بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
30533

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام و رحمت الله. لطف در ابعاد سفر پاپ به عراق و چرایی دیدار با آیت الله سیستانی تحلیلی را بفرمایید. اگر اطلاعاتی در خصوص صحبت های رد و بدل شده و یا علت اینکه پاپ با مقلد چند برابری و قدرت بالاتر اقتصادی و ... (البته از دید غرب) به دیدار یکی از مراجع شیعه و آن هم کشور عراق می رود و سوالات دیگر، لطف بفرمایید حتی الامکان جزوه ای تهیه گردد. با عرض پوزش و عذرخواهی. یا علی مدد
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در این مورد زیاد شده ولی خوب است در این مورد هم فکر شود که ظاهرا تعداد مسیحیان موجود در عراق در سال‌های اخیر تقلیل یافته در حدّی که از چند میلیون به چند صد هزار رسیده‌است. گویا حضور جناب آقای پاپ برای نوعی دلگرمی جهت مسیحیان عراق بوده‌است. البته تحلیل‌های دیگری که شده، در جای خود محفوظ است. موفق باشید

30304

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و درود خدمت استاد گرامي: من در حدود بيست و پنج سال با ناراحتي روحي دست و پنجه نرم مي‌كنم و از بيماري اسكيزوفرني و وسواس فكري رنج مي‌برم. با وجود اين بيماري من رشته الهيات خواندم ولي بعد روانشناسها گفتن اين رشته براي شما مضر بوده. من خيلي عالقمند به دانستن به نظريات فلاسفيون و عرفا هستم و خيلي دلم مي‌خواهد به آنچه كه خدا محقق كرده كه بشر بدان برسد قبل از مرگم بدان شهود پيدا كنم من گاهي با تضادهاي دروني مواجه هستم گاهي صفات انساني دارم گاهي شيطان بر من غلبه مي‌كند و من علم به اين دارم كه بايد ارتباطم رو با خدا و علم رو از لحاظ عقلاني زياد كنم با توجه به شرايط روحيم مي‌خواستم بدانم وارد حيطه علم فلسفه و عرفان بشوم با توجه به اينكه روانشناسان منع ميكنن و من را مي‌ترسانند. لطفا راهنمايي نماييد. با تشكر و امتنان از پاسخگويتان.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد می‌شود سیر مطالعاتی سایت را ادامه دهید. إن‌شاءالله در فضای تعادل علم و عمل قرار خواهید گرفت. موفق باشید

30089

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: یکی از مسایل مهم در شرح رساله الولایه تفهیم این مطلب است که تشریعیات ریشه در تکوینیات دارد. آنچه حقیر فهمیدم قوانین الهی و تشریعی ریشه در یک سری واقعیات عالم معنا دارد که در عالم ماده به صورت شریعت و دین متجلی می‌شود حال با این مقدمه چگونه اسلام پیروان سایر ادیان را که بر اساس سنت خود ازدواج می‌کنند حلال زاده می‌داند با اینکه همین خطبه عقد هم ریشه در قوانین تکوینی عالم دارد؟ یا چگونه شرکت در نماز جماعت وهابیون در مراسم حج یا اهل سنت درست است درحالی که آنها در وضو و غسل و تیمم طبق نص صریح آیات یا روایات درست عمل نمی‌کنند و دهها مورد مشابه دیگر؟ جزاکم الله خیرا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این‌که قرآن ادیان توحیدی را دعوت به اسلام نکرده، بلکه دعوت به تسلیم‌بودن در مقابل حکم خدا در دین خودشان نموده؛ متوجه می‌شویم مبنای همه‌ی ادیان یکی است و آن ادیان، متناسب شرایط امت‌ها ظهورات مختلف دارند و چون همه با نظر به آن مبانی، وظایف دینی خود را انجام می‌دهند به همان مبانی نفس‌الأمری متصف می‌شوند حتی مردم عادی اهل سنت با نظر به همان مبانی دین اسلام عمل می‌کنند و نتیجه می‌گیرند. مشکل، مربوط به علمای آن‌ها است که تحقیق لازم را نکرده‌اند وگرنه مردم با این نیّت که آنچه می‌کنند، حکم خداست؛ به نتیجه خواهند رسید. موفق باشید

29989

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: یعنی میشه تا زنده ایم ببینیم آمریکا هم شوروی دوم میشه سرانجامش؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: إن‌شاءالله . مگر نشده؟! موفق باشید

29980

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام آقای طاهرزاده عزیز: سوالی برایم پیش آمده و آن اینست که چرا با وجود اینکه مذهبی ها خودشان را کشتند برای درگذشت آیت الله مصباح یزدی (ره) شما هیچ واکنشی ولو به صورت یه جمله کوتاه به مناسبت درگذشت ایشان در سایت نگذاشتید؟ ببخشید استاد. جسارت کردم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً در جلسه‌ای که در رابطه با بحث حاج قاسم سلیمانی در مرکز «سها» بود یادی از تقوا و دلسوزی و احساس مسئولیت آیت الله مصباح شد و دو سالی که بنده هر هفته یک‌بار بعد از نماز مغرب و عشاء جمعه‌ها همراه با بعضی از رفقا در خدمتشون بودیم. موفق باشید

29808

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم خدمت استاد گرامی: فضایل و رذایل اخلاقی در استدلال بر وجود یا عدم وجود خدا چقدر موثر است یا اثبات خداوند مربوط قوه عقل (نظری یا عملی) می شود و فضایل و رذایل تاثیری ندارد؟ تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر حال، همین انسان متوجه‌ی حضور بیکرانه‌ی اصلِ اصل‌ها می‌باشد و همین امر می‌تواند راهی باشد تا گرفتار روزمرّگی‌ها و پوچی‌ها نشویم. موفق باشید

29803
متن پرسش
سلام و ادب: استاد عدم فهم مقدم بودن خود شناسی بر خدا شناسی یا خدا شناسی بر خود شناسی ذهنم را مشغول می کند. لطفا چاره ای بفرمایید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره وقتی به خود بیاییم متوجه‌ی نحوه‌ای از وجود مجرد که ذات خودمان باشد، می‌شویم و می‌فهمیم موجود مجرد، فوقِ زمان و مکان است و این نوعی در آستانه‌ی درک حضور خداوند در عالَم می‌باشد. موفق باشید

29085

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: حتی الان به زور دارم این سطور را می‌نویسم. از رجب و رمضان شروع شد که چنان معاشقه ای به مباحث و خدا و ایمان داشتم که در سیر حرکت جوهری بودم و داشتم پرواز می‌کردم اما چنان با مغز به زمین خوردم که نگو و نپرس... در دوران اوج بسیار تقوا بود اما الان چنان بی تقوام که حتی قادرم بدترین گناهان و حتی آدم کشی رو هم بکنم. انگار هرچی زده بودیم پرید. هر چی داشتم رو ازم گرفتند و چراییش رو نمیدونم. پنج شش سالی هست که با شما و مباحثتون هستم و هر بار که اوج گرفتم بعدش با مغز خوردم زمین تازه هر دفعه هرچی اوج و حال خوبم بهتر بوده بعدش حال بد و قبضم بدتر بوده. تمام بحثای داخل سایت راجع به قبض و بسط و اقبال و ادبار رو خوندم اما موندم انگشت به دهان. طوری هستم که حتی حس می‌کنم زندگی زناشوییم داره به هم میریزه. با خانوادم بد رفتار و تند مزاج شدم. تو این حالم هیچی برام مهم نیست. به قول داستایوفسکی میگه وقتی خدا نباشد همه چیز مجاز است. حتی خودم رو در معرض اعتیاد می‌بینم. داغون داغونم. تا کی قراره طول بکشه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با این‌همه، باید در این امتحان جدید به جای برگشت به جهان‌های گذشته‌ی مذهبی‌تان، به جهانی فکر کنید که گشوده‌تر از این حرف‌ها است و در آن جهان، خود را حاضر نمایید که در انس با روح انسان‌ها، خود را در بیکرانه‌ی محبت به آن‌ها احساس کنید. در این رابطه میل‌های پوچ و فاسد می‌رود و عشق به خدا و مخلوقات او به میان می‌آید. موفق باشید

28833

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: استاد عزیز برای عمل به دستورالعمل اخلاقی آیت الله بهجت (ره) مبنی بر اینکه «علم تو استاد توست» و اینکه «گناه نکن» ملاک تشخیص اولویت های ترک گناه چیه؟ از کجا متوجه بشم که کدام گناه برای ترک شدن باید در اولویت باشه؟ سوال دوم اینکه آیا ترک گناه آداب خاصی داره که با کمک آن آداب ترک گناه آسان تر بشه، یا صرفا کسب معارف و اراده کردن بر ترک گناه کفایت میکنه؟ بنده کتاب های «ادب خیال، عقل و قلب» و «چگونگی فعلیت یافتن باور های دینی» رو قبلا مطالعه کردم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. خود انسان بر اساس تشخیص خود باید عمل کند و خداوند در این مسیر کمک می‌کند. ۲. با نظر به حقیقت می‌یابیم که چگونه گناه ما را از عالم متعالی محروم می‌کند و همین امر موجب می‌شود که گناه را نپسندیم. موفق باشید

28797

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: همانطور که حضرتعالی تاکید می فرمایید تقوا همه هستی ما می باشد. راه های کسب تقوا را در کدام مباحث می‌توانیم پیگیری کنیم؟ التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «ماه رمضان؛ دریچه‌ی رؤیت» بحث تقوا و ورع به میان آمده است. عمده رویکرد ما به دستورات شریعت الهی است برای گشوده شدن راه‌های قدسی در مقابل‌مان. موفق باشید

28757

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: در مباحثتان فرموده بودید کسانی که عقلشان در صحنه زندگیشان است و یا تکامل عقلی دارند به جای خیال و اوهام، خواب نمی بینند، سوال این است که این به صورت همیشگی و مطلق است؟ و اینکه آیا ائمه و انبیاء مگر خواب نمی دیدند؟ و می شود گفت وقتی جسم به خواب می رود و روح سیر خودش را شروع می کند، اسمش را خواب گذاشت؟ در صورت صحت این با فرمایشات شما که فرمودید عقل به تکامل رسیده خواب نمی بیند چطور با هم جمع می شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: منظور از آن روایت، خواب‌هایی است که ریشه در واهمه‌ی انسان‌ دارد وگرنه مسیر روح به سوی عوالم برتر، در خواب جای خود را دارد. موفق باشید

28099
متن پرسش
سلام علیکم: در پاسخ ۲۸۰۸۸ نمی‌دانم منظورتان را درست متوجه شده ام یا نه. آیا شما معتقدید امروز دینداری در جامعه امروز ایران کمرنگ شده و مردم بینش سکولار و دین حداقلی مانند آنچه که امثال آقای سروش را مطرح کردند، هستید؟ کمی مبهم بود مطلب برایم. که آیا شما معتقدید در اثر عدم توجه تمدنی و حکمی و عرفانی ما به اسلام و انقلاب و توجه زیاد بر فقه اصغر نه فقه اکبر، مردم و جوانان دین گریز و هویت دینی بین شان کمرنگ شده و دیگر اکثریت مردم ایران سکولار و فاصله گرفته از دین هستند و هویت دینی الان در بین مردم آنچنان موثر نیست؟ چون خودتان سابقاً می فرمودید با وجود اینکه ما هنوز در رسیدن به افق تمدنی آینده مان مشکل داریم، ولی دین فردی که هر کس در باورهای فردی اش باشد در عرصه اجتماعی آمد و حاضر شد و ۲۲ بهمن را خلق کرد. راستش دلم لرزید که آیا واقعا مردم دین گریز و سکولار شده اند و دیگر اکثریت مومن و معتقد به انقلاب و ریشه هایش نیستند و آیا نظام مردم را دین گریز کرده است و جز اقلیتی، اکثریت با اسلام و انقلاب تعارض و تضاد دارند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده معتقدم مردم از امثال بنده انتظار داشتند و دارند که ابعادی از دین خدا را مطرح کنیم که بتوانند در دنیای طوفان‌زده در اثر مدرنیته، حیات فعّال دینی داشته باشند و ما مقصریم که دینِ حدّاقلی را در اختیارشان گذاشتیم و عملاً امروز می‌بینیم که ظاهر مردم چندان به دین مقیّد نیستند وگرنه روحِ مردم آماده‌ی دینِ عمیق می‌باشد همان دینی که حضرت امام «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در اواخر عمر مطرح کردند. موفق باشید.

27798

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: دو جلسه سخنرانی روش های افزایش دین باوری در دانش آموزان مربوط به کدام جزوه می باشد؟ در بحث غرب شناسی بنده سه جلد کتاب را کار کردم حالا می خواستم ورود کنم به سوره هایی که راجع به غرب شناسی بحث کردید از کدام سوره شروع کنم و به کدام خاتمه بدهم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آن سخنرانی بحثی بود در بین دبیران محترم معارف اسلامی ۲. بنده سوره‌ای که صرفاً در رابطه با غرب بحث شده باشد، در بین مباحث خود نداشته‌ام. خوب است که با سوره‌ی زمر که نور توحید دارد شروع کنید و از سوره‌ی ال‌عمران و نساء نیز غافل نباشید. موفق باشید

26950

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: بنده دانشجوی معلم ابتدایی هستم؛ اما به دلیل فضای مذهبی که از ایام دبیرستان داشتم به درس های حوزوی علاقه داشتم ناگفته نماند که بنظر خودم استعداد و توانایی علوم انسانی و حوزوی را هم داشتم؛ اما به دلیل مخالفت خانواده و همچنین شک و تردید های خودم در هنگام انتخاب مسیر آینده؛ وارد تعلیم و تربیت شدم؛ اکنون اگر حوزه را در نظر نگیرم بسیار از جایی که هستم راضی ام اما چون هم علاقه و هم استعداد حوزه را داشتم و از طرفی می دانم حوزه واجب کفایی بوده دائما متحیرم از طرفی نمی توانم از تربیت معلم هم انصراف بدهم چون جریمه سنگینی دارد و قادر به پرداخت آن نیستم. حقیر هم اکنون آثار آقای وکیلی؛ علامه طهرانی؛ و بعضا آثار حضرتعالی و عین صاد را مطالعه می کنم یا در سیر مطالعاتی ام قرارداده ام تا مطالعه کنم. آیا حضور در تعلیم و تربیت واجب کفایی نیست؟ بنده اگر همزمان با معلمی؛ در معارف دین هم عمیق شوم؛ و همچنین در زمینه تعلیم و تربیت هم در رشته فلسفه تعلیم و تربیت ادامه تحصیل بدهم وظیفه ام را درست انجام داده ام؟ اگر نه؛ لطفا دقیق مرا راهنمایی کنید که مسیر درست پیمودن در آموزش و پروش برای انجام درست وظیفه چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمداللّه در جای خوبی قرار دارید. اگر منوّر به حکمت و معارف عالیه و اخلاق فاضله بشوید، دانش‌آموزان شما از گفتار و حرکات شما زندگی خود را می‌یابند. موفق باشید

26480

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: در دنیا که هستم اگر خوب دقت کنم می بینم که محبت زن محبت خداست، محبت فرزند نسبت به من محبت خداست. و در پس تمام رخداد ها این خداست. یعنی من در پس این مظاهر فقط با یک حقیقت روبرویم تمام این اخم ها، محبت ها، فقط یک حقیقت است و آن خداست. یعنی محبت زن، فرزند و تمام محبت ها فقط در پس این مظاهر فقط خداست. یعنی در پس تمام رخدادها و مظاهر خداست. نتیجه: در دنیا، برزخ و قیامت من فقط با یک حقیقت رو برویم آن خداست در مظاهر گوناگون. آیا این طرز فکر من درست است؟ هر اشکالی هست لطفا راهنمایی کنید!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم همه‌ی عالم مظاهر انوار الهی هستند. ولی اگر کسی مشغول همین مظاهر بشود، همان‌ها حجاب او می‌گردد. هنر آن است که دست در کار و دل با یار باشد. موفق باشید

26429

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: من دنبال کتاب یا منابعی هستم که در آن احادیث (مثلا می گویند نماز به صورت موجودی زیبا و...) در برزخ و یا قیامت ظاهر می شوند اگر ممکن است منابعی بدهید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «معاد» که بر روی سایت هست، روایات مربوطه همراه با سند روایات مندرج است. موفق باشید

26385

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام استاد عزیز: از خداوند می خواهم علو درجات شما را. واقعا چند روز است با گوش دادن تفسیر سوره مبارکه زمر از شما به لطف الهی بسیاری از گره های ذهنی ام حل شد. تا به حال هیچ انگیزه ای برای تکرار اعمال خود نداشتم و با اینکه اکثرا سعی بر آنها (با توجه) داشتم ولی هیچ افقی از این کار در برابر من باز نبود که با یقین این کار را انجام دهم ولی به سخن زیبای شما فهمیدم آنچه انسان را عالم دار می کند تکرار عمل است. ۱. البته سوالی برآیم پیش آمد، انسان بعد از مرگ هم در این عوالم هست یا بعد از محاسبه اعمال او، نعمت های دیگری به او داده می شود؟ ۲. آیا این همان معنای سخن بعضی افراد است که آخرت دانشگاه دارد؟ منظورم این است که باید فعلی را در این دنیا آغاز کرد تا در آن دنیا ادامه داشته باشد و صرف آرزو کردن و تمایل داشتن، انسان هیچ بهره ای نمی برد و البته در پی این آغاز کردن مداومت لازم است و اینجا اگر انسان با برنامه ریزی در ساعات مشخصی هم عملی را تکرار کند که دیگر نور علی نور می شود و آرامش و لدت اخروی انسان را چند برابر می کند؟ آیا صحیح است این برداشت من؟
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. تازه در آن صورت در آغوش رحمتِ خدابودنِ خود را تجربه می‌کنیم. ۲. همین‌طور است. در قیامت حجاب‌ها برطرف می‌شود و عمقِ نیّت‌های نورانیِ انسان‌ها برایشان به ظهور می‌آید. موفق باشید

26367

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم استاد: وقتتون بخیر. وقتی برای شخصی از معاد جسمانی مطرح شده توسط ملاصدرا گفتم این آیه «ضرب لنا مثلاً و نَسِيَ خلقه، قال مَن يحيي العِظام و هي رميم قل يحييها الذّي انشاها اوّل مرّةٍ و هو بكل خلقٍ عليمٍ» رو مطرح کرد و منظورش این بود که عین بدن دنیایی با توجه به این آیه محشور می شود. چه جوابی برای این شبهه وجود دارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در جزوه‌ی «نحوه‌ی حیات بدن اُخروی» بحث شده است که حضرت رضا «علیه‌السلام» این آیه را از نوع جدال خداوند با طرف مقابل می‌دانند و می‌فرمایند همان‌طور که خداوند به بنده‌اش دستور می‌دهد جدال کند، خودش نیز جدال کرده است. خوب است که در مورد دلایل نحوه‌ی بدن اُخروی به آن جزوه رجوع شود. موفق باشید

25954

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: شخصی می گفت: چیزی به نام فطرت نداریم بلکه خوب یا بد بودن بعضی کارها بر اثر عوامل اجتماعی و فرهنگی بوده، مثلا ممکن است در زمان پیامبر ۴ همسری بودن مورد پذیرش بوده اما در زمان ما، اگر کسی بیشتر از ۱ همسر داشته باشد نسبت به زن اول خود یک نوع حس خیانت و بدی پیدا می‌کند. در جواب باید چه گفت؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قرآن می‌فرماید: «فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا ۚ فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا» یعنی جهت جان خود را به سوی دینی متعادل سوق بده که آن منطبق است با سرشتی الهی که مردم را مطابق آن سرشته است. حال با توجه به چنین سخنی انسان باید خود را در مقابل این بیان الهی ارزیابی کند و بنگرد آیا می‌تواند مبنایی در جان خود نسبت به سخنان الهی بیابد؟ آن مبنا، همان فطرت است. موفق باشید

25432

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: اگر ممکن است در باره قوه واهمه مد نظر تان توضیحی بدهید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» عرایضی در این مورد شده است. خوب است به آن جا رجوع کنید. موفق باشید

25124

کدام متن؟!!بازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: وقتتون بخیر.نظرتون راجع به این متن چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کدام متن؟!! موفق باشید

32345
متن پرسش

سلام علیکم و رحمت الله: خسته نباشید بنده طلبه پایه پنجم حوزه علمیه هستم از مهمترین دلایلی که باعث شد بنده وارد حوزه علمیه شوم علاقه زیاد به معنویات بود مثلا وقتی روحانی محله مان مناجات یا دعای کمیل می‌خواندد با سوز خیلی لذت می‌بردم، در کل می‌خواهم بگویم که به معنویات، معارف دین، خدا شناسی، سخنرانی ها خیلی علاقه داشتم بنده گمان می‌کردم حوزه جای چنین چیز هاست و در حوزه به دنبال چنین لذت ها می‌گشتم اما وقتی وارد حوزه شدم دیدم حوزه با آنچه مد نظر من بود متفاوت است آن از درس های خشک آن و از طرفی مطلوب بنده حاصل نشد بله با یک سری از هدف هایی که به نظر خودم هدف های بدی هم نیست الهی است اما لذتی شاید ندارد خودم را سر و پا نگه داشتم اما الان نمی‌دانم چه کنم آن معنویات که بیشتر نشد هیچ ای بسا کمتر هم شد گرچه دنبال لذت معنوی صرف بودم بدون دنبال کردن هدف خاص بنده نمی‌دانم الان که در اثنا راه هستم چه راهی را دنبال کنم که هم سعادت دنیا و آخرت من لحاظ شود هم به هدفی که باید برسم برسم و هم لذت های معنوی باشد و حقیقتا با نشاط و لذت حقیقی مسائل را دنبال کنم تا الان که اگر لذتی هم بوده تصنعی و غرور آمیز بوده و حقیقی نبوده با این حال راهنمایی بفرمایید که ابتدا این مسیر را ادامه دهم یا خیر اگر ادامه دهم در چه زمینه ای چون بنده به فقه و اصول آن علاقه ای که باید داشته باشم را ندارم و بیشتر به خداشناسی، عرفان و علومی که بیشتر حال معنوی را خوش می‌کند علاقه مند هستم لطفاً راهنمایی بفرمایید. با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اخیراً بحثی تحت عنوان « راز امیدواری ما به آینده نظام اسلامی و وظیفه تاریخی روحانیت» شد که رفقا همین روزها صوت آن را در کانال «مطالب ویژه» و سایت لُب المیزان قرار می‌دهند. فعلاً متن آن بحث ذیلاً خدمتتان ارسال می‌گردد. موفق باشید

راز امیدواری ما به آینده نظام اسلامی و وظیفه تاریخی روحانیت

باسمه تعالی

بحث در دینداری ملت ایران است در مقایسه با قبل از انقلاب و در نسبتی که مردم ما با روحانیت داشته‌ و در حال حاضر دارند و امیدی که باید به آینده مظام اسلامی داشت. در این رابطه خوب است به موارد زیر فکر شود:

1- آیا با نسلی روبه‌رو هستیم که به جهت سیاسی‌شدنِ دین، از دین و روحانیت فاصله گرفتند و یا با نسلی روبه‌رو هستیم که در جهان جدید، با امید به اسلام و با انتظار از روحانیت به دنبال نگاهی فاخرتر و عمیق‌تر نسبت به اسلام و انسان و انقلاب اسلامی هستند؟

در جواب به این سؤال کافی است پای صحبت نسل جدید بنشینیم، نسلی که متوجه جهانی‌بودن خود شده و خود را در وسعت جهانی‌اش دنبال می‌کند، در عین آن‌که نمی‌خواهد سکولار باشد و لذا به جامعه‌ای می‌اندیشد که در عین آن‌که او را در جهان حاضر می‌کند، جواب‌گوی وجود قدسی او نیز باشد و اعتراض این جوان از آن‌جایی شروع می‌شود که ما او را یا دعوت به حضور محدود گذشته و سنت دیروزین می‌کنیم و یا در حضور جهانی‌اش وجوه قدسی او را آن‌طور که شایسته انسان جهانی شده است، با او در میان نمی‌گذاریم. در حالی‌که روایات ما متذکر انسان آخرالزمانی هستند، یعنی انسانی که ظرفیت درک عمیق‌ترین معارف توحیدی را دارد. حضرت سجاد«علیه‌السلام» در رابطه با بشر آخرالزمان می‌فرمایند: « «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ عَلِمَ أَنَّهُ يكُونُ فِي آخِرِ الزَّمَانِ أَقْوَامٌ مُتَعَمِّقُونَ‏ فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَي «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» وَ الْآياتِ مِنْ سُورَةِ الْحَدِيدِ «إِلَي قَوْلِهِ وَ هُوَ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ» فَمَنْ رَامَ وَرَاءَ ذَلِكَ فَقَدْ هَلَك»، خداى عزّوجلّ مى‏دانست كه در آخرالزمان مردمانى مى‏آيند بسيار عميق، لذا سوره «قُلْ هُوَ اللّهُ اَحَد» و آياتى از سوره حديد را تا «وَ هُوَ عَليمٌ بِذاتِ الصُّدُور» فرو فرستاده و هركه ماورای آن‏ها را خواهد هلاك گردد.(الكافى، ج 1، ص 91)».

انسان‌های آخرالزمانی که روایت فوق متذکر آن‌ها می‌باشد، متوجه می‌شوند چگونه از طریق اسلام می‌توانند به ابعاد آخرالزمانی و حضور جهانی خود دست یابند و لذا نه‌تنها از اسلامی که سیاست را نیز تغذیه می‌کند خسته نمی‌شوند بلکه ما شاهد خواهیم بود نسل جدید برای جوابگویی به ظرفیت آخرالزمانی خود حتی در عین فارغ التحصیلی از دانشگاه، به حوزه‌های علمیه رجوع می‌کنند تا در عین تغذیه ابعاد مختلف وجودی خود، رسالتِ نشان‌دادن توانایی‌های اسلامی که حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» متذکر آن بودند را به بشر جدید متذکر شوند، تا معلوم شود اسلامِ منهای سیاست، نه اسلام‌اش اسلام است و نه سیاست‌اش متعالی و انسانی است و حاصل آن سیاست که جدای از دیانت بود؛ دو جنگ جهانی اول و دوم ‌شد و کینه‌ای که در این نوع سیاست بین انسان‌ها نهادینه گشت.

پس بحث در ظرفیت بیشتر نسلی است که در این تاریخ به میان آمده و انتظار بیشتری که از روحانیت دارد جهت جوابگویی به نیازهای اصیل او و عموماً جوابگویی به چنین نیازی از عهده روحانیت برمی‌آید و روحانیت باید منتظر باشد که در آینده رجوع فراوانی به او می‌شود.

2- بعضاً گفته شده عامه مردم از وضع موجود راضی نیستند و این را به حساب روحانیت می‌گذارند و می‌گویند رابطه میان مردم و روحانیت دیگر آن نوع رابطه‌ای که در گذشته وجود داشت، نیست. آری! در این‌که در بعضی موارد چنین شده بحثی نیست، ولی آیا توانسته‌ایم این موضوع را پدیدارشناسانه ارزیابی کنیم؟ آیا وقتی دشمنان اسلام متوجه راز ماندگاری این ملت در تعلّقِ ملت به اسلام و روحانیت شدند، تلاش فراوان نکردند تا این نسبت را بر هم زنند؟ و آیا جز آن است که در بستر تلاش دشمن و با بزرگ‌کردن ضعف‌های کوچک که به طور طبیعی در بعضی از روحانیون بود و هست، و با برجسته کردن آن ضعف‌ها و تعمیم آن به همه این قشر سعی کردند تا روحانیت را از چشم مردم بیندازند؟ با این تصور که مردم می‌توانند بی‌نیاز از روحانیت زندگی خود را داشته باشند؟

حال باید پرسید چاره کار در کجا است؟ حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» از یک طرف مکرر به روحانیت متذکر شدند که روحانیون باید زیّ طلبگی داشته باشند تا مردم متوجه باشند این قشر، دین را بهانه دنیاداریِ خود نکرده‌اند، و از طرف دیگر به مردم متذکر شدند اسلام منهای روحانیت، یعنی اسلام منهای اسلام. زیرا در دستگاه روحانیت است که ذیل رهنمودهای اهل‌ بیت«علیهم‌السلام» و با روش‌های علمیِ دقیق می‌توان به ابعاد اصیلِ اسلام دست یافت و اسلام را به معنای واقعی آن کاربردی کرد و وارد زندگی نمود و این‌جا است که همه متفکران جامعه وظیفه دارند این موضوع را به طور پدیدارشناسانه بررسی کنند تا به جای مقصردانستن نظام اسلامی، از یک طرف متوجه فتنه‌های دشمن باشیم و از طرف دیگر روحانیت نیز با توجه به حساسیت زمانه با خودآگاهی بیشتر در این تاریخ ورود کنند.

3- چه اندازه مهم است تا به این نکته توجه شود که رهبر معظم انقلاب«حفظه‌الله‌‌تعالی» در سخنان اخیر خود با مردم قم این‌گونه فرمودند:

«یکی از کارهایی که امروزبه شدّت در برنامه‌ریزی‌های دشمنان انقلاب و دشمنان نظام جمهوری اسلامی مطرح است، عبارت است از حساسیت‌زدایی نسبت به «اصول» و «بنیان» و «مبانی انقلاب» ..... می‌خواهند این حساسیت را به تدریج کم کنند.»

با توجه به همین تبلیغات است که به گفته ایشان، گاهی حرف بعضی از افراد را که نه حرف‌شان و نه فکرشان ارزش دارد، برجسته می‌کنند تا اصول انقلاب را زیر سؤال ببرند، اصول انقلابی که راز ماندگاری ما در این تاریخ و عامل بقای نظام جمهوری اسلامی ایران است. نظامی که «مظهر اعتقاد دینی مردم است و ناشی از نگاه انقلابیِ برخاسته از دین به مسائل جاری جهان و کشور است.» (رهبر معظم انقلاب ۱۴۰۰/۱۰/۱۹)

4- اگر با دقتی پدیدارشناسانه به رخداد تاریخیِ انقلاب اسلامی بنگریم، به نظر می‌آید عالمانه‌ترین تعبیر برای رخداد انقلاب اسلامی را در جمله فوق می‌یابید که فرمودند: «نظام جمهوری اسلامی مظهر اعتقاد دینی مردم است و ناشی از نگاه انقلابیِ برخاسته از دین به مسائل جاری جهان و کشور است.» این یعنی انقلاب اسلامی در مواجهه با مسائل جاری جهان و اسلام به ظهور آمده تا ما بتوانیم در این جهان و در این تاریخ که تاریخ سیطره سکولاریسم است، هویت قدسی و معنوی خود را حفظ کنیم و معلوم است که برای این کار، تکنوکرات‌ها و مهندسین کافی نیستند و باید روحانیت به عنوان انسان‌های بصیر و هوشیاری که متوجه امر قدسی بشر امروز است، در صحنه باشد و دشمنان نظام جمهوری اسلامی این را بر نمی‌تابند و وظیفه متفکران جامعه است که متذکر این امر مهم به مردم باشند که نباید در میدانی بازی کنند که دشمنان اسلام طراحی کرده‌اند، و البته روحانیت نیز باید متوجه رسالت عظیم و وظیفه تاریخی خود باشند زیرا در تاریخی قرار دارند که بشرِ جدید برای معنابخشیدن به خود به اسلامی نیاز دارد که ابعاد عمیقِ وجود او را جواب دهد و مردم چون می‌دانند اسلام توان چنین جوابگویی‌ها را دارد و ارائه معارفی آن‌چنان عمیق را از روحانیت انتظار دارند، بعضاً معترض هستند که چرا روحانیت کوتاهی می‌کنند، پس اعتراض‌شان به جهت انتظارشان است و نه به جهت ناامیدی‌شان. گفت:

اگر با دیگرانش بود میلی         چرا ظرف مرا بشکست لیلی؟

5- آیا جز آن است که در تشییع پیکر مبارک شهید حاج قاسم سلیمانی مردم نشان دادند شدیداً به دنبال اسلامی هستند که حاج قاسم سلیمانی نماد آن بود؟ حاج قاسمی که فرمود: «امروز قرارگاه حسین‌بن‌علی، ایران است. بدانید جمهوری اسلامی حَرَم است و این حرم اگر ماند، دیگر حرم‌ها می مانند. اگر دشمن، این حرم را از بین برد، حرمی باقی نمی‌ماند....». و رهبر معظم انقلاب فرمودند:

«اصلاً جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی برای حاکمیت دین خدا تشکیل شد تا جامعه با شکل و هندسه دینی زندگی کند و تنظیم بشود، مردم خون‌شان را نثار کردند برای این‌که این اتفاق بیفتد و دشمن می‌خواهد این را تضعیف کند.» (به بیانات مقام معظم رهبری در 19/10/1400 در سالروز قیام مردم قم رجوع شود.)

6- با توجه به نکات فوق آیا جز این است که ریشه مشکلات، عدم تأکید بر اصول انقلاب و غفلت از افراد فرصت‌طلب است؟ و آیا وظیفه همه آحاد کشور بخصوص روحانیت، توجه‌دادن به این امور مهم نیست؟ . به گفته رهبر معظم انقلاب در رابطه با اسلام:

«عرصه فعالیت این دین، تمام گستره زندگی بشر است، از اعماق قلب او تا مسائل اجتماعی، تا مسائل سیاسی، تا مسائل بین‌المللی، تا مسائلی که به مجموعه بشریت ارتباط دارد.» (بیانات در دیدار میهمانان کنفرانس اسلامی)

 این‌ها همه حکایتی از راز امیدواریِ ما به آینده نظام اسلامی و وظیفه تاریخی روحانیت در این عصر و برای این نسل است زیرا در بستر حضور تاریخی انقلاب اسلامی، آینده مهمی در پیش داریم.

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

32294

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و عرض ادب خدمت استاد بزرگوا:  در پاسخ به سوال ۳۲۲۹۰ استاد فرموده‌اند که اسلام هرگز یهودیان و مسیحیان را به اسلام دعوت نکرده. این فرمایش استاد و اکتفا به آیه ذکر شده در پاسخ برای بنده بسیار عجیب بود این همه آیه للعالمین نذیرا، لانذرکم به و من بلغ و... چطور نادیده گرفته شد؟ مگر برای تنزیه و دفاع از هیدگر که متفکر قابل احترامی است می‌توان منکر عمومیت دعوت اسلام شد؟! حتی ماجرای مباهله در ادامه دعوت نصارای نجران به اسلام رخ داد. جسارت بنده را ببخشید استاد عزیز.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در دفاع از هایدگر و امثال ایشان نیست. در این مورد خوب است نگاه علامه طباطبایی را در المیزان دنبال بفرمایید لااقل سری به آیه «إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ ۗ» (آل‌عمران/19) در المیزان بزنید و یا این‌که قرآن می‌فرماید: « لَيْسُوا سَواءً مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ أُمَّةٌ قائِمَةٌ يَتْلُونَ آياتِ اللَّهِ آناءَ اللَّيْلِ وَ هُمْ يَسْجُدُونَ (113)/آل‌عمران) آنها همه يكسان نيستند؛ از اهل كتاب، جمعيّتى هستند كه (به حق و ايمان) قيام مى‌‏كنند؛ و پيوسته در اوقات شب، آيات خدا را می‌خوانند؛ در حالى كه سجده می‏‌نمايند.

موضوع مباهله، محاجّه با مسیحیان نجران است که منکر دلایل قرآنی بودند که آن‌ها حضرت عیسی «علیه‌السلام» را فرزند خدا می‌دانستند و قرآن او را مخلوق خدا می‌داند. در این مورد در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» عرایضی شده است که عیناً آن مطالب ذیلاً خدمتتان ارسال می‌شود: موفق باشید

در موضوع آیه مباهله

بخش با صفاي «نجران» با هفتاد دهکده‌ي تابع خود، در نقطه‌ي مرزي حجاز و يمن قرار گرفته است. در آغاز طلوع اسلام، اين نقطه تنها منطقه‌ي مسيحي‌نشين حجاز بود که به دلايلي از بت‌پرستي دست کشيده و به آئين مسيح گرويده بودند.

پيامبر اسلام به آن ها نامه ای به این صورت نوشتند: «به نام خداي ابراهيم، اسحاق و يعقوب.(اين نامه اي است) از محمد پيامبر خدا به اسقف نجران: خداي ابراهيم و اسحاق و يعقوب را حمد و ستايش مي‌کنم، و شما را از پرستش «بندگان»، به پرستش «خدا» دعوت مي‌نمايم. شما را دعوت مي‌کنم که از ولايت بندگان خدا خارج شويد و در ولايت خداوند وارد آئيد، اگر دعوت مرا نپذيرفتيد (لااقل) بايد به حکومت اسلامي ماليات (جزيه) بپردازيد (که حکومت در برابر اين مبلغ کم ، از جان و مال شما دفاع مي‌کند) و در غير اين صورت به شما اعلام خطر مي شود.

نمايندگان پيامبر که حامل نامه بودند، وارد نجران شده و نامه پيامبر را به اسقف مسيحيان نجران دادند. وي نامه را با دقت خواند و براي تصميم، شورايي مرکب از شخصيت‌هاي بارز مذهبي و غير مذهبي تشکيل داد. شورا نظر داد که گروهي به عنوان «هيئت نمايندگي نجران» به مدينه بروند، تا از نزديک با پيامبر(ص) ديدار کرده، دلائل نبوت ايشان را مورد بررسي قرار دهند. بدين ترتيب، شصت تن از ارزنده‌ترين و داناترين مردم نجران انتخاب گرديدند، که در رأس آنان سه تن از پيشوايان مذهبي قرار داشت: به نام‌های «ابو حارثه‌ي بن علقمه»، اسقف اعظم نجران که نماينده‌ي رسمي کليساهاي روم در حجاز بود و عبدالمسيح، رئيس هيئت نمايندگي که به عقل، تدبير و کارداني شهرت داشت و «اَيهَم»، که فردي کهنسال و يکي از شخصيت‌هاي محترم ملت نجران به‌شمار مي‌رفت.

مذاکره‌  نمايندگان نجران

بالاخره نمايندگان نجران، به ديدار پيامبر اکرم( ص)آمده و به مذاکره پرداختند، پيامبر(ص) فرمودند: من شما را به آئين توحيد، پرستش خداي يگانه و تسليم در برابر اوامر او دعوت مي‌کنم. سپس آياتي چند از قرآن براي آنان تلاوت نمود.

نمايندگان نجران گفتند: اگر منظور از اسلام، ايمان به خداي يگانه‌ي جهان است، ما قبلاً به او ايمان آورده و به احکام وي عمل مي‌نمائيم. پيامبر اکرم (ص)فرمودند: اسلام علائمي دارد و برخي از اعمال شما، حاکي است که به اسلام واقعي نگرويده‌ايد. چگونه مي‌گوييد که خداي يگانه را پرستش مي‌کنيد، حال آن‌که شما صليب را مي‌پرستيد، از خوردن گوشت خوک پرهيز نمي‌کنيد و براي خدا فرزند قائليد؟ نمايندگان نجران گفتند: ما او را (مسيح) خدا مي‌دانيم زيرا او مردگان را زنده کرد و بيماران را شفا بخشيد، و از گِل پرنده‌اي ساخت و آن را به پرواز درآورد، و تمام اين اعمال حاکي است که او خدا است. پيامبر اکرم(ص)فرمودند: نه! او بنده‌ي خدا و مخلوق او است، که خدا او را در رحم مريم قرار داد و اين قدرت و توانايي را خدا به او داده است. يکي از نمايندگان نجران گفت: آري او فرزند خدا است زيرا مادر او مريم، بدون اين‌که با کسي ازدواج کند، او را به دنيا آورده است. پس پدر او خداي جهان مي‌باشد.

در اين هنگام، وحي شد که: «إِنَّ مَثَلَ عيسى‏ عِنْدَ اللَّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ قالَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ»[1] وضع حضرت عيسي از اين نظر مانند حضرت آدم است که او را با قدرت بي‌پايان خود، بدون اين‌که داراي پدر و مادري باشد از خاک آفريد. اگر نداشتن پدر دليل بر اين باشد كه عيسى فرزند خدا است، پس حضرت آدم براى اين انتساب شايسته‌تر است، زيرا او نه پدر داشت و نه مادر. گفتگو ادامه يافت و پس از اصرار دو طرف بر حقانيت عقايد خود آيه نازل شد که: «فَمَنْ حَاجَّكَ فيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكاذِبينَ»[2] هرگاه بعد از علم و دانشى كه (درباره‌ي مسيح) به تو رسيده، (باز) كسانى با تو به محاجّه و ستيز برخيزند، به آن‌ها بگو: «بياييد ما فرزندان خود را دعوت كنيم، شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان خويش را دعوت نماييم، شما هم زنان خود را؛ ما از نفوس خود دعوت كنيم، شما هم از نفوس خود؛ آن‌گاه مباهله كنيم؛ و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم.

طرفين به فيصله‌دادن مسئله از طريق مباهله آماده شدند و قرار بر اين شد که فرداي آن روز براي اثبات حقانيت خود مباهله نمايند. وقت مباهله فرا رسيد . قبلاً پيامبر و هيئت نمايندگيِ نجران، توافق کرده بودند که مراسم مباهله در نقطه‌اي خارج از شهر مدينه، در دامنه‌ي صحرا انجام بگيرد. پيامبر از ميان مسلمانان و بستگان خود، فقط چهار نفر را برگزيد که در اين حادثه‌ی تاريخي شرکت نمايند. اين چهار تن، جز علي‌بن‌ابي‌طالبu، فاطمهi و حسن و حسين«عليهماالسلام» نبودند، زيرا در ميان تمام مسلمانان نفوسي پاک‌تر، و ايماني استوارتر از ايمان اين چهار تن، وجود نداشت.

پيامبر(ص)، فاصله‌ي منزل و نقطه‌اي را که قرار بود در آن‌جا مراسم مباهله انجام گيرد، با وضعي خاص طي نمود. او در حالي رهسپار محل قرار شد که حضرت حسين(ع) را در آغوش و دست حضرت حسن(ع) را در دست داشت، فاطمه(س)به دنبال آن حضرت و علي‌بن‌ابي‌طالب(ع) پشت سر وي حرکت مي‌کردند؛ پيامبر(ص),اين چنين گام به میدانِ مباهله نهاد، او پيش از ورود به میدان «مباهله» ، به همراهان خود گفت: من هر وقت که دعا کردم ، شما دعاي مرا با گفتن آمّين بدرقه کنيد.

سران هيئت نمايندگي نجران، پيش از آن‌که با پيامبر(ص)روبه‌رو شوند به يکديگر مي‌گفتند: هرگاه ديديد که «محمد»، افسران و سربازان خود را به میدان مباهله آورد، و شکوه مادي و قدرت ظاهري خود را نشان ما داد در اين صورت، وي فردي غير صادق است و اعتمادي به نبوت خود ندارد. ولي اگر با فرزندان و جگر گوشه‌هاي خود به «مباهله» بيايد و با وضعي وارسته از هر نوع جلال و جبروت مادي، رو به درگاه الهي گذارد؛ پيداست که پيامبري راستگو است و به قدري به خود ايمان و اعتقاد دارد که نه تنها حاضر است خود را در معرض نابودي قرار دهد، بلکه با جرأت هر چه تمام‌تر، حاضر است عزيزترين و گرامي‌ترين افراد نزد خود را، در معرض فنا و نابودي قرار دهد.

سران هيئت نمايندگي در اين گفتگو بودند که ناگهان، چهره‌ي نوراني پيامبر اکرم(ص) با چهار تن ديگر نمايان گرديد. همگي با بهت و حيرت به چهره‌ي يکديگر نگاه کردند، و از اين‌که او فرزندان معصوم و بي‌گناه، و يگانه دختر و يادگار خود را به صحنه‌ي مباهله آورده؛ انگشت تعجب به دندان گرفتند. آنان دريافتند که پيامبر، به دعوت و دعاي خود اعتقاد راسخ دارد وإلاّ يک فرد مردّد، عزيزان خود را در معرض بلاي آسماني و عذاب الهي قرار نمي دهد.

اسقف نجران گفت: من چهره‌هائي را مي‌بينم که هرگاه دست به دعا بلند کنند و از درگاه الهي بخواهند که بزرگ‌ترين کوه‌ها را از جاي بکند، فوراً آن کوه‌ها کنده مي‌شوند. بنابراين، هرگز صحيح نيست ما با اين افراد ِ با فضيلت، مباهله نمائيم؛ زيرا بعيد نيست که همه‌ي ما نابود شويم، و ممکن است دامنه‌ي عذاب گسترش پيدا کند، همه‌ي مسيحيان جهان را بگيرد و در روي زمين حتي يک مسيحي باقي نماند.

هيئت نمايندگي با ديدن وضع يادشده، وارد مشورت شدند و به اتفاق آراء تصويب کردند که هرگز وارد مباهله نشوند، آنان حاضر شدند که هر سال مبلغي به عنوان «جزيه» (ماليات سالانه) بپردازند و در برابر آن، حکومت اسلامي از جان و مال آنان دفاع کند. پيامبر اکرم(ص) رضايت خود را اعلام کرد و قرار شد آن‌ها هر سال در ازاي پرداخت مبلغي جزئي، از مزاياي حکومت اسلامي برخوردار گردند.

سپس پيامبر اکرم(ص)فرمودند: عذاب، سايه‌ي شوم خود را بر سر نمايندگان مردم نجران گسترده بود و اگر از درِ ملاعنه و مباهله وارد مي‌شدند، صورت انساني خود را از دست داده، در آتشي که در بيابان برافروخته مي‌شد، مي‌سوختند و دامنه‌ي عذاب به سرزمين «نجران» نيز کشيده مي‌شد.

چنانچه ملاحظه فرموديد پيامبر خدا(ص) در ازاء فرزندان، امام حسن و امام حسين«عليهماالسلام» را آوردند و در ازاء زنان، تنها حضرت فاطمه(س)را آوردند و در ازاء «نَفْس‌ها» فقط حضرت علي(ع) را آوردند. و اين حکايت از آن دارد که تنها اين‌ها بودند که شايستگي جعل لعنت خدا را بر کاذبين داشتند و نکته‌ي مهم آن‌که به‌جاي نفس‌ها، رسول خدا(ص) فقط علي(ع) را آوردند که حکايت از آن دارد علي در حکم نفس و جان رسول خدا(ص) هستند.

 

[1] - سوره‌ي آل عمران، آيه‌ي ۵۹.

[2] - سوره‌ي آل عمران، آيه‌ي ۶۱ .

32260

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: دلایل عقلی و تجربی و قرآنی و روایی منکران حسن و قبح عقلی در شیعه و سنی به طور جداگانه چه بود؟ کتابی هست که کاملترین بحث را در این باره داشته باشد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در جریان سایر کتاب‌ها نیستم. اگر مبتنی بر کلام شیعی حسن و قبح را در نظر بگیریم یعنی عقل، حُسن و خوبیِ فعل و قبح و بدی فعل را خودش می‌تواند تشخیص دهد و شرع، بر اساس همین عقل حکمِ بدی و خوبی فعلی را مطرح می‌کند که به اصطلاح می‌گویند: نه چون شرع گفته است خوب است، بلکه چون عقل خوب می‌داند، شرع گفته است. با توجه به این امر، اخلاق که عبارت است از علم به فضائل و رذائل، دیگر از نظر شیعه مبتنی بر حسن و قبح عقلی می‌شود و حکم شرع، رجوع به حکم عقل دارد. بدین معنا که عقل می‌فهمد که شرع مطابق عقل عمل کرده است وگرنه گرفتار نگاه اشعری می‌شویم که آثار سوء خود را به همراه دارد. موفق باشید 

32204
متن پرسش

سلام خدمت استاد عزیز: پوزش بابت مزاحمت، بیش از ده ساله که خواننده غالب کتابهای حضرتعالی هستم. تحصیلات دانشگاهی ارشد دارم و در حوزه نظامی فعال هستم. اخیرا یکی از دوستان مذهبی و مخلصم رو که ۲۸ سال با هم ارتباط داشتیم رو در کمال ناباوری به مرگ طبیعی از دست دادم. بعد از گذشت یک ماه هنوز مساله برام حل نشده و شدیدا به فکر مرگ و قبر و قیامت افتاده ام. اگر چه در طول زندگی بعد از بلوغ به لطف خدا به دین و مذهب و نماز و اخلاق توجه داشته ام، ولی حقیقتا با این اتفاق هول کرده ام و نمی دانم چکار کنم، با وجود مشغله کاری زیاد گاهی نهج البلاغه می خوانم، بعد میرم سراغ انس با قرآن، بعدش مفاتیح و ارتباط با اهل البیت، بعدش کتابهای اخلاق، یک مقدار تفسیر قرآن می خوانم، صحبتهای حاج آقای امینی خواه رو در رابطه با سه دقیق در قیامت گوش میدم، گاهی هم کمک به خانواده و ... این حالتم هم از ترس مرگ نیست بلکه متوجه بازی خوردن خودم شده ام، چیزهایی رو جدی گرفته ام که اصلا اهمیتی برای بعد مرگم نداره، به دنیا بی رغبت شده ام و سرمایه حقیقی رو آنطرفی می‌دانم که دستم خالیه. نمی‌دانم در لحظه مرگ، با رحمت خدا روبرو خواهم شد یا با قهر و غضبشان. از طرفی نگران خودخودسازی هم هستم که راه به جایی نبرم. از شما استاد عزیز راهنمایی می خواهم. الان چکار کنم که در فرصتی کم به سرمایه معنوی بزرگی برسم و بعد مرگ با رحمت خدا روبرو شوم. کدام راه خودسازی و سلوک را در پیش بگیرم، مقالات آیه الله شجاعی یا راه دیگر؟ سالهاست که برای اینکه وقت شریفتان را نگیرم سوالی نپرسیده ام. ممنون

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همیشه باید این امکان را بدهیم که هم‌اکنون ممکن است بمیریم. پس باید خود را در جهانی حاضر کنیم که زندگی دنیایی، قسمتی از آن باشد و در این بستر البته نباید زندگی دنیایی را تعطیل کرد، باید با حضور در جهانی گشوده، هم‌اکنون تا ابد زندگی را ادامه داد. پیشنهاد می‌شود در این رابطه به کتاب «سوره جاثيه و راز زمين‌گيری امّت‌ها» همراه با شرح صوتی آن که روی سایت هست، رجوع فرمایید. موفق باشید

نمایش چاپی