بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
21124
متن پرسش
سلام استاد جان جانم: بنده سخن حضرت آیت الله جوادی حفظه الله، در مورد آقای هاشمی را این طور تفسیر می کنم: با توجه به این مطلب که روح وقتی وسیع می شود همه را دوست دارد حتی می خواهم بگویم که امام حسین علیه السّلام شمر را از خود شمر بیشتر دوست داشت و این شعر سعدی علیه الرحمه که می فرمایند: «عاشقم بر همه عالم که همه عالم ازوست» مؤید این مطلب می باشد و شما در پاسخ به پرسش دوستان در این موضوع که به آقای جوادی املی اعتراض داشتند از گفتنن این حقیقت معذور بودید و فکر می کنم حضرت استاد جوادی در راستای سلوک انقلاب، موظّف به حمایت از آقای هاشمی شده اند. با تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هرچه هست نمی‌توان عظمت استاد بزرگی مثل آیت اللّه جوادی را نادیده گرفت. بنده سعی کردم رفقا را لااقل متوجه‌ی این امر بگردانم که از علم ایشان خود را منقطع ننمایند که حقیقتاً از بعضی جهات بی‌نظیرند. موفق باشید

21120
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز و گرامی: 1. می خواستم بپرسم آیا دیدن فیلم و سریال تنها برای سالک ابتدایی راه برای تمرکز و عدم غفلت از خداوند متعال ممنوع است یا کلا وقت تلف کردن و مضر است؟ اگر به قصد این که در ابتدا راه برای انحراف افکار از فکر گناه فیلم و سریال ببینیم آن هم کاملا فیلم های مناسب و سانسور شده باز هم غیر مجاز است؟ 2. بنده مشاهده کردم که شما در جواب یکی از سوالات گفته بودید نگاه به صورت نامحرم اگر بدون قصد ریبه باشد از نظر اکثر فقها مجاز است سوالم این است که اگر نامحرم آرایش کرده باشد نیز می توان در حین صحبت با او بدون قصد ریبه به صورت او نگاه کرد یا دیگر مجاز نیستیم؟ با تشکر و آرزوی موفقیت. و السلام علیکم و رحمةالله و برکاته
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- کسی که در ابتدای سلوک است بهتر است خود را مشغول چنین امور عادی نکند 2- فکر نمی‌کنم به عنوان روحی که می‌خواهد نظرش به حق باشد، با این نوع نگاه‌ها مکدّر نشود. بحث فقهی آن را فقها باید نظر بدهند. موفق باشید

21119
متن پرسش
سلام خدمت استاد عزیز و گرامی: استاد یک سوالی داشتم با توجه به این که بنده همواره سعی دارم جوری کار کنم که انگار یک دقیقه ی دیگر ظهور است و لیطمئن قلبی این سوال را می پرسم استاد می خواهم نظر شما را در مورد خاطره شهید عراقی از حضرت امام رحمةالله علیه بپرسم: حجت الاسلام مهدوی: خدا رحمت کند شهید عراقی و یکی از شخصیتهای سیاسی خوب امروز که متأسفانه نمی توانم اسم ببرم. می گویند وقتی امام در ابتدای نهضت اولین اعلامیه سیاسی خود را داد (خوب ما در حد فهم خودمان درک می کردیم)، با شهید عراقی رفتیم خدمت امام، شهید عراقی با همان خلوصی که داشت گفت حاج آقا واقعاً خیلی خوب می شد اگر این چیزی که شما می گویید اتفاق بیافتد و وضع مردم خوب می شود. امام با بی اعتنایی فرمود بله وضع مردم هم ان شاالله خوب می شود ولی ما مأمور به انجام چنین کاری نیستیم. آقای عراقی هم آدم سمج، گفت آقا چی گفتید؟ امام فرمود ما برای مأموریت دیگری آمدیم. آقای عراقی گفت برای چه مأموریتی آمده اید؟ امام فرمود برای سه مأموریت: اول: سرنگون کردن حکومت پهلوی. دوم: استقرار نظام جمهوری اسلامی. سوم: دادن پرچم حکومت اسلامی به دست صاحب اصلی اش. حوادث روزگار و فاصله زمانی از حافظه ما برد، رفتیم داخل مبارزات و خیلی ها کشته شدند و انقلاب پیروز شد. شهید عراقی هم با زبان روزه توسط سید مهدی هاشمی به شهادت رسید، ما به یکباره دیدیم دو تا از وعده های امام محقق شد. یک وقتی در جمع بعضی از مسئولین نظام از جمله حضرت آیت الله ری شهری گفتم شهید عراقی و بنده شاهد چنین حرفی از امام بودیم. حالا دو مورد آن اتفاق افتاده، سومین آن یعنی چی؟ بحث شد که با دست امام می رسد به دست صاحب اصلی، یا شخص دیگری؟ یکی از همان جمع که حالا اسم نمی برم و شما می شناسید و آدم بزرگواری است گفت من میرم و از امام می پرسم. بعد رفتند و اینقدر از امام اصرار کردند که آقای عراقی همچنین چیزی از شما شنیده، آیا درست است؟ امام فرمودند بله درست است. گفتند دو تا از آنها محقق شده سومی چی؟ امام گفتند سومی هم خدا ان شاءالله می خواهد و می شود. ( خیلی امام پرهیز داشت) اصرار کردم گفتم شما هستید که این پرچم را به دست صاحبش می دهید؟ یا شخص دیگر؟ بعد از اصرار من، امام فرمودند: نه من نیستم. بعد از من کسی خواهد آمد که پرچم را به دست صاحب اصلی اش خواهد داد. البته آیت الله پناهیان هم سخنرانی دارند که فکر کنم گفته اند من با نشانه هایی یقین دارم که حضرت آیت اله خامنه ای عزیز مد ظله العالی سید خراسانی هستند. می خواستم بپرسم نظر جنابعالی چیست؟ با تشکر و عرض پوزش از این که وقت ارزشمند شما را گرفتم. خدا یار و یاورتان باشد. والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نمی‌دانم. ولی معتقدم انقلاب اسلامی به سوی نور حضرت مهدی «عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» پیش می‌رود و انقلاب اسلامی یک قدم، بیشتر تا حاکمیت امام معصوم فاصله ندارد. موفق باشید

21118
متن پرسش
با سلام خدمت استاد بزرگوار طاهرزاده: استاد مستقیم می روم سر اصل مطلب، با توجه به چیز هایی که از شما و معرفت النفس آموختیم، حقیقت ما روح و نفس ما می باشد و جان نفس ما امام زمان (ع) می باشند و جان جان ما خداوند متعال می باشند. این بحث حقیقت ما که بصورت بالقوه در تمام نوع بشر مستور است می باشد و اگر هر یک از ما نوع بشر با دستورات شریعت الهی که توسط پیامبر اعظم (ص) آورده شده به تزکیه خویش نپردازیم و این گوهر را نمایان نسازیم و به شهوات و لهویات و لعویات و.... بپردازیم و خویشتن خویش را فراموش کنیم و از حقیقت خویش گریزان باشیم و قبولش نداشته باشیم و زیر پاش بزاریم، قطعا دچار خساران و بد عاقبتی و دچار خواری و خلود در آتش می شویم ولا غیر. حال با این اوصاف اگر در ارتباط با این نوع بشر بشینیم و خوشخیالی کنیم و بگیم نه او درست است که به شهوات و انواع و اقسام گناهان ریز و درشت آلوده است، ولی حقیقتش که امام زمان (ع) و حضرت زهرا (س) است، پس اصلا این چیزا مهم نیست، او سرانجام نیکویی دارد و بالاخره عاقبت به خیر می شود. قطعاً این جواب منتتهی می شود به اینکه بگیم سخنان قرآن و اهل بیت در ارتباط با خسران و خلود در آتش حرفهای درستی نیست، چون بالاخره حتی ترامپ هم حقیقت و فطرش همین امام زمان (ع) و حضرت زهرا (س) می باشد. و همه اهل عقل می دانند که این حرف چقدر نا مربوط هستش. حال این روش معرفت النفسی را در ارتباط با جمهوری اسلامی عزیز که حقیقت و باطنش این حقایق عظیم می باشد را اگر به کار ببریم چه می شود؟ آیا با این همه کوتاهی و گناه و اشتباه مسئولان که به منزله عمل آن فرد می باشد، آن فردی که حقیقتش آن گوهر نایاب ولی عملش آن پستی و شهوترانی و اختلاس و دزدی است، آیا درست است که بگویم این فرد (جمهوری اسلامی) باز هم عاقبت خوشی دارد. حتی اگر بگوییم بله این فرد عقلی (ولی فقیه) داشت که هی به او گوشزد می کرد آقا این راه که می روی به ترکستان است، ولی بالاخره در عمل که می رسید آن عمل صالح نتیجه نمی شد و آخر سر هم این فرصت بسر آمد. بالاخره باید به پذیریم درست است که این انسان (جمهوری اسلامی) دارای عقل و رسول باطنی است (ولایت فقیه) ولی اگه بهش گوش نده و کار خودشو کنه و اعمال صالح (قوه مجریه که اعمال حکومت است) نداشته باشه، خوش عاقبت نخواهد بود. با این اوصاف فقط باید بگیم بله شخص رهبر عاقبت به خیر می شود چون به وظایف خودش عمل کرده. نمی دونم منظورم و سوالم و تونستم بیان کنم یا نه، بالاخره اینا چیزایی است که از شما بزرگان آموختیم، هر جایش که اشتباه است را ممنون می شم متذکر شوید. التماس دعا
متن پاسخ

بباسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً همین‌طور است که می‌فرمایید؛ در شرایطی که حجت تمام شده، اگر ما به حقیقت پشت کردیم در حالی‌که استعداد رسیدن به آن را داشته‌ایم، در بدترین شرایط ممکنه قرار می‌گیریم. مثل تشنه‌ای که سختْ به آب نیاز دارد ولی آب را در دوردستِ خود می‌بیند و به جهت اعمالش هرگز نمی‌تواند به آن برسد. موفق باشید

21117
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم یا سلام خدمت استاد جان: جناب استاد با توجه به شورشهای اخیر که گرچه دشمن در آن نفوذ کرد ولی حقیقتا اصل آن ریشه در ناراضیتی مردم از فقر، فساد، اشرافیت دولتمردان و مهمتر از همه تبعیض داشت 1. آیا می توان به این دولت امیدی داشت که تغیر جهتی بدهد و کاری بکند یا این که باید استخوان در زخم بماند و منتظر دولت بعدی باشیم؟ 2. یا حتی ممکن است با مواضع ضد و نقیضی که شخص رئیس جمهور می گیرد و تلویحا مشکلات را به گردن سپاه و رهبر می اندازد باید شاهد مشکلات یا فتنه های بعدی باشیم؟ با تشکر و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که می‌دانید توسعه‌ای که نگاهش به بیرون باشد و با روحِ لیبرالیته بخواهد کار کند، نارضایتی پیش می‌آورد. مثل آن‌چه در سال‌های 70 توسط آقای هاشمی پیش آمد و این دولت شاید به جهت مشکلاتی که پیش آمد، کمی به خود آید و مجبور شود به نیازهای منطقی و اصلی مردم فکر کند. موفق باشید

21116
متن پرسش
باسمه تعالی با عرض سلام خدمت استاد عزیز: بنده کلامی از شما در باره دکتر سید حسین نصر شنیدم که فرمودید ایشان فراماسونر است و در کتاب سلوک ذیل شخصیت امام خمینی به تناسب بحث از ایشان کردید ولی در این کتاب چنین برداشتی از ایشان نمی توان کرد. منظورتان از فراماسونر چیست؟ نظرتان راجع به شخصیت و همچنین مبانی ایشان که بعضا در کتبشان بیان می کنند چیست؟ آیا دچار انحراف عقیدتی هستند؟ آیا ایشان از دانشمندانی هستند که عالم (مفتوح اللام) داشته باشند تا ارزش آن را داشته باشد که روی کتب ایشان وقت گذاشت؟ (چون توصیه خودتان است که از علمای عالم دار استفاده کنید و با آنها مانوس شوید)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً بنده گله دارم به آن‌هایی که آقای سید حسین نصر را فراماسونری و یا درباری می‌دانند. از نوشته‌های ایشان می‌توان در نقد مدرنیته و رجوع به حکمتِ خالده استفاده کرد، در عین حال که معلمِ تفکر ما در این تاریخ حضرت امام و رهبری می‌باشند. موفق باشید

21115
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز و گرامی: استاد یک سوالی خیلی وقتها ذهن بنده را به خود مشغول کرده و آن هم این که رهبر معظم انقلاب (مد ظله العالی) بسیار علاقمند به مطالعه رمان های ارزشمند هستند چه خارجی مثل بینوایان و چه داخلی و در مورد شهدا و به جوانان نیز توصیه هایی در مورد مطالعه این آثار می کنند. می خواهیم بدانم خواندن این ها وقت تلف کردن نیست؟ البته بنده به آیت الله خامنه ای عزیز اعتماد و اطمینان کامل دارم ولی بعضی از مسایل را شنیدم که مثلا بعضی (مثل شیخ رجبعلی خیاط) می خواهند مثنوی بخوانند ولی یک ندای غیبی به ایشان می گوید که این کار را نکند البته عمده بحث بنده این است که کلا خواندن رمان و داستان های مشهور و ارزشمند است نظر اخلاقی چه رمان های خارجی چه داخلی وقت تلف نیست؟ با تشکر و عرض پوزش از گرفتن وقت ارزشمند شما. والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: رُمان‌های بزرگی مثل بینوایان و یا برادران کارامازوف، قصه نیست تذکر به روحی است که در آن جامعه جاری بوده است و نویسنده راه حل‌های عبور از آن را متذکر می‌شود. آری! اگر با این رویکردها رُمان‌ها خوانده شود، مفید خواهد بود و خواندن خاطرات شهداء نیز، قصه‌ی عزمی است که خداوند در این مردم ایجاد کرده و در شهداء به عالی‌ترین شکل به ظهور آمده. موفق باشید

21112
متن پرسش
سلام علیکم: فشار قبر عقلا با توجه به آیات قران چگونه فابل اثیات است؟ و در ضمن حضرت آقا جوانی هستم از زنجان که با مشگلات اعتقادی زیادی روبرو هستم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در رابطه با وجود عالَم برزخ و قبر در قرآن‏ داریم: چون انسان‏ها از سكرات گذشتند و وارد عالم برزخ شدند و با قواعد آن عالم روبه‏ رو گشتند و عوامل غفلتى كه در دنيا آنها را از ابديتشان غافل مى‏ كرد، همه از مقابل انسان عقب رفت، در آن حال اگر فرد متوفى اهل ايمان نباشد با يك پشيمانى فوق‏ العاده‏اى روبه ‏رو مى‏ شود و از خدا تقاضا مى‏ كند خدايا مرا برگردان بلكه عمل صالحى انجام دهم. قرآن در اين رابطه مى‏ فرمايد: «حَتَّى إِذَا جَاء أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ* لَعَلِّي أَعْمَلُ‏ صَالِحًا فِيمَا تَرَكْتُ كَلَّا إِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَمِن وَرَائِهِم بَرْزَخٌ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ».[1] چون آن كفار را مرگ فرا گرفت، تقاضا مى‏ كنند؛ پرودگارا مرا برگردان بلكه عمل صالحى در آنچه ترك كرده ‏ام انجام دهم. جواب مى ‏شنود ديگر نمى ‏شود و تا قيات مانعى پشت سر آن‏ها هست كه نمى‏ توانند به دنيا برگردند.

پس معلوم مى‏ شود آن‏ها، اولًا: پس از مرگ و قبل از قيامت در عالمى بين دنيا و قيامت قرار مى‏ گيرند. ثانياً: در آن دنيا هوشيارى و شعور دارند و نتيجه كارهايشان را مى ‏يابند كه پشيمان مى‏ شوند و تقاضاى برگشت به دنيا را مى‏ كنند. ثالثاً: اين تمنّا در شرايطى است كه فاقد نفس امّاره - كه موجب انجام گناه و غفلت است - هستند، ولى اگر به دنيا برگردند به اين جهت كه زندگى دنيايى همواره با نفس امّاره همراه است، دوباره همان كارهايى را انجام مى ‏دهند كه در مدت عمر خود انجام دادند و اين است كه در جواب به آن‏ها گفته مى ‏شود: «كلّا إنّها كلمةٌ هو قائلُها» نه! راست نمى‏ گويند، اين يك حرفى است كه اين‏ها مى‏ زنند و لذا خداوند مى‏ فرمايد: «و لَو رُدُّوا لَعادوا لِما نُهُوا عَنْهُ و إنَّهُم لَكاذِبُونَ».[2] اگر آنها برگردند باز به همان كارهايى كه پيامبران در دنيا از كارها بازشان مى ‏داشتند، برمى ‏گردند و آنها دروغ مى‏ گويند.

موفق باشید


[1] ( 1)- سوره مؤمنون، آيات 99 و 100.

[2] ( 1)- سوره انعام، آيه 28.

21111
متن پرسش
با سلام: استاد محترم اینکه رهبر معظم فرمودند مصرف هر کالایی که مشابه داخلی دارد حرام است یعنی مثلا چایی خونه ما اگر توسط پدرم خارجی تهیه شده نباید مصرف کنم؟ بنده چند وقت پیش چادر مشکی خریدم که بعد متوجه شدم مشابه ایرانی هم دارد می توانم از چادرم استفاده کنم؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- ما نباید آن‌چه را که می‌دانید مشابه خارجی دارد، تهیه کنید، ولی محذورات بقیه را در نظر بگیرید. پس خوردن چایی خانه‌ی پدرتان و یا هر میزبان دیگری برای شما اشکال ندارد 2- حال که نمی‌دانستید آن چادر مشابه داخلی دارد، استفاده از آن اشکال ندارد. موفق باشید

21110
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیزم: جنابعالی در پاسخ به پرسش کاربران از ساختار غلط و مضرِ سه قوه اشاراتی داشته اید، می خواهم بدانم که حضرتعالی ایده و طرحی در جهت جایگزین کردن این ساختار فعلی دارید؟ چنانچه ندارید، بفرمایید که این ساختار درست و تمدن ساز چه الزاماتی بایستی داشته باشد؟ و این که باید ساختار اسلامی و اصیلی که معضلات را مرتفع کند، مقتبس از چه منابع و معارفی باشد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در کتاب «تمدن‌زایی شیعه» شده است. باید به مرور با به ظهوررسیدنِ انسانی در تَرازِ انقلاب اسلامی، به‌کلی هر سه نهاد کشور به صورت دیگری عمل کنند. در رابطه با معنایِ به ظهورآمدنِ انسان عرایضی در کتاب «مدرنیته و توهّم» شده است که چگونه با به ظهورآمدنِ انسانِ ابزارساز، تمدن غربی شکل گرفت. فعلاً وظیفه‌ی ما آن است که با بازخوانی متون دینی در به‌میان‌آوردنِ انسانی که بناست از تمدن غربی عبور کند؛ تلاش کنیم. مسئله‌ی ما فعلاً این است. موفق باشید   

21109
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد عزیز و آرزوی توفیقات مستدام حضرتعالی سئوالی داشتم از حضورتون: بنده هر کتاب رو که مطالعه می کنم (داستان، درسی، اعتقادی و...) بعد از مدتی تقریباً داده های ذهنی ام از اون کتاب در حد 10 درصد یا کمتر هست و به طور کل مطالب کتاب فراموشم میشه. اینو میدونم که خوراک، دغدغه های ذهنی، خواب ناکافی و مسائلی از این دست در این امر دخیلن. بیشتر از این منظر دنبال جوابی هستم که مطالعه دقیقاً چه تأثیری در عملکرد ما داره؟ آیا در ناخودآگاه ما اتفاقی می افته؟ اگه قراره بعد از یه مدت تمام مطالب کتاب فراموشم بشه و صرفاً با تعریفی یک کلمه ای مثل «خیلی کتاب خوبی بود» در ذهنم مواجه بشم، پس این مطالعه قراره کجا به درد بخوره؟ خیلی ممنون از شما.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً بنا نیست ما ذهن خود را انبار آموخته‌های خود کنیم، بنا است مطالعات ما تذکری باشد برای آن‌که بهترین انتخاب و تصمیم را داشته باشیم. پس نباید نگران بود که مطالب از حافظه‌ی ما می‌رود، باید تلاش کرد عزم ما نسبت به قبل از مطالعه‌ی هر موضوعی جدّی‌تر شود. موفق باشید 

21108
متن پرسش
با سلام: استاد عزیز چرا رهبر معظم انقلاب برخورد قاطع با مفسدان اقتصادی را ترجیح نمی دهند در حالی که امام علی سلام الله علیه این کار را با برخی والیان به صورت علنی و بسیار محکم انجام می دادند. ممنون. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بر روی این نکته فکر کنید که حضرت علی «علیه‌السلام» هم رهبر بودند و هم مجری. ولی مقام معظم رهبری «حفظه‌اللّه» در مقام رهبریِ نظام سعی دارند دولت را وارد وظایفش بکنند تا إن‌شاءاللّه دولت اسلامی که مقدمه‌ی تحقق تمدن اسلامی است، شکل بگیرد و از این جهت نباید رهبری معظم دولت را دور بزنند و خودشان کارها را به دست گیرند. موفق باشید

21107
متن پرسش
با سلام و عرض ادب: بنده مدرس حوزه علمیه خواهران هستم. سوالم این است که تغذیه و مثلا چای و کیکی که موقع استراحت می خوریم بیت المال محسوب میشه و باید پرهیز کنم؟ یا مثلا در جشنها و مراسم مذهبی که شرکت می کنیم خوراکی ها حکم بیت المال را دارد؟ ممنون. التماس دعا.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی بودجه‌ای برای پذیرایی گذاشته‌اند اشکال ندارد استفاده شود. آری! اگر بودجه‌ای را که مربوط به این کار نیست، مصرف کنیم حرام است. موفق باشید

21106
متن پرسش
با سلام: چرا پاسخ سوال 21092 داده نشده است؟!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به صورت شخصی داده شده. موفق باشید

21105
متن پرسش
با سلام با توجه به پاسخ 21075 تان برایم مبهم است که مقصودتان از سوفسطایی کیست؟ در کتاب آمده که سوفسطایی قائل به موجودی ورای ذهنش نیست. خوب مگر قبول ندارد که ذهنش موجودست همان را مقدمه قرار داده به عین وجود می رسیم یا مثلا فرض کنید برهان انسان معلق که ابن سینا آورده در آن حالت که آدمی از هرچیز جز خود غافلست راهی به اثبات خدا ندارد؟ یا فرض کنید فردی مادرزاد در حالی که هیچ یک از حواس را ندارد و فلج کاملست متولد شده سالها بعد آن فرد قطعا نمی داند ورای او موجوداتی هست یا نه لکن باز خود را درک می کند و می داند وجود دارد و می توان همین درک را مقدمه برهان صدیقین قرار داد پس چرا شما در کتاب تاکید بر قبول موجودات اطراف دارید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده تفاوت نمی‌کند که انسان چه چیز را بنیاد تفکّر خود نسبت به «وجود» قرار دهد. بالاخره باید بپذیرد وجودی هست که عین وجود نسبت به این وجود مبنا و بنیاد است در حالی که سوفسطایی حاضر نیست بر هیچ وجودی تأکید کند؛ همه را خواب و خیال می‌داند. موفق باشید

21104
متن پرسش
با سلام: پیش از این عالم را کسی می دانستم که بدایات را تنقیح کرده باشد البته مقصودم عرفانی نیست بلکه در حوزه نظری و اندیشه است چه تفاوت عامی و عالم درین است که عالم از بدایات شروع و به نظریات ختم می کند لکن عامی این سیر را طی نمی کند و تبع لابا مثلا ایمان به یک دین می آورد بنابرین برایم پذیرفته نبود عالمی ادعای ایمان عالمانه به تشیع داشته باشد لکن مثلا نتواند عدم تحریف قرآن را اثبات کند و نیز بقیه گزاره های پایه ای دین. پیام آیت الله جوادی که به مرحوم هاشمی مقام شبه عصمتی می بخشید نگاه مرا به این جلب نمود که عالم کسی است که نهایات را تنقیح کرده باشد که در عصر ما نگاه کلان نسبت به تمدن اسلامی است بنابرین هرکس که قصد بنای دستگاه فکری برای خود دارد باید افق اعلی خود را مشخص کند در زمان غیبت مشخص است که در بین فقها افق اندیشه کسی بالاتر از امام نبود و بعد از ایشان مقام رهبری، بنابرین ما که جواب جان خویش را در این دو یافتیم چه حاجت به آثار آقای جوادی و... داریم مستحضرید که جوادی اصول فکری ای دارند که از آن اصول تمجید هاشمی بیرون می آید و اگر فرد بخواهد آثار ایشان را مطالعه کند و در نهایت به تمجید هاشمی نرسد کاریست بس دشوار. مرحوم غزالی گویا ریاضیات را منع می کنند تا فرد نسبت به فلاسفه متمایل نشود چگونه می توان در عالم آیت الله جوادی بود و حب به هاشمی نداشت مگر اینکه فرد ابتدا نهایات خویش را بر اساس امام و رهبری تنظیم کند بعد به مطالعه بقیه بپردازد لکن در کتاب ادب عقل و خیال و قلبتان به خاطر ندارم فرد را دعوت به خواندن صحیفه امام کرده باشید (با اینکه نسبت به کتابهایی که از ایشان معرفی کردید ساده تر است و عمق نگاه تمدنی ایشان در آنست) یا به مرور بیانات رهبری از ابتدا تاکنون دعوت کنید حتی کاربری که در سوال 19645 سیر مطالعاتی از رهبری می خواهد می گویید در مورد مقام معظم رهبری، سیر مطالعاتی خاصی نمی‌توان پیشنهاد کرد در حالی که مثلا کتابی دارند به نام طرح كلى انديشه اسلامى در قرآن‏ که نشان می دهد قبل از انقلاب ایشان چه دید کلی نگر و وسیعی به دین داشتند پس ابتدا فقط باید امام و رهبری خواند ولا غیر چون با مطالعه آثار جوادی و ... چنان عظمتی از ایشان ما را فرا می گیرد که دشوار می توان از زیر این شبهه برامد که اگر امر دایر باشد بین سهو من و سهو جوادی من اولی به سهوم تجربه چند ساله منست که بدون تنقیح نهایات وارد مطالعه شدم و چه خون دلها و چه زجر و محنتها از تردید ها نکشیدم تا باز به انقلاب رجوع کردم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان طور که متوجه شد‌ه‌اید مسلّم عقل دوران ما،‌ عقلی است که بر مبنای انقلاب اسلامی تفکّر کند و نسبت هر کس را بر اساس هدفی که انقلاب اسلامی در نظر دارد تعیین نماید ولی آیا در بستر و سنّتی که انقلاب اسلامی تعیین می‌کند نمی‌توان همان طور که سایر متفکّران رجوع می‌کنیم و مسأله‌ی خود را در آن‌ها به نحوی خاص می‌یابیم، به عالِمی که در فلسفه و عرفان و تفسیر متبحّر است رجوع کنیم و استفاده نماییم؟ موفق باشید

21102
متن پرسش
با سلام: در مورد مرحوم فرديد دانشمندي که حيات ديگري برايم رقم زد و نشان داد وراي ترديدها و غربزدگي ها عالم ديگري نيز هست سوالاتي دارم اميد تک تک را پاسخ دهيد و به جواب کلي اکتفا نکنيد. 1. آيا آن حکيم فرزانه، عالم (بکسر لام) عالم (بفتح لام) دار است؟ 2. چگونه مي توان انديشه هاي زلال و ناب ايشان را به دست آورد متاسفانه ايشان نوشته چنداني به جا نگذاشتند از طرفي گويا سخنران خوبي هم نبودند و يک فيلم از ايشان که در اينترنت است بسيار نامفهوم است اين هم از عجايب است که يکي از بزرگترين حکما بنان و بيان خوبي نداشته باشد. 3. براي من نگاه آن مرحوم و عبور از غرب اصالت دارد و انقلاب اسلامي را از دريچه ايشان مي نگرم و شايد از زماني که کتابي از مرحوم حائري خواندم اعتقاد چنداني به ولايت فقيه ندارم و تاکنون همراهيم به خاطر آن مرحوم بوده است لکن احساسي که اخيرا دارم اينست که شايد نتوان با اين نظام از غرب عبور کرد و حوزه ها هنوز ظرفيت رسيدن به عمق نگاه فرديد را ندارند و در نتيجه فقها و ولي فقيهاني که از آن حوزه برخواستند در شناخت غرب شايد فائز نباشند کما اينکه امام مي فرمايند اگر مراد از مظاهر تمدن نوآوری‌ها، اختراعات و ابتکارات و صنعت‌های پیشرفته است که در پیشرفت و تمدن بشر دخالت دارد، هیچ‌گاه اسلام و هیچ مذهب توحیدی با آن مخالفت نکرده و نخواهد کرد بلکه علم و صنعت مورد تأکید اسلامی و قرآن مجید است و اگر مراد از تجدد و تمدن به آن معنی است که بعضی روشنفکران حرفه‌ای می‌گویند که آزادی در تمام منکرات و فحشا حتی همجنس‌بازی و از این قبیل، تمام ادیان آسمانی و دانشمندان و عقلا با آن مخالفند مي بنيد اختلاف امام با غرب جوهري نيست بلکه نسبت به عوارضي است که غرب بدان دچار است و نيز رهبري را مي بينيم سنت و مدرنيته را در وجود چمران جمع شده مي بينند از طرفي اين چهل سال نشان مي دهد نظام در عبور از غرب ناکارامد بوده است عموما غرب زده ها در راس قوه مجريه بودند واقعا اگر امام قصد عبور از غرب را داشت باز سکان اجرايي کشور را در سال 64 علي رغم ميل رييس جمهور به موسوي مي داد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1ـ بنده فردید را به جهت جامعیّتی که دارد یک عالم واقعی می‌دانم. شاید سبقت مطالبی که در فکر خود دارد مانع می‌شود تا مثل یک خطیب سخن بگوید ولی اهل فکر خوب می‌فهمند که او در سخنان خود به چه اشاره دارد. 2ـ کتاب‌های «دیدار فرهی» و «مفردات فردیدیه» نکات خوبی برای فهم اندیشه‌ی فردید دارد. مقاله‌ی بنده تحت عنوان «محکمات و متشابهات فردید» تذکّراتی در این مورد در بر دارد که آدرس آن در سایت لب المیزان عبارت است از «http://lobolmizan.ir/faq/1276» 3ـ تصور بنده آن است که حضرت امام و رهبری به خوبی غرب را فهمیده‌اند و نمی‌خواهند کنار غرب خود را معنا کنند بلکه نظر به تمدّن دیگری دارند ولی روش آن‌ها عبور دادن ملّت است از غرب نه صرفا نقد تئوریک غرب و آن جملات که می‌فرمایید معنای دیگری دارد غیر از آن‌چه بخواهند به غرب اصالت دهند. موفق باشید

21100
متن پرسش
با سلام: سئوالی در باره ی عرض ذاتی پرسیده بودم ممنون از پاسخ. طبق برداشتهای گذشته تصور می کردم معنای عرض در عرض لازم مقابل جوهر است اما عرضی ذاتی در مقابل مثلا جوهر ذاتی، جوهر عرضی و عرض عرضی است و اصلا از نظر تقسیمات مباحث منطقی جایگاه متفاوت دارند. اگر در خطا هستم لطفا اصلاح کنید و اگر آنطور که شما تعریف کردید آیا صفات انسانی مثل رحمت، جود، علم و ... را جزء این صفات می توان دسته بندی کرد؟ بیشتر صفات مطرح شده در این مبحث ناطقیت و ضاحکیت و ماشی بودن و... است که جز ناطقیت باقی واضح نیستند در تعریف.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: صفاتی که مربوط به نفس ناطقه است به جهت تجرّدی که دارند عین ذاتش می‌باشند. به همان معنایی که برای خداوند قائلیم که صفات او عین ذات اوست. این که گفته می‌شود اتحاد بین عالم و معلوم هست در همین رابطه می‌باشد که نمی‌توان علم را به معنای حقیقی عارض بر نفس یا ذات انسان دانست. هر چند در مباحث منطقی این کار را می‌کنیم. موفق باشید

21099
متن پرسش
سلام: در مفاهیم شما می خوانیم که انسان جهان کوچک است یعنی برزخ، باطن عالم ماده و عقل، باطن عالم برزخ و ... است و هرچه موجود مجرد به مراتب بالاتر نائل می شود جامع تر می شود یعنی من ما باطن تن ما است و.... یعنی سیر انسان از خود مادون به خود عالی است یعنی سیر از خود در خود به خود و این هم بدون تزکیه پیش نمی آید. حال سوال من این است که جنیان شرور که تزکیه ای نکرده اند و این مراتب را پشت سر نگذاشته اند چه طور پیش از تولد پیامبر وارد باطن عالم می شدند و می توانستند اخبار کسب کنند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن‌جایی که جنیان صعود می‌کنند مراتب مثالیِ عالَم است و نه مراتب عقلی. و نوع خلقت آن‌ها طوری است که بدون تزکیه می‌توانند چنین حضوری در عالَم مثال و خیال داشته باشند و این به خودی خود برای آن‌ها کمال نیست، مثل کاری که مرتاض‌ها می‌کنند. آری! اگر انسان با نیّت عبور از عالم ماده و سیر به سوی حقیقت به عالَمِ مثال برسد و عالم مثال برای او آینه‌ی نمایش عالم عقل شود، برایش کمال خواهد بود. موفق باشید

21097
متن پرسش
ناظر به 21086 با سلام و احترام: پاسخ شما را چند بار خواندم و استفاده کردم، و به نظر می آید در مواردی منظورم را خوب نرساندم. به طور ضمنی به تفاوت جایگاه احمدی نژاد و هاشمی اشاره فرمودین که البته به نظر می رسد آنجا که از هاشمی اسم بردید، و اشتباه بودن مقایسه ی احمدی نژاد با هاشمی، منظور شما از هاشمی، آیت الله جوادی آملی بوده ولی باز به همان دلیل محترم بودن اهالی نظام و حوزه، اخلاق حکم می کند حتی اسمی از آیت الله جوادی نیاورید چون مستحضرید در متن بنده هیچ مقایسه ای بین آقای احمدی نژاد و هاشمی وجود نداشت و تمام حرف بنده سر تفاوت رفتار و برخورد در تعامل با آیت الله جوادی (و بعضا آیت الله مصباح) و تعامل با احمدی نژآد است. و هر جا از آقای هاشمی نام برده شده متعلق (فتحه روی لام) مقایسه با احمدی نژآد نبوده بلکه برای تفسیر رفتار آیت الله جوادی نام آقای هاشمی آورده شده. صحیح است که فرمودید اخلاق حقیقی، مبتنی بر نشان دادن جایگاه افراد هست. و با این فرضِ نانوشته که منظور شما از هاشمی، آیت الله جوادی آملی بوده، پس بخواهیم راحت تر بگوییم به دلیل تفاوت جایگاه آقای جوادی آملی و آقای احمدی نژاد، شما دو نوع رفتار اختیار می کنید تا جایی که درباره آیت الله جوادی می گویید اگر خودش خودش را انقلابی می داند چرا ما او را انقلابی ندانیم؟! ولی درباره احمدی نژاد، نه تنها او را انقلابی نمی دانید، کارهایش را بچه بازی خطاب می کنید. و این سوال پیش می آید مگر احمدی نژاد خودش را انقلابی نمی داند؟ فارغ از نقدهایی که ممکن است خودم به احمدی نژآد داشته باشم و اصا نمیگم ایشون معصومه، و تمام حرفم سر تفاوت نوع برخوردهاست که بنده اسم این تفاوت برخورد (به دلیل تفاوت جایگاه) را گذاشتم «نسبی بودن اخلاق». شما اسمش رو می گذارید «حقیقت» و باید روشن بشه این جایگاه چیست که سبب تفاوت در رفتارها و برخوردها میشه؟ ببخشید متنم طولانی می شود ولی چاره ای نمی بینم یا باید به کل بی تفاوت از سوال و جوابها رد شوم، یا توضیح دهم، لذا عذرخواهی می کنم که وقت شریفتان را می گیرم و باید کمی سر جایگاه ها بحث شود. من هر چقدر روی حرف شما فکر کردم به این نتیجه رسیدم باید تفکیک کنیم این دو موضوع رو: الف) نقد به محتوای احمدی نژآد (فارغ از نوع برخورد و رفتار با ایشان)، در این زمینه می توانم حرف شما را بپذیرم درباره تفاوت جایگاه ها، حرفتان حق و درست است ولی تنها در صورتی می توان این حرف را پذیرفت که در نظر جامعه و رسانه ها و حوزه و مردم عادی و مخاطبان شما ... چنین پیش فرض هایی وجود داشته باشد که متأسفانه طبق فضاهایی که بنده تجربه کردم، لزوما چنین پیش فرض هایی وجود ندارد. «رسانه» کاری ندارد احمدی نژاد، شهید باکری بوده و هاشمی ضد انقلاب بوده. رسانه نقد یا تأیید صاحب نظران دینی را بدون لحاظ جایگاه آن، در یک ترازو می گذارد و متناسب با آن به جریان های سیاسی وزن می دهد. فکر می کنم چه چیزی باعث می شود بعد از هشت سال، مصادف با 9 دی، در صدا و سیما مستندی پخش شود که احمدی نژاد را به بهانه مناظرات، مسبب شورش ها و نتیجتا فتنه ی 88 معرفی کند و برای هاشمی جلسه ی تکریم اخلاق ذیل شخصیت هاشمی برگزار شود؟ اگر پشتوانه ی حوزوی برای هاشمی نبود چنین تحریف هایی از اساس امکان داشت؟ به خدا به چشمان خودم دیدم جوان انقلابی ای که با خوندن صحبت های آقای جوادی در مدح هاشمی، به تمام تلاش هایی که برای انقلاب کرده شک کرد! و این نامه برایش اوج ناامیدی و سیاه نمایی انقلاب بود. گمان نمی کنم فقط این احمدی نژآد است که خودش را مصلح اجتماعی می داند و عکس العمل هایش اثرگذار روی انقلاب است، امثال شما و آقای جوادی هم به همون میزان سلسله وار به جریانات سیاسی و دینی موجود وزن می دهید و به سقوط یا حفظشان کمک می کنید. و نباید جایگاه آقای جوادی آملی در حوزه علمیه، و در ادامه اش جایگاه حوزه و بزرگان حوزه و اثرگذاری شون بر روند سیاسی و دینی کشور را دست کم گرفت. آقای جوادی آملی با این حرفشان بار دیگر هاشمی را در حوزه علمیه زنده کردن. اگر امثال آقای جوادی نبود، جرئت این کار نمی رفت که 9 دی، عکس کسی که سالهای قبل، شعار مرگ بر او، از شعارهای 9 دی بود، در سراسر قم بنر بشود و ... شخصا از نزدیک تا حدودی شاهد تغییرات فضای سیاسی و جو حاکم بین طلاب بودم با حرف ایشون. مخاطبان شما گمان نمیکنن شما نقدتان به احمدی نژآد، نقد به کسی در جایگاه شهید باکری و شهید همت است مخصوصا که شما را هم ارض با آقای جوادی می بینن که ایشون هاشمی را تأیید می کند و شما احمدی نژاد را شماتت، در ذهن او نمی گذرد جایگاه این نقدها چیست. و این نگاهی که برای تفاوت قائل شدن در نقدتان، طرح کردید نتیجه گیری تلخی می دهد که در سطح کلان تر هر وقت دولتی انقلابی سر کار آمد، (به زعم بنده با اراده ی رسانه ها)، و طبیعت کار اجرایی آن هم برای جریان انقلابی که تجربه و سابقه ای ندارد، چون او را با شهید باکری و شهید همت مقایسه می کنیم بدجوری او را می کوبیم، با اختلاف نظر او را غیر انقلابی، خارج شده از ذیل زعیم و ... معرفی می کنیم ولی اگر دولتی سازشکار و غربزده سر کار آمد چون مقایسه با امثال شهید باکری در میان نیست و انتظاری از این دولت نمی رود ، تمام تلاشمان این است که بگوییم این دولت انقلابی و ذیل زعیم است ولو که انقلاب را زمین بزند. جدای از اثرات این نگاه در تضعیف دولت های انقلابی و تقویت دولت های سازشکار، همین مواضع چاشنی رسانه ها و اسباب یأس بچه هایی می شود که به ما امید بستن و حرف های ما را دنبال می کنند و همین مواضع در آینده ی تاریخ سندی می شود بر انحراف دولت های انقلابی و انقلابی بودن دولت های غربزده و در نتیجه تحریف انقلاب. و با این موضع، شاید بشود گفت اگر آقای رئیسی هم رئیس جمهور شده بود، با کوچکترین نقدی از طرف رهبری، بعد از چند سال ریاست جمهوری و خدمت، یا به سرنوشت هاشمی دچار می شد یا همچون دستمال یکبار مصرف جایشان در زباله دان تاریخ بود. درست مثل احمدی نژآد. یاد مستندی افتادم که علی لاریجانی را کنار خاتمی می گذارد و از حرفهای مراجع سند می آورد برای حقانیت اینها و برای شماتت مخالفانشون، کاش میمردم و این صحنه ها رو نمیدیدم. ماهیت رسانه این است. که حتی از مواضع مراجع انقلابی در جزئی ترین مصادیق هم استفاده می کند. آیندگان برای قضاوت کردن کاری ندارن ما در چه جایگاهی چه حرفی را زدیم آگاهی به روح زمانه چیست که توجهی به ماهیت رسانه و افکار عمومی و بلایی که سر بچه انقلابی های خودمان می آید ندارد؟ در فضایی که رسانه حرف اول را می زند «فضای خصوصی و محدود قائل شدن» از هر جهت برای مواضعمان، بی معنی است. ب) در نقد به «نوع برخورد و رفتار» که سوال قبلی من معطوف به اون بود: حرف من اینه که همانطور که اذعان دارید همیشه عقل مخاطبان رو مخاطب قرار دادید، و همانطور که درباره بزرگان حوزه و مسئولین نظام می گویید مثلا روش آقای مصباح فرق دارد با روش ما و می گویید نگاه ما با نگاه آقای جوادی فرق دارد و توصیف می کنید که نگاه هاشمی به آینده انقلاب همان ژاپن اسلامی است ولی نگاه رهبری و ما چیز دیگریست، آیا نمی شد به همین روش هم با احمدی نژآد برخورد شود؟ مثلا به جای تمسخر و به جای اینکه بگیم احمدی نژاد بچه و غیر انقلابی و اپوزوسیون و ... است، بگیم اینجا دو نگاه وجود دارد به مقوله ی حفظ نظام. یه نگاه که نگاه رهبری است اینه که با مصلحت ها باید نظام رو حفظ کرد و رهبری مصلحت رو بخشی از حقیقت میدونن نه در مقابل حقیقت. ظلم ها در نگاه رهبری شاغول دارد و تک تک افراد و تک تک ظلم ها اهمیت ندارند، بلکه در سطح کلان تر معنی پیدا می کند، مصلحت نظام اهمیت دارد که در تقابل بین مصلحت و ظلم به افراد، مصلحت انتخاب می شود، و یه نگاه، نگاه احمدی نژاد است که هیچ مصلحتی و هیچ عنصری خارج از رفتارها و عملکردهای ما بر طبق باورها و اعتقاداتمان، وجود ندارد به این معنی که ظلم ولو خیلی خیلی کوچک از درون مثل موریانه پایه های نظام اسلامی را می خورد و سبب متلاشی شدن می شود و مصلحت همین است که حقوق تک تک افراد محترم شمرده شود و هیچ مصلحتی با مصالحه با ظلم کنار نمی آید. در این نگاه تک تک افراد موضوعیت پیدا می کنند و همین باعث می شود احمدی نژآد نتواند مشایی را کنار بگذارد هرچند به مصلحت نباشد. البته هر دوی این نگاه ها خیلی طول و تفسیر دارن و اگه اشکالی در آن می بینید خواهشمندم طرح آن باعث به حاشیه رفتن بحث نشود چون صرفا از باب مثال گفته شد که بهتر نیست نگاه ها تشریح بشه و ضمن تبیین نقد یا تأیید بشه؟ به جای اینکه به کسی که خودش خودش را انقلابی می داند (احمدی نژاد) انگ بزنیم؟ به هرحال احمدی نژآد یه شخص نیست که با تکفیرش و با اکتفا به اینکه بچه هست و حکیم و ذیل زعیم نیست، بشود از این تفکرات عبور کرد. بسیاری از بچه های ناب انقلاب اسلامی، الآن چنین فکری دارند. و با این نوع برخورد نه تنها به رشد جامعه کمکی نمی کنیم، بلکه فقط افرادی رو تأیید می کنیم که اساسا فکر نمیکنن و به بی فکری دامن میزنن. به هر حال چنین فکرهایی و چنین نگاه هایی هست. نوع نگاه به «مردم» به «مصلحت» به «حقیقت» به «عدالت» به «انقلاب اسلامی» به «امید» به «ناامیدی» و ...... اگر امثال شما که احیابخش تفکر در جامعه هستید و ما تفکر امروز خود را مدیون شما هستیم، به تقریر درست از این تعابیر کمک نکنید، از چه کسانی انتظار کمک و یاری می رود؟ الان تکلیف ما با احمدی نژاد چیست؟ مثل دستمال کاغذی مصرف شود و دور انداخته شود؟ انگیزه ای برای بچه حزب اللهی ای که این تاریخ را به خود دیده، باقی می ماند که نکند او هم دستمال کاغذی بعدی باشد؟ بر چه اساس می گویید تا ذیل زعیم بود حکمت داشت؟ در حالی که من جهت اطلاع خودم سخنرانی های احمدی نژاد از سال 84 رو گوش دادم و حس نکردم نوع نگاهش به مردم و و انقلاب و ... و سایر مقوله ها تغییری کرده باشد، و انگار من دلم می خواست 84 او را طور دیگری ببینم و الآن طور دیگری. شاید ما چون در ضمیرمان دوست داریم بگیم احمدی نژادی داشتیم که خوب بود و قبولش داشتیم، و از طرفی الآن حس می کنیم بی حکمت است، اصرار داریم بگیم تغییر کرده و مهم تر که اصرار داریم اگر تغییر کرده تقصیر خودش بوده و رهبری خواسته ایشون رو حفظ کنه ولی خودش نخواسته، نه اینکه فکر کنیم سالهاست صاحبان قدرت و ثروتی که رؤیاهایشان با بودن احمدی نژآد آشفته شده بود، سعی در ضد انقلاب کردن او داشتند! با مشاهده این برخوردها، چرا نباید تصور کنیم اخلاق و دین و ذیل انقلاب بودن، نسبی است؟ اگر حرف های پراکنده طرح می شود از باب مثال است و گرنه لب حرف گفته شده؛ خیلی جالب است که شما هم همگام با جریان رایج اصولگرا، رئیسی را در ایام انتخابات اخلاق مدار توصیف کردید، از کجا به این نتیجه رسیدید که ایشون اخلاق مدارند؟ آیا از ده سال معاون اولی قوه قضائیه توسط ایشون، دو ماه سابقه شون در قوه قضائیه رو بررسی کردید و نشانی از اخلاق دیدید که به این نتیجه رسیدید؟ یا شاید چون در مناظرات طرح کردن حسین فریدون پرونده داره پیش من و طاقت نیاوردن از رانت اطلاعات قضایی در مناظرات استفاده نکنن. اخلاق نسبی نیست؟ حرف آخر: نقش ما در اینکه احمدی نژاد از کسی که متذکر افق انقلاب بود به اپوزوسیون به زعم شما تبدیل شده، چیست؟ آیا استاد طاهرزاده وقتی چنین خطری احساس کردن، در این حد ماجرا مهم بود براشون که به جای طرح در رسانه (چون امروز فضای خصوصی بی معنی است)، بروند و این خطر رو به ایشون گوشزد کنن؟ واقعا نمی فهمم چرا احمدی نژاد رو به کلی از دست رفته و فنا شده می بینید، یعنی هیچ نقطه مثبت و امیدی در ایشون نمی بینید که قابل استفاده باشن بدون اینکه بخواهیم خودمون رو ذیل ایشون تعریف کنیم؟ اطلاعاتمون از حرف ها و دغدغه های احمدی نژاد چقدر است؟ متأسفانه متوجه چالش هایی که ایشون در این 8 سال و پس از آن پیش روی خود دیدند نیستیم. چالش هایی که گره های واقعی و حقیقی انقلاب اند. گره های انقلاب در تعامل با ایشون بهتر شناخته میشه تا با نشستن بیرون گود ماجرا الآن خیلی واضح و روشن و مصداقی، اگر به عنوان مثال احمدی نژاد نشست هفتگی برگزار کند برای طرح چالش های پیش روی انقلاب (که قبلا همایش دو روزه برا انتقال تجربیاتشون گذاشته بودن) شما آن را بی ثمر می دانید؟ بر چه اساسی؟ چون یأس خاصی در کلام شما احساس میشه. سعی بر این بود به صورت نرم و با تأمل، به حرفتون توجه کنم، نه تخریبی تا بتوانم کاستی و ضعف سوال قبلی را، جبران کنم و از شما پوزش می طلبم. ولی به نظرم می آید سوءتفاهم پیش آمده ناشی از فضای مجازی و محدودیت در طرح کامل مطالب است که فرصت شرح و مطالعه آن نمی باشد. ممنون از توجه شما. منتظر جوابتون هستم اگر با بیان یه جمله ی کلی، وقتی که برای نوشتن اینها گذاشتم ضایع نشه. بی نهایت سپاسگزارم به خاطر فرصتی که برای گفتگو در سایتتون فراهم کردید و خواهشمندم این مورچه ی حقیر را لایق بدانید بخشی از حرف های ناگفته تان را که قطره قطره در تک جملات بیان می شود، به ما بگویید و رازها را برملا کنید، ما در حال فکریم و به رازها محتاجیم و اثرگذاری پایدار (نه صرف انتقال احساس بی تاریخ بودن) با تبیین بیشتر حاصل می شود. اگر جسارتی در کلام حقیر بوده مجددا عذرخواهی می کنم. با تشکر. التماس دعا.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که خودتان متوجه‌اید سخن در چنین مواردی بسیار زیاد است. در عین این‌که هنوز معتقدم بر روی این موضوع فکر کنید که یا باید باکری، باکری باشد و یا اگر باکری، باکری نباشد، هیچ‌چیز نیست. و این سخنی است ماورای روح تفکر رسانه‌ای و ژورنالیستی، که هیچ‌وقت نمی‌توان برای استواربودن در زندگی به فضای آن‌ها دل بست. به این موضوع نیز فکر کنید که در غوغای هزاران صدایِ دنیای مدرن، در هرحال صداهای اصلی گم نمی‌شود وگرنه ما امروز، نه کانت و هگل داشتیم و نه امام خمینی. عمده عرض بنده آن است که عقلانیتِ تحقق یک تمدن، تمدنی که نمی‌خواهد با فضایِ اکنون‌زده‌ی غرب خود را نگه دارد؛ عقلانیتِ فوق‌العاده حساس و دقیقی است و با توجه به تمدنی که بنا است از طریق انقلاب اسلامی در پیش روی ما گشوده شود، و عقلانیتی که باید این تمدن را تفهیم کند؛ ما انتظار دیگری از آقای احمدی‌نژاد داشتیم. زیرا او بنا بود فرزند این انقلاب و آن تمدن باشد که عقلانیت خاصی می‌خواست. حال اگر چیز دیگری شد، هرچه می‌خواهد باشد دیگر آن احمدی‌نژاد نیست. و این نکته‌ی بسیار حساسی است وگرنه می‌توان هزاران حسن برای او برشمرد. و یأس بنده نسبت به ایشان که درست هم تشخیص دادید، از همان‌جا شروع شد که متوجه‌ی تاریخی که در آن بود، نگردید و من برای شما نوشتم احمدی‌نژاد تاریخ خود را گم کرد.

شما در این رابطه تفکر کنید که ما در کجا هستیم و در این جایگاه به سوی چه افقی باید حرکت کنیم؟ نگاهِ جزیره‌ای، شبیه نگاهِ اسماعیلیان است و این با نگاهِ حضور تاریخیِ تمدن‌سازِ انقلاب اسلامی همخوانی ندارد. نمی‌دانم چندسال طول می‌کشد تا فرآیند تفکری که شیعه در زمان صفویه داشت که تلاش می‌کرد با سیطره‌ی دولت عثمانی فقط سنی نباشد؛ به‌سر آید و بخواهد نه‌تنها سنی نباشد، قرائتِ تفکرِ شیعه‌ای که می‌خواهد جهان را معنای دیگری ببخشد را به میان آورد. در آخر کتاب «امام خميني«رضوان‌اللّه‌تعالي‌عليه» و سلوک در تقدير توحيدي زمانه» نکاتی در این مورد عرض شده است که یکی از آن‌ها تحت عنوان «آينده‌اي پايدار» این‌طور سخن می‌گوید:

در عصر بي‌تاريخيِ حاکميت فرهنگ مدرنيته که هرج و مرج و شرايط ناپايدار به حدّ اعلاي خود رسيده، تمايلات و تغيير مسير و نظر به آينده‌اي که ادامه‌ي فرهنگ مدرنيته نباشد در حال شکل‌گرفتن است و آثار آن نيز نمودار شده و از اين جهت دست تقدير الهي عالم را مستعد ساخته تا زمام امور جهان از دست افرادِ نالايق به‌در آيد. در چنين شرايطي تنها يک جريان است که مي‌تواند به معناي جهت‌دهنده به جهان، به صحنه آيد، جریانی که در عمل نشان داده باشد داراي خط و مشي تعريف‌شده‌ي مشخصي است، خط و مشی‌ای جداي از آنچه در رنسانس به عنوان پرده‌ي نقاشي آينده‌ي جهان به بشر نشان دادند و بشر در مقابل «کمّيّت» زانو زد و بين دلار و نيروي حيات تفاوت قائل نشد.

جرياني که در عين داشتن خط مشي مشخص و جدا از فرهنگ مدرن، نظر به «کيفيّت» نيز دارد، تنها اسلامي است که شيعه متذکر آن است و نشان داده توانايي مقاومت در هر عصر و زماني را در عين حفظ آرمان‌هاي الهي دارد. آيا غير از فرهنگي که شيعه متذکر آن است، فرهنگ ديگري را مي‌توان براي آينده‌ي پايدار جهان مدّ نظر قرار داد؟ آيا ما نبايد در اين راستا احساس مسئوليت بزرگي را در خود شکل دهيم؟

و باز در جای دیگر تحت عنوان « نه در جزيره‌اي به نام ايران» این‌طور سخن می‌گوید:

ما هنوز گمان مي‌کنيم با تحقق انقلاب اسلامي امري ساده به وقوع پيوسته که مي‌توانيم در جزيره‌اي به نام ايران با آن به‌سر ببريم و به همين جهت نيازي نمي‌بينيم تا نسبت خود را با اطرافياني که در يک گروه قرار داريم و با ديگر جريان‌ها بازتعريف کنيم. در اين صورت بايد بپذيريم ما با خيالات خود در اين واقعه‌ي عظيم يعني انقلاب اسلامي وارد شده‌ايم و هرگز نبايد براي خود اميد پيروزي داشته باشيم. زيرا نه خود را مجهز به سعه‌ي صدري کرده‌ايم که در آينده سخت به آن نيازمنديم و نه تلاش مي‌کنيم جامعه را از دو قطبي‌بودن بين جناح‌هايي که به اهداف انقلاب معتقدند، خارج کنيم، همچنان اسير جناح‌بندي‌هاي گذشته هستيم. زيرا معناي حضور در آينده‌اي را که در ميان ساير ملت‌ها براي ما رقم خورده است متوجه نمي‌باشيم.

امید است این دو نکته افقی را جهت تفکر در مقابل شما بگشاید. عذر می‌خواهم که نتوانستم به تک‌تکِ دغدغه‌های شما جواب بگویم. البته نقد و اشکال به جریان مقابل آقای احمدی‌نژاد که هیچ احساسی برای تحقق تمدنی بیرون از سیطره‌ی استکبار ندارد و آرمانش ژاپن اسلامی است؛ جای خود دارد و اگر چنین مزاحمت‌هایی را آن جریان برای دولت نهم و دهم ایجاد نکرده بود، شاید امروز با این نوع نارضایتی‌ها در امر معیشت مردم روبه‌رو نبودیم. موفق باشید

 

 

21096
متن پرسش
سلام استاد عزیز: هر شخص قبل از بوجود آمدنش توسط خداوند بصورت علمی در ذات علیم خداوند بوده و علم مطلق خداوند مخلوق خداوند نیست بلکه عین ذاتش می باشد. سوال: آیا درست است که می گویند حقیقت هر موجود در علم خداوند بوده و خود هر حقیقت در حالی که هنوز به صورت علم در ذات علم مطلق خداوند می باشد قدرت اختیار داشته که برای خلقتش در آینده چه عاقبتی داشته باشد و چه تصمیماتی بگیرد و چه کار هایی انجام دهد؟ (که مانند اینکه یک نقشه ای برای خود طراحی کند) که اصطلاحا به آن قَدَر می گویند و خداوند با ارده اش موجود را با نقشه ای که برای خودش ترتیب داده بوجود آورد که اصطلاحا قضاء می گویند. اگر درست باشد پس چرا همه موجودات اعلی اهداف را انتخاب نکردند و چرا همه مقام پیامبری و اصطلاحا کمال تمام را برنگزیدند؟ و آیا فقط نفس انسان چنین اختیار کرده یا همه موجودات اعم از جمادات، نباتات، حیوانات، ملائکه و...
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر، وجهِ دوم درست می‌آید زیرا انسان در ذات خود انتخاب‌گر است و از همان اول آن‌چه را دوست دارد، انتخاب می‌کند، حال یا دوست‌داشتنش بر اساس نفس امّاره است و یا بر اساس نفس مطمئنه. مثل انتخاب‌هایی که در همین دنیا دارد، فرق نمی‌کند به هر صورت علت انتخاب‌هایش خودش می‌باشد. موفق باشید

21095
متن پرسش
به نام خدا با سلام خدمت خدمت استاد عزیز: در رابطه با سوال 21082 و جواب جنابعالی چند سوال: 1. اکثر رای آقای رئیسی را مردم روستا ها و شهرهای کوچک تشکیل می داد آیا تمدن نوینی که ماوراء مدرنیته شکل می گیرد از روستا ها و شهر های کوچک شکل می گیرد؟ 2. چرا عکس آن یعنی 15 ملیون رای نداده و 24 ملیون به تفکر غرب رای داده را نمی نگرید آیا استاد عزیز ما فکر نمی کند همچنان که مدرنیته شهرهای بزرگ ما را در نوردیده کم کم روستاها و شهرهای کوچک را نیز تحت سیطره خود در خواهد آورد؟ شواهد موجود که این را طبیعی تر نشان می دهد. 3. براستی استاد عزیز ما چه چیزی را در جامعه فعلی مشاهده می کند که تا این اندازه امیدوار است؟ آری ما شهید حججی ها را داریم اما در مقایسه بسیار کم می آوریم و در جهان امروز اقلیت نمی تواند به زور، اکثریت را برای همیشه تابع خود کند چنانچه در مورد حجاب به خوبی نمایان است. 4. یک سوال دیگر آیا از جناب استاد نوشته ای برای تنویر آقای جوادی به عرصه خواهد آمد؟ با تشکر و التماس دعا
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: در این موارد بحث زیاد است. آن‌چه را نباید فراموش کرد تقویت وجهِ یمینیِ مردم است، یعنی همان وجهی که 99 در صد مردم به جمهوری اسلامی رأی دادند. در این راستا باید تلاش نمود تا مردم به معارف عالیه دست یابند تا وجهِ یمینی آن‌ها به میدان آید و نه وجهِ نفس امّاره‌ی آن‌ها. در رابطه با نوشته‌ای که می‌فرمایید، خیر. اساساً جایگاهی برای بنده در این رابطه‌ها نیست که کسی بخواهد به حرف‌های من توجهی بکند. موفق باشید

21094
متن پرسش
با عرض سلام: احتراما اینجانب کتاب «جایگاه رزق انسان در هستی» را مطالعه نموده ام. من اکنون مدت ها هست که گرفتار سردرگمی شده ام که قادر به تصمیم گیری نیستم. کارمند هستم. دارای سه فرزند. کارشناسی معماری دارم. باید برای گرفتن پروانه اشتغال 25 کتاب نظام مهندسی را بخوانم. با این وضعیت و حقوق کم که هر ماه دارم قرض می کنم. برای پرداخت قسط ها، هزینه مدرسه و سرویس بچه ها، خرج منزل و... نمی دانم عصر ها بروم سر کار دوم. نمی دانم؟ درس بخوانم؟ نمی دانم درس های دینی قرآن و تفسیر بخوانم؟ چکار کنم؟ چند سال بخاطر همین وضعیت گذشت و ماندیم. شما فرمودید طبق فرموده حضرت علی (ع) رزق خودش به دنبال شما می آید و خداوند این را ضمانت کرده. پس چرا ما ها که اعتقاد داریم به این صورت و افرادی که اهل نماز روزه و.... نیستن وضع خوبی دارند. من با بچه ها جرآت ندارم به سوپری بروم. قرآن سوره واقعه و دعا های افزایش رزق هم بجا آورده ام. خداوند که از حال ما خبر دارد که به چه صورت زندگی می گذرانیم. پس این جایگاه روزی کجاست؟ چرا هر روز را با استرس و فکر وضعیت مالی پشت سر می گذرانیم بطوری که نماز می خوانیم روزه می گیریم اما با افکار پریشان. ترس از آیند دیگر فرصت برای تدبر و فکر در قرآن و.... برایمان نمانده بطوری که روح و جسم مان شکسته شده. لطفا راهنمایی بفرمایید. سپاسگزارم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید رزق مقسوم که خداوند از قبل تعیین فرموده است؛ در بستری به ما می‌رسد که ما در زندگیِ طبیعی خود حرکت کنیم و مواظب باشیم آرزوهای دنیایی ما را از آن بستر بیرون نکند. مثل آن‌که انسان در شهر و روستای خود شرایط خانه‌دارشدن برایش فراهم است، بعد میل دارد در شهری بزرگ‌تر خانه داشته باشد. این‌جاست که از بستر تحقق رزقِ خانه‌دارشدن، خود را بیرون می‌برد. موفق باشید

21091
متن پرسش
سلام: خدا قوت. راستش الان استاد مهمترین سوال بنده این هستش که عاقبت این اغتشاشات و این شلوغی ها چی میشه؟ امام گفتن من از انقلاب خیالم راحت هستش و مقام معظم رهبری هم همینطور. من خودم خواستار تظاهرات به خاطر ناعدالتی و نابرابری و فساد بودم، ولی انقلاب و رهبر رو دوست دارم. به نظرتون این انقلاب تا انقلاب حضرت مهدی پابرجاست؟ به نظرتون چی میشه آخرش؟ راستش من خودم اینطور پیش بینی می کنم که یک ۹ دی دیگه به نفع نظام برگزار خواهد شد، ولی در کل راستش من خیلی ناراحتم و فکرم رو گرفته چون تا حالا اینطور ایران نشده بود. آیا امام مهدی ایران و انقلاب رو نجات نمیدن.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این‌ها که چیزی نیست. حسن این حرکات آن است که دشمن به آن‌ها امیدوار می‌شود و پس از، ازبین‌رفتن آن حرکات، مأیوس می‌گردد که به چه چیزهایی برای براندازی نظام اسلامی امیدوار شده. و مسئولان هم به این فکر می‌افتند که نمی‌شود در برج عاج خود بنشینند و برای مردم هرطور خواستند تصمیم بگیرند و کاری به کار عواطف و نیازهای مردم نداشته باشند. موفق باشید

21090
متن پرسش
سلام استاد: آقا ما داریم کتاب مقالات را میخونیم آروم آروم در طی خوندن کتاب روزه هم میگیرم و ..... ورزش و ترک گناه و... می کنم اما سوای همه اینها اوقاتی مثل بعد مطالعه کتاب و بعد افطار بسیار دچار تشویشات ذهنی و وسوسه و ... میشم این خطورات را حس می کنم، تشخیص می دهم که از جانب عاملی خارجی مثل شیطان باشه چی کار کنم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است. بالاخره بنا به فرمایش آیت الله بهجت آن خطورات بدون اختیار شما می‌آید، هنر شما آن است که آن‌ها را دنبال نکنید تا إن‌شاءالله مزه‌ی عبور از آن خطورات شیطانی را  در این مرحله بچشید. موفق باشید

نمایش چاپی