بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
23619
متن پرسش
سلام علیکم: خدا قوت. ۱. ببخشید استاد چه شده است و بر چه اساسی کسی انتخاب می کند که در نوزادی بمیرد و یا دیوانه به دنیا بیاید و امکان اوج تکامل و مرتبه را نداشته باشد؟ (آیا همینطور است؟) و کسی عاقل و در شرایطی که بتواند به بهترین بهشت ها برسد؟ ۲. آیا بعد از مرگ به گونه ای است که همه با نور قرآن روبرو می شوند و هر کس به اندازه‌ی غیر قرآنی عمل کردنش عذاب می‌کشد و آیا برای همه به یک نوع با قرآن روبرو می شوند؟ یا مثلاً صدام که اینجا غرق در جنایت بوده به همین نحو در همان نفهمی تا ابد ادامه می‌دهد و اصلا قرآنی نمی فهمد؟ و اگر خب اینگونه باشد خب او از این بدی ها لذت می برد و همین برای او بهشتی می شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به نظر می‌آید که مباحث مربوط به «عین ثابته» که عرفا مطرح می‌کنند در این‌جا به بحث کمک کند. هرچه هست نمی‌توان انتخاب‌های قبل از تولد را نادیده گرفت و از آن طرف، شرایطِ امتحان در دنیا را هم باید در نظر داشت. ۲. در قیامت هرکس با فطرت خود روبه‌رو می‌شود و می‌یابد چه اندازه و قدری دارد. امامِ هرکس، تعیّن و تجسمِ فطرت اوست و لذا در دنیا و آخرت، هرکس در نسبت‌اش با امام معصوم، جایگاهِ قرب و بُعدش معلوم می‌گردد. قرآن هم صورتِ تئوریک فطرت انسانی است. موفق باشید

23617
متن پرسش
سلام استاد بزرگوار: إن شاءالله در پناه حق محفوظ و موید باشید. لطفا راهنمایی بفرمایید برای مقطع سنی دختران ۱۲ تا ۱۵ سال آیا باید فقط از مهربانی خداوند گفت؟ یا از عذاب و جهنم هم تا اندازه ای می توان صحبت کرد؟ این اختلاف نطر به وجود آمده که در این سن فقط باید از رحمانیت خداوند صحبت کرد لطفا نظر خود را بیان بفرمایید. با تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال خود حضرت حق فرمود: «وسعت رحمتی، غضبی» و رحمت خود را بر غضب خود رجحان و برتری داد. از طرفی به نوجوانان باید فهماند در اثر ارتکاب گناه، از رحمت حق محروم می‌شوند. مباحثی که در کتاب «آشتی با خدا» به میان آمده است و قبل از آن کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» می‌تواند تذکری برای آنان باشد. موفق باشید

23616
متن پرسش
سلام: سوال ۲۳۶۰۵ پاسخ داده نشده. در ضمن ارسال به ایمیل مشکل دارد و ارسال نمی شود.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: متأسفانه ایمیل جنابعالی مشکل دارد. در حالی‌که این نوع سؤال‌ها را بیشتر به صورت شخصی به ایمیلِ کاربران محترم ارسال می‌داریم. این‌طور جواب داده شد:

23605- باسمه تعالی: سلام علیکم: عرض بنده آن بود که در دعا، از خدا طلب قتل فی‌سبیلک داریم، پس چرا می‌گویید طلب شهادت در دعا نیست؟ موفق باشید

23615
متن پرسش
سلام استاد: سوالی در مورد رنگ لباس داشتم. در احادیثی گفته شده که پوشیدن لباس قرمز تیره مکروه است. می‌خواستم بدانم منظور از قرمز تیره، رنگ زرشکی است یا قرمزی که در عرف به آن قرمز می‌گویند؟ همچنین می‌خواستم بدانم پوشیدن لباس مشکی (روسری، مانتو، شلوار، کفش) برای خانم‌ها علاوه بر چادر در بیرون از منزل ایرادی دارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر نمی‌کنم بتوانیم نظر بدهیم. عمده آن است که انسان مؤمن در عین وقار، خوش‌سلیقگی خود را نیز محفوظ بدارد. آن رنگ قرمزی که موجب سبکی انسان نشود، چه اشکال دارد؟ و آن رنگ سیاهی که وقار انسان را محفوظ دارد، چرا باید استفاده نشود؟ آری! لباس‌های سیاهی که وقتی خاک‌آلوده شود موجب سبک‌شدن انسان می‌شود، باید از آن پرهیز کرد. موفق باشید

23614
متن پرسش
سلام علیکم: وقتتون بخیر. آقای جوادی آملی تو کتاب توحیدشون نوشته اند خدا فاعل بعید و مسبب الاسباب است علل طبیعی و اختیار فاعل قریب و سبب مباشر است. از نظر عرفانی که خدا در همه علل جلوه دارد و اسماء الهی در علل کار می کنند می توان گفت خدا فاعل قریب هم حساب می شود؟
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: با نظر به اسباب و مسببات عالم، حضرت حق فاعلِ بعیدند و از طریق سبب‌ها اراده‌ی خود را محقق می‌کند. ولی با نظر به حضور خدا در عالم و ظهور اسماء الهی در مخلوقات، حضرت حق است که در هر صحنه‌ای حاضر است و لاغیر. باید مشخص شود ما در کدام منزل نشسته‌ایم و به عالم می‌نگریم. موفق باشید

23613
متن پرسش
با سلام: استاد عزیز دو سوال از خدمت شما داشتم: ۱. در جلسه امشب و چند جلسه گذشته با توجه به آیات بیان شده نوضیحاتی در مورد تبعیت و دوستی با یهود و نصاری را بیان نمودید، گفتید که نیاز نیست که آنها را لعن کنید ولی از دوستی با آنها خودداری کنید، من هنوز برایم با وجود توضیحات شما ابهام برایم وجود دارد که چگونه باید این مرزبندی را در ارتباطاتمان با یهود و نصاری تنطیم کنید، لطفا با ذکر مثال بیشتر برایم توضیح دهید. در ضمن اگر موردهای محسوسی از به دوستی گرفتن و تبعیت از یهود و نصاری به طور مستقیم و عیر مستقیم در زندگی ما هست که در جامعه زیاد شایع است لطفا ذکر کنید. ۲. در دو سه جلسه پیش در حاشیه جلسه توضیحاتی در مورد امامزاده نزدیک فرودگاه دادید. که برداشت من این بود که شما هم صحت این امامزاده را تائید نمی کنید، اگر این صحیح است چرا اعتراضی از سوی بزرگان و رووحانیون شهر در این مورد نمی شود که بیش از این از شعور مردم سو استفاده نشود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- مگر قرآن در مورد تورات و انجیل نفرمود: «نوراً و هُدی»؟ و فرمود یهود و نصاری به همان هدایتی که خداوند در کتب آسمانی‌شان در مقابل آن‌ها گذاشته است، مشغول باشند؟ پس چرا به آن‌ها بدبین باشیم و بگوییم چرا اسلام نیاورده‌اند؟ از طرفی علاقه به آن‌ها که متأسفانه در جامعه‌ی ما هست، در حالی‌که آیه‌ی ۵۱ سوره‌ی مائده علاقه‌مندی به آن‌ها را نهی کرده، باید مدّ نظر باشد وگرنه ما جامعه‌ی دینی خود را که مأوای توحیدی ما است، از دست می‌دهیم و این غیر از آن است که با یهود و نصاری رابطه‌ی اقتصادی و سیاسی داشته باشیم. ۲. فکر می‌کنم همین راه درست است که اهل نظر، متذکر امر باشند ولی جبهه‌بندی پیش نیاید.   موفق باشید

 

23612
متن پرسش
سلام و عرض ادب: منظورم از سوالی که پرسیدم به درستی منتقل نشد، گویا. علم حصولی (که برای من فعلا فیزیک و شیمی و... است) بدرد نمی خورد مگر با حضور واردش شویم و بتوانیم توجیهی (البته کلمه توجیه آن اصالت و عظمت مورد نیاز را شاید نداسته باشد) ایمانی برایش تعریف کنیم، اینکه بگوییم نیتمان را درست کنیم یا نمی دانم مثلا بگوییم هدفمان کمک به جامعه و...(از این دست کمرنگی ها و بی رمقی ها.) است بدرد نخواهد خورد، بلکه باید با احساس دردمندی و حضوری تاریخی به سراغ این علوم حصولی برویم. سوال من از اینجا آغاز می شود که: بنده حقیر که الان در مقطع دهم (دبیرستان دوره دوم) هستم. چه نوع رجوعی به علوم حصولی برای من اصالت و رنگ و بوی لازم را خواهد داشت؟ به طریقی یعنی چگونه این علوم غربی حضور به همراه خواهد داشت؟ آیا اصلا وجوبی به مطالعه این علوم هست؟ یا فقط جبر پوچ و تهی از معنای جامعه است که مرا به دنبال این علوم برده؟اصلا چه می شود که مطالعه علوم حصولی در این تاریخ اصالت پیدا می کند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به این فکر کنید که با روحیه‌ی طلبِ عمق مطالبی که در تاریخ ما ظاهر شده، با این علوم برخورد کنید – مثل شهید آوینی و روحیه‌ی معماری و راه و ساختمان که رشته‌ی دانشگاهی او بود - تا وقتی در ساحاتِ مختلف در نظام اجتماعی حاضر می‌شوید از آن عمقی که دارید، حضورِ جدّی‌تری را دنبال کنید. موفق باشید

23610
متن پرسش
با سلام و عرض ادب: ۱. لطفا بفرمایید طبق فرمایشات توحیدی مصباح الهدایه چطور می توان اراده های فاسد و ظلمها و گناهان را به خداوند نسبت داد و در این فضای توحیدی وارد کرد؟ ۲. لطفا بفرمایید ظهور خداوند به واحد قهار که مرتبه احد است همان مرتبه خلیفه الهی و فیض اقدس است یا ذات احدیت پروردگار؟ ممنونم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. ظلم‌ها و گناهان نسبت به عصیان انسان، ظلم و گناه است. مثل چوبی که بر سر مظلومی می‌خورد، خلقت چوب که گناه نیست، نسبتی که انسان با آن برقرار می‌کند می‌تواند گناه باشد. ۲. هر دوی آن‌ها. از جهتی «احد» همان فیض اقدس است در مقابل «واحد» که فیض مقدس است. و از جهتی دیگر حضرت حق از آن جهت که همه‌ی اسماء را در خود فانی دارد، «احد» است. موفق باشید

23608
متن پرسش
سلام علیکم: ببخشید در گزارشی که از جلسه با رهبری نوشتین من متوجه منظور ایشون نشدم که فرمودن زیاد درگیر مباحث نظری نشید و به عمل بپردازید. مثلا مباحث شما زیاد درگیر مباحث نظری شدن هست؟ من در حال حاضر دانشجو هستم و مباحث شما رو هم پیگیرم. اما فعالیتی به جز مطالعه و کلاس رفتن ندارم و شدیدا این مساله برام استرس زا هست چون فکر می کنم سر وظیفم نیستم از طرفی هم نمیدونم اگر بخوام فعالیت کنم چیکار کنم و کجا برم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چنان‌چه ملاحظه کرده باشید عرایض بنده تنها نظر به داناکردنِ مخاطب ندارد، بلکه سعی می‌کند زندگی او را معنا ببخشد، حال چقدر موفق است، خدا باید کمک کند و این برعکسِ بعضی از نوشته‌هاست که در صرف دانایی مخاطب متوقف‌اند. تذکر مقام معظم رهبری آن بود که اندیشه باید معطوف به عمل باشد. که البته نمونه‌ی کامل آن خود قرآن است. موفق باشید.

23607
متن پرسش
سلام استاد عزیز: بنده از سال ۹۵ با مباحث شما آشنا شدم و تا الان سعی کرده ام همه چیز را از عالمی که شما به ما معرفی می کنید ببینم. الان ارشد فلسفه اسلامی و در حال نوشتن پایان نامه ام. این پیشنهادی است که من به دانشگاه ارائه کرده ام و فهمی که از مباحث شما دریافته ام. اگر ممکن است و وقت دارید نظر خود را به بنده بفرمایید خیلی ممنون. همه ی حقیقت هستی توحید است. انسان تنها در حقایق می تواند به تفکر بنشیند. پس توحید است که تفکر حقیقی به دنبال دارد. انبیا در هر تاریخی یک نحوه رجوع به حقیقت را نشان داده اند. باید دید پیامبر اسلام به چه نحوی به حقیقت نظر کرده اند، و با توجه به آن در عصر حاضر باید چه رجوعی داشته باشیم؟ عارفان واصلی چون امام خمینی و علامه طباطبائی در عصر اقوام متعمقون به نحوی توحید را ارائه نموده اند که صرف آگاهی دادن و اثبات یک حقیقت نیست بلکه تذکر و یافتن آن حقیقت است. توحیدی که صرفا به نحو اثباتی باشد مفهوم مرده و بی اثری بیش نخواهد بود اما توحیدی که به قلب بیاید و جان ها آن را حس کنند حیات بخش و توهم زدا خواهد بود. اگر ماده ی فکری حقیقی در دسترس بشر قرار نگیرد درگیر ظاهر و توهم خواهد شد. در عصر حاضر به دلیل حاکمیت مدرنیته و بریدگی از عوالم غیبی و حقایق هستی، بشر دچار سرگردانی عمیقی گشته است که برای عبور از آن راهی به جز به صحنه آوردن توحید حقیقی نیست. درغیر این صورت بشر در برابر دنیای مدرن نخواهد توانست خود را در عالم توحیدی حفظ کند. همچنین نسل حاضر به دلیل عمق فکری، در صورت فراهم شدن مقدمات، نیاز به توحیدی در سطح آیات ابتدایی سوره ی حدید و سوره ی توحید خواهد داشت. بزرگانی همچون امام خمینی و علامه طباطبائی با ارائه ی کتبی همچون مصباح الهدایه و رساله الولایه نگاهی جامع به عالم غیب و نسبت آن با عالم ظاهر و نحوه ی ارتباط این دو را فراهم نموده اند. در عصری که با قطع اتصال از عوالم غیب بشر دستمایه ای به جز عالم ماده ای منقطع از غیب، برای خود باقی نگذاشته است رجوع به توحید حقیقی بزرگانی چون علامه و امام بسیار مورد نیاز حس می شود. مقصد علامه طباطبائی در رساله الولایه نظر به اسرار و بواطن عالم است. عالم هستی به نحو تشکیک دارای ظاهر و باطن و در عین حال دارای یگانگی است. برای دستیابی به یک نگاه جامع و صحیح به کل عالم باید چیستی ظهور و بطون عالم را شناخت و نسبت آن ها را دریافت. ضرورت درک این مهم آنگاه واضح خواهد شد که بدانیم دستورات ظاهری دین ناشی از یک حقیقت تکوینی هستند که با رعایت آن ها در این عالم به آن حقیقت خواهیم رسید. خدا، باطنی ترین حقیقت عالم را باید وارد زندگی کرد تا از توهم و خیال نجات پیدا کنیم. دین و شریعت ظاهری مبتنی بر حقایق تکوینی هستند و از طریق همین ظاهر دین باید با باطن دین زندگی کرد. تا وقتی که چشم باطن بین ما باز نشود از دیدن حقایق هستی محروم خواهیم بود. برای داشتن یک سلوک صحیح در تمام عوالم هستی باید نسبت خود را با باطن و ظاهر هستی پیدا کرد. ولی در حال حاضر برای حیات دینی، باور به حقیقت جای رجوع به آن حقیقت را گرفته است. باور ناشی از تعلیم است. تعلیم به معنای یافتن یک مفهوم است اما همان طور که مفهوم آب، خود آب نیست، مفهوم حقیقت هم خود حقیقت نیست. بنابراین باید پاسخ این را یافت که ما چه رابطه ای با حقیقت داشته باشیم؟ راههای ارتباط با حقیقت چیست؟ اولین منزل برای ارتباط با خود حقایق معرفت النفس است. یعنی علم به حقیقتی که آن حقیقت خود ما هستیم. نفس ما تنها حقیقتی است که نزد ما حاضر است. معرفت النفس یعنی سلوک به وسیله ی خود حقیقت نه صرف باورمندی به حقیقت. در این دستگاه است که انسان می تواند به جهان بینی صحیحی دست یابد و جایگاه حقایق عالم و باطن آن ها را به حد وسع بشناسد. ۱. بیان مسئله ظاهر عالم دارای باطنی است. اساسی ترین مسئله ی انسان مسئله ی رابطه ی او با باطنی ترین حقیقت عالم یعنی خداست. برای حل این مسئله نیاز به شناخت ظاهر و باطن عالم و نحوه ی اتصال آن هاست. همچنین برای شکل دهی یک بینش صحیح نیاز به داشتن شناختی کلی از درجات مختلف وجودی عالم است. در جهان کنونی که با نادیده انگاشتن آن عالم بشر روز به روز به پوچ تر شده است و مسئله ی حقیقی خود را از دست داده است باید این باطنی ترین حقیقت هستی یعنی توحید را به شکل صحیح به صحنه آورد. توحیدی که جان ها بتوانند با آن ارتباط فطری بگیرند و به تفکر حقیقی برسند، و نه توحیدی که صرفا به اثبات حقیقت و ارائه ی مفاهیم مرده پرداخته باشد، که در نتیجه از توهم و تخیل هم جدا نخواهد بود. برای درک این معنا لازم است به تمایز ذهن و عین، حصول و حضور توجه شود. انسان با این شناخت می تواند جایگاه و نقش اصلی خود در تمام درجات وجودی عالم را بشناسد. والاترین شأن انسانی خلافت است که در مصباح الهدایه امام خمینی تبیین شده است. ذات غیبی خداوند به وسیله ی مقام خلافت انسانی صفات خود را به نمایش درآورده است. خلیفه آیینه ی تمام نمای حق است. باطن عالم ولایت است. ولایت یعنی انسان به جایی برسد که همه ی شئونش تحت تدبیر الهی باشد به گونه ای که خدا ولی او باشد نه فقط ناصر وی. برای دستیابی به این شأن انسانی باید مستخلف عنه را شناخت. از آن جایی که خداوند حقیقتی باطنی است، و تنها حققت باطنی حاضر در نزد انسان نفس اوست، می توان از طریق شناختی که علامه طباطبائی در رساله الولایه از نفس انسان و جایگاه آن در رسیدن به ولایت یعنی غیب عالم، به دست می دهند به چیستی ظاهر و باطن عالم پی برد. اهمیت بحث خلافت الهی در ضرورت انسان شناسی نهفته است. اگر کسی نفس خود را مشاهده کند حتما خدای سبحان را مشاهده خواهد کرد. انسان با نیل به توحید افعالی و صفاتی به درون عالم و باطن دین می رسد. انسان بر اساس اعتباریات صرف که در این دنیا با آن ها روبروست حال چه اعتباریات شرعی چه اعتباریاتی که ساخته و پرداخته ی دست بشر است نه می تواند با گذشته ی تکوینی خود رابطه برقرار کند و نه با آینده ی حقیقی اش. بلکه باید باطن این اعتباریات را بشناسد و از ظاهر عبور کند. برای پی بردن از ظاهر به باطن چاره ای جز انقطاع از دنیا نیست. انسان ها در این مسئله سه دسته اند، عده ای که فقط به ظاهر اکتفا کرده اند (اصحاب شمال)، اصحاب یمین و مقربان.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده مطالب با نظمی بسیار خوب تدوین شده است و می‌توانید پایان‌نامه‌ی خوبی را با آن‌ها شکل دهید، إن‌شاءاللّه. موفق باشید

23604
متن پرسش
سلام: قبلا در بحث های مختلف در مورد علل عدول برخی از اشخاص از آرمانهای انقلاب سخنهایی گفتید لطفا در یک جمع بندی مختصر بفرمایید چه می شود که فردی مانند محسن رفیق دوست می آید در تلوزیون و با افتخار می گوید ۱۹ میلیون حقوق می گیرم و وقتی مجری ازش در مورد مقدار حقوق می پرسد می گوید چیزی نیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اشکال ندارد که آقای رفیق‌دوست که از سپاه حقوق نمی‌گیرند، تاجرمنشانه درآمد ماهیانه‌ی ۱۹ میلیون را زیاد نداند. ولی این تاجرمنشی چه ربطی به حقوقی دارد که از بیت‌المال گرفته می‌شود؟ آیا واقعاً آقایان نسبت به کارگری که یک‌میلیون ماهیانه حقوق می‌گیرد، هر ساعت‌شان ۱۹ برابر بیشتر کار و فعالیت می‌کنند؟!! موفق باشید

23602
متن پرسش
سلام و عرض ادب: استاد؛ قران که می خونم علاقه و میلم به خود پیامبر بیشتر میشه. وقت خوندن قران انگار که پیششم و انگار می بینم که قرآن بر پیامبر وارد می شود. خرد نهفته در قران ذهنم رو گرم می کنه و... اما به اهل بیت این قدر میلم نیست. دوستان میگن گمراه شدم دیگه قرآن نخونم. گیج شدم خودمم. آیا این شیطانه داره میلم رو جابه جا می کنه؟ چکار کنم استاد. لطفا راهنمایی کنین. مرسی.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: گمراه نشده‌اید. همین‌طور که جلو بروید به لطف الهی با اهل‌البیت «علیهم‌السلام» که شخصیت‌شان تجلی قرآن است، روبه‌رو خواهید شد و می‌یابید که آن عزیزانِ از جان عزیزتر تجسمِ قرآن و قرآنِ ناطق‌اند. موفق باشید

23601
متن پرسش
سلام علیکم: ان شالله خدا هر چی دلتون می خواد بهتون بده. استاد چرا اینقدر فلسفه مهمه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به اعتبار اهمیت عقل، فلسفه نوعی از تعقل‌ورزیدن است و نه بیشتر. موفق باشید

23599
متن پرسش
سلام و خدا قوت خدمت استاد گرامی: در پاسخ یکی از سوالات فرمودید که از تفسیر المیزان برای تفسیر قرآن استفاده کنید. نظرتون درباره شیوه تدبر در قرآن بر اساس سیر نزول چیست؟ با تشکر
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر نمی‌کنم این کار ممکن باشد. زیرا همان‌طور که علامه‌ی حسن‌زاده در کتاب شریف «قرآن هرگز تحریف نشده است» می‌فرمایند: سوره‌های قرآن بعضاً ترکیب از آیاتی است که سال‌های مختلف نازل شده و آن آیات به دستور جبرائیل در آن سوره‌ها قرار گرفته‌اند و به همین جهت ما با سوره‌ها روبه‌روئیم. موفق باشید

23598
متن پرسش
سلام و درود: من یک بار سوالم رو پرسیدم و شماره سوالم رو گم کردم و پیدا نمی کنم. پس دوباره سوالم را می پرسم. سوالم در مورد نسبت علم حصولی در علم حضوری است. به نوعی یعنی پس از مراجعه به علم حضوری، علم حصولی و غیر ایمانی کجای این عالم و در چه وجهی از تقابل ها معنا پیدا می کند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با تصوری که از معلوم خود به صورت حضوری دارید، نسبتی با آن برقرار می‌کنید و از آن مفهومی در ذهن خود ایجاد می‌نمایید. در این حال، آن علم حضوری به علم حصولی تبدیل شده است و بر این مبنا جناب صدرالمتألهین می‌فرمایند: هر علم حصولی، مسبوق به علم حضوری است. موفق باشید

23597
متن پرسش
سلام: استاد حس نمی کنید مردم دارند کافر می شوند، دارند به اون دینی که هیچ کاری ازش نیامده و نمی آید کافر می شوند. به دینی قالبی که جز خم و راست شدن و امساک از طعام در گوشه ای از سال که اعلام می کنند نیست، دینی که با حرص زدن به دنیا و جمع مال و کسب مقام ها و قدرت ها هیچ منافاتی ندارد. دینی که فقط متد است نه مسلک. این بخش لا اله ی تهلیل انقلاب نیست؟ موقع نشان دادن الله نرسیده است؟ انگار مردم از خیلی از خواص به اصطلاح عالم جلوترند، که آن ها هنوز دارند دین به درد نخوری را که نمی تواند ذره ای خود نگه داری بدهد ترویج می کنند و فریاد هم می زنند که چرا مردم دارند بی دین می شوند. (اهل ظاهر همیشه فقط نگران ظاهرند)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در این مطالب با شما همراه هستم، ولی نه به عنوان انکار دین و دیانت. آری! دین اسلام در حقیقتش همان دین علی «علیه‌السلام» است که برای دنیا به اندازه‌‌ی عطسه‌ی بُز هم ارزش قائل نبود و نه دینی که با اشرافیت و اشراف‌زادگان همراهی کند. موفق باشید

23596
متن پرسش
سلام استاد: شرمنده مزاحم وقت شریف میشم به نظرتون این جمله منسوب به افلاطون به چه معناست؟ پارسیان اندازه میان بردگی و آزادگی را نگاه می داشتند از این رو نخست خود آزاد شدند و سپس سرور بسیاری از ملتهای جهان شدند. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: یونانیان معتقد بودند عده‌ای برده‌اند و عده‌ای آزاد، و بر این مبناست که افلاطون آن سخن را گفته است و سخن درستی نیست. باید جامعه به رشدی برسد که هرکس در هر جایگاهی احساس انسانیت بکند و ملاک برتری انسان‌ها تقوا باشد نه آن‌که روستازاده به زعم آقای انوشیروان نتواند آموزش ببیند. موفق باشید

23595
متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیز: ۱. استاد جان در پاسخ سوال ۲۳۵۴۰ فرمودید که غضب از نظر فلسفی همان عدم رحمت می باشد. خواستم بپرسم اگر عدمی است چگونه می تواند منشا آثار باشد؟ ۲. استاد جان آیا می توان گفت هم جنود عقل و هم جنود جهل هر دو وجودی هستند و انسان وظیفه دارد جنود عقل را در خود ملکه کند و جزیی از نفس خود کند و جنود جهل را نیز با رویکرد الهی در نفس ایجاد کند مثلا غضب رحمانی را در نفس خود ایجاد کند؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. عدم، در نسبتِ با احوالات انسان طوری است که هرکس نداشتن را احساس می‌کند و آن علم و احساس به نداشتن می‌تواند منشأ اثر باشد زیرا به قول جناب ملاصدرا: دیگر علمِ به عدم است و نه خود عدم. ۲. همین‌طور است و غضب رحمانی همانی است که پیامبر خدا «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» با آن در مقابل دشمنان اسلام ایستادند و آن‌ها را به دَرَک واصل کردند. موفق باشید

23592
متن پرسش
سلام استاد عزیز: در ادامه سوال ۲۳۵۸۷، منظور حصرت آقا (حفظه الله) در این متن در مورد عرفان نظری چیست؟ «بنده هیچ دشمنی و مخالفتی با عرفان نظری ندارم. گفته می‌شود: «الانسان عدوّ لما جهله». بنده هیچ ورودی در عرفان نظری ندارم، اما هیچ عداوتی هم ندارم؛ منتها اعتقادم این است که ما نباید عرفان را به معنای الفاظ و تعبیرات و فرمول‌های ذهنی مثل بقیه علوم ببینیم. عرفان، همان مرحوم قاضی است؛ مرحوم ملاحسینقلی همدانی است؛ مرحوم سید احمد کربلایی است؛ عرفان واقعی اینهاست. مرحوم آقای طباطبایی خودش فیلسوف بود، اهل فلسفه بود، بلاشک در عرفان هم وارد بود؛ منتها آنچه که در عرفان از ایشان معهود است، عرفان عملی است؛ یعنی سلوک، دستور، تربیت شاگرد؛ شاگرد به معنای سالک. عرفان نظری باید به سلوک بینجامد. خب، موضوع عرفان، ذات مقدس پروردگار است. موضوع عرفان، خداست. از این جهت، برتر از همه ی علوم است. خب، این خدا باید در زندگی کسی که اهل عرفان است، تجلی پیدا کند. ما کسانی را دیدیم که گفته می‌شد در عرفان نظری از همه بهترند، اما در عرفان عملی یک قدم برنداشته بودند. ما افراد اینطوری را دیدیم و درک کردیم که اصلاً مسائل سلوکی و اینها را مس نکرده بودند. آنچه که من به آن تکیه دارم، این است که واقعاً یک حرکت عملی دیده شود؛ که این در مورد اهل معقول، به طور عام مطلوب است. آن کسانی هم که به عنوان اهل حکمت و اهل معقول شناخته شدند، غالباً کسانی‌اند که این جنبه ی معنوی در آنها وجود داشته.»
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این تذکر، تذکر بسیار مهمی است که ما عرفان نظری را جدای از سلوک به درس تبدیل نکنیم، در حالی‌که عرفان، راهِ معرفت و اُنس با خداوند است همچنان‌که اهل حکمت مشغول مفاهیم نمی‌شوند و به گفته‌ی مقام معظم رهبری ایشان غالباً کسانی‌اند که جنبه‌ی معنوی در آن‌ها وجود داشته. آری! خطر آن‌که عرفان و حکمت به درس‌های آموختنی تبدیل شود، هست. موفق باشید

23591
متن پرسش
بسم اله الرحمن الرحیم. با سلام: جناب استاد، به اطلاع می‌رسانم که مدرسه‌ای در مسجد به اسم «مدرسه‌ی تمدن‌سازی امام خمینی«ره» حدود دو سال است که در اصفهان شروع به فعالیت کرده که بنده با ارتباطی که با آن مجموعه داشتم، اشکالاتی به نظرم آمد. خواهشمندم راهنمایی‌های لازم را بفرمایید. آن اشکالات عبارتند از: ۱. این مجموعه، مبانی تربیتی مشخص و نوشته‌شده‌ای ندارند و چیزی به کسی ارائه نمی‌دهند. ۲. با علمای شهر نیز مشورتی نداشته‌اند و می‌فرمایند آقایان فرصت نداده‌اند تا خدمتشان برسیم. ۳. محور اصلی فعالیت این مجموعه، اقتصادی و کارهای اقتصادی است. از اول سال تحصیلی جدید دانش‌آموزانِ مجموعه چه دختر و چه پسر، عملاً کار اقتصادی می‌کنند. مثل تولید و فروش تغذیه‌ی سالم، کلوچه خرمایی و روغن و .... وسایل آرایشی و بهداشتی سالم. با این توجیه که مقام معظم رهبری بر جهاد اقتصادی تأکید کرده‌اند و ما باید با تولید و فروش مواد غذایی سالم، فرهنگ اقتصادی را تغییر دهیم. و به همین جهت اهتمام چندانی به علم و علم‌آموزیِ دانش‌آموزان ندارند. یکی از دانش‌آموزان که سنّ او ۱۲ ساله است و از نزدیکان بنده می باشد می گوید بعضی از مربی‌ها به ما می‌گویند درس می‌خوانید که به کجا برسید؟ اینقدر بیکار در جامعه هست؟ شما اگر شغل تان را درست کنید دیگر نیاز چندانی به این درس‌ها ندارید. و همین امر موجب شده در برنامه‌های مجموعه بی‌نظمی ِ چشم‌گیری به‌وجود آید. ۴. عدم ارتباط با آموزش و پرورش و قبول‌نداشتن کلّیِ آن اداره. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: البته ابتکار «مدرسه در مسجد» ابتکار خوب و ارزشمندی است و تا آن‌جایی که بنده از بعضی از این مؤسسه‌ها سراغ دارم حقیقتاً در عین رعایت کامل نظام آموزش و پرورش، فضای تربیتی دانش‌آموزان را با حضور در مسجد بهتر رعایت می‌کنند. ولی فکر می‌کنم باید بر روی سخنان نایب الإمام که می‌فرمایند: «ایجاد تشکیلات موازی با دولت هم راهِ اصلاح نیست... کار موازی در کنار دستگاه دولتی، کار موفقی نیست، این تجربه‌ی قطعیِ این حقیر است در طول این سال‌ها». این‌طور می‌فهمم که نباید در مسیر جدا از آموزش و پرورش اقدام کرد. لذا شاید «مدرسه در مسجد» که جدایِ از آموزش و پرورش نیست ولی رویکرد دینی و انقلابی دارد خوب باشد. بالاخره ما باید بدانیم افرادی را که آموزش می‌دهیم، آموزشِ آن‌ها در این زمانه ربطی تنگاتنگ با شغل آن‌ها دارد و نباید نسبت به مدرک آن‌ها سهل‌انگاری بشود. موفق باشید  

23590
متن پرسش
سلام: وقتی امام سجاد می فرمایند: «انا اقل الاقلین و اذل الاذلین» و گریه می کند از این گریه چه طلبی دارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: طلب اُنس با حضرت معبود محبوب. موفق باشید

23589
متن پرسش
سلام خدمت استاد عزیز: من یه خانم ۳۱ ساله هستم که چند سالی است ازدواج کردم و بچه ندارم. وقتم را با رفتن به کلاسهای متنوع و پایگاه بسیج پر می کنم. برنامه های بسیج گاهی وقتها با کلاسهای دیگه ام تداخل پیدا میکنه و از کلاسهای دیگه ام می زنم. بعضی وقتها احساس پوچی می کنم چون بعد از چند سال کلاس رفتن و فعالیت، در هیچ زمینه ای متخصص نیستم. از طرفی هم پشتکار قوی ندارم که در یک زمینه پیشروی کنم. احساس درجا زدن می کنم. نمیدونم در این زمانه ای که نیاز مبرم به کار در حوزه ی دین هست، وظیفه ی اصلی ام چیه و باید در کنار فعالیتم در یک زمینه ای تخصص داشته باشم؟ لطفا راهنماییم کنید.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: بر روی قرآن از طریق تفسیر المیزان فکر کرده‌اید؟ اگر تصمیم به این کار گرفتید، می‌توانید سری به جزوه‌ی «روش کار با تفسیر المیزان» که در قسمت نوشتارهای سایت هست، بزنید. موفق باشید

23587
متن پرسش
سلام علیکم: استاد منظور حصرت آقا (حفظه الله تعالی) از این کلام در مورد عرفان نظری چیست!؟ «حالا شما از قول مرحوم آقای فاضل، از امام (رضوان الله علیه) خاطره‌ای نقل کردید؛ خود من هم یک خاطره‌ای دارم که آن را هم بگویم. من از ایشان پرسیدم که شما درس مرحوم حاج میرزا جواد آقا را درک کردید یا نه؟ ایشان گفتند که نه، افسوس، افسوس، نشد. البته در برخی کتابها می نویسند که امام جزو شاگردهای آ میرزا جواد آقا بودند؛ در حالی که نخیر، قطعاً ایشان نبودند. ایشان گفتند که آقای آ شیخ محمدعلی اراکی آمد من را دو جلسه برد درس ایشان. ظاهراً شبهای جمعه جلسه داشتند. ایشان گفتند دو جلسه رفتم، اما نپسندیدم. می گفتند آن وقتها ذهن ما پر بود از آن حرفها. یعنی همان حرفهای عرفان نظری. امام در سن هشتاد و چند سالگی افسوس می خورد که درس آ میرزا جواد آقا نرفته؛ با اینکه ایشان شاگرد و مرید و عاشق مرحوم شاه‌آبادی بوده. یک خاطره‌ی دیگر هم به مناسبت عرفان نقل کنم. گفتند اوّلی که ایشان مرحوم آقای شاه‌آبادی را در قم دیده بودند، یک کسی گفته بود آن که شما دنبالش می گردید، این است. مرحوم شاه‌آبادی چند سالی هم در قم مانده بودند. ایشان گفتند که من و فلانی - یک کس دیگری را اسم آوردند، که من حالا یادم نیست - دو نفری رفتیم پیش ایشان و گفتیم یک درسی برای ما شروع کنید. ایشان اول امتناع می کرد، اما بعد با اصرار زیاد ما گفت: خب، حالا چه می خواهید؟ منظومه، اسفار، فلان؟ گفتیم نه، ما از این چیزها گذشته‌ایم؛ «مصباح الانس» می خواهیم. ایشان گفت: اِ، «مصباح الانس»!؟ خانه‌ی ایشان ظاهراً گذر جدّا بود. امام می گفتند از مدرسه‌ی دارالشفاء یا فیضیه تا گذر جدّا با ایشان همین طور رفتیم، تا اینکه بالاخره ایشان را وادار کردیم که برای ما «مصباح الانس» بگوید. امام از اول هم از «مصباح الانس» شروع کرده. ایشان خیلی هم به عرفان علاقه‌مند بودند. می دانید تبحر امام بیشتر در عرفان بود، بیش از فلسفه - یعنی امام متبحر و منغمر در عرفان بودند - خب، در فلسفه هم که ایشان بلاشک استاد بودند؛ لیکن حالا بعد از سن هشتاد سالگی به بالا، که یادم نیست چه سالی بود، ایشان به من اینجوری می گفتند: افسوس؛ نه، ذهن ما آن وقتها پر بود از آن حرفها. خب، حرفهای عرفان نظری، حرفهای پر زرق و برقی هم هست؛ اما آن چیز دیگری است، راه دیگری است، حرف دیگری است. من حرفم این است؛ والّا نخیر، بنده هیچ مخالفتی به این معنا با این مسئله ندارم،۱۳۹۱/۱۱/۲۳»
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم افسوس حضرت امام به جهت آن بود که چرا در مجلس آن عارفِ عامل که متذکر امور اخلاقی ناب می‌شده است، به طور مستمر حاضر نشده‌اند. چیزی که همه‌ی ما نیازمند آن هستیم. موفق باشید

23584
متن پرسش
به نام خدای متعال جناب استاد عزیز، سلام علیکم. ماریشه شکل گیری داعش را در کینه و نفرت نسبت به امیرالمومنین علی علیه السلام می دانیم. کینه ای تاریخی که نشات گرفته از تکبر ابلیس برای سجده بر آدم یعنی انسان کامل و آغاز جبهه طاغوت علیه ولایت شد. کینه ای که ریشه در عمق خلقت و هستی دارد. استاد گرامیم درک این مطلب برای چو منی بسیار مشکل است که یک فرد دلسپرده به انقلاب، امام و رهبری چگونه می تواند برچسب تکفری و داعشی را بر پیشانی خود حمل نماید. ما بخوبی واقفیم که افراد (با روحیات مختلف) ممکن است به اشتباه بیاناتی یا تفکراتی داشته باشند اما استاد داوری و استاد عباسی هر که باشند در جبهه انقلاب بوده گرچه تفاوت فکری آنها در بعضی از حوزه ها از فرش تا عرش باشد. بسیاری چون من به عنوان یک فرد دلسپرده به انقلاب از خود شما یاد گرفته ایم که هر نظری و بیانی را چه از یک فیلسوف انقلابی و چه از یک تیورسین انقلابی کورکورانه نپذیریم. ما گرچه برای تمامی نیروهای انقلابی احترام قایلیم اما این بدان معنا نیست تا به طور احساسی تحت تاثیر نظریات آنها قرار گیریم. ما از فرهیخه گان و مصلحین انتظار داریم ظریفانه و در مواقع مورد نیاز انحرافات و اشتباهات را مدبرانه گوشزد نمایند که اگر غیر از این باشد خدای ناکرده موجب سرگردانی نیرو های انقلاب می شوند. استاد عزیز و دوست داشتنی ما: ما از شما می خواهیم همواره ملجا و پناهگاه فکری ما باشید و بمانید تا در روزهای سخت پیش رو، رهبری را یاری نماییم. والعاقبت للمتقین
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که در جواب سؤال شماره‌ی ۲۳۵۷۴ عرض شد؛ و چنان‌چه آن کلیپ را ببینید، سخنان آقای عباسی موجب تنفر نسبت به امثال آقای دکتر داوری می‌شود و این غیر از انتقاد است. مشکلِ تفکر داعشی که مذهبی‌های ما را تهدید می‌کند، همین است که برداشت غیرِ خود از اسلام را کفر می‌داند. و متأسفانه ما مذهبی‌ها از این خطر دور نیستیم و هرچه ضربه می‌خوریم به خاطر همین روحیه است.

در این مورد بد نیست به سخنان آقای دکتر رضا داوری اردکانی که در نشست گرامیداشت سید احمد فردید در روزهای اخیر یعنی در بیست‌ و‌ هشتم بهمن در انجمن حکمت و فلسفه ایراد فرموده‌اند را ببینید که می‌فرمایند:

نظر آزاد است و هر کسی حق دارد با هر رایی مخالف باشد. فلسفه که وحی نیست. مردم می‌توانند با هر فلسفه‌ای مخالف باشند و مخالفت کنند. اما نمی‌دانم سرنوشت جامعه ما چه شده که بحث فلسفی هم به دشمنی کشیده می‌شود. یعنی دیگر مخالفت و نقد نیست، بلکه دشمنی است. قهرا دشمنی به شخص کشیده می‌شود یعنی سخن، زبان و فلسفه رها می‌شود و شخص هدف قرار می‌گیرد. شخص است که هدف ملامت و تهمت قرار می‌گیرد.

تعبیراتی در این اواخر شده که آدم را به حیرت وادار می‌کند. یکی از عیب‌های ما، که همه باید به آن توجه داشته باشیم، این است که چند کتاب فلسفه می‌خوانیم، یاد می‌گیریم و این تبدیل به عادت فکری می‌شود. آن‌وقت هر فکر و فلسفه‌ای را با آن قیاس می‌کنیم و اگر در این رهیافت و میزان نگنجید، بنابراین آن فرد از این نظر مجرم است. یعنی مخالف من مجرم است. نظر من این است که قدری در مورد خود فکر کنیم که این حقی که به خود می‌دهیم، از کجا آورده‌ایم؟

ما در زمانه‌ای زندگی می‌کنیم که زمانه آزادی است و همه حق مخالفت دارند. نه تنها در فلسفه بلکه در جاهای دیگر هم می‌توان نظر مخالف را ابراز کرد. اما تهمت زدن، بد گفتن و حکم کردن، نشانه بدی است»

 موفق باشید

23583
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام خدمت استاد گرامی: ۱. ببخشید استاد به عقیده ای رسیدم که خواستم نظر شریف شما را بدانم؟ اگر اشتباه است صحیح آن را بفرمایید. خداوند به انسان عقلی داده که بوسیله آن حقایق را می فهمد و قلبی که آن حقایق را تصور می کند و اعضایی که آن حقایق را در عالم ماده به ظهور می رساند، پس انسان در برزخ خود با واردات قلبی که همان اخلاقیات انسان می باشد درگیر است و در قیامت خود با واردات عقلی که شامل اعتقادات اوست درگیر می شود. ۲. جایی از سخن شما را دیدم که فرموده بودید امام خمینی (ره) نتیجه سلوک علامه قاضی است. من بارها برآیم سوال بود که شیوه امام صحیح است که برای لحظه های خود برنامه ریزی می کردند و کارهای شخصی را انجام می دانند یا سیره علامه طباطبایی که در احوالات ایشان آمده اکثر اوقات را مطالعه می کردند و بیشتر امور شخصی ایشان را همسر یا فرزندان انجام می دانند و ایشان اصلا در قید زمان نبودند؟ حالا گفته شما موید این سخن است که سیره امام جامعیت دارد برای الگو گیری؟ خودم به این نتیجه رسیدم که مومن باید در امور دنیایی و آخرتی جمع کند و از هیچ کدام غفلت نکند که سیره اهل بیت همین است ولو اینکه وقت نکند بسیاری حقایق را در دنیا بفهمد ولی در آخرت می فهمد، دنیا محل خودسازی است، آیا درست است؟ ۳. چرا بعضی از اساتید بزرگوار نظیر آقای شجاعی و آقای صمدی و .. سعی دارند افراد را با عالم مثال مرتبط کنند؟ خوب مگر اراده الهی این نیست که ما در عمر مقرر در حجاب ماده او را و اهل بیت را اطاعت کنیم؟ اگر انسان با کشف و شهود بهتر بندگی می کند پس چرا دراویش بندگی نمی کنند؟ مثلا بندگی هم بکنند چه مزیتی دارد؟ اگر انسان راه خود را و مطالب علمی را بهتر می فهمد پس چه نیازی به این همه ریاضت های علمی است که علما کشیدند؟ مگر امام حسین علیه السلام نبودند و مگر حضرت ابراهیم نبودند و مگر علامه طباطبایی نبودند که به عالم مثال پشت کردند و امور را در حجاب ماده به پیش بردند؟ ۴. بنده چون حدود ده سال است به لطف الهی مطالعات خوبی روزی ام شده مطالب عقلی را با اینکه فلسفه نخواندم به خوبی می فهمم و الحمدلله جدیدا هر کتابی را آغاز به خواندن می کنم حقایق زیاد دیگری در ذهنم حاصل می شود. ولی دغدغه جدید گرفته ام که آیا من که نمی توانم حقایق را با کشف و شهود ببینم ایراد و نقصی دارم که از آن غافلم و این دغدغه که نکند تمام دریافت های عقلی ره آورد شیطان باشد و من راه را غلط رفتم و خیالات است که جای عقل نشسته؟ البته هر چه دریافت کرده ام وقتی به قرآن و روایات و علوم علما عرضه می کنم حق بودن آنها را خودم استنباط می کنم. ۵. بعد از مدتی که به شدت دچار قبض و بسط های متعدد می شدم حدود چند وقتی است آرامش وصف ناپدیری وجودم را فرا گرفته و اصلا اثری از علاقه به رذایل اخلاقی که قبلا با آنها دست و پنجه نرم می کردم نیست، احساس می کنم تازه عاقلانه رفتار می کنم آیا این تصورات من کاذب نیست؟ البته قابل بیان است به لطف خدا سه سال است در بندر عباس دور از خانواده زندگی می کنیم و روابط بسیار محدود تر از قبل شده، ولی خیلی می ترسم نکند منتقل شویم نزدیک اطرافیان و دوباره من در عالم پر از وهم آنها فرو روم و رذایل برگردد هر چند بعید می بینم مگر غفلت کنم. واقعا عذر خواهی می کنم که با سوالات سطح پایین خود شما اذیت می شوید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. فکر می‌کنم چه در قیامت و چه در برزخ، قلب و عقل هر دو در صحنه باشد. ۲. خوب است. ۳. هر اندازه انسان بهتر رعایت دستورات الهی را بکند، بدون ریاضت‌های افراطی؛ خداوند بهتر حقایق آسمانی و معنوی را در مقابل او می‌گشاید. خداوند در سوره‌ی اعراف آیه‌ی ۴۰ می‌فرماید: «إِنَّ الَّذينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ اسْتَكْبَرُوا عَنْها لا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوابُ السَّماءِ» برای کفار درهای آسمان را نمی‌گشاید. یعنی خداوند انسان‌های مؤمن را هر اندازه مصلحت بداند، متوجه‌ی حقایق بالا می‌کند. ۴. عمده، رعایت دستورات شرع است. خداوند خودش آن‌چه را لازم است به قلب انسان‌ها الهام می‌کند. ۵. همین‌طور که می‌فرمایید خوب است، چرا بی‌دلیل فکر کنیم تصورات‌مان کاذب است؟ در حالی‌که شریعت الهی تکلیف هر عملی را روشن نموده است. موفق باشید

نمایش چاپی