بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
26823

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: آیا این حرف درست است که بگوییم گاهی وظیف رهبر یک چیز است و وظیفه راهرو‌چیز دیگر؟ منظورم اینست مثلا حضرت امیر علیه السلام در حادثه آتش زدن در منزلشان مامور به سکوت بودند ولی حضرت زهرا سکوت نکردند و با خطبه خواندن و رفتن به همرا ه حسنین به درب منزل تک تک مردم سعی در روشنگری داشتند؟ مثلا می شود بگوییم رهبری خودشان در پیام رسانهای خارجی و اینستاگرام صفحه رسمی ندارند ولی خواص و فعالان رسانه باید در آن فضا ها حاضر باشند و روشنگری کنند؟ می شود گفت گاهی رهبر جامعه مجبور است حرفی بزند یا رفتاری انجام دهد که در عین درست بودن آن رفتار، خیلی جاها رفتار دیگری برای مریدان وظیفه است؟ می شود بگوییم ایشان مجبورند بخاطر شرایط زمانه و روح حاکم ‌دستکش بپوشند و توصیه بهداشتی کنند و تجمعات را لغو کنند اما ما وظیفه دیگری داشته باشیم؟!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به طور کلّی می‌توان این نکته را که فرمودید، پذیرفت. ولی در هر حال باید طوری عمل کنیم که با جهت‌گیری نظام و مقام معظم رهبری، منطبق باشد و به همین جهت باید بسیار دقت کرد. موفق باشید

24437
متن پرسش
استاد گرامی با سلام: شما طبق جواب سوال ۲۴۴۲۱ می گویید که چون مجرد محدود به زمان و مکان نیست پس ذاتا می تواند همه جا و همه عالم حضور داشته باشد چه ماده چه غیر ماده، و طبق جواب سوال ۲۴۴۱۹ شما فرمودید همواره ظرف و مظروف هم سنخ هستند آیا حضور نفس در بدن حکم ظرف و مظروف را ندارد که باید هم سنخ باشند در صورتیکه نفس و بدن هم سنخ نیستند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «ده نکته در معرفت نفس» روشن شده است که نفس در بدن نیست که بحث ظرف و مظروف پیش بیاید. فکر نمی کنم با این سؤال‌ها، معرفتی به شما افزوده شود. باید آن کتاب‌ها را همراه با شرح صوتی «ده نکته» دنبال کنید. موفق باشید

33190

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

بسم الله الرحمن رحیم. سلام علیکم: در جلسه‌ای که تحت عنوان راز امیدواری ما به آیندهٔ نظام اسلامی و وظیفه تاریخی روحانیت برگزار شد شما فرمودید که اگر آیت الله قاضی طباطبایی در دورهٔ ما زندگی می کردند کسی مانند شهید چمران می شدند؛ سوال بنده اینجاست که آیا آیت الله قاضی با آن درجات عرفانی و معنوی بالا و با توجه به اینکه ایشان سِیر بسیاری در عوالم غیب داشتند آیا هم تراز شهید چمران هستند!؟ یا استاد برای اشاره به مبارز بودن انسان توحیدی در این زمانه از این تشبیه استفاده کردند؟ و آیا چرا آیت الله قاضی را در این عصر به حضرت امام خمینی تشبیه نفرمودید؟ (زیرا که از نظر مبارز بودن هم امام خمینی پیشرو تر از دیگر شهدا بودند)

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً عنایت فرمودید که بحث در آن جلسه مربوط به حضور تاریخی بود و این‌که وقتی تاریخی آغاز شود حضور توحیدی اقتضاء می‌کند که در آن تاریخ حاضر شویم و از این جهت حضرت امام، آغازگرِ تاریخی هستند که ما در آن قرار داریم؛ با این فرض آن جمله عرض شد وگرنه حتماً می‌دانید که از قول حضرت امام نقل شده است که مرحوم قاضی کوه توحید بوده‌اند. موفق باشید

32990
متن پرسش

با سلام خدمت استاد عزیز: استاد عزیز بنده مباحث جهان بین دو جهان و... را دنبال کردم، خواستم لطف بفرمایید در این موارد ذیل راهنمایی بفرمایید. ۱. ما باید به قدر نیاز و نه بیشتر، از تکنولوژی استفاده کنیم و همراه آن خودسازی کنیم تا راهکار حل مشکلات جامعه و اداره ی آن از طرف خداوند افاضه شود. ۲. علم تکنولوژی مثل برق و انرژی هسته ای و سدسازی و گاز و فاضلاب و... اراده خدا بوده تا ما با ابزار او را بیابیم منتهی باید کنار ورود این علوم به قولی ضمیمه فرهنگی داشته باشد تا ما متناسب با فرهنگ وافق زندگی خود از آن بهره ببریم، چه بسا راهکار برخی مشکلات امروز ما استفاده از همان صنعت است اما نه به شکل مخرب غربی. ۳. راهکار برخی مشکلات مورد اول و راهکار برخی دیگر مورد دوم است، و در اصل ما سالیان قبل باید با سبک زندگی دینی و صحیح زمینه را برای افاضه راهکار درست زندگی و مشکلات از جانب خداوند فراهم می کردیم. و در آخر اینکه بحث دانش بنیانی که رهبر انقلاب فرمودند را باید در کدام مورد پی بگیریم؟ با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که می‌فرمایید و از این جهت حقیقتاً با همه کوتاهی‌ها و ضعف‌هایی که داریم باید به آینده‌ای که در پیش است امیدوار بود.

در موضوع استقرار در روحیه‌ای که فرهنگِ دانش‌بنیان بر ما و جامعه ما به ظهور آید، باید جدّی فکر کرد زیرا دانش‌بنیانی که ما در فضای تاریخیِ انقلاب اسلامی به دنبال آن هستیم و إن‌شاءالله به ظهور می‌آید و ما را به نتایج درخشان می‌رساند جمعِ بین روحیه علمی و کند و کاو در دلِ طبیعت است برای کشف استعدادهای آن همراه با روحیه قدسی. و به همین جهت بنده جناب شیخ‌بهائی را نمادِ فرهنگ دانش‌بنیان دانستم از آن جهت که شخصیت علمی و ریاضی‌دانی و معماری را در کنار حکمت و عرفان در خود جمع کرده بود. ما نیز در هر کجا که هستیم چه زنان خانه‌دارمان و چه مهندسین و چه مسئولین کشور در هر رده‌ای که هستند باید متوجه باشند روحیه‌ای تحت عنوان «دانش‌بنیان» به سوی آن‌ها آمده است تا در خود شخصیتی را دنبال کنند که همواره آن شخصیت، جمعِ بین وجوه قدسی آن‌ها در عین حضور علمی باشد، حتی با نرم‌افزارهای تلفن همراه خود فعالیت‌های علمی خود را در راستای وجه قدسی‌شان قرار دهند؛ که این کم‌ترین کاری است که باید نسبت به آن بی‌تفاوت نبود و نباید بهانه آورد که مثلاً دوره ما گذشته است و یا ما وظیفه بچه‌داری و خانه‌داری را به عهده گرفته‌ایم. نه! روحیه «دانش‌بنیان» در همه جا باید ما را در بر گیرد و انسانی متولد شود که از یک طرف کم‌تر از جناب ادیسون نیست و از طرف دیگر زنان ما کم‌تر از بانو امین و مردان ما کم‌تر از علامه طباطبایی نباشند. موفق باشید   

32594

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام خدمت استاد گرامی: برای مخاطب جهان عرب، به دنبال متونی در تبیین نسبت اندیشه های جناب فردید و عرفان ابن عربی هستیم. بناست ترجمه و چاپ شود. لطف می فرمایید اگر نوشته ای در این خصوص سراغ دارید، معرفی بفرمایید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نمی‌دانم چنین کاری شده است یا نه. ولی کار خوبی است هرچند در بین خود ما نیز آن‌طور که جدّی باشد بین نگاه دکتر احمد فردید و عرفان ابن عربی به طور شایسته جمع‌بندی نشده است وگرنه در تفکر عرفانی نگاه هایدگری نیز می‌تواند نوعی سرزندگی به عرفان ما بدهد. موفق باشید

32402

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و عرض ادب: ببخشید استاد من واکسن نزدم. یعنی حقیقتا دلم راضی به این امر نشد. عذاب وجدان دارم و مرتب به خودم نهیب می‌زنم که چرا از آقا در این زمینه تبعیت نکردی؟ نکند این کار یک غربال باشد و میزان تبعیت آدمها از ولایت سنجیده شود سوالم اینست آیا وظیفه من در این زمینه واقعا تبعیت از فعل آقاست؟ چون آقا امر به این موضوع که نداشتن و سوال بعدی تعدادی از دوستان خیلی مذهبی دور و برم که اونها هم واکسن نزدن و قصد زیارت کربلا دارند با پول و پارتی کارت واکسن تقلبی دریافت کرده اند. آیا این کارمشکل شرعی دارد؟ نکند مثل این باشد که آدم با پول دزدی به زیارت برود؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر صورت عاقلانه آن است که ما مسیری را طی کنیم که رهبر معظم انقلاب بر آن تأکید دارند. موفق باشید

31928

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم استاد بزرگوار آیا عبارات اولیه خطبه اول نهج البلاغه که راجع به صفات پروردگار هست، خلاف نظر فلاسفه هست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کدام جمله؟! کدام فلسفه‌ای است که مخالف سخنان عقلِ مجسم یعنی علی مرتضی «علیه‌السلام» باشد؟ موفق باشید

31831

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: استاد سوالی از خدمتتان داشتم اینکه، زمانی که اراده و علم و حیات مطلق، اراده و خواستی را برای زندگی شخصی داشته باشد، این شخص که نمودی از حیات و علم است در خود چه احساسی را یافت می کند یا چه دریافتی از درون خود خواهد داشت؟ ممنون

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی انسان ذیل اراده الهی قرار گرفت آن‌چنان احساسی به سوی او می‌آید که خود را نه‌تنها غرق حضور خدا می‌یابد، بلکه نسبت او با عالم، نسبتی می‌شود که خداوند با عالم دارد. معنای درک حضور تاریخی آن است که در منظر تفکرِ خود این پرسش را داشته باشیم که در موقعیت تاریخی که در آن قرار داریم، خدا با ما چه نسبتی برقرار کرده و ما نیز چه نسبتی باید با او برقرار کنیم؟ دعا و مناجات کمک می‌کند تا در درک جایگاه تاریخی خود حضوری مناسب پیدا کنیم و جهت درک صحیح جایگاه تاریخی خود امیدوار به توجه خاص او باشیم و نسبت به درک سعه‌ حضوری که باید داشته باشیم از او بخواهیم قلوب ما را بعد از هدایت‌مان به چیز دیگری متمایل نگرداند. حضور ذیل اراده‌ الهی که تاریخ را فراگرفته، با خدای رسمی ممکن نیست. حاضر شدن در بطن حیات اجتماعی با برقراریِ نسبتی که با خدا شکل می‌گیرد ممکن است، وگرنه بر اساس توهّمات‌مان عمل می‌کنیم و بی‌آینده می‌مانیم. موفق باشید

31790

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: بخشهایی از تحف العقول را مطالعه کردم اما بنظرم شما باید دقیق و مصداقی از بین غرر تحف العقول ناب ترینش را انتخاب کنید و بگویید این فوق کلام لاوتسه است این حد که من دیدم برخیش اخلاقی بود بخشیش شاید به مذاقم خوش نیامد. مثل برخی توصیه ها که به حضرت امیر می‌شود یا فکرکنم در جایی آمده بود روغن زیتون بر بدن بمال تا چهل روز شیطان دور می‌شود. مطلب بعد اگر زمانی لاوتسه را برتر یافتید چه چیز باعث شد همچنان مسلمان بمانید جز اینست که پیش فرضتان از ابتدا این بود که اسلام برحقست؟ پس تمام تحقیقاتتان اولین شرط که بی طرفیست را نداشت.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده روح روایات آن‌چنان احاطه‌ای نسبت به ابعاد انسان دارد که در جای دیگر نمی‌توانیم بیابیم. اتفاقاً همین روایت که مطرح کردید متوجه نسبت بین رابطه جسم و روح است و اگر جسم بخصوص پوست بدن خشک باشد، روح در تدبیر بدن گرفتار توهّمات می‌شود که محل حضور شیطان است. موفق باشید

31464

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد در خصوص سوال ۳۱۴۴۰ فرمودید تلاش کنید و ببینید ذوق شما اقتضای چه مباحثی را دارد. خواستم بگم اتفاقا خودم احساسم اینه که الحمدلله به شدت ذوق این مباحث فلسفی و معرفتی را دارم. یعنی اصلا وقتی دارم کتاب از برهان تا عرفان رو میخونم حالم خوبه و خلاصه کیف می‌کنم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این امر، پس خوب است در همین موارد به مطالب خود عمق ببخشید. روی مباحث کتاب «معاد» و شرح آن خوب است فکر کنید. موفق باشید

31123

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: وقتتون بخیر. نظرتون راجع به این متن چیه؟ بدن نفس بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم تبیین عالم ذرّ (سخنرانی سرکار خانم لطفی‌آذر در شهر تهران) (خلاصۀ جلسۀ هفتم، 8 رمضان 1440) بدن نفس پس از تبیین ماده و صورت، رسیدیم به اینجا که ارواح دارای اجسام هستند. دانستیم که جسد مانند قشر و پوست است و جسم مانند مغز آن. همچنین دریافتیم که جسم و نفس دوتا نیستند، بلکه دو روی يک حقيقت‌اند. اکنون می‌خواهيم با ويژگی‌های بیشتری از «جسم» و «جسد» آشنا شويم؛ زيرا شأن نفس آن است که در هر عالمی، بدنی داشته باشد که با آن همراه بوده؛ متناسب با نفس باشد و بتواند خواص نفس را نشان دهد. پس بايد بفهميم که کدام بدن، همراه نفس است، جسد يا جسم؟ و اينکه آيا جسد، بی‌واسطه با نفس مرتبط است يا نياز به واسطه‌ای به نام جسم دارد؟ بدن مادی يا ظاهری یا جسد، همان بدن مجازی و اعتباری است با خصوصيات مخصوص به خود. درحالی‌که جسم، بدن حقیقی يا بدن اصلی ماست با خصوصيات خاص خودش و اين نفس يا جسم است که جسد را تدبیر می‌کند. مسلماً بدن حقيقی ما که با نفس متحد است، این بدن مادی و ظاهری نیست. چراکه بدن حقيقی ما، با من ما (نفس) آمده و با من ما هم می‌رود؛ يعنی اگر من به عنوان من، ثابت و باقی هستم که هستم، آن بدن هم باید ثابت و باقی باشد، درحالی‌که بدن مادی ما دائم در حال ‌تغییر است و مسير فنا را طی می‌کند. ديگر اينکه يکی از خصوصيات بدن مادی يا جسد ما اين است که گذرا و اعتباری است و حس حقيقی را نشان نمی‌د‌هد، درحالی‌که جسم، دارای حسی حقيقی است. عميقاً ادراک می‌کند، می‌سوزد، خوشحال می‌شود، لذت می‌برد و هرگز گذرا نیست. اين همان حقيقتی است که قرآن دربارۀ آن می‌فرمايد: "جُلُودُهُمْ بَدَّلْناهُمْ جُلُوداً"[1]؛ يعنی سخن از جلودی به میان آورده است که متعلق به جسم و حَیَوان[2] است. متأسفانه مصیبتی که ما درگیرش هستيم این است که در زندگی و روند حرکتمان، برای بدن مادی‌مان اصالت قائل شديم. بدن حقیقیِ نفس خود را نشناختیم و تمام خواص متغيير بدن ظاهری؛ يعنی داشتن و نداشتن، مریضی و سلامتی، ناراحتی و خوشحالی و... را در تناقض با حس بقا و ثباتمان يافتيم و جايش را پيدا نکرديم و با این نگاه غلط، به خدا شکايت کرديم و از اين همه فشار و سختی ناراحت و گله‌مند شديم! گله از اينکه او ميل بقا را در ما نهاده، اما پيری و فرتوتی را به سراغمان فرستاده و ما را دچار انواع بیماری‌ها کرده است! اين درحالی است ‌که ما هستیم و ما، ما هستیم و وجود، ما هستیم و بقا، ما هستیم و زیبایی، ما هستیم و سلامتی، ما هستیم و جوانی، ما هستیم و آزادی، ما هستیم و رهایی، ما هستیم و عدم پیری و مرگ، ما هستیم و عدم بالاپایین و...؛ اما اينها برایمان جا نیفتاده است، درحالی‌که حقيقت ما عين اينهاست و ما باید به دنبال شناخت بدنی برای نفس باشيم که اين خصوصيات را داشته باشد. جسم يا بدن حقیقی ما، لطیف و در ذاتِ خود، زنده و نامیراست، درحالی‌که وقایعی که بدن مادی ما را تحت‌تأثیر قرار می‌دهند، همگی عارض و هیچ‌اند. بدن اصلی که تکویناً نامیراست، خراب نمی‌شود، هست و خواهد بود. نوری است و به‌هرحال به عالم نوری وصل خواهد شد و به فضایی خارج از فضای محدودیت‌ها خواهد رفت. البته ساختار زشت یا زیبای او به دست ما و به اختیار ماست؛ اما ایجاد، خواص و احکام آن به دست ما نیست. نکته اينجاست که در تضاد بین جسم و جسد، باید به سود و زیان جسد توجه نکرد؛ اما اغلب ما، به این بدن ظاهری تشخُص و شخصیت داده‌ایم، همه کار برایش می‌کنیم، بی‌خبر از اینکه گاهی سودی که به بدن مادی می‌دهیم به جسم ضرر می‌زند. نمونۀ اين مسأله را می‌توانيم در تربیت فرزندانمان ببینيم، آنجا که در پی سود مادی او می‌دویم و تمام وسايل راحتی‌اش را فراهم می‌کنيم تا سختی نکشد؛ درحالی‌که فراموش کرده‌ایم ممکن است اين سختی‌ها برای کمال و وسعت نفس او مفيد باشد. از جمله ويژگی‌های بدن مادی ما اين است که بسیط نیست، بلکه از جواهر ترکیب شده است؛ یعنی از جوهر آب، خاک، آتش و باد. ابعاد سه‌گانه دارد. دارای طبیعت است. در زمان است و تغییر و تحول دارد. همچنين جسد ما، در حقیقتِ انسانی ما هیچ نقشی ندارد. عاریه و عارض است. حیات، ذاتی آن نیست و لذا از آن گرفته می‌شود. ‌مثل پارچه که هر چقدر هم که خیس باشد و از آن آب چکه کند، هرگز به آن آب نمی‌گوييم و هرگز منتظر نیستيم که تا آخر عمرش خیس بماند. چون می‌دانيم آب ذاتی آن نیست. جسد خواص خاص خود را دارد و ميراست و اين جسم اصلی يا نفس ماست که لحظه‌به‌لحظه به جسد حيات می‌دهد. حال اگر ما خواص وجود را فی‌نفسه به جسد نسبت داده و به آن اصالت دهيم؛ به محض پيری و خميدگی و مریضی و...، یقۀ خدا و پیغمبر را خواهيم گرفت، که چرا جوانی را دادی و حالا گرفتی؟! آری، همۀ ما دوست داریم سالم و شاداب و زیبا باشیم، اما این جسد با ما راه نمی‌آيد! و همین، نشان‌دهندۀ اين است که جسد عاریه است و بايد دنبال بدنی باشيم که حقيقت وجود ما با آن همراه خواهد بود. با توجه به ويژگی‌هایی که برای بدن مادی و بدن حقیقی نام برديم، به اين نکته پی می‌بريم که نفس اصلاً در جسد تصرف نمی‏‌کند؛ بلکه آن را می‏‌سازد که از آن استفاده کند. مثل بدن که لباس را می‌‏دوزد تا از آن استفاده کند؛ لذا حیات انسانی را در جسد، نباید جستجو ‏کنیم. نکتۀ مهم اينکه بسياری از افراد، جسم مادی يا جسد را «ماهیت» فرض کرده‌اند، درحالی‌که این جسد، ماهیت نیست؛ بلکه عارض بر ماهیت است. درواقع نفس ماهیت است و مراتب دارد. ماهیت؛ یعنی آنچه از حق سرازیر و لبریز شده و از ازل تا ابد جریان دارد؛ اما در عين حال، غیر حق، عين ربط به او و آويزان به اوست. ماهیت با وجود، ترکیبی اتحادی و تعلقی ذاتی دارد. مثل تری، که با آب تعلق ذاتی دارد، اما با پارچه تعلق عرَضی دارد. مهمترین ويژگی‌های بدنی که با نفس اتحاد دارد و جسم يا وجود و ماهیت ما را تشکيل می‌دهد، اين است که: طبیعتی مغایر با طبیعت بدن عنصری دارد. لطیف و نوری‌ است. هرگز پیری ندارد. بالملکه درست پیش می‌رود. به سبب اتحادش با نفس، شنونده، بیننده و رونده است و نور حیات و تمام کمالات در آن ساری و جاری است. محسوس به حواس ظاهر نیست. با حقیقت یا با جسم لطیفی مثل خودش درک می‌شود. فی‌نفسه زنده است و همیشه با ماست و چنان عينيت و اتحاد با نفس دارد که می‌توان آن را همان نفس دانست؛ يعنی همان رتبه‌ای، که در عالم ذرّ، حق را با تمام جلواتش دید و ‌شناخت و «قالُوا بَلى» گفت. همان مرتبه‌ای که حضرت علی (علیه‌السلام) دربارۀ شهود حق در آن رتبه فرمود: «لَم أَعْبُدُ رَبّاً لَمْ أَرَهُ»؛ یعنی من خدای زنده و حیّ را پرستش می‌کنم. این نوع پرستش، پرستشی است که هرگز بن‌بست و ناآرامی ندارد، زیرا بنده حق را به‌عينه در نفس خود به نظاره نشسته و به‌راحتی می‌تواند امور خود را به دست ربوبیت چنين ربّی بسپارد تا تدبیرش کند. خلاصه کلام اينکه جوهر نفس انسانی، دارای حرکت اشتدادی است که از پایین‌ترین مراتب هستی که همان هیولا و ماده است تا بالاترین آن امتداد می‌یابد و بدنش هم با خودش در حرکت است. حرکت نفس به خودی خود، خوب و عالی است؛ اما سالم یا ناسالم بودن آن به ما بستگی دارد. زیرا نفس در هر مرحله از سیر تکاملی‌اش، با آن مرحله متحد می‌شود. از این‌رو فرآیند تکوین شخصیت و هویت انسان، دقیقاً در ارتباط با چیزی است که انسان در پی کسب آن است، لذا بایسته و شایسته است که انسان پیوسته متوجه عالم جسم و نفس و مفارقاتش باشد تا در هردم و بازدم، به عوالم بالاتر اتصال داشته باشد. [1] - سورۀ نساء، آیۀ 56. [2] - حیوان؛ یعنی حیّ و زنده
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که در این موارد باید نکته‌ای که مورد سؤال‌تان هست را مطرح بفرمایید وگرنه ما مجبور هستیم با خواندن چنین متون طولانی از جواب‌دادن به بقیه سؤال‌های کاربران محترم باز بمانیم. موفق باشید

30790

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: اگر ظاهر هر شخص بر اساس طلب عین ثابته او شکل می‌گیرد چرا در قسمتی از تسبیحات ماه رمضان می‌فرماید: «اوست که در رحم مادران هرگونه بخواهد صورتها را می نگارد؟» «هو الذی صورکم فی الارحام کیف یشا»
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از یک طرف فرمود: «اذا اراد شیئاً ان یقول له کن فیکون» پس بنابراین خطابِ حضرت حق به آن چیزی است که اراده فرموده است تا محقق‌اش کند و از طرف دیگر همان‌طور که به آن فراز از دعا اشاره می‌فرمایید، آگاه است که چه چیزی را می‌خواهد از رحم مادران‌شان به صورت در آورد و ایجاد کند از آن جهت که جز او کسی نیست که صورتگری کند و به روح‌ها صورت مناسب آن‌ها را بدهد. موفق باشید

30703
متن پرسش
با عرض سلام: با توجه به سوال قبل به کتاب برهان صدیقین رجوع کردم ولی آنجا هم شما مثل بقیه ادله ای که دیدم کمالات را بطور پیش فرض بی نهایت فرض کردید بعد اگر خدا کمالی را فاقد باشد ناقص خواهد بود پس بی نهایت است. اما من به دنبال دلیل برای بی نهایت بودن کمالات هستم. می‌توان متصور شد مثلا کمالات هزار تا باشند و هزار و یکمین کمال عینا و عقلا وجود نداشته باشد. بنابرین ادله بی نهایتی کمالات یا منابعی درین باب را مرحمت فرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به «عین وجود» فکر کنید و این‌که «عدم»، نقص است تا برسید به این‌که عین وجود، عینِ کمال است. زیرا ذاتی است که عین وجود است، نه ذاتی که وجود بر آن عارض شده. در شرح صوتی «برهان صدیقین» این نکات تأکید شده است. به نظر می‌آید نباید از درک عمیق آن برهان به راحتی عبور کرد. موفق باشید

30650
متن پرسش
سلام استاد: در ص ۱۱۱ کتاب معرفت نفس و حشر فرمودید اساساً خود طبیعت در حقیقت آتشی است غیر محسوس که اجسام را آتش می زند و بدن ها را ذوب می نماید و پوست ها را تحلیل می برد و تبدیل می کند منظور از طبیعت چیست؟ لطفاً بیشتر توضیح دهید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: منظور همان ذات عالَم ماده است که عین حرکت می‌باشد و تمام آن صفاتی که مطرح شده، مربوط به حرکت است. موفق باشید

30308

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام استاد عزیز: چند روز پیش مطلبی از تلویزیون شنیدم ذهنم خیلی درگیر شده اینکه می‌گفت آیت الله جوادی آملی فرمودن ما نباید دنبال جنت باشیم باید دنبال «عند ملیک مقتدر» باشیم. استاد تا جایی که یادم و اینطور که فهمیدم امام آیه «فدخلی فی عبادی و ادخلی جنتی» را در بحث هاشون داشتن. سوالم اینه استاد ما الان با این حرف یعنی جایی بالاتر از سلوک امام هستیم اگه اینطوره آیا سلوک رهبری الان چیه؟ و آیا این آیه «عند ملیک» بالاتر از «و ادخلی جنتی» هست؟ استاد ببخشید ولی ذهنم خیلی درگیر این مسئله هست. ۲. استاد یه شخصیت هایی در دوران جنگ و الان هم یه عده شون هستن اینا تو همون دوران جنگ و حتی الان دنبال اینکه یه مسئولیت قبول کنن نیستن گاه می‌بینم نمیشه هم انگ بی مسیولیتی بهشون زد. خیلیشون از ترس سختی مسئله میگن و مانمی‌تونیم منظورم مسوولیت اجتماعی. یکیشون یه بار از دهنش دراومد گفت تو همون دوران هم خیلی پیشنهاد سردار شدن و اینا بهش می‌شده ولی حاضر به قبول نشده اگر اینطور باشه اونوقت این دعواهای سیاسی سر کسب قدرت را ببینیم یا؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: «جنّتی» که حضرت حق صاحبان نفس مطمئنه را بدان دعوت می‌کند، غیر از جنت و بهشت عادی است. وقتی می‌فرماید: «فدخلی جنّتی» این دعوت به جنتِ لقاء می‌باشد، کم‌ترینش «عند ملیکٍ مقتدر» است. موفق باشید

30247

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: یه شبهه ای از طرف حسن اللهیاری که یه نفر معلوم الحال است وارد شده که علامه بزرگوار در کتاب ممد الهمم فی شرح فصوص‌الحکم آورده که هنگام مجامعت مرد با زن، خدا را در زن مشاهده می کند، پس بنابراین هم فاعل خداست هم مفعول. برای ما مشخصه که علامه کجا و این جماعت کج فهم کجا، لکن خواستیم شرح این مطلب را از زبان فصیح شما بگیریم که جوابی باشد بر این جماعت. خداوند اجرتان دهد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت حق هرجا با جلوات مختلف در ظهورند. زن در مقام قبول، مظهر نور حضرت حق است در مقام قبولِ عبد. مثل آن‌که «قابل التّوب» می‌باشد. آری! از همه محروم‌تر خفاش بود / که عدوی آفتاب فاش بود. موفق باشید

30171
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: در پاسخ سوال 30148 که مربوط به ویدئویی بود که پدر دو برادر در حال بدرقه فرزندان خود بسوی عملیات انتحاری (برگرفته از قول شما بدرقه بسوی جهنم) بود نکاتی بیان فرمودید. یکی دو سوال ذهنم رو مشغول کرد خواستم دوباره از محضرتون استفاده کنم: «وقتی از فهم معارف قرآنی غفلت شود و ظاهرگرایی حاکم گردد و انسان‌ها به عقلی که این‌همه قرآن بر آن تأکید کرده، پشت کنند؛ چنین می‌شود که ملاحظه می‌کنید. و آن پدر و آن دو فرزند و آن‌هایی که این نوع آموزه‌ها را به آن‌ها داده‌اند، همه در جهنم‌اند زیرا همان عقلی که حقّانیت اسلام را روشن کرده، به خوبی به ما می فهماند که این امور، امور اسلامی نیست.» برداشت من از صحبت شما این بود که آسیب اصلی به تعطیلی کشاندن عقل در حضور دینداریست و این با اسلام منافات دارد. (آیا برداشت من صحیح است؟) اگر چنین است اگر جایی در مباحث صوتی یا کتاب این موضوع رو بحث کردین لطفا بنده را ارجاع بدهید. در ادامه این سوال به ذهنم رسید که شاید بین این قضیه و خلقت آدم ارتباط وجود داشته باشد. فرشته ها امر به سجده در برابر انسان شده اند و فرشته ای که سرپیچی کند، خود را شیطان خواهد یافت. آیا دینداری این افراد فرشته ای در وجود آنهاست که بعلت قطع ارتباط با تعقل شیطان شده است. یا اینکه این افراد از ابتدا هم کافر بوده اند و دینداری هیچ گاه در ضمیرشان راه نیافته است؟ در پناه خداوند موید و موفق باشید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کاملاً درست برداشت کرده‌اید. تفسیر المیزان در همین رابطه‌ها نوشته شده و کتاب «آن‌گاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود» نیز. آری! در هر حال خداوند عقلِ ما را خطاب قرار داده تا خود را در جهان گشوده‌ی دینداری حاضر کنیم، وای اگر لحظه‌ای از تفکر و تعقل در زندگی و دینداری باز بمانیم در آن صورت همه داعشی می‌شویم. موفق باشید

29665

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: در مورد تشکیل صندوق های نیکوکاری در روستا برایم سوالی پیش اومده. در اسلام اینطور که بنده فهمیدم فرهنگ انفاق یک بسته جامع با لوازم و اقتضائات خاص خودش است که اهداف خاصی را از جمله تعالی شخص انفاق کننده را دنبال می کند. اما احساس می کنم یکی از مسائلی که اسلام در فرهنگ انفاق به دنبال اون بوده اینه که انفاق کننده نیز خود طعم انفاق کردن را بچشد که این طعم و لذت هم موجب انگیزه ای برای انفاق بیشتر و هم موجب رشد و تعالی روح انفاق کننده است. احساس بنده اینه که باید در کنار تشکیلاتی کردن مسأله انفاق در جامعه مواظب آسیب های اجتماعی و فرهنگی اون که همانا صدمه زدن به خودِ فرهنگ انفاق است نیز باشیم که چه بسا در بلند مدت همین کارهای تشکیلاتی موجب کم رنگ شدن مسأله انفاق در جامعه شود. بنده احساس می کنم باید در کنار این کار تشکیلاتی که البته لازم هم است به اون فرهنگ جامع انفاق در جامعه نیز بپردازیم. فرهنگی که مردم را خود به خود وارد چرخه انفاق می کند و طعم و لذت کمک کردن را می چشند و به عبارتی تبدیل به سبک زندگی مردم شود. نظر جنابعالی چیست؟! ممنون استاد. اگر در آثار خودتون و دیگران به این مطلب نیز اشاره ای شده ممنون میشم اشاره کنید تا بیشتر تحقیق کنم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کاملاً سخن درستی است حتی تا می‌شود باید خود انسان وارد شود و غیر مستقیم کمک کند که آن فرد مستحق نفهمد از کجا به او کمک شده است. فکر نمی‌کنم مطلب به صورت خاص در نوشته‌های بنده باشد، ولی روح مطلب را در توصیه‌های حضرت مولا «علیه‌السلام» به فرزندشان امام حسن «علیه‌السلام» در کتاب «فرزند؛ این‌چنین باید بود» می‌توانید دنبال کنید. موفق باشید

29370

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد محترم: استاد ما نگرانی های آینده را چطور باید مدیریت کنیم؟ بعضی از اطرافیان من بیش از حد نگرانی آینده آرامش حال رو از آنها گرفته است. مثلا یک فردی در مورد دامادش نگران است که در آینده قباله دخترش را ندهد و در مرد زندگی بودن هم ضعف نشان داده، می ترسد که پدر و مادر در قید حیات نباشند و دختر آواره شود. برای همین دادگاه و درگیری با دامادش دارند یا دوست دیگری نگران است که اگر در خانه آنها مستاجر بیاید چه تبعاتی می تواند داشته باشد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باید با روحیه‌ی ایمانی، جهان را برای خود بهشت کرد با خوشرویی و گذشت و ایثار و تواضع. موفق باشید

28961

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد عزیز: وقتتان بخیر. در پی هجمه های اخیر به آقای پناهیان سوالاتی ذهنم رو مشغول کرده. از علت اصلی این هجمه ها که بگذریم استاد جان ۱. چرا آقای پناهیان بایستی هدایای میلیاردی رو قبول کنند؟ ایشون نمی توانند که هر ناشفافیت مالی جلوی اظهار نظر حقه رو میگیره. (من سالهاست با یک نماینده مجلس کار می‌کنم تاکنون یک هزاری از هیچ نهاد و کارخانه و ....حتی برای کمک به فقرا نپذیرفته چون میگه گذشته از این که معلوم نیست این پولها حق کیست، ما نباید کاری کنیم که فردا برن بگن فلانی از فلان جا اینقدر پول گرفت و دیگه نتوانیم حرف حق خودمون رو بزنیم، یا خبرشو دارن همین چند وقت پیش آقایی به حاج آقا معمار گفته که من میخوام یک باغ رو به شما هدیه بدم و اصرار هم داشته اما حاج آقا گفته نه من هیچ نیاز به باغ ندارم، یا در محرم امسال دیدیم شخصی از میناب آمده بود می‌گفت حاج آقا براتون میخوام گوشی عالی بیارم و حاج آقا انداخت توی شوخی و گفتن: نه نه نه نیاریها من گوشی استفاده نمی کنم آنوقت میرم می‌فروشمش چلوکباب میخرم می‌خورم و‌...‌خلاصه نمی پذیرند، آنوقت آقای پناهیان که یک واعظ کشوری است حواسش نبوده؟) ۲. الان مردم شاکی شدند که چرا ما از این دوستان نداریم؟! خب حق دارند. ندارند؟ نظر شما چیست استاد جان؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این‌که جناب آقای پناهیان نشان داده‌اند بیش از آن‌که به فکر خود باشند، به فکر انقلاب و اسلام هستند؛ باید این موارد را حمل بر صحت کرد و مواظب بود این شخصیت‌ها که سرمایه‌ی کشور و انقلاب هستند، خدشه‌دار نشوند حتی اگر بر فرض از طرف ایشان سهل‌انگاری هم شده باشد؛ شخصیت ایشان چیز دیگری است. موفق باشید

28719

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: با عرض ارادت و خسته نباشید خدمت استاد طاهر زاده: بنده خواستم ببینم نظر جنابعالی در مورد راه و روش و سبکی که حاج میثم مطیعی در مداحی های خود در پیش گرفته است چیست؟ ایشان در مداحی های خود همه ی مسائل ریز و درشت در مورد انقلاب و انقلابی گری، اتفاقات منطقه و سیاست های داخل و خارج کشور را در نظر دارند و همه ی این مسائل را به صورت مداحی بیان می کنند. آیا به نظر شما این سبک از مداحی چه تاثیری در روشن سازی اهداف انقلاب دارد؟ و چقدر می تواند به انقلاب و راه انقلابی گری کمک کند؟ با توجه به بینش کلی ایشان در مورد مقاومت و منطقه و موضع گیری علیه استکبار آیا می شود حرکت ایشان و راهی که ایشان در مداحی می رود را نیز حرکت نیروی قدس در منطقه خواند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: رویهمرفته شخصیت حماسی ایشان ارزشمند و لازم است و بعضاً هم که ورودهای سلوکی داشته‌اند مثل زحماتی که در روز عرفه کشیدند. البته بنده همه‌ی کارهای ایشان را دنبال نکرده‌ام تا بتوانم نظر کامل بدهم. موفق باشید

28057
متن پرسش
سلام استاد: دعایی کنید این تظاهرات آمریکا بی اثر نماند و یه یک ضربه سنگینی به دولت وحشی آمریکا وارد کند آنم آرزوست.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مطمئناً ابرقدرتیِ آمریکا تمام می‌شود. به تاریخی باید فکر کرد که سیاسیون ما فکر نکنند از آن به بعد ما باید آمریکا شویم و از سلوکی که تحول اساسی در نحوه‌ی بودنِ بشریت است، غفلت شود همچنان‌که تا حال در بسیاری از موارد غفلت شد. موفق باشید

27405
متن پرسش
سلام استاد: خدا قوت. متنی که در ادامه می آورم یکی از دلنوشته های بنده در سال گذشته است. امیدوارم شما مرحمت کنید و به یکی از سوالهای مستمر ذهن بنده پاسخ بدهید. خداوند اجرتان را زیاد کند. راستی چرا اولین چیزی که یاد می گیریم تو مدرسه اینه که به نام خداوند بخشنده مهربان. اما تصویری که از خدا داریم بخشنده و مهربان نیست. چرا خدای من عبوس و خشمگین و سختگیره؟ دین که حتما راست میگه. پس چرا حرفهای روانشناسی اینقدر دلنشین تره؟ و سوال خیلی مهمی که شاید چند ساله تو ذهنمه: ارتباط روانشناسی با دین چیه؟ خب داشتم خدا رو تعیین تکلیف می کردم. بارها به این نکته توجه کرده بودم که خوندن قرآن برام لذت بخش نیست. اما دعاها به نظرم دلنشین تر میاد. حالا بگذریم که هیچکدوم رو هم نمیخونم. به خصوص دعای کمیل در بین دعاهایی که من می شناسم. امروز به این فکر کردم که دلیل این تفاوت حسی بین قرآن و مفاتیح مدل خداییه که ازش برداشت می کنم. خدای تو قرآن خیلی جدی و قاطع و شایدم عصبانی داره داد و بیداد میکنه. اما خدای توی دعاها آروم نشسته تا باهاش درد دل کنی. در وقت ناراحتی آدم حسابی و آدمایی که روح پاکی دارن چیکار میکنن؟ من فکر می کنم آدم حسابی ها لابد با خدا درد دل میکنن اما من خب راحت نیستم باهاش چرا؟ چرا وقتی ناراحتم با خدا درد دل نمی کنم؟ ۱. به خاطر اینکه اون ته تهای مغزم فکر می کنم لابد حق با من نیست و خدا هم که کلا همیشه چه حق با تو باشه چه نباشه یه جواب تو آستین داره واست. اگر حق با تو نباشه که هیچی یکی یکی اشتباهات و ایرادای خودت رو میکنه تو چشت بعدم میگه دندت نرم می خواستی ادم باشی. مگه نگفته بودم بهت. اگرم حق با تو باشه که بازم داره: گذشت، کظم غیظ، بزرگ منشی، حق پدر و مادر و.... بعدم که یه سری گیر ریشه ای داره به زندگیهای ماها بده که اصلا مگه من به تو نگفتم چجوری زندگی کن اگر ال می کردی بل نمیشد و اگر چنین چنان؟ ۲. واسه خدا نمیشه مظلوم نمایی و اینها کرد یا مثلا یکمشو تعریف کنی یکم تعریف نکنی حق به جانب تعریف کنی؛ کلا جلو قاضی و معلق بازی؟ ۳. خدا فقط میشنوه جواب نمیده که. آدم بالاخره یکی رو لازم داره دل به دلش بده و دلجویی کنه ازش و اینها. وقتی هم عصبانی ام احساس می کنم خدا هم عصبانیه و نمیشه پرش رفت. اصلا معنی غضب خدا چیه؟ خدا که از حالتی به حالتی نمیره که مثلا خوشحال بشه بعد عصبانی بشه. التماس دعای زیاد
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: نمی‌دانم شما چطور قرآن می‌خوانید که با چنین خدایی روبه‌رو می‌شوید؟!! خدایی که خودش در قرآن می‌فرماید: «لَقَدْ أَنْزَلْنَا إِلَيْكُمْ كِتَابًا فِيهِ ذِكْرُكُمْ ۖ أَفَلَا تَعْقِلُونَ» (انبیاء/۱۰) حقیقت آن است که ما به سوی شما کتابی را نازل کردیم که در آن به یاد شما بودیم، آیا در این مورد فکر کرده‌اید؟ خداوند خواسته است ابعاد متعالی انسان به فراموشی سپرده نشود در حالی‌که حتماً می‌دانید خداوند عذابی از خود ندارد مگر آن‌که متذکر می‌شود نتیجه‌ی اعمال ما چنین و چنان است. «وَقِيلَ لِلظَّالِمِينَ ذُوقُوا مَا كُنْتُمْ تَكْسِبُونَ» (زمر/۲۴) به ظالمین یعنی آن‌هایی که به خود ظلم کرده‌اند گفته می‌شود آنچه را که خودتان به دست آورده‌اید، بچشید. آیا خدایی مهربان‌تر از چنین خدایی می‌توان تصور کرد؟! به گفته‌ی مولوی:

تو مگو ما را به آن شه راه نیست / با کریمان کارها دشوار نیست.      

 موفق باشید

26918
متن پرسش
سلام علیکم: مطلبی به نظرم اومده و دیدم که حضرتعالی هم در مباحث غرب شناسی تان توجهی به این مطلب داشته اید. آیا می شود گفت امروز پرچمداران فرهنگ و تمدن مدرنیته و لیبرالیسم با راه اندازی برنامه هایی مثل جنگ نرم و شبیخون فرهنگی و شبکه سازی برای روی کار آمدن توسعه گرایان در سطح عالم اسلام ویژه ایران، می خواهند مانع از غربشناسی دقیق و انتقادی مسلمین شوند و رویکردی تهاجمی مقابل به خود آمدن مسلمانان با شناخت غرب و حرکت در راستای روح اصیل اسلامی ایجاد کنند؟ چون دیدم خود شما هم معتقدید با غرب شناسی و شناخت مدرنیته، می توانیم به خودآگاهی برسیم و به اصطلاح به خود آمدنی در راستای احیاء حکمت اسلامی شکل بگیرد ولی تهاجم فرهنگی باعث عدم توجه به حکمت اسلامی و مواجهه تمدنی با غرب و به خود آمدن می شود و به نحوی باعث می شود حتی آموزه های دینی را مستحل در نظم مدرن ببینیم و آنوقت جهت گیری مان بجای تمدن نوین اسلامی، ژاپن اسلامی و اسلام آمریکایی باشد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: دقیقاً مطلب همین‌طور است. به گفته‌ی استاد طالب‌زاده از اساتید فلسفه‌ی دانشگاه تهران، حکمت اسلامی در مواجهه با فلسفه‌ی غرب، بهتر می‌تواند خود را بنمایاند و از این حالتِ کم‌نشاطش بیرون آید. موفق باشید

26502

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدا قوت: مشکلی در جامعه مطرح می شود مبنی بر سخنرانی آیت الله جوادی آملی در مورد اینکه مس در ابتدا نقره بوده است و گفته می شود این برخلاف جدول مندلیف است. در پاسخ به این سوالات چگونه پاسخ گوییم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: احتمالاً منظور آن است که در دلِ همان معدنی که مس استخراج می‌شود، آن معدن استعدادِ به‌بارآوردنِ نقره را نیز دارد و به جهت ناتوانیِ استخراج نقره از آن مواد معدنی، به استخراج مس بسنده شده است. موفق باشید

نمایش چاپی