باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم حاضرشدن در محضرِ استادِ راهرفته، عالیترین شکل بهرهمندی از حقایق است. ولی حال که چنین شرایطی فراهم نیست، مطمئن باشید خداوند راههای دیگری را برای ارتباط با حقایق عالم گشوده است و در همین رابطه آیت اللّه بهجت«رحمتاللّهعلیه» با نظر به چنین شرایطی میفرمایند: «علم تو استاد توست». عرایضی در این رابطه در جزوهی «روش سلوکی آیت اللّه بهجت» که بر روی سایت هست، شده است 2- آیا در این شرایط، به بهانهی آنکه کتاب و سیدی جمادند میتوانیم خود را از بهدستآوردنِ معارف الهی از این طریقهها محروم کنیم؟ و از امدادهای الهی که در این رابطه میتواند به طالبِ صادق برسد، غافل شویم؟ موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده همینطور است که میفرمایید با این توجه که امام را یک حقیقت میدانیم و نه صرفاً یک شخص. عرایضی در کتاب «مبانی نظری مهدویت» در رابطه با حدیث مذکور شده است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که موضوع امر به معروف در امور فرهنگی و اجتماعی متفاوت است. در امور اجتماعی و فرهنگی اعمالِ منکر را باید در همهی ابعاد، تحلیل کرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: چون بدون دلیل عمل کردهاید، برایتان این شبهات پیش میآید. اگر جواب عقل و اندیشهی خود را در راستای اعمال دینی خود نداشته باشید، در برزخ گرفتار مشکل میشوید. این لطف خدا بوده است که فرشتگانی مأمور شدهاند تا این شبهات را در شما ایجاد کنند و شما با جوابگویی به این شبهات سیر خود را حتی تا برزخ و قیامت، بهخوبی ادامه دهید. مطالعهی کتابهای «آشتی با خدا» و «ده نکته از معرفت نفس» و «مبانی نظری نبوت و امامت» را پیشنهاد میکنم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: هرچه هست اگر بتوانید زود بخوابید و نزدیک آفتابزدن، برای نماز صبح بیدار شوید و دو رکعت نماز سریعِ خوابآلوده بخوانید و دوباره بخوابید؛ این نسبت به نماز شب ترجیح دارد، مگر اینکه نتوانید و همانطور که عرض کردم در اسرع وقت نماز صبحتان را قضا کنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توکل به خدا و بیمحلی به این حرفها همهچیز حلّ است مگر کسی چنین قدرتی را دارد که سرنوشت کسِ دیگری را تغییر دهد؟ مگر آنکه خودمان پای شیطان را بر زندگی خود باز کنیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در خبر داریم که رسول خدا«صلواتاللّهعلیه» در حال نماز بودند که متوجه شدند مار سیاهی به سوی حضرت میآید. بدون آنکه نماز را قطع کنند و جهت قبلهی خود را تغییر دهند، با عصای خود به سوی مار رفتند و عصای خود را بر سر مار فشار دادند و پس از کشتهشدن آن ، برگشتند و نماز را ادامه دادند. از این حرکت حضرت میتوان نتیجه گرفت تا آنجایی که ممکن است باید این موجودات را از صحنهی زندگی دور کرد تا نظام طبیعی به صورت خود باقی باشد. ولی وقتی وارد زندگی ما شدند و موجب ضرر و زیان ما گردیدند، اذن از بین بردن آنها هست و در این رابطه روایتی که فرمودید نیز جوابگو است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- آیهی مذکور میفرماید آنهایی که به سن بلوغ نرسیدهاند، ولی آن اندازه هم کودک نیستند که نزد شما باشند – یعنی قدرت تمیز دارند – در مواقعی که خلوت دارید و زمانهای «عوراتند» که پوشش عموی ندارید، بدون اجازه وارد نشوند 2- نمیدانم، ولی قدرت حضور شیطان در خیال، بیشتر از انسان است به همان معنایی که قرآن در وصف آن میفرماید: «إِنَّهُ يَراكُمْ هُوَ وَ قَبيلُهُ مِنْ حَيْثُ لا تَرَوْنَهُم»(اعراف/27) او و قبیلهی او شما را از جایی که شما آنها را نمیبینید زیر نظر دارند 3- در مورد خلودِ در جهنم، بین شیاطین جنّ و انس فرقی نمیکند. اگر کسی در هیچیک از وجوه شخصیت خود، هیچ رجوعی را نسبت به حضرت حق اراده نکرده باشد و تماماً در حاکمیت نفس امّاره، ارادههای خود را شکل داده باشد، در جهنم مخلّد خواهد بود 4- فرق نمیکند، شیاطین انسی هم به حکم فطرت متوجه خالقیت حق هستند ولی روح استکباری آنها مانع ارادهی صحیح میباشد و در همین فضا از رحمت خدا مأیوسند 5- اساساً کسی که در مقابل حضرت حق کبر پیشه کند و تمام عمر در این فضا شخصیت خود را بسازد نسبت به هر حقیقت معنوی کینهمند است. در آن حدّ که در روایت داریم در قیامت رسول خدا«صلواتاللّهعلیهوآله» از کنار جهنم رد میشوند و نسیم خنکی به جهنمیان میرسد. ابوجهل میپرسد علت آن نسیم چیست؟ وقتی میفهمد به جهت وجود مقدس حضرت است، میگوید: در جهنم را ببندید که به من چیزی از آن مرد نرسد. تا این حدّ نسبت به حق و حقیقت، کینه دارد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید کار را به عهدهی صاحبنظران در این فنّ گذاشته باشند تا متهم نشوند در امری ورود پیدا کردهاند که در آن صاحبنظر نیستند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مبنای خوبی است. فقط در نظر داشته باشید که همان عین ثابتهی انسان که برای خود در ابتدای امر، یک زندگی را انتخاب و اختیار کرده است، همچنان مختار است و هرلحظه میتواند انتخاب دیگری داشته باشد یا همان انتخاب را ادامه دهد. موفق باشید
- باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در جواب سؤال شمارهی 11845 داشتم که حسابی با بنده دعوا کرده بود ولی از سر دلسوزی و شور انقلابی، شما هم آنقدر عصبانی هستید که میفرمایید هرکس متن قرارداد را بخواند اگر بلاهت نداشته باشد میفهمد ما چه محدودیتهای دردناکی را پذیرفتهایم. همینطور است ولی اگر با دقت به سخنان مقام معظم رهبری«حفظهاللّه» نظر کنید ایشان میفرمایند: «حالا محدودیتهایی را ممکن است لازم بدانند قبول بکنند ما حرفی نداریم، برخی از محدودیتها را قبول کنند ....» اگر این جملات که قبلاً هم فرموده بودند نبود همهی عصبانیت شما از بنده بهجا بود، ولی دقت کنید با چراغ سبز رهبری این محدودیتها گذارده شده، مواظب باشید این نکته مورد غفلت قرار نگیرد. از این مهمتر در تاریخ 19/11/93 در حضور جمعی از فرماندهان و کارکنان نیروی هوایی سخنانی فرمودند که بنده را ساعتها به خود مشغول کرد و فهمیدم بناست محدودیتهایی را ما بپذیریم. در آن تاریخ فرمودند: «طرف ایرانی، برخی از کارهایی که میتوانست او را به توافق نزدیک کند انجام داده است. کارهای متعدّدی را انجام داده: گسترش و توسعهی ماشینهای غنیسازی را متوقّف کرده، خب این را لازم دانستند که یک برههای متوقّف کنند؛ تولید اورانیوم بیست درصد را - که یک کار بسیار بزرگی است رسیدن به دانش و فنّاوری بیست درصد، کار بسیار بزرگی بود؛ این را کسانی که اهل فنّند میدانند که رسیدن از پنج درصد به بیست درصد، اهمّیتش خیلی بیشتر است از رسیدن از بیست درصد به بالا؛ این کار بزرگ را جوانان ما و فنّاوران متعهّد ما انجام دادند - متوقّف کردند، اقتضای مذاکره این بود که متوقّف بکنند؛ کارخانهی اراک را که یکی از کارهای بسیار بزرگ و مهمّ فنّاوری و یک هنر بزرگ فنّاوری است، فعلا متوقّف کردهاند؛ فردو را که یکی از برترین ابتکارهایی است که نیروهای ما و عناصر داخلی ما آن را برای امنیت دستگاههای سانتریفیوژ ما توانستند تأمین بکنند و تضمین بکنند، فعلا متوقّف کردهاند. این همه کارهای بزرگ انجام دادهاند، طرف ایرانی بنابراین منطقی عمل کرده است، طبق منطق مذاکره عمل کرده است؛» آیا نباید به این سخنان رهبری عزیز فکر کرد و نگوییم طاهرزاده شما عزیزان را منزوی کرده؟! آیا این نوع سخنگفتنی که بنده با شما عزیزان در میان میگذارم نزدیککردن شماها به سخنان رهبری است یا منزویکردن شما و راضیکردن کدخدا و رعیتهایش که منظورتان آمریکای خبیث و لیبرالهای عملگرا و سیاسیون یقهسفید است که به صورت مبنایی ما با آنها تقابل تمدنی داریم؟ همین طور است که میفرمایید: «سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی »، مرهم آن سخن خلافآمدِ عادت است که حافظ در وصف آن گفت:
«سالها پيرویِ مذهب رندان کردم ... تا به فتوی خِرد حرص به زندان کردم»
حرص همان روح اشرافیت است و رِند یعنی کسی که عرف جامعهی جهانی روی او حساب نمیکند زیرا با فکر و فرهنگ دیگری در جهان و تاریخِ خود حاضر شده است.
«من به سرمنزل عنقا نه به خود بردم راه .... قطع اين مرحله با مرغ سليمان کردم»
راهی که انسان را به مقام توحید و «جامعیتِ خلق در حق» میرساند بدون سلوک در ذیل شخصیت توحیدی زمانه که متذکر حقیقت ملکوت است ممکن نیست. طی این مرحله نیاز به مرغ سلیمان دارد تا حقایق قدسی را مطابق این تاریخ برای ما بازگو کند.[1]
«سايهای بر دل ريشم فکن ای گنج روان .... که من اين خانه به سودای تو ويران کردم»
یعنی این دل من که در این زمانه یعنی زمانهی غلبهی کثرات آشفته شده، ای شخصیت ملکوتیِ دوران که گنج روان این تاریخ هستی! سایهای از نور توحیدی که به همراه آوردهای را بر دل و جان من بیفکن، زیرا به امید زندگی در ذیل شخصیت قدسی تو به همهی آنچه فرهنگ ظلمانی روزگار ساخته بود، پشت کردم.
«در خلاف آمد عادت بطلب کام که من .... کسب جمعيت از آن زلف پريشان کردم»
در این بیت جناب حافظ همهی سخن و راهکار خود را به میدان میآورد که اگر میخواهی به سر منزل عنقا برسی و کسب جمعیت و وصول به وحدت نصیب تو شود باید نگران خلاف عادت که به ظاهر منجر به یک نوع پریشانی در کثرات میشود، نباشی و در دل همین جلوههای متفاوت دوران، آن توحید ناب را مدّ نظر آوری. زلف پریشانِ خلافِ آمدِ عادت، راه ورود به حقیقت تاریخِ توحیدی دوران است که یک نوع بیتناسبی با مناسبات جاری در عادات و مشهورات زمانه را به همراه دارد. موفق باشید
[1] - حضرت امام خمینی«رضواناللّهتعالیعلیه» در بازگوکردن حقیقت قدسی این زمان میفرمایند: «اگر من هم برگردم ملت اسلام برنمىگردد. اشتباه نكنيد، اگر خمينى هم با شما سازش كند ملت اسلام با شما سازش نمىكند» (صحيفه امام، ج1، ص: 303)