سلام استاد: خدا قوت. در فص ابراهیمی علیه السلام ۱. استاد نوافل یعنی مستحبات یا یعنی نمازهای مستحبی که برای هر نماز واجب میخوانیم؟ اگر منظور مستحبات باشد مستحبات ماه های رجب، شعبان و رمضان خیلی فوق العاده میشوند ۲. استاد در کریمه ی «و ما منا الا له مقام معلوم» ما در معاد به مقام معلوم خود برمیگردیم؟ همان مقامی که در «حضرت علمیه» و «حضرت احدی» و «حضرت هو» داریم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. نوافل یعنی هر آنچه ماورای واجبات است و اکتفانکردن به واجبات. ۲. نکته خوبی است. ولی آیه مذکور مربوط به فرشتگان است که هر کدام مقامی معلوم یعنی محدود دارند به طوریکه فرشته مأمور علم، غیر از فرشته مأمور حیات است. موفق باشید
سلام علیکم استاد بزرگوار: در پاسخ سوالات پیشین فرمودید که شر جنبه عدمی دارد. حال سوال این جاست که در سوره های مبارکه ناس و فلق انسان از شر پناه به حضرت رب می آورد، پس احتمالا شر منشأ اثر است و در اینجا نمیتواند عدمی باشد پس معنای این شر چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: لازم نمی آید. زیرا از وهم و واهمه به خداوند که عین حقیقت است، پناه میبریم. موفق باشید
سلام علیکم آقای طاهرزاده: ای کاش پیام منو رو توی گروه نمیگذاشتید چون من فقط با شما خواستم در میان بگذارم، استاد خواهش میکنم بخاطر خدا برایم دعا کنید چشم و گوشم کر نماند. التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: إنشاءالله نتایج کامل از فعالیتهای خود بگیرید. وقتی کار بر محترم ایمیل خود را نداده چگونه جواب سؤال او را بدهیم؟ موفق باشید
با سلام و عرض ادب! آیا میتوان گفت که خدا چشم و گوش ندارد اما قوه بینایی و شنوایی دارد؟ (چون خدا سمیع و بصیر است)
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! حضرت ربّ العالمین به عنوان علیم مطلق، علمِ به دیدنیها و علم به شنیدنیها دارد. موفق باشید
سلام علیکم: خیلی افراد هستند که به اصول دین معتقد هستند و با استدلالات عقلی پذیرفته و علم تحصیلی بدست آورده اند. اما این علم، تبدیل به علم حضوری نشده و به قلب آن ها نرسیده. به خاطر همین در عمل و رفتار، زیاد پایبند به دستورات دینی نیستند. با اینجور افراد باید چطور برخورد کرد و چگونه آن ها را رشد داد؟ اگر خودمون اینجور باشیم باید چگونه خودمون را رشد بدهیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینکه به مرور متوجه میشویم ظرفیت بیشتری در مواجهه با دستورات دینی داریم، عملاً به کمالات بیشتری نظر خواهیم کرد و این به گفته آیت الله جوادی منجر میشود که «از علم به عین» سیر کنیم و این همان رسیدن به حضور قلب است. موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم. کمی که فکر کردم در جهت تبیین حقایق انقلاب اسلامی دیدم خوب است بعض از جملاتی که شما در این سالهای اخیر به اشاره فرمودید و در قلب بنده نقش بسته است را (با زبان خودمان که جوانان امروز جامعه جهانی هستیم) بازگو کنم و در اول برای روشن شدن اینکه در چه شرایطی هستیم به دو حدیث که حضرت رسول فرمودند اشاره می کنم: از پیامبر (ص) نقل شده که فرمود: «به این دلیل آن دوران خاص، دوران جاهلیت نامیده شده است که اهل آن نادان بودند و اعمال نادرست انجام می دادند.»1 همچنین پیامبر(ص) فرموده است: «من میان دو جاهلیت برانگیخته و مبعوث شده ام و جاهلیت دوم، بسیار سخت تر و مصیبت بارتر از جاهلیت اوّل است.». و در همین شرایط نوع حضور تاریخی و فرا تاریخی (که انقلاب اسلامی و امروز ماست یعنی آخرالزمان) حضرت را در آیه ۱۲۸ سوره توبه می آورم: اعوذ بالله من الشطان الرجیم [لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ (یقینا فرستاده ای به اراده الهی بسوی شما آمد که از خود شماست و شما را بهتر از هر کس می شناسد و مسائل شما عینا مسائل اوست و ازین رو رنج های شما رنج اوست و بسیار بر او سخت است مشکلات شما و اشتیاق شدیدی به یگانه تر شدن با شما دارد تا با هر نفر که قلبا حقیقیت توحید (که حقیقی ترین خود شماست) را پذیرفته با محبت در جای خود حقیقی اش نگه دارد و همواره رشد کند تا زنده بودن را زندگی کند). در جملات بالا فهمیدیم زمانه ای را سپری می کنیم که گمگشتی از خود حقیقی مان که همان توحید است با ظلمات بوجود آمده ازین رو مردم نمی دانند کسیتند تا نشان دهند چگونه اهل توحیدند و در شرایطی که خدا بسوی مردم می آید و مردم به خود می آیند خود را نشان خواهند داد، برای روشن شدن این موضوع به یوم الله ها نگاه می کنیم مثل شهادت حاج قاسم رضوان الله علیه که حضرت الله به ظهور در خلق آمدند و مردم گمگشته خود را یافتند هرچند در گیر ظلمات و جهل آخرالزمان هستند مثال هایی که شما فرمودید را که ببینیم روشن کننده تر است که در جایی فرمودید: «این جوانها گناه می کنند اما می بینیم که باز هم شادند!» و جایی دیگر فرمودید: «که طبق حدیث گناهانی را بعضی مرتکب می شوند اما در قیامت از آن آنها نیست و به صاحبان اصلی اش خواهند داد!» و اضافه فرمودید: «ظاهر و رفتار نادرست مردم تصمیات عقلی آنهاست (عقلی که در گروِ اجتماع جاهل و ظلمات لیل و نهار و رفتار و کردار مردم عامه است) اما باطن آنها که حقیقت آنهاست پذیرنده توحید است تنها توحید حامل اراده های عظیم الهی تاریخ همان انقلاب اسلامی» حضرت آقا حفظه الله فرمودند جنگ امروز جنگ نرم افزاریست و فرمودند من شبانه روز در جنگم و شما در تفسیر این فرموده گفتید یعنی جنگ باطنی (که البتهگاهی در ظاهر هم به نمایش درآمد مثل تشیع پیکر شهیده عزیز شیرین ابوعاقله و بی حرمتی های اسراعیلی ها به پیکر مطهر شهیده که نشان دهنده ناکامی نظام کفر و استکبار جهانی در برابر حقایق و اراده های در حال تحقق توحیدی انقلاب اسلامی است) و اشاره فرمودید: دیگر نمیتوان زندگی کرد و خود بود مگر با تاریخ حق الیقینی که انقلاب اسلامی با آن همه وسعت جهانی اش که حزب الله لبنان و یمن و بحرین و قلبا هر آزاده ای که پی زندگی و بودن حقیقی است با هر دین و تفکری را شامل است در تمام وسعت مردم دنیا. ازین رو حضرت آقا حفظه الله فرمودند قطعا ما (هم اکنون) پیروزیم (چون داریم میبینیم) و امید دهید و تبیین کنید تا مردم ازین تنگنا ها و ظاهر به باطن توجه کنند؛ تا ما بدانیم با جوانانی که عقلشان دست استکبار جهانیست و آنها را به گمگشتی های تاریک از خود توحیدیشان کشانده و گاهی اشتباه می کنند تند روی نکنید که حضرت آقا در دیدار با اعمه جمعه فرمودند: «مثل پدری دلسوز با جوانان و مردم برخورد کنید آنها از شمایند». تیر خلاص این جمع بندی را میتوان به گفته ای که در جلسه ای داشتید اضافه کنم تا همه بدانند یقینا امید وار و پیروز (اراده خدای حاضر تاریخ همراه با حضور خود پیامبر و اهل بیت پیامبرشان که همان انقلاب اسلامیست) است: فرمودید حتی مسیح علینژاد هم با حجاب خواهد شد و طبق حدیث همه چیز یک شبه عوض خواهد شد همچون شهادت حاج قاسم سلمانی رضوان الله علیه که روز شهادت مردم گریان بودند و یکشبه همه چیز عوض شد. هرچند گوش خشک مذهب های ظاهر بین بدهکار نیست اما جوانان و آزادگان که سلام بر آنها این جملات را آشنا و شنیده می داند تا نهراسند و غمگین و نا امید نباشند و بدانند کافر شدن از خدای عقلی و عینی برای مقصود حق الیقینیست تا «خود» توحید را احساس کنند. پس با این شعر تمام می کنم: ندید او از بت الا خلق ظاهر / بدین علت شد اندر شرع کافر / ز اسلام مجازی گشت بیزار / که را کفر حقیقی شد پدیدار / درون هر بتی جانی است پنهان / به زیر کفر ایمانی است پنهان / همیشه کفر در تسبیح حق است / و «ان من شیء» گفت اینجا چه دق است / چه میگویم که دور افتادم از راه / «فذرهم بعد ما جائت قل الله» بدان خوبی رخ بت را که آراست / که گشتی بتپرست ار حق نمیخواست / هم او کرد و هم او گفت و هم او بود / نکو کرد و نکو گفت و نکو بود / یکی بین و یکی گوی و یکی دان / بدین ختم آمد اصل و فرع ایمان / نه من میگویم این بشنو ز قرآن / تفاوت نیست اندر خلق رحمان. ۳. پی نوشت ها: ۱. (تاریخ المعرفه) ۲. الامالی، ج ۲. ص ۲۷۷. ۳.شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۵۹ - جواب
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین طور است که می فرمایید. به لطف الهی حضور در آینده با درک زمانه و روشنکردن راهی که در پیش است، فراهم میشود و غفلت از حضوری که در پیش است، همان بیخردی و جهل و نشناختن زمانه است که در روایات از قول حضرت صادق «علیهالسلام» داریم: «عَلَى الْعَاقِلِ أَنْ يَكُونَ بَصِيراً بِزَمَانِهِ مُقْبِلًا عَلَى شَأْنِه حَافِظاً لِلِسَانِه» لازم است بر عاقل كه نسبت به زمانه خود بصیر باشد و با پیشآمدها مطابق شأن و بصیرتی که دارد برخورد کند و حافظ زبان خود باشد تا مطابق زمانهاش سخن بگوید.
آیا جز این است که اهل نظر باید به امکانهای زمانه بیندیشند و در طلب چشمانداز آینده باشند؟ زیرا بدون آن چشمانداز، آینده معنا ندارد و گرفتار تکرار زمانه میشویم. موفق باشید
سلام استاد وقت بخیر: من در مورد خواستن دنیا خیلی اذیت شدم هم دنیا رو میخوام هم آخرت و هر دو رو میخوام به کمال برسونم هم دوست دارم بهترینهای دنیا رو داشته باشم هم آخرت ولی یک مدت طوری زندگی کردم که سعی کردم فقط آخرت رو بخوام و دنیا رو نخوام، این اتفاق کلا درونم رو داغون کرد و دیگه خودم نبودم و درواقع خواستههام رو سرکوب کردم و اینجوری از خود واقعیم عقب موندم و بعدش به طور افراطی درگیر خواستن دنیا شدم طوری که آخرتم رو فراموش کردم و نمیدونم کی به تعادلم میرسم ولی هیچ فکری ندارم که این طوری که دارم پیش میرم کجاش اشتباهه اینکه ظاهر زندگیت رو هم بخوای به کمال برسونی اشتباهه؟ اینکه بهترین چیزای دنیایی رو بخوای کجاش اشتباهه؟ چرا میگن زندگی لاکچری و تفکر کاخ نشینی بده؟ من این مدل زندگی اصلا انگار تو خونمه نمیتونم ازش جدا بشم و هیچ ایدهای برای جدا شدن ازش ندارم. لطفا راهنماییم کنید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در مباحث «معرفت نفس» روشن میشود انسان وسیع تر از حضور دنیاییاش در نزد خود حاضر است و دنیا مانند بدن انسان، بستر تعالیِ ابعاد روحانی او است و از این جهت دنیا و بدن زمینه آن تعالی هستند، نه آنکه خودشان هدف باشند. موفق باشید
با عرض سلام خدمت استاد عزیزتر از جانم استاد طاهرزاده: 🔖عنوان: : ای معلّم عزیز 💓 روز معلم مبارک ✨ اگر معلمی، نظر کردن بر افقهای دور حیات انسانها و نمایاندن راهها و بیراهههاست، تا انسانها در مسیر حیات خود به بیراهه نروند و از پای نیفتند، این گونه معلمی بودن، همان امتداد راه انبیاست. جان من و هزاران دانش آموز به فدای چنین معلمانی. التماس دعا ✨┈•
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! «طالب مردی چنینم کو به کو». حقیقتاً حرکت توحیدی انقلاب اسلامی آیندهای را نوید میدهد که نه حضور در گذشته است و نه حضور در جهان سکولارزده؛ بلکه حضور در آیندهای است که نام آن را میتوان «جهان بین دو جهان» گذارد. جهانی که نه جهان گذشته است و نه جهان سکولار، بلکه حضور در امروز است ولی با هویت قدسی، راهی که معلّمان میتوانند نسل امروز و فردای ما را در آن جهان حاضر کنند و از این جهت هنوز میتوان درباره تعهد به انسان فکر کرد و هنوز میتوان به ذات عاشقانه انسان فکر نمود و هنوز میتوان معلّمی را یک «عشق» دانست. موفق باشید
با سلام خدمت شما استاد عزیز: شما در همه صحبتهایاتان تکیه کلامتان افق انقلاب و آینده روشن انقلاب تحت زعامت آقای خامنه ای هست. من میخواهم از حضرتعالی بپرسم و شما هم جواب بدین که قانع بشم شاید هدایت بشوم. اما لطفا توجیه نفرمایید و سوال منم پخش کنید تا دیگران هم ببینند افق انقلاب بعد از ۴۳ سال بدبختی یک ملت و یک کشور و پایمالی خون شهدایی مثل خرازی و باکری و چمران و همت است. افق انقلاب اینست که پسران و دختران بدلیل سو مدیریت نمیتوانند ازدواج کنند و خانواده دچار اضمحلال شده است. افق انقلاب اینست که شما سری بزنید به سایت ها و گروههای مجازی ببنید دختران بیست سال و نوزده سال دکان باز کرده اند و روزانه نوبت میدهند برای صیغه شدن، افق انقلاب اینست که مسجد دانشگاه اصفهان ۶ نفر در صف نمازجماعت هستند و بقیه جاهها هم وضع بهتری ندارند. صبح که از خواب بیدار می شود قیمت حداقل مایحتاج زندگی چند برابر شده است. افق اینست که زن های شوهردار تن فروشی میکند تا مخارج خاواده اش را تامین کند. پیاده شدن اسلام اینست که کسی برای اعتراض به بیکاری و فقر و گرانی در خیابان فریاد می زند و اعتراض میکند بعد او را میگرند و برایش زندان میبرند و بعد هم آقای محسنی اژه ای منت سرش میگذارد و عفوش میکند بعد میگویند ما احکام اسلام را پیاده نمودیم. کجای اسلام و سیره اهل البیت اینچنین بوده است؟ افق انقلاب اینست که افراد مذهبی و ریشه دار به خاطر رفتار حاکمان نماز و روزه را کنار گذاشته و از دین اسلام زده شده اند، آبروی اسلام و مسلمانی و انسانیت را اینان بردن و بدتر از این هم میکنند و هزاران هزار دیگر که همه میدانند و حضرتعالی هم میدانید ولی نمیدانم جواب خدا را چه میدهید که علنا از طلم و ستم موجود حمایت میکنید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً به جهت آنکه بنده در جریان این امور هستم و قبل از انقلاب هم مدتی در تهران زندگی میکردم و فجایع آن زمان را نیز مشاهده نمودم؛ و تا حدّی وضع جهانی که در آن زندگی میکنیم را میشناسم؛ عرض میکنم برای عبور از این مشکلات باید به انقلاب اسلامی نظر داشت. به این معنا که ما تنها بیش از دو تاریخ در مقابلمان نداریم. با نظر به شخصیت حاج قاسم سلیمانی و برخوردی که آمریکا با او انجام داد، ما باید متوجه باشیم تنها بیش از دو تاریخ در مقابلمان نیست و با توجه به اینکه انسان موجودی است تاریخی و «تفکر» نیز امر تاریخی میباشد؛ خود را در کلیّت یکی از این دو تاریخ میتوانیم معنا کنیم و اینجا است که با حضور در تاریخی غیر از تاریخی که حاج قاسم به آن تعلّق دارد، باید مریم رجوی را به عنوان رئیس جمهور بپذیریم، به عنوان حضور در تاریخی که مقابل جمهوری اسلامی است. از این جهت است که ابتدا و به صورت کلی باید در نزد خود مشخص کنیم به کدام تاریخ در این زمانه تعلّق داریم، وگرنه با اکنونزدگی و بیتاریخی، آنچنان دچار پوچی و سرخوردگی میشویم که نمیتوانیم «خود» را ادامه دهیم و مانند آقای محمد مرادی به دنبال بهانهای هستیم تا خودکشی کنیم حتی اگر بهانه ما دفاع از شعار «زن، زندگی، آزادی» باشد. موفق باشید
سلام علیکم استاد عزیز: در عرفان های کاذب حلقه، رابطه انسان و خداوند با ارتباط خداوند و انسان بدون واسطه و نیاز به وسیله توسل اعم از انبیا و ذوات مقدسه معصومین شرح داده شده که در اعمال و آثار محمد رضا طاهری هویدا است. با توجه به اینکه اینجانب کتاب مبانی نظری نبوت و امامت را مطالعه کردم ولی بازهم به دنبال استدلال های عقلی (محض) برای اثبات ضرورت نبوت و استمرار آن در امامت هستم. خواهشمند است در باب راهنمایی بفرمائید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی نیز در کتاب «چه نیازی به نبی» شده است. مطالعه تفسیر «المیزان» نیز نکات ارزشمندی را به طور پراکنده در این مورد در مقابل شما قرار میدهد. موفق باشید
سلام و عرض ادب خدمت استاد گرامی: توی هر خانواده و فامیل مشکلاتی وجود داره. من توی زمانه حاضر چقدر باید احساس مسئولیت کنم؟ و چگونه باید به حدی قوی بشم که بتوانم موثر بشم!؟ از اینکه حرفم گاهی موثر نیست و گاهی حرف ندارم که بزنم و کاهی حرف نمیزنم ناراحتم و احساس ضعف میکنم؟ به نظرتون وظیفه بنده چیه که هم بتونم توی مشکلات موثر باشم که هم خودم راضی باشم از نقش خودم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: با رفاقت و دلسوزی اگر شرایط مناسب بود توصیههای خود را انجام میدهید بدون انتظار به اینکه همان موقع آنها قبول کنند. به هر حال نباید مشاجرهای در میان باشد. موفق باشید
با سلام: استاد گرامی خانمی هستم خانه دار که توفیق داشتم در پیاده روی اربعین امسال شرکت کنم. بیشتر از همه چیز گشودگی بعضی از زنان عراقی ذهن مرا مشغول کرد که چطور آنان حاضر هستند زنان در خانه آنها لباس خود را بشویند. چه با دست چه با لباسشوئی. ازشما میخواهم مرا راهنمائی کنید که چطور میشود آدم انیقدر گشوده شود؟ اگر اینطور بگوییم که نور امام آنها را فراگرفته، پس چطور فقط بعضی ها را فراگرفته و شاید ما زنان ایرانی کمتر این گشودگی را داشته باشیم. ممنونم می شوم در این باره توضیح بفرمایید. با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث آن مفصل است. به تاریخی که در حال وقوع است باید فکر کرد که چگونه عدهای را فرا میگیرد. عرایضی در این رابطه شده است که خوب است به آنها رجوع شود. مثل «زیستن اربعینی» و یا کلیپهایی که در مسیر اربعین گفتگو شده است. موفق باشید https://eitaa.com/matalebevijeh/11448 و https://eitaa.com/matalebevijeh/11696
سلام خدمت استاد گرامی: در اربعین امسال که پیاده روی کردیم از نجف تا کربلا. برای من جالب بود که در بین راه، صدای همخوانی کربلا کربلا ما داریم می آییم که اولین بار سال شصت دو یا شصت و سه شنیده بودم در پیاده روی اربعین پخش می شد. البته آن موقع کودک من بسیار کوچک بود، شاید حدود دو سال داشت ولی بعد ها آن را تکرار میکرد و شعر کودکی او شده بود و امسال اولین بار بود که خداوند توفیق زیارت ائمه (ع) را نصیب او کرده بود و شنیدن این صوت پیاد روی و در راه کربلا بسیار جالب بود. من متوجه شدم که بعد از اینکه کتابی یا مطلبی خوانده یا دیده و یا شنیده میشود، بعد از سال ها به آن می رسد. آیا همینطور است؟ ممنون
باسمه تعالی: سلام علیکم: چنین مواردی بعضاً پیش میآید ولی نمیتوان آن را یک قاعده دانست. موفق باشید
با عرض سلام و احترام: نظر به مباحثی که پیرامون فعالیت های شبه قدسی و مثال های آن در کتاب «آنگاه که فعالیت های فرهنگی پوچ میشوند» مطرح فرموده اید دو سوال برای بنده پیش آمده است: ۱. با توجه به اینکه افراد از ظرفیت های متعددی در فهم و پذیرش مسائل برخوردارند آیا درست است که مبلغین دین با استناد بر چنین مسیله ای مسایل دینی را بصورت مادی شده همچون نمونه هایی که در کتاب ذکر شده مطرح کنند تا افراد آنرا بپذیرند سپس در طول زمان بطن آن مسایل را مطرح کنند؟ ۲. پیرامون فلسفه قدسی بودن اعمال دینی از جمله وضو و نماز که در کتاب نیز به آنها اشاره شده، در صورتیکه فردی درمورد قدسی بودن آن به صورت حقیقی اطلاعی نداشته باشید و صرفا نگاهش به این اعمال به عنوان اعمال دینی واجب باشد آیا عبادات وی مورد پذیرش است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. باید مواظب باشیم مطالب طوری گفته نشود که مخاطب گمان کند تماماً آن حقایق حالت مادی دارد که در این صورت، سخنان ما حجابِ رجوع به حقیقت میشود. ۲. آری! زیرا نیّت و قصد او انجام نماز است به اعتبار تبعیت از حکم خدا. موفق باشید
سلام علیکم استاد بزرگوار: بنده تازه با شخصیت و کتاب های شما آشنا شدم واقعا بحثتون به بنده آرامش و انگیزه میده. یه سوالی دارم که هروقت یادم میاد دلزده میشم که هرلحظه به من حس ناامیدی میزنه یعنی حس میکنم من از چشم خدا و اهل بیت (ع) افتادم و پیشرفت هم نمیکنم. بنده در نماز اول وقت خیلی مقیدم چه برسه به قضای نماز که حتی دعا کردم که هیچ وقت نمازم قضا نشه ولی یه بار که خیلی خسته بودم شب عید غدیر که مراسم و جشن در مسجد داشتیم نماز صبحم قضا شده اینقدر گریه و زاری کردم که حتی خودم به صورتم میزدم که چرا اینجوری شد به امیرالمومنین (ع) خطاب کردم که چرا اینجوری شده مگه من دیشب به تو خدمت نکردم و این حرفا. استاد عزیز اولا چرا اینجوری شده؟ ثانیا به من روحیه و انگیزه بدهید که چکار کنم و آیا از چشم خدا و اهل بیت (ع) افتادم و پیشرفت نمیکنم؟ باتشکر استاد عزیز
باسمه تعالی: سلام علیکم: این غمِ از دستدادن نماز به وقت، خودش حکایت از نورانیت قلب دارد و همینکه راضی نیستید به این امر، إنشاءالله قدم به قدم خداوند شما را به افقی بیشتر از نورانیت سیر میدهد. موفق باشید
استاد بزرگوارم و عزیز سلام: یک سوال مدتهاست ذهن من را درگیر کرده است. از منبعی معتبر شنیدم که اگر بعد از نیمه شب شرعی تا قبل از اذان صبح قرآن را باز کنیم، اولین آیه از صفحه ی سمت راست، حال و اوضاع آن روز ما را نشان می دهد. من بارها و بارها قرآن را باز کردم و شاید بیشتر مواقع آیه ی کفر و عذاب و جهنم آمد و این باعث شد ناامیدی و غم وجود مرا در بر بگیرد. من اشتباهات فراوانی داشته و دارم. ولی علی رغم جسم بسیار بیمار و توان کم و سختیهای زیاد در زندگی، تلاش زیادی برای ترک گناه و جلب رضایت پروردگار میکنم. ولی نمی دانم چرا هر بار قرآن با من از در کفر و عذاب سخن گفت. آیا این موضوع سندیت دارد؟ در کل برای من که افتان و خیزان و کند در این مسیر پیش می روم، از کجا بفهمم که در لحظه چه جایگاهی دارم؟ سوال دوم ...
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. ابداً نباید این نوع نکات ذوقی را ملاک ارزیابیِ شخصیت خود قرار دهید. به اندازه احساس عبودیت، امیدوار باشید که خداوند راه به سوی خودش را برایتان گشوده است. ۲. إنشاءالله از برکات آن زیارت بهرهمند میشوید. امیدوار باشید إنشاءالله خداوند خودش راهِ نتیجهگرفتن را میگشاید. موفق باشید
سلام: تولد حضرت فاطمه (ع) مبارک. در قوس نزول وجود دچار کثرت میشود؟ مگر قوس نزول از جلال خدا شروع نمیکند و با قوس صعود به جمال خدا نمیرسد؟ پس عرفان وحدت وجودی باید جلالی باشد اما جمالی است؟ چه توضیحی وجود دارد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در بحث «وحدت وجود» نظر به جمال خداوند است در عالم کثرت و یگانگی که در کثرات هست. موفق باشید
سلام استاد وقت بخیر: قبلا سوالی درباره سایه نداشتن پیامبر پرسیده بودم و پاسخی گفته بودین. این موضوع رو دوباره داشتم بررسی می کردم که به این مطلب برخوردم و بنظرم مناسب اومد برای حضرتعالی ارسال کنم. در برخی منابع شیعه و اهل سنت روایاتی در مورد سایه نداشتن پیامبر (صلی الله علیه و آله) و اهل بیت (علیهم السلام) وارد شده است. البته برخی روایات این باب دارای ضعف سند اند و تعداد معدودی از نظر سندی قابل اعتماد و اطمینان اند. نهایتا این مطلب مستند به خبر واحد خواهد بود که در ادامه به برخی از این روایات اشاره خواهد شد: ابن جوزی در کتاب الوفاء باحوال المصطفی (صلی الله علیه و آله) از ابن عباس نقل می کند: لم یکن لرسول الله (صلی الله علیه و آله) ظل و لم یقم مع شمس قط الا غلب ضووه ضوء الشمس؛ پیامبر (صلی الله علیه و آله) سایه نداشت و هرگاه زیر نور آفتاب قرار می گرفت، نورش بر نور آفتاب غلبه می کرد. (1) در کتاب الشفاء بتعریف حقوق المصطفی (صلی الله علیه و آله) نیز چنین روایت شده: انه کان لا ظل شخصه فی شمس و لا قمر لانه کان نورا؛ برای پیامبر (صلی الله علیه و آله) زیر نور خورشید و ماه سایه ای وجود نداشت؛ چرا که او نور بود. (2) علاوه بر کتب مذکور، دیگر روایان و دانشمندان اهل سنت نیز به این مطلب اشاره کرده اند؛ مانند: مرداوی در الانصاف (3)، ابن سبع در خصائص، سیوطی در الخصائص الکبری (4)، قسطلانی در المواهب (5). اما در منابعِ رواییِ امامیه نیز این مطلب هم برای پیامبر (صلی الله علیه و آله) و هم ائمه (علیهم السلام) نقل شده است. مرحوم کلینی در این رابطه از قول امام باقر (علیه السلام) نقل می کند که حضرت فرمود: كَانَ فِي رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) ثَلَاثَةٌ لَمْ تَكُنْ فِي أَحَدٍ غَيْرِهِ لَمْ يَكُنْ لَهُ فَيْءٌ وَ كَانَ لَا يَمُرُّ فِي طَرِيقٍ فَيُمَرُّ فِيهِ بَعْدَ يَوْمَيْنِ أَوْ ثَلَاثَةٍ إِلَّا عُرِفَ أَنَّهُ قَدْ مَرَّ فِيهِ لِطِيبِ عَرْفِهِ وَ كَانَ لَا يَمُرُّ بِحَجَرٍ وَ لَا بِشَجَرٍ إِلَّا سَجَدَ لَهُ. (6) همین روایت در کتاب مکارم الاخلاق (7) مرحوم طبرسی و مناقب (8) ابن شهر آشوب نیز مطرح شده است. شیخ صدوق نیز در کتاب خصال، ضمن برشمردن اوصاف دهگانه امام، از امام صادق (علیهم السلام) چنین نقل می کند: ... تنام عینه و لا تنام قلبه و لا یکون له فیء ... (9) ایشان در کتاب من لا یحضره الفقیه نیز سایه نداشتن امام را از علامات او بیان می کند. (10) در مورد سند روایات اهل سنت باید گفت که این دو روایت سلسله سند نداشته و ضمنا روایتی در مورد سایه نداشتن پیامبر (صلی الله علیه و آله) در صحاح سته بیان نشده است. این عدم نقل در کتب معتبر ممکن است به دلیل ضعف سند این روایات بوده باشد. اما در مورد سند روایات بیان شده در منابع شیعه، روایت وارد شده در کافی بعلت وجود راویان ضعیف قابل قبول نیست. البته روایت مطرح شده در کتاب شریف من لا یحضره الفقیه دارای سند قابل اعتماد است. همچنین روایتی در کتاب کمال الدین و تمام النعمة (11) در مورد اوصاف حضرت حجت (علیه السلام) بیان شده که آنهم از نظر سندی بلااشکال است. با توجه به روایات ذکر شده، در ضمن چند نکته می توان بحث را ادامه داد: ۱. وجود چنین خصوصیتی اگر در تمام اوقات برای پیامبر (صلی الله علیه و آله) یا امام (علیه السلام) ثابت بوده است، باید دیگر راویان و اصحاب ایشان نیز بطور مستوفی به آن می پرداختند. در حالی که صحاح سته به آن نپرداخته و در کتب شیعه نیز بطور مختصر به آن پرداخته اند. ۲. با توجه به برخی آیات قرآن که پیامبر (صلی الله علیه و آله) را همانند دیگر انسانها معرفی می کند، مانند: «وَ لَوْ جَعَلْناهُ مَلَكاً لَجَعَلْناهُ رَجُلاً وَ لَلَبَسْنا عَلَيْهِمْ ما يَلْبِسُونَ»؛ و اگر آن پيامبر را از ميان فرشتگان بر مى گزيديم باز هم او را به صورت مردى مى فرستاديم و اين خلط و اشتباه كه پديد آورده اند بر جاى مى نهاديم. (12) و همچنین آیه شریفه: «قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحى إِلَيَّ أَنَّما إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِد»؛ بگو: من انسانى هستم همانند شما، به من وحى مى شود. هرآينه خداى شما خدايى است يكتا. (13) می توان گفت سایه نداشتن دائمی پیامبر (صلی الله علیه و آله) به روشنی او را از دیگر همنوعان ممتاز می کرد و اعتراض هایی از این قبیل که او نیز مانند ما غذا می خورد و در بازار راه می رود (14) را از بین می برد. ۳. با توجه به روایات مطرح شده در منابع شیعی، سایه نداشتن اختصاص به پیامبر (صلی الله علیه و آله) نداشته و امام (علیهم السلام) نیز از چنین خصوصیتی برخوردار است. ۴. در برخی از روایات مذکور می توان سایه نداشتن امام را حمل بر معنای مجازی کرد؛ مانند روایتی که در مورد امام زمان (عج) وارد شده است؛ سایه نداشتن ایشان می تواند به معنای گستردگی عدالت ایشان یا عدم همتا برای امام (عج) باشد. (15) بنابراین روایات مذکور، اولا؛ خبر واحد محسوب می شوند (16) و ثانیا؛ اگر هم چنین خصوصیتی را برای پیامبر (صلی الله علیه و آله) یا امام (علیه السلام) ثابت کنند، بدلیل عدم نقل متعدد و معتبر در منابع دسته اول روایی، نهایتا می توان به اتفاق افتادن آن در برخی ازمنه و آن هم به عنوان معجزه یا کرامت معتقد شد. 1. الوفاء باحوال المصطفی، ص412. 2. الشفاء بتعریف حقوق المصطفی، ج1، ص368. 3. الانصاف، ج8، ص43. 4. الخصائص الکبری، ج1، ص117. 5. المواهب، ج2، ص85. 6. الكافي ؛ ج1 ؛ ص442. 7. مکارم الاخلاق، ص34. 8. المناقب، ج1، ص124. 9. الخصال، ج2، ص428. 10. من لا یحضره الفقیه، ج4، ص418. 11. کمال الدین و تمام النعمة، ج2، ص371. 12. سوره انعام، آیه 9. 13. سوره كهف؛ آيه 110. 14. سوره فرقان، آیه7. 15. پژوهشی درباره روایات سایه نداشتن پیامبر (ص) و ائمه (ع) در منابع فریقین، مجله علوم حدیث، ص65. 16. اگر چه تعداد آنها بیش از سه روایت است، اما بدلیل اختلاف در متن و یکی نبودن آنها، نمی توان این روایات را مستفیض دانست.
باسمه تعالی: سلام علیکم: نکاتی در رابطه با سایهنداشتن رسول خدا «صلواتاللهعلیهوآله» که در جواب سؤال شماره ۱۲۳۰۵ عرض شد، کاربر محترم نکاتی را مطرح فرمودهاند که خوب است کاربران عزیز متوجه آن باشند. موفق باشید
با سلام: بنده از یکی از موسسات رسانه ای تهران مزاحمتون میشم. ما برای این ایام قراره بسته معرفی کتاب داشته باشیم. یکی از کتب استاد تو بسته ما هست. کتاب مقام لیله القدر حضرت زهرا. برای تبلیغ نیاز به فایل با کیفیت رو و پشت جلد کتاب داریم. با توجه به کمبود وقت، بسیار بسیار ممنون میشیم اگر این فایل رو سریعا در اختیار ما بذارید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: تقاضایتان خدمت جناب آقای توکلی که مسئولیت انتشارات را به عهده دارند، ارسال شد. إنشاءالله جواب در اسرع وقت داده میشود. موفق باشید
سلام استاد: خدا قوت و سلامتیتون برای تبیین آرمانهای انقلاب روزافزون. در جلسه گفتگوی «تقابل آزادی و حجاب چرا؟» محضرتان بودیم و شنیدیم که فرمودید: ورود بنده به موضوع بانو امین متاسفانه رها شد و باید نگاه هرمونوتیکی به ایشون داشته باشیم و حتی نگفته های ایشون رو بیشتر بشنویم و اگه ایشون ادامه پیدا میکردن ما در خلا نبودیم، ما الان در یک خلا هستیم، اگه روح تاریخی ایشون امتداد داشت الان یه حاج قاسم زن داشتیم". سوالم رو بلافاصله بعد جلسه چهارم خدمتتون طرح نکردم تا برای بنده وجودی و بنیادی بشه و بعد خدمت شما عرض کنم. میشه بیشتر توضیح بدید و در نسبت یابی هویت زن تاریخی برای حضور نقش آفرینش در این زمان مددرسان باشید؟ الحمدلله که هممحضریم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که در رابطه با مباحث «نگاهی هرمنوتیکی به شخصیت بانو مجتهده امین» عرض شد ایشان با رویکرد معرفتی و عرفانی متوجه زمانه خود شدند و در حدّ توان و موقعیتی که داشتند، جوانان و در کلیت کار خود، جامعه را مطابق آن زمان مخاطب قرار دادند ولی بعداً از آثار ایشان، بیشتر در امور سلوک فردی استفاده شد. در حالیکه ایشان متوجه روح زمانه خود بودند و شرایطی که پیش آمده بود تا به حضور اجتماعی زنان بیشتر فکر شود. امری که بحمدلله از طریق حضرت امام «رضواناللهتعالیعلیه» به خوبی شکل گرفت. موفق باشید
سلام علیکم: به کرم الهی امسال به حج مشرف شدم و قبل از حج و بعد از حج به صورت مجازی کلاس های استاد وارسته رو دنبال کردم. بصورت مستمر و هرگز دلم نمی خواهد توفیقات این کرامت را از دست بدم. در معرفت النفس و رسیدن به توحید. بیشتر در حاضر کردن خودم و درک، صحبت می کنم و در حین تلاوت قرآن به مفاهیم قرآنی مراجعه می کنم و در تمرکزهام جای سخن بیشتر از تمرکزه و این حال مطلوب وجودم نیست. چگونه مسیر صحیح رو داشته باشم؟ و آیا میشه در کلاس های حضوری شما شرکت کنیم یا خیر؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: حضور رفقا در کلاسهای حضوری بلامانع است. عمده آن است که ابتدا مباحث معرفتی مثل «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» همراه با شرح صوتی آنها و سپس مباحث قرآنی و در ادامه توجه به حضور در تاریخی که در آن هستیم از طریق مطالعه کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» شکل بگیرد. موفق باشید
با سلام خدمت شما استاد بزرگوار! در رابطه با پاسخگویی شما در رابطه با سوال ۳۳۶۰۰، سخنی داشتم. بزرگوار این سوالات شاید از نظر جنابعالی ابتدایی باشد اما برای من حیاتی است. شما کتاب مینویسید، من برایم سوال پیش میآید. چه کسی جز شمای بزرگوار باید پاسخگو باشد. من مراء نمیکنم. چون بیکار نیستم. اگر ناراحت هستید که سوال میپرسم، خوب بفرمایید تا نپرسم. شما در برابر وجدان مسئول هستید پاسخگو باشید. شما که چند دهه معرفت نفس کار کرده اید، آیا هنوز نمی دانید که حق شاگرد است که پاسخ دریافت کند! واقعا این نحو ه پاسخگویی شما مرا ناراحت کرد. این سوالات پس از خواندن کتاب خویشتن پنهان برای من رخ داد. شاید باور نکنید که من با کتابهای شما سلوک می کنم. اگر نتیجه این معرفت نفس این نحوه برخورد است بهتر است فکری به حال خودتان کنید. نکند شما مانند بعضی ها دکان زده اید. ای کاش این بر خورد شما را قبل از خواندن کتاب های شما بود، چرا که الان نمی توانم حرفهای شما را رها کنم. من در زندگی سعی کردهام که از دیگران برای خودم بت نتراشم. راستش من بر سر دوراهی مکتب تفکیک و سخنان شمای بزر گوار هستم. اما راستش دلم با سخنان شما بیشتر حشر دارد اما متاسفانه نوع برخورد شما مرا دلسرد میکند. شما پاسخ بعضی سوالات مرا نمی دهید یا مانند پاسخ سوال ۳۳۶۰۰ پاسخ می دهید. در پایان شما مختارید بخش سوال را سانسور کنید و یا اصلا پاسخ ندهید. با تشکر از پاسخ گویی استاد ارجمند!
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال اگر به روش صحیح و حسابشده در موضوعاتی که عموماً روح فلسفی دارد، وارد نشوید نتایجی که باید به دست آورید را نمییابید. بدین جهت پیشنهاد بنده آن است که اگر در خود استعداد فلسفی احساس میکنید ابتدا به کتاب شریف «بدایة الحکمه» از علامه طباطبایی و بخصوص با شرح استاد امینینژاد رجوع فرمایید تا إنشاءالله آن انضباط فکری که برای ورود به مسائل فلسفی نیاز است، رشد کند. موفق باشید
یا فارس حجاز: با عرض سلام و تشکر من صوت که فرمودید را دو سه روز پیش گوش دادم. به استاد بفرمایید من غلط کردم به شما بزرگوار ایراد بگیرم منظورم این بود که فکر میکردم روی این دو تا آیه بیشتر. صحبت میکنند و ادامه این نور الهی را به ظهور مرتبت میدونن آخه من خودم وقتی این آیات سوره ی صف را میخونم به این فکر میکنم که از زمان پیامبر تا حالا چقدر دشمن کار میکنه که بتونه نور خدا را خاموش کنه ولی خداوند بشارت میده که با فرستادن این رسول دینش را بر همه ی ادیان چیره میدهد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در جریان این موضوعی که میفرمایید و صوت مورد نظر نیستم. موفق باشید
با سلام: میخواستم بدونم که الان که من کتابهای شما را می خوانم این عمل من به خودی خود سبب میشود که از نظر وجودی شدید تر شوم، یا باید کار دیگری هم انجام دهم؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنانکه در کتاب «آنگاه که فعالیتهای فرهنگی پوچ میشود» تأکید شده، اگر مطالعات ما، ما را نسبت به مفهوم موضوعات آگاه کند، آن نتایج اصیلی که باید بیابیم را نخواهیم یافت. ولی اگر مطالعات ما، راهی باشد در راستای اُنس با حقیقت، آری! آن گشودگی وجودی و شدّیّت در شخصیت را در ما شکل میدهد. در این رابطه خوب است به تذکرات کتاب مذکور توجه شود. موفق باشید
بسمه تعالی. بازخوانی هویت دینی و ملی محضر طربناک استاد سلام علیکم: آیا خداوند به امکان ها علم دارد؟ یا امکان؛ همان علم خداوند پیش از تعین یافتن است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: این دو یکی است. آری! خداوند به امکانها که ذاتیِ هر مخلوقی است، علم دارد و از همان جهت که امکان هر شیئ همان علم خداوند است، میگوییم علم خداوند لغو نیست و علمِ به معلوم است. موفق باشید