سلام استاد: من یه عرضی داشتم راجب اربعین و کربلا خب من قبل این که بخواهم برم کربلا بالاخره یه زندگی دارم مثلا کتاب های شما رو دنبال میکنم یا سعی میکنم با قرآن انس بگیرم یا نسبتم رو پیدا کنم و از این جور کارا ولی تا به محرم و اربعین نزدیک میشم و واردش میشم اصلا دیگه این جور نیست. مثلا میرفتم تو حرم امام حسین مینشستم و سعی میکردم یه چیزیا پیدا کنم ولی یه چیزی هم بهم میگفت که خب این که هست تو فقط باید ببینیش و قشنگ هم بدون هیچ دقدقه ای داشتمش و الان اینجا که اومدم دارم حسش میکنم. خلاصه همه چیز برام حاضر بود ولی تا پا مون رو گذاشتیم دوباره توی این شهر یا این سبک انگار باید بلند شیم و خودمون رو حفظ کنیم. و دقیقا همین نقطه برا من سخت هستش. با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: همیشه همینطور است که نفحاتی از طرف خداوند بخصوص در مکانهای مقدس سراغ انسان میآید تا افق ادامه راه را بنمایاند و ما از آن به بعد از طریق رعایت دستورات شرع میتوانیم آن افق را برای خود روشن و روشنتر نماییم. موفق باشید
سلام و عرض ادب: بنده به حمدالله بعد از سالها کم کم، جایگاه علم عرشی شما را بیشتر از قبل متوجه میشوم. اینکه شما آدم مذهبی، عارف، مفسر قران و نهج البلاغه و روایات، غرب شناس و ... بودید و هستید شکی نیست. اما نگاه بسیار عمیق و حکیمانه شما، تحلیل عرشی فرا سیاسی و فرا مذهبی جنابعالی، ما را وارد عالَم جدیدی میکند که گویا آن عالم، مادر عوالم و علوم هست و همین نگاه باعث میشود که ما با احاطه بیشتر و دیدن زوایا و جوانب بیشتر، مسائل را دنبال کنیم. فی المثل همین مناظره آقای نصیری و آقای خانعلی زاده را که در کانال مطالب ویژه بارگزاری فرمودید نکاتی را که به ذهنم رسید بیان کنم: ۱. تفکر آقای نصیری، نماد و جلوه ای از جریان فکری غربگراست که تمامأ غرب زده و اتفاقأ غرب پرست هستند. به دلیل اینکه هرچه غرب بگوید و انجام دهد ایده ال و هرچه جمهوری اسلامی انجام دهد همه یکسره عبث و باطلست. این گروه سامری، گوساله پرستی هستند که زیور و طلای آن گوساله، تجملات و اشرافی گری و زیبایی های ظاهری و ابزار غربیست و تاریخ چپاول و غارت ثروت سایر ملت ها توسط غرب را نمی بینند و تاریخ بردگانی که از آفریقا به آمریکا برده شدند را نمی دانند. کشتارها و جنایات غرب وحشی در جنگ های اول و دوم را نمیخواهند ببینند. تجاوز آمریکا و ناتو به کشورهای دیگر ( قتل و خرابی و ... که همه میبینند) را شاید اینها زیبا ببینند. غرب یکسره حیوانی و پاشیدگی خانواده و نابودی اخلاق انسانی و انحطاط انسانیت را متأسفانه نمیبینند چون دایره دیدشان محدود و خلاصه شده در ماشین لوکس و زیبایی های بصری و توهمی غرب. این جماعت، تا ابد میخواهند سایر ملل، برده و نوکر غرب باشند چون اعتقاد به کرامت انسانی ندارند جون باور ندارند که ما میتوانیم ارباب خودمان باشیم چون خودشان میخواهند غرب ادامه داشته باشد چون میخواهند ظلم و استکبار ادامه پیدا کند چون میخواهند خودشان ظالم باشند و این تفکر و فرهنگ غارتگر اگر نباشد هویت شان برباد رفته است. این تفکر که تمامأ در دنیای وهمیست و خودشان هم متعلق به این دنیای وهمی هستند دارند تمام میشوند چون تمام موجودیتشان توهمیست و توهم هم حقیقت ندارد که باقی شود. ۲- اقای خانعلی زاده از یک افق عزت مدارانه، علم مدارانه صحبت میکردند و بر اساس شواهد و اسنادی که نشان از عقلانیت بالای ایشان بود که در واقع عقلانیت انقلاب است، حکایت داشت. واقعأ خیلی قوی بودند و فردی به این حد مطلع و باسواد، باعث شعف ما شد که حتی دانشجویان هم با کف زدن، منطق آقای خانعلی زاده را تأیید کردند. این عقلانیت آقای دکتر خانعلی زاده، نشان پختگی ایشان بود که در طرف مقابل، ما تنها هیاهو، کینه بسیار عمیق و شدید از جمهوری اسلامی و جنجال آفرینی و عوام فریبی را دیدیم که گویا همان تفکر اموی را دنبال میکنند. ۳. با آنکه قصد دکتر خانعلی زاده علی الظاهر این بود که کمتر به شواهد قرانی و روایی رجوع کنند و بیشتر مستدل و علمی (آکادمیک و دانشگاهی) صحبت کنند اما مشخص بود که خیلی در زمینه دینی مسلط هستند اما چون فضا، فضای دانشجویی و دانشگاهی بود نمیخواستند وارد مسائل دینی شوند اما از دیگر سو، با آنکه طرف مناظره هیچ اعتقاد ـ تکرار میکنم هیچ اعتقاد عمیق دینی ندارد و دائم دین و نماد های اصیل دینی یعنی پیامبر و ائمه ـ علیم صلوات الله ـ را تحقیر میکنند و برداشت وارونه و شخصی از دین و تاریخ دارند اما و اما چنان عوام فریبی میکنند که شاید و البته شاید ـ فقط ظاهر بینان خفته، در خواب خود آنها را تأیید کنند. خود آقای نصیری; حداقل آنچه را که ما در بعد انسانی و اجتماعی از کلام ایشان درک میکنیم و از ما حصل کلامش بیرون میاید اصلأ قران را نفهمیده اند و به آقای خانعلی زاده توصیه میکنند که قران بخوانند. در جهان امروز قران خواندن، به تنهایی کافی نیست و با قرائت معایه ای بدتر. با قرائت داعشی هم صد البته بدتر. چون داعش بهتر از همه حافظ قران بودند (در کلمات و عبارات) الحاصل اینکه این مناظره امیدواریم باب تفکر و گفتگوی بین مردم را باز کند و مردم بیشتر به پوچی لیبرالها پی ببرند و اینکه جماعتی که همچون معاویه از دین استفاده ابزاری میکنند برای پیروانشان روشن شود. بنده بدون حب و بغض چیزکی را عرض کردم و سعی کردم با وجه پدیدار شناسانه هستی شناسانه و البته خیلی مختصر بررسی کنم. والسلام
باسمه تعالی: سلام علیکم: چه اندازه موجب مباهات است که اینچنین کاربران عزیز متوجه جایگاه تاریخی ما در امروز و فردایمان هستند. و ملاحظه میکنید انگاه که انسان در مسیر صحیح قرار بگیرد، چه اندازه همچون آقای خانعلیزاده، منطقش رسا و عقلانی میشود و وقتی انسان در مسیر صحیح تاریخیِ خود قرار نگیرد چه اندازه با واژههای دینی ناتوانیِ خود را در فهم آن واژهها نشان میدهد. گویا ایشان فراموش کرده بودند که اساساً علت خروج حضرت اباعبدالله «علیهالسلام» از مدینه به جهت عدم پذیرش بیعت یزید بود و از همان بدو ورود، حکایتِ این مسیر را که به شهادت میانجامد پیشبینی میکنند. موفق باشید
سلام خدمت استاد عزیز: به نظرم حجم پیامهایی که ضمن ابراز ارادت (ظاهری یا حقیقی) به جنابعالی مستقیما علیه رهبری و نه سایر ارکان اجرایی نظام مطلب مینویسند تا حدی غیر عادی است. چون خط مشی شما و مواضع محکم شما در دفاع از اصل نظام و ولایت فقیه آنقدر واضح است که ادعای ارادت به شما با برخی لحنهای بسیار تند علیه رهبری جور در نمیآید. احتمال دارد از آزاداندیشی شما و درج بدون کم و کاست پرسشها در کانال جهت القای ناامیدی و ناکارآمدی نظام اسلامی و القای فراگیر شدن آن سو استفاده کنند. چون اکثر پرسشهای اینچنینی هم عینا همان مطلب قبلی با بیانهای مختلف هستند که بعید نیست منیع تولید آنها یک یا چند نفر خاص باشند. البته منکر وجود این دیدگاه و شیوع نسبی آن در افکار عمومی نیستم ولی نه در افکار ارادتمندان جنابعالی و بخش قابل توجهی از قشر مذهبی که اتفاقا بعد از اغتشاشات اخیر بیشتر فهمیدند که راه نجات کشور به هر حال در دایره حفظ همین نظام است و بس.
باسمه تعالی: سلام علیکم: هرچه هست دشمن به خوبی در این سالها تجربه کرد ستونِ معنابخشی به بشر امروز، انقلاب اسلامی است آن هم با محوریت رهبر معظم انقلاب. و دقیقاً به همان معنایی که در صدر اسلام مولایمان علی «علیهالسلام» چنین نقشی را داشتهاند که دشمنان اسلام تا آنجا فضا را آلوده کرد که وقتی خبر شهادت حضرت را در محراب شنیدند گفتند مگر علی هم نماز میخواند! جریان مقابله با نورانیت انقلاب اسلامی به هر معنایی که باشد، امروز متوجه شده است باید رهبری را بزند حتی افرادی مانند مهدی نصیری. و سنت خدا در این است که از این طریق هم دشمن شکست بخورد و شیرینیِ حضور در انقلاب اسلامی برای یاران انقلاب بیش از پیش به ظهور آید. «فَاعْتَبِرُوا يَا أُولِي الْأَبْصَارِ». موفق باشید
سلام و ادب: وقت شما بخیر. استاد این فرمایش شما که فرموده اید: علامه حسن زاده آملی تولدها در پیش دارد به چه معناست؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: به آن معناست که آن شخصیت بزرگ، حرفهایی دارند که نیاز است زمان بگذرد تا بشر جدید متوجه عمق آن نوع سخنان برای حضورش در عالم بشود. موفق باشید
با سلام و ادب: چند وقت قبل شخصی را ملاقات کردم که توانایی داشت دست شکسته و تاندون پاره شده را، بدون مراجعه به دکتر شفا داد. از آنجا که خودم هم دچار کسالتی هستم به او گفتم می توانی به من هم کمک کنی؟ ( البته من تا آن زمان نمی دانستم که مسلمان نیست. یعنی بوده ولی برگشته و الان هیچ دینی ندارد.) گفت تو مسلمانی و اعتقاد به امام زمان داری، برو بگو بهت شفا بده، اگر امام زمانی باشد (معتقد بود وجود امام زمان دروغ است). بی عرضگی را چگونه به رخم کشیده بود؟ زمینه شد تا دوباره عقایدم را بررسی کنم. چرا باید این طور بشود. عمری مثلا سعی در دوری از گناه سپری کردیم ولی نتوانستیم از سلامتی محافظت کنیم و یا وقتی رفت برگردانیم، آنوقت این آقا با تمرکز قوا، قدرت خودش را ظاهر کند و من و دینم را ریشخند کند! سراغ کتاب های اسلامی که می روی، خبری از اصل مطلب نیست. همه اش پراکندگی، یا بحث روی مباني نظری. خودش را کشته که خدا یکی است. این را که قبول داریم دیگر، بعدش را بگو کتاب جایگاه جن تان را می خواندم، ص ۸۵ در پاسخ به سوالی نوشته بودید: مدبر آب وقتی آب حرارت ببیند آن را بالا می برد و عقول عرضه را توضیح داده بودید. خدا خیرتون بده، ای کاش کتابی هم در فلسفه می نوشتید و جاهایی که لازم است نه این مباحث عجيب و نقل اقوال پر ماجرا، و نتایج کاربردی آن را می آوردید. آن شاءالله این نحوه عرضه و معرفی دین سامان داشته باشد. نه توحید نه معاد. فقط یکسری علوم انباشته ی بی فایده.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد فکر کنید که مگر جایگاه دین خدا در چنین جایگاههایی هست؟ در حالیکه خداوند ما را خلق کرده تا از طریق شریعت الهی بتوانیم در ابعاد معنوی خود، جهت حضور در ابدیتی که در پیش است، وسعت یابیم و زندگی دنیاییمان طوری باشد که به معنی واقعی آن، زندگی حساب شود با آرامشی که هر انسانی نیاز دارد و تجربه نشان داده است با رعایت دستورات دین، دنیا و آخرت انسان معنای حقیقی خود را پیدا میکند. موفق باشید
با سلام خدمت استاد طاهر زاده وعزیزان سایت و کانال لب المیزان: ضمن عذر خواهی از محضر استاد جهت دخالت در پرسش و پاسخ، در مورد سوال 34827 این طور به نظر می آید که سوءتفاهمی برای شخص سوال کننده پیش آمده است. اگر عزیزان سایت صلاح دانستند این متن را انتشار دهند. حاج آقای پناهیان درسحرهای ماه رمضان امسال در برنامه ماه من شبکه ۳ بحثی را شروع کردند تحت عنوان: اصلاح برداشت های ناروا از دین، در رسالت و کلمات امیرالمومنین (علیه سلام) از دوست عزیز سوال کننده درخواست دارم منصفانه این جلسات را که هر کدام حدودا ۲۰ دقیقه است، کامل گوش کنند و با فضای بحث آشنا شوند و ببینند که ایشان اصلا چنین حرفی زده اند یا نه؟ که مبادا با عدم بررسی صحت مطلبی نتیجه گیری انجام بشه.
باسمه تعالی: سلام علیکم: توصیه جنابعالی، توصیه به جایی است. إنشاءالله آن عزیز و سایر کاربران با دنبالکردن توصیه جنابعالی بهترین نتیجه را برای خود شکل دهند. موفق باشید
سلام: ببخشید چندی است که دچار قبض شدید روحی شده ام و ضیق صدر به راحتی از بیرونم نیز احساس میشود. تقریبا ۸۰ درصد افرادی که به کنارم می آیند از جانب من متضرر میشوند- با اینکه این را نمیخواهم و پس از اینکه اتفاق افتاد، عذاب وجدان سنگینی بر من احاطه می کند-. طبیعت گرم و خشک بر بنده حاکم است و تند مزاجی دارم اما آن را به توفیق الهی در نیمی از مواقع کنترل میکنم ولی گاها میشود که از کوره در میروم و حتی اگر مقصر نیز نباشم عذاب وجدان میگیرم. خلاصه که اینها همه باعث شده که کسی را برای درد و دل کردن نداشته باشم و حرفهایم را با کتاب هایم بزنم و اشکِ خون بریزم برای آینده ایکه از این اعراض نفسانی پلید خبری نباشد. البته که به خداوند امیدوارم که آن روز را محقق میکند. حقاََ که تنهایی در آخرالزمان جانگیر است؛ البته شاید فرصتی است برای ارتباط با خدا و امام زمان علیه السلام. برقراری این ارتباط برای بنده خیلی سخت شده مخصوصا حالا که درگیری ذهنی شدید دارم به آنجور مسائل زندگی که در ابتدا عرض شد. شما به عنوان استاد؛ بنده شرح حال خود را دادم اگر منت بگذارید توصیه ای به بنده بفرمایید. سپاس🌺
باسمه تعالی: سلام علیکم: این تنها مشکل جنابعالی نیست. این قصه روح بشر جدید است که برای هرکس به نوعی ظهور میکند و در این رابطه بنده در سال اخیر بیشتر از قبل با رفقایی که در این نحوه از حضوروارد شدهاند، روبرو شدهام. نه! قصه، قصه دیگری است و آن اینکه بنا است در جهانی بسی گشودهتر با هستی خود روبرو شویم، وگرنه در دل حرکات مذهبی و فعالیتهای دینی به بودنی که وسعت ما را با انسانیت انسانها یگانه کند، نمیرسیم. در این رابطه پیشنهاد اولیه بنده آن است که عرایض مطرحشده در سوره «صف» را دنبال بفرمایید و این شروعی است برای درک انسانیت گسترده انسانها تا همان کس و کسانی که نزدیکترینها به شما هستند و دورشان میپنداریم، به نحوی دیگر نزدیکی و نزدیکتربودنشان را بیابید. ما در این مرحله از انقلاب در جهانی دیگر باید حاضر شویم و اینجا است که بیش از آنکه شرایط را تغییر دهیم، باید در خودِ دیگری خود را حاضر کنیم. موفق باشید
سلام: مدرسهای غیرانتفاعی تاسیس شد برای قشر محروم، مستضعف و...، از پایههای پیشدبستانی تا چهارم دبستان فعلا و بناست سال به سال بر پایهها بتوفیق الهی اضاف بشود که بچههایی که در این محل تحصیل میکنند تا جاییکه امکان داره در همین محل موندگار باشند. دغدغمون صرفا درس دادن ریاضیات و حفظیات نیست که میخواییم جوان سالم و توانمند بلحاظ شکوفایی استعدادش به جامعه تزریق بشه. اونچه که برای ما مهمه نمره ۲۰ نیست، شکوفایی استعداد دانشآموز است. امسال اولین سال تاسیسش بود. مسلما راه طولانی و پرچالشی در پیش داریم، خواستم در این زمینه و برای این قشر ما را توصیه و راهنمایی بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: فهم بنده نسبت به نظام عمومیِ آموزشی با توجه به اندکی اطلاعاتی که دارم، آن بود که ما نیاز به مدارس غیر انتفاعی نداشتیم و باید تلاش میکردیم بدنه آموزشی عمومی تقویت میشد. البته این مربوط به کار شما و شرایطی که شروع کردهاید نیست، امید است شماها با نظر به نیازی که نظام اسلامی در رشد شخصیت انسانها در همه ابعاد وجودی دراین جهان دارد، تلاش خود را بنمایید و إنشاءالله به نتیجه خواهید رسید. موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم. یا مادر مدد. سلام استاد خدا قوت. ببخشید من پارسال خیلی پر انگیزه بودم و دوست داشتم کار بکنم و مطالعه بکنم و یه اثری بزارم حالا چه تو مجموعه خودمون چه کلا توی فضای کشور و یه دید خوبی داشتم که من باید برم یه همچین کاری توی فضای قرآنی کشور انجام بدم و الان هم باید خودم رو برای اون کار آماده بکنم ولی الان راسیاتش یکم کلا بی انگیزه و پوچ شدم، کلا همه چی برام پوچ شده دیگه اون عالمی هم که قبلا داشتم تو فضای معنوی رو هم ندارم، البته قبلا بهم گفتین رفتم تو حالت قبض. حالا میخواستم ببینم اینم مال همونه یا نه؟ اگه چیز دیگه ای چرا اینطوری شدم و چیکار کنم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: این تنها مشکل جنابعالی نیست. این قصه روح بشر جدید است که برای هرکس به نوعی ظهور میکند و در این رابطه بنده در سال اخیر بیشتر از قبل با رفقایی که در این نحوه از حضور وارد شدهاند، روبرو شدهام. نه! قصه، قصه دیگری است و آن اینکه بنا است در جهانی بسی گشودهتر با هستی خود روبرو شویم، وگرنه در دل حرکات مذهبی و فعالیتهای دینی به بودنی که وسعت ما را با انسانیت انسانها یگانه کند، نمیرسیم. در این رابطه پیشنهاد اولیه آن است که آخرین سخن و آخرین نوشته بنده را تحت عنوان «شهید حاج قاسم سلیمانی؛ سرّی از اسرار تاریخی ما» دنبال بفرمایید که إنشاءالله در کانال مطالب ویژه قرار خواهد گرفت، و این شروعی است برای درک انسانیت گسترده انسانها تا همان کس و کسانی که نزدیکترینها به شما هستند و دورشان میپنداریم، به نحوی دیگر نزدیکی و نزدیکتربودنشان را بیابید. ما در این مرحله از انقلاب در جهانی دیگر باید حاضر شویم و اینجا است که بیش از آنکه شرایط را تغییر دهیم، باید در خودِ دیگری خود را حاضر کنیم. موفق باشید
سلام و عرض ادب امسال راهپیمایی ۲۲ بهمن خیلی شعف و شادی خاصی داشتم. اصلا متفاوت از راهپیماییهای دیگر بود. به نظر شما چگونه باید آن را تحلیل کنیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: هنر ما آن است که متوجه باشیم در چه موقعیتی قرار داریم. مردم ما در باطنِ معنوی خود متوجه آیندهای هستند که ادامه انقلاب اسلامی است و نه آیندهای که بناست رضا پهلوی و گلشیفته فراهانی و از آن مهمتر پرویز ثابتی شکنجهگر مشهور ساواک آن را شکل دهند. ملاحظه کردید که راهپیمایان متذکر این امر بودند که بزرگترین نتیجه انقلاب اسلامی، استقلال ملّی است و لذت درک این استقلال، آنان را با همه سختیهای معیشتی به وفاداری نسبت به انقلاب متعهد کرده است. اینجا است که باید گفت حقیقتاً انقلاب اسلامی حالتی معماگونه دارد و این امری است که جبهه استکبار متوجه آن نیست.
کجای دنیا چنین امری یعنی بسیج اجتماعی در ابعاد ملی در چنین شرایطی پیش میآید که در ۲۲ بهمنهای هر سال به ظهور میآید؟ حتی بعد از ۴۴ سال که از آن ۲۲ بهمن سال ۵۷ گذشته است. هر اندازه انسان نسبت به این شور انقلابی و تعلّقی که نسبت به انقلاب در صحنه است؛ فکر کند، جز یک معما برایش پیش نمیآید.
راستی را! اگر ارتباطی باطنی در صحنه نیست که به تعبیر حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» همان دست خداوند است، چه کسی میتواند بعد از ۴۴ سال، این ملت را به صحنه آورد؟!! آیا این حکایت از شروع تاریخی دیگر ندارد؟ تاریخی که دست غیبی و اراده الهی آن را به حرکت میآورد؟ و نسبتی عجیب بین امامِ این مردم و مردم را شکل داده است؟ به طوری که هرکس خودِ گمشده خود را در امامشان مییابند. و در هر سالی خود را در نسبت با امام و انقلاب، تجدید میکنند تا آن حیات باطنی که با شروع انقلاب اسلامی در جانها زنده شد، زنده و زندهتر بماند. آیا انسانِ تجددزده میتواند با این انقلاب همراهی کند؟! در حالیکه تنها به منافع اقتصادیاش فکر میکند؟ و آیا میفهمد چرا مردم در چنین شرایطی که شرایط انقباضِ اقتصادی است، در این صحنهها حاضر میشوند؟! مگر اینکه بپذیریم انقلاب اسلامی جزو هویت آنها شده است و با حضور در راهپیماییهای اینچنینی، منِ جمعی خود را تجربه میکنند و این، امری است ماورای اینکه انقلاب اسلامی را صِرفاً یک نظام سیاسی تلقی کنند.
مردم ما نشان دادند انقلاب اسلامی یک خط تاریخی است که در درون روح ایمانی آنها متولد شده است. و اینجا است که باید باطن جامعه را در این نوع راهپیماییها ارزیابی کرد و نه در نظرسنجیها. ملاحظه میکنید چگونه در روز ۲۲ بهمن دوگانه شهری و روستایی از بین میرود و در شرایطی که به هزار دلیل برای شرکتنکردنِ مردم، مردم به صحنه میآیند. آیا چنین نظامی از طریق اپوزیسیون حقیر خارج کشور، قابل براندازی است؟!! در حالیکه ملتی در صحنه انقلاباند که اینچنین در مقابل مشکلات، تاب میآورند و باز در صحنه میمانند. در حالیکه ملاحظه کردید جریان برانداز حتی ۴ ماه نتوانست بدنه اجتماعی خود را نگه دارد. آیا جز این است که دلهای این مردم در دست خدا است؟ موفق باشید
با سلام خدمت استاد عزیز: استاد گمانم، در بحث استعداد شناسی ضعیفیم، بنده با یه استادی که ازاتریش درس خونده بود، در زمینه استعداد شناسی میگفتن چندین فاکتورهست برای اینکه یه فرد در یه جایگاهی قراربگیره، عواملی که ایشون بررسی میکردن خیلی جامع هست. البته میدونم درمکتب خودمون جامع تره ولی مطالبی هم که اونا بررسی کردن جالب و جامع هست، عواملی همچون هوش، استعداد، مزاج، علاقه، امکانات، وضعیت جسمی، روحی، و... که به نظرم از این بهتر را خودمون هم میتوانیم داشته باشیم، وقتی بر فرض بچه امکانات مالی نداره میفرستیم رشته پردرامد. حالا یا فشار روی بچه میاد یا پدر دچار یه انحرافاتی میشه، یا مثلا فرد توان جسمی نداره، یا علاقه نداره و میفرستیم رشته یا کاری تو کلاس و کار حواسش پرته و نمیتونه متمرکز بشه و کار و درس را با کیفیت انجام بده، نمیدونم شاید این مورد در مورد افرادی که حوزه علمیه هم میرن باشه، از اون طرف بحث اختیارهست شاید اگر نرم افزاری همه اینها را داشته باشه و دو راه به فرد نشون داده بشه یکی اینکه دیگران انتخاب کنن و یکی اینکه خود فرد آگاهانه، از دوباره کاری ها و تکرار و دور جلوگیری بشه، شاید این مسئله در زمینه ازدواج هم باشه. استاد سوالات روانشناسی ازدواج دو نفر را از چندین جهت بررسی میکنه مثلا دو نفر از نظر هوش، استعداد، اقلیم، مزاج، و... فاکتور بررسی و معرفی میشن با این کیفیت داره رفتارمیشه اون وقت در کشور ما اصولی کار نمیشه و کارها بی کیفیت و عجولانه بعدم آسیب میبینیم مدام هم حرفمون مرگ بر استکبار هست ولی عملکرد ضعیف، تا حدی که چند وقت پیش در یه کتاب که ترجمه بود و مال فرهنگ غیرخودی صفحه اول نوشته بود برای تربیت فرزندان لیست سال قبل تولد فرزند تدبیر باید کرد، البته گاه گمان میکنم امام بزرگوار این تدبیر را هم برامون انجام دادن ولی متاسفانه یه عده با بی تدبیری و جهل و بی بصیرتی خرابش کردن، و ما الان با نسلهایی روبرو هستیم که اینقدر مشکلات پیدا کردند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال علاوه بر فطرت که در همه یکسان است و گرایش به حق و حقیقت در جان همگان جاری است، شناخت روحیهها و مناسب همان روحیهها با افراد تعاملکردن، امر مهم و حساسی است و نباید از آن غفلت شود. موفق باشید
عرض سلام و ارادت: استاد بزرگوار می خواستم نظرتون را در مورد ورزش یوگا بدانم آیا به عنوان صرفا یه ورزش میشه در باشگاه انجام داد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به مطالعاتی که بنده نسبت به «یوگا» داشتهام به نظر میاید همانطور که جنابعالی متوجه شدهاید به عنوان یک ورزش و با نظر به تمرکزاتی که در آن هست، قابل استفاده میباشد. ولی بعضی از تئوریهایی که در آن مطرح است بیشتر، توهّمی است که ما نباید معطل آن باشیم. موفق باشید
سلام علیک: آیا جهان امروز نیاز به ظهورآمدن نحوه ای دیگر از وجود درعالم توسط انسانها دارد؟ آیا ما باید خودمان را آماده پذیرش الطاف حق و پرورش در عالم الهی و ظهور بندگی خویش کنیم؟ ما امروز چگونه باید در مسیری که شهدا قدم میزنند طبق روح زمانه به قول شما قرار بگیریم؟ حاج آقا دعا کنید من شهید بشم. دیگه چیزی تواین دنیا چنگی به دلم نمیزنه! فقط میمونه اینکه باید طبق وظیفه الهی سربازی رهبرحکیم مان را بکنیم و البته هرکسی به طریقی ولی گاهی طاقتمان طاق میشه و در تصمیم گیریها دچار تردید و البته اشکال از خودمونه. در هر صورت اگه کاری داشتید تماس بگیرید تا در خدمت باشیم. زیارت حاج قاسم هم رفتید التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. مگر نفرمودهاند: «تو پای به راه در نِه و هیچ مپرس / خودْ راه بگویدت که چون باید کرد»؟ عمده درک حضور در این تاریخ ذیل ولایت نایب الإمام است که خود به خود برکات خاص خود را مینمایاند. راستی را! فردای ما با جهانی که انقلاب اسلامی برایمان گشود، چه فردایی است؟ چه کسی گمان میکرد فردایِ دیروزِ ما چنین روزی است که ما تماشاگر آن هستیم؟ پس چه میدانیم چه فردایی در پیش است؟ با افقی که نه جدای از ما است و نه نزدیک به ما، دورِ دور و نزدیکِ نزدیک. ۲. بحمدلله همین روحیه که برایتان پیش آمده، از الطاف الهی است. موفق باشید
سلام استاد: اگر روح همه کمالات را دارد پس تقویت روح و تقویت اراده و غیره یعنی چه؟ و اساسا در قوس صعود چه تغییری در روح ایجاد میشه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ما با ارادههای خود میتوانیم آن کمالات تکوینی را به عنوان یک شخص از آنِ خود کنیم تا آن کمالات از طریق رعایت دستورات شرع و توجه به هویت فطری خود برای ما حاضر شوند. موفق باشید
سلام و احترام خدمت استاد عزیز جناب طاهرزاده: من جوانی ٢٣ ساله هستم اهل اصفهان، من زمانی که نوجوان بودم چند سال در اروپا زندگی کردم و بعد از تنفس در فضای غرب، پوچی غرب را از عمق وجود احساس کردم و سوالات زیادی برایم در مورد معنای زندگی و پوچی و هدف انسان به وجود آمد. پس از بازگشت به ایران به واسطه رفقای عزیزم در مجمع شهید اژه ای با کتابهای شما و به خصوص با کتاب آشتی با خدا آشنا شدم و مانند تشنه ای که به آب رسیده باشد، از این کتاب و مطالب استفاده کردم و تحولی درون من ایجاد شد. انگار که تک تک کلمات آن را با تمام وجودم درک میکردم سالها از این تحول گذشت و من با سرلوحه قرار دادن احکام دین و معارف دینی وارد زندگی ای حقیقتا سرشار آرامش و اطمینان شدم اما باز بعد از گذشتن زمان و درگیر شدن با چالش هایی مانند تمام کردن دانشگاه، کار، سربازی و ارتباط جدی ای که به واسطه شغلم، با انسانهای پوچ و بی هدف پیدا کردم، باز وارد فضای اضطراب درونی شدم و حال با وجود اینکه همان مطالب قبلی را میخوانم و با وجود اینکه علی الظاهر حتی کلمه به کلمه آن را حفظ هستم اما اثری در جانم نمیگذارد و نمیتوانم خود را در فضا و حضوری خدایی بیابم و اینکه در کانالی که در تلگرام دارید (اشارت) فرموده بودید انسان امروز میتواند با بهره گیری از سخنان حضرت علی (ص) و با یافتن ایشان میتوانیم طلب بزرگ خود را بیابیم و از بحران بزرگی که در مقابل بشریت هست نجات بیابیم سوال بنده این است که با توجه به شرایطی که عرض شد این نجات چگونه میتواند حاصل شود؟ با تشکر و دعای خیر برای شما
باسمه تعالی: سلام علیکم: حداقل میتوانید مدتی با خطبههای توحیدی آن حضرت مأنوس باشد و بنگرید آن حضرت چه نوع حضوری را برای ما مدّ نظر میآورند. در این رابطه میتوانید به قسمت سیر مطالعاتی سایت بخش مربوط به خطبههای نهج البلاغه رجوع فرمایید. و البته از «برهان صدیقین» و شرح مربوط به آن که روی سایت هست؛ غفلت نشود. موفق باشید
سلام استاد عزیز: از وقتی که فرمودید جدی باش سعی میکنم اوقاتم را با قیام و جهاد ناقصی در حد خودم داشته باشم تا دچار بی تاریخی نشوم؛ اما مانع است که پشت سر هم پیش میآید، همه میگویند داری زیاده روی میکنی نیش و کنایه میشنوم، همسرم و مادر و پدر و خانواده ام درکم نمی کنند و واقعا برایم مانع شده اند، حرفشان را دیگر اصلا نمیفهمم. خدا شاهد است دیگر کلاس درس نمیتوانم بروم و کلام و اعتقادات اسلامی را بشنوم، پای هر منبری نمیتوانم بنشینم، حرف مردم برایم عجیب و غریب شده که مثلا میگوید موز شد کیلویی ۵۰ تومن، استاد خدا میداند خستهام، نمیتوانم دیگر وارد دنیای آنها شوم و نمیخواهم وارد دنیاییشان شوم. آنها هم به دنیای من نمی آیند هرچه دعوتشان میکنم، با همسرم در یک خانهایم، او میگوید غرب من میگویم شرق! چه کنم استاد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد باید به فضائلی که تحت عنوان «مداراۀ النّاس» در آموزههای دینی ما مطرح شده است، نظر کنید. از رسول خدا «صلواتاللهعلیهوآله» داریم که میفرمایند: «أَمَرَنى رَبّى بِمُداراةِ النّاسِ كَما أَمَرَنى بِأَداءِ الفَرائِضِ؛» پروردگارم، همان گونه كه مرا به انجام واجبات فرمان داده، به مدارا كردن با مردم نيز فرمان داده است. و نیز میفرمایند: «أَعقَلُ النّاسِ أَشَدُّهُم مُداراةً لِلنّاسِ؛» عاقل ترين مردم كسى است كه بيشتر با مردم مدارا كند. موفق باشید
سلام و عرض ادب و خسته نباشید به شما استاد عزیز و همه ی گروه لب المیزان: استاد امروز یک مطلبی در نقد شما میخواندم که در کنار زحمات و تلاش های بی وقفه ی شما در راستای بسط نظام فکری اسلام و انقلاب و.... اما ۳ عیب هم از شما استاد انقلابی و مخلص گرفته بود که محضرتان عرض میکنم ۱. در سخنرانی ها و نوشته ها استاد این امر را به خواننده القا می کند که نویسنده نوعی شیفتگی مفرط به فلان نحوه تفکر دارد ۲. راهی که شاگردان وی میپیمایند بیشترین خطر را در ساختن ایدئولوژی از مباحث استاد میدانم. ارائه مباحث فکری وی به مثابه یک بسته ایدئولوژیک به مخاطبان و چشم پوشیدن از نواقص و خلاهایی که دارد، و نیز بیتوجهی به این موضوع که این فکر باید راهی دراز را بپیماید تا به پختگی برسد، میتواند آن را کم اثر و کم فروغ نماید. از منظر برخی شاگردان، استاد طاهرزاده تکلیف همه چیز را معلوم نموده است و همین امر باعث شده است خود و نیز دیگران را صرفا به کتب وی دعوت نموده و از مطالعات دیگر احساس بینیازی کنند. حداکثر آن است که به مطالعاتی میپردازند که هم راستا با نظرات استاد است مانند کتب داوری و فردید و نصر ۳. اشکال دیگری که در فعالیتهای مجموعه استاد طاهرزاده میبینم عدم فعالیت تشکیلاتی و منظم برای بسط این تفکر در جامعه است. روشنفکران ایرانی در برهه هایی توانسته اند تفکراتی بیمایه را با نظم تشکیلاتی، جذابیتهایی که در عرصه نشر ایجاد کردهاند، و بهرهگیری مناسب از رسانه، در جامعه نشر دهند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره معلوم است که بنده بیاشکال نیستم. تلاش بنده آن است که همه متذکر انقلاب اسلامی به عنوان روحِ دینداری در این زمانه باشیم، بدون آنکه نیاز به گروه یا تشکیلات خاصی داشته باشیم. ذیل نظام اسلامی و ولایت فقیه، به خودی خود نوعی تشکیلات نامرئی است بدون آنکه آفات تشکیلات مرسوم در آن باشد و البته باید مواظب باشیم در این مسیر، نفی دیگر نظرات که متذکر دینداری میباشند؛ نشود. موفق باشید
بسم الله: آیا راهی هست که از این خورد شدن استخوانمان از پوچی روزگار به در آییم؟ آیا راهی هست که هر چند وقت یکبار از گذشت روزها به تنگ نیامده و آرزوی مرگ نکنیم؟ به چگونه بودنی دچار شدهایم که گاه_ و نه شاید همیشه_ دیگری را کینهمندانه مزاحم بودنمان مییابیم؟ و میدانیم که راه باز است... و میدانیم که ما راهرو نیستیم... آری! راه باز است... از اشکی که هنوز که هنوز است، بیهیچ دلیل و فقط با دیدن عکسی از وجههی حاج قاسم میریزیم، با تمام بیرنگی و خلوصاش، پیداست که راه هموار است. اما همواری که چقدر دشوار مینماید... آری! هی باید رفت و آمد. هی باید گفت و باز سکوت کرد... باید ایمان آورد و باز کافر شد و باید یقین کرد و مدام پس زد، چارهای نیست. به تنگ آمدهایم...از این دویدنها که به شوق حضوری است و باز نشستن و به تنگ آمدن، و نمیدانم به خویش حق بدهم که بیتاب شوم یا نه. چه ظرفیتی میخواهد و چه همتی میخواهد که خود را در جهانی که شما از آن تعبیر به جهانی بین دو جهان میکنید، بتوان حاضر کرد؟ و قطعا همتی متعالی میخواهد که اگر سهل و به این سادگیها بود، گرفتار چنین نسبتها و وضعی که الان داریم، نبودیم. شاید و نه شاید که قطعا همتی میخواهد متعالی و شاید همتهای کوچکمان است که ما را به تنگ آورده... آخر آن همت بزرگ کجاست؟ ما گریستهایم، در بیرنگی، در اخلاصی که به تعبیر زیبایتان گریهای که گویا در عرش حاضر شدهایم. نه در طلب بهشت و نه ترس از جهنم و نه به طمع اینکه چیزی شویم و همهی اینها را قلبمان درک کرده است. با باکریها و حاجاحمدها و حاجقاسمها چه گریهها که نکردهایم. و باور کنید که قلبمان در شوق امام و حضوری که در این تاریخ آغاز کردند چنان در وجد و شعف میآید که انگار در تمام تاریخ حاضریم، اما چه میشود که این احوالات را به هوس نزدیک میبینم؟ چرا ناخودآگاه خود را دچار یک بیهمتی و بیارادگی درک میکنم که از خویش و دیگران و زندهبودنم به رنج میآیم. و چقدر پر کینه از جهان و آدمهایش میشوم. چقدر یکدفعه انگار هیچ ندارم و هیچ شدهام؟ امروز باز جمعهای است که نشستهام. و از دیشب مانند دیگر وقتها و هفتهها به تنگ آمدهام و خودم را میخورم و هیچ دلیلی برایش نمییابم. نگفتههایی است در این حرفها که هیچ کلمهای شاید برای گفتنش نیست یا حداقل من بلد نیستم. برای کسی که این چنین از پاافتاده و اینقدر اراده کرده که بیاراده شده_ و گویا حکمتی در بیارادگی است_ دوباره اراده کردن راه چاره است یا نشستن در بیارادگی تا شاید ارادهای سراغش آید؟ کفری که سراغمان آمده را چگونه تاب بیاوریم و خویش را با قیاس گذشته بیچاره نکنیم تا نور ایمان حضرت حق متذکرمان کند که تنهایت نگذاشتهایم؟ حرفی از هایدگر در ذهنم است که میگفت: (بگو پس چه باید کرد؟ رها کردن.) از این گفتهها ناگفتههایم را بخوانید. والسلام
باسمه تعالی: سلام علیکم: چه اندازه در این کلمات، همه خودمان را احساس میکنیم. اینجا قصه شما نیست، قصه همان کسی است که به خود آمده و نمیخواهد خود را فریب دهد. گویا جناب حافظ نیز در غزل شماره ۱۲۷ که تحت عنوان «برکات درک عمق نیستانگاری پس از حضور در میدان اربعین» عرایضی در شرح آن شد؛ چنین گزارشی را از احوالات خود با ما در میان گذاشته است که چگونه و چرا همانند لاله، خونین دل است؟ و چگونه همان حضوری که حضور در نزد خود با آن بی کرانگیِ خود است، تبدیل به نوعی تنهایی میشود و قصد جان او میکند تا او را از پای درآورد. به تعبیر خودش: «طبیبم قصد جان ناتوان کرد»، همان طبیبی که به گفته شما موجب ظهور اشک برای حاج قاسم شد با تمام بیرنگی و خلوصش. میفرمایید باز ایمان و باز کفر، و عرض بنده آن است که یا توقف در ایمان قبلی و غرور و عبور از آن، و روبهروشدن با برهوت، برهوتی که حکایت حضور دیگری را بناست با ما در میان بگذارد. حکایت درک نیستانگاری این دوران، حکایت بزرگشدن انسان است و انسانهای بزرگ به جای آنکه از آن فرار کنند و یا آن را پنهان نمایند؛ باید در وسعتی دیگر و نسبتی جدیدتر خود را در نزد خود و در جهان حاضر کرد. پس کفر نیست که پیش آمده است، گشودهشدنِ راهی است تا حضوری دیگر را در افق انتظار تجربه کنیم. خواستی نام آن را به رسم عرفا جلال بعد از جمال بگذار و بگو غنایِ ذات ابدی به صحنه آمده است تا نشان دهد او را نیازی به مخلوقات و عبادات آنها نیست. و اگرچه این واژهها در جای خود درست است، ولی گویا قصه ما در عین بیربطنبودن با این سخنان، برهوتی که پیش میآید و در پیش است طاقت بیشتری میخواهد. شاید قصه چشمِ بیمار که حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» از او گزارش داد بیشتر به ما نزدیک است زیرا حکایت تقابلِ خال لب را به میان آورد که چگونه اگر خال است و سیاهی و سکوت؛ به سخن میآید و به ظهور. و این همان بیماری خاصی است که گزارش بشر جدید در زبان انسانی که جانش، آینه انعکاس قصه همه ما است. در آن غزل میفرمایند:
غم دلدار فكنده است به جانم، شررى كه به جان آمدم و شهره بازار شدم
این چه غم و دوری از آن حضور است که شرری شد به جان او، که چون به جان او خورد، به جان آمد و دیگر از همه چیز دست شست. این نوع ادبیات نیز حکایت از آن دارد که هر حضوری با نوعی رخبرتافتن همراه است. ولی قصه امروز بشر که به وسعت حضور آخرالزمانی نزد خود میباشد، بسی عمیقتر است به وسعت همه حضور در جهان، خلأیی را احساس میکند به همان وسعت. و اگر در دل حضور توحیدی خود به انتظار و وارستگی در این عالم حاضر نشود و افق پیش رو را مدّ نظر نداشته باشد؛ نه اینکه بمیرد، بلکه سَقَط میکند مانند آنهایی که مقابل عزیز دلمان روح الله عجمیان ایستادند و او در آن حالت اغماء به سجده افتاد که توانست این دوگانگی را بنمایاند. موفق باشید
سلام استاد بزرگوار: چند سوال در یک راستا داشتم: ۱. اینکه باید همه را بهتر از خودمان بدانیم را درک نمیکنم، یعنی مثلا زهیر خودش را بدتر از شمر میدانست؟ امام خمینی خودشان را بدتر از صدام میدانستند؟ و... ۲. اینکه نمیتوانیم همه را بهتر از خودمان بدانیم نشانه کدام رذیله اخلاقی ست؟ خودم گاهی فکر میکنم نکند از تکبر باشد؟ ۳. راه درمان تکبر را میفرمایید؟ برای کسی که فقط در حد دانستن میداند که عین ربط به خدا و فقیر بالذات است، ولی این مساله را درک نکرده است.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. منظور نسبت به مؤمنین و انسانهایی است که پشت به انسانیتِ انسانها نکردهاند. ۲. باید متوجه خوبیهای انسانها بود و در این راستا به خود متذکر شویم وقتی دلیلی بر بد بودن آنها نداریم چرا به خوبیهای آنها نظر نکنیم؟ ۳. کتاب «شرح جنود عقل و جهل» از حضرت امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» در این مورد نکات خوبی را با ما در میان میگذارد. شرح صوتی آن کتاب روی سایت هست. موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم: فرصتی که خدا برای ما با انقلاب اسلامی پیش آوردند برای انسانهایی که دوست نداشتند در آخرالزمان در ظلالت پرورش یابند غنیمتی بود که خدا به ما بخشیدند و امید میرود باز راه نجات توسط خدا با انقلاب اسلامی باز باشد. خدا میدونه سالیان سال منتظر بودم و حتی از این انتظارِ سخت برنامه خودکشی با خود و امام حسین علیه السلام معین کرده بودم که اگر این دنیا به من معنای زندگی ندهد من در آن نخواهم ماند و بلطف خدا اجمالا آن معنا را در انقلاب اسلامی یافتم و اگر امروز زنده ام اینطور نیست که دنبال چیزی برای دنیای خود باشم بلکه یقینا با هستی خود زندگی میکنم هستی که نزد من است و مرا نگه داشته نگه داشتنی انسانی توحیدی. نمیدانم چطور میتوان خوشحالی کرد من زیاد بلد نیستم اما شاید بتوان گفت عروسی من شادی من یا هر تعبیری از خوشحالی امروز است امروزی که احساس آرامش و استقرار میکنم در حالی که همه عمر در پی اش بودم خوشحالی از اینکه میبینم خدا آغازی برای ما رغم زده اند. من نه شایسته و ارزشی و علمی دارم که به کسی توصیه کنم خود را نجات دهند و نه این راهش است اما چون همه مخلوقات از خدای عالم دعا میکنم پرورگارا ما را هدایت فرما، اما شما مرا احمق و نادان و دنبال روی کور و بی دردی نفهم ندانید من رنج کشیده ام و به سختی جویندگی کردم در حالی که به خود با دروغ بستن و تزئین مشکلات اساسی انسانی به غفلت سپری نکردم یا دنباله روی مردم دنیا نبودم و به خود سخت گرفتم. بلی من نادانم بلی من معمولی ام بلی من بی سوادم اما شما مرا عبرت بگیرید و در پی خودی برتر و جاودان باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین طور است. تاریخِ توحیدی انقلاب اسلامی آغازی است تا انسانی که در دوران مدرن، خودش برای خودش مسئله شده است خود را دریابد. با نظر به تأملاتی که باید نسبت به تمدن اسلامی مد نظر داشت ، در این مورد خوب است در بستر آغاز تاریخی که با حضرت امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» شروع شد، نظری چند به خود و به بشر جدید و به جهان پیرامونیِمان بیندازیم، باشد که در بحران بیمعناشدن بشرجدید و نیستانگاری که تقدیر این دوران است، راهِ معناداریِ بشر آخرالزمانی را با نظر به «جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی» مدّ نظر آوریم.
از آنجایی که حضور تاریخی، امری است درونی و با جان انسانها ارتباط دارد و هستی انسان را با انسان در میان میگذارد، نمیتوان حضور تاریخی را صرفاً با امری مثل اطلاع یافتن از موضوعات و وقایع تاریخی به دست آورد، زیرا حضور تاریخی امری است مربوط به تقدیر انسانها، ذیل اراده الهی و انسان تنها میتواند سعی کند خود را ذیل آن اراده قرار دهد و به یک معنا خود را در تقدیر الهی حاضر کند و البته این امر، امرِ بسیار مهمی در رابطه با واقع بودگی انسان و نجات از بیتاریخی او میباشد. موفق باشید
با سلام و احترام: با توجه به محدودیت منابع پژوهش و اهمیت سوال زیر لطفا در صورت امکان بفرمایید: در آیه شریفه: «قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلى شاكِلَتِهِ» این شاکله با توجه به دانش نفس شناسی دقیقا چیست؟ آیا چیزی در روح انسان است؟ آیا همان جوهر مادی است؟ اصلا ساختار آن مجرد است یا مادی است؟ نیت در بیان روایاتی که این شاکله را به نیت معنا کرده اند چه تفاوتی با فهم رایج ما از نیت و نیز نیت در فقه اصغر دارد؟ با توجه به منحصر به فرد بودن شاکله در هر فرد چه راه هایی برای شناخت شاکله افراد وجود دارد؟ شاکله انسان از چه چیزهایی متاثر می شود و چه عواملی در شکل گیری آن اثرگذار است؟ شیطان چگونه در شاکله انسان اثر می گذارد و چگونه می توان این نفوذ را محدود کرد؟ اگر همه اعمال انسان توسط شاکله او مدیریت می شود چگونه می توانیم شاکله خود را شکل دهیم تا اعمال ما الهی شود؟ امیدوارم توضیحات جنابعالی راهگشای مسیر این تحقیق باشد. با تشکر.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر علامه طباطبایی خوب است نظر کنید که میفرمایند عمل انسان هرچه باشد مناسب با اخلاق آدمی است یعنی از «کوزه همان برون تراود که در اوست». و «شاکله» نسبت به عمل انسان، نظیر روحِ جاری در بدن است که بدن با اعضاء و اعمال خود آن را مجسم نموده و معنویاتِ روح را نشان میدهد. لذا بُنیه انسانی و صفات درونی او در اعمالش اثر دارد اما تنها به نحو اقتضاء و نه به نحو علت تامّه، یعنی خُلق و خوی هرکس او را مجبور نمیکند که حتماً فقط اعمال مناسب آن خُلق و خوی را انجام دهد و ترک آن برای او محال باشد هرچند که ترک عمل، مناسب با اخلاق در پارهای از موارد در غایت دشواری است وگرنه دعوت به فطرت معنا نداشت و عملاً منجر به جبر میشد. با توجه به این امر علامه طباطبایی میفرمایند در اینجا شاکله، همان بُنیه اولیهای است قبل از آن که دست تربیت بر سر انسان قرار گیرد و استعدادهای نهفته او را به مرحله بروز برساند و چون این انسانِ رشد یافته را در عالم طبیعت به حال خود واگذارند. با توجه به آیه: «وَإِذَا أَنْعَمْنَا عَلَى الْإِنْسَانِ أَعْرَضَ وَنَأَى بِجَانِبِهِ وَإِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ كَانَ يَئُوسًا» و مأیوس میگردد و چنانچه او را تربیت کنند و راه را به او نشان دهند از این مراحل ضعف عبور نموده و به مقام عزّ انسانیت میرسد و انسان گرچه به ظاهر، همان انسان مأیوس و کفور است لیکن در نهاد او دریایی از نور حقیقت موج میزند که آنها نیز از سرشت او خارج نیست منتها با ریاضت ظهور میکند و حضرت صادق «علیهالسلام» در رابطه با این آیه فرمودند: «اصلاً نیت، عمل است». این است نگاه علامه طباطبایی به آیه مذکور که به نظر میآید نکات دقیقی را مدّ نظر خواننده آوردهاند. موفق باشید
سلام استاد: لطفا درباره ی ارتباطات خانوادگی و نحوه ی برخورد صحیح با اعضای خانواده و فامیل، سلوک انسان از خانواده شروع میشه عالم باشیم و اهل عمل نباشیم چه سود، لطفا بفرمایید چگونه اهل تشخیص باشیم؟ چگونه تشخیص دهیم با افراد چگونه برخورد داشته باشیم؟ حدیث داریم که افراد را به اندازه ی تقواشون دوست داشته باشید، حالا اگر کسی دارای عدم تقوا باشد برخورد انسانی که قراره زینت امامش باشد با چنین افرادی باید چگونه باشد؟ متشکرم
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد به ما توصیه مداراکردن را در میان گذاشتند و دعای «مکارم الاخلاق» عملا در همین رابطه رهنمودهای فوق العاده ای دارد. خوب است که با رجوع به سایت «لب المیزان» به شرح آن دعا رجوع شود. موفق باشید
بسم الله. سلام علیکم استاد عزیز و بزرگوارم: قبول باشه ان شاءالله اعتکاف رمضانتون، فایل ها را گوش کردم، مثل همیشه عالی، ان شاءالله که راهگشا باشه برای قلب عقب مانده ی من، نظر کردم یه بار دیدم چقدر فاصله زیادی دارم تا شما، به وسعت یه اقیانوس... وقتی همه چیز فشار میاره فقط لطف خدا بخاطر نعمت شماست که آرامم میکنه و شکر میکنم، حالا حالاها باشید و سایه تون از سر ما کم نشه ان شاءالله، صرف دلتنگی بود که گفتم پیامتون بدم، و نیاز به یه صحبتی، پندی، راهی که قلبم را در هستی و در بیکرانگی مستقر کنه، همیشه دعام کنید، همیشه محتاج دعاتون هستم. درگیر نوجوان های مسجد شدم که تقریبا همشون فضاهای درب و داغونی دارن، یسری هستن که از تحجر خانواده هاشون از دین زده شدن و متاسفانه توی فضاهای دوست پسری و فیلمهای ناجور افتادن، یسریشون هم که خانواده هاشون اهل ماهواره و سگ توی خونه نگه داشتن و فیلمای ماهواره ایَن که دیگه مشخصه حالشون، یکسالی هست که باهاشون هستم و برعکس مسجدی ها یکبار هم به هیچکدوم از کاراشون گیر ندادم و حتی در مقابل تشرهای مسجدی ها که یه چیزی سرت کن و نماز بخون و ........ بهم پناه میارن که فلانی اینو به ما گفت. همش سعی داشتم بهشون دل بدم و کنارشون باشم و فقط دوستشون داشته باشم تا باهام همراه بشن، الان یکم قلبهاشون گرم شده، حالا با فایل های آقای نجات بخش که خدا حفظشون کنه سعی کردم این چند وقته جلو برم در مواجه با اینها، ایشون میگن خیلی کارهایی که خیلی از اهالی کار فرهنگی میکنن به درد نمیخوره و تهش همون پوچیه و از این حرف ها، حالا میخام ببینم میشه اوایل تابستان به حاج آقای موسویان بگم که بیان و توی یه فضای صمیمی و گفت و گویی با بچه ها باب ده نکته را باز کنن. خود شما هم تاکید زیادی به صدرا دارین، همین اعتکاف میگفتین «جوانان ما امروز نمی توانند بی صدرا جواب خودشان را بدهند» همش به خدا میگم خودت بیا، من ناخدا و تو همه کاره، بیا و یه کاری بکن. این شب و روزها به حال این بچه ها زار میزدم و همش فکر میکردم کسی مثل شما یا حاج آقا موسویان برای توی راه اومدن دلها زار زدین حتما... امید بخدا، دلم میخواست یکم باهاتون حرف بزنم، اگر میتونید راهنمائیم کنید که منت میگذارین، اگر نه که همین که برای خودم یک حرف کوچک هم بزنید ممنونتون میشم. بچه های حقیر را هم دعا بفرمائید یاعلی
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدلله راهِ ارزشمندی در راستای اُنس با جوانان که جوانانی دریادل هستند را، خداوند در مقابل شما گشوده، و آن عبارت است از بازاندیشیِ جوانان ما نسبت به معنای خود، و اتفاقاً مباحث معرفت نفس در این مورد شروع خوبی است. مهم آن است که به هر بهانهای باب آن را با آنها باز کنید، حتی از طریق همان مباحثی که در کتاب «جوان و انتخاب یزرگ» پیش آمده است. موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم. حضرت استاد سلام علیکم. وقتی در دعا عرضه میداریم «انت الخالق و انا المخلوق، انت المالک و انا المملوک، انت الرب و انا العبد، انت الرازق و انا المرزوق»، و یا اینکه در دعای کمیل عرضه می داریم «یا سیدی و الهی و مولای و ربی»، در واقع در بیان این عبارات، خداوند در مظهریت عبد خود ظهور کرده است؟ و آیا نقش ما فقط انتخاب اراده الهی در این ظهور است؟ و به همین دلیل است که میگوییم، عبد و عابد و معبود یکی است؟ لطفاً درباره «حضور حضرت حق به ظهور عبد» بیشتر توضیح بفرمایید. سپاسگزارم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در «فقیرِ إلی الله»بودن ما میباشد و نسبتی که میتوان با غنیّ مطلق پیدا کرد تا معنای بودنمان به عالیترین نحوه برسد که بودنِ بیکرانه اکنونِ جاودانهمان میباشد. موفق باشید
سلام علیکم: خدای مهربان همه دعاهای ما را مستجاب می کند. خانم ۳۸ ساله ای هستم که از خدا فقط شهادت می خواهم. اجابت این خواسته که نمی تواند به بعد از مرگم بیفتد. چه کنم که خدا من را قبول کنه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به گفته اساتید محترم معارف قدسی، ما باید تقاضاهای خود را از حضرت معبود داشته باشیم ولی بنا نیست که برای حضرت حق تکلیف معلوم کنیم. موفق باشید.