باسمه تعالی: سلام علیکم: سخن فوق کمی دارای ابهام است ولی در هر حال همه جانبه بودن يك فكر به اين معنا است كه آن فكر با خودِ حقيقت مرتبط است و نه با مفهوم آن. گاهى با رفيق خود در مورد موضوعى بحث مى كنيد، از يك طرف قبول داريد مطلبى كه او مى گويد درست است ولى از طرف ديگر احساس مى كنيد نمى توانيد به طور كامل آن مطلب را قبول كنيد. اگر موضوع را درست تحليل كنيد متوجه مى شويد رفيق شما مطلب را از يك زاويه مى نگرد و مطرح مى كند و شما نياز داريد مطلب را به صورت جامع و از جنبه ى وجودى و اشراقى اش بنگريد و لذا با همه ى ابعادتان جواب خود را در رابطه با آن موضوع نمى گيريد. شما وقتى با سخنان اهل البيت (عليهم السلام) روبه رو مى شويد ملاحظه مى كنيد مطلب به شكل جامع بروز مى كند. اهل البيت (عليهم السلام) در عين آنكه عقل رياضى و عقل فلسفى دارند ولى با ما از طريق عقل رياضى و يا عقل فلسفى سخن نمى گويند تا با موضوعِ مطرح شده از يك زاويه و يا دو زاويه آشنا شويم، عقل اشراقى آنها ما را با حقيقتِ مطلب آشنا مى كند. عقل اشراقى عقلى است كه از قلب جدا نيست، قرآن در توصيف چنين عقلى پاى قلب را به ميان مى كشد و مى فرمايد: انسان مى تواند به جايى برسد كه قلب او تعقل كند و تعقل او از نور قلبى او جدا نباشد، در آيه ى 46 سوره ى حج مى فرمايد: «أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا» آيا منكران حقيقتِ نبوى در زمين سير نكرده اند و سرنوشت منكران نبوت را ملاحظه نكرده اند تا در اثر آن سير، قلبهايى پيدا كنند كه به كمك آن قلب، تعقل كنند و گوشهايى به دست آورند كه به كمك آنها حق را بشنوند؟ اگر منكران نبوت به تاريخ رجوع مى كردند و سرنوشت اقوام هلاك شده را ملاحظه مى نمودند به شعورى مى رسيدند كه قلب و عقل آنها هر دو فعليت مى يافت. موفق باشید