بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
24347

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و عرض ادب. استاد عزیز در رابطه با فرمایش شما مبنی بر اینکه در راه کسب معرفت خیلی سوال نکنیم یه تشبیهی به ذهنم رسید لطفا ملاحظه بفرمایید: استاد عزیز مکرر می فرمایند سوال نکنید. سوال حجاب است و «اسرار طریقت نشود حل به سوال».. به ذهنم رسید انسانی که می خواهد شنا را بیاموزد وقتی در آب پرتاب می شود اگر دست و پا بزند فرو می رود و راه به جایی نمی برد. قدم اول در آموختن شنا و حرکت در آب آرام بودن و دراز کشیدن و حتی نفس نکشیدن است تا با حبس نفس و سکون اعضا خود را روی سطح آب نگهدارد و سپس به آرامی با حرکات مناسب به راه بیفتد انسان هم باید در وادی معرفت در مقابل نور معارف بی حرکت و آرام بنشیند و دست و پای الکی نزند تا به فضل الهی او را در مسیر مناسب خودش و به طریق مناسب خودش به راه بیاندازند و در دریای مواج معارف موفق به شنا شود و الا به محض افتادن در آب غرق می شود. التماس دعا
متن پاسخ

24347- باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم همین‌طور است. البته در صورتی که انسان در مسیر شریعت قرار داشته باشد و معارف اولیه‌ را کسب کرده باشد. آری! در آن صورت «خودْ راه بگویدت که چون باید کرد». موفق باشید

33254

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: دو سوال دارم: ۱. لطفا اگر می شود اختیار تکوینی را توضیح دهید. ۲. آیا اعیان ثابته عین ذات خداست؟ با تشکر!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. در جزوه «جبر و اختیار» به آن قسمت از متن نظر کنید که از قول علامه داریم: «انسان در مختاربودن مجبور است» ۲. اعیان ثابته همان حقیقت انسان است که خداوند بر اساس آن حقیقت، انسان را خلق می‌کند و صورت علمیِ خداوند است از هر مخلوقی. موفق باشید

33090

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با عرض سلام و ادب خدمت استاد بزرگوا؛ در کانال مطالب ویژه، کلیپی از فرمايشات حضرت امام در جمع اعضای مجلس خبرگان قانون اساسی درباره جایگاه اساسی اراده عمومی در امر اداره اجتماع و عدم حرکت بر خلاف جریان و حرکت کلان و خواسته مردم پس از انقلاب و تمایز نهادن بین وکالت و ولایت برای اعضای آن مجلس و مطرح نکردن هر مبحثی در جایگاه قانونگذاری با توجه به انعکاس بین مردم، قرار داشت که حضرتعالی به آن اشاره ای داشتید. با توجه به این فرمایش امام و اشارات حضرتعالی در نسبت مردمی بودن و آزادی در حکومت اسلامی، با چه افق و دیدی باید این بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار امسالشان با نمایندگان مجلس را فهم کرد که فرموند: «یکی از شاخصه‌های نمایندۀ انقلابی اینست که با عموم مردم همراه است امّا عوام‌زده نیست. جَوزده نشوید. بعضی از مشکلات ما در بخشی از این سالها بخاطر این بود که جَوزده شدیم. همراهی با مردم، غیر از عوام‌زدگی و جَوزدگی و تحت ‌تأثیر های ‌و هو قرار گرفتن است. یکی از مهمترین خصوصیّات امام (ره) همین بود؛ اگر یک وقتی یک نظری داشت که همه با او مخالف بودند و او معتقد بود که این نظر، نظر شرعی و درست است، می‌ایستاد؛ می‌گفت همۀ دنیا هم با من مخالف باشند، باشند. نمایندۀ انقلابی آن کسی است که جَوزده نمی‌شود. شما یک قانون را تصویب کردید، به نظر شما قانون درستی هم بوده، یک عدّه‌ای مخالفت کردند، نگاه کنید آیا این مخالفین منطق درستی دارند یا ندارند؛ اگر منطق درستی داشتند البتّه می‌پذیرید، اگر منطق درستی نداشتند بِایستید؛ بگویید بله، من تصویب کردم این قانون را، پایش هم می‌ایستم. اینکه در فضای مجازی و مانند اینها علیه ما، علیه مجلس، علیه این قانون جنجال کنند، نباید شما را به زانو در بیاورد.»

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حساسیت بحث در همین‌جا است که از یک طرف نمایندگان مردم بخصوص خبرگان که مخاطب امام در آن جلسه هستند باید متوجه باشند برداشت‌های شخصی خود را هر چند از نظر آن‌ها حجّت باشد، مقابل رأی مردمی که آن‌ها را به عنوان وکیل در موضوع خاص انتخاب کرده‌اند؛ قرار ندهند. زیرا انتخاب کلّیِ مردم به عنوان مثال «جمهوریت» بوده. حال اگر یکی از آقایان خبرگان معتقد باشند جمهوریت مطابق برداشت او از اسلام صلاح نیست و ممکن است جمهورِ مردم اشتباه کند. حضرت امام متذکر می‌شوند وظیفه او آن است که به عنوان وکیل مردم مقابل رأی جمهور قرار نگیرد و این غیر از موقعی است که موضوع، کاملاً از نظر شرع بَیّن است مثل حجاب. این‌جا است که هرگز نباید کسی خلاف آنچه از نظر شرع بیّن است، نظر بدهد هرچند همه آحاد مردم چیز دیگری بخواهند. تأکید حضرت امام آن بود که خبرگان مواظب باشند به بهانه‌های برداشت‌های شخصی مقابل رأی اکثریت از آن جهت که اکثریت بر خلاف شرع اجماع نمی‌کند، نایستند. در آن حدّ که حتی رهبر معظم انقلاب معتقدند شرط مشروعیت حاکمیت فقیه، مقبولیتِ او توسط مردم است. به عنوان مثال می‌فرمایند:

 مشروعیّت حکومت فقط رأى مردم نیست؛ پایه‌ى اصلى تقوا و عدالت است؛ منتها تقوا و عدالت هم بدون رأى و مقبولیت مردم کارایى ندارد؛ لذا رأى مردم هم لازم است. ۱۳۸۲/۹/۲۶  و یا در جای دیگر می‌فرمایند:

مشروعیّت دادن به رأی مردم و بیعت مردم، این یک اصل اسلامی است. ۱۳۶۶/۳/۲۲  و نیز می‌فرمایند:

هیچ‌کس در نظام اسلامى نباید مردم‌، رأى‌ مردم‌ و خواست مردم را انکار کند. حالا بعضى، رأى‌ مردم را پایه‌ى مشروعیّت می‌دانند؛ لااقل پایه‌ اعمال مشروعیّت است. بدون آراءِ مردم، بدون حضور مردم و بدون تحقّق خواست مردم، خیمه‌ى نظام اسلامى، سرِپا نمی‌شود و نمی ماند. ۱۳۷۸/۳/۱۴

همچنان‌که در سخنان خود در مرقد حضرت امام «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» باز به طور خاص به نقش و رضایت مردم تأکید نمودند. ولی نه آن‌که عده‌ای به نام مردم، فضاسازی کنند و بخواهند جریان‌های تصمیم‌گیر را منفعل نمایند. موفق باشید            

31815

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: بنده بعضی جاهای شرح شما بر کتاب از برهان تا عرفان رو متوجه نمیشم. به همین علت مجبورم به صورت سوال اونها رو مطرح کنم. ممنون بابت توجهتون. در جلسه اول بیان می‌کنید که نورانیت اگر قابل اشاره کردن باشه که دیگه توحید نیست. چرا؟ اینجا منظورتون از توحید چیه؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: توحید همان حضور نور یگانه عالم است. ما به اشیاء می‌توانیم اشاره کنیم ولی به یگانگی عالم که نمی‌توان اشاره کرد. موفق باشید

31197

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
امام زمان (عج) کاریزمای فوق العاده دارد و بی نهایت جذاب است با وجود این جذابیت چرا بعضی ها با او می جنگند مگر با دیدن امام زمان قلب ها هدایت نمی‌شود؟ این سوال برای جریان عاشورا هم جای پرسش دارد. چرا با امام حسین (ع) جنگیدند در حالیکه امام حسین (ع) عشق محض است؟ به هر حال این یک پرسش اساسی است ببینید استاد عصر ظهور عصری است که ماهیت دنیای مادّی عوض میشه یعنی چی؟ یعنی اتفاقات بسیار نورانی در کل جهان رخ میده و حقایق عالم غیب مثل فرشتگان و.‌.. به دنیای ما انسان ها راه پیدا میکنن و انسان خدا را می بیند و قلبش بخواهد یا نخواهد هدایت میشه چون عصر ظهور است و عصر ظهور دوران طلایی کلّ تاریخ بشر است و همه انسانها باید شیدای امام زمان (عج) شوند و با این توضیحات جنگیدن با محبوب دیگر معنی ندارد. آدم با پدر خودش نمیجنگه. امام زمان (عج) پدر معنوی همه انسان هاست و جنگیدن با او کاملا بی معناست. پس چرا با او می‌جنگند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مشکلِ بعضی‌ها از اول تاریخ تا کنون آن بوده است که هویت و معنای خود را در مقابله با نور دنبال می‌کنند و این تا قیام قیامت در بین بشر موجود است. موفق باشید

31156
متن پرسش
سلام استاد جان: متن مناجات حضرت یوسف چیست؟ کاربرد آن چه مواردی است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت عرضه داشتند: « أَنْتَ وَلِيِّي فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ تَوَفَّني‏ مُسْلِماً وَ أَلْحِقْني‏ بِالصَّالِحينَ (۱۰۱) یوسف) کاربرد آن در خود معنای آن نهفته است که چگونه حضرت تقاضا می کنند که مسلمان از دنیا بروند و به صالحین یعنی ائمه معصومین ملحق بشوند. موفق باشید

31019

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: عرض ادب خدمت استاد عزیزم. جسارتا جهت تذکر شما مقیدید بعد از نام امام خمینی حتما رضوان الله قید کنید در حالی که بعد از نام آیات بهجت قاضی و علامه و... هیچ پیوندی ذکر نمی‌کنید حتی گاه بعد از نام حضرات معصومین «ص» یا «ع» می گذارید. لطفا یک بازنگری فرمایید. مستحضرید درجه قرب بندگان نزد حق برای ما نامعلومست. با تشکر از شما عزیز
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: البته که همه علمای دین محترمند. حضرت امام «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» به عنوان روح این تاریخ جایگاهی دارند که حتی موجب معناداریِ سایر علما نیز می‌شوند. در مورد ائمه «علیهم‌السلام» مشی ما آن است که القاب آن بزرگواران را با حروف بنویسیم، ولی در آن‌جایی که از نرم‌افزار مرکز کامپیوتری «نور» استفاده می‌شود، آن‌جا به صورت «ع» و یا «ص» هست. موفق باشید

31001

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
فقط محتاج اوییم و لاغیر آیت الله شیخ نصر الله شاه آبادی: اگر فقط و فقط خودت را محتاج او دیدی و لاغیر، یقین بدان که زندگی ات می‌گذرد. این به این معنای این نیست که بخوابی؛ خیر؛ او رزاق است و بلندت می کند و راهت می اندازد و کار جلوی پایت می‌گذارد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است واقعاً. «بی عنایت حق و الطاف حق / گر ملک باشد، سیه باشد ورق». موفق باشید

30586

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: استاد عزیز شاگرد قبول می‌کنید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هیچ‌وقت بنا نبوده است بنده شاگردی بپذیریم؟!! عرایضی به صورت کتبی در کتاب‌ها هست که هرکس احساس کرد برایش مفید است، می‌تواند به آن آثار رجوع کند. موفق باشید

30568

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد وقتتون بخیر، ان شاءالله خوب و سلامت باشین، استاد در جلسه دوم از تفسیر سوره حدید فرمودین که وقتی خداوند نظرش رو از بنده بگیرد، بنده دجار مریضی و بیماری میشه (بیماریهای جسمی)، استاد خوب خیلی از افراد هستن یا کلا رابطه ای با خداوند ندارن یا رابطه ضعیفی دارن و تا حدودی میشه تشخیص داد که این افراد مورد لطف و رحمت خداوند نیستن، پس چرا جسم سالمی دارن؟ حالا بیماریهای روحی بماند، چون بحث روی بیماریهای جسمی بودش، ممنون میشم راهنمایی بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نظر تکوینی خداوند به همه‌ی مخلوقات موجب بقاء و حیات آن‌ها می‌شود که در این مورد کافر و مؤمن ندارد. آری! اگر بنا به مصلحتی نظر خود را بازپس گیرد، در آن حدّ که باز پس می‌گیرد، نفس ناطقه‌ی انسان توان تدبیر بدن را نخواهد داشت. موفق باشید

30519

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: در یکی از سوالات از یگانگی عین و ذهن سخن به میان آوردید، لکن بنده آزمایشی را انجام دادم که بخوبی افتراق این دو را ثابت می نماید گرچه می‌توان باز گفت که نفس ناطقه با تجردی که دارد خطاهای حس را در می یابد، لکن اولا همین که اثبات شود به علم حضوری چیزی را در می یابیم که در واقع چنین نیست باب گشای گامهای بعدیست و درثانی نفس ناطقه قادر به تصحیح خطاهای اتفاقیست والا اگر خطا سیستماتیک باشد مثلا همه سبزها را قرمز و همه قرمز ها را سبز ببینیم چگونه می‌توان پی به خطای خویش برد؟ و اما بعد، آزمایش چنین بود یک چشم خویش را بستم و بدان فشار وارد کردم و نگاه داشتم در حالی که با چشم دیگر نگاه می‌کردم فشار به چشم موجب دیدن نقاط نورانی در چشم می‌شود درین آزمایش نکته جالب این بود که من نقاط نورانی را در چشمی که باز بود و هیچ فشاری بدو وارد نمی کردم حس می‌کردم. اصل نقاط ماخوذ از واقع نیست اینکه در چشم دیگر احساس شود خیال اندر خیالست نیست وش باشد، خیال اندر روان تو جهانی بر خیالی بین روان ذهب المحققون من العرفاء و الكاملون من الأولياء إلى أن العالم كلّه خيال‏ فى‏ خيال‏. تمت کلمتی صدقا و عدلا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث عبور از دوگانگیِ ذهن و عین، موضوعی است که با حضور هویت تعلّقی انسان در بی‌کرانگی حضور حضرت حق مطرح است که انسان به حضور خدا به جهت عین‌الربط‌ بودنش نسبت به خداوند در عالَم حاضر می‌شود و عالم به نور الهی در نزد او می‌باشد که بحث آن مفصل است و مارتین هایدگر نیز با بحث «دازاین» بدان پرداخته. با دنبال‌کردن مباحث «انقلاب اسلامی، طلوع جهانی بین دو جهان» که صوت آن در سایت هست، می‌توانید در این رابطه تحقیق فرمایید. موفق باشید

30235

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: در جلسه شنبه فرمودید حاچ قاسم می‌خواست آمریکا نباشد تا خدا حکمرانی کند. سوال من اینست که مگر الان امریکا مانع حکمرانی خداست؟!!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در نسبت با انسان‌ها، این انسان‌ها هستند که باید جهان خود را خدایی کنند. همیشه طاغوت‌ها مزاحم بوده‌اند و مبارزه با طاغوت که حجاب حضور خداوند است به عهده‌ی مؤمنین است. موفق باشید

29987

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: یکی از کاربران فایلهای تفسیر، نهج البلاغه و پرسش و پاسخهایتان به صورت آفلاین فرستاده بودند. اخیرا هرچه جستجو کردم گویا در بین سوالات نبود. اگر میسرست لینک آنها را بار دیگر در سایت قرار دهید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به پرسش وپاسخ 29673 مراجعه فرمایید موفق باشید

29489

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم و رحمه الله: بنده چند ماهیست با استاد آشنا شدم و آثار ایشون رو میخونم اولا دست ایشون رو می‌بوسم. ثانیا چرا این علوم رو در مدارس درس نمیدن؟ من در زندگی نامه استاد خواندم ایشون مدتی در آموزش و پرورش بودن، چرا دیگه در اون حوزه فعالیت نمی‌کنند؟ چرا این فرصت دل ربایی و عاشق کردن نسل جوان را از دست می‌دهیم؟ آیا استاد برنامه ای برای حضور در کادر نویسندگان کتب درسی در دولت جدید ندارند؟ آخه چرا نباید از این سرمایه عظیم استفاده کرد؟ فقط دعا می‌کنم ایشان بیان در دستگاه اجرایی و کار رو به دست خودشون پیش ببرن. من اصفهان نیستم وگرنه حتما برای دست بوسی ایشان میومدم. خداوند به استاد طول عمر بلند و با عزت عطا کند و برای ما حفظشون کند. ان شاءالله.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شما لطف دارید ولی فراموش نکنید بنده در سنی نیستم که بتوانم در امور اجرایی حاضر شوم. و چون احساس کردم در امور اجرایی کار جلو نمی‌رود، در این حوزه کار را شروع کردم. موفق باشید

28208
متن پرسش
بسمه تعالی. سلام علیکم: استاد منظور از مواجه با تمدن غرب بدون اصالت دادن به اومانیسم و سکولاریته چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: غرب به عنوان یک عقل تاریخی که انسان‌ها بنا دارند با آن عقل، خود را در جهانی وسیع‌تر از جهان قرون وسطی دنبال کنند، یک بحث است؛ و این‌که انسان به جای اصالت‌دادن به حضور خداوند و کبریایی او، خود را محور قرار دهد، بحث دیگری است. مشکل غرب و فرهنگ غربی در قسمت دوم می‌باشد. موفق باشید

27598

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: هدف زندگي چيه چرا اومديم اين دنيا؟ براي من همه چي بي معني شده حس مي كنم الافم تو اين دنيا به هيچي از خواسته هام نرسيدم. الان از خودم مي پرسم اصلا چرا خدا خلقم كرده اورده تو اين دنياي مزخرف كه همه چيزش حالت رو بهم ميزنه لذتاشم مسخره ست. نميدونم ديگه چي بخوام چي نخوام تو عباداتم هم سستم ترك نمي كنم ولي حس خاصي هم ندارم صرفا رفع تكليف، چيكار كنم؟ به نظرتون روان پزشك هم رفتم از اون هم نااميدم الان سوال جديم اينه از كجا آمده ام آمدنم بهر چه بود به كجا مي روم آخر ننمايي وطنم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خوب است نظری به کتاب «آشتی با خدا» بکنید و آن را تا آخر ادامه دهید، امید است که افقی در راستای حضور در فراخنای جهانی بس گشوده‌تر از جهان کمّیت‌ها، در مقابل‌تان طلوع کند، إن‌شاءاللّه. کتاب بر روی سایت هست. موفق باشید

26410
متن پرسش
با سلام: آیا می توان گفت که در قوس نزول ما یک روح انسانی داریم که این چند میلیارد نفر مصداق آن روح هستند اما در قوس صعود هر یک از این چند میلیارد مصداق، خودشان روحی مجزا از آن روح انسانی در قوس نزول هستند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کاملاً صحیح است. چون در قوس صعود، انسان‌ها با انتخاب‌های خود شخصیت خود را شکل می‌دهند و هرکس انتخاب خود و شخصیت خود را داراست. موفق باشید

26380

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: بنده دچار کمال‌گرایی در عبادات هستم به گونه ای که اگر یک گناه بکنم انگیزه ای برای نماز خواندن ندارم. بارها تصمیم گرفتم در مسیر سلوک عملی قدم بگذارم اما هنوز در انجام واجبات و ترک محرمات مانده ام.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: «آن‌قدر ای دل که توانی بکوش»، آرام‌آرام کار حلّ می‌شود. موفق باشید

26180
متن پرسش
با سلام و تشکر فراوان از پرداختن دلسوزانه به مسایل بنیادی دین. در کتاب هبوط آدم نوشته بودید اکثر بیماریها از شیطان است. حالا از وقتی کتاب خویشتن پنهان را خواندم و با نفس و توانایی های آن اشنا شدم سوالم این است: آیا وقتی انسان مریض می شود یعنی بین نفس و شیطان ارتباطی برقرار شده؟ چه رخ می دهد که مریضی ثمر آن است؟ در امراض صعب العلاج و لا علاج مثل ام اس و سرطان ها، نفس چطور باید به خودش کمک کند؟ در بیماری مثل ام اس، که فلجی کم کم تمام اندام ها را درگیر می کند و علم شیمیایی درمانی جز کنترل محدود بیماری آن هم با عوارض بالا ندارد، انگار نفس مرحله به مرحله در حال انقطاع و قهر با بدن است، نسخه ای بر اساس معرفت نفس وجود دارد؟ همچنین درباره مثالی که در کتاب خویشتن پنهان درباره حالت بیهوشی آورده بودید، یک عامل مادی (ماده بیهوشی) باعث انصراف نفس از بدن برای مدتی می شود. می شود گفت معکوس آن وقتی است که بدن مریض است و دارو باعث بهبودی می شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هر دو حالت یعنی تأثیر نفس بر بدن و تأثیر بدن بر نفس ممکن است. بعضاً نفس به جهت مشکلاتی که برای بدن پیش آمده حتی در دوران جنینی، به خاطر فشارهای روحی و روانِ مادر و یا داروهای شیمیایی؛ نفس نمی‌تواند بدن خود را تدبیر کند. در این موارد باید بدن را تا حدّ ممکن به کمک تجربیات پزشکان و داروهایی که نفس را آماده‌ی تدبیر کند، نجات داد و بعضاً نفس به جهت فشارهای روحی نمی‌تواند بدنِ خود را تدبیر نماید. در این موارد توکل به خدا و مددگرفتن از او، نفس را وسعت می‌دهد تا بدن را تا آن‌جا که آمادگیِ تذبیر دارد، تدبیر کند. موفق باشید

24884

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
استاد سلام: آیا برفرض اگر نفس ما این بدن را نداشت باز هم دنیای اطراف را همانگونه که الان می بیند می دید؟ آیا وقتی شخصی می میرد و نفس او دنبال بدنش حرکت می کند، آیا دنیای اطراف را و مردم را همینگونه می بیند؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره نفس برای دیدنِ این دنیا، چشمِ و گوش این دنیایی می‌خواهد. بعد از مرگ، با چشمِ جسم برزخی می‌تواند موجودات را بنگرد. مثل این‌که ما با چشم خود در خواب، پدیده‌ها را می‌بینیم. موفق باشید

34952

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد اوقاتتون بخیر: استاد مسئله برای من پیش اومده در حالی که کتاب جایگاه رزق رو میخوندم و مرتبط با مبتلا به این روزهای زندگی‌ام، در باب مسئله ازدواج با توجه به جایگاه رزق سوالی داشتم، استاد من در خانواده کمتر مذهبی و غیر ولایی زندگی کرده‌ام و در طول مسیر به نور الهی تغییراتی داشته‌ام که مذهبی‌تر و پذیرای ولایت فقیه شدم که جا دارد اول از شما تشکر کنم چون در این مسیر از کتاب‌های شما بهره فراوان برده‌ام، اما اکنون و این سالهای اخیر که به سن ازدواج رسیده‌ام هرچه سعی می‌کنم و از هر واسطه‌ای که کمک می‌طلبم سالهاست اکثر خواستگارانم افراد غیر مذهبی و غیر ولایی هستند یا در معدود افرادی که تا حدودی مذهبی‌تر بوده‌اند در اولین مواجهه با خانواده منصرف شده‌اند. حقیقتا نمی‌دانم چرا تقریبا همیشه با چنین افرادی روبرو بوده‌ام. با وجود اینکه از طریق ازدواج دانشجویی دفتر رهبری دانشگاه‌هایم و دوستان مومنم تلاش‌های زیادی کرده‌ام ینی راه‌های ممکنی که به ذهنم می‌رسیده را به عنوان یک دختر پیموده‌ام، اما نتیجه همین بوده است. شاید افراد مذهبی و ولایی با شنیدن شرایط من پا پیش نمی‌گذارند یا با اولین مواجهه و مثلا مشاهده خانواده منصرف می‌شوند. اکنون اما به خواستگاری برخورده‌‌ام که حداقل بر خلاف افراد قبلی دشمنی و خصومتی با دین ندارد، ائمه را قبول دارد، به اسم ولایی نیست اما حداقل ناکارآمدی تمدن مدرنیته را یافته و درگیر ظواهر تمدن مدرن نیست، هرچند کمتر از افراد قبلی به ظاهر مذهبی ظواهر دین مثلا نماز را عمل کند اما احساس می‌کنم حداقل کنش این فرد از ناآگاهی و جو غالب اطرافش بوده است تا از خصومت و دشمنی بعد از آگاهی... من قصد رد کردن این فرد را داشتم اما همزمان در حال مطالعه کتاب جایگاه رزق بودم و حال استاد سوالم اینجاست آیا با توجه به مسئله رزق و اگر ازدواج را هم یک رزق در نظر بگیریم، اینکه در کتاب فرمودید رزق صحیح ساده و بدون این همه غصه و زحمت اضافه به دست می‌آید، به ذهنم خورده که آیا باید بپذیرم شاید همین نوع افراد رزق من در همسر آینده هستند و تا بیش از این سنم بالا نرفته است ازدواج کنم، یا همچنان به سختی و دشواری قبل سعی کنم و صبر کنم تا خواستگاری ولایی و مذهبی‌تر پیدا کنم که مرا و شرایطم را بپذیرد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در ازدواج نباید چندان سخت‌گیری کرد، همین‌که طرف در حدّاقل دین حاضر باشد و مانع دینداری و فعالیت‌های شما نگردد، إن‌شاءالله می‌توانید با همدیگر زندگی کنید. موفق باشید

34469
متن پرسش

*این متن به همت جمعی که شما با متن (دهه هشتادی و هزاران امید و حضور و صد ها ابهام و سوال) آنان را مورد خطاب قرار داده بودید نگاشته شده که در صددند در ایام البیض امسال حول پاسخ شما صحبت کنند: بسمه تعالی السلام استاد عزیز در فرصت قبل اگرچه برای اثر پذیری کمی حوصله به خرج دادیم اما غمی نیست حالا که هم صحبتی شیرین و یاری دلسوخته در بر داریم تا در کشاکش و ناملایمات به آغوشش پناه ببریم. در مجال قبلی ، ما از آینده ای موعود گفتیم و شما از اکنونی « نه هنوز» و البته هنوز دل های ما در عذاب میان تضاد هاست. به هر روی اگر از برزخ وجود ما و هزار تضاد و صد گله اش بگذریم به هم داستانی و تاریخی می رسیم که با هیچ تلاش و تغییری قابل انفصال و فراموشی نیست: اکنون نه هنوز ما و انقلاب؛ و آینده این مملکت که آن را به آیینه جان خود می بینیم. پس چه ماوا و پناهی از این عذاب هست وقتی اکنون و آینده ما به داغ این انقلاب گره خورده است؟ اما بعد ... تغیرات اساسی اند و نا گزیر و ما هم اگر در طلبش نباشیم عقب مانده ایم و دورافتاده، و چه خوش تغیراتی هستند آنان که وجود آدمی را با توبه آشتی می دهند اما دل سوخته و سینه شرحه شرحه که تغییر نمی کنند. آری استاد عزیز شما ابتدای مسیری مهجور بودن را سبب همذات پنداری میان خود و ما می دانستید و ما اکنون اسباب لایتغیر را دلیل نزدیکی می‌دانیم. ما با تکلف های زبان شما گهگاه که تضاد میان آنچه در دل دارید و آنچه بر زبان جاری می شود، آشناییم. ما درک می کنیم چشمی همواره گریان و چشمی همواره امیدوار داشتن چگونه است؟ ما هم در بیابان‌های جنوب گمشده ای داریم که از به خاطر آوردن آن ناتوانیم. ما هم از بعضی تمایلات و بعضی دردهای هم نسلی هایمان سر در نمی آوریم. آری این دنیا نفس ما را هم بریده، آسودگی را حرام و ایستادن را بسی نا ممکن ساخته است؛ اما چه باک، که چاره‌ای جز به کمین نشستن وقت نیست. آری این ها چیز هایی است که هیچ گاه تغییر نمی کند.

ابنای روزگار به صحرا روند و باغ         صحرا و باغِ زنده دلان کوی دلبر است

 جان می‌روم که درقدم اندازمش زشوق           در مانده ام هنوز که نزلی محقر است

 استاد عزیز قرارمان با دوستان این شده که ایام البیض را با هم بسوزیم، باشد تا نفسی دیگر برای سازهای ناکوکمان پیدا کنیم. از شما طلب دعا و حلالیت داریم. یا علی جمعی از دهه هشتادی ها

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از ایّام البیض گفتید، یعنی از فرآیندی که منجر به هرچه بیشتر روشن‌شدن مأوایی است که گم شده است. ولی با روشنی‌گاهِ ایّام البیض که در نزد خود حاضر می‌شویم، برقی زده می‌شود تا حضور خود را در جهانی بس گسترده و در عین حال در افق‌های دور، جستجو کنیم. - باید توجه کرد که مشغول‌شدن به امور محسوس، حجاب درک بیشتر حقیقتِ خود می‌شود، حقیقتی که همواره در معرض الهام فجور و تقوای خود می‌باشد تا در مراقبه‌ای حضوری و زنده، حق را از باطل تشخیص دهد و بیش از پیش به خودش و بنیادش نزدیک گردد. این‌جا است که جایگاه تذکرات دینی برای دوری از حُبّ دنیا معلوم می‌شود، زیرا با حبّ دنیا انسان از حقیقت خود فاصله می‌گیرد و ایّام البیض یعنی فضایی که معنای ظلمات حبّ دنیا را برای‌مان روشن می‌کند. چه زیبا از چشمی همواره گریان و همواره امیدوار سخن به میان آوردید. خدا می‌داند این دو، قصه یک «حضور» است و لذا با اشک‌ها، قلب انسان طلبِ خود را به میان می‌آورد و با «امید»، آری! و با «امید» به خودآگاهیِ حضوری برتر می‌اندیشد. این‌جا است که می‌فهمیم ما چه اندازه در این تاریخ از طریق شهدا به وجدان توحیدی تاریخ خود نزدیک شده‌ایم و به قول شما در این حالت، ما را چه باک! چه چاره‌ای جز به کمین‌نشستنِ «وقت». یعنی «در جهان جنگ این شادی بس است/ که برآری بر عدو هر دم شکست». این‌جا است که به آینده‌ای، آری! به آینده‌ای نظر می‌کنیم که هنوز در ابتدای آن هستیم و اگر «هنوز نه»، هزار امیدواری در همین آینده‌ای است که امروزِ ما را این‌چنین زیبا کرده است و سیاه‌رویی را بر پیشانی کسانی نگاشته است که از بیرون و درون متوجه آن آینده که بشر، معنای خود را می‌یابد؛ نیستند. موفق باشید.

       

33420
متن پرسش

با سلام و عرض ادب و احترام: مقام معظم رهبری تاکید زیادی دارند که «دانشجو باید سیاسی باشد» و در سخنرانی‌های مختلف از دهه‌ها پیش تا کنون این موضوع را عنوان کرده‌اند. از جزئیات این دستور چند سوال از خدمتتان داشتم. اول اینکه برای دانشجویان رشته‌های سخت و پرکار چطور می‌توان تعادل را بین درس و تحقیق (که مطالبه دیگری رهبری از دانشجویان است) و سیاسی‌بودن برقرار کرد، درس تا کجا و سیاست تا کجا؟ دوم اینکه دقیقا چه مسیری را برای تحقق این هدف طی کنیم: از یک طرف باید ابتدا اصول را بشناسیم یعنی حداقل‌هایی از تفسیر قرآن و اندیشه‌های امام و رهبری بدانیم، از طرف دیگر این قضیه به هرحال زمان می‌برد مگر اینکه همزمان با مطالعه، فعالیت و کنشگری هم داشته باشیم که البته ریسک بزرگی ست و ناقص دانستن از ندانستن خطرناک‌تر است. از طرف دیگر اخبار را هم باید دنبال کنیم و چون خودمان توان تحلیل سیاسی نداریم (مخصوصا اگر دانشجوی علوم انسانی نباشیم) باید تحلیل‌های کانالهای انقلابی یا اشخاص شاخص را دنبال کنیم و به ناچار اعتماد کنیم و متاسفانه هرچه جلوتر می‌رویم و با مسائل و شبهات بیشتری مواجه می‌شویم، اختلاف‌نظر بین گروه‌های انقلابی بیشتر می‌شود و همه نظر خودشان را صحیح می‌دانند و بعضا دیگران را محکوم می‌کنند. و ما به ناچار باید یکی از اینها را درست و بقیه را افراط و تفریط بدانيم بدون اینکه قبلا معیارهای شناخت حق را کامل آموخته باشیم. این سریع‌ترین و شایع‌ترین راه ممکن برای کنشگر شدن در موضوعات سیاسی ست اما بسیار بی‌بنیان و ناپخته و خطرناک است. اگر هم بخواهیم دنبال اصول برویم، زمان می‌گذرد. این دو مسیر تفاوت اساسی دیگری هم دارند و آن این است که راه اول ذهن انسان را متمرکز و اهل تفکر می‌کند ولی راه دوم، یعنی پیگیری مداوم اخبار از منابع متعدد و تحلیل‌های گوناگون آنها، ذهن را آشفته و تنبل می‌کند و آخرش هم چیزی برایمان باقی نمی‌گذارد. جناب استاد لطف بفرمایید شیوه صحیح اطاعت از این دستور رهبری که «دانشجو باید سیاسی باشد» و حد اعتدال آن و چارچوب‌ها و خط‌ قرمزهایی که باید رعایت کنیم، به‌خصوص برای دانشجویانی که حجم بالای دروس دانشگاهی، خودبه‌خود وقت زیادی از آنها می‌گیرد و با علوم انسانی و مقدمات کار هم چندان آشنا نیستند، بفرمایید. با سپاس فراوان

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به این فکر کنید که اصل حضور در این تاریخ با فهم جایگاهی که نسبت به جهان استکبار با مبنای توحیدی دارد؛ موضوع بزرگی است و به همین جهت هنر ما آن است نسبت به مسائل کلی نظام، ذیل رهبر معظم انقلاب حساسیت‌های خود را سرزنده نگه داریم. بنا بر این نکته، کلیات حضور سیاسی را با رهنمودهای مقام معظم رهبری می‌توان حفظ کرد ولی همان‌طور که به خوبی مطلعید با معارف عالیه مثل قرآن و روایات و حکمت صدرایی، عمق حضور خود را در این جهان ذیل امام و رهبری بهتر می‌توان نهادینه کرد و اندازه حرکات سیاسی افراد را که در عین حال ذیل رهبری و انقلاب هستند برای خود مشخص نمود. موفق باشید            

32381
متن پرسش

سلام و رحمت خدا: استاد عزیز؛ طلبه ۳۰ ساله ای هستم‌ و حدود ۱۰ سال است با کتابها و مطالبتان انس دارم. الغرض، از وقتی جملات دیروز حضرت آقا در باب «جهاد تبیین» و اینکه: «هرکس مرکزی و منبری برای حرف زدن با افکار عمومی مردم دارد در این زمینه موظف است» و «جهاد تبیین یک فریضه قطعی و فوری است.» را خواندم تپش قلب گرفتم. حس می‌کنم شب عاشورای من است و من آماده نیستم. افکارم سراسر فریاد: لوددت انی قتلت ثم نشرت الف مره ... اما قلبم لرزان است! دستی بر رسانه و کارگردانی و فیلمنامه و تدوین و گرافیک و فضای مجازی و... دارم دستی در کار فرهنگی بسیج و حدود ۲۰۰ نوجوان و جوان خطابه و منبر بدی هم ندارم خواستم از شما کمک بگیرم؟ چه کنم؟ و چطور لبیک خود را در میدان سردست بگیرم تا شاید از من نیز بخرند؟ بی صبرانه منتظر راهنمایی های تان هستم یا حسین علیه السلام

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از یک طرف با نشان‌دادن حقیقت اسلام باید تبیین را جهادگونه به میدان آورد، مثل مباحث «معرفت نفس» و نکاتی که در تفسیر المیزان مطرح است و در جواب سؤال شماره 32380 نسبت به آن تذکر داده شد. و از طرف دیگر توجه به لجن‌پراکنی‌های دشمن و حیله‌های ناامیدکننده آن‌ها که از طریق توجه به جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی خنثی می‌شود؛ می‌توان کار را جلو برد، إن‌شاءالله. «جهاد تبیین» نرم افزاری است، «درک دقیق دشمن و دوست» یکی از الزامات جهاد تبیین است؛ اینکه ما دقیقا بدانیم دشمن چیست و چه اهداف و برنامه هایی دارد و دوستان چه کسانی هستند و چه اهداف و برنامه هایی را دنبال می کنند. فهم دقیق این مسأله باعث می شود که ما علیه دوستان موضع نگیریم و به نفع دشمن وارد صحنه نشویم و آب به آسیاب دشمن نریزیم. موفق باشید

32207

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم خدمت استاد گرامی: دوست دارم نظر جنابعالی را در خصوص تفسیر نمونه و جایگاه آن در مقایسه با تفسیر المیزان بدانم. رویکرد تفسیر نمونه در مقایسه با تفسیر المیزان در خصوص عرفان و فلسفه چیست و آیا می توان بهره لازم را در خصوص عرفان و فلسفه از تفسیر نمونه برد؟ آیا در خصوص برخورد با مسائل قرآنی همچون نواسخ و محکمات و متشابهات بین این دو تفسیر اختلاف وجود دارد؟ اگر بخواهید شیوه تفسیر و تسلط بر مطالب تفسیری آیت الله مکارم شیرازی و آیت الله جوادی آملی را مقایسه کنید رویکرد کدام بزرگوار را بهتر می‌دانید؟ نظرتان در رابطه با تفسیر راهنما چیست و آیا مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی را می توان مفسر قرآن دانست؟ از این که وقتتان را برای پاسخ می گذارید. ممنونم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تفسیر «المیزان» متذکر ظرایفی از معارف هست که قابل مقایسه با هیچ‌کدام از تفاسیری که نام بردید، نیست. ولی آن تفاسیر هم برای عموم مردم که نیاز به آن نوع دقت‌ها را ندارند، لازم است. موفق باشید

نمایش چاپی