بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
849

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام. 1- دعا برای سلامتی امام زمان(ع) به چه معناست؟ مگر ممکن است برای حضرت مشکلی پیش آید که در سرنوشت ظهور تاثیر گذار باشد؟ 2- آیا منتظر ظهور بودن قبل از دیدن 5 نشانه حتمی ظهور با معناست؟ یعنی قبل از دیدن سفیانی، نفس زکیه و ... آیا باز هم می توان مثلا جمعه این هفته منتظر ظهور آقا باشیم؟ 3- آیا حضرت منتظر 313 نفر یار هستند تا ظهور کنند؟ در بسیاری از منابر یا روضه ها گفته می شود در بین این همه شیعه 313 نفر آدم خیلی مومن هنوز یکجا پیدا نشده و گرنه حضرت ظهور می کردنند. این تفکر درست است؟ 4- آیا مصداق سازی شخصیت هایی مثل سید خراسانی، سید یمانی، سفیانی و ... با افرادی که الان در قید حیاتند به مصلحت است؟ بسیاری بر این باورند که گسترش این مصادیق و تطابق سازی ها ممکن است باعث بدا شود. نظر شما چیست؟ 5- اصولا بدا در حوزه آخرالزمان و ظهور ممکن است در چه مواردی رخ دهد و چه مواردی مبرا از بدا هستند؟ 6- اخیرا جریاناتی در کشور به راه افتاده است که کلیه نظام های غربی و حاکمان و پادشاهان آنها را بلا استثنا ماسون یا شیطان پرست اثبات می کنند (حتی پاپ و پادشاهان برخی از کشورهای اطراف) و می گویند آنها تحت الامر شخص ابلیس هستند. مستندی هم به نام مستند ظهور (که ساخته چند جوان مسلمان آمریکایی است) گفته آنها را تصدیق می کند. می خواستم بدانم آیا این تفکر بدبینانه است یا واقع بینانه و آیا باید به اشاعه آن به عنوان یک وظیفه کمک کرد و یا اینکه تنها خودمان اطلاعات آنها را تحلیل یا نگه داری کنیم؟ 7- آیا پیشرفت های علمی دول غربی را می توان با شیطان یا سحر مرتبط دانست؟ (مانند علوم پیشرفته فراعنه مصر) یا اینکه این مسائل فقط نتیجه زحمات خودشان است؟ و آیا اصلا شیطان یا ساحر می تواند انسان را به سمت فلان اختراع راهنمایی کند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی، سلام علیکم: 1- شاید این نوع دعاها جهت سلامتی در ظهور باشد و بهتر انجام‌شدن ظهور. 2- بسیاری از نشانه‌های ظهور تأویل‌پذیر و بداءپذیرند. یعنی هم ممکن است به معنی باطنی رجوع داشته باشد و هم ممکن است شرایط تاریخی طوری تغییر کند که نیاز به آن نشانه‌ها نباشد. موضوع در کتاب «جایگاه واسطه‌ی فیض در هستی» تا اندازه‌ای روشن شده 3- اگر 313 نفر انسان تاریخ‌ساز در صحنه‌ باشند زمینه‌ی ظهور و هم‌زبانی با حضرت فراهم می‌شود 4- مصداق‌سازی به هیچ‌وجه کار درستی نیست، مگر با احتمالات می‌توان زندگی کرد؟ 5- در کتاب مذکور نکاتی در این مورد عرض شده و آقای مصطفی صادقی در کتاب «تحلیل تاریخی نشانه‌های ظهور» به طور مفصل و عالمانه بحث کرده‌اند 6- حقیقت آن است که حاکمیت موجود جهان در اختیار ابلیس است حال مستند مذکور نمونه‌هایی را ارائه داده ولی ریشه‌یابی موضوع را باید در مباحث غرب‌شناسی جستجو کرد. جواب قسمت هفتم سؤال شما نیز با پیگیری مباحث غرب‌شناسی داده می‌شود که مبنای این نوع اختراعات و تکنولوژی، تفکری بوده است که می‌خواسته عالم و طبیعت را هماهنگ هوس انسان‌ها کنند، در حالی‌که وظیفه‌ی انسان آن بود که هماهنگ با عالم به قرب الهی برسد. موفق باشید
620

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
ضمن سلام و احترام . این روز ها در صحبت با عده ای سخن های عجیبی به گوشم می رسد. میخواهم ببینم آیا صحت دارد یا خیر و نظر شما چیست؟ 1) می گویند آیت الله مرعشی به هر حال مرجع تقلید بوده اند و در هر حال قتل یا اعدام ایشان جایز نمیباشد. از طرفی میگویند امام (ره) دستور اعدام ایشان را داده اند ! 2) می گویند گنبد طلایی که روی حرم مطهر امام (ره) بوده است را مدتی است برداشته اند و اصرار داشتند که ما برویم ببینیم . میگویند میخواهند آن را برای مرقد(!خدا نکرده) رهبر عزیزمان استفاده کنند(معاذالله) . با تشکر .
متن پاسخ
بسمه تعالی علیک السلام مگر بناست هر حرف بی دلیلی را ما بپذیریم؟
26107
متن پرسش

با سلام و تسلیت: ببخشید یک سوال؟ با توجه به اینکه الان ایام امتحانات است و طلاب هم امتحان دارند و از طرفی تشییع شهید حاج قاسم سلیمانی است. کدام اولویت دارد؟ الان وظیفه ما شرکت و دفاع از سردار امنیت است و هیچ. این درست است؟ یا اینکه استدلال که تشییع شهید آن هم چنین شهید والا یک بار است ولی امتحان بعد هم می شود. یا اینکه مثلا ۸ سال دفاع مقدس کسانی که درس را رها نکردند و به جبهه نرفتند باختند. و دیگر اینکه آیا آنجا که امام در کلاس درس بودند و خبر شهادت حاج آقا مصطفی را به ایشان دادند و ایشان کلاس را ترک نکردند و فرمودند امانت الهی بودند و... آیا این خط به ما می دهد یا ربطی ندارد؟ متشکرم. در این زمینه راهنمایی بفرمایید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر به طور جدّی به درستان لطمه‌ای نخورد، حضور در تشییع بدن مبارک آن مرد الهی، حضور در صحنه‌ای است که ملائکة اللّه به نحو چشم‌گیری در آن‌جا حاضرند و افق‌های نظر به حقایق عوالم بالا را در مقابل جان شما می‌گشایند. موفق باشید

20441
متن پرسش
در پاسخ به پرسشی با این عنوان: با شهید حججی، افقی دیگر در میان آمد. از کدام نشناختن سخن می گویی؟! حال آنکه گفتم حججی را در افق «ققنوس» ها به نظاره نشسته َم! از دروغگویان که محض دلخوشی دروغین شان از او «طوطی» ساختند در جوار تو نالیدم! دروغی که هست و نیست مان را به ریشخند گرفت و ترازوی کم و بیش مان را دستکاری کرد! من ِ «سر» دار را با بی «سر» ان سانی نیست ... اما چرا از دروغی که این چنین سر به سر مان گذاشته، چیزی نمی گویی؟! چرا چنگ نمیزنی و خرقه ی دروغ مان را پاره نمی کنی؟! چرا دست نمی اندازی و این دروغ را که این چنین در وجود ِ مان پا بر حنجره ی صدق گذاشته، به زیر نمی کشی؟! چرا نمی گذاری کنار تو ، راه ما که از دروغ زمانه مان می نالیم با راه آنان که صدق انقلاب را به یغما می بَرَند، جدا کنیم؟! چرا نمی گذاری جامه ی دروغ مان را پاره کنیم و رسوایی َش را نشان دهیم تا آنان که صدق انقلاب مان را توهمی بیش نمی دادند، نشان دهیم!؟ آنان که از آب گل آلود همین دروغ، ماهی پایان انقلاب تور می کنند! من نمی خواهم در زمین ِ عزت ِ انقلاب، از ترس ِ ترکش ِ پست ِ دروغ، قد خمیده قدم بردارم. و حالا تو مرا این چنین غریبانه به نشناختن محکوم می کنی! دیروز طور دیگری در جوارت نالیدم و گفتم: انقلابی که سر ِ حرکتم را به سمت دروغ ببرد، اسمش چیست؟ انقلاب همراه دروغین می خواهد؟ انقلاب تایید دروغین می خواهد؟! انقلابی که فطرت مرا، ساده ترین را، سر راست ترین را نبیند، انقلاب است؟ انقلابی که صدق را نفهمد انقلاب است؟ انقلابی که در آن نفسهای صادقان تنگ شود انقلاب است؟! این انقلاب راستگوهاست یا دروغگوها؟! پس چرا ما امروز با راست ترینِ انقلاب، با امام مان ارتباط نگرفتیم؟! و تو گفتی: نه! نه! هرگز انقلاب همراهِ دروغ و تأییدهای دروغین و اندیشه‌های سطحی نمی‌خواهد. این‌ها قاتل انقلاب‌اند. انقلاب اسلامی حقیقتی است که بر جانِ هوشیارانِ این تاریخ مستقر شده است و تمام آن چیزی است که فطرت ما به دنبال آن است. آنچه مرا بدان رجوع داده ای، خوانده َم اما لطفا مرا به آنجایی رجوع دِه که از قاتل ِ دروغ ، رسما زبانی به میان آورده ای، من آواره ی این زبان ِتوام. لطفا ما را امروز در این زبان ِخود پناه باش!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: من در آن جواب، خواستم متذکر امر مهمی نسبت به انقلاب اسلامی باشم تا انقلاب، تنها در آینه‌ی نگاهی که در گذشته به آن داشتیم، نگاه نشود. چرا که آینه‌ی دیگری ظهور کرده که اگر ادامه‌ی دیروزمان هست، که هست، از امروزمان خبر می‌دهد که چه در پیش داریم.

نمی‌دانم چرا در عین احساس هم‌زبانی و هم‌دلی و این‌که می‌فهمم به کجا اشاره داری، با طاهرزاده‌ای که در مرحله‌ی سوم حضورِ تاریخی انقلاب به‌سر می‌برد، همراهی نمی‌کنی؟![1]

نمی‌دانم روشن است که به کدام انقلاب دعوت می‌کنم یا نه؟! و نمی‌دانم شما هم در این غوغایِ مدعیان دروغین طرفدارِ انقلاب، مواظب هستید آن انقلاب در حجاب نرود؟! انقلابی که امثال حججی‌ها در افق تاریخ یافتند و تا مرز شهادت پای آن ایستادگی نمودند و تشییع‌کنندگان پیکر بی‌سرِ او آن حقیقت تاریخی را در بنیادین‌ترین بُعدِ خود حس کردند، در عین آن‌که روزمرّگی‌ها آن‌ها را اشغال کرده بود که این نیز عرض عریضی دارد که چگونه انسان‌هایی با این‌همه روزمرّگی‌زدگی، باز حججی را از خود می‌دانند!

چرا ما علیرغم این‌همه دروغ در این حضور تاریخی آن دورهایی که در متن انقلاب اسلامی خداوند برای ما تقدیر کرده است، نظر نمی‌افکنیم تا دروغ‌گویان را به چیزی نگیریم؟! اینان مگس‌هایی هستند که می‌خواهند فیل را نادیده بگیرند.

گفتی زبانی را به میان آورم که مستقیماً قاتل دروغ باشد؛ این تقاضا با نظر به روحیه و روحِ جوان شما تقاضای منطقی است ولی به این فکر کن که گویا سیره‌ی اولیاء الهی بیشتر در نمایاندنِ «صدق» بود ،تا «دروغ» خود به خود رسوا شود و برای تحقق یک تمدن، تمدنی که نمی‌خواهد یک حزب سیاسی باشد. به این فکر کن که چرا بعد از شهادت حضرت سیدالشهدا«علیه‌السلام» سعیِ ائمه«علیهم‌السلام» آن است که جبهه‌ی مقابله‌ای با خلفا شکل ندهند و در درون جامعه‌ی اسلامی تا آن راهِ زلالی که مأمور ظهور آن هستند، به میان آید.

 آری! در مورد کوفه عرض شد اگر کوفیان در عین تفاوتِ نگاه، آن نگاه‌ها به خصومت منجر نشده بود، علی«علیه‌السلام» توان مقابله با استکبارِ امویِ معاویه‌ای را داشت. چه کنم که نه می‌توانم این نحوه حضوری که شما متذکر آنید را نادیده بگیرم! و نه می‌توانم نسبت به روشی که برای تحقق تمدن اسلامی به آن‌ اعتقاد دارم؛ چشم‌پوشی کنم!! آن‌چه برای بنده شیرین است «سرِ پیری جوان‌بودن» است که این جمع‌الجمعی است طاقت‌فرسا. موفق باشید


[1] - در یک مرحله، سخن در این بود که این انقلاب ریشه در تاریخِ ما دارد و از «غدیر» تا این‌جاها آمده است و در مرحله‌ی دوم بحث «سلوکِ تاریخی ذیل شخصیت حضرت روح اللّه» بود و در مرحله‌ی سوم سخن از آن است که اگر به عمیق‌ترین لایه‌های وجودی خود رجوع کنیم، می‌یابیم که انقلاب اسلامی به عنوان نفحه‌ای تاریخی تمام جان ما را در بر گرفته است که البته این سخن سخنی است که در فضای مدرنیته «خلاف‌آمدِ عادت» است و نمی‌دانم گوش شنوایی برایش هست یا نه؟! عرایضی را در این رابطه در گلپایگان تحت عنوان «انقلاب اسلامی و حضور تاریخیِ ما» شروع کردم. عمری باقی باشد حرف‌هایی دارم.

19710
متن پرسش
با سلام: با این‌که سعی می‌کنم در مطالعات خود محکم و استوار باشم و از فلسفه‌ی اسلامی و بیش از آن از فلسفه‌ی غرب بهره‌هایی می‌برم، از یونان گرفته و افلاطون و از دکارت گرفته تا کانت و هگل و هایدگر، مشغول کند و کاو هستم و نسبت به انقلاب اسلامی نیز بی‌تعلق نیستم، و اندک استعدادی به اقرار دوست و دشمن در من هست؛ نمی‌دانم با این‌همه چرا در بعضی موارد می‌خواهم از غصّه بمیرم.
متن پاسخ

باسمه تعالی                                                                                                             سلام علیکم: گفت: :                                                                                                 اگر که یار نداری چرا طلب نکنی / اگر به یار رسیدی چرا طرب نکنی

ما در تاریخی زندگی می‌کنیم که قصه‌ی انتحار روشنفکران قرن نوزده سخن بزرگی با ما در میان گذاشته است. بنده از کتاب «فرجام نیچه» اثر «هارتموت لانگه» این را فهمیدم که چون هوشیارانی مثل نیچه یا حساسیت‌هایی که گوته‌ی جوان در آثار خود پیش می‌‌آورد، دیگر نمی‌شود آدم‌های هوشیار را دعوت به زندگی کرد که عملاً  نفس‌کشیدن است و بس. لذا یا باید آن حساسیت نورانی را به جایی برد که آن‌جا روشنی‌گاهی است در ظلماتِ دوران. و اگر از آن مأیوس شویم از آن‌جایی که نظام مدرن چنین انسان‌هایی را از هرگونه زندگی محروم می‌کند، یا باید تصمیم به جنون گرفت چون نیچه و هولدرلین، و یا باید به آن نوع خودکشی‌ها دست زد که عده‌ای با آثار گوته دست زدند. امروز روشنی‌گاهِ ما با فلسفه‌های معمولی در مقابل ما خود را نمی‌گشاید. من هنوز حیران راهی هستم که شهدا در مقابل ما گشودند. خدا کند که این راه، معنیِ تاریخی خود را بنمایاند. آیا امثال شما می‌توانند برای آن‌که از غصه نمیرند، زبانِ راهی باشند که شهداء گشودند؟! می‌دانم که واژه‌ی «راهِ شهداء» کمی حالت متافیزیکی و مُرده پیدا کرده است ولی واقعیتِ قضیه به‌شدت زنده است، به همان معنایی که آن پیر فرزانه فرمود: «خدا می داند که راه و رسم شهادت کور شدنی نیست و این ملت ها و آیندگان هستند که به راه شهیدان اقتدا خواهند نمود.
 همین تربت پاک شهیدان است که تا قیامت مزار عاشقان و عارفان و دلسوختگان و دارالشفای آزادگان خواهد بود.». چه کسی است که باید نشان دهد راه و رسمِ شهادت، کورشدنی نیست؟ راستی را حکیمانه خون دل خوردن و حجاب‌های این راهِ گشوده را متذکرشدن همان، «مداد العلماء افضلُ من  دماء شهداء» نیست؟

موفق باشید

 

17678

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام استاد گرامی: در زیارت ائمه علیه السلام آیا می شود به نیت امام دیگری به زیارت امام دیگر برویم، مثلا به نیابت از امام زمان (عج) به زیارت امام رضا علیه السلام برویم و همچنین زیارت امامزادگان را نیابتی می شود انجام داد؟ نیابت پدر یا مادر فوت شده چطور؟ در کل زیارت نیابتی بهتر است یا شخصی؟ اجرتان با سیدالشهدا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- با نیابت امام زمان«علیه‌السلام» به زیارت‌رفتن، بسیار خوب بوده و برکت چندین برابر دارد 2- انجام عبادات به نیابت والدین و اموات بسیار خوب و با برکت است. موفق باشید

16144

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: با توجه به آیه ۲۹ بقره آیا نتیجه نمی گیرم که حرف فلاسفه کی می گویند: اول عالم غیب خلق شده بعد دنیا. اشتباه است چون در آیه انگار اول خلقت زمین بیان شده بعد آسمانها.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آیه‌ی مذکور می‌فرماید: آن‌چه در زمین خلق شده برای شماست – نه آن‌که شما برای آن‌ها باشید - پس بعد از آن‌ به آسمان‌ها پرداخت – نه آن‌که بعد از آن، آسمان‌ها را خلق کرد - به آسمان‌ها پرداخت در رابطه با مراتب آسمان و نحوه‌ی حضوری که باید حضرت حق در آسمان‌ها داشته باشد، معنا می‌دهد. موفق باشید

15735

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام و ارادت: استاد فاضل و گرانقدر، نظر حضرتعالی نسبت به تبلیغ دین در فضای مجازی چیست؟ تبلیغ به صورت حضوری بهتر است یا در فضای مجازی؟ برخی معتقدند تبلیغ در فضای مجازی تاثیرگذاری آن کم است و بهتر است تبلیغ فقط به صورت حضوری باشد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هر دو لازم است ولی تبلیغ حضوری، بهتر است. موفق باشید

8125

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد، اول به خاطر این که لطف میکنید و وقت با ارزشتون را برای جواب دادن به سوالها در اختیار ما میگذارید از شما تشکر میکنم. خیلی وقته این صفحه پرسش و پاسخ یکی از دلخوشی های زندگیم شده. ان شاء الله هفته دیگه با کاروان عمره طلاب برای اولین بار عازم عمره ام، میخواستم لطف بفرمائید با توجه به این که وقت زیادی تا سفر نمونده و من هم متاسفانه نتونستم مطالعه ای داشته باشم برای این مدت کوتاه قبل از سفر، طول سفر و بعداز سفر توصیه ای بفرمایید.استاد دعامون کنید. ممنون
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: جزوه‌ی «حقیقت حج» و جزوه‌ی «وظیفه‌ی حجاج بعد از حج» را با خود ببرید. فراموش نکنید به ملاقات خدا می‌روید، دلتان را آماده کنید تا نوری که از طرف حق به شما می‌رسد احساس کنید. در مسجد شجره یا هرجا که محرم شدید عالی‌ترین عهدها را با خدا ببندید و مطابق آن لبیک بگویید. موفق باشید
7724

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و ادب خدمت استاد ابتدا از حضرتعالی در خصوص ارسال بایسته های اقدام کلان فرهنگی تشکر می کنم و چند سوال مهم : بنده بعد از اتمام دانشگاه وارد بر حوزه شدم و در حالی پایه اول را سپری می کنم که کمتر بهره ای از این بخش نصیبم گشته است. از آن شور و حالی که 5 سال پیش از مباحث معرفت نفس گرفتم و حس حضوری که درک کردم در اینجا خبری نبود. هر چه خودم نگاه می کنم متوجه می شوم طریق من روش داشمندی نیست که انبار اطلاعات باشم بلکه آنچه روح مرا ارضا می کند روش اندیشمندی و طهارت باطن است که با درک حضور حضرت رب العالمین جلا و علا حاصل می گردد. و در این بین ازدواج را بسیار برای خود لازم می یابم چرا که اقتضای شرایط سنی ام (28 سال) و آنچه که در این بین از انس نصیبم می شود را موثر در تمرکز و جمع حواس می دانم . بر این اساس در خصوص معرفت نفس و ازدواج برنامه جدی دارم. بنده با یک هدف بسیار متعالی وارد بر حوزه شده ام اما متاسفانه تا کنون شاید 10 درصد آن محقق نشده باشد و شور و رغبت را از من در مطالعه جدی و مباحثه ربوده است. گویی نوعی افسردگی برای من ایجاد شده و قلب من محبوب خود را گم کرده و لذا در جستجوی این محبوب به همسری صالح و معرفت حضوری پروردگار می اندیشم. در نظر دارم در تابستان امسال برخی دروس را ارتقائی بخوانم تا در سال تحصیلی جدید فرصت بیشتری برای پیگیری آنچه تشنه آنم داشته باشم. نظر حضرت عالی در این خصوص چیست؟! بنده در مسیر ورود به حوزه فشار زیادی را تحمل می کنم و لذا نمی توانم خود را با بی ثمری مواجه ببینم. از اینکه بنده را راهنمایی می فرمائید سپاسگزارم.
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: این‌که می‌فرمایید می‌خواهید بعضی دروس را ارتقائی بخوانید اشکالی ندارد، ولی در مورد ادبیات عرب کوتاهی نکنید و نیزانتظار نداشته باشید در ادبیات عرب هم مثل معرفت نفس در حال حضور باشید. ادبیات عرب جنبه‌ی «راه» را دارد برای رسیدن به مقصد. راه؛ مقصد نیست که انتظار حال حضور از آن دارید. در موضوع ازدواج هم بنده دعا می‌کنم به بهترین نحو موفق باشید. موفق باشید
7682
متن پرسش
سلام.بنده سوالی داشتم در رابطه با صرف کردن وقت در کسب معارف دینی.با توجه به رشته سنگین دانشگاهی اینجانب.(پزشکی)تقریبا میشه گفت تمام وقتم صرف درس خوندن میشه. میدونم اگه با نیت الهی و خدمت به خلق باشه خوبه.ولی با این حال دوست دارم فرصت بیشتری داشته باشم برای مباحث دینی.متاسفانه فقط وقت میکنم نمازهای یومیه رو به جا بیارم
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: در هرحال باید طوری برنامه‌ریزی کنید که در همین دوره‌ی سنی، قلب خود را با معارف عالیه‌ی الهی آشنا کنید. این هنر شما است که بتوانید این دو کار را جمع کنید. موفق باشید
7475

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام و درود بیکران کاشکی پرسش و پاسخ ها را برای دانلود می گذاشتید تا در بی اینترنتی هم بتوانیم از پاسخ های استاد استفاده می نمودیم. سپاس
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم:این درخواست کاربران گرامی بناهست که درسایت جدید اعمال شود.
7316
متن پرسش
سلام علیکم. باید ببخشید مزاحم میشومسوال دارم.درجواب حدیث پیغمبر در نهج الفصاحه که میفرمایند:دلی که از چرک پرشود بهتر ازاین است که از شعر پرشود چه میفرمایید؟درحالی که بزرگان مانندمحمد بلخی و حافظ وسعدی وحتی آیت الله حسن زاده آملی و...زیر سوال میروند. سوال دوم:فردی به بنده فرمودند:دعا کنید خداوند دست ما را در دست اولیاءاش قرار دهد.طبق فرمایش شما در فرمایشات آیت الله بهجت گفتم یعنی شما اعتقاد دارید که خداوند به اولیاء چیزی را داده است که به ایمه نداده است.فرمودند:سخن ما به خدا و امامانش کذب است زیرا ایمه منتظر اند تا ما یک بهانه ای به دست آنها بدهیم تا به ما بدهند.حدیث علی ع را بیان نمودند:خدایا گناهانی را از من ببخش که فرشتگان هم نمی فهمند.آیت الله جوادی آملی و یک فرد آمریکایی را مثال زدند کاز امام رضا ع کرامت گرفته بودند.اولیاءرا بصورت یک واسطه میدیدند.عرض کردم پس سخن آیت الله بهجت که میفرمایند علم تو استاد توست چه میشود ؟ایشان گفتند مقام علم است .به نظر بنده هم راست می گفتند زیرا خیلی ها علم حصولی دارند اما...به نظر شما غلط است یا صحیح؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً مستحضر هستید که دین اسلام از یک طرف شعر و شاعری را که انسان را گرفتار توهّمات و عیاشی کند ردّ می‌کند و از طرفی رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» می‌فرمایند: «إِنَّ مِنَ الشِّعْرِ لَحِکْمَة» یعنی بعضی از اشعار حکمت است تا حدّی که اشعاری از امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» داریم 2- از قسمت دوم سؤال‌تان چیزی نفهمیدم. موفق باشید
6875
متن پرسش
سلام علیکم پیرو سوال 4549 یکی از اصول اساسی مدیریت غرب بحث سازماندهی است. در سازماندهی، وظایف و اختیارات و مسئولیتهای واحدها و پستها مشخص و نحوه هماهنگی و ارتباط بین آنها مشخص می شود (سیدمهدی الوانی، مدیریت عمومی، ص 95) یکی از اجزا اصلی سازماندهی تخصص گرایی است. تخصص گرایی به گروهبندی دقیق وظایفی که به وسیله یک فرد انجام می شود بر می گردد. (استیفن رابینز ترجمه الوانی و دانایی فر، تئوری سازمان، ص 82) البته همانطور که استحضار دارید این تخصصی شدن در حوزه وظایف است و با تخصصی شدن علوم متفاوت است. سوال بنده از حضرتعالی اینست که ریشه تخصص گرایی به این سبک که در مدیریت غربی مطرح است در تمدن غرب چیست؟ نظر اسلام در این مورد چگونه است؟ اگر لطف بفرمایید و به صورت مبسوط پاسخ دهید ممنون می شوم.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در امور عقیدتی و دینی همه باید رجوع الی اللّه داشته باشند و استعدادهای مختلف روش‌های مختلفی را اقتضا می‌کند ولی تغییری در هدف ایجاد نمی‌کند. معلوم است که در امور دنیایی باید سازماندهی داشت و به طور طبیعی تخصص‌گرایی به میان می‌آید حال چه رویکرد ما تمدن غربی باشد و چه تمدن اسلامی. موضوع چیزی نیست که نیاز به بحث مبسوط داشته باشد، مگر در چگونگی سازماندهی و تخصص‌گرایی که در رابطه با هدفی که در این امور دنبال می‌شود متفاوت است. شاید کتاب «تمدن‌زایی شیعه» نکاتی در این مورد در اختیارتان بگذارد. موفق باشید
5616
متن پرسش
باسلام خدمت استاد عزیز وآرزوی سلامتی 1.میخواستم درباره جایگاه سیر شما ونحوه ی نگاه ورجوع ما توضیح بیشتری بدهید؟ 2.میخواستم مخصوصا درباره انسان شناسی هندسه ذهنی تان راترسیم بکنید؟ ببخشید اگرسوالات جواب آن خیلی طولانی میشود ولی یه دفعه توی سیرتون وسوسه ای میادکه ایناراه رو ایینقدرطولانی باشرح و...که اراده ام کمی سست میشود طولانی بودن راه را میبینم ممون اگربه دو سوال جواب کامل وتوصیه ای به مطلب اخیر بکنید. باتشکرفراوان...
متن پاسخ
- باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده جایگاه مباحث خود را در کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» عرض کرده‌ام که مختصر آن به این شرح است: اگر کسی رسید به این که در مقابل خدا بنده است، افق جان او متوجه حقیقت می‌شود. دیگر میل او در راستای تحمیل ذهنیاتش به عالم نیست، بندِ حق است یعنی رجوع او به چیزی بالاتر از خودش است، این دیگر از غرب عبور کرده است. با توجه به این امر است که تأکید می‌شود باید «منِ» خود را بنده دید و بقیه را نیز متوجه این حقیقت کرد و سیر الی الحق جز این نیست، هرچند این سیر، ساز و کارهای مفصلی دارد که ما در حدّ توان محدود خود به آن می‌پردازیم ولی ارزش کار به باز شدن افقی است که بتوان آن افق را در منظر خود نگه داشت. بنده سعی می‌کنم در رابطه با سیر الی الله جایگاه مباحث را عرض کنم تا إن‌شاءالله دوستان متوجه باشند با چه رویکردی باید مباحث و کتاب‌ها را دنبال کرد. اگر معلوم شد مقصد و مقصود ما «سیر الی الله» است تا جان ما در معرض پرتو انوار الهی قرار گیرد، جایگاه تمام مباحث در راستای چنین هدفی مشخص می‌شود و اگر غیر از این است، خواننده یا شنونده را گرفتار پوچی کرده‌ایم زیرا ما از آن گروه‌هایی نیستیم که بگوئیم هر کتاب به یک بار خواندنش می‌ارزد. این یک حیله‌ی سوبژکتیویته است تا سرگردانی انسان‌ها پنهان شود. وقتی راه ما سیر الی الله شد برنامه‌ها و راه‌کارهایی که متوجه این سیر است نیز مطلوب ما خواهد بود. حتی اگر آن برنامه‌ها برای به‌دست‌آوردن انرژی هسته‌ای باشد تا استکبار نتواند ما را محتاج خودش بکند و از عزت اسلامی ما بکاهد. به هرحال باید جای هر برنامه‌ای در راستای مقصد اصلی مشخص باشد. وقتی جای مباحث مشخص شود هرکس می‌تواند نسبت به هدف اصلی جلو برود و مباحث مطرح‌شده إن‌شاءالله برکات خود را به همراه می‌آورد وگرنه آن مباحث و آن فعالیت‌ها هر چند با رنگ مذهبی باشد مزاحم حیات ما می‌شوند. در رجوع «الی الله» - در بستر بندگی خداوند- مقصد ما رجوعِ به حق خواهد بود و در راستای رجوع به حق باید به اسماء الهی نظر کرد و رجوع به اسماء در ذیل رجوع به حق قرار می‌گیرد. از آن طرف مظهر کامل اسماء الهی، اهل‌البیت«علیهم‌السلام»‌اند که به‌طور مشخص در این زمان حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» می‌باشند و باید دائماً وجود و ظهور آن حضرت مدّ نظر باشد. ملاحظه کنید در این مکتب هم هدف مشخص است هم راه. هدف رجوع به «وجود» است به عنوان «حق» و راه رجوع به حق است با نظر به اهل‌البیت«علیهم‌السلام» که صورت کاربردی رجوع به حق هستند. هدف را باید در ابتدا به عنوان یک حقیقت واقعی - و نه ذهنی- شناخت و در راستای رجوعِ الی الله باید نظر به حقیقتِ «وجود» داشت تا گرفتار خدای انتزاعی و مفهومی و ذهنی و اعتباری نگردیم. وقتی متوجه شدیم نظر به «وجود» یک کار اساسی است تا از یک طرف «سیر الی الله» برای ما درست انجام گیرد و از طرف دیگر از روح سوبژکتیویته آزاد شویم، عرض می‌کنم مباحث معرفت نفس با توجه به این که نظر به جنبه‌ی «وجودی» نفس ناطقه دارد، این کار را ممکن می‌کند. «برکات رجوع به حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» در راستای رجوع به حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه»، موضوعِ ضرورت شناخت انقلاب اسلامی از یک طرف و نفی غرب از طرف دیگر به میان می‌آید. در ابتدای کتابِ «آشتی با خدا از طریق آشتی با خودِ راستین» بحث «پوچی چرا؟» مطرح می‌شود و با توجه به آن مباحث موضوع معرفت نفس دنبال می‌گردد. در راستای رجوع به حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه»، موضوع اثبات انقلاب اسلامی و نفی غرب در میان می‌آید، چون غرب حجاب رجوع به حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» است، زیرا سوبژکتیویته به هیچ حقیقتی رجوع ندارد تا بتواند به «السَّبَبُ الْمُتَّصِلُ بَیْنَ الْأَرْضِ وَ السَّمَاءِ» نظر کند و مباحث نقد غرب با این رویکرد مطرح شده تا حجاب نور مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» شناخته شود وگرنه نقد غرب به خودی خود هیچ دردی را دوا نمی‌کند و صرفاً یک ژست پُست‌مدرن است. ما نقد غربی که در ذیل شخصیت حضرت امام، موجب رجوع به مکتب اشراقی حضرت امام می‌شود و نهایتاً ما را به حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» رهنمون می‌کند، می‌پذیریم، ما غربی را نفی می‌کنیم که حجاب رجوع به حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» است و انسان‌ها را گرفتار سوبژکتیویته کرده است. عرض شد مباحث مربوط به انقلاب اسلامی چشم ما را متوجه عالَمی می‌کند که در آن امکان عبور از غرب برای جامعه‌مان فراهم گردد و از آن طرف مقدمه‌ی ظهور حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» شود، مباحث مربوط به انقلاب اسلامی و امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌‌علیه» را با توجه به این امر دنبال می‌کنیم و شما نیز مواظب باشید مباحث را بیرون از این جایگاه مطالعه نفرمائید. مباحثی مثل «برهان صدیقین» و «حرکت جوهری» و «آن‌گاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود» و «اسماء حسنا؛ دریچه‌ها‌ی نظر به حق» کمک می‌کنند تا تصور صحیحی از حضور حضرت حق در هستی داشته باشیم، چیزی که حضرت امام بر آن تأکید فراوانی داشتند که باید حجاب‌هایی که تصور ما را از رجوع به حضرت حق مختل می‌کند بشناسیم و از آن نجات یابیم. همان‌طور که می‌دانید: «وجود»، حقیقتی است که در هر صحنه‌ای یک وجهش نمایان می‌شود. وقتی بنا است در رابطه با غرب صحبت شود از آن زاویه‌ای به غرب نظر می‌شود که حجاب غرب کنار رود و «وجود» رخ بنمایاند و ظلمانی‌‌بودن غرب نسبت به درخشش نور «وجود» معلوم شود. نور جمال وجود در مظاهر مختلف، متفاوت است و در هر موطنی جمالی از آن ظاهر می‌شود به جهت تشکیکی‌بودن، از وجهی رخ می‌نمایاند و از وجهی در حجاب می‌رود و باز دوباره به صورتی دیگر رخ می‌نمایاند. این است که ما باید همواره بتوانیم در ابتدای هر موضوعی نظر به «وجود» داشته باشیم و با توجه به آن چهره و آن جلوه‌ای که در آن موضوع دارد، موضوع را بررسی نمائیم. بحث‌هایی مثل «برهان صدیقین» در جهت اثبات وجود و بحث‌هایی مثل «آنگاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود» در جهت نفی مفهومِ «وجود» و رجوع به اسماء الهی با جنبه‌ی قلبی تدوین شده است. با نظر به «وجود» ساحتی از استعدادِ ما به صحنه می‌آید که می‌توانیم «وجود» را در مظاهر اسماء الهی بنگریم و یا اسماء الهی را از جنبه‌ی وجودی به تماشا بنشینیم. چون حقیقتاً وقتی ما بخواهیم در عالم با «وجود» روبه‌رو شویم با ظرف ظهور اسماء الهی که انوار کمالی وجود مطلق هستند روبه‌رو می‌شویم که اعیان مخلوقات‌اند و از آن‌جایی که عالی‌ترین اعیان که مظهر کامل اسماء الهی هستند، اهل البیت«علیهم‌السلام»اند، ما در رجوع به وجود مطلق با اهل‌البیت«علیهم‌السلام» روبه‌رو می‌شویم. ولی ابتدا جهت چنین رجوعی باید درکی از وجود داشته باشیم که از طریق معرفت حضوری به نفس، چنین درکی حاصل می‌شود و از این جا آغاز می‌کنیم، سپس با نظر به «وجود»، نظر بر اسماء الهی را که معنای کمالی وجود مطلق‌اند در خود احساس می‌کنیم، مثل آن‌که علم و حیات را به علم حضوری در خود احساس می‌کنیم، پس با نظر به جنبه‌ی کمالی وجود، به اسماء الهی مثل علم و حیات نظر می‌کنیم. مباحث سلوکی و اخلاقی در این مرحله کمک می‌کنند تا ما در رجوعِ به حق - به اعتبار اسماء حسنایش- محجوب به حجاب منیت و انانیت نباشیم، یعنی ما با نظر به این که می‌خواهیم در محضر حق قرار بگیریم از رذائل فاصله می‌گیریم و به فضائل اخلاقی متخلق می‌شویم. اخلاق در حکمت متعالیه صفتی نیست که عارض بر نفس ما بشود، بلکه با فاصله‌گرفتن از پرخوری و پرحرفی و آرزوهای بلند دنیایی، نفس خود را به وحدت الهی نزدیک می‌کنید و موجب شدیت آن می‌شوید تا در مرتبه‌ی بالاتری از وجود قرار گیرد. به تعبیر ملاصدرا، نفس با اُنس با معارف حقّه و اخلاق فاضله شدید می‌شود، مثل سنگی که طلا می‌گردد نه مثل سنگی که طلا بگیرند. زیرا تا انسان معرفتی صحیح و سجایایی شایسته پیدا نکند رجوعی به حضرت حق نخواهد داشت. همچنان که در مورد رجوع به اهل البیت«علیهم‌السلام» عموماً و حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» خصوصاً باید شایستگی عقیدتی و اخلاقی لازم برای انسان حاصل شود. شایستگی لازم در امر عقیده و اخلاق، موجب می‌شود تا جهت روح از کثرت و ماهیت و اعتباریات به سوی وحدت سیر کند و انسان با رویکرد به وجود، به جنبه‌ی کمالی آن که همان اسماء الهی است نظر ‌کند و اسماء را در آینه‌ی اعیان بنگرد، و به هر چه می‌نگرد نور حق را در آینه‌ی اعیان ببیند، مباحث حب اهل البیت«علیهم‌السلام» بر این موضوع تأکید دارد و مباحث حقیقت نوری اهل البیت«علیهم‌السلام» تکمیل همین موضوع است. جمع بین حب اهل البیت«علیهم‌السلام» و حقیقت نوری را باید بتوانیم با مباحث مهدویت در حضرت مهدی«علیه‌السلام» بنگریم، مباحث «مبانی معرفتی مهدویت» و «جایگاه واسطه‌ی فیض در هستی» و «بصیرت و انتظار فرج» و «عوامل ورود به عالم بقیت اللهی» و «آخرالزمان، شرایط ظهور باطنی‌ترین بُعد هستی» در راستای نظر به مظاهر اسماء الهی در عالی‌ترین اعیان طرح شده است. «جایگاه شناخت غرب » در راستای نظر به ظهور مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» و عبور از ظلمات غرب، شناخت غرب موضوع بسیار حساسی است زیرا شناخت ذات غرب در حالی که ما فعلاً در عالم غربی قرار داریم، مثل احساس هوا است که نه به راحتی احساس می‌شود و نه می‌توان منکر آن بود، چون تمام اطراف ما را فرا گرفته، با توجه به این امر اولاً: سعی شده از طریق کتاب‌هایی مثل «فرهنگ مدرنیته و توهم» و «گزینش تکنولوژی از دریچه‌ی بینش توحیدی» و «علل تزلزل تمدن غرب»، فرهنگ غربی فهمیده شود -که البته بنده انتظار ندارم به‌زودی این مباحث تأیید و تصدیق گردد- ثانیاً: با تبیین روح غربی و جهت‌گیری آن معلوم شود غرب چه چیزی را از ما گرفته و چه چیزی به ما داده است. این موضوعی نیست که به راحتی بتوان تبیین کرد. به‌خصوص اگر سیره و سخنان امام«رضوان‌الله‌علیه» را در منظر خود نداشته باشیم فکر نمی‌کنم بتوانیم بفهمیم غرب چه چیزی را از ما گرفته است. بسیجیانِ شهید خوب فهمیدند حضرت امام چه اهداف و افقی را بناست به تاریخ ما برگردانند که حاضر شدند خود را فدای آن اهداف بکنند، چون با تمام جانِ خود احساس کردند عالَم غیر غربی، در ذیل اسلام، چه عالَمی است. اگر مردم بفهمند غرب چه چیزی را از ما گرفته است مطمئن باشید به راحتی متوجه عظمت عالَم اسلامی می‌شوند و برای تحقق آن حاضرند همه‌ی زندگی خود را فدا کنند. کتاب‌هایی مثل «تمدن‌زایی شیعه» و «کربلا؛ مبارزه با پوچی‌ها» و «زن؛ آن‌گونه که باید باشد» و «عالَم انسان دینی» متکفل تذکر به عالَمی هستند که اسلام در صدد تحقق آن است. ممکن است دوستان در ابتدای امر گمان کنند کتاب «زن؛ آن‌گونه که باید باشد» کتابی است اخلاقی و توصیه‌هایی است برای زنان و مردانی که بنا است یک زندگی دینی داشته باشند، درست است که کتاب جواب‌گوی این نیاز هم هست، ولی هدف اصلی کتاب آن است که معلوم کند خانواده‌ی ما در فضای اسلامی، چه عالَمی دارد و به کدام بُعد از ابعاد انسانی در عالَم هستی نظر می‌کند. تماماً تلاش ما در این کتاب آن بوده که بتوانیم روشن کنیم خانواده یک عالَمی است که این عالَم گم شده است و با نشان‌دادن جایگاه زن در فضای دینی، به آن گمشده اشاره می‌کنیم. برگشت به آن عالَم مقدمات خود را می‌خواهد و چیزی نیست که سریعاً محقق شود. ما در کتاب «عالَم انسان دینی» سعی کردیم از نظر تئوری عرض کنیم مبانی فلسفی و عرفانی عالَم دینی چیست ولی در کتاب «زن؛ آن‌گونه که باید باشد» و کتاب «کربلا مبارزه با پوچی‌ها» سعی بر این بوده که به‌طور عملی نشان داده شود چگونه باید از نیهیلیسم عبور کرد و با حقیقتی که ماوراء گذشته و آینده است، مأنوس شد. در مباحث مربوط به انقلاب اسلامی، نه‌تنها متوجه حیات فعّالی خواهیم شد که انقلاب اسلامی بستر آن را فراهم کرده است، بلکه می‌توانیم جایگاه تاریخی خود را نسبت به پشت کردن به غرب احساس کنیم و بدانیم اگر ما خود را از انقلاب اسلامی بیرون بکشیم گرفتار پوچ‌ترین نحوه‌ی حیات خواهیم شد. انقلاب اسلامی یک تحفه‌ی فوق‌العاده ارزشمندی است که زندگی ما با قرارگرفتن در سایه‌ی آن به بهترین نحو هدف‌دار می‌شود. از طریق نظر به انقلاب اسلامی از یک طرف به تاریخ انبیای گذشته متصل می‌شویم و از طرف دیگر انقلاب حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» را در منظر خود قرار ‌می‌دهیم. گذشته از این‌که جایگاه تاریخی خود را به عنوان جایگاه عبور از غرب نیز در خود احساس می‌نمائیم. سعی بنده در کتاب‌های مربوط به انقلاب اسلامی و حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌علیه» آن بوده که جدا از مباحث فلسفی در نقد غرب، بتوانم از طریق این کتاب‌ها احساس متعالی عبور از غرب را به مخاطب متذکر شوم تا متوجه شود در مسیر انقلاب اسلامی از یک طرف از غرب عبور می‌کند و از طرف دیگر به مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» وصل می‌شود. به همین جهت بنده عقیده‌ام این است که عزیزان می‌توانند از طریق کتاب‌های انقلاب اسلامی، یک بحث غرب‌شناسی لطیفی را به مخاطب متذکر شوند به طوری که مخاطب به‌خوبی احساس ‌کند غرب؛ ظلماتِ زندگی تعالی‌بخش است. از آن‌جایی که تمام تلاش ما آن است که عالَم مخاطبان به سوی حق تغییر کند و معارف دینی در فضای ابژکتیویته‌ی حاکم بر اندیشه‌ها طرح نشود، مجبور شده‌ایم در کتاب‌های متعدد و مثال‌های فراوان، عالَمِ مدّ نظر خود را در افق زندگی مخاطبان قرار دهیم و مخاطبان نیز باید با چنین رویکردی مطالب را دنبال نمایند تا إن‌شاءالله حقیقت رخ بنمایاند. ما چاره‌ای نداریم که مثال‌های فراوانی را در کتاب‌ها مدّ نظرِ مخاطَب خود قرار دهیم تا خواننده‌ی کتاب‌ها، خود را در عالَمِ مدّ نظرِ کتاب احساس کند و إن‌شاءالله موضوع مورد نظر به عنوان جلوه‌ای از حقیقت رخ بنمایاند. می‌توان کل مباحثی که در راستای سلوک ذیل شخصیت امام«رضوان‌الله‌علیه» عنوان شده و کمک می‌کند تا شروعی باشد تا هرچه بیشتر اندیشه‌ی حضرت امام بروز کند را در پنج عنوان طرح کرد، که البته این ترتیب، ترتیب خواندن کتاب‌ها نیست بلکه نظر به اولویت مقاصدی است که ما باید دنبال کنیم. پنج عنوانِ مورد نظر عبارتند از: 1- رجوع به حضرت «الله» به عنوان حقیقتی که هم مبدأ همه‌ی عالم است و هم مقصد همه، به همان معنایی که شما در آیه‌ی «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ» متذکر آن هستید، این مقصد را باید بتوانیم به صورت کاربردی در زندگی خود پیاده کنیم و حضرت امام«رضوان‌الله‌علیه» مسیر کاربردی رجوع به حضرت «الله» را در مقابل ملت ما قرار دادند، ما قبل از انقلاب که بی‌امام بودیم، نمی‌دانستیم راه‌کارِ رجوع به حضرت الله چگونه است. عملاً حضرت امام شیخ و راهنمای آگاه به مسیر سعادت ملت ما شدند به طوری که حق و حقیقت را از عالم غیب گرفتند و به صورت کاربردی به این ملت دادند و تأکید ایشان بر روی اصالت وجود و حکمت متعالیه و عرفان محی‌الدین در همین راستا است. 2- دومین نکته‌ای که باید در راستای مقصد مورد نظر به آن توجه کنیم نظر به ائمه‌ی معصومین«علیهم‌السلام» است به طور خاص و نظر به حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» است به طور اَخص، زیرا که آن ذوات مقدسه وسیله‌ی رجوع به حق‌اند از طریق اسماء الهی و اسماء الهی در آن‌ها متعین است و بر این مبنا به حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» به‌عنوان واسطه‌ی فیض الهی و حقیقی‌ترین واقعیات در عالم امکان نظر می‌شود و همان‌طور که عرض شد در همین رابطه حضرت باقر«علیه‌السلام» می‌فرمایند: «مَنْ سَرَّهُ أَنْ لَا یَکُونَ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ اللَّهِ حِجَابٌ حَتَّى یَنْظُرَ إِلَى اللَّهِ وَ یَنْظُرَ اللَّهُ إِلَیْهِ فَلْیَتَوَالَ آلَ مُحَمَّدٍ وَ یَتَبَرَّأْ مِنْ عَدُوِّهِمْ وَ یَأْتَمَّ بِالْإِمَامِ مِنْهُمْ فَإِنَّهُ إِذَا کَانَ کَذَلِکَ نَظَرَ اللَّهُ إِلَیْهِ وَ نَظَرَ إِلَى اللَّه‏» هرکس مایل است‌بین او و خدا حجابى نباشد تا خدا را ببیند و خداوند نیز او را مشاهده کند باید آل محمّد را دوست بدارد و از دشمنانشان بیزار باشد و پیرو امامی از این خانواده گردد. اگر چنین بود خدا را مى‏بیند و خدا نیز او را مى‏بیند. برای هرچه بیشتر کاربردی‌شدنِ رجوع به حق باید پس از نظر به وجود، به مظهر کمالی وجود یعنی اسماء الهی نظر کرد و اسماء الهی را در مظاهر کاملی که همان سیره‌ی اهل البیت«علیهم‌السلام» باشد به تماشا نشست، و در همین رابطه از معرفت نفس شروع می‌کنیم. 3- با نظر به معرفت نفس، راه شناخت و ادراکِ «وجود» گشایش می‌یابد تا راهِ رجوع به حضرت حق معلوم شود و همان‌طور که عرض شد در راستای رجوع به حضرت حق است که با مقام حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» به عنوان واسطه‌ی فیض الهی، روبه‌رو می‌شویم. در یک دستگاه مطمئن می‌توان با معرفت نفس و ادراکِ «وجود» شروع کرد تا امکان ادراک مقام واسطه‌های فیض که مظهر اسماء الهی است فراهم ‌شود و با نظر به آینه‌ی وجودِ مظاهر الهی، به حضرت حق نظر ‌شود. برای رجوع به حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» دو نکته باید مدّ نظر باشد؛ یکی نظر به انقلاب اسلامی به عنوان واسطه‌ای که ما را به شرایط ظهور حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» می‌رساند و دیگر عزم عبور از غرب که حجاب رجوع به مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» است، زیرا در راستای رجوع به حق باید از جایگاه انقلاب اسلامی با رویکردِ رجوع به حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» غافل نبود و از جایگاه فرهنگ مدرنیته به عنوان حجابِ رجوع به حق آگاهی کامل داشت. «زندگی در فرهنگ انتظار » 4- نظر به انقلاب اسلامی و ولایت فقیه و اندیشه‌ی امام خمینی«رضوان‌الله‌علیه»، نظر به مرحله‌ی گذار است تا در زمان غیبت، رجوع ما به حاکمیت امام معصوم مورد غفلت قرار نگیرد و در این راستا به جامعه‌ای نظر داریم که جامعه‌ی منتظِر است و آن را یک زندگی می‌دانیم که باید در فرهنگ انتظار به آن بپردازیم. آن‌هایی که می‌گویند منتظر بمانیم تا امام زمان«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» تشریف بیاورند و بعد ببینیم چه باید کرد، ابداً امام زمان را نمی‌شناسند. زیرا امام زمانِ غایب یعنی امامی که در عین غیبت، راه‌کاری برای ادامه‌ی دینداری برای ما گذاشته‌اند تا در زمان غیبت چون منتظران زندگی کنیم، نه همچون نشستگان. سبک و سلوک حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌علیه» یعنی حیات دینی، با رویکرد انسان منتظِر. کسی که می‌خواهد بنشیند تا بعداً امام زمان بیایند و کاری بکنند دروغ می‌گوید که منتظر است چون به فکر ساختار جامعه‌ی منتظِر نبوده است. شیعه در راستای انتظارِ امام زمان به جامعه‌ای نظر دارد که جامعه‌ی منتظِر است با هویت خاصی که جامعه‌ی منتظِر دارد. جامعه‌ی منتظر برای خود شخصیت خاصی دارد که باید به آن بپردازیم و این تهمت است به شیعه اگر بگویند منتظر امام زمان«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» معطل و بیکار است، جامعه‌ی منتظر دارای مکتب خاصی است که به ولایت فقیه نظر دارد. تفاوت این جامعه با جامعه‌ی آرمانی شیعه آن است که در جامعه‌ی آرمانی، امام معصوم حاکم است و ساختار خاص خود را دارد ولی در جامعه‌ی منتظِر، حاکمیت با ولی فقیه است که سعی دارد حکم خدا و رسول و امام«علیهم‌السلام» را حاکم کند و این بهترین شرایط برای زندگی در زمان غیبت است. یکی از اشتباهات بزرگی که ما داریم این است که فکر می‌کنیم در جامعه‌ی منتظر امکان حیات متعالی نیست و باید دست روی دست بگذاریم تا اماممان بیایند، در صورتی که حضرت صادق«علیه‌السلام» می‌فرمایند: «مَنْ مَاتَ مُنْتَظِراً لِهَذَا الْأَمْرِ کَانَ کَمَنْ کَانَ مَعَ الْقَائِمِ فِی فُسْطَاطِهِ لَا بَلْ کَانَ کَالضَّارِبِ بَیْنَ یَدَیْ رَسُولِ اللَّهِ«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» بِالسَّیْف‏»؛ هرکس با انتظار ظهور امام زمان«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» بمیرد مانند کسی خواهد بود که در خیمه‌ی قائم با او باشد، نه، بلکه مثل کسى است که در خدمت رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» شمشیر زده باشد. این‌ها همه نشان می‌دهد همان‌طور که ظهور امام زمان‌«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» ظهور انقلابی بزرگ است، فرهنگ انتظار هم نمی‌تواند از آن حالتِ حماسی جدا باشد. به همین جهت رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» فرمودند: «اَفْضَلُ الْعِبادَةِ، اِنتظارُ الْفَرَجِ» برترین عبادت، انتظار فرج است. و بدانیم انتظار فرج در حال حاضر به همان معناست که امام خمینی«رضوان‌الله‌علیه» در تبیین آن فرمودند: «شکستن فرهنگ شرق و غرب، بی‌شهادت میسر نیست». پس می‌توان همین حالا در یک حیات متعالی به سر برد. 5- در راستای نظر به حق در مسیر نظر به مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه»، باید متوجه‌ی غرب بود و نقد مدرنیته به عنوان نقد حجاب ظهور حقیقت، چیزی نیست که بشود از آن غافل شد و از عاملی که به واقع مانع تجلی ظهور حقیقتِ انقلاب اسلامی می‌شود به راحتی گذشت. این بود آن‌چه ما به عنوان راه‌کار زندگی ذیل شخصیت حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌علیه» بدان اعتقاد داریم و امید داریم اگر عزیزان نکات پنجگانه‌ی فوق را رعایت کنند به لطف الهی شخصیت خود را در معرض پرتو شخصیت اشراقی حضرت روح الله«رضوان‌الله‌علیه» قرار می‌دهند و کار را شروع کرده‌اند. خداوند به حقیقت اولیاء و انبیائش افتخار پیروی از حضرت امام‌خمینی«رضوان‌الله‌علیه» را جهت بهترین رجوع به حضرت حق، به ما عنایت بفرماید. موفق باشید
3969
متن پرسش
دربارة این استدلال که: «خداوند به همان دلیل که پیامبر فرستاد و امامان را پرورش داد، در زمان غیبتِ امام زمان، فقیهی که بتواند جامعه را درست هدایت کند می‌پروراند.» شما فرمودید که: «این استدلال، هم وجود حجت خدا را ثابت می‌کند و هم وجود سیره‌اش را.». آیا منظور شما از «وجود حجت خدا»، همین حیاتش در دنیا قبل از مرگ طبیعی‌اش است؟ یا وجودش اعم از این که در این دنیا باشد یا در آخرت؟ واضح است که در صورت دوم، این استدلال، وجود پیامبر را ثابت می‌کند، اما وجود امام زمان حی را ثابت نمی‌کند.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در آخرت همه‌چیز روشن است بحث در دنیا است و علم کلام این تعریف را جهت اثبات حجت خدا در دنیا مطرح می‌کند که می‌توان آن را به پرورش فقیه جامع‌الشرایط تسری داد. موفق باشید
2814
متن پرسش
سلام استاد عزیز:‌به دادم برسید بنده بعد از سفر مشهد با کلی امید و آرزو قلبم سختر شده و دیگه حال معنوی ندارم. وقتی رفتم اصلا آرزوی مادی نداشتم و همش میخواستم از نظر معنوی پیشرفت کنم هر روز نماز جعفر طیار را خوندم وزیارت جامعه کبیره را خوندم و مواظب چشم هام هم بودم ولی اومدم بدتر شدم خیلی از حال های معنوی ازم گرفته شد استاد عزیز ضمن این که دعام می کنید دستورالعملی هم بهم بدین ممنونم
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: بعضی موارد امام معصوم«علیه‌السلام» در زیارت خودشان ضعف‌های ما را به ما می‌نمایانند تا با دقت و عمق بیشتر به آن بپردازیم و قبل از آن‌که در برزخ با این مشکلات روبه‌رو شویم همین دنیا مشکل را حل کنیم. دستورالعمل آن است که با معرفت بیشتر کار را جلو ببرید. موفق باشید
1480

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام خدمت استاد طاهرزاده طلبه پایه 2 هستم.مطلب شما درباره قرآن را در نشریه خط خواندم.تنها سوالی که پس از خواندن آن به ذهنم رسید از شما بپرسم این است که توصیه عملی شما برای من طلبه پایه 2 که روزی بیشتر از نیم ساعت یا یک ساعت نمیرسم در خدمت قرآن باشم برای انس با قرآن چیست؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: شاید فعلاً در شرایطی نباشید که بتوانید وقت زیادی در فهم قرآن بگذارید ولی با این نیت دروس را ادامه دهید تا در زمان خود با تعمق کامل به تفاسیر قرآن به‌خصوص تفسیر المیزان رجوع فرمایید. فعلاً هر روز همان 50 آیه را با تأمل بر معانی آن‌ها قرائت کنید ولی در هر فرصتی که پیش آمد از مطالعه‌ی المیزان غافل نشوید. موفق باشید
1329

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و احترام استاد گرانمایه دوست داشتم دیدگاه دین را راجع به صوفیه بدانم. ایشان معتقدند حتی اتیک الیقین یعنی تا زمانی که به یقین نزرسیدی عبادت کن و ...تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: شما در زیارت پیامبر«صلوات‌الله‌علیه‌وآله» و امامان «علیهم‌السلام» عرضه می‌دارید: و عَبَدتَ الله مخلصا حتی أتاک الیقین، بندگی خدا را ادامه دادید تا به یقین رسیدید. یقین در این جا به معنی رحلت از این دنیاست،‌ یعنی امامان تا آخرین مرحل از زندگی از بندگی خدا دست برنداشتند و همه‌ی علما و عرفا این‌چنین بوده‌اند. آن‌هایی که از جمله‌ی آن‌ها طوری برداشت کرده‌اند که می‌توان در مدتی از عمر عبادت نکرد حرف عرفا را نفهمیده‌اند ،‌این از همان اتهاماتی است که هرگز مصداق خارجی ندارد. موفق باشید.
1266

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باسمه تعالی سلام علیکم. خواهشاً هر سوال را به صورت جداگانه پاسخ دهید. بعد از مطالعه کتاب ادب خیال، عقل و قلب سوالاتی برایم به وجود آمده که امید¬وارم با راهنمایی شما حل شود: 1- ابعاد اصلی وجود ما همان 4 بعدی است که در کتاب فرمودید؟ 2- شما فرمودید که انسان جامع انسانی است که همه ابعادش را تربیت کند و اگر نتوانست اولویت بندی کند و تربیت و پرورش قلب را در اولویت اول قرار دهد چون مهم ترین بعد ماست. اما سوال اینجاست که چگونه فردی که هنوز خیالش را مودب نکرده است توانایی ادب کردن قلب را دارد؟ کسی که هنوز نمی¬تواند خیالات خود را در نماز کنترل کند چگونه می¬تواند به حضور قلب برسد؟ به عبارت دیگر مگر تربیت بعد قلب از همه ابعاد سخت تر نیست. پس چگونه می¬توان قلب را زود تر از همه مودب کرد؟ ( مثل وزنه برداری که هنوز قادر نیست وزنه 100 کیلویی رابلند کند، اما به او می¬گوییم که وزنه 200 کیلویی را بلند کند !!!) 3- شما فرمودید که خیال، مظهر عشق و طراوت است. میخواهم بدانم اینکه ما می-توانیم تصور کنیم که در حرم امیرالمومنین هستیم و از این حضور و ارتباط لذت می¬بریم مربوط به بعد خیال است یا قلب؟ (توضیح دهید) 4- من احساس می¬کنم همین¬که از خیالات واهی رها شوم، همان لحظه ارتباط قلبی با حقایق عالم برایم ممکن می¬شود، به عبارت دیگر رها شدن از خیالات همان و حضور قلب در نماز همان. یعنی بین این دو هیچ فاصله زمانی وجود ندارد. پس اگر ما در نماز تلاش کنیم که خیالمان را پاک نگهداریم و از وهمیات استقبال نکنیم سریعا و بدون هیچ وقفه¬ای حضور قلب برایمان حاصل می¬شود. آیا این حرف درست است؟ 5- آیا برای ادب کردن خیال، عدم استقبال از خیالات واهی کفایت می کند؟ 6- آیا تنها راه ادب کردن عقل، خواندن کتب استدلالی است؟ 7- برای کسی که می خواهد فلسفه را از صفر شروع کند چه سیر مطالعاتی را پیشنهاد می کنید؟ 8- منظور از ادب کردن قلب، همان تفکر و توجه و تمرکز دائمی و مستمر بر روی حضور حضرت حق است که در جزوه گوهر اصلی ماه مبارک رمضان فرموده اید؟ با تشکر- موفق باشید
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: 1- آری 2- قلب در ذات خود حقایق را می‌شناسد اگر توانستیم آن را در صحنه نگه‌داریم به نور قلب خیال و اعضاء ما نیز تربیت می‌شود، این روش را روش «لِمِّی» می‌گویند که از کُل به جزء می‌رسیم برعکس ِروشی که از جزء به کل می‌رسند، شما به خودتان نظر کنید ببینید کدام روش با روح‌تان همخوانی دارد. 3- این‌جا خیال و قلب با هم کنار آمده‌اند به تعبیر امام خمینی«رضوان‌الله‌علیه» قلب، آن مرتبه‌ی تجرد خیالی است که در آن مرتبه، معقولی را به صورت جزئیه می‌یابد(تقریرات فلسفه، ج 3، ص 342). 4- آری درست است 5- همین‌طور است 6- خیر، اساس کار آن است که برای کثرات استقلالی قائل نباشیم و همواره وحدت را در کثرت بنگریم 7- ده نکته از معرفت نفس، برهان صدیقین، حرکت جوهری، بدایة‌الحکمه با شرح آقای صمدی آملی 8- حرف خوبی است ولی باید با نظر به وحدت در کثرت مشکل را حل کرد. موفق باشید
877

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بنام خدا و با سلام خدمت استاد معظم برای طلابی که در دروس مقدماتی بسر می برند (پایه 1 و 2 و 3) با توجه به اینکه دروس بسیار خشک است و برای کسب قوای روحی ، نیاز به چاشنی های دیگری است که متاسفانه در سیستم آموزشی حوزه ، وجود ندارد ، آیا مطالعه کتب جنبی را توصیه میکنید یا فقط باید به دروس خود مشغول باشند؟ خواهشمند است در صورت امکان شرایط و سیر مناسبی معرفی فرمایید. من الله التوفیق
متن پاسخ
باسمه تعالی، سلام علیکم: تا آن‌جا که ممکن است طلاب سطوح پایین باید سعی کنند به دروس خود بپردازند تا آن دروس ملکه‌شان شود. اگر رسیدند حضور در یک جلسه‌ی اخلاق و یا مباحثی مثل معرفت نفس هم خوب است ولی «علیکم بالمتون لا بالحواشی». موفق باشید
711

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و عرض خسته نباشید خدمت گروه المیزان و استاد عزیز بنده مشکل خیلی بزرگی در بحث ازدواج دارم. قریب به 1 سال است که بنده امادگی خود را نسبت به متاهل شدن به خانواده ام اعلام داشته ام. البته آنها نیز استقبال خوبی داشته و تحقیقات را به خوبی انجام می دادند ولی جواب رد از خانواده دختر می گیریم مبنی بر اینکه دخترمان می خواهد درس بخواند و قصد ازدواج ندارد. حدود10 مورد اینچنین داشتیم. حال بنده با این وضعیت کم کم رو به ناامیدی خواهم رفت و همیشه این فکر در ذهنم بوده که مشکل از طرف من است. خواهشمندم نظر خود را بدهید و در صورت امکان راه حل و چاره مناسبی را برای بنده پیشنهاد کنید. با تشکر فراوان
متن پاسخ
باسمه تعالی، علیکم السلام پیشنهاد می‌کنم ملاک‌های خود را عوض کنید و به سراغ خانواده‌های دیگری بروید که بیشتر ایمان داماد برایشان ارزش دارد و در هنگام روبه‌روشدن با دختر طوری سخن نگویید که از شما یک سخصیت سخت‌گیر و متعصب تصور کنند. موفق باشید
25502
متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیز: با عرض پوزش ترجیحا بدون مقدمه وارد اصل مطلب میشوم خدمت شما عارضم من امام خمینی را قبول دارم ولی منتقدشان هستم و همچنین آیت الله خامنه ای را هم قبول دارم ولی به بعضی از رفتارهای ایشان نقد جدی دارم و شاید هم خلاف امرشان رفتار کنم و جسارتا شما را هم قبول دارم و بسیار به شما ارداتمندم و عشق می ورزم اما منتقد شما نیز هستم آیا این به منزله انحراف من هستش؟ و دیگر شما مرا نمی پذیرید؟ و یا کلا من از خط انقلاب اسلامی و اهدافش خارج شدم؟ آیا فقها معصوم هستند؟ ایا ایت الله مکارم شیرازی یا ایت الله نوری و غیره با آن فقاهت خطا ندارند؟ آیا آیت الله جوادی آملی از حدتعادل گاهی سخنانش خارج نشده است؟ ( فرمایش صریح شما در خصوص از تعادل خارج شدن سخن آیت الله جوادی در خصوص رحلت اقای رفسنجانی — بخاطر خلاصه کردن موضوع را بیان نمی کنم) و بسیاری از فقهای ما - پس عقل و تفکر من در انتخاب راه چه نقشی دارد؟ هرچند اطاعت از فقها را در جای خویش لازم می بینم و قطعا اطاعت می کنم آیا در تاریخ و راویات نداریم شخصی با امام صادق (ع) جهت سفری مشورت کردند و امام ایشان را نهی کردند ولی آن شخص به سفر رفت هر چند از لحاظ معنوی ضرر کردند اما آیا رفتار آن شخص به منزله این بود که از خط امام صادق (ع) خارج شده است؟ اصلاً فقیهان به کنار فرض که دوران امام علی (ع) است و ایشان مالک اشتر را منصوب فرموده است مگر در خود نهج‌البلاغه در نامه به مردم مصر پس از کلی تعریف و تمجید و تأیید مالک تذکر نداده‌اند که به‌شرطی اطاعتش کنید که مطابق حق فرمان دهد؟ چرا فکر می‌کنید مردم امکان شناخت حق را ندارند و باید هرچه ولی فقیه گفت را بپذیرند حال آنکه حتی امام علی (ع) چنین رابطه‌ای میان خود و مردم قائل نبود؟ این توجیهاتی که دربارهٔ عدم امکان اشتباه رهبری در برخی افکار وجود دارد براستی تفاوت چندانی با نظریهٔ باب شیخ احمد احسایی که از دلش بابیت و بهاییت درآمد ندارد با این تفاوت که این بار باب مفروض، فقها و مشخصاً ولی فقیه است و با این طبقهٔ اجتماعی سر دشمنی ندارد که هیچ دوست توجیه‌گر هم هست! شاید اگر شیخ احمد و شاگردانش هم به‌جای مقابله با فقیهان، تأییدشان می‌کردند و می‌گفتند باب یکی از فقیهان زمان است که از همه عالم‌تر و عادل‌تر و شجاع‌تر است کارشان به سرکوب و اعدام و تبعید نمی‌کشید! خیلی تصادفی صحبت شما را درخصوص خارج شدن جناب احمدی نژاد از خط ولایت را شنیدم با وجود اینکه به برخی از رفتارهای ایشان منتقدم با این حال ایشون را ولایی تر از دولت موجود و بقیه دولتها می دانم و صد البته مردمی تر اما این به این معنا نیست که بطور مطلق قبولش دارم و برخلاف نظر شما رفتار ایشون را درخصوص انتخابات ۹۶ خلاف ولایت نمی دانم ایشون صرفا مشورت کردند همانطور که هر انسانی مشورت می کند ولی قرار نیست با نظر مشاور مسئله ای را به خودمان تحمیل کنیم حتی اگر آن مشاور رهبر باشد. وقتی بخشی از جامعه پیرو تفکری است چرا نباید نمایندهٔ آن تفکر حق حضور در انتخابات را داشته باشد؟ مگر غیر این است که امام علی به‌ صراحت می‌فرماید چون خیل جمعیت حجت را بر من تمام کرد خلافت را پذیرفتم؟ حتی امام علی (ع) که حکومت حق مسلمش بود و غصب شده بود وقتی تن به آن داد که مطمئن شد اکثریت مردم او را می‌خواهند. اگر کسی معتقد است حق را شناخته و خود نماد بارز آن است پس حتماً خوب هم بلد است آن را عرضه و تبلیغ کند و اگر واقعاً حق است و اگر به لطف جمهوری اسلامی طاغوت که حجاب حق است برچیده شده است چرا باید از شنیدن صدای مخالف و به رأی گذاشته شدن نظرش بترسد؟ ۴۰ سال حماقت صغیر تصور کردن مردم و تحمیل نظارت استصوابی به آنان که از دلش انتخاباتی بین بد و بدتر و مجلس و دولت‌هایی هریک بی کفایت تراز قبلی کافی نیست؟ هرچند از نظر رهبری این دولت بهترین است و مهم نیست مردم هرروز دارند بیشتر از دیروز له می‌شوند مهم امنیت و حفظ نظام است (نظریهٔ اصالت دولت (نظام) و در خدمت نظام بودن همهٔ مردم که اگر قدری افراطی‌تر شود می‌شود همان فاشیسم!) هرچند از نظر ایشان امنیت فقط نبود جنگ و ترور است وگرنه باقی عناصر امنیت به فنا رفته است. شما اگر در شرایط کنونی چیزی از امنیت روانی، اقتصادی و حتی سیاسی سراغ دارید بفرمایید بماند که در روایات داریم فقر از هر دری بیاید ایمان از در دیگر می‌رود. بی‌شک اینکه رهبری به خود اجازه دهد تعیین تکلیف کند چه کسی در انتخابات شرکت کند یا نکند عین طاغوت و صغیر فرض کردن مردم است. بیایید با خودمان صادق باشیم اگر جمهوری اسلامی است و اگر این حکومت همان حکومت است که امام خمینی انتظار داشت مردم حق داشتند که رهبرش را استیضاح کنند و امثال بهشتی از آزادی بیان و اظهار عقیده حتی در وسط جنگ می‌گفتند پس «من صلاح نمی‌دانم» و «من این را می‌گویم» را بریزیم در سطل آشغال! رهبری هم باید به مردم پاسخگو باشد رهبری هم فقط باید نظرش را بگوید و تحمیلی در کار نیست رهبری هم باید در مقابل هر دستوری که می‌دهد برای مردم دلیل کافی بیاورد و اگر مردم نپذیرفتند کوتاه بیاید مگر آنکه خودش را از امام علی هم بالاتر بداند که در آن صورت بهتر آن است که به عقیدهٔ آیت‌الله مصباح تن دهیم و نام جمهوری را حذف کنند. مگر استاد عزیز نظر علامه طباطبایی دربارهٔ آیهٔ دوازدهم سورهٔ مدنی تغابن این نیست که حتی اگر مسلمانان نافرمانی کردند پیامبر وظیفه‌ای جز تذکر دادن ندارد؟ (در تفسیر المیزان در توضیح این آیه آمده است: «و معناي‌ جمله‌ ‌اين است‌: ‌که‌ ‌اگر‌ ‌شما‌ ‌از‌ اطاعت‌ ‌خدا‌ ‌در‌ آنچه‌ ‌از‌ دين‌ تشريع‌ كرده‌، و ‌يا ‌از‌ اطاعت‌ ‌رسول‌ بدان‌ جهت‌ ‌که‌ ولي‌ امر ‌شما‌ ‌است‌ ‌در‌ آنچه‌ ‌به‌ ‌شما‌ دستور مي‌دهد اعراض‌ كنيد، ‌رسول‌ ‌ما نمي‌تواند ‌شما‌ ‌را‌ مجبور ‌بر‌ اطاعت‌ كند، ‌براي‌ اينكه‌ ‌او‌ مامور ‌به‌ ‌اين رفتار نشده‌ بلكه‌ تنها مامور ‌شده‌ ‌که‌ رسالت‌ ‌خدا‌ ‌را‌ ‌به‌ ‌شما‌ برساند، ‌که‌ رسانيد») صراحت این آیه و توضیحات علامه و تأکید قرآن بر عدم تسلط پیامبر بر مردم یعنی حکومت اسلامی توسط خود مردم پیاده می‌شود و مردم باید بخواهند فلان مسئله طبق نظر شرع پیش برود و هیچ جبری بر آنان نیست حتی اگر پدرانشان در ۴۰ سال قبل چنین جبر طاغوت‌واری را پذیرفته باشند. مطمئن هستم شما اهل مطالعهٔ تاریخ هستید و خوب می‌دانید بسیاری از توجیهات امروز را زمانی بنی‌امیه و بنی‌عباس بهتر و دقیق‌تر و مستندترش را می‌ساختند تا صدای مخالفت مردم در برابر خلیفه را خفه کنند. پس لطفا اجازه ندهید تفکر از دیگران گرفته شود و چشم بسته همه مسائل را به رهبری وصل کنیم و بگوییم چون زعیم ماست خداوند کمکشان می کند و ایشون اشتباه نمی گویند و یا اشتباه رفتار نمی کنند که نمونه هایی مبنی بر اشتباه رفتن مسیر در طی رهبری ایشان وجود داشته است که حتی خود رهبری گاها به ان موارد اشاره کرده است (یه نمونه از چند نمونه را عرض می کنم در خصوص کاهش جمعیت ایران که بعدها رهبری گفتند که حمایتش از این طرح اشتباه بوده هرچند شما این را اشتباه ندانید ولی تاثیر سوء آن در مردم دیده شد) حتی نمونه های اعترافی امام خمینی مبنی بر بعضی از تصمیمات اشتباهش در تاریخ وجود دارد. باید پذیرفت وقتی یک غیر معصوم را در حد معصوم بالا ببریم و مقدس پنداری می کنیم و تمام رفتارهایش را از روی حکمت و حکیم بودنش می دانیم در واقع چشمان واقعیت را بسته ایم و تعقل را تعطیل کردیم و اشتباهات را توجیه می کنیم چه آن شخص من نوعی باشم و یا آقای احمدی نژاد و چه رهبری و یا هر شخص دیگری باشد به نظر بنده باید حد تعادل را نگه داشت و امکان خطا را در زمانی که معصوم حضور ندارد برای همه در نظر داشت حتی ولی فقیه و توجیه نکنیم که اشتباهات آنها فاحش نیست چرا چنین جواز ناچیز بودن اشتباه را فقط برای ولی فقیه جایز می دانیم؟ بدانیم تنها کسی که از خطا عاریست فقط امام معصوم است و این عقیده ایست که شما به ما شاگردان خود آموخته اید ببخشید که با این صراحت نظر دادم و انتقاد کردم امیدوارم چنین انتقادی به معنای این نباشد که از خط ولایت خارج شده ام یا ارداتم به شما کاسته شده است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمداللّه جامعه‌ی ما به آن‌چنان بلوغی رسیده است که از دوره‌ی «فراروایت» عبور کرده است. به این معنا که افراد، چراغ خرد خاموش کنند و بدون فکر از کسی تقلید نمایند. آری! بسترِ گشوده‌ای است به نام اسلام و انقلاب، که خود به خود میدانِ تفکر است و تفاوتِ فهم‌ها نسبت به اسلام و انقلاب، نشانه‌ی سعه‌ی ملکوتیِ اسلام و انقلاب است و ما را از انجمادِ فکری نجات می‌دهد. از سخنان شما چنین برداشت کردم که نمی‌خواهید در انجمادِ فکری، خود را متوقف و راضی کنید و همین امر موجبِ ارادت بنده به امثال شماست. حقیقتاً در این تاریخ، باید در بسیاری از برداشت‌ها و فهم‌های خود تجدید نظر کنیم و آن‌ها را بازخوانی نماییم، هرچند که در بعضی نکات به نظر خودم عجله کرده‌اید. مثل آن‌که گمان فرموده‌اید علت مخالفت بنده با آقای احمدی‌نژاد مربوط به سال ۹۶ و عدول ایشان از مشورتی است که با مقام معظم رهبری داشت. چنین نیست؛ ولی فعلاً هم مهم نیست. مهم آن است که شما در موضوعات فکر می‌کنید و حتی برای مقام معظم رهبری، جایگاهِ عصمت قائل نیستید. از آن طرف انتظار بنده آن است که اهل تفکر به سخن متفکران از جمله متفکری مثل آقای خامنه‌ای فکر کند و در مقایسه با سخن مخالفانِ ایشان آن‌چه بهترین است را دنبال نماید. بنده به هیچ‌وجه نگاهِ شخصیت‌هایی امثال شما را، نه‌تنها نگاهِ مغرضانه نمی‌دانم، بلکه چشم‌اندازی می‌بینم برای آینده‌ای که سختْ بدان امیدوارم. همان‌طور که اشاره دارید بحث در حکمِ حکومتی رهبری است که در آن‌جا نه به اعتبار آن‌که آن سخن و آن حکم، بی‌عیب است بلکه از آن جهت که باید بالاخره به گفته‌ی افلاطون، یک کسی حرف آخر را بر مبنایِ معارف تعریف‌شده بزند تا امورِ شهر و کشور جلو برود.

اجازه بدهید به تک‌تکِ اشکالاتی که فرمودید پرداخته نشود؛ ولی در جمع‌بندی معتقدم «عقل» و «حکمت» اقتضاء می‌کند نظام ما آن‌چنان بی‌هویت و بی‌اصالت نشده است که به براندازی نسبت به آن فکر کنیم؛ بلکه برعکس، شاید بگویم از بی‌نظیر نظام‌هایی است که اگر دلسوزانه و بی‌سر و صدا در رفع مشکلات آن قدم برداریم، حتماً به نتیجه خواهیم رسید. بنده بر اساسِ تجربیات گذشته‌ی خود در این وادی قدم برمی‌دارم و سختْ امید به رحمتِ الهی دارم و سخنان مقام معظم رهبری را نه از آن جهت که «باب اللّه» است بلکه به اعتبار این‌که گویا خدا بنا دارد از طریق سخنان ایشان، هدایتی به این ملت عطا کند؛ ارج می‌نهم در آن حدّ که گاهی به این فکر می‌افتم چقدر خوب است این سخنان را مثل یک متن ارزشمند در جمع دوستان مورد بحث و بررسی قرار دهیم، به نظر بنده ارزش این کار را دارد. موفق باشید

18372

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: آیا آیه ای در قرآن هست که شیطان خدا را سرزنش کرده باشد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چنین چیزی یادم نمی‌اید. آن‌چه در قرآن هست ملامتی است که شیطان بر پیروانش در قیامت می‌کند و می‌گوید: «وَ قالَ الشَّيْطانُ لَمَّا قُضِيَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَ وَعَدْتُكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ وَ ما كانَ لِيَ عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلاَّ أَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لي‏ فَلا تَلُومُوني‏ وَ لُومُوا أَنْفُسَكُمْ» و شيطان، هنگامى كه كار تمام مى‏ شود، مى ‏گويد: «خداوند به شما وعده حق داد؛ و من به شما وعده(باطل) دادم، و تخلّف كردم! من بر شما تسلّطى نداشتم، جز اينكه دعوتتان كردم و شما دعوت مرا پذيرفتيد! بنا بر اين، مرا سرزنش نكنيد؛ خود را سرزنش كنيد (ابراهیم/22). موفق باشید

17879

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: در ملاقات های رهبر انقلاب با زنان به ظاهر بی توجه به حجاب دیده ام که حضرت آقا مراقبت از نگاه نامحرم را کم می کنند. بنده بارها در مراقبت از نامحرم احساس تنفر خانم ها را احساس کرده ام. اگر ما خودمان را مسئول همه آحاد ملت بدانیم، پس در ارتباط با زنان جاهل نسبت به مسئله مراقبت از نامحرم چگونه باید عمل نماییم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره باید بفهمیم و بفهمانیم ارتباط غیر شرعی و خارج از ضرورت با نامحرم حرام است و انسان را از رسیدن به حقایق معنوی محروم یا عقب می‌اندازد. موفق باشید

نمایش چاپی