باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که میفرمایید پوشش واجب در حدّ پوشاندن برجستگیهای بدن است و چادر همچنان که میفرمایند حجاب برتر است و بدین لحاظ مستحب به حساب میآید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نمیدانم. شاید در کشف حضرت عیسی «علیهالسلام» حضرت محمد«صلواتاللّهعلیهوآله» به نام «احمد» ظاهر شده باشند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است که میفرمایید، میماند که مرحلهای از تسلیم هم هست که فوقِ رضا است و سالک در آن مقام، حتی به خودش هم و کمالاتش خودش هم فکر نمیکند، تنها تسلیم ارادهی الهی است و آیهی «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنتُم مُّسْلِمُونَ» این نوع تسلیم را متذکر میشود که بعد از ایمان میباشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نکتهی مهمی اشاره کردهاید و اینکه متوجه باشیم پایداریِ انقلاب به تربیت انسانِ تراز انقلاب ممکن است که بحمداللّه در نسل سومیها در حال شکلگرفتن است. کارهای امنیتی باید آخرین مرحله باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نباید اشتباه باشد. زیرا در روایت داریم: الفْ الفْ آدم تا حال به دنیا آمدهاند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اساساً مراجع در امور فقهی قابل تقلیدند و نه در امور عقیدتی. همانطور که در ابتدای رسالهها نوشته است اصولدین تحقیقی است و نه تقلیدی. و آموختن فلسفه و عرفان در زمرهی امور تقلیدی نیست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- بین نسبیگرایی و تشکیکیبودنِ حقیقت باید فرق گذاشت. 2- فکر میکنم جواب سؤال شمارهی 21403 ارزش آن را دارد که نظری به آن بیندازید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اطلاعات بنده از مرحوم سیدهاشم حداد در حدّ کتاب «روح مجرد» است که بیشتر، سلوک فردی آن مرحوم را به میان آوردهاند. در حالیکه آثارِ قلمی علامه طباطبایی نشان میدهد در سعهی بیشتری در عالَم حاضرند. واللّه اعلم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید نیاز نباشد به شکل تخصصی وارد بحث شویم. همین اندازه که متوجه باشیم «وجود» از جهتی تشکیکی است لذا وقتی مقام توحید تامّ در عین آنکه اول است، آخر میباشد، به همان اندازه هرکس توحیدیتر باشد از نظر وجودی، به همان اندازه دارای سعهی بیشتری جهت جمع اضداد است و بدین لحاظ مطالعهی «برهان صدیقین» نیاز میباشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است ولی حداقلِ این کار این است که لااقل جناب حافظ را درست ببینیم و متوجهی اشاراتی که او در میان میآورد را باشیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اینکه میفرمایید حرف درستی است که اگر کسی بخواهد فیلسوفی را فهم کند و تفکر او را حجت بگیرد، باید دغدغهی فهمِ نظر آن فیلسوف برای او محفوظ باشد. مثل ابن رشد که میخواست ارسطو را بفهمد و تفکر ارسطو برایش حجت بود و لذا به فارابی و ابنسینا در این مورد اشکال داشت که شما تلاش نکردهاید ارسطو را بفهمید. در حالیکه مسئلهی فارابی در آن غوغایی که اشعریان و معتزلیان بهپا کرده بودند، ارسطو نبود. فارابی مسائلی داشت و به ارسطو رجوع کرد و متوجه شد در بعضی از مسائل خود میتواند با ارسطو فکر کند. حال بر فرض که ارسطو اصلاً آنچه فارابی از او گفته است را نگفته باشد؛ در هرحال فارابی مسائل خود را داشت و توانست چیزی از ارسطو بفهمد که با آن، به مسائل خود بیندیشد. مثل کاری که دکتر فردید نسبت به هایدگر کرد و او را متهم میکنند اصلاً هایدگر را نفهمیده. به قول خودش: «من به عنوان یک ایرانیِ مسلمانِ شیعه، مسائلی دارم که با هایدگر میتوانم نسبت به آنها فکر کنم، حالا میگویند هایدگر اینها را نگفته، نگفته باشد». عرض بنده در آن جواب اول به سؤال جنابعالی همین بود که ما بنا نداریم مثل محمدعلی فروغی، کانت و هگل و هایدگر بدانیم؛ ما مسائلی داریم و بر اساس آن مسائل به آن فیلسوفان رجوع میکنیم، اگر چیزی از زبانِ آنها در مسائل خود یافتیم، میگیریم و إلاّ، «فلا» . موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در ارادهی اولیه، حضرت حق عین خیر و لطف است ولی آنگاه که میبیند اگر به کسی ثروت بدهد عصیان میکند، رزق او را بسط نمیدهد و یا برعکس. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در قیامت که عمیقترین بنیادِ انسانها ظهور میکند، بنیادِ انسانهای موحّد متوجهی حقیقت انسانیت یعنی اولیاء الهی میشود و گرایش به سوی آنها، انسان را از آتش میرهاند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: زمانه، زمانهی تصمیم است. دورهی بیتصمیمی به امید آنکه زمانهای بیاید تا ببینیم چه کنیم، گذشته است و فشاری که روحهای حساس نسبت به حقیقت را در برگرفته است، حوالتِ این تاریخ است. تاریخی که اجازه نمیدهد نسبت به حقیقتی که ظهور کرده، بیتفاوت باشیم. حقیقتی که با انقلاب اسلامی ظهور کرد. شهداء دیدند و معطل نشدند و همسران شهداء نیز آن را درک کردند و در عین شهادت همسرشان که به جانشان آتش زد و با سوز جگرشان آن را لمس کردند، توانستند آن را تحمل کنند و زیباترین غمِ این تاریخ را بیافرینند. راستی! اگر حضرت زینب«سلاماللّهعلیها» متوجهی حقیقتی که حسین«علیهالسلام» متذکر آن بود، نشده بود و آن را نمیشناخت، چگونه میتوانست آن غمِ بزرگ را تحمل کند که نهتنها از پایش نینداخت، بلکه بالی شد تا او پرواز کند و پوچیِ دوران را بهکلّی زیر پا بگذارد.
چرا به آلبرکامو حق ندهم که اینچنین در عطش رسیدن به حقیقت، سوخت وقتی در دورانِ غروبِ حقیقت بهسر میبرد؟! و چرا به آوینی حق ندهیم وقتی متوجه طلوع حقیقت شد و سعی کرد زبانِ لوگوسِ این دوران باشد تا حقیقتِ «وجود» را در این دوران بیان کند و عهدی را که با وجود بسته بود را بنمایاند؟!
راستی! حقیقتی که ما باید به دنبال آن باشیم چیست، و چگونه باید آن را یافت؟!
چیست امر اندیشیدنیترین در این تاریخ که تا به آن نیندیشیم، هنوز اندیشه نمیکنیم. در فهم انقلاب اسلامی چه چیزی نااندیشیده مانده است که ما هنوز نتوانستهایم به اهداف انقلاب اسلامی که در آغاز مدّ نظر بوده است، دست یابیم؟ جز این است که انقلاب اسلامی حقیقیترین اندیشه در این تاریخ را در افق جان ما قرار داد تا ما انسانی شویم که این اندیشه برای او آرامشبخش باشد؟ هرچند ممکن است در برههای از یک دوران تاریخی، افق زمان پوشیده و «وقت» گم شود و البته آنجا همگی از «وقت» برخوردار نیستند.
ما با درک بیواسطهی خود میتوانیم با حقیقت انقلاب اسلامی مرتبط باشیم، در آن صورت زبان ما، زبان انقلاب اسلامی خواهد بود. زبانی ماوراء زبان روزمرّگی. مثل آنکه شعر، شاعران را در بر میگیرد و شاعر با سرودن شعر شاعر میشود. شاعر و متفکر به یافتهایی میرسند که در قصدشان نمیگنجد و آن یافت، بزرگتر از تصور شاعر و متفکر است زیرا آنها سخنِ تاریخ خود را میگویند.
تفکر، امری است تاریخی یعنی یک دوران تاریخی را بنیاد مینهد و آن را «راه» میبرد و نگهداری و نگهبانی میکند به قسمی که این تاریخ در سایهی آن تفکر دوام و بسط مییابد و با آن زندگی میکند و دوام میآورد. این تاریخ، امری جدا از ما نیست و حقیقت در متن تاریخ، خود را مینمایاند تا ما سرگردان نمانیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: تا مدتها این حالت هست و با صبرِ در اطاعت، به مرور نورِ حق میآید و این حالت، کم میشود تا به تسلیم کامل برسیم. راهکارِ آن «صبر» است. به گفتهی مولوی:
پردههای دیده را داروی صبر هم بسوزد هم بسازد شرح صدر
آینهی دل چون شود صافی و پاک نقشها بینی برون از آب و خاک
هم ببینی نقش و هم نقاش را فرش دولت را و هم فراش را
موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در سخن عطار مییابیم که در یک نگاه کلی اگر توانستیم راه را درست تشخیص دهیم، در امور جزئی نباید وسواس به خرج داد 2- با همین دقت که باید مدار فکریِ فرد را شناخت و بعد او را پذیرفت؛ خودِ این دقت کمک میکند که انسان به دنبال هرکسی راه نیفتد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره آنجایی که خداوند رخصت داده است، انجامِ آن مانع سلوک نیست. به ما فرمودهاند به وجه و کفین نامحرم از سر لذت نگاه نکنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: کار خاصی نیاز نیست. اگر همچنان نظرتان به توحید عالم باشد، این نور توحید است که همچنان به سراغ انسان میآید و هرچه بیشتر خود را نشان میدهد در آن حدّ که به لطف الهی همهی عالم را به نور توحید مینگرید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نمیدانم نظر شما آن است که ما هر ترجمهای را بهکلی کنار بگذاریم؟ و یا نظری به سخن اساتیدی مثل دکتر داوری نداشته باشیم؟ و یا بالاخره باید از این ترجمهها و از این اساتید استفاده کرد. آری! کسی که به جهانی تعلق دارد، فهمش، فهمِ آن جهان است و چه بسا با فهمِ جهانهای دیگر بیگانه باشد و امور را به نحوی که آنها درمییابند و میشناسند، درنیابند که این با موضوع ترجمه یا عدم ترجمه متفاوت است و بحث دیگری است و با خودآگاهی میتوان مشکل را تا حدّی رفع کرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- انسان از قبل دارای ملکهی انتخاب بوده و همواره روحیهی انتخابگری را دارد و هر لحظه میتواند انتخاب خود را تغییر دهد و تذکر و تبلیغ برای بهترانتخابکردن است 2- خوب است در این موردبه تفسیر آیهی « وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا طائِرٍ يَطيرُ بِجَناحَيْهِ إِلاَّ أُمَمٌ أَمْثالُكُمْ ما فَرَّطْنا فِي الْكِتابِ مِنْ شَيْءٍ ثُمَّ إِلى رَبِّهِمْ يُحْشَرُونَ» (38)/مائده) رجوع فرمایید که علامه در تفسیر المیزان به نحوی برای سایر حیوانات اختیار قائلاند زیرا آیه میفرماید: «إِلاَّ أُمَمٌ أَمْثالُكُمْ». موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: قرآن میفرماید: «لا يَغُرَّنَّكَ تَقَلُّبُ الَّذينَ كَفَرُوا فِي الْبِلادِ» (196)/آلعمران) ای پیامبر! تو را رفت و آمدهای کفار از این شهر به آن شهر شیفته نگرداند. یا در روایت داریم: سفر یا باید برای زیارت باشد و یا برای تجارت. شاید جهانگردی و گردشگری برای عبرتگیری نیز جایی در فرهنگ دینی داشته باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- همینطور است که میفرمایید زیرا قرآن در خطاب به شیطان میفرماید آیا استکبار ورزیدی یا از عالین بودی؟ یعنی فرشتگانی هستند که در خطاب سجده به آدم قرار نداشتند 2- مسلّم جریان سجده امری بوده که واقع شده، و همانطور که در کتاب مذکور عرض شد بر اساس آن مقام، امر، امرِ تکوینی است ولی همان امر تکوینی در حوزهی موجودی مختار مثل شیطان، صورتِ اختیار به خود میگیرد لذا شیطان میتواند عصیان کند. و عکس آن را شما در اهلالبیت «علیهمالسلام» میبینید که در عین عصمت تکوینیِ آنها، اختیار از آنها سلب نمیشود. در این مورد خوب است به تفسیر آیهی 33 سورهی احزاب در المیزان رجوع فرمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آنچه بنده بر آن تأکید دارم، نقش تاریخیِ ولیّ فقیه است برای ساختن یک جامعهی قدسی، نقشی ماورای امور اجرایی و موسمیِ کشور. به این معنا که اگر رهبری در امور جزئی ورود مستقیم بنمایند، آن کارِ اساسی میماند. به قول مولوی: «گر شوم مشغول اشکال و جواب / تشنگان را کی توانم داد آب». موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عموم این حادثهها مبتنی بر تقدیرات الهی است که ماورای اراده و تصمیمات ما مقرر میشود. بالاخره فرزندی که شما متولد میکنید، این پدر و مادر را انتخاب کرده است و لذا لازم بود شما کنار هم میآمدید تا آن فرزند متولد شود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- بنده همانطور که در جواب سؤال شمارهی 21355 عرض کردم معتقد نیستم از فلسفهی غرب باید عبور کنیم، بلکه بنده مثل آقای دکتر سید حمید طالبزاده معتقدم اگر بخواهیم جایگاه فلسفهی خودمان را هم درست بشناسیم، باید فلسفهی غرب را بفهمیم 2- اعتقاد بنده آن است که اگر در فضای تعقل و نه تقلید با تفکر فیلسوفان در هر جای دنیا که باشند، مرتبط شویم ماوراء حتی نوشتههایی که از آنها به طور دست و پا شکسته ترجمه شده است، میتوانیم آنها را بفهمیم ولی نه در دستگاه رسمیِ آکادامیک بلکه به گفتهی هولدرلین به معنای سفر به سرزمینهای بیگانه برای یافتن آن چیزی که خود داریم که بحث آن مفصل است. بد نیست که بالاخره سری به جواب سؤال شمارهی 21355 بزنید. موفق باشید