با سلام و تسلیت: ببخشید یک سوال؟ با توجه به اینکه الان ایام امتحانات است و طلاب هم امتحان دارند و از طرفی تشییع شهید حاج قاسم سلیمانی است. کدام اولویت دارد؟ الان وظیفه ما شرکت و دفاع از سردار امنیت است و هیچ. این درست است؟ یا اینکه استدلال که تشییع شهید آن هم چنین شهید والا یک بار است ولی امتحان بعد هم می شود. یا اینکه مثلا ۸ سال دفاع مقدس کسانی که درس را رها نکردند و به جبهه نرفتند باختند. و دیگر اینکه آیا آنجا که امام در کلاس درس بودند و خبر شهادت حاج آقا مصطفی را به ایشان دادند و ایشان کلاس را ترک نکردند و فرمودند امانت الهی بودند و... آیا این خط به ما می دهد یا ربطی ندارد؟ متشکرم. در این زمینه راهنمایی بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر به طور جدّی به درستان لطمهای نخورد، حضور در تشییع بدن مبارک آن مرد الهی، حضور در صحنهای است که ملائکة اللّه به نحو چشمگیری در آنجا حاضرند و افقهای نظر به حقایق عوالم بالا را در مقابل جان شما میگشایند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: من در آن جواب، خواستم متذکر امر مهمی نسبت به انقلاب اسلامی باشم تا انقلاب، تنها در آینهی نگاهی که در گذشته به آن داشتیم، نگاه نشود. چرا که آینهی دیگری ظهور کرده که اگر ادامهی دیروزمان هست، که هست، از امروزمان خبر میدهد که چه در پیش داریم.
نمیدانم چرا در عین احساس همزبانی و همدلی و اینکه میفهمم به کجا اشاره داری، با طاهرزادهای که در مرحلهی سوم حضورِ تاریخی انقلاب بهسر میبرد، همراهی نمیکنی؟![1]
نمیدانم روشن است که به کدام انقلاب دعوت میکنم یا نه؟! و نمیدانم شما هم در این غوغایِ مدعیان دروغین طرفدارِ انقلاب، مواظب هستید آن انقلاب در حجاب نرود؟! انقلابی که امثال حججیها در افق تاریخ یافتند و تا مرز شهادت پای آن ایستادگی نمودند و تشییعکنندگان پیکر بیسرِ او آن حقیقت تاریخی را در بنیادینترین بُعدِ خود حس کردند، در عین آنکه روزمرّگیها آنها را اشغال کرده بود که این نیز عرض عریضی دارد که چگونه انسانهایی با اینهمه روزمرّگیزدگی، باز حججی را از خود میدانند!
چرا ما علیرغم اینهمه دروغ در این حضور تاریخی آن دورهایی که در متن انقلاب اسلامی خداوند برای ما تقدیر کرده است، نظر نمیافکنیم تا دروغگویان را به چیزی نگیریم؟! اینان مگسهایی هستند که میخواهند فیل را نادیده بگیرند.
گفتی زبانی را به میان آورم که مستقیماً قاتل دروغ باشد؛ این تقاضا با نظر به روحیه و روحِ جوان شما تقاضای منطقی است ولی به این فکر کن که گویا سیرهی اولیاء الهی بیشتر در نمایاندنِ «صدق» بود ،تا «دروغ» خود به خود رسوا شود و برای تحقق یک تمدن، تمدنی که نمیخواهد یک حزب سیاسی باشد. به این فکر کن که چرا بعد از شهادت حضرت سیدالشهدا«علیهالسلام» سعیِ ائمه«علیهمالسلام» آن است که جبههی مقابلهای با خلفا شکل ندهند و در درون جامعهی اسلامی تا آن راهِ زلالی که مأمور ظهور آن هستند، به میان آید.
آری! در مورد کوفه عرض شد اگر کوفیان در عین تفاوتِ نگاه، آن نگاهها به خصومت منجر نشده بود، علی«علیهالسلام» توان مقابله با استکبارِ امویِ معاویهای را داشت. چه کنم که نه میتوانم این نحوه حضوری که شما متذکر آنید را نادیده بگیرم! و نه میتوانم نسبت به روشی که برای تحقق تمدن اسلامی به آن اعتقاد دارم؛ چشمپوشی کنم!! آنچه برای بنده شیرین است «سرِ پیری جوانبودن» است که این جمعالجمعی است طاقتفرسا. موفق باشید
[1] - در یک مرحله، سخن در این بود که این انقلاب ریشه در تاریخِ ما دارد و از «غدیر» تا اینجاها آمده است و در مرحلهی دوم بحث «سلوکِ تاریخی ذیل شخصیت حضرت روح اللّه» بود و در مرحلهی سوم سخن از آن است که اگر به عمیقترین لایههای وجودی خود رجوع کنیم، مییابیم که انقلاب اسلامی به عنوان نفحهای تاریخی تمام جان ما را در بر گرفته است که البته این سخن سخنی است که در فضای مدرنیته «خلافآمدِ عادت» است و نمیدانم گوش شنوایی برایش هست یا نه؟! عرایضی را در این رابطه در گلپایگان تحت عنوان «انقلاب اسلامی و حضور تاریخیِ ما» شروع کردم. عمری باقی باشد حرفهایی دارم.
باسمه تعالی سلام علیکم: گفت: : اگر که یار نداری چرا طلب نکنی / اگر به یار رسیدی چرا طرب نکنی
ما در تاریخی زندگی میکنیم که قصهی انتحار روشنفکران قرن نوزده سخن بزرگی با ما در میان گذاشته است. بنده از کتاب «فرجام نیچه» اثر «هارتموت لانگه» این را فهمیدم که چون هوشیارانی مثل نیچه یا حساسیتهایی که گوتهی جوان در آثار خود پیش میآورد، دیگر نمیشود آدمهای هوشیار را دعوت به زندگی کرد که عملاً نفسکشیدن است و بس. لذا یا باید آن حساسیت نورانی را به جایی برد که آنجا روشنیگاهی است در ظلماتِ دوران. و اگر از آن مأیوس شویم از آنجایی که نظام مدرن چنین انسانهایی را از هرگونه زندگی محروم میکند، یا باید تصمیم به جنون گرفت چون نیچه و هولدرلین، و یا باید به آن نوع خودکشیها دست زد که عدهای با آثار گوته دست زدند. امروز روشنیگاهِ ما با فلسفههای معمولی در مقابل ما خود را نمیگشاید. من هنوز حیران راهی هستم که شهدا در مقابل ما گشودند. خدا کند که این راه، معنیِ تاریخی خود را بنمایاند. آیا امثال شما میتوانند برای آنکه از غصه نمیرند، زبانِ راهی باشند که شهداء گشودند؟! میدانم که واژهی «راهِ شهداء» کمی حالت متافیزیکی و مُرده پیدا کرده است ولی واقعیتِ قضیه بهشدت زنده است، به همان معنایی که آن پیر فرزانه فرمود: «خدا می داند که راه و رسم شهادت کور شدنی نیست و این ملت ها و آیندگان هستند که به راه شهیدان اقتدا خواهند نمود.
همین تربت پاک شهیدان است که تا قیامت مزار عاشقان و عارفان و دلسوختگان و دارالشفای آزادگان خواهد بود.». چه کسی است که باید نشان دهد راه و رسمِ شهادت، کورشدنی نیست؟ راستی را حکیمانه خون دل خوردن و حجابهای این راهِ گشوده را متذکرشدن همان، «مداد العلماء افضلُ من دماء شهداء» نیست؟
موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- با نیابت امام زمان«علیهالسلام» به زیارترفتن، بسیار خوب بوده و برکت چندین برابر دارد 2- انجام عبادات به نیابت والدین و اموات بسیار خوب و با برکت است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آیهی مذکور میفرماید: آنچه در زمین خلق شده برای شماست – نه آنکه شما برای آنها باشید - پس بعد از آن به آسمانها پرداخت – نه آنکه بعد از آن، آسمانها را خلق کرد - به آسمانها پرداخت در رابطه با مراتب آسمان و نحوهی حضوری که باید حضرت حق در آسمانها داشته باشد، معنا میدهد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر دو لازم است ولی تبلیغ حضوری، بهتر است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمداللّه جامعهی ما به آنچنان بلوغی رسیده است که از دورهی «فراروایت» عبور کرده است. به این معنا که افراد، چراغ خرد خاموش کنند و بدون فکر از کسی تقلید نمایند. آری! بسترِ گشودهای است به نام اسلام و انقلاب، که خود به خود میدانِ تفکر است و تفاوتِ فهمها نسبت به اسلام و انقلاب، نشانهی سعهی ملکوتیِ اسلام و انقلاب است و ما را از انجمادِ فکری نجات میدهد. از سخنان شما چنین برداشت کردم که نمیخواهید در انجمادِ فکری، خود را متوقف و راضی کنید و همین امر موجبِ ارادت بنده به امثال شماست. حقیقتاً در این تاریخ، باید در بسیاری از برداشتها و فهمهای خود تجدید نظر کنیم و آنها را بازخوانی نماییم، هرچند که در بعضی نکات به نظر خودم عجله کردهاید. مثل آنکه گمان فرمودهاید علت مخالفت بنده با آقای احمدینژاد مربوط به سال ۹۶ و عدول ایشان از مشورتی است که با مقام معظم رهبری داشت. چنین نیست؛ ولی فعلاً هم مهم نیست. مهم آن است که شما در موضوعات فکر میکنید و حتی برای مقام معظم رهبری، جایگاهِ عصمت قائل نیستید. از آن طرف انتظار بنده آن است که اهل تفکر به سخن متفکران از جمله متفکری مثل آقای خامنهای فکر کند و در مقایسه با سخن مخالفانِ ایشان آنچه بهترین است را دنبال نماید. بنده به هیچوجه نگاهِ شخصیتهایی امثال شما را، نهتنها نگاهِ مغرضانه نمیدانم، بلکه چشماندازی میبینم برای آیندهای که سختْ بدان امیدوارم. همانطور که اشاره دارید بحث در حکمِ حکومتی رهبری است که در آنجا نه به اعتبار آنکه آن سخن و آن حکم، بیعیب است بلکه از آن جهت که باید بالاخره به گفتهی افلاطون، یک کسی حرف آخر را بر مبنایِ معارف تعریفشده بزند تا امورِ شهر و کشور جلو برود.
اجازه بدهید به تکتکِ اشکالاتی که فرمودید پرداخته نشود؛ ولی در جمعبندی معتقدم «عقل» و «حکمت» اقتضاء میکند نظام ما آنچنان بیهویت و بیاصالت نشده است که به براندازی نسبت به آن فکر کنیم؛ بلکه برعکس، شاید بگویم از بینظیر نظامهایی است که اگر دلسوزانه و بیسر و صدا در رفع مشکلات آن قدم برداریم، حتماً به نتیجه خواهیم رسید. بنده بر اساسِ تجربیات گذشتهی خود در این وادی قدم برمیدارم و سختْ امید به رحمتِ الهی دارم و سخنان مقام معظم رهبری را نه از آن جهت که «باب اللّه» است بلکه به اعتبار اینکه گویا خدا بنا دارد از طریق سخنان ایشان، هدایتی به این ملت عطا کند؛ ارج مینهم در آن حدّ که گاهی به این فکر میافتم چقدر خوب است این سخنان را مثل یک متن ارزشمند در جمع دوستان مورد بحث و بررسی قرار دهیم، به نظر بنده ارزش این کار را دارد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: چنین چیزی یادم نمیاید. آنچه در قرآن هست ملامتی است که شیطان بر پیروانش در قیامت میکند و میگوید: «وَ قالَ الشَّيْطانُ لَمَّا قُضِيَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَ وَعَدْتُكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ وَ ما كانَ لِيَ عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلاَّ أَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لي فَلا تَلُومُوني وَ لُومُوا أَنْفُسَكُمْ» و شيطان، هنگامى كه كار تمام مى شود، مى گويد: «خداوند به شما وعده حق داد؛ و من به شما وعده(باطل) دادم، و تخلّف كردم! من بر شما تسلّطى نداشتم، جز اينكه دعوتتان كردم و شما دعوت مرا پذيرفتيد! بنا بر اين، مرا سرزنش نكنيد؛ خود را سرزنش كنيد (ابراهیم/22). موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره باید بفهمیم و بفهمانیم ارتباط غیر شرعی و خارج از ضرورت با نامحرم حرام است و انسان را از رسیدن به حقایق معنوی محروم یا عقب میاندازد. موفق باشید
