بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
10017
متن پرسش
سلام: ببخشید که مزاحم میشم می خواستم در مورد دعا و طلسم بپرسم که اگر کسی رو طلسم کرده باشند چکار کنه تا مشکلاتش حل بشه؟ و همچنین در مورد بستن بخت. ممنون از راهنمایی شما
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «جایگاه جن و شیطان و جادوگر» عرض کرده‌ام که حضرت حق هرگز سرنوشت ما را در دست کسی قرار نمی‌دهد مگر آن‌که خود ما چنین امکانی را به شیطان و یا جادوگر می‌دهیم، در آن کتاب عرایضی مطرح شده، إن‌شاءاللّه کمک می‌کند. کتاب روی سایت هست. موفق باشید
338
متن پرسش
با سلام. می خواستم بدانم اسلام در مورد پس انداز چه تئوری دارد و آیا پس انداز کردن پول برای ثروتمد شدن (با لحاظ خمس) مشکلی دارد؟ اینکه کلا 20% از درآمد را همیشه کنار بگذاریم تا پس انداز شود آیا ربطی به خلقیات بهودیان دارد یا نه؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی علیکم السلام از نظر شرعی و فقهی پس‌اندازکردن به همان صورتی که می‌فرمایند هیچ اشکالی ندارد، به‌خصوص اگر چیزهایی مثل خانه یا ماشین نیاز داشته باشیم که تهیه‌ی آن‌ها منوط به پس‌اندازکردن مقداری پول است. ولی از نظر اخلاقی توصیه می‌شود ؛ تلاش نکنید ثروت‌اندوزی نمایید و از برکت کمک به فقرا و نیازمندان محروم گردید. موفق باشید
196

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام. حرفه بنده برنامه نویسی سیستم های کامپیوتری هستم و اقتضای شغلی بنده اینست که برای نوشتن و طراحی سیستم های مناسب مرتب کتب لاتین بخوانم و مدام در کدهای خود تفکر کنم. شایدم اقتضای شغلی نباشد و بنده بیش از حد تمایل دارم در یک زمینه مادی پیشرفت کنم. 1- در حدیثی که از امام صادق(ع) برای تقسیم زمان شبانه روز ذکر کرده اید فعالیت های شغلی در کدام قسمت از زندگی و به چه اندازه است؟ 2- کار زیاد فکری بنده در زمینه تخصصیم به حدی است که وقتی برای انجام فرایض یا تفکر در امور الهی مشغول می شوم مدام ایده ها و برنامه ها به سراغ بنده می آیند. لطفا راهنمایی بفرمایید که چگونه تمرکز خود را در این امور بدست آورم؟ 3- مزدی که بنده بابت برنامه های کامپیوتری نوشته شده می گیرم به چه صورت باید باشد؟ مثلا بنده قطعه کدی را می نویسم و سپس این برنامه را به کسی می فروشم به فلان مبلغ حال اگر کسی مجددا برنامه ای مشابه سفارش دهد بنده همان قطعه کد را یا با کمی تغییر به شخص دوم می فروشم به همان مبلغ آیا اینکه ما یکبار چیزی را بسازیم و به دفعات آنرا تکثیر کرده و یا تغییرات جزئی داده و به فروش برسانیم مشکلی دارد؟ من چگونه متوجه شوم که اجرت یک ساعت کار بنده چقدر است؟ آیا مثالی که شما درباره ساخت ساعت ژاپنی و فروش آن به ایران در مقابل فلان مقدار نفت زده اید اینجا صدق می کند؟ 4- در مورد حدیث "عبادت 10 جز است و 9 جز آن کسب روزی حلال است" اگر ممکن است کمی توضیح بفرمایید 5- آیا اینکه برای کسب رزق مثلا کاری را بکنیم(خواندن یک صفحه قرآن) و به حضرت میکائیل(ع) هدیه کنیم از نظر مبانی مربوط به ملائکه مشکلی دارد؟ برایتان دعا می کنم اگر ممکن است برای بنده هم دعا کنید.
متن پاسخ
اسمه تعالی علیک السلام: همان‌طور که مستحضرید بنا به روایات وارده بیش از یک‌سوم از 24 ساعت را نباید مشغول امور معاش نمود، لذا باید تلاش کرد فکر و قلب خود را وارد امور معنوی کرد وگرنه امور دنیایی روح انسان را می‌رباید. و با حضور در جلسات معرفت دینی و اخلاقی و مطالعه‌ی کتب مربوطه و عبادات. باید قلب را از دنیا بیرون کشید.
5105
متن پرسش
سلام استاد بزرگوار و آزاد اندیش و صبور من. استاد، واقعیت این است که شوهر من علارغم این که همیشه مدافع حرف های رهبری و احمدی نژاد در مسائل حجاب است اما متأسفانه به روش خیلی طالبانی با من برخورد می کند و الان چند وقته که با هم هیچ حرفی نمی زنیم . اذان که می شود به جای خواندن نماز مغرب و حاضر شدن سر سفره افطار، نماز مغرب و عشا را با طول و تفسیر به جا می آورد و گاهی هم میره مسجد ، و با من خیلی تند برخورد می کنه که چرا نمی تونم نماز رو قبل از افطار بخونم، من واقعا به خاطر ضعف جسمانی و این که خیلی ضعیف هستم نمی تونم قبل از افطار نماز بخونم و همین طور بعد از سحری هم تا یک ربع نمی توانم نماز صبح بخونم چون سحرها آب زیاد می خورم . همسرم سر من داد می کشد که چرا گاهی نمی رسد نماز اول وقت برود مسجد ، درحالی که به نظر من مقصر خودشه. بارها به خاطر این که من مقنعه ی مشکی سرم نمی کنم سر من داد کشیده درحالی که قبل از خواستگاری هروقت از من می پرسید حجابتان چگونه است ، من بهشون می گفتم همین طوره که الآن می بینید و حجابم از قبل بهتر هم شده و بیشتر از حد فقه و حد شرعی را همیشه رعایت می کنم. همین امروز صبح به خاطر این که یک لحظه باد اومد و چادر من اندکی رفت کنار و شلوارم پیدا شد به من توهین و بی احترامی کرد و تو خیابون من رو زیر سوال برد. استاد از نظر اسلامی ، نماز و روزه ی کسی که به خاطر 5 دیقه دیر و زود شدن نماز همسر مؤمنش را بسیار سرزنش می کندو با داد و فریاد هر توهینی که دلش می خواهد به همسرش می کند درست است ؟؟؟ استاد طول دادن نمازها هنگام افطار درست است ؟ استاد من واقعا انگیزه ی خوب شوهرداری کردن رو ندارم ، با این که همسرم می دونه که مقصر خودشه ولی چند روزه با من حرف نزده. استاد اگر من همسرم رو تحمل کنم و به طرفش نرم نماز و روزه هام درسته ؟؟؟ بالاخره همیشه گفتن مرد نیاز است و زن ناز . برا همین وقتی مقصر همسرم است من سختمه برم نازش رو بکشم. فقط میخوام مطمئن بشم که نمازم قبوله یا خیر ؟؟؟ بی زحمت یک نصیحتی هم به شوهر متشرع و مذهبی و مؤمن من که سال هاست بحث های شما رو کار کرده ولی نمی دونم چرا قهرهای طولانی مدت با من می کنه ، بکنید بلکه وقتی سایت شما رو می خونه این سوال رو ببینه و متنبه بشه. استاد خوب شوهرداری کردن به چه معنیه ؟ به این معنیه که باید برای مرد بداخلاق و خشن و خشک و سردی مثل همسر من غذا درست کرد و دستش را بوسید ؟؟؟ اگه به این معنیه ، کسانی که این حرفارو قبول ندارن خیلی هم اشتباه فکر نمی کنند.استاد واقعا چرا من باید برای شوهری که هیچ وقت سر سفره ی افطار حاضر نمی شه ، غذا درست کنم ؟ درحالی که من توی یک روایت خواندم نماز کسی که دیگران منتظر او هستند باطل است. استاد یک مزاحی هم با شما بکنم ، به نظر من بهتر است به جای تدریس و تفسیر قرآن و شرح دعاها برای مردم و ... ، بروید به کارهای خودتان برسید چون علارغم برخورد مهربانانه ی شما با همسرتان که من شاهدش بودم، و دیگر برخوردهای آزادمنشانه ی شما، کسانی که پای درستان حاضر می شوند ، نه تنها بهتر نمی شوند بلکه چون ظاهر حرف های شما رو می گیرن بدتر هم می شوند ، یک نمونه اش همسر من است. نمونه ی دیگرش همسر دوستم است. آدم های متشرعی که فقط در حرف و در برخورد با دیگران حقیقت اسلام رو قبول دارن اما در برخورد با خانواده شان ، اسلام طالبانی را می پرستند و به راحتی به همسر و فرزندانشان خصوصا همسرشان خشونت و توهین نشان می دهند. واقعا شما چه امیدی دارید که تدریس می کنید ؟ درصورتی که من دیدم حجاب خانوم شما خیلی خوب و با وقار و البته خالی از تعصب های جاهلیت است و شما هم به ایشون توهین نمی کنید و از ایشون متشکر هم هستید. کاش همسران ما حداقل خانوم شما رو می دیدن که بیش از این به ما سخت نگیرن.. ببخشید که حرفم طولانی شد فقط یک سوال دیگه هم دارم، این که من تو این چند روز فهمیدم چقدر به همسرم وابسته هستم، برای آزادی از این وابستگی چه باید کرد ؟ کتابی معرفی بفرمایید برای رهایی. و بفرمایید آیا بندگی خداوند بدون ناز شوهر عصبانی و سرد را کشیدن درست است یا خیر. خدا به شما کمک کند در راستای عروج خودتان و هدایت ما.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: من که نمی‌دانم شما چه کسی را می‌گویید ولی اَمان از دست این مریدها که شما وصف کردید و خدا به داد من برسد اگر این‌ها با گفته‌ها و نوشته‌های بنده به این روحیات گرفتار شده‌اند. در بحث سوره‌ی روم داستان آن اصحابی را که همسران خود را رها کردند و به عبادت پرداختند و رسول خدا«صلوات‌الله‌علیه‌وآله» به شدت ناراحت شدند را عرض کردم. به همسرانتان بگویید تا خلق محمدی پیدا نکنید عباداتی که بر اساس دین محمدی«صلوات‌الله‌علیه‌وآله» انجام می‌دهید نتیجه نمی‌دهد. سعی کنید همدیگر را درک کنید و علاقه‌ای که خداوند نسبت به همدیگر در قلبتان انداخته است را زیر پای شیطان و نفس امّاره از بین نبرید. اگر در آشتی‌کردن پیش‌قدم شوید، در ورود به بهشت پیش‌قدم می‌شوید. توصیه‌ی بنده به آقایان این است که اساس را در زندگی خود بر آن بگذارید که هرگز به همسران خود کوچک‌ترین تندی نکنید، اگر هم می‌خواهید اشتباهاتشان را تذکر دهید با محبت این کار را بکنید. این است خلق محمدی. چرا می‌خواهی آن وابستگی که خداوند به همسرت ایجاد کرده است را از بین ببری، از آن استفاده کن و در حفظ خانواده و محبت به شوهرت پیش‌قدم شو تا هزار برابرِ نمازهای شوهرت به قرب الهی نایل شوی. موفق باشید
2052
متن پرسش
با سلام خدمت استاد طاهرزاده 1-می خواستم بدانم که استفاده از اشعار عرفانی و معارف آن ها و انس گرفتن با آن در سلوک الی الله چه نقشی دارد؟ فضل و اضافی است و یا ضروری و یا برای مراحل بالاتر بدرد می خورد؟ یا مخصوص کسانی است که ذوق شعری دارند؟ 2-با توجه به اینکه اشعار عرفان عرفائی چون حضرت امام (ره) و حافظ مشحون از تعابیر و اصطلاحات عرفانی است می خواستم ببینم آیا کتابی یا نوشته ای از خودتان یا دیگری وجود دارد که این اصطلاحات را به خوبی و به طور کامل شرح داده باشد ؟ 3-ظاهرا جناب آقای میرباقری (حفظه الله)که در سال 88 در مدرسه فضیه در رابطه با مولوی صحبتی داشته بودند فرموده بودند که از عرفان مولوی مبارزه با کفار در نمی آید یا اینکه در اشعار او هم از حضرت امیر صلوات الله علیه و هم از ابن ملجم مدح شده. می خواستم نظر جناب عالی را در رابطه با مولوی و حافظ بدانم که آیا عرفانشان کاملا اهل بیتی است یا صوفی مسلکانه؟ و یا به عبارتی درصد خلوص عرفانشان چقدر است و چقدر می توان به آن ها اطمینان داشت؟ یا به عبارتی عرفان انقلابی یا عرفان حضرت امام(ره) یا عرفانی متناسب با انقلاب اسلامی در می آید؟ یا با انس با اشعار اینان دچار گوشه گیری نمی شویم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: 1- اشعار عرفانی گزارش حال عارفان است که می‌تواند برای انسان راه‌گشا باشد 2- شرح سودی از حافظ و یا جمال آفتاب از آقای سعادت‌پرور خوب است. 3- مقام معظم رهبری«حفظه‌الله» در جمع شعرا در سال 1387 فرمودند: مثنوی همان‌طور که مولوی می‌گوید: «هُوَ اُصولُ اصولِ الدین» است و فرمودند: مرحوم مطهری هم با من هم‌عقیده بود. آیت الله انصاری همدانی می‌فرمایند یک سالک عارف تا آخر عمر به مثنوی نیازمند است و هیچ‌وقت از آن بی‌نیاز نمی‌شود. موفق باشید
160

بدون عنوان*بازدید:

متن پرسش
باعرض سلام علارغم داشتتن سئوال های زیاد ترجیح دادم ابتدا از نظرات شما به عنوان مشاوره استفاده کنم وبعد انشاء ا... در فرصت های بعد سئوالاتم رابپرسم من دانشجوی ارشدهستم و اخیرا هم با کتاب های شما اشنا شدم در یک دوراهی قرار گرفته ام بین ادامه تحصیل در نهایت استاد دانشگاه شدن یا مسیری که مرا بسوی عارفه شدن سوق می دهد نمی دانم چه باید کنم ؟
متن پاسخ

علیک السلام؛
جواب: باسمه تعالی
جمع این دو کار ممکن است؛ در عین وارستگی و شوق معنوی، در دانشگاه باشید و دانشجویان را مدد برسانید. این کار مقدماتی می‌خواهد که می‌توانید با آموزش زبان عربی شروع کنید تا در برخورد با آیات و روایات مستقیماً از خود آن‌ها استفاده کنید.

562
متن پرسش
سلام علیکم. چرا با تجلی اسم الله همه‌ی منیت‌ها نفی می‌شود؟ آیا بین تجلی "همه اسماء الهی" با "نفی همه منیت ها" نسبتی وجود دارد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: به همان اندازه که انسان نظر به خود دارد و برای خود استقلال و منیّت قائل است، به همان اندازه از توجه به خداوند که اصل و اساس همه‌چیز است محروم است و از آن جهت قلب او مأنوسِ با خداوند نیست. حال وقتی روشن شد «الله» جامع همه‌ی کمالات است ، وقتی قلب انسان آماده‌ی تجلی اسم «الله» می‌شود که هیچ‌گونه استقلال و منیّتی در خود باقی نگذارده باشد و عبد محض باشد و خود را در همه‌ی ابعاد نیازمند خدا ببیند و فقر ذاتی خود را یافته باشد. به گفته‌ی حافظ: طبیب عشق مسیحا دم است و مشفق لیک..... چو درد در تو نبیند، که را دوا بکند؟ موفق باشید
7866
متن پرسش
با سلام. نظر جنابعالی درباره پیگیری نوارهای سخنرانی دو تن از از استراتژیستهای ایران یعنی استاد علی اکبر رائفی پور و دکتر حسن عباسی چیست؟ چون بنده خیلی به سخنرانی استاد رائفی پور علاقه مندم. یاعلی
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: بنده اشکالی ندیدم. در هر حال این عزیزان سربازان فرهنگی نظام اسلامی هستند. موفق باشید
4007
متن پرسش
با سلام ببخشید که مزاحم وقتتان میشوم چند وقتی است گهگاهی روحم از چند مسیله که پاسخ کامل یا درستی برایشان نمی یابم آزرده میشود یکی اینکه نمیدانم من برای تحقق انقلاب مهدوی چه باید بکنم آیا اصلا من برای امامم فایده ای دارم به دردش میخورم؟ دیگر اینکه دوست دارم به باوری"صحیح"از آقای خامنه ای برسم دوست دارم به حدی برسم که حتی اگر گفتند بمیر باور داشته باشم که حتما مصلحت همین است و واقعا بروم بمیرم حالا از این ارادتهای احساسی حقیقتا خسته شده ام از این بی دلیل پذیرفتن ها و بی دلیل نپذیرفتن ها استاد شما بهتر از من میدانید که بعد از مرگ ماییم و ابدیتمان و هیچ شوخی هم در کار نیست اگر مرگ مرا دربربگیرد نمیدانم با اینهمه حق الناس چه کنم با این همه شرمندگی با این اخلاقی که هرگز نمی خواهم لحظه ای همنشینم باشد من خودم را لابلای این حقارتها وبد خلقی ها و خشکی ها زنده به گور کرده ام هم دارم میسوزم هم بیرحمانه می سوزانم آقا مهارم را داده ام دست خشم ونمیدانم چطور خودم را نجات دهم آقامن حقیقتا وحقیقتا اسیر و برده ی جهلم من از جاهلیتی که خدا میگوید هم جاهلترم چونکه میدانم کارهایی جاهلانه است وباز انجام میدهم اگر امام مهدی را ببینم نمیدانم چه کنم با این همه خفت واینهمه شرم حالا هم هرچه به خودم نگاه می کنم میبینم متاسفانه همانم که بوده ام برای من دعا کنید که خدا هرچه زودتر مرا از دست خودم نجاتم بدهد گویی میبینم که هرچه هم که مثلا کار خوب کنم تا این اخلاقهایم حقیقتا زشت است هیچ وهیچ فایده ندارد گویی گاهی میبینم که حقیقتا لجنزاری شده ام که عالمم را به پلیدی کشانده ام دنیا مرا حسابی بازی میدهد اسیرم کرده و منزل به منزل میکشاندم سخت مرا بسته ی خود کرده همان کاری که این نفس بدبختم واین وسوسه های شیطان میکند خدایا اگرتونجاتم ندهی و پناهم ندهی من چه کنم استاد حقیقتا محتاج دعای خیرتان هستیم "اگرچه تا کنون کاری نکردم دعاکن تا ز میدان بر نگردم"
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- با رعایت حرام و حلال الهی و دغدغه‌ی حفظ نظام اسلامی، به قلب مبارک امام زمان«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» می‌توانید نزدیک شوید و آماده‌ی هدایت‌های باطنی آن حضرت بگردید 2- با دقت به سخنان و رهنمودهای رهبری توجه کنید متوجه عمق بصیرت و حکمت ایشان می‌گردید تا آن حدّی که تبعیت از ایشان را عین به ثمررساندن زندگی‌تان می‌یابید، در ضمن از مطالعه‌ی کتاب «شرح اسم» که با دقت به شرح زندگی آیت‌الله خامنه‌ای«حفظه‌الله» پرداخته، غفلت نکنید 3- حق‌النّاس را تا آن‌جا که ممکن است باید اداء کنید و آن‌جا هم که ممکن نیست اگر مالی است ردّ مظالم دهید و اگر مالی نیست برایشان استغفار نمایید تا ان‌شاءالله گشایش روحی حاصل شود 4- در اصلاح نفس کتاب «شرح حدیث جنود عقل و جهل» کمک می‌کند. موفق باشید
3776
متن پرسش
باسلام 1.در مناظره ایت الله جوادی و ایت الله سیدان در مبحث معاد شما کدام سخن را می پذیرید؟ 2.آیا شعار ما اهل کوفه نیستیم علی تنها بماند با اینکه معصومین فرمودند کسی را با ما مقایسه نکنید این شعار درست است که خطاب به مقام معظم رهبری می گویند؟ 3. آیا قبل از شروع بدایه الحکمه باید جوهر النضید را بخوانیم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- روش و برخورد آیت‌الله جوادی بسیار حکیمانه بود و در آخر با طرح روایتی که از رسول خدا«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» آوردند معلوم کردند لازم نیست بدن قیامتی ما مادی باشد 2- ما نباید کسی را در مقام با اهل‌البیت«علیهم‌السلام» مقایسه کنیم 3- امروزه به‌حمدالله فلسفه‌ی اسلامی خیلی به کلام اسلامی نزدیک شده لذا فکر می‌کنم با تفکر فلسفی که در اسلام به‌خصوص در شیعه مطرح است بسیاری از موضوعات کلامی به نحو بهتری حل می‌شود. موفق باشید
1806
متن پرسش
سلام.سوالی که از خدنتتان دارم این است که نظر شما درباره ی نحوه ی عملکرد تشکل آرمان در دانشگاه و نگاه این تشکل در باره ی غرب و عبور از آن و همچنین نحوه ی ورود دوستان در این موضوع و همچنین نسبتی که تشکل در رابطه با رهبری و جایگاه و نظر خاص رهبری دارد چیست؟از شما بارها شنیده شده که فرمودید رهبری در حال مدیریت کشور به سمت الگوی اسلامی است و نگاهشان نسبت به غرب به صورت نفی کلی است و فرموده اید که مگر می شود ایشان متوجه به این موضوع نباشند.اما سوال این است که بنده هر چه فکر کردم نمی توانم این را درک کنم که رهبری چگونه این مدیریت را انجام می دهد؟هر چه فکر می کنم می بینم رهبری مدام در حال تاکید به گرفتن تکنولوژیهای پیشرفته و گسترش آنها هستند که با این تئوری گزینش تکنولوژی نمی خواند وبه نظر می رسد که ایشان معتقد به نگاه سوم نیستند.لذا از شما می خواهم که لطف کرده و استراتژی آقا را در عبور از غرب برایمان تبیین کنید چون این مطلب به صورتی شایع در بین دوستان وجود دارد که رهبری قطعا نگاه دوم است.با توجه به مطالبی که دوستان آرمان به شما دادند می خواستیم پاسختان را به صورت تفصیلی و مستدل نسبت به افق انقلاب و نحوه ی مدیریت آن و همچنین جایگاه رهبری و به تبع آن اشکالات و محسنات نشریات آرمان را بیان کنید.با تشکر
متن پاسخ
سمه تعالی؛ علیک السلام بنده معتقدم نه‌تنها مقام معظم رهبری«حفظه‌الله» بلکه هر متفکری متوجه است که تکنولوژی با فرهنگ خاصی ساخته شده و در هر جایی که بیاید فرهنگ خاص خود را به همراه می‌آورد و به‌جز افراد خاصی که منور به خودآگاهی و دل‌آگاهی هستند، تحت تأثیر فرهنگ خاصِ همراه با تکنولوژی قرار می‌گیرند، حرفی در این نیست. حرف در این است که در حال حاضر چه باید کرد که نه کشور را گرفتار طالبانیسم کنیم و از اسلام یک چهره‌ی زشتِ دور از تعقل بسازیم و نه مسحور تکنولوژی شویم و تا آخر در ذیل غرب باشیم. به نظرم مقام رهبری با بصیرتی حکیمانه و با تأکید بر علم و پیشرفت – و نه بر تکنولوژی – سعی می‌کنند روح علمی را در جامعه ما نهادینه کنند، وقتی نظر به علم – حتی به همان شکلی که فعلاً غرب دارد – به میدان آمد خود به خود به ضرورت‌های بومی جامعه نظر می‌شود و این مرحله‌ی دوم مدیریت مقام معظم رهبری است که تأکید خواهند کرد بر کشف و اختراع آنچه این ملت حقیقتاً نیاز به آن دارد و چون در آن شرایط زیرساخت‌های روح علمی از قبل فراهم است به‌راحتی ما از تحمیل‌هایی که تکنولوژی غربی به ما کرده است آزاد می‌شویم. بنده در این امرتفاوت معتزله و فیلسوفانی مثل فارابی و ابن‌سینا را مدّ نظر قرار می‌دهم که معتزلیان مقلدانه در بست تسلیم گفته های فیلسوفان یونان شدند – مثل آقای هاشمی که مقهورتکنولوژی غرب شد – ولی فلاسفه با فیلسوفان یونانی برخورد علمی و عقلی کردند و همین امر باعث شد که در دل فلسفه عقل رشد کرد و تا آن‌جا جلو آمد که منجر به حکمت متعالیه شد. حکمت متعالیه‌ای که تماماً روح تشیع در آن جاری است و هرگز نمی‌توانیم آن را با فلسفه‌ی یونان قابل مقایسه دانست. برخورد علمی با غرب چنین نتایجی به همراه دارد که پس از مدتی ما را به جایی می‌رساند که بر اساس فرهنگ خود و با روحیه‌ی علمی که به‌دست آورده‌ایم ابزارهای مناسب زندگی خود را می‌سازیم و تمدنی که مورد نظرمان است شکل می‌دهیم. آن چه مرا در این تحلیل تا حدی مطمئن می کند این سخن رهبری است که در دیدار خود با جمعی از نخبگان علمی کشور در تاریخ 6/8/1388 در عین تکیه بر روی علم و تحقیق، موضوع «شکستن مرزهای علمی موجود» را به میان می‌کشند تا جهت‌گیری علمی کشور مطابق فرهنگ دینی جلو رود. می‌فرمایند: «علم را اهمیت بدهید. این که من سال‌هاست روى مسئله‌ى علم، تحقیق، پژوهش، پیشرفت، نوآورى، شکستن مرزهاى علمىِ موجود تکیه می‌کنم، به خاطر این است. بدون انواع دانش، اقتدار کشور امکان‌پذیر نیست. دانش اقتدار مى‌آورد. یا درجایی دیگر می‌فرمایند:« ما وقتى میگوئیم پیشرفت، نباید توسعه‏ى به مفهوم رائج غربى تداعى بشود. امروز توسعه، در اصطلاحات سیاسى و جهانى و بین المللى حرف رائجى است. ممکن است پیشرفتى که ما میگوئیم، با آن چه که امروز از مفهوم توسعه در دنیا فهمیده میشود، وجوه مشترکى داشته باشد - که حتماً دارد - اما در نظام واژگانى ما، کلمه‏ى پیشرفت معناى خاص خودش را داشته باشد که با توسعه در نظام واژگانى امروز غرب، نبایستى اشتباه بشود. آن چه ما دنبالش هستیم، لزوماً توسعه‏ى غربى - با همان مختصات و با همان شاخصها - نیست.»( 27/2/1388) موفق باشید
5203
متن پرسش
سلام اساد--اول باید بابت این همه لطفتان و بزرگواریتان که با چنین شخصیت علمی و کارها و وظایف بزرگتان پدرانه پاسخ سوالهای هرچند بی مقدار ما را می دهید از شما تشکر کنم و عرض کنم دعاگویتان هستم همیشه--استاد من از پاسخ هایی که شما به دیگران داده بودید اینگونه برداشت کردم که برای ازدواج نباید دنبال شخص آرمانی باشیم و همین که طرف بنای دینداری دارد و ولایت فقیه را قبول دارد کافی است--ولی فکری بین بچه مذهبی ها هست که فقط میخواهند با کسی زندگی کنند که از لحاظ دغدغه های انقلابی داشتن و تلاش در راه ظهور امام زمان و خودسازی حداقل هم سطح خودشان باشد--نه یک انسان معمولی با دغدغه های روزمره--این ایرادی دارد از نظر جنابعالی؟ و دیگر اینکه اگر پدری موافق ازدواج فرزند مثلا تا 26-27 سالگی نباشد آیا باید اطاعت کرد یا حتی با وجود نارضایتی ایشان ازدواج کرد؟( اگربتوانیم جلوی گناه را بگیریم هرچند سخت چطور؟)-- و سوال آخر اینکه خیلی شنیده ایم ازدواج فقط تقدیر است این تا چه حد درست است؟ جای دعا و توسل در ازدواج کجاست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- عرضم آن بود که خیلی به دنبال همسر آرمانی نباشید اگر تا حدّی قابل قبول بود و با اصل انقلاب و ولایت فقیه موافق بود زمینه‌ی رشد را دارد، هرچند هرچه خوب‌تر باشد بهتر است 2- در این موارد باید به موقعیت خودتان نگاه کنید و نه نظر والدین 3- به قول قدیمی‌ها ازدواج تقدیر است ولی تقدیرجُنبان هم می‌خواهد تا آن تقدیر ظهور کند. موفق باشید
1859
متن پرسش
با عرض سلام و ارادت خدمت استاد عزیز استاد جای کتابی از شما در مورد فکه و طلائیه و شلمچه و کلا کربلای ایران خالیه! این زیارتگاه های مقدسی که منور به نور شهیدان است و هر ساله هزاران نفر را از خواب غفلت بیدار می کند. به نظرم جامعه دینی ما نسبت به این مکانها کم لطفی می کند. تا بحال ندیده ام کتابی از عالمی عالم دار که در مورد فضای معنوی و ملکوتی این مکانها صحبتی کرده باشد؟ می گویند که در مکانهای مقدس به هر کسی اندازه ظرف و ظرفیتش لطف می کنند، ولی حقیقتا در کربلای ایران، بیش از ظرف هر کسی به او لطف و توجه می کنند و این مورد برای حقیر تجربه شد، به شکلی که تا آخر عمر فراموشش نخواهم کرد. با تشکر فراوان
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: حقیقتاً آن پیر فرزانه درست دید و پیش‌بینی کرد که فرمود: « همین تربت پاک شهیدان است که تا قیامت مزار عاشقان و عارفان و دلسوختگان و دارالشفای آزادگان خواهد بود » مناطق دفاع مقدس که پیکر پاک شهدای ما بر اساس عهدی که با خدا بسته بودند در آن‌جا به زمین افتاد راه آسمان را به سوی زائرانش می‌گشاید. در جایی عرض کردم « کاروان راهیان نورخیمه‌ای است که یک درب آن به سوی زمین است و درب دیگر آن به سوی عالم ملکوت و برزخ و قیامت ، انسان‌ها را دعوت می‌کند تا با واردشدن در این خیمه بر سیره‌ی شهدا بنگرند و ملکوتی شوند. » امید است بتوانیم نقطه‌ای از کتاب قطور فرهنگ دفاع مقدس را بنگاریم تا تذکری باشد برای دل‌های بیدار که مکتب خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» چه سالکان بزرگی می پروراند. موفق باشید
18230
متن پرسش
باسمه تعالی سلام علیکم: جهت اطلاع بیشتر استاد، چندی پیش تصویری در خروجی سایت قرار گرفت که در آن تصویر سید حسن مصطفوی (نوه حضرت امام خمینی) در کنار قطب فرقه نعمت اللهی گنابادی نشسته بود. در یکی از نظرات خوانندگان در این باره آمده بود که دراویش گنابادی از حضرت امام دست خط دارند و همه می‌دانند که امام با ایشان مشکلی نداشتند و فرموده بودند این دراویش را آزار نکنید. آیا این واقعیت دارد یا خیر؟ قبل از پاسخ به این سوال باید توضیح نسبتا بلندی در این باره بدهم. بحثی که در مورد فرقه صوفیه مطرح می شود بحث در این است که صوفیه با یک ترفندی می آیند حضرت امام را به خودشان منصوب می کنند و معتقد هستند که حضرت امام مدافع آنها بوده و بلکه خود ایشان نیز صوفی بوده اند. و استناداتی هم می آورند که ما به ذهنمان می رسد در این فرصت بخشی از این مطالب را نقد کنیم. اولا: همین جا من این مطلب را عرض کنم که هر کسی و بلکه هر گروه و فرقه ای باید برای ادعاهای خود مستندات و دلایل محکمی داشته باشد در غیر این صورت به این گونه ادعاها، ادعاهای واهی و پوچ گفته می شود. در مورد حضرت امام، خود ایشان در انتهای وصیتنامه شان چند مطلب را متذکر می شوند که بسیار دارای اهمیت است، ایشان می فرمایند: اکنون که من حاضرم بعض نسبت های بی واقعیت به من داده می شود و ممکن است پس از من به حجم آن افزوده شود. لهذا عرض می کنم آنچه به من نسبت داده می شود تصدیق نیست مگر آنکه صدای من یا خط و امضای من باشد با تصدیق کارشناسان، یا در سیمای جمهوری اسلامی چیزی گفته باشم. بنابراین هرکسی نمی تواند ادعا کند که امام درباره ما چنین گفته یا چنان، مگر اینکه سند ارائه دهد. که ما تا به حال همچنین سندی در تأیید دراویش از حضرت امام ندیده ایم. بلکه این را عرض کنم که اتفاقا با رجوع به تألیفات و آثار حضرت امام و همچنین سیره عملی ایشان عکس این قضیه صادق است. حضرت امام با اینکه خود یک عارف به تمام معنا و حقیقی بود، همیشه در مقابل عرفانهای صوفیانه و فرقه ای می ایستادند و موضع گیری می کردند. که ما در ادامه مباحثمان به آن خواهیم پرداخت. ثانیا: اگر افرادی از خانواده یا طایفه ی حضرت امام ، گفتار یا رفتاری داشتند ما نباید آنها را به حساب حضرت امام بگذاریم یا هرکاری که منتسبین به ایشان انجام دادند لزوما به این معنا نیست که مورد تأیید امام راحل نیز هست بلکه بهتر است بگویم: راه امام و خط امام یک ایدولوژی مبتنی بر دین مبین اسلام است نه ژنتیکی و مورثی، لهذا مواضع خانواده امام باید با مواضع امام ارزیابی و منطبق باشد نه مواضع حضرت امام با مواضع منتسبین و بازماندگانش. ثالثا: برخی از بزرگان فرقه تصوف به خاطر سالوس و اسلام نمایی و کسب مشروعیت و نیز مصونیت، خود را به بعضی از خانواده حضرت امام نزدیک می کنند و این در حالی است که موضع گیری آنان بر علیه انقلاب و نظام مبارک جمهوری اسلامی، بخصوص در طول این چند سال چه از طریق سخنرانی هایشان و یا سایتهای مرتبط با این فرق و یا مواضع سخنگوهای اروپا نشین و آمریکا نشینشان امثال مصطفی آزمایش (جاسوس فرانسه) و زارا نورایی و دیگران، و همچنین نقش دراویش در جریان فتنه 88 ، بر کسی پوشیده نیست. اما در اینکه حضرت امام فرقه صوفیه و داراویش را تأیید کرده باشند همانطور که عرض کردم چنین چیزی را سراغ نداریم، اتفاقا من در اینجا می خواهم اسنادی را از حضرت امام إرائه دهم که دقیقا برعکس این ادعا است. 1. حضرت امام که خودش یک شخصیت عارف و حکیم است در کتاب چهل حدیث باب کبر حدیث چهارم بعد از بحثی که در مورد حکیم و عارف دارند می فرمایند که: آن بیچاره ای که خود را مرشد و هادی خلائق می داند (معمولاً اقطاب دراویش خودشان را مرشد و هادی خلائق می دانند) و در مسند دستگیری و تصوف قرار گرفته، اصطلاحات این دو دسته عارف و حکیم را به سرقت برده و سر و صورتی به متاع بازار خود داده و دل بندگان خدا را از حق منصرف و مجذوب به خود نموده (کاری که اقطاب می کنند کارشان الهی نیست. اولیاء خدا و اهل بیت علیهم السلام کارشان این بود که واسطه فیض بودند واسطه دست گیری بودند واسطه این بودند که دست مردم را بگیرند و به سمت خدا ببرند. منتهی این یک نکته خیلی کلیدی است که امام می فرمایند: دل بندگان خدا را از حق منصرف و مجذوب به خود می کنند، یعنی خود پرستی می کنند و برای خود دکان باز کرده اند). و آن بیچاره صاف (درویش تازه جذب فرقه شده) و بی آلایش را به علما و سایر مردم بدبین نموده؛ برای رواج بازار خود فهمیده یا نفهمیده پاره ای از اصطلاحات جاذب را به خورد عوام بیچاره داده و گمان کرده با لفظ «مجذوبعلی شاه» یا «محبوبعلی شاه» حال جذبه و حب دست می دهد. (حافظ چه خوب سروده که: آه آه از دست صرافان گوهر ناشناس / هر زمان خر مهره را با دُّر برابر می کنند) یک سری افراد هستند، اینها قطبی را که به قول شاعر در حکم خر مهره است را برای رواج بازار خود فهمیده یا نفهمیده به جای دُّر - امام معصوم - قالب می کنند. یا در آن جایی که حضرت امام اشاره به لقب طریقتی اقطاب صوفیه می نمایند «مجذوبعلی شاه» یا «محبوبعلی شاه» خیلی نکته کلیدی است، این نشان می دهد که حضرت امام (ره) اطلاع کافی در مورد دراویش داشته اند و اتفاقا فرقه تصوف نعمت اللهی را خطاب خویش قرار داده است. چرا که تنها فرقه ای که لقب طریقتی به این شکل برای خودش قائل است و بر روی اقطاب خود می گذارند، صوفی نعمت اللهی است که علیشاه پسوند لقب طریقتی آنها است. بنابراین حضرت امام از انحرافات و بدعتهای این فرقه آگاه است و ضمن مخاطب قرار دادن آنها دارند آنان را رد می نمایند. امام در ادامه به اقطاب صوفیه اشاره می کنند و می گوید: «ای طالب دنیا و ای دزد مفاهیم. این کار تو هم اینقدر کبر و افتخار ندارد. بیچاره از تنگی حوصله و کوچکی کله گاهی خودش هم بازی خورده و خود را دارای مقامی دانسته، حب نفس و دنیا به مفاهیم مسروقه، و اضافات و اعتباراتی که به آن می افزاید پیوند شده یک ولیده ناهنجاری پیدا شده و از انضمام اینها یک معجون عجیبی و اخلوطه غریبه ای فراهم شده! و خود را با این همه عیب، مرشد خلائق و هادی نجات امت و دارای سر شریعت، بلکه وقاحت را گاهی از حد گذرانده، خود را دارای مقام ولایت کلیه دانسته! این از کمی استعداد و قابلیت و تنگی سینه و ضیق قلب است». پس مخاطب این سخنان امام که «خود را با این همه عیب مرشد خلائق و هادی نجات امت و دارای سر شریعت دانسته» امثال اقطاب صوفیه ای همچون ملاسلطان گنابادی مؤسس فرقه نعمت اللهی گنابادی است. چرا که او اینگونه سخنان را بر زبان رانده است. یعنی حضرت امام ادعاهای امثال ملا سلطان را به خوبی می شناسد و این کلمات را در مورد این فرقه بکار می برد. لذا آن کسی که کارشناس است می داند که حضرت امام (ره) با یک دید باز و آگاهی خوبی، نسبت به نظرا ت سران فرقه، این جملات را بیان می کنند. بولتن : یعنی شما معتقد هستید که مخاطب فرمایشات حضرت امام در سند فوق، اقطابی همچون ملا سلطان گنابادی است؟ آیا دلایلی هم دارید؟ بله. مثلا جایی که حضرت امام (ره) می فرماید: «خود را با این همه عیب مرشد خلائق و هادی نجات امت و دارای سر شریعت دانسته» ، بر گرفته از آشنایی با ادعاهای سلطان محمد گنابادی است. ملاسلطان در کتاب سعادتنامه صفحه 162 انتشارات حقیقت سال 1383 می گوید: «طالب و مرید چون اراده حضور نزد قطب نماید، چنین داند که به خدمت پادشاه مقتدری می رود و به بخشش او امیدوار باشد که به یک آن دو عالم را بی سبب به او ببخشد. و خیال را مشغول صورت شیخ دارد» آیا در مطلب مذکور، ملاسلطان گنابادی در برابر مرید و طالب، خود را با این همه عیب مرشد خلائق و هادی نجات امت قرار نداده است؟؟ آیا کلام قطب فرقه درباب جایگاه قطبیت و پادشاه مقتدر دانستن خویش همان تعبیر حضرت امام نسبت به ایشان نیست که فرمودند: خود را دارای مقامی دانسته؟ یا در جایی دیگر قطب فرقه اضافه می کند: «چون وارد حضور شیخ گردد در کمال فروتنی که شیوه نیازمندان است صورت بر خاک مذلت گذارد و به شکرانه این نعمت سجده شکر به جای بیاورد» آیا اشاره به این مطلب نیست که: دل بندگان خدا را از حق منصرف و مجذوب به خود نموده ؟ در جایی دیگر ملا سلطان می گوید: «مقصود از خلقت تو این طاعت و اقتدا است (یعنی تو خلق شدی که به ما اقتدا کنی و ما را اطاعت کنی!) و بعد می گوید: بلکه می گویم ارسال رسل و انزال کتب و زحمت انبیاء و مشقت اولیا از برای ارادت و اقتدا است (به ادعای ملا سلطان، اصلا خداوند، پیامبر و قرآن و اهل بیت را برای اقتدا به ملا سلطان فرستاده!) آیا بنظر شما این همه ادعا از تنگی حوصله و کوچکی کله نیست که گاهی خودش هم بازی خورده و خود را دارای مقامی دانسته است؟ برای مثال: حضرت امام در آنجایی که می فرمایند: دارای سر شریعت دانسته بلکه وقاحت را گاهی از حد گذرانده دارای مقام ولایت کلیه دانسته این از کمی استعداد و قابلیت و تنگی سینه و ضیق قلب است، می خواهم بگویم دقیقا اشاره به ادعای ملاسلطان است. چراکه وی می گوید: «صاحب ولایت کلیه مطلقه را الله توان گفت با این نظر و این لحاظ که فانی است در جهت غیب بینی و علی توان گفت به این اعتبار که مضاف به کثرات و مستولی بر کل است و رب توان گفت که تربیت کل موکول با اوست. خالق توان گفت به این اعتبار که خالقیت حق تعالی به واسطه او ظهور پیدا می کند» و یا آیا این عوام فریبی در چینش مطالب، تصدیق گفتار حضرت امام در باره آنان نیست؟ که فرمودند: حب نفس و دنیا به مفاهیم مسروقه، و اضافات و اعتباراتی که به آن می افزاید پیوند شده یک ولیده ناهنجاری پیدا شده و از انضمام اینها یک معجون عجیبی و اخلوطه غریبه ای فراهم شده! و قص علیهذا... این بخش کوچکی از نظرات حضرت امام در باره اینهاست. پس کجا امام با دراویش و متصوفه مشکلی نداشتند؟ اینکه همش شد مشکل و مخالفت جدی! اتفاقا امام با آن درایت و شناختی که از این فرقه ها دارند اینچنین ساختارشان را به هم می ریزد و پنبه شان را می زند. امام خمینی در چهل حدیث مطالب زیادی در این رابطه دارد که به خاطر تنگی وقت، فرصت پرداختن به آن نیست و خوانندگان محترم را ارجاع می دهیم به این کتاب شریف. بولتن: آیا حضرت امام در جایی دیگر بجز کتاب چهل حدیث صوفیه را رد کرده اند؟ بله دیوان اشعار حضرت امام پر است از نقد و رد تصوف فرقه ای. برای مثال امام در صفحه 94 دیوان اشعارش، این اشعار را در رد صوفیه به صراحت می سرایند: از صوفی ها صفا ندیدم هرگز / زاین طایفه من وفا ندیدم هرگز زین مدعیان که فاش اناالحق گویند/ با خود بینی فنا ندیدم هرگز یا در جایی از دیوانش، امام با مخالفت شدید از صوفی ریاکار که اهل آداب و بدعت است بیزاری و دوری می جوید و اینگونه منش ها را مانع راه خود می داند: خار راه منی ای شیخ ز گلزار برو / از سر راه من ای رند تبهکار برو تو و ارشاد من ای مرشد بی رشد و تباه / از بر روی من صوفی غدار برو ای غلندر منش ای باده به کف خرقه بدوش/ خرقه شرک تهی کرده و بگذار و برو اینها معمولا یکی از آدابشان خرقه پشمینه است که قدمای آنها به نشانه زهد و دوری جستن از دنیا بر تن می کردند. بعضی از متصوفه چون به شکل دائمی در زمستان و تابستان از این نوع لباس استفاده می کردند کم کم دچار ریا و به تعبیر حضرت امام شرک می شدند. اگر از بحث شعر هم که بگذریم کافیست نظریات مرحوم امام را درباره تصوف فرقه ای بررسی کنیم به این نتیجه خواهیم رسید که آثار بجا مانده از ایشان نظیر صحیفه نور و نامه هایی که حضرت امام به احمد آقا دارند و دیگر اسنادی که از حضرت امام در دسترس هست، کم نیست که اخلاق صوفیانه به سبک دراویش نعمت اللهی و صوفیه فرقه ای را رد کرده اند مثلا امام در نامه ای به مرحوم احمد آقا درکتاب وعده دیدار ص 125 چنین می نویسد: پسرم نه گوشه گیری صوفیانه دلیل پیوستن به حق است، و نه ورود در جامعه و تشکیل حکومت، شاهد گسستن از حق. لهذا گفتار و منش حضرت امام خود گویای این است که عرفان امام، عرفان صوفیانه و انزواطلبانه نبود بلکه عرفان ولایی و حماسی بود. امام همیشه وسط میدان بودند و با تمام جنود شیطان که عینیت پیدا کرده بودند در احزاب و نحله ها و فرقه ها و قدرتها و بلوک شرق و غرب مبارزه می کرد. با ادبیات صوفیانه و فکر و ذکر خالی و همچنین قائل بودن به پلورالیسم و تکثرگرایی و سکولاریسم که گرده خوبی برای سواری دادن به دشمنان دین و دنیای مردم است نمی شود در برابر دشمن ایستاد. از همین جا می فهمیم که عرفان امام عزیز ما از جنس عرفان ائمه علیهم السلام است و صد و هشتاد درجه با عرفان های فرقه ای متفاوت است. یا در بحث تبعیت از حضرت امام در همین فرقه نعمت الهی گنابادی که خیلی مدعی هستند حضرت امام از آنهاست و آمده اند برای ایشان شجره نامه صوفیانه درست کرده اند. و به هر دلیلی شدیدا به دنبال تأییدیه از طرف ایشان برای خود هستند! باید پرسید که آیا عملا باید سیره حضرت امام را تبعیت کنند یا زبانا؟ کسی که می گوید امام از ماست و امام را می خواهد به خودشان منتسب بکند آیا امام را می خواهید زبانی به خودتان منصوب کنید یا ایدئولوژیک؟ آیا افکارش را می خواهید منصوب کنید؟ اگر افکارش را می خواهید منصوب کنید این بدعت هایی که در باب اعتقادات در باب فقه و در باب اخلاق نهاده اید چیست؟ این عشریه از کجا آمده؟ آیا این بدعتی نیست که در فقه گذاشتید؟ عشریه یعنی یک دهم مال به جای خمس و زکات. ملا سلطان گنابادی یک جمله دارد می گوید: یک عشر از ارباح مکاسب و زراعات داده شود، مغنی از زکات زکویه و خمس است. این فتوای بی پایه و اساس چیست؟ مگر 32 آیه قرآن راجع به زکات نیست؟ پس سوره انفال آیه 41 راجع به خمس چه می شود؟ یا 32 آیه قرآن در باب زکاتی که 26 تای آنها با صلاه آمده چه؟ دهها روایت راجع به خمس و زکات آمده چه می شود؟ آیا در برابر نص صریح آیات و روایات ایستادن و از خود فتوا دادن آن هم با این همه بینه شرعی!!! و گفتی نمی خواهید خمس و زکات بدید و یک دهم مال را رد کن بیاد برا قطب!!! حالا تبعیت از امام چی میشه؟ حالا هم تأیید امام لازمه؟ نظر فقهی حضرت امام چه؟ اما جهت تأیید و تبعیت از حضرت امام به اتفاق دراویش نعمت اللهی گنابادی سری بزنیم به توضیح المسائل ایشان در باب خمس، امام بزرگوار در مساله 1790 می فرماید: تا خمس مال را ندهند نمی توانند در آن مال تصرف کنند. اگر چه قصد دادن خمس را داشته باشند. کسی قصد داشته منتها هنوز خمس نداده نمی تواند در آن مال تصرف کند. حالا تکلیف عشریه چه می شود؟ نه تنها نظر حضرت امام بلکه تمام مراجع بلا استثناء در مورد عشریه معتقدند که پرداختن و گرفتن عشریه به جای خمس و زکات جایز نیست و کفایت از خمس و زکات نمی کند و عشریه دراویش بدعت است و حرام و گیرندگان آن باید به جامعه معرفی شوند تا مردم گول آنان را نخورند. حالا قضاوت با خود خوانندگان، آیا با این اوصاف حضرت امام به عنوان یک فقیه جامع الشرایع که در طول حیات پر برکتشان زیر بار هیچ بدعتی نرفته است و تا پایان عمر مبارکشان مقید به انجام فرائض دینی و شرعی ست به خاطر دل بیمار عده ای هوس ران و دکان دار و همچنین تأیید آنان، دو تا از واجبات و فرائض دین یعنی خمس و زکات را ترک کند و - بلکه بیشتر - و راضی به اعمال این قوم بشود حاشا و کلا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: البته در این‌که جریان تصوف و صوفی‌گری از قرن دهم به بعد با نفوذ استعمار گرفتار اباحه‌گری شد و بیشتر در خدمت اهداف استعمار قرار گرفت، بحثی نیست. می‌ماند که آیا آیت اللّه حاج ملا سلطان محمد گنابادی صاحب تفسیر «بیان السعادة» از تحصیل‌کرده‌های نجف اشرف و سامرا که مورد احترام امثال میرزای شیرازی بوده‌اند و سعی کرده‌اند با تأسیس فرقه‌ی گنابادی از آن نقشه‌های استعماری عرفان را نجات دهند؛ هم‌مصداقِ فرقه های انحرافی خواهند بود، یا نه؛ این قابل تأمل است. به خصوص که حضرت امام در تفسیر سوره‌ی حمد خود از تفسیر مرحوم ملا محمد گنابادی یاد کردند. و رفقایی که تا حدّی بعضی از افراد این فرقه را می‌شناسند نظرشان آن است که نمی‌توان با همان چوبی که سایر فرقه‌ها را راند، این‌ها را نیز با همان چوب برانیم. زیرا علاوه بر آن‌که مقیّد به دستورات شرع و فقه فقیهان می‌باشند؛ نسبت به انقلاب و رهبری و تقابل با استکبار هم‌نوا با نظام هستند. حال اگر مثل همیشه افرادی به اسم عرفان حیله‌های خود را إعمال می‌کنند بحث دیگری است. بنابراین نمی‌توان به کاری که جناب آقای سید حسن‌آقا خمینی انجام داده‌اند ایراد گرفت به‌خصوص که از شرح «فصوص‌الحکم» که ایشان دارند، مشخص می‌شود در موضوع عرفان نظری به‌خوبی صاحب‌نظر می‌باشند. سایت مربوط به ایشان، فایل‌های صوتی فصوص را در معرض استفاده‌ی کاربران قرار داده است. موفق باشید  

16018
متن پرسش
سلام استاد بزرگوار: با توجه به مباحث مصباح الهدایه و مقام حضرت علی اکبر (ع) که رسول الله (صلي الله عليه و آله) در شان آن حضرت فرمودند: «لا تسبوا عليا فانه ممسوس في ذات الله» بحار الانوار / ج 39 1. منظور از ممسوس فی ذات الله چیست و اشاره به کدام فیض و کدام مقام دارد؟ 2. آیا حضرت علی اکبر (ع) به مقام فنای فنا و مقام قاب و قوسین او ادنی رسیده اند؟ به چه معنا؟ لطفا کمی از اسرار مقام علی اکبر (ع) را بیان بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حدیث مربوط به حضرت علی«علیه‌السلام» است و نه علی اکبر«علیه‌السلام». عده‌ای خدمت رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» رسیدند و از علی مرتضی«علیه‌السلام» شکایت کردند، و رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» فرمودند از علی بد نگویید، او در مقام اُنس کامل با حضرت حق است. به این معنا که هرآن‌چه از آن حضرت صادر می‌شود، در راستای ظهور انوار الهی است. و این حکایت از مقام فنای فی اللّهِ حضرت مولا دارد. جناب آقای آیت‌اللّه حسینی تهرانی در سلسله‌ی کتب «امام شناسی» نکات خوبی در رابطه با مقام حضرت مولی الموحدین«علیه‌السلام» دارند. موفق باشید

11173
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: خدا قوت. سوال اولم این‌که از لحاظ شرعی آیا گریه‌کردن در نماز، نماز رو باطل میکنه؟ من عارف نیستم که بتونم خشیت الهی رو درک کنم اما نماز بدون احساس نسبت به خدا و لطفی که منو به درگاهش دعوت کرده خیلی خشک و کسل کننده است. همیشه نه، ولی حسی تو نماز دارم که از مهربونی‌هاش خجالت می‌کشم و فقط میتونم بگم خدایا بدون چگونگی ام تنها با هستی آمده ام که مال توست. به جزخدا هیچ کسی تو زندگیم ندارم و اصلا نمیخوام. من حال خوبی پیدا می کنم اما بعد از نماز فکر می کنم شاید نمازم از لحاظ شرعی مشکل پیدا کنه شاید به خاطر عذاب وجدان باشه؟ 2) به طور کلی پدر من برای دیگران خوبه اما تو خونه شدیدا سختگیر و خشن بود به طوری‌که ما از خدا فقط عذاب و شکنجه و عذاب وجدان فهمیدیم، تنبیه و تحقیر حتی برای مستحبات. الانم توی خونه اما در طلاق عاطفی کامل. بالاخره ما بزرگ شدیم خواهر و برادرم مثل من بعد از دوره های سخت افراط و تفریط همه چیزو یکباره زمین گذاشتند اما من خیلی سعی کردم با مشاوره و کتاب و دعا ارتباطم رو نگه دارم الان دختر 30 ای هستم با یک عالمه مشکلات روحی و روانی از همه اینها بدتر احساس همیشگی گناه. استاد نمیتونم خدای پدرم رو کلا از ذهنم پاک کنم و بدون قالب معرفت پیدا کنم با کتابا خیلی کم جلو میرم اما یکهو سقوط می کنم برا همه کارهام توجیهی دارم که گناهند حتی کارهای خوب. من همه کار کردم اما دیگه حس می کنم هیچ وقت با حقیقت درست و مهربانی خدا آشنا بشم بدون تصویر خشن و عذابگر. خواهش می کنم کمکم کنید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- آن گریه‌ای که نماز را باطل می‌کند گریه برای دنیا است و نه گریه‌ برای ملاقات حضرت رب العالمین 2- این کلید قرآنی را همیشه مدّ نظر داشته باشید که «إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئات»‏ انجام کارهای خوبی که دین مشخص کرده همه‌ی گناهان و مشکلات را برطرف می‌کند. پس به قول مولوی: «گر تو خواهی حرّی و آزادگی/ بندگی کن، بندگی کن، بندگی». موفق باشید
64
متن پرسش
سلام خدمت استاد عزیز .از جنابعالی سوالی دارم آیا انسان بعد از کامل شدن باز هم نیاز به مطالعه کتاب های عرفانی دارد یا خیر به عنوان مثال آیا ایت الله بهجت چگونه روز های خود را سپری می کند و ایا ایشان هنوز هم کتب اخلاقی عرفانی را می خواند یا نه در غیر این صورت چگونه شناخت خود را کامل می کنند و از شما می خواهم که در صورت امکان برای ما برنامه روزانه خودتان را بفرمایید تا ما بهتر شرایط سیر و سلوک را بدانیم التماس دعا
متن پاسخ

جواب: مراحل سلوک ابتدا معرفت به حقایق است، سپس کسب فضائل اخلاقی برای به فعلیت رساندن معارف در قلب، آری:
اول قدم آن است که او را یابی..... آخر قدم آن است که با او باشی
وقتی فهمیدیم دل را دائم باید متوجه خدا نمود، متوجه می‌شویم پرحرفی‌ها و کینه‌ها و خودخواهی‌ها مانع چنین توجهی است و لذا همت برای کسب فضائل اخلاقی، یعنی زدودن این ضعف‌ها، به میان می‌آید. وقتی انسان تا حدّی از این دو مرحله گذشت حجاب‌های بین او و خدای بی‌نهایت خوبی ها، آرام‌آرام کنار می‌رود. حال همه‌ی عالم برای او آیت الهی هستند و می‌تواند با آیات الهی به‌سر ببرد و همواره جمال محبوب را در جلوه‌های مختلف بنگرد، این‌جاست که قرآن و روایات معنی دیگری پیدا می‌کنند، و کتاب ذکر برای قلب سالک می‌شوند و لذا در شرح حال حضرت امام خمینی«رحمة‌الله‌‌علیه» داریم روزی هشت مرتبه قرآن می‌خواندند، یعنی روزی هشت مرتبه از کتاب «ذکرٌ للعالمین» جمال محبوب را در جلوات مختلف می‌دیدند و متذکر می‌شدند. علامه طباطبایی«رحمة‌الله‌علیه» می‌فرمایند: اواخر عمر مرحوم قاضی طباطبایی«رحمة‌الله‌علیه» خدمتشان می‌رفتیم و فتوحات مکّیّه از محی‌الدین‌عربی را می‌خواندیم. آیت‌الله ‌انصاری ‌همدانی«رحمة‌الله‌علیه» می‌فرمایند: مثنوی کتابی است که سالکِ عارف هرگز تا آخر عمر نمی‌تواند از آن جدا شود، زیرا فتوحات و کشفیات دیگر عارفان آینه برای بقیه‌ی عارفان می‌گردد. خوشا به حال آنانی که در گلستان روایات ائمه معصومین«علیهم‌السلام» نورها می‌گیرند و مستی‌ها می‌کنند. گفت:
به هر رنگی که خواهی جامه می‌پوش..... که من آن قد رعنا می‌شناسم
موفق باشید

52

بدون عنوان *بازدید:

متن پرسش
با سلام و تشکر: می خواستم بپرسم که اگر ما بخواهیم وارد حوزه شویم وبه عنوان یک طلبه به تحصیل علوم دینی بپردازیم ودر عین حال تحصیل در دانشگاه را هم دنبال کنیم این امکان وجود دارد یا نه؟ اگر بله وجود دارد چگونه واز چه زمانی باید اقدام کنیم من الان در سال دوم دبیرستان تحصیل می کنم. باز هم با تشکر.
متن پاسخ

متأسفانه در حال حاضر برنامه‌های حوزه‌های علمیه طوری است که طلبه باید تمام وقت در اختیار حوزه باشد و لذا نمی‌تواند در سر کلاس‌های دانشگاه حاضر شود، ولی اگر دروس ادبیات عرب را در دبیرستان خوب مطالعه بفرمایید و خودتان در فهم کتاب‌های دین و دانش تلاش کنید می‌توانید آرام‌آرام از برکات حوزه‌های علمیه که اندیشه‌هایی چون حضرت امام خمینی«رحمة‌الله‌علیه» و علامه طباطبایی«رحمة‌الله‌علیه» و آیت‌الله‌جوادی‌آملی و امثال آن‌ها مطرح فرموده‌اند استفاده نمایید.

14041
متن پرسش
سلام علیکم.1 - ایات مسخرات چه ایاتی هستند و برای در اختیار قرار دادن وجودمان به این ایات تعداد یا روزهای مشخصی باید در صحنه باشد؟ ایا در دفع خطورات و صورت گری گذشته مفید است؟ 2 – این‌که میفرمایید ذکر یونسیه تا مومنین است ایا برای ذکر در سجده هم باید تا مومنین بگوییم یا تا ظالمین کافیست؟3 - با چه افقی باید بگوییم و در سیر مطالعاتی تا کجا باید پیش رفته باشیم تا اجازه انجامش را بدهید؟ واز ان ذکر چه انتظاراتی میتوان داشت؟ 4 - عموما سالکان غیر از این ذکر با چه عبادت بدنی و ذکری باید مانوس باشند؟
متن پاسخ

ب باسمه تعالی: سلام علیکم: آیات مسخرات عبارتند از آیات 54 تا آخر آیه‌ی 56 سوره‌ی اعراف، که قرائت آن هر روز موجب دفع وساوس شیطانی و خطورات وَهمی می‌شود. 2- برای سجده تا «کنت من الظالمین» خوب است 3- باید خود را همچون حضرت یونس«علیه‌السلام» تنهای تنها در دلِ دریا و در شکم ماهی احساس کرد که هیچ وسیله‌ی نجاتی جز خدا در صحنه نیست و از آن جهت که آخر آیه می‌فرماید: «و کذلک ننجی المؤمنین» امیدواری جهت نجات از مشکلات را می‌توان در این ذکر در خود ایجاد کرد 4- ذکر «آیت الکرسی» و «لا إله الاّ اللّه» و صلوات و سوره‌ی «قل هواللّه احد» و انس با قرآن و از همه‌ مهم‌تر؛ تقویت نگاه توحیدی همه مؤثر است. موفق باشید

8229
متن پرسش
سلام علیکم استاد . استاد نظر شما درباره ی شخصیت اقای کریم زمانی و شرح مثنوی ایشان چیست ؟ بند ه ایشان را نمیشناسم و از این که نشناخته آثارشان را مطالعه کنم کمی دل نگران هستم . آخر یک زمانی ما آمدیم آثار آقای عبدالکریم سروش را بدون هیچ شناخت از شخصیت ایشان مطالعه کردیم . بعد دیدیم که ایشان تا حدودی در صراط مستقیم نیستند و ایرادات فاحشی بزرگان از آثارشان درآورده بودند. .و همین قضیه مجدد برای آقای علی شریعتی م پیش آمد که وقتی مقداری از آثار ایشان را خواندم بعد فهمیدم ایشان چه ایرادات فاحشی دارند ( که میتوان به کتاب نور مجرد از پسر علامه سیدمحمدحسین طهرانی و روح مجرد از خود علامه سیدمحمدحسین طهرانی در خصوص اشتباهات و ایردات علی شریعتی مراجعه کرد) . حال میترسم اینبار هم همین بلا بر سرم بیاید . شما شخصیت ایشان را چطور می بینید میتوان آثارش را خواند ؟ اگر ذهن خوانندگان این سوال نسبت به این دو شخصیت مکدر میشود و ممکن است دچار سوءظن میشوند سوال را شخصی کنید .ولی باز هم بستگی به نظر شما دارد شاید هم لازم باشد که شخصی نشود و همگان بخوانند.باتشکر
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: بنده جناب آقای کریم زمانی را در حدّ یک استاد ادبیات می‌شناسم که مثنوی مولوی را در حدّ تفسیر ادبی شرح کرده‌اند. ایشان چیزی در رابطه با شرح ابعاد عرفانی مثنوی از خود نشان ندادند تا بتوانیم نظرات ایشان را در آن رابطه ارزیابی کنیم. ولی به عنوان شرح ادبی مثنوی روش آقای کریم زمانی خوب است. موفق باشید
11581
متن پرسش
در مورد «اگر به اسم مذهبی‌بودن در عهد قاجار زندگی می‌کند برود...» و یکی دو سوال مشابه در مورد کار خانم‌ها بیرون از منزل تحلیل دقیق، جدید، موجز و مورد پسندی را ارائه داده‌اید. اما این روایت «...عرض کرد که نزدیک‌ترین حالات زن به خدا، آن است که ملازم خانه‌ی خود باشد و بیرون از خانه نشود...» را چه کنیم استاد؟ من به شخصه ده‌ها مورد دختر را به خاطر کار در بیرون اصلا از بررسی بیشتر جهت ازدواج بی‌خیال شدم، آخه خودم عمری در دانشگاه یا سر کار، دیدم آنچه را باید ببینم، هر چند موارد بی‌نظیری از عفاف و حیا و حجاب هم هست و آن‌ها را هم دیدیم. احساسم این است حضرت حجت«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» فضای کاری فعلی را اصلاح بفرمایند. یعنی هم خانم‌ها در حد نیاز خود و مهم‌تر نیاز جامعه کار کنند و هم محیط مختلط نباشد. محیط فعلی مختلط، رهاورد زهرماری مدرنیته و خروجی فرهنگ غربی‌هاست و در کنار هم قراردادن بشکه‌ی باروت و آتش و انتظار برای شعله‌ورنشدن آن است، که مضحک است و اوحدی از اوتاد حریف این شرایط می‌شود و لاغیر. محیط مختلط ادارات و شرکت‌ها از وایبر و فیس بوک و... کلاً شبکه‌های اجتماعی در تضعیف محبت بین همسران و داغون‌کردن بنیان خانواده به نظر من موثرتر است. دوستی مذهبی داشتم که می‌گفت پس از دو سه سال کار در کنار یک خانمی در بانک، حالا شدت محبت و روابطمان به حدّی شده که جز با ... دیگه ارضا نمیشه این آتش محبت و دلبستگی! گریه می‌کرد و می‌گفت هر دو متأهل هستیم!! متوجه قبح گناه و خیانت به همسرانمان هستیم اما... در پایان عشق منی استاد. تمام
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید وقتی شرایط طوری باشد که نیاز نباشد خانم‌ها در بین مردم نامحرم حاضر باشند چرا باید حاضر شوند؟ و آن روایت مربوط به آن شرایط است. ولی وقتی امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» می‌فرمایند: «ما مفتخريم‏ كه بانوان ما و زنان پير و جوان و خرد و كلان، در صحنه‏هاى فرهنگى و اقتصادى و نظامى حاضر، و همدوش مردان يا بهتر از آنان در راه تعالى اسلام و مقاصد قرآن كريم فعاليت دارند» پس معلوم است که ما در شرایط دیگری قرار داریم و بحث بر سر حضور زن متدیّن در این تاریخ است. آیا زنان متدیّن ما در این تاریخ می‌توانند مثل تاریخ مادر بزرگ‌هایشان زندگی کنند؟! موفق باشید

311

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت شما. شما در بحث برهان صدیقین در کتاب از برهان تا عرفان تفاوت سقوط و نزول یا همان تجافی و تجلی را بیان کرده اید. و فرق آن را نیز درین ذکر کرده اید که در نزول مرتبه بالایی در جای خود محفوظ است و تنها در مراتب پایین تجلی می کند. در حالی که در تجافی آن مرتبه بالا دیگر نیست و به پایین می آید. حال در مورد انزال کتاب روشن است که حقیقت کتاب آسمانی در نزد حق محفوظ است. ولی چرا هنگامی که در قرآن حرف از بارش باران از ابر است لفظ انزال به کار می رود؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی علیکم السلام یک وقت نزول را در مقابل سقوط به‌کار می‌بریم، در این حالت است که نزول به معنی تجلی است. ولی یک وقت نزول را جدای از سقوط به‌کار می‌بریم، در این حالت معنی آن محدود به معنی تجلی نمی‌شود. موفق باشید
14523
متن پرسش
سلام علیکم: در مجموعه آثار شهید مطهری جلد 4 قسمت " اختلاف نظر حکمای الهی و متکلمین " سوالاتی برایم پیش آمده که خدمتتان عرض می کنم. 1. متکلمین چه کسانی هستند؟ (حکمای الهی را می دانم) 2. متکلمین معتقدند که اگر کسی قائل به خدا باشد باید به حدوث عالم اعتقاد داشته باشد؛ به اینگونه که عالم نقطه شروعی و پایانی دارد که قبل از آن نیست مطلق بوده است. حال سوال بنده اینجاست که مگر غیر از اینست که عالمی نبوده و خداوند هست داده است؟ 3. حکمای الهی معتقدند؛ نه اینکه لازمه اعتقاد به خدا این موضوع نیست، بلکه لازمه اعتقاد به خدا اینست که معتقد باشیم برای عالم اولی نیست. این یعنی چه؟ لطفا ساده بیان بفرمائید تا این قضیه بصورت جداگانه برایم حل شود. در ضمن بابت متونی که از طریق سایت به ایمیلمان ارسال می فرمائید، متشکریم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حکما بر اساس عقل و با نظر به بدیهیات، سیر می‌کنند و متکلمین بر اساس عقل و با نظر به برداشتی که از دین، دارند سیر می‌کنند. که البته هرچه جلو آمدیم این دو به‌هم نزدیک شدند به طوری‌که در امثال ملاصدرا در عین نگاه فلسفی روش دفاع از دین به‌خوبی شکل گرفت. آری! متکلمین تصور می‌کردند باید خداوند باشد و بعد مخلوق ایجاد شود یعنی معتقد به تقدّم زمانی برای خداوند بودند. در حالی‌که حکما متوجه‌اند تقدّم خداوند تقدّم باالشّرافة و بالرّتبه است. و لذا همین‌که خدا هست، مخلوق نیز در صحنه است. مثل آن‌که همین‌که ما دست‌مان را تکان می‌دهیم انگشتر ما نیز تکان می‌خورد در عین آن‌که حرکتِ انگشتر بالطبعِ حرکت دست است. پیشنهاد می‌شود جزوات «فلسفه و کلام اسلامی» که در سایت قرار دارد را دنبال فرمایید. موفق باشید

2594
متن پرسش
آفات همسر دوم چرا آفت؟؟ آیا ارتباط او با آن دختر فقط در همین حد بوده و به همین اندازه خلاصه شده است یا .. و .. و .. 2ـ به قول خود ایشان که آقایی متأهل است مگر با سابقه زندگی مشترک و آشنایی با خلقیات و حساسیت های عاطفی یه دختر یا خانم آشنا نبود پس چرا به حریم یه دختر خانم وارد شده و با احساسات و عواطف او تا این حد پیش رفته و در مورد زندگی مشترک تا حدی با هم صحبت نموده اند که دختر خانوم پذیرفته همه سختیها را تحمل کند و حال که این آقا تا این حد پیشرفته پس جای سئوال است و بایس از این آقا توضیح خواست حالا یادش اومده خانواده داره و .. و .. پس این آقا اصلاً مرد؟ بوده و بویی از انسانیت؟ برده که تا این حد به دختری نزدیک شده اگر رابطه ای فراتر از این نباشد و او را وابسته و دلبسته خود کرده حالا که قرار به پذیرفتن تعهد شده یادش اومده خونواده داره واقعاً اگر استاد طاهرزاده نسبت به این مسأله توضیحی نفرمایند و به بیان مسایل دیگر شرعی به نقل از رسول خدا نپردازند به ایمان و مسلمانی ایشان هم باید شک کرد مطمئناً این مسأله ریشه دارتر و فراتر از این است این آقای متأهل اگر مشکل با همسر اولش نداشت پس چرا دختر دیگری رو درگیر کرده هم اکنون هم مطمئناً ترس از پذیرفتن تعهد و... جناب استاد طاهرزاده در قرآن به دختر و احساسات و عواطف او و باکره ای او از لحاظ جنسی نه بلکه خداوند روحی و عاطفی به آن تذکر و هشدار داده شما خودتان را به جای آن دختر گذاشته و سپس با دیدگاه خداترسی خود چنین نظری را بیان فرمایید اصل مطلب و این رابطه چیست و تا چه اندازه پیش رفته و.. و آیا شایسته است در مملکتی که داد از اسلام و جایگاه زن است و حفظ حریم او هر آقای متأهل با شعور؟ به یه دختر خانوم نزدیک شود و بعد از مأنوس کردن آن دختر بکر و پذیرفتن تعهد، یادش آید که خانواده داره نفرین خدا و انبیاء الله بر او و خانواده و نسلش باد. جناب ستاد طاهرزاده منتظرم تا پاسخ دقیق و تحلیلی و با تمام جزییات و احتمالات بیان فرمایید یا اقرار به نقص در ارائه مطالب شفاف سازی کامل در مسأله و جزییات پرسش این آقای متأهل به طور دقیق این طور که نمیشه هر آقای متأهلی از راه رسیده و دختری را بازیچه خود قرار دهد و سپس یادش آید خانواده دارد بایس با توجه به فصاحت و بلاغتی که دارم مطالب را پشت سرهم، مرتب و دقیق بیان می کردم اما فکر می کنم مسأله به قدری مهم بود.. اصلاً تمرکز ندارم و کاملا بهم ریخته ام با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: همین‌طور که ملاحظه می‌فرمایید متأسفانه هم‌اکنون که شرایط طوری شده که زنان و مردانِ نامحرم در محیط اداره در کنار هم قرار دارند و یا به انحاء مختلف با هم مرتبط هستند، ادب شرعیِ لازم رعایت نمی‌شود و به اصطلاحِ امروز‌ی‌ها با همدیگر برخوردهای باز و بی‌پروایی دارند و همین امر منجر به آن چیزی می‌شود که برای آن آقا و آن خانم پیش آمد در حالی‌که اگر رعایت احکام شرعی می‌شد مسلماً کار به این‌جا نمی‌کشید که ذهن‌ها یشان مشغول همدیگر شود و بنده نیز با شما هم‌عقیده هستم که آن آقایی که همسر دارد بیشتر باید مواظب می‌بود که با حرکات و سخنان خود ذهن آن خانم را به خود مشغول نکند. و اما این‌که عنوان جواب را «آفت همسر دوم» گذاشتم مبتنی بر همان سخنی بود که در ابتدای جواب عرض شد که شرایط تاریخی و اجتماعی ما طوری است که همسر دوم برای خانواده‌های امروزی ما بحران ایجاد می‌کند و این غیر از آن است که در شریعت اسلامی رخصت داده‌اند که اگر شرایط مناسب بود مرد اجازه داشته باشد همسر دوم اختیار کند و به همین جهت که احساس شد عنوان «آفت» به اصل رخصت شریعت تعمیم داده شود واژه‌ی «آفت» از قسمت اول عنوان حذف شد. شاید جوابی که به سوال 2566 داده شد در این مورد نیز مفید باشد موفق باشید .
1521

کنترل خیالبازدید:

متن پرسش
سلام جوانی هستم بیست ساله که بخاطر کنترل نکردن چشمها و بی تقوایی در سنین نوجوانی الان از افکارجنسی بشدت اذیت میشوم وهرکاری میکنم که خلاص شوم نمیتوانم میترسم به گناه بیفتم وقتی تنها نیستم هم بسراغم می اید.درس و زندگیم فلج شده.شرایط ازدواج هم فراهم نیست چکارکنم؟ازدواج موقت راه مناسبی است؟ کمکم کنید
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: همین‌طور که می‌دانید اگر به افکار آنچنانی که سراغ شما می‌آید توجه نکنید قدرت آن افکار کم می‌شود و در خود قدرت مقابله با چنین افکاری را می‌یابید. با این‌همه ازدواج موقت سنت خوبی است. موفق باشید
نمایش چاپی