بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
5725
متن پرسش
با سلام و احترام. 1) نظرتان راجع به مستند چادرمشکی چیست ؟ 2) نظرتان راجع به جلابیب چیست ؟ www.jalabib.ir 3) آیا به نظرتان تا این حد حساسیت برای محجوب بودن زن - یک زن معمولی که بنای سلوک دارد - لازم است که در جلابیب رعایت شده ؟ 4) معنای " تمثل" ، " عینیت خارجی " ، " عین ثابته" دقیقا چیست ؟ آیا عینت خارجی به معنای عینیت یافتن در عالم ماده است یا خیر لزوما ؟ 5) به نظرتان با رعایت فقه، می توان به قرب إلی الله رسید ؟ آیة الله مکارم می فرمایند آرایش ملایم اشکال ندارد - البته نه به صورتی که جلب توجه نامحرم بشه - . آیا به نظرتان با رعایت احکام فقط در حد فقه و استفاده از احکام آسان تر در جایی که مرجع تقلید ما احتیاط واجب داده است، می توان یک زن عارفه ی مقرب درگاه حضرت حق شد؟ - البته در کنار اصلاح نفس با معرفت و تزکیه -. با تشکر.
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: در هر صورت اگر کسی بخواهد در یک سلوک معنوی تا مقام انس با حقایق در این عالم جلو برود باید از دستورات فقهی فاصله نگیرد و علاوه بر رعایت احکام فقهی، نسبت به امور اخلاقی و معرفتی نیز همت والا داشته باشد در آن حدّ که عقلاً و قلباً حقایق مجرد را بشناسد و احساس کند و در این راستا وجود تعلقات دنیایی را مانع راه خود بیابد. با توجه به این امور هرکس باید جای خود را در این عالم تعیین کند. ظاهراً سایت جلابیب زنی را در نظر دارد که در کنار زندگی امروزی رعایت احکام فقهی را نیز بکند و این غیر از کسی است که می‌خواهد در همین دنیا خود را تا نظر به ملکوت جلو ببرد و این بدین معنی نیست که زنان ما باید خود را منزوی کنند یا لباس‌های شایسته و وارسته و زیبا استفاده نکنند ولی همین‌طور که آقای یامین‌پور می‌فرماید زیبایی لباس غیر از لباس‌هایی است که زیبایی تن را نشان دهد و از این جهت سایت مذکور موفق است. البته بحث عین ثابته را باید در کتاب‌های عرفانی دنبال کنید به‌خصوص کتاب «عرفان نظری» که اخیراً از جناب حجت‌الاسلام و المسلمین استاد یزدان‌پناه نوشته شده است. موفق باشید
5714
متن پرسش
سلام ببخشید استاد..من مسئول فرهنگی مجموعه ی فرهنگی دهه ی محرم امسال شده ام...و دنبال یک موضوع جهت ارائه به جوانان 15-16 ساله هستم ..برای مثال:ادب یا هر چیز دیگر بر پایه ی قضیه ی شهادت امام ویاران..یا مثلا هرچیزی زیر سایه ی عاشورا .. به نظر شما چه موضوعی را انتخاب کنیم که نوجوان هایمان را بیشتر به به بندگی زیر سایه ی عاشورا نزدیک کنیم؟ یا علی...
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: شاید کتاب‌های آقای مهدی شجاعی مثل «سقای ادب» در وصف ابالفضل«علیه‌السلام» و کتاب «آفتاب در حجاب» در وصف حضرت زینب«سلام‌اللّه‌علیها» و کتاب «پدر عشق پسر عشق» در وصف حضرت علی‌اکبر«علیه‌السلام» کمک کند. موفق باشید
4634
متن پرسش
با عرض سلام و ارادت خدمت استاد گرانقدر حقیر اکثر روزها به سایت شما سر می زنم و خصوصا قسمت پرسش و پاسخ را مطالعه می کنم. متأسفانه حجم عظیمی از سوالات به مطالب سیاسی و جنجال های بی حاصل می پردازد که به نظر حقیر وقت شما با ارزش تر از آن است که دوستان اینگونه آن را هدر می دهند. هرچند شما به وظیفه عمل می کنید، اما بهتر است دوستان نیز بیشتر رعایت کنند. (بدیهی است که این مطلب نفی لزوم بحث های جدی سیاسی نیست که آن هم وظیفه است.) اما انتظاری که اینجانب از شما دارم تحریر مقاله ای است در باب «سبک زندگی مهدوی» که نیاز امروز جامعه ی ماست. (در باب سبک زندگی مطالبی فرموده اید و استفاده کرده ام ، اما منظورم مقاله ای با تأکید بیشتر بر چگونگی «مهدوی» بودن سبک زندگی امروز ماست) اگر در این باب مقاله ای تحریر کنید بسیار ممنون خواهم بود. با آرزوی توفیقات روزافزون برای استاد ارجمند - عزتی
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد بسیار ارزشمندی است و حقیقتاً وقتی زندگی وسعت لازم را پیدا می‌کند که زندگی را به افقی متصل کنیم که حضرت مهدی«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» با آن تمدن خاص در میان می‌آید، حقیقتاً انتظار ظهور حاکمیت عالى‏ترین شخصیت هستى، نشانه‏ى بلوغ بشریت است. باید تلاش کرد تا این انتظار زنده و با طراوت بماند به‏خصوص که ائمه‏ى معصومین (ع) تأکید کرده‏اند «أَلَیْسَ انْتِظَارُ الْفَرَجِ مِنَ الْفَرَج» آیا انتظار فرج به خودى خود از فرج محسوب نمى‏شود و برکات فرج را به همراه ندارد؟ لازمه‏ى انتظار حقیقى، معرفتى خاص است و اگر با معرفتى صحیح همراه شود، برکات فوق‏ العاده‏ اى به همراه دارد و مانع مى‏گردد که انسان‏ها گرفتار اکنون زدگى شوند و سرنوشت خود را به دوران حاکمیت ظلمات آخرالزمان بسپارند. ما بیش از آن‏که به آگاهى از «حوادث ظهور» نیازمند باشیم به معرفت نسبت به «قواعد ظهور» محتاجیم تا معلوم شود انتظارِ فرج شرایط تحقق ظهور است. نکته ‏ى مهم دیگرى که باید به آن پرداخته‏ شود ، معرفت نسبت به ظلمات آخرالزمان است؛ و نوع ظلماتى که مانع ظهور حضرت صاحب الامر (عج) شده باید روشن شود و از آن مهم‏تر معلوم شود که با چه نوع روح و روحیه‏اى مى‏تون از آن ظلمات عبور کرد؛ زیرا ممکن است انسان‏ها منتظر چیزى باشند که آن از جنس ظلمات آخرالزمان است و یک نوع رجوع به دجّال حیله‏ گر محسوب شود. علت تحقق انقلاب اسلامى، فرهنگ انتظار بود و در زیر سایه ‏ى آن فرهنگ، ملّت ایران توانست قدمى جهت نزدیک‏شدن به هدف نهایى بردارد و سرنوشت تاریخى خود را بهبود بخشد و به همان اندازه از استعدادهاى معنوى عالم بهره ‏مند شود. پیروزى انقلاب اسلامى در زمانه‏اى که بسیارى پذیرفته بودند دوره‏ى حاکمیت دین گذشته‏ است، نشان داد عقیده به انتظارِ فرج یک عقیده ‏ى واقع بینانه و منطقى است. حضور تاریخى در اردوگاه و خیمه ‏ى حضرت قائم (عج) در اثر انتظارِ حاکمیت امام معصوم، از ظریف‏ترین نکاتى است که باید به آن‏ پرداخته‏ شود تا روشن گردد به واقع اگر انتظار با معرفتى صحیح انجام گیرد، در همین زمان، جان انسان را به شکوفایى مطلوب مى‏کشاند و از تمام بیست و هفت حرف علمى که در زمان ظهور به صحنه مى‏آید بهره‏مند مى‏گردد. چون در همین زمان توانسته ‏است از خداى لیبرال دموکراسى به خداى مهدى (عج) که خداى حضورى و وجودى است، رجوع کند. راوى از حضرت صادق (ع) مى‏پرسد چه مى‏فرمائید درباره ‏ى کسى که در حال انتظارِ حضرت قائم (عج) بمیرد؟ حضرت فرمودند:«هُوَ بِمَنْزِلَةِ مَنْ کَانَ مَعَ الْقَائِمِ فِى فُسْطَاطِهِ‏، ثُمَّ سَکَتَ هُنَیْئَةً ثُمَّ قَالَ هُوَ کَمَنْ کَانَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ (ص)» مقام او مانند مقام کسى است که در خیمه‏ ى حضرت قائم باشد، سپس کمى تأمل کرده و فرمودند: مانند کسى است که در کنار رسول خدا (ص) بوده است. وقتى توحیدِ خدا را شناختیم و متوجه شدیم معنى توحید یعنى نفى غیر خدا، به‏خوبى متوجه مى‏شویم سیر عالم به سوى ظهورِ هر چه بیشترِ توحید است و لازمه‏ ى آن ظهور، حاکمیت انسانِ موحدِ کامل است که نه ‏تنها در درون نفس خود در مقام توحید محض مستقر است، از بیرون نیز به حاکمیت توحید مبادرت مى‏ورزد. عمده آن است که متوجه حضور توحید الهى در عالم باشیم و به نحوه‏ هاى متفاوت ظهور آن توحید نظر کنیم، کسى مى‏تواند منتظر حاکمیت انسان کامل باشد و زندگی خود را در ذیل انتظار آن حضرت شکل دهد که متوجه باشد خداوند جهان را رها نکرده تا هرکس با میل خود بر آن حکومت کند بلکه فرصتى به بشر داده‏تا در این فرصت، تلاش شود حضرت ولى الله اعظم (عج) امکان حاکمیت بر عالم و آدم را پیدا کنند. کافى است زمینه‏هاى فتوح آخرالزمانى را بشناسیم تا به خوبى با حجاب‏هاى ظهور درگیر شویم و إن‏شاءالله به ظهور تامِّ حاکمیت امام نایل گردیم. وقتى روشن شود امام زمان (عج) جنبه ‏ى متعالى هر انسانى است، انتظار معنى خاص خود را پیدا مى‏کند و در آن حال، نه تنها انسانِ منتظر هم اکنون قلب خود را متوجه قطب عالم امکان مى‏ نماید و با او زندگى مى‏ کند بلکه تلاش مى‏ نماید تا ظهورِ او در عالم و آدم هر چه بیشتر شدت یابد و افق بشریت به‏کلّى دگرگون شود و از توجه به خاک، به انس با افلاک تغییر جهت دهد.و این است آن نوع از سبک زندگی که با نگاه مهدوی به زندگی ها برمی گردد. زیرا زندگى بدون ولایت الهى و حاکمیت اولیاى الهى همیشه با یأس و شکاکیت و از خود بیگانگى همراه است و درمان چنین بحران‏هاى روحى را در رجوع به انسان کامل از یک طرف و تلاش براى حاکمیت او از طرف دیگر باید جستجو کرد، تا شور و شعفِ خاص که در عارفانِ حماسه‏ساز هست به جامعه برگردد. دل‏آگاهى پارسایانه حالتى است که با انتظار حاکمیتِ امام معصوم (ع) نصیب انسانِ منتظر مى‏شود و نه تنها صحنه‏ ى جان انسان از اراده ‏هاى شیطانى تطهیر مى ‏گردد بلکه قلب انسان ظرفیت پذیرش القائات رحمانى را توسط حضرت صاحب الامر (عج) پیدا مى‏کند و این اساسى‏ ترین برکتى است که در انسانِ منتظر به وقوع مى‏پیوندد. موضوع بسیار حساسى در مباحث معرفتى مهدویت ،آن است که عزیزان بدانند اگر مى‏خواهند به واقع نسبت به آخرالزمان و پایان تاریخ تحقیقى همه جانبه داشته باشند باید به‏جاى بحث از «حوادث ظهور» به «قواعد ظهور» بپردازند ، تا معلوم شود حضرت در چه شرایطى قیام خواهند کرد و لذا باید زمینه‏اى فراهم مى‏کنیم که آن شرایط را بشناسیم و تا آن‏جا که مى‏توانیم آن شرایط را ایجاد نماییم. هنر اصلى ما در دنبال کردن سبک زندگی مهدوی در تبیین مقام بقیت الله است که صاحب اصلى آن حضرت مهدى (عج) هستند و سعى باید کرد تا این مقام درست تبیین نشود و تا انسان‏ها در خود چنین مقامى را احیاء نکنند زمانه ‏ى ظهورِ نور بقیت اللّهى مهدى (عج) فراهم نمى‏ گردد. توصیه‏ ى اصلى ما این است که رفقاء از خود بپرسند اگر مهدى (عج) همان بقیت الله است و در حال حاضر غائب است آیا به این معنى نیست که معنى بقیت الله غائب است و تا عالَم بقیت اللّهى در جان ما ظهور نکند مهدى (عج) ظهور نمى‏کند؟ آری هرکسى بهره ‏اى از نور بقیت اللّهى دارد که اگر آن را نادیده بگیرد نمى ‏تواند منتظر حضرت مهدى (عج) باشد و از برکات انتظار بهره‏ مند شود، و برعکس، اگر عالم بقیت اللّهى هرکس ظهور کرد شدت انتظار مهدى (عج) به اوج خود مى ‏رسد و عملًا ظهور محقق مى ‏گردد. بنده در کتاب هایی که در مورد فرهنگ مهدویت نوشته ام از عالم بقیت اللّهى و آزادشدن از زمان که رمزالرموز ورود به عالم بقیت اللّهى است سخن گفته ام و و به نظرم در آن جا روشن شده چگونه باید از زمان آزاد شد و به بقاى الهى باقى گشت. با تبیین عالم بقیت اللّهى و آزادشدن از «زمان» که ناشى از «حرکت» است، جایگاه وجودى فرهنگ مدرنیته در عالم روشن مى‏شود و این‏که چرا فرهنگ مدرنیته همان ظلمات آخرالزمان است و چگونه با حرکت‏هاى افراطى که در این فرهنگ ایجاد شده انسان‏ها از باقى‏ماندن در زیر سایه‏ى بقاى الهى محروم شده‏اند. بحث از آن است که چگونه عالم بقیت اللّهى به سراغ ما خواهد آمد و این‏که باید به انقلابى جهانى فکر کرد که به جهانى غیر از جهان موجود نظر دارد و تا روح بقیت اللّهى مدّ نظر ما نباشد هرگز نمى‏توانیم به جهانى دیگر فکر کنیم و لذا هرگز نمى‏ توانیم به انقلاب جهانى حضرت بقیت الله اعظم (عج) که ماوراء استضعاف و استکبارِ انسان‏ها، به قرب الهى رجوع دارد و شیطان را در آن فضا مى ‏میراند، بیندیشیم. و سبک زندگی مهدوی را شروع کنیم راز ظهور و خفاى نور بقیت الله (عج) باید روشن شود تا بتوان لحظه ‏لحظه ‏ى تاریخ بشریت و به ‏خصوص دوران‏هاى مختلف انقلاب اسلامى را بر اساس نقش حضرت مهدى (عج) تحلیل کرد و تا روشن شود چرا در بعضى زمان‏ها حضرت مهدى (عج) ظهور بیشترى داشته و در بعضى زمان‏ها در خفا رفته است. مسلم گفتگو از حضرت صاحب‏الزمان (عج) به نحو صحیح و با تصور واقعى، موجب آمادگى براى انتظار حقیقى و تحقق آن و در نتیجه ظهور با برکت حضرت مى‏شود و لذا بر هر مسلمان معتقد به وجود و ظهور آن حضرت لازم است که در راستاى معرفى صحیح فرهنگ مهدویت و انتظار، هیچ‏گونه کوتاهى به خود راه ندهد. فروپاشى کمونیسم و سقوط لیبرالیسم در دره ابتذال و خودکامگى امپریالیسم، دفتر تمامى تئورى‏هاى سیاسى اجتماعى را که مدعى اصلاح آینده بشر هستند فرو بست و به همین جهت قرن اخیر را قرن فقر تئورى ‏ها مى ‏دانند و معتقدند هرگز بشر تا این اندازه دچار ضعف تئورى نبوده است، زیرا دیگر حرفى براى گفتن ندارد، و این است که به ‏خوبى احساس مى‏شود اگر بشریت به خود آید زمینه براى ظهور حجت خدا (عج) فراهم‏ است. غفلت از معرفت و تصور صحیح از حجّت حى خداوند (عج)، موجب در پرده ‏شدن آن حضرت و عامل ادامه سرگردانى جهان خواهد بود. حال چه این غفلت به جهت ضعف تئوریک باشد، و چه به جهت انحراف از موضوع، و تقلیل‏ دادن مطلب در حدّ جشن پانزده شعبان. و به‏ واقع اگر تا این حدّ از نظر معرفتى از موضوع مهدویت وانتظار غفلت نمى ‏شد، وضع مسلمین تا این اندازه بحرانى نبود و تنها چاره نجات جهان در حال حاضر روى‏آوردن و آویختن به دامن حجّتى است که به تمامى در برابر حجّت‏هاى غیر الهى و غیر حقیقى مى‏ ایستد، و از تمامیت فرهنگ معنوى حمایت مى‏کند. بنده پس از تدوین کتاب «مبانى معرفتى مهدویت» در رابطه با «براهین وجود و چگونگى حضور و ظهور حضرت حجت (عج) در هستى» مجموعه مباحثى را عرضه کرده ام برای «تبیین مقام واسطه فیض‏بودن وجود مقدس حضرت صاحب‏ الامر (عج)» و معتقدم انسان‏هاى هوشیار و متوجه سنن الهى به کمک ابواب گشوده خداوند و واسطه ‏هاى فیض ربّانى، از بندهاى پیچیده‏ شده بر قلب و ذهن و زبان خود مى‏ رهند و وارد مجلس انس با خدا مى‏شوند و از پایگاه بصیرت توحیدى، زندگى و تاریخ را تحلیل نموده و عمل خود را بر آن اساس شکل مى‏دهند و تاریخ جدید جهان را شروع مى‏نمایند، و لذا ضرورت توجه به واسطه فیض عالَم، یعنى حضرت صاحب ‏الامر (عج)، ضرورتى است که غفلت از آن، غفلت از همه زندگى در ابعاد فردى و اجتماعى است. معرفت به مقام امامى که تجلى جامع اسماء حُسناى الهى و آیت غیب‏ الغیوب پروردگار و خاتم اوصیاء و کعبه آمال همه انبیاء و اولیاء و واسطه فیض خدا است، و بدون او هستى در هم مى‏ریزد و زمین اهلش را فرو مى ‏برد، چرا باید این‏چنین ساده مطرح باشد که مجبور باشیم براى طرح چنین عقیده‏اى بزرگ در موضع دفاعى قرار گیریم؟ و دشمنان این عقیده تصور نمایند حرفى براى گفتن دارند. گویا شیطان همه سواره ‏نظام و پیاده ‏نظام خود را بسیج کرده تا این حقیقت بزرگ به فراموشى سپرده شود، چرا که مرگِ او با ظهور حضرت (عج) رقم خورده است. شیطان از خداوند تا روز قیامت مهلت مى‏ خواهد، ولى خداوند تا روز «معلوم» به او مهلت مى ‏دهد. «قَالَ رَبِّ فَأَنظِرْنِی إِلَى یَوْمِ یُبْعَثُونَ* قَالَ فَإِنَّکَ مِنَ الْمُنظَرِینَ* إِلَى یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ» امام صادق (ع)؛ «یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ‏» را عصر ظهور معرفى مى‏ کنند. پس عصر ظهور، عصرِ شکستن شیشه عمر شیطان است. از همین رو؛ شیطان سرسخت‏ترین دشمن امام زمان (عج) به‏شمار مى‏رود و تمام تلاش او براى تخریب این حقیقت بزرگ و به تأخیر انداختن ظهور آن‏ حضرت است، و لذا شیعیان باید براى مقابله با شیطان و اعوان وانصار او به منطق عقل و نقل معتبر مجهز گردند تا به خوبى شرایط ظهور آن وعده بزرگ خدا را محقق نمایند. در موضوع مهدویت یک کار؛ طرحِ متون روایى بسیار ارزشمندى است که وجود مقدس حضرت ولى‏عصر (عج) را مطرح مى‏کند- اعم از روایات مربوط به وجود مقدس آن حضرت، یا روایات مربوط به چگونگى و شرایط ظهور آن حضرت- و کار دیگر؛ تحلیل در مورد آن متون و روشن‏نمودن جایگاه حضرت از نظر روایات است، که این کتاب در عین نظر به کار اول، بیشتر کار دوم را به‏عهده گرفته است، زیرا تدبّر و تحلیل در متون روایى و ادعیه مربوطه موجب مى‏شود حقانیت و عظمت جایگاه معرفتى آن ادعیه و روایات هر چه بیشتر براى ما روشن شود و با امیدوارى بیشتر به آن‏ها تکیه کنیم. بیش از سه دهه است که غرب با استعداد شیطانى خود متوجه مسأله مهدویت شده است و براى به انحراف‏کشیدن آن از طریق منابع و روایات مسیحى و یهودى و از جمله مطالعات اسلامى، تلاش پى‏گیر نموده است، و عملًا با تأسیس صدها سایت و ساخت فیلم و انتشار کتاب، در صدد است موضوع مهدویت را به حجاب ببرد و با بازدارى مردم براى رسیدن به بلوغ معنوى، براى ادامه حیات شیطانى خود، ظهور حضرت را به تأخیر مى‏اندازد و این‏جاست که منتظران واقعى باید همه همت خود را جهت خنثى‏کردن آن حیله‏ها به‏کار گیرند و به کمک ائمه معصومین (علیهم السلام)، تصور صحیح و مؤثرى از مهدویت و فرهنگ انتظار داشته باشند تا إن‏شاءالله در عین دفع ظلمات آخرالزمان، هرچه زودتر از برکات ظهور آن حقیقت بزرگ برخوردار شویم. توجه درست و دقیق به حجّتِ حى خداوند (عج) به خودى خود احیاء فرهنگى است که مى‏ تواند مبانى و صورت فرهنگ مدرنیته را به نقد بکشد و جایگاه تاریخى آن را به‏ خوبى نمایان کند و این کار از هیچ‏یک از عناصر فرهنگى گذشته و حال به ‏جز فرهنگ انتظار و مهدویت بر نمى ‏آید و لذا است که با طرح درست مهدویت مى ‏توان با سرعتى غیر قابل تصور از حجاب ظلمات مدرنیته گذشت و جبهه ظهور مقدس حضرت صاحب‏ الامر (عج) را گشود و سبک زندگی مهدوی را شروع کرد. اگر روزى جامعه ما به درجه‏ اى از خودآگاهى تاریخى برسد که از عمق جان تمنّاى تجدید حیات فرهنگ ناب محمدى (ص) در آن شعله‏ ور شود، فرهنگ مهدویت و توجه به حضرت مهدى (عج)- به عنوان جان مایه تفکر دینى و شیعى- تنها نقطه اتکاء ما براى برگشت به هویت اصیل‏مان مى‏ باشد و لذا است که عاقلانه ‏ترین کار براى نجات جامعه، احیاء هرچه دقیق‏تر فرهنگ مهدویت است شرایط ظهور حضرت مهدى (عج) به‏ قدرى عجیب و عظیم است که اندیشه ‏هاى زیادى را جهت درک آن شرایط به خود مشغول مى ‏کند تا انسان متوجه شود چگونه با ظهور آن حضرت، ابعاد پنهان و باطنى عالم به ظهور مى ‏آید و سنگ و درخت با یاران مهدى (عج) سخن مى‏ گویند. بیش از آن‏که تصور شود حضرت مهدى (عج) از عالم غیب به عالم شهود مى ‏آید باید به این نکته توجه شود که عالم شهود نیز آنچنان صعود مى‏کند که مى‏تواند ظرف ظهور ابعاد غیبى حضرت مهدى (عج) گردد. وقتى حضرت سجاد در وصف منتظران حضرت مهدى (عج) مى ‏فرمایند:«الْغیبةُ عِنْدَهُم بِمَنْزِلَةِ الْمُشاهده» غیبت نزد آن‏ها همانند مشاهده است، مى‏فهمیم زمانه جهت ظهور مهدى (عج) باید آنچنان اوج بگیرد که دیگر عالم ماده حجاب بین انسان‏ها جهت رؤیت عالم غیب نباشد و این مى‏ رساند که ضرورى است معارف خاصى به میان آید که بتواند انسان‏ها را به حضور عالم غیب سیر دهد تا زمینه‏ ى ظهور آن حضرت فراهم گردد. اعتقاد به توحید و نافذبودن توحید، اقتضا مى‏کند که متوجه باشیم توحید الهى همچنان تاریخ را در مى‏ نوردد و جلو مى ‏آید و روز به روز بیشتر ظهور مى‏ کند تا منجر به توحیدى‏ ترین شرایط و حاکمیت موحدترین انسان شود و در نتیجه در آخرالزمان انسان‏ها با تجلى کاملى از توحید الهى روبه‏رو خواهند شد و این یعنى ظهورِ ابعاد باطنى عالم هستى و پشت‏ کردن به ظلماتى که مانع تجلى چنین توحیدى است. این‏ها از نکاتى است که بعنوان شروع سبک زندگی مهدوی خوب است مد نظر عزیزان باشد.. بنده سعی کرده‌ام به‌خصوص در سه کتاب اخیر خود چنین توجهی را به معتقدین به مهدویت عرضه دارم که آن سه کتاب عبارتند از «عوامل ورود به عالم بقیت‌اللهی» و «آخرالزمان؛ شرایط ظهور باطنی‌ترین بُعد هستی» و «بصیرت و انتظار فرج». موفق باشید
4089
متن پرسش
گزارة «خدا هست»، الآن برای ما یک معرفت نظری و علم حصولی است. اگر این گزاره را قلباً باورکردیم و به علم حضوری این معرفت را دریافتیم (حال یا مثل عرفا به مقام مشاهدةالله رسیدیدم یا مثل همان کسی شدیم که داریم در کشتی غرق می شویم)، در صورت ادراک این معرفت به علم حضوری، آیا این معرفت، جزء مبادی نظریِ ماست؟ یا جزء مبادی عقل عملی؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این حالت تمام وجود انسان اعم از نظر و عمل تحت تأثیر چنین مشاهده‌ای است، به این لحاظ، آن کسی که خود را در معرض غرق شدن می‌یابد عملش همان نظر به خداوندی است که قدرت نجات دارد. موفق باشید.
3739
متن پرسش

سلام علیکم. استاد نظر شما در مورد شهید سید مرتضی آوینی چیست؟ استاد دوستان هم دانشکده ای ایشان می گویند وی در هرکاری که وارد نی شد تا تهش را می رفت زمانی معتاد بوده سفت و سخت و تزریقی. زمانی که یک هیپی دوآتیشه می شود. زمانی که اهل شعر مدرن می شود عاشق احمدشاملو و فروغ فرخزاد بوده و ...بعدها وارد وادی عرفان می شود و خلاصه می رود تا شهید می شود. البته استاد نه اینکه بگویم این سابقه چیزی از ارزشهای والای این شهید کم می کند اصلا آوینی حرف که می زند روح را از عالم خاک منتقل می کند برای من این طور است اصلا جملاتش نشان می دهد که رسته است اما خب به همین نسبت وقتی اشعار شاملو را میخوانم احساس سقوط می کنم در حقیقت چگونه یک انسان می تواند اینقدر اینقدر مجمع تضادین باشد؟ این شائبه مطرح می شود که نکند اگر الان بود زده بود در یک دسته و گروه و نحله دیگر؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان وقتی راهِ رجوع به خدا را پیدا کرد هرچه جلو برود کامل می‌شود، این‌که آوینی وارد نحله‌های متفاوت شده تا گم‌کرده‌ی خود را بیابد درست است ولی این‌که معتاد و یا تزریقی بوده تهمت است. بنده عرایضی در قسمت سؤال و جواب در سایت در مورد شهید آوینی دارم إن‌شاءالله مفید باشد. موفق باشید

2417
متن پرسش
با سلام . برخی از متفکرین معتقدند در آیه علم الادم الاسماء کلها، آدم مذکور در آیه اول ما خلق الله است و به تعبیر خودشان آدم عالم ملکوت است نه آدم ابو البشر یکی از دلائلشان این است که چگونه ممکن است پیامبر خاتم که افضل است علم را از جبرئیل و و با و اسطه دریافت کند ولی آدم مستقیما از خدا دریافت کند. ظاهر آیه و قبل و بعد آیات همگی بر آدم ابو البشر دلالت دارند ظاهرا نظر آقای جوادی و علامه طباطبائی نیز همین است. نظر حضرت عالی در رابطه با این آیه و دلیل آن چیست.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: همین‌طور که می‌فرمایید مقام «عَلَّم آدم الأسماء کلّها» مقام خلیفة اللهی آدم است که مصداق کامل آن رسول خدا«صلواة‌الله علیه‌وآله» هستند. موفق باشید
1910
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام خدمت استاد بزرگوار مصاحبه ای از شما دیدم که در مورد تحصیلات حوزویتان هم نوشته بود. می خواستم ببینم شما در دوران حوزه فقه هم خوانده اید؟و لزوم آنرا چه اندازه می دانید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: فقه و اصول‌خواندن من در حدّ لمعه و اصول مظفر بوده است ولی برای یک طلبه فقه و اصول بیش از این ها لازم است. موفق باشید
1717
متن پرسش
با سلام. استاد معزز در سخنرانی هاتان درباره امام عصر عج الله تعالی فرجه الشریف فرمودید: ایشان چون من ما در تن ماهستند فلذا جهان در ید قدرت ایشان است و نیز فرمودید ایشان حضور فراگیر دارند و غایبند اما حاضرو ...استاد در مورد سایر ائمه معصومین نیز همین گونه بوده است؟اکنون که آن بزرگواران از دنیا رفته اند آیا باز هم همان حضور فراگیر را دارند و یا این قضیه مثل امامت که از کسی به کسی منتقل می شود با وفاتشان منتقل شده است؟ سپاسگزار از عنایت شما
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام مسلّم همه‌ی امامان در صحنه‌ی عالم حاضرند و اگر کسی به آن‌ها رجوع کرد نظر می‌کنند. ولی حضور حضرت مهدی(عج) حضور مدیری است که خداوند مسئولیت اداره‌ی جهان را به عهده‌ی ایشان قرار داده و از این جهت به ایشان نظر می‌شود و از ایشان مدد می‌خواهید و انتظار وجود مقدسشان را می‌کشید. موفق باشید
168

بدون عنوان**بازدید:

متن پرسش
آیا بین اصحاب کهف وسفر در زمان ارتباطی وجود دارد؟ باتشکر.
متن پاسخ

سلام علیکم
با عرض معذرت اطلاعی ندارم.

18757
متن پرسش
سلام استاد: نمی خواستم مزاحم وقت شریف شما بشم و اگر مشکلم گلو گیر نبود وقت گیر نمی شدم. دارم کم میارم. گذشته ام آزارم میده. نا امیدی دیوونه ام کرده. بار ها و بار ها در راه خدا اومدم و باز زدم جاده خاکی. دیگه خسته شدم. رفیقم باهام راه نمیاد. خیلی تنهام. در عمل فوق العاده دیگه انگیزه ام رو از دست دادم. فرصت هام رو از بین بردم. جوونیم داره کم کم میره. در جوونی پیر شدم. زندگی و حوادث خمم کرد. شکسته شدم. کسی به جز شما رو که ندیدم برای درد و دل و مشورت و راه کار گرفتن. نمیدونم چه بکنم. سیر علامه و آقای صمدی رو هم بعد از گرفتن مبانی شما پیش رفتم. ولی خیلی گیرم استاد. خیییییییلی استاد از حق دووووور شدم. دیگه اصلا مدتهاست از خوبی ها فاصله گرفتم. و دیگه هم قوت و قدرت برگشت و مقابله با خودم رو ندارم آخه.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:  فکر می‌کنم به راهِ گشوده‌ای که خداوند برای «حرّ» پیش آورد، با آن گناه بزرگ که مرتکب شد؛ ایده‌ی خوبی در مقابل ما قرار داده است. لذا عرضی که در مورد جناب «حرّ» داشته‌ام را خدمت‌تان ارسال می‌دارم. موفق باشید 

باسمه تعالی

حُرّ یعنی تجسم توبه در تاریخِ پر از گناه

در تقابل تمدنی که ما با غرب داریم همه‌ی تلاش غرب آن است که فضای جامعه‌ی ما را گناه‌آلود کند و طوری القاء نماید که روح جوانان ما را تسخیر کرده است و ما را گرفتار یأسِ فرهنگی نماید و هنر ما آن است که متوجه غِنای فرهنگی خود باشیم و بدانیم تمدن آینده‌ی ما ظرفیت جای‌دادنِ حرّهای زیادی را دارد همان‌طور که امام حسینu در نهضت خود جای حرّ را باز کردند و او را از چنگال فرهنگ اموی نجات دادند و در این راستا لازم است که شخصیت حرّ را در فرهنگ کربلا بیابیم تا در ادامه‌ی فرهنگ کربلا نقشه‌های فرهنگ امویِ این زمانه یعنی فرهنگ ظلمانی غرب را خنثی کنیم و جوانان‌مان را از چنگال آن فرهنگ نجات دهیم. در این راستا نکات زیر قابل تذکر است:

1- حُرّ از پیوستگان به امام حسینu است، آن‌قدر دیر رسید که افق اقبال‌اش در شرف تاریک‌شدن بود، ولی در مقابل انبوه موانعی که در مقابل توبه‌ی او بود، مأیوش نشد و هر موقعیتی که در مقابل او قرار می‌گرفت را یک آغازی جدید به حساب آورد.

2- حُرّ به عنوان فرمانده‌ی سپاه هزار نفری دارای روحیه‌ی استواری است که به تنهایی نیز به عزمی هزار نفری آراسته بود، همین‌که از قصرکوفه به سوی امام حسینu روانه شد ندایی از پشت سر شنید که گفت: «بشارت بادت ای حرّ به بهشت»، پس نگاهی به عقب سر کرد و کسی را ندید و در منزل «ذی حُسم» با قافله‌ی امام حسینu برخورد کرد. حضرت به جوانان فرمودند؛ به‌ افراد آن لشکر و به اسبانشان آب دهید. وقت نماز در حالی‌که حرّ و سپاهیانش نماز را با امام اقامه می‌کنند، بین اذان و اقامه خطاب به حرّ و لشکریانش فرمودند: من به سوی شما نیامدم مگر پس از آن‌که نامه‌های دعوت شما به من رسید، پس اگر بر سر سخن خود باقی هستید من هستم وگرنه اگر از آمدن من ناخرسندید من هم منصرف می‌شوم. حرّ گفت: « لَسْنَا مِنْ هَؤُلَاءِ الَّذِينَ كَتَبُوا إِلَيْك‏» ما از آن گروه نیستیم که به سوی شما نامه نوشتند، ما دستور داریم از شما جدا نشویم تا شما را نزد عبیداللّه بن زیاد ببریم، و امام فرمودند: « الْمَوْتُ أَدْنَى إِلَيْكَ مِنْ ذَلِك‏»(الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج‏2، ص: 80 ) مرگ نزدیک‌تر است به تو از این آرزو. و بالاخره بنا شد راهی پیش گیرند که نه به کوفه نزدیک شوند و نه به مدینه، و در بین راه امامu خطبه خواندند و متذکر شدند که نباید از سلطان جائر پیروی کرد وگرنه در قیامت در همان آتشی وارد می‌شویم که آن سلطان جائر وارد می‌شود. حرّ در بین راه از سر دل‌سوزی به امام نزدیک شد و گفت: ای حسین! « ُ إِنِّي أُذَكِّرُكَ اللَّهَ فِي نَفْسِكَ فَإِنِّي أَشْهَدُ لَئِنْ قَاتَلْتَ لَتُقْتَلَنَّ. » خدا را در باره‌ی نفس‌ات در نظر آر، من می‌بینم اگر با آن‌ها به جنگ بپردازی تو را به قتل می‌رسانند. امام فرمودند: «أَ فَبِالْمَوْتِ تُخَوِّفُنِي‏؟ »آیا مرا از مرگ می‌ترسانی؟ و حضرت در جواب او اشعاری را خواندند حاکی از آن‌که مرگ برای جوانمرد در راه خدا ننگ نیست، و حرّ دید مرگ در مقابل حسینu بسیار زبون است. هر دو به راه ادامه دادند تا نامه‌ای از طرف عبیداللّه آمد که در هرجا حسینu هست متوقف‌اش کنید . حضرت صلاح ندیدند مقاومت کنند و در سرزمین کربلا پیاده شدند و چون فهمیدند نام آن سرزمین کربلا است با توجه به حدیث امّ سلمه و سخنی که از رسول خداf شنیده بودند، فرمودند: «هَذَا مَوْضِعُ كَرْبٍ وَ بَلَاءٍ هَاهُنَا مُنَاخُ رِكَابِنَا وَ مَحَطُّ رِحَالِنَا وَ مَقْتَلُ رِجَالِنَا وَ مَسْفَكُ دِمَائِنَا»(بحار، ج 44، ص 383) اينجا موضع گرفتارى و بلاء ميباشد، اينجا محل خوابيدن شتران ما است، اينجا محل خيمه و اثاث ما است اينجا محل شهيد شدن مردان ما ميباشد. اينجا محل ريختن خونهاى ما است. برای حضرت روشن شد زمان آن رسالت تاریخی که به دوش ایشان گذاشته شده فرا رسیده و بیش از همه مقام بلند‌پایه و عزّت نفس خود را می‌دانستند و لذا یاران خود را جمع کردند و سختی کار را و آینده‌ی آن را متذکر شدند، تا بالاخره در روز عاشورا عمر سعد لشکر خود را در مقابل لشکر امام حسینu آماده کرد. حرّ به عمر سعد گفت: آیا تو تصمیم به جنگ با این مرد را داری؟ عمر گفت: آری به خدا، جنگی که آسان‌ترین شکل آن بریدن سرها و قطع‌کردن دست‌ها است. حرّ گفت: آیا به هیچ‌یک از این پیشنهادهایی که به شما کرد رضایت نمی‌دهید؟ عمر سعد گفت: به خدا اگر کار به من واگذار بود می‌کردم ولیکن امیر تو إبا دارد.

حرّ برگشت و در میان لشکر در جایی ایستاد ولی به سوی نفرات خود نرفت مبادا مقام بر او غلبه کند و تا در آن فرصت اندک فکری بکند. «قُرة بن قیس» با او بود برای آن‌که او را از سر خود باز کند، به او گفت: اسب خود را امروز آب داده‌ای؟ و او را فرستاد تا به اسب‌اش آب دهد. حرّ راهی را انتخاب کرده بود که اگر لشکرش بفهمند صد دیوار جلوی مقصد او می‌کشند، باید قبل از کشف قضیه کاری بکند وگرنه ممکن است با هزار مانع روبه‌رو شود، در حالی‌که او باید هزاران قوه به‌کار برد و هزاران گذشت بنماید تا آن تصمیم بزرگ عملی شود، چگونه از این ساحت زیستی که یک عمر در آن به‌سر برده خود را به ساحتی دیگر وارد کند؟

حرّ پس از دورشدنِ قُرة بن قیس، بنا کرد اندک‌اندک رو به سوی حسینu آمد، نظر دارد هرچه بتواند خود را از لشکر و حوزه‌ی قدرت آن‌ها آرام‌آرام بیرون بکشد و قدم‌قدم از میدان نفوذ آن‌ها دورتر شود، گویی خود ستونی از لشکر است که پیش می‌رود. «مهاجربن اوس ریاحی» به او گفت: چه خیال داری؟ آیا خیال حمله‌ داری؟ زیرا وضع ظاهری خود را به آن شکل درآورده بود - جواب نداد- از هیچ‌کس ایمن نبود تا راز خود را با او در میان گذارد نکند که یا مانع او شوند و یا برای خوش‌خدمتی به عبیداللّه او را از پای درآورند. حرّ مرگ را انتخاب کرده بود اما پس از ساعتی دیگر و در زیر سایه‌ی امام محبوبی که بنا است نزد او عذرخواهی کند، ندامت از گذشته و امید به آینده، قلیان خوف و رجاء در درون او جزر و مدّی به‌پا کرده بود، هیچ‌کس تا این حدّ او را مضطر نیافته بود. مهاجربن اوس که وضع حرّ را دید گفت: ای ریاحی! کار تو شبهه‌ناکاست، هرگز در هیچ موقعی مانند آنچه اکنون در تو می‌بینم ندیده‌ام. اگر گفته می‌شد شجاع‌ترین مردم کوفه کیست؟ من از تو نمی‌گذشتم، پس این چیست که در تو می‌بینم؟ جواب داد: راستش من خود را مخیّر بین جنّت و نار می‌بینم.

حرّ و حقیقت «توبه»

حرّ در شرایط بسیار سهمگین قرارگرفته. اگر در کربلا حقیقت فداکاری ظهور کرد و تا قیام قیامت هر فداکاری که واقع شود به ذات فداکاری یعنی کربلا باید متصل باشد تا فداکاری به حساب آید. حقیقت «توبه» نیز در کربلا و از طریق حرّ اتفاق افتاد. چند قدم از حوزه‌ی نفوذ دشمن دور شده، هنوز فرمانده‌ی لشکر است، هنوز می‌تواند با سایر فرمانده‌های لشکر عمرسعد رقابت کند، بد آفتی است حبّ ریاست و حبّ شرف و رقابت؛ و حالا حرّ آرام‌آرام دارد از همه‌ی آن‌ها عقب می‌ کشد. اگر اسب زیر پایش همچنان جلو رود به جایی می‌رسد که دیگر از آن آفت‌ها خلاص خواهد شد . جاذبه‌حقیقت یعنی جاذبه‌ی حسینu که او در این چند منزل بیشتر با او آشنا شده، قوی شده، لذا پس از آن که گفت: «خود را بین جنّت و نار مخیّر می‌بینم»؛ ادامه داد: «به خدا سوگند چیزی جز بهشت را انتخاب نمی‌کنم، اگرچه قطعه‌قطعه شوم و اگرچه سوخته گردم».[1] این را گفت تا مهاجربن اوس گمان نکند می‌تواند او را از کشته‌شدن بترساند و منصرف کند. سپس به اسب خود تازیانه ای زد و به سوی سپاه امام حسینu پرواز نمود و چون نزدیک شد سپر را واژگون کرد و همه فهمیدند او امان می‌خواهد. مانند کسی که روی به وادی اَیمن نهاده، می‌آمد و می‌نالید و می‌بالید - موسی آن‌جا به امید قبسی می‌آید- قصد حسینu داشت، « وَاضِعايَدَهُ عَلَى رَأْسِهِ وَ هُوَ يَقُولُ- اللَّهُمَّ إِلَيْكَ أُنِيبُ فَتُبْ عَلَيَّ- فَقَدْ أَرْعَبْتُ قُلُوبَ أَوْلِيَائِكَ وَ أَوْلَادَ نَبِيِّكَ-» دست بر سر گذاشته و می‌گفت: خدایا به سوی تو آمدم ، توبه‌ی مرا بپذیر که من دلِ اولیاء تو و اولاد دختر پیامبر تو را آزردم. همین‌که نزدیک شد بر حسینu سلام کرد و گفت: خدا مرا به قربانت کند ای پسر رسول خدا، من همان همراهی هستم که مانع حرکتت شدم و به تو سخت گرفتم، به حق خدایی که جز او خدایی نیست، گمان نمی‌کردم این مردم پیشنهادهای شما را ردّ کنند و کار را با مثل تویی به این‌جاها برسانند؛ «فَإِنِّي جِئْتُكَ‏ تَائِباً وَ مُوَاسِياً لَكَ حَتَّى أَمُوتَ‏ بَيْنَ يَدَيْكَ أَ تَرَى إِلَى ذَلِكَ تَوْبَةً ؟» و اکنون به راستی نزد تو آمده‌ام و پشیمان از آنچه نسبت به تو روا داشتم تا نزد خدا توبه نمایم و جانم را فدای تو کنم تا پیش تو بمیرم، آیا این کار را برای من توبه می‌بینی؟ و حسین فرمودند: «نَعَمْ يَتُوبُ اللَّهُ عَلَيْك وَ يَغْفِرُ لَكَ» آری! خداوند توبه‌ات را می‌پذیرد. سپس در مقابل لشکر عمر سعد ایستاد با ظاهری پر صلابت در حالی که سر تا پایش را آهن و فولادهای ابزار جنگی پوشانده، ولی با دلی نرم و دلسوزانه خواست آن‌ها را از تبعات جنگ با امام حسینu عافیت بخشد. اینک که از چشمه‌ی معنویت حسینu می‌نوشید سرشار از دلسوزی شده بود و متذکر می‌شد که غریزه‌ی انسانی آن است که میهمان را پذیرایی کنید. سر خوش از توبه‌ی خود و متکی به حقیقتی که بدان دست یافته او را به گوینده‌ای توانا مبدل کرده بود تا به نمایندگی آل محمدh سخن بگوید و همچون آن خانواده بهادری و سلحشوری را با عاطفه ممزوج کند.

حرّ به نمایندگی احرار عالم شرط حرّیت را متذکر شد، شروطی را که هر انسانی در هر نقطه‌ی جهان از آن دفاع می‌کند و با زبان خود کاری کرد که با هزار شمشیر نمی‌توان چنین کرد. تحت عنوان نکوهش سران سپاه، روشن نمود کار ناهنجار آن‌ها با هیچ‌یک از نظامات انسانی پذیرفتنی نیست چه رسد به نظامی که اسلام آورده.

گفت: «شما خودتان دعوت اش کردید، حالا چه شده است که او را به خود وانمی‌گذارید که برگردد؟ این محاصره و کشتن از کدام سنت و سیره برخاسته و با کدام خوی اسلام و حتی خوی عرب سازکاری دارد؟ هنوز به سرزمین شما نیامده - سرزمینی که خودتان دعوتش کردید- شما تاخته‌اید که خود را به او رسانده تا به قتل‌اش برسانید؟! هیچ پذیرایی از شما انتظار نیست، بگذارید برگردد، چرا آب را به روی بسته‌اید؟»[2]

 شما در این سلحشوری و سخنوری معجزه‌ی «توبه» را به تماشا نشسته‌اید، او یک تن نیست، نماینده‌ی همه‌ی آن‌هایی است که از ظلمات دوران به سوی حقیقت اسلام توبه می‌کنند، او نردبان صعود کسانی است که تلاش دارند دیگر تن به گناه ندهند.

حرّ سلحشورانه در مقابل دیدگان مبارک امام جنگید و همچون اسبی پیل‌تن سواره در دریای دشمن تاخت، در کشتن دشمن توانایی فوق‌العاده‌ای از خود نشان داد تا بالاخره به آنچه می‌خواست رسید و شهید شد و امام بر بالین سرش فرمودند: « َ بَخْ بَخْ يَا حُرُّ أَنْتَ‏ حُرٌّ كَمَا سُمِّيتَ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَة» اعیان‌الشیعه، ج 40، ص 614) به به تو در اين دنيا و در آخرت آزادى همان‌طور که مادرت چنین نامی بر تو نهاد. آزاد در دنیا و سعید در آخرت. و این‌گونه امام، حرّیت او را امضا کرد.

خونی که از پیکر حرّ روان شد سخن‌هایی با ما دارد، به ما می‌گوید آزادگی با آلودگی نمی‌سازد هرچند روزگار انسان را در دل لشکر دشمن و تا فرماندهی یک سپاه جلو ببرد. فرمانده‌ی سپاه بود و چشم‌ها به او دوخته شده بود، ولی او به عاقبت کارش فکر کرد که چگونه برای همیشه خواری را با خود حمل کند. فهمید بیش از آن‌که از مرگ باید هراس داشت، باید از ننگ هراسید.

خاطر نورانی بشر را با خدا رابطه‌ای است که همراهی با ستمگران آن را تیره و تار و برگشت به سوی اولیاء الهی آن را روشن و روشن‌تر می‌کند و شجاعت مردان در همراهی با اولیاء الهی به‌درستی شکوفا می‌شود و در نتیجه یک تنه، نه از یک دریا لشکر می‌هراسند و نه یک دنیا تبلیغات سوء و دام‌های انحراف می تواند او را تحت تاثیر قرار دهد. دیگر نه‌تنها از مرگ نمی‌هراسند بلکه  از مرگی که نکبت‌ها و ننگ‌ها را از صحنه‌ی حیات آدمی پاک کند استقبال می‌نمایند. مرگی که در طریق نجات عالم و خلاصی امت‌ها باشد، مرگی برای پراکنده‌شدن خلق از پیرامون تبهکاران. ا این مرگ، مردن نیست، احسانی است به بشریت و پس از خفتن آن شهید هزاران مولود رشید زائیده می‌شوند و عملاً او تکثیر شده است.

حرّیتِ حرّ در آن بود که توانست ماوراء فضایی که قراردادهای جامعه‌ی بشری ایجاد کرده است خودش تصمیم بگیرد و به بهانه‌ی آن‌که خلیفه‌ی مسلمین یعنی یزید چنین خواسته، تسلیم فضای حاکم نشد.

وضع نظام دنیای امروز می‌کوشد که اراده را در انسان‌ها بمیراند و به نام دیسیپلین استقلال رأی افراد را محو کند تا در مقابل مافوق خود بی‌اراده و بی‌بصیرت باشد و نسبت به زیردست خود با خشونت و به اسم نظام اداری، هرگونه عاطفه‌ای را نادیده انگارند در حالی‌که در نگاه انسان‌های آزاده باید نظام جامعه و اداره را طوری شکل داد که بصیرت و ابتکار همواره در میان باشد و همواره بر بصیرت افراد افزوده شود تا برای حفظ روابط ،آراء و نظرات صائب و ارزشمندی توسط افراد اتخاذ شود و در فضای اداره‌ی کشور نظرات فعّال و مبتکرانه به مسئولان ارائه گردد و صلابت مسئولان با پختگی و همراه با رحمت و عاطفه در میان آید و آزادگی در سراسر جامعه حفظ شود.

حرّ و ابتکار آزادی از عادات زمانه

حرّ ابتدا از نظم خشکی که به نام تبعیت از خلیفه، انسانیت افراد را در نظر نمی‌گرفت، آزاد شد تا توانست تصمیم بگیرد. اگر باید از حاکم اسلامی تبعیت کرد از آن جهت است که حاکم اسلامی با فطرت‌ها سخن می‌گوید و در فضایی که عقل‌ها رشد کرده است انسان ‌ها را قانع به تبعیت می‌کند و دل‌ها را به سوی اهدافی که در پیش است جلو می‌برد و هرگز انتخاب را از مسلمین نمی‌گیرد، بلکه مسلمین با تبعیت خود نظر حاکم اسلامی را بر نظر خود ترجیح می‌دهند چون آن نظر را نسبت به مصالح جامعه صائب‌تر از نظر خود می‌یابند. پس جایی برای تبعیت از سلطان جائری که حرام خدا را حلال می‌شمارد نمی‌ماند. باید قدرت تشخیص به جامعه برگردد تا تبعیت از حاکمان، کورکورانه نباشد.

حرّ در تبعیت خود نسبت با حاکمی مثل یزید تجدید نظر کرد و لذا آن انقلاب درونی شروع شد و جهانی دیگر را برای خود انتخاب کرد و سرحلقه‌ی آزادگی را در دست همه‌ی آزادگان قرار داد تا به اسم فرهنگ ظلمانی حاکم، به هر حقارتی تن در ندهند، هرکس از خود بپرسد آیا شریعت الهی  و خدایی که آزادی را به ما هدیه کرده تا بهترین انتخاب را بکنیم راضی است وقتی حسینu در صحنه است به حاکمی همچون یزید تن دهیم؟ آیا خداوند از پذیرفتن چنین حاکمیتی از ما راضی خواهد بود؟

حرّ توانست ابتکار آزادشدن از عادات زمانه را به همه‌ی بشریت متذکر شود تا به خود آیند و راهی را که حق می‌دانند و بدان باور دارند در پیش گیرند. حرّ یعنی حرّیت توبه‌کردن، حرّ یعنی رسیدن به شرافت توبه، حرّ یعنی بازگشتن از راهی که بی‌ثمری آن روشن است و آزادشدن از زنجیرهایی که خودمان بر پای خود بسته‌ایم و از تطور و نوشدن بازمان می‌دارد، حرّ یعنی برای آزادشدن از نفس امّاره از مرگْ نترسیدن و گریبان خود را از دست فضاهای فرهنگی مسمومْ آزادکردن و وضع را به سود حقیقت دگرگون ‌نمودن و منابع حیاتی یک ملت را از دست بیگانگان رهانیدن و آزادی ربوده‌ی خود را از او بازپس‌گرفتن.

حرّ به بشریت آموخت با وجود گناه‌های سنگین باید به تحولی فکر کرد که همه‌ی گناهان را زیر پای آدم قرار می‌دهد و توبه مسیر تحقق آن تحول است. حضرت آدم با توبه توانست بهشت گمشده را باز در منظر خود بیابد و آنچه غیر از توبه در آدم هست سرّ ذاتی آدم نیست و با کوچک ترین گناه چیزی نمی‌گذرد همه‌ی آن‌ها از بین می‌رود مگر توبه و توجه به حضرت حق و تحولی که رو به سوی قرب الهی دارد. این است شاهکار آدم و آدمیت. توبه تحولی است از ساحتی به ساحت دیگر و از جنبه‌ای به جنبه‌ای بالاتر، از جنبه‌ی غفلت از حق به سوی حق و حقیقت. قدرت بی‌انتهای آدم در توبه نهفته است که می‌تواند شخصیتی چون حرّ بسازد که تا قیام قیامت بشریت را تغذیه کند.

حضرت آدمu با تلقی کلمات الهی توبه را شروع کرد و این سرآغاز معارفی شد که سخت بدان نیاز داشت و به قرب درگاه الهی بازگشت و محبوبیت از دست‌رفته را بازیافت و بهشت آینده‌ی خود را تملک کرد. یعنی پدر ما حضرت آدمu همه چیز را به برکت توبه جبران نمود و همین توبه را برای فرزندانش به ارث گذارد که سرمایه‌ی بازگرداندن همه‌ی دارائی‌هایی است که از دست‌اش رفته.

حرف حرّ در کوی شهیدان این است که او سرّ خط پدر ابوالبشر را به‌خوبی قرائت کرد و راز دل حضرت آدمu را فهمید که چگونه خود را از زنجیره‌ی گناه آزاد کند و گذشته‌ی خود را با نگاه به امام حسینu که همان « فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِماتٍ فَتابَ عَلَيْهِ» بود بازخوانی نماید و در هبوطِ در فرهنگ ظلمانی دوران ،‌خود را نبازد، زیرا حسینu زنده است و عریانی هرکس را که گرفتار آن فرهنگ شد را جبران می‌کند. هنگام خروج از بهشت آدم را عریان کردند و همه‌چیز را از او گرفتند،[3] ولی سرّ پنهان او که توبه بود در او محفوظ ماند و آدم دید ازآن همه‌ نعمت که در آن غرق بود هیچ چیز باقی نمانده جز آن سرّ پنهان که به گوشش رسید آن سرّ پنهان توبه به داد تو می‌رسد: «فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِماتٍ فَتابَ عَلَيْهِ»(بقره/37) و حرّ صورت تعیّن‌یافته‌ی حقیقت توبه‌ی آدمu شد تا جهان اسلام از غفلت بزرگ خود که نادیده‌گرفتن غدیر و تنهاگذاردن امام معصوم بود توبه کند.

توبه از گناه تاریخی

بعد از رحلت رسول خداf تحجری غلیظ بر امت اسلام روی آورد و گمان کردند هرکسی که بر مسند حاکمیت جامعه قرار گیرد قابل اطاعت است و این تصور کار را به حاکمیت یزید کشاند که از انسانیت فقط قالبی بیش نداشت، در حالی‌که عادت اطاعت از امراء سوء، عادت بشر آن دوران شده بود بدون آن‌که متوجه باشند قلبی که باید در پیکر خلیفه در تپش باشد، قلبی است که خدا آن را مدد می‌رساند و حرّ با آگاهی از روش یزید متوجه این گناه تاریخی شد و با توبه از این گناه، همه‌چیز در او عوض شد. آن گناه تاریخی جهان اسلام را که باید یک‌پارچه ایمان باشد گرفتار انحطاطی بزرگ کرد و در کربلا تنها حرّ نیست که توبه می‌کند، بلکه این امت اسلام است که از اطاعت هر خلیفه‌ای توبه کرد و پس از عاشورا انقلاب‌های ممتدی را پدید آورد و می‌رود که با توبه از آن گناه تاریخی، روح انقلاب اسلامی جهانی شود.

پیام حسینu آن بود که تکیه به حکم ناروا، پرتگاهی را ماند که امت اسلام را در قعر آن تکه‌تکه می‌کند و دشمن اسلام از امت پاره‌پاره‌شده که تنها صدایی ضعیف خواهد داشت، حیاتی باقی نمی‌گذارد. در حالی‌که وقتی همه در ذیل رهبری کسی قرار داشته باشد که متذکر اسلام است، دولت‌مردان در مذاکره با دشمنِ مستکبر نه‌تنها صدای خود را ضعیف نمی‌کنند، بلکه صدای حرّیت خود را به همه‌ی جهانیان اعلام می‌نمایند و دشمن اسلام را حقیر می‌کنند.

حرّ با اتکاء بر رهبری امام حسینu و با آزادگیِ تمام پای در میدان مذاکره با لشکر یزید گذاشت و با تمام قد ایستادگی کرد و حقانیت حرکت امام را به اثبات رساند.

چراغ توبه‌ی حرّ پر نورتر از آن بود که آرام بنشیند و در گوشه‌ای بخرامد، تا آن‌جا که در توان داشت انقلابی به‌پا کرد و رسم شجاعت و رشادت را به همه‌ی آن‌هایی که می‌خواهند سرباز اسلام باشند نشان داد تا از هرگونه خضوع در مقابل کفر و استکبار توبه کنند، توبه کنند تا شکوفائی ذاتی آن‌ها به سراغشان آید.

با قابلیتی که هر انسانی در تحول خود دارد می‌تواند دری به روی توبه باز کند و مقاومت با عوامل گناه را شروع نماید و متوجه شود حال که با گناه، عریان و برهنه شده نباید خود را ببازد و خود را به دست گناه بیشتر دهد، پدر ما آدم چشم خود را به دریچه‌ی توبه دوخت و آن دریچه باز شد و از رسوایی نجات یافت و با تمام وجود زنده گشت. با یک حرکت انقلابی و معقولانه می‌توانید از ساحتی به ساحتی دیگر در آیید و مانند حرّ با تمام وجدان زنده شوید و از این جهت آنچنان باید به خود بلرزید که طور دیگر بشوید، مثل لرزشی که زمین دنیائی را به زمین قیامتی تبدیل می‌کند. شما نیز با حضور در انقلاب اسلامی که امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» به صحنه‌ی این تاریخ آورد از مکر لیل و نهار فرهنگ غرب توبه کنید، خود را منقلب کنید تا ارزش توّابین پیدا نمائید و بدانید در آن صورت انقلاب شما کارها می‌کند زیرا مورد محبت خدا خواهید بود که: «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابين‏»(بقره/222).

آن آزادگانی که از کثرت دشمن و حضور همه‌جانبه‌ی او خود را نبازند و فریب تبلیغات او را نخورند و مقهور آن نگردند، از تشخیص درستی بهره‌مند می‌شوند و برای عملی‌کردن تشخیص خود جرأت لازم را پیدا خواهند کرد و در تغییر وضع موجود از هر فرصتی استفاده خواهند نمود و ملائکه را نیز به سجده خواهند آورد و اگر در زمین هبوط کنند زمین را از نور وجود خود سرسبز می‌دارند.

کار حُرّ، آن شخصیت عجیب، آن زاده‌ی آدم، آن مخزن تحول و توبه، همان کارِ انقلابی بود که افکار را از اسارتِ عادت دوران آزاد کرد و جرأت روبه‌رویی با مرگ را و نهراسیدن از آن را به بشریت برگرداند و مرزهای حقیقت را برای او باز نمود و روشن کرد آن منبع لیاقت، با همه‌ی انسان‌ها هست، پس از هیچ‌کس مأیوس نشوید و هیچ‌کس هم از خود مأیوس نگردد، هرچند دشمن همه‌ی اطراف شما را گرفته باشد و مرگ از هر سو بر شما ببارد، باز زندگی و آزادگی در اختیار شماست و نه در اختیار دشمن. خداوند با «توبه» حرّ را در صدر نشاند و افتخار آزادگی را به کشته‌ای غرق به خون داد. پس شما نیز از زیر بار سنگین گناه برخیزید، هرچند آن گناه به سنگینی کوه باشد. با یک حرکت خود را از طوری به طور دیگر درآورید.

کار حرّ اگر هبوط آدم را تجدید کرد ولی همچون آدم، راز درونی آدم که توبه بود را نیز بازگو نمود و همه‌چیز را جبران کرد. پس مبادا چهره‌ی گناهان، شما را از معجزه‌ی توبه مأیوس کند در حالی‌که رسول خداf فرمودند: «التَّائِبُ مِنَ الذَّنْبِ كَمَنْ لا ذَنْبَ لَه‏» هرکس از گناهی توبه کند مانند آن است که گناهی نکرده. زیرا با توجه به نور اسم غفّار، حق را به صحنه آورده.

وقتی تنها حسینu سخن‌گوی مجامع باشد احراری که - در میان مردم زیادند- موفق به توبه خواهند شد پس این‌قدر گناه‌کاران را سرکوب نکنید، با حسینu آشنایشان نمایید. حسینu سرآمدِ تغییردهندگان اوضاع انسان‌ها و اوضاع جهان است، لذا خود حضرت در ابتدای ورود به کربلا در حالی‌که لشکر حرّ نیز ناظر حضرت بود، در خطبه‌ای که روشن فرمودند با حاکمیت یزید حلال خدا، حرام و حرام خدا، حلال شده و باید وضع را تغییر داد؛ می فرمایند: «و اَنَا اَحَقُّ مِن غَیْر» من از هرکس دیگر برای این تغییر شایسته‌تر هستم. و چنین توانایی بود که از حرّ، «حرّ» ساخت و در این راستا هیچ‌کس نباید مأیوس باشد، کافی است مقصد دین‌داری معلوم شود تا بتوانیم به‌راحتی از حاکمیت ظالمانی همچون یزید و به اسم جانشینی پیامبر خداf سرباز بزنیم.

حرّ نشان داد اگر امام حسینu را به مردم نزدیک کنیم، مردم به‌خوبی در فضایی که عبودیت خدا مقصد اصلی نیست به بازخوانی می‌نشینند. هیچ حرکتی را به اندازه‌ی نزدیکی به حسینu برای تجدید نظر نسبت به زندگیِ گناه‌آلود نخواهید یافت، وقتی حسینu به آزادگان جامعه نزدیک شد طوفانی در آن‌ها به‌وقوع می‌پیوندد و افکار پست را زیر و رو می‌کند. از این جهت باید به آینده‌ی جوانان خود امیدوار بود زیرا جوانان ما از نظر نجابت و اصالت از حرّ کم‌تر نیستند در آن حدّ که مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» در رابطه با جوانان می‌فرمایند: «نه، من مى‏دانم چه مى‏گذرد، اما در زیر این کف‌ها و این گِل و لای‌ها، من جریان عظیم و خروشان نجابت و دیانت و اصالت و نورانیّت را هم مشاهده مى‏کنم». و نیز حضرت صادقu در همین رابطه می‌فرمایند: «يَا ابْنَ جُنْدَبٍ لَا تَقُلْ فِي الْمُذْنِبِينَ‏ مِنْ أَهْلِ دَعْوَتِكُمْ إِلَّا خَيْراً وَ اسْتَكِينُوا إِلَى اللَّهِ فِي تَوْفِيقِهِمْ وَ سَلُوا التَّوْبَةَ لَهُم»؛[4] در مورد گناه‏كارانى كه از جمع شيعيان هستند سخن مگوئيد مگر به خير و خوبى، از خدا خاضعانه برايشان تقاضاى توفيق كنيد و از خدا بخواهيد كه توبه كنند.

حرّ از این طریق تا کوی شهیدان پیش رفت و بذری را افشاند که تنها در کوفه هزاران آدم مانند حرّ برخاستند، شبی که به کوی شهیدان رسیدند، چهارهزارتن اشک‌ها ریختند و پس از سه‌سال از واقعه‌ی کربلا حالا با سلیمان‌بن صرد خزاعی تصمیم گرفته‌اند به قصد خون‌خواهی امام آنچه می‌توانند انجام دهند. تو گفتی به بدرقه‌ی حرّ آمده‌ام و پس از آن‌ها هزاران هزار کوفیان به دنبال مختار حرکت کردند.

دایره‌‌ی توبه و برگشت به حسینu و سیره و سنت اولیاء الهی مسیری است که حرّ به سوی بشریت گشود که کم‌ترین نتیجه‌ی آن بازخوانی اهل سنت است نسبت به آنچه را که پشت سر گذارده‌اند تا آن‌جایی که بشریت نسبت به غفلت از غدیر توبه کند و به خود آید که چرا آن پیام آسمانی را نادیده گرفت.

حرّیت حرّ را باید در دنیا مدّ نظر قرار دهیم تا در آخرت نیز بتوانیم بدان پیوند بخوریم. حرّ در کوفه به‌عنوان یک شیعه‌ی علیu مطرح نیست ولی حرّیت او در این دنیا به او کمک کرد تا ماوراء مذهب خود متوجه حقیقت راهی شود که امام حسینu بدان اشاره داشتند و به همین جهت است که امام نیز حرّیت او را امضاء کردند و فرمودند: «انت‏ حرّ في‏ الدّنيا و سعید الآخرة» و این قصه‌ی هرکسی است که بخواهد با توبه‌ی خود بهترین راه را انتخاب کند.

والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته    

 


[1] - «وَ اللَّهِ إِنِّي أُخَيِّرُ نَفْسِي بَيْنَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ فَوَ اللَّهِ مَا أَخْتَارُ عَلَى الْجَنَّةِ شَيْئاً وَ لَوْ قُطِّعْتُ وَ حُرِقْت‏» ( الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج‏2، ص: 99)

[2] - «ثُمَّ قَالَ يَا أَهْلَ الْكُوفَةِ لِأُمِّكُمُ الْهَبَلُ وَ الْعَبَرُ أَ دَعَوْتُمْ هَذَا الْعَبْدَ الصَّالِحَ حَتَّى إِذَا أَتَاكُمْ أَسْلَمْتُمُوهُ وَ زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ قَاتِلُو أَنْفُسِكُمْ دُونَهُ ثُمَّ عَدَوْتُمْ عَلَيْهِ لَتَقْتُلُوهُ أَمْسَكْتُمْ بِنَفْسِهِ وَ أَخَذْتُمْ بِكَظْمِهِ وَ أَحَطْتُمْ بِهِ مِنْ كُلِّ جَانِبٍ لِتَمْنَعُوهُ التَّوَجُّهَ فِي بِلَادِ اللَّهِ الْعَرِيضَةِ فَصَارَ كَالْأَسِيرِ فِي أَيْدِيكُمْ لَا يَمْلِكُ لِنَفْسِهِ نَفْعاً وَ لَا يَدْفَعُ عَنْهَا ضَرّاً وَ حَلَأْتُمُوهُ وَ نِسَاءَهُ وَ صِبْيَتَهُ وَ أَهْلَهُ- عَنْ مَاءِ الْفُرَاتِ‏الْجَارِي يَشْرَبُهُ الْيَهُودُ وَ النَّصَارَى وَ الْمَجُوسُ وَ تَمَرَّغُ فِيهِ خَنَازِيرُ السَّوَادِ وَ كِلَابُهُ فَهَا هُمْ قَدْ صَرَعَهُمُ الْعَطَشُ بِئْسَ مَا خَلَّفْتُمْ مُحَمَّداً فِي ذُرِّيَّتِهِ لَا سَقَاكُمُ اللَّهُ يَوْمَ الظَّمَإِ الْأَكْبَرِ فَحَمَلَ عَلَيْهِ رِجَالٌ يَرْمُونَ بِالنَّبْلِ فَأَقْبَلَ حَتَّى وَقَفَ أَمَامَ الْحُسَيْنِ u.» گفت: اى مردم كوفه مادر بعزايتان بنشيند و گريه كند، آيا اين مرد شايسته‏ را بسوى خود خوانديد و چون بسوى شما آمد شما كه ميگفتيد: در يارى او با دشمنانش خواهيد جنگيد، دست از ياريش برداشتيد پس بروى او آمده‏ايد ميخواهيد او را بكشيد؟ و جان او را بدست گرفته راه نفس كشيدن را بر او بسته‏ايد، و از هر سو او را محاصره كرده‏ايد و از رفتن بسوى زمينها و شهرهاى پهناور خدا جلوگيريش كنيد، بدانسان كه همچون اسيرى در دست شما گرفتار شده نه ميتواند سودى بخود برساند، و نه زيانى را از خود دور كند، و آب فراتى كه يهود و نصارى و مجوس مى‏آشامند و خوك‏هاى سياه و سگان در آن ميغلطند بروى او و زنان و كودكان و خاندانش بستيد، تا بجائى كه تشنگى ايشان را بحال بيهوشى انداخته، چه بد رعايت محمد (ص) را در باره فرزندانش كرديد، خدا در روز تشنگى (محشر) شما را سيراب نكند؟ پس تيراندازان بر او يورش بردند، و حر (كه چنين ديد) بيامد وپيش روى حسين عليه السّلام ايستاد.

[3] - «فَلَمَّا ذاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما...» و هنگامى كه از آن درخت چشيدند، زشتی‌هایشان بر آن‌ها آشکار شد...

[4] - بحارالأنوار، ج 75، ص 280

16720

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
اصلاح سوال: با عرض سلام، 1. در رابطه با سوال 16707، حضرتعالی در پاسخ به آن سوال، به بیان خواستگاه پاسختان در سوال 16667 بسنده کردید. لذا نظرم را درباره سوالشان می گویم و از شما می خواهم نظر بدهید چون نظر شما برایم مهم تر است. تجربه ای که خودم داشتم سالها پیش در سطح 2 حوزه با اکثر افرادی که پوشیه داشتن صحبت کردم و البته دیدم بعضی هاشون تئوری های خوبی پشت پوشیه زدن دارن ولی همه شان (همه ی کسانی که باهاشون صحبت کردم) رو بیرون از حوزه بدون پوشیه و با حجاب معمولی دیدم و متوجه شدم که سختشان است از پوشیه استفاده کنن. در مواردی که شرایطش پیش آمد علت پوشیه نزدن را پرسیدم چنین جواب دادن: گفتند اولا مجرای تنفسشان محدود می شود و به سختی از زیر پوشیه نفس می کشند (علاوه بر موارد دیگر که فاکتور می گیرم) ثانیا محدوده ی نگاهشان را کم می کند و چپ و راستشان را با پوشیه نمی بینند و فقط روبروی خود را می بینند. از این جهت به این جمع بندی رسیدم که این کار (پوشیه زدن) عقلی و دینی نیست چون انسان را از فعالیت های معمول و معقول در شرایط معمولی باز می دارد. خدا به انسان مجرای تنفس داده و چشم داده تا در جهت فعالیت خود به نحو صحیح از آن استفاده کند، آن وقت چرا باید در امور خارج از منزل خود را از این ابزارها منع کند؟ مثل کسی که دو دست خود را با طناب ببندد، نظر شما چیست؟ در ادامه گفتگویی با آیت الله حائری شیرازی در این باره آوردم: «...: حاج آقا این که فرمودید پوشاندن صورت خلاف اسلام است به چه اعتباری می شود گفت که آن حجاب اسلامی نیست؟ آقای حائری: علتش این است که به اسلام نسبت می دهی این که ضرورت دارد می خواهد نفس بکشد بگویی نه نکش درست نیست. استثناء کرد تو می گویی نه استثناء نکرد. ... : برای این است که در طواف می گویند که باز باشد. آقای حائری: بله» از آنجا که پوشاندن صورت در احرام برای خانم ها حرام است این سوال برایم پیش آمده که ممکن است فی نفسه پوشاندن صورت مطلوب نباشد که در آن شرایط خاص حرام شده؟ چون این مطلب رو از چند تن از مراجع تقلید شنیدم، نظرشما چیه؟ هم چنین بخشی دیگر از صحبت های آیت الله حائری شیرازی را در ادامه می آورم: " اسلام چادر را به عنوان حجاب زن معرفی کرده‌است اما در زمان رضا خان زنان با انداختن پارچه‌ای سفید روی صورت خود در حجاب زیاده روی کردند و این مساله زمینه آسیب دیدن کل موضوع حجاب شد. امام جمعه شیراز بیان کرد: اسلام گفته است صورت زن باید مکشوفه بماند، هر چند صورت وجیه باشد باید مکشوفه بماند، این برای آن است که مرد بتواند چشمش را کنترل کند و از دیدن صورت وجیه بگذرد، در زمان رضاخان افراط در حجاب موجب شد با پارچه‌ای این صورت پوشیده شود. آیت الله حائری شیرازی گفت: در مراسم حج نیز خدای متعال تاکید کرده است که صورت زن مکشوفه بماند، اگر کسی صورت را بپوشاند افراط کرده است،از این رو است که در مراسم حج زنان نباید نقاب داشته باشند. وی گفت: مثل کسی که در حجاب زنان افراط می‌کند مثل آیت الله حمال است آیت الله حمال کسی بود که می‌گفت اگر نماز نماز ظهر سه رکعت باشد اشکال دارد اما اگر پنج رکعت شد خیلی بهتر است و ثواب هم دارد، آیا اینطور در باره نماز گفتن درست است؟» «افراط در حجاب مانع بزرگی در گرایش بانوان جهان به آن خواهد بود.» از طرفی در مطالب مراجع با این مضمون خواندم که عین جمله شان را پیدا نکردم بذارم: سلمان در چهره ی حضرت زهرا (س) نگاه می کرد و با ایشان صحبت می کرد، و لبخند ایشان را می دید... حضرت زهرا سوار اسب شدند و .... اینها می رساند که باید «نگاه دیگری» به فلسفه و کیفیت حجاب داشت و آقای حائری با این مضمون می گویند فقط آن احادیثی که گفته حضرت فاطمه حجم بدنشان در فلان موقع نمایان نشد بیان نکنیم چون روایات متعارض دیگری هم هست که باید با اینها جمع شود. لذا می گویند باید متذکر نگاهی شد که مدنظر ایشان بوده نسبت به حجاب نه متذکر افعال مقطعی. این «نگاه» از نظر ایشان همان «سادگی» است نه تکیه روی مواردی که خود اهل بیت (ع) هم همیشه آنجور نبودن (نقل به مضمون). مرجع دیگری می گوید در کل لمعه به عنوان یک دوره فقه نیم استدلالی شیعه، واژه ی حجاب نداریم بلکه واژه ی پوشش داریم و... اینها می رساند که انداختن پارچه در حجاب اسلامی نیست چه رسد به پوشاندن صورت... از طرف دیگر، در روایاتی آمده که حضرت زهرا (س)، شلوار به پایشان بود و روی آن جامعه ای داشتند که شلوارشان مشخص بود. مطالب فراوان دیگری هم در ذهنم هست که برای نگرفتن وقت شما، بیان نمی کنم اما نتیجه اش این می شود که به نظر می رسد در بیان حجاب مطلوب و حجاب حضرت فاطمه (س)، افراط کرده اند. لذا نظرم این است که اولا حجاب حضرت فاطمه (س) به آن معنایی که بوده شناخته نشده و به احادیثی خیلی کم و مجمل بسنده شده که در طول تاریخ به دلیل ذائقه ی دینی وعاظ بیشتر روی منبرها تکرار شده نه آنکه همه ی مطلب همان باشد که می گویند و ثانیا اینکه مگر طلاب سطح سه یا ... در باقی مسائل حتی تلاش هم می کنند مثل حضرت زهرا (س) شوند که در این مورد خاص چنین انتظارات بی جایی ازشان داشته باشند؟ چرا طلاب سطح سه نباید روسری رنگی بپوشن!!! من اساتید حوزه را هم دیدم که روسری رنگی می پوشن و خیلی لذت می برم از این مسئله. بهتر نیس طلبه هایی که قراره الگو باشن و منادی دین باشن، به نظافت و استفاده از رنگهای زیبا (نه جلب توجه)، بیشتر اهمیت بدن تا دیگران هم به حجاب و دین تشویق شوند؟ ممنون میشوم نظر مفصلتان را درباره ی هر آنچه خودم و سوال 16707 گفتند بدانم. 2). در نهایت هم یک سوالی دارم که لطفا جدا از قسمت قبلی سوال پاسخ بدهید چون ربطی به قسمت قبل ندارد و از این جهت که مخاطبان سایت شما بسیاری از طلاب نیز هستند حائز اهمیت است. خودم درباره اش بی نظرم: برخی مراجع گفته اند آرایش کم خانم ها اشکال ندارد. این درحالی است که می بینم وقتی خانم ها سوال فقهی می پرسند در پاسخشان می گویند آرایش کم هم اشکال دارد. به نظرتان بهتر نیست که حداقل هنگام پاسخ شرعی دادن به سوالات شرعی، اول بپرسند مرجع تقلید آن خانم کیست و اگر مرجعش مثلا آقای مکارم است بهش بگویند آرایش غیر غلیظ اشکال ندارد؟ چرا ذائقه ی خود را به دین تحمیل می کنند؟ شاهد هستم که برخی طلبه ها می گویند متعه را خدا حلال کرده و ما نمی توانیم بگوییم حرام است. ولی در پاسخ به استفتائات مردمی که مرجعشان آرایش را حلال کرده، نمی گویند که آرایش کم حلال است و می گویند حرام است. چرا اینطور شده؟ آیا می توان گفت این مصداق حرام کردن حلال خدا است؟ اخیرا شاهد بودم چنین بحثی در یکی از گروه های تلگرام که دوستداران شما هم هستند طرح شد و کسی که گفت آقای مکارم گفتند آرایش اشکال ندارد از گروه بیرونش کردند! در نهایت بفرمایید که اگر امام زمان (عج) بیایند، خانم ها را برای پذیرش در حضور خود از جهت آرایش کم یا چهره ی زیبا گزینش می کنند و نمی گذارند که به حضورشان بیایند؟ همان کاری که در ورودی اماکن مقدسه انجام می شود. یا اینکه اگر بنا باشد کسی را به حضور نپذیرند ملاک دیگری برای گزینش دارند؟ خیلی سپاسگذارم که وقت می گذارید و همیشه با پاسخهایتان کمکمان می کنید. التماس دعا.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقت امر، بنده به جهت عدم تخصص در موضوعات فقهی، وارد موارد فقهی نمی‌شوم. فقه؛ احکام را مشخص می‌کند ولی مصداق را هرکس می‌تواند تعیین نماید. مثل همین پوشش که فقه، حدودِ آن را معین می‌نماید. ولی این‌که رنگ پوشش به چه رنگ باشد، به عهده‌ی عرف است. و از این جهت بنده عرض نمودم لازم نیست رنگ روسری خانم‌ها تنها، مشکی باشد. موفق باشید

15587

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد عزیزم: ماه مقدس رجب را به شما و همه خداخواهان تبریک عرض می کنم: اگر در خواب نفس و روح ما مانند مرگ توسط حق قبض می شود و به عوالم غیب برده می شود پس چرا در آن عالم که رجوع کامل به خود پیدا می کنیم و اصلا متوجه خود نیستیم و هنگامی که بیدار می شوم هم چیزی از آن عوالم یا جدایی از بدن و بازگشت به نفس ناطقه خود چیزی یادمان نمی آید؟ ۲. آیا شما علامه طهرانی (ره) را یک عارف بالله و به توحید رسیده می دانید؟ بنده احساس می کنم طرفداران ایشان بقیه را به یک مکتب خاص و شخص خود علامه دعوت می کنند در حالی که در طرفداران امام (ره) و…… چنین نیست بلکه بجای اینکه خود آنها مطرح باشند مسیر توحیدی آنها مطرح است. ۳. چرا علامه طهرانی راحت در کتابهایشان معلوم می کنند که فلانی سیر را کامل کرد یا فلانی به توحید نرسید در این دنیا یا ... یعنی چگونه جایگاه افراد را نسبت به حق بیان می کنند و آقای حداد را کامل می دانند و آقای حداد هم ایشان را کامل می دانند. ان شاءالله خدا برتوفیقاتتان بیفزاید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در خواب انسان در عالمی حاضر می‌شود که به صورت علم حضوری با واقعیت‌های آن عالم روبه‌رو است. و به همین جهت عموماً چیزی در حافظه‌ی او قرار نمی‌گیرد. در این مورد عرایضی در شرح کتاب «ده نکته در معرفت نفس» شده است. صوت آن را از سایت می‌توانید بگیرید 2- بنده علامه تهرانی را یک دانشمند اسلامی می‌دانم و در جریان این مسائلی که می‌فرمایید هستم و حقیقتاً نگرانم که جوانان ما را که در این تاریخ می‌توانند با توحیدِ حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» به بهترین سلوک برسند، مشغول این حرف‌ها و فرقه‌بازی‌ها کرده‌اند. موفق باشید

13167

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: می خواستم نظر حضرت عالی را در مورد اردوی مهاجران اصفهان و اردوهای فصل رویش بدونم؟ عملا آیا شما این سبک اردو ها را قبول داشته و آن را مفید می دانید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: رویهم‌رفته اگر این اردوها بهانه‌ای شود تا بتوانیم در کنار کارهای تفریحی، معارف خوبی را نیز ارائه دهیم، کار خوبی است وگرنه اگر به صرف تفریح باشد چیز مفیدی به آینده‌ی جوانان خود اضافه نکرده‌ایم. موفق باشید

12647

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشيد و خدا قوت: استاد از نظر شما چگونه مى شود يک زن محجبه با پوشش چادر در امر حجاب الگوى افراد بدحجاب باشد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وارستگی همراه با برخورد خوب با دیگر خانم‌هایی که نسبت به حجاب سهل‌انگارند، و بی‌محلی به هنجارشکنان. موفق باشید

12336
متن پرسش
سلام و عرض ادب و ارادت محضر استاد بزرگوار و تشکر از صبر و حوصله حضرتعالی. سوالی داشتم در مورد اینکه گاها و به صورت دوره ای میل شدید به انجام یک سری اعمال یا عبادات برام حاصل میشه، مثلا شدید میل به پوشاندن خود و حفظ حجاب شدید کما اینکه در حالت عادی هم الحمدلله حجاب دارم) ولی در دوره ای این میل بشدت بروز می کند یا در دوره ای دیگر میل شدید به سکوت و یا نشنیدن و.... و بسیار این حس خوب و آرام بخش هست منتها نمی دونم برای اینکه این حس رو تداوم ببخشم و یا تثبیت بکنم، چکار باید بکنم که اون عمل ملکه بشه؟! احساس می کنم باید بعد از چشاندن این حس زیبا از طرف خداوند متعال خودم هم باید تلاشی برای تثبیتش بکنم ولی نمی دونم چکار باید بکنم؟! لطفا راهنماییم بفرمایید. با سپاس از بذل عنایت پدرانه حضرتعالی.
متن پاسخ

- باسمه تعالی: سلام علیکم: این حالات را در اصطلاح «قبض و بسط» روحی گویند. باید در حالت بسط، شکر کرد و در حالت قبض، بر انجام وظیفه صبر نمود تا به لطف الهی به تعادل لازم برسید و به قول مولوی: در باغ سبز عشق قرار گیرید که فوق غم‌های مربوط به قبض و شادی‌های مربوط به بسط است. گفت:

باغ سبز عشقْ کو بی‌منتهاست

جز غم و شادی در آن بس میوه‌هاست

عاشقی زین هر دو حالت برتر است

بی بهار و بی خزان سبز و تَر است

موفق باشید

12074
متن پرسش
سلام: آیا هنوز می توانم از ماه رجب استفاده کنم با توجه به شرایطم؟ چه طور؟ آقای طاهرزاده من 18 سالم هست امسال کنکور دارم و عاشق و مست شخصیت آقای جلال افشار، چند صفحه ای راجع به ایشان خواندم، مطالب خیلی خیلی کمی راجع به شخصیتشان گیر می آید. شدیدا، شدیدا، شدیدا در خودم احساس نیاز به معنویتی فوق العاده عمیق مثل معنویت آیت الله بهجت و آقای افشار و شهید میثمی را دارم. عاجزانه از شما خواهش می کنم که راهی برای اینکه مثل ایشان شوم (آقای جلال افشار) با توجه به ماه رجب به بنده راهنمایی کنید. ده نکته و برهان صدیقین را کمی بلدم. ببخشید خودمانی می گویم یک راه میانبر با توجه به این شرایطم دارم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در روایت داریم اگر یک روز از ماه رجب مانده، با روزه‌ی آن روز منوّر به نور ماه رجب شده‌اید 2- با توجه به این‌که چندسالی بنده با مرحوم شهید جلال افشار مأنوس بوده‌ام می‌توانم بگویم آن‌چه مرحوم جلال افشار را جلال افشار کرد بعد از معارف حِکمی و عرفانی که داشت، یکی نگاه درست او به حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» بود که او حضرت امام را یک هدیه‌ی قدسی الهی می‌دانست و سعی می‌کرد مبادی میل خود را با رهبر قدسی خود هماهنگ کند، دیگر آن‌که شدیداً سلیم النفس و لَیِّن بود، نسبت به مردم بسیار دلسوز بود، سعی بر رعایت حقوق مخالفین خود را داشت، بسیار هم صبور بود. موفق باشید   

10964

اعجاز قرآنبازدید:

متن پرسش
با سلام: در عقاید شیعه قرآن کتاب آسمانی آنهاست که از جانب خدا آمده است و معجزه است که بتوان به این وسیله مردم از وجود نبی در بین خود آگاه شوند. اگر قرار است مردم به وسیله اعجاز قرآن از نبی اطلاع یابند پس نباید محدود به عرب ها باشد، پس اینکه فصاحت و بلاغت دلیل اعجاز است به هیچ عنوان نمی تواند دلیل محکمی برای اعجاز قرآن باشد. این قرآن اگر معجزه است پس باید یک فرانسوی با مواجه با آن این را بفهمد، همچنین یک آمریکایی و... آیا به نظر شما این گونه است؟ ما در محاجه با تمام ادیان الهی فقط باید قرآن را ببریم و آنها ایمان بیاورند. اما این کار را نمی کنیم چون نمی توانیم اعجاز بودنش را اثبات کنیم. لطف کنید راه حل بفرمایید
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که در جواب سؤال 10955 آورده شد هندسه‌ی معارفی که از طریق قرآن همراه با آن الفاظ به میان آمده است حیرت‌انگیز است و اگر از طرف غیر خدا بود و از طرف بشر بود لااقل یک عرب می‌توانست یک سوره مانند آن بیاورد. زیرا بحث در توان بشر است که چنین امکانی را ندارد حال چه این بشر عرب باشد و چه اروپایی. وقتی در بین اعراب آن زمان که فصاحت به اوج خود رسیده چنین ادعایی می‌شود برای همه حجت خواهد بود که کاری است فوق طاقت بشر. موفق باشید
10314

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام آقای طاهر زاده: شرح احوالات من: من جوانی 18 ساله هستم. دعا و توسل می کنم کتاب های آقای نجابت و دولابی و کتاب های توحیدی می خوانم، معنای مناجات خمسه عشر را می خوانم، دائم سعی می کنم به فکر خدا باشم و به قدرتش فکر کنم و خلق را هیچ کاره و سراب بدانم ولی اصلا آرامش ندارم، این حالات مرا دارد نابود می کند همه اش حول و اضطراب دارم، آرزوی مرگ و شهادت را همین حالا با التماس و گریه از خدا دارم (آیا اگر همین حالا بمیرم نامه ی اعمالم کامل خواهد بود و نزد حضرت علی می روم ) نمی خواهم در این دنیا حتی برای یک لحظه ی دیگر باشم خواهش خواهش خواهش می کنم که به من بگویید چه کنم؟ بدنم همه اش می لرزد و رعشه بدنم را گرفته، به خدا قلبم درد گرفته و بعضی مواقع قلبم نامنظم می زند و درد می کند در این سن. دکتر رفته ام ولی آنها هیچ کاری نمی توانند بکنند من که این همه کار برای خدا کرده ام پس چرا ذره ای آرامش و عشق و امنیت ندارم؟ چه کنم تا به آرامش حقیقی و ابدی و بی نهایت برسم؟ چرا درهای رحمت خدا باز نمی شود؟ آیا این همه عذاب بر من از طرف خداست؟ دیگر اصلا نمی توانم زندگی کنم، برای کنفرانس دادن و سخنرانی کردن و امتحان رانندگی دادن و پای تابلو رفتن و سربازی ترس دارم، در این زندگی پر اضطراب چگونه می توانم زنده بمانم. آقا خواهش می کنم بگویید برای لرزش و رعشه و درد قلبم چه کنم؟ کلا برای رهایی از این حالات و رسیدن به امنیت و عشق به خدا چه کنم؟ آخه من چند سالمه که قلب درد و رعشه داشته باشم یا این لرزش و رعشه و قلب دردم و اضطراب از بین برود و به جایش آرامش ابدی بیاید و یا همین حالا بمیرم و جانم را به خدا دهم و آرامش ابدی پیدا کنم. و آیا آنجا به من محل می گذارند یا نه؟ ورزش می کنم و کتاب های «ادب خیال و قلب» و «آشتی با خدا» و «عالم انسان دینی» را خوانده ام و الان دارم «10 نکته از معرفت نفس» با شرح صوت آن بنا به گفته ی شما را می خوانم. چه کار کنم؟ چرا هم سن و سال های من اینجور نیستند. چند وقت دیگر امتحان رانندگی دارم با لرزشم چه کنم یا بمیرم یا از این اضطراب و ترس رهایی پیدا کنم. خواهش می کنم بیش از چند سطر جوابم را بدهید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در دنبال‌کردن مباحث معرفتی و توسلاتی که دارید راه درست را می‌روید، ولی مشکلی که در بدن خود دارید به یک بیماری جسمی، روانی شبیه است که خوب است با یک روان‌پزشک در میان بگذارید و داروهایش را هم مصرف کنید. موفق باشید
8410
متن پرسش
سلام. در بحث برهان صدیقین اثبات میشود که مخلوقات ، همه تجلی و تنزل یافته وجود حضرت حق میباشند. سوال من اینست که چطور میشود یک سری از این تجلی ها (یعنی انواع نجاسات) ، نجس نام میگیرند و با توجه به حقیقی بودن احکام ، ملکوت آنها هم نجس میشود؟ خبب هرچقدر هم که نقص در وجود نجاسات باشد ،‌ باز هم یک نوع تجلی عین وجود هستند! (این اشکال اصلا از جنس اشکالاتی که امثال مکتب تفکیک به اصالت وجود میگیرند نیست و فقط در مورد نجاسات و چگونگی تحلیل وجودی آنهاست)
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: بعضی مخلوقات نسبت به همدیگر دارای تزاحم هستند ولی از آن جهت که مرتبه‌ای از وجود می باشند موقعیت‌شان فرق می‌کند. اگر از نظر وجودی به مخلوقات بنگرید که هیچ‌چیز بد نیست و ملکوت آن ها هم بد نیست، هرچند آن چیز نسبت به ما بد است و موجب اختلال در ملکوت ما خواهد شد. موفق باشید
8075

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم وقت به خیر . خدا قوت استاد زحمت کش . میخواستم بپرسم که وقتی توفیق نماز شب نداشته باشم و بین الطلوعین را از دست میدم اون روز برام خیلی سخته که همراه با کسالت و بی برکتی و .... میشود و راحت اون روز از دستم میره.چکار کنم که خسران روز نداشته باشم و توفیق نماز شب و بیداری بین الطلوعین هم خدا به ما لطف کنه و نصیبم بشه برای همیشه. ان شاء الله . تشکر به خاطر راهنمایی تون . یا علی
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: فرموده‌اند: در روز مواظب حرکات و رفتار خود باشید و بعد از نماز عشاء بیداری نداریم باید زود خوابید. موفق باشید
7863
متن پرسش
سلام استاد.می خواستم بپرسم تلاویو و حیفا مگه مناطق مسکونی اسرائیل نیستند ؟ پس چرا باید اونجا رو بمباران کنیم ؟ تازگی با یک اسرائیلی در فضای مجازی آشنا شدم که شبهه های زیادی مطرح می کنه - شما یک سایت خوب و یا یک کتاب خوب نمی شناسین تا به من در این مورد کمک کنه؟سپاس
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: مگر مناطق مسکونی که با اخراج فلسطینی‌ها از شهر و دیارشان تصاحب شده حقی برای ساکنان غاصب آن‌ شهر‌ها ایجاد می‌کند؟ اساس کشوری به نام اسرائیل دروغ است و باید از صفحه‌ی روزگار برداشته شود. مگر به دنبال چه هستید که بخواهید آن‌ها را قانع کنید و به رسمیت بشناسید؟ هر کسی کشور اسرائیل را به رسمیت بشناسد شریک متجاوز است و شما به صورت مبنایی بایستی با او مقابله کنید. موفق باشید
7328
متن پرسش
باعرض سلام مدتی است در وجود خدا شک می کنم وهر چه برهان و علی الخصوص برهان صدیقین علامه طباطبایی را می خوانم و فکر می کنم دلم ارام نمی شود وشک دوباره برمی گردد لطفا برهان علامه را بیان فرمایید و بفرمایید راه حل مشکل بنده چیست باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در کتاب «از برهان تا عرفان» برهان صدیقین را عرض کردم و شرح دادم و سی‌دی آن موجود است. به نظرم مشکل در آن است که هنوز قلب، موضوع را تصدیق نکرده که إن‌شاءاللّه با رعایت حلال و حرام الهی و تزکیه‌ی لازم، قلب هم به تصدیق حضور حضرت حق منوّر می‌شود. به همین جهت در دعایی که منسوب است به امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» حضرت اظهار می‌دارند: «اللّهمّ نوّر ظاهرى بطاعتک، و باطنى بمحبّتک، و قلبى بمعرفتک....‏ ». موفق باشید
5723

برخورد خوشبازدید:

متن پرسش
باسلام خدمت استاد بزرگوارم خواهری 17ساله دارم که رابطه خیلی خوبی با پدرومادرم ندارد ولی بامن رابطه ی خوبی دارداو هرگاه که مشکلی برایش به وجود می آیدکه گاهی اوقات ناشی ازبی دقتی خودش یابی احترامی زیاد به پدرومادرم یاوقتی به خدا اعتراض دارد که چرا در خانواده ی دیگری به دنیا نیامده نماز خواندن را ترک می کندگاهی چندین ساعت با او یا پدر ومادرم صحبت کرده ام ولی تغییر زیادی به وجود نیامده دیگر نمیدانم باید چه کنم ووظیفه ام چیست وگاهی به خاطر رفتارهایشان انرژی خودم را از دست میدهم وخلقم پایین می اید نیازمند راهنمایی ودعای شما برای خودم وخانواده ام هستم باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: فقط با برخورد خوش به او کمک کنید تا از این فشار روحی آزاد شود. البته این یک عرض کلی است که می‌توانم خدمتتان داشته باشم و راه‌کارهای کاربردی‌تر را باید از اهل‌اش بپرسید که در این امور به طور خاص کار کرده اند. موفق باشید
5382
متن پرسش
باسلام استاد دختری 22 ساله هستم میخواسنم ارشد در رشته ی جامعه شناسی شرکت کنم تا درراستای انقلاب اسلامی تمدن زایی اسلامی کمکی کنم استاد من به شدت احساس میکنم دررابطه با نامحرم دینم درخطراست یعنی مشکلم این است که در ارتباط با نامحرم آن هم رابطه ای که در حد ضرورت و در چارچوب اسلام است دچار مشکل هستم یعنی مثل بقیه ادم ها که زن و مرد برایشان فرقی ندارد و بعد انسانی افراد برایشان مهم است ،من اینگونه نیستم.احساس میکنم شاید دینم درخطر باشد نمیدانم ایا وسواسی شده ام در این زمینه یانه .اگر من احساس خطر کنم چه باید کنم دانشگاه نروم؟التماس دعا_ایمیلم مشکلی داشت که آدرسش را ذکر نکردم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر حال اگر دین انسان از همه‌چیز مهم‌تر است در چنین مواردی باید در شرایطی که احساس می‌کنید دین‌تان به خطر می‌افتد به هیچ‌وجه وارد نشوید، إن‌شاءاللّه به برکات فوق‌العاده بهتری می‌رسید. موفق باشید
5337

اهدای عضوبازدید:

متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم.سلام علیکم.جسم ما مرتبه ی نازل روح ماست.آیا بعد از اهدای عضو،عضو پیوند داده شده،که هنوز در بدن شخص گیرنده به حیات ادامه میدهد و تحت اراده ی او درمی آید خود نیز منبا اثر در گیرنده هست ؟افراد گیرنده بعضا اعتراف کرده اند که خلق و خوی دهنده را پیدا کرده اند،ثواب و عقاب شخص دهنده چگونه می شود؟باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این‌که عضوی که با روحیه‌ی یک انسان شکل گرفته وقتی به انسان دیگری داده می‌شود روحیه‌ی گیرنده را تحت تأثیر قرار می‌دهد روی هم رفته قابل پذیرش است ولی ربطی به شخصیت گیرنده ندارد که باید درهر حال خودش انتخاب کند چه آن عضو جدید بستر مناسبی باشد و چه نباشد. موفق باشید
نمایش چاپی