باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در این مورد در جواب سؤالهای مکرر شده است. مطلب را میتوانید در آرشیو سؤالات در قسمت «شخصیتها» در مورد آیت اللّه جوادی دنبال کنید. آدرس آن قسمت در زیر خدمتتان ارسال شد: موفق باشید
http://lobolmizan.ir/quest/cat/97
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور که متوجهاید هم ما باید نیاز طبیعیِ خودمان را به طور معقول با فعالیتهای درست تأمین نماییم و هم آنچنان نباشد که همهی زندگی ما ثروتاندوزی گردد. بسیار فکر خوبی است که با زمینهی معنوی که دارید و مباحث معرفت عرفانی را دنبال کنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بد نیست سری به کتاب «جایگاه جنّ و شیطان و جادوگر» بزنید. ببینید جواب خود را در آنجا میتوانید پیدا کنید؟ ظاهراً ما از طریق آیات قرآن و تعالیِ فهم افراد بتوانیم بیشتر به چنین افرادی کمک کنیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آیا نمیشود روی این موضوع فکر کرد که با زمینههای فکری که از نظر معارف دینی دارید، همان رشته را با عمق کامل درک کنید و سپس جایگاه آن را در بستر فرهنگ اسلامیایرانی مشخص نمایید. بالاخره ما در شرایطی هستیم که نیاز داریم بدانیم دنیا از این جهات در چه شرایطی است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اینطور جواب داده شد: باسمه تعالی: سلام علیکم: ولی نظر اصلی ایشان همان بود که در جلسه عرض شد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث «ای اباذر» حدود 100 جلسه در دیویدیِ شمارهی 5 هست. میتوانید سراغ آن را از حاجآقا نظری بگیرید. شمارهی ایشان 09136032342 میباشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده کتاب «سنن النبّی» از علامه طباطبایی جوابگو باشد. در ضمن قسمت دوم کتاب «صلوات» که بر روی سایت هست نکاتی در رابطه با سیرهی پیامبر «صلواتاللّهعلیهوآله» متذکر شده است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. عدالت موجب ایجاد شرایطی میشود تا انسانها آنچنان دغدغهی مایحتاج زندگیشان بر آنها غلبه نکند و از سایر کمالاتی که باید کسب کنند، غافل بمانند. ۲. در متون دینی عموماً وقتی بحث «علم» میشود منظور علمِ به مبداء و معاد و معرفت نفس است و سایر علوم را تحت عنوان «فضل» نام میبرند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: متأسفانه جزوهی «قرآن هرگز تحریف نشده» است بر روی سایت نیست ولی احتمالاً متن جزوه را میتوانید از جناب حاج آقای نظری تهیه نمایید. در مورد آنکه نام حضرت علی «علیهالسلام» چرا در قرآن نیامده است؛ عرض شد به کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» رجوع فرمایید. اصل کتاب بر روی سایت هست. موفق باشید
بسمه تعالی سلام علیکم متن درخواستی تقدیم می شود . موفق باشید
چه کنیم تا قابیل نباشیم؟
باسمه تعالی
«وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَيْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبا قُرْباناً فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِما وَ لَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ قالَ لَأَقْتُلَنَّكَ قالَ إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقينَ. لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَيَّ يَدَكَ لِتَقْتُلَني ما أَنَا بِباسِطٍ يَدِيَ إِلَيْكَ لِأَقْتُلَكَ إِنِّي أَخافُ اللَّهَ رَبَّ الْعالَمينَ. إِنِّي أُريدُ أَنْ تَبُوءَ بِإِثْمي وَ إِثْمِكَ فَتَكُونَ مِنْ أَصْحابِ النَّارِ وَ ذلِكَ جَزاءُ الظَّالِمينَ».(مائده/ آیات 27 تا 29)
و داستان دو فرزند آدم را به حقّ بر آنها بخوان: هنگامى كه هر كدام، كارى براى تقرّب (به پروردگار) انجام دادند؛ امّا از يكى پذيرفته شد، و از ديگرى پذيرفته نشد؛ (برادرى كه عملش مردود شده بود، به برادر ديگر) گفت: «به خدا سوگند تو را خواهم كشت!» (برادر ديگر) گفت: «(من چه گناهى دارم؟ زيرا) خدا، تنها از پرهيزگاران مى پذيرد! (27) اگر تو براى كشتن من، دست دراز كنى، من هرگز به قتل تو دست نمى گشايم، چون از پروردگار جهانيان مى ترسم! (28) من مى خواهم تو با گناه من و خودت (از اين عمل) بازگردى (و بار هر دو گناه را به دوش كشى)؛ و از دوزخيان گردى. و همين است سزاى ستمكاران! (29)
۱. قهرمانیِ هابیل، قهرمانیِ مرد جنگجو نیست، بلکه حماسهی یک شهید است تا در راهِ مقصود هرگز ایمان را ویران نکند.
۲. بالاترین نیرو در عین تواضع و فروتنی و نه فرومایگی، ظهور میکند. در این حالت آنچه خدایی است پیش میآید.
۳. هابیل قهرمانی است که از خون و حرصِ فرومایه که به قدرت حرص دارد، پاک است. قهرمانی است خالی از خشونت، برای آنکه شعلهی مقدس ایمان همواره روشن بماند.
۴. در کربلا عطشِ شهیدشدن در میان بود. هابیل میداند با این نحوه شهادت چه جبههای را میگشاید. دفاع در عین انتخاب شهادت. زیرا اگرپیشدستی نکنی و او را نکشی، شهیدت میکنند و لذا امام پیشنهاد زُهیربنقین را برای پیشدستی و شکست سپاه حرّ نپذیرفتند تا شروعکنندهی جنگ نباشند. این یعنی باید فراسوی مرگ فکر کرد.
۵. با قدرتنمایی قابیل آنچه میماند نیستانگاری است، ولی با برخورد جناب هابیل آنچه میماند کرامت است و بزرگواری، بدون آنکه ذلت و خواری در میان آید و اینکار از جابهجاکردنِ کوههای بلند سختتر است که چگونه اخلاق را در هویتی کریمانه پایدار نگه داشت و نه اخلاقِ ترسوها و ذلیلها. تاریخ کریمانهای که حضرت روح اللّه خمینی«رضواناللّهتعالیعلیه» در این دنیای قابیلی به میان آورد تا ریشهی هرگونه نیستانگاری کنده شود.
۶. هم ریشهی نیستانگاریِ ارادهی معطوف به قدرت و هم ریشهی نیستانگاریِ انفعالیِ ظلمپذیر که جریان غربگرای ما بدان مبتلا است، خواستارِ نیستی ما میباشد و ریشه در فرهنگ قابیلی دارد.
۷. جریان نیستانگاریِ انفعالی بهزعمِ خود میخواهد نه قابیل باشد و نه هابیل، و این یعنی فرار از هر مخاطرهای که قابیلیان منشاء آن هستند، و این یعنی فروافتادن در برهوتِ بیارزششدن برترین ارزشهای فراحسّی و ماندن در حوزهی نفی و انکارِ هر امر مقدس. این یعنی ندیدنِ جایگاه هابیل که محل ظهور تقواست و ندیدن امام حسین «علیهالسلام» که محل تقابل با یزید است و ندیدنِ نظام اسلامی که نظام استکباری آن را نادیده میگیرد. این یعنی هنوز هابیل و هنوز قابیل، و هنوز این قابیل است که در اوج بیخردی، کارِ زشت خود یعنی تجاوز به یمن را با هزار رسانه و ثروت نمیتواند پنهان کند و هر روز خوار و خوارتر میشود؛ «فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمينَ».
۸. تواناییِ بشری تنها در حوزهی إعمالِ قدرت قابیلی نیست که امروز عَمالقه به میدان آوردهاند و شما بنیاسرائیلیان از ترس آنها به زعیم خود یعنی حضرت موسی«علیهالسلام» میگویید: ما هرگز وارد آن شهر نمیشویم تا زمانی که آنها در آن شهر قرار دارند «إِنَّا لَنْ نَدْخُلَها أَبَداً ما دامُوا فيها»(مائده/24).
۹) استمرار إعمال قدرت قابیلی ناپایدارترین نحوهی بودن است و همواره نحوهای از ندامت را به دنبال دارد از آن جهت که به آنچه میخواستند هرگز نمیرسند، چه آن قابیل، یزید باشد و چه شاه و چه صدام و چه آل سعود و چه آمریکا؛ و به همین جهت به فریبکاری دست میزنند زیرا کار خود را باید پنهان کنند و در این کار، فریبکاری برایشان ضرورت مییابد و سقوطشان نیز از همینجا شروع میشود.
۱۰) چه کنیم که با نظر به سیرهی خاصّ حضرت هابیل، قابیل نباشیم؟
۱۱) همه میخواهند هابیل باشند، ولی هابیلشدن راه و رسم خاصّی دارد که در آیات 28 و 29 سورهی مبارکهی مائده متذکر آن است.
۱۲) قابیل پشیمان شد ولی نه از آن کاری که کرده بود، بلکه از آنکه نتوانست به جای آن کلاغ، خودش جسد برادر را پنهان کند، «فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمينَ (31) زیرا کار زشت او نسبت به برادرش روی دستانش مانده بود. و خداوند بالاخره ورود میکند و در این موارد هم نیز جهان را در اختیار زشتکاریِ زشتکاران قرار نمیدهد.
۱۳) قابیل به نهایتی میاندیشید که نهایت نبود و پشیمانی او از آن جهت برایش پیش آمد که متوجه شد حساب همهجا را نکرده بود، نه آنکه چرا به چنین کاری دست زد.
۱۴. وای اگر هابیل که معنیِ زندگی است در همهی ابعادِ آن، به معلمی تبدیل شود که تنها به ما توصیههای اخلاقی مینماید. معلمی که آیندهنگری در او کاسته شده است. فضیلتهای هابیل برای ساختنِ یک آیندهی متعالی است و لذا متوجه است بنا نیست به اسم توصیه های سادهی اخلاقی، صمیمیت بمیرد. او میخواهد بنیانگذارِ صمیمیت برای همهی بشریت باشد و لذا علی «علیهالسلام» دوسال در جبههی صفین کار را به درازا میکشند که شاید جنگی صورت نگیرد.
۱۵. سخنان هابیل این آغازین انسان، صدای انسانی است که میخواهد زندگی را به درستی شروع کند و به همین جهت میگوید: «لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَيَّ يَدَكَ لِتَقْتُلَني ما أَنَا بِباسِطٍ يَدِيَ إِلَيْكَ لِأَقْتُلَكَ إِنِّي أَخافُ اللَّهَ رَبَّ الْعالَمينَ» (28). و قابیل چیزی جز یک انسانِ ضد زندگی نیست. از سخنان جناب هابیل، نوری از زندگی به درخشش آمده است و این، احتیاطکاری نیست، این، استحکامِ شخصیتی است که زندگی را میشناسد و میتواند از زهر، پادزهر بسازد و در مقابل خصومتی آنچنان سهمگین و بیدلیل، راهی ماورای آن خصومت به میان آورد. دفاع در مقابل تجاوز، حاشیهی این هماوردی است. حسین «علیهالسلام» خواست کربلایی بسازد تا معنای زندگی گم نشود. آری! مسلّم آنجایی که باید از خود دفاع میکرد، فروگذار نکرد.
۱۶. قابیل به «قدرت» میآویزد و آل سعود به قابیل، و هابیل به «حقیقت» نظر دارد و حضرت روح اللّه «رضواناللّهتعالیعلیه» به حسین«علیهالسلام».
۱۷. مگر میتوانند به خودیِ خود این شهدای ما را با حیلهها و رسانههای خود پنهان کنند؟ مگر آن خدا که سنگر دیگری برای حضور شهدای ما در فکه و شلمچه و طلائیه گشوده است، به قابیلیان فرصت میدهد که از سرِ خود هرکاری بخواهند انجام دهند؟ آن غراب مأمور خدا است تا به قابیلیان بفهماند از شما هیچ کاری ساخته نیست، حتی در پنهانکردنِ جنایتی که انجام دادهاید.
۱۸. آری! قابیل پشیمان است اما نه از کاری که کرده؛ پشیمان است از آنکه نتوانست به نتیجهای که میخواهد برسد. تا سر حدّ مرگ، زخم خورد زیرا خواست تنها با خشم و تحقیر کارِ خود را جلو ببرد و حال در حالِ شکستن است، «فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمينَ». زیرا میداند بالاخره دور، دورِ هابیل خواهد شد و کسی سراغ قابیل را نمیگیرد. و این است که گفت: «يا وَيْلَتىَ أَعَجَزْتُ أَنْ أَكُونَ مِثْلَ هذَا الْغُرابِ فَأُوارِيَ سَوْأَةَ أَخي» وای بر من! آیا من از اینکه همچون این کلاغ باشم و بتوانم این سند رسوایی را پنهان کنم عاجزم؟
۱۹. این نالههای فروخورده از رنجی درونی، قصّهی هرکسی است که قابیلی عمل کند و چون خشایارشاه، دریا را تازیانه زند تا از غمی که احاطهاش کرده است، رهایی یابد ولی هیچ پاسخی درنیابد. پوچی گلویش را میفشارد، زیرا خواست به خدا اعتراض کند چرا قربانیاش قبول نشد. با قتلِ هابیل، خواست همهی محرابها را خراب کند تا دیگر قربانگاهی در میان نباشد. چقدر زود سرود پیروزیِ او، مارشِ شکست را به صدا در آورد! «فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمينَ».
۲۰. رقصی بر فرازِ زوال، قصّهی قابیلی است که امروز ترامپ نام گرفته است تا هابیلیان، استحکام خود را بر فراز رقصِ شمشیر ترامپ با آل سعود را نشان دهند و نمایندهی صلح و دوستی برای انسانیتِ از دسترفته باشد.
۲۱. باز میپرسم چه کنیم که قابیل نباشیم؟ نه با «لنین» شدن در شوروی و نه با «جمالعبدالناصر» شدن در مصر و نه با «احمدبن بِلا» شدن در الجزایر و نه با «چگوارا» و «فیدلکاسترو» شدن در کوبا، هابیل نخواهیم شد زیرا باز در گردونهی ارادهی معطوف به قدرت قدم گذاشتهایم و این غیر منطق هابیل است که گفت: «لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَيَّ يَدَكَ لِتَقْتُلَني ما أَنَا بِباسِطٍ يَدِيَ إِلَيْكَ لِأَقْتُلَكَ». باید به راهی قدم گذاشت که حضرت روح اللّه «رضواناللّهتعالیعلیه» در این زمانه در مقابل بشر امروز گشود و به جناب هابیل اقتدا کرد، وگرنه باز از طریق FITF و برجام، رقصی در فراز پرتگاه به میان میآید و باز فریاد در خلأ و قرنی در حالِ زوال و در حال کوری معنوی و تکرارِ سرگردانی بنیاسرائیل در سرزمینِ تیه.
باسمه تعالی: سلام علیکم: انسانها با قوهی واهمه از صورتها معنایی را کسب میکنند. بعضاً در ایجاد معنا شدت به خرج میدهند و معنایی که مطابق واقع نیست را در ذهن خود میآورند. از این جهت بعضیها از صورتهایی مثل موش یا سوسک، معناهایی در ذهن خود میآورند که سختْ آزاردهنده است که البته با تقویت وجهِ عقلانی، قدرت آن صورتهای ذهنی که واهمه ایجاد کرده است، ضعیف میگردد وگرنه بسیاری از انکشافات عرفا در إزاء همین قوهی خوب واهمه است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: وحدت تشکیکیِ وجود در مظاهر قابل قبول است. یعنی حقیقت وجود بر اساس ظرفیت و آمادگی ما برای ما ظهور میکند. ولی وجود نسبت به خودش یک حقیقت بیش نیست و در ذات خود نمیتواند تشکیکی باشد که البته بحث آن مفصل است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اینطور جواب داده شد: 23110- باسمه تعالی: سلام علیکم: واللّه اعلم. بالاخره نظر مقام معظم رهبری آن است که دولت تا آخر فرصت قانونیاش بر سر کار باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: امثال حضرت امام و مقام معظم رهبری نظر به جایگاه تاریخی جناب سیدجمالالدین اسدآبادی دارند، چیزی که جناب آقای دکتر مهدی امامیجمعه در سلسله بحثهای «تفکر معاصر در ایران» به نحو شایستهای به آن پرداختهاند. لذا اگر در این نگاه به آن سخنِ مشهور جناب سیدجمالالدین نظر کنیم، معنای آن با آنچه عزیزانی مثل آقای پناهیان در نظر گرفتهاند، متفاوت خواهد شد. زیرا سید در آن جمله میخواهد جهان اسلام را متذکر کند که چه نشستهاید که سختْ خطرِ عقبافتادن از غرب شما را تهدید میکند و به هیچوجه نمیخواهد ارزشهای غربی را اصالت دهد، بلکه میخواهد ما با عقلِ غربی و عقل تکنیکی در حوزهی اسلامی خودمان به امورات خود بپردازیم و اهداف متعالی خود را شکل دهیم. اینجا است که میبینید ما همواره نیاز داریم که هر سخنی و هر حرکتی را در جایگاه تاریخی آن در نظر بگیریم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم باید مدتی همهی کارهای فرعی خود را تعطیل کنید و با جدیت کامل به عنوان مجاهده با نفس، همین دروس رسمی را دنبال فرمایید، بعداً برای شخصیت علمی شما لازم و مفید است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در تقسیم اولی، واهمه به یک معنا در حوزهی خیال قرار میگیرد و در تقسیم دومی، خیال جزو ملکوت محسوب میگردد به اعتبار اینکه وجهِ متعالیتر از وجهِ مادی انسان میباشد. موفق باشید
بسمه تعالی سلام علیکم
مضمون کلّی غزل طلب لطف و باده از ساقی است به جهت شرایط خاصی که برای جناب حافظ پیش آمده است. شرایطی که تحت عنوان «عید» جناب حافظ امید دارد وعدههای الهی به ثمر برسد. لذا در بیت بعدی به حضرت ساقی عرض میکند: در شگفتم که در این مدت که بین من و تو جدایی بود، از حریفان دل برگرفتی و آنها نیز با تو دلدادگی کردند و راههایی به سوی آنها در آن مدت گشودی.
در بیت سوم بی شک ساقی مخاطب اصلی غزل است. زیرا خواستن شادمانی برای شخص معنی دارد نه برای چیزی مثل باده. میگوید: ای ساقی بندگی ما را خدمت دختر رز برسان و بگو که بیرون آی. یعنی اخنفاء را ترک کن که دَمِ همت ما تو را از غم آزاد کرد. هرچه هست دختر زر در این بیت، حالات خوش مستانهای است، کنایه از همان شراب انگوری. ولی روشن است به شراب انگوری سلام بندگی نمیرسانند و کسی با همت خود آن را از بند آزاد نمیکند، بلکه باید مقامی از شوق و شیدایی باشد که سالک با همت خود آن را به ظهور میآورد. و در بیت بعدی سخن از آن دارد که هرچه شادی و نشاط است با آمدن آن شوق و شیدایی به مجلسیان میرسد. و در بیت بعدی شکر میکند که این حالت خوش به جهت قبضی که برای سالک پیش آمده است و به قول خودش به جهت باد خزان، این بسطِ بعدی از بین نرفته است. لذا در بیت بعدی خوشحال است آن تفرقه رفته است و به خود تذکر میدهد که این کشتی نوح یعنی این حالتِ بیکرانهی یافتنِ حقیقت را پاس دارد. زیرا هر لحظه خطر آن هست که طوفان حوادث و شرایط روزمرّه آن حالت خوش معنوی را از او برباید. با این توصیفات می توان دختر رز را شراب گرفت؟
موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. مگر بد است که دلتان دائم هوای خدا را بکند؟! سعی کنید در بین بقیهی افراد بلند گریه نکنید ۲. بدنتان را تقویت کنید، زیرا در چنین شرایطی اگر بدن ضعیف شود، واهمه غلبه میکند. خوردن عسل و ورزش خوب است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان متوفی چون به محل بدن خود توجه خاص دارد، ذکر و دعا و قرآن در کنار قبورشان برایشان مؤثرتر خواهد بود. البته در هر صورت اگر قصد رساندن برکتی به آنها داشته باشید تأثیر خود را دارد.
ائمه «علیهمالسلام» و ملائکة اللّه به محلِ دفن بدن مبارکشان نظر خاص دارند و در آنجا حجابِ بین انسان و حضرت حق بهتر مرتفع میشود، وگرنه در هر جایی میتوان به اولیاء معصوم توسل جست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر حال حوزهی حضور اجنّه، عالَم خیال است و دانایی آنها نیز نسبت به آیندهای است که در عالم ماده قبل از وقوع آن واقع میشود، نه آنکه بتوانند به حقایق دسترسی داشته باشند، مگر اجنّهی اهل ایمان. اطلاع از باطن افراد هم در حدّ باطن خیالیِ افراد است و نه بالاتر از آن. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب مذکور را نمیشناسم. ذهن من بیشتر متوجهی تاریخ تمدن ویل دورانت است. فکر میکنم کتابهای بهتری هم آمده باشد ولی من اطلاع ندارم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم:غفلت بنیاسرائیل در همراهینکردنِ حضرت موسی «علیهالسلام» به جهت آن بود که جایگاه زعامتِ قدسی و الهی آن حضرت را برای هدایتِ تاریخی آن قوم در نیافتند. حال اگر هم در هر موقعیتی به خود میآمدند، در صورتی سر به سلامت میبردند که به جایگاهِ هدایت الهی آن حضرت نظر میانداختند وگرنه به جهت خلافکاریهای اطرافیان جناب عثمان به علی «علیهالسلام» برگشتن، ولی نه از آن جهت که آن حضرت مظهر هدایت الهی است، نتیجه نخواهد داد. باید همواره به زعیمِ الهی تاریخی خود فکر میکردند و «توبه» هم یعنی برگشت به زعیم از آن جهت که او مسیر هدایت الهی است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. زودخوابیدن ۲. غذای سنگیننخوردن 3- نگاه خود را کنترلکردن، به خصوص بعد از نماز عشاء مشغول دیدنِ این سریالها نشدن ۴. با وضوخوابیدن. در سحرگاهان آنچه اولویت دارد نماز شب است، حتی اگر تماماً در حضور نباشیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر میکنم انرژی هر اندازه هم که آزاد باشد، از ساحتِ کمّیّت بیرون نیست. در حالیکه عالم مجردات بهکلّی از ساحت کمّیّات بیرون است. شاید بتوان گفت انرژی آزاد، مرز بین ماده و مجرد باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همهی بزرگان اهل تقوا در راستای رسیدن به مقاصد عالی و عبور از مشکلاتی که در مقابلشان بوده تقوا پیشه کردند و به نتیجه رسیدند. مسلّم توسل بسیار کارساز است. موفق باشید