از حرکت در سطحِ زد و بندهای سیاسی به شدت حذر نماید و این با اراده‌ی معطوف به قدرت و منصب تفاوت اساسی دارد. در اراده‌ی معطوف به فرهنگ، حرف اصلی را قدرتِ نرم می‌زند و شما در حرکات و برنامه‌های حضرت امام آن را به خوبی لمس می‌کنید ولی در اراده‌ی معطوف به قدرت و منصب، حرف اصلی را پول و تکنولوژی و عوامل فریب مردم می‌زنند و البته همیشه با ناکامی روبه‌رو بوده‌اند. در راستای اراده‌ی معطوف به فرهنگ، حرکت به سوی اهداف متعالیِ تشیع و سلوکِ همه‌جانبه به سوی آن اهداف متعالی پیش از آن‌که نیاز به صاحب منصب داشته باشد، نیاز به انسان‌هایی دارد که احیاگر روحیه‌ای باشند که حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌‌علیه» در کالبد ملت دمیدند و ملت را احیاء نمودند. در این راستا باید پای در میان گذاشت و تاریخ را با همان شیوه جلو برد تا طعم عبور از لایه‌های باقی‌مانده از عهد غربی و عهد شاهنشاهی، کام ملت را شیرین کند و روحیه‌ی خدمت‌گزاری به ملت را که قسمتی از سلوک الی الله است، به میان آورد. در روایت داریم رسول خداf فرمودند: «أَیَعْجِزُ أَحَدُکُمْ أَنْ یَکُونَ کَأَبِی ضَمْضَمٍ کَانَ إِذَا خَرَجَ مِنْ بَیْتِهِ قَالَ اللَّهُمَّ إِنِّی تَصَدَّقْتُ بِعِرْضِی‏ عَلَى‏ النَّاس‏» آیا کسى از شماها نمى‏تواند مانند ابى ضَمْضَم باشد؟ ابوضمضم مردى از امت‏هاى گذشته بود، هر روز که صبح مى‏کرد، مى‏گفت: پروردگارا من آبرو و عنوان خود را براى خدمت به مردم و بندگان تو وقف کرده‏ام. در ذیل نظام اسلامی و برای پایداری نظام، ثواب و برکات عزم خدمت به مردم بیشتر از اعمال مستحبی است که مردم می‌شناسند حتی اگر آن عمل، طواف به گرد خانه‌ی خدا باشد. یکی از یاران حضرت صادق(ع) همراه با حضرت در حال طواف مستحبی بود شخصی آمد از او درخواست کمک کرد، گفت بگذار طواف را تمام کنم و بیایم، حضرت به او اشکال کردند که چرا طواف را قطع نکردی؟ در ذیل اسلام و در فضای نظام انقلاب اسلامی برداشتن یک سنگ از وسط جاده، عمل صالح است، برای این‌که در آن صورت مردم راحت تر می‌توانند به حق رجوع داشته باشند. مقام معظم رهبری«حفظه‌الله» در جمع دانشجویان در کرمانشاه فرمودند: ما با تحزّب مطلقاً مخالفتی نداریم و معتقدیم تحزّب با وحدت جامعه منافاتی ندارد؛ به شرط آن‌که با نگاه درست ایجاد شود. اگر حزبی برای کانال کشی وکادرسازی و هدایت فکری جامعه در زمینه‌های سیاسی، دینی، عقیدتی و دیگر عرصه‌ها به‌وجود آید و قصد خود را در دست گرفتن قدرت قرار ندهد، کاری خوب و مورد تأیید است که البته اینگونه احزاب، اگر در رقابت‌های سیاسی هم وارد شوند، به طور طبیعی برنده می‌شوند. ولی برخی احزاب مانند احزاب کنونی غرب در واقع باشگاه‌هایی برای کسب قدرت هستند و سعی می‌کنند از هر طریق، از جمله زد و بند سیاسی به قدرت برسند که ما اینگونه تحزب را تأیید نمی‌کنیم اما اگر کسانی با همین نگاه، دنبال تشکیل حزب باشند، جلوی آنها را نمی‌گیریم». ملاحظه کنید ایشان می‌فرمایند این نوع تحزّب را ما تأیید نمی‌کنیم و قبول نداریم، اما نظام اسلامی به این گروه‌ها اجازه‌ی فعالیت می‌دهد، این همان نظر به شخصیت حضرت امام است که روح آزاداندیشی را به ما می‌دهد، چون جامعه‌ی اسلامی باید ظرفیت این را داشته باشد که مخالفین نظام تا وقتی که برنامه‌ی براندازی ندارند بتوانند فعالیت‌های خودشان را ادامه دهند و ما باید آنقدر رشد کنیم که بتوانیم با برنامه‌های فرهنگی خودمان جامعه را جلو ببریم و تحت تأثیر فرهنگ‌های غیر الهی قرار نگیریم. ما مذهبی‌ها از جهت تحلیل نظر مخالفین هنوز در حدّی که رهبر معظم انقلاب مدّ نظر دارند، نیستیم. ما هنوز آنچنان در تنگنای تاریخی گرفتاریم که اگر بدانیم فردا این گروه یا این فرد می‌خواهند سخنی مخالف ما بگویند از همین امروز محدودشان می‌کنیم و از سعه‌ی صدرِ خود می‌کاهیم، بعد هم می‌گوئیم چرا خداوند فیض خود را از ما دریغ می‌دارد. در حالی‌که باید بدانیم اگر می‌خواهید با نور اشراقی حضرت امام مرتبط باشید باید به همان آزاداندیشی که حضرت امام مدّ نظر داشتند اعتقاد پیدا کنید، نمونه‌ی اعتقاد به آزاداندیشی حضرت امام، رهبر انقلاب‌اند و تفضلاتی که خداوند از آن طریق به ایشان کرده است. تفصیل حضرت امام تا این حدّ است که به آزاد‌اندیشی ایمان بیاوریم، همان‌طور که در مکتب امام اعتماد به مردم جزء مکتب است و نه یک مصلحت سیاسی. متأسفانه آن‌چه ما از طرف بعضی از مدعیان اصول‌گرایی دیدیم این نبود که فضای خدمت‌گذاری به مردم را تقویت کنند و نمونه‌ی آن را در نمایندگانی باید جستجو کرد که مقام معظم رهبری یک‌بار باید جلوی آن‌ها را در سؤال از رئیس جمهور بگیرند و یک‌بار هم استیضاح وزیر کار را اشتباه بدانند. اقتضای اصول‌گرایی آن است که در ذیل پایبندی به ارزش‌های اسلامی با آزاداندیشی تمام هر جریانی که متعلق به اسلام و انقلاب است را به اندازه‌ی پایبندی‌اش به انقلاب و اهداف انفلاب بپذیرد، ولی با ظهور اصول‌گرایی حزبی ما با افراد و جریان‌هایی روبه‌رو شدیم که تأکید بر ارزش‌های اسلامی برای تحمیل گروه و باند خودشان است بر انقلاب. و از این طریق بیشتر عامل ایجاد تنفر بین نیروهای انقلاب هستند که إن‌شاءالله طلوع عبور انقلاب از این جریان و ظهور هرچه بیشتر اصول‌گرایی حقیقی سرزده است موفق باشید
3151

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
علیک السلام. با نگاه اجتماع و خصوصا فامیلمون، چه جوری لباس طلبگی را در ذهنم حل کنم ؟ خیلی در ذهنم با زندگی ام می جنگم و احساس بودن در برزخ می کنم اما نمی توانم این مرحله از برزخ را طی کنم که اهمیت حرف دیگران برایم کمرنگ شود. خواهشا راهی پیشنهاد کنید؟ چه کنم که ذهنم از دغدغه های این چنینی مثل لباس طلبگی آزاد شود؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: بنده چون در این موقعیت نبوده ام شرایط این موقعیت را هم نمی‌دانم. بهتر است به اساتیدتان که این شرایط را درک کرده اند مراجعه بفرمایید؟ موفق باشید.
3013
متن پرسش
باسلام ما که توفیق حضور در جلسات شما رانداریم بخاطر اینکه در اصفهان نیستیم آیا این امرباعث عقب افتادن ما نیست چون باید محضر استاد را درک کرد لطفا صراحتا پاسخ دهید بدون تواضع؟چون واقعا از این امر می رنجم با اینکه مباحث شما را پیگیری می کنیم ولی حتی یک بار هم شما را زیارت نکردیم؟ 2.ایا ایرادی ندارد که سخنرانی هایی که در طول هفته ایراد می فرمائید را دانلود کنیم و گوش دهیم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: ارتباط از طریق صوت مباحث و کتاب‌ها إن‌شاءالله نتیجه‌ی لازم را می‌دهد به‌خصوص که روش بنده آن است که عقل افراد را مخاطب قرار می‌دهد تا خود افراد با عقل و اندیشه‌ی خدادادی‌شان موضوعات را بفهمند و دنبال کنند. دانلود مباحث و گوش‌دادن آن‌ها إن‌شاءالله مفید است ولی مباحث روزهای چهارشنبه همان‌طور که در ابتدای هر بحث عرض می‌کنم احتیاج به مقدمات قبلی دارد، اگر مباحث قبلی را کار کرده‌اید آن مباحث را دنبال فرمایید. موفق باشید
2801
متن پرسش
باسلام خدمت استادگرامی دربعضی ازجلسه های روانشناسی این طور مطرح شد که یکی ازعلل عقب ماندگی ما عدم عزت نفس مسئولان ماست که این رامیتوان ازعناوین والقابی که درنامه های انهاوجلسات درموردانها به کار می رود متوجه شد ودراواخردوره ساسانی روحانیانی که ازدین فاصله گرفته بودند حاکمیت رادراختیار داشتند ومردم باخرافات زندگی میکردند وهمین عامل سقوط انها شدوماالان درهمان وضع به سر میبریم ودوره ای خواهد رسید که بی دینان دراین کشور حکومت خواهند کرد واینکه بعضی ازمسئولان مامی گویندحرکت دین مدارانه درغرب نشان دهنده این است که انها درراه ما حرکت میکنند اشتباه است چون خدایی که مردم ماباان زندگی میکنند خدای واقعی نیست وپرازخرافات است درحالی که مردم غرب به سمت اشنایی باخدای واقعی حرکت میکنندکه یکی ازدلایل ان این است که غربیان کاملا ازلحاظ مادی ارضا شده اندواکنون به این نتیجه رسیدند که همه زندگی مادیات نیست وغربی که روزی درحال استثمار طبییعت بود اکنون در راه برقراری ارتباط باطبیعت است ووقتی که مسئولان ماهنوز نتوانسته اند کشور خودمان رادرست اداره کنند و با وجود این همه نا به سامانی حرف ازمدیریت جهانی میزنند و یا پول بیت المال راصرف ساختن مثلا بیمارستان و.... درکشورهای دیگرمیکنند درجواب این افرادچه بایدگفت باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: غرب‌زدگی انسان‌ها را آنچنان گرفتار بی‌هویتی می‌کند که فرایند سقوط غرب را نادیده می‌گیرند و فرآیند صعود اسلام و نظام اسلامی را درک نمی‌کنند و با تکیه بر سخنان وَهمی نتایج عجیبی می‌گیرند که غرب دارای حرکت دین‌مدارانه است! چیزی که وقتی اندیشمندان غرب آن را بشنوند به ریش گوینده – اگر ریشی داشته باشد – می‌خندند. مقام معظم رهبری با یک نگاه منطقی و قابل تجربه فرمودند: ملاحظه کنید که آمریکا از زمان ریگان تا کنون همچنان در حال ضعف است و نظام اسلامی همچنان در حال صعود، به طوری که هر نقشه‌ای که آمریکا می‌کشد با ناکامی روبه‌رو می‌شود. آیا می‌توان این را نادیده گرفت و بگوییم غرب در حال آشنایی با خدای واقعی است؟ موفق باشید
2380
متن پرسش
سلام علیکم. اینکه میفرمایید موجود برزخی یا نفسی که وارد عالم برزخ میشود این موجود فعلیت محض است به نظر میرسد اشتباه باشد چرا که این موضوع با موضوع باقیات الصالحات یا آثار اعمال بدی که بعدا به او میرسد یا سنت پسندیده ای که بعنوان اعمال ما تقدم و ماتاخر قرار میگیرند تناقض دارد لطفا راهنمایی بفرمایید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: همان طور که می‌دانید امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» می‌فرمایند: «الیوم یوم العمل و غداً یوم الحساب» ما پس از زندگی دنیایی اختیاری نداریم که کاری برای خود بکنیم. موضوع باقیات الصالحات یا آثار اعمال بد، ظهور اراده‌هایی است که انجام داده‌ایم و به تعبیر آیت الله شجاعی در برزخ و قیامت رفع حجاب می‌شود و نه این‌که فعلیت جدیدی واقع شود و قوه‌ای تبدیل به فعل گردد از این جهت گفته می‌شود انسان در برزخ و قیامت در فعلیت خود قرار می‌گیرد و دیگر نمی‌تواند قوه‌ای را با اراده‌اش به فعل تبدیل کند. موفق باشید
12619
متن پرسش
سلام استاد: نظرتون را راجع به مطلب زیر بفرمایید: بسم تعالی «شاعران غواص» چه زیباست آن عالم شاعرانه ی اهل حقیقت، شاعرِوادیِ حقیقت، اهل ماندن نیست بل اهل فرار از عادات و روزمره گی های ما غافلان است، او به موقع می آید و به موقع هم نمی آید او هرکجا که ما عرف زدگان، به رخت خواب غفلت آرمیده ایم می آید بیدارمان می کند و همین طور اهل ادعا و خودبنیادی که گرفتاری این دوران است نمی باشد. آنجا که همه به قعر غفلت سقوط کرده اند می آید دستگیری کند و نه خودش را بل حقیقت را متذکر می شود چرا که بی خود از خود است، آیینه وار فقط و فقط تجلی گر دیگری است. از خود چیزی ندارد، به تعبیرشهیدآوینی «ناکجا دیار عدم است و شاعر ناکجاآبادیست» کسی که تعیُّن و هویتی برای خود قائل باشد نمی تواند «ناکجا آبادی» باشد بل حتما «کجایی» برای «خودیتش» در نظردارد . «ناکجا آباد» جایی ست برای «اهل عدم» برای کسانی که خودی برای تمکن ندارند. شاعران اهل عدمند چرا که وجودی از خود ندارند، قطره در محضر دریا ادعایی ندارد به جز فانی بودن، پس به تبع هیچ طلب قدرتی ندارند و شاعر اگر اهل فنا نباشد چگونه شاعر است؟ شاعرانگی نه فقط این است که در زبان وزن و شعر و... حاضر باشی بل عالمی است با نحوه ای خاص از بودن که هر بار در لباسی رخ می نمایاند. شاعران شاهدان حقیقتند و شهیدان شهد نوشان کوثر حقیت، و جلوه ای از عالم شاعرانه اند که الا حقیقت به چیزی شهادت نمی دهند. وقتی با سلوک شاعرانه ی شاهدانه ی «سید شهیدان اهل قلم» همراه شویم و به استقبال عالم شاعرانه ی شهیدانِ شاهد و مذکر حقیقت برویم چه زیبا می نمایاند حضور و ظهور این شیداییانِ مجنونِ لیلا صفت را او که چنین می فرماید «پرستو را با گرما عهدی ست که هر بهار تازه می شود وطن پرستو بهار است و اگر بهار، مهاجر است از پرستو مخواه که بماند» شهید پرستو ترین پرستویی است که با گرمای حقیقت هم عهد شده است و از آن جهت که «بی کجا» هست با «بهارِ مهاجر» همراه است. «اما وطنِ مالوفِ پرستوی دل، فرا سوی گرما و سرما و شمال و جنوب، در ماوراست، در ناکجا. ناکجا دیار عدم است و شاعر نیز ناکجا آبادی ست» این شعور شاعرانه ی شهید است که او را به دیار ناکجا آباد کشانده و اُلفتی جز با حقیقت ندارد و با زمین و زمینیان بیگانه است. «شهر دام عادات و تعلقات است و مردم اهل عادتند» ... «عالم عادات عالم حقیقت و معنی نیست» چه بسیار ما غل و زنجیر شدگان تعلقات از حقیقت مانده ایم و در لجن زار روزمره گی ها مان فرو رفته ایم. بدتر آنکه به وضع موجودمان راضی شدیم. چه تاسف بار که نه اهل قدمیم و نه اهل خطر ولی چه زیبا اهل خطرند شاعران به نحوی که با جسارت خرق عادت کرده و قدم به راه سعادت گذاشته اند. شهید قهرمان خرق عادات است و تیغی جز تیغ عشق در دست او نیست که بر این عادات فائق آید «در چشم عاشق جز معشوق هیچ نیست. با عاشق بگو که در کار عشق عقل ورزد، نمی تواند»... «کار عشق به شیدایی و جنون می رسد.... و جنون سرچشمه ی هنر است» ببین چه شیدا هنرمندانی اند شهیدان که راه جنون را پیش گرفته و با هنر مندی تمام نقش آفرین دوران شده اند. ببین چه زیبا کار را به تغزل کشیده اند اینان که جنون را دیوانه وار می سرایند. «عاشقان عاشق بلایند. دُرّ حیات در احتجاب صدف عشق است و آن را جز در اقیانوس بلا نمی توان یافت» شهید در وادی شاعرانه اش که نه جای تعقل است نه جای سخن، در سکوتی مظلومانه و با «زبان اشارت» بلا را اگر «دست بسته» هم باشد با تمام وجود در آغوش می گیرد و آنقدر در ژرفای این اقیانوس فرو می رود تا دُرّ حقیقت را نشان دهد. «عاشقان، غواصان این بحرند و اگر مجنون نباشند، چگونه به دریا می زنند؟» مگر غیر این است که تمام هنرنمایی عاشق در جنون اوست و هنرمندترین هنرمندان شاعرانند که در جنون خود ضرب المثل شده اند و کجا مقتدایی برای اقتدا، شیداتر از شهیدان پیدا می شود، شهیدانی که غواص دریای بلایند و خود را هلاک عشق می کنند اینان که ما مرداب نشینان شهر عادت را تلنگر می زنند و خاک مرده ی غفلت را از تنمان می تکانند تا خود را از اسارت خود رها کنیم ولی کار به جایی رسیده که حتی ما هم به ایشان گله می کنیم چرا که «وزغ آنچنان با مرداب خو می گیرد که دریای آزاد را دشمن می دارد» اما باز با این احوال ایشان مثال فوران آتش فشانند که قلبُ و جانِ تَرُ و خشک ما را سوزاندند و به آتش عشق شعله ور ساختند و روشنی بخش ظلمات دوران شدند. «پیر دوران ما» با زبان اجمال و اشاره چه زیبا هزار نگفته را اشارت فرمودند باشد که ما تفصیل و عبارتش باشیم: «.... صلوات و تحیات خدا بر شهیدان غواص که با ظهور وحضور خود این فروغ خاموش نشدنی را مدد رساندند.... سلام بر دستهای بسته و پیکرهای ستم دیده ی شما و سلام بر ارواح طیبه و رضوان الهی بال گشوده ی شما. سلام بر شما که بار دیگر فضای زندگی را معطر و جان زندگان را سیراب کردید....» چه زیبا شجره‌ای‌ست شجره ی طوبای شهادت که همه را به حق می خواند و حق نیز مبدا و مقصد وحدت و یگانگی ست. چه زیبا در بزنگاه نیاز همه ی دلها را در هر جایگاهی از اهل شهرت و غیر شهرت فراخواند و فراتر از هر تقید و تفکری، آمد و همه را در زیر سایه ی آرامش خود به یگانگی رساند و ثابت کرد هر ادعا و استدلالی در محضرش چوبین پایی بیش نیست. بله به درستی ایشان همان «خطاب لطیف الهی»اند که نیوشای وجود امروز و هر روز ما شدند. و ما «عقل پیشگان» را به «دارالجنون» خود دعوت کردند تا مکتب نشین درس عشق شویم. و یاد بگیریم که: «عاشقان، غواصان این بحرند و اگر مجنون نباشند، چگونه به دریا می زنند؟» سعید صاعدی 12/4/94 رمضان/میلاد امام حسن
متن پاسخ

- باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که متوجه شده‌اید کارِ عشق پرثمرترین کار است ولی عقل در ابتدا متوجه این امر نیست. به همین جهت در دفاع مقدس، عقلِ رزمندگان عقب می‌کشید و عشق جلو می‌رفت و غوّاصان شهید در این کشاکش بین عشق و عقل که عقل می‌گفت این عملیات در نهر خین با شکست روبه‌رو است و عشق می‌گفت این عملیات عملیات نمایش جانبازی است، و بالاخره عشق غوّاصان بر عقل حساب‌گر پیروز شد و چیزی در تاریخ ما به ظهور رسید که عقل‌ها سال‌های سال در آن حیرانند و حقیقتاً قصّه‌ی آن‌که گفت: «رهِ عقل جز پیچ در پیچ نیست» در این صحنه‌ها ظاهر شد. افسوس که روشنفکران ما که در حجاب عقلِ غربی گرفتارند این را نمی‌فهمند و لذا نه خمینی را می‌فهمند و نه شهداء را. می گویند انقلاب اسلامی بسط مدرنیته است و سکولاریسم در انقلاب اسلامی از زمان پهلوی نیز بیشتر شدت یافته است. درود خدا و درود همه‌ی فرشتگان و درود همه‌ی آن‌هایی که با عشق راهِ خود را جستجو می‌کنند، بر شهیدان غوّاصی که معنای زندگی را ماوراء عقل روشنفکریِ غربی به این تاریخ متذکر شده‌اند. موفق باشید

12593
متن پرسش
سلام عليكم: طاعات قبول. بنده طلبه اي هستم كه امسال به سطح دو حوزه علميه مي روم. و مدتي است سوالي ذهنم را مشغول كرده و مرا به يك دوراهي رسانده است. لذا به ياري شما نياز دارم. (البته تقاضا دارم در پاسخ تان مخاطب را غير از طلبه ها، جوانان دانشجو و بسيجي نيز در نظر بگيريد) در رابطه به فعاليت فرهنگي عده اي از فضلاي عالم مي گويند واجب است اما واجب تر براي امثال بنده رسيدن به درس و به طور كلي خودسازي است و بايد فعلا از انجام اين گونه امور پرهيز كنيم و فقط به مقدار بسيار كمي براي رفع مسئوليت امر به معروف اكتفا كنيم در نگاه اوليه حرف درستي است. حتي امثال بنده تخصص در امور تربيتي نداريم و راه و روش آن را نمي دانيم مثلاً روش صحيح رفتار با نوجوان و ... اما در مقابل بنده نمي توانم اين جملات ايشان را با اين چند نكته جمع كنم: 1. مقام معظم رهبري در صحبت هايشان (مثلاً در حرم رضوي سال93) در فعاليت هاي خودجوش فرهنگي صحّه گذاشته و حتي فرمودند به جوانان مي گويم به فعاليت هاي خود جوش فرهنگي با جديّت ادامه دهند. خب متبادر به ذهن از جملات آقا اين است كه مخاطب همين طلاب و جوانان مومن و بسيجي مساجد و هيئات ما هستند، پس مي توان نتيجه گرفت آقا به اين كار رضايت دارند و طبق ديگر فرمايشاتي كه داشتند نظرشان اين است كه: كار را رها نكنيد اما در كنار آن بايد خودسازي خودتان درجه اول باشد به طور نمونه فرمودند سطح معرفت خودتان را بالا ببريد و كتاب هاي شهيد مطهري را پيشنهاد كردند. به همين علت احساس مي كنم همانطور كه امام وقتي فرمان دادند جوانان به جبهه بروند جوانان رفتند و در همان حين جنگ، خودسازي هم كردند و آن اتفاق عظيم در تاريخ اسلام افتاد. الان نيز حضرت آقا چنين چيزي را مي خواهند، يعني مي خواهند جوانان وارد ميدان جنگ نرم شوند و در همين ميانه به تهذيب و علم آموزي بپردازند بلكه اساس را بر اين بدانند اما صحنه كار كردن نيز خالي نماند. و باور هم دارم وقتي ما به فرمان ولي فقيه عمل كنيم خدا به دانش و تهذيب ما بركت مي دهد. 2. سن امثال بنده سن جواني است و اگر به خاطر درس و تحصيل و تهذيب، فعلاً وارد كار فرهنگي نشويم تا اينكه به يك درس و ... را به يك جايي برسانيم، سن جواني ما از دست خواهد رفت و به نظرم ديگر با سن بيشتر نمي توانيم با نوجوانان ارتباط بگيريم آنطور كه الان مي توانيم. در واقع در اين سن فعلي ما ظرفيتي هست كه در سن بالاتر نيست. يك جوان بهتر مي تواند با نوجوان ارتباط معنوي برقرار كند و واسطه نورانيت او بشود تا يك مرد 40 يا 50 ساله. 3. فكر مي كنم درس و كار فرهنگي قابل جمع است، هرچند اراده و همتي مي طلبد شبيه شهداء. به طور واضح تر و نمونه اين به ذهن حقير مي رسد كه مي توان با شروع يك سير مطالعاتي و يك برنامه ريزي منظم براي زندگي در جهت رشد انساني پس از رسيدن به يك حداقل كار كردن را شروع كرد. لذا برنامه اي مثل آنچه مرقوم مي شود را چطور مي بينيد؟ الف) شروع از كتاب آشتي با خدا / جوان و انتخاب بزرگ / ده نكته از معرفت نفس با شرحش / شرح حديث اي اباذر / عالم انسان ديني (جهت رسيدن به معرفتي كه بتواند فرد را در مسير صراط مستقيم قرار بدهد) ب) كتاب نامه هاي بلوغ ، مسئوليت و سازندگي، تربيت و كودك از مرحوم صفائي / تعليم و تربيت اسلامي علامه جعفري / آنگاه كه فعاليت هاي فرهنگي پوچ مي شود / كار بايد تشكيلاتي باشد از بيانات آقا / سه جلد نسيم مهر آقاي دهنوي كه اگر با يك ناهنجار رفتاري رويرو شديم بتوانيم صحيج عمل كنيم / و يك كتاب روانشناسي رفتار نوجوانان و جوانان ( جهت رسيدن به يك حداقل معرفت صحيح از راه و رسم فعاليت فرهنگي و تربيتي) از شما استاد و معلم عزيز مي خواهم هم به سوالات مطرح شده پاسخ بفرماييد و هم اشكالات را گوشزد كرده و نتيجه گيري كنيد... پيشاپيش از شما تشكر كرده و از خدا توفيقات روز افزون براي شما را خواستارم. يا حسين عليه السلام
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر صورت همان‌طور که خودتان متوجه شده‌اید باید در عین آن‌که کار فرهنگی با جوانان را تعطیل نکرد، ولی شما به عنوان یک طلبه به‌خصوص در ابتدای کارتان باید ممحض در دروس‌تان باشید و در کنار آن فعالیت‌های فرهنگی را مدیریت کنید، نه آن‌که قصه‌ی شما قصه‌ی آن کسی باشد که رفت آب بیاورد، آب او را برد. یعنی آن‌چنان مشغول کارهای فرهنگی و سر و کله‌زدن با جوانان شوید که فراموش کنید باید یک طلبه‌ی با سواد و عمیقی باشید. موفق باشید

12545
متن پرسش
با سلام: خدایا از تو می خواهم پاسخ مرا بدهی شاید بوسیله استاد طاهرزاده استاد محترم، شما در کتب خود می گویید غرب به دنبال ناکجاآباد است و اساسا هر تفکر غیر وجودی و اومانیسمی به دنبال ناکجاآباد است شاید به دنبال توهم، شاید نفس اماره و ... حال سوال بنده این است که تفکر وجودی به دنبال کجا آباد است؟ آنچه من از کتب شما فهمیدم، با معرفت نفس و نگاه وجودی می رسیم به اینکه هست ما عین ربط مطلق به پروردگار است و وجود ما مستقل نیست و همین که بخواهیم خود را ببینیم بی درنگ خداوند را خواهیم یافت. با عرض پوزش ، خب که چه؟؟؟ زندگی در سختی، جنگ، مبارزه، تبعید، دوری از ثروت و ... که همین؟ برایم سخت است از توجه دیگران بگذرم، از شغل دومم بگذرم، از پولدار شدن بگذرم، از مشهور شدن بگذرم، از پستهای مدیریتی گرفتن بگذرم و ... و همه چیز را برای خدا بخواهم ولی ندانم آخر این راه به کجا آباد می رسد؟ البته از طعن من دلتنگ نشوید و ذکر خدا گویید تا به یقین برسید. سوال بنده این است که این یقین چیست که این همه ارزش سختی کشیدن دارد؟ خدایا ما را ببخش از آنچه از تو طلب می کنیم و نمی دانیم تو راضی به اینگونه سوالات هستی یا نه، بگذار به حساب فقر ذاتی مان.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر انسان بتواند از مفاهیم و ماهیات به «وجود» رجوع نماید و در یک احساس وجودی با حضرت حق روبه‌رو شود مسلّم بدانید که هرگز نمی‌گوید: «خب که چه!!!». گفت: «آن‌که عمری در پی او می‌دویدم کو به کو / ناگهانش یافتم با دلْ نشسته روبه‌رو». به همین جهت به محبوب متعالی «دل‌آرام» می‌گویند زیرا دلْ تنها با او آرام می‌گیرد آن‌وقت می‌شود انسان در آن حال بگوید: «خب که چه!!!»؟ بلکه برعکس، خواهد گفت: «رحم کن بر آن‌که چون روی تو دید / فرقت تلخ تو چون خواهد چشید». آدم حسابی،نمی‌دانی اُنس با نور وجود مطلق در جمال اسماء حسنایش یعنی چی! و چگونه آن‌هایی که از مفهوم عبور کرده و او را در جمال اسماء حسنایش می‌یابند و می‌بینند، در دعای عزیز ابوحمزه به نجوی با او می‌نشینند. رزقنی اللّه و ایّاکم. موفق باشید

8787

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم استاد. ببخشید سوال زیاد پرسیدم چند وقتی بود سوال نپرسیده بودم امروز دیگر همه اش را با هم پرسیدم. در جلسه اول شرح سوره ی حمد حضرت روح الله اشاره ای به شرح مصباح الهدایه ایشان کردید. ما شرح مصباح الهدایه را در آثار شما ندیدیم. کجا میتوان شرح مصباح الهدایه ی شما را پیدا کرد؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: خدا توفیق دهد که آن کتاب گرانقدر را بحث کنم. تا حال توفیق حاصل نشده. موفق باشید
7641
متن پرسش
باسلام خدمت استاد بعد از ظهور عالم مدرنیسم سیستم ها بشدت افزایش یافته در عهد قدیم مدیریت هر بخش از جوامع بعهده معدود افراد بود اما در تمدن غربی فقط برای نظام بانکی صدها سیستم بانکی وجود دارد و در آن فقط برای یک بانک گمنام تعداد زیادی مدیر وجود دارد ساختار این سیستمها هم بشدت پیجیده شده اند . علت و نسبت تکثر سیستمها و پیچیدگی آن با مبانی غرب چیست ؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: همین‌که نظر انسان از عالم وحدت به عالم کثرت افتاد با هزاران مسئله روبه‌رو می‌شود و همچنان در کثرات سرگردان است، این همان نظر به شجره‌ی ممنوعه بود که بنا بود آدم و حوا به آن نزدیک نشوند وگرنه باید با هزاران برگ ضعف‌ها و زشتی‌های خود را بپوشانند. موفق باشید
6175
متن پرسش
با سلام از خدمت استاد گرانقدر سوالی دارم،بحث اعیان ثابته بحث پیچیده ای است.چطور امام خمینی بودن خود را آنچنان پر ثمر خواسته و شخصی چون یزید آنطور؟چگونه یک نفر زنازاده بودن را انتخاب میکند؟چطور یک نفر فقری که به کفر منتهی میشود را انتخاب و دیگری ثروتی چنان حضرت خدیجه را؟آیا ائمه اطهار هم در همین علم الهی است که جایگاه خود را براساس لیاقتشان ثابت کرده اند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در مباحث عرفان نظری یاداشتی دارم که عیناً برایتان ارسال می‌دارم. به هرحال در این مورد مجبوریم فکر کنیم وگرنه همواره این نوع سؤالات برایمان پایدار می‌ماند. موفق باشید. سؤال: این‌که گفته می‌شود هرکس مطابق عین ثابته‌ی خودش عمل می‌کند، موجب می شود تا این سؤال پیش می‌آید: چه چیزی موجب می‌شود که عین ثابته‌ی افراد متفاوت باشد؟ جواب: همان‌طور که مستحضرید تفاوت عین ثابته‌ی هرچیز و هرکس به حقیقت امکانیِ آن مربوط است مثل وقوع عدد 4 که بین 3 و 5 است و یا عدد 10 که بین 9 و 11 می باشد و این وقوع از خودآن اعداد است. به طوری که این اعداد امکانی جز این ندارند که در این موقعیت باشند. همین طور امکان شخص صدام جز همین وقوع و امکان نیست. مثل عدد 4 است که جایش بین 3 و 5 است و وقوع حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌علیه» جز این نیست که هستند. مثل عدد 10 است که بین 9 و 11 است. منتها اشتباه از این جا پیش می‌آید که آن وقوعِ اولیه که در آن‌ مرحله هیچ نقص وکمالی برای صاحبانش نیست مگر امکانِ کمال یا نقص، آن را به کمال یا نقص انتهایی افراد نسبت می‌دهیم. در ابتدا امکانِ صدام شدنِ صدام به عنوان یک انسان خون‌خوار در عین ثابته‌ی او هست، منتها در عینِ اختیار و شعور فطری که دارد. درست است هرگز صدام نمی‌تواند امام خمینی شود ولی به جهت اختیاری که دارد می‌تواند شهید خرازی شود. چون عین ثابته‌‌ی او، امکانِ چنین بودنی دارد. همین طور که در ابتدای امر عین ثابته‌‌ی امام خمینی امکان انسانی عالم و عارف و شجاع را دارد و او با انتخاب‌ِخوب خود، مطابق عین ثابته‌ی خود امام خمینی شد و هرگز نمی‌توانست صدام یا شهید خرازی شود. همین طور که یک زن بر اساس امکان وقوع خود زن می‌شود. در مسیر زن بودنش و مطابق عین ثابته‌اش می‌تواند زن خوبی شود و یا زن بدی. ولی هرگز نمی‌تواند مرد شود چون که عین ثابته‌ی او اقتضای زن بودن او را دارد. او در مسیر عین ثابته‌اش می‌تواند مطابق فطرتش عمل کند یا نکند. همین‌طور که امام خمینی می‌توانست مطابق عین ثابته‌اش که شبیه عدد 10 است، انتخاب‌های بدی بکند و یک انسان باسواد ولی خطرناکی بشود. هرچند نمی‌توانست یک صدام بدی شود، چون اقتضای عین ثابته‌اش آن نحوه بودنی است که عدد 10 در آن جایگاه هست و نه عدد 5. پس اگر فردا حضرت امام خمینی از خدا بپرسد چرا من را امام خمینی کردی با این‌همه وسعتِ کار و دردسر، جواب آن است که امکان خودت، امام‌خمینی‌بودن بود و انتخاب‌های خودت هم به اقتضای همان عین ثابته‌ و امکان وجودیت انجام گرفت. مثل این‌که اگر یک زن بپرسد چرا من را زن کردید؟ جواب می‌دهند امکان زن بودن از آن خودت بود و هرچه هم عمل کردی با انتخابی عمل کردی که مقتضای زن بودن توست، چه مطابق فطرت عمل کرده ‌باشد و چه مطابق نفس امّاره. در همه‌ی این موارد حجت خدا در جواب این اعتراض‌ها بالغه و بی نقص است و می‌تواند بدی یا خوبی افراد را متوجه‌ی خودشان بکنند. توجه به جایگاه عین ثابته در کنار حکمت الهی و احسن‌بودن نظام عالم موجب می‌شود تا متوجه باشیم که خداوند به آن اعیانی إذن خلقت می‌دهد که با خلقت آن‌ها نظام احسن الهی ادامه پیدا کند، پس این اشکال پیش نمی‌آید که اگر امکانِ بودنِ هر موجودی از خودش است پس وجود پدیده‌ها در عالم مربوط به خود پدیده‌هاست زیرا وجوددادن پدیده‌ها مربوط به خدا است - هرچند امکان آن‌ها مربوط به خودشان باشد- و خداوند به اقتضای حکمتش به آن‌چه صلاحیت وجودداشتن دارد، وجود می‌دهد
5827
متن پرسش
با عرض سلام وادب خدمت استاد بزرگوار...ازانجا که قصد برگزاری مراسم عزاداری اباعبدالله الحسین(ع)را در محرم امسال داریم میخواستم ازجنابعالی پیرامون مسئله ای راجع به سبک عزاداری محرم سوالی بپرسم...بین هیئتی ها درمسئله دراوردن لباس (لخت شدن) هنگام سینه زنی اختلاف نظر وجوددارد عده ای میگویند این کار وهن درعزاداری است عده ای میگویند این کار مناسب شاءن جلسه اهلبیت نیست ولی عده ای دیگر ان را درصورتی که نامحرم نبیند ویا جنبه گناه الود نداشته باشد خالی ازاشکال می دانندوعده ای نیز این کاررا خوب می دانند وبه این کارترغیب می کنند...به این عمل (لخت شدن)چیست؟...من الله توفیق
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: وقتی اشکال شرعی ندارد نباید سخت‌گیری کرد، می‌ماند که فضای عزاداری و احساس حضور در محضر سیدالشهداء«علیه‌السلام» محفوظ بماند و جنبه‌ی خودنمایی در آن نباشد که در آن صورت شیطان به میان می‌آید و برکات عزاداری را از ما می‌رباید. موفق باشید
5293
متن پرسش
سلام 1.کتاب انسان از تنگنای بدن تا فراخنای قرب‌الهی را بعد از چه کتابی باید شروع کرد در سیرمطالعاتی(انسان شناسی).؟ 2. کتاب فعلیت باورهای دینی وپوچی فعالیت های فرهنگی چطور چون درانسان شناسی خیلی توصیه می شد ازهمان اول به خواندن آن ها؟ باتشکروالتماس دعا دراین شب ها.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- کتاب «انسان از تنگنای بدن تا فراخنای قرب الهی» جهت تکمیل کتاب «خویشتن پنهان» مطرح شده و خوب است بعد از خویشتن پنهان به آن بپردازید 2- بعد از مطالعه‌ی معاد کتاب «آن‌گاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود» و بعد کتاب «چگونگی فعلیت‌یافتن باورهای دینی» خوب است. موفق باشید
نمایش چاپی