بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
9030

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: بنده در مدینه دعاگوی شما استاد عزیز هستم با توجه به اینکه اواخر شعبان و اوایل ماه رمضان در مدینه و مکه هستیم لطفا توصیه های خودتان را برای بهره گیری بهتر از این مکان و زمان بفرمایید. لطفا دعا کنید که خداوند توفیق بهره گیری حداکثری و حضور قلب را به بنده عنایت کند. با تشکر البته چندین مرتبه برای خداحافظی و استفاده حضوری و حلالیت به مسجدتان آمدم که تشریف نداشتید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ضمن عذر خواهی، عرایضی در جزوه‌ها‌ی «حقیقت حج» و «وظیفه‌ی حجاج پس از برگشت از حج»، داشتم إن‌شاءاللّه مفید افتد. موفق باشید
8820
متن پرسش
باسمه تعالی. سلام علیکم. از اینکه وقت می گذارید و سوالهای مردم را با حوصله جواب می دهید بسیار متشکرم و امیدوارم توفیقات روز افزون الهی نصیب شما شود. مساله ای که به تازگی با آن روبرو شده ام، این است که متاسفانه احساس می کنم اکثر انسانهایی که در ظاهر مهربان و خیرخواه به نظرمی رسند، در حقیقت و در شرایط امتحان، آن صداقت و انسان دوستی واقعی را ندارند و دوستی ها و ابراز علاقه هایشان برای رسیدن به منافع شخصی آنهاست. در ظاهر از انسانها تعریف می کنند ولی در واقع به دنبال خواسته های خود هستند. نمی دانم با این افراد جامعه چگونه برخورد کنم؟ آیا این رفتارشان را برایشان شرح دهم یا سکوت کنم؟ آیا از آنها فاصله بگیرم تا خودم دچار ناراحتی نشوم یا باز هم صمیمانه و دوستانه با آنها برخورد کنم؟همواره در پناه خدا موفق باشید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام‌علیکم: آری عزیز: امام سجاد«علیه‌السلام» با توجه به همین بصیرت‌ها، دعای مکارم‌الأخلاق را به عنوان سرمایه‌ای بزرگ به صحنه آوردند، از آن دعا غافل نباشید و مدارا با این افراد را پیشه کنید. موفق باشید
8615
متن پرسش
سلام علیکم . در جواب عزیزی فرموده بودید : "حضرت حق بر اساس امکان و ظرفیت هر شیئ به نور اسماء‌اش بر آن شیئ تجلی می‌کند که آن ظرفیت و استعداد، همان جنبه‌ی امکانی آن شیئ است. " سوال اول اینکه آن ظرفیت شی را برای بار نخستین چه کسی تعیین میکند؟ آیا خب ذات احدیت این ظرفیت را تعریف میکند یا همان وجود شی؟ اگر حالت اول باشد که جبر پیش میاید؟ و سوال دوم اینکه امکان و ظرفیت هر شی ء همان عیت ثابت است؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: 1- «امکان» ذاتیِ هر شیئ است، چیزی نیست که خالق بخواهد. خالق شیئ «امکان» را وجود می‌دهد. به قول ابن‌سینا: «ما جعل الله المشمشة مشمشة بل أوجدها» خداوند زردآلو را، زردآلو نکرد بلکه آن را ایجاد کرد. 2- آری امکانِ شیئ همان عین ثابته‌ی آن شیئ است که به عنایت الهی وجود پیدا کرده. موفق باشید
8164
متن پرسش
بسمه تعالی.سلام.این مطلب صحت دارد که ملاصدا"ره" در کتاباشون با استفاده از روایات گفته اند" زن،حیوان است"؟باتشکر .
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: ملاصدرا شاگرد قرآن و مفسر قرآن است و قرآن می‌گوید: «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثى‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُونَ» (هرکس کار شایسته‏اى انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن، در حالى‌که مؤمن است، او را به حیاتى پاک زنده مى‏داریم؛ و پاداش آن‌ها را به بهترین اعمالى که انجام مى‏دادند، خواهیم داد). پس هرگز ملاصدرا چنین چیزی را نمی‌گوید. آری در قدیم و در فضای مردسالاری در توصیه‌های اخلاقی و رعایت زیردستان در آن فضا توصیه می‌کردند رعایت حیوانات و غلامان و زنان را بکنید و این یک ادبیاتی بوده مربوط به آن زمان. موفق باشید
5803
متن پرسش
با سلام وخدا قوته راهنمایی بفرمایید .!بنده حدود ده سال است که با مباحث معرفتی شما خو گرفته ام وخودم ورفقابر مبنای مباحث شما کار مطالعاتی می کردیم ...بنده از دوسال پیش که ازدواج کردم به طور ناگهانی دچار مرض اعصاب شدم وبه حالت افسردگی رسیدم این حادثه به جدایی من وهمسرم منجر شد البته بدون طلاق .فقط جداگانه زندگی می کنیم ...در حال حاضر دیکر نه حال مطالعه دارم نه حال عبادت وفعالیت کلا شده آدم لوس به درد نخور که خودم داره حالم از خودم به هم می خوره چگونه می توان ذوق عمل را در خود ایجاد کرد یک چیزی بگویید که من بتوانم بکنم و واقعا اثر گذار باشد .ممنونم ومتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: این موارد را خوب است که با عزیزان متخصصی که در مرکز مشاوره‌ی إنشاء مشغول فعالیت هستند در میان بگذارید. تلفن مرکز مشاوره عبارت است از: 6260205 . موفق باشید
5313
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام به شما استاد گرامی یک سوال درباره ی درک شب قدر ار حضورتان داشتم.... در اون فایل صوتی تون که عرض کرده بودید گفته بودید که:(( وقتی انسان حضور در عالم معنا را جدی گرفت و سعی کرد در آن عالم بیشتر حضور داشته باشدقدرت جمع الجمع پیدا میکند...)) حالا سوال من از شما این است که این که میگویید انسان حضورش جدی بگیرد و خود را در ان عالم بیشتر حضور بدهد به چه معناست؟ اگه میشود بیشتر توضیح دهید.. حال ما چه کنیم در شب قدر؟؟؟؟ ممنون
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در مباحث معرفت نفس روشن می‌شود که نفس ناطقه به جهت تجردی که دارد در همه‌ی عوامل حاضر است و تعلق به بدن مانع این حضور است، از طریق رعایت دستورات شرع مثل روزه‌، غلبه‌ی حکم بدن را کم می‌کنید و حضور نفس جدّی می‌شود. در همان فایل عرض شد جلسات 1 و 4 و 6 کتاب «رمضان؛ دریچه‌ی رؤیت» مطالعه شود. موفق باشید
5289
متن پرسش
سلام.جناب استاددر کتاب شریف زیارت ال یاسین در قسمت دوم دعا که با اللهم انی اسالک ان تصلی ...شروع می شود وبه اللهم صل علی(محمد) حجتک فی ارضک وخلیفتک فی بلاک وداعی الی سبیلک والقائم بقسطک واثائر بامرک ...می رسد شما در شرح آن قسمت عناوین حجت وخیلفه وداعی وقائم را برای حضرت صاحب الامر(عج)گرفته اید وحتی جلوی نام محمد که در دعا نیامده ودر تقدیر گرفته شده است(عج)گذاشته اید که منظور امام زمان می باشد آیا این با روایاتی که گفته شده است نام ایشان را در زمان غیبت نیاوریم منافات ندارد؟ وآیا عنوان های بیان شده توصیف حضرت پیامبراسلام محمد(ص) نمی باشد که هم حجت خدا روی زمین اند وهم دعوت کنند به راه خدا وهم قیام کننده به قسط و...؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت دارید که در آن دعا بعد از آن‌که بر حضرت محمد«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» صلوات می‌فرستید، فراز دیگری را با اللّهم شروع می‌کنید و در این فراز عرضه می‌دارید خدایا بر محمد که حجت و خلیفه‌ی تو در زمین و شهرها است صلوات بفرست و پشت سر هم صفات حضرت حجت«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» را اظهار می‌دارید که همه دلالت بر آن دارد که در این فراز نظر بر حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» کرده‌اید. از طرفی آن روایت که به آن اشاره فرموده‌اید در بین علماء مورد بحث است که در کجا و چه تاریخی نباید حضرت را به آن نام خواند که ظاهراً در حال حاضر دیگر آن تقیه برداشته شده است. موفق باشید
2015

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم حضرت عالی حاج آقا مجتبی موسوی را در درچه می شناسید،؟ تفکر ایشان را چطور می بینید و چگونه از ایشان اسفاده تمام را ببریم؟ممنون.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: درست نمی‌شناسم. موفق باشید
15949
متن پرسش
سلام استاد: حلول ماه مبارک شعبان را به شما تبریک عرض می کنم. 1. بنده بحمدلله به قدری دلم با مناجات شعبانیه گره خورده است که وقتی چند وقت پیش به یاد مناجات شعبانیه افتادم خودبخود اشکم جاری شد. اصلا وقتی می گویند مناجات شعبانیه، انگار به بنده می گویند: (مناجات عاشق و معشوق) که البته فقط معشوق است و بس... با چه کیفیتی از این مناجات عجیب و نورانی و عالی استفاده کنم تا بقولی آنچنان تر شود؟ 2. در نماز وتر هم فرازهایی از آن را بخوانم؟ ممنون شما هستم و از زحماتتان متشکرم که برای امثال بنده ی بی سواد وقت می گذارید و دل می سوزانید. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خوب است اگر سعی شود هر صبح بعد از تعقیبات نماز، آن مناجات نورانی خوانده شود. در ضمن چه در نماز «وتر» و چه در قنوت نمازهای واجب، از خواندن فرازهای مناجات شعبانیه غفلت نشود. موفق باشید

8655
متن پرسش
سلام استاد گرامی. از طریق آشنایی با شخصی که کتابهای شما را خوانده بود ابهت غرب برایم شکسته شد، بنده بسیار عاشق علم بوده و هستم ولی سالها علم را در تکنولوژی میدیدم و فکر میکردم هدف رسیدن به غرب است و ما سالها از آنها عقبتر!! خدا را شکر بسیاری حقایق برایم روشن شد. استاد گرانقدر ساکن روستا هستم، ولی روستایی که بی نصیب از مدرنیته نیست! ولی باز نسبت به شهر آرام تر است حداقل صدای ماشین اینقدر نیست، یک شب برق رفت و برق رفتن در شب زیاد اتفاق نمیافتد، روستا را خاموشی و آرامش عجیبی فرا گرفت!بسیار شگفت انگیزتر از همیشه! برای ساعاتی تمام مطالبی که درباره ی مدرنیته خوانده بودم برایم مسجل شد! وقتی در آن چند ساعته ی بدون لامپ و مهتابی و تلویزیون و کامپیوتر به امام زاده ی روستا رفتم احساس آرامشی را حس کردم که انگار سالها گمشده ی من بود. آن لحظه بود که فهمیدم مدرنیته شب را از ما گرفته است یعنی چه. آن شب معنای واقعی شب را تا حدودی فهمیدم و فهمیدم که مدرنیته چه جنایت عظیم و پنهانی در حق بشریت کرده است. استاد عزیر از آن روزی که تا حدودی فهمیده ام غرب چیست نگاهم به زندگی بازتر شده است و ریشه ی بسیاری از مشکلات جامعه را میتوانم بفهمم هر چند میدانم فعلا از زندگی غربی راه فراری نداریم ولی حداقل برای من روشن شده که قرن حاضر قرن ظلمت غرب است نه علم غرب و این را با پوست و گوشتم حس میکنم. استاد عزیر گاهی میخواهم این مطالب را برای دوستانم شرح بدهم موضوع را برایشان اینگونه شروع میکنم که "اگر امام زمان (عج) ظهور کنند برخوردشان با تکنولوژی چگونه است؟" و موضوع را کم کم باز میکنم. استاد عزیر سوال که ذهنم را مشغول کرده اینست که آیا فهماندن حقیقت غرب به افراد و جوانان کاری خوب ومطلوب است؟ آیا روشن کردن حقیقت مدرنیته برای افراد یک فعالیت فرهنگی است؟ آیا مورد رضایت امام زمان (عج) و رهبری هست؟ ممنون از جواب شما یا علی
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: بالاخره تا ما جوانان را از حجاب غرب آزاد نکنیم نمی‌توانند جایگاه شریعت را درست بفهمند با این همه باید طوری عمل کرد که فکر نکنند از فردا باید از غرب خداحافظی کرد چون در هر صورت ما در حال حاضر باید در این دنیا زندگی کنیم ولی رویکرد ما به تمدنی دیگر است. موفق باشید
5857
متن پرسش
باسلام استاد من کلاس های تدبر درقران می روم و بسیار مفید است ولی وقتی می بینم که اینقدر علمم کم است و هیچ چیزی ندارم برای عرضه در مقابل خدا خیلی به من سخت می گذرد این کلاس ،مضظر میشوم از اینکه چیزی نمی دانم این کلاس فشار روحی زیادی برمن وارد میشود تحمل مطالب برایم سخت است نکند من در درونم با این مطالب مشکل دارم و کافر باشد درونم به این مطالب ؟چون روحم خیلی سختی میکشددر این کلاس با اینکه مطالب قرانی است صرفا ... 2)گاهی اوقات شده که دقت کرده ام درمیلاد امامان عیهم السلام غمگین هستم و برعکس در روز شهادت ایشان نه تنها غمگین نیستم بلکه شاید شارژ روحی هم بباشم ؟من امامان و معصومین را بسیار دوست میدارم ..استاد نکند من ادم شقی ای هستم و خودم خبر ندارم؟؟
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: 1ـ هیچ‌وقت از این فکر‌ها نکنید. در کلاس تدبّر در قرآن فشار به خودتان نیاورید تا نفستان پس نزند. 2ـ غمگینی شما در میلاد امامان از آن جهت است که نمی‌توانید حق آن‌ها را ادا کنید ولی در شهادت ایشان این آمادگی را دارید. موفق باشید
2271
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرانقدر و آرزوی قبولی طاعات و شب زنده داری هایتان. استاد سوالی از محضر شما بزرگوار داشتم که دوست دارم در فضایی دوستانه پاسخم را بدهید و خدایی ناکرده از من نرجید. استاد، من چند روز پیش سوالی از شما پرسیدم در خصوص سیاست خارجی کشورمان(سوال 2226)که شما هم زحمت کشیدید و پاسخ دادید. استاد من سه سالی است با ایده ها و آثار و اندیشه های شما آشنا هستم و هرکس را که ببینم اندک گرایشی به مذهب دارد شما و سیاق شما و آثارتان را به عنوان نمونه ای جامع و همه سونگر از دین و عرفان معرفی می کنم و ارادت ویژه ای به شما دارم. اما استاد پاسخ این سوال در خصوص میانمار و ..(2226) را که دریافت کردم، پاسختان را با یکی از مسئولین کشوری و فعالان در عرصه بین الملل و سیاست در میان گذاشتم. ایشان با توجه به اینکه خودشان دستی بر آتش دارند، گفتند این پاسخ آقای طاهرزاده، رگه هایی از حقیقت را دارد اما مواضع جمهوری اسلامی ایران در مورد مسائل بین المللی اعم از فلسطین، چچن، میانمار و ... بیشتر از آنکه رسالتی و دینی باشد، سیاسی است. مثلا ما چون مجبوریم با روسیه روابط خوبی داشته باشیم، مسائل چچن را چندان حائزاهمیت نمیدانیم و از اعلام نظر صحیح می پرهیزیم. اما مثلا در قبال سوریه سریعا واکنش نشان می دهیم. البته ایشان، یادآور شدند که احتمالا بین وظایف سیاسی ما و رسالتی مان رابطه ای هست، اما بیشتر سیاسی است و... استاد من به حرفهای شما، جوابهای شما ایمان داشتم. راستش من قبلا دین را دوست داشتم اما از جهات مختلف عملکردجمهوری اسلامی را نقد می کردم(البته ولایت فقیه را قبول داشته و دارم)، به خاطر دیدگاههای شما احساس کردم دیدگاهم خوب شد، اما الان فکر می کنم شما در برخی موارد صرفا دفاع می کنید و اصل را بر دفاع قرار می دهید و نه بر شفاف سازی. استاد همون مسئول کشوری که خدمتتان عرض کردم خودشان را از سربازان نظام دانسته و ولایی هستند و حتی عنوان کردند مقام معظم رهبری در تمام عرصه ها تنهاست، منظورم این است که ایشان دیدگاه معاندانه ای دربیان این نقد نسبت به پاسخ شما نداشتند و صرفا آنچه را دیده بودند طرح کردند. استاد سوال من این است، شما بر اساس چه مستنداتی سیاست ایران را در عرصه بین الملل مورد تائید قرار می دهید؟ استاد راستش برای من مهم است که بفههم شما ساده انگارانه به قضایا نگاه نمی کنید، بعد فکر می کنم نکند نسبت به تمام مسائل دینی هم همینطور برخورد دارید و من هم که از حرف شما تبعیت می کنم به همان مسیر می روم؟یا نکند شما صرفا برای اینکه آبروی نظام را حفظ کنید اینگونه دفاع می کنید؟ که این برایم سخت تر است و به قول آن نویسنده که می گوید: ناراحتی من از این نیست که تو به من دروغ گفته ای، از این است که دیگر نمی توانم تو را باور کنم...استاد دلم نمیخواهد باورهایم نسبت به شما فرو بریزد، خدا می داند چقدر وجود شما، اندیشه های شما، دیدگاههای شما در زندگیم برکت آفرید...سپاسگزارم
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: 1ـ مبانی بنده در رابطه موضع‌گیری‌های وزارت امور خارجه در مسائل بین‌المللی مبتنی بر نظرات مقام معظّم رهبری است و سعی می‌کنم با دقّت هر‌چه بیشتر گوهر و مغز سخن ایشان را در این مورد پیداکنم به همین جهت تعجب کردم که می‌فرمایید آن آقایی که از مسائل بین‌المللی آگاهی دارند گفته‌اند «مواضع‌ جمهوری اسلامی در مورد مسائل بین‌المللی بیش‌از آن‌که رسالتی و دینی باشد سیاسی است و چون مجبوریم با روسیه روابط خوبی داشته‌باشیم مسائل چچن را چندان حائز اهمیّت نمی‌دانیم اما در مقابل سوریه سریعا واکنش نشان می‌دهیم» نمی‌دانم سخنان مقام معظم رهبری در 14خرداد سال1390 را در حرم امام خمینی رضوان‌الله علیه در رابطه با سوریه شنیده‌اند یا نه که ایشان یک‌سوم سخنان خود را در رابطه با موضوع سوریه گذاشتند و مواضع ضدّ اسرائیلی بودن سوریه و حاکمیتی که در آن کشور دست نشانده‌ی اجنبی نیست را از آن مهم‌تر دانستند. آیا عزیز ما متوجه نیستند استکبار جهانی به کمک ارتجاع عرب و دولت سکولار ترکیه بنا دارند با حذف بشاراسد از نظام سیاسی سوریه نقشه‌ی خاور میانه‌ی جدیدی را شکل دهند که روش ترکیه به جای روش ایران مد‌ نظر حرکت‌های منطقه قرار‌گیرد و به کلّی ایران به عنوان یک الگو از منطقه حذف شود. آیا باید به چچن هم همانند سوریه حساسیت نشان‌دهیم؟ نمی‌دانم مواضع رهبری معظَم در جمع دانشجویان در ماه رمضان گذشته وا مسال در رابطه با وزارت امور خارجه را دنبال فرموده‌اند که در سال گذشته مستقیما در مقابل انتقاد یکی از دانشجویان از وزارت امور خارجه دفاع کردند وامسال فرمودند نباید گمان شود با مواضع آرمانی که نظام اسلامی دارد، وزارت امور خارجه باید از عرف دیپلماتیک خود دست بردارد. 2ـ تعجّب بیشتر بنده از سخن جناب‌عالی بود که می‌فرمایید نکند نسبت به مسائل دینی هم ساده‌انگارانه نگاه می‌شود در حالی که تلاش بنده همیشه این بوده‌است که عقل عزیزان را مورد خطاب قرار‌دهم تا شما با عقل‌تان موضوعات را تجزیه و تحلیل کنید و خدای ناکرده رابطه‌ی مرید و مرادی پیش نیاید وانتظار دارم شما هم با عقل‌تان با موضوعات مطرح شده برخورد کنید و آن‌جایی که موضوعات با مبانی عقلی تقابل داشت، نه تنها نپذیرید و تبعیّت نکنید بلکه با همان عقل خدادادی انتقاد کنید. موفق باشید.
1664

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باسلام وصلوات بر محمد و آل محمد و سلام و عرض ادب خدمت استادعزیز؛ پس از انتخابات 12 اسفندِ مجلس نهم، برای ما جمعی از طلاب معصومیه قم سوالاتی مطرح شده ، که امیدواریم با عنایت شما استاد گرانقدر ، دریچه ای از فکر به روی ما بگشاید ؛ سوالات در 6 بخش تنظیم شده است: 1. اول یک سوال مبنایی جهت مقدمه سوالات بعدی اینکه : وجه تمایز «حکومت دینی» با «حکومت ولی فقیه» در چیست؟ حتی با وجود پذیرش بداهت اثبات ولایت فقیه در عصر کنونی، آیا لزومی دارد که بگوییم «حکومت دینی ، همان حکومت ولایتِ فقیه است»؟ و ازطرف دیگر آیا لازمه ی پذیرش ولایت فقیه، آن است که حکومتش را مصداقی از «حکومت دینی» و یا عین آن بدانیم؟ 2. آیا در جامعه موجودِ اسلامی ما ، «دیانت ما عین سیاست ما؛ و؛ سیاست ما عین دیانت ما» هست ، یا این شعاری است در جهت افق و آرمانی که در «جامعه ی موعود مهدوی» بدنبالش هستیم؟ در این رابطه ، چرا هنوز حوزه‌ی علمیّه تلقّی حکومتی ندارد ، و حکومت هم تلقّی حوزوی ندارد ؟! چرا جمع‌شدن این دو «سهلِ ممتنع» می‌نماید؟! در حوزه‌ی علمیّه رنگی از «فقه حکومتی» و «اصول فقه حکومتی» نیست و هنوز مشکل است که «ولایت مطلقه‌ی فقیه» را عموم فقها بپذیرند!؟ ما در «تثبیت» همین یک جایگاهِ رأسِ حکومت که باید «فقیه» باشد (و ولایت مطلقه دارد از خداوند بخاطر «فقه و تقوایش») هنوز اختلاف داریم ، حال چطور می‌خواهیم همین الگو را در تمام مناصبِ حکومت «تسرّی» بدهیم ؛ و قائل شویم تمام کسانی که منصبی جزیی یا کلّی دارند در هرجای نظامِ اسلامی ، فقط در صورتی «ولایت بر عامّه» می یابند که «مجتهد و متّقی» باشند؟! ( تا مگر از این طریق مقدمات رسیدن به حکومتِ دینی را فراهم کرده باشیم ، و نهایتاً «دیانت و سیاست» ما عینیّت پیدا کنند ؟!؟ ) 3. چرا باوجود داعیه ی حکومتِ دینی ، هنوز بین «منبرمسجد» و «منبرمجلس» تفاوت و فاصله هست؟ اگر سیاستِ ما عین دیانتِ ما باشد ، باید «نمایندگان مجلس» عیناً همان «نمایندگان اسلام» باشند؛ و «مجلس» ما هم عیناً «مسجد» باشد؛ امّا هنوز مجلس ما «مصلّی» هم نشده چه برسد که بیاییم برای آن «صیغه مسجد» هم بخوانیم !!؟ «مجلسِ قانونگذاری» در حکومتِ دینی ، حقیقتـاً «مسجدی» هست که حتّی نفس کشیدن هم در آن «عبادت» است (چون محلِّ اتّصال به مصادر تشریعیه‌ی «قوانین الهی» است -که در امورجزئیه بکار میرود- )؛ امّا درحال حاضر نگاه ما به مجلس و نمایندگان آن کاملاً حداقلی است ، که قانونش «تعارضِ قطعی» با شرع نداشته باشد و اینکه نمایندگانش «فاسق» نباشند!! آیا در «حکومتِ دینی» جهت رسیدن به کمالِ مطلوبِ الهی ، نباید نگاه ما به «قانون» حداکثری باشد؟! آیا نمایندگانِ ما جهت تشخیص مصادیق قوانین الهی نباید «مجتهد و متّقی» با نگاهِ حداکثری باشند؟!؟ 4. اگر دین همان حکومت است که امامِ عزیز ما در موردش فرمودند: الإسلام هو الحکومة، پس چطور برخی روحانیونِ با تقوا، در ضدّیّت با «حکومتی شدنِ دین» (یعنی ضدّ اصلِ ولایت فقیه و ضدّ انقلاب اسلامی) صحبت میکنند!؟ آیا باید بگوییم «آنها اصلاً دین ندارند!» ، یا اینکه ما باید کوتاه بیاییم و «دین و تقوای خالی از سیاست» را جایز و مصاب بدانیم ؟ و اینکه در ضدّیّت عام با «هویّـتِ انقلاب اسلامی» چطور میشود که وقتی در مصادیقِ آن دقّت میکنیم با اقترانی عجیب، می‌بینیم که دامنه‌ی همه‌ی ضدّیت‌های مرسوم (یعنی ضدّ انقلاب ، ضدّ فقه ، ضدّ ولایت فقیه ، ضدّ فلسفه ، ضدّ عرفان نظری ، ضدّ وحدت با اهل سنّت و.) در یک «مسجد ضِرار» (ضدّحکومتی) جمع می‌شوند !!؟ و از طرف دیگر «مهره‌های اصلی» انقلاب اسلامی و «روحانیون انقلابی» ، عموماً یا مبلّغ و معلّم فلسفه بوده اند و یا حداقل آن را مباح میدانستند!؟ ( البته منظور این نیست که مثلاً هر ضدّ فلسفه ای را ضدّ انقلاب تلقّی کنیم ، بلکه گویی «انقلابِ اسلامی» دارای یک «هویّتِ ذوابعاد» است که اگر با هر بُعدی از آن ، زاویه پیدا کنیم ، امکانِ این هست که در آینده‌ای نچندان دور ، این زاویه های به ظاهر ناچیز به «شکاف‌هایی عمیق» میانِ ما و «کلّیّت انقلاب اسلامی» بیانجامد)؛ و همان‌طور که امروز می‌بینیم بسیاری از یارانِ دیروزِ انقلاب، به خاطر این‌که مثلاً در 20 سال قبل به زاویه های فکری خود با انقلاب توجه نکردند ، ثمره‌ی شکافِ کوچکِ دیروز خود را ، امروز در هم‌پیالگی با استکبار و دشمنی با انقلابِ اسلامی ، برداشت میکنند !؟ و حال با این اوصاف ، ما امروز چه سلوکی داشته باشیم که ریشه‌ی این زوایای کوچک را قبل از عمیق‌شدن بخُشکانیم؟ 5. چرا عالمانِ متّقی برای حفظ جایگاهشان «منزّه» ازسیاست می‌شوند ، و از سوی دیگر ، برخی مسئولین درجهتِ مقبولیّت‌شان «تشبّه» به مقدّسات می‌کنند؟ چرا حوزویان خود را منزّه از حکومتی‌شدن می‌کنند ، و در طرف دیگر ، از «مردانِ سیاسی» تلقّی «مردانِ دینی» نمیشود!؟ چرا «تقوای دینی» از «تقوای سیاسی» جداشده است؟! تا جایی‌که درمصادیقِ «مردان دینی وسیاسی» بسیار سخت است که اشخاصی امثالِ امام خمینی(ره)، مقام معظم رهبری، علامه مصباح و(حفظهم ا..ه)را بیابیم که واقعاً در عین انقلابی‌بودن، «تقوای سیاسی» همسان با «تقوای دینی» در آنها حفظ شده باشد !؟6. و سؤال‌آخر درجهت شناختِ عمیقِ هویتِ خودمان اینکه: طلبه نمادِ «دین» است یا نمادِ «حکومت» ؟ ( بهتر بگوییم نماد «دینِ حکومتیِ موعود» است یا نماد «حکومتِ دینیِ موجود» )؟ باتشکر از شما استاد بزرگوارمان /والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته/
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام با آرزوی توفیق برای عزیزان و شکر الهی از هوشیاری عزیزان نسبت به شناخت صحیح آنچه در اطرافشان می‌گذرد. آنچه به نظرم می‌رسد و گمان می‌کنم برای عزیزان مفید است را به ترتیب شماره‌ی سؤال‌هایتان عرض می‌کنم: 1- با توجه به دلایل متقن عقلی و نقلی، در زمان غیبت امام زمان«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه»، ولایت الهی از طریق ولیّ فقیه – با استفاده از کتاب و سنت – محقق می‌شود و انسان‌ها از این طریق تحت ولایت الهی قرار می‌گیرند تا «یخرجُهم من الظّلماتِ الی النّور» برایشان محقق شود. پس مسلماً در حال حاضر حکومت دینی فقط با ولایت فقیه محقق می‌شود و لا غیر، و ولایت فقیه عین دین است و نه مصداقی از حکومت دینی. 2- همیشه باید متوجه باشیم که بین آنچه هست و آنچه شایسته است باشد، باید فرق گذاشت، حتی در زمان حاکمیت امام معصوم همه‌ی نهادها صورت کامل آنچه مدّ نظر امام بود نبودند. با این فرض عرض می‌کنم همه‌چیز را دین تعیین می‌کند، دین است که روشن می‌کند چه موقع با چه کسی صلح کنیم و با چه کسی و چه موقع بجنگیم. به این معنا سیاست ما عین دیانت ما است و سیاست ما از دیانت ما منتج می‌شود. ولی باید دقت کنید که ما در کجای تاریخ خودمان ایستاده‌ایم و کدام گردنه‌ها را پشت سر گذاشته‌ایم و کدام گردنه‌ها را در پیش رو داریم. هزارسال است که حوزه‌ی فقاهتی ما از حاکمیت بیرون بوده و حاکمان ظالم امکان حضور احکام الهی را در امر حاکمیت جامعه به فقها نداده‌اند به طوری‌که تمام نظام فقهی و موضوعات مورد بحث در موضوعات فردی است و شکل استنباط و ورود و خروج‌ها همه به صورت کشف وظیفه‌ی مکلَّف در امور فردی بوده است. برای نظر به موضوعات فقه حکومتی شرایط تاریخی جدیدی باید فراهم شود و نسلی از فضلا و فقها باید به صحنه آیند که بتوانند تاریخ جدید را درک کنند و این از حساس‌ترین و ظریف‌ترین اموری است که باید شکل گیرد. چگونه انتظار دارید از مجتهدی که که در اوج جوانی و فراگیری، تماماً خود را در امور فقه فردی ساخته و ملکات خود را شکل داده، حالا در دوره‌ی کهولت - که انسان فقط از ملکات خود استفاده می‌کند – جایگاه تاریخی نظام اسلامی را بشناسد و مطابق آن بحث کند؟ این انتظار، انتظار منصفانه‌ای نیست. در هر حال این قسمت از سؤال‌تان وجوه مختلفی دارد که نمی‌توانم در این فرصت به همه‌ی آن بپردازم، همین‌قدر عنایت داشته باشید که عدم پذیرش ولایت مطلقه‌ی فقیه از طرف بعضی افراد به جهت تصوری است که از آن دارند وگرنه هیچ مسلمانی راضی نیست که امورات جامعه از طریقی غیر از فقه آل محمد«علیهم‌السلام» اداره شود. در جزوه‌ای که جواب آقای کدیور داده شده به مصداق‌های این موضوع پرداخته شده که چگونه علمای ما با تصورات متفاوت از ولایت فقیه، نظرات متفاوت داده‌اند. 3- می‌پرسید چرا هنوز بین منبرِ مسجد و منبرِ مجلس فاصله هست؟ گویا فراموش کرده‌اید هزار و پانصد سال حکومت شاهنشاهی و صد سال فرهنگ مدرنیته در حکومت قاجار و حکومت پهلوی، همه‌ی افکار و اندیشه‌های ما را در امور اجرایی با تعریفی که بر اساس آن فرهنگ، کرده‌اند، در قبضه‌ی خود دارند و همه‌ی امید نظام غرب آن بود که چیزی نمی‌گذرد نظام اسلامی تماماً به غرب رجوع می‌کند. حال انتظار دارید تحصیل کرده‌های دانشگاه‌های ما با حضور در نظام اجرایی کشور در بستری غیر از بستری که فرهنگ مدرنیته شکل داده‌است، حرکت کنند؟ بنده این را از الطاف خدا می‌دانم که در چنین فضای تاریخی، ملت و مسئولان و نمایندگان روی‌هم رفته زبان رهبری را می‌فهمند و نسبت به رهنمود‌های ایشان احساس بیگانگی نمی‌کنند درحالی‌که در شرائط تحصیلی و تربیت اکثر ما حرفی و ملاکی غیر از آن‌چه رهبری به عنوان یک عالم اسلامی می‌گویند، به ما القاء کرده‌اند. آری این یک معجزه‌ی تاریخی است که صورت گرفته و دارد جای خود را باز می‌کند تا آرام آرام جهت تربیتی مردم ما به سوی معارف حقّه‌ی الهی سیر کنند. من و شما باید سال‌ها تلاش کنیم و خون دل بخوریم تا به سوی تاریخی برگردیم که نظر به مهدی، «عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» دارد و حضرت روح‌الله«رضوان‌الله‌علیه» را در علم و عمل، راه رسیدن به حاکمیت مهدی«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» می‌شناسد. مطمئن باشید اگر شرائط تاریخی خود را درست درک کنید، مانند مقام رهبری با دلسوزی فراوان و با حوصله‌ی زیاد کاری می‌کنید که این ملت قدمی به سوی تاریخ نورانی و اهداف عالیه‌ی خود بردارد و متوجه خواهید شد کار فرهنگی تا شرائط تاریخی را عوض نکنید جای خود را پیدا نمی‌کند (وَه که چقدر رفقای ما از این موضوع غافل‌اند!) چقدر احساس ناتوانی می‌کنم در اظهار و تبیین این مطلب. در بحث اهل‌البیت «علیهم‌السلام» و زمان‌شناسی در کتاب «امام و امامت در تکوین و تشریع» تا حدّی این موضوع طرح شده‌است که چگونه شرایط و زمان تحقق یک آرمان فرهنگی را می‌توان فراهم کرد. امیدوارم بتوانید به بصیرتی نائل شوید که موضوعات فرهنگی را در جایگاه تاریخی آن ارز‌یابی کنید تا روشن شود برای رسیدن به کمال مطلوبِ الهی چه خون دل‌ها باید خورد و چه مطهری‌هایی باید به میدان بیایند و در گوشه‌ی گمنامی شرح بر اصول فلسفه‌ی علامه طباطبائی‌ها بنویسند. می‌دانم از مجلس هشتم انتظارات بیشتری داشتید ولی در عدم تفاهم بین مجلس هشتم و دولت آقای احمدی‌نژاد موضوع مهمی برای ما روشن شد که بهتر است از این به بعد بیتشر به آن بپردازیم و آن این که مجلس توان زمین‌گیر کردن رئیس جمهور را دارد، و این صرف نظر از آن است که چه کسی رئیس جمهور باشد و چه کسی رئیس مجلس. تا قبل از ریاست جمهوری آقای احمدی‌نژاد، مجلس جایگاه خود را این طور تعریف کرده‌بود که جهت تحقق آرمان‌هایی که رئیس جمهور می‌خواهد دنبال کند ، قوانین مناسب را در اختیار او بگذارد. ولی مجلس در رابطه با آقای احمدی‌نژاد در تعریف و جایگاه خود بارخوانی کرد و بنا را بر آن گذاشت که خودش نیز برای کشور برنامه داشته‌باشد و حتی آن‌جایی که برنامه‌ی مجلس با برنامه‌‌ی رئیس جمهور همخوانی ندارد، مجلس بر برنامه‌‌ی خود تأکید کند بدون آن‌که چگونگی اجرای آن برنامه‌ را مدّنظر داشته‌باشد.با این‌که مقام معظم رهبری در جلسه‌ای که با فراکسیون انقلاب اسلامی داشتند تأکید کردند من موافق نیستم که لایحه‌ی بودجه‌ی دولت را به قول دولت تکه و پاره کنید و بعد بگوئید دولت آن را اجرا کند ولی مجلس بدون آن‌که بخواهد با سخن رهبری مخالفت کند به اقتضای تعریفی که برای خود کرده‌است، نمی‌تواند نقش برنامه‌ریزی برای خود را در امور کشور نادیده بگیرد و سخن آقای احمدی‌نژاد هم این است که این یک نوع استاد و شاگردی است و نه استقلال دو قوه. حال باید متوجه این موضوع در این شرائط تاریخی باشیم و بدانیم با تعریفی که مجلس برای خود کرده و فکر می‌کنم از این به بعد نیز مجالس آیند نیز با همین تعریف خود را ا دامه می‌دهند، دیگر نمی‌توان آن حساسیّتی که قبلا بر روی رئیس جمهور و برنامه‌های او را داشتیم را داشته‌باشیم. بیشتر باید برای کمک به اهداف انقلاب حساسیت را بر روی نمایندگان مجلس قرارداد و در فرصت چهارسال آینده طوری در امر تربیت دینی و بینش سیاسی، فعالیت فرهنگی انجام دهیم که مردم معیارشان نسبت به نمایندگان مثل معیاری شود که قبلا برای انتخاب رئیس جمهور داشتند. در این جاگزیده‌ای از سخنان رهبری با نمایندگان مجلس را که سعی دارند این مشکل را به نحوی حل نمایند، متذکر می‌شوم: «ما بایستى بیدار باشیم. اختلاف سلیقه، اختلاف نظر، اختلاف عقیده در مسائل سیاسى، نباید به چالش میان جناحهاى کشور، میان عناصر کشور منتهى شود. ... البته اگر برخى کوتاهى‌هاى ما نبود، برخى از ضعفهاى اخلاقى و غیر اخلاقى ما نبود، ما از این هم جلوتر میرفتیم… در مجلس، سلائق مختلف و جریانهاى مختلف هستند. …اختلاف سلیقه منتهى نشود به کشمکش و دعوا و چالش و دشمن خونى همدیگر شدن و فراموش کردن آمریکا. متأسفانه بعضى از جناحهاى ما اینجورى‌اند. وقتى با طرف مقابل مخالف میشوند، دیگر آمریکا فراموش میشود، اسرائیل فراموش میشود، مخالفین انقلاب و دشمنان امام فراموش میشوند؛ تضاد اصلى، میشود همینى که در مقابلش قرار دارد ….توصیه‌اى است که من همیشه دارم و آن، هم‌افزائى با قوه‌ى مجریه است - قوه‌ى مجریه و قوه‌ى قضائیه، لیکن عمدتاً قوه‌ى مجریه؛ چون سر و کار مجلس با قوه‌ى مجریه است - باید هم‌افزائى کرد. نبایستى کار را جورى تنظیم کرد، جورى پیش برد که معنایش دعوا و اختلاف باشد…گاهى دیده میشود که مثلاً در مجلس، در یک نطقى، در یک اظهار نظرى، یک حرفى زده میشود. .. اگر خداى نکرده حرفى باشد که کسى را یا جمعى را متهم کند، جبرانش به‌آسانى ممکن نیست؛ مردم را ناامید میکند. امروز مسئولین دارند تلاش میکنند، کار میکنند. نگوئید فلان ضعف و فلان ضعف وجود دارد. بنده به ضعفها آگاهم. شاید بنده بعضى از ضعفها را هم بدانم که خیلى‌هاى دیگر ندانند. با وجود این ضعفها، آن چیزى که امروز در قوه‌ى مجریه وجود دارد، یک شاکله‌ى خوب و مطلوب است. در کشور دارد کار انجام میگیرد. خب، بایستى همکارى کرد، باید کمک کرد؛ هم مجلس کمک کند به دولت، هم دولت کمک کند به مجلس؛ هم قانون فصل‌الخطاب است براى عمل دولت، هم گرایشهاى دولت و تشخیصهاى دولت یک اشاره است به قانونگذار براى کیفیت قانونگذارى. این مسئله با استقلال مجلس منافات ندارد. …. هیچ اشکالى ندارد که یک مجلسى قانون صحیح و درست و قوى و منطقى را جورى تنظیم کند که براى دولت، رفتار طبق آن قانون، عملى باشد، ممکن باشد، آسان باشد. …. انسان نگاه کند ببیند دولت چه جورى میتواند عمل کند، چه جورى بهتر میتواند عمل کند، چه جورى آسانتر میتواند عمل کند، قانون را تنظیم کند و در این مجرا بیندازد؛ ... آن که آدم نباید با او سازش کند، دشمن است؛ آدم با دوست باید سازگارى نشان دهد. بالاخره باید تحمل کنند؛ یک چیزى را این از آن تحمل کند، یک چیزى را آن از این تحمل کند.» و نیز در دیدار با فراکسیون انقلاب اسلامی می فرمایند: «من بارها این نکته را به بعضی از همین آقایان هم گفته‌ام. بنده معتقدم لایحه دولت را باید گرفت؛ اگر اشکالی دارد، اشکال را به دولت گفت تا خود دولت برطرف کند و مجدداً لایحه را بیاورد و تصویب شود. این حرفی که دولت می‌زند و می‌گوید لایحه من را می‌گیرند و یک 100 درصد را تبدیل می‌کنند به 50 درصد، 60 درصد، به اعتقاد ما این اشکال واردی است، این اشکال درستی است. حتی در مورد وزرا هم اعتقادم همین است. یک وقتی هم اینجا گفتیم، آقایان هم بودند؛ رؤسای سه قوه همه‌شان بودند، جماعت دیگری هم بودند. بعضی‌ها گفتند آقا دولت خودش ناسازگاری می‌کند، شما هم یک حرفی می‍زنید. گفتم این اعتقاد من است. واقعاً اگر چنانچه رئیس جمهور هیئت وزیران را به مجلس بیاورد و مجلس بگوید نه، من به خاطر این یک نفر، هیئت وزیران را قبول نمی‌کنم؛ برگرداند، او ترکیب را هر جور که می‌خواهد درست کند، مجدداً بیاورد؛ این برای دولت و مجلس بهتر است تا اینکه بگیرند وزرا را یکی یکی تکه پاره کنند. البته باید طبق قانون عمل کرد» 4ـ نه برادران هنوز بعضی از مؤمنین ـ‌‌اعم از روحانی و غیر روحانی‌ـ در موضوع ولایت فقیه تصور صحیحی از حکومت دینی ندارند تا چه رسد بخواهند تصدیق کنند و بفهمند لازمه‌ی حکومت دینی فقه و فلسفه‌ و عرفان وحدت بین مسلمین است. بسیاری هنوز از تصور دیانت فردی و شخصی یک قدم جلوتر نیامده‌اند و این است که دیانت خود را معارض با حاکمیتی با ساز و کار فرهنگ مدرنیته نمی‌یابند و برایشان معنی نمی‌دهد چرا ما اصرار بر حکومت دینی داریم. این نکته‌ی بسیار با اهمیتی است که متوجه شده‌اید هویت انقلاب اسلامی یک هویت ذو ابعاد است و حقیقتی است اشراقی که بر قلب مستعد حضرت امام تجلی کرده‌ و عقل و قلب و خیال آن مرد الهی را منوّر به فکر و اندیشه‌ای کرده که آثار عملی آن انقلاب اسلامی و آثار علمی آن کتاب‌های فلسفی و عرفانی ایشان شده. مکتب حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌علیه» یک مکتب جامعی است از اسلام که فقه و فلسفه و عرفان اسلامی را با همدیگر به میدان آورده و همین موجب جذابیّت و تأثیر آن شده. فاصله گرفتن از فلسفه و عرفان اسلامی و در این رابطه گرفتار اخباری شدن همین‌قدر خطر ناک است که ما در قرن دوازده در فقه گرفتار اخباری‌گری شدیم و می‌رفت که شیعه به بهانه‌ی رجوع به اهل‌البیت«علهیم‌السلام» با فشار اخباریون، نشاط و حیات علمی خود را در فقه از دست بدهد که مرد بزرگی چون علامه وحید بهبهانی از بزرگان علمای اصولی به میدان آمده و با تالیف کتاب “الاجتهاد و الاصول” موفق شد، مشرب اصولی را که دو قرن به حال انفعال بود، جان تازه‌ای ببخشد و عَلَم مبارزه با اخباریون را به حرکت درآورد. بهبهانی، پس از مبارزه بی امان با اخباریون در بهبهان، به کربلا، مرکز اصلی و عمده اخباری گری در جهان تشیع هجرت می کند، وی در این مبارزه تا بدانجا پیش رفت که سرانجام مکتب اخباری را مغلوب کرده و اصولی گری را بار دیگر در جهان تشیع رواج و رونق داد. مرحوم شهید مطهری در کتاب ده گفتار می فرماید: یک جریان مهم و خطرناکی در عالم تشیع در چهار قرن پیش‏ تقریبا، در موضوع اجتهاد پیدا شد و آن، موضوع "اخباری‌گری" است . و اگر گروهی از علماء مبرز و دلیر نبودند و جلو این‏ جریان نمی‏ایستادند و آنرا نمی‏کوبیدند معلوم نبود که امروز چه وضعی داشتیم‏... به هر حال مکتب اخباریگری ضد مکتب اجتهاد و تقلید است . آن اهلیت و صلاحیت و تخصصِ فنی که مجتهدین قائلند او منکر است ، ملا امین استرآبادی که مؤسس این مکتب است و شخصا مردی با هوش و مطالعه کرده و مسافرت رفته‌ای بود کتابی دارد به نام «الفوائد المدنیه» در آن کتاب با سرسختی عجیبی به جنگ مجتهدین آمده . مخصوصا سعی دارد که حجیت عقل را منکر شود . مدعی است که عقل فقط در اموری که‏ مبدأ حسی دارند یا قریب به محسوسات می‏باشند ( مثل ریاضیات ) حجت است‏ . در غیر اینها حجت نیست . از قضا این فکر تقریبا مقارن است با پیدایش فلسفه حسی در اروپا . آنها در علوم حجیت عقل را منکر شدند و این مرد در دین منکر شد . حالا این‏ فکر را این مرد از کجا آورد ؟ آیا ابتکار خودش بود یا از کسی دیگر گرفته‏ ؟ معلوم نیست یادم هست در تابستان سال 1322 شمسی که به بروجرد رفته بودم و آنوقت هنوز مرحوم آیت الله بروجردی اعلی الله مقامه در بروجرد بودند و به قم نیامده‏ بودند، یک‌ روز سخن از همین فکر اخباریین شد . ایشان در ضمن انتقاد از این‏ فکر فرمودند که پیدایش این فکر در میان اخباریین اثر موج فلسفه حسی بود که در اروپا پیدا شد . این را من آنوقت از ایشان شنیدم ، بعد که به قم‏ آمدند و درس اصول ایشان به این مبحث یعنی مبحث حجیت قطع رسید من‏ انتظار داشتم دوباره این مطلب را از ایشان بشنوم ولی متأسفانه چیزی‏ نگفتند . الان نمی‏دانم که این فقط حدسی بود که ایشان ابراز می‏داشتند یا مدرکی داشتند ، من خودم تاکنون به مدرکی بر نخورده‏ام و بسیار بعید می‏دانم‏ که این فکر حسی در آنوقت از غرب به شرق آمده باشد . ولی از طرف دیگر ایشان هم بی‏مدرک سخن نمی‏گفتند . اکنون متأسفم که چرا از ایشان استفسار نکردم . به هر حال اخباریگری نهضتی بود بر ضدیت عقل . جمود و خشکی عجیبی بر این مسلک حکمفرما است . خوشبختانه افراد رشیدی مانند وحید بهبهانی‏ و شاگردان‏ ایشان، و بعد مرحوم حاج شیخ مرتضی انصاری اعلی الله مقامه با این مسلک‏ مبارزه کردند. مرحوم مطهری در ادامه می‌فرمایند: البته مکتب اخباری در اثر این مقاومتها شکست خورد و الان جز در گوشه و کنارها پیروانی ندارد ، ولی همه افکار اخباریگری که به سرعت و شدت بعد از پیدایش ملا امین در مغزها نفوذ کرد و در حدود دویست سال کم و بیش‏ سیادت کرد ، از مغزها بیرون نرفته ، الان هم می‏بینید خیلی‏ها تفسیر قرآن‏ را اگر حدیثی در کار نباشد جایز نمی‏دانند . جمود اخباریگری در بسیاری از مسائل اخلاقی و اجتماعی و بلکه پاره‏ای مسائل فقهی هنوز هم حکومت می‏کند. فعلا مجال شرح و بسط نیست . یک چیز که باعث رشد و نفوذ طرز فکر اخباری در میان مردم عوام می‏شود آن جنبه حق به جانب عوام‏پسندی است که دارد ، زیرا صورت حرف اینست که‏ می‏گویند ما از خودمان حرفی نداریم ، اهل تعبد و تسلیم هستیم ، ما جز قال‏ الباقر«علیه‌السلام» و قال الصادق«علیه‌السلام» سخنی نداریم ، از خودمان حرف نمی‏زنیم ، حرف معصوم را می‏گوئیم. شیخ انصاری در " فرائد الاصول " مبحث برائت و احتیاط ، از سید نعمت الله جزایری که مسلک اخباری دارد نقل می‏کند که می‏گوید : "آیا هیچ‏ عاقلی احتمال می‏دهد که در روز قیامت یک بنده‏ای از بندگان خدا را ( یعنی‏ یک اخباری را ) بیاورند و از او بپرسند تو چگونه عمل می‏کردی و او بگوید به فرمایش معصومین عمل می‏کردم و هر جا که کلام معصوم نبود احتیاط می‏کردم‏ و آنوقت یک همچو آدمی را ببرند به جهنم و از آن طرف یک آدم لا قید و بی‏اعتنا به سخن معصوم ( یعنی یک نفر اصولی و پیرو مسلک اجتهاد ) را که‏ هر حدیثی را به یک بهانه طرد می‏کند ببرند بهشت ! حاشا و کلا " جوابی که مجتهدین می‏دهند اینست که اینگونه تعبد و تسلیمها ، تسلیم به‏ قول معصوم نیست ، تسلیم به جهالت است . اگر واقعا محرز بشود که معصوم‏ سخنی گفته ما هم تسلیم هستیم ولی شما می‏خواهید جاهلانه به هر چه می‏شنوید تسلیم شوید . در اینجا برای نمونه که فرق بین طرز فکر جامد اخباری و فکر اجتهادی معلوم شود مطلبی را که اخیرا برخورده‏ام ذکر می‏کنم یک نمونه از دو طرز تفکر در احادیث زیادی امر شده تَحتُ الْحَنَک همیشه در زیر گلو افتاده باشد ، نه در حال نماز فقط بلکه در همه‌ی احوال . یکی از آن احادیث اینست : « الْفَرْقُ بَیْنَ الْمُسْلِمِینَ وَ الْمُشْرِکِینَ التَّلَحِّی بِالْعَمَائِم‏ » . یعنی فرق بین مسلمان و مشرک‏ تَحتُ الْحَنَک در زیر گلو انداختن است عده‏ای اخباریین به این حدیث و امثال آن تمسک کرده می‏گویند همیشه باید تحت الحنک افتاده باشد . ولی مرحوم ملا محسن فیض با اینکه به اجتهاد خوشبین نبوده ، در " وافی " باب الزی و التجمل ، اجتهادی دارد ، می‏فرماید در قدیم مشرکین شعاری داشتند که تحت الحنک را به بالا می‏بسته‏اند و نام این عمل را " اقتعاط " می‏گذاشته‏اند . اگر کسی این کار را می‏کرد معنایش این بود که من جزء آنها هستم . این حدیث دستور مبارزه‏ و عدم پیروی از آن شعار را می‏دهد . ولی امروز دیگر آن شعار از بین رفته‏ پس موضوعی برای این حدیث باقی نیست.(پایان سخن شهید مطهری) از این جهت در این قسمت از سوال عزیزان بیشتر ماندم که امروزه به جریان ضد فلسفه و عرفانی که در حال شروع است سوء ظن دارم و فکر می‌کنم عده‌ای که به این جریان دامن می‌زنند خواسته یا ناخواسته در مقابل انقلاب اسلامی ایستاده‌اند. بنده سعی کرده‌ام در مباحث «سلوک در ذیل اندیشه‌ی امام خمینی«رضوان‌الله‌علیه»» به طور مفصّل به این موضوع بپردازم که چگونه مکتب صدرایی و اصالت وجود، با قرائت حضرت امام، مکتب مقابله با سوبژکتیویته‌ی غرب است و اگر بخواهیم از غرب عبور کنیم و گرفتار ثنویت ذهن و عین دکارتی و کانتی نشویم و به شکاکّیت گرفتار نگردیم، لازم است به مکتب تشکیک وجود رجوع کنیم، همان‌چیزی که مرحوم شهید مطهری«ره» در جلد اول مجموعه‌ی آثار صفحه‌497 به آ‌ن اشاره دارند و می‌گویند: «شک» امثال کانت و هگل به جهت آن بود که «اصالت وجود» در فلسفه‌ی غرب حلّ نشده بود. 5 – این سؤال را می‌توانید در عرائضی که مطرح شد بیابید. آری عزیزان وقتی سیاست ما در ریلی قراگرفت که روحانیت لازم بر آن حاکم نبود، مشکل همین پیش می‌آید ولی اگر به روش حضرت امام و مقام معظم رهبری به سیاست پرداختیم، اصلا تفکیکی بین سیاست و دیانت نمی‌ماند. آیا جز این است که مقام معظّم رهبری«حفظه‌الله» در انتخابات دوازده اسفند، مردم را توصیه به حضور فعّال کردند و عملاً سیاسی ترین موضوع سال 1390 را مطرح کردند و مردم با روحیه‌ای الهی در آن انتخابات شرکت کردند؟ پس از یک طرف وظیفه‌ی ماست که با همان روحانیّت و معنویّتِ امثال رهبری موضوعات سیاسی را بنگریم و گوشزد کنیم و از طرف دیگر مطالبه‌ی ما از مسئولان سیاسی کشور توجه به اهداف انقلاب و ساده‌زیستی و پاک‌دستی و تقوی باشد. این یکی از گردنه‌های تاریخی ماست که بنده احساس می‌کنم در حال عبور از آن هستیم. آینده با مسئولیتی روبه‌رو خواهیم بود که تقوایشان بر سیاست‌ها و تصمیم‌گیری‌هایشان حاکم است. داریم از اصول گرایی قبیله‌ای و حزبی به اصول‌گرایی حقیقت گرا نزدیک می‌شویم. آرام‌آرام در آینده‌ی این انقلاب با اصول‌گرایانی روبه‌رو نیستید که با فشاردادن یک تکمه برای خود فوق‌لیسانس دست و پا کنند. هنر انقلاب اسلامی این است که این نوع درجه‌دادن نمایندگان به خودشان را ـ‌ هر چند انجام گرفت‌ـ نپذیرفت. 6ـ در هر حکومت دینی ما از جایی شروع می‌کنیم و به هدفی بالاتر از آن‌جایی که هستیم نظر داریم. مسلّم طلبه نمادِ دین حکومتی موعود ‌است ولی در ذیل شخصیت اشراقی حضرت روح‌الله «رضوان‌الله‌علیه»، انقلاب اسلامی را هدیه‌ی حضرت مهدی«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» به حضرت امام خمینی می‌دانیم تا زمینه ‌را آماده کنیم و به تعبیر حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌علیه» انقلاب را به حضرت مهدی«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» تقدیم کنیم. موفق باشید.
180

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
ا سلام خدمت استاد محترم . . . بنده دانشجوی رشته سرامیک هستم. تا الانش از فرصت هام جهت بالا بردن معرفت استفاده نکرده ام. اگر بخواهم الان هم درس بخونم و هم کسب معرفت از کجا باید آغاز کنم؟ چی بخونم؟ چه اعمالی انجام بدهم؟ چطور برنامه ریزی کنم؟ باتشکر فراوان و التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی علیک السلام: در روی سایت لب المیزان موضوع سیر مطالعاتی را روش مفیدی برای جنابعالی می‌دانم ولی البته ابتدا پیشنهاد می‌کنم جزوه‌ی «ضرورت مطالعه و نحوه‌ی آن» که اخیراً با ویراستاری جدید تدوین شده مطالعه فرمایید. موفق باشید
11016

فقه جواهریبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد محترم: با توجه به صحبت‌هایی که از حضرت امام (ره) و رهبری در مورد حوزه و روحانیت جمع آوری شده به دست می‌آید که یکی از تاکیدات مهم ایشان در حوزه متمرکز بر روی مساله فقه جواهری و حفظ آن است. چنان که امام می‌فرمایند هرکس خلاف این نظر را داشته باشد یا نمی‌فهمد و یا قصد خیانت دارد. البته بر روی کلام، فلسفه و اخلاق هم تاکید می‌کنند ولی تاکید بر روی فقه خیلی زیاد است. اصلا قابل مقایسه نیست. من نتوانستم در دستگاه تمدنی دلیل این همه تاکید را بفهمم. از همین رو خواستم بدانم باید به موضوع از چه زاویه‌ای نگاه کرد تا از زاویه نگاه این بزرگان اهمیت موضوع برایمان روشن شود.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اهمیّت یادگیری فقه به روش اجتهادی ـ‌ آن هم با روش مرحوم صاحب جواهر که محور را تمرکز بر روایات و اقوال سلف فقهاء قرار می‌دهد ‌ـ موجب می‌شود انسان در برداشت نظر دین از منابع و اظهار نظر از پایگاه اسلام، از سطحی زدگی دور گردد و بدون شک این روش از شرایط لازم در ایجاد تمدّن اسلامی است. موفق باشید
6986
متن پرسش
با سلام و عرض ادب استاد گرامی تنها کلاسهایی که برای ما از نظر مسافت و سایر امکانات توفیق حضور نصیبمان میکرد کتابخانه مرکزی بود لطفا این کلاسها را ادامه دهید
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که قبلاً عرض کردم با این‌که تعطیلی آن کلاس از طرف بنده نبود، ولی با توجه به جلساتی که در قم هست شاید دیگر نتوانم خدمتتان باشم. توکل بر خدا. امیدوارم گشایشی بشود و توفیقی در این مورد برای بنده حاصل گردد. موفق باشید
6438
متن پرسش
ایا نظر دکتر سروش درست تر نیست که ما نیاز به یک انقلاب انفسی داریم تا ظاهری؟چون رشد عقلی جهان به جایی رسیده که محتاج معرفت است نه تمدنی که در این سی و پنج سال نتوانسته یک خط هم علم اسلامی درست کند.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اشکالات دکتر سروش از این حرف‌ها بیرون است. چه ارزشی دارد وقت خود را صرف نظرات کسی کنیم که تا این حدّ سقوط کرده که متوجه نور وَحی الهی نیست و معتقد است؛ «قرآن حرف‌های خود محمد است و محمد می‌پنداشته است پیامبر است». یعنی همان اتهامی را به رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» می‌زند که مشرکان به پیامبر زدند و گفتند جنّیان برروی ذهن حضرت تأثیر گذاشته‌اند. همان‌طور که در سخنرانی خود در روز تاسوعا تحت عنوان « جریان روشنفکری و تقابل آن با تمدن. » عرض کردم که متن سخنرانی را می‌توانید در صفحه‌ی اول سایت دنبال کنید؛ ما باید بیشتر به اشاراتی که یک سخن دارد توجه کنیم زیرا همواره هرکس با هر نیت منفی که داشته باشد به ظاهر حرف‌های خوبی می‌زند و بصیرت آن است که ببینیم جایگاه آن سخنان کجاست و به کجا اشاره دارد؟ اگر متوجه شدیم که دکتر سروش و امثال ایشان در عین حفظ تمدن غربی یک‌نوع دینداریِ اسلامی را در ذیل آن تمدن پیشنهاد می‌کنند و ما را از تمدنی که رجوع آن در نهایت به حاکمیت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» غافل می‌نماید دیگر نباید مشغول مفردات سخن او شویم و از کلیت آن سخنان غافل گردیم. موفق باشید
3006
متن پرسش
با سلام آیا می توان سیر مطالعاتی شمارا از طریق پست سفارش و درب منزل تحویل گرفت اگر می شود لطفا نحوه آن را توضیح دهید
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: این سؤال را از گروه فرهنگی المیزان بپرسید به شماره‌ی 09136032342. موفق باشید
335

جامعیت دینبازدید:

متن پرسش
با سلام و آرزوی خیر کثیر 1.برخی دوستان با توجه به مسائل مطرح شده از طرف شما و مبانی فکری که بشما نسبت می دهند از "حاکم شدن حکم خدا در کل حیات بشر" استنباطهای خاصی میکنند.آیا این "حکم خدا" چیزی غیر از فقه -نه به معنای اصطلاحی اکنونی که شبح فقه است-که در بردارنده تمام 1.نیازها و 2.معارف جویی ها و 3.خط دهی ها است میباشد و یا از نظر جنابعالی فلسفه و عرفان نیز بعنوان غایت مطرح هستند. 2.خانواده من مذهبی نیستند اما من بنا به آشنایی با ائمه و رسول خدا میخواهم با دین زندگی کنم.با این اوصاف شرایطم بسیار سخت است.چه کنم؟؟
متن پاسخ
باسمه تعالی علیکم السلام 1- بنده معتقدم فقهای گرام هستند که حکم خدا را در امور عملی برای مکلف روشن می‌کنند و انسان یا باید خودش فقیه باشد و یا مقلد باشد تا مطابق حکم خدا عمل کند. آنچه علمای دین مطرح می‌نمایند: فقه اکبر و فقه اوسط و فقه اصغر است؛ که اولی را عقاید حقه و دومی را اخلاق فاضله و سومی را اصول عملیه می‌گویند. فلسفه به خودی خود غایت دینداری نیست، منتها یکی از انواع فکر است که می‌توانیم در فهم دین از آن استفاده کنیم به شرطی که مواظب باشیم حجاب فهم دین نشود که در کتاب «آن‌گاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود» به آن پرداخته شده. در مورد عرفان اگر منظور شما عرفان نظری باشد باز ممکن است حجاب انسان شود، هرچند در فهم منظور دین کمک‌کار خوبی است، و اگر عرفان به معنی شناخت اسماء و صفات الهی باشد آری مقصد دین معرفت الله است. 2- در سؤال شماره‌ی 327 تا حدّی جواب جنابعالی داده شده، ولی در هر صورت با خانواده درگیر نشوید و احترام آن‌ها را نگه‌دارید. موفق باشید
13378

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد خدا قوت. در مورد سوال 13355 هنوز کمی مشکل دارم. شما در جواب فرمودید که: «سعی کنید در این شرایط نظر خود را به زنان نامحرم معطوف نکنید، حال در مقابل چشم شما قرار بگیرد، دیگر مشکل چندانی ایجاد نمی‌کند زیرا شما اراده نکرده‌اید که آن‌ها را نگاه کنید.» آخه مراجع می گویند قسمت هایی از بدن نامحرم که نگاه کردن به آنها حرام است چه به قصد لذت نگاه کنید و چه بدون قصد لذت نگاه کنید حرام است. و در قسمت دوم جواب فرمودید که: «و در مورد امر به معروف و نهی از منکر هم فراموش نکنید که باید شرایط آن فراهم باشد و سخن شما برای آن‌ها مؤثر واقع شود و اگر چنین نباشد وظیفه از شما ساقط است و شما موظفید به درس و بحث خود مشغول باشید.» ولی رهبری در جلسه ی پرسش و پاسخ در دانشگاه تهران در تاریخ 22/02/1377 فرمودند که: «البته به شما بگویم عزیزان من! منکر را باید بشناسید. چیزهایی ممکن است به نظر بعضی منکر بیاید؛ در حالی که منکر نباشد. باید معروف و منکر را بشناسید. واقعاً باید بدانید این منکر است. بعضی گفته‌اند که باید احتمال تأثیر وجود داشته باشد. من می گویم احتمال تأثیر همه جا قطعی است؛ مگر در نزد حکومتهای قلدر، قدرتمندان و سلاطین. آنهایند که البته حرف حساب به گوششان فرو نمی رود و اثر نمی کند؛ اما برای مردم چرا. برای مردم، حرف اثر دارد. بنابراین، پاسخ من این شد که بهترین روش برای شما که از من سؤال کردید، «زبان» است.» این اشکالات مرا به حساب مچ گیری نذارید قصدم این نیست می خواهم در این زمان تکلیفم را بدانم. ممنون
متن پاسخ

- باسمه تعالی: سلام علیکم: این‌که می‌فرمایید بدون قصد لذت هم نگاه به نامحرم حرام است، غیر از آن است که شما به استاد و تخته‌ی سیاه نگاه کنید و در جلوی چشم شما دانشجویان بدحجاب قرار داشته باشند! این‌جا موضوع به‌چشم‌خوردن است، نه نگاه‌کردن. و در مورد این‌که رهبری عزیز فرمودند منکر را بشناسید خواستند ما منکر را تنها در بی‌حجابی زنان نبینیم. آیا زیباجلوه‌دادن استکبار منکر محسوب نمی‌شود؟ موفق باشید

10789
متن پرسش
سلام به استاد عزیز: دل‌نوشته‌ای بود و دل‌گرفتگیِ شاعرانه؛ گفتم خدمت شما هم بدهم محض تبرک: – آشفتگی‌ها مرا آشفته کرده‌اند به قدری که عاشقی را فراموش کنم و مشغول خودمشغولی‌های خودِ وهمیم شوم و حقیقت را به دورستان دیار غربت بسپارم. هرچه درخود جست وجو می‌کنم چیزی جز شرمندگی نمی‌بینم - من شرمنده‌ام که حقیقت را آن پندارم که در فلسفه‌ها پیدایش کنم و غیر از آن را هم مشتی لغلغه و حرف سطحی پندارم - شرمنده‌ام از این که خود را در اقیانوس وهوم الفاظ و بازیهای مثلا علمی، مثلا فلسفی غرق کرده‌ام درحالی که حقیقت جای دیگری رخ می نمایاند - شرمنده ام که حتما بایدکسی بیاید و دستم را بگیرد و به سرمنزل مقصود برساند و من هم مثال کور عاجزی باشم که در برهوت غوغاگری‌ها گم شده است - شرمنده ام از بی‌شرمیم از بی‌حرکتیم، شرمنده‌ام چون به جای این‌که با اشاره‌ای راه را از بی‌راه پیدا کنم و حرکت کنم و به مقصد برسم هنوز اندرخم کوچه هم نیستم - و گم گشته‌ای سرگشته بیش نیستم که در حجاب مشهورات زمان خود فرو رفته، و جرأت و جسارت بیرون‌رفت از این ظلمات را ندارد - بودند کسانی که مصداق "از تو به یک اشاره" شدند و با سر دویدند و چون مولایشان سیدالشهدا نی‌سوارِ نی‌زارِ عشق شدند – شرمنده‌ام که در نیستان عاشقی و این صحنه‌ی شوریده‌دلان که لیلاها و مجنون‌ها دارد، من مصداقِ "ثمٌ بکمٌ عمیٌ" شده‌ام - شهید حاضرترین و شاهدترین شاهد غایبی است که حقیقتِ حقیقت را به تمامه شهادت می‌دهد و حرفش را در دادگاه عاشقی به کرسی می‌نشاند و اینجاست که قضاوت‌کنندگان اگر فرشتگان هم باشند سر به سجده‌ی تواضع می‌گذارند و اینجاست که باید گفت "فتبارک الله احسن الخالقین".
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری جا دارد که همواره در منظر خود انسان‌هایی را قرار دهیم که به زیبایی از پل صراط دنیا گذشته‌اند. باید چشم باز کنیم و مراتب و ساحات عمیق‌تر وجود را در کلام الهی و سخنان اولیاء معصوم بیابیم تا معلوم شود این خدا است که از طریق قرآن به سوی ما آمده تا نحوه‌ی اندیشیدن و سخن‌گفتن را به بشر هدیه کند. موفق باشید
10326

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: حقیر به تازگی طلبه شده ام. گاهی اوقات که در فشار درسی قرار می گیرم احساس ناامیدی به من غلبه میکنه. مخصوصا در درسهای خشک. هر چندکه خود می دانم اینها وسوسه شیطان است. لطفا راه کارهایی برای منعطف شدن و از بین بردن روزمرگی ارایه دهید. التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: فراموش نکنید که مرحوم آیت‌اللّه مهدوی کنی با تحمّل همین سختی‌های درس‌های خشک آن‌ها را مقدمه‌ی فهم معارف الهی قراردادند و منشاء چنین خدماتی شدند و به چنین عاقبت نیکویی رسیدند. موفق باشید
9340
متن پرسش
به نام خدا با سلام و احترام خدمت استاد طاهرزاده: همانگونه که مستحضرید تمدن غرب با نگاهی سوداگرانه و ریاضی به عالم نظر می کند و همین تحلیل ریاضی و هندسی عالم است که قدرت تصرف در آن را به او بخشیده است (آوینی، کتاب رستاخیز جان: 81). در جهان متجدد کنونی، ساحت تمتع و کارافزایی و اعداداندیشی غلبه کرده است (داوری اردکانی، کتاب سیر تجدد و علم جدید در ایران: 315). دنیای مدرن ماهیتاً مبتنی بر سودجویی، کمّیت انگاری و سوداگری است (زرشناس، کتاب توسعه: 15). از طرفی یکی از مبانی فکری مدیریت غربی کمیت گرایی و نتیجه گرایی است. به طوری که آنچه مدیریت را امکان پذیر می سازد، آن چیزی است که امکان اندازه گیری داشته باشد؛ در واقع اساس مدیریت امروز کمّی کردن کیفیت است. بر اساس نظر برخی صاحبنظران مبنای فلسفی همه غربیانی که در زمینه مدیریت بحث کرده اند ـ قریب 96% نظریه های مدیریت غربی ـ نتیجه گرایی است. 1- لذا خواهشمند است نظرتان را در این خصوص اعلام فرمایید. 2- به نظر شما در مدیریت اسلامی اساس کار چگونه باید باشد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که در جواب سؤال قبلی عرض کردم نگاه اسلام به انسان در گستره‌ی عالم ماده و عالم ملکوت است و لذا تأکیدی که مدیریت سوداگرانه بر عالم ماده دارد و سود مادی را مدّ نظر قرار می‌دهد پیش نمی‌آید که نمونه‌ی آن را در گذشته در بین جوامع اسلامی ملاحظه خواهید کرد. بنده در طی سؤال و جوابی در رابطه با اقتصاد در نگاه مرحوم شهید آوینی عرایضی داشتم که خدمتتان ارسال می‌دارم: سؤال 1 : تفاوت نگاه آوینی به اقتصاد و نگاههای عرفی نسبت به اقتصاد چیست؟ جواب : این سوال ارزشمندی است که احتیاج به چندین سال فکر دارد و به راحتی هم نمی توان به آن جواب داد. بنده از بعضی از سخنان شهید آوینی کمک می گیرم تا اشاره ای به آن عالمی بکنم که آوینی مدّ نظر دارد. او در کتاب «مبانی توسعه و تمدن غرب» می گوید: حتی یک اقتصاددان ممکن است این سؤال بجا را مطرح کند: هنگامی که زمین، یعنی تنها جایگاهی که برای زیست در اختیار داریم، به موادی آلوده گردد که موجد نقص بدنی در کودکان یا نوادگان ما گردد، پیشرفت اقتصادی، یا به اصطلاح سطح بالای زندگی، چه معنایی خواهد داشت؟ از قول شوماخر در واژه‌ی دیکتاتوری اقتصاد کمک می‌گیرد که می‌گوید: برای ساختن نیروگاه‌های متعارف، خواه بر اساس استفاده از زغال سنگ و خواه استفاده از نفت، و یا نیروگاههای هسته‌ای، با توجه به مبانی اقتصادی تصمیم‌گیری می‌شود؛ و شاید کمترین توجه به «پیامدهای اجتماعی» مبذول گردد. شهید آوینی متوجه است، روند کنونی توسعه‌ی اقتصادی در جهان، سیری جدا از انسان یافته است و بشریت را جبرا در مسیری ناخواسته به سوی نابودی حیات طبیعی پیش می‌راند، می‌گوید: روند کنونی توسعه‌ی اقتصادی که در ذات خویش با رشد غول‌آسای تکنولوژی متحد است. بشریت را ایجاباً در مسیری می‌راند که با اختیار و اراده‌ی آزاد انسانی منافات دارد. هر چند این سیر جبری نیست، نباید از نظر دور داشت که هیچ کس جز معدودی از خاصه‌ی اولیای خدا نمی‌توانند گردن خویش را از طوق عبودیت آن آزاد کنند. همین موجبیت است که شوماخر آن را دیکتاتوری اقتصاد نامیده است. شوماخر جامعه‌ی مصرفی کنونی را به معتادی تشبیه می‌کند که هر چقدر هم وضعیت خود را نکبت‌بار احساس کند رهایی از چنگال اعتیاد را بی‌نهایت دشوار می‌بیند. (کوچک زیباست، ص ١١٩) این یک واقعیت غیر قابل انکار است و شواهد و مصادیق بسیاری بر آن دلالت دارد و شهید آوینی به‌خوبی متوجه این امر شده است. شهید آوینی از قول روژه گارودی در کتاب «هشدار به زندگان» این نکته را آورده که: «اقتصاد آزاد «به شیوه‌ی غربی» برای رفع احتیاج بازار نیست بلکه برای ایجاد بازار احتیاج است»! آوینی می‌گوید: مصرف بیشتر برای تولید بیشتر، ضرورت حتمی اقتصاد امروز است، چرا که اگر کالاهای تولید شده مصرف نشود امکان توسعه‌ی تولید، یعنی امکان توسعه‌ی اقتصادی، وجود نخواهد داشت. بنابراین، برای تولید بیشتر که ضرورت توسعه‌ی اقتصادی است باید مردم را به مصرف هر چه بیشتر ترغیب کرد و بدین علت است که تبلیغات ـ یا بهتر بگویم پروپاگاند ـ یکی از ارکان اساسی توسعه به شیوه‌ی غربی است. روژه گارودی نیز همین مسئله را با بیانی دیگر مورد توجه قرار داده است: تبلیغات تجاری (به شیوه‌ی غربی) بیش از آنکه مایه‌ی تباهی طبیعت باشد موجب هلاکت انسان است: تصور اینکه مردم دنیا حتی برای لحظه‌ای به نیازهای حقیقی خویش و الگویی متناسب با حوائج واقعی انسان بازگردند، برای یک اقتصاددان وحشتناک‌ترین چیزی است که ممکن است اتفاق بیفتد. اگر حتی برای یک لحظه چنین اتفاقی در دنیا بیفتد و مردم فقط برای یک لحظه، درست به اندازه‌ی نیاز واقعی خویش مصرف کنند، ادامه‌ی روند کنونی توسعه‌ی صنعتی دچار مخاطرات و بحران‌هایی خواهد شد که تصور آن بسیار دشوار است. هیچ‌کس کوچک‌ترین تردیدی ندارد که حاکمیت ابرقدرت‌ها و ادامه‌ی سلطه‌ی آنها بر جهان از طریق کارتل‌ها و تراست‌ها و دست‌های پنهان سرمایه‌داران بین‌المللی إعمال می‌شود . سعی می‌کنند با ایجاد حوائج کاذب و غیر حقیقی برای آدم‌ها، موقعیت استکباری خویش را از خطر محفوظ دارند. برای مبارزه با این سلطه‌گری چه می‌توان کرد؟ آیا می‌توان از همان طریقی که این ابرقدرت‌ها حکومت جهنمی خویش را بر کره‌ی زمین مستدام می‌دارند، با آنها مبارزه کرد؟ یا باید راه‌هایی خارج از سیستم‌های شناخته شده‌ی کنونی جستجو کرد؟ و این مهم‌ترین پرسشی است که باید به کمک اندیشه‌ی شهید آوینی به آن جواب دهد و از این جهت آوینی هنوز برای ما کشف نشده و اندیشه‌ای است برای تاریخِ فردای ما. شهید آوینی می‌گوید: پیروزی انقلاب اسلامی ایران تنها تجربه‌ای است که حقیقت را آنچنان که هست به مردم جهان نشان داد. انقلاب اسلامی ایران نشان داد که برای مبارزه با قدرت جهنمی استکبار هرگز نمی‌توان از همان طریقی اقدام کرد که او خود بنیان آن را نهاده است. شعار «مشت و درفش» و «خون و شمشیر» به‌خوبی می‌تواند از عهده‌ی بیان حقیقت برآید و همین‌طور، قیام عاشورا اسوه‌ای است که تنها راه پیروزی بر باطل را بر ما نمایان می‌سازد. سر پیروزی ما در جبهه‌های جنگ با ابرقدرت‌ها همین است که ما هرگز متکی به سلاح نیستیم. اتکای ما به ایمان خود و امدادهای غیبیی است که ایمان ما مجاری نزول آنهاست و اگر اینچنین نبود و پیروزی ما موکول به همپایی با قافله‌ی نظام اقتصادی و صنعتی غرب می‌شد، امروز حتی یادگارهای انقلاب اسلامی را نیز از کتاب‌های رسمی تاریخ شسته بودند. اصالت اقتصاد ـ یعنی آن فاجعه‌ای که ما آنرا دیکتاتوری اقتصاد نام نهادیم ـ امروز با شتاب فراوان جهان را به سوی یک جنگ ناخواسته‌ی جهانی پیش می‌برد. اگر مسلمانان در برابر پرخاشگری و قدرت‌طلبی و سلطه‌جویی کفر به مبارزه برنخیزند، شیطان همه‌ی کره‌ی زمین را به تسخیر در خواهد آورد قرآن فرمود: «وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ». و اگر خداوند بعضی از مردم را در برابر بعضی دیگر به جنگ برنمی‌انگیخت، فساد روی کره‌ی زمین را فرا می‌گرفت؛ (سوره‌ی بقره، آیه‌ی ٢٥١). آوینی می گفت برای کسی که ادعای شیعه بودن دارد زندگی از دو مقطعِ کربلا و عاشورا عبور خواهد کرد و ما نمی دانیم که این مقطع در زندگی ما چه زمانی است: فرهنگ ما زیر چرخ توسعه اقتصادی له شد و چیزی از آن باقی نماند و چیزهایی ارزش شد که ارزشی نداشت. مثل مدرک و اموال و دارایی. در حالیکه در جبهه، خبری از این حرف‌ها نبود، با اینکه حتی خودِ آوینی فوق لیسانس معماری شهرسازی داشت. ما هنوز مسموم چیزهایی هستیم که در دو دوره‌ی توسعه‌ی اقتصادی و توسعه‌ی سیاسی به خورد ما دادند. سؤال 2 : در کل آوینی از کدام دریچه به پدیده های مدرن می نگرد؟ جواب : مرحوم شهید آوینی متوجه است پدیده‌های مدرن حاصل نگاهی است که آن نگاه بشر را از سکنای قدسی خود جدا می‌بیند و به همین جهت انسان در چنگال تکنیک بی‌عالَم شده است و عالم دینی خود را از دست داده‌اند. سؤال 3 : چرا حرف‌های آوینی هنوز کهنه نشده است؟کدام حرفها کهنه می شوند و کدام همواره تازه می مانند؟ جواب : سخنانی که اشاره به عالم قدسی و معنویت دارد همچون آن عالَم پای برجاست، سخنانی رفتنی است که اشاره به امور جزیی و اعتباریات و مشهورات دارد و گرفتار اکنون‌زدگی است. سؤال 4 : آینده انقلاب از نظر شما چگونه خواهد بود و شهید آوینی چه سهمی در آینده انقلاب خواهد داشت؟ جواب : آینده‌ی انقلاب، آینده‌ی فتحی است که در تاریخ معاصر شروع شده و به سوی عبور از ظلمات دوران است و نگاه شهید آوینی به این فتح تاریخی است و به همان اندازه که ما به آن نگاه نزدیک شویم در آینده‌ی قدسی تاریخِ خود حاضر خواهیم بود. نوشته‌های آوینی سراسر اشاره‌ای است برای حضور در چنین آینده‌ای، به همین جهت عرض کردم آوینی برای ما کشف نشده است، او اندیشه‌ای است برای تاریخ فردای ما، آینده‌ای که جایگاه بلاغتِ زبان آوینی معلوم می‌شود و زبان شعرگونه‌ی او حکایت‌هایی از عالم ملکوت را ظاهر می‌کند. همین نکته نیز در آینده معنای خود را می‌یابد. سؤال 5 : با توجه به اینکه شبکه اقتصاد جهانی، یک شبکه به هم پیوسته در جهت منافع استکبار است، انقلاب اسلامی چه نسبتی می تواند با این شبکه جهانی داشته باشد؟ جواب : بالاخره دیر یا زود نظام اسلامی نه‌تنها باید خود را از این شبکه آزاد کند حتی باید نظامی را پایه‌ریزی نماید که «ثروت» نقش اصلی را در نظام‌ عالم نداشته باشد و تحریم‌های اقتصادی بحمدالله این کار را دارد جلو می‌اندازد تا معنای "اقتصاد صلواتی" ظهور کند. سؤال 6 : آیا شما تفاوتی بین جهانی شدن و جهانی سازی قائل هستید؟اگر شما عقیده دارید جهانی شدن یک مسئله فطری است در جهت تحقق حکومت مهدوی، که آمریکایی ها قصد مدیریت آن را دارند،(طبق نظر برخی ها) این حرکت فطری را چگونه تعریف می کنید؟ جواب : بشریت به‌خوبی متوجه شده است که نمی‌تواند زندگی کند مگر با یک حکومت جهانی وگرنه با کشورهای جزیره‌ایِ موجود هر کشوری مانع آینده‌ی کشور دیگر می‌شود و شاخصه‌ی این حکومت جهانی آن است که تنها باید با فرهنگ قدسی زمین را اداره کند، کافی است از شرایط به‌دست آمده غفلت نکنیم و متوجه این سخن مقام معظم رهبری«حفظه‌الله» باشیم که در 19/10/91 فرمودند: «امروز هم ملت ایران آرمان‌هایی دارد، داعیه‌هایی دارد، حرف‌های بزرگی دارد، هم برای کشور خودش، هم برای دنیای اسلام، هم برای عالم بشریت». سؤال 7 : پر رنگ شدن نقش پول در زندگی بشر، چه تحولی را در بشر امروز ایجاد کرده است و به عقیده شما در دوران مهدویت و تمدن اسلامی چه چیزی بر قدرت پول سایه می افکند؟آیا مبارزاتی از طرف پیامبر و امام علی علیه السلام در این جهت سراغ دارید؟ جواب : وقتی انسان توانست معنای خود را در عالم معنویت جستجو کند فقط در حدّ نیاز از مواهب طبیعی استفاده می‌کند و طبیعتِ خدا نیاز اولیه‌ی بشررا به‌راحتی در اختیار او قرار می‌دهد، در این حالت است که دیگر پول و ثروت ارزش خود را از دست می‌دهد. شاید جوابی که در سؤال اول مطرح شد این عرض بنده را کامل کند. سؤال 8 : آیا می توان با نگاه فقهی به تحول اقتصادی رسید؟ جواب : حتماً در کنار نگاهی که انسان باید بر مبنای توحید به عالم و آدم داشته باشد راه‌کارهای فقهی به مدد او می‌آید. فقه راه‌کار است، باید نگاه را درست کرد و از فقه استفاده نمود. مثل وقتی شما می‌خواهید با نگاه توحیدی نماز بخوانید و راه‌کار فقهی به کمک شما می‌آید. سؤال 9 : اقتصاد غربی، چگونه بشر را از ساحت حضور خارج کرده و در توهم برده است؟ جواب : با اصالت‌دادن به دنیا و این‌که ذهنِ انسان را مرکز هست‌ها و نیست‌ها قرار داده. سؤال 10 : جنبش وال استریت و 99 درصدی را در دل تاریخ، چگونه تحلیل می کنید؟ جواب : بشرِ امروز به نوعی دیگر از زندگی نظر دارد که نه مارکسیسم توانست به آن جواب دهد و نه لیبرال دموکراسی. جنبش وال‌استریت ظهور این نگاه جدید است و امکان توقف آن برای نظام سلطه فراهم نیست چون چیزی است بیرون نظام سلطه. سؤال 11 : به نظر شما، آیا نگاه شیعه، در دل تاریخ معاصر، نسبت به ماهیت اقتصاد غربی رشد داشته است؟ جواب : هنوز به صورت چشم‌گیر نه. سؤال 12 : عمیق ترین ظلمت در کجای اقتصاد غرب است؟ جواب : در اصالت‌دادن به دنیا و به حاشیه‌بردن زندگی معنوی و یا به تعبیر شهید آوینی در جدایی توسعه‌ی اقتصادی از انسان. سؤال 13 : نسبت اقتصاد و سبک زندگی چیست؟ جواب : این مسئله‌ی مهمی است که بنده به طور مفصل در یک مصاحبه‌ای طولانی به آن پرداخته‌ام که بعداً به صورت جزوه‌ای تحت عنوان «سبک زندگی در تمدن نوین اسلامی» در آمد و در سایت لب‌المیزان موجود است.
8330
متن پرسش
باسمه تعالی: پس از سلام: سؤال بنده آن است که با توجه به در راه‌بودنِ ماه مبارک رجب چه اعمال و رویکردی داشته باشیم که بیشترین نتیجه را نصیب خود کنیم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این‌که ماه رجب یکی از حساس‌ترین شرایط برای صعود انسان است و حضرت حق در این رابطه می‌فرمایند: «الشهر شهری» ماه رجب ماه من است، بدین معنا که زمینه‌ی یگانه‌شدن با حضرت حق و انس بی‌حجاب در این ماه فراهم است. با توجه به این‌که بنده در کتاب‌های «ماه رجب؛ ماه یگانگی با خدا» و «روزه‌؛ دریچه‌ای به عالم معنا» روایات مربوطه نسبت به اهمیت ماه رجب و روزه ‌داری را عرض کرده‌ام، می‌خواهم خدمت عزیزان رویکرد مورد نظر را متذکر شوم. عنایت داشته باشید که نفس ناطقه‌ی انسان دارای 3 بُعد می‌باشد؛ یکی «نفس» و دیگر «قلب» و سوم «روح». نفس آن وجهی از شخصیت انسان است که نظر به بدن و وجه خاکی آن دارد و «قلب» باطن نفس است و مقامش مقام کشف اجمالیِ انوار الهی است و موجب تحقق حالات معنوی انسان می‌شود. و «روح» مقامِ مشاهده‌ی اسماء و صفات الهی به شکل تفصیلی است. به همان شکلی که در دعای منسوب به امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» دارید: «اللَهُمَّ نَوِّرْ ظَاهِرِی‌ بِطَاعَتِکَ، وَ بَاطِنِی‌ بِمَحَبَّتِکَ، وَ قَلْبِی‌ بِمَعْرِفَتِکَ، وَ رُوحِی‌ بِمُشَاهَدَتَکِ، وَ سِرِّی‌ بِاسْتِقْلَالِ اتِّصَالِ حَضْرَتِکَ؛ یَا ذَالْجَلَالِ وَ الإکْرَامِ». برای سیر از «نفس» به سوی «قلب» و رسیدن به حالِ معنوی باید با ریاضت‌های شرعی میل نفس را کنترل کرد زیرا حیات نفس به برآورده‌شدن امیال آن است و این مهم‌ترین نکته‌ای است که هرکس بخواهد به حالات معنوی دست پیدا کند باید متوجه آن باشد. و لذا هر اندازه در زیر سایه‌ی شریعت الهی از امیال نفس بکاهیم به همین اندازه بُعدِ قلبی ما ظهور خواهد کرد و قالبِ عبادات ما به حالت قلبی و معنوی سیر می‌کند. غفلت نکنید که مقام قلب هم‌اکنون در نزد همه‌ی ما هست و ما با زنده‌نگه‌داشتنِ هرچه بیشتر نفس، مقام قلب را در حجاب برده‌ایم و در ماه رجب می‌توانیم به جهت شرایط خاصی که خداوند فراهم نموده این معادله را برعکس کنیم و با دامن‌نزدنِ هرچه بیشتر به امیال نفس – مثل روزه‌داری – حیات نفس را ضعیف و حیات قلب را شدید کنیم تا با قلب خود بیشتر در صحنه باشیم و از احوالات معنوی بهره‌مند گردیم. و این اصلی‌ترین رویکردی است که باید در عموم شرایط عبادی به‌خصوص در ماه رجب و ماه شعبان و ماه رمضان، مدّ نظر قرار دهیم. و علت این‌همه تأکید بر استغفار در این ماه به صورت‌های گوناگون به جهت آن است که آن سیرِ مذکور به بهترین شکل محقق شود. زیرا شما در استغفار از حضرت حق طلب می‌کنید که جذبه‌های امیال نفسانی را از معرض جان ما بپوشاند و رجوع به‌سوی خودش را در ما زنده نماید تا إن‌شاءاللّه با ماه رجب شخصیت خاصی نصیب‌مان گردد. فراموش نکنید که در قیامت بسیاری از این نسبت‌هایی که ما به‌وسیله‌ی آن‌ها برای خود شخصیت ساخته‌ایم از بین می‌رود. دیگر آن‌جا اسم‌ها و رسم‌ها و شهرت‌ها و... همه رفته اند. در چنین شرایطی شخصیت آن‌هایی که ماه رجب را با دقت بسیار پاس داشته‌اند به عنوان «رجبیون» در صحنه است و مَلکی از طرف خداوند در صحرای محشر ندا می‌دهد: «اَیْنَ الرَّجبیون». در این حال کسانی به پا می‌خیزند که دارای درخشش خاصی از ایمان و معنویت‌اند. حال باید به گفته‌ی عارف کامل و سالک إلی‌اللّه حضرت آیت‌اللّه حاج میرزاعلی‌آقای شیرازی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» از خود بپرسیم وقتی که در آن صحنه می‌گویند: «اَیْنَ الرَّجبیون» چه کنیم که شرمسار نباشیم و در ماه رجب چیزی برای خود ذخیره کرده باشیم که در آن صحنه و در مقابل آن خطاب شرمنده نباشیم؟! البته عزیزان اعمال این ماه را که موجب پاس‌داشتِ این ماه و حفظ قلب از روزمرّگی ها می‌شود، در مفاتیح‌الجنان دنبال می‌فرمایند. موفق باشید
5619
متن پرسش
سلام دوباره ادامه بحث حجاب: 2.می خواستم نظرتون رو درباره این مطالب بدونم به عنوان مطلب روز وراه حل آن ها خیلی ممنون اگرحوصله کنید وبخوانید.؟؟ الف: وحید یامین پور نوشت: درباره ی «ساپورت»: از زیبایی پوشش تا زیبایی اندام... زنان ایرانی همیشه اصول زیبایی شناختی را در پوشش و آرایش رعایت کرده اند. مساله ی امروز ما این است که درگاه درک زیبایی برای زنان گویا عوض شده است. زن ایرانی زیبایی را در رنگ و طرح پوشش جستجو می کرد نه در نمایش تن. برای همین چشمی که به زن ایرانی می افتاد روی طرح و رنگ های پوشش می لغزید نه روی اندام و پوست و چهره اش. ولی زیبایی در زمانه ی ما در «تن نمایی» است. لباس خودش موضوعیتی ندارد بلکه باید بتواند هرچه بیشتر تن انسان را بنمایاند یا زوایای بدن را یا پوست بدن را. لباس در معنای مدرنش پوشش نیست بلکه رهنمای نگاه به زیبایی های تن است. این قاعده در طراحی لباس چسبان مردانه هم رعایت می شود. آنچه امروز آنرا ساپورت می نامیم ادامه ی همین «تن نمایی» است و عجیب است که دخترکان ایرانی، زیبایی را در تن نمایی جستجو کنند چراکه در هیچ کجای تاریخ این سرزمین حتی پیش از اسلام، «تن» محل ارجاع نگاه و زیبایی نبوده است بلکه تلاش هنرمندان در زیبانمایی پوشش بوده است... پ ن: برای مذهبی ترها، چادر، پوششی ضد ارتباطی است که هم اندام را از نگاه دیگران می پوشاند و هم جلوی لغزیدن نگاه روی زیبایی های پوشش را می گیرد. هرچند در انواع چادری های امروزین، دختران چادری چه در نقشهای ریز روی چادر چه در جنس آن و چه در پوشیدن روسری های رنگی قابل مشاهده زیر چادر باردیگر به زیبایی های پوشش روی آورده اند. ب:نقد: علی ابوطالبی نوشت: «درباره‌ی ساپورت»، متنی‌ست به قلم دکتر وحید یامین پورکه در آن از «باب‌شدن تن‌نمایی» می‌نویسد در این مقال، قصد ندارم تاریخ پوشاک را بکاوم یا از منظر زیبایی‌شناسی (و حتی جامعه‌شناسی) مقوله‌ی «ساپورت‌پوشی» را نقد کنم... که این هر دو می‌تواند موضوع بحث‌ها و فحص‌های مفصل و جذاب باشد. نقدم متوجه پی‌نوشت دکتر یامین‌پور است؛ آنجا که از اصطلاح غریب و نامأنوس «مذهبی‌ترها» استفاده می‌کند و گواه و سند «مذهبی‌تر»بودن را «چادر» می‌داند؛ آنجا که ملاک و معیار دینداری را به «شمایل» و «ظاهر» فرومی‌کاهد؛ آنجا که با متر و خط‌کش می‌کوشد قواره‌ی دیانت را اندازه بگیرد... بیایید فرض کنیم چادری‌ها مذهبی‌ترند؛ فرض کنیم متر و مقیاس دینداری میزان فشاری است که پیشانی بر مُهر وارد می‌کند؛ فرض کنیم کشیدگی مد «ولاالضآلین» با امکان رستگاری نسبت مستقیم دارد... برادرم، آقای یامین‌پور، تکلیف ما با آن بانوی چادری که صبح انتخابات ۸۸ فرمان شورش خیابانی صادر کرد چیست؟ آن بانوی چادری را که آن روزها کوشید از آب گل‌آلود خویشاوندی با تُرک و لُر ماهی بگیرد چه خطاب کنیم؟ این‌ها مذهبی‌ترند از آن شیرزنان غزه، که روسری و لباس رنگین به تن دارند اما زیر بار ننگ اطاعت از اسرائیل نرفته‌اند؟ این‌ها مذهبی‌ترند از زنان محجبه‌ی آراسته‌ی حاضر در سخنرانی‌های سیدحسن نصرالله (که خداوند پشت و پناهش باشد)؟ محجبه‌های رنگین‌پوش مالزی و اندونزی را کجای این طیف قرار دهیم برادر؟ به صفر نزدیکند یعنی با سنجه و مقیاس شما؟ از راشل کوری، دختر شجاع (اما بی‌حجاب)ـی که در برابر تانک‌های اسرائیل سینه سپر کرد حرفی نمی‌زنم، که قرار هم نبود از «بی‌حجاب‌ها» سخنی به میان آید. بحث بر سر مذهبی‌ها و مذهبی‌ترهاست... از کدام مذهب سخن می‌گوییم، وقتی متر و معیارمان، پارچه‌ای‌ست؟ ---------------- این مقاله ای ونقد آن بود ونظروراهکارحضرت عالی که همیشه پدرانه وسطحی نبوده؟ ودرآخر نظر راه حل فردی دیگر اگروقت داشتید بخونیدجالبه نگاهش: (الیاس قنبری نوشت: هنجارها، نمود بیرونی ارزش ها هستند. هنجاری به نام حجاب مبتنی بر ارزشی درونی به نام عفاف عمل می کند. پوشش، در درجه اول باید شرعی باشد. دوم اینکه باید منطقی باشد یعنی راحت باشد ( مثلا به نظر من پوشیدن لباس تنگ و کفش پاشنه بلند یا پوشیدن چادر بدون آستین و جلو باز که عملا دست را فلج می کند یک کنش غیر منطقی است) سوماً لباس باید با هنجارهای اجتماعی سنخیت داشته باشد و چهارم اینکه پوشش باید قانونی باشد. لباس های جلف و زننده از نظر من لباسی است که این چهار ویژگی در آن رعایت نشده باشد. یعنی شرعی و منطقی و هنجارمند و قانونی نباشد. اما بحث حجاب اجباری توسط قرتی ها صرفاً یک بهانه و آدرس غلط دادن و نوعی حمله پیش دستانه است. احتمالا همین حجاب اجباری باعث شده این لباس های احمقانه و غیر منطقی تنگ را بپوشند. شاید دیده باشید که وقتی روسری دختری از سرش می افتد سریع آن را به سر می کند. این اقدام او هیچ ربطی به حجاب اجباری و جنبه قانونی آن ندارد بلکه او می داند که اگر روسری اش را بردارد هزاران چشم به او خیره خواهد شد. در واقع این جنبه هنجاری است که رعایت حجاب را ایجاب می کند. آن چشم هایی که به بی حجاب و کسی که با پوشش جلف و زننده وارد محیط عمومی می شود خیره می شود نقش نظارت و کنترل هنجارها را بر عهده دارند. ما با نگاه نکردن به پوشش های جلف در واقع عمل انها را تأیید می کنیم. با نگاه نکردن می گوییم که عمل انها کاملاً طبیعی و معمولی است. با نگاه نکردن و بی توجهی به آنها می گوییم که پوشش شما هیچ هنجاری را نشکسته است. به این موجودات باید نگاه کرد. باید به آنها خیره شد. همان طوری که در خیابان اگر دلقکی ببینیم به او نگاه می کنیم. همان طور که اگر کسی توی خیابان داد و بیداد راه می اندازد نگاهش می کنیم. به نظرم بزرگترین وظیه ما حفظ جنبه هنجاری حجاب است. بهترین راه نهی از منکر هم نگاه متعجب است. البته پیشاپیش از علما و فقها به خاطر تجویز چشم چرانی عذرخواهی می کنم.) آیا این نگاه درست است واسلامی یاراه حل اکل میتی است؟ ببخشید طولانی شد. تشکرفروان. یاعلی
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ضمن تشکر از ارسال نظر اندیشمندان جامعه‌ی امروز ما در مورد حجاب. باید تعجب کرد از آقای علی ابوطالبی که نتوانست با نظر بسیار دقیق و عالمانه‌ی جناب آقای یامین‌یور هم‌دلی کند و سعی کرده موارد نقضی برای آن پیدا کند گویا آقای ابوطالبی گمان کرده‌اند آقای یامین‌پور تنها علت مذهبی‌بودن را چادر می‌دانند و از بحث به‌کلّی پرت شده‌اند، حرف آقای الیاس قنبری درست است مگر طنزی که در آخر آورد و به قول خودش مجوز چشم‌چرانی صادر کرد. موفق باشید
نمایش چاپی