باسمه تعالی: سلام علیکم: مغز انسان، ابزار است که نفس ناطقه آن را جهت تفکرش به کار میگیرد. مثل آنکه نفس ناطقه جهت بیناییاش، چشم را به کار میگیرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: تقوای ستیز یعنی سردار حسن باقری، یعنی سلحشوری و در دلِ آن سلحشوریها متوجهی موانع حضور خود در تاریخِ توحیدی خود بودن و خود را از آن موانع مثل تکبّر و دروغ، آزادکردن، وگرنه برای نجات از این نوع رذائل باید جان بکَنیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همهچیز را از خدا بدانید و نه از خود و با این رویکرد از خواندن آیتالکرسی غفلت نکنید. موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم. سلام علیکم و رحمةالله: سالروز ولادت حضرت صاحب الامر عجل الله تعالی فرجه الشریف را به استاد عزیزم تبریک عرض میکنم. در حرم سیدالکریم حضرت عبدالعظیم حسنی و حمزة ابن موسی الکاظم سلام الله علیهم و در نزد اولیای الهی حضرات آیات حاج آقای حق شناس، حاج آقای خسروشاهی، حاج آقا مجتبی تهرانی. حاج آقای خوشوقت، حاج آقای ضیاء آبادی، حاج آقای پهلوانی، حاج آقای ثقفی تهرانی، حاج آقای ری شهری دعاگویتان هستم. سخنرانی تان با موضوع فرهنگ انتظار و متن پیوست آن افق جدیدی به رویم گشود، خداوند مهربان سعادت دارین نصیب شما بفرماید. آمین 🤲
باسمه تعالی: سلام علیکم: به امید آنکه دعای دوستان بخصوص زیر سایه چنین اولیایی برای ما و برای خود جنابعالی در نهایتِ استجابت محقق شود. موفق باشید
به نام خداوند جان دادههای راه حقیقت. قصه حقیقت به سراپرده سرزمین ناآشنایی رفته است، در عالم سخنهای بسیار از پی هم ادعای درستی و توانای شدن سر میدهند و انسان به گمان خویش بر فراز خوشبختی زیست میکند. اما هرگاه که از سرزمین درون خویش میگذرد و منظرههای پرجاذبه بیرون مهر سکوت بر لب میگیرند، قصه آرام آرام ضرب آهنگ دیگری به خود میگیرد و ندای درد و رنج سر میدهد و انسان را به عمق قدمگاههای تاریخ خود میبرد. این تشنه خسته راه پر پیچ و خم تاریخ، پس از تلاشهای بزرگ و طاقت فرسا برای سیراب معناشدن، خود را همچون صحرای خالی از هر منظرهی یگانه با حقیقت (حتی انسانیت) یا همچون قایق شکستهی سپرده به موجهای بیبنیاد دریای ناآرام زمانه مییابد. دل از همه نواهای موسیقی آرامش بخش نوازندگان حیات (حتی شکل مرسوم ادیان و مذاهب) برکنده و خود را آوارهتر و نا آرامتر از همیشهی تاریخ تکیه داده بر توقفگاه تاریخ امروزین خود مییابد. دورههای مختلف حیات انسان را با منظرههای رنگارنگ و متفاوتش در تابلوی جان خود به تماشا مینشیند. گاه میخندد، گاه میگرید، گاه میبالد، گاه مینالد و گاه هم حیران، فارغ از توان انجام واکنشی خاص، تنها نفس کم رمق سردی را از عمق وجود خود به سرزمین ملک جسم میرساند. در این حال انسان همه کس و همه چیز را رنگ باخته و ناتوان از یاری خویش مییابد و نامطمئن زمزمه مرگ خواهی سر میدهد. اما چه سان!؟ او که منظره مرگ را همچون پرندهای آنسان ترسا بر آسمان صحرای(دریا) وجود خود ناآشنا و خوف انگیز مینگرد. انسان به تاریخ خود کی و کجا این چنین خود را آواره و تهی از یگانگی با حقیقت دیده و قصههای سرگردانی سروده است. ناگاه در این توقفگاه سرد زمانه بیفکری، پیری خرابات نشین دگربار در میکده هستی به روی تاریخ بشریت گشود و صحرای وجود تاریخ را ندای حقیقت فرا گرفت و پرندهی حیات بر آسمان زمین جان عالم و آدم پر پرواز گشوده و آواز خوان، ترانههای معنویت و تفکر میسراید. انسان حیرت زده با خود حدیث نفس میکند که مگر منظرههای زیبای حیات در این تاریخ نخشکیدهاند!؟ راه ها که همه سرابند... پس این نغمه جان سوز هستی از کجای تاریخ میآید!؟ نفس حیات بخش از که گرفته است!؟ زخم های نهفته ی تاریخ جان انسان را از که شنیده و کجا دیده که این چنین از موقف رنج، عاشقانه می سراید. ای پرنده بنیاد برافکن آرام جان بخش؛ جان ها به تکاپو وا داشته ای!!! از کدامین سرزمین پر پرواز به این تاریخ گشوده ای؟ سرزمین تاریخ ما را که ابر افق نیستی (نیهیلیسم- نیستی- هیچ چیزگی) تیره و تار کرده است. از کدام خورشید روشنایی خبر آورده ای که این چنین گرم نور، انسان را به آغوش کشیده ای و به او و خصلت هایش حیات متعالی تازه ای بخشیدی و انسان حقیقتا رسید و شد. ترانه های تو قصه تاریخ انسان را معنای دگری بخشید و انسان تو در مسیر تاریخ عالم از اول بر قلهها بوده یعنی «آدم» بوده است. عجبا که حوّای قصه تاریخ تو، عاشق آدم بوده است و آدم قصه تاریخ ما دلبسته ی هوا، انسان های تاریخ در قصه تو دیگر غریب نیستند هرکدام گامیاند به سوی ظهور و سرایش نهایت زیباترین نغمه های وجود در جان عالم و آدم. گویی هستی و امانت دار راز آن (انسان) در میعادگاه زمان (تاریخ) به میقات هم رسیده و در آغوش هم آرام جان یافته اند. هستی با ترانه های ایثار وجود، هر انسانی را که میخواهد انسان اصیل تاریخ خود (نه متوقف در منازل و مناسک و نه ابر قهرمان های سینمای مدرن) باشد به این میقات جان، فرا می خواند. آسیه ها و مریم ها، سلمان ها و مقداد ها، رستم ها و آرش ها، امیر کبیر ها و دلواری ها، نوری ها و مدرس ها و هر انسان آزاده ی رنج دیده و جان داده در راه حقیقتی، رنگ تحقق به خود دیده اند. اما تو ای پرنده حیات؛ در میعادگاه شهادت سلیمانی، ابومهدی و یاران آزاده شان در راه انسان و انسانیت، چه سرودهای مینوازی که این چنین بر جان هستی شراره های عطش اشتیاق می بارد و عالم و آدم گریه شوق وصال سر داده اند.
در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد
ای آوای برآمده از جان های زخم خورده از تاریخ فراق حقیقت، ای آرام جان ده سامان برانداز، جان ها همه زمزمه تو بر لب دارند، چشم ها همه باران تو می بارند و انسان ها همه (مسلمان، مسیحی، یهودی، مرد و زن، کودک، پیر و جوان، و هر آزاده ای) دست دل در دست هم در آغوش مهر تو آرام جان گرفته اند. لب از قصه رازآلود سکوت هستی برگیر و با ما سخن راز بگو... از خورشید آسمان هستی (خدای بی نظیرت) از ماه گمشده آسمان شب این تاریخ (انسان کامل اصیل غایب از نور حجاب دیده های ما) از کشتی روان در دریای مواج زمانه؛ حرم امن الهی انسان در این تاریخ (جمهوری اسلامی ایران) از ناخدای خدادادهاش؛ همو که همه چیز را در نسبت با او یافتی و غزل غیب نطق کردی که: «والله والله والله، یکی از مهمترین شئون عاقبت بخیری رابطه دلی و قلبی با این حکیمی است که امروز سکان این کشتی (انقلاب) را به دست گرفته است. در قیامت خواهیم دید که این مهمترین محور محاسبه است.» از ملت ساکن این کشتی (مردم خداجوی غیرت مند اصیل ایران) همانها که در گوشه گوشه کشتی نجات این تاریخ، بر بلندای موج های طوفان حوادث تاریخ مدرن، ترانه جان برکفی و پرواز دادن جان تا آسمان معشوق ازلی را سر داده و زیباترین ها و نهفته های ظرفیت هستی را در ظرف وجود خود به نمایش گذارده و خواهند گذاشت. مادران و زنان این ملت، جان مایه های اصیل فرهنگ ایران و اسلام را با شیر برآمده از شیرازه جان، به کام فرزاندان خود نوشانده و می نوشانند. فرزندان آنها از کودکی قصیده جاماندگی و اشتیاق و ترانه ی حماسی حیا و غیرت سروده و در ادوار عمر خویش چشم انتظار میعادگاه منزل مقصود، در دل طوفان حوادث تاریخ شجاعانه به پیش می تازند. همه در هوای تو به جان دریافته اند که در یگانگی با هستی جاری در این کشتی نجات، ملت و ناخدای عاصف گون آن، روزگار حیات سپری کنند و در قرار آنها قرار یابند و در بیقراری آنها، بی قراری... موسیقی دلنواز سراییده های مهر تو جان های بسیاری را به کشتی امن الهی انسان دعوت داده است از سراسر جهان: ایران، فلسطین، لبنان، عراق، سوریه، یمن و... از بزرگ زرتشتیان کرمان، مردم مظلوم و محروم سیستان، مردم سیل زده خوزستان، آن دختر مسیحی لبنانی که هر صبح با عکس روی تو دفتر قصه ی روز خود می گشاید یا آن فرمانده داعشی که بعد از درماندگی در جاده بیمارستان، تو را ضامن سلامتی جسم و جان خود و همسر باردارش یافت و بعدها با چند هزار نفر بر دروازه قصیده های عاشقانه مقاومت تاریخ، زانوی ادب تسلیم بر خاک نهاد گرفته تا آهوان چشم انتظار گرفتار در برف و هزاران هزار نمونه دیگر... به گمان انسان اصیل امروز، پرنده هستی دیگر با نظر به سنت های اصیل تاریخ جان انسان، اقیانوس وار در تاریخ امروزین زیست می کند و رودها و دریاهای تفکر و فرهنگ های مختلف (از جمله خرد تکنیک) را در بر گرفته و گل و لای آن را نشانده و از آن خود می کند تا نه اسیر تجدد بشود و نه گرفتار در تحجر آنانکه سوار بر کشتی نجات این تاریخ نشده اند چگونه در عین تلاش های سخت، یارای جان سالم به در بردن از موج های بنیاد برانداز تحجر و تجدد این زمانه را خواهند شد و خود را جان در نهاده در طوفان نیهیلیسم زمانه نخواهند یافت!؟ هم چنان که نسل ها از انسان قربانی شده و خواهند شد. و اما آنانکه سوار بر کشتی نجات تاریخند؛ اگر در منظره های افق گشوده هستی در برابر این حرکت، خود را حاضر نیافته و با نظر جان انداختن با آن یگانه نشوند، با هر موجی از دریای طوفانی تاریخ مدرن، لرزه ها بر تارک جانشان می افتد و شاید که سرانجام خود را افتاده به دریا و جان به در نهاده بیابند. آواز حرکت این کشتی، نه غریب، که جان آشنای هر انسان آزاده ی زنده دلی است و در طریق حقیقت، حماسه وار دریای تاریخ را در می نوردد و به پیش میتازد. هر راه، برنامه، تصمیم و اقدام خارج از جهت حقیقی حرکت این کشتی، به فروبستن شرایط ظهور حقیقت حیات این حرکت منتهی شده و ما را به بحران ها و آثار مخرب تحجر(ایستایی و توقف) و تجدد (دوگانگی توسعه و عدم توسعه؛ نیهیلیسم- نیستی- هیچ چیزگی) دچار کرده و خواهد کرد. سخن عشق نه آنست که در قلم و مصحف به یکباره در آید یا که زمانی به سر آید و السلام.
باسمه تعالی: سلام علیکم: چه میبینم در این سخنان؟! آیا این کلمات همان آینههایی نیستند که به ما مژده دادهاند «حقیقت» و «وجود» در زبان به ظهور میآید و موجب میگردد تا انسان در چنین کلماتی که سروشی از روحالامین است، مأوا گزیند؟!
تنها میتوانم در مواجهه آنچه گفتید عرض کنم دوباره و باز دوباره باید این نوشته را که نمیدانم از چه کسی است که این اندازه به او نزدیکم؛ خواند. آری! قصه سکراتی است بس سهمگین برای عبور از جهانی و حضور در جهانی دیگر. باور کنید در خواندن آن کلمات، قصه آنچه بر نسل ما نیز گذشت را، میخواندم.
شنیده بودم که هایدگر معتقد است برای عبور از خشونت کمّیتگرا و انجمادِ مدرنیته تکنیکزده باید زبانِ شاعرانهای به میان آید و جناب دکتر سید احمد فردید تا اینجاها را خبر داد که آنچه هایدگر به دنبال آن بود همین انقلاب اسلامی است با خدایِ حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه». و حال، معلوم شد، آری! معلوم شد که در دل همین انقلاب اسلامی زبانی در حال گشودهشدن است که گزارشی است از «وجود» و «هستی انسان».
در بیابان سرد دیروز که به گفته شما همه کس و همه چیز رنگ باخته بود؛ از سرودهشدن ترانهای گفتی که پیر خراباتنشینِ این زمانه یعنی حضرت روح الله به سرودن آغاز کرد و این بود که این «ما»، «ما» شدیم و ما حاج قاسم و حاج قاسم، همه ما. و این آغاز عبور از آوارگیِ دورانمان بود. آغاز برای آنانی که آن آوراهگی و پوچی را چشیدند، وگرنه چگونه مییافتند سرود حضرت روح الله دوای دردِ آنان است؟ مگر لسانالغیب ما نسرود:
طبیب عشق مسیحا دم است و مشفق لیک / چو درد در تو نبیند که را دوا بکند
آری برادر! آنانی که تیغ پوچیِ جهان معناگریزِ مدرنیته بر استخوانشان ننشسته، کجا میتوانند معنی انسانی را درک کنند که بنا است نهتنها در آسمان ملکوت، حقیقت خود را جستجو کنند – که این قصه عارفان دیروز بود- بلکه بنا بر آن است که با عقل تکنیکی آزاد از گِشتل، حقیقتِ گشوده و گسترده انسانی خود را در زمین جستجو نمایند تا دو سر هر دو حلقه هستی را به هم پیوند زنند و همچون آخرین پیامبر به تعبیر جناب آیت الحقّ محمد بلخی در مثنوی:
آن یکی نقشش نشسته در جهان وان دگر نقشش چو مه در آسمان
اینجاست که زبانِ او و کلماتش به عنوان آخرین پیامبر، کلمات خداوند میشود و آخرین انسان که باید گفت دیگر فراانسان است، در کلماتش متولد میگردد. پس باز باید منتظر ماند، منتظر کلمات و الفاظی که اگر ظاهرشان حرف است و صوت، آینههایی هستند گشودهتر از آسمان. با توجه به همه این سخنان، باز نوشته شما را خواهم خواند. موفق باشید
با عرض سلام و احترام 🌹 و خدا قوتک استاد می خواستم بدونم ما به عنوان یک جوان باید چه کنیم که دچار روزمرگی ها نشویم؟ و در ادامه ما چجوری میتونیم با انقلاب اسلامی و روح آن همراه بشیم؟ التماس دعا.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ابتدا تقویت معارف الهی مهم است که سیر مطالعاتی سایت تا حدّی این مسئله را ممکن کرده. و پس از آن تبعیت از رهبری انقلاب به شکلی که حاج قاسم سلیمانی ذیل رهبری خود را دنبال میکردند با آن روحیه فوقالعاده مدارا با مردم و ستیز اساسی با استکبار. از این به بعد «خودْ راه بگویدت که چون باید کرد» زیرا بالاخره در راه قرار گرفتهایم، و این مهم است. موفق باشید
سلام استاد بزرگوار: من چند سالیست درسهای شما را کار میکنم، اما مدتهاست حس پوچی دارم، حس میکنم از عمرم استفاده نکردم، نه میتوانم دنیا داشته باشم نه عقبا، حوصله ام هم کم است، حضور قلب در نماز ندارم، مصداق همان ویل للمصلینم، از جوانی خیلی اهل مستحبات نبودم، حالا هم حوصله ام کم است، کلی نماز و روزه هم به گردن دارم، کلا احساس درماندگی و ناامیدی میکنم، به نظرتون چه کنم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: با مجهز شدنِ هرچه بیشتر نسبت به معارفی که حضرت علی «علیهالسلام» با امام حسن «علیهالسلام» در میان گذاشتهاند که در کتاب «فرزندم؛ اینچنین باید بود» میتوانید دنبال بفرمایید و با توجه به شخصیت حضرت امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» که در کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی» میتوانید مدّ نظر قرار دهید؛ امید است به آن حضوری که به دنبال آن هستید دست یابید. موفق باشید
با سلام خدمت استاد: با توجه به اتفاقات اخیر و فوت مرحومه امینی و با توجه به ایجاد فضای احساسی در مردم، آیا سکوت مسئولین و چهره های علمی از جمله مراجع و عالمان دینی از جمله آقای پناهیان و عالی و چهره های سیاسی مثل آقای ازغدی و رائفی پور و خود شما باعث نشده که این فضای ایجاد شده دست عوامل ضد انقلاب بیافتد و آنها روی این موج ایجاد شده سوار بشوند؟ مردم عادی از جمله خود من چون درک درست و کاملی از حوادث نداریم، چشم به دهن اشخاصی چون مراجع و چهره های انقلابی و تاثیرگذار داریم. درست است که باید تا نتایج تحقیق و تفحص صبر کرد اما در این بازه زمانی، سکوت این چهره ها بخصوص مراجع تقلید جایز است؟ به نظر شما این سکوت باعث نشده جو ایجاد شده دست رسانه های غربی و سلبریتی ها بیافتد و از احساسات مردم سواستفاده کنند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال همانطور که در جواب سؤالهای قبل عرض شد اتفاقی بود که پیش آمد و دشمنان ما همواره خطاهایی را که عملاً در هر حرکتی ممکن است پیش آید بیش از حدّ برجسته میکنند. آری! باید تذکرات لازم به مسئولان محترم گشت ارشاد داده شود مبنی بر آنکه برخوردها، عاطفی باشد نه نظامی تا منجر به اضطرابِ افراد نگردد، ولی در عین حال اینطور هم نباشد که هرکس بتواند هرطور خواست جامعه را تحت تأثیر امیال خود قرار دهد. موفق باشید
سلام علیکم خسته نباشید. میخواستم نظر شما رو در مورد کار کردن طلاب بدونم . ممنون
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید طوری باشد که شخصیت علمی آنها و تعمقی که باید در علوم مربوطه داشته باشند، ضربه نخورد. زیرا بالاخره زندگی طلبگی همواره با سادگی و کمخرجی همراه بوده است. موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم. سلام الله علیکم استاد طاهرزاده عزیز: در محضر اولیای الهی در حرم سیدالکریم ، حضرت عبدالعظیم حسنی دعاگویتان هستم. پاسخ های بزرگوارانه حضرتعالی، موجب شده تا توجه ام به عنایت و فیض دائمی حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف بیشتر جلب شود. وقتی شمایی که تا بحال مرا ندیده اید اینگونه محبت آمیز پاسخ میدهید، او که وجودمان از اوست و لحظهای از ما جدا نیست، به سلام و عرض احترام ما چگونه پاسخ میدهد. دعا بفرمایید تا از غفلت و بی توجهی به حس حضور دائمی برسم. 🤲
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است که متوجه شدهاید. اولیای الهی مظهر کامل محبّت میباشند و از این جهت آن بزرگان هرگز زوّار خود را بینصیب نمیگذارند. باید امیدوارانه در محضر آن عزیزان وارد شد و آماده دریافت برکات خاص گشت، إنشاءالله. موفق باشید
سلام پسری جوان هستم: اخلاقم به شدت تند است و همه را عاصی کرده، اول از همه خودم. دلم البته اندکی مهربانتر از مزاجم است، و این تندی خیلی عذابم میدهد. علاقه مند به مباحث معنوی هستم و برخی آثار حضرتعالی را نیز خوانده ام. اما با این خلق تند چگونه میشود منتظر شکافتن حجابهای ظلمانی نفس و دستیابی به نور غیب شد؟ شما را به خدا راهکاری بدهید. هم برای خودم و این که بتوانم ان شاء الله پس از رهایی خودم از این باتلاق ظلمانی، برخی دیگر را که مثل خودم درگیر این مشکلند نجات دهم. ممنونم
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینکه بحمدلله متوجه این نوع ضعفها در خودتان شدهاید حکایت از آن دارد که حضرت ربّ العالمین متوجه شما هست و فرشتگان او شما را نسبت به چنین ضعفهایی متذکر میشوند. پیشنهاد میشود با حوصله کتاب «فرزندم؛ اینچنین باید بود» را بنوشید. موفق باشید
سلام: ۱. نسبت بین ذهن و «خود» چیست؟ آیا ذهن ما همان خود ما است و برعکس؟ اگر یکی نیستند، «خود» بدون «ذهن» چگونه است؟ چه ادراکی دارد؟ آیا ادراکات حضوری از مسیر ذهن نمیگذرند؟ ۲. در برخی دستورالعملها راهکارهایی به صورت ذهن آگاهی ارائه میشود. البته بنده دقیق پیگیری نکردم، ولی اگر اشتباه نکنم بعضا به صورت تمرکز ذهن، خالی کردن ذهن و یا نظارت بر روی محتوای ذهن - بدون دخالت در فرایند ذهنی - هستند. نظر شما راجع این روش ها چیست؟ آیا در فرایند معرفت نفس هم این چیزها مفید است؟ به طور کلی میزان آگاهی و کنترل و تسلط بر ذهن چگونه میتواند ما را در یافتن خود اصیل و حضور در عوالم غیبی یاری کند؟ ممنون میشوم اگر در این مورد دستورالعمل دقیقی بفرمایید و یا ارجاع بدهید. با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. نفس ناطقه شئونات مختلفی دارد مثل عقل و ذهن و حس ۲. این امور بیشتر تحریک واهمه است و القائات آن ثابت و پایدار نیست. در این مورد خوب است به کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» رجوع فرمایید. موفق باشید
سلام: دیداری جناب رئیسی اخیرا با برخی بزرگان قم داشتند صحبت های دو تن از این اعزه را می آورم خداوند مردم را «کریم» آفرید؛ «وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنِی آدَمَ»، روی این اصل کشور را کمیته امدادی اداره کردن برخلاف فرهنگ خلقت است، خداوند انسان را با کرامت خلق کرد و دستور داد کرامت انسان محفوظ باشد. مسئولان باید همت بلند داشته باشند و بدانند که مدیریت و اقتصاد یک کار علمی است عزیز دیگر در برخی سایت ها آمده که فرمودند ما اهل فن نیستیم که درباره جرح و تعدیل مسائل نظر بدهیم. کاری که از دست بنده ساخته است دعا برای رفع مشکلات کشور است. آن سخن عزیز مبنی بر علم بودن اقتصاد و این سخن منسوب اهل فن نبودن مورد سوءاستفاده شده است اما حقیر سوالی که دارم واقعا شخصیت های برجسته حوزه راهکاری برای حل مشکلات کشور ندارند و فقط دعا از دستشان برمی آید؟ واقعا اقتصاد علم است یا شعبه ای از دین؟ و مگر همه علوم را دینی نمی دانستند اگر آری حوزه ها مگر در زمینه دین رسالت ندارند؟ نکته ی دیگر تعبیر کمیته امدادی هم با توجه به تکاپوهای کمیته در زمینه کارآفرینی تعبیر مناسبیت؟ اگر کمیته مطلوب نیست چرا امام بنیان نهاد؟ اگر مقصود صدقه دادن کمیته است مگر صدقه در اسلام نیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: جایگاه دین در همه امور توجه به جایگاه قدسی انسان است و راهکارهای مبنایی که دین میدهد، کمک میکند تا انسانها در امورات فرعی و جزئی از اصول انسانی خود منقطع نگردند و در همین رابطه ائمه «علیهمالسلام» میفرمایند: «علینا بالقاءالاصول و علیکم بالتفریع». موفق باشید
سلام استاد عزیز و گرانقدر: در مورد متن زیر اگر پاسخی که بعضی جوانان را قانع کند بیان بفرمایید سپاسگزار خواهم بود، شرمنده هر جا کم می آورم مزاحم وقت شما می شوم ان شالله حلال بفرمائید: حادثه هواپیمای اوکراین، واقعا بدترین اتفاق ممکن در بدترین زمان ممکن، برای بدترین پرواز ممکن بود که به بدترین نحو ممکن به اطلاع مردم رسید. یعنی اگر مسافرین هواپیما بسیجیا یا طلبهها بودن که میرفتن کربلا یا نجف، شاید واکنشهای داخلی و خارجی به این اتفاق جور دیگری بود. کما اینکه در اتفاق تشییع چند روز قبل در کرمان که بالای ۷۰ نفر زیر دست و پا له شدن و جونشون رو از دست دادن، هیشکی انگار دلش نسوخت، رسانهها چیزی دربارهش نگفتن، خبرگزاری های خارجی درحد یک خبر معمولی مطرحش کردن تمام. درحالیکه کوتاهی مسئولین کرمان تو این موضوع اگر بیشتر از کوتاهی اتفاق هواپیما نباشه، کمتر نبوده. چون وضعیت، وضعیت جنگی نبود. میشد تدبیر کرد، تا ازدحام بودجود نیاد. جالبه هیچکدام از مسؤلین خاطی در کرمان نه توضیحی دادن نه بازخواست شدن و نه استعغا دادن. بعدشم ماجرا کلا بهدست فراموشی سپرده شد. کلا مسئولین ما با استعفا میونه خوبی ندارن. در حادثه هواپیمایی حداقل یه نفر استعفا میداد، تا حداقل یکم داغ این حادثه کم بشه، حتی بصورت صوری. البته اینکه اومدن جلوی دوربین و معذرت خواهی کردن در نوع خودش تو کشور ما کمنظیر بود. من که تا حالا ندیدم یه مسئول بیاد معذرتخواهی کنه. واقعیت این هست که مسائل و اتفاقاتی که در کشور رخ میده، مبهم باقی میمونه و متأسفانه مسئولین ذیربط، به اندازه کافی درباره سؤالات و شبهاتی که وجود داره صحبت نمیکنن. که در بیشتر اوقات به ضرر خود حاکمیت تموم میشه. مثلا درباره اتفاق آبان ماه توضیحی داده نشد و سوالات و شبهات مردم رو دیگران جواب دادن، با آمارهای مختلف. چون خود مسئولین نیومدن درست توضیح بدن و توجیه کنن مردم را ولی چرا چنین نمی کنند خدا می داند و چرا رهبر انقلاب از آنها توضیح نمی خواهند و پی گیری نمی شود. الله اعلم
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید با روبروشدن با اتفاقاتی که پیش میآید باید به انگیزهها نظر کنیم به همان معنایی که مولای ما علی «علیهالسلام» میفرمایند: «ضَعْ أَمْرَ أَخِيكَ عَلَى أَحْسَنِهِ» فعل و آنچه از برادرت صادر میشود را حمل بر صحت بنما، مگر آنکه خلافش ثابت شود. در مورد جریان هواپیما همچنانکه تحقیقات آن مشخص شد و سازمان هواپیمایی جهانی نیز تصدیق کردند مربوط به خطای انسانی بود و قصدی به عنوان تروریسم که بعضی از محافل آمریکایی میگویند، در کار نبود و در راستای خطای انسانی، ده نفر خطاکار شناخته شدهاند که در مسیر دستورات قضایی قرار دارند. در مورد شهدای کرمان که ظاهراً کمتر از ۷۰ نفر بودهاند؛ این بود که پیشبینی نشده بود که چنین جمعیتی در صحنه حاضر شوند. در حالیکه کوچهها و محل تشییع تا گلزار شهدا چنین ظرفیتی را برای اینهمه جمعیت نداشت. حتی رفقایی که در تهران در نماز میت آن شهید حاضر شدند میفرمودند اگر تجربه سالهای گذشته برای برنامهریزان نماز میت در تهران نبود، آنجا هم نزدیک بود چنین مشکلاتی پیش میآمد. موفق باشید
سلام خدمت استاد عزیز وقت بخیر: عذر خواهم ببخشید میشه گفت که برای کار بر روی موضوع امام شناسی (مهدویت) پیش زمینه و شرط لازم قبل از ورود به این موضوع ابتدا خودشناسی (معرفت النفس) هست؟ و در این رابطه دشمن شناسی هم ملازم امام شناسی است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! معرفت نفس بسیار در امر امامشناسی مهم است. آیت الله حسینی تهرانی در مورد امامشناسی ۱۷ جلد کتاب دارند که در کتابخانه «جامعة المهدی» که یکشنبهها تشریف میآورید هست و میتوانید امانت بگیرید. در مورد شعر بابا طاهر میفرماید:
مو از قالوا بلی تشویش دیرم
گنه از برگ و باران بیش دیرم
اگر لاتقنطوا دستم نگیرد
مو از یاویلنا اندیش دیرم
موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید این مربوط به حضرت پروردگار است که صفات او عین ذات اوست. آری! بعد از تحقق اسماء و صفات، ما متوجه نحوه ظهور آن اسماء خواهیم شد. در واقع نظر به سنن الهی در این مورد کارساز است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در اندیشه اسلامی بیشتر روی اخلاق تأکید میشود که عملاً همان تربیت به حساب میآید و بحمدلله کتابهای اخلاق کم نداریم. در این رابطه میتوان نظام فکری خود را شکل داد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: این موارد، مواردی نیست که بتوانیم سؤال و جواب را در معرض نظر عموم کاربران قرار دهیم. به صورت شخصی به ایمیلتان اینطور جواب داده شد: 30902- باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً این موارد، مواردی نیست که بنده بتوانم حرفی برای گفتن داشته باشم. همین اندازه میدانم که آری! رعایت حقوق مساوی برای همسران دائمی است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید مشخص بفرمایید تعییناً چه نکتهای مدّ نظر دارید. زیرا در شرایطی نیستم که فرصت آنچنانی برای مطالعهی این مباحث داشته باشم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! آن عوارض، اموری است تکوینی و با توبه خود به خود جایگاه انسان تغییر میکند و در معرض آن مشکلات نخواهد بود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است. این نظریههای شبهه علمی بیشتر ریشه در توهّم دارد. در موضوع آخرالزمان و انتظار فرج باید به متون مقدس دینی رجوع داشت. برای ابتدای امر، مطالعهی کتاب «بصیرت و انتظار فرج» که روی سایت هست، پیشنهاد میشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! رهبر معظم انقلاب با نظر به جایگاه قدسی انقلاب اسلامی سخن میگویند و با دقت به نگاه ایشان میتوان متذکر جایگاه اصیل و عمیق انقلاب اسلامی شد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید آن نکته که میفرمایید جا دارد، از آن جهت که مؤمنین در مصائب هم به برکاتی میرسند که بعضاً در راحتیها بهدست نمیآید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این موارد بنده چیزی برای گفتن ندارم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی طی ۳ جلسه تحت عنوان «همدمیِ عبد و ربّ» شده است که آدرس آن بر روی سایت به صورتی که ملاحظه میکنید، هست. موفق باشید http://lobolmizan.ir/sound/1272
