متن پرسش
سلام علیکم!
علامه تهرانی(رحمة الله علیه) در کتاب روح مجرد در مورد احوالات استاد خود آقای حداد می نویسد:«در تمام دهه عزادارى، حال حضرت حدّاد بسیار منقلب بود. چهره سرخ مىشد و چشمان درخشان و نورانى؛ ولى حال حزن و اندوه در ایشان دیده نمىشد؛ سراسر ابتهاج و مسرّت بود. میفرمود: چقدر مردم غافلند که براى این شهید جان باخته غصّه میخورند و ماتم و اندوه بپا میدارند! صحنه عاشورا عالىترین مناظر عشقبازى است؛ و زیباترین مواطن جمال و جلال إلهى، و نیکوترین مظاهر أسماء رحمت و غضب؛ و براى اهل بیت علیهم السّلام جز عبور از درجات و مراتب، و وصول به أعلى ذِروه حیات جاویدان، و منسلخ شدن از مظاهر، و تحقّق به اصل ظاهر، و فناى مطلق در ذات أحدیّت چیزى نبوده است.
تحقیقاً روز شادى و مسرّت اهل بیت است. زیرا روز کامیابى و ظفر و قبولى ورود در حریم خدا و حرم امن و امان اوست. روز عبور از جزئیّت و دخول در عالم کلّیّت است. روز پیروزى و نجاح است. روز وصول به مطلوب غائى و هدف اصلى است. روزى است که گوشهاى از آنرا اگر به سالکان و عاشقان و شوریدگان راه خدا نشان دهند، در تمام عمر از فرط شادى مدهوش میگردند و یکسره تا قیامت بر پا شود به سجده شکر به رو در مىافتند.
حضرت آقاى حدّاد میفرمود: مردم خبر ندارند، و چنان محبّت دنیا چشم و گوششان را بسته که بر آن روز تأسّف میخورند و همچون زن فرزند مرده مىنالند. مردم نمیدانند که همه آنها فوز و نجاح و معامله پر بها و ابتیاع اشیاءِ نفیسه و جواهر قیمتى در برابر خَزَف بوده است. آن کشتن مرگ نبود؛ عین حیات بود. انقطاع و بریدگى عمر نبود؛ حیات سرمدى بود.»
همچنین ایشان در ادامه می نویسد:«باید دانست که: آنچه را که مرحوم حدّاد فرمودهاند، حالات شخصى خود ایشان در آن أوان بوده است که از عوالم کثرات عبور نموده و به فناى مطلق فى الله رسیده بودند، و به عبارت دگر: سفر إلى الله به پایان رسیده، اشتغال به سفر دوّم که فى الله است داشتهاند. همانطور که در احوال ملّاى رومى در وقت سرودن این اشعار، و احوال آن مرد شاعر شیعى وارد در شهر حلب نیز بدینگونه بوده است که جنبه وجه الخَلقى آنها تبدیل به جنبه وجه الحقّى و وجه الرَّبّى گردیده است؛ و از درجات نفس عبور کرده، در حرم عزّ توحید و حریم وصال حقّ متمکّن گردیدهاند.
امّا سائر افراد مردم که در عالم کثرات گرفتارند و از نفس برون نیامدهاند، حتماً باید گریه و عزادارى و سینه زنى و نوحه خوانى کنند تا بدینطریق بتوانند راه را طىّ کنند و بدان مقصد عالى نائل آیند. این مجاز قنطرهاى است براى آن حقیقت. همچنانکه در روایات کثیره مستفیضه ما را امر به عزادارى نمودهاند تا بدینوسیله جان خود را پاک کنیم و با آن سروران در طىّ این سبیل هم آهنگ گردیم.»
حال اینکه در عبارت اول آقای حداد می گوید مردم نمی دانند که در چنین روزی عزاداری می کنند. یعنی نعوذبالله ائمه(ع) هم نمی دانستند که به مردم دستور اقامه عزا می دادند؟!!! یعنی حتی ائمه(ع) هم نمی دانستند که خودشان در ماه محرم و مخصوصا در دهه اول آن اقامه عزا می کردند؟!!! یعنی امام صادق(ع) هم نعوذبالله نمی فهمید که می فرماید عاشورا پلک های ما را زخمی کرد؟!!! یعنی نعوذبالله امام کاظم(ع) هم نمی فهمیدند که امام رضا(ع) فرمودند که هنگامی که ماه محرم می آمد دیگر کسی پدرم را خوشحال و خندان نمی دید؟!!! یعنی امام زمان(عج) هم نعوذبالله نمی فهمد که زیارت ناحیه مقدسه را فرموده اند؟!!! یعنی حضرت آدم(ع) هم نمی فهمد که وقتی خدا را به اسماء خمسه قسم می دهد و به اسم امام حسین(ع) که می رسد غم دلش را می گیرد و اشکش جاری می شود؟!!! تازه حضرت آدم(ع) که نه امام حسین(ع) را می شناسد نه می داند چه بلایائی قرار است بر سر امام حسین(ع) بیاید. و اولین بار جناب جبرئیل(س) برای حضرت آدم(ع) روضه امام حسین(ع) را می خواند. یعنی اینهمه علما و فقها در طول تاریخ نمی فهمیدند که در طول تاریخ در دهه محرم و در روز عاشورا عزاداری می کردند و مجالس درس و بحث را تعطیل می کردند و در کنار مردم سیاه پوشان به سینه زنی و عزاداری می پرداختند؟!!! لابد طبق منطق آقای حداد هیچیک از انبیاء(ع) و ائمه(ع) و علما و فقها در طول تاریخ نمی دانستند؛ و فقط ایشان است که می فهمد.!!!
همچنین اینکه علامه تهرانی(ره) در ادامه می فرماید عوام که در کثرات گرفتارند باید عزاداری کنند باز همین اشکالات پیش می آید. لابد طبق منطق ایشان ائمه(ع)، اصحاب ائمه(ع)، اینهمه علما و فقها در طول تاریخ همگی جزء عوام بودند(معاذالله) که در عاشورا و محرم اقامه عزار می کردند و فقط آقای حداد خاص هستند!!!!!!!!!
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: اشک برای امام حسین«علیهالسلام» اشکی است که موجب نزدیکی به آن مقام منیع میشود و انسان را عرشی میکند و حالات آقای حداد برای ما حجّت نیست. بحمدالله شیعیان با اشک برای حضرت مسیر صدساله را یک شبه طی میکنند. خود حضرت امام حسین«علیهالسلام» میفرمایند: «أَنَا قَتِیلُ الْعَبْرَةِ لَا یَذْکُرُنِی مُؤْمِنٌ إِلَّا اسْتَعْبَر»من کشته اشکها هستم، مؤمن یادم نکند جز آنکه گریهاش گیرد. یعنی مأموریت دارم که صحنهای را بنمایانم که در تماس با آن مقام، و با توجه به اوج بلند انسانیت، از طریق حسین، اشکها جاری شود، و از طرف دیگر اشک موجب تماس با آن مقام میگردد، فکر و مفهوم که تماس نمیآورد،آنها اشک را با حرکات خود برای ما ساختهاند تا راه اهل بیت گم نشود، چون «إنَّ لِلْحُسین مَحَبَّهٌ مَکْنُونَهٌ فی قُلوبِ المومنین» میگوید: یک محبتی در دل مؤمنینِ به حق و حقیقت، نسبت به حسین کاشتهاند تا «مصباح الهدی» بودن امام گم نشود و همواره راه نجات امت باقی بماند. - اشکی که در شیعه هست با ناراحتیهای عاطفی و احساساتی فرق اساسی دارد، اشک برای حسین عامل رابطه انسان است با مقاصد قدسی و لذا نه تنها شادی و نشاط را از شیعیان نمیگیرد، بلکه شادی و نشاط در زندگی شیعیان موج میزند. ولی نباید آن را با لذتگرایی همسان دانست، زیرا تفاوت زیادی است بین آن شادی که با پرهیزکاری همراه است و روح معنوی دارد با آنچه امروز در غرب هست که در آن، لذتگرایی مقصد و معبود شده است. در شیعه، شور زندگی با یادآوری غم غربت نسبت به عالم قدس همراه است و با فرهنگ مرگ آگاهی راه خود را از قهقهههای اهل غفلت جدا کرده و سعی دارد خود را در فرحِ حضورِ با حق حفظ کند و اشک بر حسین نوعی طلب آن فرح است و آنهایی که غم غربت در این دنیا را میشناسند میفهمند حزن مقدس چه حلاوتی دارد و مواظباند گرفتار لذتگرایی و خوشگذرانی اهل دنیا نشوند تا از ارتباط با حقایقِ وجودی عالم محروم نگردند.
. موفق باشید