بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
35696

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: از زندگی خود خسته شده ام از غوطه ور شدن در گناهان، گویا در باتلاقی فرو رفته ام که خروج از آن ممکن نیست هرچه توبه می کنم دوباره گناه می کنم، چه کنم؟ چگونه توبه کنم که دیگر برنگردم؟ چه کنم تا گناه طعم و لذتش را برایم از دست بدهد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از راز توبه و برکات آن حتی اگر چندین بار گناه کرده باشیم نباید غفلت کرد که چگونه جهان انسان را تغییر می‌دهد و افقی نورانی در مقابل انسان می‌گشاید. در این مورد خوب است به جواب سؤال شماره 35675  رجوع فرمایید. موفق باشید

35609
متن پرسش

بیابان رازی است که هنوز دست فکر بشر به آن راه نیافته؛ رازی که خودش؛ هم راز است هم محل کشف و شهود رازها، بیابان جنس برهنگی است، خالی بودن، جنس فقر، نمی دانم خدا چه قراری با بیابان دارد که برای هرکسی آغوش باز کرده در بیابان بوده گویا انگار فطرت انسانی هم بیابان را می شناسد که هرآنگاه که کسی از دنیا می بُرد دوست دارد سر به بیابان بگذارد نه به جنگل های سبز و دشتهای رنگارنگ، زیرا که دلش هیچ نمی خواهد و بیابان پر از هیچ هاست همچنانکه پر از هست هاست، آری فطرت، از جنس بیابان خوب خبر دارد هرچند درک آدمی آن را حس نکند؛ راستی چه تفاوتی میان فطرت است با درک؟ یعنی چه که بعضی چیزها را به اصطلاح عموم، فطرتاً، ذاتاً یا قلباً می فهمیم ولی درک نمی کنیم؟ مگر ما خودمان، خودمان نیستیم؟ چه شده و چگونه است که خودمان خبر از خودمان نداریم! یعنی چه که ما نزد خودمان حاضر نیستیم؟ چطور است که ما یک موجودیم ولی چند تا خودیم؟ بیابان جای عجیبی است؛ در و پیکر ندارد اما برای فریاد زدن جای امنی است، و برای دیده نشدن، و برای دیدن، برای گریستن، برای خلوت کردن! بیابان نه غذایی دارد و نه آبی ولی رفع عطش می کند، رفع گرسنگی؛ بیابان قانونش شاید با قانون آفرینش فرق می کند؛ برای خودش گویا یک آفرینش جداست؛ که به عاریت در زمین جا داده شده که هرگاه تاب بشر بی تاب شد به او پناه ببرد؛ نکند بیابان، خانه ای از خداست که در زمین پهنش کرده و از فقر الی الله فرشش کرده؟ بگذار بگویند دیوانه ام اما دلم می خواهد عاشقانه در بیابان قدم بزنم، و خدا را در آنجا بو بکشم، دلم می خواهد تا آخرین رمق در بیابان قدم بزنم و عطر نفس انبیا را تنفس کنم، دلم هوس گرسنگی کرده، هوس فقر، هوس عطش کرده، همان عطشی که خبر از تشنگی حسین برای خدایش را داد، هیچ می دانید خدای حسین با خدای من دو تا بودند، نکند بگویید مشرکم، نه، نمی دانم خدا چطوری هم واحد است و هم اینقدر متکثر؛ نه که تجلی اش و صفاتش متکثر باشد نه؛ گویا این خودش است که در عین اینکه واحد است ولی برای بعضی ها خدای جداگانه ای است؛ خب خود ما هم انگار به یک نحوی همینطوریم؛ یک نفریم ولی چند تا خود داریم! خوش بحال آدم های بیخود! نمی دانم چرا آدم های بد را بیخود می گویند؛ این یک اشتباه ادبی بزرگ است؛ هر آدمی که بیخود بشود چقدر خوشبخت است، بیابان حرف هم می زند؛ هیچ شنیده اید؟! به خدا من دیوانه نیستم؛ باورم کنید، من فقط از بیابان رانده شدم و در دنیای رنگارنگ خودم را تبعید کردم! ببینید حتی خیلی از همین شهدای گمنام هم برای ما گمنام اند ولی همصحبت بیابان اند، مسکنشان است، محل تسکین شان! مردم خیال می کنند در شهرها زندگی جریان دارد و بیابان جای سختی است! و ما دلمان به اشتباه برای مردم سختی دیده ی بیابان می سوزد، چقدر بی خبریم! به خیال باطل ما بیابان ها جای نبرد است و شهر جای زندگی! خدایا گذرنامه ی سکنی در بیابان چیست؟ همین پیاده روی اربعین شاید یک جذبه اش رفتن در بیابان است؛ آنقدر که من طبیعت را دوست دارم ولی نای اینقدر راه رفتن در طبیعت را ندارم؛ پایم می بُرد، ولی در اربعین اصلا دلم دنبال درد می گردد و خدا زندگی را در چند جا خیلی جاری کرده؛ بیابان، مسجد، حرم، چشمه، روضه، خلوت، و لابلای رفقای ایمانی. کاش از بیابان هم می نوشتید؛ نگذارید از این همه راز بی بهره بمانیم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: می‌توان گفت وقتی انسان به «حضور بیکرانه اکنون جاودانه» خود نظر ‌کند، گویا در بیابان وجود خود با بیکرانگیِ همراه با سکوتی عمیق همراه شده است. آیا این حضور، همان حضوری نیست که ما خود می‌توانیم به رازهای تنهایی‌مان آگاه شویم؟ آن نوع تنهایی و سکوتی که هزاران راز در آن نهفته است. مانند انسانی که در مسیر خود با پیری و کهنسالی‌اش روبرو می‌شود که در عین کهنسالی چه اندازه ریشه‌های وجودش در عمیق‌ترین معانی حاضر است بدون آن‌که گفتنی از گفتن‌های انسان‌های معمولی بر زبان داشته باشد. به قول جناب مولوی: « یک سینه سخن دارم هین شرح دهم یا نه؟» در غزلی که این‌طور شروع می‌شود:
در شهر یکی کس را هشیار نمی‌بینم
هریک بتر از دیگر شوریده و دیوانه
جانا به خرابات آ تا لذّتِ جان بینی
جان را چه خوشی باشد بی‌صحبتِ جانانه؟
هر گوشه یکی مستی دستی زبرِ دستی
و آن ساقیِ هر هستی با ساغرِ شاهانه
تو وقفِ خراباتی دخلت می و خرجت می
زین وقف به هشیاران مسپار یکی دانه
ای لولیِ بربط‌زن تو مست‌تری یا من؟
ای پیشِ چو تو مستی افسونِ من افسانه
از خانه برون رفتم مستیم به پیش آمد
در هر نظرش مضمر صد گلشن و کاشانه
موفق باشید

 

34610

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

۳۴۵۸۰ با سلام خدمت استاد عزیزم: در جوابی که برای سوال ۳۴۵۸۰ فرمودید می‌خواستم سوال دیگری را از خدمتتون بپرسم. من همیشه در خلوت خود با نوشتن و مطالعه انس داشته ام می‌توانم بگویم از سن ۱۲سالگی تقریبا دلنوشته هایی را در خلوت هایم داشتم که هنوز هم دارم، بعد از ۲۷سال و سیر نوشتن هایم جوری بوده که میتونم بگم الان من حس می‌کنم این نوشته ها از جانم بوده و از یه ندای درونی که منو به خدایم وصل می‌کرد ببخشید توصیفش سخته. این نوشته ها و خلوت هایم راه گشای من در مسیر زندگی و نزدیکیم به خدا و اهل بیت شده و مسیرم را از اعتقادات خانواده و برخی دوستان خویشانم جدا کرد. که هم تلخ بود و هم شیرین. استاد من بی انس با خلوت و مطالعه نیستم علامه هم نیستم الان جایی که گیر کردم بیشتر مربوط به روابط بیرونیم با آدمها و دنیای اطرافمه. این خلوت ها و این مسیری که توش افتادم (که یکیش هم علاقه شدید به راه پر نوریست که شما برویم گشودید و این راه و این فکر معنای زندگی و حیات من شده و هدف من شده) اینها من رو تنها کرده تو این دنیا، چون نه خویشانم در این مسیر هستن نه دوستانم نه شوهرم و این تنهایی بعضی وقتا منو میترسونه مثل حضرت مریم که از قضاوت مردم درباره بارداریش ترسید و به بیابان ها پناه برد. استاد من نمی‌دونم الان کجای مسیرم. اصلا بعضی وقتا اینقدر می‌ترسم و شک می‌کنم که حس تهی شدن پیدا می‌کنم. نمی‌دونم باید در خلوت هایم بمانم و به قول شما مطالعات و تفکراتم را ادامه دهم یا باید از این خلوت بیرون بیام و در اجتماع حاضر بشم و به بروزی در دنیای بیرونم داشته باشم؟ نمی‌دونم کجا باید برم و با چه کسانی باید انس بگیرم و هم سفر شوم! و هزاران بار خدا را شکر می‌کنم که مرا به این مسیر آورد من راضیم از راهی که در این ۳۹ سال آمده ام البته تلاشم کم بوده و تنبلی هابی هم داشته ام که به امید خدا تلاش هایم را بیشتر می‌کنم. استاد کمکم کنید لطفا.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری ۱. به مولای‌مان حضرت علی «علیه‌السلام» باید اقتدا کرد که چگونه در اوج حضور با حضرت محبوب و با آن خطبه‌های آسمانی چگونه با مردم گرم می‌گرفتند و شوخ‌طبعی پیشه می‌نمودند، زیرا از انسانیتِ انسان‌ها غافل نبودند. و به گفته مرحوم آیت الله حسن‌زاده آملی:

بُوَد مرد تمامي آن كه از تن‌ها نشد تنها        ولكن به تنهايي بود تن‌ها، و با تن‌ها بود تنها

۲. حضور در صحنه‌های انقلاب و تذکر به مقاومت در راهی که خداوند برای ما مقدّر کرده است، انسان را گسترده و گسترده‌تر می‌کند به همان معنایی که فرموده‌اند: «دل با یار و دست در کار». موفق باشید

34545
متن پرسش

با سلام به استاد گرامی: با توجه به صحبت‌های اخیری که داشته‌اید در مورد «به خودآمدنِ انسان» و این‌که انسان باید «خود» را در «خود» و در هستی خود تجربه کند، به نظر می‌آید موضوعی بسیار حساس و لازمی است. چنانچه بخواهیم مطلب را با وسعت بیشتر دنبال کنیم، چه کتابی از کتاب‌هایتان و یا سخنرانی‌هایتان را پیشنهاد می‌کنید؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که می‌فرمایید مسئله بشرِ جدید، انسان‌بودنِ خودش است و معنایی که باید نسبت به انسان‌بودنِ خود دنبال کند و به همین جهت متفکران عالَم، بحثِ «بحران در انسانیت» را در این دوران پیش کشیده‌اند و بدین لحاظ چنانچه ملاحظه می‌فرمایید با طرح سوره «دهر» یا سوره «انسان» و سپس با بحث سوره «التین» که موضوع خلقت انسان در «احسن التقویم» را به میان آورد و بحث سوره «الشمس» که سوگند به نفس و تعادل آن را مطرح فرمود؛ خواستیم حساسیت موضوع را با مخاطبان در میان بگذاریم. در این مورد پیشنهاد اصلی بنده آن است که کتاب «تفسير انفسی سوره مرسلات و اشاره‌های قدسی » که اخیراً از زیر چاپ خارج شده، همراه با شرح صوتی آن می‌تواند شروعی جدّی در مورد انسانی باشد که نسبت به حضور نهایی خود می‌اندیشد. و بنده نیز امیدوار هستم رفقا در محافل خود نسبت به موضوعات مطرح‌شده در آن کتاب، بحث و بررسی مفصلی را دنبال بفرمایند. و این مشروط بر آن است که صوت مربوط به متن را نیز استماع فرمایند و پس از آن در جمع خود برداشت‌های همدیگر را تقویت نمایند. موفق باشید

34542

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام بر استاد عزیز: وقتی نگاهی به اطرافیان می اندازم می‌بینم همه از من (به واسطه دارایی ها و کمک خانواده) جلو زده اند چه از لحاظ مادی و چه از لحاظ معنوی، ولی من در خرج خودم هم مانده ام احساس خوبی ندارم. ۱) آخر به چه امیدی من باید با این سطح توقع بالا که همه از تو خانه و پس انداز می‌خواهند ازدواج کنم؟ دائم هم فشار می آوردند که چرا کاری نمی‌کنی؟ شرایط من با بقیه یکسان نیست ولی از تو می‌خواهند که مثل آنان باشی!! ۲) این بی انصافی است که در بهشت درجه کسی که اوضاع مالی خوبی ندارد با آنکه همه چیز برایش فراهم شده یکسان باشد حتی اگه مومن باشد حتما خیر و صلاح بنده در این حالتی که قرار دارد هست ولی خوب آخه انسان نباید توقع یه زندگی راحت را داشته باشه ۳) حتما می‌گوید رشد تو در این نداری هست باشه ولی این نداری من باعث تاخیر در ازدواج و کشیدن به گناه و افسردگی شده است ۴) گاهی اوقات نا امید می‌شوم ولی باز با خود می‌گویم در طریقت هر چه پیش آید خیر سالک هست ولی باز بقیه رو می‌بینم که با اینکه سن‌شان از من کمتر است از من جلو زده اند حس خوبی پیدا نمی‌کنم. قصد قیاس ندارم ولی خوب واقعا از لحاظ سنی عقب افتاده ام. نمی‌دانم چه احساسی هست ولی واقعا شرایط سختی هست. در خانه هر کس می‌روی باید برگردی. لطفا کمی بنده را آرام کنید. با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این‌که عده‌ای در به‌وجودآمدن شرایطِ پیش‌آمده که موجب سختی زندگی و سختی ازدواج جوانان شده، گنه‌کاراند حرفی نیست و مسلّماً اینان از زندگی خود بهره‌ای نمی‌برند. ولی از طرف دیگر شما نیز مطمئن باشید اگر در مسیر رعایت دستورات الهی قرار بگیرید، گشایش لازم فراهم خواهد شد. قرآن به ما مسلمانان دستور داده است «وَأَنْكِحُوا الْأَيَامَىٰ مِنْكُمْ وَالصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمَائِكُمْ ۚ إِنْ يَكُونُوا فُقَرَاءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ ۗ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ» و البته باید مردان بی‌زن و زنان بی‌شوهر و کنیزان و بندگان شایسته خود را به نکاح یکدیگر درآورید، اگر آن مردان و زنان فقیرند خدا به لطف و فضل خود آنان را بی‌نیاز و مستغنی خواهد فرمود و خدا رحمتش وسیع و نامتناهی و (به احوال بندگان) آگاه است. موفق باشید

34491

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

یا محبوب. عرض سلام و رضوان حضرت پروردگار بر شما باد. شب رغبت های الهی بر شما مبارک باد. استاد ببخشید من از وقتی تصمیم به تغییر راه گرفتم با مقوله ی تبیین و دوستان دور از آنچه من می‌خواستم روبرو بودم. خب بعضی از دوستان مربوط به قبل از تغییر هستن، تصمیم گرفتم ازشون دل بکنم ولی بعد گفتم باید وایسم و وظیفه ی تبیین رو انجام بدم برخی دیگه هم برای کمک و تبیین به عنایت پروردگار باهاشون دوست شدم. متاسفانه در برخی مشکلات دوستانم احساس می‌کنم روند تاثیر داره برعکس میشه و بسیار می‌ترسم که نکنه من تاثیر بپذیرم و حیران و در تلاش برای یافتن مرز این هستم که هدایت آنها به قیمت فاسد شدن من تمام نشه. اگر میشه به عنایت حضرت معشوق راهنمایی بفرمایید. اجرتون با پروردگار

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی تحت عنوان « راز امیدواری به آینده در تاریخ انقلاب اسلامی» شده است به همین امید که رفقا جایگاه قدسی آینده انقلاب را بیابند و متوجه آینده‌ای باشند ماورای آنچه دشمنان حقیقت در مقابل انسان می‌گذارند. در موضوع اندیشیدن نسبت به آینده، لازم است به نظری توجه داشت که بشر جدید به خویشتن خویش دارد و در همین راستا می‌تواند خود را در بستری از سنت‌های اصیل عالم احساس کند، در این صورت در عین جوابگویی به یقینی که در درون خود به دنبال آن است، سعی دارد به نوعی از توهّم‌زدگی که عموماً فرهنگ مدرنیته گرفتار آن است، دچار نشود. آری! برای حضور در آینده‌ای قدسی باید حضور در سنت‌های الهی دائماً مدّ نظر باشد، تا در همه صحنه‌ها بر خلاف فضاسازی شبکه جهانی که فریب‌کارانه ما را در توهّمات متوقف می‌کنند، در واقعی‌ترین واقعیات به‌سر بریم. واقعی‌ترین واقعیات در این زمانه، تاریخی است که با انقلاب اسلامی شروع شده تا انسان‌هایی همچون حاج قاسم سلیمانی در آن متولد شوند و تولد چنین انسان هایی همچنان ادامه یابد.این است راز امیدواری به آینده در تاریخ انقلاب اسلامی .

   https://eitaa.com/matalebevijeh/12697  موفق باشید

33745

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و ادب: از بچگی که ماهواره وارد زندگی ما شد زندگی و روح و روان من بهم ریخت! ندانسته و از سر بچگی و کنجکاوی تلویزیون روشن می‌کردم، صحنه‌هایی را می‌دیدم غافل از اینکه چه بلایی داشتم سر خودم می‌آوردم...از بچگی تحریک می‌شدم و غریزه جنسی که اصلا نمی‌دانستم چی بود، در اثر دیدن صحنه‌ها فعال می‌شد و... تا اینکه به بلوغ جسمی رسیدم و با شرکت در فعالیتهای هیئت و مسجد، فهمیدم که گرفتار چه بلایی هستم و چه بلایی سر خودم آوردم... و حالا که میخوام عادت چند ساله را ترک کنم نمیتونم استاد. اونقدر نفس بر من حاکم شده که نمیتونم غریزه خودم‌رو کنترل کنم، چنبار توبه کردم اما. دیگه از خودم دارم خسته میشم، چشم دیدن رفقامو هم ندارم، صحنه‌ها مدام تو ذهن بنده می‌چرخد. از طرفی شیطان، از طرفی نفس، از طرفی ذهنی‌که قادر به کنترلش نیستم و از طرفی عادت. همه دست به دست هم دادند که من را تلف کنن و تا حالا موفق بودن. اینقدر برام از بچگی عادت شده که دیگه عذاب وجدانی هم نمی‌گیرم که توبه کنم! انگاری شکست‌رو پذیرفتم و انگیره‌ای برای جبران واسم باقی نمونده. استاد چکار کنم؟ من فقط میخوام خودم رو از این پوچی و فلاکت نجات بدم اما نمیتونم مقاومت کنم، اراده‌م ضعیف شده. چن‌بار به اهلبیت توسل کردم نجاتم دهند و نجاتم دادند اما دوباره باز برگشتم! از خودم بدم اومده و نمیدونم با خودم چکار کنم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خوب حضوری است، حضوری که انسان می‌یابد گرفتار غرقابِ پوچی ها شده. این‌جا است که عزم بزرگ که انسان را اولی‌العزم می‌کند در این تاریخ برای مقابله با این‌همه فساد و پوچی در جان انسان به ظهور می‌آید و جهان دیگری را با خود رقم می‌زند. پیشنهاد ما اولاً: مطالعه کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» است. ثانیاً: این‌که مباحث قرآنی روز شنبه را اگر نمی‌توانید در جلسه مسجد انبیاء حاضر شوید، از طریق «اسکای روم» دنبال بفرمایید تا در آن عزمِ حضور که قرآن در مقابل‌تان می‌گشاید، خود را بیابید. آری! خود را بیابید. موفق باشید

33666

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با عرض سلام: خواهشمندم که منبعی را معرفی نمایید تا به سوال من پاسخ گوید. می‌گویند وجود محدود نیست زیرا محدودیت برای وجود باید از ناحیه عدم باشد یعنی عدم وجود را احاطه کنه تا وجود محدود شود و عدم چون وجود خارجی ندارد لذا وجود نامحدود است. این شبهه در ذهن من است که شاید محدود بودن وجود از ناحیه خود وجود باشد یعنی وجود ذاتا محدود باشد چگونه به این سوال می‌توان پاسخ گفت.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: محدودبودن وجود به معنای تشکیکی‌بودنِ آن، حرف درستی است به این معنا که «وجود» در ذات خود دارای شدت و ضعف است بدون آن‌که لازم باشد عدم که واقعیت ندارد، موجب محدودیت وجود شود. موفق باشید

33507

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: با توجه به پرسش و پاسخ زیر: (با سلام وقتی می گوییم بسم الله آیا منظور آن است که الله اسم ذات خدا است؟ آیا منظور از اسم الله آن است که این الله اسم عین وجود است، نه خود عین وجو ؟ متن پاسخ باسمه تعالی: سلام علیکم: روی «اسم» در اصطلاحات عرفانی بیشتر فکر شود. «اسم» به معنای نام و یا عنوان نیست. «اسم» به معنای ذات است به صفت خاص، بنابراین معنا نمی‌دهد بگوییم «الله» اسمِ عین وجود باشد! موفق باشید) آیا می‌توان گفت که از نظر عرفانی گفت که ذات به اضافه الله هم می شود یک اسم عرفانی؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ذات، با صفت خاص همان اسم است، نه این‌که ذات، به چیزی اضافه شود بلکه خود ذات که با صفت خاصی به ظهور آید مثلاً با صفت «حیات» می‌شود اسم حیّ. موفق باشید

33326

معجزه توبهبازدید:

متن پرسش

سلام: صدها بار توبه کردم و توبه شکستم، از رحمت خداوند نا امید نیستم گیرم که خداوند باز هم مرا در آغوش گیرد، ولی از خودم نا امیدم که نمی‌توانم بر سر عهد بمانم، با نا امیدی از خودم چه کنم؟

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر توبه‌ای عزمی نهفته است برای حضور درعالمی گشوده و نورانی. و توبه بعدی ما را منوّر به جهانی نورانی‌تر می‌کند تا آن گناه از قدرت قبلی خود فرو کاسته شود و در نهایت به کمک توبه‌ها، ما متوجه زشتی گناهان می‌شویم. موفق باشید    

35759
متن پرسش

با سلام و درود ویژه: اینکه شما در جواب سوال فرموده اید باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است به سخنان شهید کاظمی توجه کنید. شاید به خود آیید و به گفته این مرد الهی، با زبان کسانی که انسان را تا قعر جهنم جلو می‌برند؛ سخن نگوییم!! https://eitaa.com/khakestary_amar/38459 از سخنان شهید بزگوار حاج قاسم سلیمانی غافل نباشید که فرمود: « والله والله والله از مهمترین شئون عاقبت بخیری رابطه قلبی و دلی و حقیقی ما با این حکیمی {رهبر معظم انقلاب} است که امروز سکّان انقلاب را به دست دارد. در قیامت خواهیم دید مهمترین محور محاسبه این است. موفق باشی اینکه شهدای عزیز که نام بردین انسان های معمولی نبودند و آدمهای خودساخته و با تقوایی بودن که از خوشی دنیا گذشتند و آخرت را برگزیدند شکی نیست. خدا رحمتشان کند. اما در مسایل دینی و آخرتی ما باید الگوی خودمان را آیت الله های غور در دین و مذهب مثل آقایان سیستانی و شبیری و وحید خراسانی قراربدهیم و نگاهمان به دهان آن ها باشد که چه می‌گویند و چه رفتاری دارند که دین حفظ بشود و پایدار بماند. متاسفانه برداشت تندروانه و انقلابیگری از دین اسلام در حال حاضر چهره ای خشن و تندخو و تندرو از دین مهربان اسلام به دینا معرفی کرده و تبعاتش را الان داریم می‌بینیم. و خود حضرت عالی هم طرفدار شیوه انقلابی هستین ولی ببینید وقتی پاپ میخاد با یک رهبر ارشد دینی ملاقات کند میرود سراغ آقای سیستانی، اسلام دین مهربانی و صلح و آرامش هست ما ۴۵ ساله که همیشه در حال جنگ و شاخ شونه کشیدن و ستیز با دنیا هستیم سیره امام راحل فراموش شده و کسی دیگر اسمی از آن عزیز نمی‌برد. بنده از تلویزیون جمهوری اسلامی در نقل خاطرات یکی از همرزمان شهید عزیز سلیمانی شنیدم که گفتند آقا شهید را فراخواندن و فرمودن برید و بشار اسد را حفظ کنید. آن زمان نه داعش هنوز موجودیت عملیاتی نداشت و بحث بهار عربی بود. ما اگر اعتقاد داریم شهید سلیمانی شهید شده و مظلومانه هم شهید شده به خاطر دفاع از حرم اهل البیت علیهم السلام در عراق بوده نه بشار اسد که خودش یک بعثی و دیکتاتور هست. با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. حتماً اطلاع دارید که حضرت آیت الله سیستانی چه اندازه سفارش حضرت آیت الله خامنه‌ای را می‌کنند و در راستای تقویت شخصیت ایشان از هیچ اقدامی کوتاهی نمی‌نمایند. زیرا متوجه نقش جهانیِ ایشان در راستای عبور از سیطره استکبار می‌باشند. تا آنجایی که شخصی مانند آقای هوشنگ امیر احمدی استاد دانشگاه راتگرز و مدیر مرکز مطالعات خاورمیانه در آمریکا، متوجه نقش چنین ولایتی از طریق حضرت آیت الله امام خامنه‌ای «حفظه‌الله‌تعالی» می‌باشدhttps://eitaa.com/matalebevijeh/14377
 ۲. در مورد آقای بشار اسد و علویون سوریه باید در اطلاعات خود شدیداً تجدید نظر کنید. حتماً مواضع اخیر ایشان در مقابل سخنان بایدن و اردوغان را شنیده‌اید که چگونه در تقویت جبهه مقاومت، مردانه ایستاده است. موفق باشید

35022

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: وقتتون بخیر. در کنار سیر مطالعاتی که به عنوان مباحث معرفتی دنبال می کنیم (که البته به خودی خود موجب سلوک است) برای اینکه حالاتی که برای انسان پیش میاد رو بشناسیم و به طور کلی راه سلوک رو بدانیم چه مباحثی را دنبال کنیم؟ باید شرح مقالات دنبال شود یا منازل یا مبحث دیگری به این منظور کارساز است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هرکدام خوبی خود را دارند و می‌تواند راه‌گشا باشند. چقدر خوب است اگر بتوانید در ابتدا با مباحث «مقالات» شروع کنید و سپس به «منازل‌السائرین» بپردازید. موفق باشید

34959

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و رحمة الله: آیا اکثر چیزهایی که تجربه گران در برنامهٔ زندگی پس از زندگی تجربه کرده اند تجلی نفس آنها برای خودشان نبوده؟ تا اینکه تحقیقا در برزخ با صور واقعی روبرو شده باشند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: رویهمرفته همین‌طور است که می‌فرمایید. خوب است در این مورد به نکاتی که استاد عابدینی متذکر شده‌اند، توجه شود: https://eitaa.com/matalebevijeh/13573. موفق باشید

34745

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: معذرت می‌خوام این سوال رو می‌پرسم. توی خوابگاه ما یک بنده خدایی به یکی دیگه نظر بدی داره و اگه شرایطش فراهم بشه کار غیراخلاقی‌ای با اون شخص انجام خواهد داد (تقریبا از این موضوع مطمئنم و احتمال اینکه بدگمان شده باشم نیست)، من سعی کردم با شخصی که احتمال میره کار بدی باهاش انجام بشه رفاقت داشته باشم و مثلا با هم به حمام برویم (چون حمام از خوابگاه فاصله دارد) تا اتفاق بدی نیفتد و اکثر کارهای دونفره مثل تکالیف دانشگاه و ... را با هم انجام بدهیم اما اینکه راه چاره نیست، به نظر شما چه باید کرد؟ شرایط برای گفتن مستقیم به شخص فراهم نیست و این رو هم می‌دونم که خود من هم از وسوسه‌های شیطان و نفسم نباید غافل باشم. باز هم ببخشید برای این مورد مزاحم شدم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال این حالات مربوط به قوه واهمه است و باید از طریق تمرکز بر معارف حقّه از آن عبور کرد. در این راستا نکاتی در کتاب «ادب خیال و عقل و قلب»  هست که می‌تواند کمک‌کار باشد. با مطالعه آن کتاب و درک روش‌های قوه واهمه می‌توانید او را تشویق به مطالعه آن کتاب بنمایید تا خودش متوجه لغزش‌هایی که ممکن است پیش آید، بشود. موفق باشید

34615

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: بنده خودسرانه و بدون اجازه ازاساتید فنی، با یاد گرفتن بحث معرفت نفس و گوش دادن به صوت های شما، شروع کردم سرکلاسهای قرانم این بحث را بگم و الحمد الله خیلی از آن استقبال شد و قران آموزانم خیلی خوب یاد گرفتند،  فقط در نکته ۹ متوجه این مسئله نمی‌شوم «وقتی شیطان درعالم خیال است چطور درعالم خیال انسان برای ضلالت او، به وحدت می‌رسد؟ و سوال بعدی اینکه، آیا بنده کار اشتباهی کردم که دارم سر کلاسهام معرفت نفس را درس می‌دهم؟»

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. بحمدلله کار درستی کردید که انسان‌ها را با نفس ناطقه و خود حقیقی‌شان آشنا نمودید و برای تکمیل بحث خوب است سری به کتاب‌های «آشتی با خدا» و «خویشتن پنهان» بزنید. ۲. نهایت کار شیطان و شیطنت‌هایش تا مرحله خیال است و لذا چنانچه انسان جان خود را با معارف عقلانی محکم کند، وسوسه‌های شیطان را که بیشتر توهّم‌زا می‌باشد می‌شناسد و تحت تأثیر آن قرار نمی‌گیرد. موفق باشید

34465

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

عنه عليه السلام: «خُذِ الحِكمَةَ مِمَّن أتاكَ بِها، وَ انظُرْ إلى ما قالَ، و لا تَنظُرْ .حديثإلى مَن قالَ» حديث امام على عليه السلام: «حكمت را از هر كه برايت آورد فراگير و بنگر كه چه گفت و منگر كه گوينده كيست؟» سلام مگر هر کسی می تواند حکمت را منتقل کند؟ مگر حکمت موضوعی مقدس و در دست پاکان نیست؟ ممنون

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! ولی در فرهنگ بعضی از ملت‌ها ما شاهد حکمت‌‌هایی بوده و هستیم. و در همین رابطه از پیامبر خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» داریم که: «اُطْلُبُوا اَلْعِلْمَ وَ لَوْ بِالصِّينِ». نمونه آن متن‌های اوپانیشادها می‌باشد که سابقه شانزده قرن قبل از میلاد دارد که وقتی برای علامه طباطبایی خوانده بودند، ایشان فرموده بودند ما هم همین‌ها را می‌گوییم. موفق باشید

34363

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: ۱. با توجه به موقعیتی که در آینده داریم و در آینده ای نزدیک قرار است که در نظم نوین جهانی (در کلام حضرت آقا) نقش آفرینی کنیم؛ با توجه به موقعیت آخرالزمانی ما و با توجه به سعه وجودی انسان آخرالزمانی، چه ویژگی ها و چه مهارتهایی را باید در خود نهادینه کنیم تا به وقتِ عمل از آن استفاده کنیم؟ ۲. باید چگونه برای این مهارت ها برنامه ریزی کرد؟ ۳. از الان باید منضبط و عالی عمل کرد تا به تعالی برسیم؛ رازِ اینگونه عملکرد چیست؟ با تشکر 🌹

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همه عرض بنده آن است که حضور در تاریخ انقلاب اسلامی با رعایت دستورات الهی به امید گشوده‌شدن هرچه بیشتر افقی که در پیش است، خود به خود آنچه را باید در آن قرار گیریم، پیش می‌آید. ما به انقلاب اسلامی و گشودگی و انتظار و وارستگی بسیار باید حساس باشیم. موفق باشید.

34302

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد عزیزم: صریح و دقیق نظر شما را درباره سادگورو و آکهارت توله می خواستم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از هیچکدام از افراد مذکور اطلاع خاصی ندارم. موفق باشید

34204

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: استاد بنده دانشجو رشته فلسفه و کلام اسلامی هستم، چند سالی زبان انگلیسی رو بصورت دست و پا شکسته خوندم اما الان قصد دارم اگر کاری انجام میدم به نحو احسن باشه اما نمیدونم مطالعه زبان انگلیسی سودمند هست یا خیر، با بقیه هم که مشورت می‌کنم از فواید مادی زبان انگلیسی حرف می زنند و این بنده رو ترغیب به مطالعه زبان نمیکنه. می‌خواستم بگم بنظرتون در اون چارتی که اسلام و انقلاب اسلامی و امامین انقلاب برای یک دانشجو دارند، در اون برنامه و چارت زبان بیگانه و خصوصا انگلیسی چه جایگاهی داره آیا مطالعه بشود؟ آیا سودی برای اسلام و انقلاب اسلامی و سربازی امام زبان دارد یا بجای مطالعه زبان مطالعات در زمینه های دیگر صورت بگیرد؟ البته منظور از مطالعه زبان توانایی ارتباط با افراد سایر کشورها و بیگانه هاست.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلم بعد از فهم فلسفه اسلامی و معارف قرآنی که بالضروره ما را به فهم زبان عربی آشنامی کند, اگر بتوانید برای فهم فلسفه غرب هم به متون خودشان رجوع بفرمایید بهتر است. موفق باشید

33947

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و رحمت الهی بر شما استاد عزیز: این روزها که هجمه هجوم شبهات از سوی ملحدین و حتی برخی به ظاهر مهذبین و متدینین از قبیل موارد زیر در زمینه جمهوری اسلامی مطرح می شود👇 ( حکومتی که ادعا می‌کند همه مردم پشت سر او هستند چرا از رفراندوم اینچنین هراس دارد؟ چرا کسی که سخن از رفراندوم بگوید از نظر حکومت بدترین سخن را بر زبان آورده است؟ حکومت یکبار و برای همیشه خیال مخالفان و جهانیان را آسوده کند و در یک همه‌پرسی به همه نشان دهد که مردم خواهان او هستند. چقدر اینها دارند با جان و دل از اسلام حمایت می‌کنند و چقدر دلسوز اسلام و مسلمین هستند حتی بیشتر از حضرت علی علیه السلام که با وجود حق. مسلم الهی استخوان در گلو در خانه ماند تا مردم او را خواستند آمد) قلوبمان به تنگ آمده و مانده ایم که آیا جهاد تبیین با این افراد لازم است یا سکوت و دعا برای حفظ عقاید و باورهای خویش؟ ممنون خواهم شد که با انفاس حقتان برای تقویت و ثبات ایمانمان دعا بفرمایید و تکلیف ما را در این مقوله اعلام فرمایید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً جواب‌های مفصلی که اساتید محترم از جمله جناب استاد رحیم‌پور ازغدی به این شبهه داده‌اند را شنیده‌اید که بالاخره هیچ نظامی خودش برای بود و نبود خودش رفراندم نمی‌گذارد. رفراندم‌ها عموماً در رابطه با بود و نبود موضوعاتی است در داخل نظام. ولی تغییر نظام چیز دیگری است مثل کاری که مردم ما با انقلاب و کشته و شهید‌دادن، نظام شاهنشاهی را سرنگون کردند. موفق باشید

33622

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

استاد عزیز سلام علیکم و رحمت الله: یک سوال داشتم. عرفا و علما و معصومان گرانقدر تاکید بسیار زیاد روی «تفکر» دارن. اما سوال اینست که تفکر چطور حاصل میشه؟ برای منی که عمری با بی تفکری زندگی کردم و حالا بخوام یک زمان جدا از محیط یک گوشه ای وقتی رو برای تفکر بذارم، فکری پدید نمیاد الا همون خدعه های شیطان رجیم که این تنهایی رو برنمیتابه. سوال اینه که مثل منی در ابتدای راه، تفکر رو باید چطور با چه سوالی از کجا به چه شکلی شروع کنم؟ لطف می‌کنید اگه مبسوط و جزئی توضیحی ارائه بفرمایید و در ضمن آن کتابی یا نوشته ای یا دستورالعملی جهت چارچوب بندی تفکر ارائه بفرمایید. متشکرم

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با مطالعه کتاب‌هایی مثل «آشتی با خدا» و «ادب خیال و عقل و قلب» و «مبانی نظری نبوت و امامت» که هر سه روی سایت هست، إن‌شاءالله متوجه معنای تفکر خواهید شد. زیرا تفکر، تعریف‌کردنی نیست، چشیدنی است. سری هم به این صوت بزنید بد نیست https://eitaa.com/matalebevijeh/11694 موفق باشید

33576

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: استاد عزیز صوتی از سایت را گوش دادم، قسمتی سوالی برایم پیش آمد ممنون میشوم راهنمایی بفرمایید. شما فرمودید طبق آیه قرآن مجید، عملی که دائما فرد انجام داده (کانوا یعملون) جزا دارد، سوالی که پیش آمد اینکه در جمع این آیه که خداوند می فرماید هر کس به اندازه ذره ای عمل خوب و بد کرده می بیند و اینکه اعمال خوب با ارزشی که شخص شاید یکبار در عمر انجام داده چه می شود؟ ممنون

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در مَلَکه‌شدن عملی است که برای انسان سرمایه می‌شود. حال اگر به قصد انجام آن عمل هرگاه که پیش آمد، یک‌بار هم آن عمل را انجام دهد، عملاً جزو شخصیت او می‌گردد حتی اگر به اندازه مثقال و ذرّه‌ای باشد. موفق باشید 

33405

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: تشکیک در وجود نظر نهایی حضرتعالی است؟ چون ظاهرا عرفا وجود را مشکک نمی دانند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جمع این دو مهم است که در یک نگاه متوجه تشکیک وجود باشیم و در نگاه دیگر متوجه تشکیک حضور. زیرا که «یار همین‌جاست همین‌جاست». موفق باشید

35884

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: استاد در بحث سکته که در سوالات دوستان خواندم. اگر کسی مثلا با کسی دعوا و درگیری و جدل پیدا کرد. و در این حین فشار آن فرد مقابل بالا رفته و قرص فشارش در خانه نبود که بخورد و تا به بیمارستان برسد چون بدن فرد ضعیف بوده در اثر انواع بیماریهای زمینه ای قبلی و ناراحتی کلیه. بدنش تحمل آن فشارخون بالا را نداشته و به این علت یأس از بدن مُرد. الان قتلی اتفاق افتاده هر چند بطور ناخواسته؟ و تقصیر فرد مقابل در دعواست؟ و استدلال اطرافیان این است که، خب اگر آن فرد دعوا راه نمی انداخت فشار این بنده خدا هم بالا نمی‌رفت و الان زنده بود. (و آیا اصلا فشار خون کسی بخاطر حرص خوردن و دعوا بالا می‌رود که حتی باعث مرگ او شود یا فشار خون یک بیماری مربوط به بدن است، و این یک گفتار و پندار عامیانه در میان مردم است؟) من خانمی محجبه هستم. ولی خانواده ی همسرم نه و دقیقا این اتفاق که بالا توضیح دادم، بین بنده و مادرشوهرم، افتاده و مادرشوهرم تازگی ها، بین دعواهای من و او دقیقا همان روز که داشتم باهاش حرف می‌زدم، سکته کرد و تا به بیمارستان برسوننش فوت کرد و اکنون شوهرم از من متنفر شده و جواب تلفنم را نمی‌دهد. و می‌گوید تو مادرم را کشتی! چون تو حرصش رو در آوردی و فشارش رفت بالا، اون داشت زندگیش رو می‌کرد و این فشار بر بدنش بخاطر بیماریهای دیگری که داشت براش مضاعف بود. و مرگ او تقصیر توست. در حالیکه در این درگیریها مقصر خود مادر و خانواده ی اوست که می‌گفتن برادر شوهر محرمه و یه عمره سر افکارشون و حجاب و رفتارهای سبک دیگر عروسهای این خانواده ما کشمکش و حرف و حدیث داشتیم. ولی با این وجود من قطع صله رحم نکردم. استاد من حتی به فکرم رسید دو ماه پیاپی روزه بگیرم. از بس تحت فشار روحی بودم این مدت از سمت حرف اطرافیان. گفتم دو ماه روزه کفاره ی قتل غیر عمد باشد، اگر به گردنم است. حالا هر کار شما گفتید، من همان کار را می‌کنم. شوهرم که انگار از دستم رفت. خودمم دارم از دست میرم. با این افکار. چکار کنم جبران کنم. آیا من واقعا مقصرم؟ در تنهایی بسیار گریه می‌کنم بخاطر این موضوع. خواهش می‌کنم جواب امیدوار کننده به من نگویید. حقیقت را بگویید. کفاره ی بیشتر بدم؟ اصلا کفاره می‌خواد؟ چیکار کنم. استاد نمیرم برم اون دنیا مدیون باشم. دستمم دیگه از این دنیا کوتاه شده باشه. آخه این چه مصیبتیه که دامنم رو گرفته؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قرآن می‌فرماید مرگِ هرکس از قبل تعیین شده است و نه کسی می‌تواند آن را جلو بیندازد و یا به تأخیر بکشاند. می‌ماند چگونگیِ مرگ که البته این انسان است که باید سعی کند در فضای ایمانی به عالی‌ترین شکل، دنیا را به سوی ابدیت ترک کند. در این رابطه خوب است به آیات ۲۲ و ۲۳ سوره حدید و آیه ۶۰ سوره واقعه رجوع شود. موفق باشید

34898

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام خدمت استاد عزیز: اولا زحمت بکشین فایل تصویری با اقای یامین پور را در سایت قرار دهید تا بتونیم استفاده کنیم و اینکه استاد شما اهل عرفان و گذشت و بخشش هستید اما کارهایی که در سایت انجام میشه نشان از کینه و عقده عوامل سایت دارد. هدف شما از بازخوانی و طرح نامه امام به آقای منتظری چیست؟ شما میدونین که آن فقیه عالیقدر طرفدارن زیادی دارند که هرچه شما و کیهان بد بگویید ثمری ندارد. هرچه دفتر آقای سیستانی و مرحوم بهجت اینکار را می‌کنند شما هم بکنید. چرا از دست از این کارها برنمی‌دارید با کیهان که عقده و کینه ازش می بارد چه فرقی می‌کنید. آقای منتظری و امام هردو اشتباه کردند چرا اشتباه هر دو را نمی‌گویید. به نظرم این با صبغه عرفانی شما اصلا همخوانی ندارد آقای منتظری (ره) در دل خیلی ها جا دارد و متاسفانه جنگ قدرت باعث برکناری ایشان شد به فرض اشتباه دست بردارید و بپردازید به مشکلات روز جامعه. بپردازید به خانه های تیمی و فساد و پارتی های شبانه که در مملکت امام زمان و در بغل گوشتان اصفهان مثل قارچ سبز شده. بپردازید به افزایش پدیده روزه خواری و بی حجابی و فاصله روز افزون مردم و جوانان از دین. مشکل جامعه امروز ما آقای منتظری نیست مشکل دین زدایی و چیزیهایی هست که متاسفانه حضرتعالی به آن نمی‌پردازید و یا مصلحتا چیزی نمی‌گویید. با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نمی‌دانم مواردی که می‌فرمایید چه بوده است؟! به هر حال آنچه امروز جوابگوی این نسل است، حضوری است که با قرارگرفتن در تاریخ انقلاب اسلامی به میان می‌آید تا انسان‌ها در مقام «حق‌الیقینی»ِ خود حاضر شوند. خوب است به عرایضی که تحت عنوان  «جوانان امروز، به کمتر از حق الیقین راضی نمی‌شوند!» https://eitaa.com/matalebevijeh/13479 شده است، نظری بفرمایید. موفق باشید

نمایش چاپی