باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! قصه شهدای عزیز ما اینچنین است با مأموریتهایی متفاوت و رجعتی که هرکدام به صورتی در پیش دارند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده فکر نمی کنم که این نوع پیش بینی ها در رابطه با حضور در حقایق عالم باشد. اگر درست هم پیش بینی بشود، بر اساس قواعد اقتصادی مطرح در اعتباریات انسانها انجام می شود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بشر امروز چنین ظرفیتهایی دارد و باید از طریق تعمق در قرآن و روایات و کتابهای عرفانی مثل کتب حضرت امام به عبادات خود عمق دهد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال، چه از طریق «برهان لمّی» و چه از طریق «برهان إنّی»، میتوان عقلاً وجود مطلق را فهم کرد. ولی نظر به او از طریق مظاهر، امر دیگری است که باید قلب در میان باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. در جریان کتابهای جدید نیستم. سالهای پیش کتاب «حزب قاعدین» اسناد خوبی را در رابطه با انجمن حجتیه مطرح کرده بود. ۲. از نظر دینی روح انسانها قبل از بدنشان خلق شده و هرکدام، خودشان هستند. اینکه میفرمایند روحِ واحد، به معنی فطرت یگانهی آنها است نه اینکه همه یک شخص بودهاند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به صورت شخصی جواب داده شد: باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. جنابعالی نسبت به برادرانتان مسئولیتی ندارید. ۲. تا آنجا که برایتان ممکن است خوب است که به پدرتان کمک کنید و نسبت به اعتیاد آن سختگیری ننمایید. ۳. سعی کنید به هر حال ازدواج کنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: راه رجوع به حق، معرفت نفس و معرفت حق است و این راه هیچوقت بسته نیست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که میفرمایید راهِ توحید هرگز و هرگز با بنبست روبهرو نخواهد شد، هرچند هزاران مانع توسط صاحبان نفس امّاره در مقابل آن پدید آورند، زیرا همانطور که میفرمایید بشر امروز بیش از گذشته متوجه شده است اگر همهی زمین را در اختیار بگیرد و مسیر همهی عیاشیها را نیز فراهم کند، جواب واقعی به خود نداده است. اینجاست که میفهمیم در مأواگزیدن از طریق انقلاب اسلامی و در جمال پر جلال حضرت روح اللّه همهی آینده از آنِ ما خواهد شد. اما نه به معنای اینکه منیّت ما حاکم باشد، بلکه به آن معنا که عبودیتی که مطلوب همهی ما است به بشر عطا گردد. یقیناً ادامهی بشر با راهی که انقلاب اسلامی در جهانی که انسانها میتوانند به راحتی همدیگر را ببینند، ادامهای امیدوارکننده میباشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: کار لازمی است. ولی قصد بنده در شرح اشعار جناب حافظ، تنها در آن حدّ است که نسبت به این سرمایهی بزرگ جفا نشود وگرنه هر کدام از عرایض بنده ذیل هر غزلی، بابی است برای تفکر و سلوک عقلی که آن متنها میتواند در حکم درسگفتارِ آن غزل به حساب آید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده رویهمرفته با شما موافقم. ولی با توجه به اینکه رسانههای غیرِ خودی را دنبال میکنم، خدمتتان عرض کنم حقیقتاً در رذالت و پستی به اوج رسیدهاند و با انواع تهمتها و دروغها به بهانهی کرونا، فکر میکنند همهچیز از آنچه در انسانیت باید باشد را، بهکلّی از دست دادهاند. موفق باشید
باسمهتعالی: سلامعلیکم: بحثی در اخلاق و سیر و سلوک داریم تحت عنوان «قبض و بسط». در قبضِ قلب، شوق عبادات انسان کم می شود و از جهتی قلب به عبادات پشت می کند که به آن ادبار قلب می گویند. برعکسِ آن را اقبال قلب می نامند که با تجلی اسم جمال حق ظهور می کند در حالی که در ادبار، اسم جلال تجلی می نماید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نگاه خوبی است به موضوع. در ضمن نکتهی شمارهی ۲ از سؤالِ ۲۶۳۱۰ مربوط به آقای پروفسور رفیعپور با سوابق حضوری که در خارج کشور داشتهاند، قابل توجه است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به عرف مربوط است که آن را قطع رحم محسوب میکنند یا نه! موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: چیز خاصی نمیدانم. باید موردش مشخص شود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میاید همینطور است که میفرمایید. موفق باشید
سلام علیکم: وقتتون بخیر. آیه «وَ اصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِيِّ يُريدُونَ وَجْهَهُ وَ لا تَعْدُ عَيْناكَ عَنْهُمْ تُريدُ زينَةَ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنا وَ اتَّبَعَ هَواهُ وَ كانَ أَمْرُهُ فُرُطاً» کهف (۲۸)
نظر به این دارد که پیامبر متمایل به کسانی شده بودند که پولدار بودند و گفته بودند اگر از فقرا دوری کنی ما به شما متمایل میشویم؟ چنین چیزی با عصمت حضرت تنافی ندارد؟ روایتی که میفرماید حضرت زهرا گردنبند داشتند و حضرت رسول با ایشان صحبت نکردند و رفتند تا آن را انفاق کردند، این روایت با عصمت حضرت زهرا منافات ندارد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آیه می فرماید: اي پيامبر! آنچه بر تو واجب است، به سربردن با فقرايي است که همواره پروردگار خود را ميخوانند و در طلب وجه او هستند يعني با خواندن اسماي حسناي او به درگاه او تقرب ميجويند چون او را از طريق اسماءاش ميتوان خواند. به عبارت ديگر اينها ميخواهند خود را در جايي قرار دهند که صفات الهي اقتضاي آن را دارند. مثلاً آن قدر خود را ذليل جلوه دهند که عزت و عظمت و کبريايي او اقتضاي آن را دارد و آنچنان خود را در موقف جاهل و عاجز و ضعيف قرار دهند که علم و قدرت و قوت خدا آن را اقتضاء ميکند و اين است معني «يُريدُونَ وَجْهَهُ». و ديدگانت را از اين مؤمنين برندار و به خاطر زينت دنيا اينان را رها مکن و هيچ توجهي به توانگران کافرکيش نداشته باش و دنبال کساني که عنادشان با خدا موجب تسلطِ غفلت از حق بر قلبشان شده، مباش! که خدا چنان کيفرشان داده که ياد خدا را از دلشان ببرد و نتيجهي اين غفلتِ قلب پيروي هوي و زياده روي است و تو اي پيامبر از چنين کسي که دنبال هواي خود است و کارش تجاوز از حق است، پيروي مکن.
اي پيامبر! اساس کار را بر اين بگذار که کار را با نيروهاي مخلص جلو ببري آنهايي که جهت روح خود را به کلي به سوي حق قرار دادهاند. آنچه اي پيغمبر بر تو واجب است به سربردن با آنهايي است که به دنبال زينت زندگي دنيا نيستند که منظور ادامهي کار با آدمهاي ساده و بي پيرايهاي است که انگيزهي خودنمايي و دنياداري ندارند. رمز بقای دين در اين نکته است و هرگز آدم هايي که خود را با امکانات دنيايي قدرتمند جلوه ميدهند نميتوانند عامل پيشرفت دين باشند، هرگز دين با اين نوع آدمها حفظ نشده و نميشود.
دين الهي آمده است تا ما بتوانيم روح مان را با خدا مرتبط کنيم و در تقرب به خدا موفق شويم و بقيهي امور همه فرعِ اين هدف است، حال اگر اين موضوع فراموش شود بقيهي امور چه فايدهاي دارد؟ بدين لحاظ به رسولش دستور ميدهد با افرادي باش که «يُريدُونَ وَجْهَهُ» وجه الهي را اراده کردهاند و تلاش دارند در اين عالم - ماوراء ظاهر زندگي دنيايي- به حق نظر کنند. اينها کساني هستند که متوجه مقصد و مقصود دين هستند، بقيه اگر وارد دين شوند سعي ميکنند جهت دينداري را به سوي اهداف ديگري سوق دهند.
اين که به ما فرمودهاند: بعد از معرفت به خداوند، هيچ عملي در اين دنيا بهتر از نماز نيست، به جهت آن است که در نماز، انسان در مسيري قرار ميگيرد که آن مسير، هدف دينداري است. نماز جاده ارتباط روح به مقام اسمای الهي است و اين همه مقصد و مقصود انسان است. خداوند ميگويد اي پيامبر با کساني به سر ببر و کارها را جلو ببر که در طلب وجه الهي هستند و جهت روح خود را در راستاي ارتباط با حق شکل دادهاند و نه در جهت ارتباط با دنيا. به همين جهت تأکيد ميکند چشم از اين افراد برندار به سوي کساني که زندگي دنيايي را مدّ نظر دارند و در آخر با تأکيد فراوان ميفرمايد: «وَ لاَ تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِکْرِنا» به هيچ وجه از کساني که قلبشان از ما غافل است چيزي و پيشنهادي نپذير. کساني که عنادشان با خدا موجب تسلط غفلت از ياد خدا بر قلبشان شده هيچ پيشنهاد درستي- حتي با ظاهر دلسوزانه- ندارند، بايد بفهمند ما هيچ توصيهاي از اين افراد را نميپذيريم. چون اين افراد فقط دنيا را ميبينند و نظر به عالم غيب و معنويت ندارند تا ما را در راستاي آن اهدافِ بلند کمک برسانند. مضافاً اينکه روشن ميکند پيروي از هوس و افراط در آن از آثار غفلت قلب است به همين جهت در آخر آيه فرمود: «وَ اتَّبَعَ هَواهُ وَ كانَ أَمْرُهُ فُرُطاً» يعني شاخصهي اهل دنيا آن است که از هوس خود پيروي ميکنند و به طور کلي انسانهاي افراط کاري هستند، به خصوص در موضوع هوسراني.
ملاحظه فرموديد در مطالب قبل دو نکته مدّ نظر بود يکي اينکه در آيهي ۶ به پيغمبر «صلوات الله علیه و آله» ميفرمايد: ناراحت مباش که بعضيها يا اکثراً دين نميآورند، اين قاعده دنياست. ديگر اينکه فرمود: دين را عرضه کن و نگران مباش، وظيفه تو آن است که با مسلمانان متدين و ساده زيست امور را جلو ببري و آنها را رها نکن و از صاحبان قدرت و ثروت که دل در گرو دنيا دارند پيروي مکن. آيا راز بقاء جامعه ديني همين دو نکته نيست؟
در مورد گردنبند حضرت زهرا«سلاماللهعلیها» اینطور در روایات داریم که «روزي پيامبر (ص) در مسجد نشسته بودند. عرب باديه نشيني وارد شد و گفت: «اي رسول خدا (ص)! من گرسنه ام، لباس مناسبي ندارم، پولي هم ندارم و مقروض نيز هستم، کمکم کنيد.» پيامبر (ص) فرموند:«اکنون چيزي ندارم.» سپس به بلال فرمودند: «اين مرد را به خانه دخترم، فاطمه (س) ببر و به دخترم بگو که پدرت او را فرستاده است.»
بلال آمد و داستان را خدمت حضرت زهرا (س) عرضه داشت. حضرت نيز در خانه چيزي نداشتند ولي، گردنبند خود را که هدية دختر حمزة بن عبدالمطّلب بود باز کردند و به بلال دادند و فرمودند: «اين گردنبند را به پدرم بده تا مشکل را حل کنند.» بلال بازگشت و امانتي را تحويل پيامبر (ص) داد.
رسول خدا (ص) فرمودند: «هر کس اين گردنبند را بخرد، بهشت را براي او تضمين مي کنم.» عمار ياسر آن را خريد و سائل را به خانه خود برد. به او لباس و غذا داد و دو برابر ميزان قرض به او پول داد. سپس عمار غلام خود را صدا زد و گفت: «اين گردنبند را به خانه رسول خدا (ص) مي بري و مي گويي که هديه است. تو را نيز به آن حضرت بخشيدم.»
غلام نزد پيامبر (ص) رفت. گردنبند را به ايشان داد و جريان را برايشان شرح داد. پيامبر (ص) نيز غلام و گردن بند را به حضرت فاطمه (س) بخشيدند.
غلام نزد حضرت زهرا (س) رفت. گردنبند را به حضرت داد و جريان را براي ايشان بيان فرمود. حضرت فرموند: «من نيز تو را در راه رضاي خدا آزاد کردم.» غلام خنديد.
حضرت راز خنده غلام را سوال کردند. و غلام پاسخ داد: «اي دختر پيامبر (ص) برکت اين گردن بند مرا به شادي آورد، چون گرسنهاي را سير کرد، برهنهاي را پوشاند، فقيري را غني نمود، پيادهاي را سوار نمود، بندهاي را آزاد کرد و عاقبت هم به سوي صاحب خود بازگشت.» موفق باشید
سلام خدمت استاد گرامی: در ذیل بحث های گذشته و درک حضور ما در نیهیلیسم مطلبی مد نظرم بود که خدمتتان بیان می کنم: هستی در هر دوری ظهوری دارد و از طرفی بشر با نیهیلیسم یا نیست انگاری مواجه شده است، حال اگر نیهیلیسم به عنوان یک اتفاق تاریخی مدنظر قرار گیرد، جایگاه نیهیلیسم در مواجهه با هستی چیست؟ به نظر می رسد که نیهیلیسم امری مقابل هستی نیست که مثل تقابل عدم و هستی باشد بلکه باید آن را ظهور خود هستی ببینیم، آنگاه اگر نیهیلیسم را هستی ببینیم دیگر نمی توانیم آن را امری شر مورد نظر قرار دهیم بلکه خود نیهیلیسم امری مقدس و برترین ظهور هستی در کل ادوار تاریخ بشریت تاکنون باید دانست. این نیهیلیسم چیست؟ آیا چیزی به معنای نفی همه الهه ها و نفی تمام تقدس هاست؟ اگر نیچه در نیهیلیسم متوجه مرگ خدا که مقدس ترین حقیقت تاریخ بشریت بوده است و در هیچ دوره ای از تاریخ نفی مطلق نشده، گشته است، آیا متوجه نشده که هستی به صورت نیهیلیسم ظاهر گشته است؟ نیهیلیسم قرار است تمام مقدسات را که برای بشر تقدس یافته بی تقدس کند و مگر نه آنکه تا زمانی که الهه ها نفی نگردند الله به ظهور در نخواهد آمد. تاریخ ما گرفتار تقدس هایی بود که باید نفی می گشتند حتی اگر این مقدس خدا و انبیاء بودند و غرب با مواجهه ای که با هستی داشت مرگ همه مقدسات را رقم زد زیرا تمام تاریخ غرب جدید نیهیلیستی است و با نیچه به ظهور تام رسید و آخرین مقدس خودش هست که با شکاکیت رو به اضمحلال و رفتن است. اگر انقلاب اسلامی در تاریخ نیهیلیستی ظهور کرده است نباید همان حقیقتی دید که آمده تا نیهیلیسم تاریخ غرب باشد و مهر پایانی باشد بر آخرین مقدس تاریخ ما که امروز به صورت تکنیک به ظهور در آمده و غرب آن را به گشتل در آورده است. به نظر انقلاب اسلامی ادامه تاریخ نیهیلیستی است اما نیهیلیستی که باید آخرین مقدس را برای همیشه از مسیر حذف کند، البته باید باز متوجه بود که نیهیلیست نیستی نیست، بلکه ظهوری از هستی و وجود است، و انسان امروز درون روح این تاریخ حاضر است و بیرون از آن نیست لذا نمی توان انقلاب اسلامی را بیرون از تاریخ نیهیلیستی نگاه کرد. بنده نمی توانم نیهیلیسم را نعمت و رحمت هستی نبینم بلکه بزرگترین اتفاق برای ظهور اسم الله است زیرا الله بدون نفی تمام الهه ها و خدایان ناقص به ظهور در نخواهد آمد و این آخرین دور از تاریخ بشر است که بشر به نهایی ترین و بالاترین نقطه تاریخی دست یافته است و آن همان نیهیلیسم مقدس است که خبر از ظهور هستی مطلق می دهد. زیباترین اتفاق تمام ادوار تاریخی بشر رقم خورده است، در نیست انگاری «ما رأیت الا جمیلا» به ظهور خواهد آمد، در نیستی باید هستی را یافت که: در نومیدی بسی امید است / پایان شب سیه سپید است. در مورد شریعت نیز باید متذکر شوم که شریعت اگر نسبتی با حقیقت تاریخی برقرار نکند و شخص متوجه نشود که این شریعت بی نسبت با روح تاریخی است که حقیقت زمانه ماست آنگاه دچار روزمرگی و درد نیست انگاری می گردد و بزرگترین ریای تاریخی همین انجام شریعت بی نسبت با زمانه است لذا یا فرد بر همین مبنا ادامه می دهد و در نیهیلیسم سرگردان خود باقی می ماند و یا اینکه از شریعت جدا می گردد، و چه بد است شریعتی که نتوانسته نسبتی با روح حقیقت تاریخی خود برقرار کند، انسانی به ظاهر متدین ولی پوچ و بی معنا و بی نسبت با تاریخ خود، آنچه که امروز در جامعه متدین بی نسبت با انقلاب اسلامی می توان مشاهده نمود. تنها شریعتی که در این تاریخ می توان با حقیقت مرتبط گردد که نسبت خود را با انقلاب اسلامی پیدا کرده باشد، زیرا انقلاب اسلامی حقیقی ترین حقیقت تاریخی است که نیهیلیسم مقدس را به ظهور در آورده تا به هستی مطلق ما را هدایت کند، نیهیلیستی که نفی آمریکا و اسرائیل و تمام جهان کفر و باطل و مقدسات دروغین و حتی شیعه و شریعت جداشده از انقلاب است. آری بدون انقلاب اسلامی راهی نه به شریعت است نه راهی برای نجات از نیهیلیسم زمانه و نه راهی برای شیرین شدن تاریخ نیهیلیستی. به راستی که شریعت بدون حقیقت زمانه بزرگترین ریای تاریخی است، و در تاریخ انقلاب اسلامی زندگی کردن شیرین ترین نیهیلیسم زمانه است، که هرگز ناامیدی در آن راه ندارد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در رابطه با پدیده نیستانگاری، باید موضوع را در تاریخی که با سوبژهشدنِ انسان برای خودش پیش آمده، دنبال کرد از آن جهت که با نوعی خودبنیادی، عملاً انسان آنطور خود را معنا کرد که خودش جوابگوی خودش میباشد و اینجا بود که آرامآرام موضوع احساس خلأ امور قدسی برای بشر جدید پیدا شد و نیچه به خوبی متوجه این امر گشت که با سوبژهشدنِ انسان، انسان حتماً گرفتار نیست انگاری میگردد. در اینجا بنا نیست نسبت به ظرفیت گسترده انسان نادیده گرفته شود، بلکه توجه به این امر که این ظرفیت با روحیه خودبنیادی به کجا میکشد، آن نوع از هوشیاری است که نیچه به خوبی متوجه آن شد و اگر به عنوان تقدیر زمانه از آن یاد میشود به معنای آن نیست که درک چنین تاریخی، جبرِ تاریخی را پیش میآورد بلکه برعکس، انقلاب اسلامی حامل روحی است نسبت به درک همین نیهیلیسم تا بتواند جواب روح بشر جدید را با هرچه قدسیشدنِ او در همه ابعاد بدهد به همان معنای به ظهورآوردنِ همه نسبتهای انسان نسبت به خود و نسبت به جهان به معنای «دازاینِ» هایدگر. در اینجا است که باید به هایدگر فکر کرد که به جای پذیرفتن و تسلیم نیستانگاری، متذکر حضور آن است یعنی عملاً تصدیقی در میان نیست، بلکه فهمِ آن هنر فیلسوف است و مسلّماً انسان، طالب نوعی «بودن» و اگزیستانسی است که سراسر وجود او ذیل تاریخی که در آن حاضر است، وجود خود را احساس کند. اینجا است که باید بین فهمِ نیهیلیسم و یا تسلیمشدن نسبت به آن تفکیک کرد. جناب حاج آقا نجاتبخش نکتهای تحت عنوان «مسئله نیهیلیسم و خودآگاهی به حوالت تاریخی عصر جدید»
https://eitaa.com/soha_sima/2902 فرمودهاند که خوب است به آن نیز توجه شود. موفق باشید
خدایا! گفتی «خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِي كَبَدٍ» و حال آنکه این خلقت را در جهانی از زیبایی و حیرت آفریدی که در هر چه نگاه میکنیم حیرتی و شعفی بر پیش افزوده میشود؛ خدایا اگر اینهمه زیبایی را چاشنی زیست «کَبَد» کردی، زیست رحیمانه ابدیتت آیا چقدر و چطور سرشار از زیبایی و شوق آفرینی خواهد بود؟ خدایا حتی در پست ترین جهانی که بنده را قرار دادی، حتی در خلقت کبد، دلت نیامد دلمان از اینهمه زیبایی محروم بماند؟ خدایا باران تویی ولی تو باران نیستی ابر تویی، چشمه، نسیم، عطر گلها، مروارید دریاها، خدایا درخشش ستاره ها، همه و همه خودت هست و تو هیچکدام از اینها نیستی، خدایا نغمه ی زیبا تویی، زلالی اشک تویی، خدایا نگاه عاشقانه تویی، لبخند تویی افسوس تویی. خدایا! تو چه هستی؟ هستی که همه چیز هستی، و هیچ چیز نیستی؟ خدایا! مثل دامن دامن برگی که در پاییز میریزد، بر هر چه نگاه میکنیم دامن دامن، دسته دسته زیبایی به چشم میآید آی ای خدا! انگار عهد کردهای تا دیوانهام نکنی دست از سرم برنداری... خدایا! چطور تو را اینقدر واضح میتوانم ببینم و خودم که همواره نزد خودم هستم اینقدر برایم در ابهام است و در پرده! خدایا! من که وسعت تو را ندارم، و نه سعه تو را. خدایا! مگر اینهمه ضعفم را نمیبینی؟ اینهمه بیقراریام را؟ اینهمه دست بستگی و دل بستگی و دلبستگیام را؟... خدایا! دنیای قشنگت را برای خودم در کالبد یک زندگی زیبا نیافریدم، عجب ستمی به خودم کردم! خدایا! پروازم بده دلم خیلی تنگ شده... مادر، عجب عجیب است هرچه التماسش کردم برایم دعای شهادت نکرد! یعنی دلش نمیآمد، خدایا! تو دلش را بیاور... خدایا! تو دیوانگی هستی، عاقلی هستی. خدایا! هم دیوانهام کن و هم عاقل، هم دلم را بسوز و هم بنواز.. خدایا! حیران و بیابانگرد خودت کن این «خودم» را... مادر عجب آفرینش عجیبی است... خدایا! مادر هم انگار جزء رازهایی است که هنوز بنا نداری افشایش کنی... مادر که دعا بکند حتی نفهمیدنیها را هم میشود فهمید! فقط کاش دعا بکند... خدایا من که استقلال وجودی ندارم پس من کیستم؟ آیا جز اینکه من تو هم هستی و تو من هم هستی؟ ... خدایا مادر عجب خلقت عجیبی است، انگار همه وجودش خلقتی مادی است جز دلش! باور کن راست میگویم خدایا، با حساب کتاب عقل و منطق نمیتوان در یک کالبد کوچک، دل به این بزرگی را جا داد وقتهایی که کسی حوصله این اخلاقهای خسته کنندهام را ندارد؛ حتی خودم هم حوصله خودم را ندارم جز مادر و جز پدر چه کسی میتواند اینقدر بزرگ باشد که بیمنّت اینقدر تاب بیاورد همچو منی را! خدایا! دیگر به سرم زده... دنیا هم انگار حوصلهاش از من سررفته... خدایا! تو صاحب اختیار منی، اما خدای خوب من، راستش اگر قرار است زنده بمانم این نوع بودنم خیلی رنجورم کرده، خدایا! بودنم را یک طور دیگری کن، از همان طورها که به جای زندگی حیات داشته باشم... خدایا چشمم را رسول خودت قرار بده. گوشم را زبانم را سکوتم را لبخندم را همه بودنم را رسول خودت بکن... خدایا مرا بمیران و مرا بی منم زندگی بده... بوی این تعفن بد اخلاقیها بوی این نفاقم دارد مرا میکشد دعا کنید از خودم بریده شوم و متولد بشوم... التماس دعای بسیار دارم... راستی من هم میشود شهید بشوم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: نگفتم و عرض نکردم، بوی تولد دیگری نسبت به جوانان این دوران به مشام میرسد؟!! امری را انقلاب اسلامی برای این نسل پیش آورده که جوانان ما با خودآگاهیِ خاصی جهان گشودهای را مقابل خود احساس میکنند که جهان دیروز برای آنها تنگ میباشد و همچون حاج قاسم به بودنی به وسعت انسانیت انسان نظر دارند که آن دقیقاً همان قلب و روح «مادری» است. آری! با درک مادری، همه نیروهای انقلاب همچون حاج قاسم، بنای مادریِ این نسل را دارند. سخنان شما مرا به یاد شعر مشهور مرحوم یحیی دولتآبادی در مورد «مادر» انداخت که میگوید:
مادری پیر و پریشان احوال / عمر او بود فزون از پنجاه
زنِ بی شوهر و از حاصل عمر / یک پسر داشت شرور و خود خواه
روز و شب درپی اوباشی خویش / بی خبر از شرف وعزّت و جاه
دیده بود او به برِ مادر پیر / یک گره بستۀ زر، گاه به گاه
شبی آمد که ستاند آن زر / بکند صرف عملهای تباه
مادر از دادن زر کرد ابا / گفت رو، رو، که گناه است، گناه
این ذخیره ست مرا، ای فرزند / بهر دامادیت ان شاءالله
حمله آورد پسر تا گیرد / آن گره بستۀ زر، خواه مخواه
مادر از جور پسر شیون کرد / بود از چاره چو دستش کوتاه
پسر افشرد گلوی مادر / سخت، چندان که رخش گشت سیاه
نیمه جان پیکر مادر بگرفت / بر سر دوش و بیفتاد به راه
برد، در چاه عمیقی افکند / کز جنایت نشود کس آگاه
شد سرازیر پس از واقعه او / تا نماید به ته چاه، نگاه
از ته چاه به گوشش آمد / نالۀ زار حزینی ناگاه
آخرین گفتۀ مادر این بود / آه! فرزند نیفتی در چاه!
در ضمن، بحثی در رابطه با مادر در کانال «سها» رفقا انجام دادهاند که خوب است سری به آن مطالب نیز بزنید. موفق باشید
سلام: آیا از استاد با محوریت تبیین و تحلیل حوادث اخیر سخنرانی موجود است که بتوان استفاده کرد؟
سمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی تحت عنوان «انتقام گیری جهان استکبار از انقلاب اسلامی به قیمت رسوایی جهان مدرن» شده است. امید است مفید افتد. موفق باشید https://eitaa.com/matalebevijeh/11964 و جواب سوال 33866 نیز جای توجه دارد.
سلام علیکم استاد ارجمند: التماس دعا. امروز یکی از نزدیکان تلفن کرد و گفت که یک دعا نویس و سرکتاب باز کن گفته یکی دیگر از نزدیکانمان تا ۶ ماه دیگر فوت میکند و مبلغی درخواست نموده تا وسایلی بخرد و صدقه ای دهد تا رفع بلا شود و مرگ او به تعویق افتد. ۱. آیا پیش بینی این شخص چقدر حقیقت دارد؟ ۲. آیا باید برای این شخص بر اساس گفته او صدقه داد؟ ۳. آیا باید به او پول داد تا وسیله بخرد و صدقه ای بدهد تا مرگ شخص را به تعویق اندازد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: از کمعقلیِ انسانها همینکه عقل و فهم و فکر خود را در اختیار چنین افرادی قرار دهند. مسلّماً به هیچ وجه نباید انسان پیرو پیشنهادها و نظرات مندرآوری این افراد باشد که بیشتر آلوده به اوهام است، وگرنه عقل و فهم خود را از شریعت تعطیل کرده. موفق باشید
سلام علیکم: با توجه به سوال ۳۳۵۶۶ لطفا درخواست بنده را دقیق تر اجابت کنید. من از کجا بدانم که با شرح کتاب مقالات می توانم انس بگیرم؟ بنده پرسیدم آیا همان آثار امام خمینی (ره) که جنابعالی شرح کردید کافیه یا نه؟ شما حواله به روحیه داشتن انس با کتاب مقالات می کنید تازه اون هم مشروط که اگر روحیه اش را دارید. خوب من چکار کنم ببخشید اگر بی ادبی شد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور که میدانید این نوع مسائل با تجربه پیش میآید و با انس اولیهای که با کتاب میگیرید و چند وقتی با آن بهسر میبرید، مییابید که آیا جوابگوی طلب و مسائل شما هست یا نه؟ و از این جهت عرض شد باید با انس با کتاب مذکور به روحیه خود رجوع کنید و با تجربهای که برایتان پیش میآید تصمیم بگیرید. و در همین رابطه گفته میشود هر کتاب خوبی برای هر انسان خوبی نمیتواند مفید باشد. موفق باشید
سلام: اگر بجای تفسیرالمیزان، از تفسیر تسنیم (علامه جوادی آملی) استفاده نماییم به مبانی مطلوب المیزان می رسیم؟ (دلایل انتخاب تسنیم از نظرمن این است که اولا تسنیم به فارسی هست اما المیزان را باید ترجمه آن را مطالعه نمود. ثانیا تسنیم به زمان ما نزدیکترهست.)
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید تفسیر «تسنیم»، شرح تفسیر المیزان است و اگر مطالب المیزان را مدّ نظر داشته باشید، بهتر از تفسیر تسنیم میتوانید استفاده کنید. در ضمن عنایت داشته باشید ترجمه المیزان که توسط جناب آقای موسوی همدانی انجام شده، مورد تأیید علامه طباطبایی بوده است. موفق باشید
سلام: آیا مطالعه کتب عرفان نظری برای طلاب مبتدی را مجاز میدانید؟ پیش نیاز عرفان نظری چه علومی است؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: نه. به هر صورت از این نکته غافل نباشید که فرمودهاند: «الا یا ایها الطلاب ناشی! علیکم بالمتون لا بالحواشی» ۲. پیشنیازِ عرفان نظری برای طلاب، پس از دروس رسمی حوزه و گذراندن رسائل و مکاسب و حضور در درس خارج، «حکمت صدرایی» است تا با عمقی لازم به این نوع مباحث بپردازند. موفق باشید
با سلام و عرض ادب: جناب استاد نظر شما درباره ترک ازدواج با هدف فعالیت جدی و تماموقت در حوزه مهدویت چیست؟ با سپاس فراوان
باسمه تعالی: سلام علیکم: شنیدهام که شخصی از حضرت علی «علیهالسلام» میپرسد که ازدواج بکنم یا نه؟ و حضرت فرموده باشند اگر بخواهی به سیره حبیبم محمد «صلواتاللهعلیهّوآله» عمل کنی، ازدواج کن. و اگر مایلی به سیره برادرم عیسی «علیهالسلام» عمل کنی، ازدواج نکن. با توجه به این امر شاید بتوان گفت که ازدواج، از جهتی به روحیه افراد بستگی دارد و البته اگر چنانچه خطر به گناهافتادن برای انسان باشد، بر او واجب است در حدّ امکان ازدواج کند. موفق باشید
با سلام: استاد خیلی وقته این مطلب در ذهنم است که خدا را چگونه بشناسیم، صفات خدا را، از کتاب؟ از چی؟ مثلا خیلی وقته این سوال رو دارم اگه خدا مهربانه پس چرا این همه از عذاب تو قرآن میگه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر با کتاب «عدل الهی» مرحوم شهید مطهری شروع کنید، إنشاءالله نهتنها جواب سؤالهای خود را مییابید حتی نسبت به این نوع مباحث قدرت تفکر نیز پیدا میکنید. در این مورد به کتاب «آشتی با خدا» که روی سایت هست نیز میتوانید رجوع بفرمایید. آیات مورد بحث خبر از آن می دهد که نتیجه آن اعمال آن نوع از عذاب ها است نه آنکه خداوند تصمیم گرفته آن عذاب ها را به وجود آورد. موفق باشید
