بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
26036
متن پرسش
سلام استاد عزیز: استاد جان در برهان صدیقین بحث از تشریع و تکوین انسان به میان آمد. حال سوال این است که آیا باقی موجودات هم تکوین و تشریعی برایشان وجود دارد؟ و اگر وجود ندارد، چگونه می توان وجودی در اشدالوجود باشد و در شدید الوجود و خفیف الوجود نباشد؟ اختیار یا یک امر وجودیست یا عدمی، اگر وجودی باشد چطور ممکن است در باقیِ موجودات نباشد؟ (آیا اختیار زمانی معنی می دهد که تشریع و تکوینی متصور باشد برای موجود؟) و اینکه مرتبه اجنه از لحاظ وجودی چیست؟ چون فرموده بودید: اجنه هم اختیار دارند. بابت مشوش بودن سوالات معذرت میخوام، حاصل ذهن درهم ریخته است. جزاك الله خيرا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اختیار مربوط به موجودی است که دارای چند امکان باشد «إمّا شاکراً و إمّا کفوراً» می‌تواند هم کفر بورزد و هم شاکر باشد و این در حوزه‌ی انسان و جنّ معنا دارد و برای فرشتگان که مقام معلوم دارند، اختیار معنا ندارد. موفق باشید

25220
متن پرسش
سلام خدمت استاد عزیزم: استاد جانم! حافظه یا ذهن یا روح یا خیال بنده یا هر آنچه که اطلاق نام درست بر آن صحیح است در بسیاری از روز های زندگی دچار ناهمگونی و عدم همراهی با آنچه که اینجانب اراده می کنم و دنبال می کنم هست، بدین شرح که اصلا واژگان و مطالبی که برای سخنرانی یا مباحثه می خواهم اصلا به ذهنم نمی آید، علی رغم اینکه اهل مطالعه هستم و اهل تفکر اما نمی دانم چرا؟! واقعا آزار دهنده است. چون در اندک مواردی اصلا این طور نیستم و در یک تعادل و همراهی بین خیال یا ذهن و آنچه اراده می کنم، وجود دارد! مثلا در یک جمع می خواهم در مورد یک موضوعی صحبت یا گفت و گو کنم، مطالب از قبل خوانده شده یا شنیده شده اصلا به ذهنم متبادر نمی شود و عملا نمی توانم صحبت کنم! استاد جان! واقعا حکمت چیست؟! بنده توکل و توسل را برای این معضل دست گرفتم. شما هم برای بنده دعا کنید! چون یکی از لوازم خدمت به اسلام و انقلاب برخورداری از یک بیان شیوا و متنفذ است، امیدوارم که خدای بزرگ این نعمت را به بنده ارزانی بدارد! ان شاءالله
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با کشیک نفس‌کشیدن و تأمل در آن‌چه یافته‌ایم، آرام‌آرام از درون ما آن‌چه گفتنی است، ظهور می‌کند. موفق باشید

24356
متن پرسش
جناب استاد سلام: چرا شخصی مثل جورج بارکلی که کشیش بوده در فلسفه دچار انحراف شده و در باتلاق ایده آلیست دچار شده که به عقیده بنده اصلا لزومی به این طرز تفکر هم نبوده چون هم می‌توانسته پیشرفت علوم را ببیند و هم زمان تبلیغ دین کند، در آن زمان مگر چگونه بوده که قبول پیشرفت علوم مادی را هم ردیف با بی دینی می‌دیده که برای تخریب آن علوم و پیشرفت آنها لاجرم خود را به باتلاق ایده آلیست گرفتار کرده تا آن علوم را بی ارزش جلوه دهد؟ آیا در آن زمان کسی نبوده تا در مقام رد نظرات و تفکر او بر آید؟ آیا در رد نظریه و تفکر او کتاب یا جزوه و یا متنی هست؟ البته نوشته ی شما را خواندم و حتی سوالی که از او کرده بودید، اما بنده دنبال یک رد و نقد مفصل می باشم. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بر روی سخن بارکلی باید تأمل کرد. حرف ساده‌ای نیست از آن جهت که متوجه شده است آن‌چه از اشیاء خارج در ذهن ما است نمی‌تواند معلولِ پدیده‌های خارج از ذهن باشد زیرا معلول، باید از علتیِ برتر به‌وجود آید. در حالی‌که معلومات ذهنی ما از جنس علم‌اند و پدیده‌های خارجی از جنس ماده. جناب صدرالمتألهین این مشکل را این‌طور حل کرده است که معلول خارجی معّداتی هستند که نفس ناطقه‌ی انسان آماده شود و صورتی متناسب با شیئ خارجی را با ارتباطی که با «واهب الصور» پیدا می‌کند در خود إبداع نماید. موفق باشید   

21569
متن پرسش
با عرض سلام و ادب خدمت استاد گرامی: 1. در سوال شماره 21515 جمله ی بود که اگه امکان داره آن را توضیح بدهید (با جاری شدن صیغه عقد بین دختر و پسر حقیقت رحم که در عرش است بین آنها تجلی می کند و با همدیگر محرم می شوند) واقعاً جای سوال است که چگونه دو انسانی که تا قبل عقد حق هیچ گونه محرمیتی را نداشتند با خواندن تنها یک صیغه محرم ترین محارم بر روی کره زمین خواهند شد؟ 2. جاری شدن صیغه طلاق چه تاثیری در این موضوع دارد؟ 3. آیا کسانی که به هر دلیلی تا آخر عمر ازدواج نمی کنند و از این چنین ارتباط معنوی محروم می مانند، این گونه محرومیت ها ضرری به عبودیت و سیر وجودی آنها نمی زند؟ با تشکر فراوان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در روایت داریم که «رحم» در عرش جای دارد و عنایت داشته باشید 2- شرط جاری‌شدن صیغه، «إنشاء» است و نه «إخبار». یعنی باید وقتی جمله‌ی «زوّجْتُ» گفته می‌شود، اراده‌ی تحقق آن در میان باشد. البته اگر کسی ازدواج نکند چنین چیزی بین او و دیگری برقرار نمی‌شود ولی ارتباط او با خدا جای خود را دارد. موفق باشید

20685
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام خدمت استاد عزیز: 1. جناب در کدام منابع تاریخی داستان تعرض به حضرت زهرا در کوچه و پشت در سوخته وارد شده است و آیا در منابع اهل سنت چنین چیزی وجود دارد؟ 2. آیا اینکه امام علی (ع) دختر خویش را به عمر داده است صحیح است اگر آری چرا؟ با تشکر و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- ما در شرايط تاريخى سخت آن زمان انتظار نداريم مورخينِ اهل سنت آنچه را كه نسبت به فاطمه عليهاالسلام واقع شده بالصراحه بنويسند، ولى به همان اندازه ناقص هم كه اشاره كرده ‏اند خواننده را متوجه اصل قضيه مى‏ نمايد. به عنوان مثال: ابن‏ ابى‏ الحديد در ج 1 ص 134 و ج 2 ص 19 شرح نهج ‏البلاغه پس از ذكر سند مى‏ گويد: ابابكر به دنبال على فرستاد و از او بيعت خواست و على بيعت نكرد، و با عمر شعله‏ اى از آتش بود، فاطمه عمر را در درب خانه خود ديد و گفت: «يَابْنَ‏الْخَطّاب! اتُراكَ مُحَرِّقاً عَلى بابى؟ قالَ نعم، و ذلك اقوى فيما جاءَ بِهِ ابُوكَ وَ جاءَ عَلِى فَبايَعَ» يعنى؛ اى پسر خطّاب! مى‏ بينم كه مى ‏خواهى خانه مرا آتش بزنى؟ گفت: و اين آتش ‏زدن در آنچه پدر تو آورده است وارتر است، و على آمد و بيعت كرد. و نيز ابراهيم بن‏ سعيد ثقفى با طرح سند روايت مى ‏گويد: «واللهِ مَا بايِعَ عَلِى حَتّى رَآى الدُّخانَ‏ قَدْ دَخَلَ بَيْتِه» يعنى؛ به خدا سوگند على بيعت نكرد مگر اين‏كه ديد دود داخل خانه شد (امام‏ شناسى از آيت ‏الله‏ حسينى تهرانى ج 10 ص 395). و نيز عبدالفتّاح عبدالمقصود در ج 1 كتاب امام على عليه السلام ص 343 مى ‏نويسد: فاطمه به سلمى گفت: «بستر مرا در وسط خانه بگستران» و در ادامه گفت: «در اين ساعت روح از بدنم مفارقت مى ‏كند، شستشو كرده ام، ديگر كسى بازوى مرا برهنه نسازد».

2- نه‌تنها حضرت دختر خود را به خلیفه‌ی دوم دادند حتی نام فرزندان خود را به نام خلفا گذاشتند تا فضا را آرام نمایند و شرایط برای حضور تاریخی علی «علیه‌السلام» فراهم شود و انگیزه‌ای برای مخالفت آنان نماند. زیرا در این تقابل‌ها آن‌چه قربانی می‌شد اسلام بود و حضرت راضی به این امر نبودند. در این مورد خوب است به جزوه‌ی «رجوع به هویت شیعه در تاریخ اسلام» که بر روی سایت هست رجوع شود. موفق باشید

20052
متن پرسش
مساله ازلی و ابدی بشر زمینی این روز ها زیاد با دوگانه «قدسی و عرفی» یا مادی و الهی یا زمینی و آسمانی یا حتی می توان دوگانه تفکر و تاریخ یا تفکر و سیاست را هم از همین سنخ دانست.‍ دم خور هستم. تقریبا در هر رشته ای از علوم با این مساله و دوگانه مواجه می شویم. خلاصه اینکه یک طرف ماجرا خداست و طرف دیگر انسان. این دوگانه ها به نحوی طرح می شوند که امکان جدایی و انفکاک بین خدا و بشر وجود دارد. البته حرف بیجایی نیست البته در ساحت تشریع و نه تکوین. چه اینکه در مقام تکوین همه موجودات عین الربط به خدای تعالی هستند. و اتفاقا همین جا هم می توان این دوگانه را طرح کرد. اگر ما تکوینا عین الربط به الله هستیم پس چرا در تشریع خراب می کنیم. و اصلا تشریع برای چیست؟ چرا ما در عالم واقع و زندگی خارجی خود این عین الربط بودن مشهود نیست؟ یا به تعبیر دیگر چرا عمل ما همیشه مطابق با نظرمان نیست؟ از اول خلقت که با نبی خدا شروع شده است مساله همین بوده یعنی در تمام تحولات بشری از صدر تا ذیل تاریخ که بنگریم دعوا بر سر همین موضوع است. دعوای ما در مشروطه همین بوده در انقلاب هم همین است. و اصلا در رنسانس هم دعوا همین بوده. تقدیر الهی بر این بوده و هست که بشر زمینی که هبوط کرده است و در قوس نزول پایین آمده است در قوس صعود بازگردد و دوباره الهی شود. لذا انبیا را فرستاد (تذکر این نکته بد نیست که با همین نگاه به خطبه های نهج البلاغه پیرامون فلسفه نبوت رجوع نماییم) حالا سوال این است که چگونه و با چه مکانیزمی قرار است بشر زمینی الهی شود. (البته توجه داریم که تعبیر بشر زمینی به معنای بشر منقطع از الله نیست) در پاسخ گفته می شود با تدین به ادیان الهی بشر الهی می شود. (بد نیست با همین نگاه به مساله تعدد ادیان در طول هم نگاه شود. در واقع بپذیریم که دین امری تاریخی است البته نه به معنای لیبرال کلمه) باز سوال می پرسیم که چگونه باید دینداری کرد؟ آیا دینداری مثل آموزش رانندگی است که با رعایت یک سری قوانین روتین و شناخت اجزای اتومبیل حاصل شود و پس از مدتی تمرین و با ملکه شدن رانندگی دیگر مشکلی نباشد؟ اگر دین اینگونه باشد که چه جذابیتی دارد؟ و اصلا چه نو به نویی برای بشر با چنین دینی حاصل می شود؟!! اما به نظر می رسد اگر دینداری اینگونه باشد تاکیدات بیش از اندازه اولیا دین بر مقوله بصیرت بی وجه می باشد. (اساسا مساله ثابت و متغیر دین هم از همین زاویه نگاه تولید می شود) دو پاسخ به این مساله داده شده است. پاسخ اول که مقدم است پاسخی است که دینداران به مساله داده اند. یعنی همین که دین که مشخص است چیست عمل کن برو جلو. پاسخی از سر ساده انگاری و سهل اندیشی. یعنی در این دوگانه فقط خدا را دیده و بس. و این طرف موضوع اصلا مهم نیست برایش. پاسخ دوم را که موخر است بشر جدید بعد از رنسانس با لیبرالیزم و اومانیزم و سکولاریزم داده است. یعنی بر عکس گروه نخست طرف خدا را کلا نادیده انگاشته است و بشر را دیده فقط. من الان صرفا در صدد طرح دوگانه الهی و زمینی نیستم. این دوگانه را که خیلی ها بهتر از من می شناسند و فورا پاسخ می دهند باید الهی شد و بس. به فرض پذیرش این پاسخ! باید گفت صحبت در چگونگی دینداری است نه در اصل تدین. آیا این پرسش عبارت اخری عقل تاریخی است؟ اگر انقلاب اسلامی مسیر سومی باز نکند چه ارزشی دارد؟ از اینکه پراکنده گویی شد عذرخواهم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از آن‌جایی که انسان دارای ابعاد مختلف است و همواره باید سیر به فعلیت‌درآوردنِ جنبه‌ی امکانیِ خود را ادامه دهد، نمی‌توان گفت عمل ما مطابق نظرمان نیست بلکه باید متوجه بود وجوه مختلفی داریم که هر وجهی عمل خاصی را به صحنه می‌آورد. نکته‌ی اصلی سؤال که به قول شما گشودن مسیر سومی از طریق انقلاب اسلامی است؛ بسیار نکته‌ی مهمی است و بحث در مورد آن هم از حدّ یک سؤال و جواب بیرون است. همین اندازه بدانید که بعد از رنسانس بشری در کلّ عالم متولد شد که بیشتر معنای خود را در زندگی شهری دنبال می‌کرد و شهر به معنای جدیدش وارد تاریخ شد و امثال هگل بسیار متفکرانه در این مورد فکر کردند و طرح جامعه‌ی مدنی به آن شکلِ خاصِ خود را به میان آوردند که از یک طرف جواب تمایل زندگی شهری را می‌داد و از طرف دیگر باورهای دینی امری شخصی و فردی می‌شد. زیرا از نظر هگل، دین توان جواب‌گویی به شرایط جدید و طرح نقشه‌ی راه برای زندگیِ جدید نبود. و در این فضا است که انقلاب اسلامی به میان آمده است تا در تاریخ جدید که بشر معنای خود را در نوعِ دیگری از زندگی دنبال می‌کند؛ که دیگر زندگیِ قبیله‌ای نیست؛ آموزه‌های دینی را راه‌کارِ همین زندگی جمعی بداند و در این مورد ما باید به طور جدّی فکر کنیم. زیرا در مقابل‌مان سه نوع زندگی وجود دارد یا زندگی سکولار و شخصی‌کردنِ دین، چیزی که متفکران غربی بدان رسیدند. یا این نوع زندگی که فعلاً در آن قرار داریم که مسلّم بدترین نوعِ زندگی است و 200 سال است روشنفکران می‌خواهند ما را با غربی‌کردن از این مشکلات برهانند و موفق نمی‌شوند و یا نوعی از زندگی که حضرت امام روح‌اللّه «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» بر آن تأکید دارند که همان انقلاب اسلامی است و در تحقق آن هنوز ما خونِ دلِ لازم را نخورده‌ایم و به جدیّتِ ضرورت تحقق آن نرسیده‌ایم. موفق باشید

19934

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام و تبریک دهه کرامت: استاد گرامی آیا فال گرفتن با کتاب حافظ درست است؟ اگر درست است در چه مواردی می توان فال گرفت و آیا ان فال بازگو کننده حال ماست یا خبر از آینده هم می دهد که مثلا راهنمایی کند که تصمیم درست تری برای آینده بگیریم؟ ممنون از شما
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قصه‌ی فال قصه‌ی یک اشاره است و بس. موفق باشید

19919
متن پرسش
سلام استاد جان: 1. بنده در مسیر معنوی نگرانم که به جایی مثل بزرگان نرسم و همچنین دوست دارم ثروتمند ترین فرد جهان باشم مثل آیت الله بهجت این نگرانی خوب است یا به قول آیت الله بهجت دنبال مقامات معنوی بودن انسان را به جهنم می برد - همچین چیزی - لذا برای خودم دعا می کنم، گریه می کنم، و طلب می کنم و... خوب است؟ لطفا اگر کوچک ترین اشکالی هست بفرمائید که مکائد نفس ظرافت دارند. 2. همین امر باعث شده بیشتر به فکر خودم باشم نه دیگران آیا این هم خودبینی است؟ 3. به فکر مقامات معنوی باشم؟ 4. بیشتر به فکر خودم باشم یا دیگران؟ اولویت با چه کسی است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مسیر بندگی و انجام وظایف شرعی و دقت در معارف الهی، هرچه پیش آمد، خوش آمد. موفق باشید

19748
متن پرسش
سلام استاد: وقتتون بخیر. خدا قوت. استاد طبق بحث برهان صدیقین همه موجودات تجلی حضرت حق اند، پس تجلی همه حضرت حق هستند اما در نهایت ضعف. حالا فرق انسان و حیوان فقط در میزان شدت و ضعف‌شون هست یا در انسان چیزهایی هست که در بقیه موجودات نیست؟ اگر بله پس اون فرق‌ها چی هستند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان از نظر درجه‌ی وجود در درجه‌ی وجودیِ شدیدتری قرار دارد و همین امر موجب می‌شود که خصوصیات خاصی برای انسان پیش آید. موفق باشید

19323
متن پرسش
به نام خدا سلام خدمت استاد محترم: 1. اگر صورت های خیالی صدوری اند، جدایی از نفس ندارند و حتی قبل از صدور، در بساطت نفس، بدون تعین وجود دارند؛ چگونه می توان قوه خیال را مخزن صور دانست؟ مخزن در چنین تبیینی معنا ندارد. مگر صور خیالیه جدا و مستقل از نفس اند که در جایی انبار شده و مورد نگهداری قرار گیرند؟ 2. اگر نفس و صور خیالی جدا نیستند، معنایش این خواهد بود که خیال در هر بار صورت ها را (حتی صور قبلی و قبلا تخیل شده را)، مجددا خلق یا انشا می کند نه آنکه صورتی قبلا ذخیره شده را از مخزنی بردارد و ارائه کند. آیا چنین برداشتی صحیح است؟ 3. سوال آخر اینکه اگر مورد 2 صحیح باشد، آیا می توان نتیجه گرفت که هیچ دو تخیلی که توسط یک نفر و با موضوع مشابه (تخیل صورت فرزندم به دفعات) انجام می گیرد، عینا یکی نخواهد بود؟ چون نفس در هر تخیلی حتی با موضوع یکسان بنا بر حرکت جوهری دقیقا و عینا نفس قبلی نیست. چنین چیزی آیا می تواند بدین معنا باشد که اصولا تخیل بدون تصرف امکان ندارد؟ زیرا ما هیچگاه صورت خیالی جدا شده از نفسی را جایی نگهداری نمی کنیم مجددا همان را حاضر کنیم. استاد عزیز، جواب دقیق حضرتعالی برای من مهم است. خداوند همه ما را عاقبت به خیر گرداند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مقام خیال در نسبت به عالم عقل در بالا و یا در نسبت به عالم محسوسات در پایین، صور خیالی را می‌سازد و این‌طور نیست که صور خیالی قبلاً در جایی بوده باشد. در این مورد خوب است که به کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» که بر روی سایت هست، رجوع فرمایید. موفق باشید         

19131
متن پرسش
با سلام: جناب استاد شما در یکی از جلسات مصباح الهدایه فرمودید که در ادبیات دینی عقل به معنای همان عقلی است که اولین مخلوق است. و شاهد روایی هم از اصول کافی آوردید. آیا در لسان دین هر جا تعقل مطرح است منظور این تفکر فلسفی نیست؟ و آیا تمام حمایت قرآن و دین از عقل به معنای اتصال به مخلوق اول است؟ و به طور کلی عقل فلسفی چقدر مورد حمایت دین است!؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عقل فلسفی نظر به مفاهیم دارد که به طور نسبتاً مفصل در کتاب «آن‌گاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود» نسبت به آن سخن گفته شده است. در حالی‌که عقلِ مدّ نظر اولیای الهی، نظر به نور عقلِ اول است. آری! عقل فلسفی وقتی از مفهومِ حقیقت خبر می‌دهد تازه ما می‌فهمیم که باید راه بیفتیم. سیمرغی در افق حاضر است. موفق باشید

18522
متن پرسش
استاد عزیز سلام علیکم: همانطور که می فرمایید به جز حق در صحنه نیست چه در وجود و یا صفت و یا در فعل و حق هم همین است و چقدر سخت است تصور اینکه موثر دیگری غیر از خدا در عالم وجود داشته باشد و دیگری وجود ندارد. اما اعمال ناحق را چگونه ببینیم؟ آیا نیزه ای که شمر می اندازد هم مصداق «ما رمیت اذ رمیت» است؟ لطفا توضیح دهید
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن‌چه غیر از حق است، حجاب‌های ظهور حق‌اند. شمر«لعنة‌اللّه‌علیه» و حرکاتش از نظر تشریع، حجاب‌های ظهور حق‌اند هرچند «و ما تسقط من ورقة الاّ یعلمها». موفق باشید

17453

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: سوالام از کتاب خویشتن پنهانه، میدونم وقتتون کمه و ... ولی واقعا استاد در دسترس نیست که جواب سوالات منو بدونه حتی یه استاد هم بعد از اینکه فهمید کتاب شما رو مطالعه می کنم شدیدا منو نصیحت کرد که نخونم، یعنی کلا با عالم عقل مشکل دارن طلبه هستم، همیشه دعاتون می کنم. حداقل شما جواب بدید: ۱. نسبت روح با جسم و نحوه ارتباط آن با جسم؟ آیا روح همان من است یا واسطه؟ چرا فرمودید روح اصل خود را فراموش می کند؟ ۲. همه معارف یک بعد عدمی دارند؟ بعد عدمی تعریفش چیه و آیا در همه چیز است؟ ۳. فرمودید معرفت نفس ارتباط جان انسان با خودش است، چرا دوییت قائل میشیم؟ مگه دو چیز هستند؟ ۴. وهم چیست، همون تعریف منطقی یا چیزی فرای اون؟ ۵. نفس ناطقه چیه؟ انواع نفس؟ ۶. ارتباط صحیح با خود و همه عالم،منظور چیه دقیقا؟مخصوصا همه عالم؟ ۷. ماهیت، واقعیت و حقیقت تعریفشون چیه؟ ۸. وجه پایدار منظور چیه؟ چند نوع وجه داریم، لطفا توضیح بدید. ۹. انسان پایدار است یا وجه پایدار دارد؟ ۱۰. حجاب خیال و صورت منظور چیه؟ هر چه خیال کند خودش است؟ ۱۱. حقیقت بی ماده و صورت است یعنی چی؟ ۱۲. عالم مثال، متصل و منفصل، عالم جبروت و عالم عقل و عالم برزخ و عالم ارض چیه؟ توضیح لطفا. ۱۳. تن مقابل عالم ارض، خیال مقابل عالم برزخ و مثال و عقل مقابل عالم جبروت و عالم عقل؟ ۱۴. فرق ارتباط قلبی با ارتباط وجودی؟ ۱۵. قلب و عقل و خیال و وهم و ... تعریفش چیه؟ ۱۶. نحوه شهود حقیقی مجرد نفس یا هر چیز دیگه؟ این شهود یعنی چی؟ ۱۷. با نفس ناطقه دو طرف حلقه هستی را به هم پیوند می زنیم یعنی چه؟ ۱۸. ظهور، تجلی، تعین و حضور یعنی چی؟ فرقشون چیه؟ ۱۹. این که انسان مظهر اسماء هست کدوم اسماء؟ یعنی همه اسماء خدا یا خدا اسمی داره که فقط برای خودش باشه نه انسان؟ ۲۰. فرق اسماء و صفات چین؟ انسان مظهر صفات هم هست؟ ۲۱. معرفت نفس اجمال و دین تفصیل یعنی چی؟ ۲۲. دین فقط برای بالفعل کردن اسماء است یا برای تفهیم و توضیح آنها یا فراتر از اینها؟ یعنی می شود کسی بدون دین یا بدون علم به داشتن اسمی، آن را بالفعل کند؟ ۲۳. می شود گفت دین فقط آمده تا انسان به خودش برگردد؟ ۲۴. فطرت و غریزه و فرقشون؟ ۲۵. خود آگاهی و دل آگاهی و سومی که یادم رفته چین؟ تعریفشون ۲۶. آیا هستی همه چیز یه چیز واحده مثلا وجود خدا؟ ۲۷. چند حقیقت داریم، حقیقت انسان، حقیقت عالم و ...؟ منظورم تقسیم بندیه. ۲۸. وجه یقینی چیه؟ و در مقابلش چه وجهی هست؟ کلا چند وجه داریم؟ ۲۹. چیستی در مقابل چیست؟ آیا هستی است؟ پرسش فقط از چیستی و هستی است یا چیز دیگه هم داریم؟ ۳۰. توحید عالم ماده و توحید انسان و توحید عالم هستی رو تعریف کنید؟ فقط این سه نوع توحید هست؟ ۳۱. آیا آب و خاک و انسان و .... ظهور یک هستی واحد هستند؟ توضیح بدید لطفا ۳۲. هدف معرفت نفس شناخت نفس است از جهت وجودی؟ چند نوع شناخت داریم و از چه جهاتی؟ ۳۳. معرفت نفس در علوم مختلف مثل فلسفه و عرفان و .... چطورین و به کجا نظر دارند؟ ۳۴. شأن منظور چیه؟ ۳۵. آیا می شود به خود فکر کرد؟ نه مفهوم خود بلکه خود. ۳۶. اگر تنها راه معرفت نفس است پس چرا خیلی ها بدون معرفت نفس به سعادت خودشون رسیدن، مثل قدیمی ها و شهدا.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- عموماً روح در عربی به همان معنای «من» در فارسی است. کتاب «ده نکته» در نکته‌ی دهم معنای فرامش‌کردنِ اصل خود را روشن می‌کند 2- این موضوع چندان سخن منطقی به نظر نمی‌آید 3- وجه تکوینی و وجه تشریعی انسان دو مقوله است. انسان از طریق معرفت نفس در وجهِ اختیار و تشریع خود آماده می‌شود تا به وجهِ تکوینی خود آگاهی نماید 4- بحث وَهم را در کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» دنبال فرمایید.

مباحثی که مطرح کردید با جواب دادن به سؤالاتتان برایتان روشن نمی‌شود. بهتر است سیر مطالعاتی روی سایت را با یک برمانه‌ی 4 ساله دنبال فرمایید تا ان‌شاإاللّه خودتان بسیاری از این سؤالات را بتوانید جواب دهید. موفق باشید

8343
متن پرسش
سلام. می دانیم این طور نیست که خداوند یک موجود باشد و انسان یک موجود دیگر.پس چگونه جایگاه گناه را باید فهمید. می‌گویند وقتی انسان گناه می‌کند خداوند بر او غضبناک می‌شود . در اینجا در ذهن دو موجود ایجاد می‌شود انسانی که گناه می‌کند و خدایی که بر او غضبناک می شود. لطفا توضیح کامل بفرمایید
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: همان‌طور که صورت‌های ذهنی شما هرکدام برای خود نسبت به صورت‌های دیگر ذهن شما مستقل هستند ولی همه در نزد شما می‌باشند، ما هرکدام خودمان هستیم ولی همه در نزد خدائیم و خود مختار می‌باشیم در عین آن‌که از نظر تکوینی و وجودی در نزد خدائیم، هر کدام می‌توانیم از نظر تشریعی و شخصی نسبت‌های متفاوت با خدا داشته باشیم. حال اگر کاری کنیم که نسبت ما با خدا ضعیف شود، صورت این نحوه جدایی تشریعی از خدا را غضب الهی نسبت به ما می‌گویند. موفق باشید
26491

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: معمولا برای نماز شب بیدار می شوم ولی مشکلی که داریم این است که متاسفانه خانه های جدید طوری ساخته می شود که آشپزخانه و سرویس بهداشتی و هال همه یک جا هستند و به علت کمبود اتاق بعضی از افراد خانواده در هال می خوابند و وقتی مثلا یک ساعت زودتر از اذان بیدار می شویم اعتراض می کنند که چرا مزاحم خوابشان شده ایم. سوالم این است که در این شرایط و با وجود ایجاد مزاحمت به نماز شب خوندن ادامه بدم یا اولویت با اذیت نکردن دیگران است؟ پیشنهاد شما برای اینکه از نماز شب محروم نشویم چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر مزاحم بقیه می‌شوید، نباید ادامه دهید. لااقل باید سعی کنید مزاحم کسی نشوید. موفق باشید

25300

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: نظر خود را درباره این دیدگاه آقای پناهیان لطفا بیان بفرمایید «البته زیاد توصیه نمی‌شود آقایان خانواده‌ها را برای پیاده‌روی اربعین بیاورند. حضور خانم‌ها در پیاده‌روی اربعین در اولویت نیست؛ ازدحام هست، اذیت می‌شوند. مگر اینکه به شدت بتوانند مراقبت کنند. ولی هر چه بیشتر این سفر اربعین بتواند با حضور بیشتر مردان باشد بهتر است، اگر چه خانم‌ها هم دل دارند و احساس وظیفه می‌کنند و حضورشان هم خیلی از اوقات مفید است، ولی اگر کنترل نشود، به‌طور طبیعی که غلبه حضور خانم‌ها در مجالس معنوی بالاتر است، دوباره این غلبه در آنجا هم اتفاق خواهد افتاد. خانم‌ها فراغت بیشتری هم دارند، و اگر کاروان‌ها اولویت را به حضور آقایان ندهند، ممکن است اکثراً خانم‌ها شرکت کنند و این از جهات مختلف به مصلحت نیست.» با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سال‌های قبل چنین فرمودند. فکر نمی‌کنم هنوز نظرشان این باشد زیرا حضور زنان، نهضتِ تمدن‌سازیِ اربعینی را به جامعیت می‌کشاند. موفق باشید

23558
متن پرسش
در روایات داریم هرکس به آنچه عمل کند خداوند علم چیزهای دیگر را به او می دهد. برخی با استفاده از این حدیث می گویند استاد سیر و سلوک اصلا لازم نیست ولی از طرف دیگر در روایات دیگر هم داریم هرکس راهنمایی نداشته باشد هلاک می شود و بسیاری از بزرگان هم مانند مرحوم قاضی و علامه طباطبائی درباره ی استاد سلوک سفارش کرده اند آیا این دو مطلب با هم ناسازگار است یا اینکه هرکدام سر جای خودش درست است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هیچ‌کس در سلوک، مستغنی از اساتیدی که افق عبادات را در مقابلش بگشایند نیست. بحث بر سر آن است که در این تاریخ با حضور سیره‌ی امثال قاضی طباطبایی و شاه‌آبادی «رحمت‌اللّه‌علیهما» که منجر به شخصیت سلوکی حضرت امام شد؛ افقِ سلوکی تا حدّی روشن است و در این رابطه آیت اللّه بهجت می‌فرمایند: علم تو استاد توست. موفق باشید.

23316
متن پرسش
با سلام و عرض ادب خدمت استاد ارجمند: لطفا بفرمایید چگونه و با چه استدلالی باید مواجه شویم با نوجوانان و جوانانی که عدالت خداوند را زیر سوال می برند با این توجیه که این همه قتل و خونریزی و جنایت در دنیا اتفاق می افتد؟ اگر مسئله اختیار انسان هم مطرح شود برایشان قابل پذیرش نیست جنایات امثال داعشی ها و سعودی ها در قبال زنان و کودکان و ... بی دفاع سوریه و یمن و ...
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر حال ابتدا باید انسان متوجه‌ی حکمت حضرت ربّ العالمین شود تا در بستر حکمت خالق هستی، رازِ این نوع مشکلات را جستجو کند و عملاً به توحید و بصیرتش افزوده شود وگرنه اگر نتواند متوجه‌ی حکمت الهی بگردد، همواره در این سرگردانی خواهد ماند. موفق باشید

22718
متن پرسش
سلام: فرمودید اشک یک نوع طلب است. حال امام زمان (عج) که می فرمایند در مصیبت امام حسین (ع) می گریند دلیلش چیست؟ ایشان که به اندازه امام حسین (ع) در کل تاریخ و در تمام جهه های حق علیه باطل به تمامیت حضور دارند اشک امام زمان (عج) چه اشکی است آیا یک اشک عاطفی است؟ آیا این اشک بخاطر نشناختن امام معصوم توسط مردم است؟ آیا.... لطفا توضیح فرمایید
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر حال حضرت سیدالشهداء «علیه‌السلام» برای همه حتی برای امام زمان «عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» حجت‌اند. زیرا حضرت سیدالشهداء «علیه‌السلام» افقی را در مقابل انسان می‌گشایند که تفصیلی است از اجمالی که هرکس در وجه یمینی خود در خود دارد. آری! هرکس به اندازه‌ای که خود را می‌شناسد تفصیل خود را در حضرت امام حسین «علیه‌السلام» می‌یابد و در این مورد حضرت حجت «علیه‌السلام» در اوج می‌باشند. موفق باشید

21904
متن پرسش
سلام علیکم: در کتاب المراقبات ملکی تبریزی که بخش اعمال نیمه شعبان را میخوندم آن جا که به خواندن دعای کمیل سفارش می کنند نوشته که دعاها باید با حضور قلب و توجه کامل خوانده بشه و مانند کسی که فقط الفاظ را می خواند نباشیم و اگر عبارات دعا را موافق حال خود ندیدیم اصلا آن را نخوانیم و در آخر هم نوشته خطری بزرگ متوجه کسی است که هنگام دعا در خواب غفلت است. تکلیف ما که فوقش بتونیم فقط به معنی توجه کنیم چیه؟ و شاید هم بتونیم در همان لحظه خواندن دعا اگر متوجه معنی شدیم آن حالت را به خود بگیریم با اینکه در واقعیت اینگونه نیستیم. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فرمود: «گرچه بهشت‌اش نه به کوشش دهند / آن‌قدر ای دل که توانی بکوش». به رحمت واسعه‌ی خدا نظر داشته باشید و در حدّ امکان خود عمل کنید. موفق باشید

21672
متن پرسش
سلام علیکم حضرت استاد در سوال 21414 فرمودید آموختن فلسفه و عرفان در زمره‌ی امور تقلیدی نیست لکن در سوال 21371فرمودید چه نیاز به علم کلام و فلسفه است بنابرین استاد اگر بدون فلسفه و عرفان میتوان عقاید پایه ای چون اثبات خدا و نبوت مصطفی را بر پایه محکمی نهاد در مرحله بعد که تقلید از فقیه شروع میشود اگر آن فقیه فتوا به حرمت فلسفه دهد با چه مجوزی میتوان به فلسفه اشتغال یافت
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! مسلّم تنها راهِ قوت‌دادن به عقاید، فلسفه و عرفان نیست. ولی فراموش نکنیم که حوزه‌ی فقه، اصول عملیه‌ است نه نظردادن به آموختن یا نیاموختنِ فلسفه و عرفان. موفق باشید

21293
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت استاد محترم: بسیار شرمنده ام که مزاحم اوقات می شوم. استاد نظر حضرتعالی رو در مورد آقای دکتر حسین محی الدین الهی قمشه ای و تفکرات ایشون می خواستم سوال کنم چون چند عدد از سخنرانیهای حافظ شناسی ایشون رو شنیده ام. از آثار متفکران غربی مثل شکسپیر و کتب مهم غرب خیلی زیاد نقل قول می کنند. نظر حضرتعالی رو باید جویا می شدم. ملاک عمل فرمایش حضرتعالی هست. استاد شخص دیگه ای که نظر حضرتعالی در مورد ایشان برای بنده مهم هست آقای حسین گنجی مولف کتاب چهارده گفتار پیرامون ارتباط معنوی با حضرت مهدی (علیه السلام ) هستند. البته ایشان به نظر حقیر گفتارشون مثل حضرتعالی هست ولی باید مطمئن می شدم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده مباحث ایشان را تا حدّی دنبال می‌کردم. ضعفی که مخاطب خود را از فضای عبودیت خارج کند، ندیدم و شخصیت‌هایی را که ایشان متذکر می‌شوند حکیمانی هستند که دغدغه‌ی اصلاح انسان‌ها را در مقابل فرهنگ مدرنیته دارند 2- اطلاعی از جناب آقای گنجی ندارم. موفق باشید

20901
متن پرسش
سلام استاد عزیز: آیا معنیه این روایت که مولا می فرماید. «کن لدنیاکَ کَاَنّ تعیش ابداً.» این نیست که حالا فرض کن دنیا همیشه هست و کارای دنیا دیر نمیشه تا حواسمون پرت مسائل دنیا نشه؟ بعضی ها هم میگن معنیش اینه که برای دنیا اون قدر پس انداز کن طوری که انگار تا ابد هستی. البته با خوندن جواب سوال 20888 این سوال برام پیش اومده. نظر شما چیه؟ با تشکر و عذر خواهی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت در آن روایت متذکر تعادل بین دنیا و آخرت می‌شوند که نه آن‌چنان به دنیا پشت کن که فکر کنی فردا می‌میری، و نه آن‌چنان به آن توجه کن که آخرتت را فراموش کنی. موفق باشید

20027
متن پرسش
سلام و ارادت خدمت استاد عزیزم: استاد اگر 4 سال آینده یا 10 سال آینده، رئیس جمهور و دولتی سر کار بیاید که از بن دندان معتقد به تمدن نوین اسلامی باشد و هدف اصلی آن تشکیل دولت اسلامی باشد، با توجه به این که جنابعالی می فرمایید «تاریخ» ظهور برخی از لوازم تمدن اسلامی هنوز فرا نرسیده، سئوال این حقیر اینجاست که آیا وجود چنین دولتی در آینده آیا انقلاب اسلامی را به هدف متعالی خودش یعنی تحقق تمدن اسلامی نزدیک می نماید یا خیر؟ یا کماکان باید منتظر ظهور شرایط تاریخی باشیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم آینده‌ی انقلاب اسلامی به سوی تمدن اسلامی است و به مرور در حالِ تحقق است، هرچند با حجاب‌ها و تنگناهایی روبه‌روست که آن‌ها را پشت سر می‌گذارد. موفق باشید

18806
متن پرسش
با سلام: آقای عبودیت در مورد کیفیت انتزاع ماهیت از وجود در دروس خود اینطور اظهار می دارند که ماهیت از خود وجود شیء انتزاع می شود. و این را نقطه مقابل قول آقایان دیگه قرار می دهند که ماهیت را انتزاع از حد وجود می دانند. این که ماهیت از وجود شیء انتزاع میشه (قول آقای عبودیت) مشخصه مثلا من به علم حضوری در خود قوه عاقله را می بابم و مفهوم نطق انتزاع می کنم. اما اینکه ماهیت از حدود وجود انتزاع شده یعنی چی؟ یعنی مثلا از نداریهای وجود انتزاع شده به این شکل که ما هر وقت خواستیم ماهیت شیء ای را بیابیم ببینیم اون شیء چه کمالاتی رو نداره؟ این که معنا نمیده و منظور آقایون هم قطعا این نیست. یا اصلا منظور آقایانی که گفتند ماهیات انتزاع میشه از نداری و نفاد و حد وجود منظور دیگه ای دارند؟ من این سوالو چن بار از آقایون پرسیدم اما به نتیجه نرسیدم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان وقتی با کثرات روبه‌رو می‌شود از یک طرف وجود را به علم حضوری می‌شناسد و از طرف دیگر متوجه می‌شود آن‌چه در مقابل اوست موجوداتی هستند که وجود دارند. لذا نتیجه می‌گیرند که این‌ها «هست‌هایی» هستند که موجودند به محدودیتِ پرتقال و زمین و آسمان. و این یعنی انتزاعِ ماهیت از وجود با نظر به محدودیت ماهیات. موفق باشید 

نمایش چاپی