باسمه تعالی: سلام علیکم: نگاه اسفارخواندههایی مثل امام خمینی«رضواناللّهتعالیعلیه» و آیت اللّه طباطبایی«رحمةاللّهعلیه» طور دیگری است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به اسم مخالفت با فلسفه، عملاً کار به مخالفت تعقل در دین کشیده است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در نتیجهگیریها، گرفتار افراط هستند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- این همان سخن ملاصدرا است 2- جزوهی «نحوهی حیات بدن اخروی» که بر روی سایت هست در این مورد دنبال فرمایید از آن جهت که حضرت صادق«علیهالسلام» میفرمایند: «القبرُ هو البَرزخ» نه آنکه قبر، به معنای این قبر خاکی باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحثهای استدلالی در اینجا و در قالب سؤال و جواب ممکن نیست. حضرت آیت اللّه حسنزاده در کتاب «معرفت نفس» خود دلایل خوبی را مطرح کردهاند. موفق باشید
سلام استاد: متن اربعین خود را به مناسبت ایام اربعین برای باز خوانی خدمت تون ارسال کردم «اربعین امری فراتر از عادات» بسمه تعالی: نمی دانم باید اسم این «رازگونهی تاریخ» را چه بگذارم او که نه میشود دانستش، نه میشود نوشتش، نه میتوان خواندش، و هزاران نهی دیگر... فقط میدانم که باید در حیرت زدهگی، گیجی و سر درگمی نظارهگرش بود؛ انگار باید در او قرار گرفت و در حضور پر معنای او غایب شد به مانند قطره در میان دریا. اصلاً مگر میشود از «سر»، جز به اشاره سخن گفت تا وجهی از وجوهش را در هر دوره ظهوری باشد؟! چه خوش گفت شاعر که: «حقیقت را به هر دوری ظهوری ست» آری این حقیقتِ بیمنتها را نه میشود و نه ظرفش هست که یکجا ویکباره به نظاره نشست. حقیقت عاشورا به مانند خورشیدیست که تابِ ماندن به پیش او را کسی ندارد، آنقدر شدید است که هرکس بخواهد به آن نزدیک شود هلاک خواهد شد، حال چه در لباس حق باشد، چه در لباس طاغوت. چرا که عاشورا محل ابراز حضور و وجود نیست، روز عاشورا محل «مستهلکشدن» است محل «فنا و نابودی هر غیری» است با این تفاوت که عدهای حسینی شوند، عدهای یزیدی. آنقدر حرارت عاشورا شدت دارد که کسی نمیتواند با «منِ» خود که چیزی جز «وَهم» نیست در آن قرار گیرد. توانِ دیدن، فهمیدن و درک عاشورا برای کسی نیست بل باید آن را در جلوهی رقیقشدهاش، به نظاره نشست. «اربعین» همان تجلیگاه، محل و مشهد عاشوراست. اگر کسی بخواهد واقعیت عاشورا و حسین«علیهالسلام» را در متن و جایجای تاریخ ببیند، باید اربعین را به تماشا نشیند و «کل یوم عاشورا» را کجا میشود تاویل و تعبیر و تفسیر کرد؛ إلاّ با اربعین؟! آری اربعین داستانها، رازها و نگفتهها در سینه دارد که گاهگاهی بنا به کاسهی ما بیظرفها «سرّی» از آن رازِ بیمنتها را برایمان فاش میکند و ما را به حیرت و سکوت وامیدارد. «اربعین» آمده بشریت را به سمت و سوی «امت واحدهی» محمدی، اشارت و بشارت دهد. «اربعین» این بارانِ کثیرِ محبت آمده تا رودهای جاری حیات را به دریاهای خروشان فطرت، و این دریاها را به اقیانوس بینهایتی به نام «اباعبدالله» منتهی کند. آری اباعبدالله «علیهالسلام» همان کلمهی واحدی ست که با «اربعین» به تاریخ آمده تا آدمی را به «بندگیاش» یعنی همان اصل فراموششدهی بشر برگرداند. عالمی که امروز در آن قرار داریم عالمِ کثرات و ارادههای معطوف به نفسانیت بشر است که طلب قدرت و طاغوتیگری دارد. بشرِ امروز حرف از مرگِ خدا میزند و حیات خدا را در گذشته جا گذاشته، به نحوی که گویی عالم امروز مطلقاً تهی از خداست، و تنها به فرهنگ انتزاعی و حصولیِ نگاه به معبود اکتفا کرده و به تبع این نگاه، میخواهد حسین«علیهالسلام» را هم در حدود 1400 پیش دفن کند و تنها بر سر قبرش فاتحهای بخواند. اما «عاشورا» در لباس «اربعین» همان خون حیاتبخش در رگههای طول تاریخ است. «اربعین» کلمهی «اُنسی» است که با زینب «سلاماللهعلیها» به صحنه آمد و فراهمکردنِ اُنس، کارِ مادر است و این زینب است که مادرانه آمده تا همه را به خانهی اُنسِ انسانیت دعوت کند، انس یعنی یگانگی بشر، فراتر از هر مذهب و ایدئولوژی و جریان و فانیشدن ذیل محبت و «امر ولایت». امروزه بشر بیسرپناه و یتیم شده است و نیاز به تکیهگاهی حقیقی دارد، و این زینب است که مادرانه برای فرزند بیپناهش آغوش گشوده و تکیهگاهی برای آرامشش شده. امروز آدمی آنقدر دچار پوچی و قهرِ طاغوت نفسانی شده که دیگر یأس، سر و پایش را گرفته و انگار نمیخواهد و نمیتواند در دل این زشتیها هیچ زیبایی را ببیند و زینب آمده تا با «صبر مادرانه» «ما رأیت إلاّ جمیلا» را ذرهذره حتی در غل و زنجیرِ طاغوت یزیدی هم که باشی یادت بدهد و همان طور که او، اسارت را در غل و زنجیر کرد؛ آمده تا بشر را فرا تر از «اسارت عادات» امروز بشر سیر دهد و متذکر «اذانِ» هستی که شهادت به «لا اله الا الله» است بشود تا بتوانیم آن به آن از «لا اله» که نفی هر خدایی است با «إلا» سیر کنیم و تمام هیمنهی کاخ یزیدی را برسرش فرو بریزیم و به «الله» برسیم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: چه خوب نگاهی به اربعین انداختهاید! گوارایتان باد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این موارد دستورات اخلاقی که شریعت الهی در اختیار ما قرار داده، راههای مختلف برخورد را در مقابل ما قرار میدهد. پیشنهاد بنده آن است که سلسله مباحث شرح دعای «مکارم الاخلاق» را که در آرشیو صوت در سایت هست، دنبال فرمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده سیر مطالعاتی موجود بر روی سایت، میتواند در این مورد کمک کند و ایدهی لازم را در منظر شما قرار دهد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: هرچه در عالم ماده جلو برویم همواره با ماده روبهرو هستیم مگر اینکه افق تفکر و شخصیت خود را به عالمی برتر یعنی عالم مجردات سیر دهیم. از طرفی، بینهایتبودنِ عالم مجردات مثل عالم برزخ، بینهایتبودنی است در عینِ مخلوقیت. ولی بینهایتبودنِ خداوند، بینهایتی است در عینِ خالقیت که وجودش به غیر محدود نمیشود.
عنایت داشته باشید حوزهی عالم ماده، مقهورِ عالم مجردات است مثل آنکه «تن» مقهور نفس ناطقهی انسانی و یا روح انسان است و هر اندازه انسان در «بدن» دقت کند و در جزئیات آن جلو رود، بالاخره از حوزهی بدن که مقهور عالم غیب است، خارج نمیشود. پیشنهاد بنده آن است که جهت رفع ابهامات خود مباحث «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» همراه با شرح صوتی آن مطالعه کنید وگرنه همواره با همین سؤالات مبهم مشغول خواهید بود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنا به فرمایش آیت اللّه میانجی، چوپانان آن گوسفندهایی که از گله عقب میافتند را بغل میکنند تا گرفتار گرگ نشوند، ولی به آن قوچ قدرتمند نهیب میزنند که عقب نیفتد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: با نظر به افقی که انقلاب اسلامی در مقابل ما گشوده و با نظر به هدف عبور از عقل غربی به سوی عقل قدسی، چه اشکال دارد همین رشته را ادامه دهید؟ موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نظام عالم، نظام احسن است و تنها کسانی به سعادت میرسند که مطابق حکم خالق این نظام در این نظام عمل نمایند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: این موضوع با توحید هر چه بیشتر حل میشود در آن حد که داریم «لا یشغله فعل عن فعل» یعنی کاری او را از کار دیگر باز نمیدارد به جهت جامعیتی که برای انسان موحّد پیش میآید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- باید جایگاه آیهی مربوطه در کلّ سوره برای طرفی که میخواهد استخاره کند روشن باشد. 2- هر اندازه شخص استخاره کننده متوجه روح کلی قرآن باشد بهتر است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر حال جسمانیه الحدوث بودن نفس به معنای تقسیم پذیر بودن آن نیست بلکه به معنای تجلی آن روح کلی است مطابق ظرفیت بدنی که آن روح به آن تعلّق میگیرد و از این زمان است که هر کس، خودش است و احساس یک شخص در خود میکند. در این مورد خوب است که مباحث حرکت جوهری دنبال شود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید تقابل با استکبار را در کشور عراق به صورتی نشان دهیم که با سیاستهای مخصوص آن کشور مقابله نداشته باشیم؛ نفس چنین حضوری به معنای ایجاد تاریخی است غیر از تاریخ مدرنیته. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: با متذکر کردن قلب از طریق روایات خداوند کمک خاص خود را مرحمت مینماید. پیشنهاد بنده آن است که شرح صوتی «ای اباذر» را دنبال فرمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: این که واژهی «احمقانه» را تند میدانید توصیه و تذکر به جایی است به بنده ولی در مورد جشن تولد برای خودمان یا سفره ی هفت سین انداختن بحث در این است که تا میتوانیم نباید کاری کرد که از یک طرف لغو است و مومنین «عن اللغو معرضون» هستند زیرا با مشغول شدن در امور لغو از کار های اصلی باز میمانند. از طرفی دیگر سنّتهای حسنه اشاره ای به این نوع اعمال ندارد. جشن تولد ائمه «علیهمالسلام» به جهت توجه به روزی است که اولیاءالهی متولد میشوند و عبادات خاص آن روز موجب گشودگی راه بین انسان و پروردگارش میشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اولاّ: سعی کنید خودتان با دست خودتان مسیر گرفتاریِ خودتان را فراهم نکنید و آن نگاهکردن به جنس مخالف است، حتی به صورت او نباید نگاه کرد چه رسد بخواهید به آن عکسهای مستهجن نگاه کنید و صورتهای قدرتمندی را به جان خود بیندازید. ثانیاً: اگر جلو خود را گرفتید و به آن عکسها و فیلمها نگاه نکردید، بعد از مدتی آنچنان قدرتِ صورتهای ذهنی آنها در تحریک شما کم میشود که تصورش را هم نمیکردید که چنین عفتی در شما هست، در آن حد که گویا اصلاً زنی در عالم وجود ندارد که شما طالب ارتباط با او باشید. در این سن به این «عفت» فکر کنید که سخت به آن نیاز دارید. حتماً در جریان صحبتی که با علامه محمدتقی جعفری«رحمةاللّهعلیه» شده، هستید که از ایشان می پرسند چی شد كه به این كمالات رسیدید؟!
ایشان در جواب خاطره ای از دوران طلبگی تعریف میكنن و اظهار می كنند كه هر چه دارند از كراماتی ست كه بدنبال این امتحان الهی نصیبشان شده: ما در نجف در مدرسه صدر اقامت داشتیم. خیلی مقید بودیم که در جشن ها و ایام سرور، مجالس جشن بگیریم و ایام سوگواری را هم، سوگواری میگرفتیم. یک شبی مصادف شده بود با ولادت حضرت فاطمه زهراi اول شب نماز مغرب و عشا میخواندیم و یک شربتی میخوردیم آنگاه با فکاهیاتی مجلس جشن و سرور ترتیب میدادیم. یک آقایی بود به نام آقا شیخ حیدر علی اصفهانی، که نجف آبادی بود، معدن ذوق بود. او که میآمد مَنْ بِه اَلکفایه، قطعا بهوجود میآمد جلسه دست او قرار میگرفت.
آن ایام مصادف شده بود با ایام قلب الاسد (10 الی 21 مرداد ) که ما خرماپزان میگوییم. نجف با 25 و یا 35 درجه خیلی گرم میشد. آن سال در اطراف نجف باتلاقی درست شده بود و پشههایی بوجود آمده بود که عربهای بومی را اذیت میکرد ما ایرانیها هم اصلا خواب و استراحت نداشتیم. آنسال آنقدر گرما زیاد بود که اصلا قابل تحمل نبود. نکتهی سوم اینکه حجرهی من رو به شرق بود. تقریبا هم مخروبه بود. من فروردین را در آنجا بهطور طبیعی مطالعه میکردم و میخوابیدم. اردیبهشت هم مقداری قابل تحمل بود ولی دیگر از خرداد امکان استفاده از حجره نبود. گرما واقعا کشنده بود، وقتی میخواستم بروم از حجره کتاب بردارم مثل این بود که با دست نان را از داخل تنور بر می دارم، در اقل وقت و سریع.
با این تعاریف این جشن افتاده بود به این موقع، در بغداد و بصره و نجف، گرما تلفات هم گرفته بود، ما بعد از شب نشستیم، شربت هم درست شد، آقا شیخ حیدر علی اصفهانی که کتابی هم نوشته به نام «شناسنامهی خر» آمد. مدیر مدرسهمان، مرحوم آقا سید اسماعیل اصفهانی هم آنجا بود، به آقا شیخ علی گفت: آقا شب نمیگذره، حرفی داری بگو، ایشان یک تکه کاغذ روزنامه در آورد. عکس یک دختر بود که زیرش نوشته بود «اجمل بنات عصرها» زیباترین دختر روزگار. گفت : آقایان من دربارهی این عکس از شما سوالی میکنم؛ اگر شما را مخیر کنند بین اینکه با این دختر به طور مشروع و قانونی ازدواج کنید - از همان اولین لحظه ملاقات عقد جاری شود و حتی یک لحظه هم خلاف شرع نباشد- و هزار سال هم زندگی کنید. با کمال خوشرویی و بدون غصه، یا اینکه جمال علی (علیه السلام) را مستحباً زیارت و ملاقات کنید. کدام را انتخاب میکنید؟ سوال خیلی حساب شده بود. طرف دختر حلال بود و زیارت علی (علیه السلام) هم مستحبی.
گفت آقایان واقعیت را بگویید. جا نماز آب نکشید، عجله نکنید، درست جواب دهید. اول کاغذ را مدیر مدرسه گرفت و نگاه کرد و خطاب به پسرش که در کنارش نشسته بود با لهجه اصفهانی گفت: سید محمد! ما یک چیزی بگوئیم نری به مادرت بگوئیها؟
معلوم شد نظر آقا چیست؟ شاگرد اول ما نمره اش را گرفت! همه زدند زیر خنده. کاغذ را به دومی دادند. نگاهی به عکس کرد و گفت: آقا شیخ علی، اختیار داری، وقتی آقا «مدیر مدرسه» اینطور فرمودند مگر ما قدرت داریم که خلافش را بگوئیم. آقا فرمودند دیگه! خوب در هر تکه خنده راه میافتاد. نفر سوم گفت: آقا شیخ حیدر این روایت از امام علی (علیه السلام) معروف است که فرمودهاند: «یا حارث حمدانی من یمت یرنی» ای حارث حمدانی هر کس بمیرد مرا ملاقات می کند. پس ما إنشاالله در موقعش جمال علی (علیه السلام) را ملاقات میکنیم! باز هم همه زدند زیر خنده، خوب ذوق بودند. واقعاً سوال مشکلی بود. یکی از آقایان گفت: آقا شیخ حیدر گفتی زیارت آقا مستحبی است؟ گفتی آن هم شرعی صد در صد؟ آقا شیخ حیدر گفت: بلی گفت: والله چه عرض کنم. (باز هم خندهی حضار) نفر پنجم من بودم. این کاغذ را دادند دست من. دیدم که نمی توانم نگاه کنم، کاغذ را رد کردم به نفر بعدی، گفتم: من یک لحظه دیدار علی (علیه السلام) را به هزاران سال زناشویی با این زن نمیدهم. یک وقت دیدم یک حالت خیلی عجیبی دست داد. تا آن وقت چنین حالتی ندیده بودم. شبیه به خواب و بیهوشی بلند شدم. اول شب قلب الاسد وارد حجرهام شدم، حالت غیر عادی، حجره رو به مشرق دیگر نفهمیدم، یکبار به حالتی دست یافتم. یک دفعه دیدم یک اتاق بزرگی است یک آقایی نشسته در صدر مجلس، تمام علامات و قیافهای که شیعه و سنی درباره امام علی (علیه السلام) نوشته در این مرد موجود است. یک جوانی پیش من در سمت راستم نشسته بود. پرسیدم این آقا کیست؟ گفت: این آقا خود علی (علیه السلام) است. من سیر او را نگاه کردم. آمدم بیرون، رفتم همان جلسه، کاغذ رسیده بود دست نفر نهم یا دهم، رنگم پریده بود. نمی دانم شاید مرحوم شمس آبادی بود خطاب به من گفت: آقا شیخ محمد تقی شما کجا رفتید و آمدید؟ نمیخواستم ماجرا را بگویم، اگر بگم عیششون به هم میخوره، اصرار کردند و من بالاخره قضیه را گفتم و ماجرا را شرح دادم، خیلی منقلب شدند. خدا رحمت کند آقا سید اسماعیل (مدیر) را خطاب به آقا شیخ حیدر گفت: آقا دیگر از این شوخیها نکن، ما را بد آزمایش کردی. این از خاطرات بزرگ زندگی من است.
امید است که این نوع عفتها و تقواها به جامعهی ما برگردد تا جامعهی اسلامی رهِ صدساله را یکشبه طی کند. موفق باشید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید فکر خوبی کردهاید که مطالعات غیر درسی را فعلاً ترک نمودهاید. پیشنهاد میکنم تنها کتاب «فرزندم؛ اینچنین باید بود» را در کنار خود داشته باشید و بعضاً سری به آن بزنید، زیرا تعادلبخش است. در مورد مطالعهی دروس رسمی، متوجه باشید باید عمیقاً این دروس را فهمید تا اگر بعداً خواستید آنها را نقد کنید، نقد عالمانهای انجام دهید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: منظر بنده در مباحثی که عرض میکنم، آموزههای حِکمی و عرفانیِ اسلامی است و از این جهت وقتی افراد با آن متون یعنی با متون حِکمی مثل «اسفار» و یا «فصوص» ارتباط برقرار میکنند، احساس آشنایی مینمایند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این موارد وارد نشدهام. «شاخه گل هرجا که میروید گل است». موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نمیدانم. مگر معنا میدهد اینطور با اهل فکر برخوردکردن؟!!! موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در جزوهی «علوم انسانی؛ عبور از مدرنیته، نظر به اسماء الهی» شده است. جزوه بر روی سایت هست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده نباید در این موارد اصرار کرد. زیرا فهمیدن هایدگر، عقل خاصی میخواهد که از همه، چنین انتظاری نباید داشت. با عقل فلسفهی اسلامی نه هایدگر فهمیده میشود و نه نیچه. ما نمیتوانیم با عقل حکمت متعالیه، هایدگر و امثال او را بفهمیم، باید عقل دیگری به صحنه آید. موفق باشید