بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
5110
متن پرسش
سلام.بعضی از مطالب تفسیر شریف المیزان ثقیل می باشند که شاید نسبت کمی به سایر مطالب باشد ولی سوال اینجاست که در برخورد با این مطالب پافشاری کنیم تا تمام المیزان را به زعم خویش بفهمیم (وترس از آن می رود که آن گوهر المیزان در این بخش ثقیل باشد که با رد شدن از آن بهره را از دست دهیم).ویا رد شویم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره باید اجمالاً مطالب در دستتان باشد تا بتوانید ادامه دهید. موفق باشید
4787
متن پرسش
باسمه تعالی- سلام علیکم، با آرزوی سلامتی و توفیق روزافزون برای حضرتعالی در ترویج معارف دینی ، چندی پیش انتقادی در مورد کاربرد عبارت "اصولگرایان حزبی" مطرح کردم و چون حضرتعالی آنرا پذیرفتید فهمیدم که به خطا نرفته ام. اما بعد از آن مشاهده کردم که به جای آن از عبارت "اصولگرایان سیاسی" استفاده می فرمایید که به نظر می رسد انتقاد شدیدتری به آن وارد باشد. به خصوص وقتی در پاسخ شماره4729 فرموده اید ". . . خطر اصولگرایی سیاسی به عنوان یکی از عواملی که انقلاب را گرفتار بن بست می کند. . ." بر آن شدم تا ابهام و ایرادم را مطرح کنم. تعجب حقیر از این است که مگر ما اصولگرایی غیر سیاسی هم داریم؟ اگر منظور از اصولگرایی گرایش یا اعتقاد به اصولی است که ریشه در منابع فقهی و دینی دارد، حتما از فروع آن اقتصاد ، فرهنگ، سیاست و حقوق و . . . است، به نحوی که جدا کردن آن ها و به طریق اولی در تقابل دانستن آن ها امکان ناپذیر است. اتفاقا علت اصلی کاربرد عبارت "اصولگرایی" این است که حتی الامکان از تفرق مسلمانان و حد اقل شیعیان جلوگیری شود و همه را حول اصول متفق فیه متحد نماید، حال اگر خود اصولگرایان را شقه شقه کنیم بر خلاف مقتضای آن نام گذاری عمل کرده ایم. و ممکن است عده ای هم ما را به این دلیل که اصولگرای فرهنگی هستیم نپذیرند و بعضی دیگر را با دیگر عناوین. آن طور که حقیر فهمیده ام اصولگرایی به مثابه درختی است که ریشه های آن منابع فقهی است و شاخه های آن فروعی چون : اقتصاد، سیاست ، حقوق ، فرهنگ، دفاع و . . . که اگر چه به ظاهر جدا ولی چون از طریق یک تنه به ریشه ها متصل و وابسته اند پس عین هم بوده و تفکیک نا پذیرند. همانگونه که شهید مدرس هم فرموده اند : سیاست ما عین دیانت ما است. اما من مدعی اصولگرایی هستم که در عمل یا سیاست زده ام، یا سیاسی کارم، یا قدرت طلبم ، یا اصلا اصولگرا نیستم اما منافعم ایجاب نموده که خود را در دایره اصولگرایان وارد کنم. بنابراین به نظر می رسد نه تنها سیاسی بودن را نباید به عنوان مذمتی برای بعضی اصولگرایان بکار بریم بلکه باید اصولگرایی منهای سیاست را مذمت نماییم ، همان طور که در مورد گروه هایی مثل انجمن حجتیه کرده ایم. اگر آنچه گفته شد درست باشد، شاید راه حل در این باشد که به جای این که با یک عبارت و یا یک اصطلاح افراد و گروه های مختلف و یا حتی متعارض را وصف کنیم، با توصیف در یک جمله و بنا به مورد با ذکر اوصاف دقیق و مشخص (مثل سیاست زده ، سیاسی کار، قدرت طلب یا . . ) آن ها را متمایز و نظر و اراده خود را تبیین نماییم و یا این که بدون ورود در علت یا منشا اشتباه و خطا ی افراد و گروه ها اظهار نظر نماییم تا باعث ایجاد شائبه ای نشود.با تشکر از بذل محبت و عذر خواهی از تصدیع اوقات شریف و التماس دعا.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: منظور از اصول‌گرایی سیاسی آن نوع اصول‌گرایی است که خود را در حصار سیاسی‌بازی متوقف کرده است در حالی‌که اگر بر اساس رهنمودهای دین خدا عمل می‌کرد در عین آن‌که سیاست عین دیانت است ولی دیگر به آن اصول‌گرایی سیاسی اطلاق نمی‌شد. مثل آن‌که به حضرت امام«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» اصول‌گرا می‌گویند و برای آن‌که اصول‌گرایی سیاسی را از اصول‌گرایی اصیل جدا کنیم. مقام معظم رهبری در تاریخ 29/3/ 85 شاخصه‌های اصول‌گرایی را به‌کار بردند تا بتوان بین اصول‌گرایی حقیقی با اصول‌گرایی ادعایی فرق گذاشت. موفق باشید
1903
متن پرسش
بسمه تعالی سلام دانشجویی هستم درحال تدوین پایان نامه.با اینکه موضوع رساله ام را مطابق علاقه ام انتخاب کردم،ولی با گذشت3ماه شروع تدوین هنوز کار قابل توجهی درپیشبرد آن نکردم. دربرنامه ریزی دچار اهمال کاری بسیاری هستم.به روانشناس مراجعه کردم.به تشخیص ایشان بنده فردی آرمانگرا درهدف ودرعین حال اهمالکار هستم. در درسم موفق بوده ام.ولی ویژگی بارزم دقیقه نودی کار کردن است. به اذعان دوستان واطرافیان فرد باهوش وبا حاقظه قوی هستم.ولی تلاش زیادی در بهتر کردن موقعیتم نداشتم. ازجمله اینکه بخونم برای دانشگاههای عالی وبرتر. همیشه تنبل وسست بودم. البته این2-3ساله.قبلا وقتمو تلف نمیکردم. برای ساعات زندگی ام برنامه داشتم.از حرفهای بیهوده وجلسه های لهو ولعب پرهیز میکردم به هوای اینکه سخنرانی گوش بدم.کتابی بخونم وعلمم را افزایش بدم.ملی الان تنبل وبی حوصله شدم.برای پایان نامه در روز وقت زیادی نمیذارم. فکرم بسیار مشغول شده.حتی عبادت وراز ونیازهام هم مثل قبل نیست.برای مطالعه حرص وولع زیادی مثل قبل ندارم. بیشتر کتابها را تکراری میدانم.ازتنوع خوشم میاد.وخلاصه یه دل زدگی درمن ایجاد شده که من راه برون رفت ازاونو نمیدونم. نمیدونم چطوری برنامه بریزم. پایان نامم را پیش ببرم.افکارم را متمرکز کنم. عبادت با حال داشته باشم.متشکر میشم منو راهنمایی کنید
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: اولاً: نگران نباشید این حالت می‌آید و می‌رود. ثانیاً: یک برنامه‌ریزی کنید و بدون آن‌که به خودتان سخت بگیرید هرچیزی را در جای خودش قرار دهید و بدون نگرانی و با یک برنامه‌ی ساده کار پایان‌نامه را شروع کنید خودش جلو می‌رود. موفق باشید
1543

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام خدمت استاد 1-آرزوهای دور و دراز چیست؟لطفا با مثال 2-چگونه با عمل صحیح و درستکاری آرزوهای دراز کوتاه میشود؟3-چگونه مرگ باعث انس و آرامش میشود؟و چگونه ما مشتاق آن میشویم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: 1- وقتی متوجه باشیم دنیا منزلی است جهت اصلاح روح و روان از طریق شریعت الهی، داشتن هر اندازه از دنیا که جهت چنین هدفی به‌کار آید معقول است و بیشتر داشتن از آن ، همان دنیا است و تلاش برای به‌دست آوردن آن، آرزوهای بلند دنیایی است. 2- وقتی اعمال ما در دنیا برای آبادانی آخرتمان باشد دیگر قوه‌ی واهمه میدان پیدا نمی‌کند تا ما را گرفتار آرزوهای دنیایی کند. 3- نگاه درست به مرگ موجب می‌شود که انسان خود را ماوراء تنگناهای دنیایی، در عالمی دیگر احساس کند که محدودیت‌های دنیا را ندارد، و این عالی‌ترین وسیله جهت خارج‌شدن از نگرانی‌های دنیایی است. هر اندازه معاد را بهتر بشناسیم بیشتر دل به ابدیت خود می‌بندیم. موفق باشید
1476

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
"خصوصی" سلام علیکم امیدوارم که حالتان خوب باشد چند سوالی دارم که نمی دانم آیا این سوالات به جاست که مطرح شود یا خیر ؟ 1- منظور از صور اسرافیل چیست؟ و اینکه می گویند در دم اول همه موجودات مثل ملک جن و... می میرند آیا این مرگ شامل انسان برتر مانند ائمه و پیامبران که مقامی بالاتر از اسرافیل دارند می شود؟ آیا این مرگ فقط شامل انسان است؟ این نوع مرگ چه نوع مرگی است؟ شنیده ام که انسانهایی که در بررخ هستند نیز می میرند اگر چنین مسئله ای صحت داشته باشد با توجه به اینکه روح مجرد است و مرگ ندارد پس چطور می میرد؟ آیا اسرافیل نیز می میرد و دم دوم صور چه اتفاقی می افتد؟ 2- بعضی ها معتقدند برای ملائک مقرب الهی می توان نماز خواند و عمل مستحبی هدیه کرد با توجه به اینکه ملائکه از مقام ثابتی برخوردارند این اعمال چه منفعتی برای آنها و ما دارد ؟ اصلا اصل قضیه صحت دارد؟ 3- می گویند اگر امام زمان (عج) از دید مردم پنهان شده است برای این بوده که امامان قبل از او همه به شهادت رسیده اند و حالا برای اینکه او به شهادت نرسد از دید مردم پنهان است و زمانی ظهورمی کنند که عقل و فهم مردم به کمال می رسد و از وجود آن حضرت بهره مند شوند ودر آن زمان حقایق بسیاری از علوم برای مردم آشکار می شود. شیطان نیز بدست امام زمان کشته می شود و درنهایت امام زمان توسط یک زن یهودی به شهادت می رسد البته شاید این سوال بچه گانه باشد اما ذهنم را مشغول کرده است چرا این غیبت برای 11 امام قبل از امام زمان رخ نداده که مردم به این فهم و شعور برسند؟ آیا خدایی که حکیم است مردم را با 11 امام حاضر انقدر امتحان کرده که نشان دهنده بی کفایتی ما انسانهاست که امام 12 باید غایب شوند؟ و چرا زودتر از این غیبت رخ نداده مثلا از امام 5 به بعد ؟ البته من احساس می کنم این شعور کامل نمی شود البته به خاطر دلایلی که در ادامه مطرح می کنم . افراد مسیحی و یهودی در زمان امام می توانند به دین خود بمانند و اگر مخالفت کنند کشته می شوند خوب این چه خصومتی که حتی با نبود شیطان منجر به شهادت امام زمان می شود پس نمی توانیم بگویم این فهم و کمالات انسانها کامل شده است قبل از غیبت نیز امامان و پیامبران ما توسط انسانهای خبیث مورد اذیت و آزار قرار گرفته اند پس با ظهور امام اگر چه انتقام مظلوم از ظالم گرفته می شود اما همچنان ظلم در جهان خواهد بود چون بازهم این شهادت امام است که مظلومانه رخ می دهد اما چرا غیبت صورت گرفته است؟ در زمان رجعت ائمه و پیامبرانی که رجعت می کنند قاعدتا باید با شهادت از دنیا بروند علت این حرفم این است که شهادت کامل ترین نوع مرگ است و مگر انسانهای کامل نیز باید با شهادت باشد اما آیا تکرار تاریخ نیست؟ 4- کتاب معاد بازگشت به جدی ترین زندگی و تفسیرهای قرآن که مرتبط با موضوع بود را مطالعه کردم اما تمایل دارم که این بحث ها را ادامه دهم از طرفی در خصوص مباحث رجعت و وقایع بعد از ظهور نیز خیلی علاقمندم آشنا شوم 5- اگر بخواهم در خوصوص ملائکه نیز اطلاعات داشته باشم چه کتابی بخوانم کتاب هدف حیات زمینی آدم را خوانده ام و آیا مباحث ملائکه می توان جز اعتقادات دینی محسوب کرد. 6- در پایان از صبر و حوصله ای که به خرج دادید متشکرم و اگر نصیحتی برای این حقیر دارید ممنون می شوم که مطرح فرمایید. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: 1- صور اسرافیل، نفخه‌ی الهی است که آنچه در زمین و آسمان‌هاست از حیات زمینی به حیات قیامتی منتقل می‌کند و قرآن در توصیف آن می‌فرماید: « وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ إِلاَّ مَنْ شاءَ اللَّه‏...» و از آن‌جایی که در آخر آیه می‌فرماید: «. إِلاَّ مَنْ شاءَ اللَّه....» پس شامل بعضی از انسان‌ها که فوق دنیا هستند و خودشان قیامتی می‌باشند نمی‌شود و ائمه«علیهم‌السلام» فرمودند منظور ما هستیم. یک نوع مرگ داریم که مرگ از دنیا است و حیات در برزخ و مرحله‌ی دوم در نفخه‌ی دوم، مرگ از برزخ و حیات قیامتی است که می‌فرمایند: « ُ ثُمَّ نُفِخَ فیهِ أُخْرى‏ فَإِذا هُمْ قِیامٌ یَنْظُرُون‏» ظاهراً با تجلی اسم واحد قهار وجود همه‌ی مخلوقات نفی می‌شود و ملائکه نیز می‌میرند. 2- شاید نماز برای ملائکه مقرب موجب شود حجاب بین ما و آن‌ها برطرف شود و زمینه‌ی تدبیر آن‌ها بر جان ما بهتر فراهم گردد. 3- معنی کشته شدن شیطان توسط حضرت به معنای نفی مطلق شیطان نیست، چون فرصتی که به شیطان داده‌شده‌است تا قبل از تحقق برزخ است و در جواب او که گفت: «أنظرنی الی یوم یبعثون» خداوند فرمود «الی یوم معلوم» و «یوم معلوم» را به محدوده‌ی زندگی تا سکرات معنی کرده‌اند، پس حضرت نظام عالمی را که بیشتر تحت تاثیر روح شیطانی است دگرگون می‌کنند و حاکمیت با قواعد و احکام الهی خواهد شد. 4- کتاب معاد یا بازگشت به خدا از آیت الله شجاعی و جلد نهم اسفار و تقریرات بر جلد نهم اسفار از حضرت امام جهت تبیین بحث معاد مفید است. در مورد رجعت بحثی داشته‌ام گوش بدهید شاید مفید افتد. 5- روی هم رفته مباحث اسماء الهی به فهم جایگاه ملائکه کمک می‌کند، در سوره‌ی فاطر نیز عرایضی نسبت به ملائکه داشته‌ام، آری اعتقاد به ملائکه مسئله‌ی مهم اعتقادی ماست. موفق باشید
1278

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و آروزی توفیق. مواردی مانند لایه های قلب (صدر، شغاف و فواد)، قوه های نفسانی و نفوس (نفس اماره، لوامه، مزینه، مطمئنه و ...) با خیال، عقل و قلب مباحث شما چطور جمع می شود؟ علامه حسن زاده کتابی به نام شرح دفتر دل دارند که بسیار برای بنده ثقیل بود ولی خصوصا راجع به لایه های قلب مواردی را در آن نام برده بودند. برخی از اساتید هم مثلا می گویند خیال بخشی از لایه فواد قلب است که قوه وهمیه هم در همین لایه است که بنده با خواندن مباحث شما که خیال و قلب و عقل را کاملا جدا کرده اید و آنها را منفک از هم می بینید، سردرگم شده ام. اگر ممکن است راجع به لایه های قلب، نفوس و قوات و ارتباط بین آنها با خیال و عقل و قلب بنده را راهنمایی فرمایید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام هرکدام از این موارد تقسیم‌بندی مخصوص به خود را دارد، وقتی از نظر ارزشی بحث شود تقسیم نفس به امّاره و لواّمه و ... پیش می‌آید، ولی اگر بخواهیم مراتب شعور انسان را بحث کنیم بحث خیال و عقل و قلب مطرح است و وقتی بخواهیم لایه‌های قلب را بررسی کنیم موضوع صدر و شغاف و ... مطرح می‌شود. از طریق جملات متون می‌توانید منظور را بفهمید. موفق باشید
861

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم، اگر انقلاب اسلامی یک حقیقت است که بر قلب مستعد امام خمینی(ره) اشراق شد، در زمانه فعلی آن حقیقت نزد کیست؟ و به نظر شما اشراق آن حقیقت در جان امام از چه زمانی(در چه دوره ای) شروع شد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی، سلام علیکم: سعی کنید کتاب‌های «جایگاه اشراقی انقلاب اسلامی در فضای مدرنیسم» و کتاب «امام خمینی«رضوان‌الله‌علیه» و خودآگاهی تاریخی» را مطالعه بفرمایید تا روشن شود؛ اولاً: اشراقی که بتواند یک تاریخ را بسازد هر صدسال به قلب یکی از اولیاء الهی تجلی می‌کند. ثانیاًً: آن ولیّ خدا سال‌ها باید تأمل کند تا زمینه‌ی آن تجلی فراهم گردد و امام خمینی«رضوان‌الله‌علیه» هشت‌سال قبل از انقلاب مشروطه به دنیا آمده‌اند و لذا سراسر تاریخ مشروطه زمان تأمل ایشان برای کشف راه نجات بوده است. موفق باشید
611

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام بر استاد عزیز بنده جزوه مربوط به مجسمه و تندیس شما را مطالعه نمودم و بخوبی از حرام بودن ساخت و فروش مجسمه آگاه شدم ضمن روایاتی که صراحتا بیان میداشتند جایی که در آن مجسمه و سگ می باشد از نور ملائکه الهی و دریچه های عالم غیب محروم است ، لطفا توضیح دهید آیا این اثر مربوط به عروسک و تندیس های کودکانه نیز میشود یا خیر؟ چراکه این اسباب بازی ها نیز تا سنین بزرگسالی برخی انسانها را از انس با ملکوت عالم باز میدارند!! و در اکثر منازل نیز موجود هستند! اصلا آیا در زمان اهل البیت علیهم السلام این نوع عروسک ها مرسوم بوده اند؟ و آیا این تصویر گری در مجسمه سازی شامل معنای تصویر گری در نقاشی ها و کارتونهای کودکانه و عکس ها نیز میشود ؟ لطفا توزیح مبسوط ارائه فرمایید. با تشکر فراوان اجرکم عندالله
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: در مورد عروسک بین فقهای عظام تفاوت نظر هست، احتیاط آن است تا آن‌جا که ممکن است در خریداری و نگهداری عروسک برای کودکان افراط نکنیم. ظاهراً در زمان اهل‌البیت«علیهم‌السلام» مرسوم نبوده. از نظر فقهای حاضر تصویرگری، حرمت مجسمه‌سازی را ندارد ولی باز اگر کسی بخواهد جانب احتیاط را نگهدارد بهتر است از کشیدن تصویر انسان یا حیوان خودداری کند. موفق باشید
18738

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد عزیز: نظر جنابعالی نسبت به کاندیداتوری حجت السلام ابراهیم ریسی تولیت استان قدس رضوی چیست!؟ و چه کتب و مطالب رو برای انتخابات پیش رو معرفی می کنید؟ خدا شما رو برای نظام و انقلاب حفظ کند. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده جناب آقای رئیسی برای ریاست جمهوری حیف‌اند. نظام اسلامی از ایشان بهره‌های بهتری می‌تواند ببرد همین‌طور که هم‌اکنون کار ایشان اساسی‌تر از یک کار اجرایی پر از تنگناها است. در مورد انتخابات، بیشتر رهنمودهای رهبر انقلاب کتابِ واقعی است. موفق باشید

18058

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: خسته نباشید. من دانشجو هستم. خواستم کتاب تفسیر قرآن بهم معرفی کنید که (متنی روان با درک توسط داشته باشه؛ هدفم شناخت بیشتر توضیحات قرآن هست، و شناخت خودم) ایمیل بنده بلوک شده. لطفا میشه جواب سوال را پیامک کنید. ممنون میشم. یا علی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر بتوانید با مطالعه‌ی جزوه‌ی «چگونگی کار با تفسیر المیزان» که بر روی سایت هست تفسیر المیزان را شروع کنید، کمک بسیاری به شما می‌کند و اگر نتوانید با تفسیر نمونه شروع کنید. امکان ارسال جواب سؤال از طریق پیامک برای ما امکان ندارد. موفق باشید

16902
متن پرسش
سلام استاد: آیا آن من من را باید فطرت بگیریم؟ چرا عرفا از جان جان جان تعبیر می کند به حضرت حق؟ یعنی اصل و جوهره ی همه ی ما اوست؟ همانطور که برخورد هوا به مقاطع دهان حروف تولید می کند، همانطور برخورد نفس رحمانی به تعیّنات هستی موجودات را ایجاد می کند؟ مگر نمی گویند: از ازل تا به ابد آنچه تماشا کردیم / خودنمایان خیال آینه پرداخته اند مگر نمی گویند: رمز دو جهان از ورق آینه خواندیم / جز گرد تحیّر رقمی نیست در اینجا مگر مولوی نمی گوید: من با تو چنانم ای نگار ختنی / کاندر غلطم که من توام یا تومنی ابن عربی: الموجود هوالحقّ و لاغیر لیس (فی الوجود) الّا عین الّذی هوالذّات العالم متوهم ماله وجودٌ حقیقی ، و هذا معنی الخیال امام خمینی: انسان باید بداند که خودش هیچ نیست و همه چیز اوست. استاد می بخشید که وقتتان را گرفتم، ولی اینها شبهه های من است، و از فکرم بیرون نرفته است، و هرچه سرپوش می گذارم نمی شود، درست است که بدایه می خوانم و کتب فلسفی زیاد خواندم و باز هم جوابی نگرفته ام، و می دانم در اسفار هم جواب نخواهم گرفت. هر از چند گاهی برهان صدّیقینی فکر می کنم، ولی باز هم این جملات در ذهنم رژه می روند و من گیج می شوم، خب مسلّما این بزرگواران که برای خود سخن نگفته اند! الان هم آنقدر انفجار اطلاعاتی است (متاسفانه) که مثلا می بینم دانشجو آمده می پرسد: اعیان ثابته چیست؟ البته با فکر کردن زیاد به چیزهای ناچیزی رسیدم، و در جلد اول مقالات استاد شجاعی هم چیزهایی دریافتم، ولی کافی نبود و شبهاتم باقی ماند. وقتی این جملات را می خوانم به این نتیجه می رسم: معرفت النفس همان معرفت رب است، گرچه ملاصدرایی تفکر کنم باز هم اینها اذیت می کنند. کمک بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت بفرمایید که اگر تن را «من» حساب کنید، منِ من می‌شود فطرت. و اگر نفس ناطقه را «من» حساب کنید، منِ من می‌شود باطنِ فطرت که همان نور حضرت حق است. 2- در رابطه با بحث تشکیک وجود و وحدت شخصی وجود، باید دو رویکرد به موضوعات داشت و عرفا عموماً در منظر خود وحدت شخصیِ وجود را دارند و در این رابطه عرض عریضی از معارف گشوده می‌شود که حدّاقلش آن است که اگر در مباحث «مصباح الهدایه» ممهّز شوید، افق خوبی در مقابل شما گشوده می‌شود. موفق باشید

14612

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام عليکم: عطر چيست که در نماز مستحب و هنگام احرام حج حرام؟ عطر در باطن امر چيست که رسول اکرم آن را دوست دارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: «عطر»، روح را به عالَم ملکوت منتقل می‌کند و از جنس ملکوت است. ولی چون وجهی زینتی و آرایش دنیایی نیز در بر دارد؛ در احرام باید از آن پرهیز کرد. موفق باشید

14083
متن پرسش
به نام خدا با سلام و زیارت قبول استاد گرامی: از پاسخی که فرمودید تشکر می کنم اگر امکان دارد یک آیه برای نمونه که علامه نظر خودشان را فرموده اند ذکر فرمایید مطابق آنچه در جزوه کار با المیزان ارائه نموده اید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چون ما هر روز با سؤالات متعددی روبه‌رو هستیم، نمی‌دانم به کدام سؤال اشاره می‌فرمایید. عین سؤال و جواب را ارسال فرمایید تا در خدمتتان باشم. موفق باشید

13765
متن پرسش
سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیز: عاجزانه درخواست دارم تا در مورد سبک تغذیه ی طلاب، و اینکه به چه نحو باشد تا بازدهی تحصیلی بهتری داشته باشد، راهنمایی بفرمایید و یا حدالمقدور جزوه ای بنویسید. ما در مدرسه علمیه مطالب مورد نیاز طلاب را در قالب جزوه میان آنها توزیع می کنیم و تاثیر مثبتی دارد. لذا خواشمندیم در این امر که مدتی است دچار آفت شده است و به برخی دنیا مداری ها و یا خوردنی های لغو روی آورده شده از قبیل تنقلات، پفک و ... و استفاه بیش از حد از نمک؛ تمهیدی اتخاذ فرمایید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده چیزی جدای از آن‌چه اساتید اخلاق می‌فرمایند، ندارم مبنی بر آن‌که هر روز نباید غذای گوشتی بخوریم و روی‌همرفته غذایمان ساده باشد و دو نوع غذا در سفره نداشته باشیم و بین دو غذا، تنقلات‌خور نباشیم و حتی‌الامکان سه روز در هر ماه را روزه بگیریم. موفق باشید

13701
متن پرسش
سلام استاد: خسته نباشید ان شاءالله سوالی دیگر از محضرتان دارم. جناب شیخ اکبر که بر این عقیده بودند که آنهایی که جهنمی می شوند به آن عادت می کنند یا به عبارتی اگر آنها را از آنجا بیرون ببرند اذیت می شوند. این را شما در معرفت نفس و حشر در پاورقی آوردید ولی متاسفانه در تایپ اشتباه شده. در جلد 9 اسفار است. در آنجا فرمودید علامه بر این عقیده بودند که ایشان از نظرشان برگشتند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: دقیقاً متوجه فرمایش شما نشدم. ملاصدرا در جلد 9 اسفار، صفحه‌ی 346 به استقبال سخن محی‌الدین رفته و معتقد می‌شود عذاب، دائمی نمی‌باشد و معتقد است از آن‌جایی که قرآن می‌فرماید: «وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ كَثيراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ» (اعراف/179) به یقین عده‌ی زیادی را برای جهنم آفریدیم. پس ذات عده‌ای برای جهنم است و از این جهت که ذات آن‌ها با جهنم مناسبت دارد نباید جهنم برای آن‌ها آزاردهنده باشد و به همین جهت از درخت زقّوم با ولع می‌خورند. البته ملاصدرا در کتاب «عرشیه» که از آخرین آثار اوست از عقیده‌ی قبلی برمی‌گردد و معتقد می‌شود دار جهنم دار آلام و رنجِ ابدی است. در کتاب «عرشیه» این طور شروع می‌کند: صاحب فتوحات مکیه، ابن عربی، در این باب امعان نظر کرد و در آن کتاب، بحث فراوان نمود و در فصوص گفت: اما دوزخیان، فرجام کار آن‌ها به سوی نعمت است؛ زیرا صورت آتش برای دوزخیان پس از سپری شدن مدت عقوبت، سرد و سلامت می‌شود. «و اما انا و الّذي لاح لى بما انا مشتغل به من الرياضات العلميّة و العمليّة ان دار الجحيم، ليست بدار النعيم و انما هى موضع الألم و المحن و فيها العذاب الدائم، لكن آلامها متفننة متجددة على الاستمرار بلا انقطاع و الجلود فيها متبدلةامّا من، آنچه که برایم با اشتغال به ریاضت‌های علمی و عملی، ظاهر و آشکار شده، این است که دوزخ و سرای جحیم جای نعمت نیست بلکه جای درد و رنج است و در آن، عذاب دائم و همیشگی وجود دارد امّا رنج‌ها و دردهایش گوناگون و نو به نو و در عین حال پیوسته و بدون پایان است. پوست‌ها در آن دگرگون می‌شوند. آن‌جا جای راحتی و آسودگی و رحمت و آرامش نیست؛ زیرا منزلت دوزخ و دار جحیم در آن سرای، همانند منزلت عالم کون و فساد، از این عالم دنیاست.(ملا صدرا، عرشیه، انتشارات مولى، 1361، ص 282.) موفق باشید

13634
متن پرسش
با سلام: شیعه می گوید با شهادت امام حسین (ع) اسلام به پیروزی رسید، دین خدا حفظ شد، دستورات اسلام و پیامبر (ص)، کتاب خدا دست نخورده باقی ماند و... ولی چگونه است که در زیارت ناحیه مقدسه آمده است: «با شهادت امام حسین (ع) حرام و حلال دین نابود شد در دین الهی تغییر و تبدیل صورت گرفت احکام الهی تعطیل شد آیات قران تحریف شد و...»؟ پس این دین و قرآنی که نزد ماست چگونه است؟ لطفا توضیح بفرمایید. شاید بفرمایید این قضایا موقت بوده است و بعدا اصلاح شده ولی چرا امام زمان اینگونه سخن گفته است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین را امام نشان دادند که جریان حاکم، دینِ الهی را تماماً زیر پا گذارده و این امر موجب بیداری جامعه شد و جهان اسلام اعم از شیعه و سنی به امویان پشت کردند و به اسلام برگشتند. در این مورد عرایضی در کتاب «راز شادی امام حسین«علیه‌السلام» در قتلگاه» شده است. متن کتاب بر روی سایت است. موفق باشید

13506
متن پرسش
با سلام: در بحث کتاب معاد، نفخه صور اول گفته شده است که «خداوند با اسم قابض در مظهر اسرافیلی ظهور می کند و وجود دنیایی را از موجودات می ستاند»، در حالی که قبلا گفته شده بود که مظهر اسم قبض الهی حضرت عزرائیل است. آیا قبض در موارد مختلف ظهورات مختلف دارد یا مسئله دیگری وجود دارد؟ آیا نباید جامع مظهر اسم قبض حضرت عزرائیل باشد؟ لطفا روشن بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً نور قبض عزرائیلی باید مربوط به انسان و قبض اسرافیلی، مربوط به دنیا. موفق باشید

12776
متن پرسش
با سلام: در رابطه با جوابی که به سوال ۱۲۷۳۵ فرموده بودید پرسش دیگری برایم مطرح شد: فرمودید کلیسا باید با نور حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) مردم را تغذیه و با غفلت از اسلام از زمانه عقب افتاد و نتوانست. وقتی می گوییم کلیسا منظور دستگاه کلیسا و تشکیلات روحانیت است یا می توان به طور خاص به عالمان برجسته ای چون توماس آکوئیناس اشاره کرد؟ سوال دوم: به نقل تاریخ داریم که کلیسایی که از التقاط مسیحیت با فرقه های نو به وحشت می افتاد و دادگاه های تفتیش برپا می کرد نه تنها از التقاط مسیحیت با فلسفه یونانی به وحشت نیفتاد بلکه فلسفه اسکولاستیک را فلسفه رسمی کلیسا کرد - که حالا دلیلش رو نمیدونم - و توانست بسیاری از مشکلات را حل کند. اگر ممکن است قدری راجع به نقش آکوئناس در بازسازی مسیحیت توضیح دهید. آیا قایل به بازسازی مسیحیت توسط آکوئیناس می باشید یا برعکس؟ آیا صحیح است که فلسفه وی را از نظر موقعیت شبیه به فلسفه ملاصدرا بدانیم؟ یا اینکه به نظر حقیر مشکل غفلت از اسلام و... اتفاقا مربوط به عالمانی چون آکوئیناس و ندیدن و نفهمیدن یکسری از مسایل می باشد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم نتوانیم بین دستگاه کلیسا و تشکیلات روحانیت پاپی فرق گذاشت ولی می‌توان گفت در عین آن‌که باید احترام لازم را برای جناب آکوئیناس قائل بود و فلسفه‌ی تومیسم را در مقایسه با بقیه‌ی جریان‌های موجود در مسیحیت نزدیک‌ترین جریان به آموزه‌های حضرت عیسی«علیه‌السلام» دانست، ولی فراموش نکنیم که جناب قدیس آکوئیناس با هرچه بیشتر ارسطویی و سینوی‌کردنِ مسیحیت، مسحیت را از حالت قدسی درآورد و همین زمینه‌ی رنسانس گشت. بنده تا حدّی در جزوه‌ی «تاریخ فلسفه‌ی غرب» عرایضی نسبت به شخصیت آکوئیناس داشته‌ام و به راحتی شاید نتوان او را با جناب ملاصدرا مقایسه کرد به‌خصوص که جناب ملاصدرا با رجوع به انسان‌های قدسیِ اهل عصمت و طهارت یعنی اهل‌البیت فلسفه‌ی خود را شکل دهند ولی آکوئیناس نتوانست این خلأ را پر کند زیرا مسیحیت به طور کلّی از این خلأ رنج می‌بُرد و می‌بَرد. موفق باشید

12051
متن پرسش
با سلام و ادب خدمت شما استاد بزرگوار: استاد ببخشید شما در کتاب «آشتی با خدا» ص 141 فرموده اید که احتمال دارد که مثلا بیماری های خطرناک مثل سکته قلبی در خواب ناشی از تاثیر من بر تن باشد لطف می فرماید بیشتر در این مورد توضیح دهید. بر این گفته داستان یا روایت اگر موجود است ممنون دارتان می شوم بیان فرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این یک موضوع روشنی است که وقتی بپذیریم بدن توسط روح تدبیر می‌شود پس وقتی روح در اضطراب قرار گیرد بدن را به طور طبیعی تدبیر نمی‌کند و لذا شما با انواع بیماری‌های بدن روبه‌رو می‌شوید چنان‌چه در روایات داریم اگر بیماری در جامعه زیاد شد باید به مردم توصیه شود از گناهان خود توبه کنند زیرا گناه موجب خارج‌کردنِ روح از تعادل می‌گردد و در نتیجه روح، بدن را درست تدبیر نمی‌کند. این نوع بیماری‌ها غیر از آن بیماری‌هایی است که از طریق عوامل خارجی اعم از میکروب و یا سموم و یا عوامل دیگر موجب بیماری بدن می‌شود. موفق باشید

10614
متن پرسش
سلام: استاد جواب شما در زمینه تفاوت نگاه جناب هایدگر و دانشمندان پست مدرنیسم برای بنده بی سواد مبهم است اگر می شود بیشتر توضیح دهید یا منبعی معرفی کنید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: آن جواب مربوط به سؤال آن کاربر محترم بود که متوجه بود هایدگر و پست‌مدرن هر دو به مدرنیسم انتقاد دارند و خواست بداند که تفاوت در چیست که عرض شد پست مدرنیسیم هنوز به عقل غربی اصالت می‌دهد و سعی می‌کند همان مدرنیسم را بازخوانی کند، ولی هایدگر به عقل غربی و حتی به متافیزیک اشکال دارد که در این مورد کتاب «اگزیستانسیالیسم» جناب آقای دکتر اصغر مصلح کمک می‌کند. موفق باشید
9252

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
آیا کمالات ملائکه عارض بر آنهاست یا ذاتی آنهاست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت دارید که ملائکه دارای وجوه مختلف نیستند که بحث عارض و معروض پیش آید. موفق باشید
8999

عین ثابتهبازدید:

متن پرسش
با سلام: آیا حضرت علمی که در عرفان مطرح میشود همان عین ثابته است یا با هم فرق دارند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: معلوم حضرت حق در علم خود همان اعیان ثابته‌ی مخلوقات است. موفق باشید
8961
متن پرسش
با عرض سلام: خدمت استاد عزیز یکی از درخواست هایی که از خدا داشته ام رفع منیت است نمیدانم از اثر این دعاست که در زندگی ام دجار مشکل شده ام به گونه ای که گاهی میشود فقط به خاطر مشکلاتم در زندگی کارم شده گریه و وقتی هم در برابر مشکلات زندگی ام بی تاب میشوم مرتب خودم را سرزنس میکنم که چرا به خاطر زندگی دنیایی بی تابی میکنم با اینکه میدانم زندگی دنیا به خودی خود اصل نیست و از مقایسه کردنهای زندگی خودم با دیگران رنج میکشم و نمیدانم چطور از این مقایسه ها رها شوم به طوری که من بعضی روزها که حالم خوب است با تمام شرایط زندگی ام کنار آمده ام و راضی هستم ولی آنی که روحیه ام ضعیف میشود اول مصیبت من میشود و مقایسه ها شروع میشود و به قدری مشکلات زندگی ام برایم بزرگ میشود که زندگی برایم تنگ میشود چه کار کنم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین کارهایی که خودتان می‌دانید انجام دهید مثل اُنس با روایات و کتاب‌های معرفتی، اخلاقی. پیشنهاد می‌کنم سی‌دی مباحث «یابن الجُندب» را که دستورالعمل حضرت صادق«علیه‌السلام» به عبداللّه جندب بود کار کنید. موفق باشید
8633
متن پرسش
با سلام و عرض خسته نباشید خدمت استاد 1) آیا در بحث سیر مطالعاتی که ارائه داده اید رعایت آن حتمی است؟ مثلا یکی از دوستان شروع مباحثه مطالب را از سلوک ذیل شخصیت امام (ره) بعنوان روش سلوکی نوین تعیین می نماید نظر حضرتعالی چیست؟ 2) در ابتدای جلسه نهم کتاب سلوک ذیل شخصیت امام (ره) به گفته ایشان که فرمودند "اقل مراتب سعادت این است که انسان یک دوره فلسفه را بداند" بعنوان شخصیتی که در مقام تفصیل حقیقت اجمالی امام (ره) قرارگرفته اید موضوع را باز فرمایید و اگر فلسفه لازم می آید چه منبع یا منابعی را توصیه می فرمایید؟ 3) بنده حدود یک سالی است که بعد از ظهرها پس از استراحت از کار صبح تنهایی و با استفاده از سایت و گاها کتبی از مشهد مقدس از آثار شما بهره مندمی شوم و دو هفته ای است که دو نفر از رفقا بجمع پیوسته اند و احساس می نمایم روش مباحثه دلگرمی خاصی دارد و از سرخوردگی های مقطعی که در تنهایی رخ می دهد جلوگیری می کند توصیه ای اگر دارید بفرمایید.
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: سیر مطالعاتی که روی سایت هست از جهتی نگاه فلسفی شما را نیز تأمین می‌کند به‌خصوص اگر تا بحث‌ معاد را با شرح آن دنبال کنید و بهتر می‌توانید مباحث کتاب سلوک را دریافت فرمایید. به نظرم اگر جمع رفقا از قبل بحثی از مباحث سیر مطالعاتی را کار کنید و بعد وعده کنید با یادداشت‌هایی که کرده‌اید با همدیگر مباحثه کنید خوب است. موفق باشید
8580
متن پرسش
سلام: پرورش خیال یعنی چه؟ راه عملی برای پرورش خیال چیست؟ آیا با شعر می توان خیال را پرورش داد؟ اگر بله شعر های کدام شاعر خوب است؟ آیا مولوی خوبه؟ بهترین راه برای پرورش خیال چیست؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: خیال پرورش نمی‌خواهد خودش به اندازه‌ی کافی پرورش یافته هست. خیال را باید با تصفیه‌ی روح و عقل و با اُنس با حضرت حق پاک و صاحب جمال کرد و از طرفی در کنترل در آورد. تدبّر در قرآن و اشعار امثال مولوی و صداقت کارساز است. موفق باشید
نمایش چاپی