باسمه تعالی: سلام علیکم: باید مشخص بفرمایید تعییناً چه نکتهای مدّ نظر دارید. زیرا در شرایطی نیستم که فرصت آنچنانی برای مطالعهی این مباحث داشته باشم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. «ما سوی الله» یعنی غیر از حضرت حق. ۲. همینطور است که میفرمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اساتیدی مثل جناب آقای یزدانپناه و آقای امینینژاد در قم هستند و دروس صوتی ایشان میتواند مفید باشد. در حال حاضر در ذهن بنده متأسفانه از اساتید تهران کسی را به یاد ندارم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: این موضوعات در بحث توانایی خداوند به طور مفصل بحث شده. به عنوان مثال در جواب این سؤال که میفرمایید، باید متوجه باشید خداوند به هر چیزی قادر است، ولی اگر ناچیزی را مطرح کنید که بحث قدرت در «لاشیئ» را مطرح کردهایم. سنگی که خود خداوند بسازد به اعتبار آنکه مخلوق او است، در قبضهی او میباشد و اگر نتواند بلند کند، پس در قبضهی او نیست و لازم میآید که آن سنگ را خلق نکرده باشد و این بدان معناست که آن سنگ هم مخلوق باشد و هم مخلوق نباشد و این «لاشیئ» است و قدرت، به «لا شیئی» تعلّق نمیگیرد. زیرا فرمود: «إن الله علی کلّ شیئٍ قدیر». موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: این مطلب بسیار مهمی است که معنای ما در این تاریخ، چه معنایی است که بتوانیم بودن خود را در این عالَم و در ابدیت، بودنی مناسب جان و فطرت خود حس کنیم. عرایض نسبتاً مفصلی در کتاب «سورهی جاثیه و راز زمینگیریِ ملتها» شده است. به نظر میاید باید با حوصلهی زیاد برای جواب به این سؤال اساسی به مطالعهی آن کتاب پرداخت. شاید مصاحبهی بنده با آقای دخانچی که در آپارات هست، نیز راهگشا باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! باید در افقی که خداوند در مقابل شهدا قرار داد، پای در راه گذاشت که آن بهترین راهِ نوریِ این عالَم است. ولی اگر خداوند راه دیگری در مقابل ما قرار داد نباید از آن غفلت کنیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت حق در ذات، بسیطاند ولی در تجلی اسماء در مظاهر مختلف متکثر میباشند لذا گفت: «صد هزار انگشت ایما گر برآرد زآستین / در حقیقت جز جمال نیّر یکتاش نیست». موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً رفقا باید از ظاهربینی فاصله بگیرند و متوجه باشند هر وقت حرکت توحیدی در تاریخی شروع شود، برای عبور از تنگناهای تاریخ گذشته، زمان نیاز داریم. آیا واقعبینی حکایت از آن نمیکند که هرجا فرهنگ غربی به میان آمد، بنیاد آن جامعه را به ویرانی و آشفتگی و سرگردانی میکشاند؟ و آیا راهی جز مقاومت برای تحقق نظام توحیدیِ اسلامی در پیش داریم؟ موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: کار درستی است. بالاخره انسان باید به زیباییهای خود توجه کند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: شخصیت متعادل حضرت امام «رضواناللّهتعالیعلیه» در پذیرفتن همهجانبهی ابعاد شریعت الهی بود که در کتاب «چهل حدیث» نیز میتوانید آن را ملاحظه کنید. حال بعد از اینکه انسان، همهی ابعاد شریعت را پذیرفت، در هر جایی که وارد شود با همان روحیه وارد میشود و گرفتار تکبُعدیشدن نمیگردد. عمده آن است که بهجایی برسیم که همهی ابعاد شریعت اسلام برای ما مهم و لازم باشد و لذا نباید یک بُعد از آن ابعاد دین، ما را از سایر ابعاد غافل کند و این، حقیقتاً امر مهمی است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید منظور لیوتار از آن جمله در رابطه با کلانروایتها، مربوط به نظریههایی است که افراد و متفکران دادهاند، نه متون مقدسی که فراتاریخی میباشند و قصهی سنن و نوامیس عالم را متذکر میشوند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! به روح هم علم داریم ولی با خودِ روح، و به صورت علمِ حضوری. و در اینجاست که مغایرت مدرِک و مدرَک پیش نمیآید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی طی ۳ جلسه تحت عنوان «همدمیِ عبد و ربّ» شده است که آدرس آن بر روی سایت به صورتی که ملاحظه میکنید، هست. موفق باشید http://lobolmizan.ir/sound/1272
باسمه تعالی: سلام علیکم: در موضوع هدایت تکوینی همان است که میفرمایید. ولی اینکه خداوند در اثر گناهِ انسانی او را از هدایتِ خود محروم میکند و او دیوانهوار دست به اعمالی میزند؛ جای خود دارد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر اقدامی باید شرایط لازم و زیرساختهای آن فراهم شود. جدا از ضعفهای جناب آیت اللّه صادق لاریجانی، در زمان ایشان زیرساختهای خوبی فراهم شد و نتیجهی آن اقدامات منجر به آن شد که جناب آقای رئیسی بتوانند اقدامات خود را انجام دهند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید بر روی «مُعدّبودن» شیئ خارجی و ابداعِ نفس، صورتی مطابق شیئ خارجی فکر کنید. احتمالاً در آرشیو سایت در قسمت «معرفت نفس» بتوانید مطالب را دنبال فرمایید. بهتر از آنجا، کتاب «معرفتِ نفس و حشر» است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده خوب است سری به کتاب «معرفتِ نفس و حشر» بزنید که چگونه محسوساتِ خارجی مُعِدّ هستند جهت معرفت نفس به موجودات خارجی. موفق باشید
سلام: سپاه یک سری کارت نماز تهیه کرده برای کودکان ۱۰ و ۱۱ساله، که با این کارت موقعی که در نماز جماعت شرکت کردند، این کارت ها را بدهند امام جماعت حضور آنها در کارت ثبت کند. تا بعد پایان ماه مبارک. کسی که شرکت بیشتری داشته جایزه بگیرد. آیا این کار تشویق بچه ها بجای کار برای خدا، کار برای دیگران است؟ این کار پایین آوردن سطح دین نیست؟ شما تایید میکنید؟ یاد مطالب شما در کتاب آنگاه که فعالیتهای فرهنگی پوچ میشود افتادم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: برای این نوع سن و سالها این نوع تشویقها خوب است تا آنکه عادت کنند به حضور در نماز جماعت و اُنس با امام جماعت و پس از آنکه به خود آمدند که باید با خدا معامله کنند، همین عادتها کمکشان می کند که آن حضور، برایشان راحتتر باشد. موفق باشید
سلام استاد گرامی: استاد خدای مهربان توفیق حفظ قرآن به بنده عطا کرده و در حال حفظ هستم. از طرفی میخواهم خودسازی و ترک گناه داشته باشم. از طرفی وصلت من با خانواده ایست که اختلاف زیادی دارند و همین امر باعث غیبت و تهمت در بینشان می شود. من به همسرم بارها اعلام کرده ام که نمی خواهم حرفی از کسی زده بشه ولی متاسفانه یه مدت رعایت می کنند و دوباره غیبت ها ادامه می یابد و اگه حالی و توسلی داشته باشم از بین می رود. توصیه به اصلاح روابط و نیکی می کنم ولی چه کنم که شعله این آتش که از زبانها ناشی می شود من را هم درون خودش می کشد. چه کنم؟مردی که بسیار ناراحت است از حرف هایی که به ناحق به ایشان نسبت داده اند و دنبال درد دل (غیبت هم می شود) است کم محلی بکنم؟ حرفش را قطع کنم؟ همیشه میگم خدا قاضی است و مسئولیت حرف ها به گردن کسی است که خودش حرف زده ولی نمی دانم تنها چاره اش مرگ است که غیبت نشنوم ؟ چه کنم؟ وظیفه من همسر در مقابل ایشان چیست؟ از ابد و تاثیر گناهان و دست خالیمان هم می گویم ولی چه فایده؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید استماع غیبت و گوشسپردن به غیبت حرام است ولی اگر غیبت شخصی به گوشمان خورد، یا نمیخواستیم در صحبتی که با افراد داریم غیبتی صورت بگیرد، ولی از طرف مقابل آن غیبت پیش آمد؛ مهم آن است که ما آن را دنبال نکنیم، نه آنکه از ترس وقوع غیبت رابطههای اینچنینی را فرو گذاریم. موفق باشید
سلام و وقت بخیر خدمت استاد عزیز و گرانقدر: استاد قبلا سوالی در مورد سایه نداشتن ائمه و رسول اکرم مطرح شد پاسخ دادین که «شاید غلبهی روح مبارک رسول خدا «صلواتاللّهعلیهوآله» بر عالم جسم چنین اقتضایی را در پی داشته باشد که جسم آن حضرت سایه ندارد، با این همه معنای درست این خبر را نمیدانم.» استاد، چرا سایه نداشتن نمی تواند مقوله ای از جنس همین مفاهیم که می فرمایید باشد (همه مطالب نقل از سخنان حضرتعالی می باشد) «ما عموماً، با سایه های ذهنمان زندگی می کنیم و به حقیقی ترین بُعد زندگی که همان ابدیت است رجوع نداریم هنگامی که حضرت طوری سخن می گویند که ما مجبور می شویم این سایه ها را کنار بگذاریم، از خود می پرسیم پس چه کار بکنیم چون کار دیگری نداریم» . «کسی که دنیا را جدّی گرفت با سایه های ذهن اش زندگی می کند، چه از آن سایه ها بترسد و از آن ها فرار کند و چه با آن سایه ها رفیق شود و با آن ها دل خوش کند، در هر دو صورت از واقعیت بیگانه است، چون سایه های ذهنی واقعیت ندارند. راه نجات از این که انسان بازیچه ی سایه های ذهنی نشود، یک راه بیشتر نیست و آن جدّی گرفتن حیات ابدی است.». «آن هایی که از مسیر رسیدن به خدا منحرف شدند برایشان عذاب دردناکی است، به جهت آن که یَوْمُ الحساب را فراموش کردند. اگر قیامت و حیات ابدی برای افراد جدی شود سایه های ذهنی قدرت و توانایی شان را از دست می دهند.» «ما باید سایه ها را از روی ذهن و قلبمان برداریم تا بتوانیم کاملاً آزاد نفس بکشیم، اگر شما از کسی که علناً کار حرامی را انجام می دهد و در تاریکی زندگی می کند، نپرسید که این چه وضعی است؟ او از شما می پرسد که چرا اینقدر خودت را به احکام دین مقیّد کرده ای.» «اگر انسان آسمانی شود و پناه روح و جان خود را خدا بداند از این نوع فشارهای روحی راحت می گردد. دیگر سایه ها در ذهن او حکومت نمی کنند که با درهم پیچیده شدن سایه ها او هم درهم پیچیده شود، بلکه خدا بر او حکومت می کند.» «اهداف وَهمی غیر واقعی است و نباید به فکر برآوردن اهدافی این چنینی برآمد و فکر کنیم چون این شخص رئیس است پس مهم است و یا چون این سنگ گرانقیمت است پس مهم است، اینها نسبت و اعتباریاتی است که اذهان بشری ساخته اند و ریشه در سایه ذهن انسان ها دارد. و از این جهت نباید وقت خود را صرف اهداف وَهمی نمود.» «علم باید طوری باشد که بتواند ما را به خودمان بشناساند نه اینکه یک «منِ» بدلی به ما بدهد که سایه ی ذهن ما شود. بعضی علم ها یک «منِ» بدلی به انسان می دهد.» «بدبخت آن کسی است که چیزی جز اجسام و ظواهر را نمی شناسد، زیرا مرگ، همه چیز او را نابود می کند ولی اگر ماوراء زندگی دنیایی، به مالک مرگ نظر داشت هیچ وقت با نابودی مطلوباتش روبه رو نمی شد. اگر انسان توجه داشت که کل حیات، در زندگی دنیایی اش خلاصه نمی شود و اگر خود را وسیع تر از تنفس بدنی اش، در دست خالقی حکیم احساس کرد، هرگز سایه ی تنگ و تاریک دنیاگرایی بر او فشار نمی آورد تا گمان کند همه چیز تنها در دنیا یافت می شود، آیا در زندگی با انسان هایی روبه رو نشده اید که نگران لباس های مستعمل با آرنج های سوراخ و کفش های مندرس خود نیستند ولی نگرانند که مبادا ستارگان بر جانشان ندرخشند؟ این ها ماوراء مرگ و زندگی، با خدا زندگی می کنند. با خدایی که در همه چیز و از همه چیز می توان سراغ او را گرفت.» «باید خود را از سایه های آن ذهنی که همواره ما را به خود مشغول می کند و از نظر به خداوند باز می دارد آزاد کرد.» «همین که همه همت انسان این باشد که منِ مستقل از حق، یعنی مَن وَهمی را حفظ کند، از مسیر درست دور می افتد و به مقصدی که باید برسد، نمی رسد و عملاً با سایه زندگی خود زندگی می کند در حالی که سایه زندگی، اصل زندگی نیست، انسان را به اهداف دروغین عادت می دهد و اندیشه اش را در مسیر همان اهداف دروغین به کار می برد.» «تو ابدیت داری ولی دنیا ابدیت ندارد، پس تو برای دنیا خلق نشده ای، خود را مواظب باش که به دنیای ناپایدار گره نزنی. خیلی عجیب است که آدم خود را در سایه های زندگی مصرف کند. سایه ها می میرند و او می ماند، ولی بدون هیچ محتوایی. کسی که وقتش را صرف سایه کرد، سایه چون حقیقت ندارد، می رود، اما او نمی رود.» «سایه های ذهنی ما که ما را از حیات ابدی غافل کرده بود، همه و همه کنار می روند و در آن حالت شما زنده می شوید و زندگی حقیقی شروع می گردد.» محو او گشتند آخر بر دوام / سایه در خورشید گم شد والسّلام
باسمه تعالی: سلام علیکم: نکات خوبی را مطرح فرمودهاید مبنی بر اینکه سایههای ذهنی چه اندازه حجاب حقیقت میشوند و مسلماً رسول خدا «صلواتاللهعلیهوآله» از چنین سایههای ذهنی مبرّا بودهاند. به قول شاعر بزرگوار آقای رافعی: اگر همسایه ها بی سایه بودند / حصار خانه ها سنگی نبودند. که منظور ایشان نیز همین سایههای ذهنی است. ولی اگر واقعاً رسول خدا «صلواتاللهعلیهوآله» هنگامی که در بین مردم بودند، جسمشان سایه نداشته است، قضیه غلبه روح بر جسم به میان میآید. ولی احتمالاً شاید بتوان گفت همان هنگامی که بین مردم بودند، مردم آنچنان از حضور آن حضرت بهرهمند میشدند و احساس آرامش میکردند که اصطلاحاً این حالت نداشتن سایه قلمداد میشد. و به همین جهت در مورد ائمه «علیهمالسلام» نیز در بعضی روایتها داریم که آنها نیز سایه نداشتند، گویا به معنای روان بودن حضور آنها برای روحهای مخاطبینشان بوده است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آن مستند ظرایفی داشت که باید مدّ نظر قرار گیرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در جمله مذکور منظور جسم مادی است که بستری خواهد بود برای قبول روح و در مسیر تبدیل قوه به فعل جسم، روح نیز به جهت تعلّقی که به جسم دارد مابهالقوههایش به مابهالفعل تبدیل میشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث دلخوشی بیجا نیست، ولی فراموش نکنید که: «تو مگو ما را بدان شَه راه نیست / با کریمان کارها دشوار نیست». مائیم و خدایی که رحمت آن بیکرانه است. پیشنهاد میشود اگر با حوصله کتاب «شرح سوره جاثیه» را دنبال بفرمایید، إنشاءالله نکات ظریفی در رابطه با معاد روبهروی شما به ظهور میاید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که عرض شد خود صاحبنظران معتقدند نمیتوان به این نوع غربالگری که فعلاً در میدان هست، اعتماد کرد. زیرا موارد نقض آن کم نبوده. حال آیا علم میتواند تا آنجا پیشرفت کند که از چنین ضعفهایی مبرّا شود؟ إنشاءالله. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در آیهی فوق «يُزَکُّونَ أَنْفُسَهُمْ» اصطلاحی است حاکی از اینکه افرادی با خودستایی بخواهند خود را پاک و بیعیب نشان دهند و در ادامه میفرماید این خداوند است که با الطاف خود، انسانها را پاک و برجسته میکند، نه اینکه هرکس خودش برای خودش دکان باز کند و خداوند به کسی کوچکترین ظلمی روا نمیدارد از آن جهت که اگر شایستهی بزرگی و پاکی است از او دریغ کند. موفق باشید