بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
30580

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: جناب استاد ملکیان مطلبی دارند که موجب تامل بنده شده است چون ایشان فرد بسیار متتبعی هستند و نمی توان به آسانی از صحبت هایشان گذر کرد آن سخن اینست و لینکش در انتها می آورم «به نظرم می‌آید که اگر منصفانه به شخصی مثل مولانا نگاه کنیم باید بگوییم ایشان یکی از صاحبنظران و متخصصان طب روحانی و معنوی است. در واقع، امثال مولانا، شمس تبریزی و شخصیت‌هایی- به گمان من- بزرگ‌تر از اینها مثل بودا و لاوتزه طب روحانی را بر بشر عرضه کردند.» درین کلام، استاد قائل به برتری بودا و لاوتزه بر مولوی هستند همچنین جناب شایگان علی مانقل در کتابی که در مورد کربن نوشته اند فرمودند «ما در طی این بررسی ها، ترجمه های انجیل ها، روایت فارسی اوپانیشادها، برگردان داراشکوه، سوتراهای بوداییان و تائوته کینگ لائوتسه را پیاپی خواندیم. کتاب اخیر را من و سید حسین نصر با شتاب به فارسی برگرداندیم و همراه علامه خواندیم. وی متون نامبرده را با تیزهوشی یک پیر روحانی تفسیر می کرد و همان قدر از اندیشه هندوان احساس آرامش می کرد که از برخورد با عالم معنوی بوداییان و چینیان. او در این اندیشه ها، هرگز چیزی نیافت که آن را از بنیاد با عرفان اسلامی که خود با آن آشنا و مأنوس بود در تضاد ببیند. او در همه اینها دقایق بزرگ روح را می دید و چون کار مطالعه اندیشه سرگیجه آور و سرشار از تناقض های شگفت انگیز لائوتسه به پایان رسید، به ما گفت که از بین همه متونی که تا آن زمان با هم خوانده بودیم کتاب لائوتسه عمیق ترین و ناب ترین همه بوده است.» حال با توجه به آن مطلب جناب ملکیان و این مطلب جناب علامه می‌توان عرفان را در هند عمیق تر یافت؟ لینک استاد ملکیان https://3danet.ir/%D9%85%D9%87%D8%B1-%D9%85%D9%88%D9%84%D8%A7%D9%86%D8%A7/ لینک استاد شایگان https://iranianstudies.org/fa/1391/08/24/%D8%B9%D9%84%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%B7%D8%A8%D8%A7%D8%B7%D8%A8%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D9%88-%D9%86%D8%B3%D8%A8%D8%AA-%D9%88%DB%8C-%D8%A8%D8%A7-%D8%B2%D9%85%D8%A7%D9%86%D9%87/
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این‌که شخصی مثل لائوتسه به افقی بس بلند اشاره دارد، بحثی نیست ولی چگونه می‌توان با جناب مولوی به‌خصوص مولویِ دیوانِ شمس مقایسه کرد از آن جهت که هرکدام از این دو اقیانوس بیکرانه‌ای هستند بس بی‌انتها. و مولوی در خِردِ قومی ایرانی- اسلامی از جنس «ما» می‌باشد حتی اگر بخواهیم لائوتسه بخوانیم با مولوی می‌توان لائوتسه خواند. مشکل آقای ملکیان به گفته‌ی استاد اسدالله رحمان‌زاده آن است که در فضای نیهیلیسمی خود سرگردانند و لذا مطمئن باشید نه مولوی را می‌فهمند و نه لائوتسه را. موفق باشید

30565
متن پرسش

با سلام خدمت استاد محترم: متن زیر را در اینترنت خواندم: با بررسی تأثیر عشق در مراحل مختلف سلوک عرفانی به این نتیجه می رسد که بر اساس دیدگاه کارکردگرایانه، عشق مجازی سبب لطافت درون و آن نیز عامل ورود به سلوک عرفانی است؛ در اوایل سلوک، عشق مجازی آزمونی برای سنجش میزان پایبندی سالک به شریعت است؛ شریعتی که شاهراه طریقت است. در اواسط سلوک، عشق مجازی سبب گذر سالک از کثرات به وحدت است. برای عارف واصلی که به مقام جمع الجمعی رسیده، عشق مجازی سبب تعدیل عشق ربانی و آنگاه راه یابی او از مقام فنا به مقام بقاست. در نهایت سالک می تواند در هر مرحله از مراحل سلوک عرفانی عشق مجازی را تجربه کند که به لحاظ ماهوی و دلیل ظهور متمایز از مقامات مافوق و مادون است. سوالم اینجاست که دیده ام افرادی را که بسیار ایمان و اخلاص بالایی دارند، و احتمالا در موقعیت عشق حقیقی باید باشند، چون نور ایمان حاصل عشق حقیقی است، ولی باز هم عشق مجازی در مسیر آزمایش های آنها قرار می‌گیرد. آیا علتش همان توضیحات بالا هست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عشق مجازی یعنی دل‌دادگی به زیبایی‌ها و خوبی‌ها در مظاهر عالم، که نمونه‌ی آن را در مردم نسبت به شهید حاج قاسم سلیمانی ملاحظه کردید. و در همین رابطه از جناب مولوی داریم: «مهر خوبان در میان جان نشان / جان مده إلاّ به مهر دل‌خوشان».

البته باید بین عشق مجازی و موضوعات جنسی تفاوت قائل شد در آن صورت، دل‌دادگی به جنس مخالف هم مسیری می‌شود برای اُنس با حقیقت و جناب مولوی در این رابطه این‌چنین می‌فرماید: عاشقی گر زین سر و گر زان سر است / عاقبت ما را بدان سو رهبر است. موفق باشید 

29907

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد بزرگوار: استاد چرا آیت الله امجد با آن سابقه دینی اینگونه می‌شود؟ ریشه این انحراف کجاست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خوب است در این مورد به جواب سوال‌های شماره 29854 و 29816 و جلسه‌ی آخر «بنیان‌های حکمت حضور در جهان بین دو جهان» رجوع شود. موفق باشید

29560
متن پرسش
با سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیز: موضوع: در خصوص #تبیین و #روش_حل و منابع مطالبات رهبر معظم انقلاب مدظله العالی ۱. کار مبنایی قرآنی ۲. کار اجتهادی ۳. منظومه سازی ۴. طراحی دستگاه فلسفی و چگونگی امتداد آن در حیات اجتماعی کار مبنایی و با متد علمی: در پژوهشهای قرآنی توجه به کارهای علمىِ مبنایی و اصولی خیلی لازم است. بعد هم کیفیت استفاده‌ی از قرآن؛ این شیوه‌ای که علمای دین ما، فقهای ما در استفاده‌ی از آیات و روایات دارند، یک شیوه‌ی تجربه شده است، یک متد علمىِ پخته شده و رسیده و کاملاً آزموده شده است؛ اینها را باید فرا گرفت.۱۳۸۸/۰۷/۲۸ https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=8259 علم قرآن: می‌بایست علم قرآن، شناسایی قرآن، فهم قرآن و انس با قرآن به عنوان یک علم و یک رشته در حوزه‌ها وجود داشته باشد. چه‌قدر مفاهیم اسلامی در قرآن هست که اگر ما بخواهیم در فقه بحث کنیم، به فکر آنها نمی‌افتیم. این انزوای قرآن، برای ما خیلی مشکلات درست کرده است و بعد از این هم خواهد کرد و به ما تنگ‌نظری خواهد داد.۱۳۷۰/۰۶/۳۱ https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=2491 نگاه اجتهادی در علوم انسانی؟! نگاه اجتهادی و عالمانه به عرصه‌‌های گوناگون، از علوم انسانی تا نظام تعلیم و تربیت رسمی، و از اقتصاد و بانکداری تا تولید فنی و فناوری، و از رسانه‌‌های مدرن تا هنر و سینما، و تا روابط بین‌‌الملل و غیره و غیره، همه از لوازم این تمدن‌‌سازی است.۱۳۹۲/۰۲/۹ https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=22405 ما باید برویم به سمت منظومه‌سازی؟! امروز ما کمبود داریم، ما خلأهای زیادی داریم، شکافهای زیادی وجود دارد؛ و ضمن اینکه منابع داریم، منظومه‌ی فکری نداریم. ما باید برویم به سمت منظومه‌سازی؛ یعنی قطعات مختلف این پازل را در جای خود بنشانیم، یک ترسیم کامل درست کنیم؛ به این احتیاج داریم. این هم کار یک ذره، دو ذره نیست؛ کار یک جلسه، دو جلسه نیست؛ کارِ جمعی است و تسلط لازم دارد؛ هم تسلط به #منابع_اسلامی، هم تسلط به #منابع_غربی.۱۳۹۱/۰۸/۲۳ https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=21471 ما باید منظومه‌سازی کنیم؟! برای آراء ملاصدرا منظومه‌سازی نشده. در خود فلسفه‌ی ملاصدرا، در بخشهای مختلف می‌تواند یک منظومه‌سازی‌هایی بشود. عین همین قضیه، در مورد فلسفه‌ی اشراق است؛ عین همین قضیه، در مورد فلسفه‌ی مشّاء است. ما باید منظومه‌سازی کنیم.۱۳۹۱/۱۱/۲۳ https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=23898 یک دستگاه فلسفی درست کنید؟! نقص فلسفه‌ی ما این است که این ذهنیّت امتداد سیاسی و اجتماعی ندارد. فلسفه‌های غربی برای همه‌ی مسائل زندگی مردم، کم و بیش تکلیفی معیّن می‌کند: سیستم اجتماعی را معیّن می‌کند، سیستم سیاسی را معیّن می‌کند، وضع حکومت را معیّن می‌کند، کیفیت تعامل مردم با همدیگر را معیّن می‌کند؛ اما فلسفه‌ی ما به‌طور کلّی در زمینه‌ی ذهنیّاتِ مجرّد باقی می‌ماند و امتداد پیدا نمی‌کند. شما بیایید این امتداد را تأمین کنید، و این ممکن است؛ کمااین‌که خود توحید یک مبنای فلسفی و یک اندیشه است؛ اما شما ببینید این توحید یک امتداد اجتماعی و سیاسی دارد. از وحدت وجود، از «بسیط الحقیقة کلّ الاشیاء»، از مبانی ملاّ صدرا، اگر نگوییم از همه‌ی اینها، از بسیاری از اینها - می‌شود یک دستگاه فلسفىِ اجتماعی، سیاسی و اقتصادی درست کرد؛ فضلاً از آن فلسفه‌های مضاف که آقایان فرمودند: فلسفه‌ی اخلاق، فلسفه‌ی اقتصاد و... و. این، یکی از کارهای اساسی است.۱۳۸۲/۰۸/۲۹ https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=8616 تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: واقعاً همین‌طور است. ما در رجوع به قرآن و روایات و در رجوع به متفکرین، با نظر به مسائل خود رجوع نکردیم تا از آن متون، اندیشه‌ی امروزین حضور در این جهان را بیابیم، چه با تدبّر در قرآن در عین نظر به مسائل‌مان، و چه در توجه به فلسفه و سیری که از فارابی تا جناب صدرا به ظهور آمد. هنوز گمان می‌کنیم قرآن و روایات را در حدّ آموختن و اطلاع‌یافتن باید متوقف کنیم و این غیر از بهره‌بردن جهت حضور در جهانی است که در آن به‌سر می‌بریم و دغدغه‌های رهبر معظم انقلاب از این جنس است. موفق باشید

29545
متن پرسش

سلام علیکم: استاد با یکی از اساتید که درباره غرب شناسی صحبت کردم این نکات رو فرمودند و می‌خواهم نظر شما راهم بپرسم: آوینی فاز فکری ش رو از سید احمد فردید؛ فیلسوف شفاهی تاثیر گرفته. فردید هم معروف به غرب ستیزی هست ولی در حقیقت هم فردید و هم مددپور غرب زده اند خودشان. آوینی تعدیل شده است چون با افکار امام آشنا شده. البته هنوز اشکالات فردید درش هست. آقای میرباقری به تبع فرهنگستان و مرحوم سید منیر یه فاز خیلی متفاوتی دارند. غرب ستیز هستن ولی غرب رو به درستی درک نکرده اند. ولی خیلی خیلی از فردید و امثالش عقب هستند. در حقیقت همان اخباری گری است فکرشان، که الان نمودش شده تضاد ۱۰۰٪ ای با غرب. حتی جوری که دنبال ریاضی فیزیک اسلامی اند. برای درک تفاوت نگاه ها چاره ای نیست جز خواندن همه شان. البته بعضی شان متن مکتوب ندارند مثل فرهنگستان. امام و آقا دیدگاه متفاوتی با این حضرات دارند. نگاه امام و آقا و امام موسی صدر نگاه معتدلیه.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد حضرت امام و مقام معظم رهبری، سخن درستی فرموده‌اند. ولی فکر می‌کنم می‌توان شهید آوینی را مظهرِ تفصیلیِ نگاه امام و رهبری دانست. دکتر فردید و دکتر مددپور را غرب‌شناسی می‌دانم که از جهاتی سخن آن استاد در موردشان درست است. برعکس آقای دکتر داوری که غرب‌شناس است و جایگاهی برای فیلسوفان غربی در این جهان قائل‌اند که نمی‌توان نادیده گرفت. موفق باشید

29304

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام و عرض ادب: خدا قوت. ببخشید در مورد سوال خواهر طلبه ای که میگن از وقتی رفتم حوزه انگار یک کلید به قلبم زدن پاسخ داده نشد. تشکر از شما. بنده به ایشان پیشنهاد دادم قرآن بخوانند میگن نمیتونم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره آنچه انسان را به معنا می‌رساند و شور زندگی را در او زنده می‌کند؛ نظر به متون مقدس است و اگر سعی کنند با تدبّر در قرآن جلو بروند، احساس حیاتی که گم کرده‌اند به ایشان برمی‌گردد. موفق باشید

29075
متن پرسش

با سلام و احترام: درباره اربعین ۱۳۹۹ سوالی داشتم. با توجه به شرایط موجود و بعد از سخنان رهبری ‌تکلیف ما در قبال اربعین امسال چیست؟ منظورم فعالیت در حوزه مجازی و ‌شبکه های اجتماعی است. آیا باید سکوت کامل و محض بکنیم؟ آیا نباید از حرکت عظیم مردم عراق صحبتی بکنیم؟ نباید فیلم و عکسهای اربعین امسال را منتشر کنیم؟ برخی می‌گویند بنا به بیان رهبری نباید شلوغی اربعین امسال را نشان داد. آنها معتقدند باید از خاطرات اربعین گفت نه از اربعین امسال. حقیقتا دچار تردید شدم. آیا اگر ما از اربعین امسال فیلم و عکسی منتشر نکنیم کار درستی است؟ من قصد داشتم عکسهایی که نشان دهنده وضعیت بهداشتی است و رعایت بهداشت است را در امسال، نشان دهم. و یا این کار اشتباه است؟ اگر ما سکوت کنیم رسانه های معاند برداشت های منفعت طلبانه خودشان را از اربعین امسال نخواهند داشت؟ باعرض معذرت من ایمیلم مشکل دارد. جواب این پرسش فوق العاده برای من حیاتی است. لطفا در صفحه همین سایت قرار دهید پرسش را تا ببینم.

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده حال که به هر دلیلی ما توفیق آن نحوه برگزاری اربعین نداریم، با دلِ خود از طریق رسانه با آن‌هایی که در آن عمل شریف حاضرند، همراه باشیم و هرچه بتوانیم آن صحنه‌های زیبای ایثار و صفا را نشان دهیم، عملاً خود را در عمل خیر آن‌ها شریک کرده‌ایم.

 حالا که به نحوی حضور اربعینی به آن شکل از ما گرفته شده است، تلاش کنیم اعمالی را که در آن صحنه‌ها هست، را به شکل دیگری به ظهور آوریم. در آن‌جا ایثار و ارادت و محبت و رفاقت در اوج خود به میان آمده است. ما نیز به طور خاص تلاش کنیم روی محبت و رفاقت و دوستی و صله‌ی رحم و انواع ایثارها، خود را در آن فکر و فرهنگ حاضر کنیم.

یکی از راههایی که مزه‌ی جایگزینی اربعین را ان شاالله خدا به شما می‌دهد این که نیت کنید با محبت به همدیگر احساس معنوی حضور اربعینی را در خود به ظهور آوریم. موفق باشید   

28892

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام و عرض ادب: در مبحث انسان شناسی کتاب های جوان و انتخاب بزرگ، آشتی با خدا و ده نکته در معرفت نفس را بخوانم کافیه یا باید کتاب های انسان از تنگنای بدن، شرح ده نکته و معرفت نفس و حشر را هم بخوانم؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تا شرح «ده نکته» لازم است مطلب دنبال شود. از آن به بعد بستگی به روح خودتان دارد که مثلاً کتاب «انسان در تنگنای بدن» و یا «خویشتن پنهان» و «معرفت نفس و حشر» را طلب کند یا نه. موفق باشید

27949
متن پرسش
سلام علیکم: در پاسخ ۲۷۹۲۴ پاسخ تان ظریف و حکیمانه بود. اما یک مسئله برایم کمی روشن نشد. اینکه امروز جوانان منتقد و معترض برخی ساختارها و برخی افراد هستند یا اینکه بینش سکولار پیدا کرده اند و از جهت مبنایی و اصولی با انقلاب زاویه گرفته اند و از بینش انقلابی رویگردان شده اند و بینش سکولار و دور از بینش انقلاب را دنبال می‌کنند و از جهت ریشه ای با انقلاب زاویه دارند و به گذشته و امروز و آینده انقلاب امیدوار و مطمئن نیستند و معتقد به انحطاط نظام و انقلاب اند؟چون واقعا بین این دو بینش فرق اساسی است که آیا منتقد و معارض برخی ساختارها و افراد اند ولی ملاک شان هم چنان هندسه انقلاب است یا اینکه بینش آنها سکولار شده و حتی رویگردانی پیدا کرده و دل به تداوم این مسیر نبسته و امروز هم وضع انقلاب را حرکتی در مسیر اشتباه و غلط و مغایر با مبانی می بینند. چون بسیار سعی می‌شود و حتی تحلیلگرانی که واضح و صریح می‌گویند اکثریت جوانان بینش شان سکولار و دور از سبک زندگی انقلابی است و انقلاب و نظام در این عرصه با یک روی گردانی و گریز از خود مواجه شده است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باید به این فکر شود که ما در جایگاه تاریخیِ خاصی قرار داریم. از یک طرف بشرِ امروز غرب‌زده است و همه‌چیز را با عقلِ غربی می‌نگرد. و از طرف دیگر غرب، به دلایل و شواهد فراوانی در حال افول است و از هویت قبلی خود فرو می‌افتد. و از این طرف، اگر انقلاب اسلامی از بعضی جهات گرفتار غرب‌زدگیِ عده‌ای شده است، ولی در ذات خود در بستر عبور از غرب است و ما در این گذرگاهِ تاریخی هستیم. اگر بدون مقابله با آن جوانان و با اخلاق خوب، کار را جلو ببریم و به مرور از غرب‌زدگیِ خود عبور کنیم که حتماً به جهت تاریخی که در آن هستیم، این کار کار عملی می‌شود و از آن طرف، ذاتِ انقلاب اسلامی به ظهور می‌آید؛ یقیناً وعده‌ی «یدخلون فی دین اللّه افواجاً» محقق می‌گردد. این‌جاست که جایگاه وظیفه‌ی تاریخی ما و عزمی که هیچ حادثه‌ای در آن خلل ایجاد نمی‌کند، به میان می‌آید و نیوشایِ خطابی می‌شویم که می‌فرماید: «الیس الصبح بقریب». موفق باشید  

27916

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: طاعات و عباداتتان مقبول درگاه الهی إن شاءالله. در مکاتبه ای که با شما داشتم گفتید برنامه درسی حوزه علمیه خواهران تا آنجا که اطلاع دارید خوب و مناسب با خانم ها تدوین نشده، من هم تصمیم دارم ان شاءالله معارف را در دانشگاه ادامه بدم گرایش تاریخ و تمدن اسلام، و باید یک سال ان شاءالله برایش خوب درس بخوانم تا کنکور قبول شوم ان شاءالله. حال با توجه به صحبت قبلیتان، آیا با وجود نقص هایی که در حوزه علمیه خواهران در رابطه با مطالبی که می‌خوانند و ...، وجود دارد، آیا با این حال تحصیل معارف (تفسیر قرآن، تاریخ اسلام و...) برای خانم ها را در دانشگاه بهتر می‌دانید یا حوزه؟ آیا ارزش این را دارد من یک سال از عمرم را کنکور بدم برای معارف دانشگاه تهران؟ با توجه به این که تحصیل در دانشگاه از سختی کم تری برخوردار است تا حوزه البته تا آنجا که من می‌دانم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: امتیاز حوزه‌ی علمیه آن است که افراد در آن‌جا با زبان عربی آشنا خواهند شد که برای ورود به متون دینی لازم است ولی بعضاً دیده می‌شود دروسی را به طلبه‌ی خواهر تحمیل می‌کنند مثل فقه و اصول، که عموماً مردم در این مورد بیشتر به آقایان رجوع می‌نمایند وگرنه ورود به تفسیر قرآن از طریق حوزه چیز خوبی می‌تواند باشد. و البته همان‌طور که عرض شد اگر خودمان فعّال باشیم می‌توانیم در دانشگاه نیز به‌خصوص از طریق حوزه‌ی دانشگاهی ورود خوبی داشته باشیم. موفق باشید

27840

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و آرزوی قبولی طاعات خدمت استاد محترم و عزیز: بنده مقلد آقای مکارم بودم که یکی از مراجع معرفی شده از سوی جامعه مدرسین قم بودند و فکر می‌کردم که همه این بزرگواران مساوی هستند تا اینکه در طی تماس تلفنی که با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی داشتم یکی از روحانیون گفتن که بنده از اهل خبره پرسیده ام آقای سیستانی اعلم است. همچنین بنده به دفاتر آیات عظام وحید خراسانی، شبیری زنجانی نیز تماس گرفتم که آنها هم مرجع فاالاعلم رو آقای سیستانی معرفی کردند. با توجه به تحقیق و بررسی های شما استاد عزیز نیز مبنی بر اعلم بودن آقای سیستانی آیا بنده در حال حاضر باید از آقای مکارم به آقای سیستانی عدول کنم؟ یعنی با توجه به اطلاعات و روش های تحقیق و بررسی بنده آیا در حال حاضر عدول واجب است؟ دعاگوی شما استاد عزیز هستم اگه لطف کنین و بنده رو از این بلاتکلیفی نجات بدین.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث حکم عدول از مرجع تقلید فعلی به مرجعی دیگر و روش های یافتن مجتهد اعلم، بحثی فقهی است و در این مورد بایستی به کارشناسان این بحث رجوع کنید. موفق باشید

26702

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: در باب حادثه ۱۱ سپتامبر و به تبع آن لشکر کشی آمریکا به منطقه ویژه ایجاد درگیری داخل کشورهای اسلامی که به بهانه مقابله با تروریسم صورت گرفت و همچنین اینکه چندین استاد دانشگاه آمریکا به جورج بوش نامه نوشتند و صراحتاً لشکر کشی او به خاورمیانه را جنگی اخلاقی و در راستای گسترش ایدئولوژی مدرن و ادبیات توسعه دانستند، اطلاعات و آماری از جامعه آن روز غرب ویژه جامعه آمریکا اکنون پس از گذشت چند سال منتشر شده که نشان می دهد در بین سال های ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۲ اشتیاق و اقبال به مطالعه و بررسی قرآن کریم و یکسری کتب اسلامی بشدت افزایش یافته بود و مردم علاقه فراوانی به مطالعه درباره اسلام ویژه کتاب آسمانی آن داشتند. آیا یکی از دلایل همین حضور منطقه ای آمریکا و نظام سلطه و اسلام هراسی گسترده آنها پس از حادثه ۱۱ سپتامبر و ایجاد گروهک هایی نظیر داعش، همین رغبت و ایجاد موج اسلام شناسی در سطح جوامع غیر اسلامی و غربی نبوده و به نحوی تلاش نشد تا پیوند با قرآن و اسلام ناب که ویژه با انقلاب اسلامی و اسلام سیاسی امام (ره) مطرح شده بود را قطع کنند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به این جمله‌ی رهبری فکر کنید که می‌فرمایند هر گاه که دشمن برای این ملت نقشه کشید او شکست خورد و ما در دل همان نقشه‌ی او یک پیروزی بر پیروزی خود افزودیم. موفق باشید

25941

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: چرا آیه قرآن درباره منافقین می فرماید که «خداوند، نورشان را می برد.» مگر منافقین، نور دارند که خداوند نور این ها را خاموش کند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: منظور، نورِ اولیه‌ی ایمان که همان فطرت است می‌باشد. موفق باشید

25196
متن پرسش
با سلام: در شرح کتاب ده نکته از معرفت نفس، خیلی تاکید داشتید بر اینکه اگر کسی در مورد موجود مجرد سوال کرد (مثلا اگه پرسید: روح چیه یا منِ من چه جنسی داره و از این قبیل سوالات که برای ماهیات موضوعیت داره)، هنوز به عمق مطلب در مورد خودش (منِ خودش) پی نبرده و هر جوابی به چنین سوالی غلطه. و تنها باید گفت: نفس فقط هست، همین. من راضی به جواب شما نشدم. تا اینکه شرح ده نکته را تموم کردم و رفتم سراغ برهان صدیقین. با توجه به بیانات شما در برهان صدیقین، حرف شما (غلط بودن سوال در مورد چیستی نفس) برام کاملا تصدیق شد. من کمی فکر کردم و به کمک صفحات ابتدایی برهان صدیقین، به این نتیجه رسیدم که اگر فرضا برای هر موجود مجرد مثلا نفس خودمون، جنسیت قائل بشیم (فرضا بگیم: نفس از جنس نور است که در این صورت صفت نورانیت را به نفس نسبت داده ایم)، در واقع به طور غیرمستقیم، به خدا (که عین وجود است)، نقص وارد کرده ایم. چطور؟ اگر فرض کنیم نفس ما از جنس نور باشه، از آنجایی که باید «کُلّ ما بالعرض لابُدّ أن ینتهی إلی ما بالذّات»، پس قبول کرده ایم که خداوند از جنس نور است. در صورتی که اگر خداوند (به عنوان کمال مطلق) از جنس نور باشد، چون از جنس چیزهای دیگر نیست (مثلا از جنس چوب نیست، از جنس آهن نیست، از جنس فولاد نیست، از جنس طلا نیست و غیره)، پس نقص ایجاد می شود. (پای کمال در میان نیست)، بنابراین فرض (جنس بردار بودن نفس) رد می شود. لذاست که جنسیت قائل شدن برای مجردات و موضوعیت دادن چیستی به مجردات، به راحتی نفی می شود و فقط باید گفت: هست فقط هست، من فقط هستم، خدا فقط هست و ثابت می شود که مجردات، چیستی بردار نیستند، بلکه هستی بردار هستند. آیا تحلیل استدلالی فوق از بنده، درست است؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمداللّه به نکته‌ی خوبی دست یافتید. موفق باشید

24312

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: در جواب سوال ۲۴۲۹۹ مخصوصاً قسمت دوم سوال بنده فکر می کنم اینگونه افراد که در بدیهیات شک می کنند، اولا به دلیل روحیه بدبین و صفت بدبینی که در نفسشان نهادینه شده و ثانیا چون امور بدیهی امور واضح و اظهر من الشمس است و ادراکات واضح و یقینی هستند لذا اگر کسی برای امور بدیهی دنبال دلیل بگردد از ساحت بدیهی خارج می شوند و چون هیچ دلیلی قانع کننده تر از همان ادراک بدیهی برای شخص نمی‌تواند باشد پس هرچه قدر دنبال دلیل بیشتر بگردند بیشتر از ساحت بدیهی دور شده و بیشتر گرفتار شک می شوند و به دلیل صفت بدبینی و سوءظن نمی‌توانند قانع شوند، لذا برای خلاصی از شک این افراد را باید با ساحت بدیهی متوجه کرد و صفت بدبینی و سوءظن را در آنها کمرنگ کرد. موفق باشید
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است ولی متأسفانه این نوع افراد امر بدیهی را هم بدیهی نمی‌دانند و در همان حال می‌پرسند «چرا». موفق باشید

24240

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: استاد بزرگوار لطفا بفرمایید: ۱. بنده به لطف خدا کشش و علاقه ای به پروردگار دارم که اغلب در توسلات و توجهات به خداوند به زبانم جاری می شود که «خدایا دوستت دارم و نحن الیک راغبون و...» ولی وقتی از حالت اتصال و خلوت با خدا خارج می شوم و مثلا آماده خواب می شوم هراسی به ذهنم می آید که این لاف عشق که می زنی تاوان دارد و نکند که از پس امتحان الهی برنیایم و در واقع آن طور که ادعا کردم رفتار نکنم. اگر ممکن است راهنمایی ای بفرمایید. ۲. استاد بزرگوار مسائلی مثل معرفت النفس و معاد و امام شناسی در همان فضایی که شما تدریس فرمودید در حد مخاطب لازم است مطرح شود؟ منظورم این است که باید دنبال مخاطب خاص با علاقه خاص گشت یا باید مخاطبان را متوجه اهمیت این مسائل کرد و بحث را مطرح کرد ( شما در درسهای مصباح الهدایه جایی فرمودید کسی که جانش این مسائل را تصدیق نمی کند در واقع رزقش جای دیگری است و نباید وارد این مسائل شود. آیا مسائل معرفت النفس و معاد و کلا اعتقادات هم از همین سنخ است یا باید همت کرد و به جامعه کمک کرد تا عقایدش را اصلاح کند)؟ متشکرم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. با کریمان کارها دشوار نیست؛ ‌به خودتان سخت‌گیری نکنید. ۲. به نظرم روح‌ها روی هم رفته طالب مباحث معرفت نفس و معاد هستند اگر حالت آموختنی نباشد و حضوری باشد. موفق باشید

24057
متن پرسش
سلام استاد طاعاتتون قبول: معذرت میخوام وقت شما رو می گیرم. استاد میتونم بپرسم شما در زندگی دنیایی خود هنگام مواجه با مشکلات چگونه رفتار می کنید؟ مثلا آیا شما در ایام جوانی به مشکل بیکاری و بی پولی دچار شده اید؟ واکنشتان چه بوده؟ شده امیدتان کمرنگ بشه؟ خسته بشید؟ بر فرض ازدواجتان به تاخیر می فتاد چه می کردید؟ نمی دانم شما شاید هیچ وقت دغدغه های جوان امروز را نداشتید که هر راهی را که پیش گرفته به مشکل رسیده.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هرکسی در زندگی خود با این مشکلاتی که می‌فرمایید روبه‌رو خواهد بود و به اندازه‌ی اطمینان به خداوند، راهِ صحیح و تحلیل درست در مقابل او گشوده می‌شود و طوری عمل می‌کند که بالاخره نتیجه‌ی صحیح برایش پیش می‌اید، زیرا خود را نباخته است تا به تصمیمات غلط گرفتار شود. موفق باشید

24006

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد عزیز: استاد عرض کنم من سه سال است معمم هستم. می خواهم روحانی ای باشم که هم تاثیر گذار و هم منبری ولی اصلا مطالعه ای ندارم. یعنی سردرگم هستم نمی دانم از کجا شروع کنم؟ چی بخوانم؟ یا اصلا چه کتاب‌هایی بخوانم و شروع کنم؟ لطفا راهنماییم کنیند واقعا مانده ام چه کنم. دستم به دامنتان.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد بنده اولاً: دنبال‌کردن دروسِ رسمی حوزه و ثانیاً: مطالعه‌ی سیر مطالعاتی است که بر روی سایت می‌باشد. موفق باشید

23107
متن پرسش
سلام: در مورد آیه شریفه: «فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلًا جَسَدًا لَّهُ خُوَارٌ فَقَالُوا هَٰذَا إِلَٰهُكُمْ وَ إِلَٰهُ مُوسَىٰ فَنَسِيَ» درباره معانی و نکات عرفانی این آیه مطالبی از خدمتتون استفاده کنیم. عجلا جسدا خوار چقدر ارتباط با نفس انسانی دارد و خوار در اینجا (همان صدای گوساله که طبق حدیث آن را خدا قرار داد) چیست؟ روایت: در صافی از امام پنجم (ع) نقل می کند که: چون حضرت موسی مشغول مناجات با خداوند متعال بود، وحی شد که من قوم تو را بازمایش قرار دادم! عرض کرد به چه وسیله أى پروردگار من؟ فرمود بوسیله سامری. عرض کرد چگونه شد جریان آن؟ فرمود: زیور و طلاهای مردم را جمع کرده و از آنها گوسالهای ساخت که صدای گوساله می کرد. عرض کرد: صدای او را که داد؟ فرمود: من . در اینجا موسی (ع) گفت: این نیست مگر فتنه تو که گمراه می کنی بان کسی را که بخواهی و هدایت می کنی آنکه را که می خواهی. و چون آن حضرت بسوی قوم خود برگشته و آنان را در حال پرستیدن گوساله دید: ألواح را بیانداخت و شکست.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً خداوند ملت‌ها را بعد از به‌ظهورآوردنِ حقیقت آزمایش می‌کند و در فتنه می‌اندازد تا معلوم شود آیا بر عهد گذشته هنوز باقی‌اند و فرعونی فکر می‌کنند، چون فرعون بت‌پرست بود، یا الهی فکر می‌نمایند؟ خوار آن گوساله، صدایی بود کاملاً شبیه یک موجود زنده و امتحانِ سختی بود. وعده‌ی رفاه می‌دهند در حالی‌که حقیقت ندارد. رفاه را باید در بستر رحمت واسعه‌ی الهی پیدا کرد و نه در بستر گوساله‌ای مثل فرهنگ غرب. موفق باشید

35909
متن پرسش

سلام و احترام و آرزوی قبولی طاعات و زیارات، ممنون میشم نظرتون رو درباره متن زیر بدونم و نکات تصحیحی و تکمیلی رو بفرمایید.
یا رب الحسین علیه السلام اشف صدر الحسین علیه السلام بظهور الحجه علیه السلام
چهل گام در اربعین
 ۱. در اربعین؛  تمام «من»‌ها، یک «من» می‌شود و آن هم «منِ» امام است. هر منی که در امام فانی نباشد، منیّت است و محکوم به هلاکت.
۲.  در اربعین؛ می‌آموزی که همه خواسته‌ها، احساسات و ظهوراتت باید یا از امام باشد یا به سوی امام، حتی خوردن و آشامیدنت...
۳. در اربعین؛ تن‌های شیعیان چون براده‌های آهنی هستند که به سمت مغناطیس امام جذب می‌شوند. و این انجذاب ناشی از شیفتگی قلب‌ها به امام است.
۴. در اربعین؛ «خود راه بگویدت که چون باید رفت»...
۵.  در اربعین؛ خادم و زائر چون آیینه‌هایی‌اند که گرچه مقابل یکدیگر قرار گرفته‌اند اما  فقط تصویر صاحب جمال را نشان یکدیگر می‌دهند... حسین... حسین... حسین.
۶. در اربعین؛ می‌یابی که اگر امام طبیب دلت باشد، نسخه و دارویت جدا از هم نیستند.
۷. در اربعین؛ می‌یابی که  این تو نیستی که می‌روی، می‌برندت. «گر میروی بی‌حاصلی، ور می‌برندت واصلی، رفتن کجا! بردن کجا!! توفیق ربّانی‌ست این».
۸. در اربعین؛ عالی‌ترین مقامات عرفان برای عموم، دست یافتنی می‌شود، مثل دیدن وحدت در کثرت. کسی چه می‌داند! شاید یکی است که این‌همه به ظهور آمده  یا این‌همه است که فقط یکی را نشان می‌دهد.
۹. در اربعین؛ قدم‌ها نیز وسعت می‌یابند. این یک قدم نیست که رو به امام می‌رود، هر قدم شامل هزاران گامی است که حسرت بوسیدن این خاک را داشته و به صاحب قدم، التماس دعا گفته‌اند.
۱۰. در اربعین؛  زمین کربلا وسعت می‌یابد، و هر قلبی که خود را به ارض کربلا رسانده است این وسعت حضور را حس خواهد کرد. یک نفر، همه می‌شود و همه، یک نفر... امام.
۱۱. در اربعین؛  خود را مرکز عالم می‌یابی. گویی همه عالم گرد نقطه‌ای که تو ایستاده‌ای می‌چرخد. چه جای عجب است، که به قطب ملکوت یعنی امام نزدیک شده‌ای و زمین نیز حول خورشید امام در گردش است.
۱۲. در اربعین؛ مریم وار در طوف امام خویش به عبادت مشغولی و رزق آسمانی در جایگاه عبادتت، طریق الحسین، نازل می‌شود. ناظرانی که تو را می‌بینند خواهند پرسید: «انّی لک هذا؟» و تو خواهی گفت: «هی من عندالله.» آری! روزی‌ها از دامنه وجودی امام است که بر ما جاری می‌شود. از ما، طواف امام، از امام، روزی رساندن...
 ۱۳. در اربعین؛ می‌یابی که چگونه وقتی دنبال موسی باشی از آسمان برایت «مَنَّ وَالسَّلْوَى» نازل می‌شود. معیّت با ولی الله همان و معجزه دیدن، همان...
 ۱۴. در اربعین؛  می‌یابی که اگر در مدار امام باشی اعمال زمینی‌ات هم آسمانی می‌شود، حتی خوردن.
 ۱۵. در اربعین؛ پرده غیبت امام کنار می رود وگرنه چگونه ممکن است این همه مهربانی و ایثار به تجلی در آید؟! ۱۶. در اربعین؛  می یابی برای رسیدن به امام، بلکه به خدای امام، باید خود را در چشمه مهربانی شستشو دهی.
 ۱۷. در اربعین؛ از سویی تواضع به زائر را تواضع به امام می‌دانی و می‌یابی و از دیگر سو خود را سفیری از جانب امام می‌یابی برای تشکر از خدّام. آیینه‌ای دو وجهی هستی که از یک وجه، نور امام را می‌گیرد و از وجهی دیگر نور امام را متشعشع  می‌کند.
۱۸. در اربعین؛ همه می‌کوشند تا شکوفه لبخند بر لبان دیگران بنشانند، همین و بس. درست مثل لبخند رضایت امام. «اللّهُمَّ ارْزُقْنا».
 ۱۹. در اربعین؛  اسفار اربعه عرفا را می‌توانی بچشی. این چهار سفر  عبارتند از: ۱. سفر «من الخلق الی الحق» یا به اختصار سفر الی الحق، زائر از خلق بریده و به حق رو می‌کند. ۲. سفر «من الحق الی الحق فی الحق» یا به اختصار سفر فی الحق، زائر در خلوت خویش به تفکر و سلوک فردی پرداخته و با امام خویش نجوا می کند. ۳. سفر «من الحق الی الخلق بالحق» یا به اختصار سفر الی الخلق، زائر از عزلت خویش بیرون آمده و خدام و دیگر زائران را می‌بیند. ۴. سفر «من الخلق الی الخلق فی الخلق بالحق» یا به اختصار سفر فی الخلق. زائر در خدمت زوار در آمده و در سلوکی جمعی زمین را به آسمان متصل می کند. آری! انتهای این مسیر خادم الحسین شدن است.
 ۲۰. در اربعین؛ کوچکترین کارها قدر پیدا کرده و بزرگترین می شوند. چرا که مبداء و مقصد عمل، امام است. «إِنْ ذُکِرَ الْخَیْرُ کُنْتُمْ أَوَّلَهُ وَ أَصْلَهُ وَ فَرْعَهُ وَ مَعْدِنَهُ وَ مَأْوَاهُ وَ مُنْتَهَاه...»
 ۲۱. در اربعین؛ بیشتر از آنکه به منفعت خویش بیندیشی به خدمت مطلوب‌تر همت می‌گماری. این همت برای خدمت رسانی به رضایتی درونی و ماندگار ختم می شود. برخلاف آموزه هایی که طلبکاری را حق دانسته و دیگران را فقط برای رسیدن به منافع خود می‌بینند و نتیجه اش نیز جز خشم یا افسردگی نمی باشد.
 ۲۲. در اربعین؛ همه جاده یک نقطه است، نقطه‌ای که تو ایستاده‌ای. کسی  نه احساس سبقت می‌کند، نه جاماندگی. مگر جز این است که قطره‌ها چنین حسی نسبت به هم دا رند؟
 ۲۳. در اربعین؛ می یابی که راه خدا از امام می گذرد و راه امام، از خلق.
 ۲۴. در اربعین؛ نفوذ نگاه و ثبات قدم حضرت زینب «سلام‌الله‌علیها» را می‌بینی که امتداد یافته است. چه جای تعجب که قدمی خالصانه هزاران قدم شود؟ و مگر نه این است که خدا اجر محسنان را ضایع نمی‌کند به حکم: «مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا» بلکه بیشتر.
 ۲۵. در اربعین؛ رنج و لذت، معنی می‌یابد. هرچیزی که از امام، برای امام و بسوی امام نباشد، رنج است و هرچیزی که از امام، برای امام و بسوی امام باشد، لذت.
 ۲۶. در اربعین؛ غدیرِ نهضت اباعبدالله الحسین «علیه‌السلام» ظهور یافت؛  «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي». اکمال و اتمامِ شهادت حسین «علیه‌السلام» و یارانش، با جوشش خون آن‌ها در قلوب شیعیان ظاهر شد.
 ۲۷. در اربعین؛ جهان شمول می‌شوی، چرا که کشش قدمهایت با طپش‌های قلب امام تنظیم می‌شود. و امام، قلب عالم است.
 ۲۸. در اربعین؛ از دریچه نگاه زینب کبری «سلام‌الله‌علیها»، عالم را می‌بینی که: «مَا رَأَیْتُ إِلاّجَمِیلاً».
 ۲۹. در اربعین؛  می‌یابی که:  رضایت به داشتن نیست،  به امام داشتن است.
 ۳۰- در اربعین؛ جایی برای جاماندگی باقی نمی‌ماند. جامانده کسی را گویند که یا دیر می‌فهمد یا دیر اقدام می‌کند.  دل‌های مشتاقی که از ماه‌ها قبل در انتظار سفری ملکوتی‌اند، جا نمی‌مانند هرچند محدودیت عالم خاک زنجیر به پایشان بسته باشد، «بُعد منزل نبود در سفر روحانی». اینان همان «دل‌دادگانند» و نه «جاماندگان».
 ۳۱. در اربعین؛ آمده‌ای که به امام خود بگویی:  اگر خاکی شوم،  اگر خسته شوم،  اگر گرسنه شوم، اگر تشنه شوم، اگر مجروح شوم،  اگر، اگر، اگر... باز هم شرمنده تو و خاندان پاکت هستم. و شرمندگی، علامت عشق است.
 ۳۲. در اربعین؛ دنیایت قبل اربعین و بعد از آن  عوض می‌شود. گرچه در یکی شوق وصال است  و در دیگری خوف فراق، اما این شوق و خوف، شعاعی از جمال و جلال امام اند که نقطه ملاقاتشان، طریق الحسین است و فروغی از رخ ساقی است که به جام دلت تابیدن گرفته و تو را چنین میانه میدان به رقص واداشته است.
 ۳۳. در اربعین؛ می‌یابی که وقتی عقل، عاشق  شود، می‌توان مناسبات عالم را تغییر داد.
 ۳۴- در اربعین؛ معنای فنا و بقا را خواهی یافت. رنج‌ها می‌گذرند و فراموش می‌شوند و تنها خاطرات آسمانی‌اش می‌مانند و روز بروز بیشتر می‌درخشند. «کلُّ مَنْ عَلیها فَان وَ یبقَی وَجْهُ رَبِّک ذوالجلالِ والاکرامِ».
 ۳۵. در اربعین؛ خلوت را در جلوت می‌یابی و جلوت را در خلوت. مناجات با خدایت را در خدمت به زائر می‌جویی و رابطه‌ات با زائران را همان رابطه با خدا می‌بینی. به مقام جمع رسیدن، طی‌کردنِ ره صدساله‌ای است که در طریق الحسین می‌شود یک شبه طی کرد.
 ۳۶. در اربعین؛ شهدا را زنده‌تر از همیشه می‌یابی. چه می‌گویم؟ گویا خودت زنده شده و آنها را می بینی. اگر بساط «عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونی» آنها پهن نبود، این همه مائده آسمانی از کجا می‌آمد؟!
 ۳۷. در اربعین؛ نفس واحد را خواهی یافت. همان وجه مشترک خلقت همه انسان‌ها، حسین را می‌گویم. از این روست که گویی با همه آشنایی و همه، یکی هستند.
 ۳۸- در اربعین؛ معنای حرکت جوهری را خواهی دانست. مگر نه این است که جوهر و ذات ماده، حرکت است و تمام بودن ها به شدن ها ختم می شود و همه قوه ها به فعلیت؟ زمین به مرکزیت طریق الحسین بستر فعلیت یافتن قوایی است که با رسیدن به کمال یا همان امام خویش، آرام می‌گیرد. این یعنی: «يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْض». آری! گویی طریق الحسین، زمین دیگری است.
 ۳۹. در اربعین؛ برهان صدیقین را مرور می‌کنی. آنانکه پا در این طریق می‌گذارند، با قدمهای استوار، قامت‌های برافراشته، نگاه‌های نافذ و قلبهای مشتاق خویش چنین برهانی را اقامه می‌کنند که مگر می‌شود این امواج معرفت وایمان و شور و شوق و شعور و عشق به اقیانوس بیکران علم و ایمان وصل نبوده و از آن برنخاسته باشد؟ مگر جز صدیقین می توانند چنین ایمان و معرفتی را نه از خود بلکه شعاعی از خورشید وجود امام بدانند؟ «اللّهُمَّ اجعَلنا مَعَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقًا..»
 ۴۰. در اربعین؛ به انتظار طلوع خورشیدی هستی که ظهر عاشورا غروب کرد. پیوند اشک و لبخند نمایانگر ایمان توست به ظهور امام موعودی که روشنایی‌ها و زیبایی‌های اربعین، فقط پرتوی از تابش وجودش در عصر ظهور است. باش  تا صبح  دولتش  بدمد کاین همه از نتایج سحر است، به همان معنای «انتظار» و «وارستگی».

 

 

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! این ما و این‌همه جهانِ گشوده اربعینی، آن هم در تاریخی که انسان‌ها تنها در خانه تاریک خودشان به‌سر می‌برند، حتی وقتی با وسایل سریع دنیای جدید هرجا که می‌خواهند می‌توانند باشند. ولی عجیب است با این‌که همه جهان بر خط است، هرچه بیشتر در تنهایی تاریک خود در هیچ جایی نیستند. سخن اصلی بنده پس از تجربه اربعینیِ این سال، این است که اگر تا دیروز معتقد بودم هرکس در انقلاب اسلامی و در مقابله با استکبار حاضر نیست، در هیچ جایی حاضر نمی‌باشد و عملاً در هیچ جهانی جای ندارد؛ امروز در همان راستا باید عرض کنم اگر در این زمانه در دل انقلاب اسلامی، این اربعین را «فهم» نکند، در هیچ جهانی حاضر نیست، زیرا جهان امروزینِ آخرین بشر و بشرِ آخرالزمانی، حضور در نهایی‌ترین جهان است که این یعنی درکِ نهایی‌ترین ایثار خدّام و حضور در تاریخِ نهایی‌ترین وجه انسانی بین سیل انسان‌هایی که آمده‌اند یگانگیِ همدیگر را تجربه کنند.
به این فکر کنید که انسان آخرالزمانی هرچه می‌تواند از بستر هستی خود که عین اتصال به خالق هستی‌ها است، اندیشه‌های تازه که مطابق روح نهایی‌ترین انسان است می آفریند، نه آن‌که به مطالبی بپردازد که باور به آن‌ مطالب آسان باشد ولی در آن مطالب جواب نهایی‌ترین طلب حاضر نباشد.
باید متوجه بود؛ انسانِ آخرالزمانی، انسانی است که از سیطره اندیشه‌های معمولی که امکان تردید در آن‌ها هست، رهایی یافته تا با اصل‌ترین اصل‌ها روبه‌رو شود که آن انسانیت کامل است، انسانیتی که بالاتر از آن ممکن نیست و این یعنی اولیای الهی در نمادهایی همچون علی«علیه‌السلام» و سیدالشهداء«علیه‌السلام»، و لازمه چنان حضوری عبور از هر آن چیزی است که در آن توهّمات ساخته ذهن پنهان است، حضوری که مانع می‌شود تا انسان در گرداب نومیدی و انکار فرو غلتد. حضوری که این روزها می‌توان در حرکت اربعینی آن را تجربه کرد و از آن به بعد با آن حضور در همه زندگی به‌سر برد، در دل تذکرات چهل‌گانه‌ای که مطرح فرموده‌اید.
رخداد اربعینیِ این سال‌ها، پنجره‌ای شده برای آن‌که ما شیعیان، به‌خصوص ما ایرانیان، تا جهان مدرن را درست بفهمیم، جهانی که تا دیروز با نوعی شیفتگی به آن می‌نگریستیم. در حالی‌که امروز متوجه شده‌ایم جهان در وضعیت جدیدِ خود بیرون از ایران نیست و آینده جهان به نقش ایران در بستر انقلاب اسلامی پیوند خورده است و در این راستا و با توجه به این حضور، مردم ما در پیاده‌روی اربعینی حاضر می‌شوند که نوعی آمادگی است برای حضور در نظم جهانی پیش رو. امری که رهبر معظم انقلاب در دیدار مردم سیستان و بلوچستان با تأکید بیشتر، متذکر آن شدند که «دشمن در دشمنی و نقشه‌کشی خود جدّی است، ما هم در مقابله با دشمن به شدت جدّی هستیم.»  موفق باشید       

 

 

32312

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: خدا قوت، اگر کسی بخواهد شهوت طعام را در وجودش خاموش کند، چه باید بکند در حالیکه این شخص اندکی ضعف جسمانی دارد. با تشکر از زحمات شما

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: توصیه آیت الله بهجت، توصیه خوبی است که می‌فرمایند در غذاخوردن به خودتان سهم دهید و سهم کمی هم ندهید، ولی پس از استفاده از سهم خود، از خوردن دست بکشید. در ضمن جهت سیطره روح بر جسم، خوب است سری به کتاب «روزه؛ دریچه‌ای به عالم معنا» که روی سایت هست بزنید. موفق باشید

31795

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد وقت بخیر: دکتر داوری در کتاب شرق شناسی و گسست تاریخی به مطلبی اشاره می‌فرمایند پیرامون اینکه اعلام حکم جهاد از طرف علمای دین در زمان جنگهای ایران و روس باعث گسست بیشتر تاریخی ما شد. در این رابطه لطف می کنید نظر خودتون رو بفرمایید؟ ممنونم

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! در این رویارویی که ما با روسیه تزاری پیدا کردیم، متوجه شدیم فاصله زیادی با جهان مدرن داریم و به همین جهت جناب عباس میرزا آن مرد مبارز برایش این سؤال پیش آمد که چرا شکست خوردیم و سعی کرد دارالفنون را پایه‌ریزی کند تا بلکه این گسست تاریخی که بین ما و غرب از نظر فنون بخصوص فنون نظامی پیش آمده، جبران کند. موفق باشید

31275

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام: با توجه به اینکه سیاق دعای ذیل عرفه بشدت متفاوت با خود دعاست و برخی آن را نسبت به ابن عطاءالله اسکندرانی می‌دهند نظر حضرتعالی چیست؟ سوال بعد در مورد نهج البلاغه هم بعید بنظر می‌رسد این معارف سنگین مثلا در خطبه اول را حضرت در بین عموم مردم مطرح کرده باشند و آیا مقصود از خطبه همان خطبه های نماز جمعه یا سخنرانی های در مسجد و... است؟ اگر آری چون این مطالب در سطح عوام نیست آیا ساخته اسکندرانی های دیگری نیست با توجه به اینکه سند ذکر نشده است و سوال دیگری که اینجا مطرح می‌شود مگر ذکر سند چقدر جا می گرفت که سید رضی حذف کرد و بالتبع از اعتبار سندی اثر کاست اینها ذهن را مشکوک می‌کند که شاید از حضرت لااقل برخی از خطب و ... نباشد اسکندرانی توانست چرا بقیه نتوانند والله عالم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این‌که فراز دوم دعای عرفه در فضای دیگری است، بحثی نیست ولی معارفی این‌چنین بلند، مسلّماً از غیر معصوم وارد نشده است هرچند که در مصر به جهت فضایی که بعضاً با خفقان همراه بوده، به امثال آقای عطاءالله اسکندرانی نسبت می‌دادند. در مورد نهج‌البلاغه نیز فراموش نکنید که وقتی کلمات در فضایی شاعرانه گفته شود، روح‌ها ماورای فکرکردن حقایق آن را می‌یابند. مثل همان سخنان شاعرانه جاهلیت و اشارات بسیار زیبایی که در آن فضا مطرح می‌شده. منتهی اشارات نهج‌البلاغه اشاراتی است توحیدی. موفق باشید

31260
متن پرسش
عرض سلام: استاد عزیز در مورد سوال ۳۱۲۵۴ برای کامل روشن شدن فکرم سوال می‌کنم. در مورد قسمت اول سوال پس طبق فرمایش شما آیا ظهور انقلاب اسلامی، انحطاط تمدن غرب را تسریع بخشیده؟ در مورد سوال دومم اینکه، پس طبق مراحل ۴ گانه انقلاب اسلامی و دولت اسلامی و کشور اسلامی و تمدن اسلامی، آیا مرحله تمدن اسلامی برای زمان ظهور و بعد از آن است؟ و در آخر اینکه، استاد عزیز من معانی قرآن را خواندم برای اینکه نسبتم با انقلاب و حرف خدا را در این مورد بشنوم، موارد متعددی دیدم که خداوند خطاب به علما و مردم زمانه، گویی انقلاب اسلامی را از نظر انجام وظیفه انسانی و... از هر زمانه خواسته اند، سوال از خدمتتان اینکه، ظهور و وجود پیامبران مثل حضرت موسی (ع) و حضرت عیسی (ع) و حضرت محمد (ص) که بعنوان معصوم حتما اتفاق می افتاده، اما سوال اینکه اگر قبل از اعلام نبوت این پیامبران بزرگوار، چیزی مثل انقلاب اسلامی اتفاق می افتاد، چه تاثیری در زمان و نحوه ظهور و اعلام نبوت پیامبران داشت؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آنچه هست با ظهور انقلاب اسلامی فضای سیاست جهانی متذکر این امر شد که غیر از تمدن غربی هم در این جهان به تمدن دیگری می‌توان فکر کرد. ۲. هرچه هست مراحل انقلاب همه و همه زمینه ظهور حکومت حضرت مهدی «عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» می‌شود تا جهان را به بلوغ لازم خود برسانند. ۳. فرضی است که نمی‌توان روی آن فکر کرد. آن پیامبران بزرگ مطابق معرفت توحیدی خود عمل خواهند کرد. موفق باشید

30716
متن پرسش
با سلام: استاد بنده مدتیه خیلی اذیت میشم که یه حرفی از یه جا میره جایی دیگر. اینکه ناراحت میشم مثلا فردی یه حرفی از جا و مجلسی می‌شنوه یاز کسی بعد جایی دیگر نقل میکنه. استاد اصلا می‌خواستم ببینم این کار گناهه و یا اینکه من حساس شدم و اگر بلی نامش چه گناهی و درمانش چیه؟ وقتی به افراد تذکر میدم میگن خوب نمیشه که هیچی نگفت وقتی هم رو می‌بینیم که؟ ۲. استاد عزیز اینکه در روایات هست کاری که می‌خواهید انجام بدید به کسی نگید تا مستقر شه بعد بگید این را چطور باید تمرین کرد من خیلی زبونم به اصطلاح شله و یا دیگران. اطرافم خیلی سفتن و همش از زیر زبونم حرف می‌کشن یه دلیل عدم موفقیت هام همینه چکار کنم؟ استاد خیلی دوستتون دارم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. بالاخره در روایت داریم که رسول الله صلی الله علیه و آله فرموده‌اند: الْمَجالِسُ بِالْامانَةِ وَ افْشاءُ سِرِّ اخیک خِیانَةٌ . مجلس ها امانت و افشاء راز برادرت خیانت به اوست. آن حضرت نیز فرموده اند: انَّما یتَجالَسُ الْمُتَجالِسان بِامانَةِ اللَّهِ فلا یحِلُّ لِاحَدِهِما انْ یفْشِی عَلی اخیهِ ما یکرِهُ. همنشینها با امانت الهی می نشینند و لذا جایز نیست یکی از آنها، آنچه را که برادرش نمی پسندد آشکار کند. البته اگر جان، مال یا عرض مسلمانی در مجلسی هتک شد، این حکم اخلاقی مقید می شود، و افشاء آن مسئله نه تنها جایز است بلکه در برخی مراتب چون لزوم اداء شهادت، واجب می شود. قال رسول الله صلی الله علیه و آله: الْمَجالِسُ بِالْامانَةِ الّا ثَلاثَةُ مَجالِسٍ، مَجْلِسٌ سَفَک فیهِ دَمٌ حَرامٌ، وَ مَجْلِسٌ اسْتَحَلَّ فیهِ فَرْجٌ حَرامٌ، وَ مَجْلِسٌ اسْتَحَلَّ فیهِ مالٌ حرامٌ بِغَیرِ حَقِّهِ. مجالس امانت هستند الّا سه مجلس، مجلسی که در آن خونی به ناحق ریخته شده باشد، مجلسی که در آن فحشایی صورت پذیرد و عِرض کسی مورد تجاوز قرار گیرد. مجلسی که در آن مال و ثروتی به ناحق غصب شود. ۲. باید سعی کرد با مطالعه‌ی زیاد، اندیشه‌ی خویش را رشد و عمیق کرد، در آن حالت است که انسان می‌فهمد که چه چیزی بگوید و چه چیزی نگوید. موفق باشید

نمایش چاپی