بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
15138
متن پرسش
با سلام خدمت استاد: قبلا با شما در مورد شکست سنگین لیست اصولگریان در تهران صحبت کرده بودم و گفتم که تقصیر اصلی هم بر عهده خودشان است نه بر مردم و ما مذهبی ها که نمی رویم بهشون رای بدیم. دیگه اینقدر گوسفند نیستیم که از ترس عنوان اصلاح طلبی بریم به آقایون رای بدهیم!! اما سوال من در مورد چیز دیگری است. چرا همه بزرگان کشور و تا حدودی خود شما اسیر بازی شدیم که بی بی سی راه انداحت. بی بی سی سه نفر را کرد نماد کل نظام و انقلاب و بعد هم گفت رای به این ها رای به رهبری است!!!! آخه با چه منطقی؟!! چرا رای به آیت الله یزدی رای به ولایت و دفاع از ولایت است. چرا این همه از رهبری خرج بقیه می کنیم. یه زمانی هم رای به ناطق رای به ولایت بود و کلی اون مردمی که به ناطق رای ندادند را شماتت کردند و گفتند مردم کوفه و ضد ولایت. در حالی که حالا من می گم دمشون گرم که چنین رایی دادند. حالا هم هر کی رای نداده به لیست جامعتین، شده انگلیسی و اهل کوفه. یکی از این آقایون داره رسما می گه تهران پایگاه ضد ولایت هاست. آخه تو را به خدا ببینید نادانی و بلاهت تا چه قدر. خب وقتی رهبری را خودمون این طوری عرضه می کنیم حالا می خواهیم مردم به این رهبر رای دهند؟!!! و متاسفانه الی الابد می خواهیم یک اشتباه را تا ابد تکرار کنیم و هی سر خورده شویم. اکبر گنجی نشسته اون ور دنیا می گه مثلث جیم نماد های (آقای)خامنه ای است. ما هم این ور نشستیم و باور می کنیم و قربت الی الله می ریم توی صحنه که از نمادهای رهبری دفاع کنیم. در حالی که تعداد آدم هایی که توی این مملکت ایدئولوژیک رای می دهند چه از این وری ها چه از اون وری ها در کل کشور خیلی کمند و حالا تو تهران کمی بیشتر از بقیه جاها هستند. اما بقیه مردم که این طوری و مثل ما رای نمی دهند که روی هر فردی یه برچسب و عنوان خورد بروند براساس عنوانش بهش رای دهند و کاری به خود فرد نداشته باشند. مردم اتفاقا به خود فرد رای می دهند و متاسفانه باید بگویم اگه رهبری خود آیات مصباح و یزدی است، خب پس باید بپذیریم رایی هم ندارد. ببینید چه ضرری از این معادل سازی ها می کنیم. دامن زدن به لیست انگلیسی و لیست رهبری تبعات جبران ناپذیری برای هممون داشت و حالا لابد باید بپذیریم ملکه انگلیس از رهبر برای مردم محبوب تره!!!؟؟؟ ولی واقعا این طوریه!؟؟؟ این ناشی از اشتباهات خودمون است که هر روز هم بیشتر گرفتارمون می کنه. یه روز خود شما رای به جناب آقای جلیلی را رای به مقاومت می دانستنید و بعد هم گفتید چون مردم به جلیلی رای ندادند یعنی مردم از مقاومت متزلزل شدند. در صورتی که واقعا این طور نبود. آقای جلیلی با همه خوبی و بزرگ بودنشان اما فاقد فاکتورهای لازم برای به دست آوردن قلوب مردم بود. حالا این که ما نماد مقاومت را بکنیم جلیلی و مردم هم به آن، نه بزرگ بگویند تقصیر ما نیست!!! ولی تقصیر اون مردم ننه مرده است که از مقاوت خسته شده اند!! نگاه کنید منطق های اشتباه و دور واقع و توقع های بی جا داشتنمون از مردم را. این مردم از اول انقلاب هم همین طوری بوده اند یه روز به خاتمی رای می دهد یه روز دیگر همون آدم می ره به احمدی نژاد رای می دهد یه روز دیگه همون آدم می ره به روحانی و هاشمی رای می ده. اگه توقعمون ازشون واقع بینانه و درست باشه این طوری سر خورده نمی شویم. والسلام
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در کلیّت با شما موافقم و همه‌ی عرض بنده آن است که ما گرفتار یک‌نوع تفکر «ژورنالیستی» که عین بی‌فکری است شده‌ایم. در مورد آقای دکتر جلیلی هم آن عرض بنده در مقابل رقبای ایشان بود، آیا در مقایسه با رقبای ایشان، آن عنوان را بی‌جا می‌دانید؟! موفق باشید .

11589
متن پرسش
سلام: «نفس اماره» و «نفس ناطقه» و «نفس مطمئنه» و «روح» و «من» این ها چه فرقی دارند؟ بر اساس سوال 11460 مربوط به قدرت نفس ناطقه برای رسیدن به قدرت حضرت علی (ع) یک کتاب برای آشنایی با نفس و راه بالفعل کردن قدرت هایش لطفا معرفی فرمایید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- نفس ناطقه همان حقیقت انسان است که حال یا ما آن حقیقت را گرفتار میل‌های بد می‌کنیم در آن حال آن نفس، نفس أَمَّارَةٌ بِالسُّوء می‌شود و یا آن نفس را در ذیل اعتماد به خدا قرار می‌دهیم، که می‌شود نفس مطمئنه. و در فارسی عموماً وقتی می‌گویند «روح»، منظور همان نفس ناطقه است و این غیر از روح به معنای مقام فوق ملائکه و یا روح الأمین است. 2-  ابتدا کتاب «ده نکته در معرفت نفس» را با شرح صوتی آن دنبال کنید، سپس کتاب «خویشتن پنهان» را و در آخر کتاب «معرفتِ نفس و حشر» را. موفق باشید

11451
متن پرسش
سلام استاد: خوب هستید؟ خدا حفظتون کنه. یه سوال داشتم خدمت جنابعالی در باب زیارت ائمه می توان گفت: 1. ائمه با دو اسم جلال و جمال بر زائرین تجلی میکنند. که در اثر تجلی جمال شوق زائر و در اثر تجلی جلال خوف یا همان احساس سنگین بودن است. که بعضی معتقدند اسم جلال بالاتر از جمال است. و در آن می خواهند به انسان چیزی بدهند. آیا این استدلال درست است؟ 2. یا اینکه باید همیشه با شوق باشد و اگر هم شوق نبود اینقدر تلاش کرد تا حاصل شود؟ لطف کمی درباره آداب زیارت با امام صحبت کنید می خواهم از زبان خودتان بشونم. خدا اجرتون بده. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم همین‌طور است که می‌فرمایید امام«علیه‌السلام» بنا به آمادگی زائر یا با اسم جمال با او برخورد می‌کنند که این برای همه عمومیت دارد، و یا اگر زائر آمادگی داشت و مطمئن بودند با طرح افق‌هایی متعالی از موقعیت خود جا نمی‌خورد، با اسم جلال با او برخورد می‌کنند. عمده آن است که زائر متوجه باشد با امامی ملاقات کرده که آن حضرت با تمام وجود طالب کمک به او هستند. در مورد آداب زیارت جزوه‌ای روی سایت هست إن‌شاءاللّه مفید می‌افتد. موفق باشید

3474

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت مرجع عالیقدر و اسوه معنوی ما جوانان سلام جوانی 26 ساله هستم که حدود دوماه است مزدوج شده ام همسرم حدود 20 سال سن داشته و 6 سال از من کوچکتر است الان در دوره نامزدی هستیم و به خاطر محل تحصیلم من دور از ایشان بوده و تقریبا ماهی یکبار به منزل سر می زنم بنده و ایشون در حد توان مقید به دین و احکام و اخلاق هستیم ولی حال به چند مشکل برخورد کرده ام: 1- لان همسر بنده خیلی و در حد افراط دنبال محبت و صمیمیت هستند ولی بنده چندان برام مهم نیست و برام سخته که رفتار سبک داشته باشم از دست حساسیت و محبت ایشون دیگه دارم احساس خفگی می کنم و حوصلم سر رفته ایشون هم همش دنبال جلب توجه من هست و کلافم کرده وقتی بهش میگم کمی معتدل باشه یا گوش نمی کنه یا دچار تفریط میشه شایان ذکر است که همه ایم مسایل در حالی هست که من ارتباطات صمیمانه و خوبی با دوستان متدین دارم ولی در بدو زندگی در خانواده مشکل دارم 2- احساس می کنم با وجود اختلاف سنی 6 سال کمی بچه هست و رفتار بچگانه و سبک داره خیلی زودرنج و بهانه گیره مخصوصا در ایام عادت زنانه موندم چیکارش کنم
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: 1- خداوند محبت شما را در دل همسرتان قرار داده و شما با جواب‌دادن به محبت او و شوخی و تفریح با او برکات الهی را وارد زندگی‌تان بکنید، بلد باشید جواب محبت را محبت بدهید، این خُلق محمدی«صلواة‌الهر‌علیه‌وآله» است 2- با او بسازید و بچگی‌هایش را هم زیبا ببینید و همان‌طور که می‌خواهید او را تربیت کنید ولی نه آن‌طور مثل خودتان او را خشک و غیر عاطفی تربیت نمایید وگرنه مادر خوبی برای فرزندانتان نخواهد بود. موفق باشید
521

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باسلام.به نظر استاد آیا خواندن کتابهای جناب مصفا اشکالی دارد؟برای خودم به شخصه خیلی مفید بوده است اما گویا استاد نظر خاصی در مورد آثار ایشان دارند.آیا ایشان تمام آثار آقای مصفا را مطالعه کرده اند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: بنده با اطلاعی که از تفکر آقای مصفا و اقای کریشنامورتی دارم عرض می‌کنم که به عنوان روش جهت تخلیه‌ی روان، روش خوبی است و به قول آقای مصفا انسان از تفکر زائد آزاد می‌شود ولی همچنان که خود آقای مصفا نیز مدعی نیستند که می‌خواهند با کتاب‌های خود معارف الهی را به کسی بیاموزند، باید جهت کسب معارف الهی و اخلاق فاضله با رجوع به علماء اسلامی کسب معارف و فضائل نمود. موفق باشید
484

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام حضور محترم استاد طاهرزاده چند سؤال پیرامون بحث‌های مطالعاتی از حضورتان دارم: بنده دو سال اخیر به مطالعه در مباحث پایه‌ای سیر مطالعاتی پیشنهادی حضرت‌عالی پرداخته‌ام و مبتنی بر آن مباحث ده نکته، برهان صدیقین، حرکت جوهری، معاد، مدرنیته و توهم، شیعه تمدن زایی، جلد 8 و 9 اسفار را مطالعه کردم.  حقیر با نظر راهگشای شما آغاز به مطالعه کتاب شریف المیزان نمودم و اخیراً جلد یک را با مطالعه وسپس تلخیص به پایان رساندم و بسیار استفاده کردم. در حال حاضر مطالعه جلد دو را آغاز کرده‌ام اما احساس می‌کنم اکنون به اندازه‌ای که در جلد اول دریافت داشتم به افق علامه منتقل نمی‌شوم. نمی‌دانم اشکال از کجا ناشی می‌شود، چگونه فهم خود را محک زده تا که سطحی از مباحث عبور نکنم و اساساً راه حل چیست؟ آیا باید واو به واو متن را بفهمم و سپس عبور کنم یا به گونه‌ای دیگر باید عمل کرد؟  مطلب دیگر اینکه چندی است که بنده به این دریافت از خود رسیده‌ام که در حوزه فکری نسبت به آنچه که باید باشم، به شدت دچار فقر ماده حصولی هستم و چه بسا نیاز خود را به بحث‌های حصولی بیش از مباحث حضوری می‌دانم. سؤالی که برای بنده وجود دارد این است که آیا واقعاً بنده درک غلطی از موضوع پیدا کرده‌ام یعنی نباید چندان به علوم حصولی مانند، حکمت و فلسفه اسلامی و غرب، و نیز تفسیر چندان توجه کنم و خود را متوجه مباحث حضوری نمایم، یا آنکه باید عمده وقت خود را به آموختن و مطالعه بیشتر اختصاص دهم؟  سؤال دیگر آنکه در حوزه فلسفه و حکمت بنده در حال حاضر بدایه الحکمه علامه طباطبایی «رضوان الله تعالی علیه» را با شرح استاد فیاضی گوش می کنم، اما دقیقاً نمی دانم بعد از آن چه سیری را باید در پیش بگیرم. وقتی که انسان نداند راه چقدر طولانی است عزمش نیز ضعیف خواهد شد لذا خواهشمندم قدری از ادامه راه در حوزه فلسفه اسلامی (آنچه که باید خوانده شود) را به بنده بنمایید تا بیشتر و با تلاش مضاعف کار خود را ادامه دهم. همچنین در حوزه غرب شناسی در یک سال اخیر عمده آثار دکتر داوری، مرحوم فردید،‌ برخی آثار حسین نصر و نیز تقریباً آثار شهید آوینی را مطالعه کرده‌ام اما اکنون در حوزه غرب شناسی مشتاقم به یک افق فکری بالاتر منتقل شوم لطفا در این زمینه نیز با معرفی آثار مفید و دستورالعمل های لازم بنده را یاری فرمایید.  تصور بنده این است که آنچه تحت عنوان حکمت شرق مطرح است که مباحث لائوتسه، کنفوسیوس یا بودا را شامل می شود حرف های بسیاری برای گفتن دارند. در خود احساس نیاز می کنم که با اندیشه آنها نیز انس بگیرم اما نمی دانم از کجا باید آغاز کنم. در این مورد با حاج آقا مرتضی توکلی نیز مشورت کردم ایشان می فرمودند قدری زود است، ‌احساس می‌کنم نمی توانم آن را به تأخیر بیندازم اما اگر شما نیز بفرمایید باید به تأخیر بیندازم آنگاه قلبم آرام می‌گیرد. لطفاً در این زمینه نیز بنده را راهنمایی فرمایید.  پس از مشورت با برخی دوستان حوزوی و نیز اساتید مدرسه، اکثراً اصرار داشتند که از هم اکنون انس خود را با زبان عربی با خواندن هر چه بیشتر متون عربی افزایش دهیم و این کار را در یک برنامه مستمر و در طول چند سال انجام شود. اما بنده شناخت صحیحی از آثار ارزشمندی که به زبان عربی نوشته شده است اشراف ندارم . خواهشمندم در صورت امکان در موضوعات مختلفی که خود صلاح می دانید منابعی با این خصوصیت به بنده معرفی فرمایید تا با مطالعه آنها هم از متن دریافت علمی داشته باشم و هم انس بیشتری با زبان عربی یافته و نیاز درسی خود در این زمینه نیز برطرف شود. با تشکر طلبه مدرسه میرزا حسین
متن پاسخ
علیکم السلام باسمه تعالی 1- نوع تأمل در المیزان و یادداشت‌برداری مختصر در ذیل هر آیه خود به خود روح را به آن‌جایی که باید ببرد می‌برد، نگران نباشید. 2- به نظرم در شرایط حاضر مطلب همان است که خدا به شما لطف کرده که علاقه‌مند به دریافت علوم حصولی شده‌اید تا إن‌شاءالله همین‌ها از یک طرف بذر مشاهده شود و از طرف دیگر بتوانید دست بقیه را بگیرید. 3- با توجه به تأکیدی که روی فقه و اصول برای طلبه دارم، بعد از بدایة و نهایة إن‌شاءالله اسفار را کامل از اول تا آخر باید مطالعه کنید و پس از آن در غرب‌شناسی ، هیدگر و رنه‌گنون دستگاه‌های خوبی دارند. 4- حقیقتش آن است که بنده خودم در حکمت شرق به‌جز چند کتاب محدود و یک نگاه به اوپانیشادها کار نکرده‌ام تا بتوانم نظر دهم. موفق باشید
12501
متن پرسش
به نام خدا سلام: استاد محترم بنده دوران نوجوانی و اول جوانی را با غفلت تمام طی کردم و از خدا به شدت دور بودم و اصلی ترین دلیل آن مشغولیت به شهوت و مسائل جنسی بوده است اما از قبل از این ماه مبارک اراده محکم کرده ام که به همه این پوچی ها و آلودگی ها پشت کنم و به سوی محبوب واقعی سیر کنم اما برای اینکه دوباره به سمت این عهد پلید قبلی بازگشت نکنم چند سوال اساسی دارم که پاسخ آنها برای بنده به شدت حیاتی است لذا تمنا دارم با پاسخ مفصل و نه اجمالی بنده را در طی طریق حق یاری کنید جناب استاد خاضعانه تمنا دارم استدعا دارم خواهش دارم پاسخ هایتان کوتاه و مبهم نباشد. سوال اول: ملاک کبیره و صغیره بودن گناهان در شریعت چیست هر چند به گفته معصوم با اصرار صغیره نمی ماند و با استغفار کبیره نمی ماند اما به هر حال ملاک چیست که شریعت بعضی گناهان را کبیره و بعضی را صغیره می داند؟ سوال دوم: به نظر شما چرا شهید دستغیب گناه استمناء را کبیره می دانند این گناه کدام ملاک کبیره بودن را دارد؟ سوال سوم: چرا بنی بشر نسبت به گناهان جنسی حیا و عفت بیشتری نسبت به سایر گناهان دارد این امر فطری به چه علت است، مثلا اگر یک نفر از بنده بپرسد تا کنون غیبت کرده ای از جواب مثبت دادن زیاد خجالت به من دست نمی دهد اما اگر یک نفر بپرسد آیا تا کنون استمناء کرده ای، از جواب مثبت دادن به شدت حیا داریم ریشه این مسئله در عالم واقع چیست؟ سوال چهارم: بنده احساس می کنم گناهان جنسی مثل استمناء خیلی بیشتر از گناهان دیگر بنده را از خدا و معنویت دور می کند این را از عمق وجود حس کرده ام که وقتی این عمل شنیع را انجام می دهم حالاتی به بنده دست می دهد که حتی از معنویت متنفر می شوم اما سایر گناهان خیلی کمتر بنده را از راه حق دور می کند به نظر شما علت چیست؟ سوال پنجم: بنده این را به شدت حس کرده ام که وقتی شهوت بر بنده غالب می شود غضب نیز بر من غالب می شود ارتباط این دو چیست که با تسلط یکی دیگری نیز مسلط می شود. با تشکر از شما استاد عزیز به شدت التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- ملاک کبیره‌بودن و صغیره‌بودن گناهان از دو جهت است: یکی این‌که آن عمل جهت‌گیریِ الهی انسان را مختل می‌کند مثل شرک و یا به قتل‌رساندن انسان مؤمن. و دیگر این‌که روحیه‌ی عصیان در مقابل فرمان حضرت حق را در انسان شکل می‌دهد. در این مورد است که گفته می‌شود که هر گناه صغیره می‌تواند کبیره باشد. در صورتی‌که آن شخص با همان دید که آن گناه حکم خدا است و باید انجام ندهد، آن گناه را انجام دهد. 2- بر مبنای فوق مرحوم شهید دستغیب آن‌چنان می‌گوید که ملاحظه می‌کنید. 3- گناهان جنسی از آن جهت که وجه پنهان هرکسی است، روح و روحیه‌ی انسان مایل نیست که برای بقیه ظهور کند در حالی‌که غیبت، برای سایرین نحوه‌ای از ظهور دارد و لذا وَجه پنهانیِ آن نسبت به گناهان جنسی کم‌تر است. 4- از آن جهت که عمل استمناء یک نوع سقوط صریح در مقابل حکم خدا است، شخصِ مرتکب احساس می‌کند به حکم خداوند پشت کرده است و نمی‌توان این حالت که برای شما پیش می‌آید را برای عموم به همین شکل دانست ممکن است که کسی رباخواری و یا غیبت از مؤمن را عصیان مستقیم در مقابل حضرت حق بیابد و همان حالت را داشته باشد که شما در مورد آن گناه دارید. 5- معلوم است که وقتی انسان اجازه داد تا شهوت حرام بر او غلبه کند، راهِ ورود شیطان را در جان خود باز کرده است و شیطان یکی از صفات دیگر خود را که غضب است بر آن فرد گناهکار تحمیل می‌کند. موفق باشید

6000

درباره بیمهبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم استاد نظر شما درباره بیمه چیست ؟از این جهت که بیمه سلب نگاه توحیدی اشخاص را رقم میزند . شخصی که بیمه ماشین اش تمام میشود از فردا میگویی چرا سوار ماشین ات نمیشوی ؟ میگوید بیمه اش تمام شده است . تا میخواهد ازدواج کند میگوید وای اگر بیمه نکنم پس آینده خانواده ام چه میشود . یا شما با عباراتی از قبیل اینکه ( خوبه که همین پول بیمه هست , خوبه که همین آب باریکه هست , مجبورم پول بیمه بریزم تا فردا راحت باشم , اگر بیمه نکنم فردا که پیر شوم چه کسی خرج من رو میدهد ) این ها جملاتی هستند عذاب آور . وقتی اینها را از مردم میشنوی و بعد جمله جناب ابوذر به امیرالمومنین را به خاطر میاوری که فرمود یا امیرالمونین علی (علیه السلام) من بر این عقیده هستم که اگر زمین مس شود خدا روزی بنده اش را می رساند . و سپس حضرت امیر او را تحسین کرد .حال نگاه مردم ما کجا و نگاه توحیدی ابوذر غفاری (ره) کجا ؟ حال میخواستم نظر شما را درباره بیمه بدانم . آیا این کار صحیح است که هر ماه مقداری از پول خود را به شرکتی بدهیم ؟ بهتر نیست که همان پول را خرج ایتام کنیم تا حضرت حق ما را بیمه کند ؟ یا به نظر شما بیمه یک وسیله و استفاده از اسباب است ؟ میشود کمی توضیح دهید با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده با نظر شما موافقم ولی فعلاً با کسانی که این اندازه به اسباب‌های وَهمی امیدوارند نمی‌توانید بحث کنید. موفق باشید
5057
متن پرسش
با سللام خدمت استادگرامی 1_استاد محترم بند ه تاحدی باعواقب بد غیبت کردن وهم چنین گوش دادن غیبت آگاه هستم اما استاد محترم بنده وقتی با بزرگان فامیل برخورد می کنم بعضی ازآنها به غیبت کردن عادت کرده اندحال سوالم اینجاست که اگربا آنهاقطع رابطه کنم می ترسم که به طورکامل ازدین رویگردان شوندوازطرفی اگربا آنهارابطه داشته باشم ناچارم غیبت گوش کنم وظیفه ام جیست؟ 2_درمحله ما برخی مبلغین هستند که برای اینکه جوانان جذب دین بشوند رو به چرت و پرت گویی آورده اند نظر شما درمورد اینجور کارها چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- گوش‌دادن به غیبت غیر از آن است که غیبت به گوش شما بخورد. تا آن‌جا که برایتان ممکن است شما طالب شنیدن آن غیبت‌ها نباشید 2- دین یک حقیقت جدّی و گرم است، اگر با حرف‌های غیر جدّی بخواهیم دین را تبلیغ کنیم عملاً از دین چیزی باقی نمی‌ماند. موفق باشید
3651

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باسلام و درود حضور استاد عزیز استاد چندین روز است تا یادم به رهبری می افتد گریه ام می گیرد، یاد مظلومیتشان می افتم. امروز در راهپیمایی مدام یاد ایشان می افتادم و اشک می ریختم. استاد من چون روز تظاهرات در محکومیت اهانت به رسول اکرم صلی الله علیه و آله خیلی افتاب به سرم خورد و اذیت شدم قصد نداشتم امروز برم واسه 22بهمن راهپیمایی. اما وقتی رهبری بر حضور در راهپیمایی تاکید کردند با جان و دل رفتم. بهرحال حال غریبی است استاد. به نظر شما این حس خوب است؟راهنماست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مبارکتان باد، خداوند یاد یکی از بهترین اولیاء خدا را در قلب شما انداخته. موفق باشید
3578

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام مدتی احساس میکنم خدا دوسم نداره ودعاهامو مستجاب نمیکنه 27 سالمه 7خواستگاره مناسبی نداشتم یا بهتر بگم اصلا خواستگار نداشتم لیسانس هستم خیلی سعی کردم کاری پیدا کنم با خصوصیات رفتاریم و اخلاقیم مطابقت کنه اما پیدا نشد قدم کوتاهه و احساس میکنم به این علت نشده ازدواج کنم اما حس شدیدی درون دالم فریاد میزنه خدا دوست نداره خدا راحتیتو نمیخواد خدا نمیخواد شاد بشی با پدرم هم خیلی مشکل دارم خیلی گیر میده واقعا دیگه خسته شدم اما بدتر از همه حسی که نسبت به خدا پیدا کردم این که خدا منو دوس نداره چکار باید کرد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: مگر می‌شود خدا بندگانش را دوست نداشته باشد. بروید در این فکر که «خلق را با تو بد و بدخو کند... تا تو را ناچار رو این سو کند» گویا خدا می‌خواهد شما با معارف عمیق دینی و اخلاق فاضله همواره با خودش به‌سر ببرید. موفق باشید
16923
متن پرسش
سلام علیکم: استاد بزرگوار اطلاع دارید که گستردگی فضای مجازی در بسیادی موارد حجاب های حیا را برمی دارد و گاها قبح اعمال ناپسند را زایل می کند، البته قبول دارم که با استفاده ی درست می توان چیزهای بهتری کاسب شد ولی ما و دوستانمان دراین باره دچار مشکل شدیم مثلا: بعصی از دوستان گاها بدون اجازه عکس های دسته جمعی ما را برای پروفایل خودشان می گذارند و وقتی ما اعتراض می کنیم، دلگیر می شوند در این مورد ما چه وظیف ای داریم؟ یا امروزه بین جوانان مذهبی، گذاشتن عکس شهدای مدافع حرم برای پروفایل شان یکجورهایی عادی شده و حتی لایک کردن عکس همین شهدا و مواردی از این قبیل که بسیار است و ما نمی دانیم چطور راهنمایی کنیم، استاد بی زحمت راهنمایی کنید. بنده می دانیم که شهدای عزیز جایگاه بالایی دارند و نزد خداوند به آلاءالهی متنعم اند و برایشان احترام قائل هستم اما می توان بدون اینکه با عکس آن ها ارتباط گرفت و حتی در ظاهر با لایک عکس آن ها و پروفایل گذاشتن آن به بندگی خدا رسید. خصوصا که مشاهده می کنیم افرادی که سنگ همین شهدا را به سینه می زنند در عمل دل افراد دیگر را خون می کنند و نطر بقیه را نسبت به مذهبی های دیگر عوض می کنند. یک مورد دیگر هم که برای بنده جای سوال بود اینکه در بسیاری از تشکل های دانشجویی خانم ها و آقایان با استفاده از همین فضای مجازی کارهایشان را پیش می برند و در واقع بدون آن کارها لنگ می ماند، در پرسشی فرمودید باعث کدورت قلب می شود اما وقتی کسی جز همین افراد برای پذیرش مسئولیت نباشد و تنها راه ارتباطی هم همین فصای مجازی باشد چاره چیست؟ ببخشید که طولانی شد ولی پرسش هایی هستند که نتوانستم برایشان جواب پیدا کنم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم نگاه‌کردن به عکس نامحرم که برای تبرّج و خودنمایی است قلب را مکدّر و و وَهم را رشد می‌دهد ولی موضوع استفاده‌کردن از فضای مجازی و کانال‌های موجود، چیزی نیست که در این شرایط بتوان آن را نادیده گرفت؛ می‌ماند که همان‌طور که در جواب سؤال شماره‌ی 16919 عرض شد، پیام‌های فرهنگی در این فضاها که ظرفیت چندانی از جهت عمق معانی ندارند؛ نباید فراموش شود و گمان کنیم می‌توانیم همه‌ی حرفمان را از این طریق بزنیم و همه‌ی حرف‌ها را نیز از همین طریقه‌ها بیابیم! موفق باشید

9546

خانوادهبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت آقایان و خانم هایی که علی رغم تدینشان در سوالات دایم بحث طلاق را مطرح می کنند، پیشنهاد می کنم سخنرانی های کم نظیر حاج آقا پناهیان را درباره ی خانواده و رنج کشیدن در این عالم که حدود یک سال پیش در حدود 50 جلسه و حتی بیشتر فرموده اند در سایت عصر بیان معنوی گوش دهند و به بهانه ی تعالی معنوی و این که همسرشان مانع ترقی معنوی آنهاست خودشان را از برکات همسر بد داشتن محروم نکنند!
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد دلسوزانه‌ای است. امید است کاربران محترم مدّ نظر قرار دهند. موفق باشید
1961
متن پرسش
بسمه تعالی. . . سلام علیکم استاد عزیز. . .بنده به واسطه مطالعه آثارتان تغییر کرده بودم و قبلا در سوال 1693 جریان زندگی را به صورت درد دل برایتان عرض کردم. . . استاد خدا زندگیم را به سمتی که فکرش را نمیکردم و برنامه نریختم برد و چون هر چه از دوست رسد نیکوست ما هم لذت بردیم و دست از فکر به آینده برداشتیم،اگر الان بپرسید ظهر میخوای چیکار کنی میگم میرم نماز.،1 سالی میشود به واسطه مهدی فاطمه علیه السلام ازدواج کردم،همسرم را هدیه این بزرگوار میدانم،اصلا همچی زندگیم را هدیه این نور الله میدانم. . . شب خواستگاری همسرم حرفایی بسیار خوب زد که نشان دهنده روح بزرگش بود،اما خب الان مشاهده میکنم بسیار اسیر دنیا شده،مخصوصا در مورد مقدمات ازدواج و عروسی و تحصیلاتش که به شدت استرس دارد و حتی مریض میشود،بارها برایش صحبتها کرده ام،تا از مشکلاتش گفت از آن دنیا گفتمو آرامش کردم. . .اما باز هم جلوی من می ایستد. . . میگوید تو اهل گوشه نشینی و گریه هستی که مورد اول اصلا درست نیست،دین را شادی بدون غم دوری از اهل البیت معنا میکند،و به آنها به چشم کسانی که فقط باید گه گداری به آنان رجوع کنیم نگاه میکند،همین باعث چوب لای چرخ بنده گذاشتن ایشان میشود. . . بارها حرفایی میزند که من نمیدانم چه بگویم،علاقه به شب نشینی های بیخودو بی جهت و وقت تلف کردن و در نهایت اهل مسافرت و دیدن چیزهایی که ضرورتی ندارد،البته بنده الان از بدی های ایشان که بدی نیست عرض کردم،سعیم از بیان سوال این بود که راهی برای مقابله با این رویکرد دارید؟. . .بسیار سعی در احترام به این عزیز دارم و بارها که با بنده خشن بوده اند سعی در ابراز علاقه داشته ام،میخواهم بدانید من سعی میکنم آتش بیار نباشم. ولی دوستش دارم. . . چه کنم که خوب شود و یا حداقل مانع سیر من نشود؟(ولی راستش را بخواهید همین رفتارش باعث شده آن علاقه اشتباهی که به واسطه جو زدگی به او داشتم که بندگی خدا را تحت تاثیر قرار میداد الان ندارم،الحمد لله رب العالمین). . . موفق باشید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: شما طوری عمل نکنید که همسرتان گمان کند می‌خواهید او را از زندگی طبیعی و لذت‌های حلال الهی باز دارید. معلوم است طوری عمل کرده‌اید که بالاخره تصور کرده است شما اهل گوشه‌نشینی و گریه هستید. از طرفی گرایش به زیبایی و نظم در خانم‌ها بیشتر است این را حمل بر اسیرشدن آن ها در دنیا ندانید. سعی کنید همدیگر را و شرایط خانوادگی او را درک کنید و در عین حال بر اساس ملاک‌های اسلامی عمل کنید. آن‌جا که اسلام رخصت داده است شما هم رخصت بدهید و آن‌جا که اسلام مانع کاری شده شما هم مانع شوید. موفق باشید
703

شبهات کربلابازدید:

متن پرسش
به نام خدا با سلام و احترام ایمیل زیر از طرف یکی از دوستان برای بنده ارسال گردید. با توجه به لزوم مقابله با تبلیغات گسترده و جنگ نرم رسانه های بیگانه بر خود دیدم که پاسخ ابهامات مطرح شده را تهیه کرده و در اختیار دوستان قرار دهم. از شما تقاضا دارم در این امر مرا یاری کنید پیشاپیش از تکرار عبارات سخیف این متن پوزش می طلبم و از درگاه خداوند متعال طلب مغفرت می نمایم متن ارسالی به شرح ذیل است: خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل نخست در مورد بی آبی ، وضعیت بیابانی و عطش حسین و یارانش: همانطور که میدانید جنگی که در روز عاشورا رخ داده در نزدیکی رود فرات بوده. در هیچ کجای کره زمین نمی توانید سرزمینی در کنار یک رود را بیابید که صحرا و بیابان بی آب و علف باشد، مگر رودی که از میان کوهستان می گذرد. همه در درازای تحصیلمان خوانده ایم که در کنار رودخانه ها جلگه و زمین های حاصل خیز به وجود می آید. واقعیت این است که اطراف فرات را نیز مانند سایر رودخانه ها، جلگه ها و زمین های حاصل خیز تشکیل میدهد و کربلا نیز سرزمینی سرسبز است. Poushesh منطقه کربلا را بنگرید، اینجا همان صحرای جهنمی کربلا است؟ از آن گذشته در چنین مناطقی به دلیل نزدیکی به رودخانه بستر زیرین زمین را سفره های پهناور آبی تشکیل می دهد و دست رسی به آب آسان تر از آن چیزیست که به ذهن می رسید. تنها با کندن 4 یا 5 متر از زمین می توان به آب رسید. در منطقه اهواز یکی از مشکلات ساخت و ساز همین سفره های زیرزمینی است که کاملا زیر شهر با فرا گرفته اند. 72 نفر نتوانسته اند یک گودال 4 متری حفر کنند؟ از طرفی بر طبق گفتار شیعیان این رویداد در تابستان و هوای گرم و جهنمی رخ داده ولی با مراجعه به این سایت و وارد کردن تاریخ 10 ام محرم سال 61 هجری قمری در قسمت Islamic Calendar در می یابید که عاشورا در روز چهارشنیه 21 مهر ماه بوده است.البته 21 مهر نیز هوای کربلا آنچنان خنک نیست ولی آن تابستان جهنمی هم که شیعیان میگویند نیست. اکنون می گویند شرایط آب و هوایی 1400 سال پیش با امروز فرق دارد. نخست اینکه در یک پریود 1400 ساله آن تغییر آب و هوایی که در ذهن مسلمانان است نمی تواند رخ دهد و دوم اینکه اگر هم تغییری باشد مطمئنا هوا خنک تر نشده بلکه دما بالاتر هم رفته است. یعنی 1400 سال پیش نسبت به امروز خنک تر بوده. اما یک نکته ی جالب دیگر در داستان هایی که از واقعه ی عاشورا گفته شده اشاره ای به گرسنگی نگردیده ، یعنی کاروان حسین مشکل گرسنگی نداشته است. مسلما کاروان برای سیر کردن خود علف نمی خورده. پس این کاروان نیز مانند سایر کاروان ها حیوانات اهلی به همراه خود داشته که با مشکل گرسنگی مواجه نشود، مثلا گوسفند یا بز، برای رفع تشنگی نیز میتوانستند از شیر همین حیوانات اهلی استفاده کنند. در ضمن شتر نیز همراه آنها بوده ، عرب ها که به خوردن شیر شتر علاقه ی بسیار دارند ، میتوانستند از شیر شتر ها نیز استفاده کنند. باز هم نکته ای دیگر، سه نقل قول در مورد مقبره حسین: هارون الرشید را در حالى پشت سر گذاشتم که قبر حسین علیه السلام را خراب کرده و دستور داده بود که درخت سدرى را که آنجا بود به عنوان نشانه قبر براى زوار، و سایه‏بانى براى آنان قطع کنند. (تاریخ‏الشیعه،محمد حسین المظفری، ص 89، بحار الانوار،ج 45،ص 39 قبر شریف آن حضرت مورد تعرض‏و دشمنى متوکل عباسى قرار گرفت.او به توسط گروهى از لشکریانش قبر را احاطه کرد تا زائران به آن دستریس نداشته باشند و به تخریب قبر و کشت و کار در زمین آنجا دستور داد.. (اعیان الشیعه،ج 1،ص 628،تراث کربلا،ص 34;بحارالانوار،ج 45،ص 397) سال 236 متوکل دستور داد که قبر حسین بن على و خانه‏هاى‏اطراف آن و ساختمانهاى مجاور را ویران کردند و امر کرد که جاى قبر را شخم زدند و بذر افشاندند و آب بستند و از آمدن مردم به آنجا جلوگیرى کردند. (همان) از این دست نقل قول ها بسیار است که تنها به سه مورد اشاره کردم. در بیابان بی آب علف و صحرای جهنمی کشت و کار کرده اند و بذر افشانده اند؟ پس با این همه موارد چگونه حسین و کاروانش از تشنگی و گرمای هوا رنج دیده اند؟ آیا مذهب عقلی را که فکر که می کند نمی رباید؟ دوم هرمله و گردن علی اصغر: این داستان علی اصغر هم از آن افسانه های جالب عاشوراست که تنها ذهن گنگ و مسخ شده یک مسلمان می تواند باورش کند. داستان از این قرار است: حسین به علت عطش فراوان که در پست قبلی اشاره کردم عطشی در کار نبوده ، فرزند شیرخوارش را در بغل گرفته و جلوی سپاه میرود و میگوید دست کم به این طفل آب بدهید.از آن طرف (سپاه یزید) شخصی به نام حرمله که گویا تیرانداز قابلی بوده تیری را به قصد گلوی نوزاد رها کرده و او را می کشد، یا شهید می کند یا هر چه شما بگویید. در ظاهر تراژدی واقعا دردناکیست ولی با کمی تامل مطالبی دال بر خرافی و غیر واقعی بودن این داستان می ابیم. نخست آنکه نوزاد شیرخوار و چندین ماهه اصلا گردنی به آن صورت که ما تصور می کنیم ندارد.اگر دقت کنید سر نوزاد به بدنش چسبیده است،دلیلش هم آن است که هنوز استخوان و عضلات گردن چنان رشد نکرده اند که وزن سر را تحمل کنند. به عکس زیر توجه کنید تا بهتر متوجه شوید: koodak پس تیر حرمله به کجا خورده است؟ تنها در یک صورت می توان گردن نوزاد را تا حدودی دید، در صورتی که سر کودک به پشت برگشته و به سمت زمین آویزان شود. هیچ دیوانه ای چنین کاری با بچه اش نمی کند زیرا مطمئنا در این حالت نخاع کودک صدمه خواهد دید. دوم آنکه فاصله دو سپاه در هنگام نبر معمولا 200 یا 300 متر بوده است. اگر قهرمان تیراندازی المپیک با آن کمان های مجهز و مدرن را نیز بیاوریم نمیتواند از آن فاصله گردن کودک که هیچ حتی پدر کودک را نشانه بگیرد و به هدف بزند.شاید با دراگانوف نیز چنین کاری دشوار باشد چه رسد به تیر و کمان. سوم آنکه برای چه حرمله نوزاد را نشانه گرفته؟ در تمام جنگ ها مهمترین شخص فرمانده سپاه است. حرمله باید حسین را می زده نه نوزاد را. کدام عقل سالمی چنین چیزی را می پذیرد؟ حرمله فرمانده سپاه را ول کرده و نوزاد را از پای درآورده؟ اگر به قول مسلمانان واقعا هوا جهنمی بوده مگر این حرمله مازوخیسم داشته که در آن شرایط، جنگ را کش بدهد و خودش را بیشتر اذیت بکند؟ در جایی مسلمانی گفت حضرت کودک را در دست گرفته و نزدیک سپاه رفته تا صدای او را بشنوند، در این صورت باید یه عقل حضرت شک کرد که هم خودش و هم فرزندش را اینگونه به خطر انداخته. او که فک و فامیل وحشی خود را بهتر می شناخته. چهارم که از همه نیز جالبتر است آن است که اصلا کودک چند ماهه چه نیازی به آب دارد؟ نوزاد چندین ماهه شیر می نوشد و نه آب و مادرش میتواند به نوزاد شیر بدهد و تشنگی او را بر طرف سازد. در ضمن شیر آن حیوانات اهلی که پیشتر گفتم نیز موجود بوده. آیا مذهب ذهنی را که فکر می کند نمی رباید؟ سوم، ابوالفضل رفته آب بیاره: این داستان آب آوردن ابوالفضل بی سر و ته ترین افسانه عاشوراست. به اندازه ای این داستان مسخره ساخته شده که گمان می کنم با یک بار مرور آن دیگر نیازی به تجزیه نباشد. داستان از این قرار است که آقا ابوالفضل که مسلمانان ماشین شان را بیمه ایشان می کنند برای رفع تشنگی لشگر حسین به دل دشمن زده و مشکی را از آب رودخانه پر کرده و در مسیر برگشت شخصی آن دستش را که مشک را گرفته بوده قطع می کند. حضرت مشک را با دست دیگرش می گیرد و به راهش ادامه می دهد. دوباره یک از خدا بی خبری آن دست دیگر را هم قطع می کند. حضرت اکنون مشک را با دندانش می گیرد و در آخر چند از خدا بی خبر دیگر وی را به شهادت می رسانند. لطفا یکی برای من توضیح بدهد که حضرت چگونه مشک را از دستی که قطع شده میگیرد؟ آیا حضرت از اسب پیاده شده و می رود مشک را که همراه دست قطع شده اش روی زمین افتاده بر می دارد و دوباره سوار اسب می شود و می رود؟ دوباره که آن یکی دستش قطع می شود چه کار می کند؟ آیا حضرت باز از اسب پیاده شده و می رود به سراغ دست افتاده و دولا شده و مشک را با دندان می گیرد؟ آیا در این میان که هی حضرت از اسب پیاده و دوباره سوار می شده اند کسی نبوده ایشان را بکشد؟ یا اصلا هیچ کدام از اینها رخ نداده و پیش از آنکه دست مبارکشان را قطع کنند، حضرت بر اساس مهارت هایشان مشک را به هوا پرتاب کرده اند با آن یکی دست گرفته اند و به دنبال آن دوباره مشک را به هوا پرتاب کرده و این بار با دندان می گیرند؟ مگر حضرت هنرمند سیرک بوده؟ اصلا دست حضرت چگونه قطع شده؟ از مچ؟ از آرنج؟ از کتف؟ با چه چیز قطع شده؟ شمشیر؟ خاطرم هست در یک مراسم مذهبی در محرم روضه خوان گفت با کمان به سوی دست حضرت نشانه رفته اند و دست را قطع کرده اند. مگر کمان های آن ها تبر پرتاب می کرده است؟ خون ریزی شدید ناشی از قطع شدن دست در این میان کشک بوده؟ آیا حضرت به خاطر حضرت بودنشان چند لیتر بیشتر از انسان های معمولی خون داشته اند که در میانه راه به دلیل کم خونی نمرده اند یا دست کم از هوش نرفته اند؟ به راستی مذهب عقلی را که فکر می کند نمی رباید؟ این تنها سه نمونه از افسانه های عاشورا بود. به داستان غسل کردن قاسم نیز اشاره ای نکردم زیرا برخی از مسلمانان خود این داستان رو قبول ندارند. از این دست افسانه ها بسیار است. امیدوارم بیاموزیم که تنها عقل و اندیشه خود را میزان قرار دهیم.
متن پاسخ
باسمه تعالی، علیک السلام: ما در اسلام مأمور هستیم که به دنبال حق باشیم و به حرف‌هایی که از سر پوشاندن حق گفته می‌شود توجه ننماییم. گوینده‌ی این سخنان آن‌قدر از دیدن حقیقت به دور است که لااقل به اندازه‌ی محققین کمونیست مثل پتروشوفسکی هم تلاش نکرده موضوع کربلا را را بررسی کند. می‌گوید واقعه‌ی کربلا 21 مهر بوده، بر فرض که چنین باشد. بنده در مهرماه همین امسال کربلا بودم موقع خرماپزان است و گرما غوغا می‌کند و تابستان به معنی اصطلاحی غیر از تابستان به معنی چهارفصل است. می‌گوید: چرا حرمله تیر را به خود حضرت سیدالشهداء«علیه‌السلام» نزد تا جنگ را یکسره کند، آن‌قدر از مرحله پرت است که متوجه نیست یک نظامی سر تا پا را با زره و کلاه‌خود می‌پوشاند. یا متوجه نیست که سطح آب شط فرات بسیار پایین‌تر است و لذا اگر می‌خواستند چاه بکنند چون سطح سفره‌ی زیرزمینی پایین است وقت زیادی از آن‌ها صرف می‌شد و از طرفی بحران آب از شب عاشورا و روز عاشورا شروع شد که این‌همه اسب و دام و لشکر را باید آب می‌دادند و بهترین راه همان بود که خود را به نهر علقمه می‌رساندند. در نهایتِ غرض‌ورزی، چشم فهم خود را بسته و متوجه نیست یک انسان جنگاور وقتی گرم مبارزه است متوجه خونی که از او می‌رود نیست و تا خون در بدن دارد می‌جنگد و به واقع حضرت ابالفضل«علیه‌السلام» با آن قامت بلند که وقتی بر روی اسب بودند پاهایشان روی زمین قرار می‌گرفت، به خوبی می‌توانستند در عین قطع دست مشک را به دندان بگیرند، چرا باید معرکه‌گیری کرد که «باید مشک را به هوا پرتاب می‌کردند تا به دندان بگیرند.» فکر می‌کند وقتی می‌گویند دست حضرت ابالفضل قطع شده از بیخ کتف قطع شده، در حالی که اگر به کربلا تشریف ببرید محل‌های فروافتادن دست حضرت را محل سقوط «کفّ عباس» می‌گویند نه محل فرو افتادن بازوان آن حضرت.متوجه نیست که اگر کسی موقعیت بیابان را بشناسد اگر قبر حضرت را چندین بار هم خراب کنند باز می‌تواند دقیقا محل آن را تعیین نماید، مضافا که همواره امامان معصوم در این صحنه‌ها مددکار بوده‌اند. خلاصه فکر می‌کنم اشکال‌کننده آنچنان از مرحله‌ی تحقیق و انصاف بیرون افتاده که ارزش جواب‌دادن اساسی به سوال هایش را ندارد، پیشنهاد می‌کنم کتاب‌هایی که در مورد کربلا تحقیق شده‌ است را مطالعه بفرمایید تا ظرایف موضوع برایتان روشن شود. از جمله شما را دعوت به مطالعه‌ی کتاب‌هایی مثل «بررسی تاریخ عاشورا» از دکتر ابراهیم آیتی را می‌کنم. موفق باشید
297

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و عرض ادب. با توجه به سخنان شما بی توجهی به علوم مهندسی چند وقتی است که مرا از کار و رشته تخصصی ام متنفر کرده است و با اکراه به کار خود ادامه می دهم و پروژه های کاری را پیش می برم به طوری که حتی در کسب درآمد من تاثیر شدید گذاشته است از یک طرف توجیهی می آید که همه این ها پوچ است و علم نیست و توی برزخ پاک می شود و برو بچسب به خواندن و درک مطالب دینی که خدا روزی عالم را تضمین کرده است و از طرف دیگر توجیهی است که باید برای رفاه خانواده ام تلاش کنم و نمی توانم سر این موضوع پا روی آنها بگذارم و بگم از این به بعد دیگر آن رفاه نسبی سابق را نخواهید داشت و با خود می گویم اگر علوم مهندسی خوب بود شما زمین شناسی را رها نمی کردید و به امورات دیگر بپردازید. مجددا از طرف دیگر می گویم پس این همه وقتی که صرف تحقیق کردم چه می شود این همه درس و علاقه ای که صرف شد چه؟ اصلا شاید من باید این راه را بروم که در دنیای اسلام چیزی را ابداع کنم که باعث قدرتمند شدن اسلام شود و ..... خلاصه جنگ سختی در درون من به راه افتاده است؟ لطفا جوابی برای سوالات بالا بدهید که بنده آنها را به عقل یا وهم خود بدهم با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی علیکم السلام اولا: همان طور که متوجه شده‌اید بالاخره ما باید یک کسب شرافت‌مندانه ای داشته باشیم و از این جهت به ما فرموده‌اند: کسب در آمد برای راحتی خانواده مثل مجاهده در راه خداست. ثانیا: ما فعلا در دوران گذار هستیم، یعنی باید سوار تکنولوژی غربی باشیم تا آرام، آرام بتوانیم آن‌چه مربوط به فرهنگ دینی است جایگزین آن نماییم. ثالثا: چه اشکال دارد که در کنار مطالعات معرفتی و دینی، کارتان را ادامه دهید و منتظر باشیدتا اگر خدا شرایطی فراهم کرد که تحقیقات شما در راستای ایجاد زمینه جهت تمدن اسلامی بود، آگاهانه وارد شرایط جدید گردید.انشاء الله موفق باشید
11615
متن پرسش
با سلام: در مورد جواب سوال 11592 بنده در مورد سوال (منشاء اعتقاد و یقین به وجود واقعیات مادی خارج چیست؟) یک جواب از دکتر مهدی حائری یزدی پیدا کردم به شرح زیر: از نظر ما داده‌ حسي‌ كه‌ ضرورت‌ منطقي‌ دارد، داراي‌ دو جهت‌ است. يك‌ جهت‌ ذاتي‌ كه‌ حضور آن‌ نزد ماست‌ و وجود آن‌ در ذهن‌ ما ضرورت‌ دارد. جهت‌ ديگر، اضافه‌اي‌ كه‌ داده‌ حسي‌ ما به‌ محسوس‌ بالعرض‌ دارد مثل‌ اضافه‌ پدر شما به‌ شخص‌ شما. داده‌ حسي‌ حكايت‌ از چيزي‌ دارد؛ يعني‌ اضافه‌اي‌ به‌ غير دارد. اضافه‌ به‌ غيرآن‌ هم‌ به‌ صورتي‌ است‌ كه‌ فرق‌ ميان‌ علم‌ حصولي‌ و علم‌ حضوري‌ را به‌ وجود مي‌آورد. به‌ بيان‌ ديگر، ما نسبت‌ به‌ داده‌ حسي‌ خود علم‌ حضوري‌ داريم‌ و در عين‌ حال‌ اين‌ علم‌ حضوري، اضافه‌اي‌ به‌ محسوس‌ بالعرض‌ دارد؛ يعني‌ محسوس‌ بالذات‌ با محسوس‌ بالعرض‌ مطابقت‌ دارد و اساساً‌ تا اين‌ مطابقت‌ وجود نداشته‌ باشد، علم‌ حصولي‌ پيدا نخواهد شد. شايد بتوان‌ گفت‌ كه‌ در خواب‌ هم‌ محسوس‌ بالعرض‌ وجود دارد. شخصي‌ كه‌ در حال‌ خواب‌ است، اگر موجوداتي‌ را قبلاً‌ رؤ‌يت‌ نكرده‌ باشد، آنها را در خواب‌ نخواهد ديد. در خواب‌ هم‌ نوعي‌ اضافه‌ وجود دارد. در ذات‌ داده‌هاي‌ حسي، اضافه‌اي‌ به‌ غير وجود دارد. اين‌ اضافه‌ همان‌ مطابقت‌ است. از همين‌ اضافه‌ به‌ خارج‌ است‌ كه‌ ما علم‌ حصولي‌ را به‌ دست‌ مي‌آوريم‌ و اين‌ اضافه، خارج‌ از ذات‌ داده‌هاي‌ حسي‌ نيست. نفي‌ اضافه‌ دادة‌ حسي‌ به‌ معلوم‌ بالعرض، موجب‌ انكارِ‌ خودِ‌ دادة‌ حسي‌ خواهد شد و اين‌ مستلزم‌ تناقض‌ است، چون‌ معناي‌ محسوس‌ بالذات‌ اين‌ است‌ كه‌ از خارج‌ چيزي‌ در ذهن‌ شما حضور يافته‌ است‌ كه‌ اضافه‌ به‌ خارج‌ دارد. مثالي‌ را در ميشيگان‌ براي‌ يكي‌ از فلاسفه‌ مطرح‌ كردم: مثال‌ اين‌ است‌ «جان‌ به‌ ديوار خورد.» از همين‌ قضيه، يك‌ «جان» به‌ دست‌ مي‌آوريم‌ و يك‌ «ديوار» و... در اينجا شخص‌ «جان» غير از «ديوار» است‌ و تا محسوس‌ بالعرض‌ نباشد شما نمي‌توانيد بگوييد كه‌ جان‌ با ديوار برخورد پيدا كرد. در واقع‌ ما از نهاد دادة‌ حسي، محسوس‌ بالعرض‌ را به‌ دست‌ مي‌آوريم‌ و اگر چنانچه‌ علم‌ از مقولة‌ اضافه‌ باشد، بدون‌ مضاف‌اليه، علم‌ نخواهيم‌ داشت. برخي‌ از فلاسفه‌ معاصر غرب‌ علم‌ را از مقوله‌ اضافه‌ دانسته‌اند و اگر هم‌ علم‌ از مقوله‌ اضافه‌ نباشد، بلكه‌ از مقوله‌ كيف‌ نفساني‌ باشد، علم، حقيقت‌ ذات‌الاضافه‌ خواهد داشت. به‌ بيان‌ ديگر در اين‌ حالت‌ هم‌ علم‌ اضافه‌اي‌ به‌ معلوم‌ بالعرض‌ خواهد داشت‌ كه‌ اگر اضافة‌ آن‌ را به‌ محسوس‌ بالعرض‌ نفي‌ كنيم، ديگر داده‌ حسي‌ نخواهيم‌ داشت. حس‌ حقيقي‌ وابسته‌ به‌ محسوس‌ بالعرض‌ است‌ و اگر محسوس‌ بالعرض‌ بر محسوس‌ بالذات‌ توقف‌ داشته‌ باشد، دور پيش‌ مي‌آيد. در علم‌ انفعالي، علم، تابع‌ معلوم‌ است، نه‌ معلوم‌ تابع‌ علم. اصالت‌ در ادراكات‌ به‌ جهت‌ حقايقي‌ است‌ كه‌ در خارج‌ وجود دارد. خود داده‌ حسي‌ يك‌ وجود حقيقي‌ مستقل‌ دارد و از همين‌ رو مي‌گوييم‌ كه‌ داده‌ حسي‌ محسوس‌ بالعرض‌ با قطع‌ نظر از محسوس‌ بالذات‌ وجود دارد. اين‌ مثل‌ همان‌ سخني‌ است‌ كه‌ ابن‌سينا در مورد حس‌ مي‌گويد كه‌ خود حس‌ محسوس‌ نيست، ولي‌ موجود است. حس‌ به‌ عنوان‌ محسوس‌ بالعرض‌ «Physical object» موجود است‌ نه‌ به‌ عنوان‌ داده‌ حسي‌ «sense - data». حس‌ به‌ عنوان‌ حقيقت‌ مستقل‌ از ذهن‌ وجود دارد. خود حس‌ ديگر محسوس‌ بالذات‌ نيست. خلاصه‌ محسوس‌ بالعرض‌ را نمي‌توان‌ انكاركرد و ضرورت‌ آن‌ را از طريق‌ تحليل‌ و محسوس‌ بالذات، مي‌توان‌ به‌ دست‌ آورد چون‌ انكار محسوس‌ بالعرض‌ موجب‌ انكار محسوس‌ بالذات‌ مي‌شود. اگر محسوس‌ بالعرض‌ را از محسوس‌ بالذات‌ بگيريم، ديگر محسوس‌ بالذات‌ نخواهيم‌ داشت. نظرتان در مورد این متن چیست؟ درضمن شما در کتاب سلوک ذیل شخصیت امام خمینی (ره) در جلسه 13 در قسمت زندگی در مجاز، اعتقاد به اصل علیت را منشا اعتقاد به عالم خارج از ذهن یا عالم خارج مادی دانسته اید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر حال علم به خارج از ذهن جهت انسان یک امر بدیهی است و چگونگی تحقق آن همان‌طوری است که استاد حائری می‌فرمایند که معلوم بالذات شما نسبتی با معلوم بالعرض دارد و همان‌طور که عرض شد پدیده‌های خارجی، معِدّات‌اند تا نفس معلوم بالذات خود را ابداع کند. در جواب سؤال شماره‌ی 11568 عرایضی در این مورد شد. موفق باشید

8549
متن پرسش
با سلام و احترام مسئول یک مجموعه فرهنگی هستم که قصد داریم اردویی به مشهدالرضا داشته باشیم انشالله. خواستم نکات کلیدی و طلایی از جهت تربیتی و فرهنگی که باعث ثبیت و تربیت و رشد نفرات اردو شود را بیان بفرمایید. با تشکر
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: سعی کنید در این اردو یک دوره معرفت نفس و امام‌شناسی را به جوانان متذکر شوید و یادشان دهید چگونه از طریق مفاتیح‌الجنان امام را زیارت کنند. جواب شماره 8536 نیزکمک می کند. موفق باشید
8017
متن پرسش
علت این همه سیاه نمایی درمورددولت قبل وهمچنین بدگویی درموردیارانه که چپ وراست اگر دریک چیز تفاهم داشته باشندبدگویی درمورد یارانه است یارانه نقدی چه کرده که فریاد این اقایان رابلند کرده وسه سال است با تمام وجود علیه ان موضع می گیرندلطفا علت خوب یا بد بودن یارانه نقدی ودر کل شیوه اقتصادی اقای احمدی نژادراتوضیح دهید
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: طرح آقای احمدی‌نژاد بسیار طرح علمی و مطابق واقع بود بر این‌که دولت نباید در همه‌ی امور قیّم مردم باشد. می‌گفت: پول مردم را که از نفت حاصل می‌شود به خود مردم بدهید و خود مردم بهتر می‌دانند چگونه مدیریت کنند. به جای این‌که به قول آقایان پول مردم را مثلاً به بیمارستان‌ها بدهند و مردم بروند گردن خود را کج کنند تا بیمارستان‌ها هرطور دلشان خواست ولخرجی کنند، پول در دست مردم باشد و خودشان به هر بیمارستان و پزشکی که خواستند رجوع کنند. تحلیل بنده آن است که این پول تنها پولی است که دولت نمی‌تواند هرطور خواست آن را در دست بگیرد ، تلاش می‌کند با لطایف‌الحیل از دست مردم بگیرد تا مردم در این حدّ هم از پول نفتی که مال مردم است نتوانند بهره‌مند شوند و دولت هرطور خواست آن را مصرف کند و بعد به همان بحران‌هایی دچار شویم که غرب از نظر اقتصادی دچار شد. آقا! این یک موضوع بسیار ساده‌ای است که پول مردم را به مردم بدهند تا خود مردم برای آن تصمیم بگیرند و این‌قدر تحقیر و تهدید نکنند و یقه‌ی مردم را به دولت گره نزنند و مردم را تملق‌گوی دولت کنند. . موفق باشید
3093

شیعه واقعیبازدید:

متن پرسش
باعرض سلام خدمت استاد عزیزم باتوجه به اینکه همه ی شیعه ها در نهایت به بهشت می روند و هرکس هم به آنچه که به او می رسد رضایت دارد پس عده ای می گویند ما که به بهشت می رویم پس چرا خودمان را در این دنیا عذاب بدهیم و باری به هرجهت زندگی می کنند علی رغم اینکه واقعا در دلشان محبت به اهل بیت علیهم السلام دارند و گاها کارهای خیر هم می کنند از طرفی ما هرچقدر هم که تلاش می کنیم بازهم در آن دنیا احساس می کنیم که کم گذاشتیم و احساس ضعف و کمبود را داریم پس چه فرقی دارد که خیلی زحمت بکشیم یاکم؟ ضمن اینکه اگر قرار باشد بهشتیان در بهشت هم حسرت بخوردند و این حسرت عذابی برای آنان باشد با بهشت بودن آن و محل امن بودن آن منافات دارد باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: شیعه‌ای به بهشت می‌رود که آداب شیعه‌بودن را رعایت کند. حضرت صادق«علیه‌السلام» فرمودند: «لَا تُنَالُ وَلَایَتُنَا إِلَّا بِالْوَرَعِ وَ الِاجْتِهَادِ فِی الدُّنْیَا- وَ مُوَاسَاةِ الْإِخْوَانِ فِی اللَّهِ- وَ لَیْسَ مِنْ شِیعَتِنَا مَنْ یَظْلِمُ النَّاس‏» به ولایت ما نائل نمی‌شوند شیعیان ما مگر با ورع و تلاش در دنیا و رعایت حقوق برادران دینی، و از شیعیان ما نیست کسی که به مردم ظلم کند. از طرفی بهشت رفتن در مرتبه‌ی نازله با بهشت رفتن در مرتبه‌ی عالیه خیلی فرق می‌کند. درست است هر دو حسرت نمی‌خورند ولی برخورداری از کمالات شدیدتر چیز دیگری است. دیوانه‌ها هم حسرت نمی‌خورند ولی در فضایی زندگی می‌کنند که عالمان دین زندگی می‌کنند؟ موفق باشید
2035

آموزش فلسفهبازدید:

متن پرسش
باعرض سلام خدمت استادگرامی وتشکرفراوان ازبابت اطلاعات خوبی که درون سایتتون قراردادید.خیلی استفاده کردم.من سال سوم حوزه هستم وعلاقه فراوان به مباحث کلامی وفلسفی دارم ومتوجه شدم کسی که میخواهددراین زمینه کارکندبایدازنظرمبانی ودروس عقلی قوی باشدامامن متاسفانه امسال درامتحان منطق مظفرنمره پایینی اوردم به نظرحضرت عالی من میتوانم دراین زمینه موفق شوم اگرمیتوانم چگونه. منتظرراهنماییتان هستم .باتشکرفراوان
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: علم منطق ربطی به فلسفه ندارد، می‌توانید به خوبی در دروس عقلی جلو بروید. منطق بخوانید تا با اصطلاحات آن آشنا شوید چون فیلسوفان در سخنان خود اصطلاحات منطقی را به‌کار برده‌اند. چه بسیارند که در منطق قوی هستند ولی یک حرف از تفکر فلسفی را نمی‌فهمند. موفق باشید
1821
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم اینجانب دختری هستم مجرد اهل اصفهان دارای تحصیلات دانشگاهی و در حال حاضر به صورت حق التدریس در دانشگاه اصفهان مشغول به کار هستم. به خاطر احساس نیاز به کسب معارف اسلامی از طریق کتاب و CDهای استاد طاهرزاده پرداختم و علاقمند هستم که تمام زندگی و آینده خود را صرف تزکیه، تحصیل و تبلیغ امور دینی کنم و در زندگی قناعت کرده و بیشتر وقت خود را به مطالعه و انجام امور فرهنگی بپردازم. لذا تصمیم گرفتم کار در دانشگاه را رها کرده و برای گذران زندگی کارهای مقطعی انجام بدهم و بیشتر وقت خود را صرف جهاد فرهنگی کنم. از طرفی نظر برخی دوستان این است که در کنار کار در دانشگاه به این امور بپردازم و اینکه کاری که از عهده ام برمی آید و ممکن است افراد دیگر نتوانند انجام دهند را رها نکنم. از آنجا که وظیفه زن کار اقتصادی نیست و با توجه به نیاز جامعه به شناخت صحیح اسلام و معارف قرآنی به نظر جنابعالی وظیفه اینجانب چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام به نظر می‌رسد اگر بتوانید با تعمق در امور دینی و رعایت فضائل اخلاقی فعالیت دانشگاهی داشته باشید کمکی به سایر دانشجویان نیز کرده‌اید. موفق باشید
10480
متن پرسش
سلام علیکم: استاد برای اجتهاد در فلسفه و عرفان و همچنین در فقه نیز خواندن ادبیات تا چقدر لازم است؟ آیا علامه طباطبائی و علامه حسن زاده و آیت الله جوادی آملی ادیب هستند (یعنی بر 12 علم ادبیات تسلط دارند یا خیر؟)
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: چون زبان معارف اسلامی و فقه، به عربی ارائه شده و از آن مهم‌تر استنادهای این علوم، آیات و روایاتی است که تنها با زبان عربی می‌توان ارتباط درستی با آن‌ها برقرار کرد. باید ادبیات را خوب خواند و بزرگانی که نام بردید در ادبیات عرب سرآمدند حتی از اساتید ادبیات عرب در ادبیات عرب بالاترند. موفق باشید
7314

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام. ببخشید کتاب بینوایان ویگتور هوگو را که معرفی کردید کدام ترجمه را بخوانبم بهتر است.با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ترجمه‌ی مستعان. موفق باشید
3832
متن پرسش
با سلام چرا امام میل به ادامه جنگ داشتند و قطعنامه را تعبیر به جام زهر کردند در حالی که خسارات جنگ زیاد داشت می شد به عبارت دیگر امام از ادامه ی جنگ چه می خواست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر جنگ با آن روحیه ای که حضرت امام دنبال می‌کردند ادامه پیدا می کرد، ما امروز یکی از ابرقدرت‌های دنیا بودیم و این‌طور نبود که دلار ارزش پول ما را تعیین کند. موفق باشید
نمایش چاپی