بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
7840

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسمه تعالی سلام خسته نباشید فرمودید در رویای حضرت یوسف علیه السلام 11 ستاره یازده برادرشان و ماه حضرت یقوب علیه السلام تعبیر شد. پس اینجا مفهوم خورشید چیست؟ و"الشمس" والقمر رأیتهم لی ...
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: در روایت داریم که امیر‌المومنین فرمودند «فَالْأَحَدَ عَشَرَ إِخْوَتُهُ وَ الشَّمْسُ أَبُوهُ وَ الْقَمَرُ أُمُّه‏» یعنی یازده نفر، برادران او بودند و شمس، پدر او و قمر، مادر او بوده‌است.
7562
متن پرسش
سلام علیکم: استاد عزیز و ارجمند ، با توجه به آیه " انه عمل غیر صالح" و ارتباط خویشاوندان نسبی ، در صورت إمکان تبین بفرمایید . ١- بعضا مشاهده می شود ، أفرادی از یک خانواده ، مخالف نظام اسلامی ،ترک انجام واجبات ، همراهی با غرب ،خصوصا با امریکا و اسراًئیل و همراهی با فتنه ٨٨ ، چگونه بأید ارتباط داشت که ، صله رحم حفظ شود و موجب گمراهی مان از توحید ناب که همان ولایت أهل بیت علیهم السلام است، نشویم ؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: از آن جهت که محارب نیستند نباید قطع رحم کرد. ولی باید نشان داد نظر شما با آن‌ها متفاوت است و اگر زمینه هم بود آن‌ها را متذکر نمود. ولی به جهت موضع‌گیری‌های غیر الهی‌شان باید آن‌ها را عمل غیر صالح بدانیم و فکر نکنیم چون خویشاوند هستند اعمال غیر الهی آن‌ها برای ما قابل پذیرش است. موفق باشید
7394
متن پرسش
بسمه تعالی. . .سلام علیکم استاد عزیز. . .1- حدود 4 سال است روی مباحث شما وقت میگذارم،و الان حدود 1 سال است که روی مباحث معاد هستم،هنوز این سوال برایم حل نشده که چگونه از بهشتی که تجلی اسماء الهی است میشود گذشت؟قبل که معارف نادرستی به خوردمان داده بودند،راحت تحلیل میکردیم،حال که حور و قصور را تجلی اسماء الهی آن هم با اسم لطیف میدانیم،آن هم متحد با خودمان به نحوی که لا خطر فی قلب بشر،هر چقدر فکر میکنیم اصلا برایمان قابل هضم نیست.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید اگر خداوند به اهل ایمان بهشت را وعده می‌دهد به چیز کمی وعده نداده است، می‌ماند که هستند اولیائی که از مقام تجلی اسماء الهی که اصطلاحاً مقام واحدیت است می‌گذرند تا به مقام تعیّن اولی که مقام فناء فی اللّه است برسند. اینان آن کسانی هستند که از بهشت می‌گذرند و لذا همه‌چیز را در فنای به حق می‌بینند و اظهار می‌دارند: «ما رَأیْتُ‏ شَیْئاً إلّا وَ رَأیْتُ اللّهَ قَبْلَهُ وَ مَعَهُ وَ بَعْدَه» یعنی هرچیزی را به جنبه‌ی حقانی‌اش می‌بینند. همین‌ها هم نظر به بهشت را به‌کلی منتفی نمی‌دانند چون بهشت محل تفصیل نور تعیّن اوّل است. آری این‌ها به بالاتر از بهشت هم نظر دارند. موفق باشید
2908
متن پرسش
سلام در سؤال2746 از مسئولین سایت خواسته بودم که قسمتی را هم برای ارتباط با مسئولین، نه سؤال از استاد قراردهند. در جوابم نوشتند که این قسمت وجود دارد، ولی من وقتی به آن قسمت رجوع کردم، دیدم فقط برای تهیة کتب و جزوات و سی دی ها میتوانیم از آن قسمت با شما ارتباط بر قرارکنیم. اگر بخواهیم سؤالی از شما بپرسیم و شما پاسخ گویید بدون این اینکه خواندن این سؤال وقت استاد را بگیرد، از کجا باید این سؤال را برای شما بپرسیم؟ آیا تمام این سؤالات ابتدا به دست استاد میرسد؟ یا ابتدا مسئولین سایت سؤالات را خوانده و سؤالات فنی را خودشان جواب میدهند و سؤالات دیگر را به استاد ارجاع میدهند؟ در صورت دوم، امثال این سؤالات، بیخود وقت استاد را میگیرد. پیشنهاد حقیر به مسئولین سایت این است که: یک تالار گفتگو در سایت درست کنید برای ارتباط اعضا با یکدیگر. هر کس سؤالی پرسید، در صورت درخواست، نام خودش را هم به همراه سؤال بنویسد تا دیگران هم بتوانند دربارة سؤالش با وی تعامل داشته باشند. اینطوری از تجربیات همدیگر هم میتوانیم استفاده کنیم؛ مثلا بسیار مشاهده می کنیم که بعضی از دوستان یک کتاب را مباحثه کرده اند و به سؤالاتی رسیده اند، تعامل این افراد با یکدیگر و آگاهی از نحوة مباحثه شان مفید خواهدبود. به قول استاد: موفق باشید
متن پاسخ
باسمه تعالی.باسمه تعالی؛باسلام.اگر به قسمت "تماس باما"مراجعه کرده باشید مطالب زیرآمده است.که شماره 1 آن موضوع درخواست شماست.====> 1-سایت: lobbolmizan@gmail.com 2-انتشارات لب المیزان: 09138037964 3-پخش آثار استاد:09136032342 ------------ تمام سوالات راخوداستاد مطالعه کرده وجواب میدهند،تنهامعدود سوالاتی هست که مربوط به مسایل فنی سایت بوده ویا سوالات غیرمربوط به سایت میباشد که ایشان به مدیریت سایت ارجاع میدهند.پیشنهاد"تالار گفتگو"نیزقبلا مطرح بوده است ولی بااین حال مجددا بررسی ودرصورت آماده بودن شرایط اقدام میگردد.در ارتباط بامباحث آموزشی وپژوهشی مباحث استادمیتوانیدبا این آدرس sahat@mihanmail.ir ارتباط برقرار نمایید.باتشکر.موفق باشید."مدیریت سایت"
1672

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام/آیا میتوان گفت که خدای متعال جهت تسهیل امر دین داری و هدایت انسانها مودت به اهل بیت (ع) را به ما توصیه کرده اند چرا که اساسا کشف حقیقت دین اسلام به جامعیت با توجه به محدودیت های تکوینی عقل انسان بدون حب انسان کامل-البته حب جامعی که شکاف طبیعی نظر و عمل آدمی را پر می کند- امری نشدنی است؟و این مهم-حب اهل بیت -عظیم ترین مظهر ربوبی حضرت الله است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام بنده کاملا با این نظر موافق هستم، حقیقتا موضوع از همین قرار است. موفق باشید.
1398

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باسلام خدمت استاد عزیز: آیا این درست است که بگوئیم "عقل هر انسانی کامل است و نیاز به تکامل ندارد و در واقع تعقل(استفاده ی از عقل) است که در هر انسانی افزایش وتکامل می یابد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: همه‌ی عقلای عالم معتقدند عقل انسان چه از نظر احاطه و چه از نظر موضوع محدود است و به کمک شریعت می‌تواند به راه بیفتد. در مورد جایگاه عقل گفته‌اند: عقل برای آن است که در قرآن و روایات تدبّر کند و وظیفه‌ی خود را از دل آن متون بیابد. موفق باشید
23181
متن پرسش
سلام استاد وقتتون بخیر: استاد با شخصی که ادعا داشت مدت مدیدی پای درس عارفی بوده در مورد آقای سروش بحث کردیم این شخص خیلی تعریف و تمجدید می کرد از سروش و بنده هم بعضی از عقاید ایشونو عنوان کردم که با برخورد تند ایشون مواجه شدم و ضمن دعوت بنده به رعایت تقوا، متهم شدم به تهمت به جناب سروش، بعدم گفتن شما متعصبین و آدم متعصب هم خونریز و جنین هستش، و مشکل از فهم عرفان شماست و دکتر سروش نگفته که وحی خواب و رویاست بلکه گفته وحی از طریق خواب و رویا به پیامبر می رسیده و ایشون در کجا خلاف شریعت صحبت و موضع گیری داشتن، و اشاره به دار زدن حلاج کردن و اینکه کار ما هم مصداق کار همون افراده و چیز تازه ای نیست، حالا این شخص به عنوان استاد عرفان در گروهی در حال فعالیت هستن. استاد ممنون میشم نظرتون رو در این مورد و همچنین چگونگی برخورد درست با این دست افراد بفرمایید. تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کافی است در کانال سخنرانی‌ها در تلگرام، جلسات 39 و 40 «دینداری در عصر مدرن» از دکتر سروش را استماع فرمایند تا معلوم شود چگونه ایشان سختْ معتقدند قرآن ساخته و پرداخته‌ی افکار حضرت محمد «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» است و حتی می‌گویند دو سوم قرآن که به صحنه‌های تاریخی اشاره دارد، هیچ ربطی به امروز ما یعنی در عصر مدرن ندارد. موفق باشید

19536

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: در این روزهای مبارک بنده رو از دعای خیر خودتون محروم نکنید. استاد می خواستم نظر خودتون در مورد حرز امام جواد و اینکه واقعا اثر داره یا نه بیان کنید. اگر این حرز رو قبول دارین میشه فایل کامل این حرز رو برای ما بزارین؟ صحیحه ابودجاجه صحیح هست یا خیر؟ خواهش می کنم در مورد این حرز ها و تاثیراتشون راهنمایی کاملی ارائه بدین. ممنونم
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: رویهمرفته اگر شرایط و مصلحت باشد، حرزها مؤثر خواهند شد 2- فرق چندانی ندارد که از کدام حرزها استفاده کنید 3- از جستجوگر گوگل می‌توانید آن‌ها را به‌دست آورید. موفق باشید

18255

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: لطفا راجع به این جمله توضیح دهید: «فرمایش امیر المؤمنین است که حیرت می‌کنم از جوانی که قدرت‌های جوانی در اوست و در خودش بین شیطان و خدا جنگ می شود و او طرف خدا را می‌گیرد.» این جمله را در تعریف ورع در جایی دیدم، یعنی چه بین خدا و شیطان جنگ می شود و مثلا من طرف خدا را می گیرم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در درون جوانان از یک طرف جذبه‌های فطری قرار دارد و از طرف دیگر امیال شهوانی. و چقدر زیباست که جوانان در عین امیال شهوانی که دستگیره‌ی شیطان است، به جذبه‌های فطری که الهامات الهی است رو می‌کنند. موفق باشید

18091
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَىٰ وَإِن تَدْعُ مُثْقَلَةٌ إِلَىٰ حِمْلِهَا لَا يُحْمَلْ مِنْهُ شَيْءٌ وَلَوْ كَانَ ذَا قُرْبَىٰ إِنَّمَا تُنذِرُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُم بِالْغَيْبِ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَمَن تَزَكَّىٰ فَإِنَّمَا يَتَزَكَّىٰ لِنَفْسِهِ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ با سلام و تشکر از سایت خوبتان: حقیقتا هیچ چیز سنگین تر از بار گناهان نیست شدیدا خود را نیازمند می بینم که کاش کسی بود که می توانستم تقصیرها را به گردنش بیاندازم ولی آیه قوق در ذهنم متبادر می شود. اختیار چالش بزرگی در زندگی انسان است هم اوج احترام خداوند به انسان است و هم اشد حسرت ها را در پی دارد. در آتش حسرت و گناهانم می سوزم چگونه از این عذاب رهایی یابم ؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بهترین چیزی که به نظرم آمد خدمت جنابعالی ارسال دارم متنی بود که قبلاً در رابطه با جناب «حرّ» نوشته بودم. موفق باشید  باسمه تعالی

حُرّ یعنی تجسم توبه در تاریخِ پر از گناه

در تقابل تمدنی که ما با غرب داریم همه‌ی تلاش غرب آن است که فضای جامعه‌ی ما را گناه‌آلود کند و طوری القاء نماید که روح جوانان ما را تسخیر کرده است و ما را گرفتار یأسِ فرهنگی نماید و هنر ما آن است که متوجه غِنای فرهنگی خود باشیم و بدانیم تمدن آینده‌ی ما ظرفیت جای‌دادنِ حرّهای زیادی را دارد همان‌طور که امام حسینu در نهضت خود جای حرّ را باز کردند و او را از چنگال فرهنگ اموی نجات دادند و در این راستا لازم است که شخصیت حرّ را در فرهنگ کربلا بیابیم تا در ادامه‌ی فرهنگ کربلا نقشه‌های فرهنگ امویِ این زمانه یعنی فرهنگ ظلمانی غرب را خنثی کنیم و جوانان‌مان را از چنگال آن فرهنگ نجات دهیم. در این راستا نکات زیر قابل تذکر است:

1- حُرّ از پیوستگان به امام حسینu است، آن‌قدر دیر رسید که افق اقبال‌اش در شرف تاریک‌شدن بود، ولی در مقابل انبوه موانعی که در مقابل توبه‌ی او بود، مأیوش نشد و هر موقعیتی که در مقابل او قرار می‌گرفت را یک آغازی جدید به حساب آورد.

2- حُرّ به عنوان فرمانده‌ی سپاه هزار نفری دارای روحیه‌ی استواری است که به تنهایی نیز به عزمی هزار نفری آراسته بود، همین‌که از قصرکوفه به سوی امام حسینu روانه شد ندایی از پشت سر شنید که گفت: «بشارت بادت ای حرّ به بهشت»، پس نگاهی به عقب سر کرد و کسی را ندید و در منزل «ذی حُسم» با قافله‌ی امام حسینu برخورد کرد. حضرت به جوانان فرمودند؛ به‌ افراد آن لشکر و به اسبانشان آب دهید. وقت نماز در حالی‌که حرّ و سپاهیانش نماز را با امام اقامه می‌کنند، بین اذان و اقامه خطاب به حرّ و لشکریانش فرمودند: من به سوی شما نیامدم مگر پس از آن‌که نامه‌های دعوت شما به من رسید، پس اگر بر سر سخن خود باقی هستید من هستم وگرنه اگر از آمدن من ناخرسندید من هم منصرف می‌شوم. حرّ گفت: « لَسْنَا مِنْ هَؤُلَاءِ الَّذِينَ كَتَبُوا إِلَيْك‏» ما از آن گروه نیستیم که به سوی شما نامه نوشتند، ما دستور داریم از شما جدا نشویم تا شما را نزد عبیداللّه بن زیاد ببریم، و امام فرمودند: « الْمَوْتُ أَدْنَى إِلَيْكَ مِنْ ذَلِك‏»(الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج‏2، ص: 80 ) مرگ نزدیک‌تر است به تو از این آرزو. و بالاخره بنا شد راهی پیش گیرند که نه به کوفه نزدیک شوند و نه به مدینه، و در بین راه امامu خطبه خواندند و متذکر شدند که نباید از سلطان جائر پیروی کرد وگرنه در قیامت در همان آتشی وارد می‌شویم که آن سلطان جائر وارد می‌شود. حرّ در بین راه از سر دل‌سوزی به امام نزدیک شد و گفت: ای حسین! « ُ إِنِّي أُذَكِّرُكَ اللَّهَ فِي نَفْسِكَ فَإِنِّي أَشْهَدُ لَئِنْ قَاتَلْتَ لَتُقْتَلَنَّ. » خدا را در باره‌ی نفس‌ات در نظر آر، من می‌بینم اگر با آن‌ها به جنگ بپردازی تو را به قتل می‌رسانند. امام فرمودند: «أَ فَبِالْمَوْتِ تُخَوِّفُنِي‏؟ »آیا مرا از مرگ می‌ترسانی؟ و حضرت در جواب او اشعاری را خواندند حاکی از آن‌که مرگ برای جوانمرد در راه خدا ننگ نیست، و حرّ دید مرگ در مقابل حسینu بسیار زبون است. هر دو به راه ادامه دادند تا نامه‌ای از طرف عبیداللّه آمد که در هرجا حسینu هست متوقف‌اش کنید . حضرت صلاح ندیدند مقاومت کنند و در سرزمین کربلا پیاده شدند و چون فهمیدند نام آن سرزمین کربلا است با توجه به حدیث امّ سلمه و سخنی که از رسول خداf شنیده بودند، فرمودند: «هَذَا مَوْضِعُ كَرْبٍ وَ بَلَاءٍ هَاهُنَا مُنَاخُ رِكَابِنَا وَ مَحَطُّ رِحَالِنَا وَ مَقْتَلُ رِجَالِنَا وَ مَسْفَكُ دِمَائِنَا»(بحار، ج 44، ص 383) اينجا موضع گرفتارى و بلاء ميباشد، اينجا محل خوابيدن شتران ما است، اينجا محل خيمه و اثاث ما است اينجا محل شهيد شدن مردان ما ميباشد. اينجا محل ريختن خونهاى ما است. برای حضرت روشن شد زمان آن رسالت تاریخی که به دوش ایشان گذاشته شده فرا رسیده و بیش از همه مقام بلند‌پایه و عزّت نفس خود را می‌دانستند و لذا یاران خود را جمع کردند و سختی کار را و آینده‌ی آن را متذکر شدند، تا بالاخره در روز عاشورا عمر سعد لشکر خود را در مقابل لشکر امام حسینu آماده کرد. حرّ به عمر سعد گفت: آیا تو تصمیم به جنگ با این مرد را داری؟ عمر گفت: آری به خدا، جنگی که آسان‌ترین شکل آن بریدن سرها و قطع‌کردن دست‌ها است. حرّ گفت: آیا به هیچ‌یک از این پیشنهادهایی که به شما کرد رضایت نمی‌دهید؟ عمر سعد گفت: به خدا اگر کار به من واگذار بود می‌کردم ولیکن امیر تو إبا دارد.

حرّ برگشت و در میان لشکر در جایی ایستاد ولی به سوی نفرات خود نرفت مبادا مقام بر او غلبه کند و تا در آن فرصت اندک فکری بکند. «قُرة بن قیس» با او بود برای آن‌که او را از سر خود باز کند، به او گفت: اسب خود را امروز آب داده‌ای؟ و او را فرستاد تا به اسب‌اش آب دهد. حرّ راهی را انتخاب کرده بود که اگر لشکرش بفهمند صد دیوار جلوی مقصد او می‌کشند، باید قبل از کشف قضیه کاری بکند وگرنه ممکن است با هزار مانع روبه‌رو شود، در حالی‌که او باید هزاران قوه به‌کار برد و هزاران گذشت بنماید تا آن تصمیم بزرگ عملی شود، چگونه از این ساحت زیستی که یک عمر در آن به‌سر برده خود را به ساحتی دیگر وارد کند؟

حرّ پس از دورشدنِ قُرة بن قیس، بنا کرد اندک‌اندک رو به سوی حسینu آمد، نظر دارد هرچه بتواند خود را از لشکر و حوزه‌ی قدرت آن‌ها آرام‌آرام بیرون بکشد و قدم‌قدم از میدان نفوذ آن‌ها دورتر شود، گویی خود ستونی از لشکر است که پیش می‌رود. «مهاجربن اوس ریاحی» به او گفت: چه خیال داری؟ آیا خیال حمله‌ داری؟ زیرا وضع ظاهری خود را به آن شکل درآورده بود - جواب نداد- از هیچ‌کس ایمن نبود تا راز خود را با او در میان گذارد نکند که یا مانع او شوند و یا برای خوش‌خدمتی به عبیداللّه او را از پای درآورند. حرّ مرگ را انتخاب کرده بود اما پس از ساعتی دیگر و در زیر سایه‌ی امام محبوبی که بنا است نزد او عذرخواهی کند، ندامت از گذشته و امید به آینده، قلیان خوف و رجاء در درون او جزر و مدّی به‌پا کرده بود، هیچ‌کس تا این حدّ او را مضطر نیافته بود. مهاجربن اوس که وضع حرّ را دید گفت: ای ریاحی! کار تو شبهه‌ناکاست، هرگز در هیچ موقعی مانند آنچه اکنون در تو می‌بینم ندیده‌ام. اگر گفته می‌شد شجاع‌ترین مردم کوفه کیست؟ من از تو نمی‌گذشتم، پس این چیست که در تو می‌بینم؟ جواب داد: راستش من خود را مخیّر بین جنّت و نار می‌بینم.

حرّ و حقیقت «توبه»

حرّ در شرایط بسیار سهمگین قرارگرفته. اگر در کربلا حقیقت فداکاری ظهور کرد و تا قیام قیامت هر فداکاری که واقع شود به ذات فداکاری یعنی کربلا باید متصل باشد تا فداکاری به حساب آید. حقیقت «توبه» نیز در کربلا و از طریق حرّ اتفاق افتاد. چند قدم از حوزه‌ی نفوذ دشمن دور شده، هنوز فرمانده‌ی لشکر است، هنوز می‌تواند با سایر فرمانده‌های لشکر عمرسعد رقابت کند، بد آفتی است حبّ ریاست و حبّ شرف و رقابت؛ و حالا حرّ آرام‌آرام دارد از همه‌ی آن‌ها عقب می‌ کشد. اگر اسب زیر پایش همچنان جلو رود به جایی می‌رسد که دیگر از آن آفت‌ها خلاص خواهد شد . جاذبه‌حقیقت یعنی جاذبه‌ی حسینu که او در این چند منزل بیشتر با او آشنا شده، قوی شده، لذا پس از آن که گفت: «خود را بین جنّت و نار مخیّر می‌بینم»؛ ادامه داد: «به خدا سوگند چیزی جز بهشت را انتخاب نمی‌کنم، اگرچه قطعه‌قطعه شوم و اگرچه سوخته گردم».[1] این را گفت تا مهاجربن اوس گمان نکند می‌تواند او را از کشته‌شدن بترساند و منصرف کند. سپس به اسب خود تازیانه ای زد و به سوی سپاه امام حسینu پرواز نمود و چون نزدیک شد سپر را واژگون کرد و همه فهمیدند او امان می‌خواهد. مانند کسی که روی به وادی اَیمن نهاده، می‌آمد و می‌نالید و می‌بالید - موسی آن‌جا به امید قبسی می‌آید- قصد حسینu داشت، « وَاضِعايَدَهُ عَلَى رَأْسِهِ وَ هُوَ يَقُولُ- اللَّهُمَّ إِلَيْكَ أُنِيبُ فَتُبْ عَلَيَّ- فَقَدْ أَرْعَبْتُ قُلُوبَ أَوْلِيَائِكَ وَ أَوْلَادَ نَبِيِّكَ-» دست بر سر گذاشته و می‌گفت: خدایا به سوی تو آمدم ، توبه‌ی مرا بپذیر که من دلِ اولیاء تو و اولاد دختر پیامبر تو را آزردم. همین‌که نزدیک شد بر حسینu سلام کرد و گفت: خدا مرا به قربانت کند ای پسر رسول خدا، من همان همراهی هستم که مانع حرکتت شدم و به تو سخت گرفتم، به حق خدایی که جز او خدایی نیست، گمان نمی‌کردم این مردم پیشنهادهای شما را ردّ کنند و کار را با مثل تویی به این‌جاها برسانند؛ «فَإِنِّي جِئْتُكَ‏ تَائِباً وَ مُوَاسِياً لَكَ حَتَّى أَمُوتَ‏ بَيْنَ يَدَيْكَ أَ تَرَى إِلَى ذَلِكَ تَوْبَةً ؟» و اکنون به راستی نزد تو آمده‌ام و پشیمان از آنچه نسبت به تو روا داشتم تا نزد خدا توبه نمایم و جانم را فدای تو کنم تا پیش تو بمیرم، آیا این کار را برای من توبه می‌بینی؟ و حسین فرمودند: «نَعَمْ يَتُوبُ اللَّهُ عَلَيْك وَ يَغْفِرُ لَكَ» آری! خداوند توبه‌ات را می‌پذیرد. سپس در مقابل لشکر عمر سعد ایستاد با ظاهری پر صلابت در حالی که سر تا پایش را آهن و فولادهای ابزار جنگی پوشانده، ولی با دلی نرم و دلسوزانه خواست آن‌ها را از تبعات جنگ با امام حسینu عافیت بخشد. اینک که از چشمه‌ی معنویت حسینu می‌نوشید سرشار از دلسوزی شده بود و متذکر می‌شد که غریزه‌ی انسانی آن است که میهمان را پذیرایی کنید. سر خوش از توبه‌ی خود و متکی به حقیقتی که بدان دست یافته او را به گوینده‌ای توانا مبدل کرده بود تا به نمایندگی آل محمدh سخن بگوید و همچون آن خانواده بهادری و سلحشوری را با عاطفه ممزوج کند.

حرّ به نمایندگی احرار عالم شرط حرّیت را متذکر شد، شروطی را که هر انسانی در هر نقطه‌ی جهان از آن دفاع می‌کند و با زبان خود کاری کرد که با هزار شمشیر نمی‌توان چنین کرد. تحت عنوان نکوهش سران سپاه، روشن نمود کار ناهنجار آن‌ها با هیچ‌یک از نظامات انسانی پذیرفتنی نیست چه رسد به نظامی که اسلام آورده.

گفت: «شما خودتان دعوت اش کردید، حالا چه شده است که او را به خود وانمی‌گذارید که برگردد؟ این محاصره و کشتن از کدام سنت و سیره برخاسته و با کدام خوی اسلام و حتی خوی عرب سازکاری دارد؟ هنوز به سرزمین شما نیامده - سرزمینی که خودتان دعوتش کردید- شما تاخته‌اید که خود را به او رسانده تا به قتل‌اش برسانید؟! هیچ پذیرایی از شما انتظار نیست، بگذارید برگردد، چرا آب را به روی بسته‌اید؟»[2]

 شما در این سلحشوری و سخنوری معجزه‌ی «توبه» را به تماشا نشسته‌اید، او یک تن نیست، نماینده‌ی همه‌ی آن‌هایی است که از ظلمات دوران به سوی حقیقت اسلام توبه می‌کنند، او نردبان صعود کسانی است که تلاش دارند دیگر تن به گناه ندهند.

حرّ سلحشورانه در مقابل دیدگان مبارک امام جنگید و همچون اسبی پیل‌تن سواره در دریای دشمن تاخت، در کشتن دشمن توانایی فوق‌العاده‌ای از خود نشان داد تا بالاخره به آنچه می‌خواست رسید و شهید شد و امام بر بالین سرش فرمودند: « َ بَخْ بَخْ يَا حُرُّ أَنْتَ‏ حُرٌّ كَمَا سُمِّيتَ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَة» اعیان‌الشیعه، ج 40، ص 614) به به تو در اين دنيا و در آخرت آزادى همان‌طور که مادرت چنین نامی بر تو نهاد. آزاد در دنیا و سعید در آخرت. و این‌گونه امام، حرّیت او را امضا کرد.

خونی که از پیکر حرّ روان شد سخن‌هایی با ما دارد، به ما می‌گوید آزادگی با آلودگی نمی‌سازد هرچند روزگار انسان را در دل لشکر دشمن و تا فرماندهی یک سپاه جلو ببرد. فرمانده‌ی سپاه بود و چشم‌ها به او دوخته شده بود، ولی او به عاقبت کارش فکر کرد که چگونه برای همیشه خواری را با خود حمل کند. فهمید بیش از آن‌که از مرگ باید هراس داشت، باید از ننگ هراسید.

خاطر نورانی بشر را با خدا رابطه‌ای است که همراهی با ستمگران آن را تیره و تار و برگشت به سوی اولیاء الهی آن را روشن و روشن‌تر می‌کند و شجاعت مردان در همراهی با اولیاء الهی به‌درستی شکوفا می‌شود و در نتیجه یک تنه، نه از یک دریا لشکر می‌هراسند و نه یک دنیا تبلیغات سوء و دام‌های انحراف می تواند او را تحت تاثیر قرار دهد. دیگر نه‌تنها از مرگ نمی‌هراسند بلکه  از مرگی که نکبت‌ها و ننگ‌ها را از صحنه‌ی حیات آدمی پاک کند استقبال می‌نمایند. مرگی که در طریق نجات عالم و خلاصی امت‌ها باشد، مرگی برای پراکنده‌شدن خلق از پیرامون تبهکاران. ا این مرگ، مردن نیست، احسانی است به بشریت و پس از خفتن آن شهید هزاران مولود رشید زائیده می‌شوند و عملاً او تکثیر شده است.

حرّیتِ حرّ در آن بود که توانست ماوراء فضایی که قراردادهای جامعه‌ی بشری ایجاد کرده است خودش تصمیم بگیرد و به بهانه‌ی آن‌که خلیفه‌ی مسلمین یعنی یزید چنین خواسته، تسلیم فضای حاکم نشد.

وضع نظام دنیای امروز می‌کوشد که اراده را در انسان‌ها بمیراند و به نام دیسیپلین استقلال رأی افراد را محو کند تا در مقابل مافوق خود بی‌اراده و بی‌بصیرت باشد و نسبت به زیردست خود با خشونت و به اسم نظام اداری، هرگونه عاطفه‌ای را نادیده انگارند در حالی‌که در نگاه انسان‌های آزاده باید نظام جامعه و اداره را طوری شکل داد که بصیرت و ابتکار همواره در میان باشد و همواره بر بصیرت افراد افزوده شود تا برای حفظ روابط ،آراء و نظرات صائب و ارزشمندی توسط افراد اتخاذ شود و در فضای اداره‌ی کشور نظرات فعّال و مبتکرانه به مسئولان ارائه گردد و صلابت مسئولان با پختگی و همراه با رحمت و عاطفه در میان آید و آزادگی در سراسر جامعه حفظ شود.

حرّ و ابتکار آزادی از عادات زمانه

حرّ ابتدا از نظم خشکی که به نام تبعیت از خلیفه، انسانیت افراد را در نظر نمی‌گرفت، آزاد شد تا توانست تصمیم بگیرد. اگر باید از حاکم اسلامی تبعیت کرد از آن جهت است که حاکم اسلامی با فطرت‌ها سخن می‌گوید و در فضایی که عقل‌ها رشد کرده است انسان ‌ها را قانع به تبعیت می‌کند و دل‌ها را به سوی اهدافی که در پیش است جلو می‌برد و هرگز انتخاب را از مسلمین نمی‌گیرد، بلکه مسلمین با تبعیت خود نظر حاکم اسلامی را بر نظر خود ترجیح می‌دهند چون آن نظر را نسبت به مصالح جامعه صائب‌تر از نظر خود می‌یابند. پس جایی برای تبعیت از سلطان جائری که حرام خدا را حلال می‌شمارد نمی‌ماند. باید قدرت تشخیص به جامعه برگردد تا تبعیت از حاکمان، کورکورانه نباشد.

حرّ در تبعیت خود نسبت با حاکمی مثل یزید تجدید نظر کرد و لذا آن انقلاب درونی شروع شد و جهانی دیگر را برای خود انتخاب کرد و سرحلقه‌ی آزادگی را در دست همه‌ی آزادگان قرار داد تا به اسم فرهنگ ظلمانی حاکم، به هر حقارتی تن در ندهند، هرکس از خود بپرسد آیا شریعت الهی  و خدایی که آزادی را به ما هدیه کرده تا بهترین انتخاب را بکنیم راضی است وقتی حسینu در صحنه است به حاکمی همچون یزید تن دهیم؟ آیا خداوند از پذیرفتن چنین حاکمیتی از ما راضی خواهد بود؟

حرّ توانست ابتکار آزادشدن از عادات زمانه را به همه‌ی بشریت متذکر شود تا به خود آیند و راهی را که حق می‌دانند و بدان باور دارند در پیش گیرند. حرّ یعنی حرّیت توبه‌کردن، حرّ یعنی رسیدن به شرافت توبه، حرّ یعنی بازگشتن از راهی که بی‌ثمری آن روشن است و آزادشدن از زنجیرهایی که خودمان بر پای خود بسته‌ایم و از تطور و نوشدن بازمان می‌دارد، حرّ یعنی برای آزادشدن از نفس امّاره از مرگْ نترسیدن و گریبان خود را از دست فضاهای فرهنگی مسمومْ آزادکردن و وضع را به سود حقیقت دگرگون ‌نمودن و منابع حیاتی یک ملت را از دست بیگانگان رهانیدن و آزادی ربوده‌ی خود را از او بازپس‌گرفتن.

حرّ به بشریت آموخت با وجود گناه‌های سنگین باید به تحولی فکر کرد که همه‌ی گناهان را زیر پای آدم قرار می‌دهد و توبه مسیر تحقق آن تحول است. حضرت آدم با توبه توانست بهشت گمشده را باز در منظر خود بیابد و آنچه غیر از توبه در آدم هست سرّ ذاتی آدم نیست و با کوچک ترین گناه چیزی نمی‌گذرد همه‌ی آن‌ها از بین می‌رود مگر توبه و توجه به حضرت حق و تحولی که رو به سوی قرب الهی دارد. این است شاهکار آدم و آدمیت. توبه تحولی است از ساحتی به ساحت دیگر و از جنبه‌ای به جنبه‌ای بالاتر، از جنبه‌ی غفلت از حق به سوی حق و حقیقت. قدرت بی‌انتهای آدم در توبه نهفته است که می‌تواند شخصیتی چون حرّ بسازد که تا قیام قیامت بشریت را تغذیه کند.

حضرت آدمu با تلقی کلمات الهی توبه را شروع کرد و این سرآغاز معارفی شد که سخت بدان نیاز داشت و به قرب درگاه الهی بازگشت و محبوبیت از دست‌رفته را بازیافت و بهشت آینده‌ی خود را تملک کرد. یعنی پدر ما حضرت آدمu همه چیز را به برکت توبه جبران نمود و همین توبه را برای فرزندانش به ارث گذارد که سرمایه‌ی بازگرداندن همه‌ی دارائی‌هایی است که از دست‌اش رفته.

حرف حرّ در کوی شهیدان این است که او سرّ خط پدر ابوالبشر را به‌خوبی قرائت کرد و راز دل حضرت آدمu را فهمید که چگونه خود را از زنجیره‌ی گناه آزاد کند و گذشته‌ی خود را با نگاه به امام حسینu که همان « فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِماتٍ فَتابَ عَلَيْهِ» بود بازخوانی نماید و در هبوطِ در فرهنگ ظلمانی دوران ،‌خود را نبازد، زیرا حسینu زنده است و عریانی هرکس را که گرفتار آن فرهنگ شد را جبران می‌کند. هنگام خروج از بهشت آدم را عریان کردند و همه‌چیز را از او گرفتند،[3] ولی سرّ پنهان او که توبه بود در او محفوظ ماند و آدم دید ازآن همه‌ نعمت که در آن غرق بود هیچ چیز باقی نمانده جز آن سرّ پنهان که به گوشش رسید آن سرّ پنهان توبه به داد تو می‌رسد: «فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِماتٍ فَتابَ عَلَيْهِ»(بقره/37) و حرّ صورت تعیّن‌یافته‌ی حقیقت توبه‌ی آدمu شد تا جهان اسلام از غفلت بزرگ خود که نادیده‌گرفتن غدیر و تنهاگذاردن امام معصوم بود توبه کند.

توبه از گناه تاریخی

بعد از رحلت رسول خداf تحجری غلیظ بر امت اسلام روی آورد و گمان کردند هرکسی که بر مسند حاکمیت جامعه قرار گیرد قابل اطاعت است و این تصور کار را به حاکمیت یزید کشاند که از انسانیت فقط قالبی بیش نداشت، در حالی‌که عادت اطاعت از امراء سوء، عادت بشر آن دوران شده بود بدون آن‌که متوجه باشند قلبی که باید در پیکر خلیفه در تپش باشد، قلبی است که خدا آن را مدد می‌رساند و حرّ با آگاهی از روش یزید متوجه این گناه تاریخی شد و با توبه از این گناه، همه‌چیز در او عوض شد. آن گناه تاریخی جهان اسلام را که باید یک‌پارچه ایمان باشد گرفتار انحطاطی بزرگ کرد و در کربلا تنها حرّ نیست که توبه می‌کند، بلکه این امت اسلام است که از اطاعت هر خلیفه‌ای توبه کرد و پس از عاشورا انقلاب‌های ممتدی را پدید آورد و می‌رود که با توبه از آن گناه تاریخی، روح انقلاب اسلامی جهانی شود.

پیام حسینu آن بود که تکیه به حکم ناروا، پرتگاهی را ماند که امت اسلام را در قعر آن تکه‌تکه می‌کند و دشمن اسلام از امت پاره‌پاره‌شده که تنها صدایی ضعیف خواهد داشت، حیاتی باقی نمی‌گذارد. در حالی‌که وقتی همه در ذیل رهبری کسی قرار داشته باشد که متذکر اسلام است، دولت‌مردان در مذاکره با دشمنِ مستکبر نه‌تنها صدای خود را ضعیف نمی‌کنند، بلکه صدای حرّیت خود را به همه‌ی جهانیان اعلام می‌نمایند و دشمن اسلام را حقیر می‌کنند.

حرّ با اتکاء بر رهبری امام حسینu و با آزادگیِ تمام پای در میدان مذاکره با لشکر یزید گذاشت و با تمام قد ایستادگی کرد و حقانیت حرکت امام را به اثبات رساند.

چراغ توبه‌ی حرّ پر نورتر از آن بود که آرام بنشیند و در گوشه‌ای بخرامد، تا آن‌جا که در توان داشت انقلابی به‌پا کرد و رسم شجاعت و رشادت را به همه‌ی آن‌هایی که می‌خواهند سرباز اسلام باشند نشان داد تا از هرگونه خضوع در مقابل کفر و استکبار توبه کنند، توبه کنند تا شکوفائی ذاتی آن‌ها به سراغشان آید.

با قابلیتی که هر انسانی در تحول خود دارد می‌تواند دری به روی توبه باز کند و مقاومت با عوامل گناه را شروع نماید و متوجه شود حال که با گناه، عریان و برهنه شده نباید خود را ببازد و خود را به دست گناه بیشتر دهد، پدر ما آدم چشم خود را به دریچه‌ی توبه دوخت و آن دریچه باز شد و از رسوایی نجات یافت و با تمام وجود زنده گشت. با یک حرکت انقلابی و معقولانه می‌توانید از ساحتی به ساحتی دیگر در آیید و مانند حرّ با تمام وجدان زنده شوید و از این جهت آنچنان باید به خود بلرزید که طور دیگر بشوید، مثل لرزشی که زمین دنیائی را به زمین قیامتی تبدیل می‌کند. شما نیز با حضور در انقلاب اسلامی که امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» به صحنه‌ی این تاریخ آورد از مکر لیل و نهار فرهنگ غرب توبه کنید، خود را منقلب کنید تا ارزش توّابین پیدا نمائید و بدانید در آن صورت انقلاب شما کارها می‌کند زیرا مورد محبت خدا خواهید بود که: «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابين‏»(بقره/222).

آن آزادگانی که از کثرت دشمن و حضور همه‌جانبه‌ی او خود را نبازند و فریب تبلیغات او را نخورند و مقهور آن نگردند، از تشخیص درستی بهره‌مند می‌شوند و برای عملی‌کردن تشخیص خود جرأت لازم را پیدا خواهند کرد و در تغییر وضع موجود از هر فرصتی استفاده خواهند نمود و ملائکه را نیز به سجده خواهند آورد و اگر در زمین هبوط کنند زمین را از نور وجود خود سرسبز می‌دارند.

کار حُرّ، آن شخصیت عجیب، آن زاده‌ی آدم، آن مخزن تحول و توبه، همان کارِ انقلابی بود که افکار را از اسارتِ عادت دوران آزاد کرد و جرأت روبه‌رویی با مرگ را و نهراسیدن از آن را به بشریت برگرداند و مرزهای حقیقت را برای او باز نمود و روشن کرد آن منبع لیاقت، با همه‌ی انسان‌ها هست، پس از هیچ‌کس مأیوس نشوید و هیچ‌کس هم از خود مأیوس نگردد، هرچند دشمن همه‌ی اطراف شما را گرفته باشد و مرگ از هر سو بر شما ببارد، باز زندگی و آزادگی در اختیار شماست و نه در اختیار دشمن. خداوند با «توبه» حرّ را در صدر نشاند و افتخار آزادگی را به کشته‌ای غرق به خون داد. پس شما نیز از زیر بار سنگین گناه برخیزید، هرچند آن گناه به سنگینی کوه باشد. با یک حرکت خود را از طوری به طور دیگر درآورید.

کار حرّ اگر هبوط آدم را تجدید کرد ولی همچون آدم، راز درونی آدم که توبه بود را نیز بازگو نمود و همه‌چیز را جبران کرد. پس مبادا چهره‌ی گناهان، شما را از معجزه‌ی توبه مأیوس کند در حالی‌که رسول خداf فرمودند: «التَّائِبُ مِنَ الذَّنْبِ كَمَنْ لا ذَنْبَ لَه‏» هرکس از گناهی توبه کند مانند آن است که گناهی نکرده. زیرا با توجه به نور اسم غفّار، حق را به صحنه آورده.

وقتی تنها حسینu سخن‌گوی مجامع باشد احراری که - در میان مردم زیادند- موفق به توبه خواهند شد پس این‌قدر گناه‌کاران را سرکوب نکنید، با حسینu آشنایشان نمایید. حسینu سرآمدِ تغییردهندگان اوضاع انسان‌ها و اوضاع جهان است، لذا خود حضرت در ابتدای ورود به کربلا در حالی‌که لشکر حرّ نیز ناظر حضرت بود، در خطبه‌ای که روشن فرمودند با حاکمیت یزید حلال خدا، حرام و حرام خدا، حلال شده و باید وضع را تغییر داد؛ می فرمایند: «و اَنَا اَحَقُّ مِن غَیْر» من از هرکس دیگر برای این تغییر شایسته‌تر هستم. و چنین توانایی بود که از حرّ، «حرّ» ساخت و در این راستا هیچ‌کس نباید مأیوس باشد، کافی است مقصد دین‌داری معلوم شود تا بتوانیم به‌راحتی از حاکمیت ظالمانی همچون یزید و به اسم جانشینی پیامبر خداf سرباز بزنیم.

حرّ نشان داد اگر امام حسینu را به مردم نزدیک کنیم، مردم به‌خوبی در فضایی که عبودیت خدا مقصد اصلی نیست به بازخوانی می‌نشینند. هیچ حرکتی را به اندازه‌ی نزدیکی به حسینu برای تجدید نظر نسبت به زندگیِ گناه‌آلود نخواهید یافت، وقتی حسینu به آزادگان جامعه نزدیک شد طوفانی در آن‌ها به‌وقوع می‌پیوندد و افکار پست را زیر و رو می‌کند. از این جهت باید به آینده‌ی جوانان خود امیدوار بود زیرا جوانان ما از نظر نجابت و اصالت از حرّ کم‌تر نیستند در آن حدّ که مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» در رابطه با جوانان می‌فرمایند: «نه، من مى‏دانم چه مى‏گذرد، اما در زیر این کف‌ها و این گِل و لای‌ها، من جریان عظیم و خروشان نجابت و دیانت و اصالت و نورانیّت را هم مشاهده مى‏کنم». و نیز حضرت صادقu در همین رابطه می‌فرمایند: «يَا ابْنَ جُنْدَبٍ لَا تَقُلْ فِي الْمُذْنِبِينَ‏ مِنْ أَهْلِ دَعْوَتِكُمْ إِلَّا خَيْراً وَ اسْتَكِينُوا إِلَى اللَّهِ فِي تَوْفِيقِهِمْ وَ سَلُوا التَّوْبَةَ لَهُم»؛[4] در مورد گناه‏كارانى كه از جمع شيعيان هستند سخن مگوئيد مگر به خير و خوبى، از خدا خاضعانه برايشان تقاضاى توفيق كنيد و از خدا بخواهيد كه توبه كنند.

حرّ از این طریق تا کوی شهیدان پیش رفت و بذری را افشاند که تنها در کوفه هزاران آدم مانند حرّ برخاستند، شبی که به کوی شهیدان رسیدند، چهارهزارتن اشک‌ها ریختند و پس از سه‌سال از واقعه‌ی کربلا حالا با سلیمان‌بن صرد خزاعی تصمیم گرفته‌اند به قصد خون‌خواهی امام آنچه می‌توانند انجام دهند. تو گفتی به بدرقه‌ی حرّ آمده‌ام و پس از آن‌ها هزاران هزار کوفیان به دنبال مختار حرکت کردند.

دایره‌‌ی توبه و برگشت به حسینu و سیره و سنت اولیاء الهی مسیری است که حرّ به سوی بشریت گشود که کم‌ترین نتیجه‌ی آن بازخوانی اهل سنت است نسبت به آنچه را که پشت سر گذارده‌اند تا آن‌جایی که بشریت نسبت به غفلت از غدیر توبه کند و به خود آید که چرا آن پیام آسمانی را نادیده گرفت.

حرّیت حرّ را باید در دنیا مدّ نظر قرار دهیم تا در آخرت نیز بتوانیم بدان پیوند بخوریم. حرّ در کوفه به‌عنوان یک شیعه‌ی علیu مطرح نیست ولی حرّیت او در این دنیا به او کمک کرد تا ماوراء مذهب خود متوجه حقیقت راهی شود که امام حسینu بدان اشاره داشتند و به همین جهت است که امام نیز حرّیت او را امضاء کردند و فرمودند: «انت‏ حرّ في‏ الدّنيا و سعید الآخرة» و این قصه‌ی هرکسی است که بخواهد با توبه‌ی خود بهترین راه را انتخاب کند.

والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته   

 


[1] - «وَ اللَّهِ إِنِّي أُخَيِّرُ نَفْسِي بَيْنَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ فَوَ اللَّهِ مَا أَخْتَارُ عَلَى الْجَنَّةِ شَيْئاً وَ لَوْ قُطِّعْتُ وَ حُرِقْت‏» ( الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج‏2، ص: 99)

[2] - «ثُمَّ قَالَ يَا أَهْلَ الْكُوفَةِ لِأُمِّكُمُ الْهَبَلُ وَ الْعَبَرُ أَ دَعَوْتُمْ هَذَا الْعَبْدَ الصَّالِحَ حَتَّى إِذَا أَتَاكُمْ أَسْلَمْتُمُوهُ وَ زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ قَاتِلُو أَنْفُسِكُمْ دُونَهُ ثُمَّ عَدَوْتُمْ عَلَيْهِ لَتَقْتُلُوهُ أَمْسَكْتُمْ بِنَفْسِهِ وَ أَخَذْتُمْ بِكَظْمِهِ وَ أَحَطْتُمْ بِهِ مِنْ كُلِّ جَانِبٍ لِتَمْنَعُوهُ التَّوَجُّهَ فِي بِلَادِ اللَّهِ الْعَرِيضَةِ فَصَارَ كَالْأَسِيرِ فِي أَيْدِيكُمْ لَا يَمْلِكُ لِنَفْسِهِ نَفْعاً وَ لَا يَدْفَعُ عَنْهَا ضَرّاً وَ حَلَأْتُمُوهُ وَ نِسَاءَهُ وَ صِبْيَتَهُ وَ أَهْلَهُ- عَنْ مَاءِ الْفُرَاتِ‏الْجَارِي يَشْرَبُهُ الْيَهُودُ وَ النَّصَارَى وَ الْمَجُوسُ وَ تَمَرَّغُ فِيهِ خَنَازِيرُ السَّوَادِ وَ كِلَابُهُ فَهَا هُمْ قَدْ صَرَعَهُمُ الْعَطَشُ بِئْسَ مَا خَلَّفْتُمْ مُحَمَّداً فِي ذُرِّيَّتِهِ لَا سَقَاكُمُ اللَّهُ يَوْمَ الظَّمَإِ الْأَكْبَرِ فَحَمَلَ عَلَيْهِ رِجَالٌ يَرْمُونَ بِالنَّبْلِ فَأَقْبَلَ حَتَّى وَقَفَ أَمَامَ الْحُسَيْنِ u.» گفت: اى مردم كوفه مادر بعزايتان بنشيند و گريه كند، آيا اين مرد شايسته‏ را بسوى خود خوانديد و چون بسوى شما آمد شما كه ميگفتيد: در يارى او با دشمنانش خواهيد جنگيد، دست از ياريش برداشتيد پس بروى او آمده‏ايد ميخواهيد او را بكشيد؟ و جان او را بدست گرفته راه نفس كشيدن را بر او بسته‏ايد، و از هر سو او را محاصره كرده‏ايد و از رفتن بسوى زمينها و شهرهاى پهناور خدا جلوگيريش كنيد، بدانسان كه همچون اسيرى در دست شما گرفتار شده نه ميتواند سودى بخود برساند، و نه زيانى را از خود دور كند، و آب فراتى كه يهود و نصارى و مجوس مى‏آشامند و خوك‏هاى سياه و سگان در آن ميغلطند بروى او و زنان و كودكان و خاندانش بستيد، تا بجائى كه تشنگى ايشان را بحال بيهوشى انداخته، چه بد رعايت محمد (ص) را در باره فرزندانش كرديد، خدا در روز تشنگى (محشر) شما را سيراب نكند؟ پس تيراندازان بر او يورش بردند، و حر (كه چنين ديد) بيامد وپيش روى حسين عليه السّلام ايستاد.

 

 

[3] - «فَلَمَّا ذاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما...» و هنگامى كه از آن درخت چشيدند، زشتی‌هایشان بر آن‌ها آشکار شد...

[4] - بحارالأنوار، ج 75، ص 280

17685

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام استاد عزیز: اینکه حضرت علی (ع) می فرمایند خداوند را با حقیقت ایمان می توان دید آیا منظور از حقیقت ایمان اوج حضور و شهود است؟ لطفا کمی توضیح دهید. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که می‌فرمایید. عرایضی در کتاب آن‌گاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود» در این مورد شده است. موفق باشید

15652
متن پرسش
سلام: در مورد مقام حضرت زینب (سلام الله علیها) سوال داشتم. بارها در سخنرانی های مختلف از بزرگان شنیدیم که مقام ایشان بسیار بالاست و حتی اگه اشتباه نکنم حاج آقا پناهیان تو یه سخنرانی میگفتن که از قتلگاه تا خیمه که ایشان راز امامت را برای امام سجاد (علیه السلام) می اوردن امام بودن، حالا نه اینکه مقام امامت داشتن ولی کلا از شان بالای ایشان میگفتن حالا اینجا برای من سوال شده که حدیثی مستند از پیامبر (سلام الله علیه و آله) دیدم که فرمودن برترین زنان بهشت خدیجه، فاطمه، آسیه و مریم هستن!!! فکر کنم سوالم رو فهمیدین، ممنون میشم پاسخ بدید
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: زینب کبری«سلام‌اللّه‌علیها» به دلیل توصیفی که حضرت سجاد«علیه‌السلام» در موردشان فرمودند که: «عالمه‌ی غیر معلَّمه» هستند که حکایت از علم لدنّی و قلبی و شهودی آن حضرت دارد و با توجه به مدیریت فوق‌العاده‌ی ایشان در کربلا و کوفه و شام، نشان می‌دهد حقیقت مدیریت آسمانی امام حسین«علیه‌السلام» را درک کردند. ولی آن‌که رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» در آن زمان به ایشان اشاره نکرده‌اند، به جهت آن است که آن حدیث وقتی گفته شده که یا حضرت متولد نشده بودند و یا کودک بودند. موفق باشید

14762
متن پرسش
سلام استاد عزیز: بنده پایه 4 حوزه هستم و وقتی به طور خود جوش درس می خوانم در مقایسه با اینکه سر کلاس می روم، هم شوق علمی بیشتری دارم هم راحت تر درس را متوجه می شوم و هم با آرامش و معنویت بهتری جلو می رویم (حضورمون بیش تر و خودمون را بیشتر داریم) ولی وقتی سر کلاس می رویم پارازیت روی قلبمان زیاد است و درس را متوجه نمی شویم البته استاد بحثمان را داریم و در آینده (همین مطالبی که بدون کلاس و با نوار و شرح و پرسش بیرون کلاس از استاد، یاد گرفتیم) را درس می دهیم. 1. لطفا نظرتان را در این مورد بفرمایید؟ 2. چه کار کنیم این پارازیت ها کم شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حضور در سر کلاس یک‌نوع شخصیت دیگری به شما می‌دهد که بعداً به آن نیاز دارید. باید بدانید در جمع دوستان این نوع مباحث چگونه جریان دارد. با تمرکز و یادداشت‌کردن سخنان استاد خطورات کم می‌شود. موفق باشید

14381

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: در احادیث و راوایات آمده است که خلوت زن و شوهر گناهان را مثل برگ درخت می ریزاند و ... اما من نمی دانم چرا گاهی احساس دوری از خداوند در این موضوع دارم. آیا شیطان حیله می کند؟ چه کنم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است. این اُنس و مودّت، الهی است باید در مسیر لذتِ حلال از آن استفاده کرد. موفق باشید

14134

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام و عرض ادب: کتابهای «آشتی با خدا» ، «ده نکته در معرفت نفس» ، «برهان صدیقین و حرکت جوهری» «معاد» «زن آنگونه که باید باشد» ، «هدف حیات زمینی آدم» ، «چگونگی فعلیت یافتن باورهای دینی» و چند کتاب دیگه را مطالعه کردم. برای ادامه علاقه مندم آثار امام را بخوانم تحت یک سیر منظم. از شما استاد بزرگوار خواهشمندم یک سیر مطالعاتی از آثار امام بفرمایید. دعاگویتان هستم. یا علی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد بنده دنبال‌کردن شرح تفسیر حمد حضرت امام و شرح کتاب «مصباح الهدایه» می‌باشد. موفق باشید

13655
متن پرسش
با سلام و احترام خدمت استاد: سوالی در رابطه با پرسشی که درباره جریان آب دهان انداختن عمرو بن عبدود و آن فعل حضرت علی علیه السلام داشتم. من طلبه هستم و اینطور خوانده ام که احادیث اخلاقی چون با عقل هم جور در می آید لذا سند آنها خیلی مهم نیست. اما در رابطه با این داستان استادی داشتیم که دکترا از دانشگاه علوم و حدیث داشتند ایشان می فرمودند این جریان به غیر از مثنوی معنوی هیچ جای دیگر نیامده. البته ایشان در مقام نفی و یا اثبات این داستان نبودند اما سوالی که برای خود من هم مطرح بوده این است که ما معتقدیم ائمه ما آیینه تمام نمای خداوندند و اصلا خودی برای آنه مطرح نیست و آنها ذوب در خدایند. استاد با شنیدن این داستان این طور به نظر من می رسد که اینجا نعوذ بالله حضرت نفسان مد نظرشان قرار می گیرد و خودی احساس می کنند بعد به خاطر اینکه این حالت از بین برود بلند می شود و دوباره آن ملعون را به درک واصل می کند راهنمایی بفرمایید. سوال دیگری که دارم این است که شما در کتاب «زیارت عاشورا اتحاد روحانی با امام حسین علیه السلام» می فرمایید: سلام موجب ترفیع درجه برای آن بزرگواران است. مگر آن بزرگواران به نهایت کمال خود نرسیده اند و آیا درجه دیگری هم برای آنها متصور است؟ با تشکر و التماس دعای فراوان از شما
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید باید بین حقیقت امام که در روایات تحت «نور عظمت» از آن یاد می‌شود، با نفس ناطقه‌ی امام تفکیک قائل شد. امام مثل بقیه نماز می‌خواند و مواظب‌اند گناه نکنند تا هرچه بیشتر در مقام عصمت خود پایدار بمانند. و در این رابطه است که امثال مولوی متوجه حرکت امام می‌باشند که چگونه در مقابل عمربن‌عبدود عکس‌العمل نشان می‌دهند تا عصمت خود را حفظ نمایند. اشک‌های نیمه‌شبان و عبادات طولانی آن ذوات مقدس در این رابطه معنا می‌دهد و ترفیع روح آن عزیزان نیز جهت اتحاد با «نور عظمت» آن‌ها است و این در حالی است که البته ما همواره با امامی روبه‌رو هستیم که مظهر نور عظمت الهی است. موفق باشید

13284
متن پرسش
سلام استاد: با مطالعه کتاب «آشتی با خدا» و همچنین کتب دیگر، سوالی برایم پیش آمده که فرق بین فکر کردن به خدا و حضور قلب و دل دادن چیست؟ به نظرم حضور قلب یک مقدار مبهم است. ما از کجا بفهمیم که به حضور قلب رسیدیم یا مشغول فکر کردن به خدا هستیم؟ ایا صرف توجه به هست مطلق یعنی حضور؟
متن پاسخ

بباسمه تعالی: سلام علیکم: حضور قلب در محضر حق مثل حرف‌زدن با دوستان است و فکر کردن مثل مطالعه‌کردنِ کتاب است. إن‌شاءاللّه با رعایت دستورات دینی به جایی می‌رسید که حجاب‌های بین شما و خدا رقیق و رقیق‌تر می‌شود و با خدا سخن می‌گویید. موفق باشید

12145
متن پرسش
حضرت استاد سلام علیکم: حقیر طلبه سطح 2 در مشهد مقدس هستم. به ضرورت انس روزانه و مطالعه و تدبر در قرآن و روایات اهل بیت علیهم السلام رسیده ام و آن را یکی از لوازم ویژه نقش آفرینی حوزه و روحانیت در راستای اهداف انقلاب اسلامی می دانم. اما از طرفی پیشنهاد تدریس برای طلاب سال پایینی به من داده می شود و مسؤلین مدرسه اصرار دارند که باید برای آنها وقت بگذارم؛ چون آنها استاد دیگری که با رویکردهای تحولی مدرسه -که تا حدود زیادی همراستا با دغدغه های حضرت اقاست - هماهنگی قابل قبولی داشته باشند را سراغ ندارند. (البته دغدغه شان را به جا می دانم و کار با طلاب را از اهم واجبات می دانم) از طرف دیگر باید وقتی را نیز به تحصیل خودم در فقه و اصول اختصاص دهم. در این بین حضور در فعالیتهای اجتماعی را نیز فوق العاده محدود کرده ام؛ چون احساس می کنم وقت گذاشتن برای طلاب، کاری زمین مانده ولی به شدت پر بازده است. حال به نظر حضرتعالی در این تزاحم کدام یک را به نفع دیگری محدود کنم؟ اگر کار بیشتر با طلاب را برگزینم، آیا امکان جبران ساعاتی که می توانست صرف بهره برداری از معارف قرآن و روایات شود وجود دارد؟ نائب الزیاره شما در حرم مولایمان علی بن موسی علیه السلام خواهم بود و ان شاء الله زیارت رجبیه را به نیابت از شما و همه مؤمنان خواهم داشت. ملتمس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: یکی دو دوره تدریس برای آن‌که آموخته‌ها یتان ملکه شود خوب است إن‌شاء‌اللّه فرصت تدبّر در قرآن و روایات در اسرع وقت پیش می‌آید. التماس دعا. موفق باشید

12036
متن پرسش
سلام: جناب استاد، دعاها و ذکرهای بسیار زیادی مثلا در مورد افزایش رزق و روزی وجود دارد، حال اگر کسی بخواهد یکی از آنها را انجام دهد بر اساس چه معیاری باید انتخاب کند، آیا باید استادی بگوید چه ذکری بگو یا تصادفی انتخاب گردد؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عموم این نوع اذکار که اذکار عمومی است مؤثر است. مثل آن‌که حضرت علی«علیه‌السلام» می‌فرمایند با ذکر استغفار روزی خود را نازل کنید، و یا می‌فرمایند با خوش‌رویی و صله‌ی رحم رزق خود را وسعت دهید. موفق باشید

11842
متن پرسش
سلام: من در سن میان‌سالی‌ام و به ‌شدت درگیر گذشته‌ام و از این‌که تا این حد غافل و جاهل بوده و به خود و اطرافیانم ظلم کرده‌ام مخصوصا فرزندانم، نمی‌توانم که خودم را ببخشم چون من خیلی چیزها را از دست داده‌ام که دیگر باز نمی‌گردد. من سرمایه‌های وجودیم را، قلبم را، روحم را نابود کردم و پسرم را تربیت دینی درست نکردم. چون خودم شناخت درستی از انسان نداشتم و حال چطور می‌توانم در «حال» زندگی کنم درصورتی که آثار اعمال و انتخاب‌های گذشته‌ام زندگیم را و درونم را تحت تاثیر قرار داده و انگیزه هایم از دست رفته! ازاین‌که می‌بینم پسرم تا این حد دنیاطلب شده و حتی به زور نماز می‌خواند و نسبت به خدا بی‌تفاوت است؛ از خودم متنفر می‌شوم و مدام گذشته را مرور می‌کنم. الآن راه را شناخته‌ام اما کو «دل» و انگیزه‌ای که راهرو باشد؟! من در مقابل تمامی اعمال فرزندم مسئول هستم و حتی در برابر گمراهی فرزنداش. حال شما بزرگوار بفرمایید چطور می‌توانم در «حال» زندگی کنم و نه در «گذشته» یا «آینده»؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این حرف‌ها یعنی چه؟! اگر گمراهی فرزندان ما به جهت ما باشد پس گمراهی همه‌ی فرزندان آدم به جهت حضرت آدم خواهد بود! ما در تربیت فرزند علت مُعِدِّه هستیم و اگر بخواهند خوب شوند در بستری که ما فراهم می‌کنیم انتخاب‌های آن‌ها بهتر عملی می‌شود، ولی هرکس خودش مسئول خوب‌بودن یا بدبودنِ خودش است. به تعبیر عارف سالک حضرت آیت اللّه حائری شیرازی«حفظه‌اللّه‌تعالی» ما وجه «ما فِی‌الشرایط» انسان هستیم و نه وجه «ما فی‌الضمیر» انسان. شما از همان موقعی که حق را شناختید مطابق شناخت خود عمل کنید تا همه‌ی ضعف‌های گذشته از بین برود زیرا قرآن می‌فرماید: «إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ» حسنات و خوبی‌ها، بدی‌ها را از بین می‌برد. موفق باشید

10406
متن پرسش
سلام علیکم: استاد در عوامل نحوی در قسمت حروف جر ما یک حرف (الی) داریم و یک حرف (حتّی). که هر دو حرف به معنای انتهای غایت می باشد. یعنی انتهای مسافت. اما در حرف (الی) معلوم نیست که خود مقصد را هم شامل می شود یا خیر. مثلا وقتی گفته می شود. (سرت من البصره الی الکوفه) یعنی اینکه از بصره به سمت کوفه رفتم. اما معلوم نیست که داخل خود کوفه شد یا نشد. ولی وقتی گفته می شود (اکلت سمکت حتّی رأسها) یعنی ماهی را خوردم حتی سرش را. یعنی ما بعد حتی را هم شامل می شود. حال در آیه ی انالله و اناالیه راجعون. الی در این آیه اگر به معنای انتهای غایت باشد (با توجه به احکام الی که در شرح عوامل جرجانی گفته می شود) توحید ذاتی چگونه توجیه می شود؟ من اینگونه برداشت کردم که شاید انسان در لقای الهی به توحید اسمائی و افعالی و صفاتی برسد اما چون (ه) در الیه به الله برمی گردد و از طرفی هم (الی ) آمده است و (حتّی) نیامده است و با توجه به احکام (الی) در شرح عوامل جرجانی برداشت کردم که انسان نمی تواند به الله (منظورم همان مقام ذات است چون الله اسم ذات است) برسد پس اگر حتّی می آمد توحید ذاتی و رسیدن به الله یعنی همان مقام ذات را می شد توجیه کرد ولی با آمدن حرف الی نمی توان این برداشت را کرد. این برداشت بنده بود و می دانم که ممکن هم هست که اشتباه باشد، چون علما و عرفای بزرگی توحید ذاتی را تبیین کردند. از همین حیث از جنابعالی خواستم برای بنده توضیح دهید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: نکته‌ی خوبی را مطرح فرموده‌اید. علاوه بر آن عنایت داشته باشید حضرت حق به یک معنا چیزی نیست که رسیدن به او معنا داشته باشد در آن حدّ که رسول خدا«صلوات‌علیه‌وآله» عرضه می‌دارند: «مَا عَبَدْنَاکَ حَقَّ عِبَادَتِکَ وَ مَا عَرَفْنَاکَ حَقَّ مَعْرِفَتِک‏» پس همواره همه تا ابد به سوی خدا در حرکت‌اند و هیچ‌وقت رسیدن به معنای دست‌یابی به انتها معنا ندارد. موفق باشید
9857
متن پرسش
سلام حضرت استاد خسته نباشید: در مورد رابطه با دوستان، گاهی من 5 بار به آنها سر می زنم ولی آنها نمی آیند یا اگر به آنها سر نزنم می بینی 1 سال گذشت و نیامدند، احساس می کنم این رفتار من - دائم سراغشان را گرفتن - غلط است و باعث خواری من می شود و خواری خلل درونی می آورد و باعث حجاب می شود و... حد رابطه جیست؟ این کار من غلط است درست است استاد؟ این را از لابه لای دعای مکارم شما استنباط کرده ام. در مورد فامیل هم همین مشکل را دارم می شود جداگانه تعادل در هر کدام مشخص فرمایید. با شرط اینکه هدفمان هدایت نباشد صرفا دیدار باشد.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر صورت طوری رفتار کنید که از طرف شما انقطاع نباشد، چه آن‌ها متقابلاً جبران بکنند یا نکنند. موفق باشید
7311
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام با توجه به روایاتی که میفرمایند دعا هایتان را عمومی کنید و همه را شریک کنید چرا بعضی و شاید اکثر ادعیه اهل البیت ضمیر{ ی} در ان به کار رفته است مثل الهم اهدنی من عندک..... اللهم اجعل فی قلبی...... ان تجعل النور فی بصری .... الطف فی جمیع احوالی بما تحب و ترضی و نمونه های فراوان دیگر سئوال دوم این که ما چه کنیم جمعش کنیم یا همتن طور که در ادعیه است بخوانیم التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی بخواهیم با حضور جمعی یک مطلب را از خدا بخواهیم، واژه‌ها را جمعی می‌آوریم، ولی یک وقت همه هرکدام تقاضایی دارند در این حال به صورت فردی دعا می‌کنیم ولی در هرحال بنابر این است که توحید را در جامعه‌ی خود دنبال کنیم و نه در فردانیت خود. موفق باشید
7025
متن پرسش
سلام علیکم استاد برای مقابله با حسد که مانند سنگی جلوی سلوکم را گرفته چه کار کنم؟ تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: إن شاءاللَه کتاب «شرح جنود عقل و جهل» از حضرت امام خمینی»رضوان اللَه تعالی علیه» کمک تان می کند. موفق باشید
6316
متن پرسش
سلام علیکم چرا داستان حضرت موسی در قرآن کریم اینقدر زیاد آمده است؟حضرت موسی ظهور دهنده کدام اسما الهی بوده اند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» می‌فرمایند: «سَیَکُونُ فِی أُمَّتِی کُلُّ مَا کَانَ فِی بَنِی إِسْرَائِیلَ حَذْوَ النَّعْلِ بِالنَّعْلِ وَ الْقُذَّةِ بِالْقُذَّةِ حَتَّى لَوْ أَنَّ أَحَدَهُمْ دَخَلَ جُحْرَ ضَبٍّ لَدَخَلْتُمُوه» به‏زودى در امت من آن‏چه که در بنى‏اسرائیل واقع شد واقع مى‏شود حتى اگر یکى از آن‏ها در سوراخ‏ سوسمارى رفته باشد امت من نیز همان کار را مى‏کنند. از این جهت با طرح قوم بنی‌اسرائیل در واقع ما را به ما می‌نمایانند. موفق باشید
نمایش چاپی