بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
18104
متن پرسش
سلام استاد: دو تا سوال داشتم: بعد از مرگ مجرد محض میشیم؟ و اینکه فرمودین توی خواب روح تدبیر میکنه جسم رو و برای همینه که با یه اشاره کوچیک به جسم بیدار میشیم، خب کسایی که به اصطلاح خوابشون سنگینه چی؟ چرا روح دیر توجه میکنه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «خویشتن پنهان» نکاتی در این مورد گفته شده است. خوب است که به همان‌جا رجوع کنید زیرا جواب مختصر، مشکل را حل نمی‌کند. موفق باشید

18103
متن پرسش
سلام علیکم: در هر تاریخی که شروع می شود (مخصوصا تاریخ مدرن) آیا مسئله ریاضیدان هم به تاریخش مربوط می شود؟ مثلا چرا «گراف و درخت» که از مباحث ریاضیات گسسته است در تاریخ مدرن اهمیت ویژه یافت تا آنکه کاربرد آن را اکنون در راه سازی و کامپیوتر و ... مختلف می توان یافت؟ یا اینکه ریاضیدان گوشه خانه نشسته و دارد مسائل و قضایای ریاضی را کشف می کند و به تاریخش بی توجه است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هر تمدنی که بخواهد در تمام ابعاد جوابگوی بشر باشد باید در موضوع تفکر ریاضی نیز، تدبّر لازم را داشته باشد مثل حضور شیخ بهائی در به‌صحنه‌آوردنِ تمدن صفوی. موفق باشید

18102
متن پرسش
سلام و درود: استاد گرانقدر نظر حضرتعالی در مورد «گادامر و ویتگنشتاین»چیست؟ شنیدم در نقد غرب توانمند هستند. ممنون و سپاس بیکران
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: برای فهم فلسفه‌ی غرب هر دو فیلسوف نکات شنیدنی دارند. موفق باشید

18101
متن پرسش
سلام: وقتتون بخیر بنده از رصدخانه فرهنگی اصفهان «مهران» مزاحمتون میشم. چه حوزه های دانشی برای مدیریت جامع فرهنگ نیاز هست و باید در گیر شوند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قبلاً در جواب سؤال شماره‌ی 18045 جواب داده شد. موفق باشید

18100
متن پرسش
به نام خدا با سلام خدمت استاد گرامی: اثبات وحدانیت خداوند از طریق برهان نظم چگونه ممکن است؟ به فرض این شبهه: نظم حاکم بر جهان ثابت می‌کند حتماً دارای ناظم و آفریننده هست اما لزوماً این آفریدگار یکی نیست ممکن است چند خدا باشند که هماهنگ با هم و با مشاوره‌ی هم این جهان را خلق کرده باشند و دلیلی ندارد چند خدایی را باعث افتراق و بی‌نظمی بدانیم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: برهان نظم به گفته‌ی شهید مطهری بیشتر یک تذکر روحانی است تا اثبات وجود خدا و یا یگانگی او. با این‌همه نظم هماهنگ عالم و اندام‌وارِ او حکایت از حضور یک اراده‌ی مطلق می‌کند. موفق باشید

18099
متن پرسش
به نام خدا با سلام خدمت استاد گرامی: آیا می‌توان رابطه‌ی ملت و امت را رابطه‌ی فرد و خانواده در نظر گرفت و بدین‌ترتیب هر دو را دارای اصالت و حقانیت دانست بدین ترتیب که همانگونه که هر فردی توأمان نسبت به خود و خانواده‌اش مسئول است و از سود و زیانی که به هر کدام برسد متقابل خواهد بود در مورد ملت و امت هم چنین است؟ بنده ملت را شامل جماعتی دارای باورهای بنیادین جزئی مشترک (مثل آداب و روسم، زبان، فرهنگ و تاریخ) ترجمه کرده و امت را ملت‌هایی دارای باورهای بنیادین کلی مشترک (مثل دین و اهدافی نظیر عدالتخواهی) می‌دانم آیا این درست است؟ تکلیف ملت‌ها و کشورها پس از ظهور چیست و اگر هنوزم رسمیت خواهند داشت ملاک تشکیل دولت - ملت چه خواهد بود؟ با تشکر
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر زمانی حتی در زمان ظهور، انتخاب و اختیار انسان‌ها محفوظ است و هرکس می‌تواند نسبت به حاکمیت با آن‌همه حقانیتی که پیش آمده است، انتخاب درست یا غلط داشته باشد. موفق باشید

18098
متن پرسش
سلام استاد: یکی از همکاران بنده به گونه ای به حقانیت آمریکا و غرب اعتقاد و یقین دارد و به گونه ای از لیبرال دفاع می کند که انگار نعوذبالله وحی الهی می باشد، که اگر با این سماجت و پشتکار و یقین در راه دین و اسلام قدم بر می داشت یکی از مومنین حقیقی بود، و به گونه ای با نظام و روحانیت دشمن است که اگر توان و موقعیت داشت از ضربه زدن به نظام و روحانیت از هیچ تلاشی چشم پوشی نمی کرد گویی این نظام دشمن قسم خورده ایشان هست و از نظام و روحانیت نفرت عجیبی دارد، سن ایشان 40 می باشد و ملاک خبر ایشان رسانه های غربی و جبهه استکبار است و تنها روحانیی که قبول دارد خاتمی رئیس جمهور چند دوره پیش است، حال سوال بنده این است: چرا شخصی که در جامعه اسلامی رشد کرده در خانواده مسلمان به دنیا آمده و اسلام ناب و تشیع به او رسیده اینگونه تمایل به لیبرال و غرب پیدا کرده که حتی حاضر است ضد اسلام حرف بزند و شاید عمل هم بکند؟ چه پرسه ای این فرد و امثال ایشان طی می کنند که اینگونه منحرف می شوند و اینقدر بر حق بودن غرب و تفکر لیبرال اسرار دارند گویی نعوذبالله وحی منزل است؟
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر برادر امام رضا«علیه‌السلام» در آن محیط مقدس آن‌قدر بدی نکرد که حضرت نام او را «زید نار» گذاشتند. هرکس بر اساس انتخاب‌های خود زندگی خوب و بد خود را رقم می‌زند. موفق باشید

18097
متن پرسش
ﺑﺎ ﺳﻼﻡ ﺧﺪﻣﺖ اﺳﺘﺎﺩ: ﻣﻦ ﻃﻠﺒﻪ ﻫﺴﺘﻢ و ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ﻧﻬﻢ ﺣﻮﺯﻩ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺗﺤﺼﻴﻞ ﻫﺴﺘﻢ. ﺳﻮاﻟﻲ ﻛﻪ اﺯ اﺳﺘﺎﺩ ﺩاﺷﺘﻢ اﻳﻨﻪ ﺁﻳﺎ ﻟﺰﻭﻣﺎ ﻫﺮ ﻛﺴﻲ ﻃﻠﺒﻪ ﺷﺪ ﺑﺎﻳﺪ ﻟﺒﺎﺱ ﺭا ﺑﭙﻮﺷﺪ؟ ﻭاﻳﻨﻜﻪ ﺁﻳﺎ اﻣﺮﻭﺯﻩ ﺑﺮ اﺛﺮ ﺗﺒﻠﻴﻐﺎﺕ ﺩﺷﻤﻨﺎﻥ ﻋﻠﻴﻪ ﺭﻭﺣﺎﻧﻴﺖ ﺗﺒﻠﻴﻎ ﺩﻳﻦ ﺑﺪﻭﻥ ﻟﺒﺎﺱ ﻣﻮﺛﺮﺗﺮ ﻧﻴﺴﺖ ﻣﺨﺼﻮﺻﺎ ﺩﺭ ﻧﺴﻞ ﺟﻮاﻥ؟ ﻣﻤﻨﻮﻥ
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در این مورد در جواب سؤال‌های شماره‌ی 13418 و 16713 و 17925 شده، خوب است که به آن‌ جواب‌ها رجوع شود. موفق باشید

18096
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: چرا خداوند در برخی آیات خودش را با «من» معرفی کرده و در برخی آیات با لفظ «ما»؟ مثلا می فرماید ما آسمان ها و زمین را آفریدیم. چرا همه جا من را بیان نکرده. پاسخ این سوال را برای بچه های ابتدایی می خواستم اگر می شود جواب قانع کننده ای بیان کنید. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت حق آن‌جایی که می‌خواهند ما را متوجه کنند که کارها در یک نظام و با مجموعه‌ی علت‌ها انجام می‌گیرد، واژه‌ی «نا» یعنی «ما» را به کار می‌برند به همان معنایی که در روایت داریم: «ابی الله ان یجری الامور الا باسبابها» خداوند إبا دارد که امور را به جریان بیندازد مگر از طریق علت و سبب خاصش. و آن‌جایی که حضرت حق می‌خواهند ما را متوجه کنند که اراده‌ی او ماورای همه‌ی علت ها و سبب‌ها در صحنه است، امور را به خود نسبت می‌دهد. موفق باشید 

18094
متن پرسش
چه جوری سیرت انسان یا باطن انسان شبیه به حیوان میشه؟ آیه ی قوامون النسا نازل شده؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی روحیه‌ی انسان، تجاوزگری باشد عملاً سیرت او گرگ خواهد بود و در «یوم تبلی‌السرائر» که باطن‌ها ظاهر می‌شود، او به شکل گرگ خواهد بود. موفق باشید

18092
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم.با عرض ادب و احترام، سوالی راجع به بحث از امت واحده داشتم که فرمودید که امت واحد مربوط به مردمانی بسیط بوده است آیا در کشف حقیقت همین حرف برای آنها هست و این موضوع با آن تعریفی که سید احمد فردید راجع به ادوار تاریخی دارد و امت واحده را مورد تقدیس معرفی می کند قابل جمع است؟ سوال دگر اینکه آیا پیامبران اولوالعزم نیز با هم در ارتباط با حقیقت تفاوت دارند یعنی این بساطت برای حضرت آدم (ع) قابل بحث است. تشکر التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این‌که امت واحده آن امت ابتدایی است که هیچ‌ نوع تنوعی در آن نبوده تا موجب اختلاف بین آن‌ها شود؛ بحث روشن است. ولی این‌که آن حالت را چگونه باید ارزیابی کرد، بحث پیش می‌آید. زیرا از یک طرف لازمه‌ی خلیفة اللّهی حضور در زمینی است که به تعبیر حضرت حق با دشمنی همراه است و از طرف دیگر مطلوب آن است که دشمنی بین بشر نباشد و پیامبران به صحنه آیند تا اختلاف، رخت بربندد 2- در ارتباط با حقیقت، بین انبیاء اختلافی نیست ولی مسلّم از جهت شدیتِ توحید، با یکدیگر تفاوت دارند. موفق باشید

18091
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَىٰ وَإِن تَدْعُ مُثْقَلَةٌ إِلَىٰ حِمْلِهَا لَا يُحْمَلْ مِنْهُ شَيْءٌ وَلَوْ كَانَ ذَا قُرْبَىٰ إِنَّمَا تُنذِرُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُم بِالْغَيْبِ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَمَن تَزَكَّىٰ فَإِنَّمَا يَتَزَكَّىٰ لِنَفْسِهِ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ با سلام و تشکر از سایت خوبتان: حقیقتا هیچ چیز سنگین تر از بار گناهان نیست شدیدا خود را نیازمند می بینم که کاش کسی بود که می توانستم تقصیرها را به گردنش بیاندازم ولی آیه قوق در ذهنم متبادر می شود. اختیار چالش بزرگی در زندگی انسان است هم اوج احترام خداوند به انسان است و هم اشد حسرت ها را در پی دارد. در آتش حسرت و گناهانم می سوزم چگونه از این عذاب رهایی یابم ؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بهترین چیزی که به نظرم آمد خدمت جنابعالی ارسال دارم متنی بود که قبلاً در رابطه با جناب «حرّ» نوشته بودم. موفق باشید  باسمه تعالی

حُرّ یعنی تجسم توبه در تاریخِ پر از گناه

در تقابل تمدنی که ما با غرب داریم همه‌ی تلاش غرب آن است که فضای جامعه‌ی ما را گناه‌آلود کند و طوری القاء نماید که روح جوانان ما را تسخیر کرده است و ما را گرفتار یأسِ فرهنگی نماید و هنر ما آن است که متوجه غِنای فرهنگی خود باشیم و بدانیم تمدن آینده‌ی ما ظرفیت جای‌دادنِ حرّهای زیادی را دارد همان‌طور که امام حسینu در نهضت خود جای حرّ را باز کردند و او را از چنگال فرهنگ اموی نجات دادند و در این راستا لازم است که شخصیت حرّ را در فرهنگ کربلا بیابیم تا در ادامه‌ی فرهنگ کربلا نقشه‌های فرهنگ امویِ این زمانه یعنی فرهنگ ظلمانی غرب را خنثی کنیم و جوانان‌مان را از چنگال آن فرهنگ نجات دهیم. در این راستا نکات زیر قابل تذکر است:

1- حُرّ از پیوستگان به امام حسینu است، آن‌قدر دیر رسید که افق اقبال‌اش در شرف تاریک‌شدن بود، ولی در مقابل انبوه موانعی که در مقابل توبه‌ی او بود، مأیوش نشد و هر موقعیتی که در مقابل او قرار می‌گرفت را یک آغازی جدید به حساب آورد.

2- حُرّ به عنوان فرمانده‌ی سپاه هزار نفری دارای روحیه‌ی استواری است که به تنهایی نیز به عزمی هزار نفری آراسته بود، همین‌که از قصرکوفه به سوی امام حسینu روانه شد ندایی از پشت سر شنید که گفت: «بشارت بادت ای حرّ به بهشت»، پس نگاهی به عقب سر کرد و کسی را ندید و در منزل «ذی حُسم» با قافله‌ی امام حسینu برخورد کرد. حضرت به جوانان فرمودند؛ به‌ افراد آن لشکر و به اسبانشان آب دهید. وقت نماز در حالی‌که حرّ و سپاهیانش نماز را با امام اقامه می‌کنند، بین اذان و اقامه خطاب به حرّ و لشکریانش فرمودند: من به سوی شما نیامدم مگر پس از آن‌که نامه‌های دعوت شما به من رسید، پس اگر بر سر سخن خود باقی هستید من هستم وگرنه اگر از آمدن من ناخرسندید من هم منصرف می‌شوم. حرّ گفت: « لَسْنَا مِنْ هَؤُلَاءِ الَّذِينَ كَتَبُوا إِلَيْك‏» ما از آن گروه نیستیم که به سوی شما نامه نوشتند، ما دستور داریم از شما جدا نشویم تا شما را نزد عبیداللّه بن زیاد ببریم، و امام فرمودند: « الْمَوْتُ أَدْنَى إِلَيْكَ مِنْ ذَلِك‏»(الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج‏2، ص: 80 ) مرگ نزدیک‌تر است به تو از این آرزو. و بالاخره بنا شد راهی پیش گیرند که نه به کوفه نزدیک شوند و نه به مدینه، و در بین راه امامu خطبه خواندند و متذکر شدند که نباید از سلطان جائر پیروی کرد وگرنه در قیامت در همان آتشی وارد می‌شویم که آن سلطان جائر وارد می‌شود. حرّ در بین راه از سر دل‌سوزی به امام نزدیک شد و گفت: ای حسین! « ُ إِنِّي أُذَكِّرُكَ اللَّهَ فِي نَفْسِكَ فَإِنِّي أَشْهَدُ لَئِنْ قَاتَلْتَ لَتُقْتَلَنَّ. » خدا را در باره‌ی نفس‌ات در نظر آر، من می‌بینم اگر با آن‌ها به جنگ بپردازی تو را به قتل می‌رسانند. امام فرمودند: «أَ فَبِالْمَوْتِ تُخَوِّفُنِي‏؟ »آیا مرا از مرگ می‌ترسانی؟ و حضرت در جواب او اشعاری را خواندند حاکی از آن‌که مرگ برای جوانمرد در راه خدا ننگ نیست، و حرّ دید مرگ در مقابل حسینu بسیار زبون است. هر دو به راه ادامه دادند تا نامه‌ای از طرف عبیداللّه آمد که در هرجا حسینu هست متوقف‌اش کنید . حضرت صلاح ندیدند مقاومت کنند و در سرزمین کربلا پیاده شدند و چون فهمیدند نام آن سرزمین کربلا است با توجه به حدیث امّ سلمه و سخنی که از رسول خداf شنیده بودند، فرمودند: «هَذَا مَوْضِعُ كَرْبٍ وَ بَلَاءٍ هَاهُنَا مُنَاخُ رِكَابِنَا وَ مَحَطُّ رِحَالِنَا وَ مَقْتَلُ رِجَالِنَا وَ مَسْفَكُ دِمَائِنَا»(بحار، ج 44، ص 383) اينجا موضع گرفتارى و بلاء ميباشد، اينجا محل خوابيدن شتران ما است، اينجا محل خيمه و اثاث ما است اينجا محل شهيد شدن مردان ما ميباشد. اينجا محل ريختن خونهاى ما است. برای حضرت روشن شد زمان آن رسالت تاریخی که به دوش ایشان گذاشته شده فرا رسیده و بیش از همه مقام بلند‌پایه و عزّت نفس خود را می‌دانستند و لذا یاران خود را جمع کردند و سختی کار را و آینده‌ی آن را متذکر شدند، تا بالاخره در روز عاشورا عمر سعد لشکر خود را در مقابل لشکر امام حسینu آماده کرد. حرّ به عمر سعد گفت: آیا تو تصمیم به جنگ با این مرد را داری؟ عمر گفت: آری به خدا، جنگی که آسان‌ترین شکل آن بریدن سرها و قطع‌کردن دست‌ها است. حرّ گفت: آیا به هیچ‌یک از این پیشنهادهایی که به شما کرد رضایت نمی‌دهید؟ عمر سعد گفت: به خدا اگر کار به من واگذار بود می‌کردم ولیکن امیر تو إبا دارد.

حرّ برگشت و در میان لشکر در جایی ایستاد ولی به سوی نفرات خود نرفت مبادا مقام بر او غلبه کند و تا در آن فرصت اندک فکری بکند. «قُرة بن قیس» با او بود برای آن‌که او را از سر خود باز کند، به او گفت: اسب خود را امروز آب داده‌ای؟ و او را فرستاد تا به اسب‌اش آب دهد. حرّ راهی را انتخاب کرده بود که اگر لشکرش بفهمند صد دیوار جلوی مقصد او می‌کشند، باید قبل از کشف قضیه کاری بکند وگرنه ممکن است با هزار مانع روبه‌رو شود، در حالی‌که او باید هزاران قوه به‌کار برد و هزاران گذشت بنماید تا آن تصمیم بزرگ عملی شود، چگونه از این ساحت زیستی که یک عمر در آن به‌سر برده خود را به ساحتی دیگر وارد کند؟

حرّ پس از دورشدنِ قُرة بن قیس، بنا کرد اندک‌اندک رو به سوی حسینu آمد، نظر دارد هرچه بتواند خود را از لشکر و حوزه‌ی قدرت آن‌ها آرام‌آرام بیرون بکشد و قدم‌قدم از میدان نفوذ آن‌ها دورتر شود، گویی خود ستونی از لشکر است که پیش می‌رود. «مهاجربن اوس ریاحی» به او گفت: چه خیال داری؟ آیا خیال حمله‌ داری؟ زیرا وضع ظاهری خود را به آن شکل درآورده بود - جواب نداد- از هیچ‌کس ایمن نبود تا راز خود را با او در میان گذارد نکند که یا مانع او شوند و یا برای خوش‌خدمتی به عبیداللّه او را از پای درآورند. حرّ مرگ را انتخاب کرده بود اما پس از ساعتی دیگر و در زیر سایه‌ی امام محبوبی که بنا است نزد او عذرخواهی کند، ندامت از گذشته و امید به آینده، قلیان خوف و رجاء در درون او جزر و مدّی به‌پا کرده بود، هیچ‌کس تا این حدّ او را مضطر نیافته بود. مهاجربن اوس که وضع حرّ را دید گفت: ای ریاحی! کار تو شبهه‌ناکاست، هرگز در هیچ موقعی مانند آنچه اکنون در تو می‌بینم ندیده‌ام. اگر گفته می‌شد شجاع‌ترین مردم کوفه کیست؟ من از تو نمی‌گذشتم، پس این چیست که در تو می‌بینم؟ جواب داد: راستش من خود را مخیّر بین جنّت و نار می‌بینم.

حرّ و حقیقت «توبه»

حرّ در شرایط بسیار سهمگین قرارگرفته. اگر در کربلا حقیقت فداکاری ظهور کرد و تا قیام قیامت هر فداکاری که واقع شود به ذات فداکاری یعنی کربلا باید متصل باشد تا فداکاری به حساب آید. حقیقت «توبه» نیز در کربلا و از طریق حرّ اتفاق افتاد. چند قدم از حوزه‌ی نفوذ دشمن دور شده، هنوز فرمانده‌ی لشکر است، هنوز می‌تواند با سایر فرمانده‌های لشکر عمرسعد رقابت کند، بد آفتی است حبّ ریاست و حبّ شرف و رقابت؛ و حالا حرّ آرام‌آرام دارد از همه‌ی آن‌ها عقب می‌ کشد. اگر اسب زیر پایش همچنان جلو رود به جایی می‌رسد که دیگر از آن آفت‌ها خلاص خواهد شد . جاذبه‌حقیقت یعنی جاذبه‌ی حسینu که او در این چند منزل بیشتر با او آشنا شده، قوی شده، لذا پس از آن که گفت: «خود را بین جنّت و نار مخیّر می‌بینم»؛ ادامه داد: «به خدا سوگند چیزی جز بهشت را انتخاب نمی‌کنم، اگرچه قطعه‌قطعه شوم و اگرچه سوخته گردم».[1] این را گفت تا مهاجربن اوس گمان نکند می‌تواند او را از کشته‌شدن بترساند و منصرف کند. سپس به اسب خود تازیانه ای زد و به سوی سپاه امام حسینu پرواز نمود و چون نزدیک شد سپر را واژگون کرد و همه فهمیدند او امان می‌خواهد. مانند کسی که روی به وادی اَیمن نهاده، می‌آمد و می‌نالید و می‌بالید - موسی آن‌جا به امید قبسی می‌آید- قصد حسینu داشت، « وَاضِعايَدَهُ عَلَى رَأْسِهِ وَ هُوَ يَقُولُ- اللَّهُمَّ إِلَيْكَ أُنِيبُ فَتُبْ عَلَيَّ- فَقَدْ أَرْعَبْتُ قُلُوبَ أَوْلِيَائِكَ وَ أَوْلَادَ نَبِيِّكَ-» دست بر سر گذاشته و می‌گفت: خدایا به سوی تو آمدم ، توبه‌ی مرا بپذیر که من دلِ اولیاء تو و اولاد دختر پیامبر تو را آزردم. همین‌که نزدیک شد بر حسینu سلام کرد و گفت: خدا مرا به قربانت کند ای پسر رسول خدا، من همان همراهی هستم که مانع حرکتت شدم و به تو سخت گرفتم، به حق خدایی که جز او خدایی نیست، گمان نمی‌کردم این مردم پیشنهادهای شما را ردّ کنند و کار را با مثل تویی به این‌جاها برسانند؛ «فَإِنِّي جِئْتُكَ‏ تَائِباً وَ مُوَاسِياً لَكَ حَتَّى أَمُوتَ‏ بَيْنَ يَدَيْكَ أَ تَرَى إِلَى ذَلِكَ تَوْبَةً ؟» و اکنون به راستی نزد تو آمده‌ام و پشیمان از آنچه نسبت به تو روا داشتم تا نزد خدا توبه نمایم و جانم را فدای تو کنم تا پیش تو بمیرم، آیا این کار را برای من توبه می‌بینی؟ و حسین فرمودند: «نَعَمْ يَتُوبُ اللَّهُ عَلَيْك وَ يَغْفِرُ لَكَ» آری! خداوند توبه‌ات را می‌پذیرد. سپس در مقابل لشکر عمر سعد ایستاد با ظاهری پر صلابت در حالی که سر تا پایش را آهن و فولادهای ابزار جنگی پوشانده، ولی با دلی نرم و دلسوزانه خواست آن‌ها را از تبعات جنگ با امام حسینu عافیت بخشد. اینک که از چشمه‌ی معنویت حسینu می‌نوشید سرشار از دلسوزی شده بود و متذکر می‌شد که غریزه‌ی انسانی آن است که میهمان را پذیرایی کنید. سر خوش از توبه‌ی خود و متکی به حقیقتی که بدان دست یافته او را به گوینده‌ای توانا مبدل کرده بود تا به نمایندگی آل محمدh سخن بگوید و همچون آن خانواده بهادری و سلحشوری را با عاطفه ممزوج کند.

حرّ به نمایندگی احرار عالم شرط حرّیت را متذکر شد، شروطی را که هر انسانی در هر نقطه‌ی جهان از آن دفاع می‌کند و با زبان خود کاری کرد که با هزار شمشیر نمی‌توان چنین کرد. تحت عنوان نکوهش سران سپاه، روشن نمود کار ناهنجار آن‌ها با هیچ‌یک از نظامات انسانی پذیرفتنی نیست چه رسد به نظامی که اسلام آورده.

گفت: «شما خودتان دعوت اش کردید، حالا چه شده است که او را به خود وانمی‌گذارید که برگردد؟ این محاصره و کشتن از کدام سنت و سیره برخاسته و با کدام خوی اسلام و حتی خوی عرب سازکاری دارد؟ هنوز به سرزمین شما نیامده - سرزمینی که خودتان دعوتش کردید- شما تاخته‌اید که خود را به او رسانده تا به قتل‌اش برسانید؟! هیچ پذیرایی از شما انتظار نیست، بگذارید برگردد، چرا آب را به روی بسته‌اید؟»[2]

 شما در این سلحشوری و سخنوری معجزه‌ی «توبه» را به تماشا نشسته‌اید، او یک تن نیست، نماینده‌ی همه‌ی آن‌هایی است که از ظلمات دوران به سوی حقیقت اسلام توبه می‌کنند، او نردبان صعود کسانی است که تلاش دارند دیگر تن به گناه ندهند.

حرّ سلحشورانه در مقابل دیدگان مبارک امام جنگید و همچون اسبی پیل‌تن سواره در دریای دشمن تاخت، در کشتن دشمن توانایی فوق‌العاده‌ای از خود نشان داد تا بالاخره به آنچه می‌خواست رسید و شهید شد و امام بر بالین سرش فرمودند: « َ بَخْ بَخْ يَا حُرُّ أَنْتَ‏ حُرٌّ كَمَا سُمِّيتَ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَة» اعیان‌الشیعه، ج 40، ص 614) به به تو در اين دنيا و در آخرت آزادى همان‌طور که مادرت چنین نامی بر تو نهاد. آزاد در دنیا و سعید در آخرت. و این‌گونه امام، حرّیت او را امضا کرد.

خونی که از پیکر حرّ روان شد سخن‌هایی با ما دارد، به ما می‌گوید آزادگی با آلودگی نمی‌سازد هرچند روزگار انسان را در دل لشکر دشمن و تا فرماندهی یک سپاه جلو ببرد. فرمانده‌ی سپاه بود و چشم‌ها به او دوخته شده بود، ولی او به عاقبت کارش فکر کرد که چگونه برای همیشه خواری را با خود حمل کند. فهمید بیش از آن‌که از مرگ باید هراس داشت، باید از ننگ هراسید.

خاطر نورانی بشر را با خدا رابطه‌ای است که همراهی با ستمگران آن را تیره و تار و برگشت به سوی اولیاء الهی آن را روشن و روشن‌تر می‌کند و شجاعت مردان در همراهی با اولیاء الهی به‌درستی شکوفا می‌شود و در نتیجه یک تنه، نه از یک دریا لشکر می‌هراسند و نه یک دنیا تبلیغات سوء و دام‌های انحراف می تواند او را تحت تاثیر قرار دهد. دیگر نه‌تنها از مرگ نمی‌هراسند بلکه  از مرگی که نکبت‌ها و ننگ‌ها را از صحنه‌ی حیات آدمی پاک کند استقبال می‌نمایند. مرگی که در طریق نجات عالم و خلاصی امت‌ها باشد، مرگی برای پراکنده‌شدن خلق از پیرامون تبهکاران. ا این مرگ، مردن نیست، احسانی است به بشریت و پس از خفتن آن شهید هزاران مولود رشید زائیده می‌شوند و عملاً او تکثیر شده است.

حرّیتِ حرّ در آن بود که توانست ماوراء فضایی که قراردادهای جامعه‌ی بشری ایجاد کرده است خودش تصمیم بگیرد و به بهانه‌ی آن‌که خلیفه‌ی مسلمین یعنی یزید چنین خواسته، تسلیم فضای حاکم نشد.

وضع نظام دنیای امروز می‌کوشد که اراده را در انسان‌ها بمیراند و به نام دیسیپلین استقلال رأی افراد را محو کند تا در مقابل مافوق خود بی‌اراده و بی‌بصیرت باشد و نسبت به زیردست خود با خشونت و به اسم نظام اداری، هرگونه عاطفه‌ای را نادیده انگارند در حالی‌که در نگاه انسان‌های آزاده باید نظام جامعه و اداره را طوری شکل داد که بصیرت و ابتکار همواره در میان باشد و همواره بر بصیرت افراد افزوده شود تا برای حفظ روابط ،آراء و نظرات صائب و ارزشمندی توسط افراد اتخاذ شود و در فضای اداره‌ی کشور نظرات فعّال و مبتکرانه به مسئولان ارائه گردد و صلابت مسئولان با پختگی و همراه با رحمت و عاطفه در میان آید و آزادگی در سراسر جامعه حفظ شود.

حرّ و ابتکار آزادی از عادات زمانه

حرّ ابتدا از نظم خشکی که به نام تبعیت از خلیفه، انسانیت افراد را در نظر نمی‌گرفت، آزاد شد تا توانست تصمیم بگیرد. اگر باید از حاکم اسلامی تبعیت کرد از آن جهت است که حاکم اسلامی با فطرت‌ها سخن می‌گوید و در فضایی که عقل‌ها رشد کرده است انسان ‌ها را قانع به تبعیت می‌کند و دل‌ها را به سوی اهدافی که در پیش است جلو می‌برد و هرگز انتخاب را از مسلمین نمی‌گیرد، بلکه مسلمین با تبعیت خود نظر حاکم اسلامی را بر نظر خود ترجیح می‌دهند چون آن نظر را نسبت به مصالح جامعه صائب‌تر از نظر خود می‌یابند. پس جایی برای تبعیت از سلطان جائری که حرام خدا را حلال می‌شمارد نمی‌ماند. باید قدرت تشخیص به جامعه برگردد تا تبعیت از حاکمان، کورکورانه نباشد.

حرّ در تبعیت خود نسبت با حاکمی مثل یزید تجدید نظر کرد و لذا آن انقلاب درونی شروع شد و جهانی دیگر را برای خود انتخاب کرد و سرحلقه‌ی آزادگی را در دست همه‌ی آزادگان قرار داد تا به اسم فرهنگ ظلمانی حاکم، به هر حقارتی تن در ندهند، هرکس از خود بپرسد آیا شریعت الهی  و خدایی که آزادی را به ما هدیه کرده تا بهترین انتخاب را بکنیم راضی است وقتی حسینu در صحنه است به حاکمی همچون یزید تن دهیم؟ آیا خداوند از پذیرفتن چنین حاکمیتی از ما راضی خواهد بود؟

حرّ توانست ابتکار آزادشدن از عادات زمانه را به همه‌ی بشریت متذکر شود تا به خود آیند و راهی را که حق می‌دانند و بدان باور دارند در پیش گیرند. حرّ یعنی حرّیت توبه‌کردن، حرّ یعنی رسیدن به شرافت توبه، حرّ یعنی بازگشتن از راهی که بی‌ثمری آن روشن است و آزادشدن از زنجیرهایی که خودمان بر پای خود بسته‌ایم و از تطور و نوشدن بازمان می‌دارد، حرّ یعنی برای آزادشدن از نفس امّاره از مرگْ نترسیدن و گریبان خود را از دست فضاهای فرهنگی مسمومْ آزادکردن و وضع را به سود حقیقت دگرگون ‌نمودن و منابع حیاتی یک ملت را از دست بیگانگان رهانیدن و آزادی ربوده‌ی خود را از او بازپس‌گرفتن.

حرّ به بشریت آموخت با وجود گناه‌های سنگین باید به تحولی فکر کرد که همه‌ی گناهان را زیر پای آدم قرار می‌دهد و توبه مسیر تحقق آن تحول است. حضرت آدم با توبه توانست بهشت گمشده را باز در منظر خود بیابد و آنچه غیر از توبه در آدم هست سرّ ذاتی آدم نیست و با کوچک ترین گناه چیزی نمی‌گذرد همه‌ی آن‌ها از بین می‌رود مگر توبه و توجه به حضرت حق و تحولی که رو به سوی قرب الهی دارد. این است شاهکار آدم و آدمیت. توبه تحولی است از ساحتی به ساحت دیگر و از جنبه‌ای به جنبه‌ای بالاتر، از جنبه‌ی غفلت از حق به سوی حق و حقیقت. قدرت بی‌انتهای آدم در توبه نهفته است که می‌تواند شخصیتی چون حرّ بسازد که تا قیام قیامت بشریت را تغذیه کند.

حضرت آدمu با تلقی کلمات الهی توبه را شروع کرد و این سرآغاز معارفی شد که سخت بدان نیاز داشت و به قرب درگاه الهی بازگشت و محبوبیت از دست‌رفته را بازیافت و بهشت آینده‌ی خود را تملک کرد. یعنی پدر ما حضرت آدمu همه چیز را به برکت توبه جبران نمود و همین توبه را برای فرزندانش به ارث گذارد که سرمایه‌ی بازگرداندن همه‌ی دارائی‌هایی است که از دست‌اش رفته.

حرف حرّ در کوی شهیدان این است که او سرّ خط پدر ابوالبشر را به‌خوبی قرائت کرد و راز دل حضرت آدمu را فهمید که چگونه خود را از زنجیره‌ی گناه آزاد کند و گذشته‌ی خود را با نگاه به امام حسینu که همان « فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِماتٍ فَتابَ عَلَيْهِ» بود بازخوانی نماید و در هبوطِ در فرهنگ ظلمانی دوران ،‌خود را نبازد، زیرا حسینu زنده است و عریانی هرکس را که گرفتار آن فرهنگ شد را جبران می‌کند. هنگام خروج از بهشت آدم را عریان کردند و همه‌چیز را از او گرفتند،[3] ولی سرّ پنهان او که توبه بود در او محفوظ ماند و آدم دید ازآن همه‌ نعمت که در آن غرق بود هیچ چیز باقی نمانده جز آن سرّ پنهان که به گوشش رسید آن سرّ پنهان توبه به داد تو می‌رسد: «فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِماتٍ فَتابَ عَلَيْهِ»(بقره/37) و حرّ صورت تعیّن‌یافته‌ی حقیقت توبه‌ی آدمu شد تا جهان اسلام از غفلت بزرگ خود که نادیده‌گرفتن غدیر و تنهاگذاردن امام معصوم بود توبه کند.

توبه از گناه تاریخی

بعد از رحلت رسول خداf تحجری غلیظ بر امت اسلام روی آورد و گمان کردند هرکسی که بر مسند حاکمیت جامعه قرار گیرد قابل اطاعت است و این تصور کار را به حاکمیت یزید کشاند که از انسانیت فقط قالبی بیش نداشت، در حالی‌که عادت اطاعت از امراء سوء، عادت بشر آن دوران شده بود بدون آن‌که متوجه باشند قلبی که باید در پیکر خلیفه در تپش باشد، قلبی است که خدا آن را مدد می‌رساند و حرّ با آگاهی از روش یزید متوجه این گناه تاریخی شد و با توبه از این گناه، همه‌چیز در او عوض شد. آن گناه تاریخی جهان اسلام را که باید یک‌پارچه ایمان باشد گرفتار انحطاطی بزرگ کرد و در کربلا تنها حرّ نیست که توبه می‌کند، بلکه این امت اسلام است که از اطاعت هر خلیفه‌ای توبه کرد و پس از عاشورا انقلاب‌های ممتدی را پدید آورد و می‌رود که با توبه از آن گناه تاریخی، روح انقلاب اسلامی جهانی شود.

پیام حسینu آن بود که تکیه به حکم ناروا، پرتگاهی را ماند که امت اسلام را در قعر آن تکه‌تکه می‌کند و دشمن اسلام از امت پاره‌پاره‌شده که تنها صدایی ضعیف خواهد داشت، حیاتی باقی نمی‌گذارد. در حالی‌که وقتی همه در ذیل رهبری کسی قرار داشته باشد که متذکر اسلام است، دولت‌مردان در مذاکره با دشمنِ مستکبر نه‌تنها صدای خود را ضعیف نمی‌کنند، بلکه صدای حرّیت خود را به همه‌ی جهانیان اعلام می‌نمایند و دشمن اسلام را حقیر می‌کنند.

حرّ با اتکاء بر رهبری امام حسینu و با آزادگیِ تمام پای در میدان مذاکره با لشکر یزید گذاشت و با تمام قد ایستادگی کرد و حقانیت حرکت امام را به اثبات رساند.

چراغ توبه‌ی حرّ پر نورتر از آن بود که آرام بنشیند و در گوشه‌ای بخرامد، تا آن‌جا که در توان داشت انقلابی به‌پا کرد و رسم شجاعت و رشادت را به همه‌ی آن‌هایی که می‌خواهند سرباز اسلام باشند نشان داد تا از هرگونه خضوع در مقابل کفر و استکبار توبه کنند، توبه کنند تا شکوفائی ذاتی آن‌ها به سراغشان آید.

با قابلیتی که هر انسانی در تحول خود دارد می‌تواند دری به روی توبه باز کند و مقاومت با عوامل گناه را شروع نماید و متوجه شود حال که با گناه، عریان و برهنه شده نباید خود را ببازد و خود را به دست گناه بیشتر دهد، پدر ما آدم چشم خود را به دریچه‌ی توبه دوخت و آن دریچه باز شد و از رسوایی نجات یافت و با تمام وجود زنده گشت. با یک حرکت انقلابی و معقولانه می‌توانید از ساحتی به ساحتی دیگر در آیید و مانند حرّ با تمام وجدان زنده شوید و از این جهت آنچنان باید به خود بلرزید که طور دیگر بشوید، مثل لرزشی که زمین دنیائی را به زمین قیامتی تبدیل می‌کند. شما نیز با حضور در انقلاب اسلامی که امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» به صحنه‌ی این تاریخ آورد از مکر لیل و نهار فرهنگ غرب توبه کنید، خود را منقلب کنید تا ارزش توّابین پیدا نمائید و بدانید در آن صورت انقلاب شما کارها می‌کند زیرا مورد محبت خدا خواهید بود که: «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابين‏»(بقره/222).

آن آزادگانی که از کثرت دشمن و حضور همه‌جانبه‌ی او خود را نبازند و فریب تبلیغات او را نخورند و مقهور آن نگردند، از تشخیص درستی بهره‌مند می‌شوند و برای عملی‌کردن تشخیص خود جرأت لازم را پیدا خواهند کرد و در تغییر وضع موجود از هر فرصتی استفاده خواهند نمود و ملائکه را نیز به سجده خواهند آورد و اگر در زمین هبوط کنند زمین را از نور وجود خود سرسبز می‌دارند.

کار حُرّ، آن شخصیت عجیب، آن زاده‌ی آدم، آن مخزن تحول و توبه، همان کارِ انقلابی بود که افکار را از اسارتِ عادت دوران آزاد کرد و جرأت روبه‌رویی با مرگ را و نهراسیدن از آن را به بشریت برگرداند و مرزهای حقیقت را برای او باز نمود و روشن کرد آن منبع لیاقت، با همه‌ی انسان‌ها هست، پس از هیچ‌کس مأیوس نشوید و هیچ‌کس هم از خود مأیوس نگردد، هرچند دشمن همه‌ی اطراف شما را گرفته باشد و مرگ از هر سو بر شما ببارد، باز زندگی و آزادگی در اختیار شماست و نه در اختیار دشمن. خداوند با «توبه» حرّ را در صدر نشاند و افتخار آزادگی را به کشته‌ای غرق به خون داد. پس شما نیز از زیر بار سنگین گناه برخیزید، هرچند آن گناه به سنگینی کوه باشد. با یک حرکت خود را از طوری به طور دیگر درآورید.

کار حرّ اگر هبوط آدم را تجدید کرد ولی همچون آدم، راز درونی آدم که توبه بود را نیز بازگو نمود و همه‌چیز را جبران کرد. پس مبادا چهره‌ی گناهان، شما را از معجزه‌ی توبه مأیوس کند در حالی‌که رسول خداf فرمودند: «التَّائِبُ مِنَ الذَّنْبِ كَمَنْ لا ذَنْبَ لَه‏» هرکس از گناهی توبه کند مانند آن است که گناهی نکرده. زیرا با توجه به نور اسم غفّار، حق را به صحنه آورده.

وقتی تنها حسینu سخن‌گوی مجامع باشد احراری که - در میان مردم زیادند- موفق به توبه خواهند شد پس این‌قدر گناه‌کاران را سرکوب نکنید، با حسینu آشنایشان نمایید. حسینu سرآمدِ تغییردهندگان اوضاع انسان‌ها و اوضاع جهان است، لذا خود حضرت در ابتدای ورود به کربلا در حالی‌که لشکر حرّ نیز ناظر حضرت بود، در خطبه‌ای که روشن فرمودند با حاکمیت یزید حلال خدا، حرام و حرام خدا، حلال شده و باید وضع را تغییر داد؛ می فرمایند: «و اَنَا اَحَقُّ مِن غَیْر» من از هرکس دیگر برای این تغییر شایسته‌تر هستم. و چنین توانایی بود که از حرّ، «حرّ» ساخت و در این راستا هیچ‌کس نباید مأیوس باشد، کافی است مقصد دین‌داری معلوم شود تا بتوانیم به‌راحتی از حاکمیت ظالمانی همچون یزید و به اسم جانشینی پیامبر خداf سرباز بزنیم.

حرّ نشان داد اگر امام حسینu را به مردم نزدیک کنیم، مردم به‌خوبی در فضایی که عبودیت خدا مقصد اصلی نیست به بازخوانی می‌نشینند. هیچ حرکتی را به اندازه‌ی نزدیکی به حسینu برای تجدید نظر نسبت به زندگیِ گناه‌آلود نخواهید یافت، وقتی حسینu به آزادگان جامعه نزدیک شد طوفانی در آن‌ها به‌وقوع می‌پیوندد و افکار پست را زیر و رو می‌کند. از این جهت باید به آینده‌ی جوانان خود امیدوار بود زیرا جوانان ما از نظر نجابت و اصالت از حرّ کم‌تر نیستند در آن حدّ که مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» در رابطه با جوانان می‌فرمایند: «نه، من مى‏دانم چه مى‏گذرد، اما در زیر این کف‌ها و این گِل و لای‌ها، من جریان عظیم و خروشان نجابت و دیانت و اصالت و نورانیّت را هم مشاهده مى‏کنم». و نیز حضرت صادقu در همین رابطه می‌فرمایند: «يَا ابْنَ جُنْدَبٍ لَا تَقُلْ فِي الْمُذْنِبِينَ‏ مِنْ أَهْلِ دَعْوَتِكُمْ إِلَّا خَيْراً وَ اسْتَكِينُوا إِلَى اللَّهِ فِي تَوْفِيقِهِمْ وَ سَلُوا التَّوْبَةَ لَهُم»؛[4] در مورد گناه‏كارانى كه از جمع شيعيان هستند سخن مگوئيد مگر به خير و خوبى، از خدا خاضعانه برايشان تقاضاى توفيق كنيد و از خدا بخواهيد كه توبه كنند.

حرّ از این طریق تا کوی شهیدان پیش رفت و بذری را افشاند که تنها در کوفه هزاران آدم مانند حرّ برخاستند، شبی که به کوی شهیدان رسیدند، چهارهزارتن اشک‌ها ریختند و پس از سه‌سال از واقعه‌ی کربلا حالا با سلیمان‌بن صرد خزاعی تصمیم گرفته‌اند به قصد خون‌خواهی امام آنچه می‌توانند انجام دهند. تو گفتی به بدرقه‌ی حرّ آمده‌ام و پس از آن‌ها هزاران هزار کوفیان به دنبال مختار حرکت کردند.

دایره‌‌ی توبه و برگشت به حسینu و سیره و سنت اولیاء الهی مسیری است که حرّ به سوی بشریت گشود که کم‌ترین نتیجه‌ی آن بازخوانی اهل سنت است نسبت به آنچه را که پشت سر گذارده‌اند تا آن‌جایی که بشریت نسبت به غفلت از غدیر توبه کند و به خود آید که چرا آن پیام آسمانی را نادیده گرفت.

حرّیت حرّ را باید در دنیا مدّ نظر قرار دهیم تا در آخرت نیز بتوانیم بدان پیوند بخوریم. حرّ در کوفه به‌عنوان یک شیعه‌ی علیu مطرح نیست ولی حرّیت او در این دنیا به او کمک کرد تا ماوراء مذهب خود متوجه حقیقت راهی شود که امام حسینu بدان اشاره داشتند و به همین جهت است که امام نیز حرّیت او را امضاء کردند و فرمودند: «انت‏ حرّ في‏ الدّنيا و سعید الآخرة» و این قصه‌ی هرکسی است که بخواهد با توبه‌ی خود بهترین راه را انتخاب کند.

والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته   

 


[1] - «وَ اللَّهِ إِنِّي أُخَيِّرُ نَفْسِي بَيْنَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ فَوَ اللَّهِ مَا أَخْتَارُ عَلَى الْجَنَّةِ شَيْئاً وَ لَوْ قُطِّعْتُ وَ حُرِقْت‏» ( الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج‏2، ص: 99)

[2] - «ثُمَّ قَالَ يَا أَهْلَ الْكُوفَةِ لِأُمِّكُمُ الْهَبَلُ وَ الْعَبَرُ أَ دَعَوْتُمْ هَذَا الْعَبْدَ الصَّالِحَ حَتَّى إِذَا أَتَاكُمْ أَسْلَمْتُمُوهُ وَ زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ قَاتِلُو أَنْفُسِكُمْ دُونَهُ ثُمَّ عَدَوْتُمْ عَلَيْهِ لَتَقْتُلُوهُ أَمْسَكْتُمْ بِنَفْسِهِ وَ أَخَذْتُمْ بِكَظْمِهِ وَ أَحَطْتُمْ بِهِ مِنْ كُلِّ جَانِبٍ لِتَمْنَعُوهُ التَّوَجُّهَ فِي بِلَادِ اللَّهِ الْعَرِيضَةِ فَصَارَ كَالْأَسِيرِ فِي أَيْدِيكُمْ لَا يَمْلِكُ لِنَفْسِهِ نَفْعاً وَ لَا يَدْفَعُ عَنْهَا ضَرّاً وَ حَلَأْتُمُوهُ وَ نِسَاءَهُ وَ صِبْيَتَهُ وَ أَهْلَهُ- عَنْ مَاءِ الْفُرَاتِ‏الْجَارِي يَشْرَبُهُ الْيَهُودُ وَ النَّصَارَى وَ الْمَجُوسُ وَ تَمَرَّغُ فِيهِ خَنَازِيرُ السَّوَادِ وَ كِلَابُهُ فَهَا هُمْ قَدْ صَرَعَهُمُ الْعَطَشُ بِئْسَ مَا خَلَّفْتُمْ مُحَمَّداً فِي ذُرِّيَّتِهِ لَا سَقَاكُمُ اللَّهُ يَوْمَ الظَّمَإِ الْأَكْبَرِ فَحَمَلَ عَلَيْهِ رِجَالٌ يَرْمُونَ بِالنَّبْلِ فَأَقْبَلَ حَتَّى وَقَفَ أَمَامَ الْحُسَيْنِ u.» گفت: اى مردم كوفه مادر بعزايتان بنشيند و گريه كند، آيا اين مرد شايسته‏ را بسوى خود خوانديد و چون بسوى شما آمد شما كه ميگفتيد: در يارى او با دشمنانش خواهيد جنگيد، دست از ياريش برداشتيد پس بروى او آمده‏ايد ميخواهيد او را بكشيد؟ و جان او را بدست گرفته راه نفس كشيدن را بر او بسته‏ايد، و از هر سو او را محاصره كرده‏ايد و از رفتن بسوى زمينها و شهرهاى پهناور خدا جلوگيريش كنيد، بدانسان كه همچون اسيرى در دست شما گرفتار شده نه ميتواند سودى بخود برساند، و نه زيانى را از خود دور كند، و آب فراتى كه يهود و نصارى و مجوس مى‏آشامند و خوك‏هاى سياه و سگان در آن ميغلطند بروى او و زنان و كودكان و خاندانش بستيد، تا بجائى كه تشنگى ايشان را بحال بيهوشى انداخته، چه بد رعايت محمد (ص) را در باره فرزندانش كرديد، خدا در روز تشنگى (محشر) شما را سيراب نكند؟ پس تيراندازان بر او يورش بردند، و حر (كه چنين ديد) بيامد وپيش روى حسين عليه السّلام ايستاد.

 

 

[3] - «فَلَمَّا ذاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما...» و هنگامى كه از آن درخت چشيدند، زشتی‌هایشان بر آن‌ها آشکار شد...

[4] - بحارالأنوار، ج 75، ص 280

18090
متن پرسش
سلام استاد عزیز: یه انقادی که خیلی به سایت و مجموعه شما وارده اینکه درگذاشتن فایل صوتی جلسات هفتگی و مناسبتی واقعا ضعیف عمل می کند و بعضا بعد از یک ماه یا کمتر از تاریخ جلسه، فایل جلسه را در سایت قرار می دهید. برای افرادی مثل من که توفیق حضور در جلسات هفتگی را ندارند همین صوت جلسات نوعی تذکر و رفتن در حضور می تواند باشد ولی متاسفانه دست اندرکاران این سایت و این مجموعه همین توفیق را هم از ما گرفته اند. چون فاصله زیاد بین زمان جلسات نیز خود مشکل دیگر است. الان سایت های شخصیت های بزرگ کشور حداکثر 24 ساعت بعد صوت جلسه را میزارن تو سایت. مشکل از کجاست که اینقدر بارگزاری جلسات طول میکشه اگه نیروی انسانی کمه زیادش کنید یا هر مشکلی دیگه ای هست برطرف کنید. خواهشمند است به درخواست این حقیر توجه کنید و فکر اساسی در اسرع وقت به حال این مشکل بفرمایید. استاد در ضمن نرم افزار کاملا ایرانی سروش با قابلیت های فروان میتونه جایگزین خوبی برای تلگرام باشه خواهشمند است با توجه به رهنمود های مقام معظم رهبری کانال تلگرام را به نرف افزار سروش یا ....منتقل نمایید. https://soroush-app.ir/ باتشکر فروان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که مشکل از طریق بنده پیش می‌آید که مثلاً به جهت سفر اربعینی، 4 هفته جلسات تعطیل می‌شود، وگرنه رفقا همگی سعی دارند قبل از جلسه‌ی بعدی صوت جلسه‌ی قبلی را بگذارند. در مورد کانال تلگرام مطلب را به اطلاع مسئول محترم سایت می‌رسانم. موفق باشید

18087
متن پرسش
مى خواستم بفرماييد كه آيا شما اطلاع داريد كه استفاده از آثار جناب آقاى طاهر زاده شرعاً مجاز هست يا نه (به لحاظ حقوق چاپ و نشر صاحب آثار)؟ اگر هست كه ما اونها رو در اختيار دوستان و متقاضيان قرار بديم (به صورت pdf)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده خودم طاهرزاده هستم و به اطلاع جنابعالی و همه‌ی کاربران محترم می‌رسانم که همه‌ی فایل‌ها اعم از کتاب و جزوه و صوت به هرشکل اعم از pdf آن و یا وُردِ آن را مجازید که استفاده نمایید. موفق باشید

18086
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: نظرتون در مورد این گفتگویی که در یکی از شبکه های اجتماعی صورت گرفت چیست؟ الف. اعضای یک گروه برای فعالیت سیاسی بهتره از شرایط و امکانات همدیگر مطلع باشند این جوری قدرت بیشتری خواهیم داشت. مثلا اگه کسی در قسمت بهداشت و درمان آشنا و یا آدم مطمئنی سراغ داره به من بگه چون نیاز به اطلاعاتی در زمینه سلامت مردم اما مستند نیاز دارم چون بچمو واکسیناسیون نکردم مسئول بهداشت شهرمون منو تهدید کرده که شکایت می کنیم و این حرفا منم یه آماری از سلامت مردم دادم که می گفت همش دروغه و اینا تشویش اذهان عمومیه و خلاصه اگه کسی رو می شناسید بهم بگید. ب. مواظب باشید دچار افراط و تفریط نشوید. گاهی افراط و تفریط آسیب می زند. به نظر بنده واکسن فرزند خود را بزنید. الف. درمورد واکسیناسیون تحقیق زیادی کردم که یقین دارم مثل اون آیه قرآنه که خدا میگه در شراب منفعتی است ولی ضررش اکثر من نفعهما. در روایت داریم برای اینکه بچه فلج نشه حجامت نقره کنید و خیلی دستورات دیگه در مورد نوزادان. سازمان جهانی بهداشت خودش میگه اونایی که واکسن سرخک زدن نسبت به اونایی که نزدن بیشتر مبتلا به سرخک شدن. از لحاظ تجربی هم من هر چی بچه دو رو بر خودم می بینم همشون مریضن از همون ابتدا که زردی میگیرن و یکم که بزرگ میشن حساسیت و ضعف سیستم ایمنی بدن و اوتیسم و غیره. یقین دارم که جزیی از برنامه ی استکباره برای ضعیف کردن جسم و ذهن مردم دنیا مخصوصا ما شیعه ها. دانشمندای خودشون میگن این واکسن ها از کلیه سگ و جنین سقط شده و آلومینیوم و سرب و الکادوئید و غیره درست میشه که خیلی مضره. وقتی مسئول بهداشت شهر بهم گفت بیا تا صحبت کنیم باور کنید اون و همکاراش به اندازه ی منی که کاردانی حسابداری دارم از این واکسن ها و سلامت مردم نمیدونستن. وقتی هم می خواستم بهشون دید کلان بدم و در مورد وضعیت روز دنیا و استکبار و بهداشت دنیا بهشون بگم گفتن اینا دروغه و تشویش اذهان عمومیه و تو بدبینی و سیاست رو با بهداشت قاطی نکن و سیاسی حرف نزن و .... آخرش هم تهدید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این‌که جریان‌های صهیونیستی در نظام سلامت جهانی نفوذ کرده‌اند و این موضوع به اثبات رسیده است، حرفی نیست. ولی همان‌طور که در جواب سؤال 18085 عرض شدبالاخره در این زمان و در این نوع زندگی‌ها، بیماری‌هایی پیش می‌آید که دنیایِ جدید آن را ایجاد کرده و طبّ جدید آن را می‌شناسد و نمی‌توان به چنین طبیبانی رجوع ننمود. موفق باشید

18085
متن پرسش
سلام استاد: شما اگر همسرتان دچار کسالتی شوند مثلا دل درد شوند آیا به دکتر مراجعه می کنید؟ چون کسی را می شناسم که معتقد است دکترها چیزی نمی فهمند و ما باید زجر بکشیم و خود درمانی کنیم. بحث پول دکتر هم هست که می گوید گران است و ما باید پول در بیاریم دو دستی بدیم به دکتر ها. استاد راهنمایی بفرمایید چه کار کنیم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره در این زمان و در این نوع زندگی‌ها، بیماری‌هایی پیش می‌آید که دنیایِ جدید آن را ایجاد کرده و طبّ جدید آن را می‌شناسد و نمی‌توان به چنین طبیبانی رجوع ننمود. آری! در این که متأسفانه هزینه‌ی پزشکی گران است، بحث دیگری است. موفق باشید

18084
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرانقدر: لطفا بفرمایید تفسیر اینکه خداوند در آیه ی اول سوره ی همزه می فرمایند وای بر هر عیب جوی مسخره کننده و از لفظ ویل با یک تاکید خاص استفاده می شود چیستض؟ البته بنده معنای اخلاقی این آیه را متوجه هستم و بیشتر جنبه های دیگر این آیه برای بنده مسئله است که چرا خداوند شخص عیب جو و مسخره کننده را بدین گونه تهدید می کنند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی کسی زیبایی‌های وحی الهی را ننگرد و بگردد تا ضعفی در آن بیابد و به تمسخر بگیرد، چیزی برایش باقی نمی‌ماند. پس وای بر او! که همه‌چیز را از دست داده است. این آدم مشغول دنیا خواهد شد و همین زندگی زودگذرِ دنیا را جاودانه می‌پندارد و هر روز نگران پایان‌یافتنِ چیزی است که او از پایان‌یافتنش در اضطراب است. موفق باشید

18083
متن پرسش
سلام استاد: آیا پیامبر اسلام رسالت جهانی داشتند؟ فرزندانشان چطور؟ آیا اهل بیتشان هم رسالت جهانی داشتند؟ آیا خداوند برای بعد از وفات پیامبر فقط 12 حجت روی زمین اراده کرده بوده؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نقش اهل‌البیت«علیهم‌السلام» تبیین همان اسلامی است که حضرت حق در خطاب به پیامبر«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» می‌فرماید: «وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ كَافَّةً لِلنَّاسِ بَشيراً وَ نَذيراً وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ» (28)/سبأ) به آن معنا که پیامبر اسلام برای همه‌ی انسان‌ها به صحنه‌ی تاریخ آمده‌اند و این قول رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» است که جانشینان خود را 12 نفر تعیین نموده‌اند که با ظهور آخرین حجت خدا، سیرِ حیات این زمین به انتها می‌رسد. موفق باشید

18082
متن پرسش
با سلام: استاد عزیز در مورد آیات سوره هود که از شما سوال کردم در آنجا آمده که بهشتیان در بهشت و جهنمیان در جهنم می مانند تا بر پا بودن آسمان و زمین مگر اینکه خدا بخواهد، در اینجا سوالم در مورد این استثنا بود که در مورد جهنمیان فرمودید که شاید با عذاب کشیدن پاک شوند، حال می خواستم ببینم که در مورد بهشتیان این استثنا به چه معناست؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد هم استثناء به همان معنا است که تا خدا بخواهد در بهشت می‌مانند، ولی چون رحمت حضرت حق بر غضب او سبقت دارد همواره بهشتیان در بهشت‌اند اما نه به آن معنا که خداوند دستبند به دست خود زده است و دیگر اقامت بهشتیان در بهشت بر اراده‌ی خداوند حاکم باشد. موفق باشید

18081
متن پرسش
سلام علیکم: آیا این سخنان از نگاه معارف حقه اهل بیت علیهم السلام در مورد فیاضیت خداوند درست می باشد یا خیر چرا: «صفات ذات عین ذات خداوند هست و ازلی می باشند مثل علم و قدرت و حیات و اختیار و هیچ وقت از خدا سلب نمی شود. اما صفات فعل هم به خدا نسبت داده می شود و هم سلب می شود (رزق دادن و رزق ندادن). این صفات حادث هستند و متعلق قدرت خداوند می باشند. خلاقیت و فیاضیت از صفات فعل هست و ازلی نمی باشد. خداوند اگر بخواهد فیض می دهد و اگر نخواهد نمی دهد»؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نکته‌ی خوبی را مدّ نظر دارید ولی عنایت داشته باشید صفات فعل هم از جهتی به صفات ذات برمی‌گردد، مثل همان خلاقیت و فیاضیت که به اسمِ جواد حضرت حق رجوع دارد. آری! خلاقیت حضرت حق در راستای مخلوقیتِ مخلوق ظهور می‌کند و از این جهت، صفتِ فعل الهی است و اگر این صفت برای خدا نباشد نقصی در ذات نخواهد بود، برعکس صفات ذات. موفق باشید

18080
متن پرسش
سلام علیکم: ضمن عرض تبریک و تهنیت به مناسبت ایام سرور ربیع الاول. ببخشید استاد باز این سوال را مطرح کردم چون نفهمیدم جوابش را. با توجه به اینکه خداشناسی فلسفی از انظار بعض علماء و متکلمین جلیل القدر شیعه اثنی عشری رد می شود و حدیث هم در این زمینه موجود می باشد در جهت مذمت روش فلسفی خداشناسی، نظر جنابعالی چیست؟ آیا به خداشناسی فلسفی در عصر ما ارائه می شود باید اعتماد کرد و می شود اعتماد کرد با توجه به این دسته از مخالفت ها که از سوی علماء و روایات وارد شده؟ (لطفاً توضیح بفرمایید فقط استناد نکنید اینجور که یک عالم بزرگوار و جلیل القدر شیعه چون موافق خداشناسی فلسفی بوده و مشرب فکری اش مشرب فلسفی بوده حالا با استناد به این قضیه خداشناسی فلسفی خوب می شود، لطفا اینطور که مثالی آوردم استدلال نکنید بزرگوار)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید خداشناسیِ فلسفی و کلامی در حدّ مقابله با منکرین خدا است. پيامبران نيامدند تا خدا را ثابت كنند؛ آمدند تا ما خدا را بيابيم به همان معناي «إنّا لِلّه و إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ» تا نه بت‌پرست باشيم و نه از حضور خداوند در جاي‌جاي عالم غافل بمانيم، وقتي فرمودند: «وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى‏ فَادْعُوهُ بِها وَ ذَرُوا الَّذينَ يُلْحِدُونَ في‏ أَسْمائِهِ سَيُجْزَوْنَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ»(180اعراف) خدا را به آن اسماء بخوانيد! و كسانى را كه در اسماء خدا به انحراف می‌روند، رها سازيد! آن‌ها به زودى جزاى اعمالى را كه انجام مى‏ دادند، مى ‏بينند. موفق باشید

18078
متن پرسش
سلام علیکم: آیا حقیقاً دین مبین اسلام و مذهب حقه تشیع با اصل فلسفه و فراگیری آن در این دو مورد یعنی مباحث اعتقادی و غیر اعتقادی‌ مخالف شدید بوده و آن را به شدت تحریم کرده و اینکه ما در روایاتمان داریم که فلسفه و اهلش را در حد کفر و ضلالت برده و اینکه عده از اعاظم فقهای فقید و حال حاضر نسبت به آن موضع گیری منفی و علی الخصوص موضع گیری خشم آلودی نسبت به فلسفه صدرایی و مسائل وحدت وجودش دارند؟ (لطفاً توضیح دهید)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: روایات مربوط به تقبیح فلسفه مربوط به زمانی است که معتزلیان مدعی فلسفه بوده‌اند و آموزه‌های اسلامی را با نگاه فلسفه‌ی یونانی بررسی می‌کردند و این غیر از روش فیلسوفان بزرگی است که از فارابی تا ملاصدرا به صحنه آمدند. این فیلسوفان سعی بر آن دارند که عقاید حقه‌ی الهی را عقلانی کنند که امروزه ما در کار بزرگانی مثل علامه‌ی طباطبایی و مرحوم شهید مطهری ملاحظه می‌کنیم. اینان حتی اگر آموزه‌ای از دین را در حدّ درک عقل فلسفی نیافتند، ضعف را از فلسفه می‌دانند و نه از دین. و این درست بر عکسِ روش معتزلیان است. موفق باشید   

18077
متن پرسش
با عرض سلام: استاد ببخشید به صورت تئوری شنیدم که امامان معصوم و بزرگان تعلقی به عزیزان خود نداشتن مثلا بزرگی بودن که حتی کلاس درس و مجلس شادی رو به خاطر فوت بچه شون کنسل نکردن. از طرف دیگه میگن علاقه ی اونها (اهل بیت و بزرگان) به عزیزانشون بیشتر از علاقه ی ما به عزیزانمان است. استاد اینایی که گفتم فقط در حد چند جمله هست که شنیدم و تکرار کردم و متأسفانه معنی اش رو اصلا متوجه نمیشم. هم معنیش برام مبهمه و هم کاربردش. چون من دقیقا به همون اندازه که شوهرم رو دوست داشته باشم به همون اندازه هم بهش احساس وابستگی و تعلق می کنم. چه جوری میتونم هم زمان «عدم تعلق و دل نبستن» رو با «علاقه داشتن» جمع کنم؟ وقتی می خواهم تعلق نداشته باشم، علاقه ام به صفر میرسه و اگه بخوام علاقه داشته باشم، دل میبندم بهش که تعلق ایجاد میشه. استاد واقعا قلبم وسط زمین و هوا و معلق هست. نمیدونه دل ببنده یا دل نبنده. قلبم هی کش میاد وسط دل بستن و دل نبستن، وسط علاقه داشتن و علاقه نداشتن. یاد اون حرفاتون تو مباحث معاد افتادم که فرمودین فشار قبر و برزخ، کش اومدن نفس انسانه به خاطر تعلقاتش. من دقیقا هی قلبم کش میاد و جمع میشه عین یه فنر یا کش که هی باز و بسته کنن و باهاش بازی کنن. الآن واقعا نمیدونم تکلیفم با خودم چیه ممنون میشم منو به لحاظ «تئوری» و «عملی» روشنم کنید و معنی اون جملاتی که اول گفتم رو بفرمایین. منتظر راهنمایی شما هستم. با تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی تعلقات خود را تصحیح کنیم و در نسبت با ایده‌ی متعالی خود به آن تعلقات بنگریم؛ در اوجِ محبت به آن‌ها متوجه هستیم که حجابِ نظر به افق متعالی ما نگردند. همسر انسان مثل همه‌ی آیات عالَم، منظرِ گشوده‌ی هستی است تا انسان تعلق خود را که در ذاتش نهفته است، بارور کند و شکل دهد. زیرا انسان نمی‌تواند بی‌تعلق باشد وگرنه گرفتار روحیه‌ی انتزاعی می‌شود که کویرِ بی‌لاله‌ای است و نمی‌تواند بت‌پرست باشد و از گشودگیِ حضور خدا در همه‌ی عالم محروم گردد و «توحید» یعنی همین که ببیند خداوند چگونه با مظاهر طبیعی خود با ما سخن می‌گوید و از این جهت، هم آن مظاهر دوست‌داشتنی‌اند و هم محبوب اصلی ما را در حجاب نمی‌برند. موفق باشید 

18073
متن پرسش
سلام: من به راهنمایی قرآن برای ادامه زندگی خیلی اعتقاد دارم. از خدا خواستم که با توجه به شغل ها و کارهای متفاوتی که وجود دارد به طریقی به من نشان بدهد که چه آینده ای پیش رو دارم تا برای رسیدن به آن از الان تلاش کنم که وقتی قرآن را باز کردم آیه 82 سوره انبیا آمد ولی با توجه به اطلاعات پایینی که دارم نمی دانم تفسیر درست این آیه برای من چه می شود لذا از شما درخواست دارم مرا برای رسیدن به تفسیر درست راهنمایی کنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قرآن برای این نیست که با استخاره بشود چنین انتظاری از قرآن داشت. با تدبّر در قرآن به‌خوبی راهنمایی می‌شوید که چه‌کار کنید تا در آینده از کار و عمل و زندگی خود پشیمان نشوید. موفق باشید

18070
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرانقدر: در فلسفه اسلامی در بحث ادارک حسی تطابق ذهن و عین با بحث وجود ذهنی و وحدت ماهوی بین وجود ذهنی و وجود خارجی حل می شود. حال سوال بنده این است که: 1. فلاسفه پیش از صدرا از جمله ابن سینا در بحث تطابق ماهوی قایل به نظریه انتباع هستند. یعنی همان ماهیت خارجی در ذهن منتبع می شود. حال چه مشکلی در بحث انتباع هست که ملاصدرا نظر دیگری منوط به اینکه ماهیت در ذهن نه حاصل انتباع که حاصل انشاء خود نفس است را مطرح می کند؟ فارغ از بحث اصالت وجود و اقتضائات خود این نظریه مشخصا مشکل نظریه انتباع را می خواهم بدانم. 2. این که شیخ اشراق قائل به ادراک شهودی ما از عالم خارج بدون واسطه هر نوع وجود ذهنی است چه مشکلی ایجاد می کند؟ آیا نظریه شیخ اشراق همان نظریه اضافه است که فخر رازی مطرح می کند؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- ابن سينا به سه نوع ادراك قايل است و در مواردى ادراك نوع چهارم يعنى وهمى را نيز بدانها افزوده است. در جريان ادراك خيالى ابن سينا قايل به انطباع است؛ يعنى صور از بيرون ادراك مى شوند و در قوه خيال باقى مى مانند كه به اين نوع ادراك، ادراك خيالى مى گويند. پس ادراك خيالى از ديدگاه ابن سينا مادى است. ابن سينا خيال را خزانه يافته هاى حس مشترك مى داند و براى خيال به مثابه يكى از حواس باطنى، شأن اساسى در شناخت قايل نيست. او خيال را به عالم حس محدود مى كند و برايش عالم مستقل قايل نيست: سهروردى معتقد است كه صور خيالى منطبع در خيال نيستند؛ بلكه اين صور در واقع عبارت از كالبدها و ابدان معلق در عالم مثال اند كه آنها محل جسمانى نيستند. پس ادراك خيالى از ديدگاه سهروردى داراى تجرد است. او مى گويد حافظه صورت ها و معانى جزئى نيز در مغز نيست؛ زيرا نفس انسان كه بدن را در تصرف دارد، به همه اندام هاى آن چيره است و همه جايش را زيرنظر دارد؛ پس امكان ندارد كه از صورت و معناى محفوظ در يكى از اندام ها غفلت كند. سهروردى حافظه ادراك هاى انسان را امرى مبهم با عنوان جهان يادآورى مى داند و آن را در قلمرو نفوس آسمانى به شمار مى آورد. ملا صدرا معتقد است نفس، صورتی مطابق شیئ خارجی در خود ابداع می‌کند، 2- نظر شیخ اشراق به نظر ملاصدرا و رابطه‌ی وجودی بین ذهن و عین، بسیار نزدیک است با این تفاوت که شیخ اشراق با نظر به وجه نوری وجود حرف خود را می‌زند و عملاً از مفهوم‌گرایی که در معنای وجود نهفته است، آزاد است. موفق باشید

نمایش چاپی