متن پرسش
سلام علیکم. بهشت زیر پای مادران است یعنی چه؟ مقام مادر مقام حقیقی است یا اعتباری؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلامعلیکم: بنده عرایضی در این رابطه در کتاب «زن؛ آنگونه که باید باشد» آوردهام که مختصر آنرا اینجا عرض میکنم: در حالى بهشت زیر پاى مادران است که اگر مادرانِ جامعه درست عمل نکنند؛ جامعه به جهنمى تبدیل مى شود که نه مرد مى تواند ادامهی حیات دهد و نه زن. اینکه پیامبر خدا (صلىاللّهعلیهوآله) مىفرمایند: «الْجَنَّةُ تَحْتَ اقْدامِ الْامَّهات»؛ بهشت زیر پاى مادران است. چون موضوع وظایف مادرى نسبت به فرزند، یک موضوع تربیتى و معنوى است و از این جهت ارزش خاص خود را دارد. در جامعهاى که زنان از وظیفه مادرى خارج شوند و نقش پدرى به عهده گیرند، افراد آن جامعه از بهشت محروم مىشوند. این نکته را از آن جهت عرض کردم که عزیزان عنایت داشته باشند که از منظر اسلام روىهمرفته مسیر حقیقى زن به کدام سمت است تا بتوان مسیر غیرحقیقى او را نیز معلوم کرد. با توجه به این نکته است که ائمه اطهار (علیهمالسلام) در توصیههاى خود مىخواهند شرایطى فراهم شود تا بستر وظیفهى مهم مادرى زنان بهخوبى فراهم گردد، و این رسالت اجتماعى که در چهاردیوارى خانه انجام مىشود ضایع نگردد. اگر زنان نقش پدر را به عهده گرفتند و خانواده داراى دو پدر شد خسارت اصلى که همان غفلت از نقش مادرى است سر بر مىآورد. در این راستا دو مشکل پیش مىآید ممکن است مهدهاى کودک بتوانند از نظر نظمِ رفتار و گفتار کودکان ما را راهنمایى کنند ولى از آن جایى که انسانها با دلشان زندگى مىکنند باید مادران با دلسوزى خاص خود دلهاى کودکان را جهت دهند و این کار از هیچکس و هیچجا به معنى خاص آن بر نمىآید. تربیت حقیقى انسانها، مخصوص مادران است و فقط مادرانند که با غریزهى مادرى عمل مىکنند. همانطور که کودک با هدایت باطنى و الهى مىداند چگونه پستان مادرش را بمکد، اگر مادران در بستر طبیعى خود قرار گیرند به کمک همان هدایت باطنى و الهى به بهترین نحو وظیفه خود را انجام مىدهند . وقتى زندگى، مغلوب نظر به ناکجا آبادهاى خیالى شد و انسانها بهوسیلهاى براى پولدرآوردن تبدیل شدند، خانواده به چیزى تقلیل مىیابد که دیگر خانه امن نیست و مسلّم در چنین شرایطى اصل حیات انسانى به خطر مىافتد و از ایمنى پایدار که در خانه مىتوان به آن دست یافت محروم مىشود.دگرگونى در معنى خانواده موجب از بین رفتن سُکناى حقیقى شده و دیگر بشر مسکن ندارد، چون خانواده از معنى دینى خود بیرون رفته، دیگر کسى بهشت را در زیر پاى مادران جستجو نمىکند. همه اعضاء به یکدیگر بهعنوان یک ابزار مىنگرند و هیچکس آرامش خود را در دیگرى نمىیابد، و هیچکس نمىخواهد منشأ آرامش دیگرى باشد. هیچکس تلاش نمىکند نور «مودّت و رحمت» را که خداوند به والدین داده است، پاس دارد و به اندک حادثهاى آن مودّت و رحمتِ خدادادى زیر پا گذارده مىشود و نگران قهر و غلبه کدورت در فضاى خانه نیستند و هیچکس نگران فرو ریختن سراى بقاء و خانه سُکنى نیست، آیا بشر نیاز به بقاء و سُکنى ندارد؟ آیا در جایى غیر از خانواده مىتوان آن را سراغ گرفت؟ موفق باشید