باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- ما در شرايط تاريخى سخت آن زمان انتظار نداريم مورخينِ اهل سنت آنچه را كه نسبت به فاطمه عليهاالسلام واقع شده بالصراحه بنويسند، ولى به همان اندازه ناقص هم كه اشاره كرده اند خواننده را متوجه اصل قضيه مى نمايد. به عنوان مثال: ابن ابى الحديد در ج 1 ص 134 و ج 2 ص 19 شرح نهج البلاغه پس از ذكر سند مى گويد: ابابكر به دنبال على فرستاد و از او بيعت خواست و على بيعت نكرد، و با عمر شعله اى از آتش بود، فاطمه عمر را در درب خانه خود ديد و گفت: «يَابْنَالْخَطّاب! اتُراكَ مُحَرِّقاً عَلى بابى؟ قالَ نعم، و ذلك اقوى فيما جاءَ بِهِ ابُوكَ وَ جاءَ عَلِى فَبايَعَ» يعنى؛ اى پسر خطّاب! مى بينم كه مى خواهى خانه مرا آتش بزنى؟ گفت: و اين آتش زدن در آنچه پدر تو آورده است وارتر است، و على آمد و بيعت كرد. و نيز ابراهيم بن سعيد ثقفى با طرح سند روايت مى گويد: «واللهِ مَا بايِعَ عَلِى حَتّى رَآى الدُّخانَ قَدْ دَخَلَ بَيْتِه» يعنى؛ به خدا سوگند على بيعت نكرد مگر اينكه ديد دود داخل خانه شد (امام شناسى از آيت الله حسينى تهرانى ج 10 ص 395). و نيز عبدالفتّاح عبدالمقصود در ج 1 كتاب امام على عليه السلام ص 343 مى نويسد: فاطمه به سلمى گفت: «بستر مرا در وسط خانه بگستران» و در ادامه گفت: «در اين ساعت روح از بدنم مفارقت مى كند، شستشو كرده ام، ديگر كسى بازوى مرا برهنه نسازد».
2- نهتنها حضرت دختر خود را به خلیفهی دوم دادند حتی نام فرزندان خود را به نام خلفا گذاشتند تا فضا را آرام نمایند و شرایط برای حضور تاریخی علی «علیهالسلام» فراهم شود و انگیزهای برای مخالفت آنان نماند. زیرا در این تقابلها آنچه قربانی میشد اسلام بود و حضرت راضی به این امر نبودند. در این مورد خوب است به جزوهی «رجوع به هویت شیعه در تاریخ اسلام» که بر روی سایت هست رجوع شود. موفق باشید