باسمه تعالی: سلام علیکم: روحیهی ظاهرگراییِ ما و اینکه دین را تنها در محدودهی وظایف ظاهری قبول کنیم؛ ما را شبیه بنیاسرائیل خواهد کرد و بدین لحاظ رسول خدا «صلواتاللّهعلیهو آله» میفرمایند: «سَيَكُونُ فِي أُمَّتِي كُلُّ مَا كَانَ فِي بَنِي إِسْرَائِيلَ حَذْوَ النَّعْلِ بِالنَّعْلِ وَ الْقُذَّةِ بِالْقُذَّةِ حَتَّى لَوْ أَنَّ أَحَدَهُمْ دَخَلَ جُحْرَ ضَبٍّ لَدَخَلْتُمُوه»[1] به زودى در امت من آنچه كه در بنى اسرائيل واقع شد واقع مى شود حتى اگر يكى از آنها در سوراخ سوسمارى رفته باشد امت من نيز همان كار را مى كنند. اين به جهت آن است كه حضرت پيش بينى مى كنند روحيه ى يهودى گرى بر جامعه ى اسلامى سرايت مى كند و با توجه به همين روحيه كه در قرآن تبيين شده مى توانيم بفهميم چرا حضرت روحيه ى آن گروه از امت خود را به يهود تشبيه مى كنند. اگر بگوئيم فلان روشنفكر با اينكه ادعاى طرفدارى از انقلاب را دارد تفكر يهودى دارد نبايد تعجب كنيد، بهتر است با مقايسه ى تفكر او با شخصيت اشراقى حضرت امام ببينيد آيا همان نسبتى را با مكتب امام دارد كه يهود امت پيامبر با اسلام داشت؟ يهودِ مكتب امام در عين ادعاى اسلاميت، گرفتار نگاه سوبژكتيويته است و اگر ما مكتب امام را نفهميم نمى دانيم يهودِ مكتب امام چه تفكرى دارد. وقتى مكتب حضرت امام شناخته شود و معلوم شود امام از مجاز - با همه ى شكل هايش- عبور كرده و به حقيقتِ وجود رسيده، وقتى گفته مى شود اين مكتب و يا اين شخص بر مبناى سوبژكتيويته به عالم و آدم مى نگرد، راحت مى توانيد تكليف آن مكتب و آن شخص را با امام روشن كنيد. اميدوارم با روشن شدن اين دو نكته - يعنى شخصيت اشراقى حضرت امام و رجوعِ ايشان به «وجود» و شناخت روح سوبژكتيويته و نظر به مجاز - قدم بزرگى در شناخت زمانه و سير به سوى اهداف بلند الهى، برداريم.
2- نحوهی عذاب بنیاسرائیل، فرق کرده و آن همان محرومیت آنها از امکاناتی است که خداوند برای سایر ملل حرام ننموده است. نمونهی آن نداشتن سرزمینی معین. موفق باشید
[1] ( 1)- بحار الأنوار، ج 53، ص 127.