سلام استاد وقتتون بخیر: در مورد حضرت آدم که فرموده «لم نجد له عزما» با توجه به اینکه در تکوین هر انسانی ماجرای آدم و نزدیکی به شجره که عبارت باشد از ورود به دنیا وجود دارد این عبارت چه معنایی دارد؟ در مورد ائمه و پیامبران اولوالعزم که به دنیا آمده اند چه معنایی دارد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «هدف حیات زمینی آدم» عرض شد که باید بین مقام آدمیت که قبل از هبوط است و قصه همه آدمیان میباشد؛ و حضرت آدم به عنوان ابوالبشر، تفکیک کرد. در آیه مذکور، راز هبوط آدمیت را متذکر میشود و به همین جهت همه آدمیان حتی ائمه و پیامبران در زمین قرار گرفتهاند با این تفاوت که آنان با اولوالعزمی خود در زمین نسبت به سایر انسانها دارای همتی بس متعالی بوده و هستند. موفق باشید
با سلام: بر اساس دلایل اثبات مجرد بودن نفس، انسان مادی نبوده و فانی نیست. در این صورت خدا نمی تواند انسان را نابود کند. اگر بگویید خدا می تواند انسان را نابود کند، پس انسان فانی است. آیا این جملات درست است؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید مجردبودنِ یک موجود، به معنای آن است که فوق زمان و مکان است، نه آنکه فوق مخلوقبودن و در عرض خداوند باشد. آری! هر ممکنالوجودی اعم از مجرد و غیر مجرد، مخلوق خداوند است و وجود آن از خداوند است و هرگاه اراده کند وجود آن مخلوق را از او میگیرد. موفق باشید
سلام استاد عزیز: متنی است که به دلم افتاد تا آن را با شما در میان بگذارم اگر فرصتی داشتید یا وقتی برای تلف کردن یافتید و ارزشی در این نوشتار دیدید آن را مطالعه کنید و گرنه میدانم وقت شریف حضرتتان گران بها تر از نوشته ی ناچیز حقیر است. اغتشاشات فریاد کاردی بود که نهیلیسم به استخوان جوان دهه ی هشتادی رسانده بود. این آیه بسیار زیباست می فرماید: «علیکم انفسکم لا یضرکم من ضل اذا اهتدیتم الی الله مرجعکم جمیعا...» این همان ندایی است از افق توحیدی قرآنی که به آن گوش نسپردیم و امروز در گمشدگی به سر می بریم تاریکی تاریخ دوران ثمره گم شدگی یا گمراهی مسیر پیش روی بشر است بنابر این اگر بخواهیم آشکارا به سرگردانی امروز انسانها بیشتر پی ببریم بایست گم شدن راه تاریخیشان را متذکر آنان شویم راهی که قرار بود منتهی به امن و سعادت و آرامش بشر باشد اما امروز نه آن را دارد و نه می داند باید کجا در جستجوی این راه بگردد. آری! ظاهر این آیه بروز باطن پوچی دورانی است که انسان بدان دچار شده است و سرگردان و متحیر میچرخد تا این سرگردانی را مهار کند یا حداقل از رنج آن بکاهد و بهترین راه سرگرمی است راهی که انسان از درد تاریخی خود غفلت میکند، این سرگرمی را گاهی انسان خود ایجاد میکند تا از دردی که جزو لوازم ذاتی عالم مدرن است، خلاص شود، یا غفلتی است که سیاستهای عالم غربی برای او تدوین می کند و پیش می آورد تا به تدیبر رنج عالم لیبرال بپردازد و از هزینه های تنش جلوگیری کند و انسان را تخدیر کند چون به حقیقت راهی برای قرار دادن پیش روی انسان امروز و بشر امروزین ندارد و اگر انسان از این غفلت سرگرم کننده عالم نهیلیسم سر برآورد که تا امروز نمودهایی از این بیداری بروز یافته است. اندیشمندان جهان مدرن و عالم لیبرال چیزی برای بشر امروز و افقی برای قرار یافتگی و سکون و امنیت خاطر او ندارد.... و این خطری است و نظر گاهی است که اندیشمندان این روزگار را به تفکر پیرامون فردای زندگی انسان وامیدارد فردایی که زندگی پیش روی انسان است چه فردایی است و متعلق به کدام اندیشه و مکتب و آیین است؟ آيا جهان مدرن با اندیشه های مسیحیت اصیل میتواند خود را بازسازی کند؟ آیا عالم سنت میتوان انسان راه اندیشه های اصیل سنتی گذشته خود رجوع دهد؟ آيا بودا ، یهود، مسیحیت، هندو، زرتشت، و... مکاتب مطرح دارای اندیشه های بنیادین ناظر به انسان راهی برای فردای انسان دارند؟ کدام است؟ چرا از این فردای پیش رو سخنی به میان نیامده است؟ آیا نبود اندیشه فردایی در منظر اندیشمندان غرب و شرق خبر از افول و بن بست فکری مکاتبی که تا دیروز تدبیر سیاسات و تامین اساس اندیشهای اجتماعی را به عهده داشتند نیست؟ آری سخنان زیادی زده می شود که یا در بستر همان اندیشه های تاریخ دیروزینشان است و یا حرفهایی است در امروز ولی کاملا بی ارتباط با فردای تاریخ انسان! نمونه بارز این بن بست را در غرب بروز خشونتهای بیشمار اجتماعی و فروریختگی پیکر فرهنگی آن می توان دنبال کرد هر چند دیکتاتوری رسانه ای و امپراتوری چند دهه ای آنان باعث شده تا سال ها شکاف اندیشه های آن ها از چشم ها و نگاه ها و نظرها پنهان بماند و این ظلم کمتر از جنگ جهانی نبود که خود جنگ جهانی رسانه ای بود که در بستر نرم در میان بشریت به راه افتاد و کم کشته و اسیر و زخمی نداشت. خلاصه سخن آيه شریفه سخن از انسانی است که به دنبال افق فردای پس از تاریکی امروز و دیروز می گردد و آن انس است درست نقطه ی مقابل سرگرمی که انسان را دچار بیگانگی می کند و او را به عالم بیرون گسیل میدهد و دچار عادات به لوازم و محسوسات و لذایذ بیرونی می کند و انسان را به ساحت های عالم حس و خیال مغشوش دچار می کند که نتیجه آن همین سرگردانی و سر درگمی امروز او خواهد بود در برابر سخن آيه سخن از عالمی درونی و سر فرو بردن در خود است توجه به لایههای درونی انسان و عالم و ساحتی فراتر از محسوسات و توجه به درون و انس و لذتی که انسان را از درون جان فرا می گیرد و ساحتی که انسان را از وحشت تنهایی به در می آورد. این همان ساحت قدس و معنویت و غیب است که انسان با توجه به بیرون و توجه بیش از حد به طبیعت آن را از دست داد! و راه یافتن آن توجه به درون خود است به درونی که راه ارتباط با عوالم بسیار است. انسان نیازمند بیداری تاریخی است که او را متوجه درد نهیلیسم کند و این آيه تذکر به انسان امروز است که بدنبال درمان رنج پوچی میگردد. در به در راه هایی شده است که منتهی به بن بست می شوند راه آزادی و آزادگی انسان امروز در انس و توجه به درون است راهی که منتهی به کمال مطلق می شود. راهی که گشودگی طلب انسان را دارد همین است انس با خود، در دل این انس انسان معنا مییابد، درست مقابل پوچی و از دست دادگی معنای «خود» و «زندگی» و «دیگری»! آنگاه است که خود و دیگری و زندگی و عشق و لذت همه و همه اینها مطابق عالم انسانی در ساحتی متعالی معنا مییابد، یعنی بدون آنکه انسان احساس بیگانگی داشته باشد و بدون آنکه احساس پوچی کند آنگاه دیگر عالم و آدم در یگانگی خواهد بود چون معنا است که موجب پیوند می شود. خلاصه اینکه آنچه امروز بر سر ما آمد و خوب است تا آن را از این منظر تحلیل کنیم نسلی بود که دست به اعتراض زد. البته اگر بخواهیم با نگاه اندیشهای آن را بررسی کنیم اعتراض را به معنایی باطنی که از نهاد درون آدمی سر برآورد که من امروز دارم فریاد میزنم از پوچی، از سردرگمی، از لذت هایی که مرا ارضا نکرد، از تفرج و تسخیری که مرا آرام نکرد، از عالمی که مرا در برنگرفت و جایی برای «بودنم» در آن پیدا نکردم به همین خاطر در نهاد این اغتشاش، اعتراض دردی بود که نهیلیسم دوران به جان این نسل زده است، کاردی است که از پوچی به استخوانها رسیده است. بنابراین نه در آن فاعلیت و اراده ی معنایی یافت می شود و نه غایت و مقصدی که انگیزه ی فاعلیت و اراده ی آنان باشد، کاملا یک حرکت گُم و یک مقصد نامعلوم بود و بهمین خاطر دیگری راحت بر این حرکت سوار شد و اهداف خودش را با آن دنبال کرد. صورتی که بتواند در این تاریخ به انسان معنا ببخشد را شما در این حرکت پیدا نمی کنید چون کاملا از فاعلیت و اراده ی معطوف به غایت آنهم غایتی که انسان در این روزگار گم کرده است کاملا بیگانه بود بنابراین نه طرحی بود و نه فاعلیت. بنابر این کاملاً فریاد نیهیلیسم و دردی که به جان خودشان بود را فریاد میزدند. فریادی که از حلقوم این جوانان شنیده شد یک پیام بزرگ برای فردای نسلیمان داشت که باید شنید! سخن از بیمعنایی و پوچ انگاری بنان و بیان بود، سخن از کارد به استخوان نشسته ی نیهیلیسم بود که چشیدهاند. سخن از نداشتن طلب و اراده ای که نمیداند چه میخواهد یا چه می کند و چه باید بخواهد. اراده ای سرگردان در تاریخ که در عین آنکه فریاد آزادی سر می دهد مجبور است و محدود، اما به این اجبار و محدودیت اگاه نیست. وقتی انسان در بستر پوچی و آوارگی فاعلیت و گم گشدگی هدف و غایت سخن از آزادی می زند این جز اجبار چیست؟ آزادی، زیستِ انسان است، عین «بودن» انسان است، نمی شود شما بودنِ یک انسان را از او بگیرید و آنگاه از او بخواهید فریاد آزادی سر بدهد، این عین اجبار است. اما او خودش متوجه نیست که چه میگوید. فرهنگ وهم آلود و خیال زده مدرن برای انسان، اختیاری باقی نگذاشته است تا انتخاب کند، بلکه انسانها از سر زیست عمومی شان دست به انتخابهای بیهدف میزنند بدون آنکه به فردای انتخابهایشان بیندیشند یا آگاه باشند یا مانند انتخابهایشان چه بر سر فردایشان میآورد! نیهیلیسم لغت نیست، مفهوم هم نیست، بلکه یک فرهنگ است یک صورتی است بر تاریخ امروزین زندگی بشر که انسان در آن قرار گرفته است و بدون اینکه فردایی و صورتی جدید برای رهایی از آن در تاریخ خود پیدا کند به دنبال راه ّهایی برای تغییر و آيندهداری میگردد نهیلیسم صورتی نیست که یک شبه بر تاریخ ما عارض شده باشد که بخواهد یک شبه از آن نجات یافت، نه ثمرهی سالهای اندیشهی غرب است بر تاریخ حیات انسان و تغییر این صورت در تاریخ نیازمند حضور صورتی متعالی و قدسی و معنوی است تا انسان را حیات معنایی ببخشد تا او آن را بیابد و حس کند و اگر این صورت را به بشر عرضه کنیم با تمام جان می یابد و می پذیرد چرا که او خوب رنج و درد بی معنایی را در دیروز و امروز خود تجربه کرده است و ما برای تعیّن این صورت متعالیه در تاریخ نیازمند گفتگوی با انسان هستیم و تذکر به این صورت قدسی و اشارت به انسان به این منظر که خودش را در درون خود بیابد و راه درمان سردرگمی اش را با انس با خود بودگی و درون خود فرو رفت چاره کند. گویا بایست یقظهای تاریخی برای بشر صورت بگیرد که نمودهای آن پدیدار شده است و حال بایست با اشارت و تذکر او را در صورت حیات انسانیاش روبرو کرد. ما با نسلی روبرو هستیم که در سلطه تربیت و حکمرانی فرهنگی عالم مدرن زیست کرده است از رسانه تا مدرسه، از خانه تا ورزشگاه. نسلی که با صورت تاریخی فرهنگ مدرن خو گرفته است و برای رهایی از رنج پوچی آن، باز هم دست به دامن سرگرمی های همان فرهنگ شده است، نسلی که الگوی تربیتی او و انگیزه های فاعلیت او را سلبریتی ها و سریالهای هالیوودی و شاخ های اینستاگرامی تعیین می کند. خلاصه که ما با نسلی روبرو هستیم که نه معنایی از خود سراغ دارد و نه ساحتی متعالی فرای ماده و مادیات پیش روی او قرار گرفته و نه رسانه ساحتی را به روی او گشوده و نه خانواده او را در افق تربیتی متعالی قرار داده است و نه مدرسه ادبیات متعالی را به رخ او کشیده و نه جریان مذهبی و معنوی خوب او را فهم کرده است. بنابراین باید ریشهها را شناخت و یافت و به سخن نشست. باید علت ها را جستجو کرد پیرامونش سخن گفت و آرام آرام ثمرات حل مسایل را در لایه های مختلف حکمرانی و نظام از دولت و رسانه و مدرسه و خانواده متذکر شد و متناسب با آن اندیشه برنامه ریزی کرد تا بتدریج این صورت قدسی پیش روی بشر قرار بگیرد و انسان با وجه دیگری از عالم و آدم روبرو شود و خود را در زیستی جدید بیابد و حس کند. البته سخن حق دیگری در میان است که تغییر صورت تاریخی همانند تحقق یک فرایند آرام و با زمان و اندیشه مند صورت می گرد مثل همه امرهای تاریخی دیگر.
باسمه تعالی: سلام علیکم: تمام متن را خواندم و به جهت جذابیت موضوعاتی که در آن متن در میان گذاشته بودید؛ بسیار لذت بردم. آری! این متن، همان طور که فرموده اید: حکایتِ آیه: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا عَلَيْكُمْ أَنْفُسَكُمْ ۖ لَا يَضُرُّكُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَيْتُمْ ۚ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ» (مائده/ ۱۰۵) است که میفرماید: هان ای مؤمنین! بر شما است که در خود حاضر شوید، زیرا در این حالت هیچ جریان انحرافی شما را تحت تأثیر خود قرار نمیدهد، تماماً مسیر شما به سوی حضرت الله است، در آن حالت آگاه میشوید نسبت به آنچه یافتهاید و عمل کردهاید.
حضرت علامه طباطبایی از عظمت این آیه به حیرت آمدهاند و چه سخنان ارزشمندی که در این رابطه به میان نیاوردهاند.
به عنوان نسل دهه هشتادی گفتید: «من امروز دارم فریاد میزنم از پوچی، از سردرگمی، از لذتهایی که مرا ارضا نکرد». و با خودآگاهی نسبت به این امر و در زمانهای که در آن قرار داشتید، سخن از راهجویی به میان آوردید. حقیقتاً همین طور است. دیگر، راههای کوفته دیروزین ما را جواب نمیدهد. ای همه آنهایی که بر این نسل واعظگونه سخن می گویید، چرا به ابتدای آیهای که به پیامبر خدا «صلواتاللهعلیهوآله» میفرماید: « ادْعُ إِلَىٰ سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ ۖ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ» (نحل/۱۲۵) با این نسل، سخن نمیگویید که آن دعوتکردن به مسیر رسیدن به انوار الهی است از طریق «حکمت». گویا این نسل نهتنها آماده دویدن، بلکه آماده پریدن است و به جای اینکه در دشت، خانه بسازد در کنار دهانه آتشفشان و در معرض طوفانها میخواهد خود را در بنیانی بسی اصیلتر جستجو کند.
آنچه گفتید بیش از آنی است که من به استقبال آن گفتهها رفتم؛ این زمان بگذار، تا وقت دگر!!! موفق باشید
سلام استاد جان: ترک اولی در مورد پیامبران درست هست یا نه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! ولی همانطور که در جواب سؤال شماره 34086 عرض شد باید متوجه معنای ترک اولی باشیم از آن جهت که بدان معنا نیست که پیامبران در بین دو انتخاب، آنکه ارجحیت نداشته است را انتخاب کرده باشند. موفق باشید
سلام وقت بخیر استاد گرامی: یک دریافت و نمی دونم اسمش چی بگم (با اصلاحاتش آشنا نیستم) رو تجربه کردم شاید مکاشفه، خواستم نظر شما رو در باره اون بدونم در باره ذکر یونسیه، تجربه به این صورت بود، ابتدا صورت و بروزی نداشت، متعالی تر بود، بعد لااله الا الله (یعنی تبلور و حسی که تجربه منتقل می کرد خدا رو در ذهن / حس می آورد)، مدتی همین بود بعد از اون سبحانک لا اله الا انت (بیشتر قسمت تسبیح و سبحانک) یعنی چیزی که متوجه می شدی و مدتی همین بود، بعد از اون انی کنت من الظالمین و مدتی هم همین تجربه بود تا اینکه از وضعیت از بین رفت، یکی در این مورد نظرتون رو می خواستم و دوم هم در باره قسمت اول تجربه، قسمت اعظم و اصلی تجربه همونی بود که ظهور و صورتی نداشت، یعنی ممکنه ذکرهایی که از ائمه پیامبران نقل شده به این صورت باشه؟ وقتی روی کاغذ میاد قسمتی منتقل نشده باشه، این جوری بگیم از اونجایی که زمینی و به بیان میاد گفته شده؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به عنوان نفحات ربّانی میتوان آن امور را در نظر داشته باشید. ۲. به هر حال بحث در این امور حساس، نسبتی است که انسان با حضرت ربّ العالمین مییابد. موفق باشید
سلام استاد بزرگوار: با مدرسه دانشجویی قرآن و عترت دانشگاه تهران آشنایی دارید؟ نظرتون راجع به کتب و آثار این مجموعه چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: نه، اطلاعی ندارم. موفق باشید
سلام استاد وقتتون بخیر: یکی با استفاده از آیات و واژه اجتباه برای یونس نتیجه میگیرد که او ترک اولا هم نکرد یکی با استفاده از همین واژه و آیات نتیجه میگیرد که یونس از پیامبری مدتی ساقط شد و بعد خدا او را برگزید. من فوق لیسانس علوم قرآنم و گاهی واقعا میمانم کدام قول درست است. آیا اینکه بگویم خوش به حال کسانی که یک نفر را قبول دارند که همه اقوالش برایشان حجت است و مساله تمام میشود برایشان آیا ناشکری کرده ام؟ چون من اصولا گیر اشخاص نیستم که چون فلانی گفت پس حتما درست است و لاغیر و لذا گاهی در انتخاب میمانم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال مبنا را باید بر قرآن گذاشت و در دل قرآن روایات را مدّ نظر قرار داد. کاری که حضرت علامه در تفسیر «المیزان» انجام دادند. به نظر بنده ظرائف خوبی را در رابطه با معنای ترک اولی در مورد پیامبران و از جمله در مورد حضرت یونس «علیهالسلام» بیان میکنند حاکی از آنکه آن حضرت منتظر نماندند تا حکم خدا بیاید، و نه آنکه بین دو حکم، حکمی را انتخاب کردند که اولی و ارحج نبود. گویا همین اندازه نیز برای پیامبر خدا شایسته نبود و خود آن حضرت نیز در شکم آن نهنگ متوجه این امر شدند و اظهار داشتند: «سبحانک انّی کنت من الظالمین». موفق باشید
سلام استاد: راجع به نظر استاد مستحسن راجع به خطای یونس چه نظری دارید؟ درسته به نظرتون؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب استاد مستحسن متذکر روایت خوب و ارزشمندی در نسبت با حضرت یونس «علیهالسلام» میشوند. برای بنده قابل استفاده بود. موفق باشید
سلام استاد خدا قوت: راسیاتش من برای بحث مطالعاتم برنامه ای که ریختم به این صورت بود که قسمتی از مطالعه ام برای قرآن و المیزان، قسمتی برای بحث های شما و قسمتی برای بحث های شهید آوینی و دکتر داوری. الان هم دارم این سیر رو میرم جلو ولی یکسری از اطرافیانم میگن که اینطوری ذهنت ثبات پیدا نمیکنه و متحیر میشی و اینا. میگن بحث های آقای داوری و اینا تحیر میاره. ولی من با همین سیری که گفتم حال میکنم و با بقیه چیزایی که میگم یا متفکرای دیگه اصلا نمیتونم ارتباط برقرار کنم. اطرافیانم میگن بیا برو طرحولایت ولی دوست ندارم. حالا میخواستم ببینم نظر شما چیه؟ و درباره اون نکاتی هم که توی کتاب ادب خیال عقل و قبل گفتین درباره مطالعه یه سوالی داشتم که الان مثلا من با این سیر که گفتم شروع کنم و برم جلو و بعد برم سراغ مباحث امام خمینی (ره) و امام خامنه ای خوبه یا همین الان بجای این سیر اونارو کار کنم؟ بازم ببخشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر ذوق شما فعلاً با ارتباط نسبت به اموری است که میفرمایید آن امور شما را فعلاً اقناع میکند؛ بهتر است همین حالات را با دنبالکردن همان مطالب حفظ کنید. إنشاءالله این مسیر کار را به سوی انس با مباحث حضرت امام و امام خامنهای به نحو عمیقتری میبرد. موفق باشید
با سلام: استاد پس از منزل سماع فرمودید سوره مبارکه آل عمران رو شروع کنم الان دیگه تقریبا تمامه. استاد آیا تخلفات رانندگی هم دل را سیاه میکند؟ ماشین من تند رو هست و خیلی جاها نمیشه به سرعت مجاز رانندگی کرد حتی بعضی جاها اگر با اون سرعت مجاز رانندگی کنیم خطر داره. یا خیلی جاها کمربند ایمنی رو عرف هست که نبندند و یا بعضی اوقات بستن کمرنبد ایمنی خطر بیشتری داره یا بعضی اوقات عجله داریم ماشین هم تند رو هست نمیدونم آیا تند تر از حد مجاز سرعت رفتن دل رو تاریک میکنه یا خیر؟ خدا بهتون طول عمر عنایت کنه ان شاءالله
باسمه تعالی: سلام علیکم: رعایت قانون در جای خود موجب گستردگی شخصیت اجتماعی انسان میگردد و بشر جدید در هویت اجتماعیاش با رعایت قانون، بسط مییابد. ولی شاید نتوان رعایت قانون را در همه جا به امری اخلاقی ربط داد. موفق باشید
سلام و درود خدا: ۱. زندگی را کجا باید جست؟ چگونه مفهوم زندگی روشن میگردد؟ آیا برای قدم بر داشتن، نیازِ نفس برای زندگی در بستری مناسب را باید در نظر گرفت یا بودن در بستری برای خوب قدم بر داشتن؟ ۲. دل و جانم بی حد و اندازه نیاز به حضور در طبیعت را حس میکند کماکان از کودکی زندگی در طبیعت آرزویم گشته و اکنون نیز... حال که در قم به طلبگی مشغول هستم و آرامشم حاصل نگشته، تغییر شهر و رفتن به شمال کشور چه اندازه موثر و مانع میتواند باشد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. چرا هر دو نباشد؟ زیرا باید زندگی را در خود جستجو کرد که چه اندازه انسان میتواند نزد خود گشوده و گسترده باشد به وسعت انس با خداوند. ۲. این گرایش، گرایشی است طبیعی. ولی ما چارهای نداریم که بر اساس عقل و مصالح بزرگتری که جامعه ما بدان نیازمندند و در مقابل داریم؛ عمل کنیم. موفق باشید
با سلام و خدا قوت: خواستم نظر شما رو در مورد اینکه میگویند بعضی از روزهای قمری ماه انجام فلان کار نحس است و بد است مثلا کوتاه کردن مو و... آیا اینها صحت دارد؟ تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: نظر مرحوم شهید مطهری نسبت به این مطالب چندان مثبت نیست. موفق باشید
با سلام خدمت استاد گرامی: استاد بعضی افراد میگویند هر کس با صلاحی که بقیه را کشته؛ کشته خواهد شد مثل حضرت علی که با شمشیر کشته شدن ولی حضرت عیسی اصلا از شمشیر. استفاده نکردن و بعد هم عروج کردن. میگویند دین حضرت عیسی بهتر است که اصلا جنگ و قتل در آن نبوده و لی دین اسلام همش با جنگ و قتل بوده و امروز تعداد مسیحیان بیشتر از مسلمانان هستند به خاطر اینکه اونا دستشون بهتر از ماست. باید چی بگیم به این افرادی که از این حرفا میزنن؟ ممنون استاد جان
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در حق و باطلبودنِ عمل است در زمان و زمانه خود. آری! حضرت عیسی «علیهالسلام» در آن شرایطی که بنیاسرائیل در اوج خشم و سنگدلی بودند، با سیره و روش خود تلاش کردند آن قوم را به تعادل برگردانند و متأسفانه به قول قرآن با انکار و کفر آنها روبهرو شدند و نتیجهاش آن شد که در جنگ جهانی اول و دوم همانهایی که به ظاهر مسیحی بودند، بیش از ۶۰ میلیون از افراد خود را به قتل رساندند. و اسلام به عنوان آخرین دین، در تعادل کامل بین رحمت تامّه نبوی و غضب حکیمانه آن حضرت، در قرآن جمع کرد. لذا یک جا در خطاب به پیامبر خود میفرماید: «فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ ۖ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ ۖ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ ۖ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ» (آلعمران/159) به مرحمت خدا بود که با خلق مهربان گشتی و اگر تندخو و سختدل بودی مردم از گِرد تو متفرق میشدند، پس از (بدیِ) آنان درگذر و برای آنها طلب آمرزش کن و (برای دلجویی آنها) در کارِ (جنگ) با آنها مشورت نما، لیکن آنچه تصمیم گرفتی با توکل به خدا انجام ده، که خدا آنان را که بر او اعتماد کنند دوست دارد. و در جای دیگر به رسول خدا «صلواتاللهعلیهوآله» امر میکند:
«فَإِذَا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّىٰ...»(محمد/4) چون با کافران رو به رو شوید باید شجاعانه آنها را گردن زنید.
آیا کوتاهآمدن در مقابل چنگیزها و هیتلرها، بیتفاوتی نسبت به مظلومان نیست؟! موفق باشید
با سلام و احترام خدمت استاد عزیز که معرفت های عمیق عمیق عمیق دین رو لقمه لقمه در دهن ما گذاردند که اجر آن فقط در خزانه ی الهی یافت می شود. استاد عزیز به لطف الهی در سال های اول جوانی در کنار مباحث شما به معرفت های عمیقی از توحید اسلام رسیدم و برهان صدیقین من را تا اوج به پرواز درآورد که تا کنون که سال هایی از آن دوران می گذرد با اینکه عین حقیقت را در حضور ندارم ولی هر متنی که بوی معرفت بدهد یاد آن روزها را برایم زنده می کند ولی گرفتاری های تحصیل و بچه داری و متاسفانه عدم برنامه ریزی من را از آن دوران دورکردن است. حال سوالم این است که: این که بوی هر سخن بامعرفتی من را مست و مشتاق می کند این نشان می دهد که چیزی از آن معرفت موجود هست یا همه اش شده ذهن و خیال؟ جواب این سوال از جهت اینکه به من امید میدهد برایم مهم است.
باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر نه آن است که حضرت حق عقل را حجّت درک حقیقت قرار داده و این عقل است که مرز بین واقعیت و توهّم را مشخص میکند؟ با توجه به این امر هر اندازه ما بر اساس عقل زندگی کنیم و نظر به سنن الهی داشته باشیم، از توهّمات آزاد خواهیم شد. موفق باشید
سلام: درباره قیامت الان موجود است چه چیز قیامت هست؟ چه چیز آن را ما شکل می دهیم؟ متشکرم
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! عالَم، باطنی دارد که باطنِ عالم هماکنون موجود است و اعمال ما هماکنون در آنجا ثبت میشود. در این مورد خوب است به کتاب «معاد؛ بازگشت به جدیترین زندگی» که روی سایت است، رجوع فرمایید. موفق باشید
سلام علیکم استاد عزیز: سالهاست به دنبال (کار برای خدا یا کار برای رضا خدا) هستم حال آنکه با مسائلی از این دست که: هر چه هست اوست ما همه هیچ هستیم و عین هستی و عین کمال و رب و رحیم و.... اوست اصل مطلب کار برای خدا را نفهمیده یا به عبارت بهتر نیافته ام. خواهشا در این خصوص راهنمایی بفرمائید. آیا ملاک و معیاری برای سنجش و فهم میزان کار برای خدا و مخلصانه بودن عمل هست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: خداوند با ارسال رسولان وظایفی را مقابل ما قرار داده است تا با عمل به آن وظایف رضایت خداوند را به دست آوریم و آن انجام واجبات و ترک محرمات است. به امید آنکه حضرت ربّ العالمین آنها را قبول فرماید. موفق باشید
با عرض سلام و خدا قوت: جناب استاد طاهرزاده برای بنده حقیر چند سال پیش اتفاق بسیار مطلوبی رخ داد که طی آن با جزییات امر به معروف و نهی از منکر طی سه دوره در سه سطح مختلف آشنا شدم و این دوره ها را گذراندم. بعد از آن به لطف خدا در این فریضه الهی و در موضوع حجاب که قبلا کاملا کوتاهی میکردم موفق به امر به معروف و نهی از منکر شدم و نتیجه بسیار جالب آن بود که در بالای ۹۰ درصد موارد تاثیر خود را داشت. یا شخص همان موقع حجاب خود را رعایت می کرد و یا وقتی فاصله می گرفتم و از دور چک می کردمُ شخص مورد نظر حجاب خود را رعایت میکرد. البته در بسیاری از موارد هم برخوردهای لفظی نادرست با من میشد ولی اصلا مهم نبود. سوالی که برای بنده پیش آمده شرایط فعلی است که تکلیف چیست؟ الان همانطور که جنابعالی مستحضرید کشف حجاب نسبت به قبل آنهم کاملا آشکاراُ زیاد شده است. در این ایام یکی دو مورد را تذکر دادم ولی نمیدانم آیا باید مقداری صبر کرد تا هیجان دوستانی که این سبکی هستند یک مقدار کاهش پیدا کند و آیا تذکر دادن باعث ایجاد درگیری و یا هیجان های بیشتر و در ادامه حاشیه سازی های مجدد خواهد شد یا خیر ما باید حتی در این شرایط به وظیفه خود عمل کنیم. و یا اینکه رویکرد دستگاه های حاکمیتی در این مورد چیست؟ چند روز پیش با یکی از عزیزان بسیجی صحبتی در این خصوص داشتم و اشاره کردند که ظاهرا مد نظر است که به صورت اطلاعاتی در این مورد عمل شود و با تعقیب و شناسایی افرادی که کشف حجاب می کنند به آنها و خانواده هاشون تذکر دهند. ممنون خواهم شد اگر ارایه طریق بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد به نظرم خوب است به نگاهی که حاج آقا فتحی دارند، نظری بشود. https://eitaa.com/sheikh_farhad_fathi/4212 موفق باشید
https://eitaa.com/sheikh_farhad_fathi
با سلام و عرض ادب: در جلسه تفسیر قرآن آقایی در شهرمان، شنیدم که گفتند علامه طباطبایی مخالف دین سیاسی و باتبع حکومت بوده و ملتزم به فعالیت فرهنگی بوده اند و بر این اساس در دوران انقلاب در هیچ انتخاباتی هم شرکت نکرده اند!! با توجه به سخن جنابعالی مبنی بر اینکه «علامه طباطبایی (ره) و آیه الله جوادی آملی حفظه الله تعالی را برای خود نمونه خوبی از تفکر دینی و تحرک سیاسی اجتماعی میدانند ..» ممکنه موردی رو که عرض کردم رو در خصوص علامه و رویکردشون در این خصوص توضیح دهید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بهترین دلیل که جناب علامه طباطبایی دغدغه حاکمیت نظامی اسلامی در این جهان داشتهاند، مضامین بسیار زنده تفسیر شریف «المیزان» است. علاوه بر آن شاگردان ایشان که در عمل، ستونهای نظام اسلامی میباشند، گواهی بر نگاه حکومتی ایشان نیست؟ خوب است به بحث نگاه هرمنوتیکی به شخصیت علامه طباطبایی «رحمةاللهعلیه» در تفسیر «المیزان» نظر شود. موفق باشید
https://eitaa.com/matalebevijeh/12075
سلام استاد: ببخشید دوباره مزاحم شدم اگه میشه لطفا نقشه راه تربیتی که خداوند طراحی فرموده اند و در انتهای آن، انسان یکی از ۳۱۳ یاران با وفای حضرت امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف میشود را برایمان روشن بفرمایید چون همان طور که میدانید این عزیزان اکثرا جوان هستند، فقیه هستند و من فکر میکنم که دارای مقام فنا فی الله وبقا بالله نیز هستند، لطفا بفرمایید که چگونه میتوان به یکی از بهترین ۳۱۳ یاران با وفای حضرت امام زمان عزیز تبدیل شد. حقیقتا وقتی انسان به شخصیت حضرت عباس علیه السلام و حضرت علی اکبر علیه السلام نظر میکند خیلی دلش میخواهد شبیه آن عزیزان شود ولی اینکه دروان نوجوانی را در گناه سپری کرده ام و زمان طلایی آن دوران را از دست داده ام، قدری بنده را ناراحت میکند، به نظر شما از کجا باید شروع کرد؟ آیا به سراغ طلبگی بروم با سن ۲۳ سالگی یا کاری دیگر؟ واینکه متاسفانه بنده دچار خودبینی و غرور هستم لطفا دستورالعمل بفرمایید. اگر سوال تکراری است بخاطر گرفتن وقتتان بنده را حلال بفرمایید. با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد اولیه آن است که نظر به توصیههای مولایمان علی «علیهالسلام» به امام حسن «علیهالسلام» در کتاب «فرزندم؛ اینچنین باید بود» باشد و پس از آن با مطالعه کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضواناللهتعالیعلیه» إنشاءالله در جهانی که باید قدم بگذارید، حاضر میشوید. در اینجا است که میتوان گفت: «خودْ راه بگویدت که چون باید کرد». موفق باشید
با سلام استاد عزیز: در مدرسه کار می کنم مدیر آنجا زن انسان خودخواه و بد اخلاق هست رفتار آن درست نیست با اطرافیان خسیس هست اگر از او انتقاد کنم از آنجا من را بیرون می کند و تبیعض قایل می شود. من هم مجبورم تبعیض قایل شوم هوا بعضی از مراجعین را داشته باشیم. من چون یک خدمتگزارهستم باید چه کارکنم و او تعادل نداری الان خوب بعداً دوباره عصبانی می شود من مجبور هستم از ترس به او احترام بگذارم آدم دهن بینی هست پشت سرش حرف می زنم و جلوی او احترام می گذارم. چه کنم هر جایی کارمی کنم در اداره، رییس بد اخلاق دروغگو هستند ما هم وادار به دروغ گفتن می کنند و پارتی بازی می کنند ما چه کنیم؟ یک سوال دیگه داشتم چند وقت زیادی یاد مرگ به سراغم می آید، هی می ترسم و فکر مرگ از سراغم نمی رود آیا این فکر بد است؟ چه کارکنم این فکر برود؟ و روز پنجشنبه و جمعه که می آید دلم می گیرد چه کارکنم دلم بسط می شود؟ خیلی وقتها نماز صبحم قضا می شود چه کارکنم خیلی ناراحت می شوم و خوابم می برد. با تشکر از شما
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. وظیفه مؤمن در این موارد آن است که مدارا کند و سختگیری ننماید. ۲. یاد مرگ در آن حدّ که موجب رعایت حقوق افراد بشود، خوب است ولی نباید ما را از کار و بار و فعالیت و نشاط در زندگی و ارتباط خوب با همسر و فرزند، باز دارد. موفق باشید
با سلام و خسته نباشید به استاد عزیز: چه کار کنم در نماز حضور قلب داشته باشیم؟ من به معنای آن توجه دارم بعضی وقتها گریه می کنم ولی همیشه این طور نیست ولی هرکاری می کنم چشم دل باز نمی شود و چیزی نمی بینم چه کار کنیم چشم دل باز شود؟ در آیام ماه رجب و شعبان یک حالی می شوم ولی بعد آن حال معنوی می رود. در اعتکاف هم شرکت می کردم چند روز یک حالی دارم بعد از بین می رود چه کنیم آن حال برای همیشه باشد؟ با ما در آن حال سکوت زیاد دارم و دوست ندارم با کسی ارتباط برقرار کنم قبلاً خوابهای خوب داشتم ولی دیگه کم شده چه کار کنیم خواب خوب ببینیم و چشم برزخی باز شود؟ یکی از اولیا خدا دیدم آیت الله محمد تقی بهجت پشت سرش نماز خواندم دلم یک حالی می شد چند بار از نزدیک دیدم بدنم می لرزید ولی بعد آن معنویت تمام می شود چه کار کنیم چشم دل باز شود؟ سیر معنوی و سیر سلوک کنیم به خدا و اهل بیت علیه السلام برسیم، در نماز و روزه توجه به حق داشته باشیم؟ چگونه توجه به اسما الهیه داشته باشیم آیا با ذکر حل می شود؟ ذکر یونسیه شما تجویز می کنید یا اذکار دیگر اگر می شود راهنمایی کنید. اگر کسی در دنیا به آن مقامات که گفته شد نرسید آیا ضرر و خسران کرده و گناه کرده؟ این که مثلاً می گویند حضرت امام در نماز حضور نداشتند بعد در تشهد نماز حضور داشتند در نماز پرواز روح جسم داشتند و چشم دلشان باز بود و به تمام معنا پرواز داشتند چیزهای می دیدند و آیت بهجت هم همین طور در نماز چیزهای می دیدند اصلا در دنیا نبودند و در آسمانها هستند. ما چه کنیم مثل آنها باشیم برای ما که این اتفاقات نمی افتاد و ببینیم. با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. تقویت معارفی که جان را نسبت به حقیقت بیدار میکند مثل «معرفت نفس» ۲. توجه به نحوهای از بودن که بهترین بودن است با نظر به توصیههای مولایمان علی «علیهالسلام» به امام حسن «علیهالسلام» در کتاب «فرزندم؛ اینچنین باید بود» ۳. با طمأنینه و با حضور قلب، عبادات را انجام دادن، به امید آنکه خداوندعنایات خاصه خود را از ما دریغ ندارد. موفق باشید
سلام خدمت استاد گرامی: سوالی از شما داشتم استاد و آن این بود که اخیرا فرد مذکری که در یک سریال تلویزیونی نقش داشته پستی گذاشته که در آن در حال زدن رژلب هست و بعدا آن را پاک کرد و الان آن را در بخش عکس پروفایل اینستاگرام خود با یک ضربدر قرمز روی قسمت رژلب دوباره گذاشته است و در بخش کامنت نیز بعضی از افراد از این حرکت حمایت کرده اند که باعث گستاخ تر شدن بیشتر این فرد شد، سوالی که از شما دارم این است که در این شرایط وظیفه ما چیست آیا بی تفاوت باشیم و اهمیت ندهیم یا با تعداد افراد زیاد به کامنت این فرد بریم و نفرت و حال بهم خوردگی خود را از این حرکت اش نشان بدهیم؟ لطفا پاسخ را در ایمیل برای من ارسال بفرمایید، و خواهشا بنده را نیز در دعاهایت یاد بفرمایید. با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر اینطور است که تشخیص میدهید باید زشتی این کارها را با دلایل محکم متذکر شوید که چگونه روح انسان را آلوده به اموری میکند که تمام ابعاد معنوی و حضوری او را از او میگیرد. موفق باشید
سلام علیکم استاد بزرگوار: استاد خواهشا شرک خفی را با توجه برهان صدیقین تشریح فرمائید و در خصوص تقویت جهان بینی توحیدی و رفع شرک خفی دستورات کاربردی را عنوان فرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: شرک خفی، امری عقلانی و برهانی نیست. روحی است که انسان در امورات خود بر خلاف عقل، اموراتی را وَهماً در زندگی مؤثر میداند هرچند خدا را در کلیت پذیرفته باشد. موفق باشید
سلام و رحمت و برکت خدا بر شما استاد صبور: استاد مطلبی از کتاب تفسیر جزء سی ام استاد مرحوم علی صفایی برداشت کرده ام. اگر زحمتی نیست نظر شریفتان را مرقوم فرمایید. با تشکر. سوره فیل و قریش با هم یک سوره حساب میشود و در نماز هم هر دو باید با هم خوانده شود. سوره قریش مفسر کید و نقشه پنهانی قدرتهایی است که قصد دارد انس و الفت جامعه منتظر پیامبر آخر الزمان را بهم زند تا آنها از هم پراکنده شوند و در تنهایی و غربت خودشان هلاک شوند. ولی خداوند با کوچکترین پرندگان اصحاب قدرتمند فیل سواران را در هم میشکند و کیدشان را نابود میکند. علت تمام ترورها و تحریم ها در این چهل و چهار سال انقلاب اسلامی، کید و نقشه پنهانی دشمنانی است که میخواهند امنیت و اقتصاد جامعه ایرانیان منتظر را بر هم زنند. (الذی اطعمهم من جوع و آمنهم من خوف).
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید این نکته قابل تفکر است که چگونه خداوند دشمنان خود را با آن هیبتِ فیلسواری با ریزترین مخلوقاتش، تبدیل به زباله میکند و از آن طرف، راز همراهی قریش با یکدیگر را بندگی خدای کعبه میداند که بستر همراهی دلها میتواند باشد. موفق باشید
سلام استاد بزرگوار: سوالی که دارم این هست که بنده با توجه به علاقه و تصمیم به ورود به دروس دینی و اسلامی خواستم بدونم به نظر شما در چه رشته دانشگاهی بهتر میتونم این علوم رو کسب کنم؟ آیا فلسفه اسلامی به تنهایی کمکی میکنه؟ (و نیاز هست؟) و اگر رشته های دیگری برای کسب این علوم و معارف می دانید معرفی بفرمایید. لطفا به خودم واگذار نکنید و بگید خودتان باید ببینید در چه رشته ای بروید. ممنون عذر خواهم
باسمه تعالی: سلام علیکم: فلسفه اسلامی برای درک موقعیت خود و ارتباط عقلانی با دیگران کمک میکند. و از طرف دیگر رشتههایی همچون علوم قرآنی و حدیث، انسان را با منابع قدسی عالم وجود آشنا میکند. باید به ذوق خودتان رجوع کنید که در کدام موارد بیشتر احساس حضور میکنید. در حالیکه هر دو مورد، موارد ارزشمندی است. موفق باشید