متن پرسش
سلام علیکم:
علامه طباطبایی در المیزان در پایان تفسیر آیه «فَاذْكُرُونىِ أَذْكُرْكُم» و در معنای «ذکر» می فرمایند: «...اينكه بعضى گفتهاند: ذكر به معناى حضور معنا است در نفس، سخنى است درست، براى اينكه حضور داراى مراتبى است.
در آيه مورد بحث امر به (ياد آورى) متعلق به (ياء) متكلم شده، فرموده: مرا ياد بياور، اگر ياد آورى خدا را، عبارت بدانيم، از حضور خدا در نفس، ناگزير بايد قائل به تجوز شويم، (و بگوئيم: مثلا منظور ياد نعمتها و يا عذابهاى خداست) و اما اگر تعبير نامبرده را تعبيرى حقيقى بدانيم، آن وقت آيه شريفه دلالت مي كند بر اينكه آدمى غير از آن علمى كه معهود همه ما است، و آن را مى شناسيم، كه عبارتست از حضور معلوم در ذهن عالم، يك نسخه ديگرى از علم دارد، چون اگر مراد همان علم معمولى باشد، سر به تحديد خدا در مى آورد، چون اين قبيل علم عبارت است از تحديد و توصيف عالم معلوم خود را، و ساحت خداى سبحان منزه از آنست كه كسى او را تحديد و توصيف كند...»
در اینجا جضرت علامه سخن را قطع می کنند و توضیح دیگری نمیدهند. حال سوال اینجاست که آن نوع دوم از علم که علامه بدان اشاره میکنند چیست و ارتباط ذکر خدا با آن نوع علم چگونه است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: احتمالاً ترجمه، خوب انجام نشده. میخواهند بفرمایند اگر یاد خدا به معنای علم به خدا مثل علمی که ما به سایر پدیدهها مثل میز و صندلی داریم، باشد، برای خدا محدودیت و تحدید قائل شدهایم و لذا علم به خدا و یاد او باید احساس حضور همهجانبه به او باشد و یا علم به نعمتها و عذابهای او. موفق باشید