بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
24408

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: وقتتون بخیر. دوستی می گفت که وقتی استاد طاهرزاده به دیدار حضرت آقا مشرف شدند، حضرت آقا خطاب به استاد فرمودند: من وقتی آثار شما رو خوندم سجده شکر به جا آوردم، این خبر درسته؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نه. آقا خطاب به عموم که از تمدن اسلامی سخن راندند؛ فرمودند بعد از جلسه به جهت طرح موضوعاتِ تمدنی که افراد بر آن متمرکز بودند سجده‌ی شکر می‌کنم. و هیچ ربطی به سخنان بنده نداشت. موفق باشید

23931
متن پرسش
سلام: خدا رو شاکرم که دوباره پس از روزهای فراق به وصل دعوتم کرده. سال ۹۳ بود که معجزه شد و من به خودم دعوت شدم. حدود ۳ سال با مباحث استادی پیش رفتم، نماز قضا داشتم و روزه قضا، شرط ورودم به جلسات خصوصی و شاگرد شدنم برطرف کردن همین ظلمت ها بود. همین که نمازهایم تمام شدند، کلاسمون رو از طرف یکی از نهاد های امنیتی تعطیل کردن، تازه داشتم خواب های خوب میدیدم و و تعبیر خوابم بشارت بود که میتونم استاد و مصداق پیدا کنم. ولی کلاس و استاد تعطیل شد. خدا می داند که چه عذابی کشیدم و دارم می کشم. شما هم چهرتون شبیه استادم هست و هم حرفهاتون. ایرادی که به استاد ما گرفتن این بود که ایشون طلبه نبود و درس حوزه نخونده بود. بسیار دلبسته ایشون و کلام ایشون و فضای حاکم بر جلسات ایشون هستم. (البته دلبستگی ام از جنس معناست نه ماده، (که ان شاءالله همین باشد که خودم فکر می کنم)) آیا این دلبستگی خوب است یا نه؟ آیا شما راهی می شناسید برای دوباره برگزار شدن جلساتمون؟ خدا می داند که چقدر دلتنگم. فقط دوست دارم یا زیارت باشم و یا معراج خودمون دوباره شروع بشه و با همسفرای خودم همراه بشم. خیلی دارم اذیت میشم. مباحثی که مطرح می کنید عالی هستن الحمدلله ولی من در به در دنبال گنجی هستم که بهم اعطا شده بود. شما این حالتم رو اصلا تایید می کنید یا نه؟ الهی که شهادت هم روزی شما و هم روزی من بشه. موفق باشید و سربلند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال از رحمت واسعه‌ی الهی غافل نباشید. به رحمتی که در این تاریخ مقابل بشر از طریق انقلاب اسلامی گشوده شده است، فکر کنید. پیشنهاد بنده آن است که اولاً: کتاب «من زنده‌ام» را مطالعه فرمایید. ثانیاً: با اُنس با شهداء، راهِ سلوکی خود را در این تاریخ پیدا کنید. عرایضی در یادمان هویزه شده، خوب است که به صوت و متن آن رجوع فرمایید. موفق باشید

23172

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: پاسخ به سؤال 23159 که فرمودید انسان در اسلام را مطالعه کن و در سایت موجود است، در سایت نیست از کجا تهیه کنم؟ استاد من مال شهر اصفهان نیستم خواهشا نفرمایید خریداری کنم که دسترسی ندارم.
متن پاسخ

23172- باسمه تعالی: سلام علیکم: آن کتاب با اضافاتی تحت عنوان «انسان از تنگنای بدن تا فراخنای قرب الهی» بر روی سایت هست. موفق باشید:  آدرس آن در سایت

http://lobolmizan.ir/book/1380

22136

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: احساس بنده اینه که در پاسخ به سوال ۱۱۰۴۰ شما خواستید یه جوری آبرو داری کنید و الا پر واضح است که اعلام عید از وظائف امام المسلمین است. یعنی هر عاقلی متوجه میشه که تو یه جامعه نمیشه بر سر اعلام عید اختلاف نظر داشت بلکه نیاز به فصل الخطاب داریم که همان ولی مسلمین است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: دقیقاً همین‌طور است که می‌فرمایید. متأسفانه بعضی از آقایان هنوز در تاریخی به‌سر می‌برند که ولایت فقیه نبوده است. موفق باشید

21590

انواع عقلبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: استاد عزیز. اگر امکانش هست و برای حضرتعالی مقدور است (انواع عقل) را به طور اجمال ذکر کنید. جواب سوال 21577 برای بنده کمی مبهم است. بنده دچار سردرگمی در روایات کتاب عقل و جهلِ اصول کافی شدم. الله تعالی توفیق شهادت رو نصیب جنابعالی و بنده بفرمایند به حق فاطمه زهرا سلام الله علیها. التماس دعا فراوان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در جایی بحث آن شده است به‌خصوص اگر به صوت شرح کتاب «جنود عقل و جهل» رجوع فرمایید. آری! عقلِ ریاضی نظر به کمیت‌ها دارد و عقلِ تجربی حاصل محسوساتِ ما را جمع‌بندی می‌کند و عقلِ فلسفی نظر به مفاهیم کلّی می‌نماید و عقلِ قدسی، حقیقت را مدّ نظر دارد و نحوه‌ای اُنس با آن برقرار می‌کند. موفق باشید

21185
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: جناب استاد مرز جهان ماده کجاست؟ چرا با آنکه ماده محدودیت دارد مرزی برای آن متصور نیست چه در ابعاد نجومی و چه در ابعاد اتمی. در پاسخ سوال 20969 مثال نفس و بدن را در این زمینه زده اید. در این مثال بدن مادی و دارای ابعاد است. آیا کل جهان ماده هم دارای ابعادی است و در یک جایی تمام می شود؟ اگر تمام می شود بعد از آن چیست؟ اگر تمام نمی شود با محدود بودن ماده تناقض دارد. ممنون می شوم این گره ذهنی را باز بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ماده در ذات خود محدودیت دارد مثل عدد که عدد 1 غیر از عدد 2 می‌باشد ولی این‌طور نیست که عدد در یک‌جایی به انتها برسد، بلکه هرچقدر جلو بروید باز امکان جلورفتن هست، برعکسز عالَم مجردات که در ذات خود چنین نیستند و به این معنا، کثرت در آن‌جا راه ندارد. موفق باشید

18368
متن پرسش
سلام علیکم: ۱. چطور قائل شویم که بعضی از مفاهیم در مرحله عقل باقی می ماند و به قوه خیال نمی رسند و حال آنکه هر وجود شدیدی وجود نازل خود را ایجاد می کند؟ ۲. اگر عکس فرض بالا ثابت باشد یعنی به مرحله تخیل برسد می شود گفت هیچ تصدیقی بدون تصور ممکن نیست؟ ۳. تکلم ملائکه که در مرحله عقل اند شاهدی بر این مدعا که وجود عقلی به تخیل می رسد " استفاده از کلام" نیست؟ اگر در استفاده اصطلاحات در سوال اشتباه کرده ام تصحیح بفرمایید. سپاس گذار
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم نفس ناطقه در ذات خود همه‌ی مراحل عقل و خیال و حس را دارا می‌باشد. منتها بعضاً انسان‌ها در مرتبه‌ی خیال خود که متأثر از محسوسات بیرونی است، متوقف می‌شوند و خود را از تعلقات و محسوسات بیرونی آزاد نمی‌کنند تا نفس ناطقه با عالم عقل مرتبط شود و خیال مناسب تجلیات عقل داشته باشد. تکلم ملائکه به جهت نزول آن‌ها از مرحله‌ی عقل به مرحله‌ی قوای نفس در موطن سامعه‌ی نفس است. موفق باشید

1568

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام و ادب خدمت جنابعالی در مصاحبه رجا نیوز با اقای نبویان ایشان نقل فرموده بود "روزی سروش گفت اگر ما بگوییم جبرئیل وحی را دریافت نموده باید پرسید او از کی گرفته باید گفت از فرشته ای دیگر و همینطور ادامه داد پس تسلسل پیش میاید و ان هم محال است." در صورتیکه به نظر من بیسواد او خیلی بد فهمیده است چون جبرئیل چیزی نیست الی تجلی اسم علیم خداوند یعنی خداوند وقتی اراده میکند وحی را بر قلب پیامبر خود القا نماید جلوه اراده او بصورت جبرئیل متجلی میشود و برای همین گاهی اوقات پیامبر در رتبه ای هست که حتی جلوه جبرئیلی هم در کار نیست منظور من این است که جبرئیل مانند پیک پستی نیست که در جایی نشسته باشد و خداوند به او بگوید جبرئیل بیا این چند ایه را بگیر و بده به محمد صلوات الله علیه و علی اله بلکه همین که اراده کند اراده او بصورت جبرئیل متجلی میشود و جبرئیل چیزی نیست الی صورت علمیه خداوند ایا این برداشت حقیر درست است ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: خدا را شکر که در بستر انقلاب اسلامی و در ذیل شخصیت علمی و عملی حضرت امام روح‌الله«رضوان‌الله‌علیه» چنین بصیرت‌هایی در صحنه آمده است، جرعه، جرعه نوشیده‌ای. بیچاره آن‌هایی که کاری کرده‌اند که از نور قرآن بی‌بهره‌اند و به دنبال آن هستند که چگونه رابطه‌ی خود را با نور الهی قطع کنند. موفق باشید
31909
متن پرسش

با عرض سلام و خسته نباشید خدمت استاد عزیز: پانزدهم نوامبر یعنی 24 آبان ماه مصادف است با شهادت ادواردو (مهدی) آنیلی علاقه مند بودم که چند خطی را پیرامون این شهید عزیز و متن زیر بنویسید که آن را در کانال مذهبی که در فضای مجازی راه انداخته ایم انتشار دهیم. التماس دعا. یا حق. ادواردو (مهدی) آنیلی او فرزند یکی از ثروتمندان میلیاردر ایتالیایی بود. از مادر یهودی و از پدر مسیحی. او در سن ۲۰ سالگی یعنی ۴ سال قبل از انقلاب اسلامی در نیویورک دانشجوی فلسفه ادیان بود. انجیل و تورات را خوانده بود اما او را قانع نکرده بود. تا اینکه بر حسب اتفاق در کتابخانه دانشگاه چشمش به قرآن می افتد و با خواندن آیات آن احساس می کند این نمی تواند کلام بشر باشد. قرآن را کامل خواند و تصمیم بزرگ خود را گرفت و مسلمان شد. با وجود اینکه می دانست مورد سوء قصد از سوی صهیونیست ها قرار خواهد گرفت دست از حمایت مظلومین جهان بویژه فلسطینی ها بر نداشت. خانواده آنیلی برای بازگشت او به مسیحیت او را به صورت کامل از لحاظ اقتصادی تحریم کرده بودند و برای اینکه او را از ارث محروم کنند سعی در دیوانه جلوه دادن وی داشتند. او علاقه عجیبی به انقلاب اسلامی داشت به گونه ای که به ایران سفر می کند و در ایران مذهب تشیع را می پذیرد و به دیدار حضرت امام خمینی (ره) می روند او در مصاحبه هایش علیه سیاست های کاپیتالیستی سخن می گفت و حامی طبقات محروم اجتماعی بود. بینش و درک سیاسی شهید آنیلی و مسلمان شدن ایشان جامعه صهیونیست را به هراس انداخته بود و همین باعث دسیسه چینی آنها برای به شهادت رساندن وی شد. روزی جسد او را در زیر پلی خارج از شهر پیدا می کنند و پیکر وی را با عجله و بدون کالبد شکافی دفن می کنند. دولت ایتالیا از انجام تحقیقات پیرامون مرگ ادواردو جلوگیری می کند. به گونه ای که چهار مستند ساز ایرانی که در آخرین روزهای دسامبر ۲۰۰۰ باری تحقیق بیشتر و ساخت مستند در مورد شهید در حوالی واتیکان مشغول فیلم برداری بودند، توسط نیروهای امنیتی دستگیر و پس از دو روز به ایران برگردانه شدند. او تنها وارث ثروت خانواده آنیلی بود. خانواده آنیلی مالک شرکت ماشین سازی فیات – فراری – لامبورگینی و ... و چندین بانک خصوصی و باشگاه های اتومبیل رانی و ورزشی یوونتوس بود. درآمد سالانه خانواده آنیلی در آن زمان 60 میلیارد دولار (یعنی سه برابر درآمد نفتی ایران) تخمین زده شده بود. قسمتی از سخنان ادوادو در مصاحبه با مانیفستو 15 ژانویه 1998 زمانی که ما در آن زندگی می کنیم دوران افول ارزشهاست. تنها هدف و اسطوره پول جمع کردن است. پول پرستی بسیار بدتر از مواد مخدر است. ما همه از رواج مواد مخدر در میان جوانان نگرانیم ولی متوجه نیستیم که در حال ورود به دنیایی هستیم که اساس آن بر میزان حساب بانکی اشخاص پایه ریزی شده است. اما تمام اینها پایان می یابد و به اعتقاد من در آینده پس از یک (شبهه رنسانس) وارد عصری می شویم که دیگر بر پایه خردگرایی دکارت نیست. او در سفر زیارتی خود به مشهد الرضا علیه السلام به دوستانش اینگونه تذکر می دهد: در ایتالیا شهری بود که به عنوان مرکزی مذهبی شناخته می شد. کسانی که مخالف آن مکان مذهبی بودند، کوشیدند با پدیدآوردن تفریحگاه های بسیار پیرامون شهر، چهره شهر را دگرگون کنند. شما مراقب باشید که مشهد را تنها با نام امام رضا علیه السلام بشناسند. هدیه به روح شهید ادواردو (مهدی) آنیلی فاتحه مع الصلوات

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شهید ادواردو آنیلی مظهر وجدان بشر آخرالزمانی بود از آن جهت که متوجه وسعت بیکرانه خود در عالَم معنا گشته بود. بشری که می‌داند جهان مدرن یعنی جهانِ کمّیّت‌ها؛ جوابگوی روح گشوده‌اش نیست و لذا خیلی زود متوجه اموری شد که بالاخره انسان‌های صادق، دیر یا زود متوجه آن می‌شوند و این‌همه فعالیت نظام استکباری برای زشت‌جلوه‌دادن روح انقلاب اسلامی و آنچه را که انقلاب اسلامی متذکر آن می‌شود؛ راه به جایی نخواهد برد. موفق باشید

27917
متن پرسش
سلام علیکم: آیا دین و فقه تشیّع در عرصه زندگی کنونی می‌تواند پاسخگوی تمام جوانب زندگی بشر اعم از مباحث اخلاقی و مباحث معیشتی و مدیریت شهری و امنیت و آموزش و تعلیم و ... باشد و می‌توان دین را بصورت عمومی و مستحکم در عرصه های مختلف حیات بشر در همین عصر اقامه کرد با وجود اینکه ما در این عصر زندگی می کنیم که از یک طرف با غیبت امام و تمدن مهدوی رو به روییم از یک طرف حضور مدرنیته؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بستگی دارد که ما با چه رویکردی و با چه مسائلی به دین رجوع کنیم. جناب شیخ بهائی در زمان خود بر اساس آن تاریخ به دین رجوع می‌کند و عملاً ۴۰۰ سال در تاریخی که همچنان تاریخ شیخ بهائی است، ما از ورود ایشان به دین بهره‌ها بردیم. اگر امروز آن‌طور که رهبر معظم انقلاب «حفظه‌اللّه» بر آن تأکید دارند تحت عنوان «فقه حکومتی» به دین رجوع کنیم و واقعاً مسائل خود را و زمانه را درست بشناسیم، جواب می‌گیریم. البته هنوز ما در دوره‌ی فترتِ تاریخی خود هستیم. بدین معنا که هنوز گذشته‌ی خود را تنها مدّ نظر داریم و از آینده‌ای که تنها گذشته نیست؛ درست استفاده نمی‌کنیم. و این در حالی است که بحمداللّه عزم کلّی برای حضور دین در تاریخ جدید و با مناسبات امروزین در حال طلوع است. موفق باشید

27134
متن پرسش
با سلام و احترام: در یکی از سوالات ۲۷۱۱۱ در خصوص اجل صحبت فرموده اید، به نظر می رسد اینجور تصور در خصوص اجل هر چند در کتاب های مختلف ذکر شده است نگاه کاملی به اجل انسان نباشد. ما اگر یک اجل قطعی داریم که زمان آن را خداوند متعال دقیق اطلاع دارد اینکه بگوییم این زمان عقب و جلو می شود این یعنی اینکه خداوند که عالم و قادر متعال است نمی دانسته است که مثلا بنده یک کار خوب یا صدقه می دهم و عمرم طولانی می شود. به نظر می رسد باید پذیرفت که ما یک زمان قطعی برای مرگمان داریم که اون زمان قطعی همان است که برای همگان به وقوع می پیوندد. به این معنی که خداوند قادر متعال خود علم دارد که بنده اش با تمام اختیارات و اعمالش در تاریخ مشخص شده از این دنیا می رود و زمان از آنچه که خداوند متعال تعیین کرده است عقب و جلوتر نخواهد شد. با این نگاه باید گفت اینکه فرموده اند مثلا صدقه عمر را طولانی می کند نیز چنین تعبیر می شود که بله صدقه عمر را طولانی می کند و خداوند هم آن را می دانست که مثلا بنده صدقه می دهم و این مدت طولانی شدن را هم در تعیین اجل در نظر گرفته است. بنابراین ما یک اجل بیشتر نمی توانیم تصور کنیم که بر بنده زمانش مشخص نیست اما نزد خداوند متعال این کاملا مشخص است و در همان زمان عمر انسان به پایان می رسد. خداوند متعال می داند مثلا بنده در رانندگی بی احتیاطی می کنم و خلاف عقل همزمان با موبایل صحبت می کنم و همین منجر به مرگ بنده می شود و اینجور نیست که خداوند تعیین کرده باشد عمر مرا ده سال دیگر بعد یکدفعه بنده بی احتیاطی کنم و تصادف کنم و امروز از دنیا بروم. خداوند علم داشت که بنده با اختیار و بر خلاف عقل این بی احتیاطی را می کنم و عمرم همین لحظه به پایان می رسد. در مجموع آنچه که به نظر می رسد هر فرد یک زمان قطعی مرگ دارند که به وقوع می پیوندد و خداوند این تاریخ را با توجه به همه اشرافی که به بنده اش دارد و می داند این بنده با اختیار چه کارهایی می کند و چه کارهای نمی کند تعیین نموده است. در غیر این صورت باید پذیرفت که خداوند از یک چیزهای بنده بی اطلاع بوده است و اجازه داده است که کارهایی بکند و یا نکند و عمرش کم و زیاد شود. مگر می شود خداوند اطلاع نداشته باشد از تمام اعمال اختیاری خوب و بد انسان و نتوانسته باشد زمان قطعی مرگ را تعیین کند. در چنین نگاهی بله اعمال خوب کمک به ایتام، صدقه، انفاق، قرض و ... همگی منجر به طولانی تر شدن عمر انسان می شود و این از منظر خداوند متعال هم دیده شده است منتهی زمانش نزد ما مشخص نیست. نکته دیگر اینکه با این نگاه دو اجل مسمی و معلق باید پذیرفت که وقتی انسان از دنیا می رود این زمان مرگش بر اساس آنچه خداوند متعال تقدیر کرده است نبوده است و می توانست بیشتر از این زندگی کند. در حالی که زمان مرگ همان است که اتفاق می افتد و این از دید خداوند قادر متعال پوشیده و پنهان نبوده و نیست. به نظر می رسد این نگاه دو اجلی وقتی بوجود آمده است که روایات متعدد بر طولانی یا کوتاه شدن عمر انسان در اثر یکسری اعمال تاکید داشته اند و چون جمع بین این دو ممکن نبوده است این نگاه شکل گرفته است و اگر بپذیریم که بله این روایات کاملا دقیق هستند و خداوند هم با علم به اینکه بنده چه اعمال اختیاری خیر و شری انجام می دهد دقیقاً همان زمان را برای مرگش تعیین کرده است هم قطعی بودن زمان مرگ زیر سوال نمی رود (اینکه پرسیده شود مگر خدا نمی دانست که بنده این کار خوب را می کند و عمر را تعیین کرد؟) هم اینکه تاثیر اعمال انسان در زمان مرگ مورد توجه و دقت قرار گرفته است و واقعیت خواهد داشت. اگر این استدلال اشتباه می باشد لطفا نکته مشکل در نگاه به اجل را از منظر این نوشته راهنمایی فرمایید تا اصلاح شود. متشکرم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که در جواب مذکور عرض شد اجل هرکس دقیقاً در علم خداوند است که به چه نحوی و در چه زمانی فرا می‌رسد. ولی وقتی به آیه‌ی: «هُوَ الَّذي خَلَقَكُمْ مِنْ طينٍ ثُمَّ قَضى‏ أَجَلاً وَ أَجَلٌ مُسَمًّى عِنْدَهُ ثُمَّ أَنْتُمْ تَمْتَرُونَ (۲/ انعام) نظر کنیم و بحث اجل مسمی را که بعد از اجل آورده است را به تدبّر بنشینیم، سخن بزرگان تفسیر قابل توجه می‌شود که قبل از آن به سخن حضرت جواد (ع) نظر می‌کنیم که می‌فرمایند: ««مَوْتُ‏ الْإِنْسَانِ‏ بِالذُّنُوبِ‏ أَكْثَرُ مِنْ مَوْتِهِ بِالْأَجَلِ وَ حَيَاتُهُ بِالْبِرِّ أَكْثَرُ مِنْ حَيَاتِهِ بِالْعُمُرِ» مرگ آدمی به سبب گناهان بیشتر از مرگ به واسطه‌ی اَجَل است، و ادامه‌ی حیاتش به سبب نیکوکاری بیشتر از حیاتش به واسطه‌ی عمر طبیعی است.

علامه‌ی طباطبایی این‌طور می‌فرمایند: اجل دو گونه است: يكى" اجل مبهم"، و يكى" اجل مسمى"، يعنى معين در نزد خداى تعالى، و اين همان اجل محتومى است كه تغيير نمى پذيرد. و به همين جهت آن را مقيد كرده به" عنده نزد خدا" و معلوم است چيزى كه نزد خدا است دستخوش تغيير نمى شود، به دليل اينكه فرمود: «ما عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ» و اين همان اجل محتومى است كه تغيير و تبديل برنمى دارد. خداى متعال مى فرمايد: «إِذا جاءَ أَجَلُهُمْ فَلا يَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا يَسْتَقْدِمُونَ». پس نسبت اجل مسمى به اجل غير مسمى نسبت مطلق و منجز است به مشروط و معلق، به اين معنا كه ممكن است اجل غير مسمى به خاطر تحقق نيافتن شرطى كه اجل معلق بر آن شرط شده تخلف كند و در موعد مقرر فرا نرسد، و ليكن اجل حتمى و مطلق راهى براى عدم تحقق آن نيست، و به هيچ وجه نمى توان از رسيدن و تحقق آن جلوگيرى نمود.

و اگر آيات سابق به ضميمه آيه شريفه «لِكُلِّ أَجَلٍ كِتابٌ، يَمْحُوا اللَّهُ ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتابِ» مورد دقت قرار گيرند بدست مى آيد كه اجل مسمى همان اجل محتومى است كه در «أُمُّ الْكِتابِ» ثبت شده، و اجل غير مسمى آن اجلى است كه در «لوح محو و اثبات» نوشته شده است،- و ان شاء اللَّه- بزودى خواهد آمد كه ام الكتاب قابل انطباق است بر حوادثى كه در خارج ثابت است، يعنى حوادثى كه مستندند به اسباب عامى كه تخلف از تاثير ندارد، و لوح محو و اثبات قابل انطباق بر همان حوادث است، ليكن نه از جهت استناد به اسباب عامه بلكه از نظر استناد به اسباب ناقصى كه در خيلى از موارد از آنها به" مقتضى" تعبير مى كنيم، كه ممكن است برخورد با موانعى بكند و از تاثير باز بماند و ممكن است باز نماند.

مثالى كه با در نظر گرفتن آن، اين دو قسم سبب يعنى" سبب تام" و" سبب ناقص" روشن مى شود نور خورشيد است، زيرا ما در شب اطمينان داريم كه بعد از گذشتن چند ساعت آفتاب طلوع خواهد كرد و روى زمين را روشن خواهد نمود، ليكن ممكن است مقارن طلوع آفتاب كره ماه و يا ابر و يا چيز ديگرى بين آن و كره زمين حائل شده و از روشن شدن روى  زمين جلوگيرى كند، هم چنان كه ممكن هم هست كه چنين مانعى پيش نيايد كه در اين صورت قطعا روى زمين روشن خواهد بود.

پس طلوع آفتاب به تنهايى نسبت به روشن كردن زمين" سبب ناقص" و به منزله" لوح محو و اثبات" در بحث ما است و همين طلوع به ضميمه نبود مانعى از موانع، نسبت به روشن كردن زمين" علت تامه" و به منزله " أُمُّ الْكِتابِ" و" لَوْحٍ مَحْفُوظٍ" در بحث ما است.

همچنين است اجل آدمى، زيرا تركيب خاصى كه ساختمان بدن آدمى را تشكيل مى دهد با همه اقتضاءات محدودى كه در اركان آن هست اقتضا مى كند كه اين ساختمان عمر طبيعى خود را كه چه بسا به صد و يا صد و بيست سال تحديدش كرده اند بكند. اين است آن اجلى كه مى توان گفت در لوح محو و اثبات ثبت شده، ليكن اين نيز هست كه تمامى اجزاى هستى با اين ساختمان ارتباط و در آن تاثير دارند، و چه بسا اسباب و موانعى كه در اين اجزاى كون از حيطه شمارش بيرون است با يكديگر برخورد نموده و همين اصطكاك و برخورد باعث شود كه اجل انسان قبل از رسيدن به حد طبيعى خود، منقضى گردد، و اين همان" مرگ ناگهانى" است.

با اين بيان تصور و فرض اينكه نظام كون محتاج به هر دو قسم اجل، يعنى مسمى و غير مسمى باشد آسان مى شود. و نيز روشن مى شود كه منافاتى بين ابهام در اجل غير مسمى و تعيين آن در مسمى نيست، چه بسا اين دو اجل در موردى در يك زمان توافق كنند و چه بسا نكنند، و البته در صورت تخالف آن، اجل مسمى تحقق مى پذيرد نه غير مسمى. ترجمه تفسير الميزان، ج 7، ص: 10

به‌گفته علامه طباطبایی اجل مُسَمّیٰ، زمان حتمی یعنی تغییرناپذیر مرگ انسان است که تنها خدا آن را می‌داند. اجل مُعَلَّق در برابر آن قرار دارد و به‌معنای زمان طبیعی مرگ انسان است که تغییر می‌پذیرد. به‌باور وی اجل معلق، زمان مرگ فرد براساس شرایط بدنی اوست؛ یعنی فردی که براساس شرایط بدنی‌اش، مثلاً می‌تواند صد سال عمر کند، اجل معلق او (یعنی زمان مرگش) در صدسالگی است؛ اما ممکن است همین فرد بر اثر عواملی، مرگش زودتر یا دیرتر روی دهد و این اجل مسمای او است. موفق باشید   

25964

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: یک شخصی بر برهان صدیقین ملاصدرا مبتنی بر برهان شر اپیکور، ایراد وارد می کرد که وجود خدای خیر خواه و کامل مطلق (که در برهان صدیقین، اصل وجود همان اصل کمال هم است) را رد می کند و این برهان می گوید، در جهان شر وجود دارد و خدا یا می تواند این شرور را از بین ببرد و نمی برد که این خدا شرور است و یا نمی تواند این شرور را از بین ببرد که این خدا قادر مطلق نیست و اینگونه خدا را زیر سوال می برد. آیا این اشکال، وارد است و پاسخ اپیکور را چگونه باید داد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مرحوم شهید مطهری با توجه به همین اشکالات اثر نفیس «عدل الهی» را تنظیم کردند. متأسفانه آقایان آن طور که شایسته است تلاش نمی‌کنند تا اندیشه‌های خود را بپرورانند، وگرنه خیلی راحت غیرِ منطقی‌ترین سخن‌ها، برایشان قابل پذیرش می‌شود. موفق باشید

25350

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: محضر استاد عزیز عرض ادب و پوزش بابت تصدیع اوقات دارم: ریشه درخت توت همسایه در منزلمان سبز و به درخت کاملی تبدیل شده بود که هم باعث اذیت مادرم بود و هم در جای نامناسبی رشد کرده بود. زمستان سال گذشته تمام شاخه های آن را بریده و پای آن نفت ریختم. از دفتر آقای مکارم استعلام گرفتم گفتند: قطع آن اشکالی ندارد. اما با توجه به مباحث معرفتی که در محضر حضرتتان کسب کرده ام ناراحتم. چرا که مظهری از مظاهر را خشکانده ام. لطفا راهنمایی بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ریشه‌ی آن درخت بیجا تشریف آورده بودند در خانه‌ی شما، مثل خروس بی‌محلی که بی‌جا می‌خواند. «مرغ را بینی که ناهنگام آوازی دهد/ سر بریدن واجب آید مرغ بی هنگام را». موفق باشید

24768

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: کسی که عارف شده حتما وحدت شخصی وجود را قبول دارد؟ امکان دارد کسی عارف باشد ولی وحدت شخصی وجود را قبول نداشته باشد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در عرفان نظری، وحدت وجود مطرح است ولی برای زندگیِ دینی و به‌دست‌آوردنِ صفای باطن از طریق همان دستورات الهی و آن‌چه در جواب سؤال شماره‌ی ۲۴۷۶۷ عرض شد، کافی است. موفق باشید

23489
متن پرسش
سلام استاد: در داستان ذبح حضرت اسماعیل (ع) چرا خدا حضرت ابراهیم (ع) را به کاری نامعقول امتحان کرد؟حتی اگر غرض خدا تحقق این کار نباشد. بالاخره سر بریدن فرزند کاری معقول نیست.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم می‌توان گفت که ایمان از همین طریقه‌ها ظهور می‌کند. یعنی چیزی بالاتر از عقل باید به میان آید به نام عشق. به قول حافظ: «عقل می‌گفت که دل منزل و مأوای من است / عشق خندید که یا جای تو یا جای من است». آقای رحیم‌پور ازغدی از شب عملیات والفجر ۸ نقل می‌کند که شهید مزرجی به شهید شوشتری گفت «امشب اگر عراقی‌ها ما را نزنند، کوسه‌ها می‌زنند. اگر هیچ کدام نزنند، لای سیم خاردار و تله‌های انفجاری گیر می‌کنیم. با محاسبات مادی، امشب نمی‌توانیم از آب رد بشویم. من امشب وارد آب می‌شوم تا به امام در جماران خبر بدهند که آقا! بچه‌ها به عشق تو زدند به خط. دیگر مهم نیست آن طرف خط برسیم یا نرسیم. وظیفه ما وارد آب شدن است، بیرون آمدن دیگر در اختیار و وظیفه ما نیست؛ آن‌اش با خداست. خدای آن طرف اروند، خدای این طرف اروند است. اگر کسی این طرف قلبش آرام است، آن طرف می‌ترسد، توحیدش مشکل دارد.» این همان قصه‌ی ایمانی است که با عقلِ محاسبه‌گر نمی‌خواند. موفق باشید..

23188

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: در پاسخ به سوالی فرمودید وقتی موجودی ناقص باشد، جسم دارد و چون خدا کامل است، جسم ندارد. بنابراین  لازم نمی‌اید که خداوند جسم را به موجودی داده باشد، همان‌طور که شوری نمک مربوط به مرتبه‌ی ناقص آن موجود است و لذا لازم نمی‌آید که خداوند شور باشد. آیا مثل ماست به اینکه من دستم نیستم ولی نه این است که آن در سیطره ی من نباشد خداوند شور نیست ولی او شوری را بر اثر مرتبه ی وجودیش که در علم خداست در این جایگاه خلق کرده است. مگر این نیست که همه چیز چه ناقص چه جسم و چه روح و همه چیز که اصلا بتوان به آن ماهیت بودن داد از خداست ولی در مراتب مختلف به گونه ای متفاوت شکل گرفته است شوری به جهت شور بودن کامل است ولی نه اینکه بخواهیم این مرتبه ی کامل بودن را به کامل بودن خداوند وصل کرد و خداست که شوری را خلق کرده است نسبت به هر چه خوانده بودم تا حالا گیج گیج شدم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده نیاز است بحث «برهان صدیقین» همراه با شرح صوتی آن را دنبال بفرمایید. «برهان صدیقین» را در کتاب «از برهان تا عرفان» که بر روی سایت هست می‌توانید در اختیار بگیرید و شرح صوتی آن نیز بر روی سایت هست. موفق باشید

22492
متن پرسش
سلام علیکم; استاد عزیز چند وقتی است مطالبي تحت عنوان افکار مثبت و قانون جذب در دنیای مجازی نشر داده می شود و مطرح می کند اتفاقات ناگوار زندگی محصول منفی بافی های خود انسان است و یا هر آرزويي که خدا در دل انسان قرار داده قطعا توانایی رسیدن به آن آرزو را هم داده. و به طور کل خیلی از مسائل را به افکار و حس و حالات خود انسان ربط می دهد شما چقدر قبول دارید این مطالب رو؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این مطالب، مطالبی است که تحت تأثیر اندیشه‌های شوپنهاور گفته می‌شود که معتقد است جهان چیزی جز افکار ما نیست و ما با افکار خود، جهان را می‌سازیم. در حالی‌که نمی‌توان از این نکته غفلت کرد که نظام عالم توسط خدایی حکیم خلق شده و این عالم، قواعد و سننی دارد که اگر ما آن‌ها را رعایت کنیم، عالم بستر مناسبی برای زندگی و تعالی ما خواهد بود. آری! یکی از آن قواعد و سنن، خوش‌بینی و امیدواری است که در بستر آن، زندگی معنای بهتری خواهد داشت به همان معنایی که قرآن می‌فرماید: « لَا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْكَافِرُون» یعنی از رحمت و گشایش حضرت حق مأیوس نیستند مگر گروه کافران. زندگی در این بستر، معنای بهتری خواهد داشت. موفق باشید

22442

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: استاد عزیز سوال اولم این است که وظیفه جوان انقلابی در برابر قوه قضائیه ای که در مقابل مردم عادی قاطع، خشن و بی اغماض است ولی در مقابل اختلاس گران و دزدان و خائنین به نظام و جاسوسان و . . . مهربان و با اغماض و اهمال است تا حدی که اکثر آنها یا فرصت فرار از کشور را داشته باشند یا پشت اهمال قوه قضاییه پنهان شوند تا نامشان با حروف مقطعه مانند ب ز ، م ه برده شود چیست؟ سوال دومم اینست که چرا رهبری نسبت به این قوه که انتخاب رئیس آن بر عهده ایشان است کاری نمی کنند و اگر کاری می کنند چرا نتایجش در سطح جامعه ملموس نیست؟ استاد عزیز مطمئن هستم که این سوال بسیار از جوانان انقلابی است که چرا حضرت آقا ریاست قوه قضائیه را عوض نمی کنند و حالا می گوییم رئیس جمهور را مردم انتخاب کرده اند اما ریاست قوه قضائیه را که مسقیم توسط رهبری تعیین می شود و اتفاقا با اهمال ها و سستی هایش نقش بسیار موثری در رواج فساد در جامعه امروز ما دارد عوض نمی کنند؟ و چگونه می شود با قوه ای مبارزه کرد که ریاستش را حضرت آقا تعیین می کند؟ اینها را می گویم نه به این دلیل که کار رهبری عزیز را اشتباه بدانم بلکه به این دلیل که توجیهی قابل قبول توسط شما در این باره گفته شود تا ما هم با فهم قاصر خود دلیل این موضوع را بفهمیم و دلمان نسبت به این همه بی عدالتی آرام گیرد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده باید به آخرین صحبت‌های مقام معظم رهبری در مورد قوه‌ی قضاییه بیشتر فکر کرد تا متوجه‌ی این امر باشیم که در عین ضعف‌های قوه‌ی قضائیه بهترین راه حلّ، راه حلّی است که رهبری پیش گرفتند. فکر نمی‌کنم رفقا با دقت به سخنان رهبری در آن مورد توجه کردند تا هم متوجه‌ی تنگناها بشویم و هم بهترین راه حل را همانی بدانیم که نایب حضرت مهدی «عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» برای بقای انقلاب پیشه کردند. موفق باشید

21733
متن پرسش
با عرض سلام و احترام و آرزوی توفیقات لحظه افزون و عمر با برکت و مستدام برای شما استاد بزرگوار. از آنجایی که حکمت صدرایی قائل است به اینکه نفس نامیه ی نباتیه از جسم متولد می شود و لذا نطفه و لقمه و آداب دوران بارداری بر آن مؤثر است؛ چگونه می توان روایت شریفی که در علل الشرایع با این مضمون می فرماید: «خداوند روح ها را به جسم تعلق داد چرا که آن ها در عالم دیگر می زیستند و امکان داشت به ادعای الوهیت بیفتند و لذا خداوند در ملحق کردن روح ها به جسم ها، ضعف و ذلت را به آنها چشانید.» را با بحث جسمانیة الحدوث جمع کرد؟ لطفا منابعی که بتواند به طور تفصیلی مبحث عالم ذر، نحوه ی تعلق روح به جسم و عوامل تعیین کننده در این تعلق را تبیین کند معرفی بفرمایید؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که قبلا عرض شد و در جلد هشتم اسفار مطرح است و آن را شما می‌توانید در کتاب «معرفت نفس و حشر» که در سایت هست دنبال کنید، جسمانیه الحدوث بودن نفس در راستای تحقّق شخصیت انسان است در عالم خَلق ولی همه‌ی انسان‌ها ارواحی قبل از ابدان در علم خدا دارند و آن حدیث شریف اشاره به موقعیت ارواح قبل از ابدان دارد. موفق باشید

21398

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام: استاد آنچه که از زندگی علما و عارفان خوانده ام اینطور فهمیدم که در سلوک الی الله نگاه نکردن به نامحرم (حتی بدون قصد لذت و حتی به اقوام نزدیک) بسیار تاثیرگذار است. بنده بخاطر همین موضوع مدتی است سعی می کنم حتی به یک پیرزن هم نگاهی نکنم. ولی نمی دانم آیا اینقدر (به قول دیگران سختگیری) در نگاه به نامحرمان لازم است در سلوک الی الله؟ دیگران به بنده حرفهایی از قبیل افراطی و دارای روابط اجتماعی ضعیف و... می زنند. هر چند ته دلم فکر می کنم سیره علما راه درست است اما این اواخر دچار سردرگمی شده ام. از طرفی طعنه های دیگران و صدایی که از درون مرا از این راهی که در پیش گرفتم باز می دارد و از طرف دیگر ترس اینکه مبادا مورد رضایت خداوند و اهل بیت و امام زمان نباشم. نمی دانم به خودم می گویم تو هنوز اول راهی این چیزها لازم نیست و... فقط می خواهم بدانم آیا راه درستی می روم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره آن‌جایی که خداوند رخصت داده است، انجامِ آن مانع سلوک نیست. به ما فرموده‌اند به وجه و کفین نامحرم از سر لذت نگاه نکنید. موفق باشید

20197

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: استاد بنده مدتی است که به تهران آمدم و شما قبلا فرمودید که آیت الله حسن زاده در تهران هستند آیا شما آدرسی دارید از ایشان اگر نه بفرمایید چگونه پیدا کنم؟ 2. توصیه ای اگر دارید بفرمایید. ممنون. ببخشید استاد می دانم که این سایت برای ارتقای سطح عمومی است و جای آدرس دادن نیست اما استاد جان بنده از کجا بفهمم؟ حیف نیست که خودم را مشرف شدن به محضر علامه حسن زاده محروم کنم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آدم حسابی! حضرت استاد به جهت مشکلات جسمی که داشتند و نمی‌توانستند افراد را بپذیرند، به تهران رفتند. إن‌شاءاللّه خدا خودش نسیمی از نور وجود اولیاء را به قلب‌تان می‌وزاند. موفق باشید

19328
متن پرسش
سلام استاد: میشه مراتب وجود رو از خفیف تا آخرین حدش بفرمایین که مصداقش کیا یا چیا میشن؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وجود، یک حقیقت تشکیکی غیر قابل تقسیم است و تقسیم‌بندی‌هایی که شده است تقسیم‌بندی‌های عقلانی است. مثل این‌که گفته‌اند جبروت و ملکوت و ناسوت. و یا گفته‌اند عالَم عقل و مثال و ماده. موفق باشید

17966
متن پرسش
با سلام استاد عزیز: می خواستم در مورد آیه ۱۷ سوره رعد توضیحی بفرمایید که اگر آن باران باریده شده ی از آسمان را علم و معرففت در نظر بگیریم که هر کسی به اندازه ی ظرفیت خود گنجایش پر شدن دارد، منظور از کف هایی که روی آن رود یا آهن مذاب جمع می شود چیست؟ با تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از آن جهت که در وسط آیه می‌فرماید: «يَضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَ الْباطِل» می‌خواهد ما را متوجه کند در مسیر رسیدن به حق باید متوجه‌ی تعلقات خود باشیم تا آن‌چه برای ما می‌ماند و به ما می‌رسد، نورِ حق باشد و نه کف‌هایی که به اسم حق‌اند ولی در حقیقت باطل‌اند. موفق باشید‏

8258
متن پرسش
سلام استاد عزیز. روزگاری بود که جایگاه والای این انقلاب را نمی‌دانستم و هر ناعدالتی در هرگوشه و کناری و هر مقام و مسئولی را به کلیت نظام مربوط می‌دانستم اما به حول و قوه‌ی الهی و مدد روشنگری‌های شما، نور این اانقلاب را می بینم و آن ناعدالتی ها را ضعف و بی توفیقی برخی در همگون شدن با اهداف این انقلاب میدانم. اگرچه سال‌ها به لطف خدای تبارک و تعالی و بدون تلاشی، در درون قلبم محبتی ویژه نسبت به رهبری عزیز احساس می‌کردم اما اکنون به کمک تحلیل مواضع ایشان، می دانم که اسلام ناب است که از این حلقوم بیرون می آید و آقا ذخیره خداوند برای دنیای ظلمت بار امروز بوده است...استاد؛ خدا می‌داند سال‌هاست به هر جان کندنی دلم می‌خواهد در راه دوست قدم بردارم و اکنون به اینجا رسیده ام که می‌دانم خدا از من چه می‌خواهد و من از زندگی چه....اما استاد؛ نمی‌دانم این دل هرجایی چرا به هر محبتی به سمت غیر کشیده می شود... دوسال پیش بود که عمیقا عاشق کسی شد؛ این دل لامذهب ما را کشت ، در آن دوره غیر، داشت می نشست جای خدا و من خود، به چشم خویشتن دیدم که جانم می‌رود.... توفیق شد رفتم حرم امام رضا علیه السلام و در دامنش زار زدم که آقا به دادم برس، مرا رها کند، خلاصه به شهرمان برگشتیم و محبوب به اصرار برایمان قرار ملاقاتی گذاشت(برای اولین بار) مانده بودم بروم یا نروم و استخاره کردیم؛ آمد که برو... رفتم جلسه در کمال احترامات و رسمی در رستورانی شلوغ برگزار شد و ...استاد به لطف خدا فردای آن روز محبوب مرا فحش باران کرد و به قدری مرا کوبید و حال این نفس را گرفت که ساعت‌ها اشک ریختم و البته شکر خدا را می‌کردم که این فرد این‌قدر تحقیرم کرد تا جل و پلاس محبتش از قلبم بیرون ریخته شد؛ نمی‌دانید چگونه مات عنایت امام رضا شدم.... دل ما صاف شد و چسبیدیم به سیر خودمان و بهره گیری از راهنمایی‌های شما و سرخوش بودیم تا این‌که.... سروکله‌ی کس دیگری پیدا شده و انگار می‌خواهد دل ما را زیر و رو کند و عامدانه مرا به سوی خودش بکشد؛ می‌فهمم که او به من دلباخته است و می‌خواهد مرا هم شریک این عشق کند و ابراز کند... نمی‌دانید چه دربه دری می‌کشم؟! استاد از یک طرف خودم چندسال است که دل در گرو مهرش دارم ولیکن به شدت مهار کردم این عشق را و خوشحال بودم که من عشقنی و کتمنی و... الآن نفسم خوشحال است که سودای شعله شدن این عشق از خاکستر قلب محبوب هم سرزده و نمی‌خواهد این توجه را از دست بدهد و از طرف دیگر عمیقا دنبال جلب محبت خدا هستم و دیگر دیوانه شده‌ام؛ میان این خاک و افلاک...استاد چه کنم؟چه خاکی به سرم بریزم....؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: این‌که در چنین شعور ارزشمندی نسبت به انقلاب و رهبری قرار گرفته‌ای و رابطه‌ات با حضرت ثامن‌الأئمه«علیه‌السلام» روبه‌راه است خیلی خوب است. همان‌طور که مولوی می‌گوید: «عاشقی گر زین سر و گر زان سر است.... عاقبت ما را به آن سو رهبر است» بالاخره دل بعد از مدتی سراغ خانه‌ی محبوب اصلی را می‌گیرد، ولی در مورد این سرک‌کشیدن برای دیدن شعله‌هایی که از خاکستر آن قلب ظهور کرده، همان‌طور که متوجه‌اید باید خوددار بود و آسایش و آرامش خود را در زیر سایه‌ی رب‌العالمین جستجو نمود تا خداوند هرچه را خواست خودش پیش بیاورد. موفق باشید
30918

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: آیا با جمله ذیل موافقید؟ برنامه زندگی پس از زندگی به شهودهای فردی اعتبار عمومی می بخشد و منزلت استدلال و استناد را در اندیشه ورزی بخصوص برای نسل نوجوان تنزل می دهد. لطفا توضیح دهید
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نکته خوبی است مگر آن‌که افراد بدانند چنین حضورهایی برای بعضی‌ها پیش آمده. ولی آنچه انسان را رشد می‌دهد حضوری است که از طریق معارف الهی برای انسان پیش آید. موفق باشید

نمایش چاپی