باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است که میفرمایید. وقتی انسان، هدفِ حیات زمینی خود را که توحید، متذکر آن است و فطرت انسان را بر اساس آن سرشتهاند؛ در افقِ جان خود احساس نکند و فطرت خود را که اصلِ اصیلِ هر انسانی است، در منظرِ خود قرار ندهد عملاً نسبت به تذکرات پیامبران بیتفاوت میشود و این به معنی فراموشیِ خود میباشد که به یک معنا «خودفریبی» است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به قسمت ابتدای آیه، حضرت حق میفرمایند هرکس را که خدا هدایت کند حقیقتاً هدایتشده است و هرکس که از هدایت الهی به دلیل رویکردهایش، محروم شود، به غیر از خدا هیچکس را یار و همراه برای نجاتش از گمراهی نمییابد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید اگر دنبال بفرمایید بتوانید آثار ایزوتسو را تهیه فرمایید. زیرا رویهمرفته نظرات او که مطابق مکتب «ذِن» میباشد در این مورد مفید است. موفق باشید
سلام و وقت به خیر: بنده در حال حاضر ۲ فرزند دارم، بچه دومم ۱ سال و نیمشه. یکسالی هست که دچار کمبود خواب شدید شدم واحساس خستگی دائمی دارم و از طرفی در طول روز اصلا خوابن نمیبره، ریزش موی شدید و سفیدی مو هم دارم و دچار حالات افسردگی و اضطراب شدم. به هر نحوی این مسئله رو درمان کردم اما فایده نداشته. یکساله دارو میخورم و راه های مختلف رو امتحان کردم. قبلا هم مثلا در ایام امتحانات و یا تحصیل بی خوابی پیش اومده بود اما در این یکسال به طرز عجیبی ادامه دار شده و خوب هم نمیشه. بسیار دعا کردم و چله گرفتم و... با توجه به اینکه سحرهای عجیبی و قوی در منزل مادرم پیدا شد و مادر و خواهرم از دنیا رفتن و یک برادر و خواهر دیگرم هم سابقه افسردگی و رفتارهای عجیب دلشتن، آیا ممکنه اثر سحر و موجودات ماورایی باشه؟ چون این کسالت بدنی، بیخوابی و عدم درمانش برای خودم عجیب شده، به نظرتون به صلاحه در دوره ی چشم زخم دکتر دباغ شرکت کنم؟ خیلیا که دچار چشم زخم و سحر و.... شدن با شرکت در این دوره، اعلام رضایت کردن. خیلی خیلی مستاصل شدم، بگید چه کنم تا نجات پیدا کنم؟ همین الان که پیام میدم از شدت بیخوابی و بدخوابی سر درد دارم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر سحری در میان باشد، تنها همان عرایضی که در کتاب «جایگاه جنّ و شیطان و جادوگر» که روی سایت هست و راهکارهای مطرح شده، کافی است نباید خود را در اختیار این نوع میدانها قرار داد. موفق باشید
سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیز: اینجانب در خانواده ای بزرگ شدم که از خردسالی تا جایی که یاد دارم همیشه کتک و کتک کاری وغضب و جیغ و داد بالای سرمون بوده حتی برای یه اشتباه کوچیک و منزل کتک میخوردیم وهمیشه با ترس و دلشوره زندگی کردم حالا که بزرگ شدم و تشکیل خانواده داده ام اعصاب ندارم و زود عصبانی میشوم البته سریع به اشتباه خودم پی برده و زود از بچه ها عذر خواهي میکنم و قبول دارم که رفتارم خوب نیست. اما چکار کنم هر چی میخواهم خودم رو کنترل کنم نمیشه. شیطان خدا لعنت کرده هم کلید کرده رو همین نقطه ضعفم. خیلی توسلات گرفتم حتی حاضر شدم به پزشک مراجعه کنم که از اثرات داروها بدتر شدم خیلی از این رفتارم و خصلتم ناراحتم. استاد عزیز یه راهی بفرماید تا بتونم این قوه غضبیه رو کنترل کنم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد میشود در این مورد در ابتدا به مطالعه کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» و سپس به کتاب «فرزندم؛ اینچنین باید بود» بپردازید. إنشاءالله راههایی بس گشوده و دلگرمکنندهای در مقابلتان آشکار میشود. موفق باشید
با سلام و عرض احترام: درباره آموزش تفسیر المیزان بطور کامل و به صورت حضوری از شما راهنمایی می خواستم که آیا مثلا در قم یا جای دیگر محلی سراغ دارید که بتوانم حضوری و مداوم از کلاسها استفاده کنم؟ تا جایی که اطلاع پیداکردم در جامعه الزهرا و موسسه امام خمینی برای من امکان تحصیل ندارد اگر شما جایی معرفی بکنید ممنون میشوم (مباحث مجازی هم هستند اما حضوری ارجحیت دارد) با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: إنشاءالله از دروس استاد عابدینی در این مورد بتوانید استفاده کنید. ولی در جریان جلسات حضوری نیستم. آدرس سایت ایشان https://ostadabedini.blog.ir/category/%D8%AA%D9%81%D8%B3%DB%8C%D8%B1-%D8%A7%D9%84%D9%85%DB%8C%D8%B2%D8%A7%D9%86-%D9%88-%D9%85%D8%B9%D8%A7%D8%B1%D9%81-%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86%DB%8C/ . موفق باشید
سلام و ادب. استاد طبق فرمایش شما در کتاب «عالم انسان دینی» برای اینکه از بی عالمی رها شویم، میتوانیم از طریق آثار بعضی از علما وارد عالم آنها شویم. با داشتن تجربه این امر بنده واقعا حس پوچی و نیهیلستی نداشتم اما از وقتی که شما در مباحثاتتان اعتنا به هایدگر و فلاسفه غربی را مطرح کردید، مدتی وقت برای فلسفه غرب به خصوص هایدگر گذاشتم ولی حس کردم که دیگر عالمی ندارم و حتی این حس کمکم دارد مرا از معارف دینی هم دور میکند. استاد بنده در محشور بودن با آثار علامه حسن زاده و آیت الله جوادی و حضرت امام حالم خوش است اما وقتی میخواهم در کنار این بزرگان هایدگر را هم داشته باشم عالمم بهم میریزد. چه باید کرد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال بخواهیم و نخواهیم با حضور خود در این جهان، این نوع پوچیها سراغ انسان میآید. راه حل آن را باید جستجو کرد. پیشنهاد بنده به عنوان مقدمه بحث «انقلاب اسلامی و فهم امام خمینی از انسان و جهان مدرن» https://eitaa.com/matalebevijeh/10612 میباشد. موفق باشید
سلام استاد عزیز. عباداتتون قبول. استاد لطفا در مورد ابتلای هنرمند بفرمایید و از ظرائف چنین امتحانی. خیلی ممنونم. به این خاطر که هنرمند در عرصه ی خلاقیّت مورد آزمایش الهی قرار میگیرد. زیرا باطن خلاقیّت روحی است که در کالبد اثر هنری دمیده می شود تا اثر را جلا ببخشد. اما همین روح بخشی بر مبنای آیه «فَإِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي» مقدماتی دارد. ابتدا باید اثر متعادل شود تا روح انسانیّت به آن تعلق گیرد. اما گاهی از آنجا که باطن حقیقت گاهی در حجاب است، اثر بدون روح می شود و هنرمند تلاش می کند با پرداختِ اثر، جلایی ایجاد کند هر چند که بر تکلّف کار افزوده شود و اثر آراسته شود به چیزی که حقیقتاً در آن نیست و بدین صورت خلاقیّت و یا خلق مدام در هر مرحله از فرایند، به سمت متوقف شدن پیش می رود. این در صورتی است که خلاقیّت انسان ریشه در ربوبیّت حضرت حق دارد «إِنَّ رَبَّکَ هُوَ الْخَلاَّقُ الْعَلِیمُ» و در صورتی که انسان رجوع حقیقی به حضرت حق داشته باشد خود حضرت حق به اسم «یا خلاّق» در تجلی است. و در هنر انقلاب اسلامی انتظار میرود مسیر خلاقیّت از عالمِ خلق به عالمِ امر «کن فیکون» برسد. یعنی از تولید به ایجاد برسد. و طلبِ قلبیِ هنرمند، وجود بخشیِ حضرت حق را بخواهد. در این شرایط راه بالفعل شدن، شکوفا شدن و وسعت یافتن، در هر مرحله از فرایندِ خلاقیّت گشوده است. زیرا خود باطنِ خلاقیّتِ حقیقی، در جهت تقویت عوامل تجلی و بر طرف کردن موانع آن است. و اما نگرانی از اینکه اثر هنری توسط مخاطب پذیرفته نشود و جذاب به نظر نیاید، هنرمند را به امتحان الهی فرا می خواند، تا جایگزینی برای حقیقت در نظر نگیرد، زیرا چنین خلاقیّتی در عشق به جذبه های حقیقتِ حق و حفظ حریم آن رخ میدهد. و گشودگیِ خود به خودیِ مسیر، دعوتی به ساحت قرب و تعالی است. مانند درب های بسته ی سر راه حضرت یوسف (ع) که یکی پس از دیگری، خود به خود گشوده می شوند و در آخر نیز دیوارهای ذهنی قضاوت با شهادت نوزادی فرو می ریزد و تجلی حقیقت آشکار می شود. اثر هنری نیز، اینچنین در رویگردانی از نفس اماره، به طرف درهای به ظاهر بسته می دود و خلاقیّتی از جنس گشایش را تجربه می کند و در آخر به گونه ایی شگفت انگیز توسط فطرت ها تصدیق می شود که هرگونه نگاهِ ظاهری و قضاوت کننده را به تأیید وا می دارد. و بر عکس مسیر خلاقیّتی که در جهت نفسانیّت و دور شدن از انسانیّت و حقیقت ِعبودیت باشد مسدود می شود و تجلی رخ نمی دهد و هر چند که اثر نو هم باشد، خلاقیّت حقیقی نیست. و اگر اثر بخواهد همیشه نو بماند، نور اسم «یا خلّاق» را می خواهد؛ نوری میخواهد که بر آن بتابد و از ظلمتِ نفسِ زمانه آن را برهاند. نوری از جنس انقلاب اسلامی یعنی فطرت، یعنی خلاقیّت در مقام جامعیت. و در این حالت نباید قصدی برای خلاقیّت داشت بلکه خلاقیّت در دل رجوع حقیقی به حضرت حق و تسلیم نهفته است. و اینکه از نگرانیِ فرم کلیشه های مذهبی، صحنه هایی که رجوعِ حقیقی دارند حذف شوند، غفلت از حقیقتِ وجود حی و حاضر است که میخواهد در خلاقیّت تجلی کند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: دقیقاً همینطور است که باید در بستر تاریخی خود حاضر شویم و در دل این حضور، اجازه دهیم تا نفحات الهی بر جان ما دمیده شود و نه آنکه خودمان را بر آنچه به ظهور میآید تحمیل کنیم. زیرا در آن صورت کار را به «خلاّقِ علیم» نسپردهایم بلکه خود را جای او نشاندهایم و عملاً آن اثر هنری به جای آنکه صحنه گشوده به سوی حقیقت باشد، دالان تاریکی میشود تا ما دیده شویم و البته موضوع بسیار حساس است و نیاز به کشیک نفس دارد. امثال شهید آوینی نمونه خوبی برای به ظهورآوردن خلاقیتِ نفحات الهی از طریق قلمی است که به معنای واقعی «در پسِ آینه طوطیصفتم داشتهاند / هر چه سلطان ازل گفت بگو، میگویم». به نظر بنده آقای حجازی در فیلم «موقعیت مهدی» اگر خود را به فضای تاریخی شهدا نسپرده بود، نمیتوانست اموری را به صحنه بیاورد که بیش از آنکه حرف باشد، اشاره است. موفق باشید
سلام و ادب و اوقات به خیر: خانم هایی که مشغول تحصیل هستند، آیا باید از تقاضا و دریافت هزینه از والدین خود خجالت بکشند؟ یعنی این احساس شرم و گاهی عذاب وجدان که در مقابل والدین برای دریافت هزینه ای دارد حق است و الهی یا آزار شیطان است؟ آیا حال که وظیفه داشتن درآمد را ندارد باید تمرکز کامل خود را روی معارف و دروس خود بگذارد و یا یافتن و تلاش برای پیدا کردن شغل و درآمد مستقل را جزء اهداف خود قرار دهد؟ یا آینده خود را به خدا بسپارد و وظیفه علمی طلبگی خود را به درستی انجام دهد؟ درآمد مستقل داشتن برای خانم ها چه جایگاهی دارد؟ گاهی حس میکنم باید سریع تر وارد فضای کسب درآمد شد و گاهی به این معارف نگاه میکنم و دو روزه دنیا. راهنمایی راهگشای بفرمایید ممنون میشویم. اصلا باید به پس انداز فکر کرد و یا با همان انفاق ها و قرض های کوچک راه آینده را گشود و تامین کرد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! در اینکه در شرایط خود باید تقدیر الهی را احساس کرد و چندان خود را گرفتار توهّمات ننمود؛ بحثی نیست و از این جهت نباید امثال جنابعالی دغدغه کسب درآمد داشته باشید. زیرا بالاخره خداوند چنین شرایطی را پیش آورده تا بهره لازم را از زندگی خود ببرید و خداوند کسی که در مسیر کسب علم قدم بگذارد نسبت به زندگیِ دنیاییاش تنهایش نخواهد گذارد و لذا جایی برای شرمندگی نسبت به وابسته بودن به درآمد والدین، نمیماند این خداوند است که رزق افراد را بعضاً در سفره دیگران از جمله در سفره والدینشان قرار میدهد. آنها باید شاکر باشند که محل رزق فرزندانشان شدهاند و شما هم باید شاکر باشید که خداوند از طریق والدین که منّتی بر شما نمیگذارند، رزقتان را میرساند. با آرامش و شادی تمام همین نحوه حضور را باید درک کرد.آری! طبیعی است که بعضاً راههای رسیدن رزق، تنگ است و بعضاً گشوده، و این هیچ ربطی به ما ندارد. موفق باشید
با سلام: من نقاشی کردن رو دوست دارم ولی نمی خوام عقلم رو از دست بدم نمیشه هر دو تا رو با هم داشت؟ یا این نقاشی باید تبدیل به چیز دیگه ایی بشه؟ مثلا شعر؟ من نمیخوام خیالم رها باشه ولی هنر اون رو تغذیه میکنه پس چرا نمی تونم ازش بگذرم؟ چرا درمن استعداد های متناقضی هست که هر کدوم هم رو نقض میکنن ولی نمی تونم هیچکدوم رو رها کنم یا فدای دیگری کنم؟ چرا دیگران انتخاب راحتری دارن؟! آیا این یک امتحانه یا همشون میتونن کاربردی بشن؟ من دوست دارم یک فرد علمی باشم اما نمی تونم از فکر نقاشی دربیام! آیا این یکی از مراحل سلوکه؟ این مساله همیشه من رو سرگردان می کرد گاهی عکاسی، خوشنویسی، نویسندگی و نقاشی، گاهی المپیاد و علوم دیگه والبته علاقه به مطالب دینی یه جورایی همه کاره و هیچکاره، میدونم باید شخصیتم توحیدی بشه ولی انگار صبر اون رو هم ندارم، چه کنم استاد؟!
باسمه تعالی: سلام علیکم: در هنر نقاشی و شعر و هر هنری میتوان افقهایی را به ظهور آورد که ابعاد گمشده انسانها است و در همین رابطه بحث تخیّلِ خلاّق امر مهمی است. سعی می شود جزوه آن روی سایت قرار گیرد. بحث جهان_گمشده_در_عالم_خیال در کانال اشارت در تلگرام موجود است https://t.me/esharat موفق باشید
با سلام: استاد من در مورد انجام امر به معروف ونهی از منکر احساس ضعف می کنم هم درتشخیص درست مصداق منکر وهم بیان درست معروف، من همیشه اهل بی تفاوتی در این زمینه بودم برای همین خیلی برایم سخت است، حالا شاید تشخیص این غیبت یک فردی که اسمش را بیاورند راحت باشد ولی موارد پیچیده تری هست که من متوجه نمی شوم یا حواسم به حرف نیست یا مشغله ذهنی دیگری دارم اما در آن جمع هستم تا در نهایت در گناهشان شریک میشوم و نمیدانم کدام حرفها منکر است مثل اشاره به موضوعی یا مشکلات موجود، ولی از همه بدتر نمیدانم چه بگویم تا ما فکر کنیم این منکر بود و حالا چه بگویم او حرفش را زده و رفته و گناهش گریبانگیر ما شده. استاد من به دنبال استحکام، عدم رودربایستی، تشخیص درست مصداق و بیان درست و هم چنین راهی برای کفاره این گناه هستم، در صورت امکان عنایتی فرموده و مرا راهنمایی نمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر حال نباید حساس بود و آنچه که نهی شده است گوشسپردن به غیبت افراد است و این غیر از آن است که در مجلسی باشیم و به گوشمان بخورد. از طرفی باید مطمئن باشیم که گناهی واقع میشود و از این جهت نباید به بهانههای ساده ترک جلسات ارحام نمود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آموزههای دینی به ما فرمودهاند تا آنجا که ممکن است به افراد اعتماد کنید مگر آنکه عکس آن ثابت شود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همان طور که قرآن می فرماید: «کل یومٍ هو فی شأن» حضرت حق در هر زمان و زمانه ای با شأنی از شئون انوار و اسمای الهی اش مطابق ظرفیت جهان و انسان ظهور می کند و تاریخ، همان مراحل مختلف ظهور شئونات الهی است و این غیر از تاریخ به معنای داستانهایی است که چه کسی رفت و چه کسی آمد. به همین جهت خداوند به پیامبر خود می فرماید: «وَذَكِّرْهُمْ بِأَيَّامِ اللَّهِ» ای پیامبر آنها را متذکر روزگارانی قرار بده که محل ظهور اراده الهی می باشند. موفق باشید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: إن شاءالله. زیرا بالاترین حضور آن است که انسان از خود فانی و به حق باقی شود و این در حقیقت سجود پیش می آید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اینطور نیست که ما تلاش نکنیم. بحث در آن است که اگر بدون حرص تلاش خود را انجام دادیم و احساس کردیم گویا تقدیر دیگری برای ما رقم خورده، به همان تقدیر راضی باشیم به همان معنایی که در آخر دعای «ابوحمزهی ثمالی» از خداوند تقاضا میکنیم: «اللَهُمَّ إنِّى أَسْأَلُکَ إیمَانًا تُبَاشِرُ بِهِ قَلْبِى، وَ یَقِینًا حَتَّى أَعْلَمَ أَنَّهُ لَنْ یُصِیبَنِى إلَّا مَا کَتَبْتَ لِى، وَ رَضِّنِى مِنَ الْعَیْشِ بِمَا قَسَمْتَ لِى؛ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.»
بار خدایا! من از تو مسألت دارم ایمانى را به من بدهى که خودت بواسطه آن ایمان در دل من بیائى و بالمباشره قلب مرا تصرّف نمائى، و یقینى را که با آن بدانم که هیچ گزندى و واردهاى به من نمىرسد مگر آنچه را که تو براى من مقدّر نمودهاى، و مرا از زندگانى به مقدارى که براى من معیّن نمودهاى و بهره دادهاى راضى و خشنود گردانى؛ اى خداوند أرحم الرّاحمین! موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. «ما سوی الله» یعنی غیر از حضرت حق. ۲. همینطور است که میفرمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنان که در مقالهی « نگاه الهیاتی ما به ویروس کرونا» عرض شد ما در این موارد باید تلاش کنیم حکمت این مسائل را بفهمیم. زیرا جهان از دست خداوند رها نشده و اینطور نیست که خداوند از قبل این واقعهها را نمیدانسته. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به ما فرمودهاند «الیوم، یومُ العمل و غداً یوم الحساب» بنابراین در بهشت، ترفیع درجه نداریم، ولی رفع حجاب، آری. ۲. در روایت داریم شرایطی برای اهل بهشت فراهم میکنند که او حسرتی نسبت به آنچه نیافته است، نداشته باشد. ۳. چیز خاصی در این مورد به نظر بنده نمیرسد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اساساً از نظر سنی در شرایطی نیستم که بتوانم در سخنرانیهای عمومی به عوان سخنران شرکت کنم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم تا حدّی متوجهی موضوع شدم. اتفاقاً مشکل را در این میبینم که میفرمایید «اگر قاعده قاعده است، معنا ندارد یکجا جاری باشد و جایی دیگر جاری نباشد». در حالی که هر قاعدهای تنها در جای خود جاری است. مگر نخواندید: «
|
در تناقض هشت وحدت شرط دان |
|
وحدت موضوع و محمول و مکان |
|
وحدت شرط و اضافه ، جزء و کل |
|
قوه و فعل است ، در آخر زمان |
به همین جهت مثال هگل زده شد تا نمونهای باشد جهت جایی که تناقض میتواند جاری باشد وگرنه باید بحث مفصلی را به میان آورد که جای آن اینجا نیست و هنوز هم عرض بنده آن است که این سایت بیشتر در ازاء جواب سؤالاتی قرار دارد که رفقا در مطالعهی کتب موجود روی سایت برایشان پیش آمده، وگرنه برای ورود به آن نوع سؤالات نیاز به یک تیم هست و یک مؤسسه. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید این دو نگاه، یکی باشد. زیرا وجه الله همان مظاهری هستند که اسمای حسنای خداوند را مینمایانند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: کتابهایی که مربوط به بنده میباشد همهی آنها پیدیاف شده است. ولی «ایقاظ النائمین» که از جناب صدرالمتألّهین است مربوط به انتشارات خاص خودش میباشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: یا باید به این فکر کنیم که آن افراد رویهمرفته در آن زمان انقلاب حضرت امام را پذیرفته بودند و یا به سعهی اسلام فکر کنیم که برای دیگران نیز جای و جایگاه قائل است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در محل هویزه در رابطه با بودن شد که شاید در این رابطه مفید باشد: «با حضور در این سرزمین که صحنه های ایثار و شهادت بوده و می دانیم بر این سرزمین چه ها گذشته، چه احساسی در شما پیش می آید. عدهای در دریای عشق، زندگی را شناختند و بدون گرفتارشدن در زندگی های عرفی، خواستند به زندگیِ خود معنای دیگری ببخشند و «طرحاندازانه» به میدان آمدند و عالم را از آنِ خود کردند. برعکسِ جبههی استکبار که در توهُّم خود، میخواهد عالم را از آن خود کند. شهدا با حضور در جبهه حقّ، عالم را از آن خود کردهاند و مستکبران ناراحتند چرا ایران در منطقه فعّال است. در حالیکه حضور ما در منطقه در راستای به خودآوردن مردم منطقه است و نه آنکه مثل شما دست به غارت ثروت و فرهنگ ملتها بزنیم. این مردم منطقه اند که به خود آمده اند وگرنه ما کار خاصی نکرده ایم. این یک قاعده در این عالم است که وقتی هر ملتی با فرهنگ ایثار و شهادت به صحنه آمد، آن ملت صاحب سرنوشت خود میشود. مقام معظم رهبری «حفظه الله» فرمودند: شما فشار را از مردم بردارید ببینید چگونه همه به حاکمیت حق رجوع میکنند.
عرض شد شهداء در زندگی «طرح اندازانه» به میدان آمدند و عالم را از آنِ خود کردهاند. حال سؤال این است که شما با نظر به راهی که شهدا مقابلتان قرار دادهاند، آیا طرحی برای معنابخشیدن به زندگیتان پیدا کرده اید؟ این سؤال بنده، ماورایِ آن است که شما نماز میخوانید و روزه میگیرید تا بهشت بروید ولی آیا فکر کردهاید تا در إزای طرحی که برای زندگیتان دارید این عبادات را انجام دهید تا آنچه در دوردست شماست از آن شما شود و بتوانید صدای آن را بشنوید که به شما میگوید: «أَلَيْسَ الصُّبْحُ بِقَرِيبٍ»؟ (هود/۸۱) معنی اش این است که آیا می دانید آن گشودگیِ صبحگاهان که به دنبال آن هستید، دور نیست، به همان معنایی که قیامت نزدیک است. با توجه به اینکه در وصف قیامت دارید: «وَالْأَمْرُ يَوْمَئِذٍ لِلَّهِ» (انفطار/۱۹). قیامت آنجایی است که امر تنها از آنِ خدا است و شما هیچ اختیاری ندارید. پیامبر خدا (ص) می فرمایند: «الآن قیامتی قائم» یعنی آن قیامتی که به یک معنا در دور دست هاست، برای حضرت نزدیک شده است. این نشان میدهد، اگر انسان برای معنابخشی به زندگیِ خود طرح داشته باشد، اساساً همهی آنچه در دور دست هاست، نزدیک می شوند. شهدا در هویتی که انسان زندگی اش را در دل این طرح اندازی معنا می کند، نشان دادند چقدر خوب می شود به آنچه به ظاهر دور است، نزدیک شد.
شهداء مانند رهبرشان یعنی حضرت روح اللّه «رضوان الله تعالی علیه» با هر آنچه که میخواست او را به انسانی ذلیل و منفعل تبدیل کند، سرِ ستیز داشت. شهداء خودشان برای خودشان مسئله بودند و دائماً با خود سخنها داشتند که چگونه باید زندگی را طراحی کرد که زندگی معنا داشته باشد؟ و بالاخره با انتخابی همراه با شور و عشق و در نهایتِ صفا و سادگی، زندگی را معنا کردند تا توانستند باب شهادت را در مقابل خود بگشاید. تأکید بنده بر آن اصل است که بنا نداشتند تحقیر شوند زیرا کربلا را در مقابل خود میدیدند که راهی است به سوی رحمت الهی. ما نیز خودمان برای خودمان مسئلهایم که کجا باید باشیم و چگونه بودنی را باید بودن خودمان بدانیم؟ بنده به جهت شرایط سنّی و موقعیتی که داشتم با بعضی از شهداء مرتبط بودم، گاهی در خلوتی که با هم داشتیم و صحبت میکردند، چیزی را که از سخنان آنها احساس مینمودم و مسئلهشان شده بود، نحوهی «بودن» بود، خودشان برای خودشان در نحوهی بودنشان مسئله داشتند. مثل آنکه هرکدام از ما برای خودمان باید مسئله باشیم که چه نوع بودنی را باید برای خودمان بودنِ حقیقی بدانیم و چه معنایی باید از خودمان داشته باشیم؟ در آن حالت یعنی وقتی به بودنِ خود نظر کردید آری! فقط به «بودنِ» خود نظر کردید. خدا می داند از بسیاری از دغدغهها و احساس محرومیتها آزاد میشوید و تعجب خواهید کرد چرا محرومیتهای دنیایی را محرومیت میدانستید. در دنیایی که با حضور در آن نحوهی «بودن»، با سعه ی رحمت الهی روبهرو میشوید. موفق باشید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: نه، معنای سوبژکتیویته را تا حدّی در کتاب «سلوک ذیل سخصیت امام خمینی «رضواناللّهتعالیعلیه» میتوانید دنبال کنید مبنی بر آنکه بین انسان و معلوماتش دوگانگی پیش میآید غافل از آنکه حقایق، انسان را در بر گرفته است. موفق باشید
