باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی زندگی خود را طوری تعریف کنیم که اولاً اصل را بر بندگی خدا بگذاریم و ثانیاً سعی کنیم آرزوهای دنیایی خود را کم نماییم، متوجه میشویم خدای این عالم، خدایی است که به راحتی میتوان از او راضی بود و در زیر سایهی او به نیازهای حقیقی و منطقی خود دست یافت، در حدّی که همچون ملایمان امام الموحدین«علیهالسلام» اظهار میداریم: «الَهي! كَفَي بِي عِزّاً انْ اكُونَ لَكَ عَبْداً وَ كَفَي بِي فَخْراً انْ تَكُونَ بِي رَبّاً انْتَ كَمَا احِبُّ فَاجْعَلْنِي كَمَا تُحِب»؛[1] خدايا! همين اندازه عزت مرا بس است كه من بندهی تو باشم و همين اندازه فخر مرا كافى است كه تو پروردگار من باشى، تو همان هستى كه من مى خواهم، پس مرا چنان كن كه تو مى خواهى. خيلى شعور مى خواهد كه انسان متوجه معنى شايسته شدن براى عبادت بشود، به طورى كه حضرت حق به او فرمان بدهد، از اين به بعد امكان پرستيدن من در تو پيدا شده است. موفق باشید
[1] ( 1)-« بحارالانوار»، ج 76، ص 403.