باسمه تعالی: سلام علیکم: به این نکته فکر کنید که با اظهار آن فراز از مناجات، حضورِ حضرت ربّ العالمین را در تمام مناسبات خود مدّ نظر داریم و میخواهیم اظهار کنیم ما هیچ توجهی به غیر از تو در مناسبات خود نداریم. و این قصهی اُنس ما با حضرت معبود است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نه. به جملهی آیت اللّه بهجت فکر کنید که میفرمایند: «علمِ تو استاد توست». در جزوهی «روش سلوکی آیت اللّه بهجت» که بر روی سایت هست، در این مورد عرایضی شده است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده برای آن کاربر محترم اینطور نوشتم: باسمه تعالی: سلام علیکم: تا حدّی در آن زمان که بحث گروگانگیری مطرح بود مطالعاتی داشتهام. ولی خواستم بدون ورود به موارد ریز و جزئی عرض کنم در این موارد به هویت ذات استکباری آمریکا فکر میکنم و از نظر خودم این را یک نگاه ایدئولوژیک نمیدانم. هرچند معتقدم آری! «نگاه ایدئولوژیک به تاریخ و بستن راه نقد از طریق مقدسسازی شخصیتهاست» ما را در حجاب تفکر میبرد. همانطور که در آخر میفرمایید حتی تضمینهایی که آمریکا در قرداد الجزایر داد، عمل نکرد.
چرا فتنههای سفارت آمریکا را به مجامعی میبردیم که کلیت آن مجامع در مسیر حفظ منافع ابر قدرتهاست، ولی به ظاهر بهداشتی و دیپلماسی. آثار باقیمانده از سفارت به طور عجیبی حکایت از فتنههایی میکند که هرگز نمیتوانستیم آنها را با تعطیلکردنِ آن سفارت خنثی کنیم.
در آخر نظر یکی از کاربران محترم را که در رابطه با سؤال جنابعالی کمی ریزتر وارد موضوع شدهاند را ارسال میدارم ولی معتقدم در نظر به هر رخدادی باید به جایگاه تاریخی آن رخداد نظر بفرمایید که در نسبت با لانهی جاسوسی، تقابل دو جریان است: یکی استکبار و دیگری انقلاب اسلامی. به همین جهت نباید انقلاب اسلامی را در بستر مناسبات فرهنگ استکباری و مجامع جهان استکبار دنبال کرد و انتظار داشته باشیم در آن بسترها میتوان انقلاب را محفوظ داشت. موفق باشید. و سپس نظر شما را در آخر ارسال کردم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده سخنان مقام معظم رهبری در این مورد ملاک خوبی است. چقدر خوب بود رفقا سخنان ایشان را که در موقعیتهای مختلف در مورد «هنر» فرمودهاند را جمعآوری میکردند تا ملاحظه کنند چه اندازه ایشان نسبت به هنر حساسیت مثبت دارند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. حضرت صادق «علیهالسلام» میفرمایند: «وَ انْوِ عِنْدَ افْتِتَاحِ الصَّلَاةِ ذِكْرَ اللَّهِ وَ ذِكْرَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ اجْعَلْ وَاحِداً مِنَ الْأَئِمَّةِ نُصْبَ عَيْنَيْك» یعنی در هنگام شروع نماز یاد خدا و یاد رسول خدا باش و یکی از ائمه علیهم السلام را مد نظر قرار بده
قصّهی «راز» همیشه همینطور بوده و هست؛ هم رُخ مینمایاند و هم رُخ برمیتابد و پنهان میشود. گفت:
با گلرخِ خویش گفتم ای غنچه دهان هرلحظه مپوش چهره چون عشوهگران
زد خنده که من به عکس خوبان جهان بی پرده نهان باشم و با پرده عیان
برای دیدن خوبان جهان باید پرده و مظهری در میان باشد تا خود را در آن منظر بنمایاند همانطور که خدا را با مظاهر اسماءاش میبینید. زیرا بیپرده «نهان» میباشد و با پرده «عیان» است. حقیقت، همیشه با پرده یعنی با جلوات و مظاهرش ظاهر میشود و از آن طرف هم همان مظاهر، حجابِ حقیقتاند. جمال حق را در گل میبینید ولی اگر به گل مشغول شدید همان گل، حجابِ نظر به حق میشود.
۲. آری! در بستر توجه به سنتهای لایتغیّر و پذیرفتن نظام متقنِ آن سنن، حال باید خود را در دل آن سنن شکل دهیم و وظایف الهی خود را مطابق آن به انجام برسانیم و از خدا بخواهیم در انجام آن وظایف که از جملهی آنها حج مقبول است، ما را کمک نماید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: صبر بر ترک معصیت در عبور از معصیت، معجزه میکند و انسان را نسبت به زشتی معصیت بصیر مینماید. به همین جهت خداوند توبهکنندگان را دوست دارد و قرآن میفرماید: «إنّ اللّه یحب التّوابین». موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین حرفها که میزنید نشانهی آن است که بیایمان هم نیستید. آری! اگر میخواهید ایمان به خدا را بهتر احساس کنید، با توجه به آنکه در روایت داریم هرکس به خود و به نفس خود معرفت پیدا کند به پروردگار خود معرفت پیدا کرده، پیشنهاد میشود کتاب «ده نکته در معرفت نفس» همراه با شرح صوتی آن که هر دو بر روی سایت است را دنبال کنید. موفق باشید
سلام علیکم استاد گرامی: ببخشید اگر سوالم بسیار ناشیانه بوده باشد اما در مورد قاعده الواحد میخواهم بدانم چطور عقل اولی که از وجود واحد مطلق بعنوان معلول واحد صادر شده است دارای کثرت هست در حالیکه علتش بسیط بوده؟ آیا وقت صدور میتواند سنخیت خویش را با علتش از دست بدهد؟ ممنون
باسمه تعالی: سلام علیکم: در جزوه «تاریخ فلسفه و کلام اسلامی» بحث مفصلی در این مورد شده است. از جمله؛ از نظر فارابى از واحد جز واحد صادر نمى شود «أنَّ الْواحدَ لا يَصْدُرُ عَنْه إلّا واحد»[1] و صادر اول عقل اول است كه در اثر علمِ واجب تعالى به ذات خود و بر اثر رحمت، ايجاد و خلق گشته، يعنى علم داشتن خداوند به چيزى با خلق كردن برابر است، زيرا كافى است شيئى تصور شود تا وجود يابد. حال عقل اول كه به اين صورت ايجاد شد، نسبت به خود ممكن و نسبت به ديگرى واجب است و در آنِ واحد به واحد و به ذات خويش مىانديشد، پس دو جنبه دارد، و از اين طريق اوّلين مرحله بسوى كثرت شروع مى شود. از عقل اول در اثر تفكر درباره واحد، عقل ديگرى صادر مى شود و در اثر تفكر درباره خود به عنوان ممكن فى حد ذاته، ماده صادر مىگردد و آسمان اول تحقق مى پذيرد. سلسله ى فيضان يكى پس از ديگرى ادامه مى يابد تا ده عقل و نه فلك. عقل دهم يا عقل آخر يا عقل فعال همان عقلى است كه دائرِ مدارِ عالمِ تحتِ قمر است و از اين عقل است كه نفوس بشرى و عناصر اربعه صادر مىگردد. برای بحث بیشتر میتوانید به آن جزوه که روی سایت هست، رجوع فرمایید. موفق باشید
[1] - تلخيص كتاب ما بعد الطبيعه، ص: 153
باسمه تعالی: سلام علیکم: در جایی عرایضی در این مورد شده است که در آن شرایط، معنا نمیداده است زنان از محیط خانه که عموماً شرایط زندگی فراهم بوده، به کوچه و بازار سر بزنند، وگرنه همان حضرت مگر تشریف نیاوردند و در مسجد مدینه در مقابل آنهمه نامحرم آن خطبهی غرّاء را ارائه کردند؟! موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر اشکال دارد که خواهران مذهبیِ چادری با حفظ عفاف و حجاب در این صحنهها حاضر باشند؟ موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت در آن خطبه اینطور میفرمایند: «فَجَعَلَ اللهُ الايمانَ تَطْهيراً لَكُمْ مِنَ الشِّرْكِ» پس خداوند ايمان را براي تطهير شما از شرك قرار داد. «وَ الصَّلوةَ تَنْزيهاً لَكُمْ مِنَ الْكِبْرِ» و نماز را براي پاك كردن شما از كبر مقرر فرمود. «وَ الزَّكاةَ تَزْكِيَةً لِلنَّفْسِ وَ نِماءً فِي الرِّزْقِ» و خداوند زكات را براي پاك كردن جان و رشد و نمو رزقتان قرار داد. «وَ الصِّيامَ تَثْبيتاً لِلْاِخْلاصِ» و روزه را تشريع فرمود جهت تثبيت و محكم نمودن اخلاص.
آری! مگر جز این است که انسان از طریق ایمان نسبت به شرک و آلودگیهای آن، روح و جان خود را پاک میکند؟ همچنانکه با نماز و اظهار عبودیت از تکبّر و استکبار در مقابل حکم خدا، نجات مییابد و با زکات، نفس خود را از بخل پاک میکند و زمینهی رشد رزق او در نظام عالَم بهتر فراهم میشود و با روزهداری نسبت خود را با خدا طوری میکند که حجابهای او برطرف شود و او بماند و خدا؛ و این یعنی اخلاص. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: یکی از راههای تفکر برای درک موقعیت تاریخی خود، فهم موقعیت و سخن و موضعگیریِ دشمنان این حرکت است بدون هیچگونه تعصبی، حقیقتاً دشمنان انقلاب اسلامی با همهی تنوعی که دارا هستند، به پایینترین نحوهی تفکر و به انواع آلودگیهای شخصی گرفتارند و این بهترین شکل برای درک جایگاه وجودی انقلاب اسلامی در هستی است از آن جهت که اولاً: خداوند هیچ توفیقی به آن افراد برای درک حقیقت نمیدهد و ثانیاً: هیچ امکانی برای رسیدن به هدف در نظام الهی برای آنها نیست. پس باید خاطرمان از طرف خطراتی که دشمنان حرکت توحیدیِ انقلاب اسلامی پیش میآورند، جمع باشد. عمده درک موقعیت خود و رسالتی است که خداوند در این گردونه به عهدهی فرد فرد ما گذاشته است که مجهز به شأنی باشیم که در این مقابله نشان دهیم ما در راستای ارادهی الهی عمل میکنیم و معنای شناخت زمان و مطابقِ زمان عملکردن و تقوای زمانه را در خود شکلدادن، در اینجا جای خود را باز میکند و امیدواریِ هر روز ما به جهت آن است که آرامآرام مردم ما با خودآگاهی تاریخی از امیدواری نسبت به جبههی کفر فرو مینشینند و برای حضور تاریخی خود به اندیشمندیِ صحیح نزدیک میشوند. آری! صبری نیاز است تا حضرت معبود هر لحظه بیش از پیش ارادهی خود را که ارادهی نفی استکبار است به ما نشان دهد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: چون در این مورد تجربهای نداشتهام، نمیتوانم نظر دهم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که میدانید مشکلی است که زوایای مختلفی از نقصهای اجتماعی ما را آشکار کرد. واقعاً اگر با رجوع بیشتر به دیانت و خُلقِ محمدی «صلواتاللّهعلیهوآله» نتوانیم از این بحرانها عبور کنیم، در تاریخ سیطرهی فرهنگ غربی هر روز با این نوع مشکلات روبهرو خواهیم بود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که عرض شده بر «تامّه» بودنِ اسماء الهی در رابطه با ائمهی معصومین «علیهمالسلام» تأکید شده و عرفا، همه به صاحبانِ آن اسماء متصلاند و البته هرکدام در حدّ خود مظهر آن اسماء هستند که عموماً در اسمی یا اسمایی مظهریت دارند، در آن حدّ که آمادگی دارند و یا تاریخ آنها ظرفیت ظهور آن اسماء را دارا میباشند. در مورد حضرت امام «رضواناللّهتعالیعلیه» شواهد حکایت از آن دارد که به نحوی جامعیت اسماء را در این تاریخ به ظهور آوردهاند، البته در عین آنکه اصلِ اسماء و صاحبان اصلی آنها ائمه هستند. حال با توجه به این نکته باید ببینیم آنجاها چه عرض شده. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. تلاش شود دانشآموزان را متوجهی آیندهی روشنی بنمایید که در پیش دارند. در جواب سؤال شمارهی ۲۶۳۹۴ به آن موضوع تذکری داده شد. بحث «آیندهی ما چه آیندهای است» که بر روی سایت هست، میتواند نکاتی را برای عزیزان داشته باشد. موفق باشید آدرس بحث:
http://lobolmizan.ir/post/1662/آینده-ی-ما-چه-آینده-ای . موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: من هم با تو هم نالهام و همچنانکه در کلماتت در عین ناله و فریاد، یک ذره ناامیدی ندیدم؛ سخنانت را چشیدم. به نظرم تا آخر از یک جهت، هم قضیه همین است که هست، گویا دوست دارد یار این آشفتگی. باز سخن عطار را به زبان میآورم که گفت:
دي زاهد دين بودم سجاده نشين بودم ز ارباب يقين بودم سر دفتر دانايي
ترسا بچهام افکند از زهد به ترسايي اکنون من و زُنّاري در دير به تنهايي
امروز دگر هستم دردي کشم و مستم در بتکده بنشستم دين داده به ترسايي
نه محرم ايمانم نه کفر همي دانم نه اينم و نه آنم تن داده به رسوايي
دوش از غم فکر و دين يعني که نه آن، نه اين بنشسته بُدم غمگين شوريده و سودايي
ناگه ز درون جان در داد ندا جانان کاي عاشق سرگردان تا چند ز رعنايي
روزي دو سه گر از ما گشتي تو چنين تنها باز آي سوي دريا تو گوهر دريايي
پس گفت در اين معني نه کفر نه دين اولي برشو تو ازين دعوي گر سوختهي مايي
هرچند که پُر دردي کي محرم ما گردي فاني شو اگر مردي تا محرم ما آيي
عطار چه داني تو وين قصه چه خواني تو گر هيچ نماني تو اينجا شوي آنجايي
ميفرمايد شرايط من از جهت فهم دين خوب بود، براي خود شيخي بودم و جلو ميرفتم و استدلال ميکردم و آدم با سوادي بودم، يکمرتبه ترسابچهاي[1] آمد و ما را به هم ريخت. جناب عطّار قبل از اين ملاقات، اهل يقين بود و با صد دليل ميتوانست باورهاي خود را اثبات کند و حالا به خود آمده است که گويا جاهاي ديگري هم هست و نميداند در چنين ساحتي خود را بايد چه بنامد، کافر يا مؤمن؟
ندايي بيصدا از درون جان سر برآورد که تو از اين حرفها بيرون رفتهاي و نحوهي بودن خود را با آنچه در قبل بودي ارزيابي مکن. در ساحتي وارد شدهاي که ساحت آشکاري و پنهاني حقيقت است.
ناگه ز درونِ جان در داد ندا جانان کاي عاشق سرگردان تا چند ز رعنايي
ما در نسبت با انقلاب اسلامي بين اين آشکاري و پنهاني جاي داريم. شايد هنوز بعضي از رفقا گرفتار اين حالت نشده باشند، آماده باشيد، گرفتار ساحتي ميشويد که در پيش خود ميگوييد اين ديگر چيست؟ اينکه ميگويند: «بي پير مرو تو در خرابات»، اينجا پير کمک ميکند تا معناي احوالات ما برايمان روشن شود. ما بين آشکاري و پنهاني نسبت به حقيقتِ دوران خود جاي داريم و با اشارتها ميتوانيم نسبت به آن، تفکر کنيم. اين معنايي که به نام انقلاب اسلامي سراغ ما آمد اگر کسي بخواهد براي ما تحليل کند عملاً ما را از حقيقت دور ميکند، بايد انوار آن حقيقت را به سوي ما بگشايد. بهترين شخص براي نشاندادن انوار حقيقت انقلاب اسلامي در اين دوران، رهبر معظم انقلاب «حفظهاللّه» هستند که نشان ميدهند دشمنان چگونه ميخواستند در افغانستان يک ملا عمر درست کنند براي اينکه يک ميخ بشود در پهلوي ما، و نشد؛ به عراق حمله کردند براي اينکه دائماً براي ما مزاحمت ايجاد کنند، و نشد. تجاوز هشتساله به ايران را راه انداختند براي سقوط نظام اسلامي، و نشد. براي ما اين صحنهها اشارت است و آن کس که اهل بشارت است ناتوانايي آنها را بشارت ميبيند. حال اگر کسي منکر اينها شد شما چکارش ميتوانيد بکنيد؟ فکر نکنيد با دلايلِ انتزاعي ميتوانيد او را قانع کنيد. موضوعي که امروز در صحنه است چيزي نيست که با زبان انتزاعي و استدلالي بتوان آن را نشان داد. بله زماني موضوعاتي داشتيد که با زبان انتزاعي ميتوانستيد آنها را اثبات کنيد، مثل آنکه ميخواستيد خدا را اثبات کنيد. امروز اينهايي که منکر حضور تاريخي انقلاب اسلامي هستند، کدامشان منکر خدا ميباشند؟ دوره، دورهي نظر به خداوند است در مظاهر تاريخي. کساني هستند که فرار مالياتي دارند و وامهاي زيادي از بانکها ميگيرند و موجب تورم ميشوند، و عموماً خدا را هم قبول دارند؛ ولي امروز تنها با اعتقاد به وجود خدا نميشود در اين تاريخ قرار گرفت و از وسوسههاي شيطان مصون بود. براي حضور در تاريخِ قدسي، دلِ مصفّا نياز است تا بتواند با خدا مأنوس شود. اينجا است که شهيد آويني سخن ميگويد که «انسانها با دلشان زندگي ميکنند نه با عقلشان.» جوانان ما که جبهه رفتند به صرف دستور فلان فقيه نرفتند، به دستور شخصي رفتند که ميخواست آنها در اين تاريخ، خدا را به جامعه برگردانند، حضوري ذيل سايهي نور خدا. بايد به چيز ديگري فکر کرد و آن اين است که ما در نسبت با انقلاب اسلامي، بينِ آشکاري حقيقت و پنهاني جاي داريم و با اشارتهاي خاصي که رهبر معظم انقلاب متذکر آنهستند، ميتوانيم نسبت به معناي آن تفکر کنيم و ميتوانيم آن معنا را مبناي تفکر خود قرار دهيم، همانطور که آيهي «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ» را مبناي تفکر خود قرار ميدهيد و بزرگي انسانها را به تقوا ميدانيد. انقلاب اسلامي حقيقتي است که اگر آن را درست ببينيم ميتوانيم آن را مبناي تفکر قرار دهيم و جايگاه حقيقي هرچيزي را معين کنيم از آن جهت که تفکر، تاريخي است و هر چيزي در تاريخ خودش معنا ميشود. تفکر، تاريخي است و در بستر تفکر نسبت به انقلاب اسلامي، هرگونه فهم و درکي از مسائل زمانه در جاي خود قرار ميگيرد. عطار فرمود:
دي زاهد دين بودم سجاده نشين بودم ز ارباب يقين بودم سر دفتر دانايي
تا ديروز آنچه مرا معنا ميکرد زهد بود، ولي با حضوري که امروز يافتم «اکنون من و زنّاري در دير به تنهايي» بايد به عشق نظر کنم. «زنّار» در اينجا به معناي بر عهد با خدا کمربستن است.
و در آخر فرمود: «گر هيچ نماني تو، اينجا شوي آن جايي» يعني در عين اينکه در اين دنيا هستي، با حقيقت مرتبط ميشوي و فرش را به عرش متصل ميگرداني، بين آشکاري و پنهاني قرارداشتن چنين حالتي است. پس اگر خواستيم با حقيقت مرتبط باشيم بايد بدانيم رويکرد و آداب خاصي بايد در ميان آيد، نميشود در زهدِ تفکر متافيزيکي و تفکر انتزاعي باشيم و با مفاهيم، زندگي کنيم و بخواهيم حقيقت بر ما رخ نماياند. زبان اشاره، اولين شرط نظر به حقيقت است.
موفق باشید
[1] - ترسابچه، سالکي است که از عشق سخن ميگويد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: هنرِ هگل در فهم تاریخی است که روحی در آن در سریان و جریان است. برای فهم سخن شهید آوینی از یکطرف توجه به سخن هگل کمک میکند و از آن مهمتر اشاراتِ دعای ندبه، که در واقع همان سخن شهید آوینی است و در همین راستا کتاب «شرح دعای ندبه» تنظیم شد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر میکنم بعد از فهم و تدبّر در قرآن، رجوع به سایر ادیان مفید باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید در این مورد بتوان گفت ملکات انسان بر انسان سیطره پیدا میکند، چیزی که در برزخ و قیامت پیش میآید. فکر میکنم چیز زودگذری باشد زیرا به هر صورت «الیوم، یوم العمل و غداً یوم الحساب». موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر میکنم در مجلهی «کیهان فرهنگی» شمارهی ۱ و ۲ آن را مطالعه کردم و به کلّی نام او را فراموش کردهام. کتابهای آقای دکتر سید حسین نصر میتواند در این رابطه با شما سخن بگوید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: روح مجرد، طوبای محبت، شیدا، لالهای از ملکوت. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: سیر به سوی خداوند در قیامت در إزاء توجهی است که انسان در زندگیِ دنیایی خود به سوی حضرت حق داشته است، حال اگر کسی در دنیا افقی ماوراء زندگیِ دنیایی برای خود شکل نداده باشد بعد از مرگ در همان بیخدایی و بدون اُنس با خدا میماند که صورتِ آن آتش است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: سخن خداوند ماوراء امور جزئی و روزمرّهی زندگی بشری به وسیلهی پیامبران به بشریت ابلاغ شده است و انسانها باید ذیل آن امور کلی و سنتهای جاری در عالم، در امور جزئی زندگی، خودشان برای زندگی خودشان برنامهریزی کنند. و اساساً تغییرات جزئی در زمانهای مختلف، جایگاه سنتهای الهی و امورِ کلی را تغییر نمیدهد. از این جهت قرآن کتابی است برای همهی عصرها و همهی نسلها. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: هرکدام از آن دو نفس، آن رگها را از آنِ خود میدانند و نسبت به آن رگها احساس یگانگی دارند. موفق باشید
