یا محبوب! به اسم خدای عاشقان سخنی را آغاز میکنم که نمیدانم انتهایش قرار است کدام آهِ جان گداز باشد که عاشقی را تذکر میدهد؟!! استاد: من در آن شبِ پر سوز و گداز غیرِ او کُشی را خوب آموختم و یاد گرفتم جز او توهّمی بیش نیست، اما غفلتها مرا به گرداب هلاکت میبرند. خوب میدانم کدام راه نیستی رفتنها چقدر و کی مرا از معشوقم دور کردهاند، اما این یکی واقعاً غیر قابل تحمل است، توجه به چیزی و کسی جز معشوق دیوانهام میکند، اما نه دیوانهای که عاقلان برایش شبها را به جان و اشک احیا میکنند! انگار درهای مرا میکشاند، درهای نیست. باز من نمیخواهم به جز او توجه داشته باشم، اصلا نمیشود، اینها همه وهم است، چرا که هرکسی چیزی دارد. اگر از عنایت یار است از نیستی نجات یافتم، «دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم». اما این خارج از تحملم است که در بهبهی عاشقِ عاشقشدن تا بزم وصال توهّمی مرا در برکشد. آری! شیطان که راهرفتگان را وسوسه نمیکند، اما باز هم میگویم این یکی بدجور جانم را آتش میزند، اما نه آتشی که انصاری همدانی را سوختهای در ره یار کرد، از وجنات بر میآید که باز هم سخنی قدسی قرار است جاری شود و مرا بی «من» کرده، در آسمان عشق پیچ و تاب دهد. آه از دارخوین و عشقی که حاج حسین را حاج حسین کرد!! سخنِ عشق نتوان گفت. آری! اما التماس دعایِ وصال داریم خالصِ خالص.
باسمه تعالی: سلام علیکم: سخنانتان را با ابهام همراه میبینم. پیشنهاد میشود با دنبالکردن مباحث «معرفت نفس» و «خویشتن پنهان» بدون عجله إنشاءالله آنچه را آن بزرگان در جانشان یافتند، برایتان پیش خواهد آمد و در این زمانه نسبت به آن احوالات بیگانه نخواهید بود. موفق باشید
سلام استاد: وقتتون بخیر. ببخشید راهنمایی میخواستم در باب موضوع پایان نامه رشته فلسفه کلام. به نظر شما الان بهتر است روی چه موضوعاتی کار کنیم با توجه به اینکه وقت زیادی هم میگیرد که کاربردی و مفید باشد. ممنون
باسمه تعالی سلام علیکم: فکر نکردهام. روی این فکر کنید که شبهات این زمانه کدام است و ما چه جوابی میتوانیم به آنها بدهیم؟ کاری که تقریباً کلام جدید به عهده گرفته است. موفق باشید
با سلام: پاسخ کسی که برای سبک زندگی دینی و سیر و سلوک میگوید فقط انجام واجبات و ترک محرمات کافیست و بقیه چیزها لازم نیست چه باید بگوییم؟ اینکه ما میخواهیم به کمال انسانی برسیم باید در مسیری حرکت کنیم که آیت الله بهجت ها و آقای قاضی ها و حتی شهدا رفتند مسیری که خیلی خیلی بالاتر از واجب و حرام بوده اما چگونه پاسخ این مسئله بدهیم که برای سعادت انجام واجبات و ترک محرمات کافیست! اینکه برای هر چیز خط قرمز شرع کافیست مثلا نگاه به زن به هر صورتی که هست اگر با شهوت همراه نباشد اشکال ندارد! در صورتی که ما میبینیم علما و شهدا و هر کسی که در مسیر حق بوده و به درجاتی رسیده حتی به چهره خانم هایی که حجاب کاملا شرعی دارن نگاه نمیکردند یا بحث موسیقی هر موسیقی که لهو و لعب باشد اشکال شرعی دارد اما همه رهروان مسیر الی الله مراقباتی در رابطه با شنیدار هایشان داشته اند اینکه کسی بخواهد در مسیر حق باشد و پیش برود لازمه آن سیر و سلوک است ولی از طرفی روایاتی داریم که میگوید تنها انجام واجبات و ترک محرمات کافیست. این مشکل را چگونه حل کنیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: واقعاً همینطور است که برای سلوک، انجام واجبات و ترک محرمات کافی است. میماند در انجام واجبات مثل اقامه نماز، حضور قلبی نیاز داریم که مقدمات آن تا آنجا که ممکن است همان انجام مستحبات و ترک مکروهات است و روایات اخلاقی با نظر به اینکه ما در انجام واجبات و ترک محرمات موفق شویم؛ متذکر ما شده است. موفق باشید
با سلام و ارادت حضور استاد عزیز: با توجه به عرایض حضرت عالی در خصوص اشارت سوره مبارکه شمس موارد زیر به ذهن اینجانب رسید. در صورتی که اعلام نظر بنمایید موجب خرسندی ما خواهد بود. از زمانی که برای خواندن مطلب میگذارید متشکرم. ۱. اشاره به خورشید و ماه سپس اشاره به شب و روز (که روز زمین است) ۲. اشاره به آسمان (و سازنده آن) سپس اشاره به خود زمین و سازنده آن ۳. اشاره به نفس و سازنده آن سپس؟ به نظر حقیر در سیاق آیات سعی بر این هست که اول ذهن انسان را به مراتب بالای عالم ببرد شاید میخواهد انسانی به بزرگی بالاتر از آسمانها را در وجود ما تجلی کند (شاید هم خود پیامبر از این پله ها بالا رفته) چرا که بعد از جهش از ماه و خورشید به آسمان جهش بعدی از آسمان به نفس می باشد شاید قسم بعد از آسمان به زمین هم نکته ای داشته باشد مثلا بزرگی زمین از بزرگی آسمان کمتر نیست (به جهت اولویت در ترتیب اشاره) و شاید هم بخواهد انسان زمینی را در حضوری عرشی بدهد. نکته ی دیگر اینکه شاید یک نفس واحد مد نظر باشد که دارای آن عظمت هست (نفس واحد هم در تفسیر المیزان اشاره شده) در اینصورت اگر نفس به عنوان یک کل (مثل آسمان که به عنوان یک کل اشاره شد بعد به زمین اشاره شد که جزئی از این کل هست) مطرح شده باشد اشاره به یک جزء که تک تک انسانها باشد مستتر میباشد تا آنجا که اشاره میکند «قد افلح من زکها و...»(شاید این من همون جزء باشد) نهایتا شاید خود پیامبر از طریق ماه و خورشید و آسمان به عالم بالاتری دستیافته که سعی دارد ما را به آن عالم بکشاند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده وسعت آیات بخصوص آیاتی که جنبه اشاراتی آن بر جنبه عباراتی و مفهومی آن غلبه دارد، آری! بنایش آن میباشد تا ما را با جهانی روبهرو کند که برای رسول الله «صلواتاللهعلیهوآله» گشوده شده است و حضرت مأمورند به نور وَحی الهی بدان جهان از طریق آن آیات، اشاره نمایند تا انسان را هرچه بیشتر به خود آورند. از آن جهت آنچه میفرمایید نظر به همان جهان گشوده محمدی «صلواتاللهعلیهوآله»دارد، جهانی که انسان را به خود میآورد و در این رابطه در یادداشتهایی تحت عنوان «تقابل فجور و تقوا» نکاتی عرض شد که ذیلاً خدمتتان ارسال میگردد. موفق باشید
تقابل فجور و تقوا
۱. در تقابل فجور و تقوا است که ذات انسان کامل میشود، به همان معنای: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها».
۲. با توجه به اینکه فرمود: «فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها»، ماه رجب شرایط تحقق همین تقواست با رعایت مستحبّات مطرحشده در این ماه و ادعیه و روزه داری. و از این جهت اهل سلوک سعی در حفظ ماه مبارک رجب دارند. زیرا هرچه بیشتر به وجود گسترده و گشوده خود که با تقوا درک میشود، نزدیک میشوند.
۳. در ماه مبارک رجب شرایط، شرایطِ غلبه تقوا بر توهّم و گمانهای سرگردان است تا انسان بیش از پیش به حقیقتِ بنیادین خود که همان «فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها» است نزدیک شود.
۴. فرمود: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها»، زیرا انسان با شناخت بنیادینترین بنیاد خود میداند چه چیز او را به خودش نزدیک میکند تا در اُنس با خدا قرار گیرد. «زکّاها» یعنی آزادکردنِ جان از امور دست و پا گیر، مانند تشنهای که در بیابانی بیکرانه از گنجی که پیدا کرده است پر از طلا و جواهرات، خود را آزاد میکند.
۵. فرمود: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها»، این همان تذکر به تعالیِ ملی یک ملت بزرگ و قدسی است تا از ارزشهای الهی و انسانی بتواند دفاع کند، وگرنه: «وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها» (۱۰) گرفتار فضای رسانههایی مانند ایران اینترنشنال میشود. و این همان همسوشدن با جریانهای مقابل جمهوری اسلامی است. جمهوری اسلامی که حاج قاسمِ شهید و بصیر ما آن را «حرم» می داند.
6- آیات «وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها» (7) «فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها» (8) توان آدمسازی دارد. در حالیکه در فرهنگ غربی، نهایتاً ما به دانش فیزیک و شیمی و تکنولوژی میرسیم که برای معنابخشیدن به بشریت کافی نیست و نارضایتیِ انسان جدید را برطرف نمیکند و انسان را در عین دانابودن به علوم تجربی، بدون درک حقیقت انسان، انسان را همچنان عوام نگه میدارد.
7- آیات فوق موجب میشود که حتی بتوانیم خودمان را نیز نقد کنیم و به گفته مقام معظم رهبر انقلاب توجه به لسان قوم در فعالیتهای فرهنگی- تبلیغاتی از جمله اقتضائات فعالیتهای فرهنگی است: زبان ارتباط گرفتن با یک جوان و نوجوان با زبان حرف زدن با یک غافل جاهل یا معاند فرق میکند همچنانکه باید زبان و لسان صحبت و تبلیغ در کشورهای دیگر با کار فرهنگی-تبلیغی در داخل از جمله در مجموعههای انقلابی تفاوت داشته باشد.
8- در جنگِ شناختیِ انسان که غرب پیش آورده است، انسان از ابعاد متعالی و بنیادین خود غافل میشود. باید با نظر به این آیات از خود پرسید آیا اولاً: خود را حقیقتاً میشناسیم؟ ثانیاً: آیا مسیر انسانهایی که غافل از خود شدهاند را میدانید؟
9- خداوند در این سوره پس از اشارات و سوگندهایی که مطرح فرمود، خودِ ما را در نزد خودمان به میان آورد تا در نزد خود حقیقت را احساس کنیم و ادامه دهیم.
۱۰. آیا احترام به خود، همان نیست که خود را تا بنیادینترین نحوه حضور که آیه شماره 8 این سوره به میان آورد، پیدا کنیم؟ که در بنیاد خود چه حضوری از خود احساس میکنیم؟ آیا آن حضور، همانی نیست که خداوند در مورد ما میفرماید: «فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها» آری! در بنیاد و نفس انسان، فجور و تقوایش را به او الهام کرد تا خودش در درون خود عامل سقوط و صعود خود را احساس کند.
۱۱. خداوند می فرماید: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا عَلَیکُمْ أَنْفُسَکُمْ لَا یضُرُّکُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَیتُمْ.» (۱۰۵ مائده) هان ای اهل ایمان، متوجه و مواظب نفس و جان خود باشید، در آن صورت چنانچه کسی گمراه شود، شما را هراسی نیست آنگاه که از طریق درک حقیقت خود هدایت شده باشید.
و یا حضرت علی (علیه السلام) می فرمایند: «عجبتُ لمن یُنْشِد ضالتَه و قد اَضَلّ نَفْسَه فلا یطلبها»، در تعجبم از آنکه کسی به دنبال آنچه گم کرده است میگردد، در حالیکه خود را گم کرده و به دنبال خود نمیگردد.
۱۲. به گفته جناب مولوی:
در تو نمرودی است آتش در مرو رفت خواهی اول ابراهیم شو
=========
ره آسمان درون است، پَرِ عشق را بجنبان پَرِ عشق چون قوی شد، غم نردبان نماند
تو مبین جهان ز بیرون که جهان درون دیدهست چو دو دیده را ببستی ز جهان جهان نماند
....................
خویشتن نشناخت مسکین آدمی از فزونی آمد و شد در کمی
خویشتن را آدمی ارزان فروخت بود اطلس، خویش بر دلقی بدوخت
داند او خاصیت هر جوهری در بیان جوهر خود، چون خری
قیمت هر کالَه دانی که چیست قیمت خود را ندانی احمقی است
با سلام خدمت استاد عزیز: ۱. نمیدانم چرا اکثر علما و سخنران های ما در تعریف دین و سلوک فقط بر جنبه فردی (رعایت حلال و حرام؛ یا بحث استاد و چله رفتن و....) تاکید دارند. مگر نباید این سلوک فردی در جامعه نقش داشته باشد؟ ۲. مگر سلوک اجتماعی (کار برای جلو بردن انقلاب و رسیدن به امام زمان) بالاتر از سلوک فردی نیست؟ ۱. چرا علما در زمان و سلوک آیت الله قاضی ها مانده اند؟ آیا جوان ما با این سلوک جلو میرود به راستی سلوک فردی به تنهایی چقدر میتواند در تعالی یک شخص در این زمان موثر باشد.؟ ۴. مگر ما استادی بالاتر از این انقلاب و رهبر در این تاریخ داریم؟ ۵. چه شده است که در تعریف اهل بیت فقط به گفتن تاریخ و ذکر مصیبت اکتفا میکنیم؟ پس برای ما چه گفته اند؟ هدف چه بود؟ جوان ما چه کسی را الگوی خویش بداند؟ ۶. تا کی میخواهیم در بی تاریخی زندگی کنیم. چرا نباید به لسان جوانان صحبت نکرد؟ ۷. به راستی که هر کس رابطه دلی با این انقلاب و رهبر ندارد در چه جهانی و با کدام خدا هم کلام است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- نکته مهمی را متذکر میشوید. عرایضی در کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» شده است. آری! در آن شرایط که شیعه در موضع حکومت نبود، بیشتر در موضوعات وظایف فردی باید تذکر داده میشد. ولی امروز که به گفته حضرت امام بسیجیان واقعی ره صدساله را یکشبه طی میکنند، در کنار سلوک فردی، سلوک اجتماعی و فرهنگ مقابله با استکبار بسیار کارساز است. ۲. در این مورد خوب است به جواب سؤال شماره 34155 رجوع فرمایید. عرایضی در سؤال و جوابهای رفقا شده است که میتواند نسبت به سؤالات جنابعالی راهگشا باشد. بخصوص جواب سؤال شماره 34090 . موفق باشید
با عرض سلام و ادب: استاد بنده دوستی دارم که اعتقاد بسیار شدیدی به استخاره دارد به گونه ای که برای هر کاری استخاره میکند، اگر بد بیاد از اون کار می ترسه و دوری میکنه الان تصمیم گرفته بچه دوم بیاورد ولی هرچه استخاره میکنه بد میاد و آیه عذاب است. علت بد آمدن استخاره هم شاید بیماری دوستم باشد که دکتر بهش توصیه کرده بهتر بچه دار نشوید یا شاید بخاطر اینکه دست تنها وغریب است و از خانوادش دور است و کسی را ندارد که کمکش کنه به هر حال واقعا مانده چه کار کند. از یک طرف خودش و شوهرش بچه میخواند و از طرف دیگه دلش به خاطر بد آمدن استخاره آرام نیست و می ترسه مشکلی برای خودش یا بچه اش پیش بیاد. ممنون میشم که در این زمینه ما را راهنمایی بفرمائید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که آنچه در این امور برای ما حجّت است، عقل و مشاوره با صاحبنظران است در آن حدّ که به ما فرمودهاند در این موارد پشت به استخاره، پشت به قرآن محسوب نمیشود. موفق باشید
سلام علیکم: ببخشید من سیر مطالعاتی کتابهای جنابعالی رو شروع کردم، در حال حاضر کتاب از برهان تا عرفان رو میخونم. بنده خیلی دوست دارم که در عالم مجردات سیر کنم و خودم ببینم که چی داره میگذره، دیشب خواب عجیبی دیدم خواب دیدم که دیگه میتونم روحم رو از بدنم جدا کنم همین که میخواستم جدا کنم چنان وحشتی سراغم میومد که پشیمان میشدم، فکر میکردم اگر بره بیرون دیگه برنمیگرده. اینقدر تلاش کردم که روحم بیرون نره یه دفعه از ترس از خواب بیدار شدم. این خواب چی میخواد بهم بگه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. سعی بفرمایید مطالعه کتاب «از برهان تا عرفان» را با شرح صوتیاش دنبال کنید. زیرا این علوم، از علومی است که تا حدّی از سینه به سینه باید منتقل شود. ۲. بنده علم تعبیر خواب ندارم ولی فکر میکنم نباید خیلی به دنبال تعبیر این نوع خوابها باشید. موفق باشید
سلام و عرض ادب خدمت استاد گرامی: در مورد سوال 33535، بنده در جایی نظر امام رو در مورد مسئله لغو بخشنامه چادر خانم معلم ها پیدا نکردم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنانکه عرض شد امری نبوده که در جایی ثبت شود. جناب آقای اکرمی وزیر آموزش و پرورش وقت به من فرمودند که احمدآقا میفرمایند امام فرمودهاند بگویید آن بخشنامه را لغو کنند. موفق باشید
سلام استاد: چهارسال تمام با سیر مطالعاتی چه صوتی و چه کتابها با شما بودم و خیلی خوب رفتم جلو ولی دوستی اومد و گفت دروس علامه حسن زاده عاملی هستند و خیلی خوب من برای کنجکاوی رفتم و مدتی هم بودم تا اینکه از دوروس شما عقب افتادم ولی بعد از مدتی اون دروس تعطیل شد به دلالیلی ولی تو اون مدت یکسال که از دروس شما کشیدم کنار بدجور خوردم زمین طوری که همه چیز رو از دست دادم. نمازهای شب، نمازهای نافله و تمام اون لذا تها و اون ارتباط رو از دست دادم و به سمت گناه کشیده شدم. استاد بدجور خوردم زمین حالا که پشیمون شدم ومیخوام برگردم نمیدونم از کجا و چطوری شروع کنم؟ آیا واقعا خدا من رو میبخشه؟ لطفا کمکم کنید
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید همان مرحله هم تجربهای باشد در راستای حضور در جهانی دیگر با کمالاتی جدید. بالاخره با ایمانی تازه برای اُنس با خدای تازه، کار را شروع کنید. زندگینامه شهدا، روحانیتِ حضور در محضر خداوند را برای شما زنده و سرزنده خواهد کرد. موفق باشید
با سلام: در رابطه با سوال ۳۳۴۳۱ من به کتاب معاد شما مراجعه کردم اما مطلبی به عنوان (دوگانگی صورت و معنا) پیدا نکردم. لطفاً دقیق تر راهنمایی بفرمایید. با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که موضوع یگانگی صورت و معنا از مباحث بسیار مهمی است که در صورت درک مقام برزخی و قیامتی انسان روشن میگردد و چنانچه مایل باشید در این موارد قدم بزنید؛ باید تمام بحث کتاب «معاد؛ بازگشت به جدّیترین زندگی» همراه با ۷۵ جلسه شرح صوتی آن را دنبال بفرمایید تا موضوع برایتان معنا پیدا کند. موضوعی نیست که با یک سؤال و جواب و یا با یک تیتر و عنوان بتوانید چیزی از آن بیابید. موفق باشید
سلام: از آیه هشت سوره نمل «فَلَمَّا جَاءَهَا نُودِيَ أَنْ بُورِكَ مَنْ فِي النَّارِ وَمَنْ حَوْلَهَا وَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ» می توان وحدت وجود را استنباط کرد؟ داخل آتش خدا بیرون آتش خدا با اینکه درون و برون اوست از همه اینها منزه
باسمه تعالی: سلام علیکم: اشکال ندارد ولی به این نکته فکر کنید که حضرت حق در آن صحنه به نور خاصی برای جان حضرت موسی «علیهالسلام» به ظهور آمدهاند تا در دل همان چیزی که حضرت به دنبال آن بودند، خدا را بیابند. موفق باشید
با سلام: استاد عزیز آیا میتوان در مباحث شما، کلمه ی «انقلاب» را در همه جا مساوی «اراده غلبه دادنِ حکمِ خدا» در نظر گرفت. واینکه اگر این اراده را همچون نقشی در نظر بگیریم که در آینه شفاف باطن های صیقلی متجلی می شود، راه یافت بیشتر این ارده در وجود خود چیست؟ ممنون
باسمه تعالی: سلام علیکم: به این نکته بیندیشید که از یک طرف، حاضرشدن در تاریخی که ذیل اسلام آغاز شده و ما میتوانیم خود را در آن تاریخ معنا کنیم؛ چه نوع روح و روحانیتی در جان ما به ظهور میآید؟ و از طرف دیگر متوجه تقوای الهی باید بود که موانع درک اراده الهی را در جان ما رقیق و رقیقتر میکند. موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم. سلام و احترام خدمت استاد عزیز، ضمن عرض تبریک سال نو استاد، بنده یک فکری که در ذهنم هست و میشه گفت که ازم جدا نمیشه، این هست که باید یک تغییر اساسی کرد و احساس ضعف شدید دارم و به فرموده شما، تفسیر المیزان را هم با یکی از دوستان شروع کرده ام، اما خیلی ضغیف شده ام و جلوی گناهانم را هم نمیگیرم و این حالم را تشدید میکند، یکی از راه هایی که برای تغییر اساسی به نظرم میرسد، اینست که بمیرم و دوباره زنده شوم، حالا شما بفرمایید که چگونه قبل از اینکه بمیریم، بمیرم و دوباره زنده شوم؟ خدا خیرتون دهد
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم بد نیست سری به جواب سؤال شماره 32521 بزنید. إنشاءاللّه موجب گشودهشدن راهی میشود که به دنبال آن هستید. موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم: [جمهوریت و گشودگی در تاریخ فردا]
«رأس الاستبصار الفكرة» اساس بينايي فكر كردن و تأمّل است. تامل و فکر در بن بست های تاریخ معاصر و حضور در گشودگی های پیش رویمان شعله های امید را زنده می کند تا برای گذر از رنج هایی که بدان گرفتار شدیم بن بستی نخواهد بود ولو همراه با شکست هایی باشد. اما باید متوجه این امر شد که در دل شکستهایی که ما در بستر یک نظام اسلامی با تمام بدخواهی ها و دشمنیها داشتیم، امید پیروزی فردا همیشه پیش رویمان بوده است و گرنه عبور از گردنههای سخت و سهمگینِ مکر و نیرنگ تاریخِ کفر و پر مظلمهی استکبار جز با امید به روح الله برایمان محقق نمیشد. به هر حال شکستهایمان جنس عبور داشت و نه ایستایی و عقب گشت، و نه هضمشدن در چرخ گردون تجدد و یا پا پس کشیدن از افقهای تعالی و پیشرفت، کما اینکه ظهور این پیروزیها در بسیاری از جبههها و زمینههای حضور ملی و انقلابیمان کاملا ملموس و مشهود است. چه آن روز که با دستان خالی در دو جبههی نفاق درونی و مبارزه با استکبار بیرونی میجنگیدیم و چه امروز که با جبههی سخت لیبرالهای درونی با اندیشههای روشن فکرانه و متجدد مآبانه و غرب زدهای که انتقادشان نه تنها بوی راستی و درستی نمیدهد، که نمایشی است از خوش رقصی برای جریانی که نه آن را میشناسند و نه بدان تعلق دارند، و فقط بازیگری شده است در میانهی میدانِ ساز و آوازی که از دور خوش است. اما این خلاصهی جبههی مبارزهی ما نیست، ما در وسط جنگ عربده کشانی افتادهایم که امپریالیسم رسانهای به راه انداخته اند و جمهوریت را نشانه گرفته اند، همان خط مقدم نظام در عرصهی سیاست را، همان که اگر تضعیف شود تضعیف نظام را در پی دارد، همان جبهه ای که با آن تا به امروز انقلاب اسلامی از شکست هایمان پل بزرگ پیروزی را خلق کردیم، همان مرکز ثقلی که با آن خطاهای محاسباتیمان را تبدیل به حماسه های امیدآفرین تبدیل کردیم. همان شعفی که از دلش معنویت ساختیم، صنعت آفریدیم، خلاقیت به بار آوردیم، شعر گفتیم و ترانه سرودیم و شهیدانی را بالای دست تشییع کردیم و میدان های مقاومت را فعال کردیم و آب حیات حماسه و ایثار را به رودهای منطقه سرازیر کردیم. مبادا از این نقطه ی عظیم غفلت کنیم و خطاهای محاسباتیمان را خطاهایی غیر قابل ترمیم بدانیم و با آن معامله ی خطای راهبردی کنیم. نه! ما اشتباه کردیم و اشتباه داشتیم و چه بسا اشتباهاتی در پیش روی مان بوجود آید، اما بدانیم خطای جمهوری اسلامی، ذاتیِ آن نیست بدین معنا که از دل نهضت و افق قدسی آن و اندیشهی مکتبی این نظام و آن نظرگاههای بلند خطی که امتداد مسیر شهیدانمان است خطا در نمی آید (خطای راهبردی)؛ بلکه اشتباه و خطا، عارضی ماست، آنچنان که دفاع مقدس ما هم دچار بسیاری از این خطاها شد اما جبهه ی پیروزی رزمندگان مبتنی بر اصولی بود که خطاها را در خودش هضم و حذف می کرد و نه آنکه با خطاها و اشتباهاتش بخواهد پا پس بکشد و زمین گیر شود. آنهم در آن تاریخی که جبهه ی کفر تمام قد برای موجودیت این جمهوریت به پا خاسته. امروز هم دست کمی از دیروز نیست و جنگ در ساحتهای بیشتری از زندگی بشر ورود کرده است. و ما در یک جبهه با او درگیر نیستیم، بلکه در یک جنگ ترکیبی که تمام تمرکزش بر همین اساس جمهوریت است که بر پایه ی استقلال شکل گرفته است و مگر غیر از این است که تمام شبکه ها و تمام جبهه های نظامی حاضر در منطقه علیه موجودیت تو قیام کرده اند و نشستن در این قیام دشمن همان پا پس کشیدن از جبهه های است که حاج قاسم و بچه هایش و همت و باکری و خرازی و زین الدین و بچه هایش در میدان جنگیدند. امروز خطاهای نظام اسلامی را قیاس به خطای غیر قابل ترمیم کردن؛ همان راهبردی است که دشمن در پس آن به دنبال یک جنگ روانی و ترسیم یک نظامی است که به بن بست رسیده است که دیگر توان ادامه ی حیات اجتماعی و سیاسی را ندارد آن هم در روزگاری که غرب دچار پوکی استخوان شده است. و کافی است تا ما در این جنگ روانی تسلیم افکاری شویم که امید به فردا را در دل صحنه های بزرگی که بارها و بارها از پیش روی گذراندیم نمیبینند و نادیده می انگارند آنگاه نه دیروزمان را خواهیم داشت و نه فردایی که بخواهیم برای بهبودی اش اندیشه کنیم.
حیات تاریخی یک ملت در گرو تقدیری است که با اندیشه ی فردایشان می سازند آنچنان که مرگِ یک ملت نیز اینگونه است. اگر امروز از تقدیر تاریخی که می توانیم در دل جمهوریت بسازیم غفلت کنیم از فردای خودمان پا پس کشیدیم و خطری که امروز ما را تهدید می کند، خطر غفلت از تقدیری است که تاریخ ساز خواهد بود. ملتها آنگاه گم خواهند شد که، یا تقدیرشان را نشناسند و یا در تقدیری که رخ داده است حاضر نشوند. حلقه ی میانی یا امامان یا معلمان اجتماعی بشر وظیفه شأن درست در همین نقطه است که باید متذکر حضور تاریخی و حاضر شدن در دل تقدیری باشند که باید برای حیات انسانی مان رقم بزنیم و اگر آنها هم غفلت کنند و فریاد بیداری سر ندهند شاید خواب سنگین بی احساسی و بی مسئولیتی نسبت به فردای آدمی که این هم از لوازم عالم مدرن و دنیای غرب است ما را در گرداب پوچی و بی معنایی از پا در آورد. اما باید دانست و باید گفت که نقطه ی عزیمت به سوی تعالی از جمهوریت میگذرد آنهم در صورت قدسیاش، نه آن جمهوریِ بزک شدهی غرب که خیال جمهوری است نه خود جمهوری!! وقتی سخن از جمهوری می شود همانی است که دفاع مقدس را مدیریت کرد، همانی است که حکومت استبداد را به زیر کشید، همانی است که پوزه ی منافقین را خاکی کرد، همانی است که خمینی را به امامت جامعه پذیرفت، همانی است که سردارش را به تشییع به خاک سپرد، همان حضور سر صحنهی مبارزه ی با قدرت نرم و سخت دشمن است، همانی است که تمام هزینه ی دشمنیِ دشمن صرف زمین زدن او میشود.
اگر جمهوری اسلامی حرم است، حرمْ مَحْرم میخواهد و جمهوری در ایران همان محرمِ حَرم است که اگر بماند دیگر حرمها نیز خواهد ماند. مبادا از وجه حضور دیگر باره ی انسانی که با جمهوری اسلامی ایران قامت برآورده و سر برافراشته غفلت کنیم و از طعم شیرین پیروزی فرداهایی که وعده ی نصرت مقاومت و حضور سر صحنه ی ملت هاست از جانب خدا محروم بمانیم. خودمان را امروز در قامت همت، باکری و خرازی، و چمران سر صحنه ی خاکریز تاریخی ببینیم که در مقابل دشمنی ایستاده که خواسته اش تمامیت جمهوری اسلامی است آنگاه نگاهمان را به خطاهای اشتباه و یا فاحش پشت خاکریز نمی کنیم بلکه صحنه ی اصلی درگیری را نشانه می رویم و میدانیم گذر از خطا و اشتباه مان ما را از صحنه ی نبرد اصلی غافل نمی کند، اما این به معنای چشم پوشی بر خطاها نیست، این به منزله تاکتیک جنگی است که در آن قرار گرفته ایم و ذره ای از مسئولیت مان نسبت به فریاد و تصحیح اشتباهات درون خاکریز نمی کند، اما عذری هم برای خالی کردن میدان نبرد نخواهد بود.
بایست صحنه را خوب فهمید، جای مان را تشخیص دهیم و آنگونه که باید در میدان عمل کنیم و گرنه دچار خطای راهبردی شده ایم آنهم بخاطر اشتباه ها و خطاهای محاسباتی پیرامون مان. عزیزان! خطای جمهوری اسلامی محاسباتی است، خطای در میدان عمل است که برای هر میدان داری رخ می دهد آنهم با چنین حجم آتشِ همه جانبه از سوی دشمن، اما قرار نیست ما تاکتیک را از دست بدهیم و اسیر تکنیک های روانی دشمن شویم و از گذر و گذار اشتباهاتمان کوتاه بیاییم.
بزرگترین خطا امروز، خالی کردن خیمه ای است که دشمن قصد جان ستون خیمه اش را کرده است. امروز حیثیت انسانی مان گره خورده است به این جمهوریت چه آنکه اسلام را قبول داشته باشیم یا آنکه ایران را عزیز جان بدانیم. این جاست که تفکر و تأمل بهترین هادی بیدار کننده ی انسانی است که راه را گم کرده است و به دنبال حقیقت می گردد. بگذارید راحت تر بگویم تقدیر تاریخی و توحیدی آخرالزمان به ایران و اسلام گره خورده است چه بخواهیم این را بفهمیم و یا آنکه بخواهیم مشغول تحلیل های سیاست زده و پیشگویی های تاریخ دانان کلاسیک عالم مدرن و یا غرب زده ی خودی شویم. وصیت نامه ی سرداران بروزرسانی نسخه ی وصیت نامه ی امام بود بر این مهم که امروز تاریخی دیگر به میان آمده و انسانی دیگر در حال تولد است و حوادث این سال ها گواهی بر آن سخنان است اگر گوش جان بسپاریم و یا چشم دل بگشاییم..... و من الله توفیق
باسمه تعالی: سلام علیکم: نمیدانم در مواجهه با متنی چنین فاخر و جامع چه میتوان گفت! مگر جنابعالی چیزی برای گفتن باقی گذاردهاید؟!! خدا میداند سخن همان است که فرمودید با حضور در تاریخی که با انقلاب اسلامی پیش آمده است، بنبستی نخواهد بود ولو آنکه با شکستهایی روبهرو شویم. آری! شکستهای ما از جنس عبور است و نه هضمشدن و پاپسکشیدن از افقهای متعالی. چه اندازه این گفته شما به دل مینشیند که میفرمایید جریان روشنفکریِ متجددمآبانه غربزده اگر انتقاد هم میکند، بوی راستی و درستی نمیدهد؛ نمایشی است از جنس خوشرقصی برای جریانی که آن را درست نمیشناسند. به یاد آقای زیدآبادی و آقای صادق زیباکلام افتادم که نخواهند فهمید چگونه ما حتی از شکستهایمان پل پیروزی خلق کردیم و از خطاهای محاسباتیمان خود را ترمیم نمودیم.
از نگاهی سخن گفتید که رو به آینده دارد و مبتنی بر اصولی است که خطاها را در خود هضم کرد و باز هضم میکند ولی از آن حضور تاریخی پا پس نمیکشد. جناب حجت الاسلام حاج آقای نجاتبخش در جلسه دوم «ما و انقلاب» نکاتی در این رابطه فرمودند که خوب است بدان نیز توجه شود. https://eitaa.com/forsat_soha/513
فرمودید که اگر تسلیم جنگ روانی غربی شویم که خودش گرفتار پوکی استخوان شده؛ نه دیروزمان را خواهیم داشت و نه فردایی که بخواهیم برای بهبودیش اندیشه کنیم. و این همان گمکردنِ تقدیری است که می توانیم خود را از آن طریق در آیندهای حاضر کنیم که بودنمان با شدن همراه است. از جمهوری گفتید و چه خوب گفتید و از حرم گفتید که تنها محرمها را در خود جای میدهد، نه غربزدگان گرفتار روزمرّگی را! فرمودید: «امروز حیثت انسانیمان به همین جمهوریت گره خورده است، چه آنکه اسلام را قبول داشته باشیم و یا آنکه ایران را عزیز جانمان بدانیم». ای کاش! ما مذهبیها با چنین وسعتی با افرادی برخورد میکردیم که چه در داخل کشور و چه در بیرون آن، به ایران عزیز میاندیشند ولی ما متأسفانه از آنها انتظار داریم که حتماً باید شریعت اسلام را بپذیرند. در حالیکه آنها ایرانی را میفهمند که با تشیع یکی شده است. آنچه جنابعالی در این متن فرمودید همه حرفی بود که باید زده میشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام بر استاد گرامی: شب گذشته در شبکه افق در برنامه «به افق فلسطین» خانم معصومه ابتکار را دعوت کردند تا نظر خود را نسبت به جنایتکاری رژیم صهیونیستی بگویند. و ایشان نیز در مورد جنایتکاری رژیم صهیونیستی سخنی گذرا به میان آوردند. ولی در توجیه عدم موضعگیریِ جریانهای داخلی، همه حرفشان آن بود علت سکوت آن جریانها نسبت به کودککشیِ آن رژیم، آن بوده است که اگر سخنی میگفتند نظام جمهوری اسلامی آن را به نفع خود برداشت میکرد و چون نظام اسلامی آنها را از جمله آقای خاتمی را به حاشیه رانده است، آنها در این موارد سکوت کردهاند. به نظر شما آیا این سخن و این توجیه صحیح است؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: در اینکه به گفته رهبر معظم انقلاب بعضاً کوتاهیهایی شده است، بحثی نیست و در اینکه ممکن است بعضی برخوردها با جریانهای سیاسی موجود با وسعت نظر لازم همراه نبوده است، هم بحثی نیست. ولی جای دو سؤال در میان است. یکی آنکه آیا اگر سخنی در تقبیح جنایات رژیم کودککشِ صهیونیستی گفته شود و بر فرض هم نظام اسلامی از آن بهرهبرداری کند، مگربهرهبرداری همانند بهرهبرداری است که نظام استکباریِ آمریکا پیشه کرده است؟! و از آن مهمتر آیا جریانی که خانم ابتکار از آن دفاع میکنند، جریانی نیست که به گفته امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» آنچنان شیفته غرباند که اگر انقلاب در اختیار آن ها قرار بگیرد، یکشبه آن را تقدیم آمریکا میکنند؟!! فراموش کردهایم که حضرت امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» در وصیتنامه خود تذکر دادند: «باید هوشیار و بیدار و مراقب باشید كه سیاست بازان پیوسته به غرب و شرق با وسوسه های شیطانی شما را به سوی این چپاولگران بین المللی نكشند؛ و با اراده مصمم و فعالیت و پشتكار خود به رفع وابستگیها قیام كنید.» موفق باشید
دلم یک خلوت نجفی می خواهد؛ همان خلوتی که پسرک فلافل فروش را در خود فرو برد و ذوب کرد؛ همان خلوتی که سالها پیشتر شیخ اعظم را در خود ذوب کرد؛ یعنی نه که دلم بخواهد، نه، لازمم هست چه بخواهم و چه نخواهم... آه استاد بگذارید یک گله ی سخت از خودم به شما بکنم، به یک جا حواله ام کنید که حالم را سخت بگیرد؛ اینطوری نمی شود بشود، این که می خواهم به شما بگویم سقوطی است که هر چند گاهی دچارش می شوم و هرچه هم اگر بالا رفته باشم یکباره فرو می اندازدم، مثل اینکه در یک دور فلسفی گرفتار شده باشم. چندبار تا حالا شده که حرفهای زشتی در جمع زده ام برای یک لحظه خندیدن یا بهتر بگویم برای جلب توجه. واقعا جای افسوس دارد، به جای جلب توجه امام زمانم رابطه ام را با ایشان به حداقل رسانده ام به جایش دنبال توجه مردمم آن هم با چیزی که چند ثانیه بعدش مایه ی خجالتم می شود و تخریب شخصیت دینی و مذهبی ام! ببخشید اینها را به شما می گویم و وقتتان را می گیرم. راستش دیگر از دست خودم خسته نیستم، بلکه دیگر از دست خودم به عجز رسیده ام، عاجز شده ام. امشب برای یک شوخی لهو و مزخرف، برای شاید یک کلام بیهوده و ناروا به خودم ستم بدی کردم؛ بدتر آنکه بیشتر از نگرانی از عصیان و قبح کارم در نزد خدا، نگران خودم و شخصیتم هستم، افسوس که امام صادق فرمودند اول فکر کنید و بعد حرف بزنید و من سالهاست اول حرف می زنم بعد به حرفم فکر می کنم یا شرمنده می شوم و این شرمندگی یا گاهی اوقات عذرخواهی یک نوع ریاکاری من هست و بازیچه ی مردم کردن خودم، به خودم به عنوان یک مذهبی یا شاید یک معلم قرآن ظلم بدی می کنم و دوباره کردم، دلم یک خلوت نجفی می خواهد؛ حالا بیشتر از همیشه، گاهی افسوس می خوردم به حال گنگ ها؛ بسکه یا گناه زبان کردم، یا با زبانم ظلم کردم یا خودم را به بهای خفیفی معامله کردم، دلم یک دوره تنهایی می خواهد، یک دوره زهد، یک خلوت و چله ی نجفی، واقعا التماس دعا دارم، دعا کنید خدا با اسم جابرش در زندگی ام جلوه کند و اینهمه اشتباهم را جبران کند؛ درد اشتباه خودش یک چیز است و بدتر از آن تکرار این اشتباه ها؛ من چه کنم از دست خودم، من چه کنم از دست این زبانم؛ یک بار به خدا گفتم خدایا من که به خودم رحم نکردم تو که دلت نمی آید من اینقدر خودم را کوچک کنم خدایا پس تو نجاتم بده، من نمی خواهم اینطور باشم ولی متاسفانه گرفتارم، زبانم زبونم کرده، کمکم کنید استاد راستی سلام!
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر میکنم اگر بتوانید صوت شرح کتاب «مقالات» آیت الله شجاعی را طی برنامهای دنبال بفرمایید، إنشاءالله راهگشا خواهد بود. موفق باشید https://lobolmizan.ir/sound/750?mark=%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%AA
استاد بنده رشته فقه و حقوق مدرسه عالی مطهری میخونم. استاد لطفا بنده رو از این بن بستی و تاریکی که نسبت به آینده دارم نجات بدید. از یک طرف هدف و چیزی فکر میکنم علاقه دارم در سطوح عالی حوزه یافتم اما از طرفی یک ترسی دارم که دانشگاه را ادامه بدم و به همین زندگی روزمره ادامه بدم یا خودم را در حوزه پیدا کنم. در ضمن حوزه را به عنوان مسیر علم میبینم و قصد تلبس ندارم. حال انگاری آینده برایم روشن نیست و همین امر باعث ترس نسبت به آینده تحصیلی و شغلی و زندگی و... شده. لطفا با توجه به این شرایط دقیق بگید حوزه برم یا دانشگاه؟ ممنونم
باسمه تعالی: سلام علیکم: حضور در حوزه در صورتی که طلبه به طور کامل تا آنجایی که ملبس شود و در خدمت مردم باشد و در جای خود زندگیاش را در همان فضا معنا کند؛ کار خوبی است. ولی چنانچه تنها در صدد رشد علمی هستید، میتوانید بدون حضور در حوزه و با ارتباط با آثار عالمان دین، آن معارف علمی و دینی را به دست آورید و شغل خود را در راستای همان رشته دانشگاهیتان دنبال کنید. موفق باشید
حضرت استاد سلام الله علیکم: طاعات و عبادات تان قبول. با تشکر و سپاس، من پاسخ پرسش شماره 34886 را در این بخش از فرمایش حضرتعالی یافتم که بیان فرمودید: «هرگز ربوبیت حضرت حق بدون فاتحة الکتاب نمیشود. از آن جهت که عبد با ظهور عبودیت خود در نماز، انوار خلیفه اللهی خدا را به نمایش میگذارد، تا خداوند در درک حضور خود در جامعیت باشد. هم درک حضور خود در خود، و هم درک حضور خود در اسماء و انوار تفصیلی اش.» و از اینکه دریچه دیگری را در موضوع «فقیر الی الله»، به رویم گشودید، سپاسگزارم. «هیچ اگر سایه پذیرد منم آن سایه هیچ» التماس دعای فراوان در سحرهای خاص دارم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدلله به گفته جناب مولوی با توجه به آنکه فرمودهاید:
عاشق شده ای، ای دل سودات مبارک باد... از جا و مکان رستی، آنجات مبارک باد
از هر دو جهان بگذر تنها زن و تنها خور.... تا مُلک و مَلَک گویند، تنهات مبارک باد
ای پیشرو مردی، امروز تو برخوردی.... ای زاهد فردایی فردات مبارک باد
کفرت همگی دین شد تلخت همه شیرین شد.... حلوا شده ای کلی حلوات مبارک باد
در خانقه سینه غوغاست فقیران را.... ای سینه بیکینه غوغات مبارک باد
این دیده دل دیده اشکی بد و دریا شد.... دریاش همی گوید دریات مبارک باد
ای عاشق پنهانی آن یار قرینت باد.... ای طالب بالایی بالات مبارک باد
ای جان پسندیده جوییده و کوشیده.... پرهات بروییده پرهات مبارک باد
خامش کن و پنهان کن بازار نکو کردی.... کالای عجب بردی کالات مبارک باد
موفق باشید
سلام استاد بزرگوار: نظر حضرتعالی در مورد این نوع روایات چیه؟ رسول خدا (صلی الله علیه و آله): کسی که برای رفع نیاز برادر مومن خود کوشش نماید مانند این است که نُه هزار سال خداوند متعال را عبادت نموده در حالی که روزها را روزه گرفته و شب ها را هم شب زنده داری نموده است. بحارالانوار/ج74/ص315 استاد بالاخره همه ما کم و بیش تجربه کمک به افراد مومن را داشتیم و نورانیتش را هم احساس کردیم. ولی هیچ وقت احساس نورانیت ۹۰۰۰ سال عبادت آن به همراه روزه داری و شب زنده داری را نداریم. در حالیکه که گاهی اندک روزه داری و شب زنده داری را نورانیتش را احساس می کنیم. مشکل کجاست؟ آیا صحت این نوع روایات اشکال دارد؟ آیا نورانیت ۹۰۰۰ ساله این عمل در قیامت خودش را نشان می دهد؟ آیا برای تشویق کردن است یا نه، حقیقتاً رفع نیاز از برادر مؤمن به صورت تکوینی چنین نتایجی را در جان انسان به همراه دارد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! نیکی به برادران مؤمن به اعتبار انسانهایی که راههایی هستند به سوی خدا، عالم عرش را در مقابل ما میگشاید به همان معنایی که فرمودهاند: «قَلبَ المُؤمِنِ عَرشُ الرَّحمنِ» و حضور در عرش مانند نور بیرنگ است که محسوس نیست ولی جان انسان را در بر میگیرد، نه مثل نور قرمز یا زرد که جزئی و محسوس باشد. اینجا است که متوجه میشویم چگونه با احسان به انسانها بهخصوص اهل ایمان، از جهانی که سراسر پوچی است آزاد میشویم و پایههای تمدن نوین اسلامی را شکل خواهیم داد. موفق باشید
سلام و ادب: شیوه و سبک کار فرهنگی برای جوونای این نسل چگونهست، چطور باید باشه!؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید کتابهای «جوان و انتخاب بزرگ» و «آشتی با خدا» در این رابطه بتواند کمک کند که البته هر دو کتاب روی سایت هست. در ضمن عرایضی اخیراً تحت عنوان «انقلاب اسلامی؛ طلوعی تاریخی در ۲۲ بهمن سال ۵۷» شده است که میتوانید بدان رجوع کنید. https://eitaa.com/matalebevijeh/12946 موفق باشید
یا محبوب: درود حضرت پروردگار بر شما باد: ببخشید استاد من کتاب «رجب ماه یگانه شدن با خدا» و «روزه دریچه ای به عالم معنا» رو خوندم و اولین روز ماه رجب رو به عنایت حضرت حق روزه گرفتم. شب وقتی به جلسه شما اومدم شور عجیبی احساس کردم و احساس کردم میتونم در هر لحظه به یاد معشوق باشم بعد که در مورد خدای ظهور کرده انقلاب اسلامی صحبت کردید و گفتید غیر خدای واجب الوجود هست. اول اینکه مگر میشه غیر اون باشه؟ و بعد احساس کردم اون شور اشتباه بوده و باید در صحنه به یاد حضرت معشوق بود. مثلا در زمینه ی تحصیل که وظیفه ی حال منه حالا توصیه ی شما چیه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: خدای واجبالوجود یعنی خدایی که با استدلال وجود او را اثبات میکنیم و به وجود او باور داریم. ولی همان خداوند با جلوهها و شأن و شئونات خاصی در هر روز و روزگاری ظهور میکند. از این جهت جلوه و نور خدایی را در این تاریخ مییابید که چگونه نقشههای استکبار را خنثی میکند و در قلب جوانان ما جلوه کرد تا در دفاع مقدس شرکت کنند. ابداً آن شور ابتداییِ ماه رجب که برایتان پیش آمد اشتباه نبود، جلوه خداوند بود که خواست شوق عبادت خود را در ما بیش از پیش رشد دهد. عرض بنده آن بود که این خدا را در آینههایی که با انقلاب اسلامی به ظهور آمده، به تماشا بنشینید. نکاتی که سؤال کننده شماره 34448 متوجه و متذکر آن شده است. موفق باشید
سلام علیکم: در پاسخ به سوال ۳۴۳۷۳ فرمودید که جلسه ای نبوده و سوالات مکتوب بوده! مگر کتاب خویشتن پنهان متن پیاده شده شرح صوتی ده نکته معرفت نفس که در لینک زیر آمده نیست؟: https://lobolmizan.ir/sound/641
باسمه تعالی: سلام علیکم: خیر! اگر ملاحظه بفرمایید سراسر متن کتاب، سؤالهایی است که عزیزان در رابطه با بحث «ده نکته در معرفت نفس» به طور کتبی فرمودهاند و جواب آن سؤالات داده شده است. موفق باشید
آموزگار لبخند، وصیت کردی میان گلستان شهدا دفن شوی که هم دل خودت آرام باشد، هم زیارتگاهت نکنند، هم دست یافتنی برای مردم باشی، میخواستی دست یافتنی باشی ولی نشدی آخر چطور دستم به آستان دستانت برسد؟ ... به قول استاد؛ بعضی ها دوست نداشتن را بلد نیستند و تو جزء آن بعضیها بودی، مهربان بودن با همه را تو به من فهماندی، کاش شاگرد مکتبت باشم... نام او از آسمانی آسمانتر، یاد او از جاودانی جاودانتر، قلب او از مهربانی مهربانتر
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! او به ما فهماند که باید با همه مهربان بود تا پیامبرگونه به نجات بشریت اندیشید. مگر پروردگارمان به رسولش نفرمود: «لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ» (توبه/128) هان! ای انسانها، رسولی از جان خودتان به سوی شما آمده است که بسی بر او گران است که شما در سختی باشید و بسیار حریص و مشتاق است که شما در مسیری اینچنین گشوده و سراسر رحمت پای گذارید. و این است که هر محبتی از حاج قاسم فرزند انقلاب به سوی هر کسی جاری شود، در عمل، آن کس آن را به حساب تاریخی میگذارد که با انقلاب اسلامی شروع شده و ناخودآگاه، خود را متعلّق به آن تاریخ میداند و این است اسرار حضور شهید حاج قاسم سلیمانی که نزدیکِ نزدیک و دورِ دور است. موفق باشید
با سلام: آیا شریعت همیشه تجلی حقیقت است؟ گاه دیده و خوانده شده که حقیقت متفاوت با شریعت است در این صورت چگونه می توان به شریعت یقین داشت و از حقیقت اعراض نکرد؟ مثلا در شریعت حج واجب است اما در زمانی امام با توجه به حقیقت مسئله، رفتن به حج را منع کردند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: شریعت در ذات خود راهی است به سوی حقیقت. حال اگر شرایطی پیش آید که آن راه به طور موقت به سوی حقیقت سیر نکند، اینجا است که نسبت به آن راه در آن شرایط، تجدید نظر میشود هرچند در هر حال شریعت الهی یک حقیقت ثابت و پایدار است. مثل آنکه انسان بالاخره با نماز به قرب الهی نایل میشود، ولی آنگاه که در حین نماز متوجه شود خطر فروافتادن کودکی در آب و یا چاه هست، نماز را ترک میکند. ولی در هر حال آنچه انسان را به خدا نزدیک میکند، در دل همین نماز و سایر دستورات شریعت نهفته است. موفق باشید
سلام علیکم: در رابطه با گفتگوی با دوستان با موضوع صبر و رحمت در بستر ایمان سوالی داشتم. اگر همکارانی که قرار هست باهاشون گفتگو کنیم اهل دین نباشند و بلافاصله که بحث قران یا خدا میاد وسط میگویند «چه ربطی دارد؟! چرا قران و خدا را میآوری وسط؟!» و فورا بحث رو اقتصادی میکنند و میگویند اگر قرار هست آینده اوضاع اقتصادی خوب شود به ما که وصال نمیدهد میخواهم که خوب نشود!! و دنبال ارزانی ماشین و گوشت و خانه هستند. چگونه میتوان گفتگویی آغاز کرد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! اگر فضا، فضای جدال باشد و نه فضای گفتگو، حضرت اباعبدالله «علیهالسلام» در کتاب شریف «مصباح الشریعه» میفرمایند: خدا رحمت کند کسی را که جدال را ترک کند، حتی اگر حق با او باشد. نهایتاً خوب است آن افراد را به سخنان اخیر آقای چگینی https://eitaa.com/matalebevijeh/12402 و استاد قمی https://eitaa.com/matalebevijeh/12409 راهنماییشان فرمایید. موفق باشید