متن پرسش
با سلام :
خانمی هستم که در 16 سالگی یکسری کشف و شهود پیدا کردم و به همین دلیل دچار عجب و غرور شدم و با اینکه کتاب چهل حدیث امام را برای مقابله با آن می خواندم اما اصلا قانعم نمی کرد اگرچه بعدها که دوباره کتاب را خواندم فهمیدم که بهترین راه حل برای مبارزه با عجب بوده ولی همین شد که به دلیل عجب و وسواس سقوط کردم با اینکه خدا همچون آفتاب برآیم يقيني شد و در نماز هایم او را مى دیدم یا صداى شیطان و ملایکه را می شنیدم ولی عجب سبب شد که سقوط کنم و سقوط خودم را دیدم.
الان بیش از ده سال است که از آن موقع گذشته و من افتان و خیزان قدم بر می دارم گرچه دیگه مثل قبل شهوداتی ندارم یک سری حال ها و معرفت های زود گذر می آید البته اگر مراقبه ام را شدید کنم قیامت را خیلی خیلی نزدیک می بینم گویا درش هستم و فشاری بهم وارد میشه آن لحظه بهترین کار برآیم خوابیدن است و یا یک بار نور پیامبر بهم نزدیک می شد و اگر در اون لحظه استغفار نمی کردم می مردم چون قبلا تجربه سقوط دردناک را داشته ام محتاط شدهام و نمی توانم سرعت بگیرم و مراقبه شدید داشته باشم. دوست ندارم سر کار بروم هیاهوی جامعه آلوده ام می کنه ولی پدر و مادرم اصرار دارند که سر کار بروم چندین بار که سرکار رفتم از نظر روحی بهم می ریزم ولی از طرفی هم اطاعت پدرو مادر واجب است نمی دانم چکار باید بکنم؟ و آیا برای من استاد لازم است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: به گفتهی خواجه عبداللّه انصاری حتی کسانیکه قبل از طی منازل به چیزهایی رسیدند باید مثل یک سالک الی اللّه، منازل را یکی بعد از دیگری طی کنند و بدین لحاظ بنده دنبالکردنِ کتاب «مقالات» آیت اللّه شجاعی را پیشنهاد میکنم. در این حالت إنشاءاللّه به تعادلی میرسید که هیاهوهای جامعه شما را از استحکام خارج نمیکند و إنشاءاللّه میتوانید در جامعه اثرگذار باشید. موفق باشید