باسمه تعالی: سلام علیکم: فرهنگ مدرنیته در هیچ کجایِ این دنیا جایی برای زندگیِ بشر باقی نگذاشته. امید است با پدیدآمدنِ این مشکلات و اینکه بندِ نافِ ما به دلار متصل شده، مسئولان همت کنند و نوع دیگری از زندگی را که اقتضای انقلاب اسلامی است در مقابل بشر بگذارند تا افق دیگری برای زندگی گشوده شود که بحث آن مفصل است. نمونهی نحوهی دیگری از زندگی همان پیشنهادِ اقتصاد مقاومتی است که البته وقتی هنوز به فرهنگ غربی اعتماد هست، به آن رجوع نخواهد شد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده بر روی نکتهی خوبی دست گذاشتهاید و در این مورد دعای «مکارم الاخلاق» حضرت سجاد «علیهالسلام» غوغا میکند. بنده نیز شرحی بر آن داشتهام و صوت آن موجود است. آدرس آن بر روی سایت این است: http://lobolmizan.ir/sound/1113 . موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت علی «علیهالسلام» علاوه بر ولایت الهی مسئولیت اجرایی را نیز به عهده داشتند. شاید آنچه فعلاً هست بد نباشد که مردم با انتخاب مسئولان اجرایی به نحوی خودشان احساس مسئولیت نسبت به انتخابشان دارند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اجازه دهید ذیل هر سؤال، جواب مربوطه را بگذارم تا بین سؤالات و جوابها رابطه برقرار باشد:
۱- انسانی صادق است که باور، گفتار و رفتارش با عالم واقع منطبق باشد و وجودش آیینهای است که نفسالامر را در مواجهه با دیگران منعکس میکند. پیامبران و اولیاء الهی از جمله مصادیق انسانهای صادق هستند. چه الزاماتی وجود آدمی را آمادهی اتصاف به صفت صادق میکند؟
جواب 1- عالم و واقعیات آن عطیهی الهی است، هر اندازه انسان خود را در «صدق» پرورش دهد، عالَم به صورت واقعیاش بر او رخ مینمایاند و تا گشودهشدنِ پنجرهی حقیقت برایش او را جلو میبرد. لذا در روایت از امام صادق «علیهالسلام» داریم: که فرمودند:«إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يَبْعَثْ نَبِيّاً إِلَّا بِصِدْقِ الْحَدِيثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ إِلَى الْبَرِّ وَ الْفَاجِر» به راستى خدا عز و جل پيغمبرى را مبعوث نكرده است جز به راستگوئى و پرداخت امانت به نيكو كار و بدكار.
۲- در خانوادههایی که از همهی شئونات خانواده تقدسزدایی شدهاست و نقش پدر و مادر به کارکردی ابزاری تقلیل یافتهاست و صداقت در سطح نازلی در خانواده حضور دارد، چه آسیبهایی فرزندان را تهدید می کند؟
جواب 2- هر انسانی برای زیستن خود نیاز به نمونهای از زیستنِ صحیح دارد و والدین روی هم رفته در شرایطی که فرزندان بهسر میبرند نمونهای از زیستنِ معقول میباشند و اگر فرزندان محوریت آنها را از دست بدهند، به سرگردانی دچار میشوند به همان معنایی که اگر انسانها در زندگی در دنیا الگو بودن انسانهای معصوم یعنی امامان را از دست بدهند. آری! والدین نیز باید شخصیت خود را پاس دارند و نمونه و اسوهای صمیمی و ارزشمندی برای فرزندانشان باشند و در صدق و صفای خود، معنای صدق و صفا را به فرزندان خود بیاموزند تا معنای زندگی را به آنها هدیه کرده باشند. و اساساً هدف اصلی عبادات آن است که انسان را به صفا و صدق بکشاند و در همین رابطه رسول خدا «صلواتاللّهعلیهوآله» میفرمایند: «لَا تَنْظُرُوا إِلَى طُولِ رُكُوعِ الرَّجُلِ وَ سُجُودِهِ فَإِنَّ ذَلِكَ شَيْءٌ اعْتَادَهُ فَلَوْ تَرَكَهُ اسْتَوْحَشَ لِذَلِكَ وَ لَكِنِ انْظُرُوا إِلَى صِدْقِ حَدِيثِهِ وَ أَدَاءِ أَمَانَتِه» به نمازخواندن و روزه گرفتن آنها فريب نخوريد، زيرا بسا كه مرد انس گيرد به نماز و روزه تا آنجا كه اگر آن را وانهد به هراس افتد ولى آنها را بيازمائيد به راستگوئى و امانت پردازى.
باید متوجه باشیم کسی که پروای راستی و راستگویی ندارد راستگو نیست. آیا کسی که همهی حقیقتها را برای به کرسی نشاندن حقیقتِ خود زیر پا میگذارد دروغگو نیست؟ با اینهمه دروغگویان گرچه با اغراض شخصی دروغ میگویند ولی امکان دروغگویی را آنها پدید نیاوردهاند. با امکان دروغ گویی است که اشخاص میتوانند زبان به دروغ بگشایند. مثال اتَّم دروغگفتن به خود این است که شخص خود را میزان حق بداند و هر چه را بالطبع و قول و رأی خود سازگار نبیند باطل انگارد. دروغی که با قصد گفته میشود دروغ به دیگران است، دروغ به خود معمولاً با قصد، قرین نیست. بدترین دروغها از زبان کسانی بیرون میآید که به خود دروغ گفتهاند و پروای محرومشدن از اُنس با حقیقت را ندارند و اعضای خانواده باید نسبت به این امر حساس باشند تا فرشتگان الهی از خانهی آنها نگریزند.
۳- صداقتی که در جامعههای سکولار برقرار است با صداقتی که در جامعهی اسلامی حاکم است چه تفاوتهایی دارد و صادق بودن و حقیقت را وارونه جلوه ندادن، در زندگی زناشویی چه برکاتی دارد؟
جواب 3- صداقت اصیل یعنی راستگویی برای نزدیکی به خدایی که عین صداقت یعنی «اَصْدَق» است و قرآن در این رابطه میفرماید: «مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّه» چه کسی در گفتار از خداوند صادقتر است؟ ولی صداقت سکولار با انگیزهی داشتن دنیای بیشتر انجام میشود و به همین جهت صدق آن با صفای شخصیتش همراه نیست و از سیطره و سلطهی نفس امّارهاش آزاد نمیشود و صدق و راستگویی او پنجرهای به سوی حقیقت در مقابل او نمیگشاید تا از بند پوچی و نیهیلیسم آزاد گردد.
۴- صداقت در زندگی زناشویی که برمدار شرع مقدس است، چه حدودی را شامل میشود، آیا امری مطلق است یا میتوان گاهی اوقات صداقت را حد زد؟
جواب 4- خانه، کانون توحید است. اولين نتيجه ازدواج اين است كه انسان، ديگر براى «خود» ش نيست. با ازدواج، يك هسته توحيدى تشكيل مى شود كه هر عضوى فانى در آن هسته است و هويت خود را در هويت هسته توحيدى خانواده مى جويد. «خانواده» به معناى حقيقى اش عين توحيد است، همانطور كه صفات الهى در ذات حضرت حق فانى است و كثرتِ صفات، او را از مقام وحدانى خارج نمى كند، يا همانطور كه انسانِ موحد با ظهور نور احدى از خود چيزى نمى بيند؛ توحيد خانواده نيز يعنى نفى فرديتِ فرد در جمع. انسان در مقابل حضرت ربّ العالمين خودى ندارد. استغراق در حاكميت حكم خدا را «توحيد» مى گويند، چون در آن حالت انسان از خود، فانى و به حق باقى مى شود. خانواده هم به عنوان يك واحد توحيدى، ابتدا فرديت فرد را در خود فانى مىكند، شخصيت جمعى مخصوص آن خانواده را در او احياء مىنمايد، نظير وحدت در عين كثرت و كثرت در عين وحدت.
با اين ديد ملاحظه مى فرماييد چقدر تشكيل خانواده براى هر زن و مردى مورد نياز است! در هسته ى توحيدى خانواده است كه خودخواهى انسان از بين مى رود؛ ديگر شما نمى توانى «خود فردى» ات باشى و اگر بخواهى بر منيت خود اصرار كنى واقعاً هم براى خودت زندگى را جهنم مى كنى و هم براى بقيه. اساساً هركس به اندازه اى در خانواده اش خوشبخت است كه توانسته باشد در مقابل هسته خانواده به نفى خودِ فردى دست يابد. دقت كنيد؛ عرض كردم براى خانواده، نه براى همسرش؛ براى اينكه همسر او هم بايد نفى خود كرده باشد. اگر فقط يكى از آنها خود را نفى كرده باشد، هرگز به نتيجه مطلوب و متعالى نمى رسند.
يكى از مشكلاتى كه امروزه در بعضى از خانواده ها ديده مى شود اين است كه يكى خودش را براى ديگرى نفى مى كند. بعضاً مرد براى آنكه خودش را از دست گِله هاى همسرش راحت كند، مى رسد به اينكه «هرچه خانم بگويد» را عمل كند! اين آقا فكرنكرده است اتفاقاً با اين تصميم گيرى، همسرش را از بين برده است، چون او را به يك مَن بزرگتر تبديل كرده و خودش را هم از بين برده است چون در دل هسته توحيدى خانواده منيت خود را نفى نكرده بلكه در منيت همسرش منيت خود را نفى كرده است. بايد آنها هر دو به اين مرحله برسند كه در حكم جامعى كه خدا بر اين خانواده حاكم كرده است، خود را نفى كنند، يعنى نفى اميال فردى براى يك هدف بزرگتر. عين كارى كه شما براى اسلام مى كنيد؛ مگر بنا نيست همه ى ما براى اسلام نفى بشويم؟! فرمودند كه پولتان را خرج سلامتى بدنتان كنيد و بدنتان را در خدمت اسلام قرار دهيد ولى وقتى پاى تهديدشدن اسلام وسط است، ديگر اين حرفها نيست كه بايد مواظب سلامتى مان باشيم، مى گويند: بايد جسم و جان خود را نفى كنيد. چرا؟ براى اين كه پول اگر خرج سلامتى نشود، به چه دردى مى خورد؟! پول براى سلامتى است ولى سلامتى براى بندگى خدا و نفى منيت در حكم خداوند است، تا انسان به بقاى نور الهى باقى شود. حالا حساب كنيد اين «بودِ فردى» اگر با تجلى نور اسلام در انسان نفى شود، بقاى انسان بقاى متعالى مى گردد! درست مثلِ پولى است كه وقتى خرج سلامتى بشود، پول با بركتى شده است، خود آدم هم كه خرج اسلام بشود، تازه به درد بخور خواهد شد. «خانواده» از نظر اسلام چنين محيطى است و دائم بايد به ايجاد چنين شرايطى فكر كرد. وعده خداوند در آيه «جَعَلَ بَينَكُم مَوَدَّةً وَ رَحمَةً» كه مى گويد خداوند بين همسران دوستى و ايثار قرار داد، چنين شرايطى را مدّ نظر انسان قرار مى دهد. شرايطى كه خداوند طبق آيه فوق بين دو همسر ايجاد مى كند طورى است كه هر يك از آنها دغدغه ى كمال ديگرى را دارد و به توحيدىشدن خانواده مى انديشند. در يك خانواده سالم، اگر آدم چشمش باز باشد و به اين امر دقت كند، مى بيند كه چه زن و چه مرد هركدام به نوبه خود شديداً براى استوانه خانواده دل مى سوزانند و ايثار مى كنند، سعى در نفى خودخواهى هاى خود دارند و هزاران تلاش از اين نمونه.
صداقت در چنین کانونی هراندازه بیشتر باشد بهتر است مگر آنکه بعضاً لازم نیست که مردِ خانه یا زنِ خانه چیزهایی که موجب کدورت خاطرش میشود بداند. مثل آنکه همسر نباید غیبت کسی را برای همسرش بکند.
۵. استاد آیا زن یا شوهر برای حفظ زندگی زناشویی در برابر دروغگویی همسرشان باید صبر کنند و آن را امتحانی از جانب خداوند قلمداد کنند یا دروغگویی میتواند عاملی برای طلاق آنها باشد؟
جواب 5. به نظر بنده به حکم آیهای که میفرماید: «إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراماً» (فرقان/72 ) باید با بزرگواری از دروغی که همسرش میگوید عبور کرد و حتی به روی او نیاورد، زیرا عموماً انگیزهی او از این نوع دروغگفتنها فساد نیست، فکر میکند اینطور زندگی را بهتر میکند و لذا به انگیزهی او باید نظر کرد و با محبت زمینه را فراهم کرد که خود به خود از نقص دروغگفتن رهایی یابد.
۶. شخص دروغگو با چه دستورالعملی میتواند نسبت به دروغ آنقدر حساس شود که حقیقت دروغ و آثار سوء آن را به عینه ملاحظه کند و از آن حذر کند؟
جواب 6. با نظر به صفای صداقت و آثار منفی دروغ، انسان از دروغ فاصله میگیرد. در روایت داریم که رسول خدا«صلواتاللّهعلیهوآله» فرمودند: چهار چیز است که اگر در هرکه باشد، منافق است و در هرکس یکی از آن صفات باشد، بخشی از نفاق در او هست تا وقتی که آن را رها کند: چون خبر دهد دروغ گوید و چون وعده دهد، خلف وعده کند و چون عهد و قرار نهد، مکر نماید و به هنگام مخاصمه و محاکمه، راهِ گناه پیش گیرد. آری! چنین فردی عملاً از تجلی نور خورشید حقیقت محروم میشود و به خود واگذاشته میگردد.
۷. استاد با توجه به کتاب «فرهنگ مدرنیته و توهم» فضای غالب غرب، زندگی بر مدار توهم است و ما در جامعهای زندگی میکنیم که به خاطر سلطهی رسانههای جمعی، تحت تاثیر این فضا هستیم. در زمان پدربزرگ ها و مادربزرگهایمان، غرب نقشی در شکلدهی باورها نداشت. اما به مرور پای فضای توهممحور غرب به خانههای ما باز شد. تمام تلاش خود را صرفِ فربه کردن ماهیت آدمی در مقابل وجود کرد. جسمها فربه گشتند و بالهای وجود، توان بالا کشیدن جسمها را ندارند. ما در چنین فضایی نفس میکشیم. به نظر شما راه برونرفت از این اوضاع چیست؟
جواب 7. اگر متوجه شدیم مسئلهی ما رجوع به حقیقت است و توهّم و تکبّر و دروغ حجاب حقیقت میباشد، جذبات فرهنگ غربی که عموماً عامل تحریک وَهمیّات انسانها است، از جذبات خود فرو میافتد. عمده آن است که متوجه باشیم زندگی با نور حقیقت از همهی لذّات، لذتبخشتر است و تفکر انسانی را نورانی میگرداند. وقتی مسئلهی ما رجوع به حقیقت شد متوجهی راه رسیدن به حقیقت میشویم و آن راه که همان شریعت الهی و قرآن و روایات است، برای ما معنای دیگری پیدا میکند و میفهمیم چرا خداوند در این دوران خواسته است ما با انقلاب اسلامی در جای دیگری غیر از آنجایی که بشرِ وَهمزدهی غربی قرار دارد، قرار گیریم.
۸. در فضای مدرنیته، آدمی بر عقلی تکیه دارد که از آبشخوری الهی برخوردار نیست و اگر اظهار میکند که خدا را باور دارد، خدایی خودساخته را میپرستد. عقلی که ادعا میکند هیچ غیرممکنی برای او وجود ندارد. عقلی خودبنیاد که تحت تاثیر قوهی خیال، هر روز را در رسیدن به آرزویی سپری میکند. با این عقل است که تصمیم میگیرد ازدواج کند، بچهدار شود و... .استاد چنین انسانی که در روزمرهگیها به نشخوار مردگی مشغول است، چگونه به خود میآید. ما در کشوری زندگی میکنیم که برآیند انقلاب اسلامی است. چگونه میشود در چنین فضای انقلابی، آدمی از خود بیگانه باشد و به خود دروغ بگوید. با خدایی خودساخته زندگی کند و تحقیق و جستجو دربارهی ماشینی که قرار است بخرد، مهمتر از بازسازی باورهای و اعتقاداتش باشد؟
جواب 8. مهم آن است که بدانیم آنچه در مقابل ما قرار گرفته است و آیندهی ما را میسازد، چیزی غیر از آنی است که فعلاً غرب در آن قرار دارد. با انقلاب اسلامی است که وقتِ باقیِ تاریخیِ ملت ما شروع شده تا در بستر آن در وقتِ تفکر خود قرار گیرد به طوریکه گوشها مستعدّ شنیدن پیام آن میشود و سخنانی که به فرهنگ سکولار اشاره دارد، برایش شنیدنی نیست و آن را پیامی نو و زنده که از نیهیلیسم دوران نجاتش دهد، نمییابد.
در تاریخ انقلاب اسلامی چیزی غیر از رسیدن به توسعهیافتگی برای انسان مهم میشود و نقش متفکران در اینجا ضروری است تا راه آینده را مطابق تاریخ انقلاب اسلامی نشان دهند تا معلوم شود جریانهایی که به نحوی به انسانی اصالت میدهند که معنای خود را در فرهنگ غربی میجویند از جنس تاریخ انقلاب اسلامی نیستند، و این اساسیترین وظیفهی متفکران تاریخ انقلاب اسلامی است تا درنتیجهی چنین تفکری انسانها معنای دیگری برای خود تصور کنند. در این صورت است که خانه و خانواده معنای دیگری به خود میگیرد و «زن» به عنوان ستون خانواده رسالتی را برای خود مییابد که همانند یک سردار جنگی، پیشامدهایی که به ظاهر ناگوار میآید، میتواند تحمل کند.
۹- به گفتهی امام خمینی همانطور که قرآن انسانساز است، زن نیز انسانساز است. زن هدف تهاجمهای فرهنگی شرق و غرب قرار گرفتهاست. دشمنان ایران اسلامی میدانند اگر زنان را به خیابانها بکشانند و در اموری که به وجه ناپایدار آدمی وابسته است، مشغول کنند، میتوانند بدون هیچ جنگی کشور را زیر سلطهی خود بیاورند. ما زنان چگونه میتوانیم نقشی-انسانسازی- که به عهده داریم و دارد به فراموشی سپرده میشود را ایفا کنیم؟
جواب 9- عنایت داشته باشید که مسلماً جهان آینده، جهان غرب نیست و لذا باید به زنان جامعهی اسلامی آیندهای را نشان داد که در آن آینده، انسانها به چیزی بالاتر از ثروت و قدرت فکر میکنند. در چنین روحیهای است که شما با تمام امید و امیدواری بر چیزی باید تکیه کنید که آن حضورِ تاریخیِ ملت ما است و در این رابطه زنان نقش اساسی خواهند داشت و اگر متوجهی این نقش اساسی خود شوند، به راحتی از روزمرّگیها فاصله میگیرند و در وظیفهی جدّی خود، خود را میپرورانند.
حقیقت این است که تا وقتی چشمها طرح آیندهای را در افق نبینند و دلها امیدوار نشوند، تفاهم حتی تفاهم بین زن و شوهر به میان نمیآید و فکرها و دستها برای همکاری و هماهنگی جهت ساختن یک زندگی بهکار نمیافتد. انسانها را اشتراک در «امید» و تعلق به غایت، به هم میپیوندد و هماهنگ میسازد و به آنها همت رسیدن به مقصد میدهد و این در خانوادهی ما گمشده است و تا تعهد نسبت به انقلاب اسلامی و آیندهی این مرز و بوم جدّی گرفته نشود، همچنان گرفتار این مشکلات هستیم. پس باید بر این موضوع تأکید نماییم.
۱۰. استاد با توجه به کتاب «زن آنگونه که باید باشد»، زن باید تسلیم خواست مرد باشد و زن و مرد در وحدتی متعالی تنها و تنها وجود قدسی خانواده را مدنظر داشتهباشند و از خود و منیت برای تحقق هدفی والاتر رها شود. در جامعهی کنونی چه اتفاقی میافتد که زن این نقش خطیر را پس میزند و از به دوش کشیدنش سرباز میزند. آیا برخلاف فطرتش عمل میکند و به خود دروغ میگوید؟ و چه عواملی سبب میشود که به آنچه فطرتش به او القاء میکند گوش نکند.
جواب 10. همانطور که عرض شد در کانون توحیدی خانواده «زن» تسلیم خواستههای مرد نیست، بلکه هر دو متعهد نسبت به اهداف کانون توحیدی خانواده هستند و هر کدام سعی میکنند برای آن هدف بزرگ در خدمت همدیگر باشند. و امروز این مسئله فراموش شده است و علتش یک چیز بیشتر نیست و آن گمشدنِ معنای زندگی است. آن زندگی که جز بهسربردن با حقیقت چیز دیگری نمیباشد. کافی است ما متوجه شویم بشر در حالِ توبهی تاریخی است و در این رابطه میبینید که نهتنها ارادتش به شهید و شهادت کم نشده است، بلکه بیش از پیش در تجلیل شهدای مدافع حرم قدم جلو میگذارد. باید چنین حقیقتی را که زنان ما را بیش از مردان ما فرا گرفته است به آنها متذکر شویم و با اندک تغییری که در ظاهر آنها مشاهده میکنیم، از آنها مأیوس نگردیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در هرحال در نفخهی اول، انسان از حیات دنیایی میمیرد و به حیات برزخی وارد میشوند تا آمادهی نفخهی دوم شوند که به کمک آن، از حیاتِ برزخی به حیات قیامتی وارد شوند. به تعبیر محیالدین این شبیه دو مرحله دمیدن به زغال نیمهافروخته است که با یک دَم، شعلهی اولیه از بین میرود و با دَمِ دیگر، شعلهی افروختهتری ظاهر میشود. در این حالت شاید بتوان گفت که نفخهی اول برای او و بقیهی اهل دنیا، آمادگیِ حضور در قیامت را با نفخهی دوم ایجاد میکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در مورد رمان، در عین آنکه معتقدم نیاز است با خواندن رمانهای مهم روحِ تاریخیِ فرهنگ مدرنیته را از طریق دانشمندان غربی بشناسیم؛ متخصص این امر نیستم. نقداً میتوانید با رمانهایی مثل «بینوایان» و «برادران کارامازوف» شروع کنید تا با صاحبنظری موضوع را در میان بگذارید 2- سیر مطالعاتی روی سایت را بد نمیدانم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: این نکته بیشتر مربوط به زمان مرحوم قاضی است و با ظهور انقلاب اسلامی و تحققِ تاریخی دیگر، شرایط طوری شده که حضرت آیت اللّه بهجت، موضوعِ «علمِ تو استاد توست» را به میان آوردند که بحث آن در جزوهی «شرح مختصر دستورالعمل آیه الله بهجت (رحمه الله )» در قسمت نوشتاری سایت هست. موفق باشید
لینک جزوهی «شرح مختصر دستورالعمل آیه الله بهجت (رحمه الله )»
باسمه تعالی: سلام علیکم: در هرحال نهتنها مقبولیت بلکه به تعبیر رهبر معظم انقلاب، مشروعیتِ نظام اسلامی به پذیرش مردم است و در صدر اسلام هم با بیعت، این کار انجام میشده. پس از قتل عثمان كه مردم دور تا دور حضرت اميرالمؤمنين (ع) را گرفتند و از آن حضرت تقاضا كردند حكومت را بپذيرند، حضرت در بالاى منبر مى فرمايند: «مردم! اين حكومت از آنِ شماست، به هركس مى خواهيد، بدهيد.»[1] اين نشان مى دهد كه حضرت اميرالمؤمنين (ع) با توجه به اين كه حقِ مردم مى دانند كه حكومت را به هركسى خواستند بدهند، حكومت را مى پذيرند. موفق باشید
[1] ( 2)- الكامل، ج 3 ص 193.
باسمه تعالی: سلام علیکم: این از نمونههای مکر لیل و نهار است و تنها با عزمِ عبور از آن، مشکل حل میشود و باید در هرحال این عزم را در خود زنده نگهدارید و اگر باز قوهی واهمه شما را به آنسو کشاند، مواظب باشید از عزمِ خود کوتاه نیایید تا بالاخره زیبایی عبور از آن ظلمات، احساس معنویِ شما را بهخوبی از زشتی و رذالت این نوع صحنهها بیدار کند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: امام به عنوان ولیّ الهی مظهر اسم جامع حضرت حق است در عین آنکه در ذات خود عین فقر میباشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1 و 2- پنهان کردنِ کفر ابلیس همانطور که عرض شد مثل کفر بعضی از مقدسها است که با بعضی از اسمائ الهی مأنوسند ولی با اسم اللّه که جامع اسماء الهی است، مأنوس نیستند و ملائکة اللّه با سجده بر آدم که مظهر اسم اللّه بود نشان دادند که در دلِ تقدیس و تسبیح آن مقام، کافری به نام شیطان پنهان است 3- کفر شیطان موجب میشود که غیر خود را نفی کند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به گفتهی ملاصدرا برای عدهای نفخهی اول با انواع ریاضتهایی که میکشند، در همین دنیا اتفاق میافتد و عملاً در همین دنیا در قیامت خواهند بود. چنانکه رسول خدا «صلواتاللّهعلیهوآله» میفرمایند: «الأن قیامتی قائم». موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ما در تاریخی زندگی میکردیم که حوزهی زندگیمان محدود بود به آدمهای خاص، و حال با پدیدآمدنِ جامعهای اینچنین گسترده که برای تحصیل با هزاران آدم روبهروییم باید طور دیگری فکر کرد، در عین آنکه به گفتهی خودتان، بستر رعایتِ شریعت محفوظ بماند. از این جهت وقتی در رابطه با نامحرم حریم الهی رعایت شود و آن رابطه به حکم ضرورت و رابطهای معقول باشد و نه صرفاً وقتگذرانی که تبعاتِ خود را به همراه دارد؛ نمیتواند نفی شود. بالاخره انسانها با انسانها انسان میشوند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: تجمل به معنای خود را به جمال و زیبایی آراستن، کار خوبی است ولی تجمل به معنایی که امروز مطرح است یعنی همهی ذکر و فکر انسان به ظاهرسازیِ خود و زندگی دنیاییاش باشد، مذموم است. عمده آن است که ظاهر انسان آراسته باشد و این غیر از جلفبودن است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- به نظر میآید آنچه گوشها را نسبت به ما شنوا خواهد کرد، اندیشهورزی است و نه مدرک 2- نه! قرآن فرموده است: «إِلَّا مَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلًا صَالِحًا فأولئکَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا» (فرقان/70) مگر آن کسانی که از گناه توبه کنند و عمل صالح به جای آرند، پس خدا گناهان آنها را بدل به حسنات گرداند، و خداوند بسیار آمرزنده و مهربان است. این یعنی آنکه همهچیز قابل جبران است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که در جواب سؤال یکی از کاربران عرض شد وقتی ما نسبت به رخداد بزرگی مثل انقلاب اسلامی احساس مسئولیت کردیم، خود به خود اخلاقِ مناسب آن مسئولیت در ما شکل میگیرد و تذکراتِ اساتید اخلاق در این رابطه معنا پیدا میکند، وگرنه اخلاق منهای احساس مسئولیت نسبت به وظیفهای بزرگ، چندان در جای خود قرار نمیگیرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر به سخن آن سردار حکیم دقت میکردید ایشان پایان خلافت داعش را خبر دادند، نه پایان حضور فرقهی داعشی را. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- فرق نمیکند خوب است چند کتابی که از ایشان هست مثل «رسالهی محبت» و «چراغ هدایت» مطالعه شود 2- بحث در مورد اسم «رحمن» مفصل است. صوت شرح تفسیر سورهی حمد حضرت امام إنشاءاللّه کمک میکند 3- بلی! وقتی وارد شدیم خودمان متوجه میشویم که دیگر به امور محدود نظر نداریم و به باطن امور نظر میکنیم 4- نمیدانم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد به بحث «ظرفیت انقلاب اسلامی و تعامل با دیگری» که در آخرین جلسهی شرح کتاب «عقل و ادب ادامهی انقلاب اسلامی» مطرح شد، رجوع فرمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فیض، دائمی است ولی شرایط قبول فیض متفاوت است و در یوماللّهها شرایط تجلی فیض بیشتر فراهم است. موفق باشید
سلام علیکم دو سوال داشتم: ۱. چرا منصور دوانقی امام را به شهادت رساند و بعد در اثر حضور خاصی که امام داشتند به شدت گریه کرد ولی شمر پس از جدا کردن سر امام اون حضور رو حس نمی کرد؟ آیا بین شمر و منصور دوانقی فرق هست یا بین حضور امام صادق و امام حسین؟! ۲. بنده احساس می کنم نمی توانم مرز بین دیگری ها رو بصورت دقیق مشخص کنم مثلا چه زمانی با چه گروهی باید مذاکره کرد؟ مثلا چرا یک زمان با سران مجاهدین خلق مذاکره و خوش و بش کردند ولی حالا نمی شود؟ یا برای کدام گروه ها و کشور ها و تا چه حد مرز مشخص کنیم؟ چکار کنم تا متوجه شوم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: خوب است در این مورد مباحث «رجوع به هویت شیعه در تاریخ اسلام» که در دو جزوه بر روی سایت هست، و در اعتکاف ماه رجب و رمضان در سال گذشته شرح داده شد؛ رجوع شود. عنایت داشته باشید منصور دوانقی از بنیالعباس است و قریشی است و با امام صادق «علیهالسلام» خویشاوند و به قول خودش پسر عموست، ولی شمر از خوارج است که کینهی فرزندان علی «علیهالسلام» را در خود دارد. موفق باشید
بباسمه تعالی: سلام علیکم: به گفتهی آیت اللّه جوادی در تفسیر مفصل آیهی مذکور، آن روایات که میفرماید باید معطر و پاکیزه وارد مسجد شد؛ ربطی به این آیه ندارد و این آیه وجه معنوی را زینت انسان میداند. پس نباید گفت چون خداوند خواسته زینتها را ظاهر کنیم و حجاب، مانع اظهار زیباییها است قرآن نظر به حجاب زن ندارد؛ همانطور که آقای سوزنچی بر آن تأکید دارند باید به موضوع تاریخیِ حجاب نیز نظر داشت زیرا واژهها در معنایِ تاریخیِ خود اشارات اصلی خود را دارا هستند. و البته اینکه معنای حجاب در این دوران چگونه باید باشد، حرف دیگری است. مثل اینکه ما نمیتوانیم امروز مانتو و شلوار را بیحجابی بدانیم. ولی در هرحال اصلِ موضوع که هویت زن نباید در حضور اجتماعیاش عامل تحریک شهوت شود؛ علاوه بر آنکه یک موضوع شرعی است، یک موضوع اخلاقی است و ظرائف بسیاری در آن نهفته است که در هر صورت بهراحتی نمیتوان سخن آقای ترکاشوند را پذیرفت که میفرمایند مویِ سر حکم حجاب را ندارد؛ زیرا به فرمایش آقای سوزنچی این در موردی میتواند باشد که همراه با لذت نگردد «مع عدم تلذذ» و اگر هم کنیزان و یا اهل کتاب لازم نبوده است موی سر خود را بپوشانند، به جهت نحوهی زندگی آنها در آن شرایط بوده که با کارهای سطح پایین عموماً جذابیتی در آنها پیش نمیآمده. و خود ما تا چندسال پیش در اصفهان میدیدیم که زنان یهودی در محلهی «جویباره» با آنکه از نظر ثروت وضع خوبی داشتند، به جهت خساستشان از نظر ظاهر چه اندازه غیر جذاب ظاهر میشدند که البته امروز موضوع، متفاوت شده است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مقام آدمیت مربوط به همهی آنهایی است که بالاخره فعلاً در زمین هستند. آری! معصومین «علیهمالسلام» به جهت وجهِ قدسی که دارند، فوق آدمیتاند ولی وجه نفسی آنها همانی است که از مادر متولد میشود و باید عبادت کنند و بندگی خدا را پیشه نمایند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: این یک موضوعی است که مسئولان شهر باید در موردش فکر کنند که چگونه حق داشتهاند و حق دارند طوری شهر اصفهان را گسترش دهند تا آبی که برای کشاورزان شرق اصفهان است به کسانی داده شود که از راه رسیدهاند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده اگر ما ملاک داشته باشیم، میتوانیم به حقانیت موضوع پی ببریم و اینجا است که معارف الهی بهکار میآید. موفق باشید