بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
5599
متن پرسش
با سلام خدمت استاد معظم معنای الله اکبر چیست؟ آیا موارد زیر می تواند معنای صحیحی باشد؟ مهم تر از همه: در اذان و نماز و تسبیحات حضرت زهرا سلام الله علیها باید به چه معنایی توجه قلبی داشت؟ 1- الله اکبر «من کل شیء»: خدا از هر چیزی بزرگتر است. البته نه بزرگی جسمانی. شاید معنایش این بشود: «رتبه و شأن خدا از رتبه و شأن هر چیزی بزرگتر است.» نتایج این معنا: فقط به فرمان خدا باید عمل کرد، فقط باید دنبال خشنودی او بود، در نماز فقط باید به او توجه کرد. در غیر این صورت دیگران از خدا در رتبه بالاتری قرار گرفته اند. (گاهی تفسیری که از معنای تکبیرة الاحرام در نماز ارائه می دهند، بر اساس این معناست) 2- الله اکبر یعنی خداوند صاحب بزرگی و کبریائی مطلق است. بزرگی مطلق از آن خداست. (براساس توضیح المیزان در مورد «و هو اهون علیه») 3- الله اکبر «من ان یوصف» : خدا از اینکه وصف شود بزرگتر است. 4- الله اکبر یعنی خدا و اسماء و صفاتش از تصورات من بزرگتر است. * اساساً کبریائی به چه معناست؟ بزرگی یعنی چی؟ آیا می توان گفت مجموعه «قدرت»، «علم»، «رحمت» و... بزرگی می آورد؟ و در این صورت معنای الله اکبر چنین باشد: قدرت خدا، علم خدا، رحمت خدا، غضب خدا و ... از قدرت و علم و رحمت و غضب دیگران بیشتر است. شاید دعای زیر شاهد این معنا باشد: «اللهم اِن عَظُمت ذنوبی فانت اعظم و اِن کَبُر تفریطی فانت اکبر ... اللهم اغفرلی عظیم ذنوبی بعظیم عفوک و کثیر تفریطی بظاهر کرمک ...»
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: هرکدام از معانی که گفتی در ساحت خود درست است و تا در فضای نسبت‌ها هستیم قصه همین است و با این‌همه مجبوری به دنبال معنای کبریایی حق بگردی. مگر آن‌که بتوانی به «وجود» رجوع کنی آن‌هم به صورت حضوری و طوری وجود را در عالم احساس کنی که نتوانی بپرسی وجود چیست، در آن حال می‌یابی که «وجود» عین کمال است و کبریایی یکی از شئون وجود مطلق یا کمال مطلق است. آن‌وقت إن‌شاءاللّه حضرت حق در نمازت کبریایی خود را بر تو می‌نمایاند. عمده آن است که خود را آماده کنیم تا وقتی با نور اسماء الهی روبه‌رو شدیم نخواهیم آن انوار را در قالب معانی حصولی فرو کنیم. آن‌وقت می‌فهمی چرا صادق آل محمد«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» در جواب سؤال‌کننده می‌فرمایند: «اکبر مِن اَن یوصَف». موفق باشید
4501
متن پرسش
باسلام:مادرکارهایمان به عقل رجوع کنیم یا احادیث جایگاه عقل وعلم وشرع رابیان کنید
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عقل به ما می‌گوید به نظر خدا و انسان‌های معصوم رجوع کن و به کمک عقل در آن متون تدبّر می‌کنیم. موفق باشید
1325

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام چرا از وقتی که کتابهای شما را خواندیم از مرگ می ترسیم در صورتی که قبل از آن به راحتی کوه میرفتیم و ...اما الآن به شدت می ترسیم ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: مرگ چیز مبهمی نیست که ترسناک باشد. ترسناکی آن از آن جهت است که دستمان خالی باشد. انشاءالله رعایت حلال و حرام الهی و نظر به انسان‌های کامل یعنی اهل‌البیت«علیهم‌السلام» با دست پر از این دنیان رحلت کنیم. موفق باشید
17224
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: چند سوال داشتم که از خدمتتون می پرسم: 1. آیا امام زمان علیه السلام زمان ظهور را می دانند؟ بر اساس اینکه از زمان خارج می شوند بنابراین بزرگان هم می دانند درسته؟ 2. منظور از یک ساعت تفکر برتر از هفتاد سال عبادت است چه نوع تفکری است؟ آیا این که بشینیم فکر کنیم و یک پیشرفتی در علم ایجاد کنیم و به خلق کمک کنیم هست یا بالاتر از اینها مثل تفکر حر در عاشورا؟ 3. با توجه به اینکه وجود مجسمه در خانه اشکال دارد عروسک هم مثل همان است؟ برای اینکه برای بچه ها عروسک نگیریم و سرگرم شان کنیم چه راهی را پیشنهاد می کنید؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- نمی‌دانم 2- خیر! تفکر در آموزه‌های دینی تفکر حضوری و وجودی است که در کتاب «آن‌گاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود» در موردش بحث شده است 3- در مورد عروسک به جواب سؤال شماره‌ی 12905 رجوع فرمایید. موفق باشید

17116
متن پرسش
سلام: سوال 5808 جواب ندارد. اصلاح بفرمایید. یا حق
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عین آن مصاحبه را خدمت جنابعالی ارسال می‌دارم:

بسمه تعالی: سوالات مصاحبه با استاد طاهرزاده پیرامون تمدن سازی نوین اسلامی (از طرف مرکز پژوهش های علوم انسانی اسلامی صدرا)

• 1- علت تاکید شما بر پدیده ای تحت عنوان تمدن اموی و تمدن عباسی چیست؟ به تعبیر دکتر موسی نجفی بخش های قابل توجهی از این تمدن اسلامی نتیجه تلاش های امام صادق (ع) و امام رضا (ع) بوده و توقف و آسیبش در برخی مقاطع، به امویان و عباسیان بر می گشته نه اصل تمدن حاکم. لذا بحث بر سر یک کلیت واحد است. با این وصف چرا شما مصرید که این تمدن، فقط به ظاهر اسلامی بود؟ تنها به این خاطر که مستشرقین، آن زمان را به عنوان تمدن اسلامی دوران گذشته به رسمیت می شناسند؟

جواب: تمدن اسلامی عبارت از شرایط خاصی است از مناسبات بین انسان‌ها با یکدیگر و بین انسان‌ها با طبیعت که زندگی زمینی را به آسمان معنویت متصل گرداند تا ظاهر عالم با باطن آن هماهنگ باشد. با توجه به این تعریف می‌توان گفت اسلام به خودی خود از آن جهت که حقیقت آسمانی است تا زندگی زمینی انسان‌ها را به آسمان متصل کند، تمدن‌زا است ولی مشروط بر این‌که از روح آسمانی اسلام غفلت نشود.

 آنچه موجب شد که تمدن اسلامی به معنای واقعی آن در زمان امویان و عباسیان ظهور نکند مشکل حاکمان بود از آن جهت که حامل روح آسمانی اسلام نبودند تا مطابق آن روح در زمین مدیریت کنند و در این رابطه حجاب ظهور تمدن اسلامی شدند وگرنه در درون جامعه، مسلمانان سعی داشتند روابطی را در جامعه‌ی خود حاکم کنند که جدا از شریعت آسمانی نبود. ولی متأسفانه آن روابط در چشم مستشرقین نمی‌آید آن‌ها آثار حاکمان اموی و عباسی را به عنوان تمدن اسلامی مدّ نظر خود دارند. با این همه بنده نگاه آقای دکتر نجفی را نگاه ظریفی می‌دانم از آن جهت که می‌خواهند ما را متوجه لایه‌ای از تمدن اسلامی بکنند که در اثر حضور معنوی اهل‌البیت«علیهم‌السلام» در روابط انسان‌ها حاکم بود و به خودی خود در مقطعی از تاریخ نشان داد چگونه جوامع اسلامی در ذیل اسلام می توانند روابط تمدنی داشته باشند.

• 2- شما معتقدید علت این تصور نسبت به تمدن اسلامی آن است که هنوز در سطح فرهنگ جامعه، حکومت اسلامی و به تبع آن تمدن اسلامی به معنی واقعی‌اش تعریف نشده است. تعریف شما از این مقوله ها و مقومات آنها چیست؟

جواب: با توجه به تعریفی که از تمدن اسلامی داریم و معتقدیم همواره باید وحدت بر کثرت حاکم باشد تا نظمی حقیقی بین کثرات حاکم گردد و هر عضو از اعضای کثیر در جای خود قرار داده شود، معتقدم هنوز تمدن به معنای واقعی آن ظهور نکرده زیرا بعد از رحلت رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» در صدر اسلام، آن تقدیری که خداوند با حاکمیت امام معصوم برای جامعه اراده کرده بود محقق نشد و تمام اعضای جامعه در ذیل مدیریت امامی قرار نگرفت که شخصیت او در تمام ابعاد با عالم وحدانی متحد است.

شما متوجه‌ایدکه برای مدیریتِ اعضای بدن نیاز است که روحی حاکم بر اعضاء باشد که آن روح در مقام خود وَحدانی باشد و مثل بدن داری جزء و اعضاء نباشد، در این صورت است که می‌بینید در عین آن‌که در حال راه‌رفتن هستید سایر اعضای بدن بیکار نیستند و همه در جای خود به وظیفه‌ی خود مشغول‌اند. معنای مدیریت وَحدانی در جامعه توسط امامی معصوم به همین شکل است که با یک روح آسمانی زندگی زمینی را مدیریت می‌کند. باید جامعه به این باور برسد که خداوند چنین چیزی را برای بشریت تقدیر کرده است و خود را راضی به این تقدیر کند و از این جهت هنوز ما به چنین فرهنگی دست نیافته‌ایم.

• 3- در کتاب «تمدن زایی شیعه» به این موضوع اشاره شده که انقلاب اسلامی عامل گذار از مدرنیته به تمدن اسلامی است. به طور دقیق تر بفرمائید که ماهیت این گذار چیست و چگونه اتفاق می‌افتد؟

جواب: انقلاب اسلامی و تمدن غربی، در نگاه هستی‌شناسانه‌ی خود با هم تفاوت دارند. همان‌طور که عرض شد؛ نگاه هستی‌شناسانه‌ی انقلاب اسلامی ریشه در باوری دارد که در واقعه‌ی غدیر ظهور کرد و خداوند نشان داد در ذیل دین اسلام باید امامی معصوم، مدیریت کلی و کلان جامعه را در دست داشته باشد و همه‌ی نهادهای اقتصادی و سیاسی و تربیتی با راه‌کارهای اندیشه‌ی امام معصوم فعالیت کنند. ولی تمدن غربی به‌کلی رابطه‌ی مدیریت جامعه‌ی بشری را در همه‌ی امور از آسمان منقطع کرد، و خواست با فکر افراد عادی امور جلو رود که حاصل آن را امروز ملاحظه می‌کنید که چگونه با آزمون و خطا چهارصدسال است هر روز گرفتار بحران هستند.

• 4- چرا وقتی که ابزارهای پدید آمده توسط تمدن غرب به فعلیت رسیدند و توانستند صورت ظاهری زندگی آرمانی خود را محقق کنند، با چیزی روبه‌رو شدند که آن را نمی‌خواستند؟ در واقع ابزارها و تکنیک پیشرفته، اهداف آن زندگی را محقق کردند ولی چون آن زندگی جواب‌گوی همة ابعاد بشر نبود، در اوج تکامل ابزارها، بشر غربی با بن‌بست روبه‌رو شد.

جواب: علت به بن‌بست‌رسیدن تمدن غربی با آن‌همه فعالیت علمی را باید در انقطاع کثرت‌ها از وحدت جستجو کرد. زیرا اگر هر عضوی از جامعه به خود واگذاشته شود و به خودی خود بدون نظر به جایگاه سایر اعضاء رشد می‌کند ما را به بحران می‌کشاند. همین‌طور که عقل باید میل هر عضوی را مدیریت کند تا بدن در تعادل باشد، باید صاحب وَحی با حیطه‌ای که بر کلّ هستی دارد عالم را مدیریت کند و صورت عملی این تئوری با حاکمیت امام معصوم و یا در زمان غیبتِ امام معصوم با حاکمیت فقه آل محمد«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» توسط ولیّ فقیه ممکن است. مگر ملاحظه نمی‌کنید وقتی عقل بر اعضاء ما حکم نکند چگونه شهوتِ بیشتر خوردن جلو می‌رود و قلب دیگر امکان ادامه‌ی کار را از دست می‌دهد و با عکس‌العمل منفی خود قلب انسان سکته می‌کند؟ در مورد جامعه هم باید یک عقل قدسی در میان باشد وگرنه جامعه با داشتن تکنیک‌های مهیب تا مرز سکته‌کردن هر نهادی جلو می‌رود و عملاً نهادهای جامعه دیگر توانایی جواب‌گویی به انتظاراتی را که باید از آن‌ها داشت، ندارند. چون همه در ذیل مدیریت الهی در کنار هم کار نمی‌کنند، هرکدام برای خود کار می‌کنند. نمونه‌اش حرصی است که به جان سرمایه‌داران می‌افتد و 99٪ ملت خود را از امکانات زندگی محروم می‌کند.

• 5- شما معتقدید تمدن غرب، مادی‌ترین تمدن تاریخ است؛ در نتیجه به جای اتصال به حقایق عالم، به ابزارهای ساخته‌ی خود تکیه دارد. با این وصف ارزیابی شما از علل نفوذ این تمدن در سایر ملل و بسط جهانی آن چیست؟ چرا تمدن اسلامی با این شتاب، همه گیر نمی‌شود؟

جواب: در کتاب‌های مربوط به غرب‌شناسی عرض کرده‌ام: تمدن‌های گذشته در روح خود تا این اندازه از عالم غیب و معنویت منقطع نبودند و شاخصه‌ی شدت مادی‌بودن این تمدن وجود این‌همه سرعت و شتابی است که در این تمدن ظهور کرده است. چون در عالم قدس و معنویت قرار و ثبات هست ولی ذات عالم ماده حرکت است، پس هر اندازه که یک تمدن مادی شود به شتاب و عدم ثبات نزدیک می‌گردد. وقتی روشن شد تمدن غربی مادی‌ترین تمدن تاریخ است سطح نفوذ این تمدن نیز روشن می‌شود که در پایین‌ترین ابعاد انسانی یعنی نفوذ در ساحت نفس اماره‌ی انسان‌ها است که از یک جهت گسترده است و از جهت دیگر بی‌ریشه و بی‌عمق و متزلزل، در حالی‌که تأثیر حرکت‌های معنوی عمیق و پایدار است و هرجا نفوذ کرد در آن‌جا ریشه می‌دواند و به ثمر می‌رسد، بدین لحاظ با این‌که غرب این‌همه سرمایه‌گذاری فرهنگی در کشورهای شمال آفریقا و غرب آسیا  انجام داد ولی در اولین فرصت که ملت‌ها توانستند به خود آیند به آن تمدن پشت کردند، در نتیجه اگر نظام اسلامی به مبنای اسلام در داخل و خارج سرمایه‌گذاری کند با نتایجی پایدار روبه‌رو می‌شود ولی غرب همواره با ناکامی روبه‌رو بوده است.

• 6- چرا شما در مقام تحلیل و تفسیر انتقادی تمدن غرب، بسیار بر عنصر تکنولوژی تکیه می‌کنید؟ آیا فکر نمی کنید فلسفه و اندیشه‌ی غربی جایگاه اساسی‌تری در تمدن غرب دارد و غرب را باید از این زاویه نیز نگریست؟

جواب: همان‌طور که عرض شد غرب را باید با نگاه هستی‌شناسانه‌اش تحلیل کرد و در دل آن نگاه به جایگاه تکنولوژی پرداخت. همه‌ی تأکید بنده آن است که رفقا متوجه شوند این تکنولوژی بر مبنای نگاه خاصی که غرب به عالم و آدم دارد شکل گرفته و هرجا وارد شود آن نگاه را با خود می‌آورد مگر آن‌که اولاً: متوجه مبنای فرهنگی تکنولوژی غربی باشیم ثانیاً: سعی کنیم بر مبنای نگاه اسلامی تکنولوژی خود را شکل دهیم، در آن صورت به نوعی از تکنولوژی می‌رسیم که مبنای آن به جای تخریب طبیعت، تعامل با طبیعت است و جایگاه انسان را نیز تعالی به سوی عالم قدس می‌شناسد و نه جایگاهی که انسان برده‌ی ماشین باشد.

• 7- تمدن غرب چگونه مانع شکل گیری تمدن جدید اسلامی می شود؟ با در نظر داشتن میزان بسط یافتگی، عمق نفوذ و پیشرفتی که تمدن غرب طی 400 سال گذشته داشته است تمدن اسلامی چگونه باید از این مانع عبور کند؟

جواب: روح تمدن غربی استیلاء و تمامیت‌خواهی است از این جهت هیچ تمدنی را در مقابل خود تحمل نمی‌کند یا آن تمدن را نابود می‌کند و یا در خود استحاله می‌نماید. با توجه به این امر است که حضرت امام «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» فرمودند باید اسلام در قامت یک ابر قدرت وارد تاریخ جدید شود تا امکان استیلای تمدن غربی بر تمدن اسلامی از غرب گرفته شود و از طرفی ما امروز در شرایطی از تاریخ قرار داریم که دیگر تمدن غربی پایان‌دهنده‌ی جریان‌های فکری و فرهنگی و سیاسی جهان نیست و اگر چشم بشریت به چیزی ماوراء تمدن غربی آشنا شود آمادگی تجدید نظر جدّی دارد وگرنه غرب تا این حدّ از خود بی‌قراری نشان نمی‌داد که حتی امکان پخش ایستگاه‌های خبری ایران و حزب اللّه را در کشورهای غربی مسدود کند. همان‌طور که رهبری عزیز فرمودند: انقلاب اسلامی با شعار خود که نه می‌خواهد ظلم کند و نه می‌خواهد ظلم بپذیرد، جاذبه‌ای خاص در جهان ایجاد کرده و تاریخ آینده را در اختیار می‌گیرد.

• 8- شما معتقدید که تنها تفکر شیعه تمدن ساز است و تفکر سنی تمدن ساز نیست. با این وصف این سوال پیش می آید که نقش کشورهای مسلمانی که در جریان بیداری اسلامی – مرحله نهضت اسلامی- قرار گرفته اند در شکل گیری تمدن اسلامی چیست؟ آیا باید انتظار داشت که بیداری اسلامی لااقل در کشور های سنی نشین با بن بست مواجه شده و روند حرکت به سوی تمدن جدید اسلامی حداقل در این کشورها متوقف شود؟ به نظر می رسد که تاکید بر تمدن شیعی با این اشکال مواجه باشد که تعصبات فرقه ای را نیز برجسته ساخته و همگرایی امت اسلامی را مخدوش می کند. آیا این مسئله به ضرر شکل گیری تمدن اسلامی نیست؟

جواب: اگر به مقدمه‌ی کتاب «تمدن‌سازی شیعه» توجه فرمایید در آن‌جا تأکید شده شیعه بنا ندارد اهل سنت را شیعه کند، بلکه شیعه متذکر فرهنگی می‌شود که در اسلام نهفته است و آن فرهنگ اصرار بر حاکمیت وحدت بر کثرت است. مگر در نهضت‌های بیداری کشورهای مسلمان همین نگاه نبود که عامل نهضت شد و مگر آن نگاه و آن نهضت‌ها الهام‌گرفته از فرهنگ شیعی نبود؟ هنر ما آن است که متوجه باشیم ائمه‌ی شیعه چگونه جهان اسلام را رهبری کردند. ائمه‌«علیهم‌السلام» هیچ‌وقت نخواستند شیعه یک فرقه‌ای باشد جدای از جهان اسلام و در همین رابطه امام صادق«علیه‌السلام» چهارهزار عالم پرورانده‌اند که اکثراً غیر شیعه بودند ولی حضرت به کمک همین علماء جهان اسلام را مدیریت کردند به طوری که هر چهار امام فقهی اهل سنت مستقیم و غیر مستقیم از اندیشه‌ی امام صادق«علیه‌السلام» متأثرند. در همین زمان مگر حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» نشان ندادند ماوراءشیعه‌بودن به جهان اسلام نظر دارند؟ و مگر جز این است که امروز جهان اسلام نگاه حضرت امام را پذیرفته؟ این موضوع بسیار دقیقی است برای این‌که شیعه در راستای ایجاد تمدن اسلامی متوجه مسئولیت خود باشد و تمدنی ایجاد کند که اگر به ظاهر ممکن است شیعه نباشد ولی روح تشیع آن را مدیریت می‌کند. اگر خطبه‌ی مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» را که در رابطه با نهضت مردم مصر در تاریخ 1390/11/14 به زبان عربی ایراد کردند با دقت دنبال کنید به عظمت مسئولیت شیعه در تمدن‌سازی پی می‌برید بدون آن‌که رهبری در آن خطبه کوچ‌ترین دعوتی به شیعه‌بودن کرده باشند مردم مصر را به روح و روحیه‌ای دعوت کردند که شیعه طلایه‌دار آن است و مگر همین روحیه نیست که امروز مردم سوریه را تا این حدّ جلو برده که خودشان باور نمی‌کردند این‌چنین می‌توانند در مقابل تهاجمی همه‌جانبه مقابله کنند؟   

• 9- یکی از فرازهای قابل توجه کتاب شما که میتوان آن را در ردیف موانع تحقق تمدن اسلامی برشمرد این است که هرچند «شرایط اجتماعی و نظام اداری کشور را در حال حاضر خراب می‌دانیم، امّا نشانه‌هایی از اصلاح این خرابی‌ها به چشم می‌خورد که از آینده‌ای خبر می‌دهد که آرایش دیگری غیر از آنچه هست در نظام اداری ما حاکم شود» به طور مشخص بفرمائید این نشانه‌ها چه هستند؟ به هر ترتیب به نظر می‌رسد میان این مبدأ(وضع کنونی)، و آن مقصد(رسیدن به تمدن اسلامی)، تناسب چندانی برقرار نیست و با وجود کارگزارانی از جنس کارگزاران کنونی از سویی و غرب زدگی روز افزون جامعه از دیگر سو، حتی تصور رسیدن به «دولت اسلامی» و «جامعه اسلامی» هم بسیار دشوار و دور از ذهن به نظر می‌رسد؛ چه رسد به آنکه بخواهیم به «تمدن اسلامی» فکر کنیم!

جواب: همین طور که متوجه هستید هنوز وضع کنونی نظام اجرایی و آموزشی و اقتصادی ما ادامه‌ی غرب است و با ادامه‌ی غرب چیزی جز همان روح غربی با همان نسبتی که با عالم و آدم دارد، ظهور ندارد ولی بخواهیم و نخواهیم با ظهور انقلاب اسلامی تاریخ دیگری در دل فرهنگ غربی در این کشور ظهور کرده که دست و دل‌ها را به چیز دیگری دعوت می‌کند. راز سخن مقام معظم رهبری نسبت به آینده‌ی درخشان این کشور در حضوری است که انقلاب اسلامی در آینده خواهد داشت در آن صورت نه‌تنها دیگر شما با ادامه‌ی غرب در امور کشور روبه‌رو نیستید بلکه با شرایطی روبه‌رو می‌شوید که بار سنگین زندگی غربی را از پشت ملت برمی‌دارد. پیروزی انقلاب اسلامی نشان داد که موانع عبور از غرب به مرور فتح‌شدنی است. چه کسی باور می‌کرد ما بتوانیم در دفاع مقدس پیروز شویم در حالی‌که غرب گمان می‌کرد ما مجبوریم در همان جاده‌ای که برای جنگ تعریف کرده است جلو رویم و در نتیجه جنگ به آن سرنوشتی می‌رسد که غرب تعیین می‌کند. ولی ملاحظه کردید نظام اسلامی با فکر و فرهنگ خودش جنگ را مدیریت کرد و با پدیده‌ی مردمی‌اش سرنوشت جنگ را در مقابل حیرت غرب به نفع خود تمام کرد. وظیفه‌ی ما است که در بستر نظام اسلامی دو موضوع را از نظر فرهنگی نهادینه کنیم؛ یکی محرومیت‌هایی که زندگی غربی به بشر تحمیل کرده و دیگری برکاتی که زندگی قدسی به همراه دارد که این در طرح سبک زندگی اسلامی مدّ نظر رهبری است و حقیقتاً جای کار فراوانی دارد که جزوه‌ی «سبک زندگی در تمدن نوین اسلامی» به عنوان تذکر اولیه شاید مفید باشد.  

• 10- به باور شما ظهور امام زمان(عج) در کدام یک از مراحل فرآیند تمدن سازی اسلامی محقق می‌شود؟ برخی معتقدند این مسئله بعد از طی شدن مراحل 5گانه مورد نظر رهبری به طور کامل و تشکیل تمدن اسلامی، محقق می‌شود و برخی دیگر بر این باورند که بر اساس روایات مربوط به اخرالزمان ابتدا باید امور دنیا به حضیضی مرگ بار فرو افتد و فساد و آشفتگی بیش از حد در زمین پدید آید، پس از آن امام زمان ظهور می‌نماید و به شرایط سامان می بخشد و قس علیهذا. نظر شما در این خصوص چیست؟ آیا امکان تاسیس تمدن اسلامی در دوره‌ی پیش از ظهور امام عصر (عج) وجود دارد؟ لطفا دلایل اعتقاد به نگاه مورد نظر خود را نیز قید بفرمائید. ضمن تشکر از مساعدت جنابعالی خواهشمندیم به دلیل فقدان زمان کافی در اسرع وقت به سوالات پاسخ داده شود. با سپاس فراوان

جواب: بنده در کتاب «بصیرت و انتظار فرج» عرایضی در این مورد داشته‌ام و معنای نتیجه‌بخش انتظار را در تحقق تمدنی که بستر ظهور حضرت می‌شود روشن کرده‌ام. آنچه باید تأکید کنم جایگاه مقدس حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» در آینده‌ی تاریخ است. وقتی معلوم شود آن حضرت با تمام شور و علاقه در طلب شرایطی هستند که حکم خدا و جلوات عالم وحدانی را در زمین ظهور دهند پس هر شرایطی که امیدواری حضرت را در آن حدّ فراهم کند که حضرت بتوانند قدم نهایی را بردارند، استقبال می‌کنند. البته شرایطی که مردم از یک طرف متوجه عمق فاجعه‌ی مدیریت غیر الهی جهان شده باشند و از طرف دیگر با تمام وجود بر این باور باشند که تنها به کمک یک انسان الهی و معصوم آرمان‌شهر حقیقی قابل تحقق است. پس یقیناً در راستای تمدن‌سازی به صورت حقیقی باید منتظر ظهور مقدس آن حضرت بود و در همین راستا متوجه عمق فاجعه‌ای بود که هم‌اکنون بشر گرفتار آن است و متوجه آن نیست. والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته. موفق باشید    معنای تمدن اسلامی در نسبت با خدا و انسان‌ها و طبیعت

16758
متن پرسش
با سلام: نظر شما استاد گرامی درباره ی این گردهمایی چیست؟ فردا دوشنبه ٢١ تير ماه، روز عفاف و حجاب است، به همين مناسبت گردهمايي تحت عنوان ما خانوادهايمان رادوست داريم در ميدان نبوت تهران ساعت ٦، بعد از ظهر برقرار است. در صورت امكان با حضور خود بر شكوه اين جمع بيافزاييم.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر در راستای نمایاندن تعهد ما بر عفاف و حجاب باشد؛ کار خوبی است ولی نه به آن معنا که فکر کنیم از این طریق می‌شود با بی‌حجابی مقابله کرد که آن، بیشتر یک کار فکری و فرهنگی است و باید با اصلاح نظام آموزشی که از آن غفلت فراوان شده است، مشکل را حل کرد. موفق باشید

15772
متن پرسش
با سلام و خسته نباشید خدمت استاد: ببخشید سوالاتم زیاد شد. ببخشید دیگه با داشتن این سوالات انگار یه چیزی رو گم کردم و تا جواب گرفتن آرام نیستم. سوالی در مورد بحث سوال قبلیم که در مورد تقدیر بود داشتم. طبق توضیح شما فرمودید که چون طبق اختیار انجام می دهیم پس جبری در کار نیست، درست،و چون او مجرد از مکان و زمان است پس آنچه را در آینده اتفاق می افتد را می داند، با جمع بندی بین این دو نمی دانم درست یا غلطه در ذهنم می آید که درون من با قرار گرفتن در شرایط و ظهور درونم، یک جورهایی شاید بتوان گفت که حالت باز خوانی می شود و الان در درونم همه چیز ثبته،و اینکه او تمام ابعاد وجودی من را می داند و می داند که من در آینده در فلان شرایط چه می کنم، پس آیا این معنای نزدیک تر از من به من بودن اوست؟ آیا اینجا مرجع ضمیر من مشخص می شود؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: معلوم است که حضرت حق به تمام ابعادِ وجودی ما آگاهی دارد و به همین جهت، او از ما به ما نزدیک‌تر است. ولی همان‌طور که عرض شده آگاهی او بر مبنایِ انتخاب‌هایی است که ما انجام می‌دهیم، حتی انتخاب‌هایی که در آینده بدان می‌پردازیم. موفق باشید

14675

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: سه تا سوال دارم: 1. بنده 18 سال دارم می خواهم طلبه شوم پدر مادر و بقیه فامیل کاملا مخالفند 2. در خانواده ام ای که زندگی می کنم خیلی غیبت می کنن و همیشه از هم طلب کارن اثرات وظعی دارد؟ 3. نمی دانم گیر من کجاست که نمی توانم در نماز به محضر حق تعالی بروم. لطفا راهنمایی کنید تکلیف چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- فقهای عظام اجازه‌ی والدین را برای حضور در حوزه شرط نمی‌دانند ولی تا آن‌جا که می‌شود با آن‌ها مدارا کنید و از تصمیم خود منصرف نشوید 2- این مربوط به خود آن‌ها است و اثرات وضعی آن نیز به خود آن‌ها برمی‌گردد 3- به مرور وبا صبر و تقوا، إن‌شاءاللّه مشکل حل می‌شود. موفق باشید

13840

در اربعینبازدید:

متن پرسش

سلام: لطفا در چند سطر عظمت پیاده روی اربعین را بیان بفرمایید. با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اخیراً عرایضی در قسمت صفحه‌ی اول سایت قرار گرفته. موفق باشید

13710
متن پرسش
با عرض سلام: 1. استاد به نظر شما دلیل این که بعضی از ما تا به حال هزاران بار تصمیم به اصلاح و تغییر روش زندگی گرفته ایم اما موفق نمی شویم چیست؟ مثلا بنده خودم بار ها شده که مثلا با خواندن بخش هایی از یک کتاب (آشتی با خدا، شرح ده نکته از معرفت نفس و...) یک تصمیمی می گیرم و مثلا فردایش انگار اصلا به کلی فراموش می کنم و دوباره در شب یا در فرصتی که با خود تنها می شوم می گویم ای داد! اصلا اخیرا گاهی این مطلب به ذهنم خطور می کند که این نوع زندگی که دین به ما ارائه می کند گاهی نشدنی به نظر می رسد؟ 2. چه کنیم که با توجه به نکته خودتان در یکی از کتاب ها، خدایی که «هست» را متوجه باشیم تا خدایی که «چیست» دارد را؟
متن پاسخ

باسمه تعالی. سلام علیکم. 1ـ وقتی آرزوهای بلند دنیایی را اصل نگیریم و کینه و پر حرفی را در میدان ذهن و فکر خود جای ندهیم، بین عمل و عقیده نزدیکی حاصل می‌شود. 2ـ در این مورد عرایض مفصّلی در شرح کتاب «آن‌گاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود» شده‌است، خوب است که با حوصله شرح صوتی آن کتاب را دنبال کنید. موفق باشید

12420
متن پرسش
سلام علیکم: حالتان چطور است؟ نظری در این خصوص هست که جناب محی الدین رضوان الله تعالی علیه عالم حصولی نبوده است و مطالب حصولی از قبیل کلام و فلسفه و ... را نمی دانسته است و هر آنچه از علوم و معارف ارزشمند چون مروارید و صدفی که از لسان ایشان در کتابهایشان نقش بسته است همه کشف و شهود وی بوده است و همه را به نحو علم حضوری دریافت کرده است. یعنی می گویند ایشان علم حصولی نداشته است ولی مطالب ارزشمندی را که بیان کرده است هیچ عالم حصولی قادر به بیان اش نبوده است. اما عده ای از قبیل آقای یزدان پناه معتقدند که ایشان بر کلام و فلسفه عصر خود اشراف داشته است. می خواستم ببینم سند و مدرکی وجود دارد که ابن عربی به کلام و فلسفه و علوم حصولی اشراف داشته است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هرکس مختصر مطالعه‌ای از کتاب‌های جناب محی‌الدین داشته باشد می‌بیند که با چه دقتی متوجه علم کلام و فلسفه‌ی زمان خودش بوده است در حدّی که حتی در متن فصوص‌الحکم به‌خوبی از اصطلاحات فلسفه و کلام در راستای اهداف خودش استفاده کرده است. آری محی‌الدین بنا ندارد که با نگاه کلامی و فلسفی مسائل را طرح کند. موفق باشید

10537
متن پرسش
با عرض سلام: حاج آقا مجتبی تهرانی در کتاب رسائل بندگی، دفتر دل، می گویند که «نفس پایین ترین مرتبه روح است و موجودی است ذاتا مجرد، که در هستی اش احتیاجی به ماده ندارد. ولی در اعمالش محتاج به ماده بوده و با ابزار مادی کار می کند.» به نظر می رسد تعریف ایشان از نفس با تعریف شما تفاوت دارد. مخصوصا که شما با توجه به بحث خواب دیدن، قائل به این هستید که نفس در همین عالم هم بدون کمک ابزار مادی قادر به ادراک است. لطفا در این مورد توضیح بدهید. با تشکر فراوان
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: دست حاج آقا مجتبی تهرانی عزیز«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» درد نکند که چنین سخن متینی را گوشزد کی‌کنند، ولی عنایت داشته باشید نباید شما بین مباحث اخلاقی و مباحث فلسفی خلط کنید. بحث معرفت نفس یک بحث فلسفی است و نفس ناطقه را از آن جهت که هست بحث می‌کند نه از آن جهت که خوب است و یا بد است. در این رابطه می‌توانید به کتاب «فلسفه‌ی اخلاق» از آیت‌اللّه مصباح رجوع فرمایید. موفق باشید
10502
متن پرسش
سلام علیکم: چرا خیر و شر از یکدیگر تفکیک ناپذیرند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: شرّ مربوط به محدودیت‌ پدیده‌های مادی است. در مباحث «عدل الهی» می‌خوانید که خوبی آب به جهت روان‌بودن آن است و سیل‌شدن آن نیز به جهت همان روان‌بودنش است، پس نمی‌شود آب باشد ولی سیل نشود هرچند می‌شود ما طوری زندگی خود را شکل دهیم که در معرض سیل قرار نگیریم. پس چون محدودیت را نمی‌توان از پدیده‌های مادی گرفت، شرّبودن آن‌ها نیز از ماده انفکاک‌ناپذیراست. موفق باشید
9396
متن پرسش
سلام استاد: در سوال 9373 فرمودید که در جامعه اسلامی باید تا حد امکان گذشت کرد. آیا وقتی عذر خواهی در کار نیست و شخص بر کار خود اصرار دارد و یا جهلی در کار نیست و از روی عمد باشد، آیا گذشت معنا دارد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: فرمود: «وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِراما» مومنان هنگامى که با لغو و بیهودگى برخورد کنند، بزرگوارانه از آن مى‏گذرند. موفق باشید
8988
متن پرسش
با سلام: بنده فارغ التحصیل ارشد کامپیوتر و 30 سال سن دارم و مجرد و مشغول کار هم هستم. در دانشگاه هم تدریس کردم ولی از نظر روحی ارضاء نشدم! احساس نیاز به مطالعات دینی از قدیم در بنده وجود داشته ولی احساس میکنم باید مسیر تحصیل حوزه را انتخاب کنم. البته سختی هایی دارد. اکنون خیلی ذهنم درگیره و احساس پوچی و بی خود بودن میکنم! فکر میکنم باید تو یک ساختار تحصیلی و تربیتی قرار بگیرم. ممنون میشم راهنمایی بفرمایید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر تنها می‌خواهید مشکلات خودتان را از جهت معرفتی حل کنید، از طریق سیر مطالعاتی که روی سایت است کار را جلو ببرید ولی اگر می‌خواهید در مسیر تبلیغ اسلام قرار گیرید باید به طور رسمی وارد حوزه‌ی علمیه شوید. موفق باشید
8872
متن پرسش
با عرض ادب و احترام خدمت استاد عالیقدر: در کتاب نفیس خویشتن پنهان مطالبی در مورد خواب بیان کرده بودید. و سوالی که برای بنده پیش آمد از نظر خودشناسی کسانی که به اصطلاح عوام خواب سنگینی دارند مشکل از کجاست مشکل آنها از روحشان است و یا جسم آنها؟ لطفا راه حل این مشکل را هم بیان فرمائید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام‌علیکم: نسبت به افراد مختلف متفاوت است. اگر روح دارای حساسیت و حضور لازم نباشد به همان اندازه در تدبیر بدن حساسیت لازم را از خود نشان نمی‌دهد. یا اگر بدن آمادگی لازم را نداشته باشد نسبت به اراده‌هایی که روح کرده عکس‌العمل مناسب نشان نمی‌دهد و لذا با ادب‌کردن جسم و روح باید مشکل را حل کرد. روزه‌‌گرفتنِ درست و حسابی در این مورد کمک می‌کند. موفق باشید
6864

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد گرامی--جایی در پاسخ به پرسشها فرموده بودید اینکه گفته میشود مرد برزن ولایت دارد غلط است-تعجب کردم واقعا--حقیقتا اینگونه است؟ پس رلبطه چگونه تعریف می شود؟ وظیفه زن چیست؟من حس میکنم زن خلقت خاص و هدف خاصی دارد چگونه میتوان در این زمینه مطالعه بیشتری کرد؟مباحث شما در این زمینه را مطالعه نموده ام
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این یک مسئله‌ی فقهی است که زن فقط در دو مورد باید از شوهر تبعیت کند یکی در موضوع تمکین جنسی و دیگر در عدم خروج از خانه. موضوع را می‌توانید در استفتائات فقها در رابطه با وظیفه‌ی زن نسبت به مرد دنبال کنید. موفق باشید
6135

معنای حکیمبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم. استاد گرامی، در جای جای متون دینی ما صحبت ازحکمت و حکیم و راههای حکمی است و هر یک از بزرگان معنایی برای حکمت ارائه داده اند.1. استاد تعریف حضرتعالی از حکمت چیست؟2. اسم حکیم خداوند به کدامجنبه از صفاتش برمی گردد؟تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: حکیم کسی است که جایگاه هرچیزی را می‌داند و هدف آن چیز را می‌شناسد و مصداق کامل این صفت حضرت حق است و مبنای حکمت الهی علم و ربوبیت اوست که می‌داند جایگاه هرچیز در هستی کجا است و چگونه آن را به هدف مطلوبش برساند. موفق باشید
5833
متن پرسش
سلام سوال اول:المومن مرات المومن در برزخ و قیامت معنایش روشن تر است در کتاب معاد فرموده اید لطفا بیشتر ازکتاب توضیح بدهید. سوال دوم:یبمه ی زنان خانه دار که بعد از بیست سال مطابق پایه ی حقوقی می دهند آیا با توکل بر خدا منافات دارد؟ یا این یک نوع آینده نگری است؟ لطفا راهنمایی فرمایید. لطفا جواب ها را به ایمیل من ارسال فرمایید.
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: 1- در قیامت که حجاب‌های بین افراد مرتفع می‌شود انسان حقیقت خود را در آینه‌ی جان افراد می‌نگرد یک نحوه یگانگی بین افراد ظاهر می‌شود که قرآن در وصف آن حالت می‌فرماید: «سَلاماً سَلاماً» 2- اگر پیش‌آمد و انسان توانست در حال حاضر حق بیمه را بپردازد برای آینده‌اش منافاتی با توکل ندارد چون در هر صورت باید خداوند کمک کند تا همین کارها هم نتیجه بدهد. موفق باشید
5589
متن پرسش
خداوند با این عظمت چطور ممکن است به یک انسان نگاه کند؟اصلا مگر میشود با خداوند ارتباط داشت؟ما خودمان را گول نمیزنیم؟ما چه سنخیتی با خداوند داریم آخر؟.وقتی درباره عظمت ائمه می اندیشیم میبینیم که ما واقعا هیچیم،بدون هیچ تعارفی ما هیچی نیستیم.وقتی همه موجودات پیش خداوند چیزی به حساب نمی آیند و مقام و مرتبه خداوند قابل تصور نیست و عظیم دانستن خداوند هم توهین به ساحت و بزرگی اوست واقعا ما چه کار میتوانیم بکنیم.چند روز است که فهمیده ام خدا عظمتی دارد وصف نشدنی که این مطلب را تا چند روز پیش نمیدانستم. و میدانم این دانسته ام هم مثل همه دانسته ها و وجودم فقط کشک است، حقیقتا توهم دانایی است.آقای طاهر زاده نمیتوانم مطلبی را که میخواهم درست بیان کنم.اصلا ما را به خدا چه؟واقعا دل خوشی به عبادت یا نماز خواندن یا ذکر گفتن یا اینکه کسی بگوید من با اخلاقم یا کار خیر انجام میدهم یا باخدا هستم یا او را میشناسم خنده دار ترین جکی است که میتوان گفت. ما را به ساحت خداوند چه؟ پیامبران و امامان و عالمان و شمای آقای طاهر زاده ما را به کجا دعوت می کنید؟شوخیتان گرفته؟یا خیلی امید وارید؟ یا میخواهید ما دل خوش داریم و مٍلا گمرا نشویم و از ته دیگ چیزی به ما برسد؟به خداوند قسم اگر بمیرم هیچ چیزی ندارم که با خود ببرم.هر چه به درونم نگه میکنم خالی خالیست چکار کنم؟کجا بروم؟آقای طاهر زاده کجا بروم؟هان؟کجا...؟خودم، دنیا، زندگی، همه چیز و همه چیز حیرت اندر حیرت است.حیرتی که هم درازای آن هم عمق آن از ازل تا ابد است.آقای طاهر زاده،وقتی به خودم نگاه میکنم به همان خداوند قسم،میبینم که هیچی نیستم هیچی ندارم هیچ عمل صالحی ندارم هیچ علم و دانشی ندارم.راهنماییم کنید لطفا.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همان خدایی که چنین عظمت‌هایی دارد یکی از عظمت‌هایش هم آن است که بسیار رحیم است و برای آن‌که بندگانش را به خودش نزدیک کند و آن‌ها از نور عظمت پروردگارشان بهره‌مند شود پیامبران را فرستاد تا راه نزدیکی به خدا را به آن‌ها نشان دهد و عجیب این است که وقتی انسان با ایمان کامل راه نزدیکی به خدا را به روش‌های شرعی طی کند معجزه‌آسا می‌یابد که عجب راهی است. گفت: «عاقل به کنار جوی پی پل می‌گشت.... دیوانه‌ی پا برهنه از جوی گذشت» این عاقل‌بازها را کنار بگذار و راه بیفت می رسی. موفق باشید
5166
متن پرسش
1.سلام.جناب استاد من طلبه هستم دریکی ازحوزه های تهران.یک سلسه مباحثی به نام مبانی طلبگی درحوزه ما دنبال می شود که مباحث گوناگونی در آن مطرح می شود.ولی موضوعی که خیلی مرا مشغول کرد وهنوز هم به آن معتقد نیستم ازاین قرار است که مسئول مدرسه ما که انسان محترمی است درباره ی این که درباره موضوعات دین چه کسانی باید داخل شونداین طوری نظرمیدادند که ابتدا باید اجتهاد فقهی-اصولی داشته باشیم وبعد به علوم اسلامی وارد شویم وهرکسی که در این زمینه مجتهد نیست حق ندارد که اظهار نظری درباره دین کند ومطمئنا سبب انحراف می شود.این خلاصه نظر ومبنای ایشان می باشد. 1.ابتدا سوال من این است که آیا می شود تمامی علوم اسلامی را زیر فقه مصطلح تعریف کرد ودید؟وآیا این ظلم به دیگر علوم نیست وارزش گذاری کردن تعالیم اسلام نمی باشد؟ 2.اصلا فقه واصول در دیگر علوم نظیر فلسفه یا عرفان یا تفسیر چه کارکردی دارد؟واگر دارد نسبت اینها چه قدر می باشدومقدار لزوم چه قدراست؟واصلا چرا نمی گوییم که لازمه ی ورود به فقه واصول مثلا داشتن اجتهاد فلسفی باشد؟ 3.آیا این خود ایجاد اصطکاک وسستی در یک جامعه دینی نیست که فقط بگوییم یک عده خاص می توانند راجع به دین اظهار نظر کنند؟البته اینها دلیل می آورند که چگونه که یک شخصی که پزشک نیست طبابت کند ازهزار جا مواخذه می شود چرا درباره دین هرکس به خود اجازه می دهد اظهارنظر کند؟ 4.نظر امام خمینی (ره)ورهبر انقلاب در این باره چیست؟
متن پاسخ
- باسمه تعالی: سلام علیکم: در روایت داریم که « إِنَّمَا الْعِلْمُ ثَلَاثَةٌ آیَةٌ مُحْکَمَةٌ أَوْ فَرِیضَةٌ عَادِلَةٌ أَوْ سُنَّةٌ قَائِمَةٌ وَ مَا خَلَاهُنَّ هُوَ فَضْل‏ .حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» می‌فرمایند: « بدان که انسان به طور اجمال و کلى داراى سه نشئه و صاحب سه مقام و عالم است: اوّل، نشئه آخرت و عالم غیب و مقام روحانیت و عقل. دوم، نشئه برزخ و عالم متوسط بین العالمین و مقام خیال. سوم، نشئه دنیا و مقام ملک و عالم شهادت. و از براى هر یک از این [ها] کمال خاصى و تربیت مخصوصى است و عملى است مناسب با نشئه و مقام خود، و انبیاء، علیهم السلام، متکفل دستور آن اعمال هستند. پس کلیه علوم نافعه منقسم شود به این سه علم، یعنى، علمى که راجع است به کمالات عقلیه و وظایف روحیه، و علمى که راجع به اعمال قلبیه و وظایف آن است، و علمى که راجع به اعمال قالبیه و وظایف نشئه ظاهره نفس است.اما علومى که تقویت و تربیت عالم و روحانیت و عقل مجرد را کند، علم به ذات مقدس حق و معرفت اوصاف جمال و جلال، و علم به عوالم غیبیه تجردیه، از قبیل ملائکه و اصناف آن، از اعلى مراتب جبروت اعلى و ملکوت اعلى تا اخیره ملکوت اسفل و ملائکه ارضیه و جنود حق جلّ و علا، و علم به انبیا و اولیا و مقامات و مدارج آنها، و علم به کتب منزله و کیفیت نزول وحى و تنزل ملائکه و روح، و علم به نشئه آخرت و کیفیت رجوع موجودات به عالم غیب و حقیقت عالم برزخ و قیامت و تفاصیل آنها، و بالجمله، علم به مبدأ وجود و حقیقت و مراتب آن و بسط و قبض و ظهور و رجوع آن. و متکفل این علم پس از انبیا و اولیا، علیهم السلام، فلاسفه و اعاظم از حکما و اصحاب معرفت و عرفان هستند. و علومى که راجع به تربیت قلب و ارتیاض آن و اعمال قلبیه است، علم به منجیات و مهلکات خلقیه است، یعنى، علم به محاسن اخلاق، مثل صبر و شکر و حیا و تواضع و رضا و شجاعت و سخاوت و زهد و ورع و تقوى، و دیگر از محاسن اخلاق، و علم به کیفیت تحصیل آنها و اسباب حصول آنها و مبادى و شرایط آنها، و علم به قبایح اخلاق، از قبیل حسد و کبر و ریا و حقد و غشّ و حبّ ریاست و جاه و حبّ دنیا و نفس و غیر آن، و علم به مبادى وجود آنها و علم به کیفیت تنزه از آنها. و متکفل این نیز پس از انبیا و اوصیا علیهم السلام، علماى اخلاق و اصحاب ریاضات و معارف‏اند. و علومى که راجع به تربیت ظاهر و ارتیاض آن است، علم فقه و مبادى آن، و علم آداب معاشرت و تدبیر منزل و سیاست مدن، که متکفل آن علماى ظاهر و فقها و محدثین هستند پس از انبیا و اوصیا، علیهم السلام. و باید دانست که هر یک از این مراتب ثلاثه انسانیه که ذکر شد به طورى به هم مرتبط است که آثار هر یک به دیگرى سرایت مى‏کند، چه در جانب کمال یا طرف نقص. مثلا اگر کسى قیام به وظایف عبادیه و مناسک ظاهریه، چنانچه باید و مطابق دستورات انبیاست، نمود، از این قیام به وظایف عبودیت تأثیراتى در قلب و روحش واقع شود که خلقش رو به نیکویى و عقایدش رو به کمال گذارد. و همین طور اگر کسى مواظب تهذیب خلق و تحسین باطن شد، در دو نشئه دیگر مؤثر شود، چنانکه کمال ایمان و احکام عقاید تأثیر در دو مقام دیگر مى‏نماید. و این از شدت ارتباطى است که بین مقامات است. بلکه تعبیر به «ارتباط» نیز از ضیق مجال و تنگى قافیه است، باید گفت یک حقیقت داراى مظاهر و مجالى است. و همین طور، کمالات‏ مقامات ثلاثه بسته به کمالات هر یک است. کسى گمان نکند که بدون اعمال ظاهریه و عبادات قالبیه مى‏تواند داراى ایمان کامل یا خلق مهذّب شود، یا اگر خلقش ناقص و غیر مهذب شد، اعمالش ممکن است تامّ و تمام و ایمانش کامل شود، یا ممکن است بدون ایمان قلبى اعمال ظاهریه‏اش تامّ و محاسن اخلاقیه‏اش کامل گردد. وقتى اعمال قالبیه ناقص شد و مطابق دستورات انبیا نگردید، احتجاباتى در قلب و کدوراتى در روح حاصل مى‏شود که مانع از نور ایمان و یقین مى‏شود. و همین طور اگر اخلاق رذیله در قلب باشد، مانع از ورود نور ایمان است در آن. پس، بر طالب مسافرت آخرت و صراط مستقیم انسانیت لازم است که در هر یک از مراتب ثلاثه با کمال دقت و مواظبت توجه و مراقبت کرده و آنها را اصلاح کند و ارتیاض دهد، و هیچیک از کمالات علمى و عملى را صرفنظر ننماید. گمان نکند که کفایت مى‏کند او را تهذیب خلق یا تحکیم عقاید یا موافقت ظاهر شریعت، چنانچه هر یک از این عقاید ثلاثه را بعضى از صاحبان علوم ثلاثه دارا هستند پیغمبر اکرم، صلّى اللّه علیه و آله و سلّم، در این حدیث شریف علوم را منقسم به سه قسمت مى‏فرماید، و هیچ شک نیست که این علوم ثلاثه راجع به این مراتب ثلاثه است. چنانچه شهادت به این مدعا مى‏دهد علوم متداوله در کتب الهیه و سنن انبیا و اخبار معصومین، علیهم الصلوة و السلام، که علوم آنها منقسم به همین سه قسمت شود: یکى علم به اللّه و ملائکه و کتب و رسل و یوم الآخرة، که کتب سماویه، و بالخصوص کتاب جامع الهى و قرآن کریم ربوبى، مشحون از آن است. بلکه مى‏توان گفت تنها چیزى را که کتاب خدا از هر چیز بیشتر متکفل است همین علم است. و دعوت به مبدأ و معاد است به طریق برهان صحیح و تبیان کامل که محققین بیان آن را فرمودند. و دو مرحله دیگر در کتاب الهى نسبت به این مرتبه قدر قلیلى دارد. و احادیث ائمه هدى، علیهم السلام، نیز در این مقصد فوق حد احصاء است، که از مراجعه کتب معتبره که پیش تمام علما، رضوان اللّه علیهم، مقبول است از قبیل کافى شریف و توحید صدوق و غیر آن مطلب روشن شود. و همین طور راجع به تهذیب باطن و اصلاح خلق و تعدیل خلق در کتاب الهى و اخبار وارده از اهل بیت، علیهم السلام، فوق مأمول وارد است. منتها پیش ما بیچاره‏ها و گرفتاران آمال و امانى این کتب و این ابواب مهجور مانده و مورد اعتنا و اعتبار نیست. و بیاید روزى که خداى تعالى از ما مؤاخذه فرماید و بر ما احتجاج نماید و ائمه اطهار علیهم السلام، نعوذ باللّه، از ما برائت جویند بواسطه برائت ما از احادیث و علوم آنها. پناه مى‏برم به خداى تعالى از سوء عاقبت و بدى مرجع. و احادیث راجعه به فقه و مناسک ظاهره نیز محتاج به ذکر نیست که جمیع کتب ما مشحون از آن است. پس، معلوم شد علوم شریعت منحصر به این [سه‏] قسم است بر طبق احتیاجات بشر و مقامات ثلاثه انسانیه. و هیچیک از علماى یکى از این علوم حقّ اعتراض به دیگرى ندارند، و لازم نیست اگر انسان داراى علمى نشد از آن تکذیب کند و به صاحب آن علم جسارت نماید. پیش عقل سلیم همان طور که تصدیق بى‏تصور از اغلاط و قبایح اخلاقیه به شمار مى‏آید، تکذیب بى‏تصور نیز همین طور، بلکه حالش بدتر و قبحش افزون است. اگر خداى تبارک و تعالى از ما سؤال کند که شما که مثلا معنى «وحدت وجود» را به حسب مسلک حکما نمى‏دانستید و از عالم آن علم و صاحب آن فن اخذ نکردید و تعلم آن علم و مقدمات آن را نکردید، براى چه کور کورانه آنها را تکفیر و توهین کردید، ما در محضر مقدس حق چه جوابى داریم بدهیم جز آنکه سر خجلت به زیر افکنیم. و البته این عذر پذیرفته نیست که «من پیش خود چنین گمان کردم.» هر علمى مبادى و مقدماتى دارد که بدون علم به مقدمات، فهم نتیجه میسور نیست، خصوصا مثل چنین مسئله دقیقه که پس از عمرها زحمت باز فهم اصل حقیقت و مغزاى آن بحقیقت معلوم نشود. چیزى را که چندین هزار سال است حکما و فلاسفه در آن بحث کردند و موشکافى نمودند، تو مى‏خواهى با مطالعه یک کتاب یا شعر مثنوى مثلا با عقل ناقص خود ادراک آن کنى! البته نخواهى از آن چیزى ادراک کرد- رحم اللّه امرأ عرف قدره و لم یتعدّ طوره. [1] و همچنین اگر از حکیمى متفلسف یا عارفى متکلف سؤال شود که تو که عالم فقیه را قشرى خواندى و ظاهرى گفتى و طعن به آنها زدى، بلکه طعن به یک رشته از علوم شرعیه که انبیا، علیهم السلام، از جانب رب الارباب براى تکمیل نفوس بشریه آورده بودند زدى، و تکذیب و توهین از آنها نمودى، به چه جهت دینیه بود؟ و آیا با چه دلیل شرعى و عقلى جسارت به یک دسته از علما و فقها را جایز دانستى؟ چه جوابى در محضر حق تبارک و تعالى دارد جز آنکه سر خجلت و انفعال را پیش افکند. در هر صورت، از این مرحله بگذریم که ملالت آور است. آنچه به نظر قاصر در این باب مى‏آید با شواهدى که مذکور نشده ذکر مى‏کنم، و پس از آن، به ذکر یک نکته مهمه، که شیخ بزرگوار ما، جناب عارف کامل، شاه آبادى، دام ظلّه، بیان کردند، مى‏پردازم. بدانکه «آیه محکمه» عبارت است از علوم عقلیه و عقاید حقه و معارف الهیه.و «فریضه عادله» عبارت است از علم اخلاق و تصفیه قلوب. و «سنّت قائمه» عبارت است از علم ظاهر و علوم آداب قالبیه. و دلیل بر این ترتیب آن است که کلمه «آیه» که به معنى «نشانه» است مناسب با علوم عقلیه اعتقادیه است، زیرا که آن علوم نشانه‏هاى ذات و اسماء و صفات و دیگر معارف است، و سابقه ندارد که در علوم دیگر به آیت یا نشانه تعبیر شود. مثلا در کتاب الهى در موارد کثیره بعد از آنکه اقامه برهان بر وجود مقدس صانع، یا بر اسماء و صفات آن ذات مقدس، یا بر وجود قیامت و کیفیات آن و عالم غیب و برزخ مى‏فرماید، دنباله آن مى‏فرماید: «این آیت است یا آیات است براى متفکرین یا عقلا.» «1» و این تعبیر رایجى است نسبت به این علوم و معارف. و لیکن اگر دنبال ذکر یک فرعى از فروع شرعیه، یا یک اصلى از اصول اخلاقیه، ذکر شود که «این آیت است»، خالى از رکاکت نیست. چنانچه ظاهر است. پس، معلوم شد که آیت و علامت و نشانه از مناسبات و مختصات علوم معارف است. چنانچه توصیف به «محکمه» بودن نیز مناسب با این علوم است، زیرا که این علوم در تحت میزان عقلى و برهان محکم است، و اما سایر علوم را به حسب نوع برهان محکم و استوار نیست. در هر صورت، اى عزیز، تو در تمام عوالم برزخ و قبر و قیامت و درجات آن محتاجى به معارف حقه الهیه و علوم حقیقیه و اخلاق حسنه و اعمال صالحه. در هر درجه که هستى بکوش و اخلاص خود را زیادت کن و اوهام نفس و وساوس شیطان را از دل بیرون نما، البته نتیجه برایت حاصل مى‏شود و راهى به حقیقت پیدا مى‏کنى و طریق هدایت براى تو باز مى‏شود و خداوند تبارک و تعالى از تو دستگیرى مى‏فرماید. خدا مى‏داند که اگر با این علوم ضایعه باطله و این اوهام فاسده و کدورات قلبیه و اخلاق ذمیمه منتقل به آن عالم شویم چه ابتلا و مصیباتى در دنبال داریم و چه عقبات و درکاتى در پى داریم و این علوم و اخلاق براى ما چه ظلمتها و وحشتها و آتش‏ها فراهم مى‏نماید..» .( چهل حدیث ص: 386) ملاحظه می‌کنید که حضرت امام برای هرکدام از سه علم جایگاه خاصی قائل‌اند و نمی‌توان گفت اگر کسی فقه می‌داند همه‌ی علوم اسلام را می‌داند و اگر کسی فقه نمی‌داند هیچ علمی از علوم اسلامی را نمی‌داند تا اظهار نظر کند. آری مسلّم اگر یک فیلسوف اسلامی نسبت به فقه بیگانه باشد در مواقعی که نظر او به فقه مربوط است درست سخن نمی‌گوید. همان‌طور که اگر یک فقیه از فلسفه بیگانه باشد و بخواهد نظراتی بدهد که به فلسفه مربوط است درست سخن نمی‌گوید. مقام معظم رهبری فلسفه را فقه اکبر می‌دانند و با این‌که تأکید دارند فلسفه در حوزه‌ها رونق بگیرد هرگز تدریس و آموزش فلسفه را مشروط نکرده‌اند که باید اجتهاد در فقه داشته باشیم. هرچند بنده سخت معتقدم اگر طلبه‌ی فلسفه‌خوان از فقه بهره‌ی کافی نداشته باشد بیش از آن‌که مفید باشد مضر خواهد بود. موفق باشید
3402
متن پرسش
با سلام و احترام استاد عزیز همه ی ما خوانده و شنیده ایم که قرآن کریم کتاب انسان سازی است. شما بعنوان شخصی که سالها با قرآن مانوس بوده اید تا چه اندازه این واقعیت را لمس کرده اید؟من بدنبال کسی می گردم که خودش اعتراف کند که با همه ی وجودش به این حقیقت رسیده است که قران کتاب انسان سازی است نه اینکه امانتدار و ناقل گفته های دیگران باشد.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: تا حال کسی را دیده‌اید که مدتی با قرآن مأنوس باشد و از عظمت انسان‌سازی آن حیرت نکند؟ این گوی و این میدان. خودتان تجربه کنید، چرا می‌خواهید تماشاگر باشید، بازیگر شوید. موفق باشید
2905
متن پرسش
سؤال19: ما قبول داریم که امام‌خمینی حکومتی بنا نهادند که دیگران خیلی که هنرکنند، باید آن حکومت را خوب حفظ کنند. و شاید اگر حضرت امام نبود، هیچ عالم دیگری نمی‌توانست چنین کاری کند؛ خصوصاً که آن انقلاب و سیرة امام در شکست‌دادن حکومت پهلوی از طریق به صحنه آوردن مردم با دست خالی و شهیدشدن آنها، بر خلاف عقل انسان‌های عادی، بلکه بر خلاف عقل اندیشمندان و عرفایی مثل شهیدمطهری و علامه طباطبائی بود، تا آنجا که آیت‌الله میانجی گفته‌بود: «امام‌خمینی به سیرة عقلا عمل نمی‌کند.»! البته الآن که انقلاب پیروز شده، ما همه بسادگی می‌پذیریم که آن استراتژی عاقلانه بوده. پس شاید بتوان گفت که حضرت امام در شکست‌دادن حکومت شاه، عقلی فوق حتی عقل علما و عرفا و فلاسفه و مفسرین داشته‌است. آری، ما قبول داریم که این انقلاب، بدون امام‌خمینی پیروزنمی‌شد. اما بحث بر سر این مطلب است که ما می‌خواهیم از طریق استدلالی عقلی که در صفحة 46 آمده، مقامی خاص را برای حضرت امام حتی در این زمان (بعد از رحلت‌شان) هم ثابت کنیم! لبّ استدلال شما در دلیل سوم این جمله است: «خداوند به همان دلیل که پیامبر فرستاد و امامان را پرورش داد، در زمان غیبتِ امام زمان، فقیهی که بتواند جامعه را درست هدایت کند می‌پروراند.»، طبق این استدلال، مصداق این استدلال در زمان حاضر باید فرد زنده‌ای باشد. پس این استدلال، نه تنها این مقام را برای حضرت امام در این دوران اثبات نمی‌کند، بلکه نفی هم می‌کند!
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: لازمه‌ی هدایت الهی در زمان غیبت امام زمان«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» فقه و فقهایی است که الفبای حیات دینی در زمان غیبت را در زمانی تدوین کند، حال در یک زمان شیخ طوسی این کار را می‌کند و سال‌ها آن فقاهت جوابگوست، و یک زمان صاحب جواهر به میدان می‌آید و فقه جواهری را شکل می‌دهد و با این‌که او رحلت می‌کند ولی سیره‌ی او زنده است و در دوران معاصر که نظام سیاسی جهان شکل خاصب به‌خود گرفت خداوند حضرت امام«رضوان‌الله‌تعالی» را پروراند که سال‌ها پس از رحلت او سیره‌ی او در صحنه خواهد ماند، پس از آن برهان لازم نمی‌‌آید نظر به شخص خاصی که زنده است بکنیم. عمده سنت پرورش فقیهی است که الفبای حیات دینی در زمان غیبت را تدوین کند، سایر فقها سال‌ها باید بر اساس آن الفبا و در آن جاده حرکت کنند. موفق باشید
2189
متن پرسش
سلام. استاد در حدیث حضرت رسول( ص ) فرمودند اول ما خلق الله نوری و در جای دیگر میفرماید اول ما خلق الله ارواحنا .تناقض است بین نوری و ارواحنا در خلق اول. این قضیه را چگونه توجیه میفرمایین؟ سوال دیگر اینکه در قرآن صحبت از تنزل شیاطین شده ضمن اینکه هرچیزی که نازل میشود حقیقتش در بالاست و نازله اش در پایین. این موضوع آیا درست است لطفاد توضیح بفرمایین.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام:1ـ در مقام غیب همه یک حقیقت‌اند و به اعتبار ظهورشان در انسان‌های مختلف به صورت جمع به‌کار می بردند. 2ـ باید شاهدتان را ذکر می‌کردید تا منظورتان را می‌فهمیدم. موفق باشید
1878
متن پرسش
با سلام استاد بزرگوار. استاد علامه حسن زاده آملی در خصوص رهبر معظم انقلاب آیت الله خامنه ای سخنانی ایراد کرده اند که با وجود ارادتی که ما محضر رهبری داریم اما تعاریف بنظر کمی بزرگ می آید، مثلا گفته اند:« رهبر عظیم‌الشأن‌تان را دوست بدارید. عالمی، عادلی،‌ رهبری، مؤمنی، ‌موحدی،‌ سیّاسی، دلداری، رهبری، انسان ربانی، پاک،‌ منزه، که دنیا شکارش نکرده من جایی [سراغ] ندارم که عرض کنم. همان که عرض کردم: نه شکوفه‌ای، نه برگی، نه ثمر، نه سایه دارم / همه حیرتم که دهقان به چه کار کشت ما را قدر این نعمت عظمی را که خدا به شما عطا فرمود، قدر این رهبرِ ولیّ وهمان عبارات که سرور عزیزم جناب استاد حدادعادل، ارائه دادند؛ رهبری، ولیی، الهی» استاد سوال بنده این است با توجه به شناختتان نسبت به آیت الله حسن زاده آملی ایشان آنچه را در باطن عالم مشاهده کرده اند بیان نمودند و یا این صحبتها را به خاطر ایجاد وحدت و وفاق ملی عنوان کرده اند. سپاس بیکران
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: عارفی که یک عمر با قلب و دل خود کار کرده و خود را از مشهورات و تعارفات آزاد کرده نمی‌تواند غیر از آن‌چه را که قلبش تصدیق کرده است بر زبان آورد. موفق باشید
نمایش چاپی