باسمه تعالی: سلام علیکم: در روایاتی که میفرمایند بالاخره شیعیان ما به بهشت میروند؛ با نظر به این نکتهی مهم است که شیعه، شخصیت پذیرفتهی خود را امام معصوم قرار داده است و به این لحاظ هرگز از گناهی که انجام میدهد، راضی نیست تا آن گناه در وجودش نهادینه شود 2- مبانی اصلی هر انسانی حضور در محضر ربّ بوده که همان «عهد الست» است و رعایت حلال و حرام الهی موجب میشود تا آن عهد همواره زنده بماند و با رحلت انسان، آن مقامی که مقام انس با پروردگارش بود، برایش ظهور کند البته با تفاوتی که در علم و عمل داشته است. زیرا رجوع به حق امری است تشکیکی. بنده عرایضی در رابطه با آيات 172 و 173 سوره اعراف داشتهام که عیناً خدمتتان ارسال میدارم: آیات مذکور خبر از تعهد فطري انسان در مقابل خدا ميدهد كه انسان ذاتاً حق را ميشناسد و ربوبيت او را پذيرفته، ميفرمايد: « وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِن بَنِي آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنفُسِهِمْ أَلَسْتَ بِرَبِّكُمْ قَالُواْ بَلَى شَهِدْنَا أَن تَقُولُواْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِينَ، أَوْ تَقُولُواْ إِنَّمَا أَشْرَكَ آبَاؤُنَا مِن قَبْلُ وَكُنَّا ذُرِّيَّةً مِّن بَعْدِهِمْ أَفَتُهْلِكُنَا بِمَا فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ »
يعني آنگاه كه از فرزندان آدم، از پشت نسلهايشان، تعهد گرفتيم، خودشان را گواه خودشان گرفتيم، كه آيا من ربّ شما نيستم؟ گفتند: آري شهادت ميدهيم. اين كار را كردم تا روز قيامت نگويند ما نسبت به ربوبيت تو غافل بوديم، يا بگويند كه پدران ما مشرك بودند و ما هم فرزندان آنها بوديم و از خود اطلاعي نداشتيم، آيا ما را هلاك ميكني به جهت كاري كه آن باطلان كردند؟
نتايج آيه :
الف – ذات همة انسانها با پروردگار خود روبرو شدهاست.
ب – همه بدون استثناء ذاتاً به رب بودن خداوند شهادت دادهاند.
ج – همه با يك علم ذاتي و حضوري پروردگارشان را ميشناسند.
د – در قيامت بدكاران نميتوانند بگويند ما از ربوبيت خداوند بياطلاع بوديم، چون جانشان چنين تصديقي را همواره داشته و آنها با مشغول كردن خود به دنيا، آن صدا را در خود خاموش كرده و در نتيجه نشنيدند.
ه – با توجه به اين ذات و فطرتِ آشنايِ به پروردگار هستي، نميتوانند بگويند چون پدران ما مشرك بودند ما هم مشرك شديم و محيط و تربيت خانوادگي را بهانهاي براي بدبودن خود بگيرند. لذا ريشه اصلي بد بودن و خوب بودن هر كس، خود فرد است و محيط و خانواده و پدر و مادر و جامعه و ژن، همهشان علت مُعِدِّه يا شرايط هستند و علت اصلي خود انسان است كه در مقابل نداي فطرت چه موضع و انتخابي بكند. و چه بسا از والدين غير صالح و در محيطي فاسد، انسانهايي متعالي سربرآورند، چرا كه اين انسانها نگذاشتند صداي فطرت در جانشان خاموش شود.
و - اين نوع رويارويي با پروردگار كه از طريق علم حضوري و شهود قلبي انجام ميگيرد، جاي انكار و عذري باقي نميگذارد.
ز - چون انسان فطرت و ذاتي دارد كه آن ذات و فطرت، خدا را ميشناسد، انسان ميتواند با فعّال نگهداشتن آن فطرت، حق را از باطل تشخيص دهد.
ح – كار مربي در اصلاح انسانها « ذكر و تذكر» به حقايق است تا انسان براساس فطرتش به خود آيد و به خود حقيقياش كه از رسيدن به آن راضي است، دست يابد، نه از خود گرفته شود. و نقش اصلي را در پذيرفتن نداي فطرت و يا پشتكردن به آن، خود فرد بهعهده دارد و به همين جهت هم ميشود از يك پدر و مادر در شرايط مساوي دو فرزند بهوجود آيد كه يكي كاملاً به فطرت خود پشت كردهباشد و لذا نبايد نقش محيط و خانواده و امثال اينها را عمده كرد و بدي بدكاران را از دوش آنها برداشت، و يا والدين علت اصلي انحراف فرزندان را به خود نسبت دهند.
7- توحيد فطري : يعني انسان فطرتاً هم خدا را « خالق هستي» و هم « ربّ هستي » و هم « اله و معبود هستي » ميشناسد. يعني فطرت انسان، توحيد را در همه ابعاد آن درك ميكند. لذا اماممعصوم(عليهالسلام) ميفرمايند: « فَطَرَهُمْ عَلَيالتَّوحيد » يعني براساس توحيد، انسان سرشته شده. و در نتيجه در عمق جانش ميفهمد خدايي در صحنه است كه هم خالق هستي و هم رب هستي و هم معبود اوست.
در همين رابطه قرآن ميفرمايد:
« أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبينٌ، وَ اَنِ اعْبُدُوني هَذا صِراطٌ مُسْتَقِيم »(يس/ 60)
يعني اي فرزند آدم! مگر به شما سفارش نكردم و شما تعهد نكرديد كه شيطان را نپرستيد، زيرا كه او براي شما دشمني آشكار است، و مرا بپرستيد كه راه مستقيم همين است و بس.
يعني راه راست، همان راه است كه فطرت انساني نشان ميدهد و آن پرستش خداي يگانه است و پرستش هر معبودي غير خدا كجروي و انحراف از مسير مستقيم فطرت است و فراموشي پرستش خداي متعال در واقع؛ دورافتادن از فطرت انساني و فراموشكردن خويشتن حقيقي خويش است.
8– تأكيد تعاليم آسماني بر تزكيه با هدف:
الف- توجه دادن انسان است به نيازهاي اصيل فطري و رهايي از نيازهاي دروغين.
ب- تقويت ميل فطريِ خداخواهي كه در عمق جان انسانها هست.
ج- برداشتن پردههاي ظلماني از روي دل و ايجاد فضاي مساعد روحي براي توجه به خدا.
د- انطباق سير نظري و علمي با سير اخلاقي و عملي، تا آينه دل بتواند انوار الهي را بهخوبي جذب كند. چرا كه وقتي آنچه را انديشه ميشناسد تزكيه اخلاق در صحنه عمل آورد، روح انسان زمينة پذيرش هرچه بيشتر انوار الهي را در خود ايجاد كردهاست. موفق باشید