بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
32832

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام خدمت استاد بزرگوار: در جلسات فرمودید که ذکر یونسیه را هر روز انجام بدیم زمان انجام این ذکر در بین الطلوعین هست، اگر نتوانستیم قضایش را چه زمانی انجام دهیم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در موضوع ذکر یونسیه، باید احتیاط‌های لازم را مدّ نظر داشت. آری! به عنوان یک ذکر توحیدی نکات و ظرائف ارزشمندی در آن نهفته است ولی باید به احوالات خود نظر کنید و به نظر می‌آید بنا به تذکر اساتید مربوطه، این ذکر مربوط به افرادی است که چهل سالگی را پشت سر گذاشته باشند. موفق باشید

32724

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: چگونه انسان می تواند چشم برزخی خود را باز کند و آیا می توان از راه های غیر شرعی چنین کاری را کرد و اگر جواب مثبت است این عمل با ستاریت خدا چگونه قابل جمع است؟ با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ما را چه به داشتنِ چشم برزخی و به دنبال این امور رفتن!!! خداوند راه زندگی‌کردن در این دنیا را از طریق عطای بزرگ خود یعنی شریعت به ما لطف کرده است تا با چشم خداوند، خود را و زندگی را بنگریم و بندگی، آری! و بندگی را که بزرگ‌ترین سرمایه انسان است پاس داریم. موفق باشید

36546

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: حال و روز بهم ریخته. این چند روزه خود را در متنی نوشتم لطفا ملاحظه بفرمائید و چراغی را بر اين بن‌بست زندگانی من روشن کنید: بنام عالم پنهانی‌ها دلم برای خودم تنگ‌شده برای خود خود خودم برای او که نمی‌دانم چه بود و چگونه بود اما فقط می‌دانم این نبود دلم برایش خیلی تنگ شده گم گشته است. این گرد و غبار و آلودگی ها مانع از دیدار می‌شود. نیست اما می‌دانم بهتر از این است دلم برای خدای خودم تنگ شده. دلم برای امام حسین خودم تنگ شده. دلم برای خودم تنگ شده وقت تنگ و من هنوز به دنبال خودم می‌گردم. چگونه بعد از دو هفته خدمت به مادر عشقت یکهو می‌فهمی دلت برای خودت تنگ شده و نمی‌دانی چرا و چگونه و حتی برای چه و به دنبال چه به این حال و روز افتاده‌ای. حالم اصلا خوب نیست. حسین جان برام یه کاری کن در هیاهوی این روزها همه غریبه‌اند حس می‌کنم نمی‌توانم زبان بگشایم و یا حتی در کنارشان در سکوت بنشینم نگاه هایشان عذابم می‌دهد صداها و رفتار و حرکاتشان حرکاتی که نه از برای اذیت کردن من باشد. نه، سبک زندگی‌شان مرا آزار می‌دهد. این روزها نه تنها درک نمی‌شوم کسی را هم درک‌ نمی‌کنم بعضی وقت ها که این حال بهم دست می‌دهد فکر می‌کنم باید حرکت بزرگ و تحولی در خود ایجاد کنم و به این فکر می‌کنم که چه قدر از این مسیر را اشتباه آمده‌ام الان فقط و فقط یک جمله می‌شناسم آن هم «الهی استعملنی لما خلقتنی له» اما مگر خلقت من به جز عبادت است من که این را می‌دانم اما درس و شغل و زن و زندگی را چه کنم. چرا حس عبادت را در هیچ یک احساس نمی‌کنم. اما انگار همیشه یک چیز کمه یک نفر یک پشتیبان، یک حامی، یک رفیق پا کار یکی که درکت کنه یکی که باهاش هم مسیر بشی. خدایا کمکم کن حالم اصلا این روزا خوب نیست. «الهی استعملنی لما خلقتنی له»

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چه اندازه شایسته توانسته‌اید در قبضی که برایتان پیش آمده با جمله: «الهی استعملنی لما خلقتنی له» با خدا رابطه برقرار کنید و از او بخواهید که شما را و همه ما را در مسیری که مسیر حقیقی خلقت ما هست، قرار دهد و در این رابطه است که در دلِ آن قبض، منتظر رحمت واسعه الهی باید بود. آری! در این موارد، عمق‌بخشیدن به معارف الهیه بسیار مهم است مانند مباحث «معرفت نفس» یا تأمّل بر مقدمه تفسیر قیّم «المیزان». موفق باشید

34554
متن پرسش

یا محبوب: شاد باش ای عشقِ خوش سودای ما/ ای طبیب جمله علت های ما . ای دوای نخوت و ناموس ما/ ای تو افلاطون و جالینوس ما.

 عرض درود و رضوان حضرت معشوق و یوم اللّه ۲۲ بهمن بر شما مبارک باد. استاد، بنده صحبت های شما رو در شب اول ماه رجب بار ها مرور میکنم زندگی باید آن باشد که چمران گفت: خدا بود و دیگر هیچ نبود و ظهور خدای زمان باید سرچشمه ی توحید را به جان تشنه ی انسان برساند لیک چرا توان دیدن آن ظهور را ندارم؟ و اینکه شما فرمودید ما نباید عبادت کنیم تا دینمان از دستمان نرود ولی متاسفانه با وضعی که در اطرافیان و وظایف خودم شاهدم دگر آن شور روز های ابتدایی عاشقی دارد از من دور می شود و تقلایم برای گرفتن آن گیجم کرده از سمتی فرمودید در هر زمینه ای آنقدر که لازم است و در نزد خود میدانیم باید پیشرفت کنیم میدانم توحید داروی تمام درد هاست اصلا وقتی پای سوال به وسط می آید اشک ناخواسته جاری شده زیرا: ای طبیب حمله علت های ما... لیک ظهور خدای زمانم را چگونه بچشم یعنی در اصل این هم سوال نیست چون فرمودید مثلا حضرت امیر مومنان علی (ع) شیی هزار رکعت را از برای همین ظهور حضرت محبوب در زمان انجام می دادند و اصلا راه و چاه و مقصد مشخص است لیک نمی دانم این بی سوالی است یا سائل سوال مند

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مسیر توحید آنچه در میان حاضر است، «انتظار» می‌باشد که افضل اعمال می‌باشد. در 22 بهمن امسال خواهید دید چه اندازه خداوند در صحنه خواهد بود و چگونه قلب‌های آماده را به میدان می‌آورد. شور تاریخی، همین حضوری است که ما در خود در این صحنه‌ها احساس می‌کنیم و عبادات ما، ما را به درک چنین شور ایمانی در دل تاریخ توحیدی می‌کشاند و ما آن را احساس می‌کنیم. موفق باشید

34473

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و عرض ادب و احترام: دختری ۲۰ ساله هستم. متولد یک شهر کوچک و اکنون در رشته پزشکی مشغول تحصیلم. مشکل بنده اختلاف‌نظریست که با خانواده خود دارم. خانواده‌ای نسبتا مذهبی، که نماز و روزه و خمس و حجاب و حقوق حلال و نذری عاشورایشان سر جایش هست، اما شبیه اکثر مردم جامعه ما، تمام دین را در همين اعمال و... می‌بینند. دقیق‌تر بگویم، آن بخشی از دین را می‌پذیرند که با عرف مطابقت دارد. و آن بخشی از دین که توسط اکثریت جامعه رها شده را رها می‌کنند (البته این فقط داستان پدر و مادر من نیست، اکثر جامعه ما همین‌گونه اند و دینداری گزینشی دارند). معیاری برای زندگیشان ندارند، هرچه مردم بپسندند می‌پسندند. نکته غم‌انگیزتر اینجاست که حاضر به پذیرش غلط‌بودن این شیوه هم نیستند!! می‌گویند اسلام دین تعادل است و دیندارتر از خودشان را «افراطی» می‌نامند. شاید هم درک می‌کنند اشتباهشان را، اما به روی خود نمی‌آورند! اینکه گاهی اشتباهاتی از افراد مذهبی دیده‌اند، واقعا دلیل محکمی نیست که همه آنها را به چشم افراطی و «ریاکار» ببینند. من هم در همین خانواده بزرگ شدم و از آنجایی که پدر و مادرم فرهنگی‌اند و به‌شدت معتقد به درس، ۱۸ سالِ تمام، همه دغدغه و هدف و زندگی من درس بود. نماز و روزه و حجاب به جای خود، اما فقط و فقط و فقط درس خواندم (البته سال کنکور معمولا نماز اول وقت و قرآن روزانه‌ام هم ترک نمی‌شد). سال کنکور که فشار روحی و روانی واردشده به بچه‌ها فوق‌العاده زیاد می‌شود، کم آوردم. آن سال یکی از آشنایان پادکستهای کتاب «معجزه شکرگزاری» لاندا برن را به من معرفی نمود و من تمام تمریناتش را مو‌به‌مو انجام دادم و پس از آن هم کتاب معروف «راز» (درباره قانون جذب و از همان نویسنده) توجهم را جلب کرد. سرتان را درد نیاورم، تا آخر آخرش رفتم، آخرش هیچ بود..! وهم و خیال و دیگر هیچ.. تصور کنید! سال کنکور چه زمان زیادی را برای انجام تمرینات وهم‌زده‌شان از دست دادم و آخرش هیچ بود. آن روزها دقیقا حال مسافر یک کشتی در حال غرق‌شدن را داشتم و آنجا بود که برای اولین بار عمیقا خدا را حس کردم و با او صحبت کردم. تمام امیدم برای کنکور، یک آیه قرآن با موضوع توبه بود که در درس دین‌‌وزندگی‌مان خوانده بودیم و با تکیه به همان، کنکور دادم و به لطف خدا نتیجه چندان هم بد نشد و پزشکی یکی از بهترین دانشگاه‌های کشور قبول شدم. اما دیگر خیلی چيزها در من تغییر کرده بود. تازه فهمیده بودم چقدر اسلام خودمان کامل است و چقدر بی‌نیازیم از داروهای تقلبی‌ای که غرب برای روحمان تجویز می‌کند. و چقدر فرق می‌کند اسلام واقعی با آنچه در خانه و مدرسه آموزش دیده‌ام!!... خدا را هم انگار تازه یافته بودم، با اینکه نسبت به معارف دینی تقریبا بیگانه بودم اما با همان سطح بسیار اندک از معرفت، آنقدر شیرینی ارتباط با خدا برایم عمیق و زنده بود که هیچ تجربه‌ای به پای آن نمی‌رسید. قبل از آن در محرم‌ها هم ذره‌تحول‌هایی را احساس می کردم. مثلا اوایل دبیرستان، تازه خواندن هری‌پاتر را تمام کرده بودم و شبیه تقریبا همه نوجوانان، بسیار مجذوب شجاعت و قهرمانگری شخصیت‌ اصلی داستان شده بودم که محرم رسید. جزء معدود مواردی بود که در مراسم هیئت شرکت کردم. یک جمله «احلی من العسلِ» روضه، تمام شکوه هری‌پاتر را برایم فرو ریخت. دو سه سال منتهی به کنکور، هر محرم تلنگری شبیه این برایم اتفاق می‌افتاد. قبل از کنکور گوشی همراه نداشتم، پس از کنکور و قبولی در دانشگاه، وارد فضای مجازی شدم. به‌خاطر مشغولیت زیاد در درس هم فرصت قرارگیری در جمع‌‌های دوستانه مذهبی را اصلا نداشتم، خانواده‌ام هم زیاد اهل مسجد و هیئت نبودند. اتفاقی در برخی کانالهای مذهبی عضو شدم و مطالبشان نظرم را جلب کرد، این را اضافه کنید به اشتیاق بزرگی که برای شناخت اسلام حقیقی و حقیقت اسلام پیدا کرده بودم و لطفهایی که از امام‌ حسین (ع) دیده بودم... یکی دو سال همین‌گونه طی شد، کتابهای مختلفی خواندم (مخصوصا از شهید مطهری) و البته کتاب‌هایی را هم ناتمام گذاشتم. گاهی هم اشتباهاتی داشتم البته. کم‌کم دروغ و غیبت را هم ترک کردم و برای چادری‌ماندن مصمم شدم. شروع دانشگاه همزمان شده بود با شیوع کرونا و تقلب‌های فراوان در امتحانات مجازی. برای امتحانات خودم که تقلب نکردم، به برادرم هم کمک نمی‌کردم. یکی از اقوام اصرار زیادی می‌کردند که در امتحانات دخترشان، تلفنی کمکش کنم، و من که همیشه دختر خوب و مطیع و تسلیم پدرومادرم بودم، برای اولین بار جلوی آنها ایستادم و گفتم که تقلب نمی‌کنم. اختلافات من و خانواده‌ام از همینجا شروع شد. من می‌خواستم تمام دین را رعایت کنم و آنها، همانقدر که دلخواهشان بود و سخت نمی‌شد برایشان. البته این موارد بسیار کم اتفاق می‌افتاد. من عموما دانشگاه بودم و منزل نبودم، وقتی هم بودم، از سر درونگرایی و حس درک‌نشدن، معمولا از احساسات درونی‌ام - که تماما معطوف دین و مخصوصا دغدغه ظهور بود- حرفی نمی‌زدم. در مدرسه که تک‌بعدی بودم، در دانشگاه هم مادرم توصیه کرده بود که سمت تشکل‌های مذهبی نروم و به درسم برسم. نرفتم، اما مگر انگیزه‌ای مانده بود برای درس‌خواندن؟! من همیشه عاشق درس و مطالعه بودم به این دلیل که عشق‌های بزرگتر را تجربه نکرده بودم. در این یکی دوسال، توفیق شد یک سفر قم و جمکران و یک سفر عتبات هم رفتم، و از هریک، یک دنیا حرف دارم برای گفتن.. دوگانگی شدیدی در خود حس می‌کردم. از یک طرف حالا اهل‌بیت را شناخته بودم و پیچ تاریخی‌ای که در آن هستیم را درک می‌کردم و مشتاق ظهور بودم و دغدغه‌ام این بود که من هم کاری انجام دهم، از یک طرف قید و بندهای دوران کودکی هنوز هم با من بود: «بایدها و نبایدهای مادرم». ضعیف‌ترین حالت اعتماد به نفس‌ و جرئت‌مندی را داشتم. چند ماه پیش به روانشناس مراجعه کردم. اینکه الآن با اطمینان کامل تقصیرها را گردن خانواده و مادرم می‌اندازم به خاطر تاییدیست که پس از چند جلسه صحبت از آن روانشناس گرفتم، تایید «کنترلگری بیش از حد مادرم» در خانواده (البته درباره من بیشتر از برادرانم) و اینکه به هرحال در وجود من نهادینه شده بود «دختر خوب» پدر و مادرم باشم. با نظر مشاور در بسیج دانشجویی ثبت‌نام کردم، با اشتیاق کامل و حس رهاشدگی، که خودم قرار است انتخاب کنم در مسیری که دوست دارم قدم بردارم. شاید باورتان نشود اما شور و شوقی بیشتر از شوق قبولی در دانشگاه را داشتم. با نظر همان روانشناس به مادرم هم نگفتم چون لزومی نداشت. البته از وقتی در بسیج دانشجویی فعالیت می‌کنم نمراتم به طرز عجیبی هم رشد داشته. از یک طرف به‌خاطر اعتمادبه‌نفس و حس زنده‌بودنی که پیدا کرده‌ام، از یک طرف چون جهاد علمی فرمان آقاست و در راستای همان عشقیست که با آن زنده‌ام. یعنی دلیل دارم و هدف دارم برای درس‌خواندن. اهل تعریف از خود نیستم، شما هم که مرا نمی‌شناسید، با صراحت می‌گویم تمام دلیل زندگی‌ام و تمام آرزویم ظهور امام زمانم است. در تمام سفرهای مذهبی اخیر که داشته‌ام، تنها خواسته‌ام (و نه مهمترین‌شان) یاری امامم بوده است. دیگر نه نظر اطرافیان برایم اهمیت دارد و نه سختی مسیر. سختی‌هایش را، هرچه باشد، با تمام جانم میخرم. آدم مؤمن و باتقوایی نیستم، سعی می‌کنم خود را اصلاح کنم اما با آنچه رهبرم از من انتظار دارد خیلی فاصله دارم. اما از صحت آرزوها و اهداف و مسيرم کاملا مطمئنم. تا اینجا ظاهرا همه چیز به خیر گذشته است اما.. مشکل اساسی و مسئله بزرگ آنجايی پیش می‌آید که صحبت ازدواج می‌شود. مدتی پیش به خواستگاری هم‌کلاسی‌ام، که عقاید و تفکراتی شبیه من داشت و تنها مشکلش سطح متوسط خانواده‌اش بود (البته خانواده‌اش مثل خانواده من فرهنگی بودند، اما آنقدر بالا نبودند که مادرم بعدا پُزشان را بدهد) و مادرم او را شبیه من «افراطی» می‌دانست، به خواست مادرم جواب منفی دادم و حتی اجازه ندادم حرف بزنیم یا به خانواده‌اش اطلاع دهد. آنجا با خودم فکر کردم من چطور می‌توانم ازدواج کنم درحالی‌که کسی که مورد تایید من است، خانواده‌ام مخالفت می‌کنند و کسی را که آنها قبول دارند، من نمی‌توانم بپذیرم... با مورد اول مشکل ندارم، اگر خانواده‌ام مخالف باشند حاضرم قبول کنم و حتی تا آخر عمر مجرد بمانم، اما در مورد دومی، واقعا نمی‌توانم قبول کنم با کسی که آنها می‌خواهند و من نمی‌پسندم ازدواج کنم. متاسفانه چنین موردی اتفاق افتاد و خانواده‌ای به خواستگاری‌ام آمده‌اند که همکار صمیمی پدر و مادرم می‌باشند و اتفاقا سِمَت و مقام و درجه بالا، زیاد در فامیلشان پیدا می‌شود. شغل پسرشان که با من نمی‌خواند بماند (ایشان مهندس برق است. خدا را گواه می‌گیرم به‌خاطر موقعیت اجتماعی و .. نیست که می‌خواهم همسرم پزشک باشد، فقط و فقط به خاطر اینست که مسیر من را رفته باشد و بهتر شرایط مرا درک کند) گویا از نظر عقاید و تفکرات هم، مسلمان است شبیه همان مسلمانی پدر و مادرم..!! می‌گویند خیلی خوب است، قبول دارم اما خوب‌بودن باید جهت‌دار باشد. با توصیفاتی که عرض کردم، من چطور می‌توانم با کسی که دغدغه ظهور ندارد زندگی کنم؟! اگر قرار باشد درک نشوم و سکوت کنم و آرزوهایم را در قلب خودم دفن کنم، همین الان هم در خانه پدرم همین کار را می‌کنم!! چرا به تعداد افرادی که مرا درک نمی‌کنند یک نفر (و البته یک خانواده) اضافه کنم؟! من هم در مسائل سیاسی افراط نمی‌کنم، در همان حد هستم که نسبت به جامعه‌ام بی‌تفاوت نباشم و تا حدی بتوانم - آنطور که رهبرم از یک دانشجو انتظار دارد - تحلیل سیاسی از اوضاع داخلی و خارجی داشته باشم و معیار -که همان تفکر امام و رهبریست- را بشناسم تا موضع‌گیری‌ام در اتفاقات و جریانات، درست باشد. این آقا حتی اگر علی‌رغم تفکرات خودش، با فعالیت من در بسیج و.. فعلا موافقت کند، بعد از ازدواج با کوچکترین خللی که فعالیت من به زندگی‌ام وارد کند (چون گفتم که با سختیهای مسیر مشکلی ندارم و خود را برایش آماده کرده‌ام بنابراین احتمال این مشکلات بالاست)، پشتم را خالی خواهد کرد و مطمئنا در چنین شرایطی خانواده‌هایمان هم طرف او را می‌گیرند، کما اینکه همین الان هم از من خواسته‌اند در صحبتهایم با ایشان از مسائل سیاسی حرفی نزنم. آنجا چه کنم؟ از مهمترین دغدغه زندگی‌ام بگذرم؟! خانواده من و ایشان بسیار مُصر به این ازدواج هستند، حتی مادرم که می‌داند این مسائل برایم مهم است و احتمال می‌دهد مخالفت کنم، بعضی مطالب را جابجا به من می‌گوید و صحبت‌های متناقضی از ایشان می‌شنوم!! اول که با کل قضیه مخالفت می‌کردم، با «فقط یک جلسه گفتگو تا ببینیم هم را می‌پسندید یا نه» راضی‌ام کردند اما الآن بین صحبت‌هایشان اینطور می‌شنوم که انگار همین اسفندماه می‌خواهند خطبه عقد بخوانند!! اگر قبلا تردید داشتم الان با این حجم از پنهان‌کاری و فریبکاری مادرم مطمئنم آن آقا مورد تایید من نیست که می‌خواهند زود قضیه را جمع کنند!! آنقدر پدر و مادرم با خانواده آن آقا رودربایستی دارند که نگو و نپرس (اگر خوش‌بین باشیم و نگوییم تحت تاثیر موقعیت اجتماعی آن خانواده است). می‌گویند اگر خواستی جواب مثبت می‌دهی اگر نخواستی، نه. اما من که می‌دانم اگر بگویم نه، برنامه‌ها خواهند داشت برای راضی‌کردنم! احتمالا آنقدر در گوشم بخوانند که نتوانم مقاومت کنم (با توجه به همان اثرگذاری و کنترلگری مادرم نسبت به من) و اگر هم مقاومت کنم بعید نیست به زور متوسل شوند! (با توجه به سوابق قبلی، مثلا اخیرا از من خواسته‌اند از تمام گروه‌های مذهبی و سیاسی لفت بدهم وگرنه خودشان گوشی‌ام را می‌گیرند و چک می‌کنند و ..). من می‌دانم و درک می‌کنم که اینها همه از سر دلسوزیست اما آنچه آنها از زندگی می‌خواهند و فکر می‌کنند عامل خوشبختیست، با آنچه من می‌خواهم فرق می‌کند. نقطه ضعفم را هم می‌دانند، می‌توانند تهدید به عاق‌کردن کنند!! به همین راحتی!! [این سوال را هم در حاشیه بپرسم که در مقابل چنین تهدیداتی من «مجبور» به اطاعت از پدر و مادرم می‌شوم یا نه] از طرف دیگر، من بیست سال بیشتر ندارم و از نظر ویژگی‌های دیگر هم تقریبا چیزی کم ندارم و تقریبا مطمئنم موقعیت‌های بهتر (که حداقل از نظر روحی و فکری در کنارش احساس امنیت داشته باشم) برای کسی شبیه من کم نخواهد بود. شما بفرمایید چه کنم؟ به ازدواجی تن دهم که مهمترین معیار من در آن نادیده گرفته می‌شود و تا وقتی ادامه داشته باشد، جز عذاب روحی و حسرت، نتیجه‌ای نخواهد داشت؟ خواهش می‌کنم این را هم نگویید که با تربیت فرزند صالح هم می‌شود در ظهور موثر بود!! آن هم به روی چشم، اما نمی‌توانم الآن تمام ظرفیت خودم را در خانه و پای درس و کار نگه دارم که بعدا فرزندانم را - تازه اگر پدرشان مانع نشود - آنطور تربیت کنم. زیباترین لحظه‌های زندگی من همانهاییست که در بسیج کنار دوستانم برای نظام و انقلاب کاری انجام می‌دهم. فرضا با ازدواج با آن آقا جهاد علمی را هم ادامه بدهم و دلم را به آن خوش کنم، این مسئله که هیچکس را نخواهم داشت که باورها و آرمان‌های مرا درک کند، تا آخر عذابم خواهد داد. می‌دانم دنیا کوتاه است و سراسر امتحان، اما در این مورد واقعا نمی‌توانم زیر بار ظلم پدر و مادرم بروم. واقعا نمی‌توانم. فعلا در ظاهر واکنش‌‌های مثبت به پدر و مادرم نشان می‌دهم که فکرشان سمت تهدید نرود. تا حدی امیدوارم بتوانم از چیزی غیر از افکار این آقا، ایراد بگیرم تا باز مسئله افراطی بودن من را پیش نکشند. یا شاید طوری حرف بزنم که خودش منصرف شود و بگذارد و برود!! شما بفرمایید چه کنم؟ و احیانا اگر تهدید کردند که شیرشان را حلالم نمی‌کنند و عاق می‌کنند و...، در قضیه‌ای مثل ازدواج، می‌توانم سرپیچی کنم؟ از زمانی که برای خواندن این مطلب صرف کردید حقيقتا متشکرم و بی‌صبرانه منتظر کسب تکلیف و راه‌حل می‌مانم. یا علی

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال با توجه به روحیه‌ای که در خود می‌بینید و فعلاً خود را در جای دیگری جستجو می‌کنید و از این جهت، روحاً آمادگی این نوع ازدواج‌ها را ندارید؛ بر همین نکته تأکید کنید که فعلاً آمادگی برای ازدواج ندارید و آن آقا برود زندگی دیگری تشکیل دهد و شما هم بدون جدال و درگیری با همان سعه صدری که در آموزه‌های دین می‌شناسید، از مسائل عبور کنید. ولی طوری نباشد که شخصیت‌تان شخصیت مخالف ازدواج قلمداد شود. موفق باشید

34329

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و ادب خدمت استاد عزیزم: همان طور که مستحضر هستید انسان دارای ابعاد گوناگون است. تربیت و رشد انسان در مکتب اسلام ناب مبتنی بر رشد همه ابعاد انسانی است. لذا برای تربیت یک انسان جامع اسلامی که بر مسیر صراط مستقیم حرکت کند باید برای تربیت اعتقادی، اخلاقی، علمی، جنسی، جسمی، روانی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، دفاعی و فرهنگی او برنامه ریزی کرد. بر اساس مقدمه فوق، به خصوص در دوران هجمه فکری، فرهنگی، رسانه‌ای و جنگ اقتصادی اجانب به حریم نظام اسلامی و آلوده شدن سطح وسیعی از جوانان و نوجوانان به انحرافات گوناگون، به نظر شما در شرایط امروز، کدام یک از وجوه فوق که به صورت تفصیل در زیر آمده، در راه‌اندازی یک طرح تعالی‌بخش برای نجات جوانان و رشد آنان در سطح یک شهر باید محور باشد و نسبت بقیه انواع تربیت با آن چیست؟ ۱. تربیت اعتقادی مستقیم از طریق پاسخ به شبهات ذهنی. ۲. تربیت اخلاقی مستقیم از طریق اصلاح سبک زندگی در امثال برگزاری مجالس آل الله صلوات الله علیهم اجمعین و انس با زندگی‌نامه شهدا. ۳. تربیت علمی از طریق ارائه آموزش‌های مؤثر و مورد نیاز به همراه مهارت افزایی در خصوص کنترل خشم، ارتباط مؤثر و... ۴. تربیت جنسی و تسهیل شرایط ازدواج و همسریابی و مشاوره در این خصوص و تبیین مسئله حجاب و پوشش ۵. تربیت جسمی و آموزش‌ها و مهارت‌های لازم در نوع تغذیه و ورزش و تندرستی ۶. تربیت روانی و ارائه مشاوره‌های روانشناختی و خانوده ۷. تربیت سیاسی با رویکرد تقابل با جنگ روایت‌ها، دشمن‌شناسی و تبیین کارآمدی انقلاب اسلامی و محور قراردادن ارشادات و مطالبات رهبر معظم انقلاب اسلامی از مردم و جوانان. ۸. تربیت اقتصادی از طریق کارآفرینی و توانمندسازی جوانان در حوزه اشتغال مبتنی بر خلاقیت و روش‌های نوین. ۹. تربیت اجتماعی از طریق اصلاح شبکه روابط در امثال رسیدگی به حال محرومان، اردوهای جهادی، راهیان نور، زیارت مشهد و قم با رویکرد ارتقای مسئولیت‌پذیری اجتماعی. ۱۰. تربیت دفاعی و ارائه آموزش‌های نظامی و دفاع شخصی و تبیین عناصر جنگ شناختی و سواد رسانه‌ای. تربیت فرهنگی که به نوعی حاصل جمع همه موارد فوق است. سؤال فوق از بابت تنظیم ایده اولیه برای انسجام‌بخشی به فرایندهای هدایتی و تربیتی در سطح یک شهرستان با جمعیتی حدود ۷۰ هزار نفر است.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خیلی خوب متوجه ابعاد تربیتی که باید انسان‌ها متذکر آن باشند، شده‌اید. حقیقتاً اکثر مواردی که می‌فرمایید در جای خود اولویت دارد. عمده آن است که این امور در دلِ حضور در تاریخ انقلاب اسلامی و توجه اصلی به آن، هرکدام پیش آمد را باید دنبال کنیم. با این افق که در دلِ انقلاب اسلامی است که بنا داریم وارستگیِ خود را در این ابعاد رشد دهیم و به جهانی که استکبار در حال افول است، فکر کنیم. موفق باشید

34032

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

استاد گرامی سلام علیکم. ............

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باید ایشان را با همین روحیه درک کنید و بدانید: «کار سازِ ما به فکر کار ما است / فکر ما در کار ما، آزار ما است» ناشکری در این موارد موجب قطع رحمت الهی می‌باشد. رحمت خدا بر چنین مردانی که در این زمانه از سنت بنده‌های صالح که همان صله رحم است به همان صورت که می‌فرمایید؛ غفلت نکرده‌اند. موفق باشید

در این موارد که مسائل خصوصی را کاربران محترم مطرح می‌کنند لازم است که ایمیل خود را مرقوم فرمایند. البته بهتر از آن این است که این موارد را با کسانی که طرفین را می‌شناسند به مشاوره گذاشته شود.

33698

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام خدمت استاد محترم: اینکه در کتاب سر الصلاه آمده، نماز اولیا نقشه تجلیات حضرت محبوب است به چه معناست ؟ یعنی در نمازشان وصل به اسما و صفات الهی می شوند و تجلیات تمام اسما و اذکار را به قلب خود درک می کنم؟ بیشتر کلمات وصل و تجلی برایم سوال است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! در نماز و با حضور در محضر حق جان انسان به عنوان «فقیر إلی الله» آماده می‌گردد تا اسمای الهی مناسب حال مصلی بر جان او تجلی کند و قضیه «علّم آدم الاسماء کلها» از اجمال به تفصیل آید. موفق باشید

33578

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام استاد عزیز: در مورد اینکه فرمودید در برزخ و قیامت تبدیل قوه به فعل به معنای اینکه بنده اراده کنم و قوه را به فعل درآورم نیست، ۱. استاد آیا می توانیم بگوییم که کسی که افق و کلیت شخصیتش خدا را قبول دارد اما در این دنیا اراده به پیگیری ادامه راه و زدودن غبارِ کثرات از وجودش را نداشته در آن دنیا بدون اراده خود و به اجبار با قرار گیری در عالمی که کثرات را قبول نمی کند با عذاب و آتش این کثرات را از وجودش پاک می کنند تا شایسته قرب طلب اصلی خود شود ودر آتش مخلد نیست. ۲. آیا می توانیم نتیجه بگیریم که کسانی در جهنم مخلد هستند که با شناختن خدا و رسیدن پیام ایمان آوردن به آنها نه تنها ایمان نیاوردند بلکه به خصومت و دشمنی پرداختند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. اگر ایمان در او باشد همین‌طور است که می‌فرمایید زیرا با شرک است که عمل، قبول نمی‌شود. ۲. از رسول خدا «صلوات‌‌الله‌علیه‌وآله» داریم که فرموده باشند: « «النّار لا تأكل‏ محلّ الايمان» بدین معنا که اگر به هر حال قلب انسان بهره‌ای از ایمان دارا باشد تماماً در قبضه آتش قرار نمی‌گیرند و پس از عذابی که باید بچشد، از آتش آزاد می‌شود. موفق باشید

33299

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم باعرض سلام و خداقوت خدمت استاد عزیزتر از جانم استاد طاهرزاده. حضرت آقا میفرمایند امروز میدان رزم ،جنگ نرم است.جنگ نرم رابه" شبهه پراکنی" تعبیر کردند. یک جمله ای فرموده بودند که کسانی بودند در برابر شمشیر و نیزه ایستاند ولی در برابر شبهه و تردید زمین افتادند، اگر امکان دارد ،مصداق عینی از این افراد را در زمان ائمه اطهار و یا در زمان خودمان بفرمایید. و شبهه ای که با آن زمین گیر شدند را نیر بفرمایید. خیلی ممنون استاد عزیز.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همه مباحث کلامی که جناب خواجه نصیرالدین طوسی در کتاب «تجرید الاعتقاد» و یا مرحوم شهید مطهری در آثار گران‌قدرشان مطرح می‌کنند اکثراً جواب شبهات است و هر آنچه ما به آثار علمای دین بیشتر نزدیک شویم، بیشتر می‌توانیم جواب شبهاتی مثل علت حجاب و یا علت نماز و خمس و زکات را بدهیم و یا چرا بایدبر اساس آموزه‌های دین نسبت به مظلومیت مردم فلسطین بی‌تفاوت نبود و چرا نباید رژیم صهیونیستی را به رسمیت شناخت. موفق باشید

32738

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

باعرض سلام و تبریک روز معلم و عید سعید فطر: ۱. با چه نیتی امانت بدهیم و بگیریم و ببخشیم وعطای دیگران را قبول کنیم؟ ۲. آیا عمل به توصیه های اخلاقی جزءواجبات دینی هست؟ ۳. من متمایل به یادگیری طب قدیم و حکمتی هستم شما می توانید مرا راهنمایی کنید؟ راهی برای رسیدن و یادگیری آن هست؟ آیا مرا شایسته ورود به این ساحت می‌دانید؟ ۴. اینکه تمایل به دیدار افراد و جویای حالشان شدن و بازدید مکان هایی که به گذشته ما تعلق دارند و یاد آور خاطرات ما هستند داریم و خرسند می شویم به چه علت است،  آیا وهم ما در آن دخیل است؟ نیت صحیح چیست؟ ۵. فرمودید برای انجام نگارگری، سخنان شما در باب جهان گمشده در عالم خیال را گوش کنم، مطالب شیرین بود ولی امکان عملی شدن آن برای امثال بنده آن هم با ۸ جلسه و فقط گوش دادن، هست؟ که بعد بتوانم با خیال راحت نقاشی کنم؟! من باید به چه حدی از این مباحث برسم آیا نقطه خاصی هست؟ ۶-. دعای ندبه را با چه نیتی بخوانیم؟ وهمچنین آیا نیت خاصی برای گوش دادن و نگاه به قرآن هست؟ ۷. نمی‌دانم به چه علت دیگر تمایلی به اشتغال ندارم ودوست دارم بیشتر به مطالعات علمی بپردازم وحتی به خلوت و فرصتی که در حوزه می توانم به دست آورم فکر می کنم که شاید بهتر باشد به این سمت ها حرکت کنم، آیا این فکر درستی هست که سراغ شغل نروم آن هم در این برهه از زمان که شاید به افرادی هرچند پرنقص ولی با این تمایلات نیاز هست؟ 

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جواب همه این سؤالات وقتی به لطف الهی برایتان روشن می‌شود که به گفته جناب عطّار: «تو پای به راه در نِه و هیچ مپرس / خودْ راه بگویدت که چون باید کرد». باید به عنوان سرباز انقلاب میدان حضور خود را معلوم کنیم و در آن حرکت نماییم تا خود به خود عطایای الهی فرا رسد و معلوممان کند چه بکنیم و چه کاری را نکنیم. موفق باشید

32318

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم و رحمة الله. لطفا برای شناخت تاریخ ایران و غرب و دیگر ملل و تمدن ها و زمینه ها به عنوان زمانه و تاریخی که طلوع انقلاب اسلامی به آن مرتبط هست و برای شناخت بهتر انقلاب باید آنها را شناخت، سیر مطالعاتی لطف بفرمایید که به صورت گروهی تعدادی از طلاب قراره کار کنن. البته بنده زبان تخصصی نداشتم شاید همین سوال رو با اصطلاحات بهتری میتونستم برسونم، اگه اینچنین است لطفا اطلاع بدین با تشکر.

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: ابتدا بد نیست جزوه « انقلاب اسلامی و ریشه های آنhttps://lobolmizan.ir/leaflet/214?mark » که روی سایت هست را رفقا مطالعه و مباحثه فرمایند و بعداً خوب است با نوشته‌های آقای دکتر موسی حقانی و دکتر موسی نجفی مطالب را دنبال کنند. موفق باشید  

34327

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: من خانم میانسال مطلقه و خانه داری هستم که یک پسر دارم با خودم زندگی نمیکنه؛ تا همسر بودم وظیفه و هم وغمم رسیدگی به منزل و امورات همسری و مادری در چارچوب اسلام و اخلاق در حد توان و عقلم بود و متاسفانه بر خلاف تمام تلاشم طی بیست سال نشد زندگی مشترک را ادامه بدم. الان با وضعیتی که دارم انگار نه مادرم نه همسر! تلاش دارم ازاین موقعیت تنهایی استفاده کنم در جهت رشد ولی واقعا نمیدونم تواین سن و سال و این وضعیتم چکار کنم و وظیفه اصلیم در باقیمانده زندگیم چی هست که به همان بپردازم. لطفا راهنماییم کنید. التماس دعا

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال، ما در این دنیا آمده‌ایم که از طریق درک معارف عالیه و انجام وظایف شرعیه، نسبت به آنچه پیش می‌آید، خودمان را در جهانی بس گسترده‌تر از عالم دنیا هم‌اکنون احساس کنیم و در این رابطه، دیگر نه تنهایی معنایی می‌دهد و نه شکستی در میان خواهد بود. پیشنهاد اولیه آن است که با سیر مطالعاتی سایت می‌توانید جهان گشوده خود را آرام‌آرام شکل دهید، إن‌شاءالله. موفق باشید

34111

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد گرانقدر: چرا رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) خالد بن ولید را با وجود آنکه عده‌ای از مسلمانان قبیله جذیمه را کشته بود کیفر نداد؟ (اهل سنت، جنایات خالد را در قضیه کشتن مالک بن نویره در زمان ابوبکر، و قصاص نشدن وی را با این مساله قیاس و توجیه می‌کنند) چرا امیرالمومنین اینقدر با برخی یارانشان مدارا می‌کردند؟ (مثلا با اشعث) همین امام جای دیگر مثلا در موضوع ولید حاکم کوفه در زمان عثمان به اون‌صورت قاطع عمل می‌کنند؟ اشعثی که بقول آقای پناهیان: خوارج به علی (ع) اعتراض می‌کردند و می‌گفتند که اشعث پای رکاب تو چه‌کار می‌کند؟! این اشعث را دور بینداز! یا امیرالمومنین سر موضوع خواستگاری جعده از امام حسن راحت مقابل اشعث کوتاه میاد. یا مثلا گفته می‌شود امام حسن یکی از دلایل صلحش با معاویه حفظ جان یاران مخلص و تربیت یاران جدید بود. خب این یاران که ۱۰ سال بعد همگی اشان به راحتی توسط حاکم جور کشته شدند. در واقع ظاهرا به عقل ناقص من اینکار عجیبی می‌نماید؟ من به این موضوع واقفم که باید شرایط زمان و مکان رو لحاظ کرد اما واقعا گاهی دوگانگی هایی می‌بینم که برایم اصلا قابل حل نیست.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که متوجه هستید برای باقی‌ماندن اصل اسلام و کم‌کردن انگیزه مخالفت با آن، جهت به فعلیت‌آمدن ظرفیت تاریخی اسلام، که بنا بر آن است تا آن ظرفیت به ظهور آید؛ حرکات پیامبر و ائمه حکایت از بصیرت آن‌ها دارد. در این رابطه به همان صورتی که رهبر معظم انقلاب با آقای هاشمی در عین آن‌که خودشان فرمودند در بعضی موارد نگاه‌شان با آقای هاشمی متفاوت است، مقابله مستقیم نکردند تا انقلاب دو تکه شود. ولی در مورد خالد بن ولید و ظلم‌های وی در نبرد با بنی جذیمه و نیز مجازات نشدنش از طرف پیامبر(صلوات‌الله‌علیه‌وآله) باید گفت: ۱. بخشیدن خون مقتول و یا قصاص قاتل، در اختیار ولیّ مقتول است و اگر او بخواهد قاتل را قصاص نماید، حاکم اسلامی وظیفه دارد که قاتل را قصاص و حکم اسلامی را اجرا نماید؛ اما اگر او بخواهد با گرفتن دیه، از کشتن و قصاص قاتل بگذرد، حکومت اسلامی نیز نظر او را محترم خواهد شمرد. اگرچه حکومت در صورت صلاحدید، می‌تواند مستقلاً متخلف را به دلیل نقض قانون، مورد مجازاتی هرچند خفیفتر قرار دهد.
2- در قضیه بنی جذیمه نیز چنین بوده است؛ یعنی رسول خدا (صلوات‌الله‌علیه‌وآله) بعد از اطلاع و آگاهی از بروز چنین حادثه تلخی، امیرمؤمنان علی (علیه‌السلام) را برای جبران خسارات وارده و نوعی پوزش‌طلبی به آن منطقه اعزام کرد و تمام خسارات؛ حتی قیمت کاسه آبخوری سگ‌های آن قبیله را نیز پرداخت نمود:
وقتی خبر به پیامبر (ص) رسید، دست‌هایش را به آسمان بلند کرد و گفت: «خدایا! من از آنچه خالد انجام داده بیزارم». سپس علی (ع) را خواست و به او فرمود: «ای علی! بدانجا برو و حالشان را بپرس و روش جاهلیت را زیر پا بگذار.
علی (علیه‌السلام) با اموالی فراوان به طرف آن قبیله رفت، خون‌بها، خسارت اموال و حتی قیمت کاسه‌های سگان آنها را نیز پرداخت نمود و سپس از آنان پرسید: «آیا خون‌بها و یا مالی مانده که به شما نپرداخته باشم؟!» همگی گفتند: خیر. علی (علیه‌السلام) فرمود: «باقی مانده اموالی را که به همراه‌ آورده بودم  را نیز به خاطر رعایت احتیاط کامل از جانب پیامبر (صلوات‌الله‌علیه‌وآله) به شما می‌پردازم». سپس به مدینه بازگشت و آنچه انجام داده بود را به رسول خدا گزارش کرد. حضرتشان فرمود: کار درست و زیبایی انجام دادی». سپس رو به قبله ایستاد، و دست‌ها را بلند کرد ... و سه بار فرمود: «خدایا من از آنچه خالد انجام داده بود، بیزارم. ولی در مورد جنایاتی که خالد بن ولید با مالک بن نویره و همسر او انجام داد؛ صاحبان قتل از او نگذشتند . متأسفانه خود خلیفه او را معاف کرد. در حالی‌که جناب عمر در این مورد به خلیفه یعنی جناب ابابکر اعتراض نمود. موفق باشید

33767

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد عزیز و ولایی: دو سوال داشتم: ۱. اگر شخصی سواد ندارد یا اصلا دارد ولی این مباحث برایش سنگین است چگونه می‌تواند نماز با حضور قلب بخواند و یا سلوک کند؟ چه پیشنهاد می‌فرمایید؟ ۲. وقتی ما خسته می‌شویم خوابمان میگیره این بدن که از خودش چیزی نداره مرکب نفس است خوب نگذاره بخوابه اگه کسی نخوابه که طوری نمیشه. مثل اون شخص جانبازی که تو برنامه ۲۰:۳۰ سراغش رفتند گفت به علت بیماری حدود ۱۸ساله که اصلا نخوابیده. با تشکر از شما استاد گرانقدر.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. همین‌که انسان با فطرت الهی خود تعلّقات دنیایی خود را کم کند، خود به خود در حضور قلبی که باید بدان برسد، می‌رسد. ۲. خداوند می‌فرمایند: «وَهُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ لِبَاسًا وَالنَّوْمَ سُبَاتًا وَجَعَلَ النَّهَارَ نُشُورًا» و از این جهت خواب را وسیله آرامش قرار داده است. بنابراین نباید کسی طلب نخوابیدن بکند بلکه باید از پرخوابی احتراز نماید. موفق باشید

32932
متن پرسش

سلام استاد: سوالی داشتم، اینکه این‌همه بدبختی واسه آدم پیش میاد هرچه انگار نماز و مومن تر باشی بدبختی بیشتر میشه و آقا بعضی مواقع به اینکه چرا خدا حرف ما رو گوش نمیکنه یا کمکی نمیرسونه حالمان خوب شود فکر می کنم علت اینها چیست؟ ممنون

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به این آیه فکر کنید که حضرت ربّ العالمین می‌فرمایند: «وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ ۗ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ»(بقره/۱۵۵) و البته شما را به پاره‌ای از سختی‌ها چون ترس و گرسنگی و نقصان اموال و نفوس و آفات زراعت بیازماییم، و صابران را بشارت و مژده بده.

در آیه مذکور متذکر می‌شود چگونه خداوند با حضور در وظایف شرعی و رعایت دستورات الهی، صبر و شکیبایی را که عالی‌ترین نحوه بودن است، به انسان عطا می‌فرماید. همان صبری که جناب مولوی در إزای برخورد با سختی‌ها چنین توصیف می‌کند:

هله نوميد نباشي که تو را يار براند

گرت امروز براند، نه که فردات بخواند؟

در اگر بر تو ببندد مرو و صبر کن آن جا

ز پسِ صبر تو را او به سرِ صدر نشاند

و اگر بر تو ببندد همه ره ها و گذرها

رهِ پنهان بنمايد که کس آن راه نداند

همگي ملک سليمان به يکي مور ببخشد

بدهد هر دو جهان را و دلي را نرماند

دل من گِرد جهان گشت و نيابيد مثالش

به که ماند به که ماند به که ماند به که ماند؟

هِله خاموش که بي گفت، از اين ميّ همگان را

بچشاند بچشاند بچشاند بچشاند

موفق باشید  

32828

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و عرض ادب: روایتی هست از پیامبر که مسلمانان را از مصاحبت با کسی که او را همسنگ خود نمی‌داند منع کرده اند اینجا دقیقا معنای همسنگ و مصاحبت چیست؟ ضمن این که روایاتی هست با بهتر از خودت نشست و برخاست کن این مسئله ایست که ذهن تعدادی را درگیر کرده. ممنون میشم پاسخ بدید اجرتون با امام حسین

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر متن روایت در میان بود، بهتر می‌شد نظر بدهیم. شاید منظور آن باشد که انسان مؤمن همواره باید نظر به وجه متعالی خود داشته باشد. موفق باشید

32734

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم. سلام علیکم استاد گرامی. سوال من از شما این است که تفکر گادامر منجر به نسبیت گرایی نمی‌شود؟ اگر نمی‌شود بفرمایید معیار صحت فهم نزد او چیست؟ و السلام علیکم

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر برای فهم خود، فهمْ به خودی خود راهنما نیست؟ همان‌طور که برای صحت عقل، خودِ عقل راهنماست – شرح عشق و عاشقی هم عشق گفت- در روش قیاسی هم باز به خودِ فهم رجوع داریم برای تصدیق نتیجه حاصل از موضوع و محمول و تکرارِ حدّ وسط. ارزش کار جناب گادامر آن است که «فهم» را ماهیت انسان می‌داند و این‌که ما در فهم، نسبتی با جهان برقرار می‌کنیم همان‌طور که در مواجهه با اثر هنری می‌توان با حقیقت مرتبط شد. با تاریخ نیز می‌توان با حقیقت ارتباط پیدا کرد. موفق باشید

32343

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با توجه به متنی که در یکی از جلسات اخیر استاد فرمودند: «با نظر به سخن امام سجاد «علیه‌السلام» انسان آخرالزمانی را انسانی می‌دانیم که بیشتر به ذات گسترده و وجودی خود نزدیک شده و در این راستا بنا دارد حضور گسترده خود در جهان را تجربه کند و حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» به چنین بودنی که از انسانِ این دوران می‌شناختند، تاریخ انقلاب اسلامی را ماورای تاریخ مدرن به میان آوردند. انقلاب اسلامی با تذکر حضرت امام «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه»، توجه به بودن گشوده انسان این دوران است. انسانی که بودن خود را مقدم بر دانش‌اش می‌فهمد.» منظور از این بودن چه نوع بودنی‌ست و چه ابعاد و ویژگی‌هایی دارد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مباحث «معرفت نفس» جهت شروع این نوع مطالب می‌تواند کمک‌کار قضیه باشد و پس از آن کتاب «در راستای بنیان حکمت حضور انقلاب اسلامی در «جهانی بین دو جهان» افق بحث را روشن می‌کند. موفق باشید

32286

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: استاد مطالعه معرفت نفس زمان بره؟ صوت جلسات شما رو گوش دادم و با یکی از دوستان مباحثه هم دارم ولی فکر می‌کنم دیره و بایستی زودتر رد بشم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر صورت هرطور که خودتان صلاح می‌دانید عمل کنید. موفق باشید

36949
متن پرسش

السلام علیکم و رحمة الله و بركاته: سرد و بی روح؛ مثل یک سنگم، با خودم سالهاست در جنگم / چه بگویم از این پریشانی، از چنین حال و روز ویرانی، یا بسی توبه های پنهانی / طعم برزخ چشیده اید آیا؟، از قیامت شنیده اید آیا؟ / خسته از خویشم و گریزی نیست، وحشت از تا ابد عِقاب شدن، کرده دلریشم و گریزی نیست / ( خود غلط گفتم و ندانستم؛ سنگ، تسبیح می کند همه دم، این منم نا سپاس و بی همدم.....) از دنیا بریده ام اما به آخرت هم وصل نیستم، معلقم، گیرم از دنیا بروم، کجا بروم؟ برزخی درد، در پیش رویم بغضی از خویش، دارد گلویم از گناهان خود شرمسارم خسته ام، بی خودم، بی قرارم دیگر از مرگ ترسی ندارم ای خدا من تو را دوست دارم  جز شهادت چه کسی حال مرا شاد کند؟ و مرا از قفس خویشتن آزاد کند؟ کاش همرنگ حسین، کاش مانند علی اکبر او پر شود جام من از عطر خدا و ببینی که چه زیبا شده ام اربا اربا شده ام از همه دار و ندار دل خود می گذرم جز شهادت نبود شادی دیگر به سرم تو فقط با دو دعا روح مرا روح بده که سبک بار و سبک بال روم جز شهادت نبود شادی دیگر به سرم. سلام استاد: خسته ام، بی خودم، بی قرارم دیگر از مرگ، ترسی ندارم. به طلب دعا آمده ام؛ برای طاقتم، برای اینکه در راه حفظ انقلاب، به سیم آخر بزنم، بی کله شوم، برای اینکه در راه گسترش اسلام، جگردار شوم، برای اینکه اهل قربانی کردن بشوم و جسورانه و عاشقانه فدا بکنم. استاد، نه اینکه در طلب مرگ و رفتن باشم از سر نا امیدی، نه، اما؛ دنیا برایم واقعا معنا ندارد. شما خیلی و خیلی ها به گردن من حق دارید اما؛ این حق را به گردنم تمام کنید؛ دعا کنید عاشقانه شهید شوم؛ مخلصانه، بر خلق محمدی، و سبکبار، و سبکبال. دعا کنید در امنیت و سلامت شهید شویم، برای همه دعا کنید. دعا کنید کارم با اهل دنیا درست شود، من طاقت بار شرمندگی ندارم، نه اینجا و آنجا.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر جناب مولوی فرمود: «حاصل عمرم سه سخن بیش نیست / خام بُدم، پخته شدم، سوختم» پس باید به بودنی فکر کرد که در دلِ آن بودن، شدنی و باز شدنی پیش آید در حدّ حضوری که حاج قاسم سلیمانی بدان نایل شد. در این صورت « زیر دریا خوشتر آید یا زبر / تیر او دلکش‌تر آید یا سپر». این ماییم و خدایی که بنا دارد در این زمانه ابرقدرت‌ها را رسوا کند. مهم آن است که ما در این تاریخ حاضر باشیم، چه با شهادت و چه با تلاش و حماسه. موفق باشید          

34837
متن پرسش

فضای مجازی و تریبونهای نماز جمعه خیلی مردم مومن رو برای برخورد با بی حجابی و امر به معروف تهییج میکنن، به نظر شما وظیفه شرعی ما با دیدن خانم بی حجاب چیه؟ در صورتی که میدونیم امر به معروف نهایتا سی ثانیه ای براشون هیچ تاثیری نمیذاره و بعضا برخوردای بدی فرد مقابل و اطرافیانش انجام میدن؟ وظیفه ما چیه که مدیون شهدا نشیم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال باید نسبت به این نوع بی‌حجابی که پیش آمده است، حساس بود. و وزارت کشور در این رابطه بیانیه درستی داده است. ولی در مورد جایگاه این پدیده که مربوط به شرایط امروزی ما می‌باشد باید تبیین کافی انجام گیرد. در همین رابطه عرایضی در جواب سؤال‌های شماره 34654 و 34827 داده شده و این امر بسیار مهمی است که معلوم شود بی‌حجابیِ اخیر چه نوع بی‌حجابی است و نگاه پدیدارشناسانه تاریخی آن را چگونه می‌بیند؟ و جوانانی که بدان دست می‌زنند، چه چیزی را دنبال می‌کنند؟ آنچه در این مورد باید با دقت دنبال کرد، جایگاهِ نیست‌انگاری این پدیده است و این غیر از آن نوع بی‌حجابی است که در قبل از انقلاب جهت حضور در جهان مدرن مطرح بود. موفق باشید     

34452

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با عرض سلام خدمت شما بزرگوار: من هنوز خیلی با شما آشنا نیستم. فقط یکی از دوستان در رابطه با کتاب جایگاه رزق در جهان هستی مطالبی را ارائه دادند آیا رشته ای مثل رشته حسابداری در دین قابل توجیهه؟ حسابداری اول از همه برای نظم دادن به حسابهاست که این قسمتش شاید قابل توجیه هست و خیلی نیاز به علم حسابداری نیست چون با نرم افزارهایی که الان وجود داره همش بدون علم حسابداری قابل محاسبه است. ولی در قسمت دوم که الان درس خواندن در دانشگاه بیشتر با این هدفه. نظرتان راجع به این رشته چیه؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مدیریت درآمد مالی یک امر عقلانی و دینی است و علم حساب‌داری می‌تواند در این رابطه هزینه‌ها و درآمدها را معنا کند که در اصطلاح دینی به آن «تقدیر المعیشة» می‌گویند. به نظر می‌آید ما نیاز به این عقل داریم. موفق باشید

34059
متن پرسش

استاد عزیز و گرامی سلام و رحمت و برکت خدا بر شما. اگر زحمتی نیست نظرتون را راجع به متن زیر بفرمایید. کمال تشکر. امروز روزی است که هر آنچه از واجبات یا مستحبات یا مباحات منجر به اتحاد و همدلی ما ایرانیان شود، نه تنها اشکالی ندارد بلکه امری لازم و ضروری است. و فوتبال و بازی‌های تیم ملی از مباحات ضروری است. أَلَم يَجعَل كَيدَهُم في تَضليلٍ ان شاء الله با برد تیم ملی، همه کیدهای دشمنان مبنی بر فرقه فرقه کردن ایران اسلامی نابود شد.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده نیز این سخن، سخنی است بسی درست و آگاهانه. حقیقتاً برای از بین‌بردن گسلی که بین مردم ایجاد کرده‌اند، به هر کارِ مباحی که دست بزنیم آن کار مباح برای ما برکت هزار امر واجب را پیش می‌آورد. به هر حال بخواهیم و نخواهیم، امروز ما در جهانی زندگی می کنیم که بیرون از جهان مدرن نیست و از این جهت فوتبال، جزو جهان ما شده است، آری! باید تلاش کرد از وجوه توهّمی آن کم کنیم و با انگیزه‌های دیگری به آن بپردازیم. مثل آن‌که آن را یک بازی برای تقویت بدن و راه‌هایی برای تمرین هماهنگی‌ها بدانیم. موفق باشید

34000

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و عرض ادب: در کجای قرآن خداوند متعال خودش را اثبات می کند؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قرآن می‌فرماید: «أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ ۚ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرًا» (نساء/82) آیا در قرآن تدبّر می‌کنند تا بنگرند اگر این سخنان و اشارات و راهکارها از غیر خدا صادر شده باشد، مسلّم این‌چنین انسجام و یگانگی در آن نمی‌بود. از این‌جا است که می‌توان گفت وجود قرآن دلیل بر وجود خداوند است و در واقع هرکس با کمی تدبّر در قرآن وارد شود، می‌یابد که با سخن خدا و انوار الهی روبهرو شده است. در این مورد خوب است به کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» به قسمت «دریچه‌های اعجاز قرآن» رجوع فرمایید. کتاب روی سایت هست. موفق باشید

نمایش چاپی