باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- ما هنوز در مرحلهی تثبیت انقلاب اسلامی و تلاش برای تحقق دولت اسلامی هستیم 2- به نظر بنده نیز همانطور است که جنابعالی میفرمایید 3- آری! ولی زیرساختهای معرفتی که به کمک آن انسانِ تراز انقلاب هنوز فراهم نیست 4- آری! در اینجا منظور قوهی مجریه است 5- حتماً باید اینطور باشد ولی کارهای زمینماندهی زیادی در این رابطه در پیش است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: انسانها در عین داشتن فطرت الهی، دارای اختیار هستند تا از آن طریق یا فطرت خود را از حالت بالقوه به حالت بالفعل در آورند و فطرت را جزو شخصیت خود نمایند و یا نسبت به آن بیتفاوت شوند. مرحوم شهید مطهری در کتاب «فطرت» در رابطه با بالقوهبودنِ فطرت نکات خوبی دارند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً این فرد ذهنیتی از شریعت دارد وگرنه حتماً پایِ دین هم میایستاد. مشکل از ما است که دینی را به این افراد نشان دادهایم که جوابگویِ عقل و فطرتشان نیست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اولین مخلوق فوقِ سایر مخلوقات است و بر بقیهی مخلوقات ولایت دارد و نفس ناطقهی رسول خدا«صلواتاللّهعلیهوآله» با آن روحْ متحد است. کتاب «مبانی معرفتی مهدیت» به صورت کتاب تدوین شده است نه به صورت صوت 2- مقام حقیقت محمدیه مقام اتحاد با نور اللّه یعنی مقام واحدیت است و مقام احدیت باطنِ حقیقت محمدیه است. حضرت امام در کتاب «مصباح الهدایه» از آن جهت که خواستهاند مقام خلافت الهی را روشن کنند این موضوع را تا حدّی به صورت مبسوط طرح کردهاند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به گفتهی شهید بزرگوار استاد مطهری در کتاب «عدل الهی» این تضادهای ظاهری که در عالم تکوین هست شبیه تضاد دو کفهی ترازو است که در عمل یک مقصد را دنبال میکند و آن «وزنکردن» است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور که متوجهاید ما مأمور به تدبّر در قرآن هستیم و حفظ قرآن به معنای مواظبت از اشارات قرآن است که دچار تحریف نشود، با اینهمه چقدر خوب است که انسان بتواند بین تدبّر در قرآن و حفظ الفاظ آیات آن را جمع کند زیرا در آن صورت توانسته است بهترین کلمات را در ارائهی حق و حقیقت به کار برد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: شما کاری به واژهی طرف مقابل نداشته باشید و حساس هم نباشید، ولی در مقابل، شما واژهی سلام علیکم را بهکار ببرید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: صدای وداع جنابعالی از این حقیر را شنیدم. آری! «کز سنگ ناله خیزد روزِ وداعِ یاران» و این در حالی است که اصیلترین همسُخنی در این تاریخ در بستر انقلاب اسلامی و اشارتهای آن به ظهور میآید. آیا در سخنان اینجانب نظر به آن ذات نشده است؟ و یا آن ذات، ذات اصیلی نیست؟ میدانید که در طریقت امثال این حقیر، وداع با اشخاص مهم نیست، اما مهم آن است که بگویی با چه وداع کردهای که اینچنین زیبا، این وداع را به زبان آوردی و به زیبایی قصهی وداعِ خود را سرودی. سرودِ وداع تو، هرچند وداع با من است؛ سرودِ زیبایی است. این بلبلزبانی، دلکندن از چیست که اینچنین با طراوات است؟ میپذیرم که به قول حافظ:
میلِ من سوی وصال و قصدِ او سوی فراق
ترکِ کام خود گرفتم تا بر آید کامِ دوست
از این جهت من به این وداع راضی هستم. وقتی در این جنگل تاریک، تو راهی به سوی روشنیگاه بیابی و رهسپارِ آن شوی، ولی:
خوش خرامان میروی ای جان جان بیمن مرو
ای حیات دوستان در بوستان بیمن مرو
چون حریف شاه باشی ای طرب بیمن منوش
چون به بام شه روی ای پاسبان بیمن مرو
لااقل وقتی با روزنههایی از حقیقت آشنا شدی، اگر هم ما را شایستهی همراهیِ با خود نمیدیدی لااقل گزارشی و خبری از آنچه یافتهای به ما هم میدادی! موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در قسمت دوم جواب عرض شد که تفاوت مکان و علاوه بر آن، سیرِ موقعیتی تاریخیِ آن دو بزرگواران بسیار مهم است. و از این جهت میتوان گفت هرکدام نقش خود را به خوبی انجام دادهاند. راستی اگر مرحوم قاضی در ایران بود، همان آیت اللّه شاهآبادی نبود؟!! و موضوع عرفانِ فردی و عرفان اجتماعی در هر دو از بزرگواران مدّ نظر بوده است، ولی مطابق فهم تاریخی که هرکدام داشتند. موفق باشید