بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
23688

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: ۱. با توجه به اینکه عین ثابته هر شخص در علم خدا می خواهد و قابلیت موجود شدن در فلان رحم را دارد آیا این صحیح است که اگر از شخص بارداری پرسیدند پسر دوست داری یا دختر بگوید هرچه خدا بخواهد؟ چون در این صورت خواست خدا همان انتخاب عین ثابته هست؟ ۲. برای رضای خدا نهی کردن افراد از صفت بدی که خودمان به آن مبتلا هستیم صحیح است؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. حتی اگر بپرسند پسر دوست داری یا دختر، می‌تواند بگوید هرچه آن جنین که رحم مرا انتخاب کرده است، دوست دارد. ۲. آری! با این توجه که به نور اولیاء معصوم متذکر شویم. یعنی بگوییم ائمه «علیهم‌السلام» چنین می‌گویند، تا شخصیت ما با ذهنیتی که ممکن است از ما داشته باشند در میان نباشد. موفق باشید

23398

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
استاد عزیزم سلام: ان شاء الله حال شما خوب باشه. قبلا خدمتتون عرض کردم که در مورد ماهیت وحی دارم مقاله می نویسم برای غنای مطالب می خواستم شرح مفاتیج الغیب ملاصدرا رو بخونم فرمودید کسی این رو شرح نکرده که در دسترس باشه ولی شرح عرشیه از مرکز سها موجود هست، متاسفانه هنوز به این شرح نتونستم دسترسی پیدا کنم. غیر از این کتاب، کتاب دیگه ی هست که بتونم بخونم. همه ی کتابهای شما رو بحمد الله مطالعه کردم بعضی فایل های صوتی شما رو هم شنیدم به غیر از اینها چی می تونم بخونم که مایه ی قوی فکری من باشه؟ شرح کتاب معرفت النفس و الحشر رو خوبه از آقای نظری بگیرم چون به یکی از متقاضیان این طور فرمودید که برای دریافت صوت های اون جلسات به ایشون مراجعه کنند. اگه کتاب دیگه ی غیر از این مد نظرتون هست خوشحال می شم بهم بگید تا تهیه کنم. در حال حاضر می خواستم روی دو آیه ی ۱۸ و ۱۹ سوره ی حشر کار می کنم چون فکر می کنم این مسیر مناسبی برای رسیدن به ماهیت وحی هست. آیا شما هم این رو تایید می کنید؟ اگه این مسیر بستر مناسب رو فراهم می کنه لطفا بفرمایید برای اینکه خوب روی موضوع مسلط بشم باید چی بخونم. آیا امکان داره خودم به کتاب مفاتیح الغیب ملاصدرا مراجعه کنم و سوالاتم رو اینجا از شما بپرسم؟ سعی می کنم فقط سوالات اساسی رو بپرسم و زیاد مزاحم وقت شما نشم. با تشکر. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. کتاب دیگری به نظرم نمی‌رسد ۲. شرح کتاب «معرفتِ نفس و حشر» نکات خوبی دارد ولی کیفیت صوت‌ها پایین است. ۳. آیات مذکور فوق‌العاده آیات سلوکی و ارزشمندی است. ۴. بالاخره بد نیست با خود کتاب «مفاتیح الغیب» اُنس بگیرید، إن‌شاءاللّه خدا کمک خواهد کرد. موفق باشید

23345
متن پرسش
سلام علیکم: جوانی هستم که در سایت، سوالات متعددی مربوط به عدل الهی از شما پرسیده‌ام. همچنین کتب مربوطه از شما و از دیگران را مطالعه کرده‌ام و همچنین صوت های مربوطه را گوش کرده‌ام ولی متأسفانه قانع نشدم. حال سوال بسیار جدی بنده از شما این است که با این وضعیت اعتقادی که بنده دارم و به عدالت خداوند شک دارم و او را دوست ندارم و نسبت به فلسفه‌ی خلقت و... واقعا نسبت به خداوند بدبین هستم آیا با این وضعیت، اعمال عبادی من از قبیل نماز و روزه و زیارت و توسل و... فایده‌‌ای برای من دارد یا نه؟ چه در این دنیا و چه در قیامت؟ آیا نماز و روزه برای خدایی که او را به عدالت قبول ندارم و او را دوست ندارم، قبول می‌شود؟ و اثری در من دارد؟ امیدوارم منظورم را درست فهمیده باشید. منظورم این است که اگر من‌ به اکراه هم که شده سعی کنم تمام دستورات دینی‌ را رعایت کنم و محرمات الهی را ترک کنم ولی در اعتقادم خدا را به عدالت قبول نداشته باشم، حالم در قبر و قیامت چگونه حالتی است؟ آیا در برزخ به خاطر چنین اعتقادی، معذب هستم؟ و یا به خاطر اعمال عبادی که از سر اجبار و اکراه _ و نه از روی محبت _ انجام داده‌ام، اهل نجاتم؟ لطفاً روشن و واضح پاسخم را بدهید. ممنون از زحمات، یا علی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قلب‌تان، مؤمن است ولی عقل‌تان، هنوز به حقیقت ایمان نیاورده است و در آخر، قلبِ ایمانی کارِ خود را می‌کند و سعادت شما را به همراه می‌آورد. موفق باشید.

23243

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیزم: حضرتعالی می فرمایید که راه اُنس با خدا رجوع به انقلاب اسلامی است، شما تصور کنید، یک کارگر ساختمان بخواهد به انقلاب اسلامی رجوع کند، چگونه باید رجوع نماید؟ استاد ضمنا مشکل ایمیل بفرمایید درست کنند، متأسفانه ایمیل ها برای بنده ارسال نمی شود.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در این موارد با مخاطبی است که توان اندیشه‌ورزی دارد و مسئول سر و سامان‌دادنِ جامعه می‌باشد و در این شرایط البته که آن کارگر ساختمانی نیز برکات انقلاب را خواهد چشید. 2- ظاهراً ایمیل سایت اخیراً اصلاح شده است. موفق باشید

23203

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سوال در مورد تاثیر ارتعاشات و خواص ماورایی اعداد معادل اسم انسان روی زندگی و خصوصیات انسان است. صحبت شده که این علم اسامی پایه و اساسی ندارد. اگر کسی این علم را مطرح می کنه از خودش در نیاورده و مثل هر علومی یک ابداع کننده وجود داشته است. علم اسامی منتسب به شیخ بهایی است. اگر این علم رد شود پس باید اندیشه های شیخ بهایی و افرادی مثل ملاصدرا و ابن سینا و ... که بر اساس آموزه های مخفی معصومان مثل امام علی (ع) رد شوند. اسم افراد عادی را مگر مثل اولیا دین خداوند انتخاب می کند که تغییرش کفر باشد پدر و مادرها بدلیل عدم اطلاع از این علوم اسم را روی فرزند می گذارند و بطور شانسی سبب و منشا خیرات و برکات در زندگی می شود. جهان هستی بر اساس انرژی ها بنا شده است فیثاغورث معتقد بود که چنانچه ارتعاشات اسم انسان با انرژی های کیهانی همسو باشد فرد در راحتی زندگی خواهد کرد ولی چنانچه همسو نباشد مدام در رنج و سختی بسر خواهد برد. اگر غیر از این باشد از عدالت خداوند بدور است که فرد بخاطر اسمی که والدین برایش گذارده اند زندگی را بسختی بسر ببرد و مدام خطر و پی پولی در کمینش باشد. خداوند جهان را بر اساس سیستم های پیچیده عظیم بر مبنای معادلات پیچیده ریاضی آفریده است. و بدین خاطر جهان هستی بطور اتوماتیک به کار خود ادامه می دهد و در ازای یکسری ورودی ها یکسری خروجی ایجاد می کند. چرا سعی داریم مدام انسان ها را در بدبختی و مشکلات قرار دهیم وقتی ارتعاش اسم یک نفر خوب باشد دلیل بر این نیست که اصلا و ابدا هیچ مشکلی نداشته باشد بلکه مشکلات و بلا و سختی ها منطقی تر می گردند تا انسانی که هر قدم که بر می دارد یک مشکل برایش ایجاد می گردد. آیا خداوند به این حالت راضی است. توصیه شده صدقه و دعا و ... بلا و سختی را کم می کند بله این برای همه هست چون سرنوشت تحت تاثیر یک یا دو پارامتر نیست بلکه عوامل مختلفی دخیل هستند که ارتعاش نام یکی از آن دلایل است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: علم الأسماء در قرآن مطرح است و خداوند می‌فرماید: «و للّه الاسماء الحسنی» ولی این چه ربطی دارد به نام و عنوان‌هایی که ما روی افراد و اشیاء می‌گذاریم؟! موفق باشید

22730

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد بزرگوار وقتتون بخیر: ان شاءالله در کمال صحت و سلامتی هستین، استاد بنده ۴ تا از فایلهای صوتی، چگونگی به فعلیت یافتن باورهای دینی رو از طریق سایت گوش دادم، و برای فهم بهتر از اول دوباره شروع کردم و یادداشت برداری کردم، فایل صوتی اول حدودا ۱۸ صفحه ای شد، استاد بنده جزوه این مبحث رو ندارم، می خواستم بدونم آیا همه مطالبی که در فایلهای صوتی می فرمایید در جزوه ذکر شده و بنده حزوه رو تهیه کنم و فایلها رو فقط گوش بدم یا نه ممکنه با جزوه تفاوت داشته باشه و بنده به یادداشت برداری ادامه بدم؟ چون حیفم میاد که مطلبی از این معارف مفید که واقعا احساس می کنم برای بنده حیاتی است از دستش بدم. تشکر از لطفتون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث‌های «چگونگی فعلیت‌یافتن باورهای دینی» کتاب شده است و کتاب آن به آدرس زیر بر روی سایت هست. موفق باشید

http://lobolmizan.ir/book/1376/%DA%86%DA%AF%D9%88%D9%86%DA%AF%DB%8C-%D9%81%D8%B9%D9%84%DB%8C%D8%AA-%DB%8C%D8%A7%D9%81%D8%AA%D9%86%D9%88%D8%B1%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%AF%DB%8C%D9%86%DB%8C

22513

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: آیا مقام اهل بیت (ع) همان روح هست که در قرآن می فرماید برای آدم نفخت فیه من روحی؟ اگر بله پس روح انسانها همگی بخشی از روح اهل بیت (ع) هست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: روح، یک مقام است و به تعبیری، اعظمِ ملائکه می‌باشد که به طور کامل بر جان اهل‌البیت تجلی کرده است و در بقیه‌ی افراد هرکس بهره‌ای از آن دارد و لذا نمی‌توان گفت هرکس بهره‌ای از اهل‌البیت دارا می‌باشد. موفق باشید

21557
متن پرسش
سلام علیکم: جنابعالی در بحث معاد صحبتی با این مضمون فرمودید که قبل از قیامت زمین باید به بلوغ برسد و در دوران ظهور حضرت زمین به بلوغ نزدیک می شود و از علائمش این است که زمان طولانی تر می شود مثلا ده سال که حضرت مهدی حکومت می کنند می شود صد سال. ولی در بحث حرکت جوهری مشخص شد که زمین تا زمانی که حتی یک قوه دارد که به فعل تبدیل نشده هنوز ماده است و خصوصیات ماده را دارد و بطور ناگهانی قیامت می شود. پس نباید علائمی از قبیل طولانی شدن زمان را پیدا کند که از خصوصیات ماده نیست. لطفا توضیح فرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مادی بودن زمین تا آخر هست ولی ظرفیت آن در ظهور حقایق متفاوت می‌شود مثل چشم انسان که در ظهور حالات روح نسبت به سایر اعضای بدن متفاوت است یعنی شما از طریق چشم به حالات روحی طرف مقابل سریع‌تر منتقل می‌شوید. موفق باشید

19936
متن پرسش
سلام استاد: در بحث حرکت جوهری، بقاء موضوع رو در جسم چطور تطبیق میدین؟ یعنی اینکه بگم جسم یک شخص، جوهرش در عین حرکت، بقاء داره، به این معنی که جسم من همون جسمه فقط در عوارض تغییر داره، ولی با وجود جوهر متحول، موضوع جسم من بودن چون عین اتصال و حرکته، باقیه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جوهر پدیده‌ی مادی عین حرکت است و آن پدیده همان جسم می‌باشد. موفق باشید

19133

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: بنده با دوست صمیمی ام از امروز قرار گذاشتیم تا ۴۰ روز محاسبه نفس کنیم به خاطر یک علت خاص و الهی، من یک روز رو لیست کردم اما نمیدونم چه طوری تنبیه این گناهانی رو که کردم رو حساب کنم لطفا راهنمایی بفرمایید. اینم لیست یاد مرگ فقط ۲ بار نماز ظهر در بیرون، لغزیدن دل با دیدن صحنه های خیابانی حداقل ۲۵ بار لغزیدن دل در مکان آموزشی حداقل ۲۰ بار نماز مسجد، لغزیدن دل حداقل ۲۰ دفعه حرف لغو های امروز حداقل ۲ ساعت عدم حضور قلب در نمازها و عبادات حداقل نود درصد ریا در نماز حداقل پنجاه در صد در ضمن من حتما باید این نماز های ظهر و عصر و مغرب و عشا را در مکان های مد نظر بخونم چون شغلم اقتضا میکنه. خدا شما رو خیلی حفظ کنه.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌که با کشیکِ نفس‌کشیدن متذکر لغزش‌ها هستید، و با مأیوس‌نشدن و انتظاراتِ زیاد از خودنداشتن، إن‌شاءاللّه پس از مدتی نتایج بسیار خوبی را می‌یابید. موفق باشید

14824
متن پرسش
با عرض سلام: می خواستم نظر استاد راجع به متن ذیل درباره تلقی از خداوند نامتشخص را جویا شوم و تفاوتش را با وحدت وجود مورد قبول شما. ممنون پاسخي که خواهم داد پاسخ شخص من است نه اين که همه معنويان به چنين چيزي قايل‌اند. من غالباً در زمان توضيح اين مساله اين مثال را تکرار مي‌کنم. فرض کنيد کسي يک سرشماري و آمار از موجودات جهان هستي تهيه کند. بعد به او بگوييد خدا را فعلاً در آن سرشماري راه ندهيد و کنار بگذاريد و به بقيه بپردازيد. فرض کنيم آن شخص سرشماري را انجام داد و آمد و گفت: تعداد موجودات جهان هستي n عدد بودند. بعد به او بگوييد: خدا را هم اضافه کن. اگر گفت حالا که خدا را هم اضافه مي‌کنم تعداد موجودات هستيn + 1 مي‌شود، در اين صورت معلوم مي‌شود او خدا را هم يکي از موجودات جهان هستي مي‌داند چرا که وقتي او را به حساب نياورديم تعداد موجودات n تا بودند و با محاسبه خدا شدند n + 1. اين يعني خداي متشخص؛ اما چنان‌چه او بگويد اگر خدا را هم به حساب بياوريم تعداد موجودات هستي همان عددn است، به خداي غير متشخص قائل است. اگر به خداي متشخص هم قايل باشيم، موضوع شباهت خدا به انسان پيش مي‌آيد و پرسش‌هايي از اين قبيل که آيا همان طور که ما خشم و خشنودي و اراده و کراهت داريم او هم دارد؟ آيا حالات انساني در او ولو به نحو کامل‌تري وجود دارد يا ندارد؟ کما اين‌که بشقاب هم موجود من الموجودات است، اما انسان‌وار نيست. در اينجا ممکن است به دو قول قايل باشيد. اگر بگوييد شبيه انسان است، آن‌گاه خداي شما هم متشخص است و هم انسان‌وار است. اما چنان‌چه بگوييد مثل انسان نيست آن‌گاه خداي شما متشخص هست، اما انسان‌وار نيست. پس سه تصور از خدا مي‌توان داشت. اين که امري غير متشخص باشد يا متشخص باشد و بعد آن امر متشخص، متشخص ناانسان‌وار باشد يا انسان‌وار. البته درباره وصف انسان‌واري عده‌اي آنقدر افراط مي‌کردند که اعتقاد داشتند خدا مي‌تواند مثل مجسمه باشد. در فرهنگ اسلامي عده‌اي معتقد بودند که خدا جسم دارد و ريش دارد و حتي رنگ ريش خدا را هم تعيين مي‌کردند يا فاصله دو چشم او را هم تخمين مي‌زدند. منظور من اين مقدار خام انديشي نيست يعني همان طور که ما رضا و غضب داريم. او هم رضا و غضب دارد. ما لطف و قهر داريم او هم دارد. بنده به شخصه راي بسياري از عرفا را مي‌پذيرم، که مي‌گفتند خدا موجودي غير متشخص است. خدا يکي از موجودات هستي نيست. پس چيست؟ اين‌جاست که کساني که به خداي غيرمتشخص قائلند، حدس‌هاي مختلفي مي‌زنند. راي من اين است که خدا نفس وجود است. موجود نيست وجود است. از باب تشبيه بگويم که در خيلي از غذاها آب است اما هيچ کدام از غذاها آب نيست. خدا خود هستي است، نه داراي هستي. موجود يعني داراي هستي، به تعبيري گويا همه ما حسه‌هايي از او داريم. بهره‌هايي از او داريم. فرض کنيد دريا پر از آب است و غير از آب هم چيزي در دريا نيست. بعد هر کدام از ما به اندازه ظرفمان آب از دريا برمي‌داريم. ما آب نيستيم، صاحب آب هستيم. موجوديم؛ خدا هم خود وجود است. اگر چنين باشد مورد سوال شما يعني رابطه انسان و خدا به اين صورت تفسير مي‌شود که ما حسه‌اي از خداييم. ما غير خدا نيستيم. خدا هم غير ما نيست. ولي خدا منحصر در ما نيست. چون اگر خدا منحصر در من بود، شما حسه‌اي از او نداشتيد. اما من گفتم همه ما حسه‌اي از خداييم. من براي اين که اين رابطه را نشان بدهم، معمولاً از مثال استفاده مي‌کنم که البته فقط مثال است و در اديان شرقي هم گاهي به کار رفته و به نظر من مثال بسيار خوبي است. شما يک درخت را در نظر بگيريد با اين فرض که از بيرون هيچ چيز دريافت نمي‌کند. نه نور و نه حرارت، نه آب، نه خاک، نه هوا و .... از طرفي چيزي هم به بيرون از او پرتاب نمي‌شود. يعني اگر از او شکوفه‌اي پرپر شد يا ميوه‌اي از او پلاسيد و افتاد، باز در پاي ريشه مي‌افتد و بلافاصله از ريشه جذب درخت مي‌شود. اين درخت فرضي را تصور کنيد که هيچ گونه داد و ستدي با بيرون ندارد. اگر من به شما گفتم درخت را به من نشان بدهيد، شما با انگشت خود به سوي او اشاره مي‌کنيد. ولي اگر من دقيقاً امتداد انگشت شما را ادامه دهم، به يک شاخه‌اي از اين درخت يا به يک گل يا به قسمتي از ساقه يا ميوه مي‌رسم. با اين همه شما براي نشان دادن درخت چاره‌اي جز اشاره کردن نداريد ولو اشاره شما نمي‌تواند کل درخت را در بر بگيرد. اگر شما به من بگوييد آن چه نشان دادي تکه‌هايي از درخت بوده و مثلاً گل و شکوفه و ساقه آن بوده، حالا خود درخت را به من نشان بده. آن‌گاه من به شما مي‌گويم درخت چيزي غير از اين مجموعه نيست. کسي نمي‌تواند جايي از درخت را نشان بدهد که نه ساقه باشد، نه برگ، نه جوانه و .... پس غير از اين مجموعه چيز ديگري به نام درخت وجود ندارد. اين هم يک نکته که از تمام اين‌ها مي‌خواهم درباره خدا استفاده کنم. نکته ديگر اين‌که اگر در هنگام نشان دادن درخت به شکوفه اشاره کنم و شکوفه سر بلند کند و بگويد: من درخت هستم و بقيه اجزا درخت نيستند، چون ملکيان به من اشاره کرد، او هم اشتباه کرده. چرا که او درخت نيست. اگر او درخت بود، بقيه اجزا درخت نبودند. با اين که به کل بايد به او گفت: تو درختي. يعني از درخت بودن در تو چيزي هست. اما نه اين که باقي اجزا درخت نيستند. نکته ديگر، حجم اين درخت مقدار ثابتي است. چون اگر يک قسمت از آن مثلاً يک گل به بيرون افتاد درست است که مقداري از حجم آن کم مي‌شود، اما در عوض مجدداً جذب خودش مي‌شود. نکته ديگري که البته ممکن است نتوانم در زبان فارسي آن را درست بيان کنم، اين است که شما وقتي ربط و نسبت درخت را با يکي از اجزايش مي‌خواهيد بيان کنيد، چه مي‌گوييد؟ از سويي شکوفه که درخت نيست، از سويي هم درخت جز مجموع اين اجزا نيست. پس آيا بايد گفت درخت شکوفه را آفريد؟ نمي‌شود گفت. چرا که اين به معناي آن است که قبلاً درخت وجود داشت و شکوفه نبود و اکنون درخت شکوفه را به وجود آورد. اين‌طور نيست. درخت خود را اين چنين جلوه داد و شد شکوفه. خود را طور ديگري جلوه مي‌دهد و مي‌شود برگ. جايي ديگر خود را به صورت ساقه و ... جلوه مي‌دهد. هيچ‌کدام را به‌وجود نمي‌آورد. مثل اين که آب رطوبت خود را به وجود نمي‌آورد. رطوبت يک جلوه از آب است. کما اين‌که مايع بودن هم جلوه ديگري از آب است و قس الي هذا. اينها جلوه‌هاي آب هستند نه پديدآمدگان توسط آب. در زبان فارسي وقتي درخت شکوفه مي‌کند مي‌گوييم: «درخت شکفت يا شکوفيد» وقتي هم درخت گل مي‌کند بايد گفت: «درخت گليد» اين است که مي‌گوييم در زبان فارسي بيان آن مشکل است. يا در زماني که ساقه مي‌کند بايد گفت: «درخت ساقيد» درخت مي‌گلد و مي‌جواند و مي‌ساقد. و امثال ذلک. ما به ازاي هر جلوه از درخت نامي ‌مي‌گذاريم. اين تصور من درباره خداست. من مي‌گويم جهان هستي يک موجود است؛ اين خداست. و چون برون از جهان هستي وجود ندارد (يعني نيست) او ديگر نمي‌تواند با بيرون از خود داد و ستد داشته باشد، چون بروني وجود ندارد. هيچ موجودي با نيستي نمي‌تواند داد و ستد کند. اين جهان است. يکي شکوفه اين درخت است، ديگري گل، يکي ساقه و ديگري ميوه‌ی اين درختند. وقتي آب پديد مي‌آيد، خدا به صورت آب جلو مي‌کند. اين‌جا بايد بگوييم: خدا آبيد. و وقتي يک انسان پديد مي‌آيد مي‌گوييم: خدا انسانيد. کما اين‌که وقتي خرگوشي پديد مي‌آيد مي‌گوييم: خدا خرگوشيد. پس انسان، خرگوش، آب و ... جلوه‌هايي از خدا هستند. برگرديم به همان بحث «اشاره» که گفتيم. من اگر اشاره را جدي بگيرم و امتداد بدهم به يک قسمت از درخت مي‌رسم. اکنون اگر به من بگوييد خدا را نشان بده، من اشاره مي‌کنم، نمي‌توانم به جايي اشاره نکنم و بگويم اين خداست. منظورم تنها اشاره انگشت نيست. اشاره ذهني هم هست. اما از سوي ديگر همان‌طور که گفتم به محض اشاره، شکوفه نبايد به خود غره شود که درخت است. به همين ترتيب به محض اشاره من به يک شخص، نبايد چنين شود؛ در عين اين‌که همه خدا هستند و جلوه‌هايي از خدا هستند. با تمام اين مثال‌ها معلوم مي‌شود که انسان نسبت به خدا مثل گلي است بر يک درخت. يا جوانه و شکوفه‌اي بر يک درخت. اين شکوفه اما يک فرق با شکوفه قبلي دارد و آن اين که اگر شکوفه مثالي من خبر داشته باشد که جزيي از درخت است يا خبر نداشته باشد، در وضعش تاثيري ندارد. اما شکوفه دوم (انسان) استثنائاً اين فرق را دارد که اگر خبر داشته باشد که جزيي از خداست، آرامش مي‌يابد و براي او رضايت و ابتهاجي پديد مي‌آيد که وقتي خبر ندارد اين چيزها برايش پديد نمي‌آيد. اگر اين درست باشد، خدا را دوست داشتن يعني هستي را دوست داشتن. بنابراين، براي دانستن اين‌که کسي خداپرست و خداگرا هست يا نيست بايد ديد آيا به کل اين نظام راضي است يا نه. هرکه به کل اين نظام رضايت دهد (که رضايت دادن به يک قسمت از آن بسيار مشکل است) خدادوست است. قسمت مشکلي که نمي‌توان به آن رضايت داد، شرور هستي است. بنابراين، به نظر من انسان معنوي به شرور هم رضايت مي‌دهد. يعني تمام بدي‌هاي طبيعي چه بدي‌هاي اخلاقي، چه بدي‌هاي عاطفي (و اگر به بدي‌هاي مابعدالطبيعي هم قايل باشيم) به تمام اين بدي‌ها رضايت مي‌دهد. يعني در عين اين‌که مي‌بيند فراوان بيگناهاني هستند که رنج مي‌برند و بسا نيکوکاراني هستند که به حسب ظاهر پاداشي نمي‌گيرند، در عين اين‌که مي‌بيند ظلم و فريبکاري و خشونت و بيماري و زلزله و رعد و برق و همه شرور طبيعي و عاطفي (مثل دندان درد و ...) هست، همه‌ی آن‌ها را روي‌هم‌رفته دوست مي‌دارد، اما روي‌هم‌رفته رضایت می‌دهد یا دوست می‌دارد به معناي آن نيست که با اين شرور مقابله نمي‌کند. چون يکي از چيزهايي که بايد به آن رضا بدهد، اختياردار بودن انسان است وآن را اعمال مي‌کند. پس انسان معنوي در عين اين‌که هم در بيرون و هم در درون خود مشغول مقابله با پلشتي‌ها و بدکاري‌هاست، به کل نظام رضا داده و تسليم کل نظام است. اين تلقي من از رابطه انسان و خداست.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده این نوع نگاه را به خدا، رویهم‌رفته مغایر وحدت وجودی که بدان معتقدم، نمی‌بینم. می‌ماند که با فکر و فرهنگ دیگری بیان شده که معلوم نیست برای مخاطب شیعه‌ی ایرانی با آن سابقه‌ی فرهنگیِ خاص خودش قابل درک باشد. زیرا زمین و زمینه‌ی ما با رشد تفکر صدرایی بیشتر همخوانی دارد. به همین جهت در حین خواندن این نوشته فکر می‌کردم آیا از طریق معرفت نفس و عرفان اسلامی، ما به صورتی روشن‌تر و کامل‌تر به چنین دریافتی نمی‌رسیم که خطراتی که نتیجه‌گیری‌های بعضاً خطا در آن نباشد؟ موفق باشید

14398

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: استاد فرموده بودید ایمیل مشاوره ای و درد و دل نفرستیم بنده هم عرض کردم چشم. ولی استاد فکر کنم این ایمیل الان بنده از آن نوع مشاوره ای که شما فرمودید نفرستیم، فرق دارد. ما نمی دانیم این نوع سوالات را از شما نپرسیم از که بپرسیم؟!! استاد کمکم کنید. بنده چند هفته ای است که حالم رفته است. حال و هوای عرفانی ندارم هیچ. بلکه واجباتم را هم به زور انجام می دهم. سنگین شدم. چند تا نماز صبح قضا کردم. در نماز گریه ام می گرفت ولی الان خبری نیست. کسل شدم. کمکم کنید. الان در مباحث شما حدودا جلسه بیست و... معاد هستم. استاد این قضیه امیدم را هم سلب کرده. مدام در دلم میاید که: دیدی تو نمی توانی در مسیر سلوک راه پیدا کنی. دیدی در همین مقدمات هم مانده ای.... استاد خیلی از شما تقاضای کمک دارم. این دیگر جزو سوالات درد و دلی حساب نمی شودها استاد! التماس دعای شدید از استاد عزیز
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سری به جواب سؤال شماره‌ی 3658 بزنید. موفق باشید

8060

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام با توجه به احد بودن حق تعالی وسوسه های شیطان لعین و واقعه کربلا چگونه توجیح میشود؟(منظور اینست که با توجه به اینکه اراده ای جز اراده خدا حاکم نیست این مسایل چگونه توجیح میشوند؟)
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: مگر جز این است که رسول خدا«صلواة‌اللّه‌علیه‌وآله» در خواب به حضرت امام حسین«علیه‌السلام» فرمودند: حرکت کن خدا می‌خواهد تو را کشته ببیند؟ پس همه‌چیز با مدیریت حضرت احد بوده. موفق باشید
29138

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: در خصوص سوال ۲۹۱۳۱ خواستم بگم که منظورم اینه که از کجا معلوم من الان که دارم از شما سوال می‌پرسم و شما دارید به من جواب میدید، در حال خواب دیدن نیستم و در حال بیداری دارم از شما سوال می‌پرسم؟ به خدا روم نمیشه وققتتون رو بگیرم. استاد راستش بعضی از کاربران بعضا سوالات عجیب و غریبی از شما میپرسن که من با خوندن آن سوالات بیخودی نسبت به حساسیتی که آن کاربر دارد حساس می‌شوم. مثلا کاربری که سوالات ۲۱۱۴۵ و ۲۱۳۵۶ را از شما پرسیده من را نسبت به این موضوع حساس کرده که نکند راستی راستی من الان دارم خواب می‌بینم و خودم خبر ندارم. گویا این کاربر همانطور که از صورت سوالاتش هم مشخص است به این حالت شکاک بودن خودش هم افتخار می‌کند و دوست دارد در خواب و در بیداری شکاک باشد. شما هم در جواب هایی که به او دادید به او تذکر ندادید که داری اشتباه می‌کنی. اینکه به او تذکر ندادید نکند دارد درست می‌گوید؟ آن چیزی که شک مرا بیشتر کرده این شعر است: عالم چو حباب است ولیکن چه حباب نی بر سر آب بلکه بر روی سرآب آن نیز سرابی که ببیند بخواب آن خواب چه خواب، خواب مستان خراب استاد من از این حالت بدم میاد. راهنمایی بفرمایید. جواب این شبهه ای که برایم پیش اومده رو خیلی متقن بدهید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که عرض شد دلیل آن‌که طرف در حال خواب نیست، همان است که می‌پرسد نکند خواب هستم. زیرا کسی که در حال خواب است که نمی‌گوید نکند خواب باشم. گفت:

من آب شدم سراب دیدم خود را

دریا گشتم، حباب دیدم خود را

آگاه شدم غفلت خود را دیدم

بیدار شدم به خواب دیدم خود را

موفق باشید

24727
متن پرسش
با سلام: شبهه کسی که می گوید در مساجد نمی توان نماز خواند زیرا پول برق و آب از بیت المال پرداخت می شود و حداقل من یک نفر راضی نیستم چگونه باید جواب داد. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این موارد نظر ولیّ امر که از طریق شورای نگهبان إعمال می‌شود، ملاک است و نه نظر افراد. موفق باشید

23960

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام خدمت استاد: بدون مقدمه عرض می کنم در ابتدای صحبتهای استاد یک نکته ناخودآگاه همیشه اثر منفی در ذهن من و شاید تعدادی دیگه میزاره و اون نگفتن تشدید حرف را در بسم الله الرحمن الرحیم هست. به نظرم حتی جایی در روایتی دیدم بر این نکته تاکید کردن. شاید هم بنده زیاد حساسیت بخرج میدم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بیایید و خیلی سخت نگیرید. بگذارید بنده (بسم اللّه) را فارسی بگویم!! فکر می‌کنم خداوند فارسی هم بلد باشند. موفق باشید

23678
متن پرسش
سلام استاد: ببخشید پازلی چیدم از مباحثی که تا حالا از سلوک فردی فهمیدم. ببینید راه رو درست متوجه شدم یا نه؟ ممنون. هرجاش غلط یا ناقصه لطفا تصحیح کنید. ۱. ترک عملی گناه تا جایی که آدم میدونه این کار گناه هست. بعد: ۲. ترک فکر گناه یعنی تو فکر و ذهنشم راجع به کسی یا موضوعی گناه نکنه. مثلا غیبت ذهنی نکنه. بعد: ۳. حضور در لحظه اکنون. نرفتن به گذشته و آینده. ظاهرا این مرحله ای سخت و طولانی است. توأم با: 4. شدت دادن به قلب (یا در واقع نور قلب یافتن). که در این صورت: ۵. راهی جز نور قرآن و اهل بیت نیست. پس بهترین راه که «ابلغ» است همان سراغ قرآن و اهل بیت رفتن است که قلب نور بگیرد. کم و زیادیش رو لطفا بهم بگید. خدا عاقبت به خیرتون کنه
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نکات خوبی را به میان آورده‌اید. با همین رویکرد، پای در راه بگذارید و جلو بروید که به ما فرموده‌اند: «تو پای به راه در نِه و هیچ مپرس / خودْ راه بگویدت که چون باید کرد.» موفق باشید

23549

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: استاد من اگر بخواهم در موضوع اطاعت از مادر مرتکب گناه نشوم باید از خانه تکان نخورم و اصلا بیرون نروم. می گوید نه مسجد برو و نه با رفیق هایت بگرد و نه بیرون برو. البته یک وقت فکر نکنید که رفیق باز هستم نه. هفته ای دو بار جلسه داریم یکی مطالعه کتب شهید مطهری (ره) است و دیگری جلسه شب شعر (حافظ) است. استاد من اگر بخواهم در این موضوعات از مادرم اطاعت کنم بی پرده بگویم مهرم نسبت به مادر از بین می رود. این درحالی است که من مردی ۲۵ساله هستم. استاد دارم نابود می شوم. بارها با مادرم صحبت کردم ولی فایده ندارد. استاد این چیزهایی که گفتم بدون اغراق گفتم. واقعا مخالف این است که من بیرون از خانه بروم مگر چه استثناءهایی باشد! شما را به خدا راهنمایی ام کنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در کسب معارف دینی که واجب ذاتی است اطاعت از والدین لازم نیست. این بستگی به خودتان دارد که چه چیزی در مورد رشد مبانی عقیدتی‌تان لازم است. در این مورد واجب است که آن را دنبال کنید. موفق باشید

22877
متن پرسش
سلام علیکم: در بیان خطبه ۸۳ نهج البلاغه فرمودید انس با این جسم باعث می شود که ما همیشه این تفکر یک جسمی داشتن برای ما باشد و آن جسم را تا ابد داشته باشیم. ما قبل از اینکه به دنیا بیاییم از خدا بوده ایم و در اثر نظر او خلق شده ایم و چون امکان چنین جسمی را داشته ایم اینگونه شده ایم، پس آیا جسمی که بر ما می ماند همان امکان ماست که در قبل داشته ایم و احساس می کنیم که بوده ایم؟ پس چرا فرمودید چون در این دنیا با آن بوده ایم انس با او داریم و با ما باقی می ماند؟ آیا منظور هویت حسن و حسین پیدا کردن در این دنیاست که در این دنیا بر ما اضافه می شود منظور است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هر نفسی در دوره‌ی جنینی جسمی مطابق اهدافِ دنیایی‌اش می‌سازد. ولی بعد از این دنیا از آن‌جایی که هیچ روحی که دارای اراده و انتخاب باشد بدونه جسم نیست، جسمِ او مطابق شخصیتی است که در این دنیا برای خود شکل داده است. موفق باشید   

22666
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام خدمت استاد گرانمایه: جناب استاد در دعای شریف عشرات آمده که الف) خدایا تو را شاهد می گیرم و شهادت تو کافیست و ملائکه تو و انبیا و........ جمیع خلقت را شاهد می گیریم که تو خدایی هستی که خدایی غیر تو نیست.... ۱. اگر می فرماید تو را شاهد می گیرم و شهادت تو کافیست پس ادامه را برای چه مطرح می فرماید؟ ۲. اساسا معنای دقیق شاهد گرفتن یعنی چه؟ ۳. این که می فرماید جمیع خلق را شاهد می گیرم. شیطان، شمر، صدام، جنایتکاران تاریخ هم جزو جمیع خلق هستند شاهد گرفتن هیتلر به چه معناست؟ ب) در فرازی می فرماید «اللهم و لک الحمد و لک الشکر بجمیع محامدک کلها علی جمیع نعمائک کلها» منظور از به همه حمد های تو «بجمیع محامدک» چیست؟ ج) فراز «و لک الحمد حمدا تضرع لک السماء کنیفیها» حمد برای توست حمدی که می گذارد آسمان بر تو شانه هایش را تفسیرش چیست؟ با عرض پوزش از مزاحمت و با تشکر و التماس دعا. خداوند به شما خیر دنیا و آخرت را عطا فرماید لطفا جواب را در سایت قرار دهید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- سالک از یک جهت نظر به وجهِ وحدانیِ حضرت حق دارد و از جهت دیگر همان وجهِ وحدانی را با نظر به تجلیات، در عوالم نازله می‌یابد تا در همه‌ی مراحل،به وَحدانیت حضرت حق إقرار کند 2- یعنی توجه به انوار الهی 3- در تمام این موارد نظر به وجهِ مخلوقیتِ مخلوق است که آن وجه مخلوقیت، اشاره به وجه خالقیت حضرت احد دارد. موفق باشید 

22631
متن پرسش
سلام: در حوزه کاری راهنمایی گردشگران داخلی و خارجی وارد شده ام. برخی آثار تاریخی به نوعی بازتاب دهنده تفکرات شرک آلود برخی مردمان عصرشان بوده و امروزه به عنوان جاذبه گردشگری مطرح است. در کنار این آثار، آثاری عمدتا پس از اسلام وجود دارد که بازتاب دهنده روح متعالی مردمان و سازندگان بناها و هنر اصیل ایرانی درآمیخته با مفاهیم اسلامی است. چگونه می توانم در این حوزه شغلی جایگاه حقیقی تاریخی را درک کرده و به ایفای نقش بپردازم؟ با چه دیدی به کار در حوزه راهنمای گردشگری نگاه کنم تا لذت به ثمر رسیدن را در خود بیابم و نه برباد رفتن همه تلاش ها؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر حال آثار تاریخی ما حکایت از نوعی توانایی در این ملت دارد. حتی آن‌جایی که حاکمان ظالم آن را به نفع خود تمام کرده‌اند. یادآوریِ این نوع توانایی‌ها امید ما را به آینده‌ی خودمان بیشتر می‌کند. موفق باشید

22128
متن پرسش
سلام: آیا زبان انقلاب اسلامی می تواند زبان قرآن باشد؟ و یا به عبارتی با زبان قرآن می توان انقلاب اسلامی را گزارش داد؟ اگر می شود چگونه؟ و اگر نمی شود نقش قرآن در این تاریخ چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تنها زبانی که سراسر آن متذکر حضور توحیدی در هر تاریخی است، زبان قرآن است و انقلاب اسلامی اگر با اشارات قرآن تبیین شود چهره‌ی اصلی خود را نشان می‌دهد. مشکل ما آن است که قرآن را مطابق این زمانه به تعبیر امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» به زبان نمی‌آوریم وگرنه آن برای هر مسئله‌ی زمانه‌ی ما از جمله رخداد انقلاب اسلامی حرف‌ها دارد تا اجمال آن را به تفصیل درآورد. حقیر در بحث سوره‌ی نساء عرایضی در این مورد داشته‌ام. موفق باشید 

19233

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: تجرد در برزخ با تجرد در قیامت چه تفاوتی دارد؟ هر دو تجرد محض محسوب می شوند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خیر! شدتِ تجرد در قیامت بیشتر است. موفق باشید

17539

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد عزیز: مدتی است که با آثار آقای عبدالله مستحسن آشنا شده ام و به شدت چند سوال برایم پیش آمده که طبق همیشه ان شاءالله راهنمایی حضرتعالی چراع راه ما باشد: ۱. نظر حضرتعالی درباره استفاده از آثار آقای مستحسن چیست و آیا توصیه به مطالعه کامل آثارشان می کنید یا نه؟ یا به عبارت بهتر از نظر شما در چه حدی تایید هستند؟ ۲. قطعا نظرات آقای مستحسن در مباحث تفسیر قرآن بسیار نوین و جذاب و به نظر دقیق می باشد، چرا حوزه های علمیه عمدتا با ایشان ناآشنا هستند و اصلا چرا ایشان اصرار بر مستعار بودن خود دارند؟ آیا بهتر نیست که مشخصن مخاطبان ایشان بدانند که با چه کسی در ارتباط هستند؟ ۳. چه نقدهایی به شیوه کار و آثار ایشان وارد است؟ ۴. به نظر شما آیا آشنایی با شخصیت واقعی ایشان در سیر تدبر قرآنی ما کمکی به ما می کند یا خیر؟ و اگر جواب مثبت است چگونه می توانیم با ایشان آشنا شویم و در ارتباط باشیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده هم این ابهام را دارم که چرا ایشان خود را معرفی نمی‌کنند. روی هم رفته نکات خوبی را مطرح می‌کنند. ولی از آن جایی که اسلام ابعاد گسترده‌ای دارد، نباید در ایشان متوقف شد. موفق باشید

16791
متن پرسش
سلام: گاهی که اخباری از فساد اقتصادی می شنوم خیلی ناراحت می شوم، به حدی که اعصابم خرد می شود و خیلی برایم تلخ و منزجر کننده است. آیا حال من در این مواقع طبیعی است؟ اگر نه چه کار کنم که در این اوقات آن قدر عصبانی نشوم و بهم نریزم؟ به طور کلی خوب است در این مواقع چه کار کنم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا نباید انسان از این فاجعه‌ی بزرگ که به آبروی انقلاب اسلامی ضربه می‌زند، ناراحت نشود؟ می‌ماند که همه‌ی این مشکلات به جهت آن است که ما در نظام آموزشی و رسانه‌ای خود، همّت کامل برای تربیت معنوی و عرفانیِ مردم اعمال نکردیم تا روحیه‌ی حرص به دنیا به روحیه‌ی اُنس با خدا تبدیل شود. آن وقتی که مردم به جای تماشای ماهواره، تلویزیون می‌دیدند، یا آن‌ها را مشغول سریا‌ل‌های سطحی و بی‌محتوا کردیم و یا به برنامه‌های مذهبی کم‌عمق دل‌خوش بودیم. لذا مردم آماده‌ی فاجعه‌ای که در پیش رو داشتند، نشدند. از این جهت باید خود را ملامت کنیم و برای آینده با جدّیت تمام بر اساس آموزه‌های عرفانی حضرت روح اللّه«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» برنامه‌ریزی نماییم. موفق باشید

نمایش چاپی