بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
7561
متن پرسش
سلام استاد عزیز دیروز به مقاله ای از نشریه فارن افرز منتسب به شورای روابط خارجی امریکا بر خوردم که دو کتاب که اخیرا در مورد ایران و انقلاب توسط محققین غربی نوشته شده بود را بررسی میکرد. نکته جالب تحیر و تعابیر ضد و نقیض جیمز بوچان محقق غربی از شخصیت حضرت امام است. در بعضی تعبیرات شمه هایی از حقیقت به مشام می رسد اما در بعضی دیگر نویسنده کاملا دچار سوءفهم است. به هر حال روایت جالبی است که نشان میدهد چگونه حجاب معیارهای مدرنیته انسان را از فهم حقیقت و اسرار احوالات شخصیت های الهی باز می دارد. متانت و طمئنینه الهی امام به سنگ دلی و غیرعاطفی بودن تعبیر می شود و به هیچ انگاشتن ادبیات متعارف سیاسی غرب به بی سوادی. مناسب دیدم بخشی از این مقاله جالب را ترجمه و خدمتتان ارسال کنم: بوچان خمینی را به عنوان یک رادیکال مادام‌العمر، یک سیاست‌مدار بسیار تهاجمی در میان روحانیتی عمدتا سکوت‌پیشه ترسیم می‌کند. جاه‌طلبی خمینی آن‌چنان سنگ‌دلانه بود که حتی رئیس ساواک در مورد آن گفته بود که موی را بر بدنش سیخ می‌کرد. بوچان می‌نویسد، در حضور او «انگار که شخصیتی با اقتداری غیرقابل‌فهم یک باره ظاهر شد و با یک تشعشعِ تند، مدرنیته را ... خاتمه داد.» خمینی که پرزور و سازش‌ناپذیر بود هیچ چیز را قربانی خوش‌رویی، آداب دیپلماتیک، یا در نهایت، خواسته‌های نرم مردم خویش نکرد. «در عالم خلقت، به نظر می‌رسد به طور ناقصی زندانی شده است، مثل مسافری در سالن استراحت فرودگاه در هوایی طوفانی». بوچان با شگفتی می‌نویسد: «در غرب، ما که مدت‌ها است متون دینی اسکولاستیسیزم (مدرسی‌گرایی) را پشت سر گذاشته‌ایم، نمی‌توانیم بفهمیم مردی را که می‌تواند این قدر بداند و در عین حال هیچ نداند. نوشته‌های عرفانی او بخار از سرمان بلند می‌کند در حالی که بیانیه‌های سیاسی او حتی لایق توجه هم نیستند.»
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: ضمن تشکر؛ الحمداللّه خداوند دشمنان ما را تا این حدّ احمق و نادان خلق کرده که در فضایی تحلیل می‌کنند که هیچ رویکردی به واقعیت ندارد و با گام‌زدن در عالَمی با این تحلیل‌ها به ناکامی کامل می‌رسند. موفق باشید
7392
متن پرسش
به نام خدا با سلام خدمت استاد عزیز می خواستم نظرتان را راجع به عطار نیشابوری بدانم. ایا این مطلب درست است که موضوع سیمرغ را که عطار مطرح کرده است به نوعی به اومانیسم بر می گردد؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: سیمرغ در منظر عارف ،درست نقطه‌ی مقابل اومانیسم است. عارف در سلوک خود به جایی می‌رسد که غرق در حقیقت می‌شود و از او هیچ چیزی نمی‌ماند مگر احساس وجود حق. این کجا و اومانیسم که همه‌چیز را با محور انسان معنا می‌کند و آن‌هم نه انسانی که بنده‌ی خدا باشد بلکه انسانی که خدا هم بنده‌ی او است. موفق باشید
7239
متن پرسش
سلام علیکم نحوه ی انتخاب یک شخص بعنوان مرجع تقلید ، به چه صورت انجام می شود؟ و آیا هر آیت اللهی مرجع تقلید می تواند باشد؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در حوزه به صورت طبیعی اگر کسی توانست پس از تدریس رسائل و مکاسب خود را نشان دهد و آرام‌آرام تدریس درس خارج را شروع کرد و نشان داد دارای ملکه‌ی اجتهاد است، فضلای حوزه از جمله جامعه‌ی مدرسین نظرها را به او می‌اندازند. در واقع حوزه بستری است که توان فرد به خودی خود ظهور می‌کند. موفق باشید
6489

وحدت وجودبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم.. ببخشید اکر میشود چند نا منبع برای وحدت وجود به بنده بدهید.. خیلی نیاز است... یا علی
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بیشترین بحث را محی‌الدین به‌خصوص در فصوص داشته‌ که متن آن به عربی است. کتاب عرفان نظری جناب آقای استاد یزدان‌پناه را مطالعه کنید، و یا وحدت وجود به روایت ابن‌عربی و مایستراکهارت نوشته قاسم کاکایی إن‌شاءاللّه برایتان مفید خواهد بود. موفق باشید
4866
متن پرسش
سلام بعضی وقت ها وقتی می خوام یه کارو که در ظاهر خوبه انجام بدم قلبم شروع میکنه به تند تند زدن و حالت بدی از لحاظ معنوی برام پیش میاد. مثلا بعضی وقتا که میخوام تفسیر المیزان بخونم. یا بعضی وقتا که میخام بعضیارو اصلاح کنم(با بردنشون به مراسمات مذهبی) یا بعضی کارای دیگه این حالت بهم دست میده نمیدونم که این حالت به خاطر اینه که من دارم اینکارا رو به خاطر حب النفس انجام میدم یا این حالت وسوسه شیطونه و من باید این کار رو انجام بدم و محل نزارم؟ چه کار کنم راهنمایی بفرمایید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: سراغ کارهایی نروید که هنوز روح شما آماده‌ برای ارتباط با آن کارها نیست. سعی کنید معارف اسلامی را از طریق معرفت نفس شروع کنید تا ابتدا موضوعات به طور حقیقی برای خودتان روشن شود. موفق باشید
4723
متن پرسش
با سلام و خسته نباشید شما در جاهای مختلف کتابهایتان معتقد به نامحدود بودن ذات یا من انسان دارید با توجه به اینکه خدا نامحدود است چگونه میشود به حداقل یک نامحدود دیگر در کنار خدا معتقد بود؟ چون از نظر عقلی دو تا نامحدود امکان ندارد که موجود باشند
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: «خداوند نامحدود است» به آن معنا است که هیچ نقصی ندارد و در هر کمالی، مطلق است. یعنی مطلق علم و قدرت و حیات است ولی نامحدود بودن نفس ناطقه‌ی انسانی از جهت دیگر است؛ مثل آن که محدود به مکان نیست، آن وقت عنایت داشته باشید که دو نامحدود در عرض هم نمی‌شود باشد ولی این که نفس از نظر مکانی نامحدود باشد و در عین حال حضور خدا در مرتبه‌ای شدید تر در همه‌ی مکان‌ها حاضر باشد، ممکن است؛ مثل آن‌که نفس شما در همه‌ی بدن شما ممکن است و بدن شما مانع حضور نفس شما نیست. نفس ناطقه‌ مانع حضور حضرت حق در همان جایی که نفس ناطقه حاضر است نمی‌باشد.این بحث در کتاب ده نکته در معرفت نفس روشن شده. موفق باشید.
3560
متن پرسش
ایا اگر ما به جای شاه بودیم واز بچهگی در جایی بزگ میشدیم که در اطراف ما ادم هایی بودند که همش به ما احترام بیهوده گذاشته-دست مارا بوسیده-مارا والا حضرت نامیده -در اطراف ما پر از طلا و جواهر بوده از دیوا ها شوت پر بوده و حرف هایی از دین جز احکام ان که البطه مضحک کردن انها به شاه رسیده ایا بیشتر زمان نمیخواست وهمراه با عشق به اینکه دوست داریم انها هم بهشت برون وبدون مرگ بر شاه گفتن و با ارامش بیشتر حرکت کردن بهتر نبود ایا مثل برخورد ما با امریکا نیست خودتان را جای انها بگذارید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: قرآن در آیات 172 و 173 سوره اعراف خبر از تعهد فطری انسان در مقابل خدا می‌دهد که انسان ذاتاً حق را می‌شناسد و ربوبیت او را پذیرفته، می‌فرماید: « وَإِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِن بَنِی آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنفُسِهِمْ أَلَسْتَ بِرَبِّکُمْ قَالُواْ بَلَى شَهِدْنَا أَن تَقُولُواْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِنَّا کُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِینَ، أَوْ تَقُولُواْ إِنَّمَا أَشْرَکَ آبَاؤُنَا مِن قَبْلُ وَکُنَّا ذُرِّیَّةً مِّن بَعْدِهِمْ أَفَتُهْلِکُنَا بِمَا فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ » یعنی آنگاه که از فرزندان آدم،از پشت نسل‌هایشان،تعهد گرفتیم، خودشان را گواه خودشان گرفتیم، که آیا من ربّ شما نیستم؟ گفتند: آری شهادت می‌دهیم. این کار را کردم تا روز قیامت نگویند ما نسبت به ربوبیت تو غافل بودیم، یا بگویند که پدران ما مشرک بودند و ما هم فرزندان آنها بودیم و از خود اطلاعی نداشتیم، آیا ما را هلاک می‌کنی به جهت کاری که آن باطلان کردند؟ نتایج آیه : الف – ذات همة انسان‌ها با پروردگار خود روبرو شده‌است. ب – همه بدون استثناء ذاتاً به رب بودن خداوند شهادت داده‌اند. ج – همه با یک علم ذاتی و حضوری پروردگارشان را می‌شناسند. د – در قیامت بدکاران نمی‌توانند بگویند ما از ربوبیت خداوند بی‌اطلاع بودیم، چون جانشان چنین تصدیقی را همواره داشته و آنها با مشغول کردن خود به دنیا، آن صدا را در خود خاموش کرده و در نتیجه نشنیدند. ه – با توجه به این ذات و فطرتِ آشنایِ به پروردگار هستی، نمی‌توانند بگویند چون پدران ما مشرک بودند ما هم مشرک شدیم و محیط و تربیت خانوادگی را بهانه‌ای برای بدبودن خود بگیرند. لذا ریشه اصلی بد بودن و خوب بودن هر کس، خود فرد است و محیط و خانواده و پدر و مادر و جامعه و ژن، همه‌شان علت مُعِدِّه یا شرایط هستند و علت اصلی خود انسان است که در مقابل ندای فطرت چه موضع و انتخابی بکند. و چه بسا از والدین غیر صالح و در محیطی فاسد، انسان‌هایی متعالی سربرآورند، چرا که این انسان‌ها نگذاشتند صدای فطرت‌ در جانشان خاموش شود. و - این نوع رویارویی با پروردگار که از طریق علم حضوری و شهود قلبی انجام می‌گیرد، جای انکار و عذری باقی نمی‌گذارد. ز - چون انسان فطرت و ذاتی دارد که آن ذات و فطرت، خدا را می‌شناسد، انسان می‌تواند با فعّال نگه‌داشتن آن فطرت، حق را از باطل تشخیص دهد. ح – کار مربی در اصلاح انسان‌ها « ذکر و تذکر» به حقایق است تا انسان براساس فطرتش به خود آید و به خود حقیقی‌اش که از رسیدن به آن راضی است، دست یابد، نه از خود گرفته شود. و نقش اصلی را در پذیرفتن ندای فطرت و یا پشت‌کردن به آن، خود فرد به‌عهده دارد و به همین جهت هم می‌شود از یک پدر و مادر در شرایط مساوی دو فرزند به‌وجود آید که یکی کاملاً به فطرت خود پشت کرده‌باشد و لذا نباید نقش محیط و خانواده و امثال این‌ها را عمده کرد و بدی بدکاران را از دوش آنها برداشت، و یا والدین علت اصلی انحراف فرزندان را به خود نسبت دهند. 7- توحید فطری : یعنی انسان فطرتاً هم خدا را « خالق هستی» و هم « ربّ هستی » و هم « اله و معبود هستی » می‌شناسد. یعنی فطرت انسان، توحید را در همه ابعاد آن درک می‌کند. لذا امام‌معصوم(علیه‌السلام) می‌فرمایند: « فَطَرَهُمْ عَلَی‌التَّوحید » یعنی براساس توحید، انسان سرشته شده. و در نتیجه در عمق جانش می‌فهمد خدایی در صحنه است که هم خالق هستی و هم رب هستی و هم معبود اوست. در همین رابطه قرآن می‌فرماید: « أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبینٌ، وَ اَنِ اعْبُدُونی هَذا صِراطٌ مُسْتَقِیم »(یس/ 60) یعنی ای فرزند آدم! مگر به شما سفارش نکردم و شما تعهد نکردید که شیطان را نپرستید، زیرا که او برای شما دشمنی آشکار است، و مرا بپرستید که راه مستقیم همین است و بس. یعنی راه راست، همان راه است که فطرت انسانی نشان می‌دهد و آن پرستش خدای یگانه است و پرستش هر معبودی غیر خدا کج‌روی و انحراف از مسیر مستقیم فطرت است و فراموشی پرستش خدای متعال در واقع؛ دورافتادن از فطرت انسانی و فراموش‌کردن خویشتن حقیقی خویش است. موفق باشید
3023
متن پرسش
سلام. راستش این دهه محرم من حتی نتوانستم یک بار به امام سلام بدهم یا زیارت عاشورا بخوانم.باور کنید بارها کتاب دعای زیارت عاشورا را باز کرده ام اما خجالت کشیده ام آن را بخوانم و جمله اولش را بگویم و کتاب را بسته ام.باور کنید برای من سخت است حتی نام امام را ببرم و تقریبا هیچوقت اسم ایشان را نمی برم.من نمی توانم با ایشان ارتباط بگیرم اصلا ما هیچ ربطی به یکدیگر نداریم.آخر نمی شود دیگر!باید یکی شانش هر چقدر هم بالا است در حیطه فهم آدم باشد باید بشود یک چیزی گفت یک کاری کرد.اما ما و ایشان هیچ ربطی به هم نداریم هیچ سنخیتی نداریم.اصلا نمی شود در مورد ایشان صحبت کرد.این امام قمار عشق را پاک پاک باخت.عجب عجب.کربلا جز صحنه ی قمار بازی این مرد نیست.واقعا که پاک باز تر از او نیست،هست؟باور کنید این روزهای آخر فقط با شنیدن نامش گریه ام می گرفت و دلم می رفت.نمی دانم این ها کار شیطان است ظریف و ظاهرا زیبا؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: به گفته‌ی مولوی: «تو مگو ما را به آن شه راه نیست.... با کریمان کارها دشوار نیست» به لطف الهی توانسته‌ اید در حیرت عظمت امام راهی به سوی او گشوده باشید. موفق باشید
2117

اثبات نبوتبازدید:

متن پرسش
سلام استاد بنده تفسیر ایه های63و61سوره اعراف برایم کامل روشن نشده و خاستم اگرامکان دارد این دو سوال بنده را پاسخ بفرمایید: 1)قران چگونه به این سوال پاسخ میدهد:ایا متعجبید که مردی از جنس خود شما به طرف شما فرستاده شده است؟ وهمچنین در ایه 61 شما فرمودید:پیامبران میفرمایند من پیام اور رب العالمینم ورب العالمین هم خطا ندارد پس من که پیامم از طرف اوست در پیامم خطا نیست.حالا سوال بنده اینکه مردم چگونه بایدبه حقانیت پیامبران پی ببرند؟ ایا این درست است که در کتاب های دینیمان میخاندیم پیامبران برای اثبات ادعای خود معجزاتشان را به مردم نشان میدادند تا حقانیت خودشان را ثابت کنند؟و کلامردم چگونه باید به یک مرد الهی مثل نوح(ع)یقین پیداکنند که ازطرف خداست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: 1- چون کفار به جای آن‌که به محتوای پیام توجه کنند گیر داده بودند چرا خداوند یک انسان را پیام‌آور خود قرار داده، آیه می‌فرماید آیا جای تعجب دارد که یک مرد از خودتان پیام‌آور خدا شده تا شما را از انحراف رها کند و به تعادل برساند و زمینه‌ی پذیرش رحمت الهی را بر زندگی‌شان فراهم کند؟ 2- پیامبران خداوند همگی به نحوی ثابت می‌کردند از طرف خدا هستند و بر اساس آمادگی مردم زمان خودشان چیزی را می‌آوردند که هر انسان منصف قانع شود این در حدّ طاقت هیچ بشری نیست. بعد از آن است که به آن‌ها تهمت می‌زدند شما گمراه هستید و آن‌ها آن جواب را می‌دادند. موفق باشید
1807
متن پرسش
با سلام. ضمن تشکر از سعه صدر شما استاد عزیز در پاسخ به سوالات و عرض خسته نباشید در رابطه با جوابی که به سوال شماره 1739 داده اید دو سوال دارم:1- فرموده اید همانطور که ائمه معصومین«علیهم‌السلام» در عینی که می‌فرمایند؛ «طلب المعارف من غیر طریقنا اهل البیت مساوق لانکارنا»، می‌فرمایند: عَلَیْنا بالقاء الاصول و علیکم بالتّفریع. سوال این است که در مورد فلسفه کدام اصل آن( و نه مسئله) آن از جانب ائمه القا شده است؟ در حالی که می دانیم اصول فلسفه اسلامی همان اصول فلسفه یونان است و فلاسفه اسلامی هم آنها را نسخ نکرده اند. 2- فرموده اید که مگر نه این‌که تفکر فلسفی یک نوع تفکر است و باید با همه‌ی ابعادِ تفکر وارد قرآن و حدیث شد؟. سوال این است که آیا به صرف اینکه یک چیزی یک نحوه تفکر است حق داریم آن را به عالم تحمیل کنیم. آیا تفکر مکانیکی گالیله نوعی از تفکر بود یا نه؟ پس آیا صحیح است که بگوییم ریاضی وار دیدن عالم هم چیز حقی است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام 1- وقتی متعهد به آن باشیم که با تفکر، با متون دینی برخورد کنیم طبیعی است که مثل اصول فقه در عقاید نیز به جمع‌بندی‌هایی می‌رسیم که در فلسفه‌ی اسلامی مطرح است و این جمع‌بندی‌ها هیچ ربطی به فلسفه‌ی یونان ندارد. 2- اگر واقعاً تفکر مکانیکی یک نوع تفکر است – و نه یک ذهنیت که به عالم تحمیل شده – چرا از آن بهره نگیریم. آری یک وقت تمام عالم را در محدوده‌ی کمیّت ریاضی‌گونه می‌نگریم ، این نادیده‌گرفتن بسیاری از حقایق است که در نگاه ریاضی لحاظ نمی‌شود ولی یک وقت از جنبه‌ی ریاضی‌گونه‌ی عالم غفلت نمی‌کنیم. این دومی خوب است. موفق باشید
1711
متن پرسش
بسمه تعالی -سلام-مفهوم این مصراع بیت معروف حافظ که " گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند " چیست . مگر ملایکه غیر از سجده به آدم کار دیگری هم کردند و آیا این مصراع همان مفهوم سجده را میرساند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام ملائکه‌ی، انوار الهی و مظهر اسماء حسنای خداوند‌اند و به اراده‌ی الهی طینت و ذات انسان را بر اساس عشق آفریدند و آن ساکنان حرم ستر و عفافِ ملکوت با انسان باده‌ی مستانه زدند تا جان انسان را به نور عشق الهی که همان امانت ولایت است، منور کنند. امانتی که آسمان نتوانست تحمل کند و انسان تحمل کرد، زیرا او «ظلوم و جهول» بود. ظلوم بود به نفس امّاره‌ی خود و جهول بود به غیر خدا و جز خدا چیز دیگری را در این عالم نمی‌شناخت. آری قرعه‌ی عشق‌ورزیدن مخصوص موجودی است که «ظلوم و جهول» است. موفق باشید
1638

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باسلام خدمت استاد.سالهاست سوالی در ذهنم هست که بارها خواستم مطرح کنم اما بدلیل ترس از برداشت ناثواب افراد قادربه طرح نشدم. 1-آیا نه این است که طلحه وزبیر برای اسلام خدمات بزرگی انجام داده بودندوحتی بارها مجروح شده بودند؟ 2-آیا نه این است که طلحه وزبیر ازحضرت علی(ع)بدلیل زحماتی که برای اسلام انجام داده بودندسهم بیشتری از حکومت می خواستند اما حضرت بین ایشان وبقیه مسامانان حتی انان که هیچ زخمی نخورده بودندتفاوتی نگذاشت؟ 3-اگر این وقایع صحت دارد پس رویه حکومتی حال حاضر در دادن امتیازات بی حدوحصر به جانبازان اسراوخانواده شهدا و حتی نوه شهدا را چگونه می شود توجیه نمود؟ 4-آیا حضرت علی(ع) به بازماندگان جنگهاشخصا کمک می کرد یاسهمی اضافه ازبیت المال وحکومت به انهامیداد. 5-آیامعیارحضرت درانتخاب استانداران وبقیه عوامل حکومتی صرفا پرهیزگاری وخداترسی حال حاضر فرد بوده یا اینکه تعداد جنگهای شرکت کرده وجراحات وارده هم موثر بوده است؟ 6-ایا کمکهای حکومت اسلامی که ازسر لطف است تبدیل به سهم خواهی نشده است؟ 7-آیامقایسه این امتیازات با امتیازات بازماندگان جنگهای مختلف در بقیه دنیا از طرف برخی مسولین صحیح است؟اگر چنین است پس چرادم از سیره علوی می زنیم.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: به نظر بنده اگر امروز هم ما به افراد به جهت زحمات بیشتری که در راه اسلام و انقلاب کشیده‌اند، پول و امتیاز مادی بیشتری بدهیم، اشتباه کرده‌ایم ولی اگر خارج از آن موضوع، از آن‌جایی که مسئولیت‌های حساس، انرژی و کار بیشتری از افراد طلب می‌کند و از این جهت که طرف کار حساس‌تری را به عهده گرفته، امتیاز مادی بیشتری به او بدهند، این اشکال ندارد و عدالت را مختل نمی‌کند. به نظر بنده در حال حاضر در کشور ما این دو موضوع مخلوط شده و در بعضی موارد بدون دلیل بعضی از امتیازات مادی را در اختیار بعضی‌ها قرار می‌دهند که ابداً استحقاق آن را ندارند و موجب فساد جامعه و خودِ آن افراد می‌شوند. با توجه به حقیقت انقلاب اسلامی امیدوارم روز به روز ما از این تنگناها خارج شویم و به عدالت علوی نزدیک گردیم. موفق باشید
772

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
- سلام استاد. من خیلی اوضام خرابه. اِن تا سؤالم از شما دارم ولی چون بعضی وقتا زیاد چیزی می خورم ،روم نمیشه زنگ بزنم شما و سؤالاتمو بپرسم.استاد، من اساس مشکلاتم به خاطر کمبود معرفته و این در حالیه که چندین سال از زندگیم همواره معرفت کسب می کردم اما واقعا احساس می کنم هیچی نمیدونم و اصلا معرفتم کفاف زندگی ام رو نمیده. استاد، من اگر واقعا بدانم که یک چیزی را واقعا خدا گفته یا امام معصوم که جان جان منه، گفته، واقعا به انجامش تن می دم. استاد، من دیگه هیچ امیدی ندارم و می دونم نا امیدی از طرف شیطونه. ولی نمی دونم چیکار کنم. جناب استاد ، من هر شنبه که قراره بیام جلسه ی تفسیر شما از چند روز قبلش یادمه که برا شنبه تزکیه کنم و هر شنبه مقداری ریاضت میکشم تا قوام تعدیل بشه ولی باز روزای دیگه همین مشکل رو دارم. استاد خیلی دلم پر است. نمی دونم چیکار کنم. دائماً زندگی ام شده است گریه. احساس می کنم هیچ کاری نمی توانم بکنم. مشکلاتم اساسی است. یک اشتباهم را که می خواهم درست کنم ، اشتباه دیگر در راستایش مرتکب می شوم . مثلا می خوام هم اتاقی ام رو خوشحال کنم، دچار حرف لغو می شوم. می خواهم خوابم را کم کنم نماز صبحم می رود برای آخر وقت. تمام زندگی ام سرشار از تزاحمه. استاد من دارم تو آتیش جهنم جلز ولز می کنم. استاد من برای این که درسم را زود تمام کنم و از شرش خلاص شوم 22 واحد گرفتم تا هر چه زودتر آزاد شوم ولی واقعا مجبورم بیشتر وقتم را برای درس بگذارم و به کسب معرفت نمی رسم. استاد من آن چنان با حرص به کتب معرفتی نگاه می کنم که دلم می خواهد آن ها را بخوانم اما درس ها یم من را از معارف خوشمزه که نیاز واقعی من است ، دور کرده. جناب استاد، من می خواستم که هرگز تقلب نکنم و اصلا نمی تونم به این بهانه که درسم عامل مزاحمی برای سلوک است بیخیال آن شوم و همیشه درسم را کامل می خوانم و احساس می کنم این کار ترجیح دنیا به آخرت و ترجیح علوم دنیوی به اخروی است. استاد من چون نمی رسم معرفت کسب کنم همیشه در طول این ترم خودم را سرزنش کردم اما این ها تا کی. استاد من نمیدونم چه باید کرد . جواب های شما زیاد به دلم نمی چسبد چون احساس می کنم شاید از همه ی جوانب زندگی من آگاه نباشید .من چندین بار فکر کردم که واقعا شما که هستید و جایگاهتان در عالم چیست و خداوند اراده کرده که چگونه به واسطه ی شما مردم را هدایت کند و فیض رسانی کند.استاد من واقعا نمی فهمم و وقتی جلسات تفسیر شما می آیم با مبهوت ماندن سر مسائلی ، جلسه به پایان می رسد و آخرش نمی فهمم شما که هستید و چه می خواهید . استاد فکر نکنید که من خنگم مسائل عادی مثل مباحث تفسیر شما را می فهمم ولی نمی دانم چرا این مسائل را به این نحو مطرح می کنید و تفاوتی که در بیان عرفا است برایم خیلی عجیب است.جناب استاد، نمیدانم چرا شأن خود را در این کار یافته اید. استاد تمام شخصیت شما برای من یک علامت سوال بزرگ است و این موضوع گاهی اشک من را در می آورد . استاد من فکر می کنم که تا نبینم آن چه شما می بینید هرگز حرف هایتان را نخواهم فهمید. استاد ، من نمی فهمم چرا شما خیلی رُک و روراس به مردم نمی گویید که مشکل از خودشان است . چرا خیلی صریح همه‌ی مشکلات را برای مردم باز نمی کنید. چرا کلاس های شما خیلی انرژی از من می گیرد؟ استاد، شما چگونه یک سری از مسائل را می فهمید ؟ آیا واقعا با کسب معرفت و تزکیه؟ استاد شما چگونه تزکیه کرده اید؟ استاد من آرزویم این است که نیم ساعت بنشینم و با شما صحبت کنم. استاد من برای این که بتوانم شنبه شما را ببینم بسیار به خدا التماس کردم ولی جلسه ی شما خیلی زود تمام شد. استاد من زیر آوار ها و مانع ها دارم می شکنم. استاد من این رو فهمیدم که فیض امام معصوم دائما در وجود ساری و جاری است ولی من خودم را راستای این فیض قرار ندارم. استاد ، خیلی من دلم خیلی برای امام وجودم و همین طور برای شما و در واقع برای خودم تنگ شده. استاد من دارم خودم را نابود می کنم. استاد ، من خیلی مغرور و سرشار از زشتی ها هستم و از هر حرکتم زشتی صادر می شود. استاد ، تعجب می کنم که چقدر شما سر ما وقت می ذارین. ما که اینقدر پست هستیم. استاد پریروز خیلی ناراحت بودم که چرا یک عمری از عقلم استفاده نکردم در حالی که یک عمر هم نشین من بوده و با من بوده ولی واقعا وقت نمی کنم که عقل ِ دفن شده ام را از زیر آوار و خرابه ها در بیاورم. استاد من چیکار کنم؟ استاد ، من گاها که خیلی درس می خوانم خودم را ناگهان در قیامت میابم. برا همین به ذهنم رسیده با این که خیلی از درس خواندن اذیت می شوم ولی ارشد هم مهندسی بدهم ولی از اسارت دروس می ترسم و دلتنگی ام برای خودم ، مانع می شود که این کار را بکنم. استاد من مرده ی روزگار و زمان شده ام. در ظلمات دیجور هوا و نفس ، اراده ام نتیجه ای در بر ندارد. جناب استاد، من جرئت نوشتن بدی هایم را روی کاغذ ندارم و این مانع از محاسبه ی اعمالم می شود. استاد من نمی توانم با خداوند حرف بزنم چون زمین صدای من رو میشنود . و هر وقت می خوام با خدا حرف بزنم آخرش حرفم را نمی زنم. الان هم که دارم این چیز ها را می گویم به خاطر این است که از خدا بی خبرم ولی هروقت واقعا یاد خدا باشم ، اصلا نمی توانم هیچ کاری کنم. استاد ، نگذارید این جا بمونم تا بپوسم. می دونم که خودم باید برای خودم یه کاری کنم. ولی وقتی من هیچ دسترسی به خود عالی ام ندارم چگونه باید دعایم شنیده شود؟ استاد من وقتی آدم خوبی بودم می فهمیدم که خداوند صدای مردم عادی را نمی شنود و حالا خودم یکی از همین مردم عادی هستم....... استاد ، حرف برای گفتن خیلی دارم .... ترسم که قلم شعله کشد ، صفحه بسوزد....... استاد.........
متن پاسخ
باسمه تعالی، سلام علیکم: «تو خود چه لعبتی ای شهسوار شیرین‌کام» چه گرفتاری های زیبایی دارید. مگر زندگی جز این است که در میان ابعاد گوناگون به شخصیتی جامع برسیم. مگر ما فرشته‌ایم که در یک بُعد به‌سر ببریم؟ آری همین است که می‌گویید؛ یک طرفِ کار را بگیریم، طرف دیگر از دست می‌رود تا إن‌شاءالله به جامعیتی برسید که چون دریا ئی شوید که همه‌ی رودخانه‌ها در آن می‌ریزد بدون آن‌که رنگ رودخانه ها را بگیرد. می‌گویید چگونه؟ با مدّ نظر قراردادن ائمه«علیهم‌السلام». شما علی«علیه‌السلام» را مدّ نظر قرار دهید و جلو بروید آرام‌آرام هرچیز در جای خودش قرار می‌گیرد. دلواپس این‌که فعلاً بیشترین وقت را بر روی دروس دانشگاهی می‌گذارید، نباشید چون جهت کلی شما به سوی نور است و به طور اجمال معارف الهی در قلب شما هست. می گوئید:« نمی فهمم شما که هستید و چه می خواهید» بنده موجود پیچیده‌ای نیستم سعی می‌کنم به لطف خدا آنچه از اساتید بزرگ مثل حضرت امام و علامه‌ی ‌طباطبایی«رضوان‌الله‌علیهما» هست و خداوند به قلب آن بزرگواران رسانده بفهمم و در حدّ توانم به بقیه برسانم، زیرا عقیده‌ام آن است که در حال حاضر دینداری صحیح روشی است که این بزرگان توصیه می‌فرمایند. عنایت داشته باشید که «رهرو آن نیست که گه تند و گهی خسته رود.... رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود» برنامه داشته باشید و بدون افراط و تفریط و طبق برنامه عمل کنید و بقیه را به عهده‌ی خدا بگذارید تا هرطور مصلحت دید راه‌های سعادت دنیا و آخرت را در جلو شما بگشاید. سخت نگیرید و امیدوار باشید، بیش از حدّ از دست خود گله‌مند هستید، با خودتان مدارا کنید. موفق باشید
138

بدون عنوان**بازدید:

متن پرسش
1.faslsafeye vojode horiehaye beheshti kamelan nasezegar ba vojode zan hast.yani zanha ba in hesab dar behesht hamjensgara khahand bood.man be yaghin resideam ke hazrate mohammad dar barabare aarab ke havase zanparasti dashtan intor farmordeand.nazare shoma chist? 2.be nazare bandeye haghir az dide erfan balatar az legha va didar ba khodavand zamani nist.dar eslam in masale namaz hast.aya ma hazer mishavim hatta ba eshghe zaminimon ke zanemon hast dar zamani moshakhas va ya saati moshakhas ba harfhayi moshakhas harf bezanim hamintor ke ostade eshgh mifarmayand:ajaba namaze mastan to begoo dorost hast an..........ke nadanad o zamani nashenasad o makani...........ajaba 2 rekaatast in .....ajaba ke hashtomin ast..........ajaba che sore khandam cho nadashtam man zabani kollan manzooram ine: ke eshgh be khoda haddo hasr nadare dolate eshgh az hame diha jodast asheghan ra mellato mazhab khodast befarmayid javabesho ke yade khoda va eshghe be khoda balatare ya serfan kalamati arabi ke bazia nemidoonan manish chi mishe ba zamani moshakhas? thanks
متن پاسخ

باسلام خدمت سوال کننده محترم:

لطفا سوال را فارسی تایپ بفرمائید تا استاد بتوانند آنرا براحتی خوانده ودر صورت لزوم جواب آنرا بدهند.
با تشکر

گروه فرهنگی المیزان

19500
متن پرسش
سلام: آیا شهریار یک شاعر مقید به احکام شرعی بوده است یا یک فرد لاابالی؟ یا معمولی؟ در یک کتاب که خاطراتی از ایشان نقل شده بود ظاهرا توسط آقای نیک اندیش که همواره همراه ایشان بوده است) مکرر مطالبی آورده که ما متوجه می شویم که شهریار اصول اخلاقی و شرعی را چندان رعایت نمی کرده. مثلا او شوق دیدار یک زن آوازه خوان به نام قمرالملوک را داشته و وقتی او می میرد ناراحت می شود و در وصف او شعر گفته است و آن زن او را بوسیده است. شهریار دست دختری را می بوسد. شهریار به معشوقه پیشینش که فرزند هم داشته سر زده است. و از حسرت نرسیدن به هم برای هم نامه خاطرات گذشته را نوشته اند. شهریار به خانه یک ارمنی باده فروش رفته. شهریار انگار هر دختری را میدیده عاشقش می شده. آیا او مقید به مذهب نبوده؟ یا مذهبی که ما داریم سخت گرفته ایم که این چیز ها برایمان بد است؟ ما فقط یک تصویر از او در ذهن داریم و آن هم شعر علی ای همای رحمت است. قضیه چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که حداقل باید زندگانی مرحوم شهریار را به دو مرحله تقسیم کرد: مرحله‌ای قبل از انقلاب اسلامی که در فضای روشنفکری به‌سر می‌برد با خصوصیاتی که آن فضا دارد و در عین حال، یک شاعرِ هنرمندی است که ریشه‌های معنوی و معناگرایی در شعر او چشم‌گیر است. و مرحله‌ی بعد از انقلابِ او که از فضای روشنفکری فاصله گرفته و به اردوگاه متعهدین نسبت به انقلاب اسلامی پیوسته در عینِ طعنی که از طرف روشنفکران به او زده می‌شد. شهریار دوره‌ی اول، شاعرِ عاشق‌پیشه‌ای است که به هر حال، روحِ زیباگرایی او بعضاً عنان او را از او می‌رُباید. در این رابطه شاید بتوان علاقه به صدای آن خانم را توصیه کرد، وگرنه در کلّ، اشعارِ او حکایت از آن دارد که به افق‌های بس متعالی نظر دارد. به گفته‌ی آیت اللّه محمدتقی جعفری شعر «حیدر بابا» انسان را از زمین می‌کَنَد و به معراج می‌برد. در آخر از این موضوع هم نباید غفلت کرد کسی که حرکات و سکنات او را برای ما گزارش می‌کند، از نگاهِ معمولی خود می‌نگرد نه از نگاه شاعر و حالات شاعرانه‌ی او. شهریار، شاعری نیست که بتوان او را نادیده گرفت، و از حالات روحانی او که در آخر عمر به فوران آمده است برای زیست‌جهانِ خود استفاده نکرد. موفق باشید  

15032

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: ۱. جوّی در بین برخی طلاب حاکم شده است که دوست دارند به سوریه و عراق بروند و بجنگند. حال با توجه به این که اصل وظیفه است نه جوّ حاکم و یا احساسات... از شما درخواست می کنم که منت نهید توضیحی به حد توانتان در این باره بفرمایید. ۲. آیا این جمله صحیح است: «وظیفه طلبه در انقلاب و شرایط حال حاضر این است که با مجهز شدن به علوم دقیق مانند فلسفه و تجهیز تقوا به امور اعتقادی و دینی مردم بپردازد. نه این که به سوریه برود و بجنگد. به طور کامل نفی این قضیه نمی کنیم ولی تا زمانی که جهاد از سوی امام خامنه ای به طور واجب اعلام نشده است ما وظیفه مان درس خواندن و بخصوص خوب درس خواندن است. و این قضیه نفی این نمی کند که برخی نباید بروند. خیر... روی صحبت با طلاب است که باید طبق وظیفه عمل کنند.». التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید همین سخن شما درست باشد، به‌خصوص که مسئولان سپاه هم از حضور غیر مستشاری ایرانیان که بیشتر مربوط به اعضاء سپاه و سرداران می‌باشد، استقبال نمی‌کنند. موفق باشید

12494

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و آرزوي قبولي طاعات: آيا شرح كتاب نهج الولايه (بررسي مستند در شناخت امام زمان (عج)) اثر علامه حسن زاده آملي در برنامه هاي آتي شما قرار خواهد گرفت؟ اگر در اين مورد كتاب يا فايل صوتي وجود دارد، ممنون مي شوم حقير را راهنمايي بفرماييد. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مجموعه عرایضی که در رابطه با مهدویت شده، بر مبنای عرفان نظری است که حضرت علامه حسن‌زاده نیز بر آن تأکید دارند ولی به طور مشخص بنایی بر شرح کتاب «نهج‌الولایه» حضرت ایشان در حال حاضر ندارم. موفق باشید

11714
متن پرسش
با سلام و ادب محضر استاد عزیز و آرزوی سالی سرشار از موفقیت و سربلندی: بنده از ارادتمندان و شاگردان قدیمی شما هستم، خواهش می کنم در صورت امکان بنده را در باره این سوال راهنمایی جامع و کاربردی و نه صرفا اصطلاحی و نظری بفرمایید. تأمل در آیات قرآن کریم از اهمیت علم تعبیر خواب پرده می دارد. علم تاویل احادیث می تواند کشور مصر را از قحطی نجات دهد و سرنوشت دو زندانی را برایشان مشخص کند و ابراهیم (ع) را آزمایش کند و ... در سوره یوسف (ع) خدا علم تاویل را از نعمتهای خاص خود بر بنده مخلصش نام می برد. کشف رابطه بین 7 سال قحطی و 7 گاو به نظر امر پیچیده ای نمی آید. کتابهای تعبیر خواب بجز بخش احادیث معتبرش قابل اعتماد به نظر نمی رسد. آیا برای کشف این رابطه ها راهی هست؟ آیا خواب نماد است؟ آیا این علم اکتسابی است یا موهبتی و در هر صورت راه دستیابی به آن چیست؟ چگونه می توانیم به این علم دست یابیم؟ سپاس فراوان و ارادت و آرزوی توفیق
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از آن‌جایی که حضرت یوسف«علیه‌السلام» با طرح علم به تعبیر خواب خواستند پیامبری خود را اثبات کنند بزرگان معتقدند علم به تعبیر خواب اکتسابی نیست، باید انسان در مقابل آن خواب به حقیقت باطنی و واقعی آن منتقل شود – چه در مقابل خواب خود یا خواب دیگران - که این از الطاف الهی است. تقدیر مردم مصر آن بود که از آن طریق راهنمایی شوند. موفق باشید

11563

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و خسته نباشید: 1- شما در جواب سوال 11521 فرمودید خداوند همواره در حال خلقت مخلوقات است پس می توان گفت خداوند محتاج و نیازمند مخلوقات است. آیا این برداشت من صحیح است؟ 2- با توجه به اینکه فرمودید علت و معلول همسنخ هستند پس لازم است خداوند و انسان هم همسنخ باشند؟ و چون معلول همیشه ناقصتر از علت است پس به این ترتیب جهان رو به نقص و کاستی می رود نه بسوی تکامل. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: لازم است جهت رفع این اشکالات مباحث برهان صدیقین را از روی کتاب «از برهان تا عرفان» همراه با شرح صوتی آن دنبال کنید تا انشاء الله تصوراتتان نسبت به وجود و ماهیت تصحیح شود. موفق باشید

9538
متن پرسش
سلام: من کارشناسی ارشد فلسفه غرب دارم. همیشه این سوال برایم مطرح بوده است که صدرا و دکارت معاصر هم بوده اند (همان طور که شما در صفحه 22 معرفت نفس آورده اید) چطور شد که دکارت پدر فلسفه مدرن نام گرفت و از فلسفه ی او دهها مکتب بیرون آمد ولی ما 400 سال است که بدون ظهور مکتب جدید همچنان جیره خوار و ریزه خوار سفره ی صدراییم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: تمدن غربی با فلسفه‌ی دکارت ظهور جهانی پیدا کرد و فلسفه صدرا با تحجر و سطحی‌نگری و حیله‌ی مستشرقین در دربار صفوی به حاشیه رفت و اگر اهل فکر به خودآگاهی لازم برسند برای بسیاری از زمینه‌های تمدن اسلامی می‌توانند از اندیشه‌ی صدرا استفاده کنند. موفق باشید
7828
متن پرسش
با سلام برای کسی که احساس تنهایی شدید میکند و باید با احساس وجود خدا آنرا پرکند چه رهکار عملی ای وجود دارد؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: اول معارف و بعد عبادت با رویکرد اُنس بیشتر به امید تجلی نور خدا و پشت‌کار در عبادات تا به لطف الهی آن نور تجلی کند. در آن صورت آنچنان بین عبد و سالک صفا برقرار می‌شود که نگران است با حضور غیر خدا آن صفا از بین برود و در این حال به حکم وظیفه با بقیه ارتباط پیدا می‌کند. موفق باشید
6668
متن پرسش
ضمن سلام و احترام. نظر حضرتعالی راجع به استفادۀ چارلز داروین از یزدان‌شناسی در خاستگاه انواع چیست ؟ با تشکر. http://tarjomaan.com/archives/3413/?q=استفاده چارلز داروین از یزدان http://tarjomaan.com/archives/3448/?q=استفاده چارلز داروین از یزدان
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین طور است که داروین خودش دانشمندی نیست که منکر وَحیانی‌بودن کتاب مقدس باشد ،ولی مارکس و انگلز سعی کردند از تکامل انواع داروین در جهت نیّات خود استفاده کنند و در همین رابطه انگلز نامه‌ای به مارکس دارد که می‌توانند از نظریه‌ی تکاملی داروین در جهت جبر تاریخی مورد نظرشان را بهره گیرند. و البته نظریه‌ی تکامل انواع ایشان در جای خود اشکالات خود را دارا می‌باشد. موفق باشید
4911
متن پرسش
سلام علیکم به راستی چه می شد اگر اعضای کابینه دولت نهم با اقتدا به مولایشان علی اندکی خون دل می خوردند و وجود امثال مشایی را تحمل می کردند و اینگونه پشت دکتر را خالی نمی کردند اری حزب الله باید خون دل خوردن را یاد بگیرد فرض کنیم که رجوع دکتر به مشایی صد در صد اشتباه بود اما ایا راهش قهر کردن با کابینه و دیگر حاضر به کار کردن نشدن و خط بی امان تخریب را دنبال کردن و غیره است نه برادر این مرام علوی نیست!! مرام علوی ایستادن و برای حفظ ارزشها با بدترین حکمرانان همکاری کردن و خون دل خوردن است نه رها کردن و تخریب کردن در حقیقت به نظرم بعضی اقایان را وهم گرفت و به زبان بی زبانی گفتند اگر مشایی نرود ما می رویم و اگر ما برویم انقدر رسانه در اختیار داریم که دولتت را ناکارامد جلوه دهیم انگاه در دور بعد خودمان قدرت را به دست می گیریم!!بدون تو و بدون مشایی اری برادر حزب الله باید خون دل خوردن را یاد بگیرد
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم:مخالف نظر شما نیستم ولی کمی هم به آن ها حق دهید که می‌گفتند حضور و نفوذ آقای مشایی در دولت دهم طوری بود که هرگونه تحرکی و ابتکاری از ما گرفته می‌شد و حتی نمی‌توانستیم به ارزش هایی که بر اساس آن‌ها آمده‌ایم پای‌بند باشیم.موفق باشید.
4338
متن پرسش
باسمه تعالی.سلام علیکم.استاد با توجه به سوال 4311،درباره ی عبودیت حضرت زهرا،چگونه می شود افق بالاتری از آنچه ایشان داشتند را تصور کرد در حالی که ایشان در اوج عبودیت بودند و ام ابیها؟آیا عبودیت محض به این معنی نیست که کوچکترین حرکت که خدا و پیغمبرش با آن مخالفند را انجام نمی دند؟/آیا می شود ماجرای نسب پرده را با ماجرای پیامبرانی که ترک اولی می کردند مقایسه کرد و آن را هم ترک اولی حساب کرد(البته با حجت الله علی الحجج بودن ایشان جور نمی شود)؟ ممنونم ازتون.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرفا در تفاوت ملائکه با انسان کامل بحث مقام جمعی انسان کامل را دارند که از یک طرف در مقام صادره‌ی اول هستند و واسطه‌ی فیض می‌باشند و از طرف دیگر دارای بدن عنصری اند و به دنبال مایحتاج بدن عنصری خود می باشند و در این راستا مشغول امورات این عالم اند و شتر گمشده‌ی رسول خدا«صلوات‌الله‌علیه‌وآله» را که حضرت فرمودند شترم گمشده‌ آن را پیدا کنید، بدین لحاظ تحلیل می‌کنند ولی آن وقت که حضرت مورد تمسخر منافقان قرار گرفتند که این آقا ادعای هدایت بشر را دارد ولی نمی‌داند شترش کجاست و رسول خدا«صلوات‌الله‌علیه‌وآله» نظر فرمودند و خبر دادند افسار شتر در فلان دره به بوته‌ی خاری گیر کرده بروید آن را آزاد کنید، این نگاه دوم را به وجه فوق بدن عنصری و مقام نوری حضرت منسوب می‌کنند. در مورد حضرت صادق«علیه‌السلام» نیز همین‌طور است که یک‌جا می‌فرمایند کنیزم در یکی از اطاق‌ها پنهان شده و نمی‌دانم در کدام اطاق است و یک‌جا هم می‌فرمایند: « عِلْمُ الْکِتَابِ کُلُّهُ وَ اللَّهِ عِنْدَنَا » با توجه به چنین مقامی که به مقام جمعی کمالی انسان کامل مشهور است شاید بتوان گفت: موضوع پرده‌ی گل‌دار خانه‌ی زهرا«سلام‌الله‌علیها» نظر به وجه عنصری آن حضرت است که رسول خدا«صلوات‌الله‌علیه‌وآله» ـ همان رسول خدایی که با تذکر به روزه می‌خواهد وجه غیر عنصر بر وجه عنصری ما غلبه کند- می‌خواهند در این حالت هم وجه غیر عنصری حضرت حضور داشته باشد. چون حقیقتش برای بنده با توجه به مقامی که از بزرگان می‌شناسم، سخت است که ترک اولی را به آن‌ها نسبت دهم. موفق باشید
3733
متن پرسش
سلام استاد گرامی، شرمنده شما هستم که وقت عزیزتان را می گیرم. امیدوارم خداوند در این زمان که ما را از برکات ظهور امام برحقش محروم کرده بر توفیقات استادانی چون شما بیافزاید که پشت ما جوانان بی کس و تنها را خالی نمی کنید. استاد مادری دارم از سادات طباطبایی است و متاسفانه به خاطر مشقات فراوانی که در زندگی متحمل شده دچار بیماری روحی شده. به طوری که دیگر آنگونه که باید و شاید حواسش به کارهایش نیست.مثلا وقتی برای درمان و معالجه نزد پزشک میبریمش در ملا عام داد و بیداد می کند و یک حرف را صدبار تکرار می کند. در خانه هرچه به او می گوییم نمیخواهیم ظرف بشویی و ... بلند میشود و آب را باز کرده گل آشپزخانه را به گند می کشد و ظرفا را یعنی می شوید و... البته بنده خدا تقریبا همین دو سه مدل اذیت را دارد اما به حدی من ناراحت می شوم که حد و حساب ندارد. به خودم مدام می گویم فلانی هدف از آمدن تو به این دنیا این نبوده که در خانه مرتب زندگی کنی و ...بلکه هدف این بوده که مادرت رو بداری و به نیکی تحمل کنی....اما استاد گاهی ناراحت می شوم و جلوی مادرم به خودم غر میزنم و از خدا مرگم را از دست مادرم میخوام...استاد خداوکیلی شما بودید چه می کردید؟من چه باید بکنم چه ذکری بخوانم که حلم و صبرم بالا رود و چیزی به مادرم بگم. باتوجه به اینکه این بنده خدا از ذریه رسول الله است و زن مظلومی است و جالب اینکه هرکس چیزی بهش میگه بلایی سر طرف می یاد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: پس از پیگیری درمان او، حوصله و صبر خود را به میان آورید و از این طریق راه بهشت را به سوی خود بگشایید. اشکال ندارد به روش‌های معقول او را کنترل کنید ولی بی‌حرمتی نکنید. موفق باشید
نمایش چاپی